بسم الله الرحمن الرحیم. امام صادق در ابعاد شخصیت انسان مؤمن احادیث بسیار عمیق و به پردازش شخصیت انسان مؤمن نگاهی آسمانی دارند و بیان می کنند. می فرمایند که انسان مؤمن این طور نیست که فقط به زبان بگوید من اهل ایمان هستم. بلکه انسان مؤمن دارای ویژگی ها و استانداردهای ویژه ای هست. به همین خاطر خداوند می فرماید که در عالم وجود محبوب تر از بنده مؤمن نزد من کسی نیست و این خیلی مقام هست. برای انسانی که در طریق عبودیت الهی هست، تقوا را مراعات می کند و بر نهاد وجود او ایمان حاکم هست و در ساختار رفتار اجتماعی و شخصی او تقوا اساس هست، یعنی زندگی بدون گناه منبعث از باطنی سراسر ایمان هست. این انسان محبوب خدا هست. باطن و قلب سراسر ایمان و خود را در محضر خدا می داند. انس با خدا دارد. خداوند می فرماید من قریب هستم، نزدیک همه شما هستم. چون خداوند انسان را دوست دارد. «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (انعام/54) پیامبر بر خود تصویب کرده است که به انسان مهر بورزد. اما متأسفانه این انسان هست که با بی ایمانی، کم ایمانی، با گناه از خدا دور می شود. ولی خداوند همیشه در انتظار بازگشت این انسان محبوب خود هست که دور شده است و چشم دارد که او به سمت او برگردد. لذا باب توبه را برای همین خاطر باز گذاشته است. امام صادق (ع) می فرماید یکی از ویژگی های انسان مؤمن که هم ساختار باطنی او را تنظیم می کند باید یکی از صفات و فضائل باطنی او باشد و از آن طرف رفتار خارجی او را تنظیم می کند این هست که تکبر نباید داشته باشد. انسان مؤمن انسان متواضعی هست. فروتن هست. تکبر یعنی خود را فراتر از دیگران دانستن. یک موقع هست به شکل عام هست تمام عمر خود را بالاتر از دیگران می-داند. یک وقت یک زمان خاصی هست. مثلاً در یک نشست و برخواست این رخ می دهد. یک تکبر انجام می دهد و تکبر می ورزد. ولی برخی از جهات می بینند متواضع هست. همه اینها مضموم هست. چه تکبر کلی، چه تکبر جزئی. یعنی ذره ای تکبر در وجود او نباید باشد. خدمت شما عرض کنم ساحت مقدس رسول خدا (ص) این که فرمودید ذره ای من همان ذره ای آن را می گویم، اگر تکبر ذره ای باشد، گفت يَا أَبَا ذَرٍّ، مَنْ مَاتَ وَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ كِبْر، کسی بمیرد یک ذره ای به اندازه مثقال در وجود او، در قلب او کبر باشد لَمْ يَجِدْ رَائِحَةَ الْجَنَّة، به بهشت نخواهد رسید، یعنی فرسنگ ها از بهشت فاصله دارد. بنابراین خیلی مسئله کبر مسئله بدی هست، از رذائل جدی اخلاقی هست که منشأ دیگر رذائل هم می شود. دیگر صفات قبیحه هم می شود. رسول خدا (ص) می-فرماید أَمْقَتُ النَّاسِ الْمُتَكَبِّر. منفورترین مردم در جامعه آن انسانی هست که متکبر هست. کبر می ورزد. خود را بالاتر از دیگران می داند. خودبرتربین هست. خود را یک تافته جدا بافته می داند. در محیط اجتماعی به خاطر این روحیه کبری که دارد خود را بالاتر می بیند رویه متکبرانه هم دارد. همیشه رفتارهای او نشان از این دارد. شما درجه دو هستید، من درجه یک هستم. البته اگر درجه را قابل بداند، یک چیزی فراتر از درجه یک هست. یعنی تکبر تنها یک روحیه باطنی نیست. تکبر یک روحیه باطنی هست که منشأ رویه رفتاری ناپسند و نابهنجار می-شود. با آن برخوردهای غیر انسانی با دیگران و رفتارهایی که موجب آزار دیگران می شود، ناراحتی دیگران می شود. یکی از آقایان می گفت برخی ها سلام که به آنها می کنید می گویند فردا بیایید جواب آن را بگیرید. یعنی این طوری هستند در حالی که انسان متواضع او سلام می کند. چون می داند این سلام اسم خدا هست وصف خدا هست، 70 ثواب دارد. سلام و علیک 69 تا برای سلام کننده هست، و یکی برای جواب دهنده. آن هم بر او واجب هست.
شریعتی: و شنیدیم که در سلام کردن هیچ کسی بر پیامبر ما سبقت نگرفت.
حجت الاسلام صفایی: نقل شده است یک فردی شنیده بود که همیشه پیامبر مقدم هست می خواسته است بر پیامبر مقدم شود پشت دیوار ایستاده بوده است که پیامبر که رد می شود جلو بیاید و سلام بگوید. پیامبر به این امور آشنا هست، عرفان دارد، مقام اشراف بر اوضاع دارد. گفت آنی که پشت دیوار هستی سلام. تکبر به همین خاطر چون یک روحیه غیر انسانی هست به تعبیری یک روحیه حیوانی هست. اگر شما ملاحظه کنید در فضای غیر انسانی پدیده های حیوانی کوشش دارند یکی از آنها بر دیگری توفق پیدا کند. آن خود را بزرگتر قرار بدهد. این روحیه حیوانی هست. از آن طرف یک روحیه شیطانی هم هست. خود شیطان «أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرين» (بقره/34) آن ابلیس هم که زمین خورد با آن که این همه عبادت کرده بود به خاطر همین کبر بود. گفت «خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين» (ص/76) گفت شما من را از نار آفریدید اینها را از تراب آفریدید. نار انرژی هست، تراب خاک هست، بی ارزش هست. به همین خاطر آن هم بعد از این همه عبادت کبر ورزید «وَ كانَ مِنَ الْكافِرين» (بقره/34) و گفت «فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجيم» (ص/77) «وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتي إِلى يَوْمِ الدِّين» (ص/78) به خاطر یک کبر. یک کبر گاهی تمام زندگی انسان را به هم می ریزد. ساحت مقدس رسول خدا می فرماید مَنْ يَسْتَكْبِرْ يَضَعْهُ اللَّهُ هر کسی که کبر بورزد خدا او را زمین می زند. هر کس بخواهد کبر بورزد، به چه کسی کبر می ورزد به مخلوق خدا کبر می ورزد. صاحب اینها خدا هست. می گوید هر کس به مخلوق من کبر بورزد خود من متکفل هستم او را زمین بزنم و این خیلی پیام خطرناکی برای اهل تکبر هست. یک نکته خیلی این جا مهم هست که اساساً چرا انسان ها روانشناسی بحث، تکبر می ورزند؟ هم امیرالمؤمنین و هم امام صادق دقیقاً بیان کردند بر اساس اصول روانشناختی بحث تکبر می گویند اینهایی که تکبر می ورزند مشکل آنها حقارت نفسانی هست. چون می خواهند جبران آن عقده حقارت نفسانی را بکنند تکبر می ورزند. امیرالمؤمنان می فرماید که شخصی که کبر می ورزد عامل آن این هست مَا تَكَبَّرَ إِلَّا وَضِيع، وضیع یعنی انسان فرومایه، انسان کم ارزش، این به خاطر جبران ضعف خود می آید و تکبر می ورزد. خود را می آید و بزرگتر نشان می دهد. می خواهد بر دیگران استیلاف پیدا کند. به همین جهت هست آدم های متکبر وقتی تحلیل روانشناختی می شوند می بینند خیلی انسان های ضعیفی هستند. خیلی انسان های کوچکی هستند. و به علت این که آن کوچکی را جبران کنند تکبر می-کنند. تکبر می ورزند. یک روزی جعفر برمکی که وزیر هارون الرشید بود کاخ هارون رفتند دیدند هارون افسرده و ناراحت هست به شدت سر به گریبان هست. تعجب کرد این همه کاخ ها، این همه بیت المال ها، این همه بساط عیش و عشرت، هیچ خلیفه ای مثل هارون در این عرصه نبود. چندین کاخ فوق العاده داشت. دید این همه چیز دارد و ناراحت هست. با او صحبت کرد دید این علاج نمی شود. همان موقع یک کاخی برای هارون ساخته بودند رفت یک سر زد گفت آن جا آماده می کنیم این بساط عیش و عشرت او را هم فراهم می کنیم از این حالت بیرون می آییم. این برد باز دید نه فایده ای ندارد. این انسان متکبر، این انسانی که به تمامی به بزرگان اسلام من جمله امام کاظم (ع) ادعای توفق می کرد، ادعای برتری می کرد. جعفر برمکی وقتی این حالت را دید، دید نه مشکل حل نشد، طرف بغداد برگشت، گفت حالا که طرف بغداد بر می گردم بروم زندان حضرت موسی بن جعفر را ببینم. چون حضرت موسی بن جعفر سه بار زندان شدند دو بار آن خود زندان بان ها به خاطر عظمت وجودی حضرت کاظم جریان را رها کرده بودند. این بار ایشان را دست سندی بن شاهک داده بودند. یک شخص غیر مسلمان و تندخویی بود. آن جا رفت به سندی بن شاهک گفت که ایشان کجا هست؟ گفت در زندان هست. رفت نگاه کرد گفت نیست. گفت در چاهی در زندان هست. رفت دید بله یک چاهی هست بعد سنگ بزرگی هم روی چاه هست گفت ایشان را هم به تنه بزرگ درخت آن پایین زنجیر کردند. که به هیچ صورت نشود بیرون بیاید. یعنی یک شخصیتی مثل امام کاظم در زندان، در چاه، با زنجیر به کنده این درخت بسته شده است در زندان با این شرایط. جعفر برمکی گفت سنگ را کنار بزنید ببینم. کنار زدند دید یک عبایی هست، بعد از این که خیلی نگاه کرد چیزی نیست. گفت کسی این جا نیست، گفت چرا زیر عبا هست. از بس ایشان روزه گرفته است فوق العاده ضعیف شده است و ما هم به ایشان غذای چندانی ندادیم. بعد گوش گرفت دید ایشان دارد می گوید عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِك الهی رضاً بالرضا. بعد گفت این کجا و آن کجا. این در ته چاه در زندان به زنجیر به درخت بسته شده است صخره روی چاه گذاشته شده است توی سلول این قدر رضایت. اما آن همه چیز دارد این همه ناراحت. یک تأملی کرد گفت عجب. آن که تکبر می ورزد این طور برابر خدا، خدا او را زمین می زند و این شخصیت که این طور تحت فشار هست این طور خدا او را بالا برده است که به این عزت و عظمت برسد. لذا آن که خدا دارد هیچ هم نداشته باشد، همه چیز دارد. اما آن که علی الظاهر همه چیز داشت، خدا را نداشت هیچ چیز ندارد. لذا امام کاظم چیزی نداشت ولی خدا داشت. همه چیز داشت. اما هارون همه چیز داشت، خدا را نداشت. هیچ چیز نداشت. به همین خاطر انسان های متکبر این تکبر را که می ورزند به خاطر آن کمبودها، آن وضعیت پستی داخلی آنها هست. به خاطر جبران آن این کار را انجام می-دهند. یکی از بزرگان می گفتند که اگر انسان صدها این تراول چک در کیف کند هر چه تکان دهد صدا نمی دهد. اما ده تا 5 تومانی بیندازید تکان دهید غوغایی می کند. این چرا این کار را می کند؟ می خواهد خود را نشان دهد. لذا امام صادق می-فرماید مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِه، به خاطر آن ذلتی که در خود می بیند مجبور می شود آن کوچکی که در خود می بیند به خاطر این که آن جبران کند آن کوچکی اجتماعی خود را جبران کند در نظر همه می آید و تکبر می ورزد و با ضعف خود می خواهد آن ذلت، آن حقارت، و آن خواری درونی خود را جبران کند. لذا کسانی که متکبر هستند در نفس خود پست ترین هستند و این تکبر جهت جبران آن پستی هست. از آثار اجتماعی تکبر این هست. امیرالمؤمنان می فرماید مَنْ تَكَبَّرَ عَلَى النَّاسِ ذَل، هر کس در میان مردم تکبر بورزد، بر مردم تکبر کند ذلیل می شود، خوار می شود. به همین جهت هست انبیاء ما، ائمه ما، متواضع ترین انسان ها بودند و از تکبر پرهیز می کردند و به این خاطر اگر کسی تکبر کند خدا او را زمین می زند، در بین مردم منفور هست. در خانه خود منفور هست، در جامعه منفور هست، و یک هشدار جدی این هست که هر کس تکبر ورزید امیرالمؤمنان می گوید در همین دنیا ذلیل می شود. در قیامت که پیامبر خدا فرمود بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید. یعنی فرسنگ ها از بهشت دور هست. اساساً انسان که از خاک آفریده شده است به خاطر این که خاکی باشد. بنی آدم سرشت از خاک دارد، اگر خاکی نباشد آدمی نیست. سرشت آدم از خاک هست. بنی آدم سرشت از خاک دارد، اگر خاکی نباشد آدمی نیست. این در اعداد انسانیت، اعداد انسان ها، شمرده نمی شود. به همین خاطر بزرگان این طور هستند. از مردمک چشم بباید آموخت/ دیدن همه کس را ندیدن خود را. انسان متکبر فقط خود را می بیند. کسی را نمی بیند. اگر کسی را هم می بیند می گوید اینها انسان های دونی هستند. پایین تر از من هستند و من بر آنها توفق دارم.
شریعتی: انسان هایی که متکبر هستند واقعاً بین دوستان، آشنایان اصلاً محبوبیتی ندارند و پایگاه اجتماعی ندارند.
حجت الاسلام صفایی: بله من هم گفتم أَمْقَتُ النَّاسِ الْمُتَكَبِّرُ، منفورترین مردم متکبرها هستند.
شریعتی: برای همین هم غالباً تنها هستند.
حجت الاسلام صفایی: یک دافعه ای دارند. تکبر دافعه ایجاد می کند موجب می-شود که خانواده انسان، دوستان انسان، فرزندان او حتی از انسان دور می شوند. انسان تنها می شود این انسان فرمودند ذلیل می شود. چون او را ترک می کنند. دیگران هم با او برخورد می کنند. او یک برخورد متکبرانه با دیگران دارد یک نفر هست، اما هزاران نفر به خاطر این تکبر او ناراحت می شوند. برخورد می کنند. به همین جهت هست بیان شده است خواهی که دوستدار تو گردد جوان و پیر/ چون نخل پر ثمر به تواضع خمیده باش. انسان های بزرگ این طور هستند. اگر تواضع باشد این مثل درخت نخل می شود هر چه بار آن بیشتر باشد سربه زیرتر می شود. فروتن-تر می شود و مردم جوان و پیر او را دوست دارند. علاقه مند هستند. لذا درخت پر ثمر رو به زمین هست. درخت بی ثمر همین طور صاف بالا می رود و هیچ چیزی ندارد. ثَمَرَةُ التَّوَاضُعِ الْمَحَبَّة و خلاف کبر. ثمره کبر نفرت هست. نفرت عمومی. و ثمره تواضع محبت مردم هست، لذا انسان های متواضع و انسان های خوش سلام و انسان های خوشرو، انسان هایی که دیگران را دوست دارند. یک حدیثی امام رضا (ع) دارد خیلی عجیب هست. می گوید انسان مؤمن ده تا ویژگی دارد. بعد می گوید ویژگی دهم آن این هست بعد می-گوید چه می دانید که این ویژگی دهم آن چیست؟ یعنی خیلی مهم هست. این هست که هر کس که ببیند بگوید از من بهتر هست. خب یا واقعاً بهتر هست، یا اگر مساوی هست خب انسان بهتر از آن نیست، امکان دارد این شخص در آینده بهتر از آن شود. و اگر در واقع پایین تر هست از هر جهت، از جهت علمی، ایمانی، چه مردم، چه انسان، فردا سقوط شخصیتی پیدا نکند و این شخص سقوط شخصیتی پیدا نکند لذا فرمودند انسان های مؤمن انسان-هایی هستند که هر شخصی را که می بیند بگوید بهتر از من هست یا حالا یا آینده. نکته مهم این هست که انسان متواضع مردم-دار هست. تواضع دارد، احترام مردم را می کند. انسان متکبر خودمدار هست. در مقابل خدا و مردم می گوید خود. اما انسان-های متواضع مردم دار هستند. به همین جهت هست یکی از مؤلفه-های قدرت در نظام اسلامی مردم داری هست. همه مسئولین، همه کسانی که امور را مدیریت می کنند، امور را اداره می کنند باید مردم دار باشند. خیلی تکریم مردم کنند. خیلی احترام مردم کنند. من چند روز قبل محضر مبارک حضرت آقا بودم سفارش اکید آقا این هست مردم داری. حرف مردم را بشنوید. کاری می-شود برای مردم کرد انجام بدهید. خدمت به مردم کنید. لذا یکی از ویژگی های دولت اسلامی خدمتگزاری به مردم هست. احترام به مردم هست. شنیدن حرف مردم هست اگر کاری می شود انجام داد طبق هر ضابطه ای می شود کاری انجام داد خدمت به مردم کردن. اگر هم نمی شود انجام داد مشکل قانونی هست و اینها به انسان توضیح داده شود و مردم را قانع کند که این یک مشکل داشته است که حل نشد ولی خوشحال باشد که پاسخی شنیده است و احترام شده است. نه این که خدای نکرده آن مشکل که حل نشد، یک مشکل هم روی آن آمده است. برخورد بد شده است. لذا انسان-های متواضع مردم دار هستند و رکن اساسی نظام اسلامی در مدیریت حکمرانی مردم داری دینی هست. مردم سالاری دینی هست. خیلی مردم در نظام دینی جایگاه ویژه ای دارند. به همین جهت در روایات زیادی داریم نصف العقل حسن التعیش، نصف عقلانیت مدیریتی مردم داری هست و این خیلی نکته بسیار مهمی هست. انسان های متکبر مردم دار نیستند. بلکه اینها مردم را می-خواهند به خدمت بگیرند. اما انسان های متواضع مردم دار هستند. خود هم کاری می کنند که بتوانند خدمتی به مردم بکنند و خود را کوچکتر از همه می دانند. این نکته خیلی مهم هست که اگر فردی این گونه بود یک نگاه متکبرانه داشت برخی از بچگی این روحیه را دارند برخی از جوانی، برخی یک مسئولیتی پیدا می کنند، برخی یک چند ریال پول در زندگی آنها پیدا می شود. فکر می کنند دیگر خیلی اوضاع خوب شده است و برتر شدند شروع می-کنند به تکبر به دیگران کردن. حل آن گفتن این هست که انسان بنشیند و فکر کند چه بوده است و چه خواهد شد. یک کودک کوچکی بود که نیاز داشت مادر آب در دهان او کند، فردا هم در یک پارچه سفید آن را در گور می کنند. این بین خدا به انسان یک فرصت داده است که انسان بتواند با دین داری و مردم-داری زاد و توشه ای برای آخرت خود جمع کند. و بعد فکر کند با تکبر انسان چه به دست می آورد؟ جزء نفرت. نفرت عمومی. جزء فشار روحی و روانی، این فکر کند بعد از خانواده خود شروع کند به تواضع. نسبت به همسر خود، نسبت به بچه ها، نسبت به پدر و مادر خود، محیط اجتماعی خود، آرام آرام این روحیه سلام کردن، این که می گویند سلام کنید، سلام خیلی کارها می کند. نه تنها یک دعایی برای دیگران هست، نه این سلام نشان می دهد که انسان دیگر دوست هست. دیگر خواه هست. احترام دیگران را دارد. خود را کوچکتر از دیگران می داند. لذا سلام کردن یک دریایی از معرفت پشت آن خوابیده است. لذا بیشتر از جواب دهنده ثواب می برد به خاطر آن معارفی که انسان سلام کننده دارد.
شریعتی: و از این طرف نشانه تواضع هم هست. و اساساً در این دنیا به نظر من اگر من خود را نشکنم من را می شکنند.
حجت الاسلام صفایی: انسان این طوری هست. البته انسان متکبر در درون خود شکست خورده است. شکسته شده است. می خواهد با تکبر این لیوان شکسته را چسب بزند. در حالی که نمی داند آن را بدتر می کند، خرد می کند. آن را له می کند. آن ضعف، آن شکست در درون با تواضع حل می شود نه با تکبر حل می شود. ابلیس هم چنین اشتباهی کرد و از درگاه رانده شد. انسان نباید چنین اشتباهی کند. نکته دیگری که در رابطه با انسان های مؤمن هست انسان های مؤمن هیچ وقت در پی انکسار شخصیت دیگران نیستند. برخی ها هستند به دنبال تخریب دیگران هستند، شکاندن قامت شخصیت دیگران هستند. حالا با غیبت، با تهمت، با بهتان، با توهین، انسان های مؤمن بری از این امور هستند. انسان های مؤمن به دیگران نگاه مثبت دارند نه نگاه منفی. لذا وقتی که انسان های مؤمن می خواهند صحبت کنند مواظب هستند که فوق العاده سخن آنها دارای یک قافیه هایی باشد سراسر خیر. در این بیانی که می کنند این محدوده صحبت آنها
شریعتی: باری نداشته باشد که دلی بشکند.
حجت الاسلام صفایی: لذا امام صادق (ع) می فرماید که انسان مؤمن لَا يَغْتَابُ وَ لَا يَتَكَبَّرُ، غیبت نمی کند. چرا؟ چون دیگران را دوست دارد. متوجه هست که اول با غیبت گناه کبیره می کند. یک غیبت 30 ثانیه ای، یک گناه کبیره ای هست که در احادیث هست قبلاً محضر شما عرض کردم ساحت مقدس رسول خدا (ع) فرمودند هر کس غیبت کند غیبت مسلمانی را کند، چه مرد، چه زن، چهل روز نماز و روزه او مقبول نیست مگر این که او را که غیبت او را کردند رضایت بدهد. یعنی انسان خردمند نمی آید این همه اعمال خود را با یک زبان سرخ که سر سبز بر باد می دهد، در 30 ثانیه همه 40 شبانه روز خود را از بین ببرد و گناه کبیره برای خود بخرد. ساحت مقدس رسول خدا در معراج وقتی با جبرئیل عروج می کردند به جایی رسیدند دیدند گروهی از مردم هستند مرتب به سر و صورت خود می زنند اظهار ناراحتی می کنند، پشیمان هستند، بعد با این ناخن های خود که بلند شده است محکم به صورت می زنند و خراش می دهند از فرط ناراحتی. ساحت مقدس رسول خدا به جبرئیل فرمود اینها چه کسانی هستند؟ فرمود اینها اهل غیبت هستند. اینها نماد اهل غیبت هستند و اینها افرادی هستند که آبروی مردم را می برند. این نمای آسمانی آن این هست، واقعیت این افراد این هست. یعنی انسانی که غیبت می کند الان دارد با این چنگ و ناخن صورت خود را خراش می دهد. خداوند در قرآن می فرماید که مثل این هست که گوشت برادر مرده خود را دارد می جود. به این جهت هست که مؤمنین اهل غیبت نیستند. غیبت یک کار دیگر هم می کند و آن این هست انسانی که غیبت می کند، غیبت می شود. فرمودند که لَا تَغْتَبْ فَتُغْتَب، غیبت نکن و الا غیبت می شوی. انسانی که غیبت کرد فرهنگ غیبت را در محیط اجتماعی ایجاد می کند. در محیط خانه خود. یکی از آن افراد هم خود او هست.
شریعتی: و غالباً هم دوست نداریم پشت سر ما کسی غیبت کند.
حجت الاسلام صفایی: بله خود ما دوست نداریم ولی در قبال دیگران احتمال دارد انسان حرف هایی بزند. این هست که فرمودند که خیلی مواظب باشید اگر غیبت کنید این غیبت مثل یک صدایی در کوه هست یک غیبت که کردید این غیبت به طرف خود شما بر می گردد. تازه در کوه چند تای آن بر می گردد. پژواک صدا. امام کاظم یک حدیثی دارند فوق العاده مهم هست. می فرمایند مَلْعُونٌ مَنِ اتَّهَمَ أَخَاه هر کس به برادر دینی خود تهمت بزند ملعون هست. ملعون یعنی مورد لعن و نفرین خدا هست. وای به حال انسانی که خدا او را لعن و نفرین کند. کسی که تهمت می زند این طور خواهد شد. از رحمت خدا به دور هست. مَلْعُونٌ مَنْ غَشَّ أَخَاه، کسی که کلاه سر برادر خود می گذارد در معامله، در غیر معامله، فرمودند این هم ملعون هست. یعنی خداوند خصم او هست. خداوند دشمن او هست. مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يَنْصَحْ أَخَاهُ، ملعون هست کسی که خیر برادر خود را نمی خواهد، مَلْعُونٌ مَنِ اغْتَابَ أخيه [أَخَاهُ]. کسی که غیبت برادر خود را بکند آن هم ملعون هست و نفرین الهی شامل حال او می شود. به این جهت انسان های مؤمن که خدا بر قلب آنها، بر وجود آنها حکومت می کند هیچ وقت میل به غیبت پیدا نمی کنند. هیچ وقت به سمت غیبت نمی روند. خود را از غیبت دور نگه می دارند. چون غیبت انسان را از خدا دور می-کند، گناه کبیره هست و این همه آثار سوء دنیوی و اخروی برای آنها به بار می آورد. ولی چون غیبت کردن خیلی ساده هست مثل دروغ گفتن گناهان زبانی خیلی ساده هستند به همین خاطر بیان کردند که أَكْثَرُ خَطَايَا ابْنِ آدَمَ فِي لِسَانِه، بیشترین گناه انسان از زبان هست. چون فوق العاده فعال هست. شما اگر دست خود را، پای خود را، چشم خود را بررسی کنیم می بینیم فعالیت آنها در قبال زبان چیزی نیست. ببینید ما چه قدر در روز با دست خود کار می کنیم چه قدر با زبان خود کار می کنیم. بعد اکثر خطاها از زبان هست. یک حدیثی هست بیان می کنند که اکثر جوارح انسان به زبان وقتی که صبح می شود می گویند نکند کاری کنی ما مبتلا شویم، خود را نگه دار. اللِّسَانُ مِيزَانُ الْإِنْسَان، زبان میزان انسان هست. بیان شخصیت انسان هست. وقتی انسان غیبت می کند شخصیت خود را بیان می کند که چه قدر بی شخصیت هست. چه قدر ضعیف هست که آمده است فرد دیگری را تخریب می-کند.
شریعتی: یعنی آن ابهت شما فرو می ریزد.
حجت الاسلام صفایی: این نشان هست، نشان از عیار شخصیت انسان هست. عیار آن مشخص می شود که چه قدر ضعیف هست، چه قدر مشکل دارد که به خاطر این که خود را یک مقدار نشان دهد دیگری را می خواهد تخریب کند. این مثل این هست که یک دونده ای به خاطر این که به خط پایان برسد، به دیگران نرسند پای دیگری را بگیرد محکم بایستد. خب شما نمی گذارید دیگری به خط پایان برسد ولی مهم تر این هست که خود شما هم نمی رسید. خود را درگیر یک کاری کردید. انسان بزرگ این طوری هست. دست دیگران را می-گیرد. پای دیگران را نمی گیرد. می آید و کمک می کند، نه این که لطمه می زند و این قاعده هست. انسان های بزرگ انسان هایی هستند که دست آدم را می گیرند و کمک می کنند، نه پای آدم را می گیرند و گیر می اندازند. این نکته خیلی مهمی هست. به همین جهت هست بزرگان اخلاق ما خدا رحمت کند امام راحل عظیم الشأن را پنج شنبه ها جلساتی داشتند برای من نقل کردند گفته بودند که جلسه بگیرید، جلسه فراتر از درس بود، استراحت و دور هم نشستن، گفته بود دو چیز در آن نباشد، یکی غیبت، یکی حرف درس در آن نباشد. امام و همه بزرگان نسبت به غیبت حساسیت نشان می دادند. مشکل بدتر این که سامع الغیبه کلمغتاب، کسی که غیبت می شنود در حکم کسی هست که غیبت می کند. بعد بیان شده است که اگر کسی غیبت کسی را کرد شنونده اول او را نهی از منکر کند، بگوید چرا این حرف را می زنی بعد از آن شخص دفاع کند. حالا اگر هم کسی غیبت کسی را کرد سریع از او پوزش بخواهد، اگر فوت کرده است و در دسترس نیست برای او استغفار کند. ذکر خیر او را بکند و مهم تر از همه این هست که زبان را مدیریت کنیم. نه این که زبان ما باز باشد دیگران را تخریب کنیم بعد احیاناً متوجه این شویم، توفیق پیدا کنیم برویم حلیت بطلبیم و جبران کنیم یا این که نه همین طور با جریان غیبت و گناه کبیره وارد آخرت شویم.
شریعتی: خدا ان شاءالله ما را از زبان خود در امان نگه دارد و دیگران را از دست زبان ما. خیلی ممنون هستم از این که تا این لحظه با ما همراه بودید از حاج آقای حجت الاسلام صفایی هم ممنون و متشکر هستم. آیات را بشنویم و برگردیم ببینیم چه قدر فرصت داریم ان شاءالله در محضر دوستان باشیم. صفحه 556 آیات ابتدایی سوره مبارکه تغابن هست که در سمت خدای امروز با هم خواهیم شنید و دوستان ان شاءالله تلاوت خواهند کرد بعد از تلاوت همراه شما هستیم و در کنار شما بفرمایید.
صفحه556 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. اشاره قرآنی این صفحه را بشنویم. احتمالاً این صفحه ناتمام ماند ان-شاءالله دوستان تلاوت خواهند کرد نکته قرآنی این صفحه را حاج آقای حجت الاسلام صفایی خواهند فرمود و ان شاءالله از خدمت شما مرخص خواهیم شد.
حجت الاسلام صفایی: در آیه چهارم خداوند یک نکته مهم عرفانی، روحی و ایمانی را بیان می کنند که خیلی از برزگان می فرمودند نصف عرفان هست و آن این که همه در محضر خدا هستیم و در محضر خدا هیچ چیزی پنهان نیست. مراعات این نکته را کنیم که هم جلب محبت خدا کنیم هم در محضر خدا گناه نکنیم. يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، خدا هر چه در آسمان ها و زمین هست اشراف دارد، علم دارد. وَ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُون هر چه که شما آن را پنهان می کنید و اظهار می کنید آن را هم خدا می داند. ما خیلی چیزها هستند برخی ها پنهانی انجام می دهند فکر می-کنند خدا نمی داند. می فرماید که وَ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُون چه آنهایی که پنهان می کنید چه آنهایی که آشکار می-کنید خدا می داند. وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ فراتر از این خداوند باطن شما را هم می داند که در باطن چه خبر هست. ریا باشد می داند. اخلاص باشد می داند. لذا خداوند به عمق وجود انسان و نظام خلقت اشراف دارد. کسی که این معرفت را داشته باشد در محضر خدا مراعات کند ایمان داشته باشد، و تقوا و گناه نکند محبت خدا را خریده است و اگر در محضر خدا این را نداند و یا بداند و خلاف آن عمل کند مورد بغض خدا هست.
شریعتی: همان نکته که امام راحل ما می فرمودند که عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید به نظر من باور این خیلی می-تواند به ما کمک کند.
حجت الاسلام صفایی: نصف عرفان هست، نصف اخلاق هست، نصف ایمان هست این نکته که انسان خود را در محضر خدا بداند و ادب معلی را مراعات کنیم ان شاءالله.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی از شما حاج آقای حجت الاسلام صفایی ممنون هستم نکته های خوبی را شنیدیم ان شاءالله این تذکرات برای همه ما نافع باشد، و در مسیر بندگی حق تعالی حرکت کنیم. از نگاه پر مهر شما صمیمانه ممنون و متشکر هستم. شب میلاد امام جواد هست از حضرت کم نخواهیم. دعا کنید و خداحافظی کنیم.