اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-09-22-حجت الاسلام والمسلمین نظافت- شرح نامه ۳۱ نهج‌البلاغه امیرالمومنین علیه‌السلام ( پیامدهای دنیاطلبی )

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خانم‌ها و آقایان سلام. وقت شما بخیر. ان‌شاءالله که دل شما آرام باشد و امیدوارم که بهترین‌ها نصیب تک‌تک شما شود. به همه عزیزانم، شنونده‌های خوب رادیو معارف، مخاطبین خوب شبکه افق که تکرار این برنامه را حوالی 8 صبح می‌بینند هم با دل و جانم سلام می‌کنم.

 خوشحال هستیم که در محضر امیرالمؤمنین هستیم. این پدر مهربان، این میزان اعمال. گفت: می‌خواهم از کسی بسرایم که آفتاب خلوت‌نشین سایه‌ای از ذوالفقار اوست/ آن رازگونه‌ای که در عالم هر آنچه هست یا نیست یا همیشه‌ترین وام‌دار ماست. نامه 31 نهج‌البلاغه و توصیه‌ها و سفارش‌های امیرالمؤمنین به امام مجتبی (ع).
حجت الاسلام نظافت: بسم الله الرحمن الرحیم. خلاصه تا اینجا این بود. از یک فراز شروع شد، طولانی هم شد. مضمون آن این شد که حضرت فرمودند خودت باید هوای دل خودت را داشته باشی. کسی دیگر هوای دل تو را ندارد. خودت باید با دلت کار کنی، نبض دلت را در دستت داشته باشی. خلاصه آن این بود که حضرت فرمود: دلت را با یاد خدا آباد کن، با موعظه زنده کن، او را با یقین تقویت کن، نورانی کن با حکمت. نفس اماره‌ات را که چموش است ذلیل کن، رامش کن با یاد مرگ که گفته‌اند در دعای روز سه‌شنبه بگویید «أَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ، قَرِّرْهُ بِالْفَنَاء» با دلت حرف بزن، اقرار بگیر بگو فانی می‌شوی. «بَصِّرْه» به دلت بصیرت بده نسبت به فاجعه‌هایی که دنیا دارد و برای تو هم پیش می‌آید. «حَذِّرْه» دلت را برحذر بدار از آن روزی که روزگار چیره می‌شود. اینطور نمی‌ماند. اگر اختلال‌گران، اگر ظالمان، اگر رشوه‌بگیران، اگر توجه کنند که دنیا اینطوری نمی‌ماند، یک روزی دنیا بر آنها غلبه می‌کند یک جور دیگر رفتار می‌کنند. بعد فرمود: «اعرض علیه» بر دلت عرضه بدار اخبار گذشتگان را. به دلت تذکر بده مصیبت‌هایی که دیگران پیدا کردند. از ابتدا تا انتها؛ نوبت تو هم می‌شود‏‏. بعد فرمود خوب نگاه کن. اگر نگاه کنی می‌بینی آنها از دوستان خود جدا شده‌اند و در دیار غربت فرود آمده‌اند. تا اینجا رسیدیم. از اینجا به بعد حضرت می‌گویند: «كَأَنَّكَ عَنْ قَلِيلٍ قَدْ صِرْتَ كَأَحَدِهِمْ» چیزی نمی‌گذرد. تو هم می‌شوی جزء یکی از همان‌هایی که رفتند. یعنی مرگ را از خودت دور نبین. یعنی تاریخ را بر خودت تطبیق کن. بعضی‌ها تاریخ می‌خوانند ولی انگار خودشان را تافته جدابافته‌ای از اتفاقات گذشته می‌دانند. «صِرْتَ كَأَحَدِهِمْ» تو هم می‌شوی مثل یکی از آنها یعنی تو هم از محبوب‌ها جدا می‌شوی، از این خانه جدا می‌شوی، در دارالغربه فرود می‌آیی. پس یک کاری کن عالم برزخ برای تو دارالغربه نباشد. کسی که عالم برزخش را آباد نکرده است، عالم قیامتش را، آنجا می‌رود غریب است. کسی که اعمال از پیش فرستاده است، برای او دیگر غریب نیست. بنابراین اگر قرار است ما هم به زودی، حضرت می‌گویند به زودی تو هم می‌روی، دنیا ارزش ندارد غصه آن را بخوری. غصه آخرت را بخوریم و غصه انجام تکلیف را بخوریم. همه اینها یک جمع‌بندی دارد یعنی یک نتیجه‌گیری حضرت می‌کنند با فا. فا در زبان عربی برای نتیجه‌گیری هست. فرمود: «فَأَصْلِحْ مَثْوَاكَ» مثوا یعنی جایگاه. جایگاه خود را اصلاح کن. جایگاه ابدی را. جایگاهت را اصلاح کن. جایگاه آخرت را. حالا یک سؤال. چگونه اصلاح می‌شود؟ حالا که ما این سفر را در پیش داریم، حالا که دنیا فانی است، با همین توضیحاتی که از قبل فرمودند، جواب آن این است که آخرت اصلاح می‌شود با زندگی مؤمنانه. با سبک زندگی محمد و آل محمد. با زندگی علوی فاطمی. یعنی اگر حضرت زهرا (س) را الگو قرار بدهیم، آخرت ما اصلاح می‌شود. اللهم جعل محیای محیا محمد و آل محمد. خدایا زندگی ما را زندگی محمد و آل محمد قرار بده. اگر زندگی اینطوری شد، مماتی ممات محمد. مرگ ما هم مرگی شاد خواهد بود. مرگی پاک، مرگی بدون استرس، مرگی بدون اضطراب. یعنی نمی‌شود زندگی محمدی نباشد، بعد مرگ ما مرگ خوبی باشد. زندگی باید اهل بیتی باشد تا مرگ خوبی هم رقم بخورد. آخرت چگونه اصلاح می‌شود؟ با عمل صالح. عمل صالح چیست؟ هر عملی که دو ویژگی داشته باشد عمل صالح می‌شود. یک، طبق دستورات باشد. از سنت پیامبر، از سنت اهل البیت الگوبرداری شده باشد البته مطابق با زمان حاضر. یعنی وقتی می‌گوییم از حضرت زهرا الگو بگیریم، نمی‌گوییم خانه‌های خود را گلی کنیم، خانه ما فرش نداشته باشد. روح آن زندگی را می‌گیریم، متناسب با امروز بازسازی می‌کنیم. می‌شود یک زندگی بی‌آلایش، یک زندگی باصفا. یک زندگی‌ای که در مسیر بندگی باشیم. پس عمل در چارچوب دستورات باشد. برگرفته از تعالیم آنها باشد. نیت هم خوب باشد. گاهی نیت خوب است، عمل خراب است. داستان آن دزدی که در معانی الاخبار داریم که امام صادق (ع) فرمودند شنیدم یک آقایی قرآن را تفسیر می‌کند. نقابی زدم و رفتم پای صحبت‌های او، دیدم بله مردم را دور خودش جمع کرده است. صحبت‌های او که تمام شد پشت‌سر او حرکت کردم، دیدم به نا‌ن‌فروشی رسید و یواشکی دو تا نان برداشتم. گفتم شاید معامله‌ای است. آن را حمل به دزدی نکردم سریع. جلوتر رفت، به انارفروشی رسید، این طرف و آن طرف را نگاه کرد و یواشکی دو تا انار دزدی کرد. رفت جلوتر دو تا نان و دو تا انار را به یک فقیر داد. رفتم جلو به او بگویم این چه کاری است!؟ نه به آن دزدی و نه به این انفاق. خلاصه با چند سؤال کشف کرد که امام صادق هستند. عملش را مستند کرد به آیه قرآن که خدای متعال در قرآن فرموده است: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» اگر یک کسی کار خیری انجام بدهد، البته آیه دقیق است. می‌گوید کار خیر را بیاورد. جاء بالحسنه، ده تا ثواب دارد. اگر کسی یک گناه انجام بدهد، یک گناه بیشتر حساب نمی‌شود. چهار تا ده تا. چهار تا انفاق کردیم. چهار ده تا چهل تا ثواب. چهار تا گناه، چهل منهای چهار، سی و شش تا ثواب باقی ماند. امام صادق (ع) فرمودند: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين‏»
شریعتی: پایه و اساس این کار خیرت مشکل دارد.
حجت الاسلام نظافت: بله. خدا از آدم‌های باتقوا می‌پذیرد. هستند آدم‌هایی که اختلاس می‌کنند، بعد می‌روند به یک هیأتی هم کمک می‌کنند تا دل خودشان را آرام کنند. سر خودشان را کلاه می‌گذارند. خدا نمی‌پذیرد. پس نیت باید درست باشد، عمل هم باید طبق دستور باشد، عمل صالح می‌شود. اصلاح آخرت چیز عجیبی نیست. همان روایتی هست که فرمود زندگی خود را چهار بخش کنید. چهار عنصر اساسی را تذکر دادند حتماً در آن باشد. «اجْتَهِدُوا أَنْ يَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَات‏» همان‌ها را اگر با قصد قربت انجام بدهیم زندگی اصلاح می‌شود. اولی آن چی بود؟ «سَاعَةً مِنْهُ لِمُنَاجَاتِ الله» مناجات به اندازه، نماز و زیارت و تلاوت و عبادت و هیأت به اندازه، طبق دستور، با رعایت نیت، آخرت ما را اصلاح می‌کند. ساعت بعدی آن چه بود؟ یک زمانی وقت بگذارید برای تولید ثروت، برای رسیدگی به زندگی خود، امور معاش خود. اگر اینها طبق دستور باشد، با توجه به خدا و قصد تقرب باشد، باز آخرت ما را اصلاح می‌کند. پول در آوردن اصلاح دنیا است ولی آخرت را اصلاح می‌کند. فرمود یک زمانی اختصاص بدهید برای خوش و بش، برای سر زدن به یکدیگر، صلح رحم، دیدن دوستان، به ویژه به آدم‌های خوب. آدم‌های خوب حال آدم را خوب می‌کنند. فرمود آنهایی که در ارتباطات عیب‌های شما را به شما می‌گویند. «يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ» از ته دل شما را دوست دارند. مخلص شما هستند. به اینها سر بزنید. در روایت داریم تلاقه، به ملاقات هم بروید، به زیارت هم بروید. اگر اینها هم باز با قصد قربت باشد، آخرت ما همزمان اصلاح می‌شود. یک زمان هم فرمود بگذارید برای کوه‌نوردی و شنا و لذت‌ها و تفریحات شما. اینها را هم البته فرمود این چهارمی هدف نیست. این بنزین زدن است. انرژی گرفتن است.
شریعتی: برای آن بخش‌های دیگر از زندگی خود توان بگیرید. اینها را هم اگر با قصد قربت انجام بدهیم باز آخرت اصلاح می‌شود. بعد هم فرمود با خودتان نگویید فقیر هستید که گرفتار بخل می‌شوید. دارایی‌های خود را، نعمت‌های خود را، لطف‌های خدا را ببینید. آن بخش‌هایی هم که ندارید بدانید یک لطف پنهانی هست. بعد فرمود خیلی هم نگویید عمر ما طولانی است. گرفتار حرص می‌شوید. حال شما را خراب می‌کند. «اجْعَلُوا لِأَنْفُسِكُمْ حَظّاً مِنَ الدُّنْيَا» فرمود برای جان‌های خود، فهمی از دنیا، بهره‌ای از دنیا قرار بدهید. چطوری؟ فرمود حلالی که دوست دارد به او بدهید. یعنی نفس خود را عقده‌ای نکنید. نفس بچه‌تان را عقده‌ای نکنید.
شریعتی: یک جاهایی باید با او راه بیایید.
حجت الاسلام نظافت: آفرین. منتها حلال و به اندازه. یعنی برای تجدید قوا است. خیلی عجیب است. می‌گوید نفست اگر شهوت دارد و خلال است به او بده منتها به اندازه. باعطاءها ما تشتع من الحلال. یک شرط دیگر هم امام کاظم فرمودند. فرمود مروت تو را از بین نبرد. یعنی در خیابان ساندویچ خوردن خلاوت مروت است. ممکن است یک بچه‌ای رد می‌شود هوس کند. خوب نیست. نگاه پر از غم دیگران را تحریک نکن. جوانمردی. گفته‌اند لذت‌هایتان باید جوانمردی شما را از بین نبرد. در یک روایتی داریم زیبا باشد. جمال و حلال. بعد فرمود اسراف هم در آن نباشد. اگر می‌روید در دل طبیعت، آب را اسراف نکنید. درخت‌ها را اسراف نکنید. طبیعت را اسراف نکنید. فرمود: کمک بگیرید از این تفریحات، از این لذت‌ها بر امور دین‌تان
شریعتی: اینجا چه مسئولیتی روی دوش ثروتمندان جامعه ما حتی اگر از حلال داشته باشند در نمایش ثروت‌شان، تجملات‌شان است.
حجت الاسلام نظافت: که حال دیگران را خراب نکنند. خلاف انسانیت می‌شود. خلاق انسانیت است. بعد فرمود از ما نیست کسی که دنیای خود را برای آخرت ترک کند و کسی که دینش را برای دنیا ترک کند. پس اصلاح آخرت یک چیز عجیبی نیست. قرار نیست که در غار برویم. قرار نیست که خودمان را از مواهب دنیا محروم کنیم. قرار نیست بر خودمان زینت دنیا را حرام کنیم. البته سطوح آدم‌ها متفاوت است. یعنی پدر یک جوری است، بچه یک جور دیگری است. خانم‌ها یک جور دیگری هستند. سطوح ایمانی فرق می‌کند. اینکه کلاسش بالاتر است، جایگاه معنوی‌اش، جایگاه سیاسی‌اش بالاتر است باید سطح خود را پایین‌تر بیاورد تا مایه دلداری فقراء باشد. دیگر اگر رئیس‌جمهور شدی، اگر وزیر شدی، اگر سطح بالایی داری، تو باید آن سطوح پایین جامعه را در نظر بگیری. اینها نکاتی... بعد سطح معنوی هم فرق می‌کند. از همه یک جور انتظار نداری. رفت خانه امام صادق (ع)، دید که پشتی‌هایی هست روی آن تصویر است. داشت چپ چپ نگاه می‌کرد آقا فرمودند این مال خانم ما است. اینطوری است. سطوح ایمان متفاوت است. خانه امام حسین (ع) در اتاقی بود و یک چیزهایی آویزان بود که در شأن امام نبود. آقا فرمودند مهریه خانم خود را داده‌ایم برای خودش خریده است. یعنی سطح امام فرق می‌کند. ایمان درجه درجه است. انقلابی بودن هم درجه درجه است. نباید بخواهیم که همه مطابق با توان ما حرکت کنند. خلاف عقل می‌شود. چطور ما برای دنیای خود، در مسابقات وزنه‌برداری، وزنه‌برداری که 48 کیلو هست را می‌گوییم مثل آن کسی که 200 کیلو است تو وزنه بردار. اهل البیت هم
شریعتی: مثل همان کلام حضرت که من امام شما هستم ولی شما نمی‌توانید مثل من باشید.
حجت الاسلام نظافت: فرمود ارزه‌اش را ندارید. یعنی آنها در تربیت واقع‌بین بودند. برای رشد ما واقعیت‌ها و توان ما را در نظر می‌گرفتند، نرم نرم ما را رشد می‌دادند. بعد حضرت بعد از اینکه فرمود: «فَأَصْلِحْ مَثْوَاك‏» فرمود جمله بعد «لَا تَبِعْ آخِرَتَكَ بِدُنْيَاكَ» فرمود آخرت‌فروشی نکن. دنیای خود را می‌خواهی آباد کنی باید به یک نحوی باشد که آخرت آباد شود. در توضیح این عبارت باید چند نکته را بگوییم. یک دنیا بازار است. دنیا تجارت‌خانه است. این نکته اول. نکته دوم اینکه جبراً ما را در بازار دنیا آورده‌اند. یعنی اینجا بازار است، معامله هم جبری است. ما نمی‌توانیم معامله نکنیم. کالایی که به ما داده‌اند، سرمایه‌های ما چیست؟ عمر ما هست. نعمت‌ها هست. استعداد ما هست. مال ما هست. جان ما هست. اینها را باید بفروشیم. خریداران صف کشیده‌اند. آزادی در انتخاب مشتری است. خریدارها کی‌ها هستند که می‌گویند خودتان را به ما بفروشید؟ دنیا هست، خلق هست، نفس هست، شیطان هست. اینها همه می‌گویند. مردم می‌گویند خودت را صرف ما کن. زن و بچه می‌گوید خودت را صرف ما کن. دنیا می‌گوید خودت را صرف من کن. شیطان می‌گوید خودت را صرف من کن. نفس می‌گوید خودت را صرف من کن. خدا هم مشتری است. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» کی باخته است؟ کسی که با غیرخدا معامله کرده است. معامله با غیرخدا خسارت است. ضرر هست. حالا اگر خودمان را بخواهیم به خدا بفروشیم یعنی آخرت خود را آباد کنیم یعنی چه؟ یعنی قلب‌مان را در اختیار خدا قرار بدهیم. یعنی ذهن و فکر خود را در اختیار خدا قرار بدهیم. یعنی نعمت‌های خود را در اختیار شیطان قرار ندهیم. این جمله حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام چقدر قشنگ است که فرمودند: «فبما انعمت علیه فلن اکون زهیراً للمجرمین». خدایا حالا که نعمت دادی، پیمان می‌بندم پشتیبان مشرکان نباشم. آقای شریعتی می‌گوید خدایا به من آبرو دادی؟ پیمان می‌بندم این آبرو را در غیر راه تو مصرف نکنم. او که به او پستی دادند می‌گوید خدایا پیمان می‌بندم آن را در راه ظالمان مصرف نکنم. نماینده‌های مجلس، رؤسای جمهور، هر کسی. او که هوشی دارد. الآن هستند جوان‌های بااستعدادی که از اروپا، از کانادا، از کجا دعوت‌نامه برای آنها می‌آید می‌گویند نمی‌آییم. وطن خود را نمی‌فروشیم. ما مدیون این وطن هستیم. بعضی از استادها خیانت می‌کنند، تشویق به مهاجرت می‌کنند می‌گویند نمی‌رویم. بعضی از پزشک‌ها می‌گویند نمی‌رویم. هر چند در داخل بعضی‌ها ما را اذیت می‌کنند. یعنی واقعاً اینهایی که مهاجرت می‌کنند همیشه تقصیر بر اینها نیست.
شریعتی: عرصه بر آنها تنگ می‌شود.
حجت الاسلام نظافت: آفرین. ولی بالاخره اگر بخواهد الهی رفتار کند نباید برود. باید بگوید من بروم اروپا استعداد خود را در اختیار کی قرار بدهم؟ در اختیار انگلستانی که تمام قد حامی اسرائیل کودک‌کش است؟ در اختیار کی قرار بدهم؟ بعضی‌ها پای این سختی‌ها می‌ایستند. پس نعمت‌ها را. عمرش را، وقتش را، جانش را، بدنش را، چشمش را، در اختیار قرار نمی‌دهد. دنیا به هر حال متجر اولیاء الله است. یعنی دنیا هم مذموم است و هم ممدوح است. آن وقتی که حضرت خواست دنیا را ستایش کند در حکمت 131 دارد فرمود: متجر اولیاء الله. تجارت‌خانه اولیای خدا است. در خطبه متقین داریم: ٌ «صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ» فرمود متقین یک تجارت پر سود دارند. یک تجارتی که خدا بر آنها آسان کرده است. حالا تجارت چیست؟ فرمود 60 سال صبر کردند، راحتی ابدی. نمی‌ارزد؟ 60 سال. فرضاً سختی باشد که همیشه سختی نیست.
شریعتی: ولی یک ابدیت راحت را تجربه کردند.
حجت الاسلام نظافت: بله، این تجارت می‌شود. بنابراین کسی که می‌تواند چنین تجارتی کند، باید مواظب باشد آخرت را نفروشد.
شریعتی: یک کلامی از امیرالمؤمنین من چند وقت پیش حفظ کردم. چقدر خوب است آدم این کلمات قصار را حفظ کند. در ذهنم مانده است. «لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِكَ ثَمَنا» احساس کنی دنیا بهای این وجود تو است.
حجت الاسلام نظافت: فکر کنم خطبه 32 باشد. بد تجارتی است که دنیا را بهای خودت بدانی. یکی از مشکلات این آخرت فروشی این است که انسان قدر خودش را ندارد. ارزش و قیمت خودش را نشناسد و خودش را ارزان بفروشد. یکی از مصبت‌ها همین است. اینکه خدای متعال می‌فرماید آدم‌ها گرفتار خسارت می‌شوند، گرفتار باخت عظیم می‌شوند، خسران از همین است. جهت آن همین است. که انسان‌ها خودشان را مفت می‌فروشند. روز قیامت می‌فهمند چقدر می‌ارزیدند، چقدر ارزش داشتند. فرمود این تجارت «یسرها لهم ربهم» خدا این تجارت را آسان کرده است. چرا آسان است؟ اولاً که در دنیا در کنار سختی‌ها لذت هست. یک عشقی خدا به تو می‌دهد که آن عشق سختی‌‌ها را گوارا می‌کند. بعد هم می‌گوید سختی‌ها همیشه نیست. بعد هم توجه به آخرت می‌دهد، وقتی دلت به اصلاح آخرت خوش است، این سختی‌ها برای تو گوارا می‌شود. مثل بازیکن فوتبالی که درست است که رنج دارد ولی چون گل می‌زند شاد می‌شود. چون می‌داند جامی در انتظار او هست، انرژی می‌گیرد شاد می‌شود. این آسان شدن آن از این جهت هست. «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَليم» خدای متعال می‌فرماید یک تجارتی شما را راهنمایی می‌کنم که شما را از عذاب نجات می‌دهد. از عذاب الیم. این تجارت چیست؟ «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» ایمان به خدا، ایمان به رسول خدا. مجاهده در راه خدا. با مال، با جان. «ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون» یک حکمتی هست، حکمت 133. حضرت فرمود: «الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ» این یک نکته. دنیا گذرگاه است. دنیا قرارگاه نیست. در یک روایت داریم خودت را در این دنیا مثل کسی فرض کن که دارد از یک خیابان عبور می‌کند. عابری سبیل. بعد فرمود مردم دو دسته می‌شوند. «وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا» بعضی‌ها خودفروش می‌شوند. ارزان‌فروش می‌شوند. «فَأَوْبَقَهَا» نفسشان را هلاک می‌کنند. یعنی خودکشی می‌کنند. مراد این این خودکشی در دنیا نیست. یعنی روحش را می‌کشد. خودت را می‌گویی برود. خودش را می‌فروشد و خودش را هلاک می‌کند. این یک دسته. دسته دوم «ابْتَاعَ‏ نَفْسَهُ» فرمود خودش را می‌خرد و آزاد می‌کند. حالا خودفروشی یعنی چه؟ یعنی خودش را به دنیا بفروشد. خودش را ارزان بفروشد. خودش را به مردم بفروشد. خود را به مردم بفروشد یعنی چه؟ یعنی یک شهرتی دست و پا بکند، یک دنبال‌شونده‌هایی در فضای مجازی داشته باشد. خب موق مردن که به درد تو نمی‌خورند.
شریعتی: اینها بهای جان تو نیستند.
حجت الاسلام نظافت: به دنیا بفروشد یعنی چه؟ یعنی فرد بفهمد همه چاهای نفت مال او هست. بعدش باید بگذارد برود. به شیطان بفروشد یعنی دنبال شیطان برود. بعد فرمود هلاک می‌کندن. هلاک می‌کنند یعنی چه؟ یعنی موقع مردن هیچ‌کدام از اینها به درد شما نمی‌خورد. خانه خود را باید بگذاری بروی. بچه‌ها در قبر تو نمی‌آیند. هیچ‌کس به درد تو نخواهد خورد. خودت را هلاک نکن. حالا خدمت شما عرض شود که خریدن یعنی چه؟ خودت را بخری. فرمود خودش را می‌خرد آزاد می‌کند. یعنی از اسارت اینها خودش را نجات می‌دهد. اسیر دنیا، اسیر شیطان، اسیر هوس‌ها، اسیر خلق نیست. خب آزاد شد چه فایده؟ خودش را می‌خورد آزاد می‌کند. بعد خودش را اسیر خدا می‌کند. خودش را بنده خدا می‌کند. یعنی تا از خلق آزاد نشویم بنده خدا نخواهیم شد. تا از هوس آزاد نشویم بنده نمی‌شویم. حریت و عبودیت دو روی یک سکه است. یعنی شما می‌توانید به جای حریت عبودیت بگویید. به جای عبودیت حریت بگویید. اینها با هم مساوی نیست. این نتیجه آزادسازی هست. بنابراین بندگی و آزادی انسان بستگی به انتخاب خودش دارد. باز در یک حکمتی هست فرمود: آدم‌ها در دنیا دو دسته عمل‌کننده هستند. حکمت 253 یا 252. همه دارند کار می‌کنند، همه دارند زحمت می‌کشند، همه دارند می‌دوند. عاملان. فرمود: عامل عمل فی الدنیا للدنیا. بعضی‌ها در این دنیا کار می‌کنند اما برای دنیا. و دنیا او را از آخرت مشغول کرده است. از آخرت مشغول کرده یعنی چه؟ یعنی اصلاً آخرت را نمی‌بیند. اصلاً حواس او به آن سفر و آن به عالم نیست که باید آنجا در آن عالم آباد کند. «یخشی علی من یخلفهم الفقر» نگران بچه‌های خود هست. می‌گوید بمیرم بچه‌ها چکار می‌کنند. نگران فقر بچه‌های خود هست ولی نگران فقر خودش نیست. «يُفْنِي عُمُرَهُ فِي مَنْفَعَةِ غَيْرِه‏» فرمود عمر خود را در سود دیگران فانی می‌کند. یعنی برای زن و بچه‌اش کار می‌کند. معنای این این نیست که الآن ما برای زن و بچه کار نکنیم. به عشق خدا، به فرمان خدا، با قصد غربت به اندازه‌ای که می‌گوید برای زن و بچه کار کن و توسعه ایجاد کن.
شریعتی: این عشق تو رنگ دنیا دارد یا رنگ آخرت؟
حجت الاسلام نظافت: آفرین. بعد فرمود گروه بعدی که ان‌شاءالله ماها اینطوری باشیم. بینندگان عزیز، خانواده بزرگ سمت خدا حد‌اقل اینطوری باشند. «عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا». در دنیا کار می‌کنند. تنبل نیستند. خانم خانه‌دار است، شاغل است. هر کسی، سر پست خودش دنیا را آباد می‌کند، کار می‌کند اما «لِمَا بَعْدَهَا» همش حواس او به آن طرف خط هست. «فَجَاءَهُ الَّذِي لَهُ مِنَ الدُّنْيَا بِغَيْرِ عَمَلٍ» فرق آن با گروه قبل چی شد؟ او هم پول گیرش آمد و این هم پول گیرش آمد. فرمود این دنیا برایش می‌آید اما برای دنیا کار نکرد. یعنی دو تا کاسب داریم. هر دو آخر شب دخلی دارند و درآمدهایی دارند. دو تا کارمند داریم. هر دو درآمدهایی دارند. یکی به آخرت توجه می‌کند، یکی تجه نمی‌کند. فرمود او که به آخرت توجه کرد دنیا آمد ولی برای دنیا کار نکرد. چقدر شیرین می‌شود. دیگر فرقی با بقیه ندارد از نظر داشتن‌ها. فرمود: «فَأَحْرَزَ الْحَظَّيْنِ مَعاً» دو تا بهره، بهره دنیا و آخرت را با هم دارد. «مَلَكَ الدَّارَيْنِ جَمِيعاً» مالک دو دار است. دار دنیا و دار آخرت. «فَأَصْبَحَ وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ» نزد خدا آبرومند است. «لَا يَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَةً فَيَمْنَعُهُ» حاجت روای همیشه یعنی مستجاب الدعوه می‌شود. اگر یک کسی بتواند مستمراً اینطوری زندگی کند، حضرت می‌گویند مستجاب الدعوه است. نمی‌شود این حاجتی بخواهد، خدا حاجت او را ندهد. بنابراین فرمود: «لَا تَبِعْ آخِرَتَكَ بِدُنْيَاكَ» نمی‌گویند دنیا را نداشته باش، می‌گویند دنیا را به قیمت آخرت‌فروشی نداشته باش. این خلاف عقل است. اگر کسی اینطوری زندگی کند به آن سفیه می‌گوید. الآن در این دنیا سفیه کیست که فرمود: «لا تعطوا اموالکم سفهاءکم» مال‌تان را به آدم‌های سفیه ندهید. حتی سفیه حق ندارد در اموال خودش تصرف کند.
شریعتی: مثلاً یک برج چند طبقه را بگیرد بکوید جای آن یک خانه 50 متری بسازد.
حجت الاسلام نظافت: آفرین. این را می‌گوییم سفیه است. برجی را بدهد یک خانه 50 متری بگیرد به این می‌گوییم سفیه است. حالا اگر کسی ابدیت را بدهد دنیا را بگیرد این سفیه است. سفیهانه دنیا را آباد نکنید. دنیا را آباد کن نه سفیهانه. روایت قشنگی برای شما می‌خوانم. «مر رسول الله (ص) بمجنون» آقای از یک دیوانه‌ای عبور کردند. همه دور مجنون‌ها جمع می‌شوند. فرمودند این چش هست؟ دیگران گفتند این مجنون است. حضرت فرمود: «بل هو مصاب». این بیمار است. این دیوانه نیست. این مصیبت دیده است. گرفتاری پیدا کرده است. یا جسم او یا روح و روان او. مجنون واقعی کسی است که عقل دارد ولی دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهد. یعنی اینها که در بیمارستان روانی هستند، اینها را نگویید دیوانه. دیوانه کسی را بگویید که خدا به او عقل داده است ولی به آخرت بی‌اعتنا است. ترجیح می‌دهد. باز دارد که بر یک فردی گذشتند همه جمع شده بودند. بعد بعضی‌ها گفتند آقا این مجنون است. حضرت فرمودند نه، رجل مصاب.  این آسیب دیده است. به این مجنون نگویید. «إِنَّمَا الْمَجْنُونُ عَبْدٌ أَوْ أَمَةٌ أَبْلَيَا شَبَابَهُمَا فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ». مجنون آن مرد و زنی هستند که جوانی خود را در مسیر شیطان کهنه می‌کنند. در غیر طاعة خدا. به این باید مجنون بگویید. بنابراین دنیا را باید آباد کرد. اصلاً این درخواست خدا است که زمین را آباد کنید. خواست انبیاء است. این آیه را دقت کنید: «وَ إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحا» خدا حضرت صالح را به قوم ثمود فرستاد. «قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ» خدا را بندگی کنید. جزء الله خدایی نیست. «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها» از زمین شما را به وجود آورد، از خاک، و از شما خواست همین زمین را آباد کنید. ابتدای نامه 52 نهج‌البلاغه، نامه سیاسی، نامه آیین حکومت‌داری. این نامه‌ها افتخار ما است. 15 قرن پیش هنوز تازه. ای کاش مسئولان ما ماهی یکبار این نامه را بخواند. حضرت چهار مأموریت برای مالک می‌گویند. یکی از آنها همین است که به دنبال آباد کردن باش. «جِبَايَةَ خَرَاجِهَا» مالیات بگیر. مالیات عادلانه. نه کاسب جزء را بگیرند، از کارمند بگیرند بعد دیگران فرار مالیاتی عظیمی داشته باشند. دوم فرمود مأموریتت مبارزه با دشمنان مصر، سوم به فکر تربیت آدم‌ها باش. «اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا»؛ چهارم فرمود: «عِمَارَةَ بِلَادِهَا» آباد کن. به فکر عمران و آبادی باش. بنابراین دنیا را باید آباد کرد. این یک تکلیف است اما نه به قیمت خراب کردن آخرت. عاقلانه دنیا را آباد کنید. خب آباد کردن سفیهانه دنیا این است که به فکر عمران دل نباشی. خدا را فراموش کنی یا ظلم کنی. خلق خدا را فراموش کنی. «إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِي الْأَرْض» قرآن می‌گوید آن کسی که به خدا پشت می‌کند، تلاش می‌کند زمین را فاسد می‌کند. نسل بشر را از بین می‌برد برای دنیای خودش. یعنی کسانی که دنیای خود را آباد می‌کنند به قیمت آخرت کردن آخرت، اینها دنیای دیگران را هم خراب می‌کنند. مثل همین قضیه اختلاس اخیر. این اختلاس خیلی مایه غصه بود. الحمدلله خودشان اعلام کردند، الحمدلله دستگیر کردند. ما انتظار قاطعیت داریم. الآن به ذهن من رسید که این نامه را برای شما بخوانم. نامه 71 نهج‌البلاغه است.
شریعتی: مناسبت آن چیست؟
حجت الاسلام نظافت: همین قضیه اختلاس و آباد کردن... همین مضمون در این نامه هست. طرف دنیای خود را آباد می‌کند ‏به قیمت خراب کردن آخرت خود و دنیای دیگران را خراب می‌کند. یعنی کسی که آخرت خودش را خراب می‌کند و اختلاس می‌کند، دنیای دیگران را خراب می‌کند. به منذر بن جارود که خیانت کرد حضرت فرمود: اولاً  «صلاح أبيك غرّني منك»‏ بابای تو خوب بود. انتظار من این بود که تو مثل پدرت رفتار کنی. «ظننت أنك تتّبع هديه‏» من فکر می‌کردم که تو از روش پدرت پیروی می‌کنی. «تسلك سبيله‏» راه پدرت را می‌روی. به من خبر رسیده که «لا تدع لهواك انقيادا  و لا تبقي لاخرتك عتادا» یعنی خلاصه هوسرانی کردی، برای آخرت خود ذخیره‌ای باقی قرار ندادی،  «تعمر دنياك بخراب آخرتك‏» نکته‌ای که گفتم. فرمود داری دنیا را آباد می‌کنی به قیمت خراب کردن آخرت. «تصل عشيرتك» بعضی‌ها از این پول‌ها استفاده می‌کنند شب چله خوب برای اقوام دارند. فرمود: «تصل عشیرتک» فرمود صله داری، ارتباط داری با اقوامت. به اقوامت می‌رسی به قیمت قطع دین. صله رحم خوب است ولی نه به قیمت قطع دین، قطع ارتباط با خدا. فرمود اگر راست باشد یعنی حضرت زود باور نمی‌کنند، بررسی می‌کنند. اگر راست باشد، شترت را، بند کفش تو از خودت بهتر است. «لجمل أهلك و شسع نعلك خير منك» ببین حضرت چقدر نفرت دارد از این آدمی که مال مردم را می‌دزدد، اختلاس می‌کند. و اینکه الآن داشتم در راه می‌آمدم خیلی غصه خوردم. یک آقایی، انسان هستند دیگر. یک بار سنگینی را، صورتش سیاه، دست‌های او سیاه، روی دوش او. کمرش هم خمیده بود. چرا چنین افرادی در جامعه داریم؟ این دزدی‌های... فرمود: «و من كان بصفتك» هر کس وصف تو را داشته باشد، شایسته نیست هیچ مسئولیتی به او بدهند. کوچکترین مسئولیت را لیاقت ندارد به او بدهند. هیچ قدر و منزلتی ندارد. او را شریک هیچ امانتی نباید بکنند. این یک نامه. یک نامه دیگر هم هست نامه 41. آن هم به بعضی از فرمانداران نوشته‌اند چون این داستان‌ها، داستان‌های جدید و قدیم است. فرقی نمی‌کند. انسان، انسان است.
شریعتی: انسان انسان است، شیطان هم شیطان است، وسوسه‌ها هم سر جای خودش هست.
حجت الاسلام نظافت: آفرین. همیشه بوده است منتها بایستی مثل امیرالمؤمنین هم نظارت داشت و هم قاطع برخورد کرد. خدمت شما عرض کنم حضرت با یکی از فرماندارها اختلاف کرد. حضرت نامه نوشتند که من تو را شریک امانت خود کردم چون حکومت امانت است. هیچ مسئولی به تنهایی نمی‌تواند این امانت را به دوش بکشد. یار می‌خواهد. یعنی یک رئیس‌جمهور وزیر می‌خواهد. وزراء مدیرکل می‌خواهد. اینطوری است. حضرت فرمودند تو در امانت شریک من شدی. «جَعَلْتُكَ شِعَارِي وَ بِطَانَتِي» انقدر آدم خوبی بوده است که جزء نزدیک‌ترین افراد حضرت بوده است. شِعار به لباس زیر می‌گویند. یعنی تو جزء نزدیک‌ترین‌ها بودی. من فردی از دوستان من، از قوم و خویش‌های من، مطمئن‌تر از تو نبود. یعنی به تو خیلی اطمینان داشتم. چرا؟ «لِمُوَاسَاتِي» تو به من کمک کردی. مواسات داشتی به من. همیشه امانت را ادا می‌کردی. خوش سابقه بودی. «فَلَمَّا رَأَيْتَ الزَّمَانَ عَلَى ابْنِ عَمِّكَ قَدْ كَلِبَ» دیدی زمانه بر علیه پسرعمویت شد، اوضاع خراب شد، معاویه حمله کرد و اوضاع کمی به هم ریخت و امانت‌ها سست شد. یعنی بالاخره وقتی شلوع می‌شود، کنترل، نظارت‌ها، کم می‌شود. فرمود که تو رویه‌ات را عوض کردی. از علی و بقیه جدا شدی و علی را تنها گذاشتی. علی را خوار کردی. به بقیه کمک نکردی. خیانت کردی با بقیه خیانت‌کننده‌هایش. آدم‌های خوب. فرمود نه با پسرعمویت مساوات کردی و نه امانت را ادا کردی. گویا از همان اول در مبارزات خود خدا را اراده نکرده بودی. از بچه‌های جنگ بوده است. آدمی که سابقه جنگ و مبارزه و... با شهدا دم‌خور بودی. یعنی روز قیامت از شهداء خجالت نمی‌کشی؟ این هم همینطوری بوده است. به حضرت می‌گویند تو اهل مجاهده بودی. گویا از همان اول خدا را اراده نکردی. گویا. یعنی رویه‌ات اینطوری است. اینطوری نبوده است. آدم‌ها کم‌کم خراب می‌‌شوند. «كَأَنَّكَ لَمْ تَكُنْ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّك» یک جوری رفتار کردی گویا اصلاً تو بینه نداری، گویا اصلاً معرفت نداری، آگاهی نداری. گویا از همان اول نقشه می‌کشیدی برای این امت نسبت به دنیای آنها. نیت داشتی که مردم از بیت‌المال غافل شوند بعد بدزدی. حالا که برای تو امکان شد که خیانت کنی، به سرعت به بیت‌المال حمله کردی، روی این بیت‌المال پریدی مثل حیوانی که...
شریعتی: وقتی که فرصت آن دست داد.
حجت الاسلام نظافت: آفرین. «وَ اخْتَطَفْت» ربودی اموالی را که اینها را برای یتیم‌ها نگه داشته بودیم. خجالت بکش اینها مال ایتام است. اینها مال بیوه‌زنان است. مثل گرگی که به گله بز حمله می‌کند تو به بیت‌المال همینطوری حمله کردی. حمل کردی این پول‌ها را به حجاز بردی. «رَحِيبَ الصَّدْر» یعنی عذاب وجدان هم نداری. آدم یک وقت گناه می‌کند عذاب وجدان دارد.
شریعتی: عین خیالت نیست.
حجت الاسلام نظافت: وحید یعنی گسترده. سینه فراخ هم داری یعنی خودت را سرزنش هم نمی‌کنی. احساس گناه هم نداری. بعد فرمود این اموال را چکار می‌کنی؟ به خانواده‌ات می‌دهی. «حَدَرْتَ إِلَى أَهْلِكَ تُرَاثَكَ مِنْ أَبِيكَ وَ أُمِّك» گویا ارث پدر و مادرت را داری «أَ مَا تُؤْمِنُ بِالْمَعَاد» از معاد نمی‌ترسی. نمی‌ترسی از سخت‌گیری خدا؟ محاسبه خدا سخت است. ذره‌ها را حساب می‌کند. ای کسی که تو نزد ما جزء اولی الالباب بودی. امیرالمؤمنین چه کشیده است.
شریعتی: از خودی‌ها اینطوری بخوری خیلی درد دارد. «أَيُّهَا الْمَعْدُودُ كَانَ عِنْدَنَا مِنْ أُولِي الْأَلْبَابِ» جزء عده معدودی بودی که ما جزء خردمندان می‌دانستیم. «كَيْفَ تُسِيغُ شَرَاباً وَ طَعَاماً» چطوری سر می‌کشید نوشیدنی، غذاهایی را که می‌دانی حرام است. حرام می‌نوشی؟ می‌روی با اینها ازدواج می‌کنی؟ کنیز می‌خری؟ ازدواج می‌کنی؟ از اموال یتامی، از اموال مساکین، از اموال مؤمنین، از اموال مجاهدان. فرمود: از خدا بترس. این اموال را برگردان. اگر برنگردانی، دستم به تو برسد، با همین شمشیری که تا حالا به هر کس زدم به جهنم رفته است، «لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ» فرمود این شمشیر من به هر کسی خورده به جهنم رفته است. با همین شمشیر تو را می‌زنم. با قاطعیت. انتظار داریم آز آقای اژه‌ای. مسئولیت ایشان سنگین است. قاطعیت. بعد آن جالب است. فرمود: «وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ» فرمود به خدا قسم فرزند، اگر حسن و حسین مثل تو عمل می‌کردند، به آنها هم سخت می‌گرفتم. آنها بر اراده من پیروز نمی‌شدند تا حق را از آنها بگیرم. مظلمه آنها را از باطل پاک کنم. قسم به خدای رب العالمین خوشحال نمی‌شوم این اموالی که تو دزدیدی حلال آن برای من باشد. این هم دل آزاد علی، روح بلند علی، «أَتْرُكُهُ مِيرَاثاً لِمَنْ بَعْدِي» من که می‌میرم، اینها را برای دیگران ارث بگذارم؟ یک کم آرام‌تر. گویا به آخر خط رسیدی. عمر تو طولانی نیست. چشم به هم بزنی تمام می‌شود. «قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَى وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَى» چشم به هم بزنی زیر خاک می‌روی. «عُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ» اعمال تو عرضه می‌شود در آن روزی که ظالم می‌گوید یا حسرتا. و ظالم آرزو می‌کند می‌گوید من را برگردانید. «وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ» نمی‌شود دیگر برگشت. نمی‌شود فرار کرد. چند تا کار باید انجام بدهند. هم نظارت‌ها باید تقویت شوند، هم قاطعیت باشد در برخورد، هم بسترها را اصلاح کنند و هم رسیدگی کنند. یعنی قاضی را باید تأمین کرد که قاضی طمع را سخت بگیرد، دست و دل او نلرزد. به کسانی که نظارت می‌کنند، اینها را باد تأمین کرد. یاد مرگ هم چیز خوبی است. معنویت هم باید تقویت کرد. این ترکیب خیلی خوب است. تقویت معنویت. یاد مرگ. تقویت ایمان و نظارت و قاطعیت. و آنهایی که کمبود دارند که این کارها را می‌کنند که نفس آدم‌ها هم هیچ موقع سیر نمی‌شود، آنها را هم تأمین کنند.
شریعتی: من گفتم این اتفاقاتی که رقم می‌خورد نه فقط به بیت‌المال می‌تازند که به نظام اسلامی می‌تازند، به اعتماد مردم می‌تازند و این اصلاً هزینه کمی نیست و کلمات امیرالمؤمنین که همه آن نور بود و من چقدر به خودم بالیدم و کیف کردم که یک امامی مثل امیرالمؤمنین داریم و حیف است که محروم باشیم از اینهمه تعالیم ناب ایشان.
صفحه 517 قرآن کریم