برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تبليغ اسلام و مکتب اهلبيت (ع) در آمريکاي لاتين با حضور شيخ فيصل آلبرتو مرهل
كارشناس: شيخ فيصل آلبرتو مرهل
تاريخ پخش: 22-11-96
بسم الله الرحمن الرحيم
«اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
شريعتي: سلام ميکنم به همه بينندههاي خوب و نازنينمان، روز باشکوه 22 بهمن ماه را به همه مردم شريف ايران تبريک ميگويم که با قدمهايشان يک بار ديگر حماسه آفريدند و با حضورشان دشمن را مأيوس کردند. انشاءالله همه دست به دست هم بدهيم و براي اعتلاي ايران اسلامي تلاش کنيم. امروز برنامه سمت خدا با يک مهمان ويژه تقديم شما خواهد شد. يکي از آرمانهاي انقلاب اسلامي صدور انقلاب به کشورهاي ديگر و صدور فرهنگ انقلاب اسلامي بود. الحمدلله نقطههاي درخشاني را در اين عرصه شاهد هستيم. امروز مهمان ما از کشور آرژانتين است. يکي از روحانيون بسيار عزيز، جناب آقاي فيصل مرهل که قرار است امروز گفتگوي صميمانهاي با ايشان داشته باشيم. سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
شيخ فيصل مرهل: سلام عليکم و رحمة الله.
شريعتي: خودتان را معرفي کنيد تا دوستان با شخصيت شما آشنا شوند.
شيخ فيصل مرهل: بسم الله الرحمن الرحيم، فيصل مرهل هستم اهل آرژانتين، در سال 69 در آرژانتين به دنيا آمدم. اجداد ما اهل سوريه بودند. بعد از جنگ جهاني اول به کشور آرژانتين هجرت کردند. در يک خانواده مسلمان به دنيا آمدم. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي اشعهي نور انقلاب اسلامي به کشور ما رسيد و ما به مسلماني خودمان برگشتيم. ما قرآن ميخوانديم ولي شايد خبري از نماز نبود. خدا را شکر بعد از پيروزي انقلاب اسلامي واقعاً دنيا دگرگون شد و تأثير زيادي بر مسلمانان منطقه گذاشت از جمله ما که نوجوان بوديم.
شريعتي: بهانهي آشنايي ما با شما ديدن يک کليپ در فضاي مجازي و حضور شما در آن جشن آئيني و ملي و مذهبي کشور شيلي بود. با حضور رئيس جمهور اين کشور و سخنراني شما که از اسلام و معارف اهلبيت گفتيد. براي ما از اين جشن بگوييد و اينکه چه اتفاقي افتاد آنجا صحبت کرديد و چه چيزي گفتيد؟
شيخ فيصل مرهل: آن روز خيلي روز با برکتي بود. من ساکن آرژانتين هستم. تقريباً از سال 2010 که به کشور برگشتيم و مستقر شديم، پايگاه من در آرژانتين است. اما يکسري به کشورهاي همسايه مثل شيلي و پاراگوئه ميزنم. به شيلي مرتب ميروم. دو يا سه بار در سال، يک زماني گذشته که توانستيم اعتماد ديگران را کسب کنيم. مرا دعوت کردند، اما سران کليسا و دست اندرکاران مراسم مرا نميشناختند که وقتي من وارد شدم چپ چپ نگاه کردند. من در چهرههاي آنها بي اعتمادي ميديدم. بعد از سخنراني خدا را شکر نظرشان عوض شد. در سخنراني يکسري از آيات قرآن را انتخاب کرده بودم که خواندم. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات/13) دعاي «اللهم ارزقنا توفيق الطاعه» يعني خداوند به خانمهاي ما عفت ببخشد و به آنهايي که سرمايه دارند هم سخاوت بدهد. قبل از اينکه نوبت من بشود براي سخنراني کشيش مسئول به من تذکر داد و يک نگاهي کرد و گفت: فقط پنج دقيقه! چهره خيلي خشن و غير دوستانه داشتند. اما وقتي من صحبت کردم و پايين آمدم، اولين کسي بود که با يک لبخند به من دست داد و از من تشکر کرد. بعد از مراسم قرار بود همه بروند. به من گفتند: اينجا ما کشيشها ميمانيم و بين خودمان صحبت ميکنيم. شما ميخواهي چند دقيقه با ما همراه باشي و صحبت کنيم؟ با کمال ميل قبول کردم. کشيش مسئول و ديگران به من گفتند: ببخشيد اين جملات از خودتان بود يا از متون ديني شما بود؟ گفتم: از متون ديني ما بود که مناسب ديدم بيان کنم. گفتند: کاملاً متوجه شديم چون اين معاني خيلي بزرگ و عميق بود.
واقعاً اين خيلي تأثير خوبي داشت. وقتي سخنراني تمام شد قرار بود همه پائين بيايند و به رئيس جمهور مستقيماً سلام کنند. من در صف بودم. در فکر بودم که وقتي مقابل رئيس جمهور قرار بگيرم چه کنم؟ چون رئيس جمهور خانم بود و من مطابق قوانين اسلام نميتوانيم سلام و احوالپرسي کنم. داشتم با خودم فکر ميکردم که چه کار کنم، وقتي ديدم نفر جلويي من خيلي راحت سلام و احوالپرسي کرد، من هم تعجب کردم و گفتم شايد کسي به ايشان تذکر داده است. بعد از دو سال که ايشان را ديدم، به ايشان گفتم: خانم رئيس جمهور يادتان هست دو سال پيش چنين و چنان بود. من داشتم نقشه ميکشيدم که چه کنم. ايشان گفت: من در اين مدتي که رئيس جمهور نبودم، چون در شيلي کسي نميتواند دو دوره پشت هم رئيس جمهور باشد. ايشان يک دوره رئيس جمهور شد، بعد رفت سازمان ملل و مسئوليتي در امور زنان داشت. بعد براي دوره بعدي رئيس جمهور شد. ايشان گفت: اين دوره که رئيس جمهور نبودم در سازمان ملل در مورد امور زنان کارهايي ميکردم و آشنايي داشتم با خانمهاي ايراني و شيعه و خانمهاي مسلمان از سراسر کشورهاي اسلامي، بخاطر اين با آداب و رسوم تشيع آشنا بودم. خيلي خوب شد و تقريباً ميتوان گفت که بخاطر همان برخورد خوب و محترمانه رئيس جمهور بقيه هم تقليد کردند و برخورد خوب با من داشتند. جلسهي خيلي پر برکتي بود.
چند ماه بعد مرا به کشور مکزيک دعوت کردند. جلسهي بين فرهنگها بود. سرخ پوست بودند، از افراد بومي اندونزي بودند. از تجمعات بومي اروپا که مسيحي نيستند و به اديان سابقي که در اروپاي قديم بوده اعتقاد دارند هم بودند. من پرسيدم: چطور با من آشنايي پيدا کرديد و مرا دعوت کرديد؟ گفت: ما جلسهاي که شما در شيلي بوديد را ديديم و از صحبتهاي شما خوشمان آمد. صحبتهاي من نيست، همان چيزهايي است که اهلبيت (ع) به ما گفتند و من فقط منتقل کردم. وظيفه من همين است. دنبال اين نيستيم که خانه به خانه برويم و مردم را مسلمان کنيم. ما ميخواهيم طبق حديث معروف از امام رضا(ع)، اهلبيت را معرفي کنيم که انشاءالله مردم خودشان ميپسندند. ما به وظيفهي خودمان عمل کرديم و توانستيم اين را بيان کنيم. من مرتب به سفر ميروم، به ونزوئلا و مکزيک ميروم. ما کساني را هم در مکزيک داشتيم که بعضي وقتها مسلمان ميشوند بخاطر يک عشق، مثلاً عاشق يک دختر مسلمان ميشوند. آنها ميدانند که مسلمان نيستند، پس اول ميخواهند مسلمان شوند که به او برسند. ما ميگوييم: اينطور نميشود که يک دين را تغيير داد. بياييد با ما صحبت کنيد. افرادي هم داشتيم که مسلمان خيلي خوبي هم شدند و ارتباطشان با ما حفظ شد.
از مکزيک آقاي دکتر فينارو را داشتيم، ايشان واقعاً از اين طريق بود که اول در مورد اسلام يک چيزي ياد بگيرد. اما اهتمامشان به اسلام و مسلمين خيلي افزايش پيدا کرده است. از طرفداران مخلص اهلبيت شدند. ايشان توانسته حتي به خود جمهوري اسلامي بيايد و ما به عتبات عاليت رفتيم و ديدم ايشان همينطور داشت گريه ميکرد. کربلا، کاظمين، نجف، ايشان در عشق ائمه واقعاً سوخت. يک جوان بيست و چند ساله است. همين که به مکزيک برگشت سرطان پيدا کرد و بعد از يک ماه فوت کرد. خيلي عجيب است. کسي از مکزيک بلند ميشود و با يک بهانهاي شيعه ميشود. خدا توفيق ميدهد ميرود ائمهاي را زيارت ميکند و بعد از مدتي از دنيا ميرود. وقتي به مکزيک برميگشت خيلي برنامه داشت براي شيعه کردن تمام مکزيک اما واقعاً محيط نامساعد بود. يک لطف خيلي بزرگي خدا به ايشان کرد و راهي نشان داده است. ايشان کنار قبر امام حسين بسيار گريه ميکرد و حسن ختام و اثرات خيلي خوبي داشت. تمام خانواده ايشان مسلمان شدند و شيعه شدند و با آنها در ارتباط هستم. به مکزيک رفتم که قبر ايشان را زيارت کنم. ديدم تمام خانواده ايشان هم شيعه شدند و کساني هم که جديد هستند از اسامي اسلامي بر اينها گذاشتند. گفتم: اين جوان چه کار کرده است. کسي نميداند اين جرقه عشق به ائمه از کجا شروع ميشود. اين حکمت خداوند هست. از ونزوئلا هم داشتيم کساني را که بخاطر مسائل سياسي طرفدار چپ گراها بودند. گفتند: دولت چاوز با جمهوري اسلامي ميانهي خوبي دارد. يک کسي داشتيم که به پنجاه نفر از کساني که خودشان معرفي ميشدند به عنوان اينکه انقلابي هستند، ميگفتند: شما در مورد انقلابهاي دنيا خوانديد، حتي در مورد انقلاب جمهوري اسلامي ايران هم خواندهايد. اما يک چيزي را فراموش کرديد. انقلاب امام حسين(ع)! امام حسين ديگر چه کسي است؟ يک نفر لبناني گفت: خوب، ديگر اين درس بايد در مرکز اسلامي داده شود چون اگر شما در محيط باشي بيشتر ميفهمي. از پنجاه نفر، پنج نفر ماندند شيعه شدند، مسلمان شدند. خدا را شکر مسلمانيشان خيلي خوب است.
شريعتي: شما در مواجهه با افراد مختلف و اديان مختلف، بيشتر چه بُعدي از معارف اسلام را برجسته ميکنيد و به آنها عرضه ميکنيد؟
شيخ فيصل مرهل: بستگي به مخاطب دارد. مثلاً در کشور شيلي سال گذشته يک توفيقي هم داشتيم بعد از رايزني با سفيران کشورهاي عربي و اسلامي و افراد کابينه دولت شيلي، اين تصميم گرفته شد هر سال رياست جمهوري شيلي از مسلمانان براي افطاري هر سال دعوت کند. سال گذشته براي اولين بار اين اتفاق افتاد و خانم رئيس جمهور مسلمانان را دعوت کرد، يعني سفيران کشورهاي اسلامي هم بودند. در اين ميز اصلي هم خانم رئيس جمهور بوده، هم وزير خارجه، هم معاون وزير داخلي، رئيس دانشگاه و سه نماينده از مسلمانها، ما خودمان هم بوديم به نمايندگي از شيعيان، يک نفري بود به نماينده از صوفيها و يک نفر سومي هم بود به نمايندگي از اهل سنت. خدا را شکر يک ساعت و نيم که آنجا بوديم توانستيم يکسري از چيزها را به رئيس جمهور شيلي منتقل کنيم. من گفتم: من واقعاً تشکر ميکنم چون جانشين پيامبر ما، امام علي(ع) يک جملهاي دارد که ميگويد: انسان دشمن چيزي که نميشناسد است. پس خيلي خوب است که همديگر را بشناسيم براي اينکه هم سوء تفاهمها برداشته شود و هم بتوانيم اسلام واقعي را معرفي کنيم. اگر جرياني از اين طرف و آن طرف شنيده شود، چون گروههاي افراطي اين کار را انجام ميدهند ما خودمان فرصت داشته باشيم که اعلام بيزاري کنيم از آن چيزهايي که اتفاق ميافتد و با هيچکدام از اصول اسلامي سازگاري ندارند. خدا را شکر من اين را اينچنين شروع کردم و اين حديث واقعاً پر برکت بود. بعد از اين صحبت من واقعاً احساس ميکنم خيلي از معارف اسلام را توانستم منتقل کنم. چون گفتم که يکي از اهداف ما يا مهمترين هدف ما اين است که با اسلام ستيزي مقابله کنيم و فکر ميکنيم با اينطور جلسات و گفتگو هست که ما ميتوانيم چهره اسلام را به خوبي بيان کنيم. مثلاً با اين بهانه هي شروع کردم به صحبت کردن در مورد گروههاي افراطي. گروههاي افراطي از کجا آمدند؟ از کجا پشتيباني ميشوند؟ از کجا سرمايه گذاري ميشود؟ در مورد روحانيت اسلام، در مورد اينکه خود مسلمانها همچون ساير افراد در کره زمين انگيزهها براي خودشان دارند، تابع ارزش هستند. البته شايد به خاطر اين جهان بيني متفاوت که ميتوانيم داشته باشيم بعضي از ارزشها متفاوت هستند مثل کرامت انسان، يعني خود رئيس جمهور سؤال کرده در مورد فلسفهي حجاب، يکي از آقايان جوابي داد که خيلي درست هم نبود. گفت: خانم رئيس جمهور من براي شما فلسفهي حجاب را مثال بزنم. مثلاً دو شکلات هم که داشته باشي، يکي پوشيده باشد و يکي پوشيده نباشد، به يک بچه نشان بدهي کدام را ميگيرد؟ البته آنکه پوشيده است، شايد مگس و چيزهاي ديگر روي اين باشد. رئيس جمهور گفت: من ميفهمم شما ميخواهي چه بگويي. شايد مثال خوبي نباشد. چون خود اين خانم بي حجاب است. اين مثال خوبي نيست براي اينکه اين خانمي که محجبه نيست را به سمت اسلام بکشي يا اسلام را معرفي کني!
من گفتم: خانم رئيس جمهور! من خيلي با اين مثال موافق نيستم اما آنچه اسلام ميخواست اين است که خانمها در جامعه به عنوان يک انسان ديده شوند نه به عنوان يک زن و يک سري نمونهها براي ايشان گفتم. در آگهيهاي روزنامه هست که به يک خانم بيست تا سي سال خوش قيافه نياز داريم. خوش قيافه يعني چه؟ ميخواهند از تجربيات اين خانم استفاده کنند، نه، معيار يک چيز ديگر ميشود. اين يک نمونهاي هست از اينکه من ميخواهم کرامت اين خانم حفظ شود. حتي اين هم قبول نداشته باشيم حداقل نيت ما اين است و فکر ميکنم اگر کسي دنبال ارزشي چون کرامت هم باشد يک چيز مشترک هست. شما کرامت را در يک چيز ميبيني و من در يک چيز ديگر. از لحاظ فطري ما دنبال کمالات هستيم. هرکسي دنبال يک زيبايي است. هرکسي دنبال کمال است. فوقش راه را گم ميکند و کمال و زيبايي را در يک چيزي ميبيند. وقتي من ديدم در يک جلسه کوتاه توانستيم در مورد اسلام، در مورد بيزاري اسلام واقعي از عملکرد گروههاي افراطي در مورد وضع خانمها، متأسفانه وضع خانمهاي مسلمان در بعضي مناطق اسلامي خوب نيست. اما اين بخاطر اسلام نيست. اين بخاطر بعضي از افراد است. کشورها و مناطقي هم داريم که حتي به خانمها حق رانندگي نميدهند. خانم رئيس جمهور گفت: لازم نيست اسم کشور را ببريم. اين را گفتم بخاطر تأثيري که مسلمانان در يک محل دارند از يک فرهنگ بومي و حتي فرهنگهاي قبل از اسلام با آرمانهاي درست اسلام که مترادف است، ايجاد شود.
شريعتي: در اين هفته که مقارن با ايام پيروزي با شکوه اسلامي است ياد ميکنيم از همه شهداي گرانقدر انقلاب اسلامي و انشاءالله همه مهمان سفرهي اهلبيت(ع) باشند. آيات 46 تا 53 سوره مبارکه هود را تلاوت خواهيم کرد.
«قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ «46» قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ «47» قِيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ «48» تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ «49» وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ «50» يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَ فَلا تَعْقِلُونَ «51» وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ «52» قالُوا يا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَيِّنَةٍ وَ ما نَحْنُ بِتارِكِي آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِكَ وَ ما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ «53»
ترجمه: (خداوند در پاسخ) فرمود: اى نوح! او (در واقع) از خاندان تو (و نبوّت) نيست، او (داراى) عمل ناشايستى است، پس چيزى را كه به آن علم ندارى از من مخواه، همانا من تو را موعظه مىكنم كه (مبادا) از جاهلان باشى. (نوح) گفت: پروردگارا! به تو پناه مىبرم از اينكه چيزى را كه به (خير و شرّ) آن آگاهى ندارم، از تو درخواست كنم و اگر تو (اين خواسته را) بر من نبخشايى و بر من ترحّم ننمايى، از زيانكاران خواهم بود. به نوح خطاب شد: (اينك) با سلامى از جانب ما و بركاتى برتو و بر تمام امّتهايى كه با تو هستند، فرود آى، و بزودى امّتهايى (از نسل همين نجات يافتگان) را از نعمتها برخوردار خواهيم ساخت، (امّا) سپس (به خاطر غفلت و كفر و گناه،) عذابى دردناك از طرف ما به آنان خواهد رسيد. (اى پيامبر!) اينها از اخبار غيبى است كه ما آنها را به تو وحى مىكنيم (و) پيش از اين نه تو و نه قوم تو از آنها خبرى نداشتيد، پس (تو نيز مانند نوح) صبر كن كه همانا عاقبت (پيروزى)، براى متّقين است. و به سوى قوم عاد، برادرشان هود (را فرستاديم، او به مردم) گفت: اى قوم من! (تنها) خدا را بپرستيد كه هيچ معبودى جز او براى شما نيست. (شما در پرستش بتها به خطا مىرويد و) شما جز اهل افترا و تهمت نيستيد. (هود گفت:) اى قوم من! من از شما در برابر رسالتم پاداشى درخواست نمىكنم، پاداش من نيست مگر بر عهده آن كس كه مرا آفريده است، پس آيا تعقّل نمىكنيد؟! و (هود ادامه داد) اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، سپس به سوى او باز گرديد و توبه نماييد تا او از آسمان پى در پى بر شما باران بفرستد، (چنانكه گويى همهى آسمان در حال ريزش است) و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد، و (از راه حق) به خاطر گناه اعراض نكنيد و روى برنتابيد. (مشركان) گفتند: اى هود! تو دليل روشنى براى ما نياوردهاى وما بهخاطر سخنان تو، از خدايانمان دست بر نمىداريم و ما از ايمان آورندگان به تو نيستيم.
شريعتي: حضور با شکوه مردم يک روح تازهاي را در اين انقلاب با شکوه دميد و انشاءالله همه قدردان ارزشها و آرمانهاي انقلاب اسلامي باشيم و قدرشناسي کنيم از همه شهداي انقلاب اسلامي و از مجاهدتها و تلاشهايشان. امروز در خدمت جناب حجت الاسلام شيخ فيصل آلبرتو مرهل از کشور آرژانتين هستيم و نکات بسيار لطيفي که از ايشان شنيديم و از تجربيات تبليغي ايشان که با چه سختيهايي امروز دارند معارف ناب اهلبيت و معارف قرآن کريم را تبليغ ميکنند. يک مقدار از قرآن کريم بشنويم و اينکه نقش قرآن در سفرهاي تبليغي شما چقدر بوده و با چه شيوهاي بوده است؟
شيخ فيصل مرهل: ما يک عادت خيلي خوبي داريم که قبل از شروع کردن يک سخنراني يک آيه يا چند آيه از قرآن کريم را ميخوانيم و اين تأثير خيلي خوبي در شنونده دارد حتي اگر مسلمان هم نباشد چه برسد به مسلمانها. وقتي يک سخنراني را اينطور شروع ميکنيم ميبينيم که مردم بيشتر متوجه هم ميشوند. بعضيها شايد در مورد موضوعي که صحبت ميکنيم، براي سؤال و جواب ميآيند. يعني هميشه در مورد اول سخنراني، در مورد آيه ميخواهند توضيحي بدهم. من اين را ملاحظه کردم حتي در غير از مسلمانها. اين يک چيز مهم هست چون يک جور تزريق هويت به هر مسلماني است مخصوصاً آنهايي که در محيط غير اسلامي زندگي ميکنند اينکه با قرآن باشند. ما در شهر خودمان يک دارالقرآن تأسيس کرديم و آنجا خانوادههاي مسلمان فرزندان خودشان را ميآورند. حتي بزرگسالان هم ميآيند. اين يک برنامه پر برکتي بود که براي دو سال ادامه داشت. يکسري از مسابقات قرآني هم راه اندازي کرديم مثلاً روز تولد حضرت اميرالمؤمنين(ع)، يک سخنراني دربارهي حضرت علي کرديم و يکجور مسابقه در بين دانش آموزان دارالقرآن صورت ميگيرد و هر دانش آموزي که شرکت کند قبلش يک حديث از حضرت علي(ع) ميگويد و خيلي از پدر و مادرها به گريه افتادند وقتي ديدند بچههايشان حديثي را به زبان عربي ميخوانند و ترجمه ميکنند و بعد آيات قرآن را ميگفتند. چيزي که فکر ميکردند از دست دادند. چون وقتي مهاجرين اول از دنيا رفتند و فوت کردند، فکر کردند ديگر در نسل دوم و سوم همه چيز از بين ميرود. انشاءالله اين بچهها تا آخر عمرشان با قرآن باشند. من احساس ميکنم انشاءالله اين هويت اسلامي و انساني خودشان را حفظ کنند و اينها همه از برکات همان قرآن و حديث است.A A A
شريعتي: آقاي مرهل برنده جايزه المصطفي هستند در عرصه پژوهش و تحقيق و ترجمه و همينطور جايزه شيخ طوسي، جوايز متعددي گرفتند و بسيار فعال هستند در عرصهي ترجمه و پژوهش که برايشان آرزوي موفقيت ميکنيم و انشاءالله سلام گرم ما را به همه شيعيان آرژانتين و مسلماناني که با آنها سر و کار داريد برسانيد. ما دعا ميکنيم که روز به روز بر توفيقات شما افزوده شود. الآن شما در آرژانتين مشغول چه کاري هستيد؟
شيخ فيصل مرهل: اي کاش روحانيون بيشتر بودند، اما تنها روحاني آنجا هستم. هم به شمال آرژانتين، هم به کشور شيلي، هم پاراگوئه و برزيل و مکزيک و کلمبيا ميروم. در محافل حکومتي هم بعضي وقتها شرکت ميکنم براي اينکه چهره اسلام واقعي را نشان بدهم. بعضي وقتها مرا صدا ميکنند که غسل ميت و دفن و کفن انجام بده. مراسم ازدواج هم انجام ميدهم. ترجمه و تدريس هم ميکنم. من فعلاً در جمهوري اسلامي ايران هستم چون يک گروه از کساني که پنج ماه دوره معارف اسلامي در منطقه ديدند که پنجاه نفر بودند و از بين آنها يازده نفر را انتخاب کرديم که به صورت حضوري و مجازي دوره ديده بودند. اين يازده نفر را به شهر قم و مشهد آورديم. دو هفته در قم و پنج روز در مشهد بودند که يکجور دوره تکميلي تزريق هويت هم ببينند که خدا را شکر با موفقيت انجام شد. نميتوانم بگويم کار دقيق من چيست.
شريعتي: اميدوارم خداوند روز به روز بر توفيقات و عزت شما بيفزايد. اگر بخواهيد يک دعا بکنيد چه دعايي ميکنيد؟
شيخ فيصل مرهل: «بسم الله الرحمن الرحيم، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْكَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي وَ الْيَقِينَ فِي قَلْبِي وَ الاخْلاصَ فِي عَمَلِي وَ السَّلامَةَ فِي نَفْسِي وَ السَّعَةَ فِي رِزْقِي وَ الشُّكْرَ لَكَ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي» (كافي، ج 2، ص 549)
شريعتي: «والحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»