حجت الاسلام پناهیان: سلام خدمت شما همکاران عزیز مجدداً و سلام بیپایان خدمت مردم ایران و همه علاقمندان به انقلاب اسلامی در سراسر جهان. حالا آنهایی که صدای ما را از راه دور و نزدیک میشنوند.
شریعتی: بسیار خب. خیلی خوش آمدید. ایام انشاءالله مبارک باشد و امیدوارم که ماه شعبان برای همه ما پرخیر و برکت باشد. برای مشارکت در قربانی ماه شعبان همین ابتدا عرض بکنم که عزیزان ما به عشق سیدالشهداء، به عشق قمر منیر بنیهاشم امام سجاد و به عشق امام زمانمان میتوانند همراه شوند. صدقات، نذورات و هدایای شما را دوستان دریافت میکنند. دیروز که مردم مثل هر سال گل کاشتند و جشن پیروزی انقلاب را همه ما تجربه کردیم. شاید بارها شنیدیم خطاب به امام راحل که تو به ما جرأت طوفان دادی. این هفتهها داریم راجع به شهداء صحبت میکنیم و به نظرم آن دم مسیحیایی امام بود که از شهدای ما یک چنین شخصیت والایی ساخت. پیوند بین انقلاب و شهداء فکر میکنم برای شروع بحث ما خیلی خیلی خوب باشد.
حجت الاسلام پناهیان: بله. بسم الله الرحمن الرحیم. من میخواهم درباره انقلاب به یک بعدی اشاره کنم که معمولاً مورد غفلت است و آن بعد جهانی انقلاب هست. انقلاب ما اگر محدود در مرزهای خودش تصور شود و تحلیل شود، حتماً به انقلاب ظلم خواهد بود چون انقلاب ما مسیر حرکت جهان را تغییر داد، مسیر حرکت تاریخ را تغییر داد. بافتههای ذهنی بسیاری از اندیشمندان و آنچه که لااقل مشهور بود چون افکار عمومی را بعضیها اداره میکنند و از اندیشمندان حرفهایی که دلشان میخواهد روی ویترین میگذارند که همه به آنها توجه کنند. به هر حال مسیر نگاه بشر را به دین تغییر داد. تا قبل از انقلاب، انقلابیترین افراد جامعه ما میگفتند دین افیون تودهها است. یعنی تودهها چرا مقابل ظلم انقلاب نمیکنند؟ چون دین آمده حالت افیونی، مواد مخدر، یک کاری کرده است آدمها راضی به حداقل شوند و ظلمها را بپذیرند.
شریعتی: ولی اینطوری نبود و نیست.
حجت الاسلام پناهیان: و بعضی از انقلابیون مذهبی قبل از انقلاب روضهخوان میکشتند چون دیگر آنها خیلی باور کرده بودند دین لااقل روضههایش افیون ملت هست. حالا مابقی آن اگر نباشد. قضیه اینطوری شده بود. شما گریه میکنی، از ظلم و اینها میگذری. در حالی که برعکس، کسانی که پای روضه بودند و پای دین بودند این انقلاب را به پا کردند و بعدش هم پای این انقلاب ایستادند. بیشترین شهدای ما از همین مجالس روضه رفتند. در خود کشور ما، بسیاری از انقلابیون، تصورشان از دین، تصور غلطی بود. حالا در جامعه جهانی که به شرح ایضاً. همین الآن دین مسیحیت چطوری است؟ حداقل آن چیزی که ظاهر دیده میشود، با ظلم کنار میآید، با جنایت کنار میآید، با جنایت سیاستمداران. مثلاً واتیکان هیچ عکسالعمل خاصی نشان نمیدهد. جلوی قدرت نمیایستد. همان تصور را از دین اسلام هم داشتند و قم را به مثابه واتیکان میدانستند. کاری ندارم. انقلاب ما تصور جهانی نسبت به دین را تغییر داد. و انقلاب ما رسالت جهانیای هم حالا دارد. بنده خبر دارم. تحلیل نیست. کسانی در متن این انقلاب از انقلاب جهانیزدایی کردند. شهداء را مخصوص وطن معرفی کردند. خب با شهدای مدافع حرم چکار میکنید؟ آنها جهاناندیشتر هستند. در اندیشه جهان هستند. در جهان معرفی شدند. سردار سلیمانی. اینها جهان را نجات دادند. منطقه را نجات دادند.
شریعتی: اینها منحصر به این مرز نیستند.
حجت الاسلام پناهیان: اگرچه طبیعتاً و قطعاً برای این مرز فایده دارند ولی در اینجا خلاصه نمیشوند. انقلاب ما هم در اینجا خلاصه نمیشود. جهانیزدایی شد از انقلاب، آثار جهانی این انقلاب مورد بحث قرار نگرفت. جهانیزدایی شد از این انقلاب، اهداف جهانی این انقلاب بحث نشد. وقتی که شما از اهداف جهانی این انقلاب بحث نکنید میدانید چه میشود؟ انتظارات از انقلاب محدود به همین چهارچوب وطن میشود. انتظارات از انقلاب برای وطن درست است ولی این انقلاب آمده است که جهان را آزاد کند. بیتردید. چرا؟ چون ما به دهکده جهانی معتقد هستیم. قبل از اینکه رؤسای جمهور آمریکا از دهکده جهانی صحبت کنند و نظم نوین، پس از فروپاشی شوروی، حضرت امام سال 57 فرمود: الآن دیگر هر حادثهای در هر گوشهای از جهان اتفاق بیفتد بیارتباط با تمام جهان نخواهد بود. دهکده جهانی را امام معرفی کرد قبل از اینکه هر کسی به چنین چیزی تفوق کند، حرفش را بزند. امام در وصیتنامهشان نوشتند مسئولین باید به مردم خدمت کنند اما اگر فقط به مردم خدمت کنند و به فکر مقدمهسازی برای ظهور نباشند که میشود نجات جهان، خائن به اسلام و مردم هستند. کلمه خائن استفاده کرد. این افق نگاه امام که جهانی بود و ما باید در کتابهای درسیمایمان محصولات جهانی خودمان را به بچهها بگوییم. فقط آمریکاییها نیستند که به بچههای خود یک احساس رسالت جهانی میدهند. بعضاً البته آنجا همچنین هم این خبرها نیست. فقط صهیونیستها نیستند که به بچههای خود به صورت غلط آموزش میدهند که شما ارباب جهان هستید بقیه برده شما هستند که بیخود میکنند ولی بعد جهانی را توجه دارند. ما که امام زمان داریم، امام زمان یعنی جهان. ما که هدف انقلابمان رسیدن به حکومت امام زمان (ارواحنا له الفدی) هست، ببینید انقلاب ما که جای حکومت امام زمان نیست که دیگر ما بگوییم ما به امام زمان احتیاج نداریم، خود ما همه چیز را سامان دادیم. این که غلط است. طبق تفکر شیعی این غلط است. شما اگر کاری میخواهی بکنی مقدمه او هست. و او برای جهان میآید، برای شیعیان فقط نمیآید، برای مسلمانها فقط نمیآید. برای این منطقه فقط نمیآید. برای جهان میآید. چرا؟ چون نمیشود در این جهان آزاد زندگی کرد و آباد بدون نجات همه جهان از ظلم. چرا من باید این حرف را به جوانها بزنم با استدلالهایی از علوم اجتماعی، با استدلالهایی از علوم سیاسی، با استدلالهایی از دین و منطق دینی جوانها تعجب بکنند. پس ما چطوری داریم به بچههای خود آموزش میدهیم؟ الآن شما به یک جوانی بگویید این انقلاب جهانی است بهتر به انقلاب اسلامی علاقمند میشود تا وقتی که جهانیاندیشی، جهانی بودن، جهانیگرایی را از این انقلاب بگیری. اگر جوانی متنفر از انقلاب شود حق دارد. شما انقلاب را بد معرفی کردید. ما یک انقلابی کردهایم در خودمان، خودمان را از ظلم نجات بدهیم. نه، حتی مبارزه با استکبار هم محدود به جامعه خود ما نمیشود. ما تا کی باید با استکبار مبارزه کنیم؟ او باید از بین برود. او از بین نرود که همینطوری ظلم ادامه پیدا میکند. چطور همه جهان دست او باشد و بعد ما اینجا هی در مقاومت مقابل او دست و پا بزنیم؟ نه، دست و پای او را باید قطع کرد. و همین اتفاق افتاده است. به شیوه انقلاب اسلامی. شیوه انقلاب اسلامی یک تفکر بود و این تفکر الآن دیگر اختصاص به ایران ندارد. شما نمیتوانید بگویید که لبنان، مقاومتش، یمن، غزه، از ایران گرفتند. حتی اگر ایران طوریاش هم بشود آنها رها میکنند. آنها دیگر رها نمیکنند. خود ما این تفکر را از قرآن گرفتیم. خب آنها هم از قرآن میگیرند. ما الآن در انقلاب اسلامی با منطقه مشترک هستیم و داریم یک کار جهانی میکنیم. البته تا وقتی که به آن وضعیت نجات جهان از ظلم برسیم باید این پایگاه را آباد کنیم. آزاد کردیم حالا باید آن را آباد کنیم. با تجربه خودمان، با دانش خودمان، با توان خودمان. در این واقعاً حرفی نیست. ضعفهایی هم خواهیم داشت. کما اینکه زمان رسول خدا، زمان امیرالمؤمنین، در مسئولان ضعفهایی دیده میشد. الآن تازه ضعفها خیلی کمتر است.
شریعتی: یعنی ممکن است که بعضیها بگویند این ناکارآمدی نظام در بعضی از بخشها، خاصه مثلاً در بخش اقتصاد، همین را جمع کنیم، حالا صدور انقلاب پیشکش. قصه سر آرمانها است.
حجت الاسلام پناهیان: نه. بحث صدور انقلاب نیست اصلاً. بحث اجتنابناپذیر است. اجتنابپذیر است شما جهاناندیش باشی.
شریعتی: یعنی باید اینطور باشد. همین است اصلاً.
حجت الاسلام پناهیان: بله. من الآن مثال بزنم. آلمان بدون صادرات ماشین به جهان میتواند تکنولوژی خود را و فناوری خود را در تولید ماشینهای سواری ادامه بدهد؟
شریعتی: نه.
حجت الاسلام پناهیان: ژاپن میتواند؟
شریعتی: نه.
حجت الاسلام پناهیان: کره میتواند؟
شریعتی: نه.
حجت الاسلام پناهیان: چین میتواند؟
شریعتی: نه.
حجت الاسلام پناهیان: آمریکا میتواند؟ اصلاً امکان ندارد. الآن دیگر صنعت به شما میگوید تا جهانی نباشد امکان ندارد ادامه حیات بتوانی بدهی. کشاورزی همین را میگوید. نفت همین را میگوید. تجارت همین را دارد به ما میگوید. شما نمیتوانی الآن بدون جهان زندگی کنی. حالا در این جهان با ظلم و زور باید با تو برخورد کنند یا تو میخواهی با ظلم و زور برخورد بکنی؟ هیچکدامش. خب نمیشود.
شریعتی: یعنی اصلاً انقلاب ما را باید در مقیاس جهانی تعریف کرد و دید.
حجت الاسلام پناهیان: بله، اصلاً نمیشود غیرجهانی به آن نگاه کرد. حتی رونق اقتصادی داخل کشور. بنده در یک مجموعه خودروسازی در همین ایران، رفتم، بازدید کردم، سؤالم این بود که چرا ما میتوانیم موشک بسازیم، تانک میتوانیم بسازیم ولی خودرو هنوز رضایت مردم را جلب نکرده است. من را دعوت کردند رفتم. خصوصی هم بود. بخش خصوصی قطعاتی را میساخت. رفتم پشت صفحه فرمان ماشین، صفحاتی درست شده بود. همین ماشینهای ایرانی، دیجیتالی. گفتم ما این تکنولوژی را داریم؟ گفتند بله داریم. گفتم خب چرا روی ماشین نمیگذارید؟ گفتم نمیصرفد. یعنی این مقدار تولید نمیصرفد. آنی که میبینید میگذارد، تیراژ او هزار برابر ما است. خب ما باید تیراژمان بالا برود تا بصرفد. بعد گفتند صنایع نظامی چون شما تیراژ بالایی نمیخواهید. چهار تا خصوصیسازی هم بخواهی بکنی، بهترین ماشینها را شما میتوانی بسازی ولی دیگر خط تولید نداری. درباره صنایع نظامی ما مثلاً هزینه تولید چقدر میشود، چون لازم داریم برای ما دیگر مهم نیست. خریدار عمومی نیست. ولی اینجا باید بصرفد. خب اینجا باید بصرفد. باید چکار کنیم؟ آلمان چکار میکند؟ میآید یک مواد شیمیایی هم به صدام میدهد، میگوید بزن این جنگ همدیگر را بکشید تا من بتوانم صادرات خود را ادامه بدهم. کشورهای صنعتی چرا در جهان جنگ راه میاندازند؟ مگر تکنولوژی ندارند؟ سود ببرند دیگر. آدمکشی چرا میکنند؟ مگر بالاترین تجارت مال آمریکا نیست؟ چرا آدمکشی میکنند؟ چرا تا جنگ راه نیندازند بیکاری در کشور آنها از بین نمیرود؟ باید اسلحه بفروشند. چرا هیچی مثل فروش اسلحه برای آنها سود نمیکند؟ پس آنها هم نمیتوانند کشور خودشان را جزء با ظلم اداره کنند.
شریعتی: آنها هم بازار خود را جهانی میبینند منتها با یک شیوه دیگر.
حجت الاسلام پناهیان: اگر هم یک جاهایی مثل ژاپن و مثلاً کره را میبینید، آنها اقمار همین دولتهای جنگستیز و جنگآور هستند. اینطوری نیستند که مستقل برای خودشان باشند. بگوییم ببینید ژاپن بدون جنگ انقدر پیشرفت کرد. ژاپن مال کیست؟ مالکیت شرکتهای او را ببینید مال کیست. درصد سود آن برای کی میرود؟ حیات خلوت کدام قدرتهای استکباری است. اینها را باید نگاه کرد. ما در این جهان وارد شدیم میخواهیم مستقل باشیم، بعد میخواهیم حرف اول را هم بزنیم. بعضیها اینجا چین را مثلاً مثال میزنند. خب چین حق وتو دارد. به واسطه نمیدانم چه دلایلی آنجا یک امنیتی برای خودش در جهان با حق وتویی که دارد ایجاد کرده است. ما که در سازمان شورای امنیت حق وتو داریم. ما در این جهان آمدیم نمیخواهیم مثل کشورهای صنعتی دنیا در جهان جنگ راه بیندازیم تا تکنولوژی خود را بفروشیم. نمیخواهیم این کار را بکنیم. و بعد نمیخواهیم هم مثل کشورهایی که اقمار کشورهای صنعتی به حساب میآیند از نظر سیاسی، اقمار کشورهای استکباری در بیاییم. چون آن وقت آنها تصمیم میگیرند که ما کارخانه داشته باشیم یا نه. بعد ممکن است برای ما تصمیم بگیرند اتفاقاً ما بدبخت باشیم. مثل تصمیمی که برای بسیاری از مردم پاکستان، مردم مصر و بسیاری از این اقمار خودشان گرفتند. تصمیم گرفتهاند دیگر. چرا آنجا را نمیگذارند اینها پیشرفت کنند؟ بروید در بدنه مردمشان ببینید چخبر است. ما میخواهیم الآن صنعت داشته باشیم. صنعت بدون جهان مگر میشود؟ نمیشود. گریزی نیست. پس ما برای استقلال و آزادی خودمان باید با جهان ارتباط برقرار کنیم. با ظلم در جهان دربیفتیم. همین نقطه را بخواهیم آباد و آزاد کنیم باید اول ریشه ظلم را در جهان بکنیم. خواهناخواه به این سمت میرویم. شما فرمودید آرمان، من میگویم فراتر از آرمان است. اضطرار ما است. چارهای نیست. وقتی امام زمان (ارواحنا له الفداه) بیاید ظلم را بردارد و خود ایشان جهان را اداره کند، آن وقت ما ایرانیها میتوانیم در یک نظام عادلانهای پیشرفت خود را با کشورهای دیگر بدون جنگ و خونریزی در مقایسه و مسابقه قرار بدهیم و هنر خودمان را به نمایش بگذاریم و الی آخر. پس بعد جهانی انقلاب هم اثری که در مسیر حرکت جهان، انقلاب ما گذاشته است و هم اهدافی که در جهان انقلاب ما را دارد دنبال میکند، همان اهدافی که دیگر کشورها هم دنبال آن هستند. همه کشورها باید وضعیت خودشان را در جهان تعیین تکلیف کنند. اینطور بحثها نمیشود، توجه به بعد جهانی انقلاب نمیشود. حالا یکی از موضوعات بسیار مهم درباره انقلاب بعد جهانی انقلاب هست. آن وقت موفقیتهای انقلاب را میخواهیم برشماریم، باید آثار جهانی آن را هم بشماریم. نه فقط چند تا سد زدیم. هجمونی آمریکا را ما فروریختیم. هجمونی رژیم صهیونیستی را. اصلاً این هژمونی را از بین بردیم.
شریعتی: هژمونی یعنی چه؟
حجت الاسلام پناهیان: یعنی آن ابهتی که دارند و هیمنه و آن سلطهای که با سر و صدا میتوانند ایجاد کنند. ما پوشالی بودن آن را، به تعبیر قرآن عنکبوتی بودن آنها را ثابت کردیم. انقلاب ما این کار را کرد. حرفی که سید حسن نصر الله میزد که اینها لانه عنکبوت هست. ما این را ثابت کردیم. خدا در قرآن میفرماید به هیمنه ظاهری آنها توجه نکنید. چشم شما را نگیرد. پس ما در جریان یک مسئله جهانی هستیم. از اول تا آخر باید انقلاب را اینطوری نگاه کرد. اول بچهها را در اقتصاد جهان ببریم. ببریم اقتصاد جهان را نشان بدهیم که دست چه کسانی است؟ چرا دست صهیونیستها است؟ چرا خود مسیحیها هم تا سرسپردگی را قبول نکنند به آنها اجازه حرکت نمیدهند و صهیونیستها برای اینکه جهان را اداره کنند، همین جهان مسیحیت و جامعه مسیحی را چرا فاسد کردند؟ غربیها برای این کتابها نوشتند. آنها که دیگر بحث حجاب اسلامی و این حرفها را نداشتند. از بعد جهانی انقلاب خیلی بحث نشده است. بعد جهانی انقلاب بود که همه جهان آمدند جنگ تحمیلی را به ما تحمیل کردند. بعد جهانی جنگ تحمیلی. شما در مورد آن فیلم دیدهاید که بعد جهانی جنگ تحمیلی، چرا باید شوروی و آمریکا که دو قطب آن زمان بودند با هم سر نابودی ایران توافق کنند؟ فرانسه موشکهای خود را چکار میکنند؟ آلمان چکار دارد میکند؟ ژاپن چرا سیمخاردار به ما نمیفروشد؟ تو چکاره جهان هستی؟ چرا همه ما را محاصره کردند؟ الآن هم همینطور است. زورشان نمیرسد. شما از شهدای دفاع مقدس بدون بعد جهانی شهادت و انقلاب حرف بزنید، به شهداء هم جفا کردید. و من میخواستم این بعد جهانی انقلاب را به شهدای جدید انقلاب اسلامی بکشانم و شهدایی که ما اسم آنها را مدافع حرم میگذاریم. فقط واقعاً مدافع حرم هم نیستند، در منطقه اینها محدود نمیشوند. یک تصمیم بزرگ جهانی را برای تقسیم خاورمیانه، به تعبیر دقیقتر غرب آسیا اینها گرفتند. وزیر امور خارجه آمریکا گفت ما با 70 کشور صحبت کردیم که با این دواعش همکاری کنند و سردار سلیمانی و شهدای بزرگ منطقهای و جهانی ما، آمدند این نقشه را به هم ریختند. گفتند آقا به ایران حمله نکنید. اینها فکر کردند شهدای ما بحث وطن دارند صرفاً، گفتند به ایران حمله نکنید. اطراف ایران را بزنیم نابود کنیم تغییر بدهیم از این طریق ایران را کنترل کنیم. اطراف ایران را هم نتوانستند تغییر بدهند. آنهایی که جهان را اداره میکنند، نقشه ریختند برای اینکه جهان پیرامونی ایران را نابود کنند. دروغ گفتند، برج دوقلوها را خودشان زدند و گردن طالبان انداختند که بیایند این طرف. دروغ گفتند که صدام صلاح جیشی دارد بیایند در عراق، دروغ گفتند دواعش را ما کاری نداریم در حالی که حمایت میکردند. همه این نقشهها را شهدای جهانی ما، شهدای دفاع مقدس هم جهانی هستند ولی شهدای جهانی ما مثل سردار سلیمانی
شریعتی: یعنی اگر آن فکر جهانی نبود آنها بازیشان را میبردند ولی اینها تمام بازی را به هم ریختند.
حجت الاسلام پناهیان: بله. ما الآن به جوانهای خود باید احساس عزت نفس بدهیم. آقا ما هستیم و یک جهان. با یک جهان درافتادیم. از روز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا که حالا من کاری ندارم این عمل به طور خاص مورد تأیید امام بود یا نه. در مورد آن بحث هست. ولی به هر حال شده بود. ما آمد و کنترل مسیر را در دست گرفت و از آن استفاده کرد در جهت بالا بردن مقاومت مردم. از آن روز، از آن وقتی که ما حتی شاه را بیرون کردیم، ما در یک درگیری جهانی وارد شدیم. ما آمدیم در جهان گفتیم انا رجل، ما هم هستیم. سهم ما از جهان چه میشود؟ رهبر ما، همین سال گذشته، هنوز یک سال نگذشته است، فرمود قدرت دارد از غرب به شرق میآید. ما باید نقش خودمان را در قدرتی که دارد به شرق میآید، قدرت جهان تعیین کنیم. و الآن شما میبینید ما چطوری داریم این قدرت را تعیین میکنیم. شهدای ما مظهر قدرت ایران فقط نیستند. مظهر قدرت کشور ما فقط نیستند. مظهر قدرت جهان اسلام، از آن بالاتر، مظهر قدرت انسان هستند. ای انسان تو میتوانی مقابل ظلم بایستی. من میخواستم امروز دو تا از این شهدای جهانی را مثال بزنم، نمیدونم داستان فیلم را آماده کردهاند یا نه. یک، شهید شاطری که امشب شب شهادت او است. ایشان مهندسی بود که رفت جنوب لبنان را بعد از جریان 33 روزه، پنج ساله آباد کرد. هزینههای بیشتر را کشورهایی مثل قطر و کشورهای دیگر دادند، ایشان نرمافزار به آنجا برد. از قوای خود آن جوانها استفاده کرد. میگفتند سه شیفت مهندس در طول 24 ساعت با او کار میکرد، این خسته نمیشد. و کاری آنجا انجام داد که او الآن در لبنان شناختهشدهتر از ایران است. صهیونیستها صریحاً گفتند. با این بمبارانی که ما جنوب لبنان را انجام دادیم یعنی از جنوب بیروت تا انتها، همه زندگی مردم را نابود کردند. پلها، جادهها. گفتند تا 15 سال اینها نمیتوانند روی پای خودشان بایستند. شهید شاطری رفت 5 ساله آنجا را آباد کرد. کاری کرد. مردم لبنان، من بعد از شهادت ایشان رفته بودم میگفتند که ما امام خمینی را از شاطری شناختیم. امام خمینی چه ربطی به این آقای مهندس دارد؟
شریعتی: این همان نگاه همان تفکر است.
حجت الاسلام پناهیان: این تفکر انقلاب اسلامی بود. اگر کت شهید شاطری در تن مدیران ما باشد، مشکلات را خیلی بهتر و زودتر حل میکنند. باید شهید شاطری را به رخ مسئولان کشید. از خدا برای حل مشکلات استفاده میکرد. میگفتند این کاری که تو الان میخواهی بکنی، مسیر این جاده را میخواهی تغییر بدهی و به آنجا ببری، اینجا مثلاً نمیشود. اساساً باید راه جای دیگری باشد. دو تا وزیر، یک شهردار که پیدا کردن اینها دو ماه طول میکشد، شما باید اینها را مجاب کنی. میگفت حالا توکل به خدا، برویم ببینیم چه میشود. میآمد در منطقه و ذکر میگفت. بعد اتفاقاً آن وزیر آمده بود مثلاً فامیل خود را ببیند. آن یکی تصادفاً آمده بود در سه ساعت کار سه ماه اداری در لبنان انجام میگرفت. بعد میگفتند تو چطوری این کار را کرد؟ میگفت خدا هست. با خدا کار میکرد. شهید رکنآبادی که تو هم دوباره یک شهید بینالمللی است. سفیری از دنیا برود، به شهادت برسد، رایج است تمام مساجد آن شهر برای او ختم بگیرند و گریه کنند و سوگواری کنند؟
شریعتی: نه. رایج نیست.
حجت الاسلام پناهیان: عروسیهای جوانان لبنان را شرکت میکرد. عزاهای آنها را شرکت میکرد. با مردم زندگی میکرد. رکنآبادی شهید جهانی این انقلاب بود و معرف این انقلاب در یک کشور بود به عنوان نمونه. سفیر انقلاب بود در لبنان. آن وقت خیلیها میگویند چرا لبنان انقدر پای انقلاب است. چون رکنآبادی را دیدند، شاطری را دیدند. نمیدانم حالا این فیلم پخش میشود یا نه. ببینیم.
شهید رکنآبادی به یک آقای مهندس معمار میگوید شما کارت تمام شد بیا رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی شو. آن وقت مردم یک منطقه استاندار خودشان را نمیشناسند. فرماندار خودشان را نمیشناسند. آن جاهایی که نمیشناسند. خب مگر شما با مردم زندگی نمیکنید؟ برای شاطری در واقع حدود چند ماه مراسم عزاداری میگرفتند در لبنان. سنیها آنجا مثلاً قطر میآمد میخواست منطقهشان را آباد کند. محلهشان نمیگذاشتند، مثلاً یک پل آنجا خراب شده بود. میگفتند نه. فقط شاطری. شاطری من ایران. ایران باید باشد. آنها مجبور بودند پولشان را به این بدهند. یعنی این مردهای منطقه قبول نمیکنند. چرا؟ چون میرفت روی اسفالت میایستاد و میگفت این خوب نیست. این درست نیست.
شریعتی: و چقدر ما به این روحیه نیاز داریم.
حجت الاسلام پناهیان: چقدر احتیاج داریم. من متأسف هستم واقعاً برای بدنه فرهنگی تبلیغی کشورمان. ایشان را به عنوان یک مدیر جهادی، مدیر مردمی و جهادی بیاید معرفی کند، انتظارات مردم از مسئولان بالا برود. شهید رکن آبادی را شما معرفی کنید انتظار مردم از سفرا بالا برود. یعنی نگاهها را اینها عوض میکنند.
شریعتی: بله، اینها خطکش و تراز هستند.
حجت الاسلام پناهیان: کار شهدا این است. میآیند مرزهای استاندارد را جابهجا میکنند. میآیند مرزهای ایزو را جابهجا میکنند. فرایند خدمت کردن را یک جوری تغییر میدهند که عجیب و غریب است. یکی از وزرای لبنان یک روستایی ییلاقی داشتند. اینها جنوب لبنان معمولاً ییلاقهایی دارند. گفته بوده به آقای شاطری بگویید آن جاده مثلاً خانه ما در لبنان را بکشد. خب ایشان هم خیلی کار داشت با این وزراء برای راهاندازی مسائل اداری و موانعی که هست.
شریعتی: یک وقتهایی چوب لای چرخ نگذارند.
حجت الاسلام پناهیان: خیلی طبیعی بود. هر کسی بود میگفت ما میرویم. عیبی ندارد. حالا یک جاده هم برای اینها میکشیم. ییلاقی او هم حالا آباد میشود، کارمان را هم انجام میدهیم. بودجه آن را هم که ما نمیخواهیم بدهیم. خودشان میخواهند بدهند. ایشان گفته بوده که آنجا خانواده شهید هست. گفته بودند نه. گفته بوده من فقط خانواده شهید هر جا باشد در اولویت من است. وقتی کار ما تمام شد به آنجا هم میرسیم. آقا این در لبنان پیچیده بود که آقا این کیست. همه به او احترام میگذاشتند. چند هزار نفر به سفارت مراجعه کردند برای تسلیت گفتن در شهر بیروت. شهید رکنآبادی میفرمودند حدود دو هزار تا، نمیدانم چقدر. میدانید چه رقمی است؟ اصلاً شاطری همه را تسخیر کرده بود. اگر یک روزی میخواستند رأیگیری کنند، معلوم بود که به شاطری رأی میدهند. این نماینده طبیعی آن مردم شده بود. حالا ارتباط او با خانوادههای شهداء، مادر شهید عماد مغنیه میگفت که شهادت شهید شاطری برای من از شهادت عماد سختتر بود. شهادت یعنی این. ما داریم در مورد شهداء صحبت میکنیم. شهید یعنی قله. آن چیزی که سردار سلیمانی میگوید شهید زندگی کن، وقتی کار او در لبان تمام شده بود به من گفت فلانی من دارم دچار افسردگی میشوم. الآن برگردم ایران کسی نمیگذارد من در ایران اینطوری قوی کار کنم. در آن بروکراسی میافتم. کدام کار را میخواهند به من بدهند؟ یعنی صفر تا صد آن چرخه ارزش را انگار در اختیار میگرفت و کار میکرد. که متأسفانه آن ماجرای سوریه شروع شد. ایشان به سوریه رفت و اطراف حرم حضرت زینب (سلام الله علیها). چکار کرد فقط خدا میداند. حالا با کودکانی که آنجا بودند، با جوانهای آنجا. ایشان پای کار بود اصرار اصرار به آقای بشاراسد که جوانها را مسلح کنیم به میدان بفرستیم خود جوانهای سوریه مقابلشان در بیایند. خب ابتدا قبول نمیکردند. یعنی چه به مردم اسلحه بدهیم؟ شخصیت شاطری آمد آنجا. واقعاً شناخته نشده است. همراه با سردار همدانی پای کار یک جوری ایستادند شما جوانها را به ما بسپار، ما درستش میکنیم. این نرمافزار بسیج را به آنجا برد. حتی وقتی در چنین شبی به شهادت رسید، در ایران گفته نشد ایشان در سوریه به شهادت رسیده است. چون اصلاً نمیخواستند بگویند ما دخالت میکنیم. در حالی که دخالت چه بود؟ رفته پیشنهاد داده آقا گوشه همین پادگانها را به ما بده، ما جوانهای سوری را میآوریم انجیوهای اینها را آزاد میکنیم. نرمافزار بسیج در سوریه رفت این غوغا را به پا کرد. اینها نمایندگان تفکر انقلاب اسلامی هستند. من خودم البته یک خاطراتی از لبنان خصوصاً دارم. سال 1360 یک بسیجی ساده بودیم حالا یک کمی هم عربی به واسطه طلبگیای که کنار مدرسه میخواندیم بلد بودیم. آغاز تشکیل هسته حزب الله لبنان در آن جریانی که حاج احمد متوسلیان نیروهایی را برده بودند بجنگنند. امام فرمود: نه، آقای حاج احمد و نیروهای ایرانی اینجا نمیجنگند. لبنانیها خودشان. بعد پادگان تشکیل شد. بعد من هم میرفتم در آن پادگانی که لبنانیها داشتند آموزش میدیدند. در دره جِنتا یا جِنِتا مثلاً ما میگفتیم. شهید سید عباس موسوی فرمانده اولی حزب الله لبنان، آنجا امام جماعت بود و هنوز تازه دوره اول آموزش او بود. بعد من را میبردند در این روستاها. به من میگفتند خاطرات جنگ بود. حالا ما مثلاً 17 سالهمان بود. فکر کنم 16 سالمان بود. نمیدانم. بعد ما خاطره میگفتیم. حالا عربی دست و پا شکسته و به سختی صحبت میکردیم. این تفکر آنجا رفت. نه اینکه ما کاری کرده باشیم. و ابرقدرت کسی است که تفکر برتر داشته باشد. تفکر ما هنوز آینده دارد. تفکر غربیها چیست؟ آخر دموکراسی و لیبرال دموکراسی. چیست؟ به کجا رسیده است؟ به اینهمه جهان پر از ظلم و جنایت. فوکویاما برگشت گفت من که میگفتم آخر دنیا لیبرال دموکراسی است الان حرف خود را پس میگیرم. ممکن است راهحل دیگری باشد. بنبستهای خود را نشان داده است. ابرقدرت کیست؟ ابرقدرت کسی است که تفکر دارد. برای آینده طرح دارد. ما هنوز طرحهای خود را در خود کشورمان پیاده نکردیم. هر موقع همه سفرای ما مثل رکنآبادی بودند. مثل شاطری بودند همه مسئولان ما. مسئولان قضایی ما، مسئولان فرهنگی ما مثل شهید شاطری بودند.
شریعتی: حاج آقا نه فقط برای خارج از کشور که آنجا هم لازم و ضروری است و ناگزیر هستیم، هر کدام از مسئولین ما باید سفیر تفکر انقلاب باشند و معرف انقلاب ما.
حجت الاسلام پناهیان: یک نمونه فرهنگی به شما بگویم. شهید شاطری چند نفر را در لبنان محجبه کرده باشد خوب است؟ که به خاطر دیدن شخصیت شهید شاطری آمدهاند محجبه شدهاند. برای آنها جشن میگرفت میگفت کی میخواهد. اصلاً بحث اصرار که هیچی. اجبار هم که اصلاً امکان نداشت. تبلیغات هم که تبلیغات مستقیم که ابدا. چرا باید در کنار شهید شاطری دخترهای لبنان، زنهای لبنان علاقمند به حجاب شوند. آقا این معمار، این مهندس، بعضیها یکدفعه شما میبینید که شهید سید محمد باقر صدر، تئوریسین شهادت، تئوریسین دین، میفرماید میخواهید حجاب را در جامعه افزایش بدهید، یک، به خانمها فایده حجاب را بگویید. انقدر هم به قیامت و اینها به امر خدا حواله نکنید. فایده آن را بفهمد برای خودش در دنیا انجام بدهد. واقعی ببیند. دو، شما که طرفدار حجاب هستید انقدر به غیرمحجبهها خدمت کنید که بگوید این زندگی من را آباد کرده است. اگر بگوید حجاب من تقاضای او را اطاعت میکنم. این را شهید سید محمد باقر صدر پنجاه سال پیش دارد میگوید. مسئولین ما تورم را کنترل بکنند، نیمی از مسئله حجاب حل خواهد شد. تفوق فرهنگی ما بر فرهنگ غرب، کارآمدی خودش را نشان بدهد. میگویند نه، اینها واقعاً بهتر اداره کردند. از حداقل امکانات حداکثر استفاده را کردند، مسلماً اینها فرهنگ شهادت است. شهید شدن فقط مال این نیست که ما به شهادت برسیم. مثل شهداء زندگی کنیم. امشب شب تولد اباعبدالله الحسین (ع) است. بزرگترین استاد زندگی سیدالشهداء است. ببخشید من میترسم وقت از دست برود به اباعبدالله الحسین (ع) برسم. محضر سیدالشهداء اباعبدالله الحسین. به همه سینهزنها من عرض کنم. به همه کسانی که فدای سیدالشهداء و مظلومیت او میشوند عرض کنم. سیدالشهداء برای ما قبل از اینکه الگوی شهادت باشد الگوی زندگی است و اصحاب او در کربلا، هم خانواده او و هم یاران او و هم فرزندان و اهل بیت و برادرانش بیشتر از اینکه به ما راه فداکاری را در لحظه جان دادن نشان بدهند، راه فداکاری را در متن زندگی نشان میدهند.
شریعتی: زندگی باید اینطوری باشد. اینطوری باید زندگی کرد. مثل عاشورا. تو را به خدا شهدای خودمان را در وطن محصور نکنیم. تو را خدا سیدالشهداء را فقط در شهادت محصور نکنیم. تو را به خدا انقلاب را در ایران محصور نکنید. امام را در جماران محصور نکنید. سیدالشهداء را در مقطع تاریخی خودش محصور نکنید. او مهدی را باز خواهد گرداند. شعار حضرت مهدی یا لثارات الحسین است. مگر میخواهند شهید شوند که میگویند یا لثارات الحسین. میخواهند زندگی درست کنند. میخواهند جهان را آباد کنند. الگوی آنها حسین است. بحث انتقام از خون اباعبدالله الحسین، بله، امام حسین انرژی میدهد ولی شما فکر نکنید که برای زندگی الگو را باید بروید از امام حسن بگیرید، برای شهادت الگو را از امام حسین. نه، آن کسی که شهادت را تمامعیار به نمایش گذاشت هم او زندگی را، چگونه زندگی کردن را تمامعیار به نمایش گذاشت. و امام حسن مجتبی (ع) هم همینطور. او هم الگوی شهادت است و هم الگوی مقاومت و صبر است و هم الگوی زندگی کردن. ما در زندگیهای امروزمان مخصوصاً الآن فضای انتخابات هم دیگر در پیش است. دو ریال. نمیدانم الآن جوانها دو ریال میدانند چقدر هست یا نه. دو ریال مقاومت امام حسن مجتبی (ع) در مقابل مذمت دوستان خود را نداریم. چه مذمتهایی امام حسن محتبی (ع) از دوستان خود تأمل کرد. و بعد چطوری برخورد میکرد. میآمدند میگفتند یا مذلل المؤمنین. یعنی آدم باید بگیرد بزند آن کسی که این حرف را میزند به امام حسن مجتبی. فرمود: من مذلل المؤمنین نیستم. همین. این مثلاً یک کسی آمد گفت شب تولد امام حسین (ع) از امام حسن مجتبی داریم صحبت میکنیم. گفت این چه آدم تو دلبرویی است. این آقا چقدر ابهت دارد. گفتم او را نمیشناسی؟ گفت: نه، من اهل مدینه نیستم، نمیشناسم، اهل شام بود. گفتند ایشان حسن بن علی بن ابیطالب هستند. گفت: هان! این پسر علی است. من به پدر او علی نرسیدم از نزدیک لعن و نفرین کنم، میروم ناسزاها را به خود ایشان میگویم. آمد تا توانست به امیرالمؤمنین علی (ع) ناسزا گفت مقابل امام حسن مجتبی. آقا فرمود شما اهل شام هستید؟ طرف جا خورد. گفت بله. فرمود خب اهل شام همه با ما اینطور هستند. شما الآن اهل شام هستید در مدینه جا دارید برای زیارت آمدید؟ همینطوری میگفت من هاج و واج گفتم نه، حالا خب برویم خانه ما. ما آنجا برای زائرین جا داریم. میگوید من همانجا دوست داشتم زمین دهان باز کند و من را فرو ببرد. بعد از سه روز مهمانی آمدم از او عذرخواهی کنم گفت اصلاً حرفش را نزن. اباعبدالله الحسین در کربلا الگوی زندگی برای ما بود به هزار شیوه. من نمیخواهم حالا نمونههای آن را بگویم. حر که اصلاً آقا به حر اجازه نداد به گذشته برگردد. مهربانی را این شهداء در اوج به ما یاد دادند. یک نفر حرف لطیفی میزد. میگفت رفتم پیش علامه طباطبایی گفتم که آقا من حوصله ندارم، فلسفه و عرفان هم نمیخواهم. در یک کلمه به من بگو این دین از من چه میخواهد. میخواهم به آخر آن هم برسم. میگوید آقای طباطبایی رضوان الله تعالی علیه یک لبخندی زد فرمود که مهربان باش. و در مورد شهید شاطری مهمترین ویژگی مهربانی است. حاج قاسم هم همینطوری بود. فرمودند حاج قاسم اینطوری بود. مهربانی جهانی. در مورد شهید رکنآبادی هم این را میگویند.
شریعتی: اینکه دلت برای همه بتپد.
حجت الاسلام پناهیان: مردم این را در چشمان شهید رکنآبادی میدیدند. انشاءالله ما این شهیدانه زیستن را از این شهداء یاد بگیریم.
شریعتی: انشاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکرم. نکتههای خیلی خوبی را شنیدیم.
صفحه 578 قرآن کریم
حجت الاسلام پناهیان: ما این همه از شهادت حرف زدیم ولی ما مردم معمولی اگر شهادتطلب نباشیم ایرادی ندارد. همینقدر که شهداء را دوست داشته باشیم کافی است ولی مسئولین کشور اگر شهادتطلب نباشند به درد نمیخورند چون وقتی شهادتطلب نباشد یعنی ذهن او، دل او گرفتار دنیا است.
شریعتی: یعنی نتوانسته از خودش رد شود و بگذرد.
حجت الاسلام پناهیان: حالا ما اصراری داریم مسئولین ما دیندار باشند؟ نه والله. من خودم اصلاً اصراری ندارم دیندار باشند. پس چرا میگویم شهادتطلب باشند؟ برای اینکه اگر شهادتطلب نباشند عقل آنها نمیرسد. قدرت کار کردن ندارند. ضعف و ترسهایشان مانع کار کردن میشود. چشم آنها استعدادها را نمیبیند. چشم شهید شاطری استعدادها را میدید. روحیه برقراری ارتباط برای زنده کردن مردم برای مشارکتشان ندارند. دقت فرمودید؟ من تصور میکنم رکنآبادی و شاطری، این در در لبنان، در هر انتخاباتی به مردم اشاره میکردند مردم بیایید، مردم با جان و دل میآمدند چون اینها در بدنه ارتباط داشتند. پس مسئولین ما باید شهادتطلب باشند. این بحثهای شهادتطلبی.
شریعتی: کاندیداهای مجلس ما باید به این معنا شهادتطلب باشند.
حجت الاسلام پناهیان: اگر نباشند بعد نمیتوانند خوب کار کنند. درک راهبردی ندارند. این حرفها برای ما نیست. ما تماشا میکنیم و گفتگو میکنیم. برای آنها است. مثل بازیکنان تیم فوتبال. آنها باید گل بزنند. ما که تماشا میکنیم، هورا میکشیم، تأسف میخوریم. بازیگران ما الآن در وسط زمین مسئولین هستند.
شریعتی: بسیار خب. خیلی از شما ممنون هستم.