حجت الاسلام حسینی قمی: سلام علیکم و رحمة الله، سپاسگذارم از لطف جنابعالی. عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همۀ مخاطبین عزیز، عزیزانی که از شبکۀ افق، شبکۀ ولایت، شبکۀ جام جم، دیگر شبکهها، تکرار برنامه را میبینند. عزیزانی که صدا را از رادیو معارف میشنوند، خدمت همۀ عزیزان ارادت خالصانۀ خودم را ابراز میکنم و آرزوی قبولی عزاداریها، در عزای مظلومۀ عالم، صدیقۀ شهیده فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها).
ملایی: سپاسگذارم حاج آقای حسینی قمی، یکی از راههایی که برنامه را مردمی که دوست دارند بشنوند، شمایی که دوست دارید صدایش را بشنوید، میتوانند غیر از رادیو معارف، چون ممکن است حالا آن ساعت، کسی شنوندۀ رادیو نباشد، کانال برنامه است، بستۀ صوتی کامل هر روز برنامه، در کانال بارگذاری میشود. بروید نگاه کنید و عضو کانال هم میخواهید شوید، کافی است عدد هشت را به سه هزار پانزده پانزده بفرستید، این هم یک راه دیگر همراهی است. حاج آقا در خدمت شما هستیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: بسم الله الرحمن الرحیم. عزیزان میدانند، خطبۀ هشتاد و سه نهج البلاغه، پنجمین جلسهای است که محور سخن ما هست. عرض کردیم خطبهای که امیر مؤمنان (سلام الله علیه) ایراد فرمودند، به نام خطبۀ غراء، خطبۀ درخشان، خطبهای که به تعبیر سید رضی (رضوان الله علیه) دلها را لرزاند و چشمها را به گریه واداشت. خطبهای که امیر مؤمنان (سلام الله علیه) در قبرستانی ایراد فرمودند، وقتی دیدند عدهای دارند جنازهای را به خاک میسپارند و بر عزیزشان گریه میکنند. حضرت فرمودند: اگر میدید، آن چه که عزیز شما میبیند، به جای اینکه بر او گریه کنید، بر خودتان گریه میکردید. بعد حضرت ایراد کردند این خطبۀ بسیار با عظمت را.
به این فراز میرسیم که بیانات تکان دهندهای که امیر مؤمنان (سلام الله علیه) تا اینجا داشتند، میفرمایند: «فَيَا لَهَا أَمْثَالًا صَائِبَةً وَ مَوَاعِظَ شَافِيَةً» شگفتا، چه مثالهای رسایی، چه مثالهای تأثیرگذاری، چه مثالهای برحقی و چه مواعظ شفا دهندهای. خب میدانید جناب آقای ملایی، اصولاً در بیان قرآن کریم و اهلبیت (علیهم السلام) از مثل، خیلی استفاده شده، اینجا هم مکرر حضرت از مثلها استفاده کردند.
یک وقتی اشاره کردیم، اصولاً قرآن کریم، یک بخشش، مثلهاست، بخشی از آیات قرآن، مثلهاست. «تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ» یا سرۀ مبارکۀ تحریم، «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا»، «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا» قرآن پر از ضرب المثل هست. همین آیاتی که امروز تلاوت میشود، من نگاه میکردم، چند تا ضرب المثل دارد، صفحۀ دویست و هفتاد و پنج، که امروز تلاوت میشود...
صفحه275 قرآن کریم
حجت الاسلام حسینی قمی: بله، سورۀ نحل، «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ» آیۀ بعد: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ» یکی از بهترین راهها برای اینکه انسان، مطلب خودش را با یک بیان روشن، برای عموم مردم برساند، استفادۀ از ضرب المثلها هست یا استفادۀ از داستانها هست. قرانم کریم، قصههای فراوانی دارد، قصههایی که خودش گاهی أحسن القصص معرفی میکند.
لذا حضرت میفرمایند: «فَيَا لَهَا أَمْثَالًا صَائِبَةً» چه مثلهای رسایی، حالا اینکه حضرت، به بیان خودشان هست یا در کل بیانات دینی. «وَ مَوَاعِظَ شَافِيَةً» چه موعظههای شفابخشی. آقا ما که این مثلها را شنیدیم و این موعظهها را شنیدیم، در دل ما، اثری نکرد. حضرت میفرماید: چهار شرط دارد. مثلی که گفتم، موعظۀ شفابخش، چهار شرط دارد: یک: «لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاكِيَةً» دو: «وَ أَسْمَاعاً وَاعِيَةً» سه: «وَ آرَاءً عَازِمَةً» چهار: «وَ أَلْبَاباً حَازِمَةً». بله، موعظه شفابخش است، مثل رسا و حق است. اما یک دل پاک هم میخواهد.
ملایی: این قابلیت قابل را...
حجت الاسلام حسینی قمی: بله، این قابلیت قابل باید باشد. شما ببینید خود قرآن کریم، چه توصیف میکند خودش را؟ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ» بلافاصله «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» دیگر از قرآن، موعظه بالاتر؟
ملایی: بستگی دارد آن ظرف، چه ظرفی باشد.
حجت الاسلام حسینی قمی: ظرف باشد، ظرفیت داشته باشد، این سورۀ مبارکۀ ق را ملاحظه بفرمایید، این آیه راجع به تأثیر کلام، «وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ» روز قیامت، منادی که ندا میدهد «وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ * يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ» این همه نداها را شنیدند، اما چرا ندا اثر نکرده؟ قرآن کریم میفرماید: این اثر دارد این ندا اثر دارد، «إِنَّ في ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ» شرطش این است که به کلام الهی، دل بدهد، به کلام امیر مؤمنان (سلام الله علیه) دل بدهد. اگر دل ندهد، «إِنَّ في ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ» قلب، دل، حضور قلب داشته باشید، «أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ» گوش شنوا داشته باشد «وَ هُوَ شَهيدٌ» تازه گوش شنوا، بشنود با حضور قلب! نه اینکه از این گوش بشنود و از آن گوش...
یا در سورۀ مبارکۀ ملک، خیلی هشدار عجیبی است. قرآن کریم راجع به اهل جهنم، اهل عذاب سؤال میکند که چه شد شما را اینجا آوردند؟ «قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ» آقا پیامبران آمدند به ما هشدار دادند، ولی «فَكَذَّبْنا» «وَ قالُوا» آیۀ ده سورۀ ملک، «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعيرٌ» «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ» اگر گوش دل میدادیم، گفت: آواز خدا، همیشه در گوش دل است، خدا رحمت کند مرحوم آیت الله بهاءالدینی، همیشه این شعر را زیاد میخواندند، آواز خدا همیشه در گوش دل است/ کو دل؟ که دهد گوش به آواز خدا. آواز خدا هست، در و دیوار، تمام آواز خدا است. تمام نشانههای قدرت عظمت الهی است. الآن فصل پاییز و زمستان، نشانۀ مرگ است همانطور که مرگ برای طبیعت هست، خواب طبیعت، خواب سراغ ما هم میآید، تمام میشویم، تمام است، تمام عالم! آواز خدا، همیشه در گوش دل است/ کو دل؟ که دهد گوش به آواز خدا.
«لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ» اگر ما گوش شنوا داشتیم، گوش دل، «أَوْ نَعْقِلُ» تعقل میکردیم، «ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعيرٌ» سعیر یعنی جهنمی، ما جهنمی نبودیم. «فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ» خودشان اعتراف میکنند «فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ». چون آیۀ قبلش این است که «كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ» وقتی یک گروهی را در آتش میاندازند، «سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها» جهنم خازن دارد، مأمور دارد، نگهبان دارد، تا یک گروه جدیدی میآورند، این خازنها میپرسند: «أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ» کسی نبود در دنیا، به شما هشدار دهد؟ «أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ» مثل یک نگهبان زندان، یک زندانی جدید میآورند، آقا کسی نبود به شما بگوید، دزدی بد است، خلاف بد است، جرم بد است، آدمکشی بد است؟ «أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ»؟ جواب میدهند «قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ»؟ «فَكَذَّبْنا»! گفتیم: دروغ است، تکذیب کردیم. «وَ قالُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ» پیامبران را مسخره کردیم، «وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ» اگر گوش دل داده بودیم «أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعيرٌ».
بنابراین امیر مؤمنان میفرماید: موعظه اثر دارد، مثلها بسیار بسیار رسا هست. موعظه، شفابخش است، ولی چهار شرط دارد: یک: دل، دل بدهید، اینکه اول سورۀ مبارکۀ بقره، با این آیه دیگر همه آشنا هستند، آیۀ هفتم سورۀ مبارکۀ بقره، «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ» البته ختم الله نه اینکه خدا مهر زده، ما مقدماتش را درست کردیم.
لذا حضرت میفرماید: تمام این هشدارهایی که من دادم، آقا این هشدارهای آقا امیرمؤمنان در ما اثر نکرد، این همه آیات قرآن میخوانند، ما این همه سخنرانی میرویم، موعظه میرویم، که در ما اثر نمیکند، چهار شرط دارد. یک: «صَادَفَتْ قُلُوباً زَاكِيَةً» دل پاک میخواهد، دل پاک نباشد، اثر ندارد. «وَ أَسْمَاعاً وَاعِيَةً» گوش شنوا میخواهد. «وَ آرَاءً عَازِمَةً» حالا شنیدی، «آرَاءً عَازِمَةً» ارادۀ قاطع میخواهد. اگر ارادۀ قاطع نباشد، عزم، تصمیم جدی... چرا عدهای از پیامبران را اولوالعزم میگویند؟ عزم، آن ارادۀ قاطع و تصمیم قاطع نباشد، هر چه هم موعظه بشنویم، اثر ندارد.
یک داستانی بگویم، جالب است. یک وقتی هارون الرشید، یا مأمون الرشید به یک شخصی گفت: من یک بیماری دارم ولی نمیتوانم خودم را درمان کنم. گفت: چه هست؟ گفت: من گرفتار شدم به خوردن خاک، میدانید گاهی بچهها، بزرگترها پیش میآید، مخصوصاً در اطفال باید خیلی مواظب بود...
ملایی: عادت میکنند.
حجت الاسلام حسینی قمی: عادت میکنند به خوردن خاک. من یک وقتی پیش پزشکهای متخصص اطفال بودم، دیدم مادرها، بچههایشان را آوردند، میگویند: آقا این بچه، هر کجا خاک پیدا شود میخورد، هر چه ما مخفی میکنیم، باز میرود در گلدان پیدا میکند، مهری پیدا میکند، زیر فرش، یک جایی خاک میخورد. البته میگویند: دلیلش نشانۀ کم خونی هست، یکی از دلایلش، که حالا این را پزشکها تشخیص باید بدهند. گاهی بچهها گرفتار خوردن خاک، گاهی بزرگها گرفتار میشوند.
مأمون الرشید گرفتار شده بود، خاک میخورد، هر چه درمان کرد، اثر نکرد. یک آقایی گفت: من یک چنین بیماری داریم، گفت: درمانش پیش من است. گفت: بابا این همه اطباء دربار، بهترین طبیبهای دربار، نتوانستند مرا درمان کنند، تو میتوانی؟ گفت: بله. گفت: چه؟ گفت: «عزمة من عزمات الملوک» تو یک تصمیم شاهانه بگیر....
ملایی: یک اراده...
حجت الاسلام حسینی قمی: یک اراده! تو خجالت نمیکشی مثلاً میگویی خلیفۀ مسلمین هستم، من یک کشور به این عظمت را داری اداره میکنی.
ملایی: انقدر وجود نداری که این خاک را کنار بگذاری؟
حجت الاسلام حسینی قمی: این را نمیتوانی؟ «عزمة من عزمات الملوک» خیلی بد است! به او برخورد، با این جمله به او برخورد و تصمیم گرفت و کنار گذاشت. لذا امیر مؤمنان (سلام الله علیه) میفرماید: یک تصمیم میخواهد، «آرَاءً عَازِمَةً وَ أَلْبَاباً حَازِمَةً» یک مغز آیندهنگر، فکری که ژرف اندیش باشد، آینده را ببیند.
من همین جا عرض بکنم به هر حال همۀ ما نیاز داریم، من نیاز دارم، دیگران نیاز دارند، به جوانهای عزیز بگویم، گاهی بعضی از آلودگیها در زندگی پیش میآید. بله الان یک لذت زودگذر دارد، ولی به تعبیر امیر مؤمنان، «كَمْ مِنْ لَذَّةِ سَاعَةٍ» یک لذت، یک ساعت لذت میبری، ولی یک عمر پشیمانی دارد، این گناهانی که ما گاهی گرفتارش میشویم، اگر انسان تصمیم، همین دو تا جمله، تصمیم شاهانه بگیر، بابا تو آدمیزادی! انسانی!
ملایی: خلیفة اللهی.
حجت الاسلام حسینی قمی: خلیفة اللهی. من فرقم با حیوان چیست؟ آقا اصلاً امتیاز ما بر حیوان چیست؟ این است که ما اراده داریم، او اراده ندارد؛ ما عقل و خرد داریم، او ندارد. او یک تصمیم به تعبیر مؤمنان، «آرَاءً عَازِمَةً» یک ارادۀ قاطع، دوم: یک مقدار ژرف اندیشی داشته باش، فکر آینده باش، چطوری میخواهی زندگیات را ادامه دهی؟ میدانید کسانی که گرفتار به یک اعتیادهایی میشوند، حالا هر اعتیادی، اعتیاد به سیگار باشد، مواد مخدر باشد، گناه دیگری باشد، هر چیزی که هست، اگر تا زمانی که دیر نشده، نجنبند، ارادۀ عازم، عزم ملوکانه و فکری که ژرف اندیش است، آقا من این گونه ادامه دهم پایانم به کجاست؟ اگر این تصمیم را نگیرد، همیشه گرفتار خواهد بود.
لذا امیر مؤمنان میفرماید: بله، مثلهای قرآنی، مثلهای اهلبیت، بیانات دینی، مواعظ شافیه، مواعظ شفابخش است با این چهار شرط: «قُلُوباً زَاكِيَةً» یک دل پاک میخواهد. «وَ أَسْمَاعاً وَاعِيَةً» گوش دل میخواهد. «آرَاءً عَازِمَةً» ارادۀ قاطع داشته باشیم. «وَ أَلْبَاباً حَازِمَةً» فکری که ژرف اندیش و آیندهنگر باشد.
بعد از این تذکر میفرمایند: «فَاتَّقُوا اللَّهَ» تقوا داشته باشید، «تَقِيَّةَ» آقا آثار تقوا چه هست؟ الله اکبر! جان عالم به فدایت یا امیرالمؤمنین! بیست تا اثر اگر بخواهیم تقوا داشته باشیم، چطوری باید تقوا داشته باشیم؟ چطوری باید طرف تقوا برویم؟ «فَاتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ» این گونه! «مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ وَ وَجِلَ فَعَمِلَ وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ وَ أَيْقَنَ فَأَحْسَنَ وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ وَ أَجَابَ فَأَنَابَ وَ رَاجَعَ فَتَابَ وَ اقْتَدَى فَاحْتَذَى وَ أُرِيَ فَرَأَى فَأَسْرَعَ طَالِباً» عرض کردم یکی دو جلسه، گفتم: در این خطبۀ امیر مؤمنان، بیش از دویست... در این چهار پنج صفحه، خطبه خیلی هم نیست، چهار پنج صفحه است، بیش از دویست واژه امیر مؤمنان... امیر بیان است، کلام در اختیارش است، چه صدعی دارد...
ملایی: همین عبارات...
حجت الاسلام حسینی قمی: همین عبارات...
ملایی: چقدر زیباست!
حجت الاسلام حسینی قمی: انقدر زیبا دلی است واژه، الله اکبر! شما این واژهها را، دویست تا را، نه در خطبههای قبل پیدا میکنید و نه در خطبههای بعد. امیر بیان، معنایش این است که کلام در اختیارش بود. حضرت میفرمایند: «فَاتَّقُوا اللَّهَ» تقوا داشته باشید، چه تقوایی؟ «تَقِيَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ» اگر شنیدی، این شنیدن باعث خشوع و خضوع در آن باشد، اثری در آن بکند.
«وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ» «وَ اقْتَرَفَ» یعنی اگر گرفتار گناه شد، فوری اعتراف بکند. اقترف گرفتار گناه شد، اعتراف بکند. میدانید همۀ عزیزان این آیه را بلد هستند، سورۀ مبارکۀ مائده «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ» در پیشگاه الهی، وسیله بیاورید، وسیله میتواند قرآن باشد میتواند اهلبیت باشد. یکی از بهترین وسیلهها که در خود کلام اهلبیت آمده، اعتراف به گناه است.
ملایی: نزد خداوند...
حجت الاسلام حسینی قمی: بله، این جمله را در مناجات شعبانیه، خداوند حیاتی عنایت کند، إنشاءالله بعد از این ماه، ماه رجب و بعد ماه شعبان است، بخوانیم: «إِلَهِي إِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِي» خدایا اگر مرگم نزدیک است «وَ لَمْ يُقَرِّبْنِي مِنْكَ عَمَلِي» کاری نکردم که به تو نزدیک شوم، أجلم رسیده خودم که خبر ندارم، نمیدانم شاید یک ساعت دیگر رفتم. «دَنَا أَجَلِي» أجلم رسیده و عملم، مرا به تو نزدیک نکرده. «فَقَدْ جَعَلْتُ الِاعْتِرَافَ إِلَيْكَ بِذَنْبِي وَسَائِلَ» خدایا میخواهم در خانهات وسیله بیاورم، قرآن وسیله است، اهلبیت وسیله است، یک وسیله هم، همین اعتراف است. «فَقَدْ جَعَلْتُ الِاعْتِرَافَ إِلَيْكَ بِذَنْبِي وَسَائِلَ» خدایا معترفم که آدم خطاکاری هستم، اعتراف به گناه وسیلۀ من به درگاه توست.
لذا حضرت میفرماید: تقوایی داشته باشید که «سَمِعَ فَخَشَعَ وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ» به تعبیر خیلی حالا روان، پررویی نکنیم، بپذیریم، خطا کردیم، اشتباه کردیم، اعتراف کنیم، خدایا بد کردم، طلب آمرزش کنیم. «وَ وَجِلَ فَعَمِلَ» وجل، بیمناک شد، وَجَل را آن اضطراب همراه با شوق میگویند، هم نگران است و هم امیدوار به لطف پروردگار است وجل، ولی اثر بیمناکی او چیست؟ فعمل، عمل بکنیم. این آیۀ نورانی را بارها عرض کردیم، تمام کلمات امیر مؤمنان (سلام الله علیه) مستنداتش را میتوان در آیات قرآن پیدا کرد. سورۀ مبارکۀ انفال، آیۀ 2 «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» آشنا هستند «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» یاد خدا که میافتند، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» آن عرض کردم وجل، آن اضطراب همراه با شوق، با شوریده حالی.
سورۀ مبارکۀ حج «وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» به مخبتین، مخبت چه کسانی هستند؟ واژۀ اخبات ما نشنیدیم، خود آیه معنا میکند «الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» پس «وَ وَجِلَ فَعَمِلَ وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ» حاذر یعنی مراقب باشید، حواست جمع باشد، نزدیک نگاه نشوی. دیدیم جناب آقای مولایی عزیز، من دیدم یک جاهایی که خیلی خطرناک است، اگر در این مرزها رفته باشید یا یک جایی مثلاً محل نظامی هست، نزدیک آن جا که میشوی، سیم خاردار، هشدار است، یا اصلاً نزدیک این منطقه نشو. جالب است قرآن کریم، یک سلسله گناهان را از بس که سنگین است، به ما میگوید: نه اینکه انجام ندهید، اصلاً نزدیکش نشوید، این تعبیر لا تقربوا را در قرآن ملاحظه بفرمایید «لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ» اصلاً دنبال فحشا نروید، نزدیک فحشا نشوید. «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ» اصلاً نزدیک نشوید، آتش است! یک جایی که آتش است چطور علامت میزنند؟ یک جایی که نمیدانم دیدید دکلهای سنگین برق است، علامت میزنند که نزدیک نشوید، منطقۀ نظامی است نزدیک نشوید، «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ»
ملایی: محل خطر غرق شدن است نزدیک نشوید.
حجت الاسلام حسینی قمی: «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ» «لا تَقْرَبُوا الزِّنى» «لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ» واژههای لا تقربوا را در قرآن، ملاحظه بفرمایید. امیر مؤمنان میفرماید: تقوایی که انسان به جایی برسد «حَاذَرَ فَبَادَرَ» خودش اول برحذر باشد، مراقب باشد «فَبَادَرَ» مبادرت به کار خیر کند.
«وَ أَيْقَنَ فَأَحْسَنَ» «أَيْقَنَ» به درجۀ یقین رسیدی، آثار یقین، برکات یقین چیست؟ أحسن کار نیک انجام دهد. «وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ» «عُبِّرَ» وقتی به او میگویند: آقا این مایۀ عبرت است از آن چه مایۀ عبرت است، عبرت بگیرد. این نهج البلاغۀ امیر مؤمنان (سلام الله علیه) یک تعبیری حضرت دارد، در نامۀ سی و یکم، که در حکمتهاست «مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ» همین عالم وسیلۀ
ملایی: در حکمتهاست؟
حجت الاسلام حسینی قمی: در حکمتهاست. این در نامۀ سی و یکم هست که برادر عزیز بزرگوارمان، جناب آقای نظافت، محور بحثشان، نامۀ سی و یکم هست، حضرت به امام مجتبی میفرماید: «أَيْ بُنَيَّ» پسر عزیزم، «إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي» من عمر آن کسانی که قبل از من بودند را... از آدم تا امروز چقدر آدم آمدند، من که عمر آنها را نداشتم، ولی « فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ» در رفتار آنها نگاه کردم، بررسی کردم.
«فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ» اخبار گذشتهها را بررسی کردم، «سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ» در آثار آنها سیر کردم، «حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ» میدانید وقتی تاریخ را میخوانیم، گذشته را سیر میکنیم، کأنه در آن زمان قرار گرفتیم. من به نوعی احاطه پیدا کردم به گذشته برای عبرت، «حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ» به نوعی از گذشته عبرت گرفتم، گویی من از اولین و آخرین، همراه آنها بودم.
امیرالمؤمنین میفرماید: انسان «عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ» چقدر قرآن سفارش کرده، سورۀ مبارکۀ نمل، آیۀ شصت و نه «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ» برای چه سیر؟ «ثُمَ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ». «عُبِّرَ» آن داستان را عرض کردیم، امیر مؤمنان (سلام الله علیه) از کنار ایوان مدائن عبور میکرد، یک شخصی شروع کرد آن اشعار را خواندن، حضرت فرمودند: این آیات بهتر است، «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ» آن شعر خاقانی هم ناظر است: «هان ای دل عبرت بین/ از دیده عِبر کن/ ایوان مدائن را آئینۀ عبرت دان» تقوا باید این گونه باشد خیلی پیچیده نیست، «عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ وَ حُذِّرَ ... فَازْدَجَرَ» این را اگر از گناهی باز میدارند، خودش حذر بودن، یعنی احتیاط بکند، مراقب باشد، نگران باشد، ترس با توجه، حذّر به او میگویند: نزدیک این گناه نرو، «فَازْدَجَرَ» فاصله بگیرد.
من همین جا بد نیست باز دوباره اشاره کنم، جناب آقای مولایی میدانید، الآن خیلیها میگویند، الآن این ایام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ما در مجالس رفتیم، مخصوصاً جوانها خیلی میپرسند، آقا چقدر قلبمان نورانی شد، اشک بر صدیقۀ طاهره (سلام الله علیها)، عزای فاطمۀ زهرا، نورانیت است. ولی نمیدانیم چطور میشود؟! مجلس تمام میشود، ایام عزاداری تمام میشود، دوباره همان آدم روز اول هستیم. پیادهرور اربعین میرویم، چه نورانیتی پیدا میکنیم، تمام میشود، همان آدم اول هستیم. مشهد میرویم، کربلا میرویم، زیارت میرویم، بر میگردیم همان آدم روز اول هستیم. رمزش در همین یک کلمه است «حُذِّرَ ... فَازْدَجَرَ»! از گناه و زمینههای گناه باید فاصله بگیریم. اگر زمینۀ گناه در زندگی ما باشد، بالاترین ولی خدا، دوباره ممکن است مبتلا شود.
من یک داستانی بگویم، برای بینندگان جالب است. عرض کنم در حالات مقدس اردبیلی (رضوان الله علیه) هست. مقدس اردبیلی را میدانید، تقریباً پانصد سال قبل زندگی میکرد، معروف به مقدس اردبیلی است. محقق اردبیلی بود تشرف محضر امام زمان (ارواحناه فداه) داشت، عزیزانی که نجف مشرف شده باشند، ایوان امیرالمؤمنان سر مزار این... به این شخصیت، به این عظمت، مرحوم صاحب جواهر در این کتاب فقهی، جواهر الکلام، در بحث عدالت که میرسد که میخواهد بفرماید، عدالت ملکهای است در زندگی انسان پیدا میشود، در نفس انسان، میفرماید: به مقدس اردبیلی گفتند: آقا پیرمرد هشتاد سالهای که محضر امام زمان رسیدی، مقدس اردبیلی به تو میگویند، اگر در یک جایی قرار گرفتی زمینۀ گناه برایت پیش آمد، به نظرت گرفتار گناه میشوی؟ یا میتوانی مطمئن شوی بگویی: من دیگر گرفتار نمیشوم. عبارت صاحب جواهر در جواهر الکلام این است، «لم یجترئ عن یزکی نفسه» جرأت نکرد بگوید: من گرفتار نمیشوم! استعاذ بالله، گفت: نمیدانم به خدا پناه میبرم. آیه را همۀ عزیزان آشنا هستند «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ».
زمینهها را ایجاد نکنیم، «حُذِّرَ» وقتی میگویند: آقا جوان عزیز نرو این جایی که میدانی گرفتار میشوی، در این سایت نرو، در این کانال نرو، با این شماره تماس نگیر، این فیلم را نگاه نکن، این کانال را نرو، ما چقدر به عزیزان گفتیم. آقا مگر میشود؟ ما خودمان آزاد هر جایی برویم، بگوییم: من مطمئن هستم، شما از مقدس اردبیلی بالاتر هستید؟
ملایی: که میگوید: به خدا پناه میبرم!
حجت الاسلام حسینی قمی: آقا زمینه را نگذار ایجاد شود. جالب است یک داستان دیگر باز عرض کنم. یکی از اصحاب امام صادق (علیه السّلام) آمد مدینه، جوانهایی بودند میآمدند دو سال، سه سال، پنج سال درس میخواندند محضر حضرت و میرفتند. میآمد مدینه برود محضر امام صادق، دنبال خانه میگشت، خانه پیدا نمیکرد. یک جایی، یک اتاقی پیدا کرد ولی یک اتاق دیگری آن جا بود، برای یک خانم جوانی بود. این خانم گفت: این اتاق را من به شما میدهم، من در اتاق خودم هستم. گفت: نمیشود! شما یک زن جوان، من هم یک مرد جوان، این ارتباط حرام است، اصلاً بودن ما در اینجا. گفت: نگران نباش، من بین این دو اتاق ما، یک در است، در را میبندیم از دو طرف قفل میشود، دیوار میشود برو اثاثت را بیاور.
این بندۀ خدا رفت اثاثش را برداشت آمد و گفت: خب در را قفل کن، شیطان وسوسهاش کرد، گفت: نمیخواهد در را قفل کنی، گاهی من به شما سر میزنم، چایی برایت میآورم، حالت را میپرسم، در باز باشد دلباز میشود، اینها به هم راه دارد. دید نه، مثل این که این خانم شیطان است. رفت سراغ امام صادق، گفت: آقا قصۀ من این است یک چنین جایی بروم که آن طرف یک خانم جوان است؟
عین روایت این است: حضرت فرمودند: «تحوّل»، زود اثاثت را جمع کن! خیلی عجیب است، چرا؟ فرمود: «إن الرجل و المرأ إذا خلیّا فی مکان الواحد» دختر و پسر در یک جای خلوت، «ثالثهما الشیطان» سومی شیطان است. لذا امیرالمؤمنین میفرماید: اگر خدا شما را از یک کاری برحذر داشت، عرض کردم مخصوصاً زمینههای گناه، الآن باز بد نیست این را هم بگویم، به هر حال نمیخواهم بیشتر از این اشاره کنم، ولی زیبندۀ ما نیست که یک چنین گرفتاریهایی در کشورمان داشته باشیم، واقعاً زیبنده نیست.
امام صادق (علیه السّلام) را دعوت کردند به یک مهمانی، حضرت سر سفره نشسته بودند، یک شخصی از مهمانها، به صاحب خانه گفت: من تشنهام. صاحب خانه گفت: آقا، آب میخواهی؟ آب چه هست؟ امروز این مهمانی، مهمانی درجۀ یک نمونه است، به جای آب، برایت شراب میآورم، آب چه هست؟! ببرید. تا گفتند: شراب! امام صادق (علیه السّلام) از سر سفره بلند شد. گفت: آقا شما کجا میروید؟ کسی به شما کاری ندارد، آن طرف سفره، یک شخصی نشسته شراب خواسته، شما این طرف نشستید کسی به شما... فرمود: از رسول خدا شنیدم: «مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ عَلَى مَائِدَةٍ يُشْرَبُ عَلَيْهَا الْخَمْرُ» ملعون است کسی سر سفرهای بنشیند که آن طرفش، یک شخص دیگری دارد شراب میخورد.
چرا انقدر گفتند: برحذر باشید؟ «حُذِّرَ... فَازْدَجَرَ» یعنی زمینۀ گناه را نگذارید ایجاد شود. عرض کردم: زیبنده نیست، ما اشاره کنیم آقا صدها نوشیدنی، اینها برای ما کم است که ما برویم بگوییم اینها ما را سیراب نمیکند، برویم مشروبات الکلی بخوریم، مشروبات تقلبی بخوریم. این حوادثی که عرض کردم، دیگر بیشتر از این نمیخواهم اشاره بکنم، زمینه را نگذار ایجاد شود.
«حُذِّرَ... فَازْدَجَرَ وَ أَجَابَ فَأَنَابَ» آن «حُذِّرَ... فَازْدَجَرَ» میدانید آنها قسمت ترک بود، اینجا «أَجَابَ فَأَنَابَ» فعل است. از نظر نگاه دین میدانید آن چیزی که مهمتر است، ترک گناه است. یک داستانی را عزیزان زیاد شنیدند، من خیلی کوتاه اشاره کنم. ماه رمضان هزار بار از اهل منبر میشنوند.
وقتی رسول خدا فضائل ماه رمضان را میفرمود، روزۀ ماه رمضان انقدر ثواب دارد، یک آیۀ قرآن، ثواب یک ختم قرآن دارد، صدقه دهید این گونه است، خوب که حضرت بیان کردند، یک شخصی بلند شد این آقا امیرالمؤمنان (سلام الله علیه) بلند شد، گفت: «يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ» یک آیه، ثواب یک ختم قرآن است، افطاری دهیم، ثواب آزاد کردن... نماز این گونه است، روزه این گونه است کدام یکی افضل است؟ حضرت چه فرمود؟ «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ ... الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ» اینکه حضرت عرض کردم: «حُذِّرَ... فَازْدَجَرَ» آن طرف میگوید: گناه انجام نده، این طرف «أَجَابَ فَأَنَابَ».
بد نیست باز این داستان را بگویم، بیان امیر مؤمنان بهتر روشن شود. ببینید گاهی ما متأسفانه، اولویتها را یادمان میرود، الآن بنده مخیرم به اینکه نماز شب بخوانم، یا نه یک گناهی را ترک بکنم؟ اگر میتوانم نماز شب بخوانم، گناه را هم ترک کنم، خیلی هم عالی است. اما اگر نه، این کفۀ ترک گناه از همه مهمتر است، گاهی اصلاً ما یادمان میرود اولویتها را، سراغ یک کارهای جزئی میرویم، آن کلیها را...
حالا این داستان را عرض کنم، در کافی مرحوم کلینی، امروز مطالعه میکردم. یک کسی محضر امام صادق (علیه السّلام) آمد، این پیدا بود، یک چند تا سؤال از قبل آماده کرده بود، میخواست از آقا سؤال کند، میگفت: آقا اجازه میفرمایید؟ آقا فرمودند: بفرمایید. گفت: سؤال اولم این است که «أَشْرَبُ الْمَاءَ وَ أَنَا قَائِمٌ؟» من ایستاده آب بخورم؟ خب میدانید در دستورات دینی هست، شب نشسته آب بخورید. حضرت فرمود: حالا «إِنْ شِئْتَ» حالا دلت میخواهد شب، روز، حالا چیز مهمی نیست، بخور.
گفت: آقا سؤال دوم «أَفَأَشْرَبُ بِنَفَسٍ وَاحِدٍ» این مستحب است در روایات ما هست، آب را سه جرعه، سه نفس بخوریم. فرمود: حالا «إِنْ شِئْتَ». دلت میخواهد در یک نفس. سؤال سوم را فرمود، «فَأَسْجُدُ وَ يَدِي فِي ثَوْبِي؟» به سجده میروم، این مستحب است مثلاً کسی عبا روی دوشش است، دستش بیرون است، اما من میخواهم دستم زیر عبا باشد. حضرت فرمودند: «إِنْ شِئْتَ». حالا این خیلی مهم نیست. گفت: آقا سؤال چهارم، آقا ناراحت شد جلویش را گرفت، فرمود: چه داری میپرسی؟ حالا تو از راه دور، محضر امام آمدی، حالا سؤالاتت همین است؟ فرمود: «وَ اللَّهِ» به خدا قسم «مَا مِنْ هذَا وَ شِبْهِهِ أَخَافُ عَلَيْكُمْ» من نگران این چیزها بر تو نیستم، گناه را بپرس، چطوری گناه را ترک بکنی، واجبت را چطوری انجام دهی؟
ملایی: چیزهای مهمتر را بپرس.
حجت الاسلام حسینی قمی: مهمتر را بپرس. لذا امیر مؤمنان (سلام الله علیه) آن جا وقتی از رسول خدا سؤال کرد: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ ... الْوَرَعُ» اینجا میفرمایند: «حُذِّرَ... فَازْدَجَرَ أَجَابَ فَأَنَابَ» ترک گناه مهمتر است، بله بعدش هم «أَجَابَ» جواب خدا را بده «فَأَنَابَ» برگردد «وَ رَاجَعَ فَتَابَ» برگردد و توبه کند «وَ اقْتَدَى فَاحْتَذَى» ما یک امامی داریم، به امام باید اقتدا کند. این باز تعبیر امیر مؤمنان (سلام الله علیه) است نامۀ چهل و پنج نهج البلاغۀ امیر مؤمنان (سلام الله علیه) به عثمان بن حنیف است «أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ» حضرت به عثمان بن حنیف هم گفت: تو به چه جهت این کار را کردی، رفتی سر یک سفرهای نشستی که فقراء نبودند، فقط پولدارها بودند؟ تو امام نداشتی؟ امام نداشتی ببینی امامت چه کار میکند؟ نامۀ چهل و پنج را ببینید.
«أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِ مَأْمُومٍ» هر مأمومی، یک امام دارد «يَقْتَدِي بِهِ» به او اقتدا کنید «يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ» از نور او استفاده کنید. «أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ» مگر من امامت نیستم؟ تو را فرستادم، آدم خیلی بزرگی بود عثمان بن حنیف، میدانید برادر سهل بن حنیف، هر دو از اصحاب خوب حضرت امیر مؤمنان، استاندارهای امیر مؤمنان، ولی خطا، خطای بزرگی است رفتی سر یک سفرهای که فقراء نیستند؟ فقط پولدارها جمع شدند؟ مگر نمیدانی؟ «أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ» من کل زندگیام چه هست؟ دو قرص نان است، دو جامه است. شما نمیتوانستید مثل من زندگی کنید، ولی این کارها را هم نکنید! لذا امیر مؤمنان میفرماید: «وَ اقْتَدَى» امام داشته باشید، ولی نه اینکه بگوییم قربانت و زیارت کنیم، «فَاحْتَذَى» فاحتذی از مادۀ حذی است، حذی یعنی کفش، یعنی فاحتذی، یعنی پایش را جایی بگذارد که امامش گذاشت.
«وَ أُرِيَ فَرَأَى» وقتی نشانش میدهند، أریه را دیدم بعضی از ؟؟؟ نهج البلاغه، خیلی زیبا بیان کردند. میدانید در قرآن کریم هم هست خدای متعال، ملکوت آسمانها را نشان بعضیها میدهد «فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِ شَيْءٍ» راجع به حضرت ابراهیم داریم «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» راجع به پیامبر، سورۀ مبارکۀ اسراء هست، «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ» تا میرسد به اینجا «لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا» خب به ما چه ربطی دارد؟ خدا نشان ملکوت آسمان و نشان ابراهیم داده، پیامبرت را به أسراء بردی، به معراج بردی، ما چه؟ آیۀ مبارکۀ سورۀ أعراف، آیۀ صد و هشتاده و پنج، غصه نخورید «أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا في مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» شما میتوانید ملکوت سماوات و زمین را ببینید. اگر ملکوت آسمان و زمین را نشان شما دادند، امیر مؤمنان فرمود: «أُرِيَ فَرَأَى» ببیند، چشم دل را باز کنیم، کور دل نباشیم.
«فَأَسْرَعَ طَالِباً» همۀ این کارها را انجام داد، «فَأَسْرَعَ طَالِباً» به سرعت حرکت کند، طالب باشد. «وَ نَجَا هَارِباً»! نجات کند و فرار کند از زمینههای گناه، از آثار گناه. «فَأَفَادَ ذَخِيرَةً وَ أَطَابَ سَرِيرَةً» این دو جمله را معنا کنم، محضر قرآن شرفیاب شویم، بقیۀ کلمات حضرت... «فَأَفَادَ ذَخِيرَةً» یک ذخیرهای برای خودش درست بکند، دنیا تمام آمدن ما به این دنیا، آن جلسه عرض کردم، به تعبیر یکی از بزرگان، میفرمود: این عمر هفتاد و هشتاد سالۀ ما، برای اعمال صالح ما، کفاف نمیدهد دو تا راه داریم، یک راهش این است که باقیات و صالحات از خودمان بگذاریم، برای بعد از... آقا الآن دلت نمیآید؟ حداقل با وصیت به ثلث، یک کاری بکن، با وصیت به ثلث، برای بعد از خودت یک کاری بکن.
«فَأَفَادَ ذَخِيرَةً وَ أَطَابَ سَرِيرَةً» باطنش را پاک بکند! الله اکبر! باور میفرمایید در تعبیرات دینی، اگر مجال بود، من دهها روایت میخواندم، این ظواهر خوب است حتماً باید ظاهرمان خوب باشد، ظاهرمان هم باید درست باشد، بنا نیست من ظاهرم را خلاف آن چه که دین میفرماید درست کنم، الآن گاهی سوء استفاده میشود از این جمله، معروف است که به بعضیها، مثلاً به بعضی از بانوان میگوییم، حجاب و پوشش، میگوید: قلبت پاک باشد...
ملایی: دلت پاک باشد...
حجت الاسلام حسینی قمی: دلت پاک باشد، نه این درست نیست. بله ما ظواهر را حتماً باید درست کنیم، ولی روی اینکه حضرت میفرماید: «أَطَابَ سَرِيرَةً» یک روایت فقط بخوانم و محضر قرآن شرفیاب شویم. امروز دیدم در من لا یحضره شیخ صدوق و تحف العقول، هر دو از منابع بسیار قدیمی ماست. امام باقر (علیه السّلام) فرمود: «مَنْ كَانَ» پناه بر خدا! «مَنْ كَانَ ظَاهِرُهُ أَرْجَحَ مِنْ بَاطِنِهِ» ظاهرش را نگاه میکنی، آقا خیلی ظاهر اسلامی و خوب و مؤمن و متدین و آثار... عرض کردم که اینها باید باشد، نگویید: باید دلت پاک باشد. ولی فرمود: اگر «مَنْ كَانَ ظَاهِرُهُ أَرْجَحَ مِنْ بَاطِنِهِ» ظاهرش، بهتر از باطنش باشد، فرمود: «خَفَّ مِيزَانُهُ» فردای قیامت، که ترازوی اعمال میگذارند، چیزی در ترازوی اعمالش پیدا نمیشود. «خَفَّ مِيزَانُهُ» سبک است، میزانش سبک است. یعنی در عین حالی که ما باید ظواهر را درست بکنیم، باطنمان باید از ظاهرمان، قطعاً باید بهتر باشد.
یک بار دیگر روایت را بخوانم «مَنْ كَانَ ظَاهِرُهُ أَرْجَحَ مِنْ بَاطِنِهِ خَفَّ مِيزَانُهُ» فردای قیامت، ترازوی عملش سبک است. بنابراین «وَ أَطَابَ سَرِيرَةً» تا برسیم به «وَ عَمَّرَ مَعَاداً» که جملۀ پایانی این بخش است إنشاءالله.
ملایی: بسیار خب، خیلی ممنون و سپاسگذارم حاج آقای حسینی قمی عزیز و از شما عزیزانی که تا این لحظه، برنامۀ خودتان سمت خدا را همراهی فرمودهاید. حاج آقا فرمودند، همان اولهای بحث، که امروز چه آیاتی را خواهیم خواند، قبل از اینکه محضر این آیات مشرف شویم، إنشاءالله عرض کنم خدمتتان که خب در آغازین روزهای ماه جمادی الثانی هستیم و قربانی ماه برنامۀ سمت خدا، یک فرصت برای اینکه، إنشاءالله یک کاری انجام دهیم، یک حرکتی بکنیم و یک خیری برسانیم و برای مشارکت در قربانی ماه برنامۀ سمت خدا، کل مسیرهایی که، کسانی که مشتری ثابت هستید میدانید، اما اگر میخواهید مطلع شوید، همین زیر نویسهایی که انجام میشود، یا عضویت در کانال برنامه، خیلی کمک خواهد کرد. عدد هشت را به سه هزار، پانزده پانزده، ارسال بفرمایید، عضو کانال برنامه میشوید در فضای مجازی و دیگر آن جا میتوانید اطلاعات را کامل دریافت بفرمایید.
حجت الاسلام حسینی قمی: جناب آقای مولایی حالا قبل از اینکه تشرفیاب به محضر قرآن شویم،
ملایی: کتاب قرار است معرفی بفرمایید؟
حجت الاسلام حسینی قمی: کتابی معرفی کنم، ما در این برنامه سعی کردیم، کتابهایی که در شرح نهج البلاغۀ امیر مؤمنان (سلام الله علیه) هست و عامۀ مردم برایشان قابل استفاده هست، معرفی کنیم. حالا یکسری شرحها واقعاً تخصصی است، اصلاً ترجمۀ فارسی ندارد اما شرحهایی که فارسی هست و برای عموم مردم است، چند تا را تا حالا معرفی کردیم. یک پیام امام، پانزده جلد از آیت الله مکارم شیرازی معرفی کردیم. مشکات هدایت را معرفی کردیم، فاضل ارجمند، جناب آقای انصاری، این هم کتابی است به نام سلونی قبل أن تفقدونی، اسم کتاب همان بیان امیر مؤمنان است که مکرر میفرمودند: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»...
ملایی: اسم عربی است، متن هم...
حجت الاسلام حسینی قمی: متن ولی فارسی است. اسم کلام امیر مؤمنان است، متن فارسی است برای حضرت آیت الله جوادی آملی هست، تا الآن پنج جلد آن منتشر شده، تا خطبۀ هشتاد و هفت، ادامه دارد. بسیار بسیار شرح دقیق و زیبا و عزیزانی که با بیان و بنان حضرت آیت الله جوادی آملی آشنا باشند، دیگر انس گرفتند با بیان زیبای ایشان و قلم زیبای ایشان، میدانید بحمدلله، تفسیر ایشان، تقریباً تمام شده، این تفسیری که در مسجد أعظم داشتند، که تمام شد. این تفسیر چاپ شده، قریب هشتاد جلد، الآن دیگر اواخرش هست، تفسیر تسنیم. این هم شرح نهج البلاغۀ ایشان هست، این تا الآن پنج جلد آن چاپ شده، خطبۀ هشتاد و هفت.
یک مقدمهای دارد من حالا کتاب را میدهم، قبل از اینکه کتاب را بدهم محضر شما معرفی کنید، این یک مقدمۀ خیلی زیبایی دارد، چهل نم، از یکیام. این را عزیزان اگر فرصت کردند، مخصوصاً چهل به اصطلاح چهل نم را ببینند، من نم بیست و پنجمش را بخوانم:
از شگفت آورترین رخداد روزگار، ـ چون ایام فاطمیه هست ـ این است بعد از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مردم مدینه را به یاری امیر مؤمنان دعوت کرد، مردم قیام نکردند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) خطبه خواند در مسجد، یک نفر بلند نشد بگوید: فاطمه، حق با فاطمه است! ما دفاع کنیم از فاطمۀ زهرا.
یا این داستانی که در منابع عامه و خاصه آمده، منابع دسته اول، که امیر مؤمنان و فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) در خانۀ مهاجر و انصار میرفتند، شاید بعضی بگویند آقا این شأن حضرت زهرا نیست. چرا شأنشان نیست؟ جانشان را دادند برای دفاع از امیر مؤمنان! در خانه رفتن، چه اشکالی دارد؟ و میفرمودند: دفاع کنید از حق امیر مؤمنان، نه پذیرفتند. از شگفت آورترین رخداد روزگار این است، بعد از رحلت رسول اکرم، حضرت فاطمه مردم مدینه را به یاری امیر مؤمنان دعوت کرد، مردم قیام نکردند. بعد از خلافت امیر مؤمنان، بیست و پنج سال بعد، زنی مردم را به کشتن امیر مؤمنان دعوت کرد، قیام عمومی شد!
ملایی: عجب! عجب!
حجت الاسلام حسینی قمی: بیست و پنج سال بعد، زنی مردم را به کشتن امیر مؤمنان دعوت کرد، قیام کردند. و بعد حضرت زهرا در خانۀ مردم... تازه بدن پیامبر روی زمین بود. خیلی عجیب است این خطبۀ حضرت زهرا (سلام الله علیها) «وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ» پیامبر به خاک سپرده نشده بود، کسی از زهرا (سلام الله علیها) دفاع نکرد، بیست و پنج سال بعد، یک کسی قیام کرد و مردم را به کشتن امیر مؤمنان دعوت کرد.
به هر حال عزیزانی که با قلم، بیان و بنان آیت الله جوادی آملی مخصوصاً مأنوس هستند، از این شرح، استفاده کنند.
ملایی: إنشاءالله. متشکرم بله من از دوستان عزیزم، درخواست میکنم، سلونی قبل أن تفقدونی، شرحی است بر نهج البلاغۀ امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به قلم حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی) نگه داشتم تا تصویر ثابت شود، دوستان... بله بسیار عالی، خیلی متشکرم.
کانال برنامه که داشتیم همین چند لحظۀ قبل، در مورد آن صحبت میکردیم، یکی از بهترین مسیرها است برای پیگیری این گونه موارد، یعنی برای تهیۀ همین کتاب، دوستان راهنمایی میکنند، که چطوری کتاب را تهیه بفرمایید. برای عوضیت در کانال هشت را بفرستید به سه هزار پانزده پانزده.
صفحۀ دویست و هفتاد و پنج، ادامۀ سورۀ مبارکۀ نحل، آیات هفتاد و سه تا هفتاد و نه، که تقدیم شما عزیزان خواهد شد تلاوتش و إنشاءالله که همراهی خواهید کرد. برای تهیۀ کتاب هم پیامک بدهید به برنامه. این گونه درخواست خودتان را ارسال کنید، دوستان راهنماییتان میکند که چطوری تهیه شود. به بیست هزار سیصد و سه، پیامکهایتان را برای پیگیری کتاب، ارسال بفرمایید. اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل فرجهم.
ملایی: «اللهم صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها، بعدد ما أحاط به علمک» ثواب تلاوت آیات قرآن کریم را تقدیم میکنیم، به حضرت صدیقۀ طاهره فاطمۀ زهرا (علیها السلام) و یک چند لحظهای که زمان داریم باز هم با آقای حسینی قمی باشیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: این بخش پایانی این قسمت را، تقدیم کنم... عرض کنم امیر مؤمنان (سلام الله علیه) میفرمایند: «فَاتَّقُوا اللَّهَ» تقوا داشته باشید، بیست نکته را در ذیل دستور به تقوا، بیان میفرمایند. میفرمایند: تقوای کسی که «سَمِعَ فَخَشَعَ وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ» تا میرسد به اینجا «وَ عَمَّرَ مَعَاداً» نشانۀ تقوا چه هست؟ عمّر! آباد کند، معاد خودش را.
ملایی: آن دنیایش را...
حجت الاسلام حسینی قمی: «وَ اسْتَظْهَرَ زَاداً» زاد و توشهاش را روی دوشش بگیرد، برای چه زمانی؟ «لِيَوْمِ رَحِيلِهِ» آن روز که باید برویم. «وَ وَجْهِ سَبِيلِهِ» آن راهی که باید طی کنیم. «وَ حَالِ حَاجَتِهِ» آن روز که گرفتار میشویم و نیاز داریم. «وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ» آن روزی که فقیر هستیم. «وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ» «قَدَّمَ أَمَامَهُ» اینجا دار فناء است، آن جا دار بقاء است.
ما چون سعی میکنیم نهج البلاغه را با نهج البلاغه، تفسیر کنیم، ما چقدر مگر میتوانیم زاد و توشه روی دوشمان بگیریم؟ خیلی نمیتوانیم، نامۀ سی و یک، امیر مؤمنان «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ طَرِيقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِيدَةٍ» راه خیلی طولانی است، «مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ» خیلی سخت است. «لَا غِنَى بِكَ فِيهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِيَادِ» آن جا باید دنبال چیزهایی باشی که نمیتوانی، زاد و توشه میخواهی، چه کنیم برای اینکه کارمان آسان شود؟ «فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِكَ فَوْقَ طَاقَتِكَ» بیش از طاقتت، روی دوشت نگذار، چه کنیم؟ «إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ» الله اکبر! یک گرفتار دیدی، یک نیازمند دیدی، «مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» بارت را روی دوش او بگذار، قیامت تحویلت دهد.
در سفرها نمیدانم دیدید یا نه؟ میگویند: آقا شما نمیتوانید بیش از بیست کیلو بار همراه ببری، مدام میگردد ببیند کسی هست که بار نداشته باشد؟ بارش را به او بدهد؟ امیر مؤمنان فرمود: در دنیا بارت را بگذار روی دوش یک کسی، قیامت به تو تحویل بدهد، چه کسی؟ به یک فقیر کمک کن، به یک گرفتار کمک کن، «إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ» به یک فقیر بده، «يَحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَيُوَافِيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ» غنیمت بشمار «حَمِّلْهُ إِيَّاهُ» بارش کن. «أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِيدِهِ» من نمیدانم دیدید یا نه؟ این ساک را طرف باز میکند، بار اضافه دارد، مدام این را هم بگذار، این پارچه را... مدام بارش میکند، «أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِيدِهِ» قیامت به تو تحویل دهد.
ملایی: آن جا به تو وفا میکند تحویل میدهد. خیلی ممنون هستم حاج آقای حسینی قمی، سلامتی شما، آرزوی ماست و شما بینندهها و شنوندههای عزیز هم همینطور. بهترینهای روزگار نصیبتان، به حق محمد و آل محمد. خداحافظی میکنیم به امید اینکه فردا عمری باشد و سعادت، دوباره اینجا خدمتگزار شما خوبان باشیم. در پناه حضرت صدیقۀ طاهره، فاطمۀ زهرا (علیها السلام) باشیم و باشید. خدانگهدارتان.