-برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين عباسي
-ازدواج
92-07-15
سوال – ازدواج چگونه مي تواند باعث رشد و کمال انسان ها بشود؟
پاسخ – در سوره روم داريم :يکي از نشانه هاي خدا اين است که از نوع خودتان همسراني را براي شما آفريد براي اينکه با آنها آرامش بگيريد. ازدواج مايه آرامش است.انسان وقتي به آرامش روحي که مي رسد چه اتفاقي مي افتد؟ ازاين آيه مي شود فهميد که ازدواج يکي از اصلي ترين عوامل آرامش است.
در سوره فتح داريم :خدا آرامش را در دل انسان ها مي اندازد براي اينکه ايمان شان اضافه شود و در مسير رشد قرار بگيرند. پس کسي که مي خواهد رشد کند نياز به آرامش دارد.
بزرگي مي گفت که ما در روز صداي تيک تيک ساعت را نمي شنويم ولي در شب اين صدا ما را اذيت مي کند. آرامش شب تيک تيک ساعت را به گوش انسان مي رساند. خدا هميشه دارد ما را دعوت مي کند: بيا، بيا .قبل از رسيدن به آرامش که همان ازدواج است ،آن صدا را نمي شنويم. وقتي ازدواج آرامش را به ما هديه مي دهد، صداي بيا بيا خدا را مي شنويم.
پس از نگاه قرآن، آرامشي که در نتيجه ي ازدواج است سرمايه ي رشد و کمال انسان مي شود. آيا هر ازدواجي انسان را به اين آرامش مي رساند؟ خير. پيامبر مي فرمايد: اگر دو نفر را مي خواهيد به ازدواج هم در بياوريد، هم کفو هم باشند و اگر خودتان هم مي خواهيد ازدواج کنيد کسي را انتخاب کنيد که هم کفو شما باشد. پس اگر مي خواهيم در ازدواج به آرامش برسيم بايد ازدواج مان با کفو باشد. اگر ازدواج باکفو انجام نگرفت شايد بتوان گفت که ازدواجي صورت نگرفته است و چيزي که اتفاق افتاده ،افتراق است.
وقتي دونفر که کفو هم نيستد با هم ازدواج مي کنند زندگي مثل مسابقه ي طناب کشي مي شود يعني هر کدام طناب زندگي را از دو طرف مي کشد و به آرامش نمي رسند. آنها هميشه اضطراب دارند که طرف مقابل شان برنده بشود، بجاي اينکه در زندگي رفيق هم باشند رقيب هم هستند. يعني درزندگي رقابت مي کنند تا هر کس به هر آنچه که دلش مي خواهد برسد.
سوال – کفويت چيست؟
پاسخ – در مسائل ديني ،دو مورد اساسي در مورد کفويت گفته شده است. کساني که از نظر اعتقادي و اخلاقي هم سوي هم باشند با هم کفويت دارند .وقتي دو نفر از نظر اعتقادي و اخلاقي يکي بودند چه اتفاقي مي افتد؟ يا مي توان گفت وقتي دو نفر از نظر اعتقادي و اخلاقي يکي نبودند چه اتفاقي مي افتد؟ ممکن است دو نفر از نظر اخلاقي بهم نخورند يعني اينکه آن چيزي که طرف اول را عصباني مي کند در طرف مقابل يا حسي توليد نمي کند يا او را خوشحال مي کند. و آن چيزي که به طرف اول احساس موفقيت مي دهد به طرف مقابل احساس شکست مي دهد. چيزي که به آن حساسيت دارد طرف مقابل اصلا نسبت به آن حساسيت ندارد. آن چيزي که به او احساس خوشبختي مي دهد ممکن است که به اطرف مقابلA احساس بدبختي بدهد. چيزهايي براي او مهم است براي طرف مقابل مهم نيست. اخلاق ها با يکديگر خيلي فرق دارد. بيشتر خلقياتي که با هم فرق دارند، ريشه در عقايد ما دارند. عقايد فقط يک کلمه ي کليشه اي مثل اعتقاد به خدا ،نماز و معاد نيست. اگر کفويت فقط در اينها است همه ي ما به خدا اعتقاد داريم و باهم کفو هستيم. در خواستگاري هاي ما هيچ وقت اين سوال مطرح نمي شود که شما به خدا اعتقاد داريد يا خير. زيرا همه به خدا اعتقاد دارند. دايره ي عقايد خيلي وسيع تر از اينهاست.
مثلا يک مجلس عروسي برپا شده است که دنيايي از گناه در آن شکل مي گيرد :اختلاط زن ومرد، موسيقي حرام. خانم معتقد است که فقط بايد رضاي خدا را در نظر گرفت. بنابراين در جايي که رضاي خدا با رضايت مردم در تعارض باشد، رضايت خدا را انتخاب مي کند. نوع نگاه و عقيده ي اين خانم چنين است. آقا مي گويد :خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو و بايد مردم دار باشيم. يعني بايد با مردم راه بياييم زيرا با آنها زندگي مي کنيم و يک شب هزار شب نمي شود. خدا مهربانتر از اين است که بخاطر يک شب ما را عذاب کند.A
نوع نگاه اين خانم به خدا و مردم ،با نوع نگاه همسرش به خدا و مردم تفاوت دارد. يا اين زن و شوهر در اين جلسه مي نشينند يا نمي نشينند. چه آنها عروسي را ترک کنند چه ترک نکنند، به هر حال در زندگي شان دچار مشکل مي شوند. اگر خانم به اصرار آقا بنشيند وقتي به خانه مي آيد ،احساس شکست مي کند زيرا خلاف عقيده اش عمل کرده است و اين شکست در رفتارش با شوهرش موثر خواهد بود. از طرفي آقا احساس خوشحالي مي کند. زيرا پيروز شده است. حالا اگر در مجلس ننشينند، خانم احساس پيروزي مي کند زيرا به عقيده اش عمل کرده است و با ترفندي آقا را هم بيرون مي آورد ولي آقا عصباني است زيرا احساس شکست مي کند. منظور ما از عقيده در کليات نيست. همه ي ما در کليات عقيده اشتراک داريم. منظور ما ريز شدن عقيده ها در متن زندگي مان است.
به فرض ميهماني به خانه ي شما آمده است. وقتي شما به منزل اين ميهمان رفته بوديد ايشان سفره ي هفت رنگ براي شما پهن کرده بود. اما شما نمي توانيد اين کارر ا بکنيد. در اينجا خانم احساس شکست مي کند که چرا نمي تواند سفره اي مثل سفره ي ايشان پهن کند و احساس حقارت مي کند. زيرا عزت و شخصيت خودش را در نگاه مردم مي بيند. بعد به آقا اجبار مي کند که آقا قرض کند و سفره اي هم پاي آنها پهن کنيم. آقا مي گويد: عزت و شخصيت به اين نيست که مردم چه طوري به من نگاه مي کنند، عزت و شخصيت نگاهي است که خدا به من دارد. من ذلت قرض کردن را به بهاء پهن نکردن يک سفره ي رنگين نمي خرم. پس نوع نگاه مرد به عزت و شخصيت با نوع نگاه زن فرق مي کند. آنها چه سفره ي ساده بيندازند چه سفره ي رنگين، مشکلA ايجاد مي شود. پس منظور ما از عقيده چيزهايي است که در متن زندگي مان است. ممکن است که از ديدگاه فردي پول بهترين سرمايه براي خوشبختي باشد. اين ميشود ملاک ازدواج اين فرد. او بايد با کسي ازدواج کند که سرمايه ي خوشبختي را برايش فراهم کند. از نگاه فردي، تحصيلات آخر شخصيت است و اگر طرف مقابل تحصيلاتش پايين تر از افراد فاميل باشد برايش مهم است.
آيا ملاک اقتصادي هم جزو کفويت است؟ اگر از نگاه طرف مقابل اقتصاد اين قدر ارزش دارد، جزو ملاکA کفويت بحساب مي آيد. او نبايد با کسي ازدواج کند که نمي تواند اين ملاک را برآورد کند زيرا عقيده اش با فرد هم سنخ نيست. اختلاف زندگي هايي که با هم مشکل دارند سر اين است که خدا وجود دارد يا خير ؟آيا اختلاف ها سر اين است که امام حسين(ع) بوده يا نبوده است ؟ خير. ما سر اين چيزها اختلاف نداريم. اين اختلافات ريز ،ريشه در نوع نگاه ما به زندگي دارد. اختلاف سر مسائلي مثل دکوراسيون خانه، ماشين ،رنگ لباس، حجاب و تيپ ، ما را دچار مشکل مي کند.
سوال – آيا کفويت بايد در تمام مسائل ريز اعتقادي و اخلاقي وجود داشته باشد ؟
پاسخ – ما در ازدواج به مسائلي بي توجهي مي کنيم. ازدواج و کفويت يک مسئله ي دو سويه است. مثلا خانمي مي گويد که آقايي به خواستگاري من آمده که اهل نمازشب است آيا با او ازدواج کنم؟ سوال من از اين خانم اين است که شما چه کسي هستيد؟ امکان ندارد که شما بتوانيد براي فردي که نمي شناسيد کفش بخريد. در ازدواج به اين مسئله توجهي نمي شود : انتخاب خويش قبل از انتخاب همسر .ما بايد هدف خودمان را انتخاب کنيم.
از جوانان سوال کرديم دلخوشي شما در زندگي چيست ؟ دلخوشي يعني هدف شما در زندگي چيست که بخاطر آن نفس مي کشيد و ديگر اينکه مديريت زندگي بايد طوري باشد که به آن دلخوشي يا هدف برسيد. هشتاد درصد جوانان تا بحال به اين مسئله فکر نکرده اند.و اين هدف را ندارند. وقتي من هدف خودم را در زندگي مشخص نکرده ام نتيجه اش اين مي شود که شخصيت باثباتي ندارم .من بايد کسي را بعنوان همسر انتخاب کنم که او هم دنبال همان چيزي بگردد که من مي گردم. اگر زن و شوهر در اهداف باهم مشترک نباشند چطور مي توانند زندگي داشته باشند که داراي آرامش باشد؟ بعد براساس شناختي که از خودمان پيدا کرديمA بايد معيارهايي را براي ازدواج در نظر بگيريم. ما معيارهاي درجه يک و دو داريم . معيار درجه اين است که بر اساس شناخت و اهدافي که از خودم دارم مي دانم که اگر يکي از آنها در طرف مقابل من نباشد، با او احساس خوشبختي نمي کنم. مثلا پسري بشدت به حجاب معتقد است و مي خواهد همسرش حجاب شرعي را رعايت کند. حالا محبت دخترخانمي به دلش افتاده که اين معيار را ندارد. اگر حجاب در معيارهاي درجه ي يک اين پسر باشد اين ازدواج به صلاح اين آقا پسر نيست زيرا هيچ وقت گمان نمي کرده که با فردي ازدواج کند که بدحجاب باشد. پس اين آقا نمي تواند با شناختي که از خودش دارد با اين خانم زندگي کند. پس نبايد از معيارهاي درجه ي کوتاه آمد. اگر شما به دختر خانمي بگوييد که آقاي دکتري است که خيلي پولدار است ولي معتاد است. دختر خانم مي گويد که ملاک من اين است که همسرم معتاد نباشد. اين معيار درجه يک است. البته معيارهاي درجه يک افراد با هم فرق مي کند. الان يکي از معيارها اين است که طرف خانواده ي شلوغي نداشته باشد. البته اين معيار اشتباه است. اگر خودتان را شناخته ايد معيارهاي تان را بر اساس هدف و مسيري که در زندگي انتخاب کرده ايد تعيين کنيد. انداه ي کفويت وجود معيارهاي درجه يک در طرف مقابل است .
معيارهاي درجه دو معيارهاي ترجيحي است يعني اگر بود خوب است ولي اگر نبود، اشکالي ندارد. پس اگر ما در معيارهاي درجه ي يک با طرف مشکل نداشتيم، مي گوييم:A کفويت حاصل شده است.A
سوال – در مدت کوتاه آشنايي، چطور مي توان فهميد که طرف مقابل هم کفو و هم عقيده ما است ؟
سه راه اصلي براي تشخيص وجود معيارها در طرف مقابل وجود دارد. يکي گفتگوي خواستگاري با قاعده ي خودش. بعضي از گفتگوها خيلي سطحي است. ما بايد خودمان بدانيم چه مي خواهيم و ملاک ها و معيارهاي مان را در گفتگو ريز کنيم. بيشتر اوقات ما خودمان نمي دانيم که چه مي خواهيم. مثلا طرف مي گويد: من معتقد به معنويت هستم. معنويت از نگاه اين فرد چيست ؟ نبايد در جلسه خواستگاري کليات را مطرح کرد. بايد ريز مسائل حجاب ،عفت ،روابط اجتماعي و... مشخص بشود. راه بعدي تحقيق است. اين از رسومات خوب ضايع شده است. راه بعدي مشاوره با فرد متعهد است .در ازدواج هاي جامعه ي ما اين سه راه اصلي مغفول مانده است. يکي از دلايل اصلي که بعد از ازدواج متوجه مي شوند که به يکديگر نمي خورند بخاطر اين است که اين سه مرحله را رعايت نمي کنند.
سوال – بعضي دختر خانم ها خيلي به مستحبات مقيد هستند ولي آقايان اين طورنيستند. اين دختر خانم وقتي وارد زندگي مي شود احساس شکست مي کند، راهنمايي بفرماييد.
A پاسخ – کساني که معنوي به زندگي نگاه مي کنند، در زندگي شان عبادت و معنويت اصل است .همه ما بايد مفهوم معنويت را بازخواني کنيم. ما نمي خواهيم بگوييم که مستحبات بد است يا مهم نيست بلکه مي خواهيم بدانيم که نگاه دين به مستحبات چيست؟
دين يک پايه براي معنويت دارد که اگر آن پايه وجود داشته باشد خانه ي معنويت انسان آباد است. و آن پايه عبارت است از :عمل به واجبات و ترک محر مات يعني دغدغه ي عمل به واجبات و ترک محرمات. امام صادق(ع) مي فرمايد:هر کس به چيزهايي که خدا گفته عمل کند ،از عابدترين مردم است .
اگر دخترخانمي با فردي ازدواج کند که واجبات را انجام مي دهد و اگر گناهي کرد، پشيمان مي شود يا اگر کار واجبي را ترک کند ناراحت مي شود و توبه مي کند ،اين فرد به قسمت عظيمي از معنويت دست پيدا کرده و فرد معنوي است حتي اگر به مستحبات توجه خاصي نکند. منظور ما بي توجهي به مستحبات نيست. خانمي با همسرش سر معنويات و مستحبات مشکل داشت و مي گفت: من در زندگي احساس شکست مي کنم زيرا شوهرم نماز اول وقت نمي خواند. (نماز اول وقت خيلي فضيلت دارد و نمي خواهيم به آن بي توجهي کنيم) .من گفتم :ولي نماز اول وقت واجب نيست. آيا هميشه نمازش را آخر وقت مي خواند؟ ايشان گفت:A نه زماني که خيلي خسته است. تعريف اين خانم از معنويت اشتباه است. اين خانم مي گفت که مشکل ديگر اين است که شوهرم پدر و مادرش را لوس مي کند و وقتي آنها مي خواهند بخواند، جايشان را پهن مي کند. اين همه معنويت در احترام و نيکي به پدر و مادر وجود دارد ولي خانم اين را معنويت نمي داند و به آن توجه نمي کند. پس مشخص است که اين خانم در تعريف معنويت مشکل دارد. اين خانم مي گفت که همسرم به حلال و حرام خيلي اهميت مي دهد و حتي خمس هم مي دهد .پيامبر فرمود: عبادت ده جز است که نُه جز آن در طلب مال حلال است. معنويات اين آقا به چشم خانم نمي آيد. حالا اگر خانمي بگويد که اگر شوهر من نماز شب نخواند، من احساس شکست مي کنم، ما به ايشان مي گوييم: کسي را پيدا کند که اهل نماز شب باشد.A A
سوال – منظور از معيار کفويت در اخلاق و اعتقادت چيست؟ آيا منظور همان دين است ؟
پاسخ – اگر کسي بخواهد ديني زندگي کند و فکر کند ، ملاک اين است ولي اگر کسي بگويد که من بعضي از مسائل ديني را قبول دارم و بعضي ها را قبول ندارم، ملاک دين نيست . در واقع همان جور که خودت را شناختي ،همان جور انتخاب کن حتي اگر ملاکي که قرار دادي اشتباه باشد. اگر توانستي قبل از ازدواج اشتباهت را اصلاح کني و منطبق بر دين بکني، ملاک خودت را دين قراربده ولي اگر نتوانستي اشتباهت را اصلاح کني، همان ملاک هاي اشتباه را ملاک ازدواج خودت قرار بده و ديگران را خرج اشتباه خودت نکن.A A
کتاب مهارت هاي انتخاب همسر با عنوان نيمه ي ديگرم نوشته ي آقاي عباسي است. اين مجموعه مباحث راديو معارف است. در اين کتاب معيارهاي کفويت، مراحل همسر گزيني و جلسات آشنايي با همسر نوشته شده است.
خدايا همه زن و شوهرها را مصداق جمله ي حضرت علي (ع) که فرمودند: فاطمه خوب کمکي براي طاعت الهي بود، قرار بده.
A