اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1401-02-12-حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد -شرح دعای 37 صحیفه سجادیه (شکرگزاری)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می‌کنم به تک تک مخاطبان جان، خانم‌ها و آقایان طاعات قبول باشد ان‌شاءالله. این آخرین روز ماه مبارک رمضان است که با هم هستیم و در کنار هم هستیم. ان‌شاءالله که عید شما پیشاپیش مبارک باشد و ان‌شاءالله دست پر از این ضیافت بیرون برویم. آقای فرحزاد: خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام و ادب دارم. ان‌شاءالله که خدای متعال به فضل و لطف و کرمش همه طاعات و بندگی‌های ناقابل عزیزان ما را همه قبول کند و این ماه رمضان را ماه رمضان آخر عمر ما قرار مده. این دعایی که سفارش شده آخر ماه خوانده شود. «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيَامِنَا إِيَّاهُ فَإِنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِي مَرْحُوماً وَ لَا تَجْعَلْنِي مَحْرُوماً» اگر هم در علم خدا مقرر شده مورد رحمت و لطف خدا قرار بگیریم، جزء محرومین نباشیم. خوش‌بینی به خدا روایت داریم هر چه خوش‌بین باشید به خودت نه به خدا. خدا می‌فرماید من در نزد گمان بنده‌ام هستم همانطور عمل می‌کنم.

معرفی برنامه

شریعتی: ان شاءالله. در محضر صحیفه نورانی سجادیه هستیم و دعای حضرت سجاد در باب شکرگزاری.
آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
دعای سی و هفتم درباره شکرگزاری است. حضرت می فرماید: فاشکر عبادک عاجز عن شکرک. شاکرترین بندگان تو هم که شکر کامل را انجام بدهند مثل انبیاء، امام ها، اولیای خدا ولی از شکر تو عاجز هستم. یک روایت زیبایی است. حضرت موسی (ع) می خواستند شکر خدا را به جای بیاورند. مثلاً سجده شکر، گفتن الحمدلله، گفتن الهی شکر. من همین جا عرض می کنم بعد از نمازها، سجده شکر خیلی سفارش شده است. حتی تعبیر امام صادق (ع) این است که سجدت الشکر واجبة علی کل مسلم و مسلمه. این وجود را حمل می کنم بر شدت استحباب. بعد از نماز، آدم سجده شکر به جا بیاورد، سه بار شکراً لله، شکراً لله، شکراً لله. آن وقت روایت داریم که خدای متعال به ملائکه می فرماید که بندگان من، این بنده من، فریضه من را به جا آورده است، بعد هم سجده شکر به جا آورده است. از من تشکر می کند. من با او چکار کنم؟ ملائکه می گویند برو ببر بهشت. می فرماید دیگر چکار کنم؟ آمرزش گناهان، چنین کن، چنان کن. هر چه که ملائکه می گویند خدا می فرماید دیگر چکار کنم؟ خیلی روایت عجیبی است. در وسائل الشیعه است. بعد خدای متعال آخرش ملائکه عاجز می شوند می فرماید که من رحمت خودم را به او نشان می دهم و اُریه وجه خودم را به او نشان می دهم. سجده شکر را جدی بگیرند. حالا اخباریون حتی واجب می دانند. بعضی از محدثین ما. بعد از نماز سجده برود آدم. حالا بعد از تعقیبات، بعد از تعقیبات. آن عیبی ندارد. شکراً. بهتر است که اگر صد بار بگویی وگرنه سه بار شکراً شکراً شکراً. امشب هم حالا این یادم آمد، بین نماز مغرب و عشاء، شب عید، یک دعای یک خطی است. «يا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ يا ذَا الْجُودِ، يا مُصْطَفي مُحَمَّدٍ وَ ناصِرَهُ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَحْصَيْتَهُ، وَ هُوَ عِنْدَكَ فِي كِتابٍ مُبِين‏» این دعا را بخواند بعد برود سجده صدبار بگوید اتوب الی الله. خیلی برکات فوق العاده ای دارد. اتوب الی الله. یعنی به خدا به سوی خدا برمی گردم. توبه می کنم. ان شاءالله این را هم امشب فراموش نکنید. حالا نماز هزار قل هو الله ما واقعاً اهل آن نیستیم. ان شاءالله این عبادت های کوتاه و تکبیراتی که از امشب بعد از نمازها سفارش شده است را انجام بدهیم.
حضرت موسی (ع) خواستند خدا را شکر کنند، گفتند الحمدلله. الهی شکر. دیدند خود این یک نعمت بزرگی است. خود اینکه خدا را یاد کردیم و توفیق اینکه با قلب مان، با زبان مان یاد او کنیم و شکرگزاری کنیم، خود این یک نعمتی است بالاتر از آن نعمت. گفتم پس خدایا از این الحمدلله الهی شکر هم الهی شکر، الحمدلله. دیدم باز این یک نعمت جدیدی است. هر چه که من بگویم باز یک چیز جدید با شکر می خواهد. اصلاً با چه زبانی ما شکر می کنیم؟ با چه قلبی؟ زبان و قلبی که باز خودش داده است. اگر به قول آقای دولابی می شد از یک خدایی قرض بگیریم که مال این خدا نباشد. بگوییم از او گرفتیم به شما می خواهیم شکر کنیم. حضرت موسی به سجده افتاد. گفت خدایا اصلاً اصلاً عاجز از شکر شما هستم. منِ موسی کلیم الله محال است که شکر شما را به جا بیاورم. از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به در آید/ بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد/ ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جا آورد. بالاترین و بهترین شکرها عجز از شکر است. یک کلام زیبایی هم از امام سجاد (ع) است که امام سجاد می فرماید: «سُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ الِاعْتِرَافَ بِالنِّعْمَةِ لَهُ حَمْداً» اعتراف به نعمت می کنیم حمد قرار داده «سُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ الِاعْتِرَافَ بِالْعَجْزِ عَنِ الشُّكْرِ شُكْراً». پاک و منزه است خدایی که عاجز بودن از شکر را، شکر واقعی، تشکر واقعی. یعنی واقعاً ما از خودمان هیچی نداریم. همان شکر هم یک توفیق بزرگی است. یک بزرگی می فرمودند آنهایی که اهل معرفت هستند، آنهایی که اهل عبادت هستند، آنهایی که اهل عشق و محبت هستند، آنهایی که اهل شکرگزاری هستند. اگر به کمال برسند، یعنی کمال معرفت، کمال محبت، کمال عبادت، کمال شکر، خدا یک مهر بطلان به آنها می زند. به خودشان و به عبادتشان.
شریعتی: چرا؟
آقای فرحزاد: به جایی می رسد که می گوید ما عبدتک. یعنی باید داخل شوی. یعنی قشنگ اگر عبادتش خالص باشد، پاک باشد، می رسد به جایی که «ما عبدناک حق عبادته» این علامت درستی راه است. اما اگر رفت و گفت: به، من عابد هستم، من اعبد هستم، من خیلی عبادت کردم. من حقش را ادا کردم. این علامت شیطان و علامت گمراهی و علامت غرور و علامت سرنگونی و علامت جهنم است. نکته خیلی مهمی است. یعنی اگر رسیدی به جایی که دیدی نه عاجزی، عجز از شکر را شکر قرار داده است. عجز از معرفت را. ما عرفناک حق معرفتک. می گوید الآن خوب شناختی. جعل العجز عن المعرفة معرفة. راهی به سوی معرفت نیست الا اینکه بگویی خدایا من نمی توانم. می گوید اول راه است. من به تو می شناسم. حالا که تو می گویی من نمی شناسم، نمی توانم، خدا می گوید من. یعنی خودت می روی کنار، او می آید. خدایا من دیگر نمی توانم بروم. واقعاً نه تعارف. خدا می گوید باشد. گر می بردندت واصلی، اگر می روی بی حاصلی. خیلی زیبا است. هر جایی که لنگ و لوک شدی و قشنگ از کار افتادی، تفویض کامل کردی. بگویی خدایا دیگر من نمی روم، تو باید بروی.
شریعتی: دیگر روی پای خودت حساب نکردی.
آقای فرحزاد: احسنت. خدا می گوید من به تو پا می دهم، من به تو دست می دهم. تو دیگه رفتی کنار، تو می شوی چشم من که همان روایت زیبای اصول کافی است. حدیث قرب نوافل به آن می گویند. حدیث معتبر است در کافی شریف هم هست. «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ» بنده من با نافله ها، با عبادت ها، با مستحبات هی به من نزدیک می شود. مستحب از اینکه قرب می آورد خیلی مهم است. من به شما نماز صبح را واجب کردم اجباری است. از ترس جهنم ممکن است بخوانی. باید بخوانی. نخوانی چنین می شود، پدرت را در می آورند. روزه واجب است. اما اگر سحر بلند می شوم نماز شب می خوانم، اگر نخوانم کسی به من کاری ندارد. نه جهنمی هست، نه تهدیدی هست، نه خوفی هست. در مستحبات یک محبت و یک قربی خوابیده است که خدا می فرماید بندگان من با مستحبات، با نوافل به من نزدیک می شوند، به جایی می رسند «كُنْتُ سَمْعَهُ» یعنی گوش او می شود گوش من. من گوش او می شوم، من دست او می شوم، من چشم او می شوم. یعنی خودش کنار می رود.
شریعتی: حاج آقای عاملی یک وقت یک نکته ای می گفتند خیلی برای من جالب بود که حضرت سید الشهداء در آن وانفسا و در آن شرایط عجیب و غریب عاشورا، عرض کردند که بسم الله و بالله. بعد ایشان می گفتند که یک جایی رسید که خود این اذن را احساس کردند که نباید باشد. اسم هم باید کنار برود.
آقای فرحزاد: بله. الله. مثال خیلی خوبی را آقای دولابی می زدند. می فرمودند که یک خانواده ای بچه دار نمی شدند. بیست سال بود ازدواج کرده بودند بچه نداشتند. خیلی التماس و دعا و تضرع و اینها. خدا به آن فرزند داد. گفتند اسم او را چه بگذاریم؟ گفتند اسم او را بگذاریم نعمت الله. این نعمت خدا است. دیگر تمام عشق شان آمد نعمت الله چنین است، نعمت الله چنان است. نعمت الله مریض شد کمی اذیت شدند. نعمت الله اینها را اذیت کرد. اینها اذیت شد. گفتند نعمت الله هم خیلی نعمت الله نیست. این را کی به ما داده است؟ خدا به ما داده است. حواس ما به نعمت پرت شده است. از منعم غافل شدیم. نه، نعمت الله هم نعمت است و هم خدا داده است. یک کمی هم خدا را شریک کردند. بعد از مدت ها دیدند که اصلاً نعمت منهای الله پوچ است. هیچ است. هیچی از خودش ندارد. آخر سر گفتند الله الله. اول می گفتند نعمت نعمت، بعد می گفتند نعمت الله، بعد می گفتند الله الله. دیدند باید این اسم هم کنار برود. این واسطه ها باید کنار برود. یعنی در وجود نعمت فقط الله را ببینید. به همین فرمایش آقای عاملی دیگر اسم هم باید کنار برود. یعنی وقتی که آقای شریعتی نیست من با اسم او را صدا می زنم، او را می خوانم. با عکس او، با دستخط او. ولی خودش باشد که دیگر اسم می رود کنار، خود او هست. مسمی هست. خیلی قشنگ است. یعنی من خدمت امام زمان هم برسم هی می گویم یا صاحب الزمان؟ نه، در غیاب او را صدا می زنم. وقتی هست که در محضر است. امام حسین وقتی در محضر است دارد می گوید بالله. اسم الله می رود کنار. فرمایش خیلی متینی است.
این نکته خیلی مهم است که علامت محبت کامل، معرفت کامل، عبادت کامل، سیر و سلوک کامل، به عجز که می رسد آنجا دیگر خودش می رود کنار. دست و پایش می رود کنار، خدا تجلی می کند. می گوید من دیگر تو را می برم. این اول راه است. تمام این ریاضت ها، عبادت ها، سیر و سلوک ها، بندگی ها این است که به اینجا برسیم. اگر به اینجا رسیدی عابد واقعی هستی. گفتی خدایا من امکان ندارد بتواند حق تو را ادا کنم و عبادت کنم. خدا می گوید الآن؟ به حضرت موسی فرمود: الآن شکرت. موسی کلیم الله وقتی به سجده افتاد گفت خدایا عاجز واقعی هستم از شکرت، خدا فرمود: الآن شکرتنی. شکر واقعی را الآن شما به جا آوردی. یک بحثی را در معرفت نفس می ترسم وقت کم بیاید، از همین جا به معرفت النفس گریز می زنم که خیلی نکته مهمی است. ما در قرآن کلمه وزن، میزان، موازین آمده است که موقفی است که همه انسان ها را ارزیابی می کنند چه رتبه ای دارد، به درد بهشت می خورد، درجات بهشت متفاوت است. خدای ناکرده به در جهنم می خورد. در کدام درکات جهنم؟ هر چه پایین تر باشد عذابشان بیشتر است. ارزیابی می شود. «وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزان»‏ «ثَقُلَتْ مَوازينُه‏» «خفت موازینه» این جزء مسلمات است. یعنی دیگر آخرین مرحله ای که معلوم می شود تکلیف انسان چه بشود. امیرالمؤمنین (ع) یک جمله زیبایی دارند می فرماید: «زنوا انفسكم قبل ان توازنوا و حاسبوا قبل ان تحاسبوا» در آخرت دیگر پرونده تکمیل شده دست ما می دهند ولی الان می توانیم آن را بالا و پایین کنیم. در آخرت دیگر حساب ها تسویه شده است. اینجا هنوز وقت هست، فرصت هست. لذا پدر بزرگوار ما که پدر عالم هستی هست، امیرالمؤمنین می فرمایند: «زنوا قبل ان توازنوا» الآن خودت را ارزیابی بکنید، سنجش بکنید. الآن محاسبه کنید. الآن با یک حلالیت طلبیدن عید فطر فرصت خوبی است، آخر ماه فرصت خوبی است. یک پیامک در این ماه هم ما را حلال کنید. این دعایی که هر شب می گوییم خدایا به تو پناه می بریم، شب صبح شود، ماه رمضان تمام شود، طرف شما گناهی، حق الناسی باشد که باعث عذاب من شود. خیلی آدم سبک می شود. من به آقای شریعتی بگویم آقا حلالم کن ببخش. تمام شد. اصلاً خودم سبک می شوم، شما سبک می شوید. کینه ها را از هم دور کنیم. سبک می شویم، راحت می شویم. و فراموش هم کنیم. در هر صورت وزن کنیم قبل از اینکه ما را وزن کنند که دیگر فایده ندارد. حالا چه معیاری برای سنجش ما است؟ نمرهآقای آقای فرحزاد چند است؟ نمره آقای شریعتی چند است؟ در چه مرحله ای هستیم؟ این نکته خیلی مهمی است. یکی از مهمترین چیزهایی که می شود انسان ها را ارزیابی کرد امام هادی (ع) می فرماید دنیا مثل یک بازاری است. یک نمایشگاه. از این در نمایشگاه می رویم، از آن در نمایشگاه بیرون می رویم. از این بازار وارد می شویم، آن سر بازار بیرون می رویم. در این بازار دنیا هم همه چیز هست. از بهترین چیزها، متوسط ترین چیزها، بالاترین چیزها، اعلی، اعلی ترین چیزها. و حق انتخاب یک چیز را داریم. یعنی آنی که بیشترین عشق ما، قلب ما، دل ما متوجه هر چیزی می شود، آن انتخاب ما در این دنیا است. به چی خیلی؟ به مثلاً پول، مقام، پست، شهرت. الآن افرادی که صبح از خواب بلند می شوند، هم مهم آنها چیست؟ شما اجرای مثلاً این برنامه را گرفتی، قصد شما چیست؟ می خواهی چکار کنی؟ به کجا برسی؟ رضای خدا است یا خدای ناکرده چیزهای دیگر است. از اینکه ما تلاش می کنیم به یک دنیایی برسیم، دنیا را به خاطر خدا می خواهیم عیبی ندارد. به خاطر تأمین معاش عیب ندارد. آن قصد و غرض چیست؟ نیت ما چیست؟ «یحشر الناس علی نیات» آن حقیقت ما نیات ما است. حقیقت ما مقصود ما است. حقیقت ما مطلوب ما است.
یزد، عمر سعد، میلیون سال نماز بخوانند چون آنها ریا، تظاهر، ظلم به مردم است، هیچ فایده ای ندارد. فاعل مهم است نه فعل. فاعل کیست؟ امیرالمؤمنین هر کاری بکند ولو صد نفر هم به خاطر خدا گردن بزند ما دست او را می بوسیم. فاعل مهم است. به خاطر خدا است. یک ذره هوا و هوس نیست. آب دهان می اندازد بلند می شود قدم می زند. او را نمی کشد. یک ضربت زدن او بالاتر از عبادت جن و انس می شود. نیت مان چیست؟ قصدمان چیست؟ محبوب ما چیست؟ عشق ما چیست؟ عشق هر چه داری. الآن خانه بعضی ها می روی، تمام فوتبالیست ها در خانه شان عکس هایش هست. من نمی گویم ورزش، فوتبال چیز بدی نیست اما اگر متن کار من قرار بگیرد یعنی فقط فکر و ذهن من فقط بشود فوتبال، شما با فوتبالیست ها محشور می شوید. اگر خوب هستند، بد هستند. من با آنش کاری ندارم. یک وقت تمام مقصد من، هم من، فکر من فوتبال می شود. عرض کردم ما با ورزش مخالف نیستیم ولی نه اینکه ورزش من را از نماز و خدا و دنیا و آخرت و زن و بچه و همه چیز را کنار بگذارم و بگویم فقط هدف من همین است. هدفت چیست؟ این خیلی مهم است. مقصد شما چیست؟ یک کسی هدفش فقط مثلاً یک آهن پاره ماشین است. انقدر ما روایات داریم هر کسی هر چه را دوست دارد ولو سنگ باشد، با آن محشور می شود. هیچ شک نکنید. در اصول کافی هست که وقتی امام سجاد شهید شدند دیدند شتر امام سجاد گم شده است. دیدند رفته در قبرستان بقیع صورتش را به خاک می زند و گریه می کند. امام باقر (ع) رفتند و او را برگرداندند. آوردند و دوباره مفقود شد. فرمودند آن را رها کنید. آنقدر خودش را به خاک قبر امام سجاد زد فراق و جدایی امام را تحمل نمی کرد. حضرت 25 سفر با او مکه رفتند تا از دنیا رفت. این شتر می رود بهشت، کنار امام سجاد با امام سجاد محشور می شود. خیلی عجیب است. حیوان بر اثر محبت به امام، بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند. محبت اکسیر عجیبی است. عزیزان بیننده، ما به چه عشق می ورزیم؟ مواظب باشید. ببینید دنیا، زن و بچه، کنار قلب ما باشند عیبی ندارد. کنار قلب. آیه قرآن هم داریم که در سوره مبارکه توبه «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا» می گوید اگر این زندگی دنیا و زن و بچه و اموال بیشتر از خدا دوست داری، منتظر عذاب باش چون اگر اینها را بیشتر دوست داشته باشی، خمس نمی دهی، زکات نمی دهی، زن و بچه می گویند گناه کن، گناه می کنی. اگر اینها را بیشتر از خدا دوست داری منتظر عذاب باش. ولی اگر نه، اینها در حاشیه هستند. متن قلب من با خدا است، با امام زمان است، با اهل بیت است، با اولیای خدا است. و اگر اینها را هم دوست دارم بخاطر خدا دوست دارم. در حدی که خدا می گوید. من احبکم فقط احب الله. ما اولیای خدا را به خاطر خدا دوست داریم. در مسیر خدا باشد آن عیب ندارد. ولی اگر محبت دنیا، محبت غیرخدا بچربد غالب باشد، با آنها محشور می شوی. مواظب باشید. مرحوم آیت الله شاه آبادی، استاد امام، پدر ایشان فرموده بودند من یک موقعی دیدم یکی از بچه ها را زیادی دوست دارم. باید 20 درجه دوست داشته باشم زده به 60 درجه، 70 درجه. یعنی خیلی زیادی. تعدیل کردم. فتیله اش را پایین کشیدم. مواظب باشیم غیرخدا بر قلب ما غالب نشود. محبت غیرامام ها، غیراولیای خدا غالب نشود که اگر غالب شود قیمت هر کس امیرالمؤمنین می فرماید به قدر همت او است. هم ما چیست صبح تا شب از خواب بلند نمی شویم؟ فکر ما، هم ما. یک کسی همش فقط بازی است. خب با بازیگرها محشور می شوم. بعضی ها در دنیا عاشق سگ هستند. در خارج بیشتر است. اصلاً سگ را از بچه اش بیشتر دوست دارد. بچه اش در باران است، اول سگش در اولویت است. برای سگش هتل می گیرد. خانه اش را وقت سگ کرده است. این الان هم با سگ محشور است، بعداً هم با سگ محشور می شود. هیچ شک نکنید. هر چه علاقه داری، هر چه فکر و هم و عشق تو هست، الآن هم قلب و روح تو با او گره خورده است، بعداً هم با او گره خورده است. ما دنبال هر چه باشیم اندازه ما است. «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِه‏». دو تا کبوتر پرواز می کردند، پیغمبر خدا فرمود: آن که بالاتر می رود ارزشش بیشتر است. همتش بلندتر است. گر در طلب گوهر کانی، کانی. اگر عاشق طلا هستی، قیمتت طلا است. عاشق خاک هستی، قیمت تو خاک است. عاشق هر چه که هستی. عشق واقعی. گر در طلب گوهر کانی، کانی/ گر در طلب جستن جانی، جانی/ من فاش کنم حقیقت مطلب را/ هر چیز که در جستن آنی، آنی. همه حرف ها را زده است. در این مصرع دوم همه حرف ها را زده است. عزیزان ببینده کمی خودمان را بررسی کنیم. ماه رمضان ماه خودسازی است. ما میلیاردها سال با خدا بودیم، بعد از این هم باید پیش خدا برویم. علامه طباطبایی خیلی حرف پخته ای دارد. انا لله ما مال خدا هستیم و انا الیه راجعون. ما خیلی آیات داریم. «إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاـ، «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصيرُ الْأُمُور»، «إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه» کدحاً فملاقیه. ولی آخرش خدا را ملاقات می کنی. علامه طباطبایی می فرمایند همه موجودات و همه انسان ها برگشت شان به ملاقات خدا است. «إِلى‏ رَبِّكَ مُنْتَهاها» آنهایی که خدایی شدند، از اول عشق و دل آنها خدایی بوده است. می شود بهترین بهشت، بهترین لذت. بهترین خوشی ها. ولی اگر شما آلوده دنیا و خاک شدی، آلوده سگ و حیوانات دنیا شدی، آلوده آهن پاره دنیا شدی، بعضی ها عشق شان مثلاً زیورآلات دنیا است. مبلمان شان را عوض کنند، پرده دکور عوض کنند. همش جلو ه های دنیا. با این همه فقیر و گرفتاری که هست. حرف خدا را گوش نمی دهد. نمی گوید این را بدهم خدا از من راضی شود. با اینها عشق می کند. اگر شما خداگونه نشدی ملاقات شما برای شما عزا می شود چون سنخیت نداری و برای آن تلاشی نکردی. نه، شما را می برند به قول یک مثالی ملاعبد الله می زند می گویند شما باید شناگر آن دریا شده باشی. اگر شناگر آن دریای آخرت نشدی، غرق می شوی، هی آب می خوری. نه زنده هستی و نه مرده ای. در شکنجه و عذاب هستی. ولی اگر مثل ماهی خودت را با آن آب تطبیق دادی، مثل خفاش هستی. می گوید اگر خفاش از نور خورشید ناراحت می شود، فرار می کند، می رود در تاریکی، پاره پاره خوی کن با نور روز/ ورنه خفاشی بمانی بی فروز. با این نور خورشید باید خو کنی. ما را می برند پهلوی خورشید. اگر سنخیت نداشته باشی می شود عذاب. ولی اگر سنخیت داشتی قبلاً خورشید شدی. شناگر آن دریا هستی. از خدایت هست که زود ماهی را در دریا بفرستند. اصلاً کیف آن با دریا است. اهل نور نباشی از نور فرار می کنی مثل خفاش. و عذاب برای تو دارد. عذاب یعنی همین. همین که سنخیت ایجاد نکردی با آن عالمی که باید پرواز کنی. من فاش کنم حقیقت مطلب را/ هر چیز که در جستن آنی، آنی. این شناسنامه همه است. یادم هست اوایل انقلاب، یک فیلم قشنگی در رسانه گذاشتند که امام خمینی گفت خیلی فیلم قشنگی بوده است. همین یک مورد من یادم هست امام راحل از یک فیلمی تعریف کرده باشد و فیلمی هم که فیلمساز ساخته بود این بود که یک کسی یک گوساله ای داشت آن را بزرگ کرد گاو شد، عاشق این گاو شده بود. یعنی عشق او این گاو شده بود. به حدی که حرف زدن او مثل گاو بود. صدای گاو در می آورد. صدایش مثل گا. بود. شب ها می رفت در طویله می خوابید با گاو عشق می کرد. ظاهر و باطن او همه اش گا و شده بود. این فیلم می خواست بگوید که عشق هر چیزی داری، رنگ و بوی آن را می گیری. مثل همان می شوی. گر در طلب جستن آنی، آنی. تو اگر عاشق گاو هستی، بلانسبت گاو می شوی. لذا ببینید چرا امیرالمؤمنین انقدر عظمت پیدا کرده است؟ یک روایت قشنگی است از خود حضرت پرسیدند که آقا از کجا به اینهمه مقامات رسیدید؟ فرمود که بالقعود علی باب القلب. در خانه دل نشستم غیرخدا را راه ندادم. قلب مولا امیرالمؤمنین مملو از عشق و محبت خدا است. لذا می شود ید الله، می شود چشم خدا، می شود دست خدا، می شود قدرت خدا، می شود عین خدا، می شود اذن الله، وجه الله. یعنی دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین. می شود آیینه تمام نمای خدا چون علی منصوص فی ذات الله. امیرالمؤمنین می فرماید حب دنیا با حب خدا هیچ وقت جمع نمی شود. محال است محبت خدا با محبت دنیا در قلبی جمع شود. یعنی هر چه طرف خدا می روی، غیرخدا کنار می رود.
ادبوا اولادکم علی حب نبی و حب اهل بیته و تلاوت القرآن. قرآن هم کلام خدا است. یعنی با این سه محور بچه های خود را بار بیاوریم. محبت پیغمبر، محبت اهل بیت در رأس آن امیرالمؤمنین و تلاوت قرآن. لذا امیرالمؤمنین چون ذوب در خدا است، می شود آیینه تمام نمای خدا است. قیمت امیرالمؤمنین چقدر است؟ می شود ثارالله و ابن ثاره. چون منصوص در خدا است، آقای امام حسین ذوب در خدا است، همان بالله که فرمودید‏. یعنی اگر بخواهی حضرت علی  و امام حسین را قیمت گذاری کنیم، روی یک کفه ترازو بلاتشبیه بگذاریم، هیچ چیزی هم وزن اینها نمی تواند باشد الا خدا. ثار یعنی به اصطلاح قیمت، ارزش. نه به معنی خون گیری. یعنی خون بهاء. یعنی خون امام حسین، خون امیرالمؤمنین، قیمت آن به اندازه خود خدا است. هم وزن خدا است. این خیلی مهم است. چرا؟ چون ذوب در خدا هستند. در طلب جستن هر آنی، آنی. دنبال هر چه هستی آنی. و لذا اصحاب امام حسین اگر قیمت پیدا کردند، جون یک غلام سیاه است. نه نسب دارد، نه حسب دارد، نه چهره دارد، نه زیبایی دارد، نه مال دارد، نه زن و بچه. هیچی ندارد ولی امام حسین را دارد. امام حسین صورت مبارک صورتش را روی صورت این جون می گذارد. کاری که با حضرت علی اکبر کرده است چون این شش دنگ حسینی شده است، شش دنگ خدایی شده است و از این نمونه ها در اصحاب و یاران پیغمبر و اهل بیت فراوان بوده اند. بلال حبشی به ظاهر حتی نطقش می گفته اسهد ان لا اله الا الله. آنچنان خوش صدا هم نبوده است ولی می شود مؤذن پیغمبر، عاشق اهل بیت، به چه مقاماتی می رسد. اویس قرنی یک چوپان شترچران بوده است پیغمبر را هم ندید. ولی بر اثر عشق و محبت پیغمبر به جایی رسید که پیغمبر برای او آه می کشید. گفت دیو اگر عاشق شدی آن گوی برد/ جبرئیلی کرد و آن دیوی بمرد/ بس که او در عشق فانی گشته بود/ آن زمینی آسمانی گشته بود. مواظب باشیم.
یک ماه رمضان مهمان خدا بودیم. حواسمان به صاحبخانه باشد. اگر دل ما با خدا یکی شد، با اهل بیت، با امام زمان یکی شد، این قطره به دریا وصل شد، از همه خطرها رد شدیم. به آن مقصد خلقت رسیدیم. خدا می گوید دوست دارم شناخته شوم، با من عشق کنید، با من انس بگیرید، با من باشید. فرمود اهل طاعتی فی ضیافتی. آنهایی که اهل طاعت من هستند، همیشه مهمان من هستند. سالی 12 ماه مهمان من هستند. با خدا کمی انس بگیریم. انس خود را از غیر خدا. امام عسگری (ع) فرمود: من انس بالله استوحش من الناس. علامت انس واقعی خدا این است که از غیرخدا کمی حالت وحشت دارد. نامأنوس است. دیگر نمی رود با سگ انقدر عشقبازی کند. اگر با خدا انس گرفت و در آیات و علم و قدرت خدا را در همه موجودات دید، اصلاً به فرمایش امیرالمؤمنین به هر چه که می نگرم خدا را می بینم. ما رأیت شیئاً الا و رأیت الله قبله و بعده و معه. فرمود من به هر چه که نگاه می کنم با او، بعد از او، همراه او، هم قبل آن، هم بعد از آن و هم الآن خدا را می بینم. اگر اینجا رسید این شعر سعدی تجلی می کند که مرحوم آ سید علی قاضی رحمه الله فرمودند که حافظ در عرفان خیلی فوق العاده است. اشعار او هم خیلی بلند است که الآن خواندم. صدای سخن عشق ندیدم خوشتر/ یادگاری که در این گنبد دوار بماند. کسی به آن عشق و محبت خدا رسید، به همه زیبایی های عالم دست پیدا کرده است. مرحوم آقای قاضی می فرمودند سعدی بیشتر پندیات و اندرز و اخلاقیات است ولی گاهی بعضی از اشعار او بوی عرفان بلند را می دهد. یکی از آنها این است. به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم. با یک گل انقدر عشق می کند که... چون  قدرت خدا را می بیند. غیرخدا را نمی بیند. پیغمبر ما خربزه می آوردند، می بوسید، می بویید. پیغمبر با خربزه عشق می کند؟ خدا را می دیده است. از یک تخم خربزه خدا چه درست کرده است؟ چه حلاوتی، چه شیرینی ای، چه رنگی؟ هندوانه اش هم همینطور است، انارش هم همین است، گلابی و سیب آن هم همین است. از خاک، از کود. خدا چه اعجازی را دارد نشان ما می دهد؟ به جهان خرم. یک وقت با خود این منهای خدا عشق می کنی همین که گفتم با سگش می کند. یک وقت نه، خدا را می بیند. آیات خدا را می بیند. به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که اما که همه عالم از اوست/ به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست/ به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست. غم و شادی برای عاشق چه تفاوت دارد؟ اگر قلب من دست خدا است، هر چه می خواهد در آن بریزد. البته به قول ملا عبدالله می گوید غم و شادی دو تا سرهنگ خدا هستند. می برند در دریای غم می گوید ساحل ندارد. می برند در دریای شادی می گوید از خوشی دارم می میرم. این دو تا سرهنگ هستند. می خواهند امتحان کنند. شکر ما را، صبر ما را، باید تحمل کنند. ولی تا یک مرحله ای است. شما از این دنیا که بیرون آمدی، نه غم اثر دارد و نه شادی. به خدا که پیوند خوردی از این سرهنگ ها راحت می شوی. غم و شادی بر عاشق چه تفاوت دارد؟ ساقیا باده بده شادی آن که این غم از اوست/ سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر. مرگی وجود ندارد. مرگ جابه جایی است. بدن ما یکجا می رود، روح و هستی ما هم می رود پهلوی خدا. سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر/ دل قوی دار که بنیاد بقاء محکم از اوست. یک ذره التماس می کنیم به خدا، روز آخر ماه رمضان است. از این لذت عشقش، معرفتش، بندگی اش، انس با خدا. آقای بهاء الدینی می فرمودند کسی با دستگاه خدا آشنا شود، یک چشمه به او نشان بدهند، با هیچ چیزی در عالم عوض نمی کند. اصلاً لجن زار دنیا ارزش ندارد که به آن نگاه بکنند مگر به دید عشق الهی که حساب آن جدا است. ان شاءالله از خدا بخواهیم در طلب جستن آنی، آنی. دنبال هر چه هستی آنی.
شریعتی: بسیار خب. خیلی از شما ممنون و متشکرم. صفحه 523قرآن کریم
شریعتی: حاج آقایآقای آقای فرحزاد از فضیلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد برای ما می فرمایند.
آقای فرحزاد: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. یکی از امیدواری های بنده این است که با این حدیث هایی که هم در منبر و هم در رسانه عرض می کنیم، صلوات فرست زیاد هست و زیاد می شود. شاید بی مبالغه با این صحبت هایی که داشتیم و تشویق هایی که کردیم میلیاردها صلوات برای پیغمبر خدا و اهل بیت فرستاده شده و ان شاءالله می شود. بلااستثنا همه اساتید، علما، مراجع، بزرگانی که ما محضرشان را درک کردیم، بدون استثنا سفارش به این ذکر می کردند. ذکری است که بدون عدد، هر چقدر با توجه. به فرموده آیت الله بهجت فرموده بودند که ما گشتیم و گشتیم ذکری بهتر از صلوات پیدا نکردیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
یک موقعی یک طلبه ای به آیت الله بهجت عرض کردند که آقا چکار کنیم نمازهای ما با حضور قلب شود، کار ما اصلاح شود. به تعبیر ساده آدم شویم. ایشان یک تأملی کردند و فرمودند که تا محبت خدا نیاید، محبت خدا بر دل غالب نشود، چون آدم بخواهد یا نخواهد دنبال محبوب است. آدم هنرمند دنبال هنرش است، آدم نقاش دنبال نقاشی اش است. آن جذبه آدم را می کشد. فرمودند سعی کنید محبت خدا در قلب شما بیاید که اگر بیاید یحبهم و یحبون. امام سجاد می فرماید: خدایا یک راه آسان محبت بین من و خودت زده شود. رشته جذب محبت تو بر گردن من بیفتد کار تمام است. به آقای بهجت عرض کرد شما کیمیا را نشان دادید که کیمیا محبت است. چکار کنیم به این محبت برسیم. راه شسته رفته و آسان. چکار کنیم به این محبت برسیم؟ باز آقای بهجت تأمل کردند. فرمودند زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستید چون محبت مظهر محبت است. آل محمد مظهر محبت است. اینها حقیقت محبت است. اینها همه عشق خدا هستند. صلوات ما را به اینها وصل می کند. زیاد صلوات فرستادن ما را به شاهراه محبت می رساند. اللهم صل علی محمد و عجل فرجهم.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکر.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها