بسم الله الرحمن الرحیم. ویژگی های انسان مؤمن بسیار هست. اساساً انسان باایمان مثل یک بنایی هست که ابعاد بسیاری دارد. که در قرآن در روایات حتی کتب آسمانی قبل بیان شده است که مقداری از آنها را بیان کردیم و در این برنامه نیز به توفیق الهی و عنایت آقا امام زمان مقداری بیان می کنیم. یکی از ویژگی های انسان باایمان که امام صادق بیان فرمودند تَجَمُّلٌ فِي فَاقَة هست. یعنی به گاه نداری، به گاه مشکل اقتصادی، هنگام در تنگنا قرار گرفتن زندگی اینها آبروداری می کنند.
شریعتی: با سیلی صورت خود را سرخ می کنند.
صفایی: فقر خود را، مشکل خود را نشان نمی دهند. شرایط و سختی های داخلی را تحمل می کنند اما فضای بیرونی را مدیریت می کنند. مشکل خود، گرفتاری خود، چالش های به ویژه اقتصادی که دارند چنان مستور نگاه می دارند که کسی که نمی-داند فکر می کند اینها اوضاع آنها خیلی خوب هست. در قرآن هست که جاهل فکر می کند اینها اغنیاء هستند به خاطر آن عفافی که دارند، خویشتنداری که دارند، آبروداری که دارند، دیگران می پندارند که زندگی آنها زندگی عادی هست. مشکلی ندارند. با این که در درون زندگی دارند با مشکلات دست و پنجه نرم می کنند. یکی از ویژگی مؤمنان این هست. امیرالمؤمنان می فرماید الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْر، این عفت داشتن، خویشتن داری، آبروداری، این موجب می شود که فقر شدید به انسان اثر نکند و موجب این می شود که فقر ما به چشم دیگران نیاید. چون وقتی که فقر و مشکلات و نداری را ما مدیریت نکردیم و آن را پنهان نکردیم و ارزش شد خیلی حریم-ها شکسته می شود. اول حریم خانواده هست که دیگران فکر می کنند که این خانواده دارای چالش های عمیق اقتصادی هست و این خانواده بعد از مدتی در هم خواهد شکست. یک نگاه به این مجموعه به عنوان یک خانواده در هم شکسته در معرض ویرانی می کنند. از آن طرف اظهار مشکلات، به تعبیری اظهار فقر خود، این طور هست که انسان با یک دست اظهار می کند و با دست دیگر آبروی خود را می-دهد. به همین جهت هست که نگاه دیگران نسبت به خانواده ای یا شخصی که اظهار فقر می کند یک نگاه پایین دستی هست. یک نگاهی هست که این شخص دچار بحران هایی هست حالا منشأ آن از هر جایی باشد ولی این شخص شخصیت او شکسته شده است و خانواده هم اگر باشد خانواده او هم دچار شکستگی انکسار شخصیت و قوام خانوادگی شده است. لذا انسان های مؤمن فقر را تحمل می کنند اما فقر را اظهار نمی کنند. جهت رفع فقر مدیریت می کنند و از خدا هم یاری می-خواهند و آبروداری می کنند که خدای نکرده آبروی آنها جلوی کسی به خاطر این مسائل ریخته نشود. نماد این کار حضرت زهرا (س) هست که یک زندگی را ایجاد کرد که الگو برای همگان هست. یک روز حضرت امیرالمؤمنان منزل آمدند دیدند که وضعیت منزل عادی نیست. بچه ها حالت پژمردگی دارند، حضرت زهرا یک مقدار خسته نشان می دهد امیرالؤمنان سؤال کرد که چه شده است؟ چون حضرت فوق العاده کار بیرونی داشتند و در کنار پیامبر می بودند و آن خدمات عالیه را ارائه می-کردند. گفتند ما دو روز هست غذا نخوردیم. امیرالمؤمنان خیلی ناراحت شدند. گفتند چرا شما نگفتید؟ می گفتید. گفتند من شرم دارم که به شما چیزی بگویم، تقاضایی کنم که شما توان آن را ندارید. چون می دانم شما هم توان آن را نداشتید مسئله را حل کنید. ما تحمل کردیم. در این فضا تحمل کردیم و خدا هم کمک می کند و کمک کرد. انسان های مؤمن انسان های با شخصیتی هستند. آبرودار هستند. با مناعت طبع هستند. خویشتن دار هستند. اگر یک مشکل خانوادگی از جهت مالی برای آنها پیش آمد اینها نمی روند این طرف و آن طرف بیان کنند. حتی به پدر و مادر خود هم بیان نمی کنند. این مشکل را منتقل نمی کنند که آنها هم ناراحت شوند. یک جوری آن را مدیریت می کنند که نشان بدهند هم مشکلی ندارند در عینی که این مشکل دارند و مسئله را مدیریت و حل می کنند.
شریعتی: و تازه حاج آقا آنهایی هم که خدایی نکرده کینه ای، کدورتی در دل آنها هست از این وضعیت و از این نالیدن خوشحال می شوند.
صفایی: این یکی از ویژگی ها هست. ساحت مقدس رسول خدا می فرماید خداوند إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْفَقْرَ أَمَانَةً عِنْدَ خَلْقِه، خداوند این فقر در نزد بندگان خود امانت گذاشته است. یعنی این فقر با زندگی انسان عجین هست. بعد می فرماید که فَمَنْ سَتَرَهُ، هر کس آن را مخفی بدارد خداوند یک اجر بزرگ به او می دهد. اجری به او می-دهد مثل انسانی که روزه دار هست و شب زنده دار هست. یعنی خداوند انسان های آبرومند، با شخصیت دوست دارد. از مجموعه مخلوقات خود این افراد را دوست دارد. خداوند هم حتماً رفع مشکل می کند. به خاطر این روحیه و رویه ای که دارد. این یکی از ویژگی های انسان مؤمن هست. بسیاری از علما بودند وضعیت درون منزل آنها فوق العاده مشکل داشت اصلاً گاهی ما که شاگردان آنها بودیم متوجه نمی-شدیم. از بس این انسان با روی خوش، با مناعت طبع، با بزرگی، سؤال می کردیم حال شما، شکر. شکر خدا می کرد. ولی در درون منزل دچار مشکلات عدیده بودند. نمونه آن مرحوم علامه طباطبایی. ایشان نقل کرده بود که من در نجف از ایران زمین هایی که پدر من داشتند مباشری آن جا کار می کرد برای ما پول می فرستاد می گفت ما با این پول زندگی می کردیم و وضعیت ما هم خوب بود. یکباره این ارتباط ایران و عراق قطع شد مشکلات این زمین در تبریز برای اینها ایجاد شده بود، ایشان دیگر کاملاً پولی نداشتند که زندگی کنند. نقل کرده بود که بعد از آن رفاه یکباره دچار فقر شدیم. یک وقت فقر مستمر هست، عادت می کنید. ایشان بیان کرده بودند که ما بررسی کردیم دیدیم دو وعده غذا بیشتر نمی توانیم بخوریم بعد از آن دیدیم که یک وعده بیشتر نمی شد. آن هم ظهر هست. به همین خاطر برای تأمین این کتاب ها را فروختم. اما هیچ کس متوجه نبود. گفت بعد از مدتی دیدم که من ناهار ظهر هم نمی توانم بخرم و مشکلات پیچیده ای رخ داده بود که واقعاً خیلی سنگین بود. گفته بود احساس کردم که در زندگی متوقف شدم. اسیر هستم. حبس هستم. سنگ و صخره جلوی من زیاد هست نمی توانم حرکت کنم. آزاد نیستم و مشکلات من زیاد هست. تحلیل نداشتم چرا این طوری هست. بسیاری از بزرگان برای ما نقل کردند می-گفتند که ایشان یک شخصیت فوق العاده بودند. یعنی به تعبیر بنده یک انسان عرشی بودند که روی زمین برای ما هدیه شده بود. ایشان می گفت من تحلیل نمی-توانستم بکنم چه شده است. گفت خدمت آقای قاضی رفتم. استاد ایشان بودند. گفتم آقا خیلی مشکل دارم. تحلیل نمی توانم بکنم. گله ای نمی کردند. به هیچ صورت اظهار فقر نمی کردند. این را برای من تحلیل کنید که جریان چیست. ایشان گفته بودند که خداوند سنگ را جلوی شما گذاشتند که پا بگذارید و بالا بروید خود شما از این بندهایی که در ذهن شما ایجاد می شود چرا این طور، چرا این طور آزاد کن. ایشان خیلی شعرهای خوب می سرودند. چون هم فهم آن را داشتند، هم ادبیات مسلط بودند. هم دست ایشان به بالا وصل بود. این را به شعر در آوردند. شعرها را آخر عمر معدوم کردند. فقط یک تعدادی شعرها موجود هست. از جمله این شعر. پیر خرد پیشه نورانی ام/ برد ز دل زنگ پریشانی ام. گفت که در زندگی آزاد باش/ آن گذران هست جهان شاد باش. گفت دیگر از آن روز به بعد من دیگر هیچ غم ندارم. زندگی را ادامه می دهم. مشکلات بیاید نیاید، حال خوشی داشته باشیم، رفاه باشد، رفاه نباشد، می دانم که اینها برای من یک امتحان هست. و اگر من خوب بندگی کنم خدا خوب خدایی می کند. بعد ایشان بعد از مدتی زندگی ایشان به رفاه رسید. مرحوم علامه می گفتند آن زمان خیلی بر ما سخت گذشت. حتی شاید تعجب بفرمایید مرحوم علامه ده سال در یکی از شهرهای غربی ما ماندند و یک مقداری کارهای کشاورزی انجام دادند. لذا انسان های مؤمن این طور نیست که مشکلات اقتصادی خود، چالش های اقتصادی خود، حتی مشکل خانوادگی با زن خود دارند، زن با شوهر دارد، اینها بیرون ببرند. در محیط خانه می نشینند تحمل می کنند، حل می کنند، اگر نیاز به مشورت داشتند مشورت در جهت رفع مشکل می کنند نه اظهار گلایه و این که ما این طوری داریم زندگی می کنیم. می گویند چه کار کنیم که مسئله حل شود. از مشکل رد شویم. این یکی از ویژگی های انسان با ایمان هست. یکی دیگر از ویژگی های این عزیزان الْعَفْوُ عِنْدَ الْقُدْرَة هست. انسان های مؤمن خیلی دارای روحیه عفو هستند. انسانی که توان عفو دیگران را دارد، بخشش دیگران را دارد، این انسان بزرگی هست. چرا؟ چون دیگری بدی می کند. به شخص بدی می کند این بدی در جسم و در دل می رود. اگر انسان در دل خود نگه داشت آن بدی در دل او هست، آن کار بد به دل نشسته است. در دل مستقر شده است. اگر انسان عفو کرد از بین می رود. آن وقت انسان با عفو خود نه خود متلوس به آن سیاهی و کار بد طرف شده است و هم با برخورد خوب برخورد بد را جواب داده است که این یکی از نشانه های انسان های بزرگ هست. «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراما» (فرقان/72)، «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما» (فرقان/63) عفو می کنند. یک بار یک شخصی خدمت امام حسن مجتبی در مدینه آمد بعد از آن صلحی که صورت گرفت. بعد از اتمام نماز پشت سر حضرت مجتبی این کریم اهل بیت (ع) شروع به توهین کردن کرد. از حضرت که از مسجد بیرون آمد توهین می کرد حضرت هم می رفت. تا به منزل رسید. منزل که رسید روی خود را به طرف این آقا کرد گفت علی الظاهر شما غریب هستید تشریف بیاورید ناهار خدمت شما باشیم. آن شخص همین طور ایستاده بود. گفت من به شما توهین می کنم شما از من دعوت می کنید، محبت می کنید. انسان-های بزرگ این طوری هستند. انسان های بزرگ بدی دیگران در دل نگه نمی دارند که آن بدی در دل آنها مستقر شود، قلب آنها را، دل آنها را آلوده کند. عفو می کنند. می بخشند. در حدیث هست إنّ اللَّه تعالى عفوّ يحبّ العفو، خدا خیلی بخشنده هست. دوست دارد دیگران هم ببخشند. اگر مرد کار بدی کرد، خانم ببخشد. خانم یک حرفی زد شوهر ناراحت شد ببخشد. بچه ها همین طور. محیط اجتماعی ما همین طور. این موجب می شود که این روحیه عفو یک فضایی را فراهم کند که انسان ها نسبت به هم یک ارتباط صحیح انسانی و احسانی برخورد کنند. آن آقایی که هم که بدی کرده است آن هم درس می گیرد. اگر درس نگرفت باز بدی کرد باز انسان عفو می کند. آن جایی دیگر نباید عفو کرد که فرد در بدی خود تجری پیدا می کند. دیگر با جرأت و گستاخ می شود. یک روزی میرزای قمی مشغول نماز بودند این شخصیت فوق العاده ای است و صاحب دانش و علم فوق العاده ای در فقه به ویژه اصول هستند. عالم جامعی هستند و صاحب کرامات هستند. الان در قم در مقبره شیخان دفن هستند. ایشان حاجات زیادی را برآورده می کنند. ایشان مشغول نماز می-خواستند بشوند یک فقیری آمد گفت بگویید مردم به من کمک کنند. میرزای قمی گفت اجازه بدهید نماز تمام شود بعداً من به مردم می گویم به شما کمک کنند. گفت نه الان بگویید. گفت الان که وقت نماز هست. گفت نه الان بگویید. گفت بعد از نماز. این یک آب دهان به صورت میرزای قمی که مرجع تقلید شیعیان جهان بود. این افرادی که نماز می خواندند آن فرد را گرفتند به میرزا گفتند که این فرد خیلی انسان گستاخی هست، خیلی بی تربیت هست. اجازه بدهید ایشان را مجازات کنیم که به این کار خود دیگر ادامه ندهد. از این کار دست بردارد. میرزای قمی گفت اجازه بدهید من فکر کنم چه برخورد منطقی و شرعی با ایشان بشود. ایشان نقل کردند که 20 دقیقه فکر کردند. بعد رو به جمعیت کردند گفت هر کس من را دوست دارد به این کمک کند. بعد از ایشان سؤال کردند آقا چرا شما این کار را کردید؟ گفت 20 دقیقه فکر کردم که چه برخورد منطقی، شرعی، انسانی با ایشان بکنم جزء عفو چیزی ندیدم. اگر این روحیه را داشته باشیم خیلی از کارها درست می شود. روز قیامت وقتی مردم محاسبه شدند در حدیث هست که منادی ندا می دهد کسانی که طلبکار خدا هستند بلند شوند. خیلی چیز عجیبی هست که کسی از خدا طلب داشته باشد. ما سر تا پا بدهکار خدا هستیم. یک گروه بلند نمی شوند در حدیث هست که سر خود را بلند می کنند. این نشان می دهد که آنها هم خیلی عفیف هستند، خیلی محجوب هستند، شرمنده هست، می گویند آقا ما طلب خدا کجا، نمی ایستند، یک مقدار سر خود را بلند می کنند خود را نشان می دهند. دیگران سؤال می کنند شما چه کردید که طلبکار خدا هستید؟ می گویند ما از کسانی که به ما بدی کردند گذشتیم و آنها را به خاطر عفو کردیم. لذا خدا می فرماید اینها طلبکار من هستند آن جا باید آن طلب را به آنها رساند. لذا این خیلی مهم هست که هر چه بکاریم همان بدرویم. به خاطر خدا عفو کردید، آن جا خدا شما را عفو می کند. هر چه بگوییم همان بشنویم. از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید، جو ز جو. این شما به خاطر خدا عفو کردید، آن جا هم خدا شما را عفو می کند. به همین خاطر یکی از ویژگی های انسان مؤمن عفو هست. ساحت مقدس رسول خدا اسوه این کار بودند. چه قدر مردم مکه در زمان جاهلیت نسبت به ایشان اذیت و آزار داشتند. توهین می کردند. سنگ می-زدند. در یک منطقه ای تشریف بردند رئیس آن منطقه دستور داد با سنگ حضرت را بیرون کنند. اما وقتی که وارد مکه شدند با آن عظمت و پیروزی گفت همه ببخشید. گفتند آقا، گفت اشکال ندارد. به همین خاطر پیامبر فرمودند علیکم بالعفو، مؤمنین، مسلمین، انسان ها بر شما باد عفو کردن. و إنّ العفو لا يزيد العبد إلّا عزّا، این عفو کردن یک کار فوق العاده برای انسان عفوو ایجاد می کند و آن عزت هست. بزرگی هست. بعد فرمودند اهل فاعفوا عفو باشید يعزّكم اللَّه خداوند هم شما را عزیز می-کند. بزرگ می کند. چه قدر خوب هست این عفو در فضای جامعه ما. الان بسیاری در زندان هستند به جرایم غیر عمد. برخی مواقع خود بنده بررسی می کنم یک پولی شخص بدهکار هست نتوانسته است پرداخت کند. زن دارد، بچه دارد، شرایط زندگی خیلی سختی دارد. الان او را زندان بردند. شاکی خصوصی هم داشته است حالا این شاکی این را عفو کند. بگوید شما بیرون بیایید و کار کنید این پول ما را بدهید. یا دیگران کمک کنند این از زندان بیرون بیاید ولی آن عفو أقرب لتقوا هست، عفو انسان نزدیک تر به تقوا هست. یا مهریه ها هست، عفو کنند که بعداً در شرایط مقتضی این آقا پرداخت کند یا مسئله قصاص هست. یک قتلی صورت گرفته است، فردی کشته شده است، آن آقا هم الان پشیمان هست، نادم هست، از آن طرف می-گوید من مقصر نبودم، مشاجره ای شد. خیلی کار بدی کردند. ولی الان یک مادر داغدار آن فرزند هست، یک مادر هم باید داغدار یک فرزند دیگر باشد. اگر شرایط هست عفو کنند. به خاطر خدا عفو کنند خداوند هم نسبت به آنها با نگاه عفو در قیامت نگاه می کند. اما این عفو مهمترین تجلی آن وقتی هست که انسان قدرت پیدا می کند. اگر انسان قدرت پیدا کرد مثلاً در امور مالی قدرت پیدا کرد یک مقامی به او داده شد، نسبت به افرادی سابقاً نگاه مثبتی نداشته است بگوید حالا من قدرت پیدا کردم با این برخورد بد کنم. می گویند انسان های مؤمن همیشه دارای روحیه عفو هستند. و می گویند زکات قدرت، زکات ظفر، زکات بزرگی عفو هست. به همین خاطر در داستان ها هست بچه ها با هم دعوا می کردند یکی از بچه ها گفته بود من کدخدا شدم می دانم شما را چه کار کنم. این هست که این عفو عند القدره یکی از بزرگی هایی هست برای انسان هایی که در یک جایی قرار می گیرند، منصبی قرار می گیرند که می توانند شرعاً و قانوناً عفو کنند. همان کاری که پیامبر کرد، همان کاری که امیرالمؤمنان کرد. همان کاری که امام راحل، مقام معظم رهبری اخیراً کردند. اینها نشان بزرگی انسان هست. عظمت انسان هست. روحیه والای انسان هست. لذا عفو عند القدره یکی از ویژگی های اهل ایمان هست. یکی دیگر از ویژگی های اهل ایمان این هست که نصیحت پذیر هستند. وقتی کسی آنها را نصیحت کرد می پذیرند. طَاعَةٌ فِي نَصِيحَة. نصیحت یعنی خیرخواهی. این خیرخواهی گاهی راهنمایی هست یک فردی می آید خیرخواهانه یک مطلبی به انسان می گوید. انسان نباید موضع بگیرد. بگوید نه شأن من خیلی بالاتر از این هست که شما به من حرفی بزنید خود من همه چیز را می دانم. متأسفانه برخی از انسان ها دارای جمود شخصیتی هستند. هر چه می زنید به در بسته می خورد. نرم نیستند، قابل انعطاف نیستند، لذا در زندگی زمین می خورند. مثلاً یک جوانی هست تازه وارد بازار کار شده است بلند پروازانه می خواهد کار اقتصادی انجام بدهد آن پیر دیر بازار می آید او را نصیحت می کند می گوید این طور اقدام نکن. تمام سرمایه را این طور در کار نگذارید. این مشکل پیدا می کنید. می گوید نه من همه جوانب را بررسی کردم. کارهای اقتصادی اول خود را خیلی خوب جلوه می دهد سودآور هست، بعد که انسان وارد شد اوضاع خراب می شود. آن می فهمد، تجربه کرده است، آن چیزی که جوان در آینه می بیند آن در خشت خام می بیند. به آن می گوید این کار را نکن. می گوید نه من برای انجام آن آمدم، گوش نمی کند مشکلات پیدا می کند. لذا انسان های مؤمن انعطاف پذیر هستند. نصیحت، خیرخواهی دیگران را می پذیرند. این طور نیست که یک حالت جمود، یک خشکی شخصیتی داشته باشند و حرف حساب را نپذیرند. به همین جهت هست امیرالمؤمنان می فرماید طُوبَى لِمَنْ أَطَاعَ نَاصِحا، این خوشا به حال کسی که حرف نصیحت کنندگان را گوش می کند و از آن کسانی که آن را گمراه می کنند پرهیز می کند. به این خاطر هست که انسان های فهمیده خردمند همیشه برای خود یک مشاور ناصح دارند. در بازار هست، یا در محیط کاری هست یا در محیط سیاسی هست یا محیط فرهنگی هست، یا فضای زندگی خود هست. همیشه برای خود یک ناصح امین با تجربه عاقل دارد. لذا به برخی از بزرگان می گفتند چه رفیقی انتخاب کنیم می گفتند مؤمن عاقل. هم مؤمن باشد، هم عاقل باشد. لذا انسان همیشه برای خود باید یک انسان باتجربه عاقل دارای دلسوزی نسبت به او و زبان نصیحت داشته باشد برای خود کنار بگذارد و با آن مشورت کند. بعد خود هم حرف شنوی داشته باشد. یک روزی یک نفر خدمت امام جواد (ع) آمد گفت آقا من را نصحیت کنید گفت گوش می کنید. گفت بله آقا گوش می کنم. به ایشان یک چند تا نکته گفت. اول گفت گوش می کنید؟ آن که گفت بله
شریعتی: این خیلی مهم هست که شما می پذیرید یا نه؟
صفایی: و الا حرف انسان ضایع می شود. به او گفت اولین کاری که می کنید تَوَسَّدِ الصَّبْر بالش شما صبر باشد، یعنی تکیه گاه زندگی شما صبر باشد. وَ ارْفَضِ الشَّهَوَات، شهوات را کنار بگذارید. آخرین چیزی که به ایشان گفت این بود خود را در محضر خدا بدان و ببین در محضر خدا چه شخصیتی داری. همیشه خود را محضر خدا محاسبه کنید. بنابراین انسانی که یک نصیحت کننده عاقل دلسوز با تجربه دارد به قول معروف آقای قاضی نصف راه را طی کرده است. چون فردی را دارد که این راه را رفته است، تجربه کرده است، الان دست این را می تواند بگیرد. یکی از ویژگی های انسان شریف، مؤمن، مسلمان این هست که ناصحی داشته باشد و از آن قبول کند. به همین خاطر همیشه انسان ها دوست دارند گذشته آنها تکرار شود که آن اشتباهاتی که کردند تکرار نکنند، آن فرصت هایی که از دست دادند از دست ندهند. ولی دیگر جبران نمی شود. اعاده نمی شود. برگشتی در کار نیست. اما می توانند این کار را بکنند و آن این هست از انسان هایی که این راه را رفتند این راه را اخذ کنند. این را یاد بگیرند. تجربه ها، فرصت ها را از آنها که رفتند اینها کسب کنند و اشتباهات آنها را نکنند. فرصت هایی که آنها می گویند ما از دست دادیم اینها از دست ندهند. لذا می گویند که کاش انسان دو تا عمر داشت. یکی تجربه می کرد، یکی زندگی می کرد. آن عمر اول عمر دیگران هست. تجربه دیگران هست که ما باید از آنها استفاده کنیم. لذا می گویند اعقل الناس، عاقل ترین مردم من جمع عقل الناس علیه، عاقل ترین مردم آنهایی هستند که عقل های دیگران را به عقل خود متصل می کنند. چون او یک عقل دارد اما وقتی با عقلا بنشیند، با باتجربهها بنشیند، عقلهای آنها را هم به خودش اضافه میکند. بر عقلش اضافه میشود. بدین جهت هست که پذیرش نصیحت و داشتن یک مشاور امین، دلسوز، مؤمن، عاقل، با تجربه و وارد در آن کار برای انسان یک نعمت است. لذا گفتهاند: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر» آنهایی که اهل ذکر و اهل فهم هستند بروید پرسید. مهمترین آنها اهل بیت (ع) هستند که اهل ذکر هستند. میگوید بروید از آنها مرتب سؤال کنید. الآن دست ما به آقا امام زمان نمیرسد ولی مجموعه روایات آنها هست. از اهل بیت. استفاده کنید. بزرگان در این رابطه وجود دارند. از این عزیزان استفاده کنیم و در زندگی یک ناصح امین، عاقل و دلسوز داشته باشیم. این نصف راه را رفتهایم بلکه عمری که دوست داریم برگردد، او برای ما با هدایتهای خود برمیگرداند. به همین خاطر میگویند تا میخواهید زندگی ابتدایی خودتان را شروع کنید، با تعقل، تدبر، آیندهنگری شروع کنید. آن آیندهنگری آنها رفتهاند، پدر و مادر رفته است، اگر این تجربه را داشته باشند، یا آن ناصح امین رفته است، متوجه هست. انسان را راهنمایی میکنند و یاد میدهد. به همین جهت هست که این خیلی کار بزرگی است که انسان باید صورت بدهد.
شریعتی: انشاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. خیلی سپاسگزارم. انشاءالله که جزء اهل ایمان باشیم. انشاءالله که امیرالمؤمنین دست ما را بگیرد در این بادی انشاءالله همه ما با هم نهایت به آن مرتبه حب هم برسیم و محبوب خدای متعال. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم.
صفحه 542 قرآن کریم آیات ابتدایی سوره مجادله.
اشاره قرآنی: بسم الله الرحمن الرحیم. در سوره مجادله آیه ششم خداوند یک نکته خیلی مهم بیان میکنند و آن این است که انسانها بدانند در روز قیامت همه مبعوث میشوند. هیچ انسانی نیست مگر اینکه مبعوث میشود. «يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَميعاً» یعنی هیچ انسانی معلوم نمیشود که تمام شده باشد بگوید من دنیا را تمام کردم پس دیگر تمام است. از بین رفتم. بعد خداوند میفرماید: «فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا» به همه دقیق خبر میدهیم. انباء یعنی خبر دقیق که چه کردم. از آن طرف احصاه الله. خداوند همه را احصا کرده است. ریز به ریز، دانه به دانه اعمال ما احصاء کرده است در حالی که «وَ نسوه» در حالی که خود اینها فراموش کرده بودند که آیا ما چنین کاری کردیم؟ آنجا که نشان میدهند یادش میدهد «وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ» هم شما در محضر خدا هستید و خداوند شاهد همه امور شما هست. و این خیلی نکته عجیبی است که همه ما چه آشکار، چه نهان، چه در دل، چه اظهار، در محضر خدا هستیم. همه زندگی ما در محضر خدا است. اگر بدی کنیم خدا میبیند، خوبی کنیم، خدا میبیند. و مهمتر از همه چون در محضر خدا هستیم خوب بندگی کنید، خدا هم برای ما خوب خدایی خواهد کرد.
شریعتی: انشاءالله. به به خیلی خوب. این هم نکتهای بود از این صفحه و این هم برنامهای بود از برنامههای سمت خدا و یک قراری که ما هر روز در کنار هم داریم تجربه میکنیم. خیلی ممنون هستم از نگاه پرمهر شما.