همان طوری که در برنامه های گذشته عرض شد یکی از محبوبان خدا انسانهای مؤمن هستند که دارای ساختار تفکر دینی و رفتارهای دینی هستند. چه در جغرافیای شخصیتی خود، شخصی خود و چه در جغرافیای اجتماعی خود. کاملاً دینی زندگی میکنند. یکی از ویژگیهای انسان مؤمن قوت در دین بود که عرض شد. یکی دیگر از این ویژگیهای که امام صادق (ع) میفرمایند این هست یعنی در عین حال که بسیار لطیف، بسیار نرمخو، بسیار رحیم، بسیار مهربان هستند فوق العاده دور اندیش و عاقبت نگر هستند. یعنی دارای عقلانیت فوق العاده بالا هستند. با این که میبینید این شخصیت انسان مؤمن با بچهها مینشیند، با خانواده مینشیند، با مردم مینشیند. با لطافت، مهربانی، ادب، احترام، فوق العاده کوچک نفس، در فضای اجتماعی هست ولی فوق العاده دارای عقلانیت بالا هست و شاید این نرمخویی او هم یکی از تجلیات عقلانیت بالا هست چون یکی از ویژگیهای انسانهای عاقل حسن معاشرت با مردم هست. حضرت میفرماید یکی از ویژگیهای انسان مؤمن حزم هست. حزم با ح در زبان عربی یعنی عاقبت اندیشی، آیندهنگری، آینده بینی. در عین این که یک انسان فوق العاده نرمخو و مهربان هست. انسان مؤمن انسانی است که افق دید او فراتر از دنیا میبیند. در آیه 18 سوره حشر میفرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد» یعنی افق دید خود را این قدر بالا ببرید که از دنیا عبور کند. از برزخ عبور کند به آخرت برسد، آن جایی که حیات مانای شما هست. لذا انسانهای مؤمن انسانهایی هستند که افق دید و فکر فوق العاده بالایی دارند. این از ویژگیهای انسان مؤمن هست. انسانهای مادی افق دید آنها دنیا هست. فوق العاده افق دید آنها باشد انتهای دنیا هست. یعنی پایان دنیا هست. اگر کمتر باشد پایان حیات خود او هست. ولی انسانهای مؤمن افق دید آنها خیلی بالا هست خداوند میفرماید این افق دید منحصر به انسانهای دینی هست و این انسانها این طور نگاه میکنند که آن که دیگران میپندارند چیزی نیست اینها میگویند فردا هست. «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد» غد یعنی فردا. انسان مؤمن حازم هست. یعنی هر کاری که میخواهد بکند محاسبه میکند. یکی از اشتباهات بزرگ انسان در تمامی امور، حتی امور مادی این هست که اول را میبیند، حال را میبیند، آخر را نمیبیند. پایان را نمیبیند. آینده را نمیبیند. به همین جهت گاهی سرمایهگذاری میکند. آن چیزی که برای آن سرمایهگذاری میکند ابتدا خود را زیبا نشان میدهد خود را پر سود نشان میدهد. جلوهگری میکند. یا دیگری این کار را برای انسان میکند که انسان را جذب کند. اگر انسان ورود پیدا کرد احتمال دارد شکست بخورد. و چه قدر شکستهای اقتصادی از همین جهت بوده است. اما انسانهای مؤمن انسانهایی هستند حازم هستند، دوراندیش هستند، اول را نمیبینند، آن آخر را میبینند. آن عاقبت را میبینند. در آن عاقبت تفکر میکنند، آن انتها چه پیش میآید. به همین خاطر ساحت مقدس آقا امیرالمؤمنین میفرماید الْفِكْرُ فِي الْعَوَاقِبِ يُنْجِي مِنَ الْمَعَاطِب میگوید انسانی که فکر میکند در آن انتها، در پایان کار، در سرانجام فکر میکند، فریب اول را نمیخورد این از مشکلات رها میشود. مشکل برای او ایجاد نمیشود. آن پایان کار را میبیند. انتهای کار را میبیند. این طور نیست که اگر یک پیشنهادی به او شد نشان هم دادند که ابتدای آن این طور هست فریب بخورد، این کاملاً دوراندیش هست. آیندهنگر هست و مطابق با آن مقتضیات آینده و نتایج آینده الان تصمیم میگیرد. مثل مسئله ازدواج. که انسان اول را نبیند، بیند این آقا یا این خانم در انتها چه خواهد شد. انسانهای مؤمن این چنین هستند. ساحت مقدس امیرالمؤمنین باز میفرماید اگر کسی خود را در ورطه کار بدون حزم انداخت، بدون آیندهنگری، عاقبتسنجی انداخت مَنْ تَوَرَّطَ فِي الْأُمُورِ بِغَيْرِ نَظَرٍ فِي الْعَوَاقِب خود را در این ورطه انداخت بدون این که بداند عاقبت آن چیست. بررسیهای نهایی کند که سرانجام این کار چه جور خواهد شد. ایشان میفرماید فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلنَّوَائِب خود را در معرض تیرهای بلا قرار داد. چون آخر را ندیده است. در را دیده است باز هست، آن پشت را ندیده است چه حوادث تلخی آن پشت در انتظار او هست. و الا اگر در یک ارتفاعی قرار میگرفت آن طرف در را میدید، آن پایان را میدید وارد نمیشد. این بنده خدا بدون این که آن طرف در را ببیند همین که در جلوهگری کرد این دیگر اقدام میکند و مشکلات ایجاد میشود. شیطان هم بنا گذاشت برای فریب اول را کار غلط را زیبا نشان دهد صحیح نشان دهد سودآور نشان دهد که انسان ورود پیدا کند و انسان زمین بخورد. لذا انسانهای فوق العاده اهل ایمان دقیق آیندهنگر هستند. دوراندیش هستند. بدون ضمانت وارد یک جریان نمیشوند لذا فرمودند التَّدْبِيرُ قَبْلَ الْعَمَلِ يُؤْمِنُكَ مِنَ النَّدَم انسان تدبیر کند در ابتدا قطعاً باعث میشود که در انتها پشیمان نشود. این انسان مؤمن دارای این مرتبه از رشد فکری هست. به همین جهت هست که انسان مؤمن هر کار کوچک و بزرگی که میخواهد انجام بدهد اول آن را که نگاه میکند توجه نمیکند، میرود آخر آن را نگاه میکند که آن آخر چه جریانی هست. به سود او هست، به ضرر او هست، نتیجه بخش هست، نتیجه نمیدهد. همه را ملاحظه میکند. من یک مثال برای شما بزنم. یک حادثهای رخ میدهد یک شخص خدای نکرده به دروغ یک چیزی میگوید این ابتدا را دید که خود را رها کند اما انتهای آن را ندید که این کلام دروغ چه مشکلاتی برای او ایجاد خواهد کرد که اگر راست گفته بود النّجاةُ في الصِّدْق همان جا مسئله شاید ختم میشد. مثلاً یک ضرر کرده بود. ولی الان آن عاقبت را ندید، بررسی نکرد، یک کلام از زبان او بیرون آمد الان اسیر زبان شده است، اسیر آن کلام شده است. اگر راست میگفت تمام میشد الان دهها مشکل تولید شده است. چون آخر را ندید و همین طور مسائل دیگری که هست. نکتهای که خیلی قابل توجه و مهم هست این هست که ما یک سری کارهای کوچک داریم مثل مثالی که زدم یک سری کارهای نسبتاً مهم و بزرگ داریم. مثلاً انسان میخواهد یک سرمایهگذاری کلان در یک امری انجام بدهد یا مثلاً میخواهد مسیر تحصیلات عالیه خود را مشخص کند. اینها خیلی تعیین کننده هستند و سرنوشتساز برای انسان هستند. اما یک کاری هست که این کار فوق العاده هست دنیای ما، برزخ ما، آخرت ما، مرتبط با آن هست. آن کارهایی که عرض کردم کوچک یا نسبتاً بزرگ نسبت به این در مقایسه با این کار اصلاً قابل مقایسه نیستند.
شریعتی: یعنی هر چه قدر هدف و مقصد بزرگتر باشد این عاقبت اندیشی ضرورت آن بزرگتر و بیشتر هست.
حجت الاسلام صفایی: و آن حیات انسان هست. انسان یک حیاتی که آغاز میکند گویا یک کار بزرگ دارد شروع میکند. یک آغازی هست که به تعبیرات قرآنی و کتب وحیانی پایانی ندارد. انسان هیچ وقت معدوم نمیشود. ارتحال پیدا میکند از جایی به جای دیگر. یعنی این طور نیست که انسان یک ظلم میکند با مرگ او تمام میشود. نه یک حیات دیگر هست که آن جا حیات حساب هست. یک حیات دیگر هست حیات عذاب برای این امور هست. انسان مؤمن وقتی میخواهد یک کاری انجام بدهد ملاحظه میکند که آیا در کلان نظام زندگی او که آخرت هست این چه نتیجهای دارد. دوراندیشی او به اندازه افق برد جهانبینی او هست. یعنی او آخرت را میبیند. میخواهد یک نفر را تأیید کند. یکی را تکذیب کند. یک اقدام مثبتی این جا انجام بدهد یا منفی، نگاه میکند دوراندیشانه این کار به سود شخصیت دنیا و فرادنیای او هست یا نیست اگر نیست انجام نمیدهد. لذا بزرگترین حزم و دوراندیشی و عاقبتاندیشی، عاقبتاندیشی امور دینی خود انسان هست. در واقع آخرت اندیشی هست. لذا میفرماید که انسان مؤمن انسان حازم هست. انسان آیندهنگر هست. دوراندیش هست، عاقبت سنج هست. این انسان مؤمن گاهی میخواهد یک کلامی بگوید نگاه میکند به درد آخرت او میخورد شاید ابتدای آن نگاه کند شاید به درد الان من میخورد، ولی این مهم نیست آن انتها را باید ببیند که به درد آن جایی که عاقبت هست انتهای کار هست به درد میخورد یا نه. این یک نکته مهمی در رابطه با انسانهای مؤمن هست که هر کاری که میکنند، هر تصمیمی که میگیرند چه کوچک، چه بزرگ، دوراندیشانه نگاه میکنند که عاقبت این کار برای سعادت و رستگاری دنیا و آخرت آنها به درد میخورد یا نمیخورد. شاید ابتدا یک مقدار سخت باشد برای اشخاصی که میخواهند تازه شروع کنند به این حزم و دوراندیشی و آیندهنگری و عاقبتسنجی. اما یک مقداری که حرکت کردند، به این شکل عمل کردند محاسبهگر شدند دیگر ساده میشود. چون خیلی از امور تکرار آن و از آن طرف قدرت هم دارند که دیگر در مقابل جلوهگریهای ابتدای کار آن آخرت را نبازند. مشکلی ایجاد نکنند. اما این انسان مؤمن با این عقلانیت، با این محاسبهگری، با این شرایط خاصی که امورات را دنبال میکند گویا این انسان فقط فکر هست فقط محاسبه هست تمام عقل هست. چون انسانهای این چنینی فوق العاده عاقل هستند. به همین خاطر سفارش شده است با اینها مشورت کنید. اینها انسانهای بزرگی هستند بعد فکری آنها خیلی بالا هست. محاسبهگر هستند، عاقبت اندیش هستند. خیلی میتوانند شما را کمک کنند که دچار سقوط نشوید. اینها انسانهای بزرگی هستند، لذا میگوییم با اینها مشورت کنید. حالا این انسانی که تمام عقل هست، تمام محاسبه هست، مثل یک مجموعه فوق العاده حسابرسی ریاضی هست در این شرایط فوق العاده مهربان هست، فوق العاده نرمخو هست. فوق العاده رحیم هست. لطیف، پر جاذبه، و بسیار این شخصیت وقتی در کنار انسان قرار میگیرد انسان احساس آرامش میکند. شاید نمیخورد آن انسان محاسبهگر دقیق برهانی آیندهنگر دوراندیش حسابگر ولی در عین حال کاملاً مهربان و کاملاً لطیف. کاملاً لین، این چنین هست. لذا انسان مؤمن گویا دارای صفات مضاده هستند. به صفاتی رسیدند که شاید به هم نخورند. یک انسان این تیپی محاسبهگر دقیق برهانی آیندهنگر عاقبت اندیش، بگوید یک انسان خیلی خشک، اخمو و خیلی مثلاً غیر اجتماعی و مثلاً سلام کند میگوید فردا بیا جواب تو را بدهم، این طور نیست، یک کوه محاسبه هست.
هر آن کو ز دانش برد توشهای جهانیست بنشسته در گوشهای
یک چنین شخصیتی دارد ولی در عین حال مهربان مهربان مهربان هست. لطیف، لین و کاملاً در فضای اجتماع که قرار میگیرد دل همه را میبرد. ما این را دیدیم. بزرگانی در این رابطه دیدیم که واقعاً همین طور بودند. وقتی که در بحث محاسبات میشد، بحث برنامهریزی حیات انسانی میشد، مثل حضرت آیت الله بهجت، مثل حضرت آیت الله خوشبخت، مثل حضرت آیت الله بهاءالدینی، و بسیاری از این بزرگان. اصلاً دربهایی را بر روی انسان باز میکنند چون خود آنها دیدند، خود آنها رفتند، این را لمس کردند، این افقها را باز میکنند، یکی در بعد از در را روی انسان باز میکنند. میبیند انسان یک واقعیتهایی هست این عواقب که اینها به ما نشان میدهند. ولی در عین حال وقتی انسان نگاه میکرد کوهی از برهان و کشف و مکاشفه و اطلاعات وقتی که کنار آنها قرار میگرفتید این قدر مهربان، این قدر لطیف، ما فکر میکنیم که اگر دارای خشونت باشیم، دارای یک روح تند باشیم، یک شرایطی فراهم کنیم که مثلاً در چشم سابق میگفتند در چشم دشمن و در قلب دوست با شما، اینها یک ابهتی خواهیم داشت. این طور نیست. ساحت مقدس پیامبر نهایت آن هیبت داشتند ولی هیچگاه در تاریخ آمده است هیچ گاه کسی به حضرت نتوانست پیشقدم به سلام شود. یک روزی نقل شده است یک شخصی گفت من میخواهم پیشقدم شوم رفته بود پشت یک دیوار قایم شده بود که سریع به حضرت سلام کند. آقا گفتند آن که پشت دیوار هستی سلام. همین طور مهربان بوده است. یا میآمدند خدمت حضرت بلند صدا میکردند. اسم کوچک به کار میبردند. گاهی تقاضاهای غیر معقول داشتند. گاهی هم ادب اجتماعی را مراعات نمیکردند. حضرت کاملاً با نرمی، با مهربانی، با آنها صحبت میکرد. این قدر حضرت لطافت داشت که خداوند گفت همین عامل شد، این لینت، این ملایمی، این نرمخویی باعث شد که همه گرد تو بیایند. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» (آل عمران/159) گفت خداوند این مهری که به شما داشته است یا رسول الله این مهر خدایی که به شما دارد باعث شده است یک اخلاق فوق العاده پر جاذبه و مهربانانه داشته باشید. لطیف باشید. «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ» اگر تو خشن بودی، تندخو بودی، «لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» همه میرفتند. به همین خاطر ساحت مقدس پیامبر بخش عظیمی از موفقیت در دعوت به اسلام برای جاهلیت عرب، جاهلیت عرب یک چیز عادی نبود. ادبیات آنها پیرامون شب و شمشیر و شمارش و شراب و شب و شتر بود. این بود. میگوید جنگ به خاطر چند تا شتر صورت میگرفت. جنگهای چندین ساله. بخش عظیمی از این جاذبه اسلام، دعوت به اسلام و قبول مردم، مردمی که گاهی دخترها را زنده به گور میکردند این اخلاق پیامبر بود. روحیه پیامبر بود. مهربان. لطیف. در حالی که نهایت حازمیت پیامبر داشت. دور اندیش بود، عاقبتاندیش بود، به همین خاطر هیچ کس با پیامبر ملاقات نمیکرد مگر این که مجذوب او میشد. انسان مؤمن هم همین طور هست. انسان مؤمن انسانی نیست که با خشونت با خانواده خود، با بچه خود، همسر خود، پدر و مادر خود، آن جامعه اسلامی را عرض میکنم، آن در مقابل کفار و منافقین و مشرکین اشداء علی الکفار هست. ولی در این بخش خودی رحهما بینهم هست. لذا خیلی این لطافت دارند انسانهایی که دارای این لطافت روحی، لطافت برخورد هستند، آقا امیرالمؤمنین یک کلامی دارد واقعاً این شخصیت خداوند به جامعه تاریخ بشری هدیه کرده است. علی بن ابیطالب واقعاً این 63 سال آمد یک تاریخی را عوض کرد. ایشان یک کلامی دارد میگوید اگر کسی تشیبه به یک درخت کرده است، یک نهال، حضرت انسان را به یک نهال تشبیه کرده است میگوید اگر این نهال، این ساقههای آن نرم باشد، لطیف باشد، خیلی شاخ و برگ پیدا میکند. اما اگر خشک باشد آن را در میآورند و به حیوان میزنند. هیزم میشود. در اجاق استفاده میکنند. اما انسانی که دارای آن لطافت هست یا آن نهالی که دارای لطافت هست شاخ و برگ آن زیاد میشود. انسانی که دارای لطافت روحی و برخوردی هست اطرافیان او زیاد میشوند. این کلامی هست چه قدر مهم. لذا همان طور که یک درخت دارای لطافت باشد شاخ و برگ آن زیاد میشود، سایه آن زیادتر میشود این انسانی هم که دارای نرمخویی، مهربانی هست اطرافیان او زیاد میشوند. یک نکتهای این جا قابل ذکر هست شما اگر ملاحظه کنید انسانهایی که پدربزرگ میشوند، سن آنها بالا میرود این بچههای نوه و نبیره خیلی به اینها علاقه دارند. علاقه آنها فوق العاده هست. علت اصلی آن این هست که پدربزرگها و مادربزرگها نسبت به این بچهها فوق العاده مهربانی میکنند آن جاذبه مهربانی آنها اینها را جذب خود میکند، در خانه که باز میشود قبل از دختر و پسر این آقا و خانم، پدربزرگ، مادربزرگ، این بچهها میدوند و میآیند. به زور بر میگردند منزل خود. به خاطر آن مهربانی و لطافت و اظهاری که میکنند. ولو بیان نکنند این قلب خیلی حرف میزند. گاهی ما فکر میکنیم که رخسار و زبان خیلی حرف دارد. نه قلب خیلی حرف دارد. قلب انسان متمایل به یک کسی بود آن کاملاً متوجه هست. قلب پدربزرگ و مادربزرگ تمام محبت به آن نوهها هست آنها هم درک میکنند، جاذبه ایجاد میکنند. حالا اگر بگویند، اگر رفتارهایی داشته باشند اگر پدربزرگ و مادربزرگ یک چیزهایی پنهان کرده باشند که این بچهها میآیند به آنها بدهند این خیلی جاذب هست. این نرمخویی باعث شده است ارتباط بسیطی بین این کودکان با آن پدربزرگ و مادربزرگ ایجاد کند از جهت روانشناسی اجتماعی. یک نکته دیگر این که ما فکر میکنیم وقتی انسان پیر میشود دیگر تمام میشود، نه. انسان هر چه سن او بالاتر رود مثل یک درختی هست که بزرگتر میشود و سایه آن گستردهتر میشود. لذا خیلیها زیر سایه آن میآیند قرار میگیرند. دخترها میآیند، دامادها میآیند. پسرها میآیند، نوهها میآیند. اینها ازدواج میکنند بچههای آنها میآیند، همسران آنها میآیند به همین خاطر احترام به کسانی که سنی از آنها گذشته است این نشان از بزرگی آن کسی هست که به این مجموعه احترام میکند چون اینها سایه سر ما هستند. اینها هستند که سایه آنها باعث میشود که ما در سایه قرار بگیریم در یک فضایی قرار بگیریم که امن و امان باشد. شما الان در غرب یا اگر خدایی نکرده در جغرافیای ما هم باشد کسانی که پدر و مادر را از خود دور کردند همیشه یک احساس جدیدی دارند که بی تکیهگاه هستند خود آنها هستند یعنی این خلأ کاملاً محسوس هست. وقتی که در کنار آنها قرار میگیرند احساس میکنند فوق العاده هم نشاط و شادابی و این ارتباط دو سویه مهربانی را برای خود یک تکیهگاهی احساس میکنند میدانند مثلاً یک جایی هست وقتی مشکلی پیش آمد بروند و صحبت کنند. ولو کمک نکنند یک آغوش گرم مادر هست. یک نگاه مهربانانه پدر هست. به همین جهت هست هر مقدار انسان سن او بالا میرود مثل درختی است که ثمرات او بیشتر میشود، برگ و بار او بیشتر میشود سایه او بیشتر میشود. این خیلی نکته مهمی هست که باید به آن توجه کنیم. پس بنابراین انسان مؤمن یک انسان فوق العاده حسابگر، دوراندیش، عاقبتاندیش، در عین لطافت و مهربانی و لطف و توجه به دیگران هست. به این خاطر هست که حتی اگر ما بخواهیم در محاسبات شخصیتی را ملاحظه کنیم امیرالمؤمنین یک شهادتی میدهد میفرماید که ساحت مقدس پیامبر از جهت شخصیت روحی و خوی شخصیتی کسی نرمخوتر از پیامبر نداشتیم. قرآن میگوید پیامبر الگوی شما هست «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب/21) یعنی اگر ما بخواهیم الگو بگیریم پیامبر هست. مهربانترین، نرمخوترین ایشان هست. یک روزی پیامبر دیر منزل رفتند برای پیامبر همیشه وقتی دیر میرفتند همسر ایشان غذا را در یک کاسه میگذاشتند و در طاقچه میگذاشتند پیامبر به خاطر کارهایی که داشتند خیلی دیر رفتند یکی از افراد خانه رفت و گفت پیامبر امشب نمیآید غذا را خورد. پیامبر تشریف آوردند مثل همیشه وارد اتاق خود شدند به سمت طاقچه رفتند دیدند کاسه هست ولی غذا نیست. هیچ نگفتند. خوابیدند. فردا اصلاً نگفتند کسی خورد، نخورد. به همین جهت انسانهای بزرگ انسانهایی هستند که فوق العاده در عین رشد عقلانیت فوق العاده و ذهن حسابگر ریاضی حیات خود در عرصه اجتماعی فوق العاده مهربان هستند. یک حدیثی هست از امیرالمؤمنان میفرماید که نصف العقل حسن التعیش، نصف عقل انسان خوش برخوردی با دیگران هست آن ملایم بودن، آن مهربان بودن. آن لطیف بودن، با دیگران هست. شما ساحت مقدس امیرالمؤمنان را ببینید نهج البلاغه هر چه نگاه میکنید دوراندیشی هست زندگی ایشان را ملاحظه کنید تمام بیانات دور اندیشانه هست اما وقتی که تاریخ رفتاری حضرت را میخوانید میبینید عین لطف و مهربانی هست. با مردان، با کودکان، همین طور بودندم. یک روزی ساحت مقدس ایشان در کوچه میرفتند دیدند یک خانمی یک باری دست او هست یک بچه هم بغل آن هست خیلی این خانم سخت بود این کار انجام دادن و این بار را به منزل رساندن. حضرت آمدند گفتند اجازه میدهید من کم کنم؟ گفتند خدا خیرتان بدهد کار خوبی هست. حضرت این بار را گرفتند و منزل بردند دیدند مقداری گندم هست گفت میخواهید چه کار کنید؟ گفت میخواهم نان درست کنم. این بچه هم گریه میکرد، ناراحت بود، گفت اجازه میدهید من برای شما درست کنم؟ گفت کاری خوبی هست خدا شما را خیر بدهد. حضرت شروع کرد آرد کردن و نان پختن. زمان خلافت ایشان بود. بعد این خانم نقل کرده است میگوید من دوردست بودم میدیدم ایشان نان که به تنور میزد خیلی نزدیک دهانه تنور میشد و یک کلامی از دهان ایشان بیرون میآمد. دقت کردم دیدم دارد این را میگوید علی بن ابیطالب از آتش جهنم بترس. این نان درست میکرد و این کار را انجام میداد. این برای ما الگو هست شخصیتی مثل علی بن ابیطالب این قدر نرمخو، این قدر مهربان، و بچهها اطراف ایشان جمع میشدند علی بن ابیطالب در جنگها غوغا میکرد. شاید بگوییم علی هست. در زمان خود ما سردار سلیمانی من، شما دیدید یا بسیار دیگری. خود مقام معظم رهبری، خود حضرت امام، خود بزرگان دین ما، بنده از نزدیک دیدم. چه قدر نسبت به مردم مهربان، چه قدر نسبت به کودکان به ویژه ملایم و چه قدر شیرین با اینها صحبت میکنند. چه قدر سخن گفتن با کودک را کودکانه میکنند و کودکان هم عین مهربانی به آنها میکنند لذا انسان مؤمن انسانی هست که در عین حالی که قوت در دین دارد حزم و دوراندیشی و عاقبت اندیشی در تمامی امور دارد همه چیز را ریاضی محاسبه میکند از منظر خداوند، در عین حال مهربان، مهربان، مهربان هست. ساحت مقدس امام سجاد در رساله حقوق خود برای این موضوع یک حقی قائل شده است وَ أَمَّا حَقُّ جَلِيسِك حق کسی که با هم همنشین هست، انسان زندگی میکند، همسر، فرزند، مردم، این است که فَأَنْ تُلِينَ لَهُ جَانِبَك این که خیلی مهربانانه با دیگران انسان برخورد کند با هم صحبت خود، همراه خود، در محیط اجتماعی این چنین زندگی کند و اهل برخوردهای تند نباشد.
نماند ستم کار بد روزگار بماند بر او لعنت پایدار
کسی که ستمکار هست، بد برخورد هست این نمیماند. تنها یک چیز برای او میماند یادگار تلخی که از خود به جای گذاشته است. شما نگاه کنید یک فردی از دنیا میرود آدم مهربان و نرمخو باشد چه قدر ذکر خیر او را میکنند. اما یک شخصی که تند خو باشد این نمیماند. اما چیزی که میماند ذکر شر آن هست و انسان خوب ذکر خیر او هست.
نماند ستم کار بد روزگار بماند بر او لعنت پایدار
آن چه از او میماند لعنت هست. اما برخی از انسانها چنان محترم هستند و چه قدر جاذبه دارند.
هزار مرتبه شویم دهان به مشک و گلاب و هنوز نام تو بردن کمال بی ادبیست
انسانهای خوب وقتی از آنها ذکر خیر میشود انسان نمیداند با چه زبانی از بزرگی آنها سخن بگوید. با چه کلامی، چه سخنی میتواند ادا کننده حق اینها باشد. از علی بن ابیطالب چه کسی میتواند ادای حق کند. هر چه بگوییم اعتراف به عجز از بیان واقعیت هست پیامبر و بزرگان دین این چنین هست. خداوند انشاءالله به همه ما این حزم را در عین لطافت روحی عنایت کند و بدانید از مهربانی، از لطف، از توجه، از احترام به دیگران کسی ضرر نمیکند.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. خدا انشاءالله توفیق عمل و تأسی به الگوهای بلندی که و بزرگ و عظیمی که در مکتب خود داریم پیامبر عظیم الشأن ما و اهل بیت ایشان خداوند متعال به همه عنایت کند. من میخواهم یک سلام ویژه و مخصوص کنم به همه ناشنواهای عزیز که روزهای جمعه ساعت 8 صبح در افق میبینند و از جناب آقای محمودی رابط محترم ناشنوایان هم ممنون و متشکر هستم.
حجت الاسلام صفایی: بنده هم فوق العاده عرض ادب میکنم خدمت این عزیزان، و عرض میکنم فوق العاده برای من محترم، و محبوب و عزیز هستید و برای من افتخار هست که خدمتگزار این عزیزانی هستم که خیلی به من مراجعه میکنند. امیدوار هستم همواره موفق و مؤید باشند.
شریعتی: یک سلام ویژه و مخصوص هم میکنیم به همه پدربزرگها و مادربزرگها با همان لطافتی که حاج آقای حجت الاسلام صفایی عزیز اشاره کردند. بعد از تلاوت آیات همراه شما و در کنار شما هستیم. صفحه479 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. اشاره قرآنی امروز را حاج آقای حجت الاسلام صفایی بفرمایند و انشاءالله حسن ختام فرمایشات ایشان باشد و از خدمت شما خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام صفایی: بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند متعال در آیه بیست و هشتم میفرماید که جزایی که در آخرت نصیب کفار میشود کفار کسانی هستند که آیات الهی در تمامی ابعاد خود چه آیات تکوینی، نظام آفرینش، هر گیاهی که از زمین میروید وحده لا شریک له میگوید این را نمیبیند، این را باور ندارد. میفرماید اینها چون دوراندیش نیستند، عاقبت اندیش نیستند حالنگر هستند، ابتدای دنیا را میبینند و محو میشوند اینها در آخرت عذاب میبینند و بعد به ایشان میگویند که این همان چیزی است که شما کفر به آن میورزیدید این عاقبت همان کفر ورزیدن شما هست، و عدم دوراندیشی شما و عمل نکردید. به همین خاطر این دوراندیشی، عاقبت اندیشی، اعتماد کامل به خدا و دین خدا، آثار آن سعادت و تمدن و رشد شخصیت در دنیا، سعادت و رستگاری در همه مراحل زندگی به ویژه آخرت هست انشاءالله.
شریعتی: انشاءالله. خیلی ممنون و متشکر هستم حاج آقای حجت الاسلام صفایی.