اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1404-02-24-حجت الاسلام نظافت - نزدیک شدن افکار و رفتار به حضرت امام رضا علیه‌السلام

اعوذو بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شریعتی: دلم جلد است بین این در و آن در نمی چرخد زبانم جز به مدح آل پیغمبر نمی چرخد اگر یک لحظه از من چشم برداری چه خواهد شد نه خون بی اذن تو در بین این پیکر نمی چرخد تو هستی برکت این سفره ها و رزق و روزی ها وگرنه زندگی این همه نوکر نمی چرخد شما از چهارده تا کعبه ی سیار دنیایی که تا هستی کسی دور تو کسی دیگر نمی چرخد به لطف بودن اولاد موسی حالمان خوب است بدون مشهد و قم چرخ این کشور نمی چرخد

سلام می کنم به امام رئوف حضرت اباالحسن علی ابن موسی الرضا و سلام می کنم به همه زائرها و به همه مجاورها و به همه ی عاشقها و به تک تک شما در هر کجا که هستید و دلتان پر می کشد برای این صحن و سرا و برای زیارت حضرت امیدوارم که به زودی زائر بارگاه حضرت رضا بشوید خیلی خوشحالیم که از مشهد برنامه امروز را تقدیم نگاه پر مهر شما می کنیم چهارشنبه هایی که امام رضایی است و الحمدلله رب العالمین همیشه گفتم سمت خدایی ها یک نماینده ثابت در عرض توس دارند در این آستان مقدس و آن حاج آقای نظافت عزیز هست و هر چهارشنبه توفیق داریم در محضر و در معیت شان باشیم ایشان از مشهد مکرر تشریف آوردند تهران این بار ما رسیدیم در جوار حضرت علی ابن موسی الرضا و در کنار حاج آقای نظافت برنامه را تقدیم نگاه پر مهر شما کنیم و این را به فال نیک می گیریم حاج آقای نظافت سلام علیکم و رحمت الله و خیلی خوش آمدید

حجت الاسلام نظافت:  سلام به شما بینندگان عزیز بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین در خدمت شما هستم خوشحالیم در جوار علی ابن موسی الرضا برنامه را اجرا می کنیم

شریعتی:  صحن و سرای حضرت رضا یک لطفی دارد هیچ وقت نه تنها تکراری نمی شود در هر بار زیارت یک تازگی و طراوتی حس می کنی و آغوش پر مهر حضرت را گرمتر خوشحالیم در کنار شما هستیم و برنامه را تقدیم دوستان خواهیم کرد موضوع بحث ما نامه 31 نهج البلاغه است و نامه امیر المومنین به امام مجتبی اگر نکته ای است بفرمایید

حجت الاسلام نظافت:  من در رابطه با همین نکته ای که شما فرمودید اینجا حال و هوای خاصی دارد وقتی انسان زیر بارش باران قرار می گیرد همیشه یک حس قشنگی دارد حرم امام رضا علیه السلام مثل حمام است باید آدم چرک هایش را بریزد و برود اینجا جای تمیز شدن است و جای نزدیک شدن است آمدیم به امام رضا نزدیک شویم تا از این طریق به خدای متعال نزدیک شویم باران وقتی می بارد آدم حس خوبی دارد در این شهر باران که تمام می شود بعد از مدتی تهران شما آلوده می شود چون آن باران ریشه ای مسئله را حل نمی کند باید اون کسی که زیر بارش باران قرار می گیرد اون شخص مسئله شون را ریشه ای حل کنند ما بایستی یک کاری کنیم به امام رضا علیه السلام قرب واقعی پیدا کنیم از این جهت که امام رضا را دوست داریم نزدیک است و از این جهت که امام رضا را به عنوان امام قبول داریم باز نزدیکتر هستیم ولی از این جهت که ما افکارمان یک مقدار تفاوت دارد نوع نگاه مان به زندگی و نوع نگاهمان به انسان نوع نگاهمان به ارزش ها خلق و خویمان اینها ما را دور می کند از امام رضا الان فرض بفرمایید شما و من کنار یک فردی باشم که او من را قبول ندارد و من او را قبول ندارم کنار هم هستیم دور هستیم از هم همدیگر را قبول داریم اما اخلاقمان متفاوت است خانه هایی که زن و شوهر دیدگاه ها و روش هایشان فرق می کند تنش است اگر چه کنار هم هستند این قرب به علی ابن موسی الرضا علیه السلام یک قرب فکری و اخلاقی است و من خودم و بینندگان عزیز را توصیه می کنم هر موقع توفیق پیدا کردید مشرف شدید یک خورده فکر کنیم فاصله را بفهمیم خدا رحمت کند استادی داشتیم می فرمودند حرم می روید عیب هایت را به امام رضا توی کاغذ بنویس و نشان بده اشکالم این است می دانم که این اشکال را دارم می تواند اینجا انسان تصمیم بگیرد برای اینکه این اشکالات را برطرف کند ببینید اگر من متکبر هستم از امام رضای متواضع زمین تا آسمان دور هستم اگر من کج خلق و بد خلق هستم از او دور هستم و اگر نامهربان هستم و اگر بی انصاف هستم از و دور هستم خیلی ویژگی های علی ابن موسی الرضا علیه السلام دارند که ما متاسفانه نتوانستیم اینها را کاربردی کنیم و من اعتقادم این است اگر اینها را بتوانیم از وجود خودمان از بین ببریم و بعد این قرب می شود یک قرب دائمی حتی گر شما دور باشید حتی اگر کسی در یک شهر دوری باشد او به امام رضا نزدیک است اگر کسی دستش را به ضریح بگیرد دو ساعت همینطور دست هایش به ضریح باشد بگوید اون نزدیک است این کارها خوب است اینها معد است و زمینه ساز برای قرب است ولی اصل و اساسش

شریعتی: ولی ممکن است کسی زیارت هم نیامده باشد اون سر دنیا باشد ولی نزدیک باشد  

حجت الاسلام نظافت:  داستان اویس قرن پیامبر اعظم را نتوانست ببیند و زیارتی تحقق پیدا نکرد ولی پیامبر فرمودند بوی بهشت را استشمام می کنم انشاالله که ما خلق و خوی امام رضا را پیدا کنیم معطر شویم به اخلاق رضوی و بهترین سوغاتی خلق رضوی است یعنی اگر کسی وقتی بر می گردد به شهر خودش ببینند فرق کرده ببینند متفاوت شده معطر شد به عطر اخلاق امام رضا علیه السلام

شریعتی:  و کسانی که منسوب به حضرت هستند و آنهایی که خودشان را شیعه و محب علی ابن موسی الرضا و علی ابن امیر المومنین می دانند به نظرم باید در خلق و خو نزدیک باشند

حجت الاسلام نظافت:  بله بعضی از ماها همینطور که شما فرمودید منسوب هستیم بخواهیم یا نخواهیم ما را جزو این دستگاه می دانند و جزو این خاندان می دانند گرچه که لایق نیستیم اعمال ما را به حساب اینها می گذارند الان جهان شده مثل یک دهکده به خاطر این رسانه ها و موبایل ها از اون سر دنیا اگر کسی بخواهد اینها را بشناسد ما را بررسی می کند ازاین جهت باید عذرخواهی کنیم و باید اظهار شرمندگی کنیم شنیدید که یک عده ای اومدند دیدند امام رضا علیه السلام امام رئوف به این ها اجازه ملاقات نداد حالا در اون جو قدیم که این علوی ها و این ارادتمندان به امام رضا علیه السلام در یک قربتی بودند برای اینها سنگین آمد چهل روز اینها الاف شدند و به آقا اجازه ملاقات ندادند و بعد اینها پیام دادند به امام رضا علیه السلام که آقا این چه برخوردی است و این چه جفایی است در حق امام رضا آقا گفتند بگوییم بیایند داخل اومدند داخل امام سر سنگین سر برخورد کردند وقتی اعتراض کردند امام رضا فرمودند شما چی پیام دادید گفتند ما گفتیم با گروهی از شیعیان اومدیم دیدنشان حضرت فرمودند شما شیعه نیستید شیعه حسن است و حسین سلمان است و ابوذر

شریعتی:  الله اکبر چه باری بر دوش ما حضرت می گذارد

حجت الاسلام نظافت:  استغفار کردند اونها ما هم باید استغفار کنیم اونها گفتند ما محب هستیم وقتی دست از ادعای تشیع برداشتند امام آغوش باز کرد و با چهره گشاده برخورد کرد یعنی با یک ادعا ناراحت می شوند با ادعای شیعه بودن چرا؟ چون امام رضا را بخواهندب ررسی کنند از رفتار پیرو بررسی می کنند الان از کجا در جامعه می فهمند یک طبیبی موفق است خوب طبابت می کند می گویند مریض هایی که رفتند خوب شدند یا نه اگر خوب نشده باشند طبیب را متهم می کنند می گویند این موفق نبود این کاره نیست یک روایت دیگر هم داریم از امام جواد علیه السلام یک کسی امام جواد علیه السلام را دید خیلی خوشحال بود آقا فرمودند مالی اراک مسرورا چرا اینقدر شادی؟! گفت دلیلش این است که امروز به ده تا شیعه کمک کردم چقدر خوب است گره گشایی و امام رضا علیه السلام توی روایتی هست که ستایش می کنند کسی را که گره گشایی می کنند امام جواد علیه السلام فرمودند بله به شرطی که عملت باطل نشده باشد گفت چطوری ممکن است باطل شده باشد و انا من شیعتکم الخلص من از شیعیان خالص شما هستم تا گفت از شیعیان خالص شما هستم آقا گفت هان الان باطل کردی حضرت یک آیه خواندند آیه این است لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ما له رئاء الناس صدقه هایتان را باطل نکنید با منت گذاشتن و با اذیت کردن مثل کسی که ریا می کند خوب طرف که این فقرا را که اذیت نکرده امام سوال کردند آیا اذیت کردن کسی که صدقه می دهیم بدتر است یا فرشته ها را اذیت کنیم فرشته هایی که همراهمان است گفت فرشته ها

آیا امامت را اذیت کنی بدتر است یا اون فقیری که صدقه می دهیم گفت شما را فرمود وقتی می گوییم من شیعه هستم من اذیت می شوم و فرمود عملت باطل می شود بنابراین مسئولیت امثال ماها که بالاخره روی پیشانی مان خورده که اینها خدمتگزار این دستگاه هستند مسئولیت مان انصافا سنگین است و هر جا اشتباه کردیم باید بگوییم تو رو خدا اشتباه من را به حساب آقای من نگذار من فرزند خوبی نیستم گویا اگر می خواهی امام من را مطالعه کنی برو این کتاب را مطالعه کن و سیره اش را مطالعه کن از روی من بررسی نکن

شریعتی:  بسیار عالی انشاالله به حق امام رضا علیه الصلات و السلام در همان مسیری گام برداریم که اونها می پسندند و انشاالله خودشان نگاه کنند و این راه و این مسیر را برای ما هموار کنند خیلی خوب و حالا برای این اصلاح شدن و برای نزدیک شدن یک راه و یک طریق و یک مسیری را امیرالمومنین به ما نشان دادند در ضمن نامه 31 امام مجتبی فرازهایی اش را بشنویم و فضای برنامه متبرک شود.

حجت الاسلام نظافت:  جلسه گذشته عرض کردیم امیر المومنین دنیا در هر حالتی است خدا دنیا را در همان حالت قرار داده مفصل توضیح می دهم بعد فرمود و ان اشکل شی فهم علی جهالتک اگر اتفاقی در این عالم افتاد خدا یک تقدیری برای تو رقم زد و برایت مشکل و سنگین آمده گاهی بعضی اتفاقات تلخ است برای شما و من پیش آمده و برای بینندگان عزیز هم پیش آمده اتفاقات همیشه شیرین و باب دل انسان نیست فرمود اینجا خدا را متهم نکن حمل کن بر جهالتت بگو من نمی فهمم گاهی اشکال و ابهام پیش می آید نباید زود قضاوت کنی و حکمت خدا را زیر سوال ببری ببینید الان خیلی ها ممکن است زائر علی ابن موسی الرضا باشند امام رضا باب دل اونها رفتار نکند اینطوری است یعنی امام رضا علیه السلام تابع هوس های ما نمی شوند و تابع خواسته های برخاسته از جهالت نمی شوند حکیم هستند و مهربان هستند اما حکیم هستند اینطوری نیست که ما هر چی بخواهیم بدهیم پس ما بگوییم امام رضایی که گفتید مهربان است پس چه شد من اینقدر رفتم و آمدم حاجت خواستم حاجتم را نداد تو احاطه که نداری حمل بر نادانی ات است یعنی جهالت انسان مساوی است بر عدم احاطه وقتی ما نسبت به یک چیزی احاطه نداریم نباید قضاوت بکنیم باید صبر کنیم تا قضیه برایمان روشن بشود بعد جلسه گذشته اشاره کردم به داستان حضرت موسی و خضر خدا حضرت جبرئیل را فرستاد برو به داد موسی برس که الان هلاک می شود اومد و ماموریت داد به موسی که باید بروی شاگردی بکنی معلم کی است برو پیدا کن بار سفر ببندد و معلم را پیدا کن جناب یوشع بن نوح را با خودشان همراه کردند و با هم سفر رفتند حالا قرآن می گوید و اذ قال موسی لفتاح اون جوانی که همراه موسی بود حضرت موسی گفت ما اونقدر می رویم تا به مجمع البحرین محل تلاقی دو دریا که حضرت خضر اونجا معلم مان است برسیم یا می رویم تا مدت های طولانی اینقدر یادگیری مان

شریعتی:  که تمام این سختی ها را تحمل کنیم مسافت زیادی را طی کنیم

حجت الاسلام نظافت:  در نهج البلاغه هم داریم امیر المومنین فرمودند پنج چیز بهت یاد می دهم برای یادگیری اونها اگر سوار شتر بشوی و سفرهای سخت قدیم را تحمل کنی ارزش دارد بعد عرض شود خدمت شما رفتند و رسیدند به همان مجمع البحرین یک ماهی هم همراهشان برداشته بودند برای خورد و خوراکشان قران می گوید نه سیاه تحو اون ماهی را فراموش کردند و ماهی هم به طرز شگفت انگیزی زنده شد و رفت در آب دریا فلما جاوز از اونجا که رفتند حضرت موسی خسته شد به همسفر جوانش گفت غذا را بیاور لقد لقینا من سفرنا هذا نصبا گفت خیلی خسته شدیم یادش اومد گفت همان جایی که نشسته بودیم جای صخره گفت ماهی زنده شد و به طرز عجیبی رفت داخل دریا این علامتش بود برگرد دوباره برگشتند و به اون علامت رسیدند و حضرت خضر را پیدا کردند فوجدا عبدا من عبادنا بنده ای از بندگان ما را پیدا کردند که خدا می گوید ما رحمت ویژه ای به او داده بودیم رحتماً من عندنا و علمناه من لدنا علما علم لدنی یعنی مکتب نرفته عالم شده بود حضرت موسی به حضرت خضر گفت که هل اتبعک الی ان تعلم مما علمت رشدا گفت دنبالت راه بیفتم از اون چیزهایی که به تو تعلیم داده شده است از اونها به من تعلیم بدهید اینجا یک درس دارد آقای شریعتی درس این است که همه درس ها سر کلاس و پای منبر محقق نمی شود باید با مربی همسفر شد باید با مربی زندگی کرد و من و شما اون چیزهایی که از طریق زندگی کردن و مشاهده یادمان است یادمان نمی رود حرف های پای منبرها را خیلی چیزهایش را یادمان می رود ولی آنچه را که مشاهده  کردیم هیچ گاه یادمان نمی رود و لذا حضرت موسی گفت می خواهم دنبالت راه بیفتم نگفت همین جا به من یاد بده حضرت خضر فرمود انک لن تستطیع معی صبرا گفت تو نمی توانی همراه من صبر بکنی کار تو نیست تو احاطه نداری من رفتارهایی می کنم که نمی توانی تحمل کنی کیف تصبروا علی ما لم تحبه حبرا گفت تو چطوری می توانی صبر کنی بر چیزی که احاطه و آگاهی نداری قال ستجدنی انشاء الله صابرا حضرت موسی خیلی هم اعتماد به نفس نداشت گفت اگر خدا بخواهد مرا صابر خواهی یافت و لا اعسی لک امرا من نافرمانی نمی کنم با هم راه افتادند فان اتبعت لی اگر دنبال من راه افتادی اعتراض نکن تا خودم بهت توضیح بدهم لا تسال لی دو تا معنا دارد یک وقت می گویند نپرس یک وقت می گویند لا تسال لی اعتراض نکن سوال اعتراضی و استفهامی داریم سوال استفهامی خوب است همان اعتراض نکن تا خودم بهت توضیح بدهم خلاصه قرآن می گوید فانطلقا دوتایی با هم راه افتادند سوار کشتی شدند دید حضرت خضر کشتی مردم را سوراخ می کند موسای عدالتخواه مستضعف دوست دادش در آمد گفت اخرقتها داری کشتی مردم را سوراخ می کنی لتغرق اهلها غرق کنی این مردم را لقد جئت شیئا امرا خیلی کار زشتی انجام دادی گفت نگفتم تو نمی توانی صبر کنی موسی یادش آمد قال لا تؤاخذنی به نسیت من هم بشری فراموش کردم من را مواخذه نکن و بر من سخت نگیر راه افتادند و رفتند حتی اذا لقیا غلاماً برخورد کردند با یک نوجوانی بچه مردم را کشت موسی نتوانست تحمل کند گفت این آدم نکشته بود اقتلت نفساً زکیتا بغیر نفس یک نفس زکیه پاکی که باید خونش حفظ بشود کشتی؟ این که آدم نکشته بود لقد جئت شیئا نکرا کار منکر و زشتی انجام دادی گفت نگفتم نمی توانی صبر کنی حضرت موسی فرمود اگر ایندفعه اعتراض کردم فلا تصاحب لی دیگر با من همراهی نکن تو حق داری و عذر داری راه افتادند رسیدند به روستایی گرسنه بودند و از اونها تقاضای غذایی کردند و اونها هم بخل ورزیدند و از اینها پذیرایی نکردند یک دیوار کجی دیدند یک بنایی راه انداخت بیا این دیوار را راست کن اگر می خواستی برای مردم کاری انجام بدهی یک مزدی می گرفتی این هم یک اعتراض قال هذا فراغٌ بینی و بینه می گفت دیگر ما از هم جدا می شویم ولی اول به تو خبر می دهم که اون سه تا کار حکمت داشت تعبیر چیزهایی که نتوانستی صبر کنی بهت می گویم کشتی را توضیح داد فرمود اون کشتی مال مساکین بود مال فقرا بود با این کشتی کار می کردند پول در می آوردند یحملون فی البحر من این کشتی را سوراخ و معیوب کردم چون یک پادشاه ظالمی سر راهشان بود که کشتی ها را غصب می کرد اگر این کشتی سالم بود غصب می شد من این کشتی را سوراخش کردم و معیوبش کردم کشتی معیوب بهتر از این است که کشتی کلش غصب بشود فدای امام حسن مجتبی علیه السلام بشوم آقا ملامت ها را به جان خرید با همین استدلال فرمود من مثل حضرت خضر عمل کردم با صلحم یک عرض شود اونطوری که می خواستیم نشد دیگر اما سعی کردم شیعه حفظ بشود این اسلام ناب حفظ بشود به نسل های بعد برسد بعد غلام را توضیح داد گفت اون نوجوان پدر و مادر مومن داشت این بزرگ می شد اونها را وادار به کفر و طغیان می کرد خیلی ها بچه هایشان که بزرگ شدند اونها را منحرف کردند از جمله که در مورد زبیر هست امیر المومنین در نهج البلاغه دارد فرمود زبیر از ما اهل البیت تا اینکه بچه اش بزرگ شد او را از ما جدا کرد بنابراین اگر کسی مثلاً پسر می خواهد نمی شود حتما خوش بین باشیم به خدا عالم حساب دارد یعنی حکمت دارد بعد فرمود ما اراده کردیم خدا به اون پدر و مادر بهتر از اون بچه بدهد بچه ای پاک تر و مهربان تر که می گویند بچه دیگری که داد خدای متعال از نسل او هفتاد تا پیامبر به دنیا آمد اما اون دیوار فرمود برای دو تا پسر یتیم بود تو اون شهر زیر اون دیوار گنج بود ما خواستیم پدرشان هم آدم خوبی بود خواستیم که این گنج اینها بزرگ بشوند و به دست خودشان بیفتد و خودشان استخراج بکنند حالا آخرش چی است فرمود ما و ما فعلته ان امره این سه تا کاری که انجام دادم نتوانستید تحمل کنید اینها همه دستور خدا بود یعنی چی؟ یعنی اگر قرار نبود بصری و ملموس به حضرت موسی نشان بدهند همین سه تا اتفاق می افتاد یعنی چی یعنی اون کشتی معیوب می شد دقت می کنید یعنی اون بچه کشته می شد یعنی این دیوار به یک بهانه ای راست می ماند منتهی خدای متعال

شریعتی:  دست حضرت خضر این اتفاق بیفتد

حجت الاسلام نظافت:  به حضرت موسی یاد بدهد اگر کشتی سوراخ می کشد اون صاحبان کشتی به خدا اعتراض نمی کردند خدایا ما را گرفتی ما مستضعف هستیم کشتی ما باید بلا به سرش بیاید زورت به ما رسیده در حالی که خدا به اونها لطف می کند با معیوب کردن کشتی که اصل کشتی بماند یا قصه می خورد چرا بچه ام در این بلا کشته شد چرا مریض شد و چرا این بیماری افتاد و لذا چقدر خوب است ما خوش بین باشیم به خدای متعال در اتفاقات چون اتفاقات بخواهیم یا نخواهیم رقم می خورد گاهی با بی صبری سر ما کلاه می رود گاهی با بد بینی به خدای متعال سر ما کلاه می رود علتش چی است حضرت موسی احاطه نداشت حضرت خضر از ناحیۀ خدای متعال احاطه داشت حالا امیر المومنین فرمود اگر یک اتفاقی پیش اومد نفهمیدی حمل بر نادانی خودت بکن و به حکمت خدا اعتراض نکن بعد فرمود فانک اول ما خلقت به جاهلا تو اول که به دنیا اومدی سابقه ات جهل نادان بودی ثم علمت بعد به تدریج آگاهی پیدا کردی اشاره به اون آیه که فرمود والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا خدا شما را که از شکم مادرانتان که بیرون آورد هیچ چیز نمی دانستید ولی خدا سه چیز داد جعل لکم السمع و الابصار و الافئده خدا انسان را کنجکاو آفریده درست هم این کنجکاوی را داد و هم گوش داد و هم چشم داد و هم قلب داد یعنی این اطلاعاتی که از طریق فضولی کردن به دست می آورند بچه ها اینها می روند در قلبشان ذره ذره آگاهی پیدا می کنند با اون کنجکاوی و تجربه و شادی کردن به طرق مختلف علم پیدا می کنند حالا حضرت می گوید خیلی چیزها هست نمی دانید و ما اکثر ما تجهل من الامر خیلی چیزها را نمی دانید یعنی مجهولات انسان بی نهایت است علم انسان هر چقدر زیاد باشد در مقایسه با مجهولات علم انسان چیزی به حساب نمی آید می گویند یک خانمی رفته بود بالای منبری اون هم سوالی کرد اون هم با تقوا بود گفت نمی دانم سخت است آقای شریعتی جلوی مردم بگوید نمی دانم، نمی دانم گفتن به این آسانی ها نیست خیلی سخت است خدا کمکش کرد گفت نمی دانم او هم اعتراض کرد گفت اگر نمی دانی چرا رفتی بالا به اندازه علمم رفتم بالا اگر قرار بود به اندازه جهلم بروم بالا باید این منبر تا ثریا می رفت

شریعتی:  آفرین چقدر حکیمانه!!

حجت الاسلام نظافت:  این مردم هم یک کاری می کنند که اگر ما را به خودمان واگذار کند یک حرف های بیخودی بزنیم آقا می گوید نمی دانم باریک الله خدا گفته نمی دانم پس حاج آقا فردا می آیم از شما می پرسم نباید خجالت بکشیم از نمی دانم گفت

شریعتی:  کسی گفت نمی دانم باید تشویقش کنیم باید بگوییم باریک الله پس وقتهایی که جواب سوالمان را می دهد باید بگوییم می دانم این آقایی که خجالت می کشد بگوید نمی دانم بداند اشتباه می کنی خجالت نکش اینطوری اعتماد سازی می کنی همه می فهمند تو وقتی نظر می دهی با آگاهی نظر می دهی وقتی نظر نمی دهی عیبی ندارد استاد ما گفت اگر کسی چیزی از شما پرسید تلفنش را بگیرید این سوال او وسیله رشد و پژوهش شما هم هست بهش زنگ می زنی می گویی جوابش را پیدا کردم اون حکمتی که عرض کردم در نهج البلاغه داریم حضرت فرمود پنج چیز بهت یاد می دهم برای یادگیری مسافرت بروی ارزش  دارد دو تایش در مورد همین است که فرمود اگر چیزی بلد نیستی از یادگیری خجالت نکش اگر بلد نیستی و اگر نمی دانی بگو نمی دانم دو تا حیای بی جا نداشته باش

حجت الاسلام نظافت:  و جالب است در سیره حضرت علامه طباطبایی رحمت الله علیه یکی از پر رنگ ترین چیزهایی که جلب توجه می کند علامه طباطبایی مفسر بزرگ می گفت خیلی جاها اگر چیزی را نمی دانست چشم درچشم کسی که می پرسید می گفت نمی دانم خیلی مهم است

شریعتی:  ببینید اگر کسی نگوید نمی دانم یک نقاب تصنعی روی چهره خودش کشیده همه اش باید مواظب باشد این نقاب بالا نرود خودت را راحت کن بگو نمی دانم خلاصه ولی البته این دلیل نشود که دیگر نرویم دنبال جوابش فرمود نمی دانی خوب بپرس اشکالی ندارد و ما واقعا بعضی از بزرگان را دیدیم که از افراد سطح پایین تر از خودشان پرسش کردند در اون زمینه اطلاعات نداشتند ننگشان نکرده پرسیدند من یادم است جزو خاطراتم با یک شهید عزیز این است که اون شهید چون درس نخوانده بود و معلومات آکادمیک نداشت خیلی چیزها را بلد نبود من سنم کمتر بود از من می پرسید بدون حیا و بدون خجالت چون گفته اند ننگ جهالت خیلی بیشتر هست از ننگ پرسش، پرسش یک ذلتی دارد یعنی آدم باید خودش را کوچک کند بپرسد ولی مقایسه کن اگر یاد نگیری در چاه جهالت هستی یک چاله است

حجت الاسلام نظافت:  یک وقت هایی به سادگی نمی شود بیرون آمد با پرسیدن و خجالت نکشیدن حضرت فرمود خیلی چیزها را نمی دانی تغیر فی رأیک اندیشه تو متحیر است گرفتار چه کنم چه کنمی که چیکار باید بکنید نه فقط ما نه کل بشر در طول تاریخ اینطوری بوده خیلی چیزها را نمی دانسته است ذره ذره یک آگاهی های مختصری پیدا کرده است یضل فیه بصره فرمود بصیرت تو در این قضیه گم است و گیجی و سرگردان و حیران هستی قران هم همین را می گوید خدای متعال فرمود ما اوتیتم من العلم الا قلیلا اون علمی که به شما داده شده علم اندک است به ویژه در مورد روح به ویژه در مورد عالم آخرت همین علم نسبت به عالم مادی اندک است یعنی هر چند وقت یک بار می گویم اون دارو این عیب ها را داشت یعنی بشر مدام دارد علمش را تازه می کند و دارد علمش را اصلاح می کند همینطوری نیست؟! مکرر در مکرر یک دارو را بعد از مدتی گفتند از این دارو استفاده نکنید این عوارض را دارد در مورد عالم محسوس وقتی ما بعد از مدتی می فهمیم بابا درست نفهمیدیم چطوری می شود در مورد عالم معنا و عالم روح و عالم تجرد عوالم غیب معادی که در پیش داریم به همین راحتی نظر می دهیم حالا علت این که خدای متعال فرمود علم شما اندک است این است که هم مجهولات انسان بسیار است و هم ابزار آگاهی انسان محدود است که حواس انسان باشد عقل انسان یک حدی را می تواند بفهمد همه اینها محدود است و دانستنی ها نامحدود است بعد فرمود خیلی چیزها را نمی دانستی ثم تبصره بعدا بصیرت پیدا کردی و بعدا آگاهی پیدا کردی واقعا ما وقتی نگاه می کنیم به دوران کودکی خودمان خیلی چیزها را نمی فهمیم بی خود با پدر و مادرهایمان بحث و اعتراض می کردیم اونها خیر ما را می خواستند این بلا سر خودمان اومده بچه کوچک ما نمی فهمد ما چطوری حالیش کنم مجبوریم بسوزیم و بسازیم تا بزرگ شود ما که رفتیم او که بچه دار شد بگوید عجب پدر من چه نکاتی را می گفت متوجه نمی شدم حضرت می گوید خلاصه تو سابقه ات این است سابقه ات جهل است خیلی چیزها را نمی دانستی ذره ذره علم پیدا کردی خوب حالا یک مسئله جدید پیش آمده چرا خدا را متهم کنی و چرا حکمت خدا را زیر سوال ببری باید خوشبین باشیم به خدای متعال و چقدر روایت قشنگی است فرمود انا عند حسن و ظن و عبدی المومن خدای متعال فرمود من نگاه می کنم به ته دل بنده مومنم ببینم خوش گمان هست یا نه و این یک آزمایش هست وقتی که ازمایش های تلخی پیش می آید به هر حال عمر انسان ابدی نیست که مدام تجربه کند و بعد هی مدام اصلاح کند نه عمرمان محدود است ما چیکار کنیم هم عمرمان محدود است و هم دریایی و دنیای از جهالت داریم پیشنهاد امیر المومنین چی است در این نامه، پیشنهاد حضرت این است فاعتصم بالذی خلقک و رزقک و سواک حالا که تو سابقه ات جهل است خیلی چیزها را نمی دانی چنگ بزن اعتصام داشته باش خودت را حفظ کن با تمسک به خدایی که هم آفریده تو را و هم رزق ات را داده و هم خلقت متعادل داده خوب این خلقت ما که هم متعادل است و هم نشانه احاطه پروردگار است و هم نشان مهربانی پروردگار است چرا به این خدا اعتماد نکنیم؟ چرا به دستورات مسلمش عمل نکنیم؟ خوب اعتماد نکنیم خودمان ضرر می کنیم چرا می خواهیم با علم محدود خودمان زندگی کنیم غرب را ببینید چرا می گویند غرب چون در جامعه ما متاسفانه آدم های خود تحقیر و غرب باور هستند غرب را ببینید نتیجه زندگی بر اساس آگاهی های بشری نتیجه اش چی است؟ فروپاشی خانواده نتیجه اش این است که نتانیاهو نزد خیلی ها ستایش می شود نتیجه اش این است و نتیجه اش این طویله مدرن و این جنگلی است که درست کردند خوب ما هم همان راه را می خواهیم برویم برای اینکه ما امام رضا داریم ما خدا داریم و ما بزرگ ترین نعمت را داریم ولی آقای شریعتی بشر چیزی را که مفت به دست بیاورد قدرش را نمی داند ما سلمان نیستیم سلمان رضی الله عنه در به در گشت تا مکتب حق را پیدا کرد ما چشم باز کردیم تو خانواده محب امام رضا در خانواده محب امیر المومنین ما که کتک نخوردیم

شریعتی:  یک جاهایی خودمان را شناختیم دیدیم اسم مان علی و رضا و محمد  است

حجت الاسلام نظافت:  زحمت نکشیدیم ولی آقا وقتی بررسی می کنیم می بینیم نعمت بزرگی مفت به ما داده شده ما در خانواده خوبی به دنیا آمدیم و لذا از ته دل می گوییم الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین و الأئمۀ المعصومین علیه السلام

شریعتی:  خیلی ممنون و متشکرم خدا انشاالله خیرتان بدهد خیلی نکته های خوبی را شنیدیم و امیدوارم که روز به روز بر معرفت مان و بر دانش مان و بر محبت مان انشاالله افزوده شود و ممنون و متشکرم از لطف و مهر و همراهی شما خوشحالیم چهارشنبه ها همیشه از استودیو سمت خدا دلها را راهی مشهد الرضا می کردیم و حالا اینجا ما به نمایندگی از شما دلها را راهی مشهد می کنیم و این صحن و سرا و این آستان و بارگاه با صفا و تلاوت آیات را در این لحظه خواهیم شنید که چقدر خوب است ثواب تلاوت را هدیه کنیم به روح بلند حضرت رضا علیه الصلات و السلام عزیزانم امروز صفحه 433 قرآن کریم را تلاوت خواهند کرد آیات را بشنویم انشاالله بعد از تلاوت آیات با احترام همراه شما هستیم و در دقائق پایانی در محضر حاج آقای نظافت عزیزمان اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

(قرآن کریم صفحه 433)

شریعتی:  خوش به حال مشهدی های عزیز و خوش به حال مجاوران حضرت رضا که هر وقت دلتنگ شدند و هر وقت دلشان گرفت و یک جاهایی حتی اگر خیلی خوشحال بودند می توانند بیایند و هوای این صحن و سرا را نفس بکشند دست هایشان را گره کنند در ضریح آقا گفت:

آن رازها که از همه پوشیده داشتم      تنها در این حرم به تو گفتم تو محرمی

خوش به حال همه اونهایی که با امام رضا رفیق و صمیمی هستند خوش به حال همه اونهایی که امام رضا نگاهشان کرده امیدوارم به حق این دل های پاک همتون حاجت  روا شوید انشاالله و خیلی خوشحال و مفتخریم که امروز از مشهد برنامه را تقدیم نگاه پر مهر شما کردیم و انشاء الله در این دقائق پایانی خواهیم کرد ما چند دقیقه فرصت داریم و حسن ختام فرمایشات حاج آقای نظافت را می شنویم.

حجت الاسلام نظافت:  عرض کردیم که امیر المومنین فرمودند تو سابقه ات جهل بود ذره ذره آگاهی پیدا کردی چیزهایی که نمی دانی خیلی فراوان است در عمر محدود چیکار کنیم؟ ما که عمرمان محدود است از طرفی مجهولات هم فراوان هست و از طرفی هم می ترسیم ضرر کنیم با اشتباهات مان ضررهایی که تا قیامت یقه ما را بگیرد امیر المومنین می گویند اهل اعتصام باش اعتصام از عصمت است یعنی یک کاری کن حفظ بشوی چگونه؟ با چنگ زدن مثل کسی که دارد غرق می شود چنگ می زند به هر چیزی که پیدا بشود حالا امیر المومنین می فرماید واعتصم بالذی خلقک تو خالق داری و تو مخلوقی او هم خالق تو و هم رازق تو است نه تنها الان هنوز به دنیا نیامده بودی فکر رزق تو بود یعنی بچه که به دنیا می آید گویا در نهادش این آگاهی هست که رزق تو هست دنبالش بگرد دهان بچه باز است پستان را که می گذارند کی به این بچه یاد داد که بمکد شیر مادر متناسب با گلوی او و با معده او خدا رزاق است رزاقیت پروردگار خالقیت پروردگار هم نشانۀ علم اوست و هم نشانۀ محبت اوست و بعد هم فرمود سواک، سواک یعنی چی؟ یعنی خلقت ات متعادل است البته ما حواسمان نیست به این نعمت ها گاه گاهی بچه هایی به دنیا می آیند اینها خلقتشان متعادل نیست اونها برای ما ذکر هستند اونها می شوند معلم ما مذکر ما

شریعتی:  که تو می توانستی اینطوری باشی

حجت الاسلام نظافت:  ما به فرزندی که ناقص الخلقه به دنیا آمده و هوش و حواس دارد بگو افتخار کن خدا وجود تو را مایه تذکر و تنبه دیگران قرار داده ما گاهی مست سلامتی هستیم حواسمان نیست که این سواک یعنی این تعادل در خلقت چقدر مهم است و کاش کاش باطن ما هم متعادل بشود

شریعتی:  انشاء الله

حجت الاسلام نظافت:  یک حدیثی هست که پیامبر  چهارصد مطلب را به امیر لمومنین گفتند یکی اش این است یا علی اذا نظرت فی مرآت و کبر ثلاثا وقتی در آینه نگاه می کنی چقدر خوب است این دعا را بینندگان به عنوان هدیه بدهند به دوستانشان که توی جلوی آینه بگذارند دعایش را بخوانند سه بار بگویند الله اکبر بعد بگوید اللهم کما حسنت خلقی خدایا همچنان که خلقت مرا یعنی ظاهر مرا و آفرینش جسمی مرا نیکو کردی متعادل کردی حسن خلقه اخلاق مرا هم زیبا کن باطن من را هم متعادل باشد نکند یوم تبلی السرائر خودم از خودم بیاید نکند یوم تبلی السرائر روزی که باطن ها آشکار شود خودم تعجب کنم عجب قیافه ای دارم چقدر خلقت نامتوازن و نامتعادل یک جایی مثلا بعضی ها بی صبر و بی علم هستند و بعضی ها بد اخلاق هستند و بعضی متکبر هستند و بعضی حسود هستند و خدا نکند که بعضی ها هم همه را با هم داشته باشند حالا عرضم این است که امیر المومنین می گوید خدا خلقت تو را متعادل قرار داد حالا با چنگ زدن باطن مان هم متعادل می کند باطن مان را هم زیبا کنیم که زندگی دنیا فرصتی است برای زیبا کردن باطن و الا انسان روز قیامت می گوید کاش بین من و این اعمال به اندازه شرق و غرب فاصله باشد یعنی انسان روز قیامت از خودش هم بدش بیاید و بعد فرمود ولیکن له تعبدک تعبد یعنی چی؟ یعنی بندگی کردن می گوید فقط برای چنین خدایی بندگی کن چون بنده که آفریده شدیم بندگی که جبری است می خواهیم معبود انتخاب کنیم و آدم ها را به عنوان معبود انتخاب کنیم شیطان را به عنوان معبود انتخاب کنیم و دنیا را به عنوان معبود انتخاب کنیم مخلوقات دیگر را یا خالق اینها را به عنوان معبود انتخاب کنیم می فرماید بندگی ات در برابر او باشد این آقای شریعتی این سبک امیرالمومنین درس تربیتی است در همین حرم مکرر خانم ها و آقایان گفتند بچه ما بی نماز شد با قصه فراوان بچه ما بی حجاب شده من می گویم که به جوان تان التماس کنید تفکر کند مطالعه کند و همین سیری که امیر المومنین گفته است به همین سیر توجه کند هیچ راهی قابل اطمینان تر از تمسک به وحی نیست چقدر زیبا قرآن می فرماید أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ (ملک، 14) خدایی که می آفریند نمی داند و حال آنکه او آگاه و داناست و چقدر بشر ضرر می کند از این که بی اعتنا می شود نسبت به دستورات خداوند و لذا می فرماید تعبد وقتی که تعبد آمد دیگر انسان چون و چرا ندارد وقتی می رویم نزد پزشک، پزشک محترم دستوری می دهد ما نمی فهمیم حتی می گوید پایت را قطع کن می گوید چشم پول می دهیم بیا خدایی نکرده بعضی ها پایشان را قطع می کنند اعتماد می کنیم به او می گوییم او آگاه و مهربان به ماست و لذ ا اگر کسی این درک را داشته باشد اگر خدا می گوید حجاب می گوید چشم اگر می گوید سگ برای زندگی کردن نیست و نجس است و محبت بکن ولی دم در خانه باشد جای انسان را نمی گیرد می گوید چشم خالق من می گوید اگر می گوید نماز در این زمان می گوید چشم و خیلی از دستورات فراوانی که ما حکمتش را نمی دانیم و در خطبه قاصعه داریم امیر المومنین فرمود یکی از آزمایش های خدا این است که خدا بشر را آزمایش می کند با چیزی که آدم ها حکمتش را نمی فهمند خدا می خواهد ببیند تو خدا را به عنوان معبود قبول داری یا نداری اگر بگویی من خدا را قبول دارم بایستی تسلیم دستور و فرمان او بشوی حتی دستور و فرمانی که یک کمی زحمت  دارد الان ما در این آفتاب هستیم زحمت ندارد؟ اگر یک خانمی توی تابستان می خواهد برود خودش را به بخواهد بپوشاند گرم است خوب بهشت زحمت دارد شما می خواهی یک خانه کوچک داشته باشی زحمت دارد

شریعتی:  بهشت را به بها می دهند نه به بهانه

حجت الاسلام نظافت:  خیلی ممنونم از شما و خیلی ممنون از نگاه پر مهرتان انشاالله که واقعا عبد باشیم و بندگی کن تا که سلطانت دهند و امیدوارم حضرت رضا خودش عنایت کند هوای ما فرزندانش را داشته باشد

شریعتی:  خیلی ها دلشان پر کشید اینجا و خیلی ها التماس دعای ویژه گفتند شما دعا بفرمایید و انشاالله عزیزانمان آمین بگویند و خداحافظی کنیم

حجت الاسلام نظافت:  خدایا به حق محمد و آل محمد و عزیزانی که این صحنه را دیدند و دلشان هوای امام رضا را کرد زیارت علی ابن موسی الرضا علیه السلام را روزی اونها بگردان، ثانیا زوار عزیز را با حاجاتی روا و سالم به وطن شان برگردان، ثالثاً عزیزانی که التماس دعا دارند چه به این زوار التماس گفتند و چه به من و شما خدایا اونها را حاجت روا بفرما، با نابودی اسرائیل و با نجات مردم مظلوم غزه قلب امام زمان را خشنود بگردان

شریعتی:  الهی آمین خیلی متشکرم از شما حاج آقا ینظافت خیلی ممنون از لطف و مرحمت شما امروز امام رضایی شد سمت خدایی ها یک اتفاق شاید تماشایی ما چند وقت قبل خدمت حاج آقا نظافت اومدیم مشهد رفتیم لباس خدمت چای خانه حضرت را به تن کردیم در کنار زائران حضرت رضا اتفاقات قشنگی تو اون شب رقم خورد دعوت می کنیم بخش ها و برش هایی از اون اتفاق را شما هم ببینید و کیف کنید و لذت ببرید در پناه خدا باشید گفت

 سلطان ماست آنکه بدون غرور و ناز              دورش شلوغ بود و سراغ گدا گرفت

اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی در پناه خدا باشید خیلی ممنون و متشکرم از شما.