حجت الاسلام پناهیان: بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدا داستان این کلمه شریف امام باقر (ع) را بگویم که هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُب، حدیث مشهوری است و البته بسیار عمیق. برای این روایت دو داستان نقل شده است. یکی اینکه کسی آمد پرسید آیا در دین محبت هم هست؟ آن وقت حضرت پاسخ دادند هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُب.
شریعتی: تمام دین محبت است.
حجت الاسلام پناهیان: ببینید آن طرف چه تصوری از دین داشته است که دین را به مثابه مجموعهای از اعتقادات بدون عاطفه و محبت و احساس و یک سلسله اعمال حتماً به خاطر قیامت و اموری از این دست. بعد وقتی حضرت اینطوری پاسخ میدهند، این پاسخ در مقابل آن سؤال معنای خاصی پیدا میکند که اصلاً دین جزء محبت نیست که خب در این کلام شریف هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُب والبغض هم گفته شده است که بغض نقطه مقابل حب است. اگر کسی چیزی را دوست داشته باشد نداشتن آن را بغض دارد یا دشمن او را بدش میآید. که این وقتی که ما از محبت صحبت میکنیم، حتماً از بغض که مقابل محبت هست هم حرف زدیم. این یک داستان برای حدیث هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُب؛ داستان دیگری است که میگوید ما در صحرای منا بودیم خدمت امام باقر (ع). کسی آمد پای او زخمی بود. حضرت به خاطر پای زخمی او ناراحت شدند و پرسیدند چرا پای تو اینطوری شده است؟ گفت من شتر جوانی داشتم، نمیخواستم زیاد او را اذیت کنم. خیلی از راه را خودم آمدم پاهایم اینطوری مجروح شده است. بعد آن جوان یا آدمی که بود که اهل رعایت آن حیوان مرکب خودش هم مثلاً بود، با این پیشزمینه از او، این را بشنویم که گفت آقا امام باقر، من خیلی آدم گنهکاری هستم. وقتی که به خودم فکر میکنم واقعاً ناامید میشوم. فقط میبینم شما را دوست دارم احساس امید میکنم که نجات پیدا کنم. بعد حضرت به ایشان فرمودند: هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُب. آن وقت آیاتی در باب محبت را بیان فرمودند. پس مکرر شده این هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُب که دین چیزی جزء محبت نیست. اما درباره محبت ما میخواهیم از این دو زاویه صحبت کنیم. یک، محبت به خدا پیدا کردن سخت است. عاشق خدا شدن سخت است. اگر کسی عاشق خدا شد، همه مسائل او واقعاً هل است. دو، محبت به مردم، محبت به انسانها پیدا کردن سخت است. ما میگوییم از محبت خارها گل میشود و کو محبت؟ حتی معمولاً یک زوج جوان هم نمیتوانند محبت خودشان را نگه دارند. گاهی اوقات فرزند نسبت به پدر و مادر نمیتواند محبت خود را همیشه به روز و به فعل نگه دارد.
شریعتی: یعنی همیشه همانقدر عاشق باشد.
حجت الاسلام پناهیان: بله. یا با محبت برخورد کند. اگر محبت بین مردم رواج داشته باشد، زندگیها کاملاً متفاوت خواهد بود و اگر کسی بتواند دیگران را دوست داشته باشد، واقعاً دیگر به دیگران ظلم نخواهد کرد، بر دیگران مؤثر خواهد بود و خیلی از این امور. من دیگر نمیخواهم توضیح اضافی بدهم. همه تصور میکنند که چه زندگیای خواهد شد زندگی پر از محبت به دیگران. ولی نوعدوستی به این سادگی نیست که آدم عاشق هم شود. عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. این به این سادگی به دست نمیآید. محبت به خدا هم به این سادگی به دست نمیآید. درباره محبت خدا فرمودهاند که تا یک ذره حب الدنیا در دل هست، یک ذره حب الله هم به دل نخواهد آمد. این چیزی که ما میبینیم یک علاقهای به خدا داریم، این آن نیست که باید باشد. شاید یک کشش فطری باشد. آن نیست. مثلاً در روایت میفرماید که حب الله و حب الدنیا لایجتمعان فی قلب ابدا. حب خدا و حب دنیا با هم یکجا جمع نمیشوند. ما اگر محبت خدا را پیدا کنیم چه اتفاقی میافتد؟ فرمود: حبّ اللَّه نار لا يمرّ على شيء إلّا احترق؛ به خدا آتشی است که از هیچ دلی عبور نمیکند، از هیچ جایی عبور نمیکند مگر اینکه آتش میزند. دیگر چیزی برای انسان باقی نخواهد گذاشت. همه محبت را دوست دارند. همه شدیدترین را دوست دارند. اکثر ترانهها عاشقانه است. همه زمزمه میکنند و محبت را آرزو میکنند. مؤمنین شاید محبت به خدا را دوست داشته باشند. گیر نمیآید. غیرمؤمنین محبت به مردم را. اگر خیلیها انسانهای اخلاقی و شریفی باشند. خیلیها دنبال این هستند که حداقل یکبار محبت را تجربه کنند. حالا با هر کسی بود. و این محبت ماندگار، آتشین، عمیق، بتواند واقعاً یک حرارتی در دل ایجاد کند.
شریعتی: یعنی سادهتر آن این میشود که دوست دارد عاشق باشد.
حجت الاسلام پناهیان: بله. مردم عاشقی را دوست دارند.
شریعتی: با کی و چی آن یک بحث دیگر است.
حجت الاسلام پناهیان: آن یک بحث دیگر است. حتی در این فیلمها و سریالها، تا موضوع عاشقی پیش میآید دیگر پیگیری میکنند. ببینند او به محبوب خود میرسد یا نه. و همزادپنداری میکنند. بعد برای خودشان خیالات میبافند به کسی علاقمند شوند و الّا آخر. انسانی که عاشق نشود خیلی اذیت میشود از دوست داشتن خودش. نمیتواند این وضعیت را تحمل کند. یک بیقراریای در انسان پدید میآید. انسان عاشق آرام است. انسانی که خودش را برای محبوب صرف میکند، او احساس سعادت میکند. بقیه ابدا احساس سعادت نمیکنند. اگر احساس سعادت کنند موقت است. انسان فطرتاً نیاز دارد به فدا شدن برای محبوب. حالا کو محبوب؟ حالا کو محبت؟ این نکته بسیار مهمی است. ما غزلیات فراوانی داریم که از محبت سخن گفته شده و اموری از این قبیل. ولی اینکه ما بتوانیم در واقع این محبت را پیدا کنیم و این محبت را در جان خودمان جاری کنیم، این چیزی است که خیلی سخت گیر میاید. برای اینکه ما این دو محبت را پیدا کنیم، هم محبت به خدا را و هم محبت به دیگران را، تا آسوده زندگی کنیم، تا به آرامش برسیم، تا از زندگی لذت ببریم. واقعاً کسی که به این محبت نرسد نمیتواند از زندگی خود لذت وافر و کافی را ببرد. برای این خدا یک راه گذاشته است. گفته است که من یک پیشنهاد برای شما دارم، یک زمینه میخواهم ایجاد کنم. تا محبت پیدا کردن هم به خالق و هم به مخلوق برای شما آسان شود و آن محبت به اولیای خدا است. محبت به اهل بیت آسانکننده محبت به خدا و آسانکننده محبت به مخلوق است. آن وقت خود اهل بیت هم محبتی از ما جلب میکنند این محبت بسیار عجیب است. از نظر روانشناسی گاهی قابل توجیه نیست. یعنی در این مقولهای که وجود انسان را تأمل و تجربه کردهاند، هنوز به رازهای این محبت نرسیدهاند. ما هنوز در فضای شهادت حضرت زهرا (س) هستیم این بحث شاید از این جهت مناسب باشد. عزیزترین کسی که انسان از دست میدهد چند سال برای او گریه میکند؟ چقدر برای او گریه میکند؟ گاهی از اوقات حتی خاطرات با او بودن او را اذیت میکند. تنها بودن از او اذیتش میکند. گریه کردن برای او هم اذیتش میکند. همه میآیند او را تسلی میدهند. یک جوری یک کاری میخواهند بکنند که فراموش کند یا یادش نیفتد و الی آخر. این محبت اولیای خدا، هر چه شما برایشان گریه میکنید بانشاطتر میشوید و تمام نمیشود.
شریعتی: و هر سال تازهتر.
حجت الاسلام پناهیان: تکرار میشود، تازهتر میشود، عمیقتر میشود. این واقعاً در نوع خودش یک معجزه است. انسان چنین محبتی را در روی زمین در مناسبات اجتماعی و عاطفی و خانوادگی خودش پیدا نمیکند.
شریعتی: خود من هر سال واقعاً محرم میشود، فاطمیه میشود، این معجزه را باور کردم که چه اتفاقی میافتد؟ تو روضه تازه که نمیشنوی ولی هر بار برای تو تازه است و هر بار اشک میریزی و نشاطی که ایجاد میکنی، حال خوشی که پیدا میکنی.
حجت الاسلام پناهیان: یکی از نکاتی که وجود دارد این است که میآیند ایران را با بعضی از جوامع دیگر مقایسه میکنند. حالا من به ایران بودن آن کاری ندارم. به این جامعهای که ما داریم. حالا ممکن است در عراق هم این جامعه باشد. جامعه محبین اهل بیت است. بعد میخواهند بررسی کنند ببینند کدام جامعه شادتر است. ملاکهای آنها برای شاد بودن جامعه خیلی خندهدار است. یعنی خود آن عامل شادی است برای انسان. مقدار رقص و مقدار برخی از این مظاهر شاد زیستن را که اتفاقاً انسان را غمگین میکند، اینها را ملاک قرار میدهند. اگر بلد بودند این مسئله را بفهمند که گریستن برای غم اهل بیت چقدر غم را از دل انسان میبرد، چقدر قلباً انسان را شاد میکند، آن وقت ما را به خاطر محرم و فاطمیه شادترین ملت جهان میدانستند. و اینها قابل اندازهگیری است. زیاد امری نیست که قابل اندازهگیری نباشد. بالاخره از نظر فیزیولوژی، آن شادی و نشاط وقتی در درون انسان میآید، آن فرح در جان انسان جاری میشود، قابل اندازهگیری است. منتها اندیشمندان علوم تجربی نیامدهاند بگویند یک کسی ظاهر اباعبدالله الحسین بوده است، دارد برمیگردد، بیایید برویم شادی او را اندازهگیری کنیم و واقعاً قابل اندازهگیری هست. کلام معصوم درست است که فرمودند بیایید زیارت قبر حسین (ع) برگردید، مسرور باز میگردید. کسانی که از هیهات مذهبی بیرون میآیند بعد از یک گریه سیر، از حرم بیرون میآید بعد از یک گریه سیر، چه اتفاق قشنگی از نظر روحی برای او میافتد. من واقعاً لازم نیست که برای مؤمنین این چیزها را بگویم ولی شاید کسانی که با این محافل هم انس ندارند حرفهای ما را بشنوند، میبینید جوانها ناراحت میشوند نتوانند یک بار یک سال برای حضرت زهرا گریه کنند، ناراحت میشوند نتوانند برای امام حسین (ع) گریه کنند. واقعاً محبت انقدر شیرین است که هیچوقت کسی از تکرار این واژه خسته نمیشود. یک حلاوتی دارد. انسانها از هر چیزی ممکن است خسته شوند جزء محبت و این مشترک است در بین همه انسانها. فقط برای فرهنگ ما نیست.
شریعتی: انگار انسان اینطوری آفریده شده است.
حجت الاسلام پناهیان: بله، طفیل وجود عشق آدمی. واقعاً این محبت را از کجا میشود پیدا کرد؟ گفت با حلوا حلوا که دهان شیرین نمیشود. هی بگوییم محبت که محبت پیدا نمیشود. محبت به اولیای خدا آسانکننده و تسهیلکننده محبت به مردم و محبت به خداوند متعال است. خود محبت اولیای خدا به طرز عجیبی آسان به دست میآید. با اندک تحملی. به حدی که اگر کسی این محبت را پیدا نکرد، واقعاً باید در وجود خودش تردید کند. به همین دلیل در روایات درباره محبت اهل بیت انقدر تأکید شده است. من یک روایتی را در باب محبت اهل بیت بخوانم. امام رضا (ع) خدمتشان نشسته بودند. بعد بحث شد درباره اینکه «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم» یعنی چه. روز قیامت حتماً از نعیم از شما سؤال میکنند. نعیم یعنی نعمت ولی یک نعمت فاخر، یک نعمت ویژه، یک نعمت برجسته. بعد آنجا بحث شد سر اینکه این نعیم چیست که روز قیامت خدا از ما سؤال میکند. حضرت از دیگران پرسیدند که شما فکر میکنید که چیست؟ یک کسی گفت آب گوارا در گرمای تابستان، یک کسی گفت خواب خوش در فلان موقعیت. حضرت فرمودند که من از پدرم امام صادق (ع) شنیدم یعنی در واقع از پدرم و او از امام صادق (ع) که این بحث در محضر امام صادق (ع) مطرح شد. امام صادق (ع) هم همینطور از دیگران پرسیدند که شما فکر میکنید نعیم چیست که خدا روز قیامت سؤال میکند؟ آنها پاسخهای این چنینی دادند. بعد حضرت چه میفرمایند؟ میفرماید که «فغضب»، امام صادق غضب کرد وقتی این جواب مردم را شنید. بعد جواب امام صادق جالب است. میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَيْهِمْ بِهِ» خداوند متعال سؤال نمیکند از چیزهایی که لطف کرده به بندگان خود داده است از قبیل اینطور نعمات. «وَ لَا يَمُنُّ بِذَلِكَ عَلَيْهِمْ» روی بندگن خود منت نمیگذارد که به آنها آب و نان داده است. بعد میفرماید: «وَ الِامْتِنَانُ بِالْإِنْعَامِ مُسْتَقْبَحٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ» منت گذاشتن برای یک پذیراییای که از مهمان خود کردهای قبیح است چه برسد به خداوند متعال. آن وقت چطور انتظار دارید خدا بیاید این نعمات را سؤال کند. ما چند مدل دیگر از این طور روایت را هم داریم من فقط یک نمونه آن را دارم میگویم. بعد مردم پرسیدند خب پس آن نعیم، آن نعمت ویژهای که خدا روز قیامت سؤال میکند چیست؟ فرمود: «وَ لَكِنَّ النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» محبت ما اهل بیت است. آن است که خدا سؤال میکند. «وَ مُوَالاتُنَا يَسْأَلُ اللَّهُ عِبَادَهُ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَ النُّبُوَّةِ» خب ببینید از نظر قیامتی خدا این نعمت بزرگی که به ما داده است واقعاً نعمت ویژهای است. خارج از معادلات عادی زندگی انسان هست. این را سؤال میکند. قابل توجه همه محبین اهل بیت. قابل توجه همه آن کسانی که از مجالس فاطمیه لذت بردند. رفتند برای حضرت زهرا گریه کردند. حالا باید یک سؤالی را شما به خدا پاسخ بدهید. و آن اینکه با این محبت چه کردید؟
شریعتی: یعنی در واقع این محبت باید یک کاری بکند و یک مسئولیتی روی دوش ما میگذارد.
حجت الاسلام پناهیان: مسئولیتی، دنبالهای، آثاری دارد. اولین اثر محبت اهل بیت این است که آدم را با دیگران مهربانتر کند. اگر مهربان نکرد ما نمیتوانیم سؤال خدا را پاسخ بدهیم که تو با محبت اهل بیت چه کردی. یعنی معلوم است که این محبت خوب در جان ما نیست. مثال صریح بزنم. خیلی جسارتآمیز است. از همه مؤمنین و محبین اهل بیت خیل عذر میخواهم. یک کسی از دنیا میرود ما او را دوست داریم به مجلس ختم میرویم، یک کسی از دنیا میرود ما او را دوست نداریم. احترام میگذاریم، ادب رعایت میکنیم میرویم. ادب رعایت کردن نسبت به اهل بیت هم خوب است. ولی اگر آنها را دوست داشته باشیم و به مجلس عزاداری میرویم، آثار این باید در ما ظاهر شود. اگر آثار آن در ما ظاهر نشد، معلوم میشود ما داریم احترام میگذاریم. محبت به اهل بیت عصمت و طهارت آدم را با دیگران مهربان میکند و از آن طرف محبت به اهل بیت، آدم را با خدا مهربان میکند. آدم دوست دارد حرف خدا را بشنود. دوست دارد به او مقرب شود. علاقه به خدای اهل بیت پیدا میکند. و این عبادتهای ما را با محبت میکند. هر کسی رفت روضه، رفت حرم امام حسین، بعد آمد، هر کسی اهل روضه بود، باید علی القاعده نماز را بیشتر دوست داشته باشد. این اثر محبت است.
شریعتی: چون امام حسین فرمود مثلاً انی احب الصلوة. من نماز را دوست دارم. محبوب او محبوب تو میشود.
حجت الاسلام پناهیان: بله. ولی حتی آدم این محاسبه را هم ممکن است که در ذهن خود نکند. همینطوری دل او برای خدا تنگ میشود. محبت محبت میآورد. یک کودک وقتی که دوست دارد در آغوش مادرش باشد این محبت انقدر بدیهی است در قلب او، تفکر که در این باره نمیکند. یک جذبه، یک عشقی است. میکشد. قرب الهی او را به سمت خودش میکشد. دوست دارد که پیش خدا باشد. «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُم» خدا ایمان را محبوب و زیبا قرار میدهد. زیبایی مگر دلیل دارد؟ شما یک صحنهای را میبینید زیبا است. از نظر شما زیبا است. حالا سلایق هم ممکن است فرق کند. بعضی از صحنهها از نظر همه زیبا است. سلایق به همدیگر نزدیکتر میشوند. واقعاً آدم نمیتواند دلیل آنچنانی برای زیبایی بیاورد. اصلاً زیبایی صحنههای زیبا هم یک دلیلش به همین است که آدم نمیتواند قشنگ توضیح بدهد. استحکام سازه را آدم میتواند توضیح بدهد که آقا این وزنی که روی این سازه آمده است، این تحمل دارد، توانایی این اینطوری است ولی زیبایی را به این سادگی نمی شود توضیح داد. محبت را هم به این سادگی نمیشود توضیح داد که من چرا آنها را دوست دارم. حتی دوست دارم از خودم و منافع خود به خاطرشان بگذرم. پس قسمت اول صحبت ما درباره محبت و هل الدین الا الحب که درباره محبت اهل بیت معمولاً هم استفاده میشود این است که ما نیاز به محبت به انسانها داریم تا راحتتر زندگی کنیم. حتی از بدیهای آنها زیاد اذیت نشویم. اگر دوستشان نداشته باشیم خیلی اذیت میشویم. بعد خودمان هم برای دیگران آزاردهنده میشویم.
شریعتی: اصلاً دوست داشتن ارتباط را تسهیل میکند، راحت میکند.
حجت الاسلام پناهیان: اگر دوستشان نداشته باشیم، خودمان هم آنها را اذیت میکنیم، بعد از اینکه دیگران را اذیت کردیم باز خودمان اذیت میشویم چون بازتاب آن میآید و آدم به هم میریزد. ما نیاز داریم به مردم علاقه داشته باشیم، ما نیاز داریم به خدا علاقه داشته باشیم. اگر به خدا علاقه نداشته باشیم یک زندگی پوچی پیدا خواهیم کرد و محبت اهل بیت میآید در این میانه بازار محبت را گرم میکند. این یک بخش از صحبت. بخش دیگری از صحبت را بخواهم عرض کنم در این فرصت کوتاه این است که راستی ما محبت را چقدر جدی میگیریم؟ مثلاً ما امکانات را چقدر جدی میگیریم؟ قانون را چقدر جدی میگیریم؟
شریعتی: یعنی محبت کجای زندگی ما قرار دارد؟
حجت الاسلام پناهیان: بله. و بعد برخورد ما با محبت چگونه است؟ خوب است. محبت هم خوب است. چیز بدی نیست. ما را گرم میکند. پیدا شود که چه بهتر. یا بزرگترها. مثلاً کسانی در سن و سال من و شما باشند میگویند خب جوانها خیلی اهل محبت و احساسات هستند. دوران جوانی است. میگذرد. از کنار محبت عبور میکنیم و حتی دوران جوان را چه بسا مزمت هم بکنیم که دوران احساسات و محبت باشد. یا خیلی از اوقات اصلاً محبت را میخواهیم نفی کنیم. بگوییم نه اینجا احساسات را دخالت نده. اینجا میخواهیم یک بحث علمی کنیم یا... برخورد ما با محبت چگونه است؟ همه محبت را قابل ستایش میدانند اما ضروری نمیدانند. من میخواهم یک زاویه دیگری را برای بحث محبت باز کنیم. ما الآن جامعه خود را با چی اداره میکنیم؟ با قانون. تصور کنید یک وقت جامعه را بخواهیم با محبت اداره کنیم. چقدر تفاوت خواهد داشت؟ خیالپردازانه است از نظر خیلیها ممکن است این یک ایدهآل گرایی باشد و این اصلاً قابل تحقق نباشد ولی جامعه امام زمان جامعهای است که بیشتر از قانون با محبت اداره میشود. محبت امام زمان، ابهت امر او را ایجاد میکند. نه قانون و قوه قضاییه و مأمور پلیس. این تفاوت دو زندگی را. بگذارید مثال خانوادگیاش را بزنم. مثلاً زن و شوهر کنار همدیگر زندگی کنند، بگوید خانم من از ترس قانون است دارم شما را تحمل میکنم. چقدر زشت است. خانم هم به آقا برگردد همین را بگوید. خیلی تلخ میشود. فرزند و پدر و مادر بخواهند از سر قانون با همدیگر زندگی کنند. اجازه میدهید شما من یک کمی به سر قانون بزنم. با همه ضرورتی که قانون دارد و با همه مفید بودن قانون، ضروری بودن قانون. قانون فنداسیون جامعه است، اسکلت ساختمان جامعه است، قانون لازم است ولی این تیرآهن، این بتون آرمه، زیادی آن واقعاً آزاردهنده است. من تعبیر دیگری به کار نبرم. زندگی تنها با قانون زندگی زشتی است. زندگیای است که نمیشود در آن زنده ماند. حیات انسان نمیتواند در آنجا ادامه پیدا کند. مثال آن خانواده است. رابطه معلم و دانشآموز، رابطه دانشآموز با درس او محدود به قانون باشد، به آییننامه، رابطه تلخی است. ما انسانها را دنیا خراب کرده است. دنیا یعنی دنی، پست، حداقل. حداقلی بار آورده است. ما نسبتمان با زندگی حداقلی شده است. راضی هستیم به این زندگی نکبتباری که صرفاً با قانون و آییننامه و اینگونه روابط سرد است. باید زندگی بسیاری از الزاماتی که در زندگی هست در نتیجه محبت باشد. چقدر فرق میکند کارگرهای یک کارخانه عاشق رئیس کارخانه باشند و کار بکنند یا نه از اثر قانون و آییننامه کار کنند. کیفیت زندگی تک تک آن آدمها عوض میشود. کارمندی که به کار خود عشق میورزد با کارمندی که به کار خودش عشق نمیورزد زندگی او چه تفاوتی دارد؟ کار آن اداره چه تفاوتی خواهد داشت؟ دیدید در توصیف آدمهای خوب میگویند عاشق کارش هست. زندگی در جامعه امام زمان زندگی عاشقانه خواهد بود. بسیاری از قوانین برداشته میشود.
شریعتی: و عاشقانه همان قوانین را رعایت میکنند بدون اینکه قانونی باشد.
حجت الاسلام پناهیان: بالاتر از آن قوانین. قانون حد حرکتی را مشخص میکند که به او تجاوز نکند. اینجا بالاتر از قانون ایثار میکند. یک قانون که نمیتواند بیاید بگوید تو چقدر محبت کن. او دارد محبت میکند. بالاتر از قانون. نه فقط همان قانون را رعایت کند فراتر از آن عمل میکند. شبیه زندگی در اربعین. شبیه روابطی که در اربعین هست.
شریعتی: همش عشق است.
حجت الاسلام پناهیان: هیچ کسی را محدود نمیکنند. تصور بفرمایید در اربعین کوپن غذا توزیع کنن، آقا کسی زیادی غذا نخورد، این کوپن مال شما. بعد صف بایستند کوپن خود را بگیرند غذا بدهند. چقدر زشت میشود.
شریعتی: اصلاً دیگر اربعین نیست. دیگر انگار امام حسین آنجا حضور ندارد. مردم میگویند که در راه که میخواهی به کربلا بروی انگار امام حسین بیشتر حضور دارد تا در خود کربلا. این را صریحاً میگویند. احساس محبت میکنند، احساس حضور امام حسین میکنند برای اینکه دارند با هم با محبت زندگی میکنند. ما محبت را ضروری نمیدانیم. اشکال ما این است. محبت را فوقبرنامه میدانیم. بله، اگر باشد برای ترانهای، برای سور و سات جانبی سفره زندگی.
شریعتی: نه مثل هوا برای زندگی ضروری.
حجت الاسلام پناهیان: محبت را اینطوری نمیبینیم. حالا ما اگر میخواهیم اسلام را معرفی کنیم اسلام این است که انسان را به جایی میرساند که شما فراتر از قانون، بینیاز نسبت به قانون، با کمترین قوانین با یکدیگر زندگی میکنید. مگر خدا در قرآن قانون نگذاشته است که اگر معاملهای خواستی با برادرت دینیات انجام بدهی، بدهیای، قرضی، سند بگیرید. در قرآن آمده است. بعد در روایات آمده است که شما از محبت ما اهل بیت، اگر خودت هم محبت اهل بیت هستی، سند بگیری جفا کردهای. چرا سند میگیری؟ با محبت با او برخورد کن. این با محبت زندگی کردن قابل تصور برای خیلیها نیست. به همین دلیل انبیاء را مسخره میکردند. من اگر یک کم دیگر بحث را ادامه بدهم، کلام من در این مجلس شریف در محضر بینندگان قابل تمسخر خواهد بود که نگاه کن چی دارد میگوید.
شریعتی: حالا یک پرانتز باز کنم برای آنهایی که پدر و مادر هستند و فرزندانی دارند و این بچههای آنها که دانشآموز هستند، عاشق مدرسه هستند شاید این قابل لمس باشد که اصلاً برای آنها حضور و غیاب مطرح نیست. یعنی حضور و غیابی هم نباشد آنها سر کلاس حاضر میشوند.
حجت الاسلام پناهیان: و مقررات به آنها انگیزه نمیدهد. مقررات برای حداقل حرکت انسان تنظیم شده است. ولی شما بخواهی عاشقانه درس بخوانی
شریعتی: جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را.
حجت الاسلام پناهیان: ما پس باید اولاً برخوردمان با محبت یک امر ضروری باشد. دنیا زندگی ما را پست میکند و ما دیگر اصلاً توقع نداریم محبت داشته باشیم. میگوییم خب اگر محبت باشد که خوب است. بله، همین که به هم ظلم نکنیم کافی است. اگر کسی گفت همین که به هم ظلم نکنیم کافی است، او از زندگی و انسانیت خودش بهره نبرده است. بر او نمرده به فتوای من نماز کنید. انقدر زیبا میگوید مردهشور او را ببرند که به خود آدم هم این را میگوید به آدم برنمیخورد. بر او نمرده به فتوای من نماز کنید. این چقدر زیبا است. در واقع ناسزای خیلی سنگینی حضرت حافظ به ما میگوید. میگوید هر کس عاشق نیست بر او نمرده به فتوای من نماز کنید. به آدم انقدر زیبا میگوید به آدم برنمیخورد ولی واقع آن این است. این دیگر مردگی است، این دیگر زندگی نیست. هی میگویند اسلام میخواهد انسان را به کجا برساند. پیامبران برای چی آمدند؟ پیامبران اگر میخواستند ما این زندگی معمول اینطوری را داشته باشیم که این دیگر پیغمبر نمیخواهد. داریم زندگی میکنیم. یا از قانون میترسیم یا از پلیس میترسیم یا عرضه آن را نداریم، جربزه آن را نداری ظلم کنیم. از بازتاب آن میترسیم و خیلی چیزها. نمیخواهیم به خودمان دردسر بدهیم. و به سه چهار نفر در اطراف خودمان محبت داریم مثل مرغی که با جوجههای خود مثلاً محدود است. واقعاً اینطور زندگیها از نظر دین قبیح است، زشت است. خدا گفت انسان من تو را چطوری ساختم؟ با خودت چکار کردی؟ چرا عاشقم بر همه عالم نمیگویی. و اینها عذاب است. یعنی انسان رنج میکشد. در جهنم هم میسوزد، در دنیا هم میسوزد. از این سرما یخ میزند. انقدر باید برویم در خانه استغفار کنیم تا خدا محبت خود را به ما بیشتر کند. یک نفر میگفت مردم زیاد اهل بیت را دوست دارند. عمل ندارند. باید بروند عمل خود را درست کنند. یک نفر دیگر هم میگفت که در جلسه گفتگوی عالمانهای بود. میگفتند شما انقدر به محبت ترغیب میکنید، مردم معرفت لازم دارند. محبت به اندازه کافی دارند. گفتم هم آن کسانی که معرفت کم دارند و هم آن کسانی که عمل کم دارند و اهل عمل نیستند، اتفاقاً مشکل آنها این است که محبت آنها کم است. اگر محبت آنها زیاد بود هم اهل عمل میشدند و هم اهل علم و با معرفت میشدند. اتفاقاً شما باید به آنها بگویید که شما که مزه محبت اهل بیت را چشیدهاند چرا آن را زیاد نمیکنید. مگر چه بدیای از محبت اهل بیت دیدهاید؟ مگر تا حالا به شما سخت گذشته است؟ برای اینکه این محبت را در دل خودت زیادتر کنی گناه نکن.
شریعتی: و این دعا: «و اغرس في افئدتنا اشجار محبتك»
حجت الاسلام پناهیان: یا آن مناجات دیگری که خیلی مناجات عجیبی است مناجات شعبانیه. چون روی آن ماه شعبان نوشته است، ما فکر میکنیم این فقط مختص ماه شعبان است در صورتی که اولیای خدا هر روز میخواندند. و از مناجاتهای حضرت امام میفرمود بینظیر است. من نمیخواهم قضاوتی کنم. یعنی قضاوت آن کار من نیست. چون کلمات فشرده و مندمج و بسیار عمیق امیرالمؤمنین علی (ع) است. صدا میزده است خدایا من نمیتوانم از گناه دست بردارم. زورم نمیرسد. نمیتوانم نجات پیدا کنم. «اِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ» مگر آن وقتی که تو با محبت خودت بیدارم کنی. درست است؟ ما آواره محبت هستیم و باید این را جدی بگیریم.
شریعتی: و همانجا میگوید اگر من را جهنم هم ببری داد میزنم که انی احبک.
حجت الاسلام پناهیان: بله، آنجا فریاد میزنم و امیرالمؤمنین راست میگوید. و باید بدانیم عذاب یعنی چه. بعد حضرت چطوری از حرارت محبت خدا داغ میشوند که این را میگویند. پس قسمت دوم سخن ما این شد که ما باید برویم به سمت جامعهای که با محبت زندگی کنیم. از کجا این را شروع کنیم؟ یک، خانواده. خانواده را زیاد مقرراتی نکنیم. محبتی کنیم. حضرت امام در یک خاطرهای خواندم که میدیدند مادر بلند شده دارد سفره را جمع میکند میفرماید دخترها مادر با خانه چکار میکند؟ و بعد مدرسه. ناظمهای محترم یک کاری کنند زندگی جمعی محبتآمیز عامل اداره مدرسه باشد. و خودشان هم بیایند وسط در این میدان محبت، محبت را و مهرورزانه زندگی کردن را تمرین کنند. قانون هم خوب است. نمیخواهیم قانون را ترک کنیم ولی غلبه بر محبت باشد. نه بر مجازات. نه بر تشویق حتی. نه بر تشویق که مثلاً هی بخواهند جایزه بدهند منفعاته بخواهد یک کاری را انجام بدهد. اینها را باید تمرین کرد. باید در فرهنگ آورد.
شریعتی: بسیار خب. به نظرم این بحث را باید ادامه بدهیم. باز هم از این حلاوت آن بچشیم و امیدوارم که اهل محبت شویم. گفت عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند. آیات را بشنویم بعد از تلاوت آیات در دقایق پایانی انشاءالله همراه شما خواهیم بود.
تلاوت صفحه 522 قرآن کریم. آیات نورانی سوره مبارکه ذاریات.
صفحه 522 قرآن کریم