اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-08-14- حجت الاسلام صفایی بوشهری -ویژگی­های اهل ایمان در نگاه قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام (عقلانیت و عاقبت اندیشی)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می­کنم خدمت همه عزیزان خانم­ها و آقایان، همه مخاطبانی که تکرار برنامه را می­بینند از شبکه محترم افق یا صدای ما را از رادیو معارف می­شنوند دوستان شبکه جهانی ولایت در هر کجا که هستید ان­شاءالله حال دل شما خوب باشد. در محضر حاج آقای حجت الاسلام صفایی بوشهری عزیز هستیم سلام علیکم و رحمۀ الله خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام صفایی: علیکم السلام و رحمۀ الله. بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدائاً محضر مبارک حضرتعالی و مردم عزیز محترم و گرانقدر سلام عرض می­کنم عرض ادب و دعای خیر دارم. امیدوار هستم ان­شاءالله همه ما مشمول دعای خیر آقا امام زمان باشیم به ویژه در قنوت نماز شب ایشان و همه اهل ایمان با تمام ویژگی­ها و اوصاف مؤمنان ان­شاءالله.

همان طوری که در برنامه­ های گذشته عرض شد یکی از محبوبان خدا انسان­های مؤمن هستند که دارای ساختار تفکر دینی و رفتارهای دینی هستند. چه در جغرافیای شخصیتی خود، شخصی خود و چه در جغرافیای اجتماعی خود. کاملاً دینی زندگی می­کنند. یکی از ویژگی­های انسان مؤمن قوت در دین بود که عرض شد. یکی دیگر از این ویژگی­های که امام صادق (ع) می­فرمایند این هست یعنی در عین حال که بسیار لطیف، بسیار نرم­خو، بسیار رحیم، بسیار مهربان هستند فوق العاده دور اندیش و عاقبت نگر هستند. یعنی دارای عقلانیت فوق العاده بالا هستند. با این که می­بینید این شخصیت انسان مؤمن با بچه­ها می­نشیند، با خانواده می­نشیند، با مردم می­نشیند. با لطافت، مهربانی، ادب، احترام، فوق العاده کوچک نفس، در فضای اجتماعی هست ولی فوق العاده دارای عقلانیت بالا هست و شاید این نرم­خویی او هم یکی از تجلیات عقلانیت بالا هست چون یکی از ویژگی­های انسان­های عاقل حسن معاشرت با مردم هست. حضرت می­فرماید یکی از ویژگی­های انسان مؤمن حزم هست. حزم با ح در زبان عربی یعنی عاقبت اندیشی، آینده­نگری، آینده بینی. در عین این که یک انسان فوق العاده نرم­خو و مهربان هست. انسان مؤمن انسانی است که افق دید او فراتر از دنیا می­بیند. در آیه 18 سوره حشر می­فرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد» یعنی افق دید خود را این قدر بالا ببرید که از دنیا عبور کند. از برزخ عبور کند به آخرت برسد، آن جایی که حیات مانای شما هست. لذا انسان­های مؤمن انسان­هایی هستند که افق دید و فکر فوق العاده بالایی دارند. این از ویژگی­های انسان مؤمن هست. انسان­های مادی افق دید آنها دنیا هست. فوق العاده افق دید آنها باشد انتهای دنیا هست. یعنی پایان دنیا هست. اگر کمتر باشد پایان حیات خود او هست. ولی انسان­های مؤمن افق دید آنها خیلی بالا هست خداوند می­فرماید این افق دید منحصر به انسان­های دینی هست و این انسان­ها این طور نگاه می­کنند که آن که دیگران می­پندارند چیزی نیست اینها می­گویند فردا هست. «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد» غد یعنی فردا. انسان مؤمن حازم هست. یعنی هر کاری که می­خواهد بکند محاسبه می­کند. یکی از اشتباهات بزرگ انسان در تمامی امور، حتی امور مادی این هست که اول را می­بیند، حال را می­بیند، آخر را نمی­بیند. پایان را نمی­بیند. آینده را نمی­بیند. به همین جهت گاهی سرمایه­گذاری می­کند. آن چیزی که برای آن سرمایه­گذاری می­کند ابتدا خود را زیبا نشان می­دهد خود را پر سود نشان می­دهد. جلوه­گری می­کند. یا دیگری این کار را برای انسان می­کند که انسان را جذب کند. اگر انسان ورود پیدا کرد احتمال دارد شکست بخورد. و چه قدر شکست­های اقتصادی از همین جهت بوده است. اما انسان­های مؤمن انسان­هایی هستند حازم هستند، دوراندیش هستند، اول را نمی­بینند، آن آخر را می­بینند. آن عاقبت را می­بینند. در آن عاقبت تفکر می­کنند، آن انتها چه پیش می­آید. به همین خاطر ساحت مقدس آقا امیرالمؤمنین می­فرماید الْفِكْرُ فِي الْعَوَاقِبِ يُنْجِي مِنَ الْمَعَاطِب‏ می­گوید انسانی که فکر می­کند در آن انتها، در پایان کار، در سرانجام فکر می­کند، فریب اول را نمی­خورد این از مشکلات رها می­شود. مشکل برای او ایجاد نمی­شود. آن پایان کار را می­بیند. انتهای کار را می­بیند. این طور نیست که اگر یک پیشنهادی به او شد نشان هم دادند که ابتدای آن این طور هست فریب بخورد، این کاملاً دوراندیش هست. آینده­نگر هست و مطابق با آن مقتضیات آینده و نتایج آینده الان تصمیم می­گیرد. مثل مسئله ازدواج. که انسان اول را نبیند، بیند این آقا یا این خانم در انتها چه خواهد شد. انسان­های مؤمن این چنین هستند. ساحت مقدس امیرالمؤمنین باز می­فرماید اگر کسی خود را در ورطه کار بدون حزم انداخت، بدون آینده­نگری، عاقبت­سنجی انداخت مَنْ تَوَرَّطَ فِي الْأُمُورِ بِغَيْرِ نَظَرٍ فِي الْعَوَاقِب‏ خود را در این ورطه انداخت بدون این که بداند عاقبت آن چیست. بررسی­های نهایی کند که سرانجام این کار چه جور خواهد شد. ایشان می­فرماید فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلنَّوَائِب‏ خود را در معرض تیرهای بلا قرار داد. چون آخر را ندیده است. در را دیده است باز هست، آن پشت را ندیده است چه حوادث تلخی آن پشت در انتظار او هست. و الا اگر در یک ارتفاعی قرار می­گرفت آن طرف در را می­دید، آن پایان را می­دید وارد نمی­شد. این بنده خدا بدون این که آن طرف در را ببیند همین که در جلوه­گری کرد این دیگر اقدام می­کند و مشکلات ایجاد می­شود. شیطان هم بنا گذاشت برای فریب اول را کار غلط را زیبا نشان دهد صحیح نشان دهد سودآور نشان دهد که انسان ورود پیدا کند و انسان زمین بخورد. لذا انسان­های فوق العاده اهل ایمان دقیق آینده­نگر هستند. دوراندیش هستند. بدون ضمانت وارد یک جریان نمی­شوند لذا فرمودند التَّدْبِيرُ قَبْلَ الْعَمَلِ يُؤْمِنُكَ مِنَ النَّدَم‏ انسان تدبیر کند در ابتدا قطعاً باعث می­شود که در انتها پشیمان نشود. این انسان مؤمن دارای این مرتبه از رشد فکری هست. به همین جهت هست که انسان مؤمن هر کار کوچک و بزرگی که می­خواهد انجام بدهد اول آن را که نگاه می­کند توجه نمی­کند، می­رود آخر آن را نگاه می­کند که آن آخر چه جریانی هست. به سود او هست، به ضرر او هست، نتیجه بخش هست، نتیجه نمی­دهد. همه را ملاحظه می­کند. من یک مثال برای شما بزنم. یک حادثه­ای رخ می­دهد یک شخص خدای نکرده به دروغ یک چیزی می­گوید این ابتدا را دید که خود را رها کند اما انتهای آن را ندید که این کلام دروغ چه مشکلاتی برای او ایجاد خواهد کرد که اگر راست گفته بود النّجاةُ في الصِّدْق‏ همان جا مسئله شاید ختم می­شد. مثلاً یک ضرر کرده بود. ولی الان آن عاقبت را ندید، بررسی نکرد، یک کلام از زبان او بیرون آمد الان اسیر زبان شده است، اسیر آن کلام شده است. اگر راست می­گفت تمام می­شد الان ده­ها مشکل تولید شده است. چون آخر را ندید و همین طور مسائل دیگری که هست. نکته­ای که خیلی قابل توجه و مهم هست این هست که ما یک سری کارهای کوچک داریم مثل مثالی که زدم یک سری کارهای نسبتاً مهم و بزرگ داریم. مثلاً انسان می­خواهد یک سرمایه­گذاری کلان در یک امری انجام بدهد یا مثلاً می­خواهد مسیر تحصیلات عالیه خود را مشخص کند. اینها خیلی تعیین کننده هستند و سرنوشت­ساز برای انسان هستند. اما یک کاری هست که این کار فوق العاده هست دنیای ما، برزخ ما، آخرت ما، مرتبط با آن هست. آن کارهایی که عرض کردم کوچک یا نسبتاً بزرگ نسبت به این در مقایسه با این کار اصلاً قابل مقایسه نیستند.

 

شریعتی: یعنی هر چه قدر هدف و مقصد بزرگ­تر باشد این عاقبت اندیشی ضرورت آن بزرگ­تر و بیشتر هست.

حجت الاسلام صفایی: و آن حیات انسان هست. انسان یک حیاتی که آغاز می­کند گویا یک کار بزرگ دارد شروع می­کند. یک آغازی هست که به تعبیرات قرآنی و کتب وحیانی پایانی ندارد. انسان هیچ وقت معدوم نمی­شود. ارتحال پیدا می­کند از جایی به جای دیگر. یعنی این طور نیست که انسان یک ظلم می­کند با مرگ او تمام می­شود. نه یک حیات دیگر هست که آن جا حیات حساب هست. یک حیات دیگر هست حیات عذاب برای این امور هست. انسان مؤمن وقتی می­خواهد یک کاری انجام بدهد ملاحظه می­کند که آیا در کلان نظام زندگی او که آخرت هست این چه نتیجه­ای دارد. دوراندیشی او به اندازه افق برد جهان­بینی او هست. یعنی او آخرت را می­بیند. می­خواهد یک نفر را تأیید کند. یکی را تکذیب کند. یک اقدام مثبتی این جا انجام بدهد یا منفی، نگاه می­کند دوراندیشانه این کار به سود شخصیت دنیا و فرادنیای او هست یا نیست اگر نیست انجام نمی­دهد. لذا بزرگترین حزم و دوراندیشی و عاقبت­اندیشی، عاقبت­اندیشی امور دینی خود انسان هست. در واقع آخرت اندیشی هست. لذا می­فرماید که انسان مؤمن انسان حازم هست. انسان آینده­­نگر هست. دوراندیش هست، عاقبت سنج هست. این انسان مؤمن گاهی می­خواهد یک کلامی بگوید نگاه می­کند به درد آخرت او می­خورد شاید ابتدای آن نگاه کند شاید به درد الان من می­خورد، ولی این مهم نیست آن انتها را باید ببیند که به درد آن جایی که عاقبت هست انتهای کار هست به درد می­خورد یا نه. این یک نکته مهمی در رابطه با انسان­های مؤمن هست که هر کاری که می­کنند، هر تصمیمی که می­گیرند چه کوچک، چه بزرگ، دوراندیشانه نگاه می­کنند که عاقبت این کار برای سعادت و رستگاری دنیا و آخرت آنها به درد می­خورد یا نمی­خورد. شاید ابتدا یک مقدار سخت باشد برای اشخاصی که می­خواهند تازه شروع کنند به این حزم و دوراندیشی و آینده­نگری و عاقبت­سنجی. اما یک مقداری که حرکت کردند، به این شکل عمل کردند محاسبه­گر شدند دیگر ساده می­شود. چون خیلی از امور تکرار آن و از آن طرف قدرت هم دارند که دیگر در مقابل جلوه­گری­های ابتدای کار آن آخرت را نبازند. مشکلی ایجاد نکنند. اما این انسان مؤمن با این عقلانیت، با این محاسبه­گری، با این شرایط خاصی که امورات را دنبال می­کند گویا این انسان فقط فکر هست فقط محاسبه هست تمام عقل هست. چون انسان­های این چنینی فوق العاده عاقل هستند. به همین خاطر سفارش شده است با اینها مشورت کنید. اینها انسان­های بزرگی هستند بعد فکری آنها خیلی بالا هست. محاسبه­گر هستند، عاقبت اندیش هستند. خیلی می­توانند شما را کمک کنند که دچار سقوط نشوید. اینها انسان­های بزرگی هستند، لذا می­گوییم با اینها مشورت کنید. حالا این انسانی که تمام عقل هست، تمام محاسبه هست، مثل یک مجموعه فوق العاده حسابرسی ریاضی هست در این شرایط فوق العاده مهربان هست، فوق العاده نرمخو هست. فوق العاده رحیم هست. لطیف، پر جاذبه، و بسیار این شخصیت وقتی در کنار انسان قرار می­گیرد انسان احساس آرامش می­کند. شاید نمی­خورد آن انسان محاسبه­گر دقیق برهانی آیند­ه­نگر دوراندیش حسابگر ولی در عین حال کاملاً مهربان و کاملاً لطیف. کاملاً لین، این چنین هست. لذا انسان مؤمن گویا دارای صفات مضاده هستند. به صفاتی رسیدند که شاید به هم نخورند. یک انسان این تیپی محاسبه­گر دقیق برهانی آینده­نگر عاقبت اندیش، بگوید یک انسان خیلی خشک، اخمو و خیلی مثلاً غیر اجتماعی و مثلاً سلام کند می­گوید فردا بیا جواب تو را بدهم، این طور نیست، یک کوه محاسبه هست.

هر آن کو ز دانش برد توشه­ای      جهانیست بنشسته در گوشه­ای

یک چنین شخصیتی دارد ولی در عین حال مهربان مهربان مهربان هست. لطیف، لین و کاملاً در فضای اجتماع که قرار می­گیرد دل همه را می­برد. ما این را دیدیم. بزرگانی در این رابطه دیدیم که واقعاً همین طور بودند. وقتی که در بحث محاسبات می­شد، بحث برنامه­ریزی حیات انسانی می­شد، مثل حضرت آیت الله بهجت، مثل حضرت آیت الله خوشبخت، مثل حضرت آیت الله بهاءالدینی، و بسیاری از این بزرگان. اصلاً درب­هایی را بر روی انسان باز می­کنند چون خود آنها دیدند، خود آنها رفتند، این را لمس کردند، این افق­ها را باز می­کنند، یکی در بعد از در را روی انسان باز می­کنند. می­بیند انسان یک واقعیت­هایی هست این عواقب که اینها به ما نشان می­دهند. ولی در عین حال وقتی انسان نگاه می­کرد کوهی از برهان و کشف و مکاشفه و اطلاعات وقتی که کنار آنها قرار می­گرفتید این قدر مهربان، این قدر لطیف، ما فکر می­کنیم که اگر دارای خشونت باشیم، دارای یک روح تند باشیم، یک شرایطی فراهم کنیم که مثلاً در چشم سابق می­گفتند در چشم دشمن و در قلب دوست با شما، اینها یک ابهتی خواهیم داشت. این طور نیست. ساحت مقدس پیامبر نهایت آن هیبت داشتند ولی هیچگاه در تاریخ آمده است هیچ گاه کسی به حضرت نتوانست پیشقدم به سلام شود. یک روزی نقل شده است یک شخصی گفت من می­خواهم پیشقدم شوم رفته بود پشت یک دیوار قایم شده بود که سریع به حضرت سلام کند. آقا گفتند آن که پشت دیوار هستی سلام. همین طور مهربان بوده است. یا می­آمدند خدمت حضرت بلند صدا می­کردند. اسم کوچک به کار می­بردند. گاهی تقاضاهای غیر معقول داشتند. گاهی هم ادب اجتماعی را مراعات نمی­کردند. حضرت کاملاً با نرمی، با مهربانی، با آنها صحبت می­کرد. این قدر حضرت لطافت داشت که خداوند گفت همین عامل شد، این لینت، این ملایمی، این نرمخویی باعث شد که همه گرد تو بیایند. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم‏ْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏» (آل عمران/159) گفت خداوند این مهری که به شما داشته است یا رسول الله این مهر خدایی که به شما دارد باعث شده است یک اخلاق فوق العاده پر جاذبه و مهربانانه داشته باشید. لطیف باشید. «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ» اگر تو خشن بودی، تندخو بودی، «لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏» همه می­رفتند. به همین خاطر ساحت مقدس پیامبر بخش عظیمی از موفقیت در دعوت به اسلام برای جاهلیت عرب، جاهلیت عرب یک چیز عادی نبود. ادبیات آنها پیرامون شب و شمشیر و شمارش و شراب و شب و شتر بود. این بود. می­گوید جنگ به خاطر چند تا شتر صورت می­گرفت. جنگ­های چندین ساله. بخش عظیمی از این جاذبه اسلام، دعوت به اسلام و قبول مردم، مردمی که گاهی دخترها را زنده به گور می­کردند این اخلاق پیامبر بود. روحیه پیامبر بود. مهربان. لطیف. در حالی که نهایت حازمیت پیامبر داشت. دور اندیش بود، عاقبت­اندیش بود، به همین خاطر هیچ کس با پیامبر ملاقات نمی­کرد مگر این که مجذوب او می­شد. انسان مؤمن هم همین طور هست. انسان مؤمن انسانی نیست که با خشونت با خانواده خود، با بچه خود، همسر خود، پدر و مادر خود، آن جامعه اسلامی را عرض می­کنم، آن در مقابل کفار و منافقین و مشرکین اشداء علی الکفار هست. ولی در این بخش خودی رحهما بینهم هست. لذا خیلی این لطافت دارند انسان­هایی که دارای این لطافت روحی، لطافت برخورد هستند، آقا امیرالمؤمنین یک کلامی دارد واقعاً این شخصیت خداوند به جامعه تاریخ بشری هدیه کرده است. علی بن ابیطالب واقعاً این 63 سال آمد یک تاریخی را عوض کرد. ایشان یک کلامی دارد می­گوید اگر کسی تشیبه به یک درخت کرده است، یک نهال، حضرت انسان را به یک نهال تشبیه کرده است می­گوید اگر این نهال، این ساقه­های آن نرم باشد، لطیف باشد، خیلی شاخ و برگ پیدا می­کند. اما اگر خشک باشد آن را در می­آورند و به حیوان می­زنند. هیزم می­شود. در اجاق استفاده می­کنند. اما انسانی که دارای آن لطافت هست یا آن نهالی که دارای لطافت هست شاخ و برگ آن زیاد می­شود. انسانی که دارای لطافت روحی و برخوردی هست اطرافیان او زیاد می­شوند. این کلامی هست چه قدر مهم. لذا همان طور که یک درخت دارای لطافت باشد شاخ و برگ آن زیاد می­شود، سایه آن زیادتر می­شود این انسانی هم که دارای نرمخویی، مهربانی هست اطرافیان او زیاد می­شوند. یک نکته­ای این جا قابل ذکر هست شما اگر ملاحظه کنید انسان­هایی که پدربزرگ می­شوند، سن آنها بالا می­رود این بچه­های نوه و نبیره خیلی به اینها علاقه دارند. علاقه آنها فوق العاده هست. علت اصلی آن این هست که پدربزرگ­ها و مادربزرگ­ها نسبت به این بچه­ها فوق العاده مهربانی می­کنند آن جاذبه مهربانی آنها اینها را جذب خود می­کند، در خانه که باز می­شود قبل از دختر و پسر این آقا و خانم، پدربزرگ، مادربزرگ، این بچه­ها می­دوند و می­آیند. به زور بر می­گردند منزل خود. به خاطر آن مهربانی و لطافت و اظهاری که می­کنند. ولو بیان نکنند این قلب خیلی حرف می­زند. گاهی ما فکر می­کنیم که رخسار و زبان خیلی حرف دارد. نه قلب خیلی حرف دارد. قلب انسان متمایل به یک کسی بود آن کاملاً متوجه هست. قلب پدربزرگ و مادربزرگ تمام محبت به آن نوه­ها هست آنها هم درک می­کنند، جاذبه ایجاد می­کنند. حالا اگر بگویند، اگر رفتارهایی داشته باشند اگر پدربزرگ و مادربزرگ یک چیزهایی پنهان کرده باشند که این بچه­ها می­آیند به آنها بدهند این خیلی جاذب هست. این نرمخویی باعث شده است ارتباط بسیطی بین این کودکان با آن پدربزرگ و مادربزرگ ایجاد کند از جهت روانشناسی اجتماعی. یک نکته دیگر این که ما فکر می­کنیم وقتی انسان پیر می­شود دیگر تمام می­شود، نه. انسان هر چه سن او بالاتر رود مثل یک درختی هست که بزرگتر می­شود و سایه آن گسترده­تر می­شود. لذا خیلی­ها زیر سایه آن می­آیند قرار می­گیرند. دخترها می­آیند، دامادها می­آیند. پسرها می­آیند، نوه­ها می­آیند. اینها ازدواج می­کنند بچه­های آنها می­آیند، همسران آنها می­آیند به همین خاطر احترام به کسانی که سنی از آنها گذشته است این نشان از بزرگی آن کسی هست که به این مجموعه احترام می­کند چون اینها سایه سر ما هستند. اینها هستند که سایه آنها باعث می­شود که ما در سایه قرار بگیریم در یک فضایی قرار بگیریم که امن و امان باشد. شما الان در غرب یا اگر خدایی نکرده در جغرافیای ما هم باشد کسانی که پدر و مادر را از خود دور کردند همیشه یک احساس جدیدی دارند که بی تکیه­گاه هستند خود آنها هستند یعنی این خلأ کاملاً محسوس هست. وقتی که در کنار آنها قرار می­گیرند احساس می­کنند فوق العاده هم نشاط و شادابی و این ارتباط دو سویه مهربانی را برای خود یک تکیه­گاهی احساس می­کنند می­دانند مثلاً یک جایی هست وقتی مشکلی پیش آمد بروند و صحبت کنند. ولو کمک نکنند یک آغوش گرم مادر هست. یک نگاه مهربانانه پدر هست. به همین جهت هست هر مقدار انسان سن او بالا می­رود مثل درختی است که ثمرات او بیشتر می­شود، برگ و بار او بیشتر می­شود سایه او بیشتر می­شود. این خیلی نکته مهمی هست که باید به آن توجه کنیم. پس بنابراین انسان مؤمن یک انسان فوق العاده حسابگر، دوراندیش، عاقبت­اندیش، در عین لطافت و مهربانی و لطف و توجه به دیگران هست. به این خاطر هست که حتی اگر ما بخواهیم در محاسبات شخصیتی را ملاحظه کنیم امیرالمؤمنین یک شهادتی می­دهد می­فرماید که ساحت مقدس پیامبر از جهت شخصیت روحی و خوی شخصیتی کسی نرمخوتر از پیامبر نداشتیم. قرآن می­گوید پیامبر الگوی شما هست «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب/21) یعنی اگر ما بخواهیم الگو بگیریم پیامبر هست. مهربان­ترین، نرمخوترین ایشان هست. یک روزی پیامبر دیر منزل رفتند برای پیامبر همیشه وقتی دیر می­رفتند همسر ایشان غذا را در یک کاسه می­گذاشتند و در طاقچه می­گذاشتند پیامبر به خاطر کارهایی که داشتند خیلی دیر رفتند یکی از افراد خانه رفت و گفت پیامبر امشب نمی­آید غذا را خورد. پیامبر تشریف آوردند مثل همیشه وارد اتاق خود شدند به سمت طاقچه رفتند دیدند کاسه هست ولی غذا نیست. هیچ نگفتند. خوابیدند. فردا اصلاً نگفتند کسی خورد، نخورد. به همین جهت انسان­های بزرگ انسان­هایی هستند که فوق العاده در عین رشد عقلانیت فوق العاده و ذهن حسابگر ریاضی حیات خود در عرصه اجتماعی فوق العاده مهربان هستند. یک حدیثی هست از امیرالمؤمنان می­فرماید که نصف العقل حسن التعیش، نصف عقل انسان خوش برخوردی با دیگران هست آن ملایم بودن، آن مهربان بودن. آن لطیف بودن، با دیگران هست. شما ساحت مقدس امیرالمؤمنان را ببینید نهج البلاغه هر چه نگاه می­کنید دوراندیشی هست زندگی ایشان را ملاحظه کنید تمام بیانات دور اندیشانه هست اما وقتی که تاریخ رفتاری حضرت را می­خوانید می­بینید عین لطف و مهربانی هست. با مردان، با کودکان، همین طور بودندم. یک روزی ساحت مقدس ایشان در کوچه می­رفتند دیدند یک خانمی یک باری دست او هست یک بچه هم بغل آن هست خیلی این خانم سخت بود این کار انجام دادن و این بار را به منزل رساندن. حضرت آمدند گفتند اجازه می­دهید من کم کنم؟ گفتند خدا خیرتان بدهد کار خوبی هست. حضرت این بار را گرفتند و منزل بردند دیدند مقداری گندم هست گفت می­خواهید چه کار کنید؟ گفت می­خواهم نان درست کنم. این بچه هم گریه می­کرد، ناراحت بود، گفت اجازه می­دهید من برای شما درست کنم؟ گفت کاری خوبی هست خدا شما را خیر بدهد. حضرت شروع کرد آرد کردن و نان پختن. زمان خلافت ایشان بود. بعد این خانم نقل کرده است می­گوید من دوردست بودم می­دیدم ایشان نان که به تنور می­زد خیلی نزدیک دهانه تنور می­شد و یک کلامی از دهان ایشان بیرون می­آمد. دقت کردم دیدم دارد این را می­گوید علی بن ابیطالب از آتش جهنم بترس. این نان درست می­کرد و این کار را انجام می­داد. این برای ما الگو هست شخصیتی مثل علی بن ابیطالب این قدر نرمخو، این قدر مهربان، و بچه­ها اطراف ایشان جمع می­شدند علی بن ابیطالب در جنگ­ها غوغا می­کرد. شاید بگوییم علی هست. در زمان خود ما سردار سلیمانی من، شما دیدید یا بسیار دیگری. خود مقام معظم رهبری، خود حضرت امام، خود بزرگان دین ما، بنده از نزدیک دیدم. چه قدر نسبت به مردم مهربان، چه قدر نسبت به کودکان به ویژه ملایم و چه قدر شیرین با اینها صحبت می­کنند. چه قدر سخن گفتن با کودک را کودکانه می­کنند و کودکان هم عین مهربانی به آنها می­کنند لذا انسان مؤمن انسانی هست که در عین حالی که قوت در دین دارد حزم و دوراندیشی و عاقبت اندیشی در تمامی امور دارد همه چیز را ریاضی محاسبه می­کند از منظر خداوند، در عین حال مهربان، مهربان، مهربان هست. ساحت مقدس امام سجاد در رساله حقوق خود برای این موضوع یک حقی قائل شده است وَ أَمَّا حَقُّ جَلِيسِك‏ حق کسی که با هم همنشین هست، انسان زندگی می­کند، همسر، فرزند، مردم، این است که فَأَنْ تُلِينَ لَهُ جَانِبَك‏ این که خیلی مهربانانه با دیگران انسان برخورد کند با هم صحبت خود، همراه خود، در محیط اجتماعی این چنین زندگی کند و اهل برخوردهای تند نباشد.

نماند ستم کار بد روزگار        بماند بر او لعنت پایدار

کسی که ستمکار هست، بد برخورد هست این نمی­ماند. تنها یک چیز برای او می­ماند یادگار تلخی که از خود به جای گذاشته است. شما نگاه کنید یک فردی از دنیا می­رود آدم مهربان و نرمخو باشد چه قدر ذکر خیر او را می­کنند. اما یک شخصی که تند خو باشد این نمی­ماند. اما چیزی که می­ماند ذکر شر آن هست و انسان خوب ذکر خیر او هست.

نماند ستم کار بد روزگار        بماند بر او لعنت پایدار

آن چه از او می­ماند لعنت هست. اما برخی از انسان­ها چنان محترم هستند و چه قدر جاذبه دارند.

هزار مرتبه شویم دهان به مشک و گلاب       و هنوز نام تو بردن کمال بی ادبیست

انسان­های خوب وقتی از آنها ذکر خیر می­شود انسان نمی­داند با چه زبانی از بزرگی آنها سخن بگوید. با چه کلامی، چه سخنی می­تواند ادا کننده حق اینها باشد. از علی بن ابیطالب چه کسی می­تواند ادای حق کند. هر چه بگوییم اعتراف به عجز از بیان واقعیت هست پیامبر و بزرگان دین این چنین هست. خداوند ان­شاءالله به همه ما این حزم را در عین لطافت روحی عنایت کند و بدانید از مهربانی، از لطف، از توجه، از احترام به دیگران کسی ضرر نمی­کند.

شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. خدا ان­شاءالله توفیق عمل و تأسی به الگوهای بلندی که و بزرگ و عظیمی که در مکتب خود داریم پیامبر عظیم الشأن ما و اهل بیت ایشان خداوند متعال به همه عنایت کند. من می­خواهم یک سلام ویژه و مخصوص کنم به همه ناشنواهای عزیز که روزهای جمعه ساعت 8 صبح در افق می­بینند و از جناب آقای محمودی رابط محترم ناشنوایان هم ممنون و متشکر هستم.

حجت الاسلام صفایی: بنده هم فوق العاده عرض ادب می­کنم خدمت این عزیزان، و عرض می­کنم فوق العاده برای من محترم، و محبوب و عزیز هستید و برای من افتخار هست که خدمتگزار این عزیزانی هستم که خیلی به من مراجعه می­کنند. امیدوار هستم همواره موفق و مؤید باشند.

شریعتی: یک سلام ویژه و مخصوص هم می­کنیم به همه پدربزرگ­ها و مادربزرگ­ها با همان لطافتی که حاج آقای حجت الاسلام صفایی عزیز اشاره کردند. بعد از تلاوت آیات همراه شما و در کنار شما هستیم. صفحه479 قرآن کریم

شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. اشاره قرآنی امروز را حاج آقای حجت الاسلام صفایی بفرمایند و ان­شاءالله حسن ختام فرمایشات ایشان باشد و از خدمت شما خداحافظی کنیم.

حجت الاسلام صفایی: بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند متعال در آیه بیست و هشتم می­فرماید که جزایی که در آخرت نصیب کفار می­شود کفار کسانی هستند که آیات الهی در تمامی ابعاد خود چه آیات تکوینی، نظام آفرینش، هر گیاهی که از زمین می­روید وحده لا شریک له می­گوید این را نمی­بیند، این را باور ندارد. می­فرماید اینها چون دوراندیش نیستند، عاقبت اندیش نیستند حال­نگر هستند، ابتدای دنیا را می­بینند و محو می­شوند اینها در آخرت عذاب می­بینند و بعد به ایشان می­گویند که این همان چیزی است که شما کفر به آن می­ورزیدید این عاقبت همان کفر ورزیدن شما هست، و عدم دوراندیشی شما و عمل نکردید. به همین خاطر این دوراندیشی، عاقبت اندیشی، اعتماد کامل به خدا و دین خدا، آثار آن سعادت و تمدن و رشد شخصیت در دنیا، سعادت و رستگاری در همه مراحل زندگی به ویژه آخرت هست ان­شاءالله.

شریعتی: ان­شاءالله. خیلی ممنون  و متشکر هستم حاج آقای حجت الاسلام صفایی.