سلام علیکم و رحمت الله عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه بینندگان عزیز اگر اجازه بفرمایید من به نظرم رسید خطبه ای از نهج البلاغه امیر المومنین را آماده کرده بودم ولی فکر کردم یک عرض ارادتی به امام صادق سلام الله علیه داشته باشیم فاصله زیادی نداریم با روز شهادت حضرت یک نگاهی به زندگانی و آموزه هایی از زندگانی حضرت ببینید جناب آقای ملایی و همه مخاطبین عزیز با این که همۀ مقامات اهل بیت علیهم السلام بیان نشده این را ما باید بدانیم یعنی ما اهل بیت علیهم السلام را آنطور که باید بشناسیم نشناختیم چون خودشان همه پرده ها را کنار نزدند این حدیث معروف است در منابع اهل سنت هست در منابع شیعه هست رسول خدا به امیر المومنان فرمودند لو لا ان تقول الطوائف من امتی ما حالت النصارا فی عیسی ابن مریم یعنی اگر نگران نبودم که آنچه مسیحی ها راجع به عیسی گفتند و عیسی را خدا دانسته اند اگر نگران نبودم که آن خدایی راجع به شما بگویند لقلت فیک مقالتاً حرفی می زدم یک جوری پرده ها را کنار می زدم که لا تمروا بملأٍ از هر کجا که عبور کنی خاک زیر پای تو را و زیادی آب وضویت را برای شفا ببرند ولی نگرانم اگر همه چیز را بگویم همان داستانی که مسیحیت پیش آمد و عیسی را خدا می دانند تو را هم بگویند خدا هستی نمی گویم همه فضائل را نمی گویم می دانید با اینکه حضرت همۀ فضائل امیر المومنین سلام الله علیه را بیان نفرمودند ما الان باز هم گرفتار علی اللهی ها هستیم دیگر خود امیر المومنان سلام الله علیه همۀ فضائلشان را بیان نکردند این نهج البلاغه است خطبه 175 حضرت قسم می خورد والله به خدا قسم لو شئت ان اخبر کل رجلٍ منکم بمخرجه و مولجه و جمیع شأنه فانتم خدای متعال این دانش را در اختیار من قرار داده که از آغاز و پایان و همه جزئیات زندگی تک تک شما خبر دارم این علم را خدای متعال در اختیار من قرار داده یک وقتی اشاره کردیم همین ابن حدید معتزلی که از علمای اهل سنت است و بیست جلد شرح نهج البلاغه امیر المومنان سلام الله علیه نوشته در یک فصلی دهها مورد از علم غیبی که ا میر المومنان سلام الله علیه داشتند پیشگویی هایی که حضرت کردند از آینده و پیشگویی هایی که تحقق پیدا کرد دهها موردش را فقط ابن ابی الحدید نقل کرد یعنی امیر المومنان سلام الله علیه فرمود من دارم ولی همه چیز را در عین حال ابراز نمی کنم به خدا قسم اگر بخواهم از هر کدام شما آغاز و پایان و جزئیات زندگی تک تک شما خبر بدهم لفعلتم می توانم لکن اخاف نمی گویم چرا؟ شما که همه چیز را دارید بگویید برای مقامات خودتان هم بیشتر مردم بشناسند شما را فرمود اخاف ان تکفروا فی برسول الله می ترسم من از پیامبر بالاتر ببرید این نهج البلاغه خطبه 175 علی و انی مفضیه الی الخاصت ممن یومن ذلک به خواص یارانم می گویم کسانی که مطمئن هستم اگر من پرده ها را کنار بزنم از اون آسیب در امان هستم مثل اصحاب خاصشان مثل میثم تمار و مثل سلمان فارسی حضرت یک اسراری به اینها فرمودن که قطعا این اسرار را به دیگران بیان نکردند این هم شاهد دوم برای اینکه اهل بیت علیهم السلام همۀ مقامات خودشان را برای ما بیان نکردند یعنی ما همین مقدار شناختی که از اهل بیت علیهم السلام همین مقداری است که خودشان صلاح دانستند ما بدانیم شاهد سوم این عبارت نهج البلاغه است که قبلاً هم خواندیم خطبه دوم پایان خطبه دوم حضرت می فرماید لایغاث بآل محمد صلی الله علیه و آله من هذه الامۀ احدٌ اینها هم باز سر بسته است احدی از این امت لایغاثُ قابل قیاس به اهل بیت پیامبر نیستند لایغاث بآل محمد احدی نمی شود قیاس کرد این احد می دانید شامل همه می شود غیر از چهارده معصوم هر شهیدی و هر ولی ای و هر امامزاده ای آقا امامزاده ها خیلی جلالت دارد و خیلی عظمت دارد همین حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه خیلی جلیل القدر است ولی جلالتش به چی است به اینکه می آید محضر امام زانو می زند و دینش را عرضه می کند محضر امام هادی علیه السلام حدیث عرض دینش مفصل است پس هیچ امامزاده ای با امام قابل قیاس نیست قمر بنی هاشم سلام الله علیه خیلی با عظمت است از امام صادق سلام الله علیه این زیارت نامه مال حضرت است امام صادق یاد ما دادند وقتی می رویم خدمت حضرت می خواهیم سلام بدهیم چی بگوییم به حضرت قمر بنی هاشم می گوییم سلام الله و سلام ملائکته المقربین و جمیع الانبیاء اصلا ما کی هستیم به شما سلام بدهیم سلام خدا و فرشتگان و همه انبیاء مقرب و همه ی علیک یابن امیر المومنین با همه مقاماتشان ولی قابل قیاس با امام هستند هیچ امامزاده ای هیچ شهید و لی ای با آل محمد هم فقط چهارده معصوم هستند شامل امامزاده ها نمی شود چون در ادامه دارد حضرت ولا یسوی بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا کسانی که سر خوان نعمت اهل بیت نشستند قابل مقایسه با آل محمد نیستند ما سر سفره علم و دانش کی نشستیم؟ خود چهارده معصوم نشستیم ما سر علم و دانش امامزاده ها نشست امامزاده همتش این است که برود محضر امام دینش را عرضه بکند بنابراین فقط چهارده معصوم خود امیر المومنین در جاهای دیگر هم خواندیم راجع به اهل بیت می فرماید هم عیش العلم این ها هستند که علم و دانش حیاتش به وسیلۀ کی به وسیله امامزاده ها نیست امامزاده ها خیلی جلیل القدر هستند اینها الان شاگرد امام هستند در عین حالی که لایغاث بآل محمد یک وقتی این جمله را عرض کردیم تعبیر خیلی از بزرگان بسیار تعبیر زیبایی است می فرمودند از شیخ طوسی تا شیخ انصاری این قریب هزار سال همه علمای این هزار ساله را شما بریزید روی همه یعنی شیخ مفید شیخ طوسی و سید رضی و سید مرتضی و شهید اول و شهید ثانی همه ی علما قدیم و جدید را شیخ طوسی اش که می دانید می گویند شیخ الطائفه سالیان سال از بس این مرد باعظمت بود سالیان سال بعد از شیخ طوسی کسی جرات نمی کرد به این آسانی فتوایی بر خلاف فتوای شیخ طوسی بگوید از عظمت فقهی و علمی این مرد بزرگ شیخ مفید است و شیخ طوسی است و شهید اول و مید انید بعضی ها معتقد هستند در عصر غیبت ما اعلم از شهید اول نداریم در عصر غیبت امام زمان ارواحناه له الفداء حدود 1200 سال اعلم از شهید اول نداریم نه قبل و نه بعد ولی در عین حال شیخ طوسی و شیخ مفید و سید رضی و سید مرتضی و شهید اول و شهید ثانی و علامه مجلسی اول و همه و همه این بزرگوار می فرمود همه ی علمای این هزار ساله نمی شود مقایسه کرد با یک نفس امام زمان ارواحناه فداء یک نفس امام زمان نمی شود مقایسه کرد اگر مقایسه کردیم خطا کردیم خودشان هم ابدا چنین مطلبی نمی فرمایند پس ببینید اگر این مقام عرض کردم از آن طرف رسول خدا فرمود من نمی توانم همه چیز را بگویم برای اینکه می ترسم شما را مثل داستان حضرت عیسی معتقد به الوهیت کنم خود امیر المومنان سلام الله علیه می فرماید والله اگر بخواهم می توانم ولی نمی گویم خود حضرت فرمود انی بطرق السماء اعلم منه بطرق الارض راههای آسمان را از راههای زمین بهتر می دانید با همه ی این حرفها این مخاطبین عزیز بدانند این را می گویم مقدمه نتیجه ای می خواهم بگیرم یادشان باشد نه جامعه کبیره ائمه را اونطوری که باید و شاید به ما معرفی کردند یعنی امام هادی هم معرفی نکردند خودشان مصلحت نمی دانستند همه پرده ها را کنار بزنند جامعه کبیره با اینکه قریب دویست ویژگی برای امام علیه السلام بیان کرده نه جامعه کبیره نه حدیث امام رضا اون حدیث معروفشان که هفتاد ویژگی برای امام بیان کرده نه روایاتی که از ائمه امام باقر و امام صادق سلام الله علیه هیچ کدام از اینها شأن یعنی حق ائمه علیهم السلام را بیان نکردند حقش را ادا نکردند خودشان مصلحت نمی دانستند البته این را بگویم گاهی بعضی ها می گویند جامعه کبیره درش غلو نسبت به امام نه تا ما امام را کی بدانیم و کی معرفی کنیم اگر امام را امیر المومنین سلام الله علیه بگوییم اگر امام را امام صادق سلام الله علیه بگوییم اینها نه این دوازده امامی که ما می گوییم جامعه کبیره نه تنها غلو نیست گفتیم همه پرده ها را مصلحت ندانستند کنار بزنند بله اگر امام را اونطوری که بعضی ها معرفی می کنند به کی می گویند امام وقتی می گویی امام به یزید هم می گویی امام به متوکل هم می گویی امام و به هارون الرشید هم می گوید امام بله اگر اینطوری بخواهی هیچی نباید گفت پس بنابراین در عین حالی که ما مقامات ائمه را نشناختیم ولی همه ی اینها را مقدمه یک جمله از امام صادق سلام الله علیه مخصوصا می خواهیم قرار بدهیم به ما گفتند مواظب باشید اینی که ما گفتیم همین حد امام است امام شناسی همین است خدا رحمت کند آیت الله العطمی هادی شیرازی رضوان الله علیه می فرمودند زیارت جامعه کبیره کأنها وردت لتصحیح العقائد می خواهند عقائد ما را درست کنند امام شناسی همین است نه جلو نه عقب المتأخر نه جلوتر امام شناسی همین اینها را مقدمه این امر قرار دادم که در روایات فراوانی از جمله امام صادق سلام الله علیه به ما گفتند مواظب باشید غلو نکنید نهی از غلو کردند امام همینی که گفتند این قسمت کلام امیر المومنین سلام الله علیه را به مناسبتی تازگی ها خواندیم خطبه 127 حضرت فرازی از خطبه را می خوانم سیهلک فی صنفان دو گروه درباره من به هلاکت می رسند محبٌ مفرط یذهب به الحب الی غیره اون علاقمندی که افراط می کند به خاطر محبت مسیر غیر حق را می رود عرض کردم مثالش مثل همان هایی که علی اللهی هستند امیر المومنین می فرماید یحب مفرط مسیرشان مسیر هلاکت است بلافاصله و مبغض مفرط دشمنی که افراط می کند یذهب به البغض به خاطر بغضی که از من دارد الا غیر الحق امیر المومنان خوب عده ای تکفیر کردند دیگر مگر خوارج تکفیر نکرد نکته مهمی که در این خطبه حضرت هست ببینید حضرت محب مفرط و مبغض و مفرط را ردیف هم قرار داد یعنی خوارجی که امیر المومنان را کافر می داند حضرت هم ردیف اون علاقمند اون دوستداری می داند که غلو می کند که مفرط است و امیر المومنان را خدا می داند اینها ردیف هم هستند کلام حضرت است محب سیهلک فی صنوان محب مفرط و مبغض مفرطٌ یعنی اگر امیر المومنان را کافر بدانی یا امیر المومنان را خدا بدانی حضرت هر دو را یک جور حساب می کند می گوید هر دو به هلاکت می رسند و خیرٌ الناس فی حالاً انمط الاوسط می فرماید حد اعتدال را باید داشته باشید از جمله خدمات بزرگی که امام صادق سلام الله علیه در این دوران خودشان انجام دادند که بارها عرض کردیم می دانید به خاطر فرصتی که حضرت پیدا کردند بیشترین معارف دین توسط امام صادق به ما رسیده یا آماری را قبلا گفتم الان مجال نیست بخواهم مفصل بگویم امام باقر و امام صادق سلام الله علیهما جمعاً چهل و هفت هزار حدیث از این دو امام امروز به ما رسیده نگویند از کجا به دست آوردی خیلی آسان است این کتاب هایی که می گویند مسند یعنی روایات یک امام را جمع می کنند از امام باقر و امام صادق سلام الله علیه 47 هزار حدیث دو امام ولی مثلاً امام هادی و امام عسگری عسگریین سلام الله علیهما جمع روایاتشان حدود هزار حدیث است دو امام 47 هزار حدیث دو امام هزار حدیث چرا دلیلش این است که اون دو امام در منطقه نظامی بودند و تحت نظر بودند و عسگریین را مراقب بودند و اجازه نمی دادند حوزه علمی داشته باشند ولی امام باقر و امام صادق سلام الله علیه این فرصت را پیدا کردند از جمله تلاش هایی که حضرت انجام دادند این بود که در عین حال که امام شناسی را می فرمودند ولی سفارش می کردند گفتیم ما ائمه را نتوانستیم بشناسیم ولی همین کلام امیر المومنان در قالب دیگری غلو نکنید و نزلونا عن الربوبیه الان می خوانم روایتش را دو سه تا روایت از امام صادق سلام الله علیه بخوانم حدیث اول از کافی مرحوم کلینی است شخصی است به نام صالح ابن سهل می گوید کنت اقول فی ابی عبدالله فی الروبوبیه من می گفتم امام صادق خداست فدخلت علیه رفتم محضر حضرت بدون اینکه حرفی زده باشم فرمود یا صالح ابن سعد انا والله عبدٌ مخلوقٌ لنا ربٌ نعبدواه و ان لم نعبدواه عزونا ما بنده خدا هستیم اگر بندگی نکنیم خدا ما را عذاب می دهد می گوید من فقط در ذهنم رسید داستان دوم بصائر الدرجات شخص دیگری می گوید رفتم خدمت امام صادق علیه السلام یک عده ای محضر امام صادق نشسته بودند و من هم یک گوشه ای نشستم فقلت فی نفسی باز حرفی نزدم پیش خودم گفتم، اینها حواسشان هست محضر کی نشستند ویحکم ما اغفلکم عند من تتکلموا دارید پیش کی حرف می زنید عند رب العالمین در ذهنم تا گفتم عند رب العالمین پیش رب العالمین نشستید فنادواه ویحک یا خالد وای بر تو انی والله عبدٌ مخلوق و هی ربٌ اعبدواه و ان لم اعبدوه عزبنی فی النار شبیه همان جمله من بنده هستم اگر بندگی نکنم خدا من را عذاب می کند.
نمونه سوم شخصی است به نام سلیمان بن خالد می گوید من محضر امام صادق علیه السلام بودم و عازم بغداد آمدم خداحافظی کنم آقا فرمود می روی بغداد گفتم بله فرمود این نامه را ببر من یک کارها و نیازهایی دارم بده به چند نفر از افرادی که در بغداد هستند این نیازمندی های من را در بغداد برآورده کنند می گوید من نامه را که گرفتم باز حرفی نزدم فکرتوا رفتم بیرون تو صحن خانه حضرت پیش خودم داشتم فکر می کردم که این چه حجت خدایی است هذا حجت الله علی خلقه نامه می نویسد به چند نفر که حوائج من را برطرف کنید یک چیزهایی لازم دارم که برطرف کنید این کی است که خودش نیاز دارد می گوید تا رسیدم دم در آمدم خارج شوم آقا صدا زد یا سلیمان ارجع انت تنها بیا سلیمان بن خالد راوی حدیث است تنها بیا با تو کاری دارم می گوید وقتی رفتم می دانی برای چی نامه نوشتم به این چند نفر که من یک نیازمندیهایی دارم در بغداد برای من تهیه کنید کتبت الیهم لاخبرهم به اینها نامه نوشتم برای اینکه اینها بفهمند انی عبدٌ ولی الیهم حاجتٌ اونها یک بنده هستند و من هم یک نیازمندی هایی دارم اونی که غنی بالذات است و اونی که به هیچ کسی احتیاجی ندارد اون خداست معلوم می شود کسانی که در بغداد بودند و نامه نوشته بودند کسانی بودند که راجع به امام صادق اعتقاد به ربوبیت داشتند داستان چهارم را بگویم به عجله عرض می کنم شخصی است به نام اسماعیل بن عبدالعزیز این داستان در بصائر الدرجات است می گوید امام صادق علیه السلام به من فرمودند یک کمی آب بگذار من فلان نقطه می خوام وضو بگیرم من هم همه موارد افراد دیگر هم در ذهن مان یک چیزی آمده ولی پیش خودم گفتم که این چه شخصیتی است که نیاز دارد که من وضو بگیرم و نماز بخواند یا نیازش می گوید حضرت برگشتند فرمودند یا اسماعیل ابن عبدالعزیز لا ترفع البنا فوقت طاقته ساختمان را بیش از قدرت تحملش بارش نکن فینهدم منحدم می شود ساختمان حدی دارد و یک ظرفیتی است بیش از این بارش نکن اجعلونا مخلوقین وقولوا فینا ما شئتم ما مخلوق هستیم هر چی می خواهید بگویید در روایت دیگر هم هست نزلونا عن الربوبیه از ربوبیت با این بنده خدا حساب کن هر چی هم بگویید فلن تبلغوا فکر نکنید می توانی مقامات ما را بشناسی همین مقدمه ای که عرض کردم ولی اجعلونا مخلوق ما مخلوق هستیم هر چی هم بگویی نمی توانی فلن تبلغوا اینها را به چه جهت برای چی عرض کردم این مقدمه را ببینید آقای ملایی من دیروز هم دفتر بعضی از مراجع تقلید منبر بودم این را اشاره کردم گفتم دیدید این جمله را زیاد می گویند گروه های مرجع عوض شده درسته الان می گویند نسبت به مثلا بیست سال پیش گروه های مرجع عوض شده الان کی ها تعیین کننده افکار مردم هستند حالا من کارهای سیاسی و مسائل دیگرش را کاری ندارم تو مسائل دینی در گذشته گروه مرجع برای مردم برای متدینین و برای دین شناسی مردم چی بوده مردم می رفتند محضر یک عالمی می گفتند ما می خواهیم در شهر خودمان یک واعظ و امام جماعتی می خواهیم و یک عالم شهری می خواستند ببرند می رفتند بیت یک مرجع تقلید الان فراوان داریم علمای بزرگی الان در شهرها هستند سی سال و چهل سال و پنجاه سال است بروید از مردم بپرسید محل رجوع هستند اینها را از کجا مردم شناختند می گویند ما چهل سال پیش رفتیم دفتر آیت الله العظمی فلان مرجع تقلید گفتیم ما عالم و امام جماعت می خواهیم این آقا را به ما معرفی کردند همین پریروز من تهران رفتم نماز خواندم یکی از مسجد بسیار مهم تهران یک امام جماعت بسیار بسیار مقبول و بسیار مردم به ایشان علاقه داشتند قریب به بیست سال آنجا سوال کردم از کنار دستم می دانم این آقا خیلی مرد بزرگواری است ولی شما از کجا پیدایش کردید گفتم ما بیست سال پیش رفتیم محضر مرجع تقلید و گفتیم امام جماعت مسجد ما از دنیا رفته به ما معرفی کنید یعنی برای یک عالم شرع و برای امام جماعت و برای یک واعظ و برای یک مبلغ دین گروه مرجع در مسائل دینی کی بوده؟ مراجع بودند و دفتر علما می رفتند خدا نکند این رسم عوض بشود که یک کمی تغییر می کند و آثارش را ما داریم می بینیم رفته بودم یک شهری، شهر کوچکی بگویم بخشی آقایی صاحب هیئت مذهبی بود گفتم که امسال محرم کی را دعوت کردید شما برای سخنرانی گفت من دیگر دخالت نمی کنم پسرم این کار ها را انجام می دهد یک جوانی و پسرش اونجا نشسته بود گفتم عزیز من شما کی را دعوت کردید گفت فلان آقا را گفتم از کجا شناختید و کی بهتون معرفی کرده کدام عالم و مرجعی گفت در اینستاگرام پیدا کردم این که گروه مرجع ما از عالم دین برسد به این که ما اون وقت اونجا ملاک انتخاب چی است؟ ملاک یک جوانی که در بخشی نشسته در شهر کوچکی نشسته یک شهر بزرگی می خواهد یک مبلغ پیدا کند و یک واعظ اگر بنا شد در فضای مجازی پیدا کند این که اطلاعات دینی ندارد و این که نمی شناسد کی درس خوانده و کی نخوانده اصلا فضا شایستگی این را ندارد که من بتوانم عالم و مرجع پیدا کنیم و امام جماعت پیدا کنیم و عالم شرع پیدا کنیم اون ملاک چی است برایش یک مقداری ظواهر و متاسفانه عرض کردم دیروز هم در جلسه ای گفتم گاهی اینطوری است بعضی وقتها اینطوری است یک آقای منبری مثل من کم سواد یک حرف غلو آمیز بگوید این که اینقدر اهل بیت علیهم السلام در عین حالی که عرض کردیم ما نمی توانیم مقاماتش را بشناسیم ولی گفتند غلو نکنید الان گوشه و کنار می بینید در فضای مجازی هی می فرستند هر که قشنگ تر بتواند غلو بکند چیزی بگوید که ائمه علیهم السلام ازش اعلام برائت می کنند این جوانی هم نشسته اونجا جوان است و اون هم که تحصیلات علمی ندارد که بگوید امیر المومنان خدای کعبه است همه چیز است پا منبری یک هویی می کشند و جوی درست می کنند به به آقا این چه سخنران خوبی ببین چی می گوید راجع به امیر المومنان خود امام صادق می فرمود انا عبدٌ لی ربٌ ان لم اعبدوه عذبنی الله خدا من را عذاب می کند ولی چون گروه های مرجع عوض شده رسیدیم به اینجا تو بحث مداحی اش همین است و در بحث سخنرانی اش همین است من خواهشم این است به هر حال ببینید ما باید برگردیم هم مداحان ما باید اطلاعات دینی شان بالا باشد و هم سخنران های ما به هر حال مطالعه می خواهد و زحمت و کار کردن دارد خدمت یکی از مراجع بودم می دانید واقعا نمی خواهم برگردم به هزار سال پیش همین پنجاه سال پیش خودمان هفتاد سال پیش خودمان این بزرگوار می فرمودند من یک کتاب می خواستم کتاب خلاف شیخ طوسی کتابی دارد شیخ طوسی می فرمودند آن زمانی که ما درس می خواندیم و ما طلبه بودیم این کتاب اینقدر چاپ زیاد نبود حالا اصلا همه چیز عوض شده و همه چیز هست و چاپ هم نمی خواهد در فضای مجازی پی دی افش را می دید گفت نبود اون وقت من برای اینکه این کتاب را دوست داشتم و لازم داشتم رفتم کتابخانه آستانه قدس اول تا آخر کتاب را از رویش نوشتم این کتاب الان چاپ شده چند جلد است؟ شش جلد کتاب است یعنی بزرگوار شصت سال پیش رفته یک کتابی که الان در شش مجلد چاپ شده اول تا آخرش را از رویش استنساخ کرده که این کتاب در اختیارش باشد الان گاهی دیدید حتی روحانی اش حال نداریم یک شعر را بنویسیم و یا حدیث را بنویسیم روی موبایلش می خواند من عرضم این است اگر می خواهید آن مسیر اعتدالی که عرض کردم باز تکرار می کنم در عین حالی که اهل بیت علیهم السلام ما نشناختیم و نمی توانیم هم خودشان فرمودند ولی مواظب باشیم خود اهل بیت فرمودند محبٌ مفرد مبغض یعنی محب و مبغض هر دو اگر افراطی باشد کنار هم قرار دارند و متاسفانه می بینید دیگر یک وقتی گاهی به جایی می رسد که نیازی نیست شما برای چی الان از این اول نیم ساعت وقت جلسه را گرفتید که گروه مرجع برگردیم به همان مرجعیت مرجعیت لازم نداریم شیخ لازم نداریم و عالم دین لازم نداریم خودمان یک جوری حلش می کنیم من عرضم این است ببینید من به جوان های عزیز مخصوصا عرض می کنم اگر شیخ مفیدها نبودند و اگر شیخ طوسی ها نبودند و اگر سید رضی ها و مرتضی ها نبودند و اگر مجلسی اول و دوم نبودند و اگر شهید ثانی ها نبودند و اگر این علمای بزرگوار نبودند همین مختصر معارفی که همین دست و پا شکسته معارفی که ما بلد هستیم همین هم بلد نبودیم چطور ما احتیاجی به عالم دین نداریم آقای ملایی یکی از خدمت های بزرگی که ما مدیون علمای بزرگ یعنی مجلسی ها و یعنی شیخ طوسی ها و فیض کاشانی ها این بزرگان اگر اینها نبودند می دانید بحار علامه مثال بزنم مثال خیلی ساده بحار علامه مجلسی چند جلد است؟ 110 جلد برای چی 110 جلد مگر چند تا حدیث توش است مگر ما الان نگفتیم کل روایاتی که امروز در اختیار ما هست حالا علاوه بر حدیث امام باقر حدود شصت هزار تاست شما شصت هزار تا حدیث بخواهید کنار هم بنویسید در پنج الی ده جلد تمام می شود 110 جلد برای چی است چرا بحار 110 جلد در ده جلد شما شصت هزار حدیث هم بخوانید تمام میش ود چرا 110 جلد چون مجلسی وقتی هر حدیثی را آورده و نقل کرده و آیات قرآن کنارش نقل کرده و روایات دیگر را هم نقل کرده درایت حدیث و فهم حدیث را آورده و اسناد حدیث را بررسی کرده و جمع بین این حدیث و روایات دیگر را بررسی کرده نتیجه ای که یعنی مجلسی فقط یک محدث نبود یک فقیه بوده و یک مفسر بوده به تعبیر بعضی از بزرگان اگر عظمت علامه مجلسی را می خواهید شما بفهمید کتاب السماء و العالمش را ببیند در بحار بحض قضا و قدر و خدا شناسی و اهل بیت علم ائمه را ببینید اون مباحثش را ببینید اصلا امتیاز ما این است دیگر شما کافی است مرحوم کلینی را باز کنید از کجا شروع می شود اولین کتاب کافی چی است کتاب العقل و الجهل است بروید مقایسه کنید با دیگران از نماز و روزه شروع نمی شود کتاب العقل و الجهل است علامه مجلسی به قول این بزرگوار عظمت مجلسی در السماء و العالمش معلوم می شود و در بحث قضا و قدر و علم ائمه و توحید و خدا شناسی و در آن مسائل پیچیده و بغرنج اگر مجلسی نبود باز به جوان های عزیز می گویم خواهش می کنم روی این جمله دقت کنید چرا به جای صد و ده جلد آخه صد و ده جلد نمی خواهد که شما در ده جلد شصت هزار و پنجاه هزار حدیث نه در بیست جلد تمامش کن
حجت الاسلام حسینی قمی: یعنی صرف نقل حدیث اگر می بود تمام می شد با ده تا خدمت بزرگی که این بزرگان به ما کردند و ما مدیونشان هستیم درایت یعنی فهم حدیث درایت الحدیث چیزی که دیگران ندارند و مجال نیست من عرض بکنم دیگران واقعا ندارند اگر داشتند این گرفتاری هایی که الان در کتاب هایشان هست نبود این تا اینجا داشته باشیم یک تقاضای دیگر هم می خواهم داشته باشم آقای جوان عزیز اگر شما راست می گویید ببینید من این روزها ایام شاد هر کجا منبر رفتم گفتم امروز هم با اینکه دو روز گذشته ولی دیدم اگر نگویم شاید مدیون امام صادق سلام الله علیه باشم من از جوان ها خواهش می کنم اگر می خواهید ولایی باشید ولایی به این نیست که همینطوری ادعایی بکنیم و یک حرف خوب و بد به یک جمله تمام بسم الله اگر می خواهید ولایی باشید راست می گویید و من راست می گویم مثل اصحاب عمل کنید مثل ابان ابن تغلب مثل محمد بن مسلم و مثل زراره یک نمونه هایی بگویم خدا شاهد است به هیچ مخاطبی نمی گویم همه انشاالله رو سفید هستند پیش اهل بیت اگر راست می گویید ابان وار و زراره وار عمل کنید هشام ابن حکم وار عمل کنید این ابان ابن تغلب آقای ملایی روزی که از دنیا رفت ما چیکار داریم می کنیم جوان عزیز حالا یک سرو صدا درست می شود روزی که ابان ابن تغلب از دنیا رفته سال 141 از دنیا رفته امام صادق چه سالی به شهادت رسیدند؟ 148 یعنی هفت سال قبل از شهادت امام صادق ابان از دنیا رفت ابان بن تغلب کسی است که سی هزار حدیث از امام باقر یاد گرفته بود شانزده هزار حدیث از امام صادق می شود چند تا؟ 46 هزار حدیث الان جوان های ما که فکر می کنند خیلی ولایی هستند و خیلی در تولی و تبری قوی هستند شانزده تا حدیث از حفظ هستید؟ 46 هزار حدیث ما 46 حدیث حفظ هستیم؟ فهم حدیث را داریم این سرو صدا و هیاهو که درست ابان وار ورود کنید روزی که از دنیا رفته روزی که از دنیا رفت امام حجت خداست امام نه دروغ می گوید معاذ الله نه مبالغه می کند امام صادق علیه السلام فرمود با مرگ ابان فرمود لقد اوجع قلبی موت ابان با مرگ ابان قلب من به درد آمد واقعا الان ما روزی که بمیریم امام زمان ارواحناه فداه راجع ما می فرماید من قلبم به درد آمد از مرگ این شیعه ابان یک آدم یک محدثی است که آمده می دانید جزو مجتهدین و محدثین است دو جور محدث داریم یک عده نقل حدیث می کردند و یک عده اجتهاد داشتند امام به همین شخصیت فرمود اجلس فی مسجد مدینه بنشین در مسجد میدینه فتوا بده قدرت رد فروع و اصول داشته باش ابان وار عمل کن عزیزان عنایت کنند ذهبی در این میزان الاعتدالش وقتی بررسی می کند کتاب رجال است وقتی بررسی می کند می رسد به ابان می گوید ما چطور ابان را بپذیریم این با یک کمی هم تعصب دارد با اصحاب امام صادق رابطه ای ندارد می گوید می پذیرد صدوقٌ ثقۀ لکن له مبدٌ صدوق است نه صادق است صدوق است مورد وثوق است ولی مبدء است و بدعت گذار است و جزو اصحاب امام صادق است برای چی حرف بدعت گذار را قبول می کنید عین عبارتش این است در میزان الاعتدال می گوید لو رد حدیث هذا اگر بخواهیم روایاتی که ابان برای ما نقل کرده بگذاریم کنار اصحاب امام صادق نقل کردند بگذاریم کنار لذهب جملتٌ من الآثار النبویه و هذه مفسدتٌ عظیما می گوید بخش بزرگی از آثار پیامبر از دست ما می رود و این مفسده است با این که ابان صحابی پر و پا قرص امام صادق است و ما قبولش نداریم ولی صدوقٌ ثقۀٌ مبدأٌ با اینکه می گوییم بدعت گذار است اگر حرفش را قبول نکنیم بسیاری از روایات از دست می دهیم جملۀٌ من الآثار النبویه من می گویم اینطوری عمل بکنیم مثل سلیمان اعمش یک داستانی را می دیدم جالب است این در منابع اهل سنت آمده من آدرس می گویم فضائل ابن مقاذری وفاتش 483 قرن پنجم حدود هزار سال پیش از دنیا رفته از علمای شافعی است و فقیه شافعی است ابن مغاذری این داستان را عزیزان عنایت کنند اگر راست می گویید اینطوری عمل کنید سلیمان اعمش منصور دوانیقی احضارش کرد می دانید منصور دوران سختگیری عجیبی بود برای امام صادق سلام الله علیه سختگیری های فراوانی انجام دادند و از دیوار خانه امام بالا رفتند و امام را تهدید کردند و خیلی امام را اذیت کردند آخر امام را به شهادت رساندند این عالم اهل سنت هزار سال پیش این آقا ابن مغاذری در فضائلش می نویسد منصور دوانیقی سلیمان اعمش را احضار کرد و گفت آمدم باهات اتمام حجت بکنم یک دونه روایت دیگر از امیر المومنان و فضائل امیر المومنان نقل کنی سرت بالای دار است تمام فقط برای اتمام حجت بهت گفتم بعد یک سوال ازش پرسید خدا شاهد است من وقتی می خوانم و می شنوم خجالت می کشم بگویم مسلمان و شیعه امر المومنین هستم اینها شیعه بودند ما چیکاره بودیم منصور دوانیقی گفت کم من رویت حدیث علی ابن ابیطالب چند تا حدیث و کم فضیل من گفت از دیگران چقدر از امری المومنان چقدر روایت از فضادئل امیر المومنان بلدی گفت من چیز زیادی بلد نیستم نباید بگویی نمی خواست دروغ بگوید گفت راستش را بگو چقدر بلد هستی اجازه نمی دهم دیگر نقل بکنی ولی چند تا بلد هستی گفت خیلی کم گفت چقدر؟ شیءٌ یصیر مقدار عشرۀ آلاف حدیث گفت ده هزار و خورده ای من همه اش بلد هستم ده هزار و خورده ای بلد است تازه می گوید من چیز کمی بلد هستم شیٌ اسیر من می گویم عزیز من جوان های عزیز اگر می خواهیم خدمتی بکنیم به امام صادق خدمتی به امیر المومنان این خدمت است اومده تهدیدش می کند اجازه ندارد دیگر روایت چقدر بلدی چیزی نمی دانم ده هزار و خورده ای حدیث ما چقدر حدیث و چند تا کتاب خواندیم الان جوان ها و مذهبی های ما هیئتی های ما رویشان حساب می کنیم چند تا کتاب مذهبی مطالعه کردیم اگر می خواهیم کاری کنیم زراره وار چند تا برادر بودند زراره چهار پنج برادر هستند از اصحاب امام صادق من این روایت را می خواندم در مکاسب شیخ انصاری اشان از منابع قدیمی نقل کرده من فقط حدیث طولانی است دو صفحه است یک جمله اش را بخوانم امام صادق علیه السلام به پسر زراره پیام داد به بابات بگو من گاهی پشت سرت یک حرفی می زنم و عیب و ایرادی بهت می گیرم ناراحت نشو من این حرفها را می زنم که دشمن خیلی روی تو حساس نشود فکر نکند خیلی به من نزدیکی و فکر کند من هم تو را قبول ندارم برای حفظ خودت است و الا شاید می کشتند زراره را فرمود به پدرت بگو الله اکبر انک احب الناس الیَّ و احب اصحاب ابی علی حیاً و میتا بهترین اصحاب من بهترین اصحاب پدرم در میان زنده ها و رفته ها و باقی مانده ها تویی انک افضل السفن ذلک البحر القوام ذاخر تو بالاترین برترین کشتی این دریای مواج و خروشان هستی آقای عزیز من و جوان عزیز به جای اینکه ما بیاییم بنشینیم کاری با عالم دین و شیخ نداریم و کاری به این ها نداریم خودمان بلد هستیم نیازی ندارد از عالم دین سوال کنیم خودمان پیدا می کنیم هر کسی غلو و سر و صدایش بیشتر آقا راست می گویی مثل زراره عمل کن حجت خدا امام بهت بگوید انک افضل و احب تو افضل سفنٍ این دریای خروشان یا این داستان هشام بن حکم که من گفتم شوخی نیست یک وقتی مفصل اشاره کردیم آقا هشام بن حکمی که امام صادق علیه السلام با حوصله جذبش کرده از هنرهای اهل بیت است که ماها نداریم ما یک هزارمش را نداریم جذب است آقا قصه اش را یک وقت گفتیم عموی هشام آمد به امام صادق گفت آقا این پسر برادر من می خواهد بیاید با شما بحث بکند جذب یک مکتب انحرافی شده بود حضرت فرمود بهش بگو بیاید گفت می ترسم خبیث از جزو خبیث های این مکتب انحرافی است می آید به شما جسارت می کند آقا فرمود تخوفُ علیَّ با من است نترس بگذار بیاید دو سه جلسه آمده آقای ملایی این حوصله امام است امام از هشام ابن حکمی که عمویش می ترسید برایش وقت ملاقات بگیرد امام کاری کرده که شده شاگرد اول اول اول اول مکتب امام صادق علیه السلام توی یک جلسه ای خواهش می کنم عزیزان من که روی بحث اصرار دارم و واقعا دارم با همه وجود و ناراحتی می گویم جوان عزیز ببین هشام یک کاری کرد در یک جلسه ای مناظره می کرد بلد بودند الان جوان های ما دو تا سوال راجع به امامت بپرسید یک وقتی یک جایی بودم یک جوانی می لرزید گفتم چی است گفت یک جایی بودم یک شبهه ای برایم مطرح کردند شب تا حالا خوابم نبرده گفتم خیلی ساده است تو چرا نباید مطالعه داشته باشی که در برابر یک شبهه بلرزی و دو تا کتاب نخواندی چرا در مجلس می نشینی چهار تا معارف دین گفته می شود دل نمی دهی هشام مناظره می کرده در یک جلسه ای مامون پشت پرده گوش می کرده جوان ها بیشتر عرض می کنم دقت کنند هشام بن حکم همین آدمی که امام صادق همچین تحولی درش ایجاد کرده امام تربیت کرد فرستاد تو میدان مبارزه داشت مناظره می کرد مبارزه اش مناظره بود مناظره می کرد در یک جلسه ای با مخالفین مامون الرشید پشت پرده گوش می کرد نیامده بود در جلسه گوش می کرد مستقیم گوش می کرد پشت پرده مناظره که تمام شد این شهادت دشمن است هو الفضل ما شهدت به الاعداء دشمن شهادت بدهد مهم است مامون گفت لسان هشام اوقع فی نفوس الناس من الف سیف زبان این آدم از هزار شمشیر موثرتر است الان نمی گویند می گویند جنگ سخت افزار و نرم افزار سخت افزارها گذشت الان جنگ نرم افزار است گاهی با یک شایعه از اون طرف با یک حرف خوب چرا ما تلاش نمی کنیم لسان هشام عزیز من الان من بیچاره و رو سیاه رسیدیم به یک جایی واقعا عزیز من شما رو سفیدان مکتب امام صادق و مکتب امیر المومنین رسیدید به جایی که دشمن می گوید این زبانش از هزار شمشیر موثرتر است شمشیر نهایت دشمن را از سر راه بر می دارد اما زبان هشام دلها را متحول می کرد این یک فراز از حرکت مهم دو سه تا فراز دیگر ببینیم اگر رسیدیم بعد از تلاوت قرآن.
ملایی: من می گویم یک کاری کنیم ما قرآن را انشاالله مثل برخی از جلسات حسن ختام برنامه قرار بدهیم با اجازه دوستانم یک حدود دو دقیقه الان هر چقدر از مباحث را قبل از اینکه دو دقیقه را به شما بدهم من یک کاری انجام بدهم از شما وقت بگیرم من اجازه هست من با بیننده های محترم دو تا نکته را مرور کنم حرف های حاج آقا نماند نکته اول اینکه آرام آرام با شوال المکرم خداحافظی می کنیم در آستانه ماه ذی قعدۀ الحرام قرار می گیریم دو تا مطلب برای روزهای پیش رو مهم است از همین الان آماده ایم برای مشارکت در قربانی ماه ذی قعده هر کی می خواهد مشارکت کند عدد 14 را بفرستد به 20000303 نکته دوم سه شنبه ای که از راه می رسد انشاالله همه مون به عنوان مخاطبان برنامه با حضور زائرین و مجاورین برنامه را سه شنبه در حرم حضرت معصومه علیها السلام انشالله خواهیم بود و تقدیم شما بینندگان ارجمند خواهد شد.
حجت الاسلام حسینی قمی: عرض کنم خدمت شما که فصل دوم بحث مان می خواستم راجع به حیات اجتماعی امام صادق اختصاص بدهم این داستان های بسیار بسیار آموزنده که واقعا در زندگی ما یک دونه اش را بشنویم اثر دارد این یک بخش از حیات علمی حضرت اشاره کردم در حیات اجتماعی چقدر حضرت مواظب بودند چقدر سفارش می کردند که به داد هم برسید و مراقب هم باشید و به فریاد هم برسید یک نمونه اش را یک داستان بگویم در کافی مرحوم کلینی یک شخصی می گوید من در منطقه ای زندگی می کردم که از شیعیان دور بودم شیعیان دربصره بودند من دور بودم یک وقت رفتم خدمت حضرت آقا فرمودند چقدر راه داری اگر بخواهی برسی شیعیان را در بصره ببینی درسته تک افتادی چقدر راه داری گفتم از راه دریایی بخواهم بروم پنج روز طول می کشد و از راه خشکی بروم هشت روز طول می کشد ببینید تا این جمله را امام صادق فرمود ما اقرب هذا این که راهی نیست به هم سر بزنید حیات زندگی تان است می خواهم این آخر جملاتم اینطوری باشد ببینید امام می گوید مومن باید به هم تازه این راجع به برادران ایمانی است همین امام صادق فرمود سرسنتین اگر شده دو ثانیه مسیری را باید بروی برو به پدر و مادرت سر بزن یک سال اگر لازم است برو به عمو و عمه و ارحامت سر بزن و حالا نمی خواهم بگویم چه شهری بگویم باز اهالی اون شهر از من گله می کنند چندی پیش به من گفتند خبر خوبی هم نیست نگوییم فایده ندارد شنیدم یک مادر سالخورده ای در خانه ای تنها زندگی می کرده حالا چرا باید سالخورده تنها زندگی کند صبح سکته می کند تنها پسرش می آید در خانه موتورش را هر روز از آنجا بر می دارد خانه خودش جای پارک نداشته نمی کند چهار قدم بروم در اتاق ببیند مادره یک حالی نمی رود موتورش را بر می دارد می رود و ظهر که می آید جنازه مادر را می بیند که دکتر می گوید اگر صبح رسانده بودی نجات پیدا می کرد امام صادق می گوید دو سال اگر شده برو به پدر و مادرت سر بزن ما پنج قدم نمی رویم جنازه مادرمان را تحویل می گیریم
ملایی: ای خدا ای دادی بیداد به برخی از رفتارهای ما اجازه می دهید این بحث را هفته بعد پیگیری کنیم ممنونم از شما و خیلی لطف کردید از شما هم خیلی سپاسگذارم آیات آغازین سوره مبارکه سجده صفحه 415 قرآن کریم پیش روی ماست انشاالله ثوابش هم تقدیم به وجود نازنین امام صادق سلام الله و صلواته علیه سه شنبه حرم حضرت معصومه یادتان نرود 14 به 20000303 هم ارسالش برای مشارکت در قربانی ماه ذیقعده فراموش نشود عزت تان مستدام تا فردا.
صفحه415 قرآن کریم