اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1403-09-11-حجت الاسلام رفیعی - شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه ( قدرت در مقابل زورگو، دروغگو و تهدیدکنندگان )

ملایی: اللهم صل علی فاطمۀ و بنیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک سلام عرض می کنم حضور شما بینندگان عزیز برنامه سمت خدا همراهان خوبم پای شبکه سه سیما و بینندگان محترمی که از طریق شبکه ولایت و شبکه محترم افق و یا هر مسیر دیگری تصویر برنامه را نگاه می کنید و البته شمایی که بسته صوتی برنامه را گوش می کنید شب بخیر می گویم به رادیو معارف عزیزی که حوالی ساعت22 هر شب این برنامه را باز پخش اش را می شنوید خیلی خوش آمدید به برنامه دیگر حضور حاج آقای رفیعی می دانم شمایی که حرفه ای و جدی برنامه را دنبال می کنید خبر دارید مباحث ایشان در ابتدای فصل تازه ای از حضورشان در سمت خدا پیرامون دعای شریف مکارم الاخلاق این یادگار ارزشمند امام سجاد علیه السلام است مقدمه بس است برویم خدمت حاج آقای رفیعی باشیم با یک سلام محضر فاطمه معصومه سلام الله علیها السلام علیک یا فاطمۀ المعصومه سلام علیکم.

معرفی برنامه

حجت الاسلام رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و تسلیت دارم ایام را خدمت همه بینندگان عزیز جنابعالی و همچنین شنوندگان محترم برنامه در آستانه ایام سوگواری و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها قرار داریم خیلی جاها دیگر برنامه های سخنرانی مراسم این شب ها آغاز می شود از همه عزیزان التماس دعا داریم و از خدا می خواهیم انشاالله به آبروی این بانوی بزرگوار که خیلی نزد خدا آبرودارد انشاء الله خداوند به مظلومیت ایشان و مظلومان عالم به ویژه مظلومان غزه و لبنان را یاری کند و انشاالله شاهد افول و سرنگونی همه ستمکاران در هر کجای عالم به ویژه صهیونیست ها باشیم الهی آمین به حق فاطمۀ الزهرا سلام الله علیها.

ملایی:   حاج آقای رفیعی از بحث دعای مکارم الاخلاق برای ما بفرمایید

حجت الاسلام رفیعی:   بحث مان با این دعا مرتبط است امام در بخشی از این دعا دو سه تا نکته را از خدا درخواست می کنند یکی اش این است که خدایا من از تو می خواهم قدرتاً علی من اذاتهدنی یعنی به من قدرت و توان بده در مقابل کسی که می خواهد به من زورگویی کنند بایستم خوب این عبارت با فرازهای دیگری از دعا که قبلا می خواندیم یک مقداری متفاوت می شود چون قبلا امام مثلا به خدا عرض می کردند به من توفیق بده اونی که به من بدی کرده من او را عفو کنم و اونی که به من ستمی کرده او را ببخشم و اونی که با من قهر کرده من وصل کنم اما ایجا یک مرتبه عوض می شود اما به خدا عرض می کند و قدرتا من اذتحدنی به من قدرتی که جلوی زورگو بایستم کسی که می خواهد من را خوار کند و به هر حال می خواهد از من ستم کند قوتی برود جلویش بایستد در میان شرح هایی که بر صحیفه سجادیه نوشته شده شارحین متوجه این نکته شدند که اینجا یک مرتبه لحن امام عوض شد لذا یکی از شارحین که شرحش هم عربی ریاض السالکین ایشان در اونجا می گوید که ما باید بدانیم که ظلم و ستم دو جور است یک جاهایی یقبل العفو عفو را می پذیرد یک کسی به ما بدی و ستمی کرده می شود بخشید و عفوش کرد مثل اینکه مثلا در فتح مکه پیامبر کسانی که بهش ستم کرده بودند را بخشید اما بعضی از جاها اون ظلم عفو نمی پذیرد اگر عفو کنی اون طرف رویش زیاد می شود و پرو می شود ظلمش را بیشتر می کند و جلوتر می آید به عبارت دیگر یک جاهایی هستش که اون ظلم و ستم زمینه ای فراهم می کند برای اینکه اون مظلوم بیشتر مورد ستم قرار بگیرد ایشان می گوید که این عبارت امام اشاره به همین است که قدرتاً علی من استحدنی حالا من یک توضیح ساده ای با داستان بدهم خدمت بینندگان عزیز.

بعضی از اوقات افرادی می خواهند قدرتشان را به رخ ما بکشند یا مثلا به رخ امام بکشند یا به رخ شخصیتی بکشند و از این سو استفاده کنند بگوند ما هستیم شما هیچی نیستی اینجا جیاز نیست مومن خودش را ذلیل و خوار کند لاینبغی ان مومن ان یضل نفسه مومن حق ندارد خودش را خوار و ذلیل کند باید خیلی محکم در مقابل اون ستمگر بایستد من نمونه هایش را عرض می کنم مثلا وجود مقدس امام حسین علیه السلام زمینی داشت در مدینه ولید فرماندار مدینه این زمین را غصب کرد ا ینجا جای عفو  است که زمین شما را غصب کرده یکی دیگرش را می گیرد همین قصه صهیونیست ها مصداق دارد زمین ما را غصب کردند و دنبال بقیه اش هم هستند ما می گوییم دستتون درد نکنه می آییم جلو اباعبدالله با ناراحتی رفتند به دار العماره و گفتند این زمین را به من برگردانید و خلیفه و فرماندار هم گفت نمی شود آقا دستمالی که روی سر ایشان بسته بود پیچید دور گردنش و کوبید زمین گفت باشه باشه زمین را برگردانید گفت اینجا جای نشان دادن قدرت است اقتدار است وقتی که امام حسین آمدند بیرون ببینید حتما امام حسین این زمین را یا انفاق می کند و به فقرا می دهد بحث مال نیست بحث زور گفتن است قدرتا علی من استهدنی در طواف خانه خدا عبدالملک مروان اومد یک فخری به امام سجاد بفروشد اومد جلو با تبختر گفت آقا چیه پیش ما نمی آیید شما احتیاج دارید که پول می خواهید که پدر شما را ما نکشتیم و یزید کشته شما بیا دنیای خوبی داریم و به شما کمک کنیم همینطور می خواست امام را آقا عباییشان را در آوردند انداختند زمین امام است دیگر معجزه دارد چطور حضرت موسی عبایش را انداخت اژدها می شد و ید بیضا داشت یک لحظه عبدالملک خودش را کشید کنار حالش شد گفت دیدم چی پر از طلا و نقره شد آقا عبا را برداشت کسی که همچین قدرتی دارد پولت را به رخش نکشت اینها می شود قدرتا این داره تحقیر می کند و در واقع عرض می کنم که باز نمونه های دیگری هم در تاریخ داریم مثلا هارون الرشید خیلی امام را اذیت می کرد و ظلم می کرد یک وقتی دل درد شدیدی گرفت خوب آقا موسی ابن جعفر هم اونجا بودند و پزشکان گفتند آقا ما کاری از دستمان بر نمی آید پزشکان گفتند آقا شما دعا کنید برای خلیفه آقا یک دعای سیاسی کرد عرض کرد خدایا همانطور که ذلت گناه را به ایشان چشاندی که الان حریف این دل درد نمی شود جایگاه ما را هم پیش خودت نشان بده این دل درد متوقف شد این می شود نشان دادن ع

 

عظمت امام و تحقیر اون ستمگر که دو رو ز قبل خدمت آیت الله العظمی مکارم بودیم به مناسبتی رفته بودیم چهار پنج بودیم خدمت ایشان واقعا هم ماشاء الله باید گفت و دعا کرد هم حافظه خوب و هم خوب هم صحبت کردند به مناسبت کنگره ای رفته بودیم همین سه شنبه پیش عض می کنم مه ایشان یک داستانی گفت آیت العظمی مکارم برای این داستان جدید است ایشان تازه فرموده بودند شنیدنش جدید بود ایشان فرمودند شاه عباس صفوی اسبی داشت که خیلی ویژه بود و این اسب را کسی جرات نداشت بهش نزدیک شود این مرکب شاهانه بود و خاص بود مثل شاهانی که کجاوه خاص دارند و مرکب خاص دارند شیخ بهائی جایگاهی پیدا کرده در دربار به خاطر علم و دانش و توانایی و خدماتی که می کرد در واقع شاه عباس دربار ایشان بود ایشان و مرحوم مجلسی حکمرانی می کردند و با همین هنرشان توانستند گسترش بدهند معارف اهل بیت را شاه عباس آقای مکارم فرمودند که به شیخ بهائی گفت یک چیزی از من بخواه به هر حال ایشان گفت که این اسب تان که خیلی ویژه است مخصوص است دستور بدهید در اختیار من قرار بدهند یک دور در اصفهان سوار این بشوم و بچرخم چیز مهمی نیست گفتند باشه بعد به شیخ بهائی گفتند این چه درخواستی بود گفت بگذار همه ببینند قدرت یک عالم دینی می تواند حتی مرکبی که بچه اش هم حق ندارد بهش نزدیک شود بگیرد از شما بعد آیت الله العظمی مکارم فرمودند همان سال آمار حوزه های  علمیه در جذب طلابش رفت بالا بعضی ها گفتند یک عالم داریم این قدر اقتدار داشته باشد گاهی وقتها برای نشان دادن این که طرف چیزی نیست خود یحضرت امام چه ترسی شاه از ایشان داشت به ترکیه تبعید کرد نجف در کاپیتولاسیون امام چطور فریاد زد خود میرزای شیرازی قدرتا علی من استهدنی در داستان تنباکو قدرتش را با یک خط نشان داد با یک فتوا نشان داد این در واقع امام می خواهد به خدا اینطور بگوید که خدایا این کسانی که گاهی می خواهند به ما فخر بفروشند و تحقیر کنند و بگویند ما کسی هستیم مثل فرعون خدا به موسی چه قدرتی داد که در رود نیل غرق شد چطور در زیر زمین رفت این قدرت می تواند چند تا معنا داشته باشد اون ابهت و عظمتی که در یک بخش دیگری عرض خواهم کرد این را که این هم جالب است خیلی جالب است این روایت توی منابع ما آمده است که یک وقتی خوب می آمدند پیش منصور دوانیقی علیه امام صادق حرف می زدند منصور هم آدم به هر حال خیلی ظالم و ستمگر و بی ملاحظه ای بوده خیلی بی ملاحظه بوده می دانید ایشان از سرهای سادات حسنی موزه درست کرده بود اینقدر سادات را به قتل رساند هی گاه و بیگاه مزاحم امام صادق می شدند و آقا را احضار می کردند گاهی تا بغداد می رفت آقا را تا عراق آوردند یک وقتی با عصبانیت و حس ستمگری فرستادند دنبال آقا و آقا را آوردند دربار منصور دوانیقی با عصبانیت گفت چیه شما بر علیه ما کار می کنی شنیدم می خواهی حکومت ما را سرنگون می کنی گفت اینطور نیست ما در مدینه زندگی مان را می کنیم گفت نه برای من کسی خبر آورد ساعی کسی که سعایت می کند بگویید به اون خبرچین بیاید خبر چین آمد و جلوی منصور گفت بله آقا من خودم دیدم و شنیدم آقا امام صادق این قدرت منظور این است فرمودند که قسم می خوری گفت والله بالله تالله گفت نه اینطور نه اونی که من می گویم قسم بخور عین عبارتی که من می گویم بگو ولی اگر دروغ بگویی زنده نمی مانی این هم جدی نگرفت موضوع را گفت چطور قسم بخورد گفت فل برئت الله من حوله من از حول و قوه الهی اومدم بیرون دیگه به خدا کاری ندارم اگر دروغ بگویم برئت من حول الله و قوته و التجئت الی حولی و قوتی من به قوت و قوه و حول خودم اتکا می کنم که لقد فعل کذا و کذا که امام این حرفها را زده اینطوری بگو که من از حول و قوه خدا اومدم بیرون از زیر چتر خدا می آیم بیرون اگر دروغ بگویم و من به خدم واگذار بشوم اگر این حرفی که می زنم دروغ باشد آقا نوشته اند این را گفت لحظاتی بعد در همان جلسه منقلب شد و افتاد و مرد تمام منصور نگاهی کرد و گفت لعنت الله علیک خدا لعنتت کند رجلش را بگیرید پایش را بگیرید بندازید از کاخ بیرون این هم جالب است آقایی که اونجا بود شخصی است به نام ربیع می گوید من دنبال امام صادق بودم و منصور خیلی آقا را تکریم و احترام کرد ولی من می ددیدم که آقا را می آوردند زیر لب یک چیزی هم می گوید و دعایی هم می خواند هر چی منصور داد می زد و عصبانیت می کرد آقا هم چیزی زیر لب زمزمه می کرد اومد بیرون آقا گفت چی می خواندی زیر لب گفت دعای جدم اباعبدالله الحسین گفتم چی است این دعا فرمود این دعا یکی از خاصیت هایش این است که جلوی اون ستمگر و زور را می گیرد و این دعا را بگویم بعدا شما بتوانید در کانال قرار بدهید آقا فرمودند دعای امام حسین جدم این بود یا عدتی عند شدتی و یا قوس عند کربتی احرصنی بعینک التی لا تنام آی خدایی که تو در همه شدت ها پشتیبان من هستی و در همه گرفتاری ها فریاد رس منی من را حفظ کن با اون چشمی که چشم می خوابد اما چشم خدا نه بکنفنی برکنک الذی لا یرام من را در اون رکن و پشتوانه محکم خودت قرار بده که در واقع همه پشتوانه ها همان است ببینید بینندگان عزیز برای اینکه باز روشن شوئد این فرمایش وجود مقدس امام سجاد علیه السلام که خدایا به من یک قدرتی بده که علی من استهدنی اگر کسی می خواهد به من زور بگوید و ستم کند از این طریق من را خوار کنند لاینبغی لمومنا یضل ان نفسه مومن نباید به خودش اجازه خوار شدن و تحقیر بدهد به من یک ابهت و عظمت و قدرتی بده که یا با اون ابهتم و یا با اون زبانم و یا با اون اقتدارم اون طرف تحقیر بشود و بفهمد که چیزی در دستش نیست این می شود از این آیه شریفه هم این را استفاده کرد که قرآن کریم می فرماید وقتی در شهر حضرت لوط میهمانانی برای ایشان آمد میهمانان فرشته الهی بودند منتهی فرشته ها به چهره انسان در می آیند وقتی می آیند به چهره مردهایی مثل دهیه کلبی که از جوانان مدینه و مکه بوده و جبرئیل بهع چهره ایشان می آمد این فرشته ها وقتی می آمدند خانه حضرت ابراهیم ایشان هم نشناخت اولش حتی غذا برایشان آورد و گوساله سرخ شده آورد گفتند نه ما فرشته الهی هستیم اومدیم دو تا ماموریت داریم به شما بگوییم یکی اینکه می خواهیم بگوییم خدا می خواهد فرزندی بهت بدهد و یکی هم می خواهیم برویم شهر لوط که حضرت لوط هم همان دین حضرت ابراهیم را تبلیغ می کرد پیغمبر در عرض حضرت ابراهیم نبود می خواهیم برویم بگوییم که قرار است عذاب بدهیم این ها وقتی آمدند این مردم هوس باز و مردم شهوت ران که الله اکبر کار جامعه به کجا می کشد البته یک کتابی دارد محمد قطب ازدانشمندان اهل سنت به نام الجاهلیت فی القرن عشرین جاهلیت در قرن بیستم می گوید شما خیلی جاهلیت قبل از اسلام را مذمت نکنید امروز جاهلیت از اون روز شدیدتر است درست هم می گوید امروز هم جنس گرایی در دنیا رسمی شده مسئولین بعضی از کشورها عضوش هستند قانونمند شده بعد او می گوید بله همه قبائل هم نه چهار تا قبیله مثلا دختری زنده به گور می کردند الان بیایید ببینید چند ده میلیون آدم در جنگ جهانی اول و دوم کشته شد او می گوید در جاهلیت اولی عبدالله بن ابی شش هشت تا کنیز داشت اینها را مجبور می کرد به فحشا الان پاشید بیایید ببینید فاحشه خانه های رسمی در دنیا بله اون موقع مثلا می گوید که فرض کنید بچه ای را می کشتند الان بیایید ببینید سقط جنین در کشورهای دنیا خیلی حرف قشنگی است اتفاقا بینندگان عزیز این را دقت داشته باشید که در قرآن هم داریم جاهلیت اولی بعد امام باقر فرمود ستکونوا جاهلیتاً اخری یک جاهلیت دیگری هم می آید که آمد دیگه این جاهلیت امروز است منظور حضرت لوط علیه السلام دید چند تا میهمان اومدند فرشته الهی و اینها خلاصه این افراد فاسد و افراد بی دین و افراد در واقع شهوتران اومدند هجمه کردند به خانه و علیه حضرت لوط این را گفت لو ان لی بکم قوه اگر من قدرتی  داشتم یک پشتیبانی داشتم و یا یک رکن شدیدی یعنی یک کسی که بهش تکیه کنم جلوی شما می ایستادم این معلوم می شود که این قوه حالا بماند یک چیز ظریفی هم هست در بعضی روایات اومده البته هیچ منافاتی ندارد این روایات باطن آیه است در بعضی از روایات اومده منظور ایشان حضرت حجت ارواحناه فداه و 313 هستند که اونها قوت و رکن هستند اگر من قوتی داشتم نباید این طوری بنشینم و شماها با کمال بی حیایی بیایید یک همچین حرف هایی بزنید پس معلوم می شود اینی که رهبر عظیم الشان انقلاب هی مکرر می فرمایند اقتدار در مقابل دشمن قوت در مقابل در قصه موشک ها در بحث هسته ای فرمودند به درستی ایشان می فرماید من از شما سوال می کنم همین امروز اگر ما اومده بودیم و به بعضی مطالبی که قبلا مطرح می شد ولی هیچ موشک و هیچ  امکانات و توان نداشتیم و ما بودیم و این دولت غاصب صهیونیستی چه بلایی سر ما می آوردید چه وضعیتی داشتید زبان دنیا این است قدرتا علی من استهدنی عزیزان حزب الله با قدرتشان توانستند صهیونیست ها را مجبور کنند به اینکه عقب می کشیم و آتش بس قبول می کنیم قدرت است  دیگه در جنگ 33روزه خودش رو نشان داد و در غزه خودش رو نشان داد این فرمایش امام سجاد یک فرمایش مدیریتی است یک مدیر یک شخصیت باید ابهتی یک مدیر اداره هم همینطور است و الا شوید برایش خورد نمی کنند مقتدر نباشد نمی تواند کار کند لذا این همان است که در واقع ما مثلا ببینید نمونه اش را عرض می کنم در فتح مکه رسول خدا وقتی رسیدند نزدیکی های مکه خوب عباس عموی پیغمبر رفت با ابوسفیان یک ملاقاتی کرد و گفت بالاخره اینها رسیدند نزدیک های مکه چیکار می خواهی بکنی می خواهیم وارد مکه شویم حقشان است طبق قرارداد اونها صلح حدیبیه را نقص کرده بودند گفت بیایم با پیغمبر گفتگویی بکنم ابوسفیان رسول خدا دستور داد تمام مسلمان ها در یک صف قرار بگیرن مثل ارتش در یک ردیف قرار می گیرند تمام در یک صف آتش ها را روشن کنند شب هنگام نور در این بیابان بپیچد صدها نفر سوار بر مرکب همه نظامی و همه مسلح ابوسفیان اومد یک نگاهی کرد یک نمایش قدرتی هم کرد این نمایش قدرت یک نگاهی کرد پشیمان شد اومد خدمت آقا رسول خدا گفت اگر می شود شما منصرف شوید حضرت فرمود دیگر هیچ راهی ندارد تنها راهش این است که شما مقابله نکنید تو خانه هایتان بنشینید ما مکه را بدون خونریزی فتح بکنیم گاهی این لازم است این لازم است لذا این نکته در واقع فرمایش امام علیه السلام که قدرتا علی من اذ تهدنی خدایا قدرتی به من بده در مقابل کسی که می خواهد در واقع به من زور بگوید و ستم بگوید و خودش را به من بقبولاند ببینید بینندگان عزیز ظلم بد است انظلام هم بد است یعنی ظلم پذیری هم بد است این یک بخشی از فرمایشات حضرت است

ملایی:   حاج آقا در یک خط هم بُعد فردی و خانوادگی مثلا می شود برایش در نظر گرفت این را و هم بُعد اجتماعی که سیاست و مدیریت و همه را شامل می شود یعنی ببینید خدا رحمت کند همه گذشتگان را ما والده مون چند سالی است فوت کرده خوب ما پنج شش خواهر و برادر بودیم یک جایی که خطا می کردیم حالا خطا ممکن بود حتی در همین سن و سالی که من هستم یعنی خودم به هر حال فرزند دارم و نوه دارم اگر نگاهش را کج می کرد می ترسیدم یعنی می فهمیدیم که اینجا ایشان یک پیامی می دهد با همه مهربانی که داشت با همه مهربانی که داشت با همه محبتی که داشت اما اگر احساس می کرد با اون تشخیص تجربی اش نه علمی اش که این جا بنده این کار را نباید انجام بدهم می فهمیدیم پس توی خونه هم باید این اقتدار من همیشه به خانم ها توی درس های خانواده می گویم اقتدار مرد را در خانه نشکنید خودتان لطمه می بینید این الرجال قوامون علی النساء این قوام مثل اینکه ستون را شما پایه هایش را نازک کنید خودتان لطمه می بینید ساختمان می ریزد هیچ گاه اقتدار مرد را در خانه نشکنید حتی یک جایی لازم است دو نفره گفتگو کنید اما این گفتگو جلوی بچه ها و پشت سر مرد نباشد پس این قدرت به تعبیر حضرتعالی در حوزه خانواده و در حوزه سیاست و در حوزه اجتماع و در همه جا باید در واقع در حوزه اقتصاد حتی در حوزه اقتصاد هم اگر ما نتوانیم دست برتر داشته باشیم ضربه می خوریم اتفاقا امروز یک مقاله ای می خواندم راجع به مدیریت حضرت یوسف علیه السلام خوب این شخصیت احساس می کرد یک بحرانی در پیش است به نام بحران قحطی هفت سال قرار است در این کشور بحران نیاید و مردم دچار آسیب بشوند با اقتدار برنامه ریزی کرد حتی می گفت اینقدر بیشتر گندم ندهید بقیه را از طرف بگیرید و ذخیره کنید ولو شده عصبانی هم بشود طرف باشه ذخیره کنید با خوشه هایش ذخیره کنید که دچار فساد نشود و بعد که در واقع این اتفاق افتاد هفت سال هم باید مدیریت می کرد دیگه اون هفت سال با اقتدار ایستاد اگر از معبد از جاهای دیگر افرادی فیلمش هم پخش شده اومدند با زور و ستم بیشتر بگیرند گفت نه مطابق این قانونی که وجود دارد مقتدرانه این حتی در حوزه مدیریت هم این است در حوزه اقتصاد هم این است ما اگر مثلا فرض کنید بحث خودرو و کالاهای دیگر نتوانیم و قدرت هم نداشته باشیم مشابه خارجی جای ما را بگیرد و ما هیچ نمی توانیم رقابت کنیم این کلام عرصه رقابت اقتصادی هم شامل می شود این یک دعا بخش  دیگرش هم عرض کنم؟

حجت الاسلام رفیعی:   بله بفرمایید، بخش دیگر این دعای امام سجاد علیه السلام این است و تکذیباً لمن غصبنی قصاب شنیدید می گویند کسی که گوشت می فروشد و گوشت را تقسیم می کند یا ذبح می کند دیدیم غصبنی از همین جا اومده با قاف است و با صاد خدایا عده ای می خواهند ما را قربانی کنند قصابی کنند و عیب جویی کنند به من قدرتی بده که بتوانم دروغ اینها را افشا کنم به من اینها را بفهمانم بعضی از اوقات یک کسی یک دروغی به شما می بندد بلد هم هست حسابی هم پرورشش می دهد و شما نمی توانی اثبات بکنی حق ات را

ملایی:   اینقدر باور پذیرش می کند که دیگه زورت نمی رسد و شما هم زمینه اش را نداری امام داره به خدا عرض می کنم خدایا به من قدرتی بده که با اون لطف تو و با اون بیان من، من بتوانم حقانیتم را برای مردم ثابت کنم علیه این کسی که دارد باورهای مردم را خراب می کند نمونه اش یزید با تمام ابزار تبلیغاتی اش اومده به عرصه که امام حسین را یک فرد خارج از دین به تعبیر خودش عذر می خواهم این تعبیر را می گویم کافر مخالف خلیفه که در مقابل خلیفه مسلمین قد علم کرده و او مقصر است جلوه بدهد و خودش را یک فرد مدافع در واقع پیرو این که ما داریم حقمان را دفاع می کنیم همه تلاشش را کرده هم امام حسین را کشته و هم اینها را به اسارت آورده و هم کاری کرده در شام که وقتی امام سجاد وارد شد اون شخص گفت الحمدلله الذی قتله خدا رو شکر که مردهای شما را کشت و زن هایتان را اسیر کرد حالا اومده وارد مجلس یزید شده اونجا را هم تدبیر کرده چطور حالا اگر تدبیر نگوییم سیاست غلط اومده یک خطیبی را پیدا کرده رفته داره سخنرانی می کند و داره زمینه سازی می کند که ببینید مردم اینها را لعنت کنید خوب حالا اینجا کی می تواند دفاع کند؟ امام سجاد و زینب کبری که بیشتر نیستند خدایا به ما یک قدرتی بده بتوانیم این تلاش گسترده این ها برای این تهمتی که به ما زدند را تکذیب کنیم و جلویش را بگیریم خوب امام سجاد رفت روی منبر شروع کرد ایها الناس اعتینا سبطنا و فضلنا بالسبع ما شش ویژگی داریم اعتینا العلم و الحلم و السماح و فصاحه و شجاعه و محبت فی قلوب المومنین این کلی اش، شجاعت و فصاحت و حلم و عظمت در دل های مومنین و عرض می کنم که خوب اینها را شمرد و شخصیت های بزرگ ما هم اینها هستند رسول خداست امیر المومنین است و خدیجه کبراست و همزه سید الشهداست و جعفر طیار است و امام حسن و امام حسین هستند این هفت تا شخصیت ماست و این هم شش ویژگی ما اما من کی هستم من عرفنی فقد عرفه هر کس هم نمی شناسد انا ابن مکه من فرزند مکه هستم مردم مکه را که می شناسند که چطوری شما فرزند مکه هستید چطوری شما فرزند مکه هستید چطوری شما فرزند منا هستید چطوری شما فرزند زمزم هستید این مکه به دست جد ایشان فتح شده این ابوسفیان که جد این یزید است به دست این پیامبر آزاد شده گفت و گفت جلسه را به هم ریخت تمام شد تکذیباً علی لمن قصبنی آقا بعد از قصه خطبه امام سجاد آقا گفت خدا لعنت کند یزید گفت خدا لعنت کند ابن زیاد را ما نبودیم اون مقصر بوده

حجت الاسلام رفیعی:   جوری تکذیب شد که دیگه نمی شد انکار کند سفیر روم بود دیگری از اونجا بلند شد گفت خدا لعنت ات کند یزید ما بیست و چند نسل کسی به حضرت عیسی می رسد احترامش می کنیم ایشان نوه پیغمبر شماست کشتید ما نمی دانستیم این را یک کس دیگری بلند شد گفت که ما نمی دانستیم این شخصیت و این ویژگی ها و جایگاه را دارد کار به جایی رسید که یزید یک هفته اجازه داد اینها در شام عزاداری کنند و اینها به مردم بگویند شام را زیر و رو کرد این تکذیب امام سجاد و بعد دیگر می دانید از شام به بعد اسارت به کار نیست مرکب گذاشتند و تزئین کردند و کجاوه ها را شیک کردند و خیلی رویش خلاصه وسائل تزئینی گذاشتند گفتند شما با سلام و صلوات برگردید مدینه البته این زینب کبری قبول نکرد امام سجاد قبول نکرد فرمود ما عزادار هستیم اینها را بردارید حتی مامور گذاشت که اینها را عزت ببرد به سمت مدینه این همان قصه و داستان می شود و اون تغییر می شود یا خود حضرت زینب سلام الله علیها وقتی وارد این مجلس شد رو کرد به یزید یابن التلقاء یک کلمه یعنی چی؟ چون جد یزید که ابوسفیان است آزاد شده به دست پیغمبر ماست یعنی جد تو کسی است که جد من آزادش کرد صدای این هنر است صدای اذان که بلند شد امام سجاد فرمود که محمدٌ هذا جدی ام جدک این اسمی که تو اذان بردی کی است به این مردم بگو جد من است یا جد توست جد تو که همه می دانند این جد من است تو پسر این را کشتی این می شود تکذیباً علی من قصبنی اون کسی که ببینید خیلی از این نمونه ها توی تاریخ داریم که به عنوان مثال یک مثال دیگر عرض می کنم در مجلس کوفه ابن زیاد رفته منبر داره قصابی می کند داره می برد و می رود جلو حسابی توهین به امام حسین اینها العیاذ بالله دروغ می گویند فلان هستند و فلان هستند گفت و گفت یک جانباز بلند شد عبدالله بن عفیفی که دو تا چشم هایش را از دست داده بود در صفین و جمل گفت کذاب تویی و بابات همه می دانند حسین کی است حسین نوه پیامبر است و حسین فرزند رسول است این می شود تکذیباً و عرض می کنم که خیلی تعبیر قشنگی است حالا من مطالب دیگر هم دارم نمی دانم چقدر فرصت می شود

ملایی: فکر می کنم یک بخشی اش را بگذاریم یک رفت و آمدی خیلی متشکرم تا اینجای کار حاج آقای رفیعی عزیز شاید روزی بود این دعایی که برای فرزند بزرگو ار حضرت زهرا علیها السلام هست و مدتهاست که نمک سفره برنامه سمت خدا هست این ایام در آستانه ایام شهادت ببرد باز ما را به سمت فرزندان دیگر او و ذکر خیری از حضرت زینب کبری علیها السلام خود شخص حضرت امام سجاد سلام الله علیه شود متشکرم بر می گردیم خدمت حاج آقای رفیعی عزیز دو تا مطلب را مرور کنیم با هم محضر قران کریم باشیم مطلب اول این که شما مثل همیشه می توانید مشارکت بفرمایید در قربانی ماه برنامه سمت خدا خیلی هم این کار با فضیلت و بزرگی است شما عزیزان همیشه فعال برنامه را دنبال کردید در قربانی ماه مشارکت داشته باشید لطفا راه ها برایتان هم زیر نویس می شود و هم توی کانال برنامه بهش اشاره می شود و می توانید اطلاعات جزئی تر را در کانال های ما هم داشته باشید نکته بعدی این که ما توی هفته های گذشته یک کتابی را مفصل خدمت تان معرفی کردیم الان دیگه یک اشاره ای مجددی بهش بکنم و برویم سراغ قرآن مان عرض کنم توی ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا این کتابی که اگر دوستانم ازش یک تصویر بسته ای بدهند ممنون خواهم شد کتابی که پیشتر در موردش حرف زدیم فاطمه سلام الله علیها برتری بانوی هستی سیری در معارف و شعائر فاطمی به قلم حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای فرحزاد عزیز و بزرگوار که خوب البته حالا دوستانم دارند نمایش می دهند بگویند به کدام دوربین نشان بدهم عالی است این کتاب هست و می توانید برای تهیه اش به برنامه خودتان پیامک بدهید به 2000303 پیامک بدهید روش تهیه کتاب را برایتان خواهند گفت ثوابش برسد به هر کس که برای وجود نازنین صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا زحمت می کشد و قلم می زند برویم سراغ قرآن کریم ما سوره مبارکه نحل را امروز تلاوت خواهیم کرد صفحه 269 آیات 17 تا 26 این سوره مبارکه ثوابش هم تقدیم به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و صلواته علیها که میهمان خان پر کرم این بانوی بهشتی هستیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم    

( قرآن کریم سوره مبارکه نحل صفحه 269 آیات 17 تا 26)

ملایی:   اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم عزیزان بیننده و شنونده همراهان خوب برنامه سمت خدا حاج آقای رفیعی اینجا هستند و درباره فرازهایی از دعای شریف مکارم الاخلاق صحبت می شود در این برنامه می گویم اگر تازه رسیدید همین الان موضوع بحث را خبر داشته باشید حاج آقای رفیعی شش هفت دقیقه زمان داریم این سه بخشی که امروز مورد بحث قرار دادیم یک مقداری متفاوت با قبل بود در قبل اگر ذهن شریف بینندگان باشد امام دائماً می گفتند مقابله به مثل نشود اونی که از من بدی گفته من خوبی اش را بگویم عفو و گذشت و اونی که ترک کرده من وصل کنم اونی که قطع کرده من مجدد بهش سر بزنم اما سه فراز امروز در واقع مکمل اون هست امام می فرماید که حالا اومد یک کسی خواست زور بگوید خواست سوء استفاده کند از گذشت ما مثل اینکه فرض کنید شما یک ماشینی با هم مسیر او اشتباه می آید شما بهش میدان بدهی بگویی بیا برو بعد بیاید یک ناسزا هم بهت بگوید نه دیگه من باشم می پیچم جلویش می ایستم و می گویم عقب عقب برو نشد دیگه ظلم و توهین و تو یک طرفه آمدی و بهت راه دادم و ناسزا هم می گویی حالا می ایستم اصلا پلیس بیاید ببینیم که ببخشید عذرخواهی می کنم اگر ببینید یک جمله بینندگان عزیز ما تو اسلام حق نداریم خودمان را خوار کنیم و ذلیل کنیم لا ینبقی للمومن ان یذل نفسه هر چیزی که موجب این ذلت نفس بشود حتی روایت داریم مومن اجازه ندارد یک بنده خدایی یک وقتی اومد کوچه های مدینه گفت هر کی پشت سر می خواهد غیبت کند مجاز است پیامبر دید گفت بیخود همچین دعایی کردی چرا خودت را در معرض غیبت دیگران قرار دادی مومن حق ندارد آبروی خودش را بریزد با توجه به این سه فراز این را می گوید خدایا

ملایی:   اون بُعد اجتماعی اش اون آیه معروف دیگه لن یجعل الله للکافر علی السبیل اون یک بخشش بود اون هم همین است دیگر

حجت الاسلام رفیعی:   ببینید امام به خدا عرض می کند اگر قرار است کسی به من ستم بکند قدرتی به من بده که من جلویش بایستم نمونه هایش را گفتم چند نمونه مثال زدم اگر قرار است کسی آبروی من را بریزد و به من نسبت ناروا بدهد قصبنی به من قدرتی بده دستش را رو کنم تکذیباً همان که امام سجاد در مجلس یزید دید کار را کرد و دست یزیدیان را رو کرد و سوم این است سلامتاً ممن توعدنی اگر قرار است کسی من را تهدید کند خدایا من را سالم قرار بده که اون تهدیدها به من در واقع تاثیر نگذارد و من را شامل نشود این هم بُعد سیاسی دارد و هم بُعد اجتماعی و هم بُعد اخلاقی دارد یک کسی می گوید حالا به حسابت می رسم و یا تهدید می کند شما را می زنم و مراکز شما را بمباران می کنم همین حرف هایی که در دنیا خدایا به من سلامتی بده که من از این تهدیدها نترسم و در واقع مقابل ا ینها حفظ بشوم و بمانم داستان زیبایی است باز در حالات امام صادق علیه السلام که شخصی به نام ابن مهاجر می گوید من منصور دوانقی من را خواست یک پول زیادی به من داد سکه طلا و اینها گفت یک ماموریتی برایت دارم می رویم مدینه سادات را پیدا می کنیم سادات حسنی و حسینی به هر کدام از اینها یکی دو تا از این سکه ها می دهیم می خواست یک جوری آمار را به دست بیاورد اینها کی هستند و چطور هستند و چقدر توانمند هستند و آمارشان را به هر حال به دست بیا ورد وقتی اعلام کنید پول می دهند خیلی ها می آیند و مردم هم گرفتار هستند مخصوصا بنی هاشم در اون زمان سادات حسنی و حسینی در فشار بودند به همشون مخصوصا امام صادق به او هم می دهی و به قول خودمان رسید می گیری و بعد آمارش را برای من می آوری منتهی اگر به اینها بگویی منصور من را خواسته و این پول، پول من است قبول نمی کنند پرت می کنند و خودت هم رد می کنند و یک دروغی برایت درست می کنند اون دروغ این است بهشون بگو من از شیعیان شما هستم و از خراسان می آیم این پول هم پول پاک و حلال و به قول خودمان طیب است قربتا الی الله نذر شماها کردم مثلا گفت باشه آقا آمد مدینه و مدینه هم کوچک بود و آمار می گرفت فلان سید کجاست می گفتند فلان جا می رفت در خانه اش در می زد من از شیعیان شما هستم و از خراسان آمدم این پول را  تقدیم می کنم هم طرف را می شناخت و آمارش را می گرفت و بالاخره ماموریت و خلاصه تقریبا همه را شناسایی کرد فقط مانده بود امام صادق علیه السلام خودش می گوید چند مرتبه رفتم سراغ آقا نشد با ایشان صحبت کنم و در واقع این مطلب را به ایشان بگویم یک روز دیدم امام صادق در مسجد مدینه نماز می خواند و خلوت هم هست گفتم بهترین فرصت است این ماموریت را تمامش کنیم و حق ماموریت را بگیریم نشستیم آقا سلام داد از بس گفته بود حفظ شده بود چی بگوید سلام علیکم من از شیعیان شما هستم و از خراسان آمدم آقا فرمود ساکت باش ابن مهاجر تو بودی و منصور این پول را بهت داد این طور بهت گفت و اینطور بهت گفت چرا می آیی و گرفتار می کنی چرا لقمه منصور را در کاسه اینها می گذاری می گوید آقا من اصلا خودم را گم کردم سلامتاً ممن توعدنی بلند شد و خلاصه به قول خودمان دمش را گذاشت روی کولش و آمد وقتی این قصه را برای منصور دوانقی نقل می کند منصور هم خوب دارد گوش می  دهد خوب که حرف هایش تمام شد منصور بلند شد دوری در اتاق زد و اعصاب خراب گفت در هر زمانی در میان جامعه یک محدث وجود دارد نه محدِث محدث ما زیاد داریم محدَث یعنی کسی که ملائکه برایش خبر می آورند و باهاش حرف می زنند حضرت زهرا محدَثه بوده یعنی کسی که صدای ملائک به قول خودمان علم غیب دارد امروز اون محدًث در جامعه جعفر بن محمد صادق علیه السلام است عصبانی شد سلام الله علیه بعد گفت هذا الشجاء فی حلقی این استخوان در گلوی من من اعلم اهل زمانه عالم ترین زمان خودش این می شود همان اقتدار و سلامت

حجت الاسلام رفیعی:   بله بسیار عالی خیلی ممنونم حاج آقای رفیعی خدا سلامتی بهتون بدهد و امیدواریم فرصت دوباره نشستن در حضور شما هفته آینده داشته باشیم

حجت الاسلام رفیعی:   انشاالله موفق باشید خداوند ریشه ظلم را بکند و مظلومین عالم را یاری کند

ملایی:   الهی آمین به حق فاطمۀ الزهرا خیلی متشکرم از شما بیننده های عزیز و شنونده های گرامی و امیدوارم در پناه حضرت حق باشید و باشیم امیدوارم نگاه مهربان وجود حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها در دنیا و آخرت با همه مون باشد تا سلامی دوباره خدا نگهدار

 

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها