اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-10-23حجت الاسلام حسینی قمی-سیری در نهج البلاغه امیرالمومنین علی علیه‌السلام ( خطبه ۲۹ )

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خانم‌ها، آقایان، سلام. وقت شما بخیر. حلول ماه رجب را به همه دوستان عزیزم، خاص مخاطبان جان با دل و جان تبریک می‌گویم. میلاد امام باقر (ع). ان‌شاءالله که در این ماه بهترین اتفاقات زندگی به یُمن میلاد باسعادت امیرالمؤمنین نصیب همه شما شود. خیلی خوشحال هستیم که با هم هستیم، در کنار هم هستیم و با افتخار در محضر حاج آقای حسینی. سلام علیکم. عید شما مبارک و خیلی خیلی خوش آمدید.



حجت الاسلام حجت الاسلام حسینی قمی قمی: سلام علیکم و رحمة الله. عرض سلام و ارادت و تبریک دارم خدمت همه مخاطبین عزیز. امروز که روز ولادت امام باقر (سلام الله علیها) است، روز اول ماه رجب است. ما دو ولادت دیگر هم در این ماه داریم. یکی دهم این ماه ولادت امام جواد (سلام الله علیها) پاره تن امام رضا، دوشنبه هفته آینده. یکی هم سیزدهم ماه که ولادت آقا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. پنج‌شنبه آینده است روز پدر. مبعث هم که 27 رجب است. دو تا شهادت هم در این ماه از دو امام داریم. یکی فردا شب شب شهادت وجود مقدس امام هادی (س) است. سوم ماه رجب، بیست و پنجم ماه رجب هم که شهادت آقا موسی بن جعفر (س) است. این را گفتیم عزیزانی که می‌خواهند مجالس را برگزار کنند یادشان نرود. برای 13 رجب که باید سنگ تمام گذاشت، برای ولادت امام جواد همینطور. برای این دو شهادت هم فردا شب، شب شهادت امام هادی و بیست و پنجم رجب هم ان‌شاءالله فراموش نکنید. یک جمله اشاره کنم فرصت ماه کوتاه است. ماه رجب ماه رحمت است. «رجب العصب لآن رحمة تصب». ماه ریزش رحمت است. حتماً عزیزان از دیشب این دعا را خواندند. «يا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَر يا مَنْ يُعْطِي الْكَثِيرَ بِالْقَلِيلِ، يا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَه‏» این ماه رحمت است. در ضمن ماه رجب العصم هم گفته‌اند چون شنیده نشده خداوند در ماه رحب قومی را عذاب کرده باشد. اگر قومی هم مستحق عذاب بودند، خدا ماه رجب عذاب نازل نمی‌کرد چون تمام رحمت است. مهلت می‌داده است تا آخر ماه رجب. اگر هم بنا بود عذاب شود بعد از ماه رجب. رجب المرجب هم می‌گویند. معظم. مرجب یعنی معظم. چرا می‌گویند؟ چون حتی عصر جاهلیت ماه رجب را احترام می‌کردند. عزیزان می‌دانند ماه رجب از امروز، اولین ماه از ماه‌های حرام است. یک ماه حرام تک است. ماه رجب. سه تا ماه حرام است پیوسته است. این ماه رجب ماه حرام است. بارها گفته‌اید مرحوم آیت الله ملکی تبریزی می‌فرماید چرا می‌گویند حرام؟ جنگ با دشمن حرام است. جنگ با خودی چطور؟ یک کمی در این ماه رجب کوتاه بیاییم. یک تقاضای همیشگی هم داشتیم من یادآوری کنم. می‌دانید که ماه رجب دیه مضاعف می‌شود. و من تازگی‌های در یک خبری خواندم 12 میلیون خودرو در کشور ما بدون بیمه است. 12 میلیون موتور و ماشین بدون بیمه هست. خواهش می‌کنم تو را به خدا، از آن طرف هم عزیزان می‌خواهم در بیمه‌ها یک تخفیفی بدهند. این موتورسوارها دیگر چیزی ندارند. یک تخفیفی بدهند بتوانند بیمه کنند. ولی از خودرو، این 12 میلیون وسیله نقلیه هم که بیمه ندارند، خواهش می‌کنم یک کاری کنند. به هر حال حادثه است. هم خود این مالک وسیله نقلیه گرفتار می‌شود و هم در حوادث آن کسی که آسیب دیده است گرفتار می‌شود. یک جمله هم باز برای دلگرمی همه مخاطبین عزیز عرض کنم. این حدیث معروف «این الرجبیون» را این روزها زیاد می‌شنوید. ولی نگران نباشید. نگویید آقا ما نمی‌دانیم «این الرجبیون» یعنی چه. یعنی تمام ماه رجب روزه بگیریم؟ نه. امام صادق، روایت در کتاب شیخ صدوق است، فرمود: «هذا لمن صام ولو یوم واحد» یک روز ماه رجب روزه بگیرید، فردای قیامت، «این الرجبیون» ما هم قاطی آنها می‌شویم. البته اگر در عین حال کسی از همین یک روز هم ناتوان است، عاجز است، برای او ضرر دارد، جایز نیست که بگیرد. در عوض فرموده‌اند صدقه بدهد. هر روزی یک صدقه‌ای. اگر صدقه نتوانست این ذکری که در مفاتیح هست. صد مرتبه: سبحان الاله الجلیل. سه تا زیارت هم هست خدا را قسم می‌دهیم بحق مولود امروز امام باقر (س) ان‌شاءالله نصیب و روزی همه عاشقان و ارادتمندان شود. ماه رجب ماه زیارتی سید‌الشهداء است. نیمه ماه رجب. از امام رضا سؤال کردند، در کامل الزیارات است. آقا بهترین افضل اوقات زیارت جد شما سید‌الشهداء؟ فرمود نیمه ماه رجب، نیمه ماه شعبان. ماه زیارتی امام رضا هم هست، عمره رجبیه هم که الآن جمع زیادی آماده هستند و متأسفانه هنوز مشکل‌شان برطرف نشده است. ان‌شاءالله خداوند نصیب و روزی و هر کسی کرد به همه دعا کنند.
شریعتی: ان‌شاءالله. خیلی مقدمه پرباری بود. خیلی از شما ممنون و متشکرم. امروز وقت ما کمی کوتاه‌تر است. مشرف شوید محضر نهج‌البلاغه شریف و نکته‌های ناب شما.
حجت الاسلام حسینی قمی: بسم الله الرحمن الرحیم. خطبه 29. «أيّها النّاس المجتمعة أبدانهم المختلفة أهوائهم». این خطبه باز داستانی دارد. به داستان آن باز اشاره کنم. فضای خطبه. این داستان در یکی از منابع بسیار بسیار قدیمی ما آمده است. می‌دانید یک کتابی داریم به نام غارات. الغارات. در فارسی هم می‌گویند غارت کردند، حمله کردند، تجاوز کردند. این غارت کلمه عربی است که ما هم در فارسی استفاده می‌کنیم. می‌گویند آقا غارت کردند. جمع غارت می‌شود غارات. تجاوزها، غارت‌ها. در بیش از تقریباً 1200 سال پیش، ابراهیم بن هلال ثقفی که وفات او 283 است. یک کتابی به نام غارات نوشته است. یعنی تجاوزها، حمله‌ها. اصلاً این کتاب را برای چه نوشته است؟ خواهش می‌کنم بینندگان عزیز همین اول عنایت بفرمایید که این شأن نزول این خطبه معلوم شود. در حدود 1200 سال پیش جناب ابراهیم بن هلال ثقفی یک کتاب نوشته است به اسم غارات. غارت‌ها، تجاوزها. تجاوزهای کی؟ غارت‌هایی که معاویه افرادی را می‌فرستاد به شهرهای تحت قلمرو امیرمؤمنان (س) برای اینکه مردم را به قتل برسانند، اموال آنها را غارت کنند، آتش بزنند، یک، مردم از امیرمؤمنان ناراضی شوند، امیرمؤمنان درگیر این حوادث باشد، دیگر فرصت اینکه با معاویه بخواهد درگیر شود نداشته باشد. این کتاب ترجمه فارسی هم شده است. ببینید بخواهید بخوانید، خود حضرت هم در خطبه 25، در خطبه 27، در این خطبه 29 و در جاهادی دیگر به این غارت‌های معاویه و مأمورین معاویه اشاره کرده‌اند. آن جلسه راجع به بسر بن ارطاة گفتیم که خطبه 25 حمله و تجاوزهایی که بسر بن ارطاة داشت به مکه، به مدینه، بعد رفت در نجران، بعد در یمن، بسر بن ارطاة که  مأمور معاویه بود جمعاً 30 هزار نفر را به قتل رسانده است. مفصل گفتیم. حالا این خطبه‌ای که امروز می‌خواهیم بخوانیم، خطبه 29، باز یک جلاد خون‌آشام دیگری به نام ضحاک بن قیس. حالا باز داستان آن را عرض کنم. وقتی معاویه خبر شد که امیرمؤمنان (س) بعد از پایان جنگ صفین دارند آماده می‌شوند برای نبرد دیگری با معاویه، چون بارها گفتیم به هر حال مردم با امیرمؤمنان به عنوان خلیفه سوم بیعت کردند. گذشته از مقام امامت او. آقا همه مردم بیعت کردند. همین مردمی که به عنوان خلیفه چهارم بیعت کردند. همین مردمی که با خلیفه اول و دوم و سوم بیعت کردند، با خلیفه چهارمشان هم بیعت کردند. آیا خلیفه حق ندارد استاندارها را تغییر بدهد؟ حضرت حاضر نیست یک روز بپذیرد معاویه والی شام باشد. وقتی جنگ صفین به آن شکل به پایان رسید و به نتیجه نرسید حضرت آماده نبرد دیگری شد. معاویه وقتی در شام خبر شد یاران خودش را جمع کرد. معاویه وقتی خبر شد که امیرمؤمنان (س) قصد حرکت به طرف شام را دارد، یاران خودش را جمع کرد و یک سخنرانی‌ای کرد. خیلی عجیب است. گفت یادتان هست که ما در جنگ صفین، در جنگ مستقیم با امیرمؤمنان شکست خوردیم. واقعاً شکست خوردند. لحظات آخرشان بود که به بهانه قرآن بر سر نیزه کردن و فریب عده‌ای از لشکریان امیرمؤمنان جنگ را به پایان رساندند والّا مالک اشتر یک قدمی خیمه معاویه بود که حضرت فرمود برگرد. معاویه سخنرانی کرد. گفت دیدید که ما در جنگ رودررو شکست خوردیم. بنابراین به شهرهای تحت حکومت حضرت حمله می‌کنیم. کسانی را به آنجا می‌فرستیم که ناامنی ایجاد کنیم. به اصطلاح درگیر همین جنگ‌های شهری شوند. یک کسی را عرض کردم به نام ضحاک بن قیس معاویه به طرف کوفه فرستاد به همین انگیزه. در راه که آمد، قبل از اینکه حرکت کند، باز تکرار می‌کنم عذر می‌خواهم یک وقت کسی فکر نکند ما مثلاً داریم از یک مصدر پنجاه سال پیش، صد سال پیش، دویست سال پیش می‌گوییم. کتاب غارات، ترجمه آن در بازار فراوان هست. عزیزان ببینند اصلاً اسم این کتاب معلوم است. این مؤلف به این انگیزه این کتاب را نوشته است. غارت‌هایی که معاویه افراد را می‌فرستاد در شهرهای قلمروی امیرمؤمنان (س). به ضحاک بن قیس این دستور را داد. گفت: «سِرْ حَتَّى تَمُرَّ بِنَاحِيَةِ الْكُوفَة» حرکت کن تا به کوفه برسی. «فَمَنْ وَجَدْتَهُ فِي طَاعَةِ عَلِي‏» هر کسی را دیدی پیروی علی بن ابی‌طالب هست به او حمله کن. با سه یا چهار هزار، حدود چهار هزار نفر لشکر را فرستاد. خب ضحاک هم آمد. مثل همان خون‌آشامی‌هایی که بسر بن ارطاة انجام داد. همین کتاب الغارات می‌نویسد: اموال زیادی را غارت کرد. هر کسی را دید در مسیر راه از پیروان امیرمؤمنان کشت. در مسیر یک عده‌ای حاجی بودند و داشتند به مکه می‌رفتند، به اینها حمله کرد. اموال آنها را غارت کرد، مال آنها را غارت کرد، خودشان را به شهادت رساند. وقتی امیرمؤمنان (س) خبر شد، یکی از اصحاب بسیار بسیار با جلالت خودشان را مأمور درگیری با ضحاک و شکست ضحاک بن قیس کرد. این صحابه بسیار بسیار باوفا کیست که آخرش هم به دست همین معاویه در مرج عذراء در نزدیکی دمشق به شهادت رسید. جناب حجر به عدی. بعداً هم معاویه نتوانست رودررو با حجر او را شکست بدهد. او را ترور کردند، گرفتند قبل از اینکه به شام برسد خودش و یارانش را کشتند. امیرمؤمنان حجر بن عدی را با 4000 نفر فرستادند بعد از رسیدن حجر بن عدی و درگیری با ضحاک بن قیس، ضحاک دیگر مجبور شد به طرف شام برگشت و فرار کرد. ولی خب کار خودش را کرد. در این فضا امیرمؤمنان (س) برای اینکه یاران خودشان را برای آمادگی جهاد تشویق کنند این خطبه 29 را خواندند. باز حضرت از یاران خود یک گلایه دارند. چون همانطوری که در جلسه قبل هم عرض کردیم اینها آنقدر اموال و ثروت در آن 30 ساله به دست آورده بودند، آن فتوحات فله‌ای که اشاره کردیم، دیگر کاخ ساخته بودند، خانه ساخته بودند، زندگی‌های بسیار مرفه داشتند. حال جنگ و جهاد نداشتند. حال اینکه بروند بجنگند و اینهمه ثروت را کجا ببرند. حضرت یک سخنرانی کردند. در حقیقت دو خطبه است. خطبه 29 هست و خبطه 26. اگر برسیم خطبه 26 را هم می‌خوانیم. خطبه 29 این است. پس در این فضایی که به امیرمؤمنان (س) خبر رسید که ضحاک بن قیس با حدود 4000 نفر حمله کردند، دارند عده‌ای از مردم را هر کجا می‌بینند به قتل می‌رسانند. آقا هم می‌خواهند حجر بن عدی را به 4000 نفر بفرستند ولی لشکر آمادگی ندارد. عرض کردم دلایل آن را آن جلسه گفتم. سه چهار دلیل دارد. چرا یاران معاویه اطاعت می‌کردند؟ برای اینکه او حسابی باج می‌داد. او اصلاً برایش مهم نبود خونریزی یعنی چه. از هر راهی پیروزی را می‌خواست به دست بیاورد.
شریعتی: ولی حضرت امام عدل است.
حجت الاسلام حسینی قمی: ولی ما خطبه 200 را خواندیم. حضرت قسم می‌خورد به خدا او از من سیاست‌مدارتر نیست ولی او همراه با مکر و نیرنگ و قتل و غارت. من که نمی‌توانم مثل او باشم. یک نمونه‌اش ضحاک بن قیس است، یک نمونه آن بسر بن ارطاة است، یک نمونه آن ترور یاران امیرمؤمنان (س) است. مالک اشتر را ترور کرد، حجر بن عدی را ترور کرد، عمر به حمق خزاعی را ترور کرد. به هر حال در این فضا حضرت می‌خواهد این یارانی که دیگر حال جنگ و جهاد ندارند تحریک کند. خطبه 29.  «أيّها النّاس المجتمعة أبدانهم المختلفة أهوائهم» کنار هم نشسته‌اید ولی افکار شما، خواسته‌های شما با هم هماهنگ نیست. «كلامكم» وقتی حرف می‌زنید خوب بلد هستید که حرف بزنید. «كلامكم يوهي الصّم الصّلاب» موقع حرف زدن شما سنگ سخت را می‌شکند. قشنگ بلد هستید که حرف بزنید. اما وقت عمل که می‌رسد نه، «فعلكم يطمع فيكم الأعداء»، عملکرد شما انقدر ضعیف است که دشمن به طمع می‌افتد در کشورها و شهرهای ما بیاید. «تقولون في المجالس كيت و كيت» وقتی در مجالس نشسته‌اید می‌گویید ما چنین و چنان خواهیم کرد اما «فإذا جاء الجهاد» پای عمل که می‌رسد، پای جهاد که می‌رسد، «قلتم حيدي حياد» حالا فردا. برو جهاد. برو جهاد. ما حال نداریم. حیدی حیادی، هی عقب می‌اندازید. «ما عزّت دعوة من دعاكم» الله اکبر. خدا می‌داند حضرت چه دل پرخونی در این خطبه‌ها دارند. در خطبه 27 عرض کردیم از بس حضرت ناراحت بودند، نتوانستند... خطبه یعنی سخنرانی. این تنها خطبه‌ای است که حضرت نتوانستند ایراد کنند. نوشته دادند یک کسی از طرف حضرت بخواند. «ما عزّت دعوة من دعاكم» کسی که سراغ شما بیاید، شما را صدا بزند، دعوت او به نتیجه‌ای نمی‌رسد. پاسخ آبرومندانه‌ای ندارد. «و لا استراح قلب من قاساكم» اگر هم بخواهم شما را به زور بفرستم، قلب من آرامش ندارد. می‌دانید که جهاد یک عملی است که عبادت است. باید با قصد قربت انجام شود. به زور نمی‌شود کسی را فرستاد. «أعاليل بأضاليل» بهانه‌هایی می‌آورید اما بهانه‌هایی که گمراه‌کننده است. بهانه شما چیست؟ به عنوان نمونه در همین خطبه 27 حضرت به بهانه‌ها اشاره می‌فرماید. «اذا امرتکم بالسیر الیهم فی ایام الحر» در گرما می‌گویم بروید، می‌گویید حالا گرم است. صبر کنید. «اذا امرتکم بالسیر الیهم فی الشتاء» سرما می‌گوریم بروید، می‌گویید حالا سرد است، صبر کن. «کل هذا فرارا من الحر» نه، شما اهل جنگ و جهاد نیستی. «یا اشباه الرجال و لا رجال» ببینید با امیر چه کردند. «یا اشباه الرجال». شما نیسیتید. شبیه مرد هستید. «حلوم الاطفال» آرزوهای شما مثل بچه‌ها است. «عقول ربات الحجال» عقل و فکر شما مثل یک عروس حجله‌نشین است که اول عروسی او است باید به فکر زر و زیور و... نشسته‌اید دنبال جمع‌آوری ثروت هستید. «لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ» کاش شما را ندیده بودم. اصلاً شما را نمی‌شناختم «قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً» دلم را پر از خون کردید. «وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ» شما کاری کردید حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ دارند درباره من اینطوری قضاوت می‌کنند. می‌گویند: «إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ» علی شجاع است. «لَكِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ» فنون نظامی را بلد نیست.
شریعتی: الله اکبر.
حجت الاسلام حسینی قمی: جناب آقای شریعتی ببینید یک فرمانده‌ای مثل امیرمؤمنان (س) که در فتح خیبر همه رفتند برگشتند امیرمؤمنان رفت. در احد آسمانیان سکه به نام او زدند لا فتی الا علی، در احزاب رسول خدا فرمود ضربة علی. آن وقت یک چنین شخصیتی با این عظمت در اثر نافرمانی یارانش کارش به جایی برسد که بگویند این شجاعت دارد ولی فنون نظامی را بلد نیست. علم دارد، تقوا دارد ولی سیاست بلد نیست. فرمود: ««أعاليل بأضاليل» بهانه می‌آورید. «دفاع ذي الدّين المطول» می‌خواهید هی جهاد را به تأخیر بیندازید مثل بدهکاری که از طلبکار خود هی التماس می‌کند آقا دو روز دیگر. می‌گویند بلند شوید بروید. ضحاک بن قیس به کوفه رسیده است، حاجی‌ها را کشته است، مال مردم را غارت کرده است، بلند شوید بروید. باز دوباره می‌گوید چند روز دیرتر برویم. هی مثل بدهکار، چطور به طلبکار خود التماس می‌کند. «لا يمنع الضّيم الذّليل» هیچ ذلیلی نمی‌تواند جلوی ظلم را بگیرد. کسی می‌تواند در برابر ظلم بایستد که دنبال عزت باشد. آدم‌های ذلیل نمی‌توانند در برابر ظلم بایستند. «و لا يدرك الحقّ إلّا بالجدّ» کسی می‌تواند حق را بگیرد که جدیت داشته باشد. «أىّ دار بعد داركم تمنعون» شما که از شهر خودتان حاضر نیستید دفاع کنید از کجا حاضر هستید دفاع کنید؟ «مع أىّ إمام بعدي تقاتلون» با من که حاضر نیستید به جنگ و جهاد بیایید، با کی حاضر هستید بعداً به جنگ و جهاد بیایید؟ «المغرور و اللّه من غررتموه» به خدا قسم فریب‌خورده کسی است که فریب شما را بخورد. «و من فاز بكم فقد فاز بالسّهم الأخيب». کسی بخواهد با شما تیر رها کند، با آن چوبه تیری که علامت باخت دارد، در حقیقت با آن رستگار شده است. حالا هر کدام از اینها اشاره به یک مسئله‌ای است، مجالی است من اشاره کنم. «أصبحت، و اللّه لا أصدّق قولكم» دیگر حرف شما را باور ندارم. «و لا أطمع في نصركم» اصلاً دیگر امیدی به شما ندارم. «و لا أوعد العدوّ بكم» نمی‌توانم دشمن را بترسانم بگویم این یاران. کدام یاران؟ «ما بالكم» چه خبرتان است. «ما دوائكم ما طبّكم» درد شما چیست؟ درمان شما چیست؟ «القوم رجال أمثالكم» الله اکبر. لشکر معاویه هم مثل شما یک عده آدم هستند. چطور آنها می‌ایستند شما نمی‌ایستید؟ «أقولا بغير علم» حرف می‌زنید ولی خبری نیست.
شریعتی: که آندفعه گفتید حاضرم یکی از آنها را
حجت الاسلام حسینی قمی: بله، الآن همان خطبه را هم می‌خوانم. «و غفلة  من غير ورع». این خطبه‌ای که جنابعالی اشاره کردید، این خطبه 97 نهج‌البلاغه است. من این خطبه 29 را به عجله خواندم عزیزان خودشان ببینند. این خطبه 97. «أَمَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَيَظْهَرَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ عَلَيْكُم‏» یک روزی همین بنی‌امیه بر شما پیروز می‌شود. ولی فکر نکنید «لَيْسَ لِأَنَّهُمْ أَوْلَى بِالْحَقِّ» نه اینکه حق با آنها است. یعنی در تحلیل تاریخی نگویید حق با اینها بود خدا او را یاری کرد. چون می‌دانید در تاریخ متأسفانه بعضی‌ها اینطوری تحلیل می‌کردند. یزید در مجلس اهل بیت، وقتی اهل بیت امام سجاد و زینب را اسیر آورد چی گفت؟ گفت خدا خواسته است. «تعز من تشاء و تذل من تشاء» بی‌بی زینب (س) فرمود: یزید آیه خود را اشتباه خواندی. آن آیه مال تو نیست. آیه تو این است. «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» جبارها، خون‌آشام‌ها فکر نکنند ما دو روز به آنها مهلت دادیم خیر آنها است. «إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهين‏» تصور نکنید چون دارند ظلم می‌کنند، پیروز می‌شوند، به خاطر اینکه حق با آنها است. نه، هر که به هر حال می‌دانید امیرالمؤمنین در خطبه 55 هم فرموده است. یعنی آیه را همه بینندگان عزیز بلد هستند. «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم» اگر امام مثل امیرمؤمنان (س) فریاد مظلومیت او بلند شود، کسی او را همراهی نکند، همین است. فرمود: «لَيْسَ لِأَنَّهُمْ أَوْلَى» نه اینکه حق با آنها است. نه، «وَ لَكِنْ لِإِسْرَاعِهِمْ إِلَى بَاطِلِ صَاحِبِهِمْ» لشکریان معاویه الی باطل صاحبهم، صاحبشان یعنی معاویه باطل است ولی اینها به حرف او گوش می‌کنند. «إِبْطَائِكُمْ عَنْ حَقِّي» من امام برحق هستم، شما کوتاه می‌کنید. «وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأُمَمُ» الله اکبر. «تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا» در طول تاریخ همیشه مردم از ظلم حاکم‌ها نگران بودند. همیشه اینطوری بوده است. حاکم‌ها به مردم ظلم می‌کردند ولی امروز نوبت من است و من به کسی ظلم نمی‌کنم «أَخَافُ ظُلْمَ رَعِيَّتِي» شما دارید به من ظلم می‌کنید. «اسْتَنْفَرْتُكُمْ لِلْجِهَادِ فَلَمْ تَنْفِرُوا» می‌گویم بروید جهاد نمی‌روید. «أَسْمَعْتُكُمْ» به گوش شما رساندم ولی نمی‌شنوید. «دَعَوْتُكُمْ سِرّاً وَ جَهْراً» این سرّاً و جهرا پیام دارد. معلوم می‌شود امیرالمؤمنین (س) فقط این خطبه‌های عمومی نبوده است. گاهی جلسات خصوصی با اینها می‌گرفتند برای هدایت آنها.
شریعتی: گاهی پیغام می‌دادند.
حجت الاسلام حسینی قمی: «سراً» سری به شما گفتم، علنی به شما گفتم. «وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَلَمْ تَقْبَلُوا» آن وقت این جمله‌ای که جنابعالی اشاره فرمودید در ادامه همین خطبه است. الله اکبر. «اللَّهَ لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِي بِكُمْ صَرْفَ الدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ» کاش معاویه معامله دینار و درهم می‌کرد. یعنی چه؟ «فَأَخَذَ مِنِّي عَشَرَةَ مِنْكُمْ وَ أَعْطَانِي رَجُلًا مِنْهُم» ده نفر از یاران من را بدهم یک دانه از یاران معاویه بگیرم. در خطبه 25 خواندیم حضرت فرمود: کاش هزار تا سواره از فلان قبیله داشتم. هزار تا. ‏در آن روزی که امیرمؤمنان در کوفه 100 هزار جنگجو داشته است ولی می‌فرماید خودشان هزار تا جنگجوی واقعی، آنها می‌آمدند ولی من شما صد هزار تا را نداشتم. «صَاحِبُكُمْ يُطِيعُ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَه‏» من بنده مطیع خدا هستم. صاحبکم، من که ولی شما هستم یطیع الله. کی از امیرمؤمنان در اطاعت خدا بالاتر ولی انتم تعصونه. شما مخالف می‌کنید. «ُوَ صَاحِبُ أَهْلِ الشَّامِ يَعْصِي اللَّهَ» معاویه بنده عاصی است، گناهکار است ولی «هُمْ يُطِيعُونَهُ» آنها دارند از او اطاعت می‌کنند. یا اهل الکوفه منیت» گرفتار شدم. «صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاع‏» گوش دارید، کر هستید. «بُكْمٌ ذَوُو كَلَامٍ» زبان دارید لا هستید، جواب من را نمی‌دهید. «عُمْيٌ ذَوُو أَبْصَارٍ» چشم دارید ولی کور هستید. «لَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ الْبَلَاءِ تَرِبَتْ أَيْدِيكُمْ» عرض کردم خطبه خیلی مفصل است. عزیزان خودشان ببینند. آن هم عنایت داشته باشید فقط در اینجا نیست. مکرر امیرمؤمنان (س) در جاهای مختلف در نهج‌البلاغه این مظلومیت‌ها را... جالب است من به یک مطلبی اشاره کنم. البته این در نهج‌البلاغه نیست. ابن ابی الحدید در این شرح نهج‌البلاغه‌اش آورده است. خب ابن ابی الحدید بارها گفته‌ایم از علمای اهل سنت است مال حدود هفتصد هشتصد سال پیش است. این عالم اهل سنت می‌نویسد: «بینا علی یخطب» امیرمؤمنان یک روز در مسجد داشتند سخنرانی می‌کردند. «إذ قام أعرابى» یک بیابان‌گردی آمده بود مدنیه به او ظلمی شده بود، وسط منبر امیرمؤمنان، وسط سخنرانی، «صاح» داد زد. «وا مظلمتاه» به من ظلم شده است. وسط سخنرانی. «فاستدناه على» آقا  فرمود بیا نزدیک. آمد نزدیک. فرمود چرا داد می‌زنی؟ «انما لك مظلمة واحدة و أنا قد ظلمت عدد المدر و الوبر». به تو یک ظلم شده است داری فریاد می‌زنی طاقت نداری. به من به اندازه سنگریزه‌های عالم ظلم شده است. «أنا و الله مظلوم أيضا هات فلندع على من ظلمنا». بیا با هم به ظالمان نفرین کنیم. آقای شریعتی من یک چیزهایی در تاریخ می‌‌دانم باور کنید اگر آدم بگوید شاید بینندگان عزیز تعجب کنند. چطور می‌شود کسانی که از معاویه آسیب دیدند، این دنیا چخبر است. داستان عبید‌الله بن عباس را آن جلسه گفتیم. عبیدالله بن عباس استاندار یمن بوده است از طرف امیرمؤمنان (س) که بسر بن ارطاة حرکت کرده، این جانی از طرف معاویه سی هزار نفر را کشته تا به یمن رسیده است، در راه که می‌آمده دو تا از بچه‌های این استاندار امیرمؤمنان عبید‌الله بن عباس را کشته است. آن جلسه گفتیم. دو تا از بچه‌های او را کشتند. داماد او را کشتند. خب من سؤال می‌کنم. کسی که اولاً استاندار امیرمؤمنان (س) است، دو تا بچه‌های او به دست معاویه کشته شدند. به دست بسر بن ارطاة از طرف او. داماد او اینطور داغ به دل او نشسته است، شما از او چه توقعی دارید؟ انتظار ندارید که تا آخر عمر پای امیرمؤمنان بایستد، پای ثابت حکومت امیرمؤمنان بایستد. همین آدم به معاویه پناهنده می‌شود. چرا؟ چون در داستان جنگ امام حسن (س) با معاویه، یکی از کارهایی که معاویه کرد این بود: نامه می‌داد فرماندهان لشکر امام حسن را می‌خرید. به همین عبید‌الله بن عباس پیام داد. گفت من یک میلیون درهم به تو می‌دهم. پانصد هزار تای آن را نقد همین‌جا در میدان به تو می‌دهم و پانصد هزار تای آن را وقتی برگشتم. آقا صبح مردم از خواب بیدار شدند نماز جماعت، فرمانده لشکر نیست، رفت. آدمی که داغ دو فرزند و دامادش توسط معاویه بر دل او است. این حد‌اقل باید یک کینه‌ای داشته باشد. باز یک بار دیگر من توضیح بدهم چون این بحث را دو جلسه عرض کردم، حتماً این سؤال به ذهن عزیزان می‌آید. خواهش می‌کنم با اینکه آن هفته هم گفتم. چون دیدم بعضی‌ها قضاوت‌های غیرمنصفانه‌ای می‌کنند از جمله جاحض می‌گوید که چی شد که لشکریان معاویه مطیع او بودند ولی لشکریان امیرمؤمنان نبودند. غیرمنصفانه می‌گوید. می‌گوید مردم کوفه، مردم عراق آدم‌های باهوشی بودند، حواس‌شان جمع بود، احوالات حاکم‌ها را بررسی می‌کردند ولی مردم شام نه، خیلی به این چیزها کاری نداشتند. این حرف غلطی است. آقای شریعتی مردم کوفه یا مردم عراق باهوش بودند، چه عیب و ایرادی می‌توانستند از امیرمؤمنان (س) بگیرند؟ چه ایرادی که به دلیل آن ایراد دنبال امیرمؤمنان نیاید؟ به چه بهانه‌ای عدالت او ایجاد نشد؟ اشجع مردم نبود؟ اعدل نبود؟ چه بهانه‌ای؟ لذا این را آن جلسه هم عرض کردم. دلیل آن سه نکته مهم است که خود امیرمؤمنان (س) به آن اشاره کردند. یکی همین. خطبه 200. آدرس‌ها را می‌دهم دیگر عزیزان خودشان ببینند. خطبه 200. آن جلسه هم گفتم. والله امیرمؤمنان قسم جلاله یاد کرده است. والله ما معاویه بعدها منی. به خدا قسم او از من سیاست‌مدارتر نیست. ولی سیاست او همراه با مکر و حیله است. همین ابن ابی الحدید که عالم بزرگ اهل سنت است، یک عبارتی دارد در شرح نهج البلاغه خود. می‌گوید: «كان علي ع لا يستعمل في حربه إلا ما وافق الكتاب و السنة» در جنگ‌ها فقط و فقط معیار او کتاب و سنت بود. امیرمؤمنان. «و كان معاوية يستعمل جميع المكايد» هر مکر و حیله‌ای که بود به کار می‌گرفت. این هم شهادت ابن ابی الحدید است. امیرمؤمنان (س) معاذالله حاضر است. یا نکته دومی که آن جلسه هم در خطبه 126 اشاره کردم، امیرمؤمنان (س)، سید رضی رضوان الله علیه می‌نویسد که امیرمؤمنان را سرزنش کردند. گفتند آقا معلوم است که کار شما پیش نمی‌رود. جهت آن معلوم است. شما یک کمی پولپاشی داشته باش. این را خواهش می‌کنم عزیزان خودشان ببینند. این در خطبه 126 نهج‌البلاغه است. امیرمؤمنان (س) اعتراض می‌کردند که آقا شما هم یاد بگیرید. مثل معاویه کمی پول‌پاشی داشته باش. قوم و خویشانت و اینهایی که از تو توقع دارند. سید رضی (رضوان الله علیه) می‌نویسد: «لمّا عوتب». شأن نزول این خطبه چیست؟ می‌فرماید وقتی حضرت را سرزنش کردند، «على تصييره الناس إسوة في العطاء» چرا بیت‌المال را مساوی تقسیم می‌کنی؟  «من غير تفضيل اولى السابقات و الشرف» آقا علی جان! طلحه، زبیر، اینها در بدر بودند، در احد بودند، اینها پیشکسوتان جنگ و جهاد هستند. اینها رزمندگان صدر اسلام هستند. به اینها بیشتر بده. آقا فرمود اولاً من از همه شما بیشتر بودم. ثانیاً جهاد دارید، سابقه جهاد دارید، پیشکسوت در جهاد هستید. الجزاء عند الله. برای خدا کار کردید. برو با خدا حساب کنم. من از بیت‌المال به کسی اضافه نمی‌دهم. البته این را اشاره کنم. حضرت تکریم می‌کردند. همیشه رزمندگان صدر اسلام را تکریم می‌کردند امیرمؤمنان این کار را می‌کرد، رسول خدا این کار را می‌کرد. حتی در یک داستانی یک وقتی اشاره کردم رسول خدا نشسته بودند، خواهش می‌کنم عزیزان عنایت کنند. خدا نکند یک جامعه‌ای رزمندگان و پیشکسوتان جنگ و جهاد و شهادت را فراموش کند. رسول خدا در یک جلسه‌ای نشسته بودند، جا نبود، جلسه پر بود. چند نفر از بدری‌ها وارد شدند. چون جا نبود سر پا ایستاده بودند. رسول خدا ناراحت شد. فرمود چخبر است؟ بلند شو. تو، تو. اسم برد. شما بلند شو، شما بلند شو. شما. به تعداد بدری‌هایی که ایستاده بودند فرمودند شما بلند شوید بدری بنشیند. تکریم می‌کرد.
شریعتی: یعنی تکریم جای خودش و سهم خواهی جای خودش.
حجت الاسلام حسینی قمی: ولی سهم‌خوانی نه. «لما عوتب» خواهش می‌کنم عزیزان ببینند. خطبه 126، سید رضی می‌نویسد حضرت عوتب. سرزنش، عتاب، سرزنش کردند «على تصييره الناس إسوة في العطاء من غير تفضيل اولى السابقات و الشرف» آقا طلحه، زبیر، سابقین، خاندانی که موقعیت‌های اجتماعی بالا داشتند. حضرت فرمود ابدا. «أ تأمرونّي ان أطلب النّصر بالجور» من پیروزی را با طلم به دست بیاورم؟ با تبعیض به دست بیاورم؟ ابدا. «فيمن ولّيت» ابدا. «لو كان المال لي» پول خودم بود «لسوّيت بينهم» اگر ملک شخصی خودم بود. «و إنّما المال مال اللَّه علی و ان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف» برای چی من به این اضافه بدهم؟ بله، «یرفع صاحبه فی الدنیا» در دنیا همه خوش‌شان می‌آید اما «یضعه فی الاخره» فردای قیامت من باید جواب بدهم. این هم نکته دوم که امیرالمؤمنین حاضر نبود. چند جلسه عرض کردیم. اگر یک پست استانداری به طلحه می‌داد، به زبیر می‌داد، همین معاویه را چند وقت برکنار نمی‌کرد، آقای شریعتی باور می‌کنید دلسوزان، کسانی مثل مالک اشتر، دلسوز است، افسر سردار رشید امیرمؤمنان است. گاهی از سر خیرخواهی به آقا می‌گفتند، آقا حالا امروز شما معاویه را برکنار نکن. چند وقت صبر کن. حالا شما جای پای خودت محکم بنشین. شما خودت تازه آمده‌ای. عزیزان من در یک جمله یادتان باشد. اگر امیرمؤمنان (س) می‌خواست این باج‌ها را بدهد، هیچ جنگ داخلی نداشت. بله، می‌توانست حکومت کند. مثل معاویه چهل و یکی دو سال حکومت کند ولی حکومت حضرت پنج سال هم نشد. چهار سال و چند ماه. با سه جنگ سنگین داخلی. یعنی پیامش به دنیا این است: من نمی‌خواهم حکومت بالای چهل ساله داشته باشم. زیر پنج سال داشته باشم ولی به کسی باج ندهم. یک نویسنده مسیحی است خیلی جمله قشنگی دارد. وقت نیست آن را مفصل بگویم. می‌گوید حکومت امیرمؤمنان  کوتاه بود. بله، واقعاً هم کوتاه بود. مثل معاویه 40 ساله نبود. 4 سال و چند ماه. ولی به عنوان یک نمونه در تاریخ ثبت شد. آقا حکومت می‌خواهی؟ عدل علوی این است. اگر معیار می‌خواهید این است. به کسی باج ندهید، به کسی امتیاز ندهید. حقوق را تقسیم می‌کنید عادلانه تقسیم کنید. کسی شایسته نیست به او پست و مقام ندهیم.
شریعتی: با ترس و رعب و ظلم بر مردم حکومت نکنید.
حجت الاسلام حسینی قمی: نکنید. با مردم باشید. آن وقت این را حضرت هم به عنوان یک نمونه عرض کنم یک دانشمند مسیحی است. آن جلسه گفتم طه حسین وزیر فرهنگ مصر بوده است. نابینا است. کتاب‌های فراوانی دارد. یک کتاب دارد علیٌ بنو. علیٌ و بنو. علی و فرزندانش. این دانشمند مصری می‌گوید. می‌گوید امیرمؤمنان (س) عین عبارت: «لا یدهن فی الدین» ملاحظه‌کاری نمی‌کرد. به کسی باج نمی‌داد. با مکر و حیله دشمن بود. اما معاویه هر کسی هر چه می‌خواست به او می‌داد. یادتان باشد در تاریخ تمام فراریان از عدل علوی، کجا می‌رفتند پناهنده می‌شدند؟ به شام حکومت اموی. یعنی اگر عدل علوی برای آنها قابل تحمل نبود آنجا می‌رفتند پناه می‌گرفتند. و نکته آخری هم که آن جلسه هم اشاره کردم، باز هم اشاره می‌کنم چون خطبه‌ها سنگین است. عرض کردم. به ذهن مخاطب می‌آید چطور می‌شود معاویه با لشکریان خود یک مشکل نداشته است. معاویه یکدفعه نشده مثلاً شورشی در لشکر او باشد، مخالفتی باشد، فرمانی بدهد اطاعت نکنند. چرا؟ چون اینطوری بیت‌المال را تقسیم می‌کرد. چون هر کسی صدایش بلند می‌شد می‌گفت ساکت شو من یک باج سبیلی به تو می‌دهم. هر کسی از امیرمؤمنان فرار می‌کرد درهای ثروت‌های را به او باز می‌کرد. و نکته آخری که عرض می‌کنم این است که گفتم امیرمؤمنان (س) در کوفه‌ای زندگی می‌کردند که متأسفانه این کوفه با این جنگ‌هایی که، با این فتوحاتی که قبل از امیرمؤمنان پیش آمده بود. آن ثروت‌های فراوان. اینها در تاریخ ثبت است. طلاهایشان را با تبر می‌شکستند. کجای دنیا طلا با تبر می شکنند؟ خب کسی که طلای خود را تبر بشکند، کاخ خود را ساخته است، خانه خود را ساخته است، باغش را دارد، ویلای خود را دارد، صدها مرکب دارد، بهترین امکانات زندگی را دارد، کی حاضر است که برود جان خود را در راه امیرمؤمنان، جان خود را در راه اسلام فدا کند؟ خدا رحمت کند آیت الله صدر (رضوان الله علیه)، می‌گوید همین مشکل را امام مجتبی (س) به مراتب بالاتر داشت. برای چی برویم با امام حسن شهید شویم که چی؟ برای چی؟ که امام حسن حکومت کند؟ حالا امام حسن حکومت نکند. معاویه حکومت کند.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم.
تلاوت صفحه 548 قرآن کریم آیات پایانی سوره حشر