اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-05-04-حجت الاسلام نظافت-فواید و آسیب‌های عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علی الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. سلام خانم‌ها، آقایان. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. ان‌شاءالله که عزاداری‌های شما قبول باشد و امیدوارم همه ما مشمول نگاه سراسر لطف سفینه نجات و مصباح هدی سید‌الشهداء باشیم. حجت الاسلام نظافت: سلام محضر شما و همه بینندگان عزیز و عرض تسلیت ایام ماتم و عزا، روز هشتم محرم، روز توجه به حضرت علی اکبر سلام الله علیه. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. ان‌شاءالله که همیشه عاشورایی باشیم. شریعتی: ما خدمت شما هستیم و بحث شما را امروز خواهیم شنید.

حجت الاسلام نظافت: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. بحث ما در ادامه جلسه گذشته بحث عزاداری مطلوب بود. همه فیض می‌برند در این خیمه ابی‌عبدالله (ع). بحث این است که سهم ما بیشتر باشد. نه سهم ما، سهم خانواده ما، سهم زندگی ما، سهم نظام ما، سهم همه چی. سهم عالم. یعنی باید همه را تحت تأثیر قرار بدهد. محله ما. عرض کردیم که عزاداری مطلوب این است که اشکش اشک معرفت باشد. یعنی ترکیبی از معرفت و اشک باشد و در روایات به این مطلب تصریح شده است. مثلاً روایت داریم از امام صادق (ع) حضرت فرمود که تَجْلِسُونَ وَ تَتَحَدَّثُون‏. می‌نشینید دور هم حدیث نقل می‌کنید. می‌گوید گفتم: جُعِلْتُ فِدَاكَ نَعَم‏. بله، این کار را می‌کنیم. فرمود:«إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا». من این طور جلسه‌ها را دوست دارم. «فَأَحْيُوا أَمْرَنَا یا فضیل» امر ما را زنده کنید. یعنی مجلس ابا‌عبدالله (ع) باید منجر به احیای امر اهل البیت شود. احیای امر اهل بیت سلام الله علیه اجمعین نتیجه‌اش این است که دل‌ها متوجه به امام زمان می‌شوند نتیجه‌اش این است که فرج را آسان می‌کند، فرج را زمینه‌دهی می‌کند. یار تربیت می‌کند. همه منتظر امام زمان، منتظر واقعی می‌شوند. حد‌اقل بالاخره امام زمان هم ماها را دارند. ماها که بچه امام زمان هستیم، ما خوب باشیم تا بعد آن گام بزرگ برداشته شود تا همه عالم خوب بشود. فرمود من این طور مجالس را دوست دارم. «فَأَحْيُوا أَمْرَنَا فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. خدا رحمت کند کسی را که امر ما اهل البیت را زنده کند. احیاء کند. بعد  فرمود: «يَا فُضَيْلُ مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ» چه کسی خودش یاد ما بیفتد تا نه، یک مداحی بیاید، یک واعظی، ما را به یاد او بیندازد. «فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ» مثل بال مگسی اشکی جاری شود. «غَفَرَ اللَّهُ له ذُنُوبَهُ» خدا گناهان او را می‌بخشد «وَ لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر» ولو بیشتر از کف دریاها باشد. کف روی آب. وقتی پای معرفت می‌آید، اگر معرفت باشد، یک ذره اشک هم کارها می‌کند ولو در مسیر معرفت باشیم. هنوز معرفت حاصل نشده است. همین که این منبر و معرفت و تحمل و اینها با احساس که آمیخته می‌شود، با اشک که آمیخته می‌شود، حضرت فرمود این اشک کارها می‌کند. حالا در روایتی داریم از امام رضا (ع) که اینجا حضرت در حقیقت این روایت امام رضا (ع) تفسیر می‌کند این روایت امام صادق را که چگونه امر احیا می‌شود؟ حضرت فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا» خدا رحمت کند آن کسی که امر ما اهل البیت را زنده کند. « قِيلَ: كَيْفَ يُحْيِي أَمْرَكُمْ؟» سؤال کرد: امر شما چگونه زنده می‌شود؟ حضرت فرمودند: «قَالَ: يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا ثُمَّ يُعَلِّمُهَا النَّاسَ». علوم ما را یاد بگیرد، به بقیه مردم یاد بدهد. بنابراین منبری‌هایی که این کار را انجام می‌دهند بدانند در مسیر احیاء هستند. آن هیأت‌داری که می‌گوید هیأت نباید از معرفت خالی باشد در مسیر احیای امر است. آن مداحی هم که برای این ارزش قائل می‌شود و مدیرانش را، علاقمندانش را سوق می‌دهد که پای منبر بنشینند در مسیر احیا هست. آن مداح محترمی که روی بند بند اشعارش دقت می‌کند که حاوی و حامل بار معرفت باشد و مکمل باشد و همان مطالب منبر را به زبان دیگری بگوید، او هم در مسیر احیای امر حرکت کرده است. آن وقت امام رضا (ع) فرمود: «لو علموا محاسن کلام الله لو تبعونا» اگر مردم دنیا بدانند سخنان ما اهل البیت چقدر قشنگ است همه پیروی ما می‌شوند.
شریعتی: و این چه بار سنگین رسالتی را دوش هیأت‌های ما می‌گذارد، روی دوش مجالش ما می‌گذارد. مساجد ما.
حجت الاسلام نظافت: بله، واقعاً. و کاری می‌کند که هیچ جلسه دیگری نمی‌کند. چون احساسات به کمک معرفت نمی‌آید. در ماه محرم احساسات به غلیان در می‌آید. اصلاً بعضی‌ها ممکن است وقت دیگری در طول سال نیایند. بعضی‌ها فقط شب قدر می‌آیند و دهه اول محرم. پس باید از این فرصت استفاده کرد و روز قیامت جواب دارد. یعنی تریبون‌دارها فکر نکنند غنیمت محض است. یک فرصت است ولی مسئولیت می‌آورد. این نعمتی است که مسئولیت می‌آورد. چون این نعمت مربوط به امر اهل البیت است. نعمت آب گفتند سخت نمی‌گیرند. آب و نان و میوه و این چیزها. اما فرمود: «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم» از نعمت ولایت اهل البیت سؤال می‌کنند. این قرار است هیأت قرار احیای امیر اهل البیت را بکند. باز در روایت داریم. فرمود:«مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيَا فِيهِ أَمْرُنَا» اگر کسی در چنین جلسه‌هایی بنشیند، «لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ» فرمود دلش زنده می‌شود. دلش نمی‌میدد روزی که دل‌ها می میرد. بنابراین مردم هم جلساتی را انتخاب کنند و برای جلساتی ارزش قائل باشند که بار معرفت و احساس حساب شده‌اش، حساب شده می‌گویم به خاطر آن مداح است. آن بارش قوی‌تر و بهتر باشد. یعنی ارزش‌گذاری بکنند. همه مجالس محترم ولی مردم وقتی ارزش قائل می‌شود برای هیأتی که مطلوب است بقیه هیأت‌ها هم تلاش می‌کنند خودشان را به هیأت تراز برسانند. یعنی مردم هم نقش دارند. در روایت داریم از امام جواد (ع) فرمود: «مَنْ أَصْغى‏ إِلى‏ نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ» کسی که پای صحبت گوینده‌ای می‌نشیند، دارد او را عبادت می‌کند. یعنی آنقدر شنیدن نقش عبادت دارد.
شریعتی: چون داری دل می‌دهی.
حجت الاسلام نظافت: آفرین. پای صحبت‌های او هستی. سکوت می‌کنی تأییدش می‌کنی. بعد فرمود اگر گوینده از ناحیه خدا می‌گوید، این با شنیدن دارد خدا را عبادت می‌کند، اگر گوینده از ناحیه شیطان می‌گوید این دارد با شنیدن شیطان را عبادت می‌کند. پس مردم هم نقش دارند. با شنیدن‌شان، با ارزش‌گذاری‌شان. و چقدر خوب است که توصیه می‌کنند مردم قلم به دست‌شان باشد. اصلاً هیأت‌ها آنجا قلم بگذارند، دفترچه بگذارند. یادداشت کنند. بچه‌هایشان یاد بگیرند. یک نوع ارزش‌گذاری است. بعد هیأت هم می‌تواند بگوید آخر شب، آخر جلسه سه تا سؤال هم می‌دهیم جواب بدهند، قرعه‌کشی هم بکنند، بالاخره اینها کمک می‌کند به اینکه آدم‌ها شوق پیدا کنند، به اینکه یاد بگیرند، یک چیزی یادشان بماند. بعد همینها برود و حتی مردم به دیگران بگویند. یعنی فردا که با کسی برخورد می‌کنند می‌تواند خاطرات شب گذشته را بگوید. بگوید دیشب جلسه‌ای بودیم چنین بحثی مطرح شد. بعد با این گفتن این عزیز دارد در مسر احیا حرکت می‌کند. همین زائر، همین عزادار. در مسیر احیا حرکت می‌کند و ضمناً زکات علمش را داده است. بعضی از مردم فکر می‌کنند تبلیغ فقط کار آخوندها است. همه باید زکات علم را بپردازند. ما در خط مقدم هستیم. بار سنگین آن روی دوش ما است ولی دیگران هم باید سهمی داشته باشند برای نشر معارف. زکات است. زکات العلم نشره. در تفسیر آیه «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون» داریم یعنی «و مما علمناهم یبسون»‏ خدای متعال فرمود: از آنچه که روزی می‌کنیم انفاق می‌کنند. امام صادق فرمود: آن علمی که به آنها دادیم، آن علم را پخش می‌کنند. بنابراین بنده نباید برای منبر رفتن ناز بیاورم و خدای ناکرده شرط گذاشتن. پناه بر خدا. مداحی که شرط بگذارد، منبری‌ای که شرط بگذارد. مداح و منبری چشم‌شان به خدا باشد. روزی‌رسان خدا است. من نمی‌گویم هدیه را قبول نکنند. این چیز دیگری است. در روایت داریم اشکالی ندارد. اما اینکه همّ اصلی ما این باشد، دعای شب نیمه شعبان است. توصیه می‌کنم این دعا را برای دعای دست هم می‌شود حفظ کرد. خوب است. چون شیخ عباس قمی گفته‌اند همه سال خوب است بخوانند. یک عبارت آن این است: «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّي وَ لَا مَبْلَغَ علمنا» خدایا هم اکبر ما را دنیا قرار مده. یعنی بزرگترین دغدغه معاش نباشد. «و لا مبلغ علمنا» نتیجه باسواد شدن پول نباشد. مبلغ یعنی رسیدن. آخرین فایده‌ای که از علم پول باشد. خب جای دیگر هم می‌رفتیم خدا روزی همه را به یک طریقی می‌دهد. یک نکته دیگر این است که عزاداری باید تقویت کند ظلم‌ستیزی ما را. یعنی ماه محرم ظلم کمتر می‌شود. این باید استمرار پیدا کند. ظلم در خانواده، ظلم در اداره. چون ما می‌گوییم «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بعد می‌گوید وَ آخِرَ تَابِعٍ» خودمان آنها را لعن نکنیم. گاهی حواسمان نیست که دارید با زبان‌مان ظلم می‌کنیم. گاهی حواسمان نیست که داریم با زبان‌مان ظلم می‌کنیم. با نگاه‌مان ظلم می‌کنیم. بله، اشتباه زیاد داریم، ایراد زیاد داریم. ظلمی که گاهی مسئولین می‌کنند. من این عبارت از نامه مالک است آورده‌ام برای شما بخوانم. حضرت فرمود مالک به خدا و به مردم انصاف بده. از جانب خودت یک، از جانب خانواده‌ات دو، از جانب دوستانت. و من لک فیه حبا من رعیتک خب یعنی چه انصاف بده؟ یعنی اجازه نده خانواده‌ات فضولی کنند. دوستانت دخالت کنند. تو را وسیله رانتی قرار بدهند برای ظلم دیگران. فرمود مالک اگر انصاف ندهی از سه ناحیه، از ناحیه خودت، از ناحیه خانواده، از ناحیه دوستان. چون گاهی نفس خود انسان وسیله بی‌انصافی می‌شود، گاهی خانواده، گاهی دوستان. گاهی بچه‌های مسئولین را جلو می‌اندازند برای اینکه به اهدافشان برسند. فرمودند اگر این کار را نکنی تو ظالم هستی. «إِنْ لَا تَفْعَلْ تَظْلِم» بعد فرمودند اگر کسی ظلم بکند خدا مستقیماً دشمن او است. «كَانَ اللَّهُ خَصْمَه» بعد فرمودند اگر کسی خدا دشمنش باشد روز قیامت زبان او لال است. حرفی برای گفتن، برای دفاع از خودش ندارد. و این دارد با خدا می‌جنگد مگر اینکه توبه کند. یعنی تا موقعی که یک قاضی‌ای، یک وکیلی، یک کارمندی، هر کسی، هر مسئولی به هر نحوی دارد ظلم می‌کند این سر جنگ با خدا دارد. بعد حضرت فرمود: «لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِه» فرمود یک چیز هست که خیلی سرعت می‌بخشد به تغییر نعمت. تغییر نعمت یعنی چه؟ یعنی آقای مسئول، این سلامتی از تو گرفته شود، این پست از تو گرفته شود. این امنیت از تو گرفته شود. یا آمدن نقمت. خیلی تأثیر دارد در آمدند نقمت یعنی بلا، انتقام الهی. آن وقت فرمود خدا دعای مظلوم را مستجاب می‌کند. آدم غصه می‌خورد. شنیدم یک آقایی من را در هواپیما دید. ‏‏‏بندگان خدا مردم هم فکر می‌کنند ما کاره‌ای هستیم. آقا من دستم به جایی بند نیست. کارتش را هم بنده خدا داده که اگر توانستی. می‌گویم چیه؟ می‌گوید حکم صادر شده ولی در شعبه بلاتکلیف مانده است. صادر هم شده است دیر به اجرا می‌اندازند. آدم می‌فهمد. شاید با زبان بی‌زبانی می‌گوید آقا یک پولی برسان. نعوذ بالله. ولی این چیزها هست. نمی‌توانیم سرمان را زیر برف کنیم بگوییم نیست. بعد غصه می‌خورد. همین آدم لباس سیاه هم می‌پوشد، مجلس امام حسین هم می‌آید. بنابراین ظلم‌ستیزی چه در سطح خرد آن که داخل خانه باشد، محله باشد و یا در اداره‌ای باشد، چه در سطح کلان آن ما باید دشمن مستکبران باشیم، دشمن ظالمان باشیم.
شریعتی: و این فرهنگ عاشورا است.
حجت الاسلام نظافت: اصلاً عاشورا یعنی همین. اصلاً خاصیت این گریه همین است. گریه بر مظلوم یعنی طرفداری از مظلوم را بر ما تقویت می‌کند و ظالم‌ستیزی و استکبارستیزی را تقویت می‌کند. بنابراین مجلس امام حسین. علم و معرفت، احساس. سوم تصمیم. من خواهش می‌کنم در هر جلسه یک تصمیمی بگیریم ولو نتوانیم اجرا کنیم. روایت داریم. به ابوذر فرمود ابوذر تصمیم بگیر ولو اجرا نکنی. بالاخر آدم اجرا می‌کند. چقدر خوب است هر شب بگویم برای نماز شب می‌خواهم بلند شوم. بالاخره آدم بلند می‌شود. هر شب بگویم می‌خواهم نماز صبح نماز اول وقت بخوانم. این تصمیم‌های خوب، اجرا هم نکنیم حال دل ما را خوب نگه می‌دارد. تازه نگه می‌دارد. «هُمَّ بِالْحَسَنَةِ، وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلْهَا». سوم این است که مواظب باشیم گرفتار عجب نشویم. جلسه گذشته هم عرض کردم. خودمان را برتر نبینیم. آیه تبلیغ این است که می‌فرماید:«لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون» باید در مردم حذر ایجاد کرد. نکته دیگر این است که ما از این روضه‌هایی که می‌شنویم درس بگیریم. یعنی درس‌های فراوانی در این مقتل‌ها و روضه‌ها هست که آن وقت اشک ما می‌شود اشک معرفت که حالا من می‌خواهم امروز از روضه حضرت علی اکبر نکاتی را عرض کنم. اولاً حضرت علی اکبر (ع) مثل بقیه شهدای کربلا مسئله مرگ را برای خودش حل کرده بود. خیلی مهم است. باید این مسئله را برای خودمان حل کنیم. ما می‌میریم. تکلیف خودمان را روشن کنیم. با مرگ و بعد از مرگ. امام حسین (ع) می‌خواستند اصحاب را آماده کنند، خانواده را آماده کنند، مکرر خبر می‌دادند که پایان این ماجرا به شهادت همه ما ختم خواهد شد. بعد حضرت علی اکبر برآشفته نشد، نترسید. سؤال کرد: اولسنا علی الحق؟ ما برحق هستیم؟ یعنی دغدغه‌اش این است. حالا که بحث مرگ مطرح هست، من برحق هستم، در مسیر حق هستم، در جبهه حق هستم. امام حسین (ع) فرمودند: بله. گفت اذ الله نبالی بالموت. دیگر نگرانی نیست. باکی نیست. نه تنها باکی نیست که حالا عرض خواهم کرد که علی اکبر مشتاق مرگ است. بنابراین به برحق بودن خیلی فکر کنیم. حالا در کلان آن این است که در جبهه حق هستیم، آب به آسیاب جبهه باطل نمی‌ریزیم. در مسائل خرد آن هم ما کمک به باطل نکنیم، خدای ناکرده مال کسی را نخوریم.
شریعتی: هر لحظه در هر رفتارت، در هر گفتارت باید یک ترازو بگذاری برحق هستیم، برحق نیستیم، این حرف حق است، حق نیست.
حجت الاسلام نظافت: و خیلی جاها بدانیم در مسائل خرد حق نسبی است یعنی 20 درصد حق با ما است، 20 درصد هم با او است. یعنی ما همش خودمان را برحق می‌دانیم.
شریعتی: حق مطلق.
حجت الاسلام نظافت: حق مطلق. برای دیگران اصلاً حقی قائل نیستیم. چقدر بد است که ما در همیشه، در اختلافات دیگران محکوم و ما حاکم. دیگران پرعیب و ما بی‌عیب. یکدفعه اعتراف بکنید به حق دیگران. اعتراف به حق معلم‌مان، به حق پدرمان، به حق همسرمان، به حق فرزندمان. فرمود: «مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِيزٌ إِلَّا ذَل‏»‏ هر انسانی که حق را ترک می‌کند، اگر عزیز هم باشد یک روزی ذلیل می‌شود. «وَ لَا أَخَذَ بِهِ ذَلِيلٌ إِلَّا عَز» فرمود اگر کسی دنبال حق برود، حق را ترک نکند، اگر ذلیل باشد این حق او را عزیز خواهد کرد. یک نکته‌ای در رابطه با حق و باطل بگویم دیگر از این بحث عبور کنیم. و آن این است که فرمود: «اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه‏» اول حق را بشناس. اول متر داشته باش، اول شاخص داشته باشد، اول ترازو داشته باش. اهل حق را نشناس که از روی آنها بخواهی حق را بشناسی. چرا؟ چون آدم‌ها کج می‌شوند. معصوم که نیستند. امیرالمؤمنین نیست. برای امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمود: علی مع الحق و الحق مع علی. اینها از هم جدا نمی‌شوند ولی ما گاهی هستیم و گاهی نیستیم. بنابراین من را شاخص قرار مده، حق را شاخص قرار بده. حتی انبیاء که مثل امیرالمؤمنین وجودشان سراسر حق است، خدا در قرآن می‌گوید فبداه مقتدع. نمی‌گوید به خودشان اقتدا کن. می‌فرماید به هدایتشان اقتدا کن. یعنی چه؟ یعنی آن شاخص مهم است. حالا البته آنها از این شاخص هیچ‌موقع جدا نیستند اما خدا به جای اینکه بگوید به خودشان اقتدا کن، می‌‌گوید به هدایتشان اقتدا کن. می‌خواهد بگوید آن شاخص خیلی مهم است. حق را بشناس. با آن شاخص حق اهل حق را بشناس، باطل را بشناس، با آن شاخص اهل باطل را هم بشناس. شخصیت‌ها چپ می‌کنند. شخصیت‌ها سردی‌شان می‌کند، گرمی‌شان می‌کند. یک جور هستند همیشه حالتشان یک جور نیست. معصوم نیستند.
شریعتی: آن علی است که میزان حق است.
حجت الاسلام نظافت: آفرین. معصومین داستان‌شان متفاوت است. و بویژه مواظب باشید وقتی فتنه درست می‌شود و حق و باطل آمیخته می‌شود که فرمود کار شیطان این است: حق و باطل را با هم آمیخته می‌کند. یک تکه از حق می‌گیرد، یک تکه از باطل می‌گیرد و آدم‌ها گیج می‌شوند. و یکی از راه‌های شناخت حق، غیر از خود شاخص شاخص باطل است. یعنی اگر گفتی شیطان، بعد گفتی شیطان و جن را که نمی‌بنیم. شیطان جن را نمی‌بینی. شیطان انس، بعد شیطان انس هم قرآن گفته است: «أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُود» قرآن می‌شود شاخص. پشتیبان اسرائیل و آمریکا می‌شود شاخص. از آن فاصله بگیر به جبهه حق نزدیک می‌شوی چون گاهی در جبهه حق اختلافاتی پیش می‌آید آدم‌ها گیج می‌شوند. برای اینکه راه را پیدا کنند گفته‌اند از آن طرف شروع کن. باطل را ببین. باطل را هم قرآن گفته است. «ان الشیطان لکم عدوا مبینا». شیطان جن را نمی‌بینی، شیطان انس را می‌بینی. شیطان انسان هم، شیطان بزرگ را معرفی کرده است. حضرت آقا هفته گذشته در جمع با مبلغین گفتند امام آمریکا را مفتخر کرده به اینکه شیطان بزرگ است. یک تعبیر طنز مانندی را هم گفتند. یعنی این حساب شده است. ما شاخص‌ها را نباید در پیدا کردن حق و باطل از دست بدهیم. حالا حق‌گرایی موانع دارد. باید موانع آن را بحث کرد. حق‌گرایی به این آسانی‌ها نیست. حق‌پذیری مانع دارد. به موانع آن باید توجه کنیم. گاهی تکبر است، گاهی لجاجت است. گاهی علو‌خواهی است. گاهی دنیا‌طلبی است. موانع زیاد دارد. بعد دارد که به حضرت علی اکبر، در مقتل اینطوری دارد. می‌خواهم یک مقدار مقتل بخوانیم. «فَلَمَّا لَمْ يَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَيْتِهِ» همه رفته‌اند. همه شهید شده‌اند. «خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع» این نکته خیلی قشنگی است که اصحاب ادب کردند. تا اصحاب بودند از بنی‌هاشم یک نفر میدان نرفت. از این فهمیده می‌شود که اصحاب ابی‌عبدالله از اصحاب پیامبر برتر هستند. چرا؟ این نامه نهج البلاغه را نگاه کنید. امیرالمؤمنین فرمود: کان رسول الله (ص) إِذَا احْمَرَّ الْبَأْس‏، وقتی خیلی تنور جنگ داغ می‌شد، خیلی شدید می‌شد، همه دیگر عقب می‌رفتند «قَدَّمَ أَهْلَ بَيْتِهِ» پیامبر اهل بیت خودش را سپر اصحاب می‌کرد. ‏ِ «فَوَقَى بِهِمْ أَصْحَابَهُ» پیامبر با اهل بیتش، با قوم وخویش‌هایش، با بنی‌هاشم، اصحاب را حفظ می‌کرد از حرارت شمشیرها و نیزه‌ها. بعد حضرت مثال زدند که در جنگ عبیدة بن الحارث که پسرعمومی پیامبر بود. در جنگ بدر شهید شد. خمزه عمومی پیامبر شهید شد. جعفر بن ابی‌اطالب شهید شد و خود امیرالمؤمنین دیگر اسم خودشان را نمی‌برند. می‌گویند آن کسی هم که اگر می‌خواستم اسمش رو می‌بردم، او هم دوست داشت شهید بشود. یعنی پیامبر او را هم جلو می‌انداخت ولی خدا اجل او را عقب انداخت. اصحاب پیامبر نمی‌گفتند تا ما هستیم از نبی‌هاشم کسی نرود. امیرالمؤمنین خط مقدم بود ولی اصحاب امام حسین نگذاشتند و لذا امام حسین فرمود من اصحابی با‌وفادارتر از آنها سراغ ندارم. اصحاب پیامبر با شرکت مسلم جنگیدند. اصحاب ابی‌عبدالله گیچ نشدند که آنها دارند قرآن می‌خوانند. آنها مسلمان هستند. آنها هم صف جماعت دارند. حق را تشخیص دادند. حق با امام است. هر جا که باشد. بعد دارد که خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع حضرت علی اکبر آمدند به میدان بروند. بعد استأذن اباه دارد که اجازه گرفت. این هم یک نکته‌ای است. در اردوگاه حسین نظم بود. ادب بود. علی اکبر نمی‌گوید من بچه بزرگ هستم، دیگر اجازه نمی‌خواهد. اینها خیلی مهم است که در میدان جنگ به دید فرمانده دارد به پدر نگاه می‌کند. مثل فرمانده که باید اجازه بگیرد. همه باید اجازه را بگیرند. این نظم باید حاکم باشد. بعد می‌گوید:«وَ كَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً» ابن طاووس می‌گوید علی اکبر از همه زیباتر و از همه خوش اخلاق‌تر. چقدر قشنگ. چقدر اینطور آدم‌ها خواستنی هستند. آدم‌های زیبارو و بداخلاق از دور خواستنی هستند. نزدیک آنها نباید بشوی. بشوی نفرت ایجاد می‌شود. وقتی به اینطور آدم‌ها نزدیک می‌شویم زیبایی آنها به سرعت در چشم ما زشت می‌شود. لذا اینهایی که عاشق هم هستند ازدواج می‌کنند، بعد که بداخلاقی او را می‌بینند نفرت پیدا می‌کنند. علی اکبر این دو تا را با هم جمع کرده بود. صورت و سیرت زیبا. و چقدر خوب است که ما این سیرت زیبا را فرمود صورت زیبا افتخار ندارد. چرا؟ ماندنی هم نیست. خلقت الهی است دست ما نبوده است. سیرت دست ما است. «فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ» اجازه گرفت «فَأَذِنَ لَهُ» امام حسین بلافاصله اجازه دادند. چرا؟ چرا مثل قاسم بن حسن معطلش نکردند؟ چرا مثل جون معطلش نکردند؟ چون این بچه بزرگش بهترین هست. حسین می‌داند باید بگذرد. باید از محبوب‌ها گذشت. امام حسین می‌دانند  «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون‏» قرآن می‌گوید آن چیزی را که دوست داری باید در راه خدا بدهی. می‌داند علی اکبر را دوست دارد ولی باید بگذرد. چون محبوب‌ترین است معطل نکرد. ولی پدر است. «نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِس‏» نگاه نامیدانه‌ای کرد. بچه ما وقتی می‌خواهد برود مسافرت، دیدید فرودگاه یا ترمینال یا راه‌آهن، تا آخرین لحظه نگاه هم می‌کنیم ولی امید داریم برگردد. حتی والدین شهداء وقتی به بدرقه می‌آمدند، من یادم هست مشهد می‌رفتیم راه‌آهن، تا قطار می‌رفت و چشم این پدر و مادرها کار می‌کرد نگاه می‌کردند. منتها نگاه آنها پر از امید بود. می‌گوید امام حسین نگاه نامیدانه‌ای کرد «وَ أَرْخَى» و چشم‌شان را پایین انداختن «وَ بَكَى» زار زار گریه کردند. گریه، نشان عاطفه است. امام حسین عاطفی است. روح او لطف است. «قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُه‏» در نهج البلاغه داریم. مرد الهی روحش لطیف است. گریه نشان فرزند دوستی است. آدم وقتی غصه‌دار می‌شود چکار کند؟ از امام حسین یاد بگیرد. اللَّهُمَّ اشْهَدْ، خدایا تو شاهد باش. «غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ» جوانی دارد به میدان می‌رود. از سه جهت شبیه‌ترین به پیامبر است. شکل ظاهری او، تن صدای او، خلق او. یعنی امام حسین روی علی‌اکبر خیلی کار کرده است. علی اکبر محصول کارگاه تربیتی امام حسین است و این شهادت امام حسین است که این خلق او نبوی شده است. مصیبت پیامبر خلی سخت شده و قابل جبران نبوده است. خدا یک بچه‌ای به امام حسین داده که جبران کند. حرف می‌زده یاد پیامبر می‌افتادند، به او نگاه می‌کردند همینطور. راه رفتن او شبیه پیامبر، شجاعتش و فضیلت‌های اخلاقی او. «إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيم‏» پیامبر خلق عظیمی دارد. خدای با عظمت می‌گوید اخلاق پیامبر عظمت دارد. حالا امام حسین (ع) می‌گویند آن اشبه الناس است. بعد می‌فرماید: «وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا» فرمود هر موقع ما مشتاق می‌شدیم به پیامبر نگاه کنیم به علی اکبر نگاه می‌کردیم. تماشایی بودیم. نمی‌فرماید من، می‌گوید ما. ما یعنی چه؟ یعنی ابالفضل هر بهانه‌ای پیدا می‌کرده به عشق پیامبر علی‌اکبر را نگاه می‌کرده است. زینب کبری را نگاه می‌کرده، حبیب مظاهر را نگاه می‌کرده است. اصلاً همه او را نشان می‌دادند. در مباهله پیامبر اکرم خودشان بودند و حسنین و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا. یعنی برای اثبات حقانیت که دیگر مسیحی‌ها حاضر به مباهله نشدند. پیامبر همه عزیزانش را آورده است. و یزیدی‌ها باید می‌فهمیدند که امام حسین عزیزان خود را در این مسیر آورد. همه دارایی‌اش را آورد. مثل پیامبر. بیخود نیست می‌گویند حسین منی و انا من حسین. انا من حسین، من حسین یعنی چه؟ یعنی استمرار نقش پیامبر، استمرار مکتب پیامبر، زحمات پیامبر به این فداکاری بستگی دارد. به هر حال امام حسین (ع) از محبوب گذشتند. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون‏» باید از محبوب آورد. این درسش برای ما همین است. باید بگذریم گرچه گذشت درد داشته باشد. و چه کردند پدران شهداء، مادران شهداء، همسران شهداء. بعد یادم نمی‌رود ناله‌های همسر یک شهیدی. تا مدت‌ها اورکت همسرش را آویزان کرده بود. فراموشش نمی‌کرد. پس شدنی است این راه رفتنی است. یعنی والدین شهداء نشان دادند که رفتنی است. می‌شود گذشت. گرچه سخت است. سخت هم اول آن است. «انا راحل الیک غریب المسافت» حرکت کنی دیگر آسان می‌شود. برای نماز شب آدم می‌خواهد بلند شود سخت. بلند می‌شوی، صورتت را که می‌شویی می‌بینی آسان شد. آدم می‌خواهد حرم برود، مسجد برود، هزار و یک مانع در ذهن شما می‌آید، شیطان هزار و یک بهانه می‌دهد. همین که انسان غلبه می‌کند انسان سرعت می‌گیرد. چکار کنیم؟ آیا ما محبوب‌ترین را مثل امام حسین بدهیم؟ نه، از کم شروع کنیم. از جاهای آسان.
شریعتی: کربلا و روضه‌های ما تمرین دل کندن است.
حجت الاسلام نظافت: الحمدلله در این روضه‌ها اطعام می‌کنند، چای می‌دهند. مثل شهید حججی پشت پرده بعضی‌ها استکان‌ها را می‌شویند، خدمت می‌کنند. کسی هم اینها را نمی‌بیند. یعنی تمرین اخلاص هم هست. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ» می‌فرماید انفاق کنید از طیبات. یعنی فرمود پاکیزه‌ها را بدهید. «وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ تُنْفِقُون» فرمود چیزهای بیخودی که حکم خبیث دارد، کهنه‌ای است به درد نمی‌خورد. «وَ لَسْتُمْ بِآخِذيهِ» فرمود اگر به خود شما بدهند حاضر نیستید این انفاق را قبول کنید. تصمیم نگیرید اینطور چیزها را انفاق کنید. قرآن برای انفاق مالی این را گفته است. حالا امام حسین (ع) این درس است. «فَصَاحَ» امام حسین فریاد زدند. وَ قَالَ يَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي» پسر سعد خدا رحم تو را قطع کند. «فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ» رفت میدان «فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً» پیامبر خیلی شجاع بودند. ما شیعیان کمتر از شجاعت پیامبر می‌گوییم چون همش خواستیم از امیرالمؤمنین بگوییم بدانیم امیرالمؤمنین خودشان می‌گویند همه به پیامبر پناه می‌بردند. پیامبر اشجع الناس بودند. «وَ قَتَلَ جَمْعاً كَثِيراً» جمع زیادی را کشت «ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ» برگشت. پیامبر پشت به دشمن نمی‌کند. چرا برگشت؟ آمد گفت «يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي» بابا تشنگی مرا کشت. «وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي» سنگینی این شمشیر و ابزار و ادوات من را به مشقت انداخت. «فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ» یک جرعه آب پیدا می‌شود؟ توانش تمام شده است. آب می‌خواهد تا نیرو بگیرد. شاید هم بهانه کرده پدر را یک بار دیگر ببیند. اهل ترک مبارزه نیست. بشر است. کم آورده است. آب می‌خواهد. حالا شما ببینید امام حسین کریم است. سائل را رد نکرده است. بچه او آب می‌خواهد. خیلی سخت می‌گذرد. اینجا بود که  «فَبَكَى الْحُسَيْنُ» گریه کردم «وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ من عینه الی بالماء» فرمود از کجا آب بیاورم؟ «قَاتِلْ قَلِيلًا» فرمود یک مدت کمی جنگ را ادامه بده «فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ» فرمود به سرعت به ملاقات جدت نائل خواهی شد. یعنی مژده شهادت دادن. «فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى» جدت تو را جامی خواهد داد که دیگر هیچ‌گاه تشنه نشوی. «فَرَجَعَ» برگشت. برگشت می‌گویند جنگ او شدیدتر بود. علی اکبری که کم آورده بود دیگر نمی‌توانست بجنگد، رمق نداشت، نیرو گرفت. هم‌آغوشی با پدر نیروبخش است. هم‌آغوشی با پدری مثل امام حسین. مژده شهادت به او نیرو داد. جنگید. «رَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ» به سپاه دشمن حمله کرد. به هر طرف علی اکبر حمله می‌کرد مثل ملخ پراکنده می‌شدند. دشمن وقتی کم می‌آورد به جنگ ناجوان‌مردانه رو می‌آورد. کمین کرد. با شمشیر یا نیزه‌ای زد از اسب زمین افتاد. اینجا است که... دشمن سنگدل است، قسی است، جوانمردی ندارد. او را تکه تکه کردند. دسته‌جمعی. همه با هم. اینجا بود که نادا با ابتا، علیک من نثار. عرب وقتی می‌خواهد خداحافظی کند باز هم می‌گوید سلام. یعنی گفت بابا خداحافظ «هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ» آدم وقتی دارد از این دنیا می‌رود چشم برزخی او باز می‌شود. علی اکبر هنوز زنده است ولی می‌گوید بابا هذا جدی. این جد من است. «يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ» می‌گوید بابا تو سلام برسان. «وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا» پدربزرگ می‌گوید به بابات بگو به سرعت بیاید. اینجا همه منتظر حسین هستند. یعنی کسی دیگر قدر امام حسین را نمی‌داند. دیگر بقیه لایق نیستند. «عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا» در قرآن هم داریم که مؤمن آل یاسین که  برای کمک به پیامبران عصر خودش رفت و او را شهید کردند، لحظه آخر  قیل خلت جنه، فرشته‌ها به او گفتند وارد بهشت شد و پس پرده را به او نشان دادند، او هم گفت: «يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لِي رَبِّي‏» گفت ای کاش قوم من می‌دانستند خدا چگونه مغفرتش را شامل حال من کرد. «وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِين» کاش قوم من می‌دانستند خدا چگونه من را از مکرمین قرار داد. مکرم یعنی کسی که اکرام شده است، مورد کرامت ویژه قرار گرفته است. «ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَة‏» یعنی علی اکبر فریادی کشید و جان داد. امام حسین دیگر نرسیدند. زنده بودنش را ندیدند. جاء الحسین. چطور از اسب پایین آمد نمی‌دانم. «جلس علی التراب» روی خاک‌های گرم کربلا نشست. خاک خون پاک کرد. «وضع خده علی خده» صورت به صورت علی، صدا زد «قتل الله قوم قتلوک» خدا بکشد آن قومی را که تو را کشتند. «ما اجرهم علی الله» چقدر اینها جرأت پیدا کردن. بر شکستن حرمت رسول، جرأت بر خدا پیدا کردند. فرمود: «علی الدنیا بعدک الافاء» بعد از تو خاک بر سر دنیا. یعنی نهایت عشقش را به علی دارد نشان می‌دهد. می‌گوید بعد از تو دیگر دنیا زندگی ارزش ندارد. چقدر دوست‌داشتنی بوده است علی اکبر. بعد راوی می‌گوید: «خرجت زینب» زینبی که مادر دو دسته گل، دو تا شهید است. زینب با مادرهای شهدای دیگر فرق می‌کند. ناظر بوده است. زینب مادر شهیدی است که در محرکه بوده است و برای همه شهداء به کمک برادر می‌آمده است. زینبی که برای بچه‌های خودش نبوده است. حضرت زینب خیلی ظریف بوده است. خیلی لطافت داشته است. ولی برای بچه برادر خرجت زینب بن علی. خارج شد. ترادی یا حبیاه یابن اخاه. فرماید می‌زد ای پسر برادرم. آمد خودش را روی علی اکبر انداخت که امام حسین زینب کبری را بلند کردند و ردعا الی النساء. زینب کبری را بعضی‌ها می‌گویند در حقیقت از جان ابی‌عبدالله (ع) محافظت کرد و طور دیگری گویا نمی‌توانست که امام حسین را بالاخره حالشان را دگرگون کنند از آن حالت دگرگونی‌ای که دارند و امام حسین مجبور شدند که زینب کبری را برگردانند، بعد هم آمدند آقا فرمود جوانان بنی‌هاشیم بیایید. دو جهت. بعضی‌ها می‌گویند که یک جهت آن این است که می‌گویند مکروه است که پدر جنازه فرزند را حمل کند. امام حسین در گرماگرم جنگ حکم خدا را فراموش نمی‌کند. حتی حاضر نیست مکروهی مرتکب بشود. یک جهت آن هم این است که تکه تکه یک نفره نمی‌شود. و لذا می‌فرمایید که بیایید. امیدوارم که بحق حضرت علی اکبر ان‌شاءالله که  جوانان ما از دام‌های شیاطین نجات پیدا کنند. حب الحسین یجمعون. آن کسی که دستش از امام حسین جدا شده است در خیمه امام حسین بیاوریم. خیمه امام حسین همه آدم‌ها را در خودش جا خواهد داد و اسباب توبه را فراهم خواهد کرد و بایستی به همه احترام بگذاریم. دعوت کنیم. در ثواب اشک دیگران شریک باشیم. در ثواب روضه دیگران شریک باشیم. این هم خیلی اهمیت دارد که دلمان که می‌شکند جوان‌های دیگر را مثل چنین روز و چنین شبی دعا کنیم و از خدا نجات آنها را بخواهیم، غصه آنها را بخوریم. کما اینکه امام حسین (ع) غصه یزیدی‌ها را می‌خوردند. آقا خیلی نگران بود، خیلی دل آنها می‌سوخت. خیلی تلاش کرد اینها را نجات بدهد. و لذا مکرر سخنرانی می‌کردند. جنگ سختی بود برای امام حسین (ع). و لذا حرف‌های امام حسین روی یک عده‌ای اثر گذاشت، روی حر اثر گذاشت. یک تعداد دیگری غیر از حر هم آمدند ملحق شدند و ابی‌عبدالله (ع) حجت را تمام کرد. ما هم حجت را تمام کنیم.
شریعتی: ان‌شاءالله. خیلی از شما ممنون هستم.

صفحه377قرآن کریم