اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-11-13-حجت الاسلام حسینی قمی - فضائل ماه شعبان و خطبه ۵۶ نهج البلاغه امیرالمومنین علی علیه‌السلام

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ملایی: خانم ها و آقایان مخاطبان برنامه سمت خدا و بینندگان گرامی و شنوندگان محترمی که برنامه را همراهی می کنید مخصوصا بازپخشش را از رادیو معارف شامگاه امروز شنبه سلام علیکم خیلی خوشحالیم از اینکه توی ساعتی خیلی قشنگ بعد از ظهر روز دومین روز ماه شعبان المعظم خدمت شما رسیدیم یک تقارن خیلی جالبی است بین دو مناسبت بزرگ مناسبتی از جنس معنویت و حلول ماه شعبان بالاخره این روزها و اعیاد قشنگی که توی این روزها داریم و تجربه خواهیم کرد انشاء الله و یک مناسبت دیگر که اون هم معنویتی توام با خوشحالی ایرانی است و اون هم پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و آغاز دهه مبارک فجر خیلی خیلی به همتون مبارک باشد خیلی خوش آمدید آغاز هفته همراه با آغاز این دو مناسبت و خوشحالی یک خورده بیشترش هم به خاطر شنبه هایمان است که حاج آقای حسینی قمی عزیز و بزرگوار اینجا هستند و انشاء الله خدمتشان هستیم ببینیم بحث امروز چی است و چگونه برایمان امروز پیش خواهد رفت الهی به خیر و خوبی و بهترین شکل سلام علیکم مبارک باشد

حجت الاسلام حسینی قمی: سلام علیکم و رحمت الله عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه مخاطبین عزیز و من هم تبریک می گویم اعیاد شعبانیه و آغاز دهه مبارک فجر را انشاء الله به هر دو مناسبت اشاره خواهیم کرد اجازه بدهید با این جمله سخنم را آغاز کنم حتما عزیزان این روزها مناجات شعبانیه را می خوانند در فرازی از این مناجات می خوانیم هذا شهر نبیک سید رسولک ماه پیامبر است شعبان الذی حففته من کبر راه این ماه با رحمت پیچیده شده تا می رسد به اینجا صلی الله علیه و اله و سلم یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه الف همزه یعنی دأب پیامبر این سیره پیامبر این بود که در ماه شعبان روزه می گرفتند در یک روایتی هست که امیر المومنان سلام الله علیه فرمودند اول ماه شعبان که می شد کسی از طرف رسول خدا در شهر فریاد می زد به مردم خطاب می کرد که رسول خدا فرموده شعبان شهری رحم الله من اعاننی علی شهری ماه شعبان ماه من است و ماه پیامبر است رحمت خدا بر کسی که من را در این ماه یاری کند امیر المومنان سلام الله علیه فرمود از روزی که من این منادی را در مدینه دیدم و صدایش را شنیدم ما فاتنی صوم شعبان دیگر روزه شعبان از من فوت نشد در حالات خود رسول خدا هم هست که پیامبر سیره های مختلفی داشتند در روزه ولی قبض النبی این را اون سبک و سیره ای که پیامبر با اون سبک و سیره از دنیا رفتند سال های آخر عمرشان علی صوم شعبان و ثلاثت ایام من کل شهر رسول خدا در هر ماه سه روز روزه می گرفتند و تمام ماه شعبان و بعد هم ماه رمضان یدأبوا فی صیامه و قیامه این را انشاء الله به هر مقداری که اون جلسه هم عرض کردم ماه رجب به هر حال رجب و شعبان مان با ماه های دیگر متفاوت باشد به یک دعا و قرآنی و نمازی و به یک ثنایی خدا رحمت کند مرحوم آیت الله مجتهدی رضوان الله علیه می فرمود شب بیدار شدی حال عبادت نداشتی یک یا الله بگو حداقل یک تفاوتی داشته باشد یک فراز دیگر هم در این دعا هست که معلوم می شود همه چیز هم در عبادت، عبادت تمامش به نماز و روزه نیست در ادامه همین مناجات شعبانیه که معمولا این روزها در مساجد می خوانند وارزقنی مواساط من قطرت علیه من رزقک به ما وسعت علیَّ من فضلک خیلی زیباست

ملایی:  از آنچه که به من از فضلت داده ای به من توفیق بده مواسات من قطرت علیه خدایا یک کسی مقدر است روزی اش این بوده روزی اش کم است به من توفیق بده من با او مواسات داشته باشم و به او رسیدگی کنم وسعت علیَّ به من بدهی من فضلک به من هم که دادی فضل تو بوده یک وقتی عرض کردم الان دیدید بر سر در خانه ها و عمارت های خیلی بلند و بالا این آیه را می نویسند هذا من فضل ربی من همیشه عرض کردم خیلی خوب است این آیه ولی اگر راست می گویید بقیه اش را بنویسید ادامه آیه پیام مهمی دارد بله لهذا من فضل ربی خدا بهت بدهد الحمدلله چه عمارت و ساختمانی و چند طبقه باغ و ویلا داری بعد هم یک سنگی می زنی هذا من فضل ربی ادامه اش لیبلونی أشکر ام اکفر خدایا به من دادی تا من را امتحان کنی که آیا با این نعمت و ثروت أأشکروا سپاسگذارم؟ سپاسگذاری از دیگران دستگیری کن یا ناسپاسی می کنی مخصوصا به هر حال می دانید اوضاع مردم خیلی ها گرفتاری و فقر دارند الان هم د رآستانه هم ماه رمضان و هم سال نو دیگر هر چی از دستمان بر می آید کوتاهی نکنیم دعا را که می خوانیم به معنایش توجه کنیم از امام صادق علیه السلام سوال کردند افضل اعمال در ماه شعبان چی است؟ خیلی زیباست ببینید چقدر قشنگ اهل بیت علیهم السلام یاد ما دادند هر دو را کنار هم فرمود افضل اعمال الصدقت و الاستغفار نه فقط ذکر و دعا، ذکر و دعا جای خودش هم صدقه دادن هست چون شب ولادت آقا سید الشهدا سلام الله علیه است یک داستانی از حضرت می گویم این الصدقت و لااستغفار خوب معنا شود این والرزقنی مواسات خوب معنا شود این داستان در منابع دست اول آمده تحف العقول می دانید مال حدود هزار سال پیش است علی ابن شعبه حرانی این داستان را ایشان نقل می کند که جاء الحسین علیه السلام رجلٌ من الانصار خواهش می کنم عزیزان بیشتر عنایت کنند هم مدل کمک و دستگیری را یاد بگیرید چطوری باید دستگیری کنید و هم اصلش یک کسی از انصار آمد خدمت سید الشهدا علیه السلام یریدوا ان یسئله حاجتاً حاجتی داشت و گرفتاری و مشکل مالی داشت تا اومد حرفش را بزند حضرت فرمود حرف نزن ساکت آقا گرفتارم گرفتار بودم که آمدم به شما مراجعه کردم بگذارید حرفم را بزنم فرمود نه حرف نزن چرا نمی گذاری حرف بزنم فرمود صن وجهک آبرویت را حفظ کن وقتی حرف می زنی شرمنده می شوی به جای اینکه حرف بزنی در نامه بنویس من نامه را بخوانم رو در رو خجالت نکش واقعا عجیب است امام علیه السلام حتی این مقدار نمی خواستم به کسی که نیازی دارد چون در نهج البلاغه امیر المومنان سلام الله علیه در بخش حکمت ها هست حضرت می فرماید ماء وجهک آبروی تو با سوال و با تقاضا و درخواست قطره قطره می ریزد آدم وقتی چیزی می خواهد به هر حال خجالت می کشد دیگر حضرت فرمود حرف نزن وارفع حاجتک فی رقعتٍ وأت بها در نامه بنویس در نامه بیاور من بنویسم الله اکبر نامه را که آورد در یک داستان دیگر هست که حضرت نامه را باز نکردند فرمود هر چی دستمان برسد اولاً خیالت راحت باشد ما هر چی از دستمان بر بیاید برایت انجام می دهیم یک کسی گفت آقا یعنی چی نامه را باز نکرده می فرمایید نامه را بخوانید بعد بشنوید الله اکبر فرمود به من بگویید ببینم در مدتی که این سر پا ایستاده و اضطراب دارد و نگران است که کار من به کجا می رسد آیا مشکل من حل می شود یا نه من جواب این بنده خدا را چی بگویم این بنده خدا نگران است بهش گفتم سر بسته خیالت راحت هر چی از دستمان بر بیاید نامه را باز می کنیم ببینیم چی می شود اهل بیت علیهم السلام کجا بودند و ما کجا هستیم اولاً حضرت می فرماید بنویس حرف نزن که خجالت بکشی بعد هم که می نویسد می فرماید که سر بسته خیالت راحت حتما حالا بنشینیم نامه را باز کنیم ببینیم چی می گوییم ما واقعا گرفتاری مردم را اینطوری بر طرف می کنیم حضرت نامه را باز کردند و نامه را که باز کردند نوشته بود ان لفلان علیَّ خمس مئه دینار من پانصد دینار به فلانی بدهکارم و الان هم وقتش شده و قد الهمنی خیلی فشار آورده من را در فشار قرار داده داره آبرویم را می برد حالا چی می خواهی از من؟ کلمنه ینظرنی وقت به من بده پول هم نمی خواهم آبرو داری شما از آبرویت خرج کن ینظرنی الی میسرۀ یک مهلت به من بده مگر قرآن نمی گوید فنظرت الی میسره مهلت بده خوب آقا اگر صحبت می کردند کافی بود دیگر این تقاضایش همین بود فلما قرأ الربع الله اکبر عزیزانی که می خواهند امشب و فردا این سه شب بر این اعیاد انوار جشن بگیرند ببینم ما برای کی جشن می گیریم جانمان را فدایشان کنیم کم است خیلی عذر می خواهم شاید سختم باشد یک جعبه شیرینی ببرم مسجد محل توزیع کنم و هیئتی هست کمک می خواهند مشکلی ندارید و شربتی می خواهید بدهید و پذیرایی کنید با اون سهم برای کی داریم جشن می گیریم حضرت فلما قرأ الرقع نامه را که خواندند دخل الی منزله رفتند داخل یک کیسه آوردند این چقدر بدهکار بود پانصد دینار فقط حضرت می خواست واسطه شود به جای پانصد تا هزار تا آوردند فرمودند پانصد برای بدهی و پانصد تا نگه دار برای گرفتاری ها یک جمله زیبایی بهش فرمودند این هم عیدی ما باشد ما که نبودیم ما همه هستی مان از امام حسین سلام الله علیه است این کیسه ای که به ما نرسیده این عیدی ما فرمود یک چیز بهت بگویم لا تَرْفَعْ حاجَتَكَ إلاّ إلى أحدِ ثَلاثةٍ : حاجت پیش کسی می بری یکی از این سه دسته و الا نه اگر مخاطب ات یکی از این سه تاست در گرفتاری ها بهش بده ذی دینٍ یک آدم متدین بالاخره آدم دینداری که پایبند به مسائل دینی باشد به داد گرفتار و بیچاره می رسد.

2- او مروتٍ کسی مرد باشد و جوانمرد و مردانگی جوانمرد باشد اون هم روی جوانمردی اش می دانید گاهی بعضی ها دینداری هم ندارند ولی مردانگی دارند تو همان مردانگی شان این هم به شما عرض بکنم اگر کسانی به خاطر مردانگی یک خدمتی کردند یقین داشته باشند آقا اصلا دین ندارد باورهای دینی ضعیف شده یا اصلا ندارد ولی به خاطر مردانگی دستگیری می کند یقین داشته باشید خدا قبول می کند یک بحث مفصلی است خدا رحمت کند یکی از علمای بزرگ شیعه مرحوم آیت الله العظمی ملا زین العابدین گلپایگانی خیلی معروف است به حجت الاسلام عزیزانی که از گلپایگان مباحث ما را می بینند می دانند در گلپایگان یک مسجدی است فلان مسجد حجت الاسلام قبر اون بزرگوار اونجاست من سر مزارشان رفتم و مردم خیلی احترام می کنند و حاجت می خواهند معروف به حجت الاسلام است و معاصر شیخ انصاری بوده و بعد از وفات شیخ انصاری آمدند گفتند شما مرجعیت گفت من آمدم گلپایگان آمادگی ندارم از نظر علمی در این عظمت است یک کتابی دارد اون کتاب را عزیزان ببینند عربی است الانوار الهیه در این کتاب یک مقاله دارد من به عجله عرض کنم ایشان می گوید ما دهها مورد داریم که در روایات آمده اگر کسی ولو دین ندارد بر اساس باورهای دینی یک کاری خدمتی نمی کند نه روی مردانگی اش خدا باز می خرد یک نمونه اش را بگویم که خیلی مبهم نباشد بحث مثلاً این حدیث را از کافی مرحوم کلینی آورده امام صادق علیه السلام فرمود عزیزان خواهش می کنم مخصوصا عرض کردم در آستانه ماه شعبان و رمضان و سال نو هست امام صادق فرمود ان القوم متن روایت بدون یک حرف کم و زیاد دارم می خوانم فکر نکنند اشتباه می خوانم کافی مرحوم کلینی امام صادق فرمود ان القوم لیکونون فجرتاً بعضی ها فاجر هستند و فاسق هستند یعنی اصلا اهل هیچ کار خیر و نماز و دعا و عبادت نیستند باز حضرت تایید کردند ولایکونون برره حتی آدم های خوبی نیستند ولی یصلون ارحامهم به خویشاوندانشان رسیدگی می کنند الان می بیند خویشاوندش خونه ندارد و اجاره ندارد گرفتاری دارد و دختر دم بخت و پسر بیکار دارد به دادش می رسد یصلون ارحامهم اون وقت امام صادق علیه السلام فرمود خدا در ازای این خدمت دو تا نعمت را برایش مقرر می کند.

  1. به عمرش برکت می دهد
  2. به مالش برکت می دهد

آخرش امام صادق فرمود فکیف اگر اینها آدم های خوبی بودند دیگر خدا برایشان چه می کرد! فکیف اذا کانوا برره اگر مسجدی باشد و اگر مومن باشد و اگر اهل نماز و عبادت باشد به ارحام و خویشاوندانش برسد اون وقت چه خبر است حتی اگر لیکونون فجرتا و لا یکونون بررتا آدم خوبی نیست ولی باز خدا ازش خریداری می کند و خدا به دادش می رسد و خدا ثروتش دو چیز یکی به عمرش و یکی هم به مالش برکت می دهد لذا حضرت فرمود یا به آدم متدین خوب ها یا اگر متدین نیست به جوانمرد مراجعه کن او حسبٍ آدمی که این هم دسته سوم است آدمی که شرافت داشته باشد و موقعیت اجتماعی داشته باشد و آدم بی حسبی نباشد و به قول معروف اصل و ریشه دار باشد حالا بد نیست این را گفتم بگذارید از آقا سید الشهدا عیب ندارد سمت خدا همین است این داستان هم خیلی جالب است در مناقب ابن شهر آشوب تقریبا از منابع حدود هفتصد سال پیش است من امروز از حرم حضرت معصومه سلام الله علیه از توی صحن رد می شدم ایستادم کنار قبر مرحوم راوندی یک فاتحه ای بخوانم دیدم همشهری شما کاشانی است دیدم نوشته روی قبرشان ایشان از شاگردان مرحوم آیت الله مرعشی این را تنظیم کردند و نوشتند از شاگردان مرحوم طبرسی بوده و صاحب تفسیر مجمع البیان و از اساتید شخصیت هایی مثل همین ابن شهر آشوب مازندرانی که صاحب مناقب است یک داستانی را ایشان نقل کرده به عجله بگویم

حجت الاسلام حسینی قمی: در صحن آئینه بگوییم در صحن حضرت معصومه یک قبر است که این آمده بالا خوب است معرفی شود مردم بدانند ایشان در حقیقت از شاگردان مرحوم راوندی است ابن شهر آشوب این داستان را نقل کرده جری بین الحسین علیه السلام بین امام حسین و برادرشان محمد حنفیه یک کد روتی پیش آمد جری کلامه یک حرفی پیش آمد امام که معصوم است حتما این محمد حنفیه یک زیاده خواهی داشته که باعث کدورت شده حالا پیش می آید دیگر بین امام و برادرشان یک کدروتی است فکتب محمد حنفیه نامه نوشت به آقا سید الشهدا علیه السلام نوشت آقا و اما بعد یا اخیه برادر جان ان عباک و علی پدر هر دوی ما امیر المومنین است لا تفضلنی فیه و لا افضلک نه تو بر من فضیلتی داری نه من تو بگو بابام امیر المومنین است من می گویم بابام امیر المومنین است ولی امک فاطمه مادر شما فاطمه است بنت رسول الله لو کان ملء الارض ذهباً ملک امی اگر همه زمین پر از طلا بود و ملک مادر من بود ما وفد امی مادر تو حسابش حساب دیگری است صدیقه طاهره و راضیه و مرضیه مادی نمی شود پس تو مقامت از نظر مادر رفت بالاتر پدر مشترک است حالا که شما بزرگتر هستید فإذا قرأت کتابی هذا نامه من را که خواندی فصر إلیّ حتی تترضانی شما بزرگ خاندانی شما بیا من را راضی کن دقیقا اینی که الان در جامعه ما به عکس است می گوییم ما بزرگ خاندان هستیم بله می بخشم اگر بیاید بگوید من غلط کردم آقا شش ماه است شش سال است با برادرش قهر است حالا یک عقد و عروسی دارند می روی؟ بله من بزرگ خاندان هستم بیاید بگوید غلط کردم دست ما را ببوسد ما به خاطر خدا ازش بگذریم آقا محمد حنفیه گفت شما بزرگ خاندان هستید چون بزرگی تو باید بیایی شرط بزرگی این است اذا قرأت کتابی نامه من را خواندی تو بیا حتی تترضانی آقا امام حسین نامه را خواندند فرمود راست می گوید اگر ما بزرگیم ما باید برویم اون که مادری مانند مادر ما ندارد پدرمان مشترک است من باید بروم آقا سید الشهدا راه افتادند و با هم آشتی کردند عرض کردم نگویید امام محمد حنفیه یک زیاده خواهی داشته اجازه بدهید این هم بگویم حیف است آقای ملایی آدم دلش می سوزد اگر بنا باشد ماه شعبان باشد و ولادت امام حسین باشد و ولادت قمر منیر بنی هاشم باشد و ولادت امام سجاد باشد و در آستانه نیمه شعبان ولادت امام زمان باشد و بعد هم ماه رمضان و سال نو باشد ما هنوز حاضر نباشیم آشتی کنیم کی مراسم می شود کی باید کوتاه بیاییم

ملایی:  واقعا دنبال چی می گردیم

حجت الاسلام حسینی قمی: آقای ملایی دلم نمی آید این خاطره را نگوید می گویم خیلی ارزشمند است داشتم کتابی می خواندم شرح حال مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی یکی از خاطراتشان را اون جلسه گفتم یکی از علما در تهران بود حالا من اسم نمی آورم شاید هم ایشان راضی باشد ولی حالا من اسم نمی آورم از دنیا رفتند سه چهار سالی پیرمردی بودند قریب هشتاد سال ایشان من هم خدمتشان می رسیدم بسیار بسیار مرد اخلاقی و بسیار بسیار ایشان این قصه را تعریف می کردند خواهش می کنم عزیزان دو دقیقه عنایت کنید هنوز می ماند روی حرف خودش ما بزرگ خاندان هستیم بیایند دست ما را ببوسند تا ما آشتی کنیم ایشان می فرمود من بچه بودم هفت هشت سالم بود نجف می رفتم مکتب هشتاد سال پیش چهار پنج سال است از دنیا رفته و هشتاد سال هم عمر کرده من نجف مکتب می رفتم یتیم هم بودم پدرم از دنیا رفته بود با مادرم زندگی می کردم یک بچه یتیم هفت هشت ساله مکتب می رفتم نجف این بغل دستی ما میز بغل دستی ما پسر مرحوم آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی بود اون هم سن ولی یکی دو سال از من بزرگتر بود من داشتم مشق می نوشتم این هی دست من را خط می زد میزد زیر دست من این کاری که بچه ها می کنند گفت من حوصله ام سر رفت دست این پسر آقا را گرفتم و برای تنبیه یک پیچ دادم دستش شکست گفت دست این پسر شکست و گفتم ای داد بیداد خوب آیت الله العظمی سید حسن اسلامی مرجع اعلای عالم شیعه بود نجف که جای خودش داشت گفت با ترس و لرز بچه را که بردند برای درمان پیش شکسته بند من با ترس و لرز رفتم خانه گفتم هیچی نگویم به مادرم گفت از بس خبر مهم بود و داغ بود من به خانه نرسیده مادرم خبر دار شد فهمیده بود که عجب کاری کرده بودم گفت رفتم یک گوشه ای قایم شدم ببینم چی می شود مادر ما هم یک زن خیلی مدیره و مدبره ای بود گفتیم با ما چه می خواهد بکند گفت یک مرتبه دیدم یکی دو ساعت گذشت در خانه را می زنند آقای ملایی باور کنید من الان که تعریف می کنم شما جای ایشان آدم جا می خورد واقعا مو بر بدن انسان من بچه هفت هشت ساله دم در گفتم کی است صدا از پشت در می آمد مادرم رفته بود دم در خود آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی اومده دم در آقا اومده خودش من را تنبیه کند از پشت در می شنیدم آقا فرمود من آمدم اینجا این بچه یتیم است یک کاری پیش اومده یک وقت دعوایش نکنی و تنبیه اش نکنید و چیزی بهش نگویید ببینید این است که با اون عظمت ها می رسند به اون بزرگی ها می رسند این خاطره امام حسین علیه السلام ما معمولا از اهل بیت که می گوییم از علما و اولیاء خدا می گوییم فوری نگویید اهل بیت حسابشان جداست این هم از دوستداران اهل بیت عرض کردم اگر بنا باشد ما هنوز هم کدورت داشته باشیم و بگوییم نه ما از فلانی راضی نشدیم ماه شعبان است باشد و ولادت هاست که باشد و امام زمان ارواحناه فداه باشد در آستانه سال نو به نظرم ما به نظرم راه دیگری نداریم این ماه را که همه اش هم عید است و این جشن ها را به خوبی برگزار کنیم و دل مردم شاد باشد و گرفتاری هایشان برطرف بشود و خوب می دانید ماه شعبان تنها ماهی است که در طول سال که هیچ مناسبت عزاداری ندارد همه اش جشن است خواهش می کنم در این ماه یک وقتی چیزی پیدا نکنند کسی اگر ما مداحان و روضه خوان ها بگذاریم این ماه همه اش جشن است از اول تا آخر تو رو خدا نروید یک چیز ضعیفی بگردید پیدا بکنید نه آقا فلان روزش و فلان نه همه اش جشن و شادی است بگذارید مردم شاد باشند و انشاالله مسئولین هم بتوانند دل مردم را در این ماه بیشتر شاد کنند عرض کنم که این مال ماه شعبان و این اعیاد عرض کردم دهه مبارک فجر است من می خواستم خطبه 83 را یک جلسه دیگر تمام کنم ولی دلم نیامد گفتم این جلسه هم چون در روزهای اول دهه مبارک فجر هستیم یک خطبه ای از امیر المومنان سلام الله علیه مناسب با این ایام بخوانم ما باید به هر حال نمی شود به تعبیر مقام معظم رهبری این جمله معروف از ایشان که این انقلاب بی نام خمینی در هیچ کجای عالم شناخته شده نیست ما هم باید به امام رضوان الله علیه من باور کنید جناب آقای ملایی دیروز فرصت پیدا کردم دیدم یکی از کانال ها سخنرانی امام در بهشت زهرا سلام الله علیه پخش می شد همان جذابیتی که آدم 45 سال پیش سخنرانی امام را می دیدی اول انقلاب می دید واقعا همان جذابیت را با چه قدرتی من گاهی برای طلبه هایی که می آیند مثلا می گویند فن خطابه و فن سخنرانی کلاس فن خطابه داریم یکی از مثال هایم این است در یادداشت هایم است می گویم فن خطابه می گویم اگر شما بخواهید به سخنرانی امام در بهشت زهرا نمره بدهید چه نمره ای می دهید؟ از بیست کمتر می شود؟ یک پیرمردی در سن هشتاد سالگی از سفر برگشته همه اضطراب ها و نگرانی ها علی القاعده باید باشد اون همه مخاطرات هنوز رژیم اینجا برقرار است و بختیار اینجا هست و دولت مستقر است امام راه بیفتند و خستگی راه از فرودگاه بیایند تا بهشت زهرا سلام الله علیه اون سخنرانی کوبنده و قطعاً اون سخنرانی از عوامل مهم پیروزی امام رضوان الله علیه است نمی شود دهه فجر به تعبیر مقام معظم رهبری این انقلاب بی نام خمینی شناخته شده نیست این خطبه امیر المومنان سلام الله علیه را بخوانم نمونه هایی از زندگی امام و یک نمونه هایی از زندگی خودمان عرض بکنم خطبه 56 ولقد کنا مع رسول الله امیر المومنان می فرماید ما در رکاب پیامبر می جنگیدیم نقتل آبائنا و اخواننا در جنگ ها گاهی یک برادری این طرف بود و یک برادر در سپاه دشمن بود عمو این طرف بود و پسر برادرش اون طرف بود مهم نبود چون روی باور می جنگدیمی نقتل آبنائنا پسر این طرف پدر اون طرف همزه با کی روبرو شد در جنگ احد با شیبه پیامبر با کی روبرو شد با عمویشان ابولهب لقد کنا رسول الله نقتلوا ما یزیدنا ذلک الا ایماناً و تسلیما چون باور به این مسیر داشتیم جز بر ایمان و تسلیم ما چیزی اضافه نمی شد آقا داری با پدرت می جنگی باشد عمو اون طرف است باشد برادر اون طرف است چون باور داشتیم فقط بر ایمان ما و تسلیم ما اضافه شد و مضیاً علی القم مسیر شاهراه لقم جاده مستقیم و شاهراه جاده اصلی را می گویند مسیر شاهراهی که درا ون مسیر حرکت می کردیم در رکاب رسول خدا و صبراً علی مزز العلم و جداً علی جهاد العدو چون باور داشتیم به راه خودمان صبراً بر مصیبت ها و سختی ها صبر می کردیم و در جهاد جدیت داشتیم و لقد کان الرجل منا و الآخر من عدوٍ خیلی زیباست یک نفر از این طرف و یک نفر از سپاه دشمن یتساولان تساول الفحلین مثل دو شیر نر به هم آویزان می شدیم و می جنگیدیم جنگ بود دیگر اون طرف یک آدم شجاع و این طرف یک آدم شجاع یتخالصان انفسهم هر کسی سعی می کرد طرفش را از پا در بیاورد ایهما یصغی صاحبه کأسا المنون هر که تلاش می کرد طرف را از بین ببرد خیلی زیباست خواهش می کنم عزیزان عنایت کنید فمرت لنا من عدونا و مرتاً لعدونا منا یعنی چی؟ یعنی یک وقتی اونها یک وقت ما پیروز می شدیم جنگ بود دیگر پیروزی یک موقع از مابود و یک موقع از اونها اگر بنا بود یک وقت ما پیروز شویم و یک موقع از اونها فایده ای ندارد باید به یک جایی برسیم اینطور که ادامه دارد یک روز ما و یک روز اونها همه این خطبه را بر این یک جمله خواندم عزیزان جمله را حفظ کنند آقا چرا پیامبر پیروز شد و چرا هر انقلابی پیروز می شود فاما رأی الله صدقاً انزل بعدونا الکبت و انزل علینا البعث خدا وقتی صداقت ما را دیده ما راست میگه صداقت ما را که دید انزل علی بعدونا الکبت خداوند دشمن ما را ذلیل کرد و ما را پیروز کرد یعنی اگر دنبال امدادهای غیبی الهی هستید یک شرط دارد دیگر از این واضح تر شرطش چی است؟ صداقت شما راست بگویید خدا پیروزتان می کند خدا با کسی قوم و خویش نیست صداقت می خواهد هل تصتغر الاسلام ملقیاً جرانه و متبوئاً اوطانه این قصه ادامه داشت تا اینکه اسلام به سر منزل مقصود رسید و لأمره لو کنا نأتی ما اتیتُ حضرت از مردم دوران خودشان دارند گلایه می کنند می گویند الان یک چیزی هست دهه چهلی ها چی بودند و پنجاه چی بودند و دهه شصت و هفتاد و هشتاد و نود حضرت از دهه های خودشان تقریبا سی سال گذشته دیگر این خطبه سی سال گذشته اون دهه اول اگر حساب کنید الان دهه چهلی هستم فرمود لو کنا نأتی ما اتیتُ اگر بنا بود ما مثل شماها حرکت کنیم چون می دانید در زمان امیر المومنان یاران حضرت همراهی نمی کردند خوب همراهی نمی کردند خطبه 27 خطبه جهاد است مفصل خواندیم اینقدر خون دل به امیر المومنان دادند نمی آمدند پای کار در جنگ جمل جنگ صفین و در جنگ نهروان حضرت با زحمت یاور جمع می کرد فرمود لو کنا اگر ما مثل شماها بنا بود به جهاد برویم لو کنا نأ تی ما اتیتم ما قام للدّین عمود و لا اخضرّ للایمان عود ستون دین بر پا نمی شد و درخت اسلام سبز نمی شد و ما ایستادیم و ما جنگیدیم حضرت به اصلاح ما بخواهیم بگوییم دهه چهلی های خودشان گله می کنند ما چهل سال پیش و سی سال پیش چطوری جنگیدیم اگر ما مثل شما بودیم اسلام به جایی نمی رسید بنابراین رمز است در خطبه 56 عزیزان بعدا ببینند رمز موفقیت در نگاه امیرالمومنین سلام الله علیه چی است؟ صداقت من در یک جمله می خواهم بگویم جناب آقای ملایی باور بفرمایید اگر عزیزان خاطرات امام را مطالعه کنند امام هم خدا به خاطر صداقتش پیروز می شود و امام هم دست خالی بود امام مگر نیرو و قدرتی داشت همه چیز در اختیار رژیم بود اون هم رژیم مسلح آنچنانی امام مردم را داشت ولی خدا لما رأی الله صدقا خدا دید امام راست می گوید و با صداقت است و اهل کلک نیست خودش و مردم شیعه کی هستند اگر مشکلات هست برای همه هست و اگر گرفتاری هست برای همه هست من داستانی دیشب شنیدم همین الان داغ داغ بگویم خدا انشاء الله سلامت دارد این آقای حاج حسین خلج می گفت من یک مدتی اوائل انقلاب پاسدار امام یک جمعی بودیم پاسدار امام بودیم می گفت من یک روز خوب سر ظهر که می شد غذای امام را می خواستم بدهم یک روز آقا ناهارشان آبگوشت بود یک کاسه آبگوشت و یک مقدار نان و یک پیازی چیزی گذاشتم تو سینی بردم خدمتشان گفتم این ناهارتان گفتند بایستید خودتان چی می خورید اون طرف گفتم همین آبگوشتی که به شما دادیم بچه های پاسدار هم همانجا فرمود برو بیاور ببینم ظرف ات را رفتم ظرف را آوردم گفتم بده من ببینم ظرف آبگوشت را گرفت برداشت و ظرف آبگوشت خودش را در سینی یعنی حالا این چیز جزئی است و ساده است ولی نشان می دهد یک رهبر وقتی امام در نوفل لوشاتو که بودند جالب عزیزان خیلی است نمی رسیم ولی حالا هر مقدار که رسیدیم امروز اینهایی که دارند قدرت و مسئولیتی دستشان است اگر با صداقت با مردم رفتار کردند همان نصرت الهی پیش می آید امام در نوفلو شاتو که بودند یک گروهی آمده بودند مستند ساز گفته بودند ما می خواهیم 24 ساعت زندگی امام را یک مستند درست کنیم شما بهتر از من می دانید مستند بخواهند درست کنند یعنی غذا خوردنشان و خوابیدن و چایی خوردنشان گفتگو با خانواده شون نمی شود بنشینند آقا کی وقت خوابشان است باید یک چیزی درست کنند شما دراز بکشید ما می گوییم الان استراحت آقاست با حاج خانم صحبت کنیم گفتگوی با خانم است اینها را همه رو درست کرده بودند رسیده بود به ناهار امام گفته بودند آقا می خواهیم ناهار شما وقت ناهار نبود که هشت صبح بود یک سفره انداخته بودند یک نون و ماستی گفتند بنشینید سر این سفره ما بگوییم آقا اینها امام وقتی سفره را دیده بود فرمودند این دروغ است مگر من ظهر نون و ماست می خورم شما این را به عنوان نون و ماست می خواهید از ناهار من اگر غذا آوردید گذاشتید غذا بیاورید از این مثال های جزئی استفاده می کنم بگذارید یاد کنم خدا به سلامت بدارد حضرت آیت الله العظمی سیستانی من حدود ده سال پیش خدمت یکی از اساتید رفتیم خدمت آیت الله سیستانی به احترام استادی که خدمتشان بودیم چهل پنجاه دقیقه از ایران از امام و از انقلاب صحبت کردند من یادداشت کردم بدون ذره ای خطا سه بار چهار بار ایشان می رفتند دوباره بر می گشتند به این جمله می فرمودند اگر امام پیروز شد و اگر انقلابش به جایی رسید به خاطر صداقتش بود و به خاطر زهدش بود و به خاطر پاکدستی اش بود این مثال از ایشان بود نه از من می فرمودند امام این سال هایی که در نجف بودند می گفت من 56 سال است نجف هستم تقریبا بیش از ده سال پیش 56 سال نجف هستم می فرمود این چهارده سالی که امام در نجف بود تمام مردم نجف می دیدند که امام یک خادم دارد و یک سبد دست می گیرد می آید در بازار نجف یک مختصر گوشتی را و یک چند تا بادمجان این کل غذای امام و زندگی امام این را دیدند می فرمود با اینکه من اطلاع داشتم و در کتاب ها خوانده بودم ایشان زمین و ثروت داشت ولی از اونها استفاده نمی کرد می گفت من همراه با مردم باشم یک حکمتی دارد امیر مومنان سلام الله علیه این حکمت نود و هفت است عزیزان خودشان نگاه کنند یک داستانی هم دارد من حکمت را به عجله بگویم و داستانش هم به عجله بگویم حکمت 97 رویه سید رضی می فرماید روی علیه دیدند امیر المومنان علیه اضارٌ خلع حضرت یک پیراهنی داشتند خلق یعنی کهنه بخیه داشت و وصله داشت فقیل له یک کسی به امیر المومنان گفت که چیه این لباس اعتراض کرد يَخشَعُ لَهُ القَلبُ ، و تَذِلُّ بهِ النفسُ ، و يَقتَدي بهِ (نهج البلاغه، 103) المومنین سید رضی کامل داستان را نقل نکرد ولی در تمام منابع دست اول شیعه و اهل سنت آمده فضائل الصحابه احمد حنبل مال 1200 سال پیش ارشاد شیخ مفید داستان مفصل تر نقل کرده کی به امیر المومنان اعتراض کرد؟ می نویسند جاء رأس الخوارج رئیس خوارج خوب خوارج امیر المومنین کافر می دانستند خواهش می کنم داستان را یک کمی عزیزان عنایت کنند رئیس خوارج آمد خدمت امیر المومنان فقال یک حرف تندی و توهین آمیز زد گفت اتق الله يا علي، فإنك ميت از خدا بترس می میرد آخرش ما به امیر المومنان امام المتقین کسی اینطور حرف می زند حضرت فرمود نه اتفاقا من نمی بینم گفت شما نمی میرد گفت تو می گوییم انک میتٌ و الله مقتولٌ من مرگ طبیعی ندارم عرض کردم عزیزان ببینید 1200 سال پیش شیخ مفید در ارشاد نوشته فرمود من نمی میرم مقتولٌ قتلاً ضربتا علی هذا به فرقم ضربه می زنند محاسنم هم خضاب می شود این وعده ای است که خدا به من داده این راس الخوارج آتبه فی لباسه به امیر المومنان گفت این لباس چی است پوشیدی این جواب را سید رضی در حقیقت ادامه داستان گفت حضرت فرمود ما لک لباسی لباس من به تو چه ربطی دارد هو ابعد من الکبر اولا لباس ساده مخصوصا کسی که پستی دارد و امیر المومنان امام المتقین است می خواهند یاد ماها بدهند همین امام رضوان الله علیه من رفته بودم یادواره شهدا محلات یک پیرمردی می گفت امام اینجا در مسجد محلات منبر رفتند این جمله از امام میگفت امام می فرمود من تعجب می کنم اینهایی که چرا یک لباس نو می پوشند و به لباس نویشان قیافه می گیرند امام می گفت فرمود این لباس نو قبل از تو تن کی بوده؟ اون قیافه نمی گرفت آقا این پارچه اگر از پشم خالص باشد قبل از اینکه تن من باشد تن کی بوده؟ تن ببعی بوده اون گوسفند بیچاره قیافه نمی گرفت تو چرا قیافه می گیری با این لباست فرمود ابعد من الکبر و اجدر ان یقتدی بی المسلمون مناسب تر است که مسلمان ها از من یاد بگیرند وقتی لباس من ساده باشد از من یاد بگیرند به من اقتدا بکنند این که خود امیر المومنان در بصره هم آمده بود سخنرانی کرد به هر حال در یک جمله محضر قرآن شرفیاب می شویم ببینیم چقدر فرصت داریم مطالب زیاد دیگری هم از نهج البلاغه امیر المومنن سلام الله علیها از امام در نظر گرفتم در یک جمله اگر جامعه با صداقت حرکت کرد امیر المومنان می فرماید لما اینقدر از این جمله لذت می برم هزار بار بخوانم بلکه انشاالله همه حفظ بشوند فلما مرتا لنا مرتاً من العدو گاهی ما پیروز می شویم و گاهی دشمنان فلما رأی الله صدقنا خدا وقتی ما راست می گوییم صداقت را در ما دید انزل بعدونا الکبت و انزل الیه النصر خدا ما را پیروز کرد دشمن را ذلیل کرد امروز هم اگر مسئولین ما و اونهایی که قدرتی در اختیاردارند راست بگویند با صداقت باشند و به داد مردم برسند و گرفتاری های مردم من همین دیروز باز دوباره مرور می کردم سخنان مقام معظم رهبری چند سال پیش آقا شوخی نیست الان وضع اقتصاد یک بخشی اش به خاطر این بانک هاست دیدم چند سال پیش فرمودند که آقا بانک ها غلط می کنند بنگاه داری می کنند به چه تناسبی بگیرید جلوی بنگاه داری بانک ها را برای خودشان ساختمان هایی می سازند آقا ایشان چند بار فرمودند الان دولت سیزدهم و چهاردهم است چهارده تا دولت آمده کدام دولت زورش رسیده جلوی بنگاه داری بانکها را بگیرد برای وام جهیزیه و وام فرزند آوری و وام ازدواج مگر بهت می رسد ولی هر چیز دیگر بخواهی بعد هم جالب است تابلو می زنند بیایید پانصد میلیون وام بیا آقا واقعا بله شرطش چی است شما چند ماه اینجا خوابنده باشید پول دارم اینجا بخوابانم به هر حال اگر با صداقت امروز هم با مردم و با این قطعا پیروزی خدا همراه ما خواهد بود ملایی:  حاج آقای حسینی بعد از تلاوت قرآن زمانی نداریم بنابراین حسن ختام برنامه مون تلاوت این صفحه ای است که الان معرفی می کنم و بیننده ها و شنونده همراهی می کنند قرآن را معرفی کنم ولی قبلش بر می گردم خدمت شما که چند تا دعا بفرمایید و رفع زحمت کنیم قربانی اول ماه مخاطبان عزیز برنامه سمت خدا خیلی حرفه ای این مسئله را می دانید ماه مبارک شعبان الان از سخاوت و کرم امام حسین شنیدیم و این خاندان خاندان کرم هستند دست بجنبانیم در ماه شعبان در آستانه ماه مبارک رمضان پر و پیمان تر جوری که یک غوغایی بشود و یک بارش بزرگی و قابل توجهی از رحمت و برکت در قربانی

حجت الاسلام حسینی قمی: من در پیام ها زیاد دیدم افرادی که این قربانی ها به دستشان رسیده نمی دانم گفتنش خوب است یانه نوشتند ما دو سال بود ولی گوشتی که به دست می رسید

ملایی:  زیاد داریم ولی در برنامه گفته نمی شود عدد 14 را بفرستید به 20000303 زیر نویس هایی که در طول این روزها توجه داشته باشید اما سوره مبارکه انبیاء به پایان می رسد امروز صفحه 331 آیات پایانی سوره مبارکه انبیاء را تا چند لحظه دیگر تلاوت خواهیم کرد و ثوابش برای آبا اباعبدالله الحسین باشد

حجت الاسلام حسینی قمی: خدا را قسم می دهیم به اباعبدالله الحسین همه اونهایی که این کلمات سیدالشهدا را عمل می کنند و دستگیری می کنند و دستگیری می کنند و صدقه می دهند و آشتی می کنند به حق سید الشهدا رحمت واسعه الهی مخصوصا در این ماه رحمت ماه رسول الله شامل حال ما شود اونها به ما دعا کنند.

ملایی:  الهی آمین به حق قرآن کریم و به حق آیات نورانی اون تا فردا خدانگهدارتان باشد.

( قرآن کریم صفحه 331 آیات پایانی سوره مبارکه انبیاء)