اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-10-16-حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی-سیری در نهج البلاغه امیرالمؤمنین علیه السلام (خطبه 25)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می کنم به شهدای حادثه تلخ اخیر. سلام می-کنم به خانواده های داغدار و عزادار. سلام می کنم به مجروحان این حادثه. خانم ها، آقایان به اولین روز هفته سمت خدا خیلی خوش آمدید. سلام می کنم خدمت عزیزان در هر کجا که هستید مخاطبان جان، مخاطبان عزیز شبکه سه، مخاطبان خوب شبکه افق، شنونده های رادیو معارف، هر کسی در هر کجا صدای ما را می-شنوند و تصویر ما را می بیند خیلی خوشحال هستیم که با هم هستیم و در کنار هم هستیم. و با احترام و با افتخار در محضر حاج آقای حسینی عزیز. سلام علیکم و رحمۀ الله.


حجت الاسلام حسینی قمی: سلام علیکم و رحمۀ الله. عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه بینندگان عزیز در خدمت شما هستیم و عرض تسلیت، من خطبه ای را با همین مناسبت انتخاب کردم ان شاءالله در ضمن خطبه اشاره ای خواهیم کرد. نه اشاره که مطالب مفصلی راجب این حادثه خونبار خواهیم گفت.
بسم الله الرحمن الرحیم. خطبه 26 نهج البلاغه هست. مَا هِيَ إِلَّا الْكُوفَةُ أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا إِنْ لَمْ [يَكُنْ‏] تَكُونِي إِلَّا أَنْتِ تَهُبُّ أَعَاصِيرُك‏. اولاً زمان این خطبه چه زمانی هست؟ و داستان این خطبه چه داستانی هست؟ بعد از پایان سه جنگ سنگین داخلی در زمان امیرالمؤمنان (س) جنگ جمل، صفین و نهروان، عده ای از مردم یمن، یک بخش کمی بارها عرض کردیم یمنی ها عموماً جزء ارادتمندان امیرالمؤمنان (س) بودند. حضرت مدتی برای تبلیغ از سوی رسول خدا در یمن حضور داشتند. هنوز هم یمنی ها به حضرت ارادت دارند. ولی یک جمع کمی از آنها در یمن شورشی کردند. چرا شورش کردند؟ از موقعیت سوء استفاده کردند. چون در مصر معاویه استاندار امیرالمؤمنان (س) محمد بن ابی بکر را به شهادت رسانده بود. به وضع خیلی فجیع که نمی شود گفت و به بعضی از شهرهای امیرالمؤمنان (س) حمله کرده بود. جمع زیادی را کشته بود. از این فرصت شورشی ها در یمن یک جمع کوچکی سوء استفاده کردند. استاندار عبیدالله بن عباس بود. سران اینها را به زندان انداخت. اینها از داخل زندان به هواداران خود نامه نوشتند که شما قیام کنید. آنها هم باز دوباره شورش کردند. امیر لشکری که از طرف امیرالمؤمنان (س) آن جا بود، به نام سعید به نمران را عملاً همه چیز را از دست او گرفتند. عبیدالله بن عباس که استاندار بود یک نامه ای به امیرالمؤمنان (س) نوشت حضرت هم در پی آن نامه به شورشی ها نوشتند که این چه کاری هست که دارید انجام می دهید. اینها یک چهره منافقانه از خود بروز دادند. در جواب امیرالمؤمنان گفتند ما مشکلی با شما نداریم. فقط می خواهیم استاندار برکنار شود. اگر استاندار را شما عوض کنید ما مشکل نداریم. ولی از آن طرف هم به معاویه نامه نوشتند که الان فرصت خوبی هست برای این که شما یمن را در اختیار بگیرید و ما با شما همکاری می کنیم. معاویه جستجو کرد یک جلادی که در تاریخ اسم او با جنایت و خونریزی و خون آشامی ثبت شده است به بسر بن ارطاه او را فرستاد گفت اول می روی در مدینه بعد مکه، یمن، همین طور شهر به شهر، هر کجا که قلمرو حکومت امیرالمؤمنان هست یک حرکتی انجام بده، بعد هم به یمن برس آن جا هواداران ما با تو همکاری می کنند. این که من عرض می کنم یاد عزیزان باشد تمام آن چه در این داستان می گوییم از مصادیر دست اول الکامل فی التاریخ، تاریخ طبری، مال هزار سال پیش، عزیزان می دانید تاریخ هم جزء منابع شیعی نیست. جزء منابع اهل سنت هست و بعد از او همه از این جا نقل کردند. ابن ابی الحدید نقل کرده است، ابن میثم بحرانی، مصدر همه آنها تاریخ هزار ساله پیش الکامل فی التاریخ و تاریخ طبری هست. تعبیری که در نامه معاویه به بسر بود این بود که أمره أن يقتل كلّ من كان في طاعة عليّ عليه السّلام‏، گفت هر کجا دیدی کسانی از امیرالمؤمنان حمایت می کنند آنها را به قتل برسان. البته خود ابن ابی الحدید تعبیر جالبی دارد. می گوید ریشه این در همان اختلافات قدیمی امیرالمؤمنان (ع) و معاویه هست. آن اختلافات قدیمی کجا هست؟ ابن ابی الحدید اشاره کرده است آن هفته هم خواندیم در نامه دهم نهج البلاغه حضرت به معاویه نوشتند فَأَنَا أَبُو حَسَنٍ قَاتِلُ جَدِّكَ وَ أَخِيكَ وَ خَالِكَ شَدْخاً چون معاویه حضرت را به جنگ تهدید کرده بود. حضرت فرمود من ابا الحسن هستم. من همان هستم که در جنگ بدر سه نفر از بستگان درجه یک تو را برادرت، دایی ات و جدت را من کشتم. ذَلِكَ السَّيْفُ مَعِي‏، آن شمشیر همراه من هست وَ بِذَلِكَ الْقَلْبِ، شمشیر چیزی نیست همان روحیه امروز در من هست. بنابراین اختلافات ریشه ای بود ولی خب این فرصت شورش یمنی ها هم برای معاویه فرصت خوبی شد که بسر بن ارطاه را فرستاد. من سریع یک گزارشی بگویم که این جانی بالفطره چه کرد تا به یمن رسید. اول مدینه آمد. حاکم مدینه از ترس از شهر بیرون رفت. ابو ایوب انصاری بود. یک سخنرانی کرد خیلی به اصحاب پیامبر و انصار دشنام داد. من عبارت را بخوانم. باز تکرار می کنم منابع دست اول مثل الکامل فی التاریخ، سخنرانی بسر بن ارطاه نماینده معاویه در مدینه، به اصحاب پیامبر، به انصار گفت يَا مَعْشَرَ الْيَهُودِ وَ أَبْنَاءَ الْعَبِيد، ای جماعت یهودی ها این فرزندان بردگان، کاری با شما می کنم که در تاریخ ثبت شود آن جنایتی که من نسبت به شما و قتل و غارتی که نسبت به شما ... ترسیدند، حسابی ترسیدند. خانه های زیادی را آتش زد گفت باید با معاویه بیعت کنید. در حالی که امیرالمؤمنان خلیفه بود، مردم با حضرت بیعت کرده بودند. مدینه با حضرت بیعت کرده بود. اینها از ترس بعد از این آتش سوزی ها و آتش زدن خانه ها اینها با این آقا بیعت کردند یک کسی را هم به عنوان جانشین خود انتخاب کرد و خیال او از مدینه راحت شد. به طرف مکه رفت. این آوازه قتل و غارت در مدینه و آتش زدن خانه ها و تهدید به مکه رسیده بود. مخصوصاً در راه که می آمد باز یک جمع زیادی را در راه مکه به قتل رساند وقتی به مکه رسید دیگر مردم مکه حساب کار خود را کرده بودند. گفتند ما تسلیم هستیم هر چه شما می گویید. گفت من از شما گذشتم ولی اگر مخالفتی کنید باز تهدید کرد که با شما چه خواهم کرد آن جا هم یک کسی را به عنوان خلیفه تعیین کرد، به عنوان حاکم تعیین کرد گفت این حاکم بر شما هست، حاکم امیرالمؤمنان حکومتی ندارد. در مکه باز یک جنایت دیگری که کرد دو تا از بچه های همین عبیدالله بن عباس استاندار امیرالمؤمنان در یمن را آن جا پیدا کرد این دو تا بچه را به قتل رساند. بچه ها پیش یک کسی امانت بودند. آن آقا گفت اینها امانت دست من هستند این که شما می-خواهی دو تا بچه را بکشی اول من را بکش. من نمی گذاریم اینها امانت من هستند. گفت من نمی خواستم تو را بکشم، ولی خودت می خواهی باشد. اول تو را می کشم بعد دو تا بچه ها را می-کشم. آن را هم کشت، دو تا بچه ها را هم کشت. عرض کردم یک قتل و غارت عجیبی. در مسیر خود به نجران رسید. نجران عمده مسیحی ها بودند. باز یک سخنرانی آن جا کرد، گفت چون می ترسید اینها یک وقت شورش کنند گفت يَا مَعْشَرَ النَّصَارَى وَ إِخْوَانَ الْقُرُود، می دانید بالاخره اینها در پناه اسلام بودند، داشتند زندگی می کردند. در زمان پیامبر اهل ذمه اینها که در پناه اسلام بودند محترم بودند، این تعبیر را به کار برد. گفت یا اهل النصاری، یا معشر النصاری، مسیحی ها إِخْوَانَ الْقُرُود برادران میمون قرد یعنی میمون، قرود جمع آن هست. لَئِنْ بَلَغَنِي‏، اگر به من خبر برسد که شما با حرکت من مخالفتی کردید نسل شما را قطع می کنم. اصلاً شما را از این منطقه ریشه-کن می کنم. باز جمعی از شیعیان را آن جا به قتل رساند داماد عبیدالله ابن عباس را هم آن جا پیدا کرد او را هم به قتل رساند. یعنی دو تا بچه های استاندار امیرالمؤمنان را در مکه کشت، داماد او را هم در نجران کشت. با این وحشتی که در مسیر راه ایجاد کرده بود، در مدینه، در مکه، در نجران، آوازه این وحشت به یمن رسیده بود. که من همین جا می خواهم عرض کنم اگر کسی بخواهد این مدل جنایت را تشبیه کند که حالا اشاره می کنم که در تاریخ ثبت شده است که در مجموع تا به یمن رسید و فتنه او تمام شد 30 هزار نفر زن، کودک، کوچک، بزرگ را به قتل رسانده است. 30 هزار نفر.
شریعتی: 30 هزار تا نبرد تن به تن هست. نه این که بمب بیندازید 30 هزار را ...
حجت الاسلام حسینی قمی: در مدینه همین طور بوده است، البته در یمن حالا اشاره می کنیم در یمن با یک لشکری درگیر شد، ولی در مسیر به هر کسی رسیده است کشته است. 30 هزار نفر، این گزارش تاریخ هست که به نظر من اگر بخواهیم تشبیه کنیم امروز همین کاری که داعشی ها دارند انجام می دهند. و چه قدر ما باید رضوان خدا بگوییم. رضوان خدا به روان شهید سردار سپهبد سلیمانی به هر حال تا یک حدود زیادی ریشه های اینها را کند. یاد ما نرفته است، یاد مردم نرفته است یعنی دولت اسلامی عراق و شام آن روزی که اینها روزهای اوج حرکت و جنایات آنها بود در عراق چه کردند. در سوریه چه کردند. انواع و اقسام مدل قتل و جنایت را یاد شما هست یاد عزیزان هست.
شریعتی: و جالب هست از این طرف برای این که آن ترس را ایجاد کنند و آن ارعاب را با جنگ رسانه ای در واقع
حجت الاسلام حسینی قمی: رسانه ای شدید حرکت می کردند. و یاد شما هست، آدم در قفس می انداختند و آتش می زدند. و منتشر می کردند. بخواهیم بگوییم این مدل همین جنایاتی که بسر ... امتداد همان حرکت هست. و همین جنایاتی که الان شما در غزه داریم می بینیم. صهیونیست ها دارند انجام می دهند، آمریکایی ها انجام می دهند، داعشی ها انجام می دهند. و این جنایت اخیر آنها. صادقانه عرض می کنم خدا شاهد هست آن روزی که این حادثه در کرمان پیش آمد من شب یک لحظه داشتم یک سریالی شبکه یک داشت اسم سریال ترور، قسمت اول آن، البته من یک چند لحظه ای نگاه کردم یک مرتبه دیدم یک چند تا بچه دانش آموز در سریال دارند می آیند حدس زدم که این سریال می خواهد به این سمت پیش برود که یک انفجاری، یک عملیات تروریستی روی این چند تا دانش آموز می-خواهد انجام شود. من تلویزیون را خاموش کردم. می دانستم فیلم هست، نقشه هست، صحنه هست، سریال هست، ولی خاموش کردم. چند تا دانش آموز را نمی توانم ببینم. شما ببینید قریب 90 نفر که دیشب گفتند 89 تا بود، نودمین آن دیشب یک طفل 8 ساله به جمع شهدا ملحق شده است. بخواهیم تشبیه کنیم مدل همین هست. بسر به ارطاه در مدینه آدم کشت، در بین راه در مکه، در نجران، به اصل منطقه که در یمن هست رسید. آن جا درگیری-ها خیلی شدید شد. چون اصل شورشی ها عرض کردم در یمن بودند. در تاریخ هست که یک لشکری رودروی با او آمدند جزء یک نفر همه را به قتل رساند. مجهز با جمعیت زیادی آمده بود. باز یک جمع دیگری را در یک منطقه ای به نام جیشان، عبارت این هست، قَتَلَهُمْ قَتْلًا ذَرِيعا خیلی بد اینها، می گویم همین مدل کشتارهایی که داعشی ها انجام می دهند. در این فضایی که قریب 30 هزار نفر تقریباً کشته شدند امیرالمؤمنان (س) این خطبه 25 برای این داستان هست. یاران خود را تشویق کردند برای قیام در برابر این لشکری که از طرف معاویه به فرماندهی بسر بن ارطاه آمده است. گزارش این هست، تساقلوا، اینها حاضر نشدند با امیرالمؤمنان همراهی کنند حضرت یک خطبه تندی خواندند که حالا اشاره می کنم. شخصی به نام جاریه بن قدامه فرماندهی یک جمعی را پذیرفت گفت آقا من حرکت می کنم توانست دو هزار نفر را همراه خود بردارد یمن بیاید. وقتی در یمن آمد این دو هزار نفر مجهز بودند. بسر دیگر فهمید ماندن او این جا دیگر فایده ندارد. در برابر یک لشکر آماده، این می توانست زن و بچه و کودک را به قتل برساند، نه در برابر یک لشکر مجهز دو هزار نفری. همین جمله ای که این روزها مکرر از سردار سلیمانی پخش می شود که طرف حساب شما من هستم با زن و بچه و خانواده ها شما چه کار دارید. به هر حال وقتی این حرکت کرد بسر فرار کرد، دید زمینه نیست آمدند و دوباره یمن به همان حالت سابق خود برگشت. قبل از این که من خطبه را بخوانم جالب است اشاره کنم بسر آمد دید دیگر نمی تواند کاری کند، در شام پیش معاویه آمد گفت من به خاطر تو 30 هزار نفر را کشتم و مأموریتی که داده بودی انجام دادم، چون هدف آنها بیشتر ناآرامی در شهرها بود و ترس و ارعاب. اینها می-دانستند به هر حال امیرالمؤمنین (س) اینها را دوباره بر می-گرداند. ولی همین ترس و ارعاب خیلی هست. شما در 3 تا، 4 تا شهر 30 هزار نفر آدم به قتل برسانید پیش معاویه آمد گزارش داد که من دشمنان تو را کشتم. در تاریخ عجیب هست، عرض کردم همین طرز تفکری که امروز هم ما داریم. معاویه گفت نه تو نکشتی، اللّه قد فعل ذلك‏، این خدا بود که اینها را کشت. الان هم ببینید در این اطلاعیه هایی که اینها می دهند اینها را به حساب کار خدا می گذارند. امیرالمؤمنان (س) نفرین می کردند. بعد از آن یکی از نفرین های ثابت امیرالمؤمنان به بسر این بود. اللَّهُمَّ إِنَّ بُسْراً بَاعَ دِينَهُ بِدُنْيَاهُ، بسر بن ارطاه دین خود را به دنیا فروخت و خون خلق زیادی را ریخت. اللَّهُمَّ فَلَا تُمِتْهُ حَتَّى تَسْلُبَهُ عَقْلَه‏، خدایا قبل از این که بمیرد عقل او را از او بگیر. در تاریخ هست مفصل گزارش آمده است مجال نیست من بخوانم، این آخر عمر دیوانه شد. می گفت می خواهم بروم بجنگم. یک چوبی دست او می دهند این چوب را بر می داشت به یک مشکی آن قدر می زد تا از حال می رفت و خسته می شد. نفرین امیرالمؤمنان (س) ابن ابی الحدید یک جمله جالبی دارد. می گوید اگر بخواهیم تشبیه کنیم جنایت بسر بن ارطاه یک بار دیگر در تاریخ تکرار شد، الان من بگویم بینندگان عزیز یاد آنها می-آید، مدل این جنایت و قتل و غارت جنایتی بود که مسلم بن عقبه در مدینه واقعه حره حمام خونی که در مدینه به راه انداخت عزیزان لابد شنیدند، یزید در سه سال خلافت خود سه تا جنایت، سال اول شهادت سیدالشهداء در کربلا بود، یک سال هم واقعه مدینه خون در روضه نبوی جاری شد، یک سال هم که داستان مکه و آتش زدن مکه و منجنیق بستن مسجد الحرام. من قبل از این که به یک نکته ای اشاره کنم اجازه بدهید عزیزان مخاطبین خود را منتظر نگذارم، اول کلام امیرالمؤمنان (س) را بخوانم بعد یک تحلیلی عرض کنم چه شد که مردم با امیرالمؤمنان، لشکریان حضرت با حضرت مخالف می کردند، ولی معاویه این مشکلات را نداشت. خود حضرت در این خطبه اشاره کردند آن را هم من با یک بیان توضیح بیشتری عرض کنم. پس این مقدمه فضای خطبه 25 مَا هِيَ إِلَّا الْكُوفَةُ أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا، فرمود امروز فقط کوفه در اختیار من باقی ماند، مدینه را که تصرف کردند، مکه را که تصرف کردند، یمن را که هنوز لشکر امیرالمؤمنان نرفته است یمن را که گرفتند، شام را که گرفتند، مَا هِيَ إِلَّا الْكُوفَةُ، فقط کوفه در اختیار من هست. بعد خطاب به شهر کوفه فرمودند إِنْ لَمْ [يَكُنْ‏] تَكُونِي إِلَّا أَنْتِ، اگر بنا هست فقط تو در اختیار من باشی تَهُبُّ أَعَاصِيرُكِ، با این همه طوفان ها چون کوفه هم می دانید آن چنان نبود که تسلیم حضرت، همین یارانی هستند که امیرالمؤمنان وقتی به آنها می فرمود بلند شوید جنگ بروید، کوتاهی می کنند. فرمود اگر بنا هست فقط تو در اختیار من باشی فَقَبَّحَكِ اللَّهُ، تو هم نباشی بهتر هست. بعد فرمود أُنْبِئْتُ بُسْراً، به من خبر رسید که بسر قَدِ اطَّلَعَ الْيَمَنَ، وارد بر یمن شده است وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ، به خدا قسم دارم می بینم که اینها حکومت را از شما می گیرند یدالون، یعنی دولت را از شما خواهند گرفت. چرا؟ به چهار دلیل. آنها چهار تا امتیاز دارند ولو دشمن هستند، ولی دشمنان چهار تا امتیاز دارند که شما ندارید. 1 ـ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ، آنها در باطل خود یک صدا هستند. مجتمع هستند ولی شما پراکنده هستید. 2 ـ وَ بِمَعْصِيَتِكُمْ إِمَامَكُمْ فِي الْحَقّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِي الْبَاطِلِ، آنها از امام باطل خود تبعیت می کنند ولی شما از امام من بر حق تبعیت نمی کنید. 3 ـ وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِيَانَتِكُمْ، آنها به هر حال در همین دولت ظلم دارند کار خود را انجام می دهند. امانت داری می کنند به هر حال دولت ظالمانه هست. بنی امیه هست ولی هر کس گفتند این امیر هست او را اطاعت می کنند. امانت را می دهند ولی شما خیانت می کنید. 4 ـ وَ بِصَلَاحِهِمْ فِي بِلَادِهِمْ وَ فَسَادِكُمْ، آنها دارند کشور خود را اصلاح می کنند، ظلم هستند، ببینید امیرالمؤمنین (س) بی انصافی نمی-کند. می فرماید شما این چهار مشکل را دارید. آنها این چهار تا مشکل را ندارند. شما وحدت ندارید، آنها دارند. شما از امام خود اطاعت نمی کنید آنها از امام باطل خود اطاعت می-کنند. شما خیانت می کنید. آنها امانت داری می کنند. شما با این گرفتاری ها شهرهای خود را آباد نمی کنید. آنها دارند شهرهای خود را آباد می کنند. فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَكُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِيتُ أَنْ يَذْهَبَ بِعِلَاقَتِهِ، اگر من یک قدحی دست شما بدهم آن قدر شما خیانتگر شدید، آن قدر فساد در شما زیاد شده است من یک قدح، یک ظرفی به شما بدهم می ترسم يَذْهَبَ بِعِلَاقَتِهِ دسته آن را ببرید. من نمی توانم به شما اعتماد کنم یک قدح، یک ظرفی در اختیار شما قرار بدهم. البته من همین جا اشاره کنم. الان بخواهیم تشبیه کنیم نظیر همین شرایطی که امروز ما داریم الان دشمن هست. الان در همین داستان غزه 52 کشور، 53 کشور اسلامی از 90 روز گذشت، از 3 ماه گذشت، چه حرکتی کردند؟ چه عکس العملی نشان دادند؟ چرا دشمنان الان دارند جلو می روند ولی 50 کشور اسلامی نمی تواند کاری کند؟ همین عوامل اختلافی که در میان اینها هست، خیانتی که در اینها هست، در حالی که آنها در خیانت، در دشمنی با ما دارند، الان نگاه کنید اروپایی ها یک صدا دارند متأسفانه از صهیونیست ها حمایت می-کنند بیش از 50 کشور اسلامی کاری نکردند. در یک جلسه عرض کردم ما از این 50 کشور اسلامی انتظار نداریم اینها به جنگ با صهیونیست ها بروند. اینها این مردانگی را ندارند. مرد باشند، یک هفته روابط خود را معلق کنند. یک هفته سفرای خود را احضار کنند. هر جامعه ای که این چهار ایراد را داشته باشد اگر امام او امیرالمؤمنین (س) باشد باز راه به جایی نمی برند. پیش نمی روند. این روزها دیدید مراجع بزرگوار همه پیام دادند ولی یک پیام متفاوتی من از آیت الله جوادی آملی دیدم. ایشان فرمودند که اگر ما بخواهیم ریشه این جنایت هایی که این روزها در کرمان انجام شد از بین برود دو تا کار باید انجام بدهیم. یکی بحث های اطلاعاتی، امنیتی، مبارزه با سرویس های جاسوسی، این که روشن هست. یکی هم ما باید فرهنگ جامعه را بالا ببریم. یعنی چه؟ چه ربطی به این دارد؟ یعنی حواس جامعه باشد، جامعه ای می تواند در برابر دشمن یک صدا باشد که متحد باشیم، منسجم باشیم، اطاعت از رهبری داشته باشیم. در امانت خیانت نکنیم. فساد نداشته باشیم. جامعه رو به اصلاح برود. ببینید اگر ما این کارها را کرده بودیم الان این روزها دیدید تمام جوامع بین المللی برای در ظاهر هم که بود این جنایت را محکوم کردند. آن وقت فرهنگ جامعه را آن قدر ما بالا نبردیم، فرهنگ جامعه خود را در حالی که جوامع بین المللی که کشورهای اروپایی هم حتی محکوم کردند آن وقت یک سلبریتی بیاید مثلاً این حرکت مردم را به طرف شهدایی که در حادثه کرمان پیش آمدند مسخره کند. این بسیار برای ما بد هست. دیشب تا سحر، شب اول خاکسپاری شهدای کرمان بود، تا سحر مادران دلسوخته کنار قبر فرزندان خود ناله زدند. آن وقت یک آقایی بیاید مسخره کند. یک آقایی که ما آنها را بزرگ کردیم. چرا این جوری هست؟ من می خواهم نتیجه گیری کنم. ما نتوانستیم به جوان خود تفهیم کنیم در این چهل سال برسانیم که آقا اگر کسی در میدان ورزش خوب گل زد این معنای آن این هست که الگوی اخلاق شما باشد که امروز بیاید به شهدای ما توهین کند. البته این را من بگویم از آن طرف الحمدالله بسیاری این حرکت را محکوم کردند. بسیاری همراه شدند، ولی ما این که می گویم فرهنگ جامعه باید بالا برود معنای آن این هست. ما به جوان خود نتوانستیم تفهیم کنیم که عزیز دل من اگر کسی توپ خوبی در دروازه وارد کرد معنای آن نیست که الگوی اخلاقی تو هم ... الگوی اخلاقی را باید جای دیگر بگیرید.
شریعتی: اخلاق خود را به آن گره نزنید.
حجت الاسلام حسینی قمی: این را باید جای دیگر ... این الزاماً معلم اخلاق خوبی نیست. معلم اخلاق خود را جای دیگر پیدا کنید. این که ایشان می فرماید ما باید فرهنگ جامعه خود را بالا ببریم به این معنا هست. امیرالمؤمنان (س) این تحلیل را دارند که اگر ما بخواهیم ریشه این عرض کردم واقعاً دل هر انسانی، جگر هر انسانی سوخت، من نمی خواهم وارد شوم می ترسم واقعاً نتوانم بیش از این راجع به این حادثه بسیار غم بار، کسی نمی داند دیشب شب اول خاکسپاری این شهدا در کرمان چه گذشته است و واقعاً کسی نمی داند دیشب چه گذشته است. این مادرها دیشب تا صبح از کنار قبر عزیزان خود بلند نشدند.
شریعتی: یک خانواده 8 تا داغ دیده است.
حجت الاسلام حسینی قمی: 9 فرزند، 8 فرزند، بچه های خردسال، بچه هایی که داشتند مدرسه می رفتند. طفل 8 ساله، این جنایت را دنیا محکوم کند بعد یک نفر که اسم او ایرانی هست، اسم او سلبریتی هست، این بیاید این جنایت را به خنده بگیرد. تمسخر کند. عرض کردم البته از آن طرف هم من دیدم بسیاری از همین عزیزان باز وارد شدند و محکوم کردند. ولی حرف امیرالمؤمنین در یک جمله این هست. امیرالمؤمنان وقتی این فراز را اشاره فرمودند نفرین می کنند می فرمایند خدایا دیگر خسته شدم. اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي‏، خدایا این امت من را خسته کردند. من هم از اینها خسته شدم. من اینها را خسته کردم، اینها هم من را خسته کردند. آقا چرا امیرالمؤمنان می گوید من اینها را خسته کردم؟ شارحین نهج البلاغه توضیح دادند. اگر یک امامی افکار او را جامعه نپذیرد آن مردم هم خسته می شوند. چنین تفکری را نمی خواهند. حالا اشاره می کنم چرا نمی خواهند دلایل آن چیست؟ اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي من اینها را خسته کردم و اینها هم من را خسته کردند. سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي فَأَبْدِلْنِي بِهِمْ مَنْ هُوَ خَيْرٌ لِي مِنْهُم‏، خدایا اینها را از من بگیر، بهتر از اینها به من بده. این روزهای آخر عمر امیرالمؤمنان (س) هست. عرض کردم این بعد از 3 جنگ هست و ابن ابی الحدید هم نوشته است جزء آخرین خطبه های امیرالمؤمنان هست. وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرّاً مِنِّي‏، خدایا من را از اینها بگیر کسی که اینها شایسته آن هستند یک شری مثل خود آنها به آنها بده. باور می فرمایید تاریخ نوشته است هم زمان با نفرین امیرالمؤمنان (س) چه کسی به دنیا آمد؟ اگر مردمی شایسته حکومت علوی نباشند مردم یک کاری کنند که امیرالمؤمنان بگوید من از اینها خسته شدم من را از اینها بگیر اینها را از من بگیر، به اینها بدتر بده، آن که شایسته آن هستند به آنها بده، هم زمان با این خطبه امیرالمؤمنان در تاریخ هست حجاج بن یوسف ثقفی متولد شد. ولادت حجاج همین ایام هست. سال 40 هست. حضرت 40 به شهادت رسیده است این خطبه مال روزهای آخر عمر امام هست. حجاج بن یوسف ثقفی به دنیا آمد، سال 40، 95 هم به جهنم واصل شد، حجاج 54 سال حکومت کرده است در تاریخ هست 120 هزار نفر از همین مردم کشته است. همین مردمی که حکومت امیرالمؤمنان (س) را تن ندادند، اطاعت نکردند، نپذیرفتند. آن وقت حضرت می-فرماید للَّهُمَّ مِثْ قُلُوبَهُمْ كَمَا يُمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاء، خدایا غم و غصه به دل اینها بده. حضرت به چه کسانی دارد می گوید؟ به این پای خطبه های ایشان. اینهایی که پای خطبه حضرت نشستند. أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْت‏ أَنَّ لِي بِكُمْ أَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْم‏. بنی فراس یک طایفه بودند به شجاعت معروف بودند. فرمود خدایا کاش اینها را از من می گرفتی هزار نفر از آن طایفه به من می دادی. خیلی عجیب هست من نگاه می کردم حضرت می خواهند چند نفر را با چند نفر معاوضه کنند؟ در کوفه حضرت چند تا لشکر داشته است؟ صد هزار سپاهی در کوفه بوده است حضرت می-گوید ای کاش خدا این صد هزار نفر را از من می گرفت هزار نفر مثل آنها به من می داد. این یک نکته. نکته ای که اشاره کنم حتماً به ذهن عزیزان تا این جا آمده است سؤال چه شد کوفی ها نافرمانی کردند؟ چه شد شامی ها از معاویه اطاعت می کردند؟ ما جایی در تاریخ نداریم که در شام شورشی شده باشد. مخالفتی شده باشد. معاویه هر کجا می گفت حرکت کنید، حرکت می کردند. ولی امیرالمؤمنان باید این جوری خون دل بخورد. همان هایی که در باطل خود همدل بودند. چرا؟ جواب صحیح آن 3 تا پاسخ هست. خواهش می کنم عزیزان عنایت کنند بحث مهمی هست. چون خطبه حتماً این سؤال را به ذهن می آورد، چه شد؟ جواب آن را خود امیرالمؤمنان (س) دادند. جواب اول، خود حضرت در خطبه 200 یک وقتی این خطبه را مفصل خواندیم. شایع کرده بودند که امیرالمؤمنان شجاع ترین هست، عادل ترین هست، عالم ترین هست، باتقوا ترین هست، ولی سیاستمدار نیست، لذا شکست می خورد. امیرالؤمنان 5 سال حکومت کرد. معاویه 40 سال حکومت کرد. بیش از 40 سال، امیرالمؤمنان کمتر از 5 سال. گفتند علی سیاست ندارد. خطبه 200 حضرت جواب داده است وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي‏، او از من سیاستمدارتر نیست وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ، سیاست او با فسق و فجور و مکر و حیله هست. من حاضر نیستم، وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ، اگر مکر و حیله بد نبود آن وقت من نشان می-دادم که از همه سیاستمدارتر هستم. یک نمونه آن همین. امیرالمؤمنان حاضر نیست خون از بینی یک نفر بی گناه بر زمین بریزد. ولو معاویه حاضر هست به قتل برساند برای این که حکومت امیرالمؤمنان متزلزل شود. نارضایتی ایجاد شود. این دلیل اول آن که سیاست های او همراه با مکر و حیله بود. خود ابن ابی الحدید که عالم بزرگ اهل سنت هست مفصل در ذیل خطبه 200 به این مطلب اشاره کرده است. طه حسین می دانید یک نویسنده مصری هست، اهل سنت هست. در مصر یک وقتی وزیر فرهنگ بوده است. نابینا هم بوده است. کتاب های فراوانی داشته است، نبوغ عجیبی داشته است. یکی کتابی دارد علی و بنو، علی و پسرانش. آن جا می نویسد می گوید کان علیّ لا یدهن فی الدین و یبقض المکر، علی با مکر و خدعه مخالف بود. لا یدهن، با کسی ساخت و پاخت نمی کرد. ولی آنها که پیش معاویه بودند همه اینها را داشتند. نکته دوم که من به عجله عرض کنم امیرالمؤمنان (س) این خطبه 126 هست حضرت مفصل اشاره کردند وقتی به حضرت گفتند آقا از معاویه یاد بگیرید. معاویه پول پاشی می کند به همه می دهد. شما هم می دادید. اگر به طلحه و زبیر یک حکم داده بودید، یک استانداری داده بودید جنگ جمل پیش نمی آمد. اگر معاویه را سر جای خود می گذاشتید جنگ صفین پیش نمی آمد. کوتاه بیایید. چرا بیت المال را به عدالت تقسیم می کنید از معاویه یاد بگیرید. فرمود أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْر، من با ظلم حکومت کنم. خطبه دیگری باز امیرالمؤمنان (س) دارد در خطبه 69 می فرماید وَ إِنِّي لَعَالِمٌ بِمَا يُصْلِحُكُم‏ به اصحاب خود فرمود، فرمود من می دانم راه اصلاح شما چیست. می خواهید از من اطاعت کنید می خواهید من بیت المال را همین جور مثل گذشته ها تقسیم کنم. به سران قبایل بدهم، باج بدهم، رانت بدهم، پست های بیخودی بدهم، این را استاندار کنم. ولی من حاضر ... فرمود و الله لَا أَرَى إِصْلَاحَكُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِي‏، به خاطر اصلاح شما حاضر نیستم دین خود را ... این اصلاح نیست، دین خود را از دست بدهم. و نکته سومی که باز به عجله اشاره کنم می دانید بافت جمعیتی کوفه فرهنگ های مختلفی داشت و متأسفانه این نکته بسیار مهمی هست در ذهن عزیزان نیاید آقا خیلی عجیب هست چه طور امیرالمؤمنان این همه خون دل می خورد. نکته سوم این هست که متأسفانه ما ثروت-های فراوانی که در آن فتوحات، جنگ ها، من فتوحات فله ای می-گویم، بدون این که فرهنگ اسلام را منتقل کنند فتوحات فراوان قبل از امیرالمؤمنان، غنائم زیاد، ثروت های زیاد، به دست اینها رسیده بود، این ثروت دیگر این قدر شکم ها را سیر کرده بود، کاخ ها ساخته بودند. هزار بار شنیدید طلای خود را تبر می شکستند. اینها دیگر حاضر نبودند زیر بار جنگ و شهادت و سختی و گرفتاری برود.
شریعتی: و زیر بار عدل علی بروند. حاج آقا خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. باید خداحافظی کنیم آیات حسن ختام برنامه امروز ما خواهد بود. ثواب تلاوت آیات را هدیه می کنیم به روح بلند همه شهدای حادثه تلخ کرمان و امیدوار هستم که ما هم مثل آنها عاقبت بخیر به معنای واقعی کلمه شویم. صفحه 541 را آیات پایانی سوره مبارکه حدید را تلاوت می کنیم به اتفاق حاج آقای حسینی از خدمت شما مرخص می شویم تا فردا و تا سلامی دوباره. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم.
صفحه 541 قرآن کریم