شریعتی: ان شاءالله. ما در جلسات گذشته راجع به مفهوم بنیادی کفر صحبت کردیم و از یک منظر و از یک زاویه دیگر به آن پرداختیم با بیان حاج آقای حجت الاسلام پناهیان و امروز وارد مقوله شرک خواهیم شد که از هر دوی آن به خدای متعال پناه می بریم.
حجت الاسلام پناهیان: بسم الله الرحمن الرحیم. شاید حدود 140 آیه از آیات قرآن به مفهوم شرک پرداخته باشند و خیلی خدا از مشرکین بدش می آید. از شرک خیلی ما را پرهیز می دهد و نکته بسیار مهم آن که حالا شاید موجب شود بینندگان محترم توجه بیشتری به این معنای بکنند این هست که شرک خیلی ذو مراتب هست یعنی مرتبه-های کم، زیاد دارد و در آیات کریمه قرآن تصریح شده است مراتبی از شرک را اکثر مؤمنین دارند. در قرآن کریم خداوند متعال می فرماید که اکثر مردم که ایمان نمی آورند مگر این که اکثر آنها مشرک هستند. معلوم می شود همان جور که قبلاً در مورد ایمان صحبت کردیم ایمان رسیدن به یک درجه قلبی از امنیت و آرامش هست که در اثر آن آگاهی ها به دست می آید ولی این درجه از ایمان که به یک آرامش قلبی انسان برسد همیشه در معرض یک خطر هست. آدم تکیه گاه اصلی خود را دارد ولی خطر شرک هم ممکن هست آن را در بر بگیرد. در روایات دارد که می-فرماید اگر شما این عبارت را بگویید فلانی اگر نبود من از بین رفته بودم می فرمایند این شرک هست. شما باید بگویید فلانی اگر واسطه نبود خدا او را وسیله قرار نمی داد من مثلاً هلاک شده بودم. باید او را وسیله قرار بدهید.
شریعتی: می گفت نگویید مثلاً اول خدا بعداً شما، اول خدا، بعداً خدا، بعداً خدا. و این خیلی ...
حجت الاسلام پناهیان: بعد شما را خدا وسیله قرار داده است. قدیم ها که می گویم هنوز در آن قدیم ها هستیم. مردم فکر می کنند دین خیلی سخت گیر هست یا فکر می کردند که حالا یک لفظ هست، یک کسی گفته است حالا چرا شما این قدر سخت گیری می کنید. یکی از مطالبی که خیلی مفصل باید به آن پرداخت شاید در مفهوم عبادت ما باید مفصل به آن بپردازیم ولی الان جای آن هست که من یک مقدار به آن بپردازم این هست که مهمترین کاری که انسان انجام می دهد کلماتی هست که خلق می کند. ما در مورد همه چیز، فعالیت هایی که داریم خلق نمی کنیم. ولی خالق کلمات خود هستیم. از نیست به هست می آوریم.
شریعتی: به آن وجود می دهیم.
حجت الاسلام پناهیان: و ما در واقع درباره کلمات نسبت خالق انگار داریم. این خیلی نسبت مهمی هست و کلمات مخلوق ما هستند و این مخلوقات هیچ وقت دیگر معدوم نمی شوند. همیشه هستند. یعنی این که آدم فرسنگ ها برود برای این که یکی از کلمات خود را که گفته است بگیرد در عالم وجود از بین ببرد به آن نخواهد رسید و اینها اثر عجیبی در روح انسان دارند در مغز انسان دارند. اخیراً روانشناس ها در این زمینه مطالب عجیبی دارند می گویند. چون من نمی خواهم از اصطلاحات روانشناسی استفاده کنم. بعضی ها اعتراض می کنند می گویند شما حرف دینی خود را بزنید. یا مثلاً کسانی که در فیزیک تخصصی دارند. می-گویند حتی کلمات شما روی گیاهانی که دارید آب می دهید اثر می گذارد. روی جانوران اطراف شما کلمات شما اثر می گذارد.
شریعتی: و این را علمی بررسی کردند.
حجت الاسلام پناهیان: بله علمی بررسی کردند. کلمه موجودی هست که انسان خلق می کند و هر چه قدر انسان در عالم مهم هست این مخلوق او هم مهم هست و خدا بها داده است. در موضوع عبادت چرا عرض کردم این کلمات را باید بحث کنیم؟ یعنی بحث درباره کلمات؟ چون در عبادت شما می ایستید یک کلماتی را ادا می کنید. سوره حمد را می خوانید. می گویند دقیق بخوانید. عربی آن را هم دقیق بخوانید. حالا با توجه باشد که خیلی دیگر فوق العاده می شود. این کلماتی که ما در مقام ذکر می گوییم. چرا بزرگترین گناهان ما گناهان زبانی هست؟ در خطبه حمام اولین وصف متقین این هست که مَنْطِقُهُمُ الصَّوَاب، به صواب سخن می گویند. این به خاطر اهمیت اثر کلام در وجود خود آدمی، در اطرافیان،
شریعتی: کائنات، عالم، اثر می گذارد.
حجت الاسلام پناهیان: می فرمایند در خانه خود با صدای بلند قرآن بخوانید. این در و دیوار اثر می پذیرند و این اثر را به خود شما هدیه می دهند. خداوند به حضرت موسی (ع) فرمودند تو سجده-های قشنگی داری، ذکرهای خوبی در سجده داری، خدایا ممنون هستم از بنده خود تشکر کردی. می فرماید بعد از این که نماز شما تمام شد به سجده گاه دست بکش چون آن جا در اثر این کلمات شما نورانی شده است، به سر و صورت خود بکش و نور آن را با خود بردار. دیدید بعضی از آدم حسابی ها را موقع نماز نگاه می کنید همین کار را می کنند. مستحب هست. با این که شما خود این را خلق کردید، شما خود این نور را آفریدید، یعنی موجب آن شدید. ولی اثر آن را بردارید و با خود ببرید. با این که خود شما این اثر را منتقل کردید.
شریعتی: مثل آن قصه علامه طباطبایی که یک خانه بازسازی شده بود، رفت کنار دیوار قدیمی نشست.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. همین. گفتند آقا ما همیشه می گفتیم شما بالای مجلس بنشینید چون دیوارهای دیگر را برداشته بودند آن دیوار بالای مجلس باقی مانده بود، فرمود سال های گذشته ناله حضرت زهرا، یا زهرا روضه به این در و دیوار خورده است من می خواهم از نور آن استفاده کنم. خب علامه آدم عوامی نیست. پس فردای این حرف ها را فیزیک و شیمی و نمی دانم این چیزها هم اثبات خواهد کرد. روانشناسی فیزیولوژی می آید در این زمینه ها بحث می کند و از الان شروع کردند. این که ما در مورد شرک داریم صحبت می کنیم بحث ما به لفظ کشید شرک در یک مراتب رقیق آن همین الفاظی هست که ما به کار می بریم تازه لفظ که چه عرض کنم نگرانی های ما خیلی از اوقات مشرکانه هست. در افکار ما، حس ما، روح ما، احساسات ما، نگاه ما، اینها در ما نشان می دهد که شرکت وجود دارد. ببینید معنای خود شرک را بخواهیم به آن بپردازیم خیلی از کلمات هست که ما در این جلسات داریم صحبت می کنیم از مفاهیم دینی معنای آنها زیاد روشن نیست. ولی شرک از آن کلماتی هست که معنای آن روشن هست. می گویند برای خدا شریک قائل نشوید. معنای آن از نظر لفظی روشن هست. ولی از نظر کاربرد اگر بیایند بررسی کنند اکثر مؤمنین طبق فرموده خدا در قرآن مشرک هستند، اینجا آن فاجعه پدید می آید که باید برویم جلوی آن را بگیریم. من در مورد مفهوم کفر این جا در محضر شما و ببینندگان عزیز عرض کردم این مفهوم خود شناخته شده نیست. یعنی واقع بین نیست، واقعیت را نمی بیند. واقع گرا نیست. واقعیت را ندیده می گیرد. خب این معنا را برای کفر خیلی ها نمی فهمند. یا معنای ایمان را خیلی ها نمی فهمند. فکر می کنند صرفاً اعتقاد داشتن هست. خیلی از معتقدین به جهنم می روند. معتقد هستند به یقین رسیدند از نظر اعتقادی مشکل ندارند، ولی ایمان ندارند.
شریعتی: چون در عالم واقعیت آن را تجربه نکردند.
حجت الاسلام پناهیان: اثر قلبی از آن نپذیرفتند. یعنی به امنیت نرسیدند. پس ببینید تصور می کنم معنای ایمان و کفر زیاد شناخته شده نیست ولی معنای شرک این جور نیست همه می شناسند. ولی در مقام رعایت خدا آمار می دهد که اکثراً ما رعایت نمی-کنیم. حتی در الفاظ خود باید این را رعایت کنیم. قبل از این که بحث در مورد شرک را جلوتر ببرم باز یکی از اطلاعات قرآنی در این زمینه خیلی جالب هست. خداوند متعال یهود دشمن بشریت را که خیلی با آنها خدا بد هست یعنی می فرماید بدترین قوم با شما یهودی ها و مشرکین هستند. یعنی مشرکین را در درجه خباثت و دشمنی با انسان ها همراه با یهودی های دشمن بشریت می کند. حالا چرا این قدر خباثت برای شرک هست، یک کمی در این باره صحبت کنیم حالا ممکن هست آدم درجه اندکی از این خباثت را داشته باشد. همان جور که شرک درجات مختلفی دارد، همان طور که ایمان دارد، خباثت هم درجات مختلفی دارد. یک وقت یک کسی کلاً زیر میز می زند، کافر هست، واقعیت را نمی-خواهد ببیند همه چیز را انکار می کند، تکلیف او معلوم هست. اما کسی که مؤمن به خدا هست کنار خدا یک قدرت دیگری را به آن اتکا دارد یا می ترسد این به خداوند متعال بی احترامی بیشتر دارد می کند. این حرمت خدا را قائل نمی شود. باید به مشرک گفت تو دیگر چرا. از تو این توقع نیست. چرا به کسانی که در مکه بودند و مخالف پیامبر بودند مشرک می گفتند؟ چون همه به خدا معتقد بودند. به جای بسم الله الرحمن الرحیم، بسمک اللهم می گفتند. خانه کعبه را طواف می کردند. می دانستند این خانه کعبه به دستور خدا بنا شده است. حضرت ابراهیم خلیل الرحمان نقش داشتند. مقام حضرت ابراهیم را احترام می-گذاشتند. پیامبر شناس بودند. نبوت را قبول داشتند. قربانی می دادند. آداب عبادت را با یک مقدار تحریف انجام می دادند. بعد به اینها خداوند متعال مشرک فرمود. از دست اینها به شدت غضبناک هست. چون انتظار دارد کسی که با خدا آشنا هست دیگر به کس دیگر تکیه نکند و بعد کسی که با خدا آشنا هست یا به کس دیگر تکیه می کند یا از کس دیگر غیر از خدا می ترسد هر دوی آن هست، یا به کس دیگر پناه می برد یا احساس می کند کس دیگر می تواند به او ضربه بزند هر دو آن که ممکن است حتی با هم باشد. یعنی چون از طواغیت می ترسند به طواغیت پناه می-برند. این موجب این می شود که آدم به امنیت نهایی، ایمان نهایی نرسیده باشد، به معنای ایمان بر می گردیم. حالا تو چرا من را داری می ترسی، تو چرا من را داری به کس دیگر نگاه می-کنی؟
شریعتی: قرار ما این بود «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»، سر ایمان بود.
حجت الاسلام پناهیان: روایات ما مراتب پایین شرک را چه چیزهایی می-شمارند؟ مثلاً شما چند نفر به شما تلفن می زنند یک نفر ثروتمندتر باشد صدای خود را برای او نازک تر می کنید خدا بدش می آید، بیشتر کرنش کنید. می گوید فرق او با بقیه چه بود؟ چرا جواب سلام او را متفاوت دادید؟ فکر کنم ذهن شما مشرک هست، یک جایی گیر دارید که رفتید سراغ این که آن روزی شما را می خواهد برساند. روزی شما فقط دست من هست. این یک قسمت بحث. پس ما گفتیم معنای شرک واضح هست اما در مقام رعایت خدا در قرآن فرمود اکثر مؤمنین مشرک هستند. حالا این چرا مورد غضب خدا قرار می گیرد؟ چرا این قدر خباثت دارد؟ در مورد آن یک مقدار صحبت کردیم. 1 ـ حق خدا بد جور ضایع می-شود شما که خداشناس هستید، بعد در کنار او برای یک کس دیگر قدرت و بهایی قائل باشید. اما دومین دلیل، دلیل روانشناختی موضوع هست. چرا شرک این قدر بد هست؟ بعضی ها در مورد دین فکر می کنند خدا خود را دوست دارد بعد ببخشید من این تعابیر را به کار می برم، خیلی هم خودخواه و متعصب و تا کسی غیر از خدا حرف می زند می خواهد او را بزند و یک چنین فضایی در ذهن آنها هست. حالا البته خدا متکبر هست، اما این دین که برای ما آفریده است فرمود «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ» (اسراء/7) برای خود شما هست. بدی شرک به چه چیزی هست؟ به این هست که به ما خیلی ضرر می زند. این را اخیراً روانشناس ها دارند به آن می پردازند. روانشناسی وحدت گرا می آید یک بحث هایی را مطرح می کند خیلی نزدیک به این بحث هایی هست که ما داریم شهید مطهری در کتاب انسان و ایمان در جهان بینی توحیدی خود می-فرمایند که به وحدت رسیدن انسان و به وحدت رسیدن جامعه بشری موضوع مهمی هست تحت عنوان به یگانگی رسیدن انسان. من دانش آموز بودم این کتاب را می خواندم. پای درس یک معلم ریاضی هم بودم. با این که پدر من عالم دینی بود. ولی یک جایی کلاسی تشکیل می شد، آن معلم ریاضی بالاخره اینها را به ما آموزش می داد.
شریعتی: معلم ریاضی آثار شهید مطهری را به شما می گفت؟
حجت الاسلام پناهیان: چون خیلی بچه مذهبی بود، انقلابی بود از دانشگاه او را بیرون کرده بودند قبل از انقلاب. و او آن ذهن ریاضی که داشت با آن ذهن از چارچوب دار بودن و نظام مند بودن حرف-های شهید مطهری و اینها خوشش آمده بود. حالا بگذریم از این که ایشان همان زمان به ما گفت که یک آقای سیدی در مشهد هست یک بحثی دارد خیلی بحث مهمی هست بعداً این آقا تهران آمد، رئیس جمهور شد، و الان رهبر انقلاب هست. ایشان آن زمان به ما امتیازات بحث های مقام معظم رهبری را می گفت و بعد وقتی ایشان تهران آمد و امام جمعه شد و اینها ما گفتیم این همان نیست که معلم ما داشت از این می گفت. حالا بحث های مقام معظم رهبری از ته جزوات دانشجوها ایشان پیدا کرده بود و نظریات ایشان را توضیح می داد. ببینید اگر انسان به یگانگی نرسد اولاً ناراحتی های روحی و روانی زیادی برای او پیش می آید. ثانیاً همه راه حل هایی که ارائه می دهند برای این که انسان ناراحتی های روحی و روانی خود را برطرف کند راه حل های ناقص یا باطلی هست. اصلاً ما ایمان به خدا را کنار می گذاریم اصلاً بحث دین را کنار می گذاریم. به وحدت رسیدن انسان، جمع شدن توجه روحی انسان، متمرکز شدن علاقه های انسان به انسان قدرت و شکوفایی می دهد و ضعف جسمی انسان را هم حتی برطرف می کند. مثلاً شما می بینید که در بحث ما، در بحث های روایی، الْإِخْلَاصُ غَايَةُ الدِّين، اخلاص نهایت آن به یگانگی رسیدن انسان هست. آن وقت آن کلمه اول هم لا اله الا الله کلمه اخلاص هست. پس اول این را می گویید بعد سیر و سلوک شما این هست که این را حقیقتاً در قلب خود محقق کنید. به اوج اخلاص برسید. این سفر انسان از اخلاص ذهنی، اخلاص در جهان بینی، از این توحیدی که در جهان-بینی انسان پدید می آید تا به اعماق قلب انسان برسد سیر و سلوک انسان به رسیدن به اوج قدرت هست. آن وقت کسی که توحید او بالا می رود بر قوانین عالم مسلط می شود. به جاذبه زمین می-تواند فرمان بدهد الان این جاذبه را نداشته باش. الان این اثر، دیدید که عرفا در مورد آنها خیلی حرف ها می زنند و این قدرت ها را کسانی که از نزدیک دیدند، دیدند. حالا برای دیگران هم یک مقدار نقل کردند.
شریعتی: تازه همان ها می گویند اینها که چیزی نیست.
حجت الاسلام پناهیان: اینها که چیزی نیست. یعنی کسی که به این توحید قلبی برسد به چه قدرتی می رسد. واقعاً قدرت خدایی پیدا می-کند. مثل خالق زمین، مثل خالق تمام این قوانین فیزیک می-شود. در مقام او قرار می گیرد. «في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر» (قمر/55) این فقط درباره بهشت نیست، همین جا هم خیلی ها می روند پیش خدا می نشینند. ملیک مقتدر. ملیک، پادشاه مقتدر. انسان با توحید به قدرت می رسد. هر کس هر ضعفی را در خود احساس کرد توحید خود را قوی کند. اینها بحث هایی هست که اخیراً روانشناس ها دارند به آن می پردازند. دیگر بحث دین و اعتقادات نیست. در قرآن هم صریحاً خدا می فرماید «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِه» (احزاب/4) خدا دو تا دل در سینه یک آدم قرار نداد. دل یک دل هست. نمی توانید دو جهته یا چند جهته باشید. بیایید همه اینها را جمع کنید. نه این که فقط به خدا اعتنا کنید بقیه را در نظر نگیرید خدا جامع جمیع هست، جمع کننده جمیع اهداف و نیازمندی های شما هست. او می-گوید با یک نفر کار کن. به یک نفر تکیه کن. به یک نفر توجه کن. آن وقت خدا می فرماید من توجه شما را به هر چه لازم هست معطوف می کنم. بعضی ها می گویند مگر سر نماز ما نباید به خدا توجه داشته باشیم؟ می گوییم بله. می گویند حضرت علی (ع) چه جوری پس انگشتری به سائلی که آمده بود داد؟ حواس او ک جا بود؟ به آن گدا بود یا به خدا بود؟ آقا حواس شما به خدا باشد، خدا حواس شما با همه جزئیات عالم معطوف می کند که باید آنها را ببینید. فرمود علی جانم این را ببین. می بیند و می دهد. و همه زندگی امیرالمؤمنین این جوری هست و بعد می-بینید که اولیاء خدا به جزئیات توجه می کنند. آقازاده آقای بهجت می فرمود که من برای بچه های خود جوجه می خریدم دردسر برای ما می شد، چون یک کاری به کارهای آقای بهجت اضافه می شد مدام می رفت به غذای اینها سر می زد. می پرسید غذای اینها را دادید یا نه؟ اینها بیرون نمانند، اینها چه جوری نشوند. برداشتم جوجه ها را فروختم. ایشان پرسیدند جوجه ها را چه کار کردید؟ گفتم آقا برای شما دردسر شده است این قدر که شما به این جانورها توجه دارید خب دیدم زحمت شما می شود.
شریعتی: این توجه خارج از آن طریق توحید نیست.
حجت الاسلام پناهیان: چه کسی توجه او را به این جزئیات جلب می کند.
شریعتی: او سر و نگاه شما را به این سمت بر می گرداند.
حجت الاسلام پناهیان: لذا کسی که فقط خدا را دوست دارد همه را دوست دارد و بیشتر هم دوست دارد. گفت به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. حالا این بحث ها را من که هنر بیان آن را ندارم اگر شما بتوانید با این کارشناسان محترم یک چنین بحث هایی را حسابی برای مردم جا بیندازد می دانید نتیجه آن چه می شود؟ پس فردا دیگر دختر خانم ها خواستگار راه نمی دهند مگر این که طرف در اوج اخلاص باشد. می گوید شما اگر مخلص نباشید نمی توانید آن عشق لازم را به من داشته باشید. آن توجه که باید. فقط کسی که کاملاً مخلص خدا هست، نه محبت همسر او از دل او بیرون می-رود، نه به او بی توجهی می کند. فرمان او دست هوای نفس نیست. امروز بپسندد، فردا نپسندد. چون می دانید خانم ها در عشق دنبال جاودانگی هستند. هوسبازانه با این موضوع برخورد نمی کنند. مرد هوسران را هم نمی پسندند. دنبال یک پایداری هستند. این پایداری فقط با توحید به دست می آید. حالا شما حساب کنید توحید در خواستگاری های ما بیاید دیگر چه شود. البته مردم در زمان ظهور و به بعد این دیگر زندگی عادی آنها خواهد شد. دیگر حرف های عارفانه نیست، همه این را می-فهمند. اگر انسان آن توحید لازم را نداشته باشد، حالا یک کم در مورد این توحید لازم صحبت کنیم. فقط از یک نفر بترسد. فقط یک نفر را رازق بداند. فقط به یک نفر تکیه کند، فقط یک نفر را دوست داشته باشد. فقط یک نفر را کرنش کند. همه حساب-های خود را در یک بانک بریزد. نمی دانم چه جوری بگویم و بعد از طریق او با همه عالم ارتباط او برقرار خواهد بود. ارتباط عاطفی او هم با دیگران بهتر تنظیم خواهد شد. اگر انسان این احساسات کلیدی خود را یا هدف زندگی خود را ... آقا می گویند موفقیت خب موفقیت از نظر نگاه توحیدی چیست؟ که من نزد خدا عزیز شوم. از چشم او نیفتم.
شریعتی: او من را ببیند بس هست.
حجت الاسلام پناهیان: همین را احساس کند. اگر انسان به این توحید برسد در اوج قدرت و در اوج شکوفایی قرار می گیرد. شکوفایی یعنی چه؟ یک معنای شکوفایی را که از اصطلاحات بسیار خوب رایج در ادبیات ما هست. بعضی از اصطلاحات در ادبیات زمان ما اصطلاحات خوبی هستند، بعضی ها نه اصطلاحات خوبی نیستند. ولی این جزء اصطلاحات بسیار خوب هست. کلمه تربیت اصطلاح خوبی نیست. تربیت بیشتر برای موجوداتی هست که از شعور و آگاهی بالا برخوردار نیستند. مثل تربیت بدنی. بدن که شعور ندارد شما خود باید آن را ورز بدهید. یا پرورش گل و گیاه. وقتی این را برای انسان هم استفاده می کنند زیاد وزین نیست. حالا ملا لغت بازی نمی خواهیم در بیاوریم. بحث کلمه هست.
شریعتی: کلمات بهتری داریم می توانیم از آنها استفاده کنیم.
حجت الاسلام پناهیان: بله. مثلاً از کلمه هدایت می توانیم استفاده کنیم. کلمات دیگری هست، تزکیه هست، تهذیب هست، اینها کلمات بهتری هستند که از نظر لغت خیلی بار معنایی بهتری دارند. ولی خب الان کلمه تربیت خیلی محترم هست و اینها ما نمی خواهیم زیاد گیر لغتی بدهیم می خواهم بگویم بعضی از لغات هستند خیلی محترم شدند در حالی که از نظر معنای لغوی زیاد غنی نیستند. ولی شکوفایی خیلی خوب هست، خیلی قرآنی هست. در روانشناسی علوم تربیتی و چیزهای دیگر هم استفاده می کنند خیلی احسنت باید گفت. ولی کلمه تربیت مثلاً نه. این خودشکوفایی مثلاً که می تواند از معرفت نفس هم اخذ شده باشد. اگر کسی به وحدت برسد، به شکوفایی می رسد. به حدی که به عنوان مثال در روایت دارد بعد از ظهور مردم برای دانشمند شدن زیاد به آموزش احتیاج ندارند. آموزش نمی خواهد خود آنها می فهمند. و خدا یک نگاهی به دل ها و عقل ها و اندیشه ها می کند خود آنها درک می-کنند. این مال چیست؟ جامعه توحیدی شده است. یک نفر جامعه را دارد اداره می کند. ولی الله الاعظم، یک حکومت، یک قدرت، این موجب چه چیزی می شود؟ موجب شکوفایی و خوش فهمی همه می شود. برعکس تصوری که دیگران نسبت به مفهوم ولایت و امامت دارند که ایشان می خواهد جای همه ما فکر کند، نه بنده خدا این می-خواهد جامعه را به توحید برساند تا شکوفا شود. اگر شما هم ارتباط با حضرت ولیعصر (ع) ارتباط دقیقی بکنید، همان ارتباط توحیدی، ولی الله الاعظم (ع) خلیفه الله فی الارضین هستند. بخواهید توجه خود را صرفاً معطوف به او بکنید به عنوان جانشین خدا در زمین باز به آن توحید رسیدید. هم جامعه به شکوفایی می رسد، هم خود شما. حالا می خواهم یک مثال بزنم یک دفعه بحث را به شدت زمینی کنم. نمی دانم این دوباره چالش برانگیز نشود. مثلاً ما مجموعه هایی که صنعتی هستند، علمی هستند، می بینید یک مقدار ولایتمدارتر هستند در علم و تکنولوژی خیلی پیشرفت آنها بیشتر هست. ولی مجموعه هایی که هر دفعه با یک انتخاباتی یک آدم هایی بالای سر آن می آیند هزار تا مشکل بیشتر دارند. حالا من نمی خواهم بگویم مطلق نهادهای از نظر سازمان و مدیریت مثلاً ولایی مشکل ندارند. نه. در مجموع در این چهل سال که آدم نگاه می کند به هر جا آن صنایع خواستند رسیدند. موشک نقطه زن می خواهند به آن می-رسند. ولی ما آن ماشینی که می خواهیم به آن نمی رسیم. آن کشاورزی که می خواهیم به آن نمی رسیم. اینها جلوه های نظام توحیدی هست. چاره ای هم نیست. شاید باید یک راه هایی را پیش بینی کنیم که تغییر مسئولین تغییر جهت نباشد. مثلاً یک رئیس جمهوری می آید یک رئیس جمهور می رود دیگر سرفصل های درسی که نباید تغییر کند. اینها کارشناس دارد حتماً یک شورایی بالای سر آن هست. مثلاً مرغ ها را با چه دانه ای پرورش می دهند. رئیس جمهورها عوض شوند دانه باید فرق کند؟ ولی در مملکت ما رئیس جمهورها عوض می شوند سرفصل های درسی مدرسه ها عوض می شوند. نمی-دانم چرا؟ یعنی دان مرغداری متخصص دارد، کارشناس دارد، بالای سر آن یک ثباتی به آن داده است. مثلاً می گوییم داروها عوض شدند. چرا؟ آقا این رئیس جمهور، آقا چه ربطی دارد؟ این یک نظام پزشکی هست، حساب و کتابی دارد، به رئیس جمهورها زیاد ربط ندارد.
شریعتی: به نظر من آن سیاست واحد را نداریم.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. باید به آن سمت برویم. مدام مدیریت ها را کارشناسانه تر کنیم، حتی اقتصاد هم همین طور. در فرهنگ هم همین طور. یک دفعه می بینید بالا و پایین می شود. یک رئیس جمهوری می آید سخنرانی می کند این را باید به کتاب ها اضافه کنیم بعد می بینیم کتاب های درسی تغییر کرد. چه شد؟ آن شورایی که بالای سر بودند اینها مگر متخصص نبودند، پس چرا تا حالا عوض نکردند؟ اینها مشکلات هست که واقعاً وجود دارد. اینها جلوه های آن بحث های توحیدی هست. آن وقت آنهایی که یک نگاه متمرکز دارند چه قدر موجب کشورها و جوامع هستند.
شریعتی: حاج آقا اصلاً این کثرت ها جلوی سرعت را می گیرد. جلوی رشد را می گیرد. هر کدام دست انداز هست.
حجت الاسلام پناهیان: دقیقاً همین طور هست. پس این نگاه توحیدی موجب شکوفایی استعدادهای انسان می شود. حالا پدر و مادرها بچه های خود را می خواهند تربیت کنند. از خدای آنها هست. بچه ثمره این خانواده هست. به اوج شکوفایی برسد. پدر و مادر لذت می-برد. خب بچه خود را موحد بار بیاورید. این بحث آموزش و پرورش بحث دینی نیست. چه قدر این جمله دردناک هست شما بچه خود را در مدرسه ای نفرستید که آن را موحد بار نیاورد. آن وقت استعدادهای او شکوفا نمی شود. باز هم من نمی خواهم هر مدرسه مذهبی را بگویم لزوماً آن کار توحیدی دقیق را دارد انجام می دهد. نه بعضی از مدارس مذهبی هستند بیشتر از این که روی توحید کار کنند روی اخلاق کار می کنند و روی اعتقادات. باز با توحید فرق می کند. یک تفاوت های ظریفی دارد. پس ما اگر توحید داریم می گوییم این توحید موجب قدرت انسان و موجب شکوفایی انسان می شود. همین توحید در جامعه بیاید که جامعه ولایی می گوییم و بعد اگر جامعه جهانی ولایی شود این جامعه وقتی موحد شد اولاً خود جامعه قوی می شود ثانیاً استعدادهای جامعه شکوفا می شوند. استعدادهای جامعه شکوفا می-شوند یعنی چه؟ یعنی در جامعه هیچ استعداد هرز نمی رود. یکی استعداد آشپزی دارد، درجه یک شود. یکی مهندسی در این زمینه، در ریاضی، در پزشکی، در علوم مختلف و نجوم، و هر چیز دیگری. استعدادها باید به اوج شکوفایی برسد. یک نفر می-گفت من وارد فرودگاه آمریکا شدم نوشته بود این جا آمریکا هست مهد شکوفایی استعدادها و تعابیر این جوری. گفتم اگر راست باشد خوب هست. ولی متأسفانه راست نیست. اولاً اینها خیلی از استعدادها در خیلی از کشورهای جهان کشتند و از بین بردند. خیلی از استعدادها را هم دزدیدند. و بعد در همان جا هم خیلی از استعدادها حالا از بین رفته است مهندسی و لیسانسه ها و فوق لیسانسه ها می گویند حتی مدارک بالاتر. کارتون خواب در آمریکا خیلی رواج دارد. حالا آن جا باید واقعاً دید. با هرزگی چه قدر این استعدادها را نابود می-کنند. اصلاً بعضی جاها صریحاً در غرب می گویند، می گویند ما به این همه استعداد نیاز نداریم، همه بروند مشغول بازی شوند، مشغول هرزگی و سرگرمی های دیگر شوند چند تا استعداد داریم جهان را با آن اداره می کنیم. آنها دنبال رشد همه استعدادها نیستند چون بعد هم نمی توانند همه اینها را اداره کنند. فقط در یک نظام ولایی هست که دنبال رشد همه استعدادها هست و شکوفایی همه استعدادها و می تواند اداره کند. آن وقت ساختار اداره یک چنین جامعه ای که همه پر از استعداد، پر از شکوفایی استعدادهای خود هستند آن ساختار نظام ولایی به این تحقق می دهد.
شریعتی: و اوج آن در عصر ظهور حضرت خواهد بود.
حجت الاسلام پناهیان: حالا برگردیم یک، 1، 2، 3 کنم. هر کسی هر ناراحتی دارد، با بالا بردن درجه توحید و اخلاص خود می تواند این ناراحتی را برطرف کند حتی ناراحتی با دیگران اگر دارد. همسایه اگر شما را اذیت می کند. همسر شما اگر شما را اذیت می کند. توحید و فاصله گرفتن از عدنا درجات شرک این آزارها را هم از بین می برد. در روایت هست می فرماید رابطه خود را با من درست کن، من رابطه تو را با همه عالم درست می کنم. این روایت، روایت معروفی هست. یعنی چه رابطه خود را با من درست کن؟ یعنی موحد باش. دل را یک دل کنید. بگویید خدایا من فقط تو را دارم. یکی از مهمترین اذکار برای توحید تمرین توحید تجربه توحید، تکرار توحید ذکر شریف لا حول و لا قوه الا بالله علی العظیم هست. در روایت هست هر کسی این ذکر را گفت خدا می فرماید که حوائج بنده من را بدهید. ملائکه می پرسند که آخر این کاری نکرد. دعا نکرد. کاری خاص انجام نداد. همین گفت لا حول و لا قوه الا بالله علی العظیم ما حوائج او را بدهیم؟ خداوند متعال می فرماید که دید قدرت فقط دست من هست. پاداش او این هست که ما گره های او را باز کنیم. نمی خواهم بگویم مشکلات به طور کامل برطرف می شود حداقل آزاردهندگی مشکلات از بین می رود. نحوه مواجهه ما متفاوت می شود. مشکلات واقعاً رقیق می شوند قابل تحمل تر می شوند.
شریعتی: و تو بزرگ می شوی و مشکلات کوچک.
حجت الاسلام پناهیان: بالاخره مواجهه و آزاردهندگی مشکلات و خیلی چیزها تغییر می کند. بعضی از مشکلات هم کامل از بین می روند. بعضی از مشکلات اصلاً برای این بودند که ما به پناه خدا برویم. حالا خود شما رفتید پس چرا آن را بزنم. هر ناراحتی روحی را ما می توانیم با توحید، با اذکار توحیدی، مثل لا حول و لا قوه الا بالله علی العظیم، لا اله الا الله که اصلاً دیگر خیلی سنگین تر هست، می گویند ذکر خیلی سنگینی هست آن یک مقدار استاد می خواهد پیدا کردن آن که آدم این ذکر را بخواهد زیاد بگوید. خوب هم هست. ولی باز ذکر لا حول و لا قوه الا بالله علی العظیم یک چیز دیگر هست. سهل الوصل تر هست و همه می توانند به آن مبادرت کنند. من البته آدمی نیستم که اهل نسخه دادن برای ذکر باشم اینها یک افراد خاصی می خواهد، یک درجات خاصی می خواهد، مخصوصاً آدم بخواهد موردی دستور ذکر بدهد واقعاً خیلی ... ولی نگاه کلی در روایت خیلی تأکید شده است. هر ناراحتی را با توحید و هر قدرتی را با توحید و هر شکوفایی را با توحید. توحید بچه های خود را به عنوان یک امر آموزش و پرورشی بالا ببریم، توحید خود را به عنوان یک امر روانشناختی بالا ببریم، توحید جامعه را به عنوان یک امر سیاسی بالا ببریم. حالا این جا یک صحبتی از مقام معظم رهبری و کتاب ایشان شد من کمتر اندیشمند و عالمی را دیدم که توحید اجتماعی را در این صد سال اخیر مثل مقام معظم رهبری بحث کند. یکی ایشان بحث کرده است. یکی شهید سید محمد باقر صدر، یکی مرحوم شاه آبادی استاد عرفان حضرت امام. البته امام هم در اوج توحید بودند. دیگر این را باید اهل معرفت در مورد خود امام بگویند. اصلاً با توحید خود این قدرت را پیدا کردند و آن اثر را گذاشتند و جامعه را موحد کردند این وحدت کلمه که امام خیلی می گفتند. ترجیح بند سخنان حضرت امام وحدت بود. و البته وحدت محور می خواهد. محور آن ولایت هست که متأسفانه ما بیشتر از این که ولایت را بعد اجتماعی و سیاسی، توحید اجتماعی و سیاسی آن را بحث کنیم در مورد آن بحث اعتقادی می کنیم. بحث اعتقادی هم شما می کنید کفر آن جوان در می آید اصلاً متنفر می شود. دائم به او می گویید چون خدا دستور داده است شما از ایشان اطاعت کنید. این بدش می-آید وقتی می بینید که این حرف با دل او با نیازهای او ارتباطی ندارد. ما باید مسابقه بگذاریم برای ولایتمداری. این مسابقه ایجاد نمی کند. یا صرفاً اعتقادی با ولایت برخورد می کنیم یا تکلیفی. می گوییم تکلیف ما این هست حرف ولی را گوش کنیم. صرفاً تکلیفی برخورد کردن نفرت انگیز هست. صرفاً اعتقادی برخورد کردن نفرت انگیز هست. حالا در مسئله اطاعت چه کار باید بکنیم؟ باید بگوییم ولایت یک کاری می خواهد بکند شما خود بسیاری از تکالیف خود را تشخیص بدهید. اصلاً مأموریت اصلی ولایت رساندن انسان به قدرت تشخیص هست نه به قدرت انجام تکلیف. اصلاً تشخیص خود شما به این جا برسد. و الا ولی خدا را تحمل نخواهی کرد. مثل داستان خضر و حضرت موسی. حضرت موسی کم آورد در مقابل خضر. حضرت خضر فرمود تو نمی توانی صبر کنی، حرف من را گوش بدهی، چرا؟ چون دانایی کافی نداری. پس ولی خدا که خضر آسا از موسی وجود تو تبعیت می خواهد از شما دانش می خواهد. خیلی عجیب هست. مثال عالی ولایتمداری داستان خضر و موسی هست. شما باید به قدر کافی دانش داشته باشید باید به قدرت تشخیص برسید. حضرت موسی کلی آدم مطلعی بود. از همان آگاهی های خود استفاده کرد و مدام اعتراض کرد. مدام از حضرت خضر سؤال کرد. بعد همان موجب فاصله او شد حضرت خضر گفت خداحافظ تو نمی توانی این کار را بکنی.
شریعتی: جایی را که خضر می دید موسی نمی دید.
حجت الاسلام پناهیان: ولایت از ما تکلیف می خواهد یا تشخیص؟ بیشتر تشخیص می خواهد. ببینید چه قدر فرق می کند. بگوییم ولی خدا مأمور هست جامعه را به قدرت تشخیص برساند. کدام جوانی از این بدش می آید؟ به بی دین ها هم بگویید خوششان می آید. اصلاً شما کسانی دین ندارند، من امتحان کردم، جوامعی که لائیک هستند، مثلاً آتئیست هستند، می گوییم ما یک مفهومی به نام ولایت داریم، می-گویند خب این چیست؟ باید از آن تبعیت کنید؟ یک مقدار توضیح می دهیم می گوییم که آن یک مکانیزم تبعیت دارد، یک دستوراتی می دهد. ولی بیشتر دنبال این هست که شما به قدرت تشخیص برسید. من همه بی دین ها حتی ضد انقلاب را تجربه کردم. می-گویم شما چرا اصلاً ضد انقلاب شدید؟ می گوید به خاطر ولایت و از این حرف هایی که از ولایت تصور می کند. مگر ما صغیر هستیم که قیم بخواهیم، مگر ما دیوانه هستیم که چه بخواهیم، ولایت را یک جوری معنا کردند این جوری تصور می کند. حالا ولایت ما را می خواهد به توحید برساند، مظهر توحید هست، و او ما را می-خواهد به اوج شکوفایی برساند. سمت خدا وقتی موفق هست که غیر مذهبی ها، غیر مسلمان ها، کسانی که دین برداشت عوامانه غلط را دوست ندارند، بگویند برای زندگی فردی و اجتماعی بهتر برویم برنامه سمت خدا را گوش کنیم. آن وقت هست که شما دین را درست جا انداختید. ما طلبه ها هم همین طور. وقتی که همسایه های غیر مسلمان و غیر مذهبی مسجد یواشکی آمدند حرف امام جماعت را گوش کردند گفتند این یک حرف هایی می زند برای زندگی ما لازم هست، مثل مشرکین مکه که یواش گوش می ایستادند آن وقت هست این امام جماعت دارد کار درست خود را انجام می-دهد. نه این که مسجد برای یک باند مخصوصی شود. بله مگر این که یک کسی اصلاً عقل و منفعت و همه اینها را ترک کرده باشد. ان شاءالله این عقلانیت دین، این واقع بینی دین موجب جذابیت دین شود.
شریعتی: خیلی از شما ممنون هستم. به قول یک آقایی می گفت می-خواهم یک چیزی بگویم که هیچ کدام از انبیاء و پیامبران و اساتید و اینها نگفتند گفتند که بیاییم مشرک شویم، همه تعجب کردند، گفتند لااقل خدا را هم در کارهای خود سهیم و شریک کنیم. دعا کنید و قرآن حسن ختام برنامه امروز ما خواهد بود.
حجت الاسلام پناهیان: به جای دعا اجازه دهید من یک سوره را به دوستان که به توحید علاقه دارند هدیه کنم. آمدند پیش رسول خدا گفتند که ما می خواهیم از علی بن ابیطالب انتقاد کنیم. فرمود چه انتقادی دارید؟ ایشان در نماز خود سوره توحید زیاد می خواند. رسول خدا صدا زد علی جانم چرا سوره توحید را زیاد می خوانید؟ عرضه داشت یا رسول الله من سوره توحید را خیلی دوست دارم. رسول خدا فرمود خدا هم تو را خیلی دوست دارد چون سوره توحید را خیلی دوست داری. صفحه508 قرآن کریم