اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-09-08حجت الاسلام نظافت-شرح نامه 31 نهج البلاغه امیرالمؤمنین علیه السلام (فواید و آثار یقین)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می کنم خدمت همه شما به خانم ها و آقایان به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید با احترام و با افتخار در محضر حاج آقای حجت الاسلام نظافت عزیز هستیم که از مشهد مهمان ما هستند سلام علیکم و رحمۀ الله خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام نظافت: سلام علیکم. سلام بر شما و همه بینندگان عزیز. در خدمت شما هستم. شریعتی: نامه 31 نهج البلاغه را داریم با حاج آقای حجت الاسلام نظافت عزیز می شنویم و نکته های نابی که ایشان می فرمایند و امروز هم ان شاءالله در خدمت ایشان هستیم و استفاده خواهیم کرد.

حجت الاسلام نظافت: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین. به این جا رسیدیم که امیرالمؤمنین (س) سفارش هایی کردند در مورد این که انسان با قلب خود چه کند.
شریعتی: به نظر من به یقین رسیده بودیم.
حجت الاسلام نظافت: اگر کسی روح قوی، قلب قوی می خواهد راه آن یقین هست. یقین هم یعنی معرفتی که در آن هیچ گونه تردیدی نیست و آرزوی هر مؤمنی باید این باشد که یک روز ان شاءالله به این درجه برسد. البته قبل از مردن. یعنی بالاخره یک یقین جبری برای همه با مردن اتفاق می افتد. وقتی انسان می میرد حقایق برای او آشکار می شود. «وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏» (اسراء/72) هر که در دنیا کور هست یعنی به معرفت نرسیده است در آخرت هم کور هست. برای این که این اتفاق نیفتد آن جا باید معرفت پیدا کرد آن هم از جنس یقین یعنی معرفتی در اوج. دقیقاً مثل آن چشمی که به جنین در رحم مادر می دهند اگر آن جا آن چشم را پیدا نکند این جا این چشم او رشد نمی کند و کور هست. آن دست و پا در رحم مادر به جنین می-دهند این جا می آید رشد می کند. چشم عالمی که در پیش داریم باید این جا پیدا کنیم و آن چشم با معرفت حاصل می شود. یعنی آنهایی که کور هستند بی معرفت هستند فرمود «وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏» (اسراء/72) در آخرت هم کور هستند.
شریعتی: آن چشم و آن بینایی و آن بصیرت را از این جا باید ببریم.
حجت الاسلام نظافت: و لذا این که گفتم یقین جبری اتفاق می افتد اصلاً از مرگ تعبیر به یقین هم شده است. «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقين‏» (حجر/99) بندگی کن تا برایت یقین بیاید. پیامبر که یقین داشتند. این جا یعنی طلب مرگ. یا مثلاً داریم که «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّين‏ * حَتَّى أَتانَا الْيَقينُ» (مدثر/46 و 47) کفار می گویند ما روز قیامت را تکذیب می کردیم تا این که یقین آمد. یقین آمد یعنی مرگ آمد. آن یقین به درد انسان نمی-خورد. حالا برای این که ما بیشتر عاشق یقین بشویم و برای آن دست و پا بزنیم، برای آن تلاش کنیم، کمی هم باید به ثمرات یقین توجه کرد. فواید یقین. در روایت هست الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِين‏، در همین نهج البلاغه در حکمت 125 هست. که اصلاً اسلام انسان دل خود را، فکر خود را، وجود خود را تسلیم حکم خدا کند. بعد فرمود تسلیم هم همان یقین هست. یعنی اگر انسان به معرفت نرسد، با تردید نگاه کند خود را تسلیم نمی کند. دقیقاً ما چه زمانی در برابر یک پزشک، یک جراح خود را تسلیم می کنیم؟ وقتی معرفت داشته باشیم، اعتماد داشته باشیم. پس دینداری ما هم متوقف به همین هست. البته انسان در ابتدا عرض کردیم هیچ کس به یقین نمی رسد باید یک روندی را طی کند. یک سیر هست باید پله پله این را برود. یقین موجب نورانیت هست. باز در یکی از حکمت های نهج البلاغه داریم نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِين‏، یقین سبب می شود که قلب انسان، جان انسان نورانی شود. در روایت داریم التَّوَكُّلُ مِنْ قُوَّةِ الْيَقِين‏. آنهایی که به قوت یقین، قوت ناشی از یقین دست پیدا کردند اینها اهل توکل هستند. توکل یعنی چه؟ یعنی تدبیر داشته باشید. برنامه ریزی داشته باشید. تلاش خود را بکنید اما دلشوره نداشته باشید. این توکل می شود. توکل یعنی نتیجه را به خدا بسپارید. دلشوره نداشته باشید. آینده را به خدا بسپارید. چه زمانی به خدا بسپارید؟ بعد از برنامه ریزی، بعد از تلاش،
شریعتی: تلاش خود را بکنید، فکر خود را بکنید.
حجت الاسلام نظافت: ولی دیگر آرامش داشته باشید. این جوری زندگی شیرین-تر می شود.
شریعتی: اگر آن یقین نباشد این توکل دیگر معنایی ندارد.
حجت الاسلام نظافت: بنابراین هر چه معرفت بیشتر، توکل بیشتر. ما خیلی وقت ها چوب ترس خود را می خوریم. چون توکل نداریم اقدام نمی-کنیم. توکل چرا نداریم، چون معرفت نداریم. چون اعتماد نمی-توانیم بکنیم.
شریعتی: چون یقین نداریم.
حجت الاسلام نظافت: و آنهایی که اقدام نمی کنند و می ترسند محروم می-مانند. با نشستن کسی به جایی نمی رسد. باید ریسک معقول کرد.
شریعتی: این خطر را می پذیرند.
حجت الاسلام نظافت: بله، خطرپذیری معقول. یعنی باید بر ترس ها غلبه کرد تا انسان به جایی برسد. هر کس نشسته است، ترسیده و محروم شده است. در همین نهج البلاغه داریم امیرالمؤمنین فرمودند قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ فرمود ترس با ناامیدی کنار هم هست. یعنی هر کس می ترسد به اهداف خود نمی رسد. پس توکل یکی از آثار آن هست که چه قدر ما این روزها نیاز به توکل داریم و تلاش کنیم به این یقین برسیم تا به توکل هم دست پیدا کنیم. یکی از ثمرات یقین گفتند صبر هست. بدون صبر هم باز کسی به اهداف خود نمی رسد. نه اهداف دنیوی، نه اهداف اخروی. نه اهداف مادی، نه اهداف معنوی. صبر می خواهد. بدون صبر کسی نمی رسد. صبر هم یک ارتباطی با معرفت دارد. هر چه که معرفت انسان بیشتر صبر او هم بیشتر. باز مثل آن صبری که ما بر سوزش عرض شود دردی داریم که در برابر دندانپزشک هست. چون معرفت داریم، چون اعتماد داریم. فی الجمله یقین داریم که این آقا کار خود را بلد هست وارد هست، مهربان هست، بر آن درد، بر آن سختی صبر می کنیم. این که انسان بخواهد در این دنیا بدون درد، بدون رنج، به خواسته های خود برسد، قاعده عالم این نیست. قاعده عالم این نیست. به ویژه این که خیلی وقت ها دنیا باب دل ما نیست. باز در روایت داریم الرِّضَا بِمَكْرُوهِ الْقَضَاءِ مِنْ أَعْلَى دَرَجَاتِ الْيَقِين‏، یکی از خاصیت های یقین این هست که انسان رضایت می دهد به قضایی که مکروه هست. قضا و قدر نمی گویند آن قضا و قدر گاهی باب دل ما هست، گاهی باب دل ما نیست. گاهی مکروه هست. مکروه هست یعنی ناخوشایند هست. وقتی که مکروه باشد وقتی انسان اهل یقین باشد راضی می-شود. دیگر به خود قر نمی زند. زندگی را تیره و تار نمی کند. با شرایط سخت کنار می آید. بسیاری از خواسته های ما آن جوری که دل ما می خواهد برآورده نمی شود.
شریعتی: اصلاً پیش نمی رود.
حجت الاسلام نظافت: دامادی که می خواسته است، عروسی که می خواسته است. همسری که می خواسته است. بالاخره آدم وقتی که وارد زندگی می-شود می بیند یک جاهایی خلاصه باب دل نیست. اگر کسی به خدا اعتماد داشته باشد از ته دل می گوید الهی رضا بقضائک. اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِك‏. این هم یکی از فواعد یقین هست. ببینید زندگی شیرین و گوارا می شود. انسان به یک آرامشی می رسد. با یقین هست که بسیاری از مشکلات ریشه ای حل می شود. ترس ها از بین می رود. اضطراب ها از بین می رود. سخت-گیری های بیجا، اخیراً شنیدم که یک جوانی می گفت خواستگاری رفتم و همه چیز صحبت شده است سر این توافقات اولیه مشکل شده است که باید مثلاً مبل آن این جوری باشد، قالی آن این جوری باشد. چرا؟ برای چه سخت می گیرید. اینها می خواهند بروند با هم زندگی کنند. دارد که قرآن می فرماید حضرت شعیب که خود پیشنهاد ازدواج به حضرت موسی داد چون جوان خوب پیدا کردیم نباید آن را از دست بدهیم. یعنی خانواده های دختر نباید ناز بیاورند باید از این فرصت استفاده کنند، خدا را شکر کنند که این در خانه آنها زده است. بعد وقتی سر بحث مهریه و اینها شد حضرت شعیب گفت «ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْك‏» (قصص/27) گفت من نمی خواهم به تو سخت بگیرم. «سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحين‏‏» (قصص/27) تو در آینده خواهی فهمید که من از صالحان هستم. یعنی آن کسی که صالح هست که اگر کسی صالح باشد در هر نماز به او سلام می کنیم، می گوییم السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِين‏. آن بر دیگران سخت نمی گیرد. سخت نگیرید، چرا سخت می گیرید.
شریعتی: حاج آقا سخت بگیریم هم به ما سخت می گیرند.
حجت الاسلام نظافت: در حقیقت به دختر خود داریم سخت می گیریم. اینها کار را خراب می کند.
شریعتی: اصلاً یک جای دیگر هم با این سخت گیری ها گیر می افتیم.
حجت الاسلام نظافت: اینها در اول زندگی یک خانه کوچک دارند این همه وسایل را می خواهند چه کار کنند. واقعاً دنبال چه هستیم. زندگی خود سختی هایی دارد. اگر پدر دختری آرامش دختر خود را می خواهد بداند بهترین آرامش همین همسر هست. همسری که مضطرب نباشد. همسری که زیر بار قرض نرفته باشد. بعد شما که این سخت گیری ها را می کنید مجبور هست زیر بار قرض برود بعد آرامش دختر خود را به هم می زنید. یعنی گاهی واقعاً نمی دانم اثر چیست. شاید گرفتار قضاوت های دیگران هستیم. گرفتار نظرات دیگران. از ملامت های دیگران ترس داریم. چون گاهی هم در اطرافیان فضول هایی هم پیدا می شوند. به جای این که صلح ایجاد کنند، به جای این که بجوشانند کار را خراب تر می کنند. چه قدر مهم هست که آدم ها مواظب زبان خود باشند. یکی از ثمرات یقین گفتند اخلاص هست. اگر انسان معرفت داشته باشد که آدم ها کاره ای نیستند عزت دست خدا هست دیگر ریا نمی کنیم. دیگر مسیر زندگی خود را به خاطر قضاوت های دیگران عوض نمی-کنیم. دیگر به خاطر قضاوت های دیگران خلاف عقل و منطق رفتار نمی کنیم. غَايَةُ الْيَقِينِ الْإِخْلَاص‏. بعد فرمود غَايَةُ الْإِخْلَاصِ الْخَلَاص‏ دیگر انسان رها می شود. نگران نیست. اضطراب ندارد. مطمئن هست که خدا خیر او را می خواهد. نگران آینده نیست. می داند هر چه پیش بیاید از ناحیه خدا جزء خیر برای او نخواهد بود. پس قَوِّهِ بِالْيَقِينِ از خدای متعال می خواهم یقین را روزی من و شما و همه بینندگان و شنوندگان عزیز بگرداند. نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَة. یک نورانیت دیگر. دل خود را نورانی کن. آن جا فرمود دل خود را با یقین قوی کن. این جا می فرماید دل خود را حکمت نورانی کن. برای مؤمن خیلی مهم هست که جانی نورانی داشته باشد. قلبی نورانی داشته باشد. چگونه؟ این که خدای متعال هم وعده داده است «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» پیدا هست نورانی شدن بسیار اهمیت دارد. حالا چگونه؟ امیرالمؤمنین می فرماید حکمت نورانی می کند. حکمت چیست؟ حکمت در لغت به معنای منع هست. یعنی حکیم حکمت او، او را از اخلاق ناپسند منع می کند. حکمت او، او را از رفتار جاهلانه باز می دارد. حکیم کسی است که افکاری متعم و متقن دارد. یعنی بینش او، بصیرت او، فکر او و لاجرم سخنانی که می گوید سخنانی متقن هست. پایه و اساس دارد.
شریعتی: سخن حکیمانه این جوری هست.
حجت الاسلام نظافت: بله. «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ» (لقمان/12) لقمان با این که پیامبر نبود ولی خدای متعال فرمود به او حکمت دادیم. ما می توانیم از حکمت برخوردار شویم. و اگر حکیم شویم نورانی می شویم. بنابراین حکمت نور هست که با حکمت می-گویند خود را نورانی کنید. و حکیم یک فرد نورانی هست و لذا حالا آن حکمت چیست؟ قرآن و نهج البلاغه حکمت می شود و خوش به حال بینندگان عزیز من و شما خدا را شکر می کنیم که با جملات نورانی سر و کار داریم. ببینید خدای متعال قرآن را این جوری معرفی می کند. «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبين‏» (مائده/15) از جانب خدا برای شما نور آمد، از جانب خدا برای شما کتابی روشن و روشنگر آمد. پس قرآن نور هست به این دلیل گفتند که «نَوِّرُوا بُيُوتَكُمْ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآن‏» خانه های خود را با تلاوت قرآن نورانی کنید. در فضای نورانی زندگی کنید. وقتی در فضای نورانی باشیم تربیت آسان تر می شود. بصیرت آدم-ها، دید آدم ها، به زندگی، به اتفاقات، به طرف مقابل، بیشتر می شود. در حقیقت جای شیطان در خانه ای که تلاوت قرآن می شود و نور هست تنگ هست. جای او نخواهد بود. ما یک حکمتی در اصطلاح داریم که به علوم عقلی می گویند اما از نظر قرآن همین گزاره-های زندگی ساز حکمت هست. یک دسته آیه در سوره بنی اسرائیل داریم که خدای متعال مثلاً می فرماید «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِك‏» (اسراء/29) فرمود دست های خود را به گردن خود غل نکنید. کنایه از بخل هست. کاملاً هم باز نگه ندار، کنایه از این که
شریعتی: ریخت و پاش کنید، دست و دلبازی آن جوری.
حجت الاسلام نظافت: اعتدال داشته باشید. بعد فرمود «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاق‏» (اسراء/31) بچه های خود را از ترس فقر نکشید. گرفتار جنایت سقط نشوید. «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاق نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُم‏» (اسراء/31) خود و بچه های شما را ما داریم روزی می دهیم. همچنین می فرمود «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏» (اسراء/32) به زنا نزدیک نشوید. دستورات فراوانی آخر آن خدای متعال فرمود «ذلِكَ مِمَّا أَوْحى‏ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ» (اسراء/39) اینها همان حکمت هایی هست که خدای متعال، همین گزاره ها، همین دستورات هست. یعنی توجه به این گزاره ها نورانیت می آورد. خواندن آنها، شنیدن آنها، آن گزاره های زندگی ...
شریعتی: اصلاً انبیاء برای همین ها آمدند. «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة»
حجت الاسلام نظافت: اسلام یک دین انتزاعی نیست. دین زندگی است. گزاره-هایی هم که مطرح می کند فقط به درد دنیای ذهن نمی خورد.
شریعتی: متن زندگی هست.
حجت الاسلام نظافت: برای زندگی هست. این هم حکمت. فرمود «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا» (تغابن/8) ایمان بیاورید به خدا و رسول خدا و آن نوری که ما نازل کردیم که گفتند نور امام هست. پس حکمت قرآن هست و امام  اهل البیت (ع)، اینها نورانی هستند. پای سخن نهج البلاغه نشستن، حدیث خواندن، اینها جملات حکیمانه ای هست که موجب نورانیت می شود. در نامه 45 که یادم هست یک موقع با شما آن نامه را بحث داشتیم امیرالمؤمنین می گویند أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاما. هر مأمومی امامی دارد. یَقْتَدِي بِهِ که این مأموم به آن امام اقتدا می-کند.
شریعتی: وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ
حجت الاسلام نظافت: فرمود: مأموم از نور علم امام پرتو می گیرد. امام نورانی هست آن چه را که می گوید علم او نور هست. و اگر کسی هر چه بخواند و هر چه بداند از نور علم قرآن و اهل البیت استفاده نکند نورانی نخواهد بود کسی هم که نورانی نیست گیج و سرگردان و متحیر هست. در همین دنیا هم سرگردان هست. در زیارت جامعه کبیره می گوییم كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَان‏. کلام اهل البیت نور هست. بنابراین باید برای کلام اهل البیت حساب ویژه ای باز کرد. پس نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَة با حکمت قبل خود را نورانی کن. حکمت قرآن شد، حکمت نهج البلاغه و احادیث و نور علم امام شد. حالا اگر کسی برخودار از نور علم واقعی نشود یعنی از قرآن و اهل البیت فیض نبرد؟ هر چه قدر هم سواد داشته باشد همه جا رها می شود. این تقسیم بندی را امیرالمؤمنین در حکمت 147 کردند. آن جا امیرالمؤمنین آدم ها را سه دسته کردند. النَّاسَ ثَلَاثَة، فرمود آدم ها سه دسته هستند، یک دسته عَالِمٌ رَبَّانِي‏، عالم ربانی کسی که قرآن و روایات را می داند و عمل کرده است و وجود او خدایی شده است. عمل مخلصانه انسان را ربانی می کند. دوم، مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاة،
شریعتی: دنبال آن می رود، تشنه علم معرفت هست.
حجت الاسلام نظافت: فرمود اینها در راه نجات هستند. متعلم هست، دنبال یادگیری هست، این در راه نجات هست. دسته سوم فرمود همه جا رها هستند. آدم های پوک، بی منزلت، بی شخصیت، فرمود اینها باد از هر طرف بیاید به همان طرف می روند. یعنی در جامعه برای خود یک منش ثابت و روشنی ندارند. تحت تأثیر جو هستند. بستگی دارد به تور چه جوی و چه کسی بخورند.
شریعتی: این جور افراد چه قدر هم بد هستند. تکلیف آنها با خود روشن نیست.
حجت الاسلام نظافت: پوک می شود، بی شخصیت می شود. فرمود صدا از هر طرف بلند شود دنبال آن می روند. حالا مشکل اینها چیست؟ حضرت فرمود لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْم‏، اینها از نور برخوردار نشدند. یعنی ممکن است عامل به قرآن هم باشد اگر از نور قرآن برخوردار نشده باشد گیج می زند. این طرف و آن طرف تلو تلو می خورد.
شریعتی: مثل همین ها که مقابل خود حضرت ایستادند.
حجت الاسلام نظافت: احسنت. یعنی از قرآن مغز او برخوردار شده است، نور چیزی دیگری هست. نور با عمل حاصل می شود. نور با پیروی حاصل می شود. یک حدی از نور این واژه ها دارند. یعنی قرآن یک حدی از نور دارد. ایشان فرمود بخوانید خانه شما با تلاوت قرآن نورانی می شود. اما آن نوری که به جان بنشیند این نیاز به عمل دارد. خلاصه اگر نورانی نشویم کوردل هستیم راه درست را تشخیص نمی دهیم و سرگردان می شویم. آن وقت قرآن می گوید روز قیامت منافقین، مردان منافق، زنان منافق به مؤمنین می گویند بایستید انظرونا، چه کار دارید؟ «نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم‏» می گویند ما می خواهیم از نور شما استفاده کنیم. «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُم‏» می گویند برگردید برای خود بروید نور بیاورید. «فَالْتَمِسُوا نُورا». آن وقت در روایت داریم به اندازه ای که آدم ها ایمان دارند بین آنها روز قیامت نور تقسیم می شود. إِنَّ النَّاسَ يُقْسَمُ بَيْنَهُمُ النُّورُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِمْ، بنابراین دغدغه نورانی شدن را همه داشته باشیم. راه آن چیست؟ راه آن این هست که عاشق حکمت باشیم. شیفته سخنان درست و صحیح باشیم که از در خانه خدا و اهل البیت جزء این نمی شود انتظار داشت.
شریعتی: در هیچ جای دیگر هم پیدا نمی شود.
حجت الاسلام نظافت: پیدا نمی شود. حرف متقن و درستی که همه جوانب آن سنجیده شده باشد امکان ندارد جزء از در خانه اهل البیت مؤثر شود. آن وقت در همین نهج البلاغه داریم فرمود الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِن‏،
شریعتی: گمشده مؤمن هست.
حجت الاسلام نظافت: یعنی در به در مؤمن دنبال حرف حکیمانه می گردد. فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاق‏، فرمود فرضاً اگر منافق حرف حکیمانه ای زد نگویید چون منافق هست این حرف حکیمانه را نمی-پذیرم
شریعتی: آن را کنار بگذارید و حکمت را بگیرید.
حجت الاسلام نظافت: آفرین زرنگ باشید. مثل طلایی که یک کسی گم کرده است این طلا را در یک زباله دانی پیدا می کند. در یک جای کثیفی پیدا می کند. بر می دارد می شورد استفاده می کند. طلا طلا هست،
شریعتی: این یعنی حکمت خیلی مهم هست، خیلی ارزشمند هست.
حجت الاسلام نظافت: مؤمن عاشق حکمت است. عاشق نورانیت هست. باز در یک جای دیگر در نهج البلاغه داریم می فرمود حکمت گاهی در سینه منافق هست. آن قدر بالا و پایین می رود تا از دهان او بیرون بیاید. مؤمن بشنود در سینه مؤمن برود در کنار دیگر حکمت ها آرام بگیرد. یعنی گاهی منافق، کفار حکمت هایی در دل آنها پیدا می شود و این فرمود بالا و پایین می رود تا از دهان او بیرون بیاید و مؤمن بشنود و مؤمن با حکمت لج نکند. به خاطر لجی که با منافق دارد با سخن خوب لج نکند. باز حضرت عیسی (ع) خیلی قشنگ هست، چه قدر خوب هست ما پا منبری های خود را، بیننده های خود را این جوری بار بیاوریم. فرمود خُذُوا الْحَقَّ مِنْ أَهْلِ الْبَاطِلِ. حرف حق را از اهل باطل بگیرید. اما حرف باطل را از اهل حق نگیرید. یعنی خود ما باید به بینندگان خود بگوییم آقا دیدید حرف ما اشتباه هست نپذیرید. لَا تَأْخُذُوا الْبَاطِلَ مِنْ أَهْلِ الْحَق‏. یعنی نباید ما را بپرستند. باید دنبال حرف حق باشند. خود ما باید همین را ترویج کنیم.
شریعتی: حق ملاک شود.
حجت الاسلام نظافت: اگر آدم ها جزء معصومین ملاک باشند کار خراب می شود.
شریعتی: علی هست که عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ هست.
حجت الاسلام نظافت: امیرالمؤمنین ثابت هست عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ ولی ما نه. و لذا فرمود كُونُوا نُقَّادَ الْكَلَام‏، نقد بزنید. نقد بزنید یعنی چه؟ یعنی سوا کنید و جدا کنید. آن وقت در روایت داریم إِنَّمَا الْأُمُورُ ثَلَاثَةٌ. امروز از این سه حالت خارج نیست. یعنی سخنان هم همین طور. مسائلی هم که پیش می آید همین طور. آن سه حالت چیست؟ أَمْرٌ بَيِّنٌ رُشْدُهُ بعضی از امور بین الرشد هست یعنی می دانید درست هست، رشد بودن آن واضح هست. فرمود این را بپذیر. بعضی از امور بین غیه هست یعنی واضح هست که این حرف، حرف باطلی هست گمراهی آن آشکار هست، فرمود این را نپذیر. هر کس می خواهد بگوید. بعضی از امور مشکوک هست. شبه دارد. احتمال دارد درست می گوید، احتمال دارد درست نمی گوید. فرمود این را هم نپذیر. «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» (اسراء/36) فرمود آن چیزی را که قبول ندارید پشت سر آن نظریه قرار نگیرید. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا» (اسراء/36) خدا روز قیامت می گوید چرا چنین حرفی را وارد دل خود کردید.
شریعتی: حساب همه اینها را باید پس بدهیم.
حجت الاسلام نظافت: بله. یعنی حساب عقیده را هم باید پس داد. بنابراین حالا اگر بنده یک چیزی گفتم مبهم هست خب نپذیرید. یک کم بایستید، یک کم روی آن تأمل کنید. بپرسید. تضارب آراء کنید. اتفاقاً شبهات را باید این جوری حل کرد. فرمود اضْرِبُوا بَعْضَ الرَّأْيِ بِبَعْضٍ يَتَوَلَّدُ مِنْهُ الصَّوَاب‏، نظریه ها را به هم بزنید فرمود گاهی حرف درست از آن بیرون می آید. صواب زایده می شود با تضارب آراء. جمع آراء نمی شود کرد. آراء گاهی ضد و نقیض هست. متضاد هست.
شریعتی: یکی من بگویم یکی شما بگویید بالاخره اینها با هم برود و بیاید در این رفت و برگشت یک چیزی از داخل آن در بیاید.
حجت الاسلام نظافت: در هم نیامد عیبی ندارد. مگر ما باید راجع به همه چیز عالم نظر داشته باشیم. یک جاهایی می گوییم خدایا ما سکوت می کنیم. در روایت داریم اگر آدم ها هنگامی که شبهه دار می شدند توقف می کردند کار آنها به کفر کشیده نمی شد. توقف یک دستور هست. مشکوک هست توقف کنید. حالا سخن مشکوک یا یک مسئله مشکوکی پیش می آید. مال مشکوک پیش می آید یا یک رفتار مشکوکی پیش می آید. توقف راه نجات هست و گذر زمان خیلی چیزها را روشن می کند. یکی از فواید حکمت که باید بگوییم خوش به حال شما بینندگان عزیز فرمود إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَل‏، دل آدم ها ملول می شود. كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ همچنان که بدن ها خسته می-شوند.
شریعتی: یک وقت هایی احساس گرفتگی می کنیم و نمی دانیم چه چیزی هست
حجت الاسلام نظافت: فرمود اگر می خواهید از ملالت دل خود را بیرون بیاورید فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَة، حکمت های تازه بجویید. و لذا تدبر در آیات قرآن، نهج البلاغه خواندن، اینها به جان شما طراوت می دهد.
شریعتی: و حاج آقا چه قدر خوب هست بعد مثلاً 15 سال هر روز ظهر سر یک قراری ما همه با هم جمع می شویم این حرف ها را داریم می شنویم. این حکمت ها را. چه قدر خوب هست.
حجت الاسلام نظافت: باید خدا را شکر کنیم.
شریعتی: واقعاً شنیدن حکمت هر روز توفیقی هست.
حجت الاسلام نظافت: در خطبه متقین داریم وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ آن که با تقوا هست جزء به علم نافع حاضر نیست گوش بدهد. یعنی حاضر نیست عمر خود را هدر بدهد. برای عمر خود ارزش قائل هست. برای گوش دل خود ارزش قائل هست، برای گوش خود ارزش قائل هست. بنابراین شنیدن حکمت یا نگاه کردن به جملات حکیمانه موجب نورانیت می شود البته این نور، نورانیت ابتدایی می آورد عمل کنیم این نورانیت گسترش پیدا می کند. عمل نکنیم به عکس آن تبدیل می شود. این هم یک نهیب به خود و بینندگان عزیز.
شریعتی: یعنی جزء محفوظات شما می شود و دیگر به هیچ دردی هم نمی خورد.
حجت الاسلام نظافت: اصلاً اثر منفی دارد.
شریعتی: اثر منفی آن یعنی چه؟
حجت الاسلام نظافت: فرمود مَنِ ازْدَادَ عِلْماً وَ لَمْ يَزْدَدْ هُدًى لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْدا، اگر کسی چیزی یاد بگیرد عمل نکند از خدا دور می-شود. شنیدن مسئولیت می آورد. مثل غذا هست. غذا خوردیم از ما انتظار دارند یک کاری بکنیم. یک قدمی برداریم. این خوراک فکر ما، خوراک دل ما، حکمت است این باید هضم شود. با چه چیز هضم می شود با عمل. بعد انسان انرژی بیشتری می گیرد. انرژی مضاعف.
شریعتی: این انرژی آزاد می شود.
حجت الاسلام نظافت: انرژی آزاد می شود. خب حالا چه کار می کند؟ بینندگان عزیز من توصیه می کنم به خودم، به شما، وقتی می شنویم بی تفاوت نباشیم. این جا تصمیم بگیریم عمل کنیم. ممکن است نتوانیم بعداً آن را اجرایی کنیم، ولی تصمیم خوب هست.
شریعتی: به سمت آن حرکت کنیم.
حجت الاسلام نظافت: یعنی نگاه کنید این تصمیم سعه قلب هست. قلب خود را بیکار نگذارید. پیامبر اکرم (ص) به ابوذر فرمودند هَمَّ بِالْحَسَنَة، یعنی تصمیم کار خوب را بگیر ولو عمل نکنی. چون هر دفعه که تصمیم می گیرید قلب را انگار زنده داشتید. یعنی نسبت به خوبی ها سنگدل نشدیم. واکنش نشان دادیم. بالاخره خدا توفیق آن را می دهد. هر شب موقع خواب بگوییم می خواهیم برای نماز شب بیدار شویم.     بالاخره یک شب غیرت می کنیم بلند می-شویم. این تصمیم خیلی خوب هست. این در نهج البلاغه هست. فرمود فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَةِ فِي قَلْبِكَ بِعَزِيمَة. فرمود درد سستی را با یک تصمیم مداوا کن.
شریعتی: تصمیم های خیلی بزرگ هم نگیریم، از چیزهای خیلی کم شروع کنیم.
حجت الاسلام نظافت: باز در نهج البلاغه داریم می فرمود سر نفس خود را کلاه بگذارید. خَادِعْ نَفْسَكَ فِي الْعِبَادَة در عبادت سر نفس خود را کلاه بگذارید. اگر بگوییم یک جزء قرآن پس می زند. اگر بگوییم یک صفحه احتمالاً قانع می شود.
شریعتی: بعد امروز برای فردا تمرین می شود، فردا تمرین برای پس فردا می شود.
حجت الاسلام نظافت: همان یک صفحه گاهی تبدیل به چند صفحه می شود. یعنی اصلاً می چشد. مثل غذایی که انسان در ابتدا احساس می کند میل ندارد. ولی یک لقمه که می خورد نظر او عوض می شود. حالا یکی از راه های حکمت پیدا کردن در روایت داریم که چهل روز مراقب باشید مخلص باشید فرمود مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً امکان ندارد کسی چهل روز اخلاص داشته باشد، ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه‏، چشمه های حکمت از قلب او بر زبان او جاری می شود. چهل روز مراقبت. چه مراقبتی؟ این که حرف ما، رفتار ما برای خدا باشد. راه آن چیست؟ حضور خدا را حس کنیم. اگر هم احساس کردیم ریا کردیم یا غیر خدا را در نظر گرفتیم یک استغفار دوباره شروع کنیم. این یکی از راه های این هست که به کسی حکمت بدهند. در روایت داریم کسی که پر حرفی نمی کند حرف لغو نمی زند خدا به او حکمت می دهد.
شریعتی: سکوت.
حجت الاسلام نظافت: فرمود اگر دیدید کسی قدرت سکوت دارد یعنی حرف بیجا نمی زند به او نزدیک شوید. حرف دارد که نمی زند، پر شده است. طبل توخالی گاهی پر سر و صدا هست. یک راه آن هم این هست که از خدا بخواهیم. اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم و اکرمنی بنور الفهم، خدایا من را نورانی کن، من را از ظلمت توهمات بیرون بیاور. اللهم افتح علینا ابواب رحمتک وانشر علینا خزائن علومک. یک راه آن هم توسل هست. از خود اهل البیت بخواهیم آنها نورانی هستند ما را نورانی کنند. آنها وسیله نورانی شدن هستند. «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ» (ابراهیم/1) پیامبر قرآن را نازل کردیم تا تو مردم را از ظلمت بیرون ببری. به حضرت موسی خدای متعال فرمود «أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمات‏» (ابراهیم/5) قوم خود را از تاریکی ها بیرون ببر. یعنی این نورانی ها هستند که می توانند ما را نورانی کنند. لذا زیارت امام رضا خوب هست. دل خود را متوجه به امام زمان، دل خود را متوج به حضرت زهرا کنیم اینها اثر دارد. پس ببینید یک بسته ای شد. شنیدن، خواندن، تصمیم گرفتن، از خدا خواستن، از اهل البیت خواستن، اخلاص داشتن، مجموع اینها کمک می کند
شریعتی: پس یاد ما باشد این دفعه زیارت رفتیم نجف، کربلا، مشهد، ان شاءالله کاظمین، سامرا، از حضرات حکمت بخواهیم و توفیق عمل به آنها.
حجت الاسلام نظافت: نور حکمت و توفیق عمل. و راه آن این هست که در زیارت ها به امام قول بدهیم.
شریعتی: یک قراری بگذاریم.
حجت الاسلام نظافت: وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِك‏، هم قول بدهیم هم بگوییم این آخرین قول دادن نباشد. آخرین عهد و پیمان نباشد. پیمان بستن اثر روانی دارد. با خود پیمان ببندیم، با خدا پیمان ببندیم. با ولی پیمان ببندیم.
شریعتی: رها بودن کلاً خوب نیست.
حجت الاسلام نظافت: عهد بستن خوب هست و بعد عهد را تازه کنیم. أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَهْداً وَ عَقْداً. جلمه بعدی این هست که قوه بالیقین، نوره بالحکمه، سومی آن این هست، ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْت‏، با یاد مرگ ذلیل کن. این جا ذلیل کن یعنی نفس اماره خود را ذلیل کن. آن را خوار کن. برای این که این را باز کنم باید توجه داشته باشید که انسان خلقت ترکیبی دارد. ترکیبی از شهوت و عقل. عقل نماینده امام، نماینده خدا، شهوت نماینده شیطان. یعنی شیطان با شهوت ما سر و کار دارد. با نفس اماره ما سر و کار دارد. خدا و ائمه معصومین و انبیاء هم با عقل ما سر و کار دارند. این نفس هم پر قدرت هست. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء» (یوسف/53) اماره صیغه مبالغه هست. یعنی خیلی امر به بدی می کند. یعنی اسب چموشی هست به این راحتی مهار آن آسان نیست. آن وقت در روایت داریم خدا در ملائکه عقل داد بدون شهوت، در حیوانات شهوت بدون عقل، در انسان هر دو را با هم داده است. «في‏ أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَك‏» (انفطار/8) اگر عقل غلبه کند فرمود از فرشته ها برتر می-شوید. اگر شهوت غلبه کند از حیوانات بدتر و پست تر می شوید. حالا یک درگیری هست، واقعاً آسان نیست. بین عقل و شهوت، بین نفس و عقل در وجود انسان درگیری هست. باید یک کاری کنیم که عقل ما غلبه کند. اعدا عدوك نفسك التى بين جنبيك‏، این نفس بزرگترین دشمن هست یعنی کار به این آسانی نیست از جنگ که برگشتند مثلاً فرض کنید الان ولی خدا با مردم غزه برخورد کند چه می گوید؟ این همه تحمل. به ایشان می گویند به دنبال جهاد اکبر بروید. از جنگ که بر می گشتند می فرمود آفرین جهاد کوچک را انجام دادید دنبال جهاد اکبر بروید. گفتند جهاد اکبر چیست؟ می فرمود مبارزه با این نفس. جهاد اکبر یعنی کار سختی هست. کار آسانی نیست. در روایت داریم از مؤمن خواستند که با نفس خود بجنگد تا غلبه کند. آن وقت فرمود فَمَرَّةً يُقِيمُ أَوَدَهَا، گاهی پیش می آید انسان پشت نفس خود را زمین می زند. خلاف هوس خلاف نفس اماره عمل می کند. مخالفت می کند. به عشق خدا مخالفت می کند. اما فرمود گاهی هم نفس او را زمین می-زند. دنبال هوس می رود. فرمود این چون داشته مبارزه می کرده است خدا او را بالا می آورد. یعنی خدا به مؤمنی که با نفس خود درگیر هست و مبارزه می کند نسبت به او غیرت دارد. اگر زمین بخورد خدا نمی گذارد ما زیر دست و پای نفس بمانیم. فَيَنْعَشُهُ اللَّهُ خدا او را بالا می آورد فَيَنْتَعِشُ او هم می ایستد، راست قامت می شود. لذا در روایت داریم باز در نهج البلاغه هست أَقِيلُوا ذَوِي الْهَيْئَاتِ عَثَرَاتِهِم‏، اگر دیدید یک شخصیتی، یک جوانمردی، یک آدم با سابقه خوب لغزشی پیدا کرد باید بگذرید. سر هر کوه و بازار این را مطرح نکنید. به این طرف و آن طرف نگویید. چون دست او در دست خدا هست. خدا او را بلند می خواهد بکند.
شریعتی: و چه قدر خوب هستند آنهایی که اگر این جور این آدم-ها را دیدند خود آنها دست آنها را بگیرند.
حجت الاسلام نظافت: دست آنها را بگیرند. خصوصی تذکر بدهیم.
شریعتی: این کار خدایی می شود.
حجت الاسلام نظافت: او را کمک کنیم بالا بیاید.
شریعتی: او را بلند کنیم.
حجت الاسلام نظافت: یک اشتباهی کرده است، ما هم ده تا اشتباه کردیم توبه کنید تمام می شود می رود. بنابراین از ما مبارزه با نفس را خواستند. منتها این مبارزه آسان نیست. چه کار کنیم؟ این مانع پر قدرت را چه جوری برطرف کنیم؟ 1 ـ جنگ، 2 ـ آن را تضعیف کنید. مثل در کشتی یا در جنگی که می زنند و آن را تضعیف می کنند نفس را با مخالفت، با روزه گرفتن، با هر نوع مخالفتی که می شود با نفس کرد، مخالفت شرعی، مخالفت درست و عقلایی، نفس را تضعیف کن. در خطبه متقین داریم اگر نفس زیر بار یک حرف حقی نرود این هم آن را جریمه می کند. إِنِ اسْتَصْعَبَتْ‏ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيمَا تُحِب‏. اگر دید نماز شب بلند نشده است فردا او را جریمه می کند. یک خواسته-ای از خواسته های نفس را به او نمی دهد. حالا یک غذایی هست، یک رفاهی هست،
شریعتی: به او سخت می گیرد.
حجت الاسلام نظافت: به او سخت می گیرد. تا دفعه دیگر او را رام کند. این هم یک راه. پس بجنگیم، او را تضعیف کنیم، بعد آخر آن می-میرد. فرمود میته النفس، نفس که مرد کارها آسان می شود. ولی حالا به این آسانی نیست. این جا امیرالمؤمنین می گویند این مانع پر قدرت را با یاد مرگ از سر راه بردارید. یعنی یاد مرگ نفس را کم جان می کند. هوا و هوس را بی مزه می کند. فرمود أَلَا فَاذْكُرُوا هَاذِمَ اللَّذَّاتِ،
شریعتی: مهندمش می کند.
حجت الاسلام نظافت: مهندم می کند یعنی لذت را بی مزه می کند. کم قدرت می-شود. وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ، به یاد آورید آن چیزی را که شهوات را تیره و تار می کند. کم ارزش می کند. یاد مرگ این خاصیت را دارد. چه قدر ما تا حالا از مرگ از امیرالمؤمنین شنیدیم.
شریعتی: خیلی. كَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظا
حجت الاسلام نظافت: خیلی اثر دارد. این هم یک خاصیت آن هست. فرمود وَ قَاطِعَ الْأُمْنِيَات‏، یاد آن چیزی باشید که آرزوها را می برد و از بین می برد. چه زمانی؟ عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلْأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ، وقتی نفس شما فشار می آورد که یک کار زشتی را انجام بدهید یا یک خطایی بکنید، این یاد مرگ به شما کمک می کند که آن ذلیل شود بتوانید این نفس را مهار کنید.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکر هستم. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي‏» (یوسف/53) ان شاءالله خود خدا عنایت کند، حضرات معصومین عنایت کنند. آن گونه ای شویم که آنها می پسندند و خیلی از شما حاج آقای حجت الاسلام نظافت ممنون هستم. خیلی نکته های خوبی را الحمدلله داریم می شنویم. حاج آقای حجت الاسلام نظافت خیلی زحمت می کشند یعنی گفتن این مطالب و نکات کار ساده ای نیست از خود نهج البلاغه از آیات قرآن کریم کمک می گیرند تا فرازهای نامه سی و یک را برای ما شرح بدهند و ممنون و متشکر هستم از ایشان. صفحه 503 قرآن کریم را تلاوت می کنیم خانه های خود، و فضای خود را نورانی می کنیم به نور قرآن کریم. آیات نورانی سوره مبارکه احقاف را عزیزان من خواهند شنید و تلاوت خواهند کرد. بعد از تلاوت آیات با احترام و با افتخار در دقایق پایانی همراه شما و در کنار شما هستیم. بفرمایید خواهش می کنم.
صفحه 503 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام به امام رضا، سلام به همه زائران ایشان، همه مجاوران ایشان. اشاره قرآنی را بشنویم که حسن ختام مباحث امروز ما باشد.
حجت الاسلام نظافت: یکی از آیات این صفحه این هست که یعنی خدا به پیامبر اکرم می فرماید به مردم بگو من نمی دانم چه پیش می-آید. وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي‏ وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَيَّ فقط هر چه پیش بیاید من می دانم چه کار باید بکنم. دین نگرانی را از انسان می گیرد. وقتی که ما می دانیم اگر فردا نعمتی بیاید وظیفه ما شکر هست، اگر خدای نکرده بیماری بیاید وظیفه ما صبر هست. اگر کسی بدی کند وظیفه ما دفع بدی با خوبی هست. یعنی چون مبنا داریم و تکلیف روشن هست از سرگردانی نجات پیدا می کنیم. این یکی از آن آیاتی هست که زندگی ساز هست. آخر این صفحه هم داشتیم که إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ اگر کسی عقیده ای را انتخاب می کند که بزرگترین عقیده و بهترین عقیده این هست که بگوید رب ما الله هست باید سر حرف خود بایستید
شریعتی: استقامت می خواهد.
حجت الاسلام نظافت: یعنی آغاز سختی ها هست. آزمایش می کنند این حرفی که زدید از ته دل هست یا نه. استقامت می خواهد. این جا می-فرماید نتیجه استقامت فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ در یک سوره دیگر داریم که «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ» (فصلت/30) فرشته-ها به کمک شما می آیند، فرشته ها دلداری می دهند. این مردم غزه این همه صبوری به خاطر کمک فرشته ها هم هست. یکی از کارهای فرشته ها ترساندن دشمنان و روحیه دادن به دوستان هست. فرشته ها در زندگی ما نقش آفرین هستند. ان شاءالله همیشه از حمایت اولیاء خدا، از حمایت فرشتگان برخوردار باشیم.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. سلام ما را محضر حضرت رضا هر وقت مشرف شدید برسانید و ما هم از همین جا کبوتر دل خود را راهی خراسان می کنیم. در پناه رحمت و لطف و مهربانی حضرت امام رضا باشید تا فردا و تا سلامی دوباره.