اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-04-03-حجت الاسلام حسینی قمی-سیری در نهج البلاغه امیرالمؤمنین علی علیه السلام (نامه 28)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خانم ها، آقایان به اولین روز هفته سمت خدا خیلی خوش آمدید. سلام می کنم خدمت عزیزان در هر کجا که هستید مخاطبان جان، مخاطبان عزیز شبکه سه، مخاطبان خوب شبکه افق، شنونده های رادیو معارف، هر کسی در هر کجا صدای ما را می-شنوند و تصویر ما را می بیند خیلی خوشحال هستیم که با هم هستیم و در کنار هم هستیم. و با احترام و با افتخار در محضر حاج آقای حسینی عزیز. سلام علیکم و رحمۀ الله.

حجت الاسلام حسینی قمی: سلام علیکم و رحمۀ الله. عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه بینندگان عزیز. عزیزانی که تکرار برنامه را می بینند یادآوری کنم که دوشنبه ای که در پیش هست شهادت وجود امام باقر (س) هست ان شاءالله عزیزان شب شهادت، روز شهادت، مجالس حضرت را گرم نگه دارند. دریافت معارف دین به برکت این مجالس هست و چهارشنبه ای هم که در پیش داریم روز عرفه. الحمدلله عرفه این سال ها در کشور ما جا افتاده است و شهادت حضرت مسلم (س). من یادآوری کنم که همان طوری که قبلاً هم گفتیم این ماه، ماه ولایت است. غیر از این دو مناسبت دیگر تمام این ماه جشن و شادی و سرور اهل بیت (ع) هست و الان دیگر کمتر از 14 روز تا غدیر خم باقی مانده است، تا جشن بزرگ غدیر. این دو هفته فرصت باقی مانده هر کسی هر چه بلد هست و در توان او هست قبلاً هم عرض کردیم به عشق امیرالمؤمنین بیاورد و وسط بگذارد، هر چه بلد هستند، هر چه در توان آنها هست، این ماه دیگر تمام ماه جشن و عید و سرور اهل بیت (ع) هست. کسی می خواهد اطعام غدیر، کسی می خواهد جشن غدیر، کسی می خواهد کتابی چاپ کند، هر کس هر چه بلد هست، هر چه در توان او هست، قدماً، جاناً، مالاً، لساناً هر چه هست. من دیروز یک جلسه ای بودم جناب آقای شریعتی خوب است این جا هم بگویم در آن جمع گفتم که این ماه همه ماه ولایت و مناسبت های فراوان است. اگر رسیدم شاید این جلسه یا جلسه دیگر یک اشاره گذرا به مناسبت ها برای یادآوری عرض می کنم. دیروز در یک جلسه ای گفتم آقا این مناسبت ها را بلد هستید مثلاً گفتم اگر گفتید نیمه این ماه، پانزدهم ماه ذی الحجه چه مناسبتی است؟ باور می کنید آقای شریعتی متأسفانه هیچ کس نمی دانست و من ناراحت شدم گفتم خیلی بد است شیعیان امیرالمؤمنان (س) در یک جمع فراوان سوال کردیم آقا نیمه این ماه، ماه ذی الحجه نیمه آن چه مناسبتی است نتوانستند. گفتم ولادت امام هادی (س) است. گفتم یک سوال دیگر می پرسم این را بگویید بیستم این ماه چه مناسبتی است؟ باز نتوانستند، خود من گفتم. گفتم ولادت آقا موسی بن جعفر (س). گفتم بیست و چهارم این ماه چه مناسبتی است؟ باز بعضی ها گفتند مباهله که آن جلسه هم عرض کردیم این شعر جناب آقای انسانی، فرشته ها به هلهله، غدیر تا مباهله. به غدیر رسیدیم تمام نشده است تازه وسط راه هستیم. غدیر تا مباهله بیست و چهارم. به هر حال ان-شاءالله این مناسبت ها را عزیزان فراموش نکنند.
شریعتی: ما یک طرح بزرگی داریم از قربان تا غدیر برنامه سمت خدا، 5 هزار مسجد، 5 هزار قربانی، و 500 هزار اطعام روز عید غدیر و این اطعام قرار است توسط مساجد انجام بشود لذا ائمه محترم جماعات می توانند مراجعه کنند به سامانه پیامکی ما یا به کانال ما، حالا جزئیات آن را دوستان به شما خواهند گفت و ثبت نام کنند و این اتفاقات مثبت ان شاءالله رقم بخورد و امیدوار هستم که خداوند به همه اجر بدهد. مخاطبین ما اهالی خوب سمت خدا کما فی السابق با حضور پرشور و پر شکوه خود در قربانی ماه ذی الحجه با توجه به این که هم عید قربان را داریم و هم عید غدیر را می توانند شرکت کنند.
حجت الاسلام حسینی قمی: من فقط یک جمله اضافه کنم. یک روایتی یادداشت کردم نمی دانم برسیم یا نه. فقط بینندگان عزیز یاد آنها باشد شیخ طوسی نقل می فرمایند امام رضا (ع) روز عید غدیر عده ای از شیعیان محضر حضرت بودند آقا در را بستند فرمودند هیچ کسی نباید برود همه باید امروز این جا مهمان ما باشید. امام رضا در را بستند و گفتند همه همه باید این جا بمانید روز غدیر است و یک خطبه مفصلی خواندند که اشاره می کنم. امیرالمؤمنان (س) روز غدیر که روز جمعه هم بود یک خطبه مفصلی خواندند بعد هم بعد از نماز جمعه و خطبه تمام جمعیت را فرمودند منزل امام حسن بروند همه مهمان امیرالمؤمنان در منزل امام مجتبی. این سیره اهل بیت بوده است. ان شاءالله طرح بسیار خوبی است. این 500 هزار اطعام هم با کمک عزیزان به نیازمندان ان شاءالله انجام بشود.
بسم الله الرحمن الرحیم. نامه بیست و هشتم نهج البلاغه بنا شد ما تا غدیر و بعد از غدیر در موضوع ولایت امیرالمؤمنان (س) سخن بگوییم. من كتاب له عليه السلام إلى معاوية جوابا و هو من محاسن الكتب‏. سید رضی می فرمود یکی از نامه های بسیار بسیار خوب و زیبای امیرالمؤمنان این نامه هست که حضرت در جواب معاویه نوشته اند. اما بعد، نامه معاویه چه بوده است که این جواب امیرالمؤمنان (س) هست؟ من از ابن ابی الحدید نقل کنم یکی از علمای بزرگ اهل سنت نامه معاویه را آورده است. سید رضی فقط نامه امیرالمؤمنان (س) را آورده است. اولاً محتوای نامه معاویه چه بود و هدف او از نوشتن این نامه چه بود؟ این بیان ابن ابی الحدید این عالم بزرگ اهل سنت است، می نویسد معاویه امیرالمؤمنان (س) را به چند اتهام متهم کرده بود از اول. متهم کرده بود که شما عثمان را به قتل رساندید در حالی که امیرالمؤمنان (س) به هیچ وجه در قتل عثمان خلیفه سوم دخالتی نداشتند و بلکه مخالف آن مدل برخورد بودند. در نهج البلاغه هم مکرر حضرت اشاره کردند. خود حضرت در این نامه هم اشاره می فرمایند که من قاتل نبودم تو قاتل بودی که عده ای لشکر فرستادی معاویه دستور داد اینها وارد مدینه نشوند و هیچ کمکی به عثمان نکرد. پس حضرت را به قتل عثمان متهم کرده بود. به قتل طلحه و زبیر متهم کرده بود. این هم تهمت بود. زبیر که اصلاً در جنگ کشته نشد. وقتی از جنگ در جنگ جمل فاصله گرفت توسط یک کسی کشته شد که حضرت فرمود الْقَاتِلَ وَ الْمَقْتُولَ کلاهما فِي النَّار هر دو در آتش هستند. در تاریخ هست که طلحه را مروان زد نه این که توسط امیرالمؤمنان (س) این هم یک تهمت. تهمت بعدی که معاویه به امیرالمؤمنان زده بود این که شما همسر پیامبر عایشه را در جنگ جمل اسیر کردید. در حالی که امیرالمؤمنان با کمال احترام عایشه را برگرداند. حتی در تاریخ هست مرحوم شیخ مفید نقل کردند 40 نفر مسلح صورت های خود را پوشاندند عایشه را به مدینه برسانند. یک وقت در بین راه دوباره حادثه ای ایجاد نشود. در مسیر عایشه مزمت می کرد می گفت امیرالمؤمنان حریم حرم پیامبر و همسر پیامبر را حفظ نکرده است 40 تا مرد را همراه من فرستاده است. اینها وقتی به مدینه رسیدند چهره را کنار زدند عایشه دید اینها 40 تا مرد نیستند، زن هستند. یعنی حتی تا این جای کار را امیرالمؤمنان ملاحظه فرموده بودند. این هم تهمتی بود که معاویه زده بود. یک تهمت دیگر این که شما خون مردم بصره را بر زمین ریختید. در حالی که مردم بصره بودند که شورش کردند بیت المال را تصرف کردند استاندار امیرالمؤمنان (س) را خیلی شکنجه کردند و اذیت کردند. به هر حال این تهمت هایی بود که معاویه به امیرالمؤمنان زده بود. این بیان ابن ابی الحدید است. ابن ابی الحدید می نویسد فقط یک اتهام دیگر اگر به امیرالمؤمنان می چسبید همین دیگر کافی بود که یک پیراهن عثمان دیگری برای معاویه درست شود. آن چه بود؟ این که این هدفی که معاویه در این نامه داشت. در این نامه خیلی به حضرت جسارت کرد. حالا من یک فرازهایی از آن را اشاره می کنم. چرا؟ می خواست حضرت را تحریک کند یک جمله ای، یک کلامی علیه خلیفه اول و دوم حضرت بر زبان جاری کند و این را یک پیراهن عثمان کند و بگوید آقا علی بن ابیطالب چه گفت، چه قدر توهین کرد. اگر این کار را موفق می شد که امیرالمؤمنان (س) بسیار هوشیارتر از این بودند که در دام معاویه گرفتار شوند. اگر موفق می شد و حضرت یک چنین چیزی می نوشتند آن وقت ابن ابی الحدید می-گوید دو جا کارآیی داشت. هم برای شامی ها خوب بود. بگوید ببینید علی بن ابیطالب به شیخین، به خلیفه اول و دوم بلند شوید بجنگید. هم برای خود داخلی، یعنی مردم عراق را هم تحریک می کرد. چون مردم عراق هم به تعبیر ابن ابی الحدید این که می گوییم با امیرالمؤمنین بیعت کرده بودند ولی به خلفای قبل هم احترام می گذاشتند. به هر حال معاویه دنبال این بهانه بود. با عمروعاص هم مشورت کرده بود یا عمروعاص این مشورت را به معاویه داده بود که یک نامه خیلی تند و شدید به علی بن ابیطالب بنویس، امیرالمؤمنان را تهدید کن که در جواب تو به شیخین به اولی و دومی، خلیفه اول و دوم جسارت کند یک بهانه خوبی برای ما پیدا می شود. این هدف آن. و اما من یک چند نکته به عجله از نامه معاویه را می خوانم. در آن نامه اولاً نوشت که خلیفه اول و دوم افضل الناس بودند. أفضلهم مرتبة و أعلاهم عند الله‏. کسی از آنها بالاتر نبود. نوشت که خلیفه سوم هم مظلوم بود و تو در قتل آن سهیم بودی. سه، نوشت که شما نسبت به خلفا حسادت داشتید. من از محضر آقا امیرالمؤمنان (س) عذر می خواهم برای نقل این عبارت. نمی-خواستم این را بگویم ولی فکر کردم اگر نگویم فضای نامه مشخص نمی شود که چرا امیرالمؤمنان با چه خون دلی دارند جواب می دهند. اصولاً آدم با یک کسی هم دهان می شود، هم زبان می شود بعد می گوید من با تو چه طور باید هم دهان شوم. امیرالمؤمنان (س) غصه ایشان این است که در طول این 4 ـ 5 سال خلافت ایشان 35 نامه بین معاویه و حضرت باید رد و بدل شود. ببینید چه قدر برای امیرالمؤمنان سخت است. معاویه در نامه خود به حضرت نوشت که إنّ الحسد عشرة أجزاء، اگر حسادت را به ده بخش تقسیم کنیم تسعۀ منها فیک، 9 بخش حسادت در تو هست و یک بخشی از آن میان همه مردم تقسیم شده است. این جسارت ها را به امیرالمؤمنان کرد یک جمله هم که خود حضرت در جواب مشخص می شود به حضرت گفت یاد شما هست که داشتند مثل یک شتری که می کشانند کشان کشان شما را بردند به مسجد برای بیعت کردن و جمله آخر گفت که الان بین من و تو غیر از شمشیر چیزی نیست. حضرت را به جنگ و شمشیر تهدید می کرد. در این فضا ببینیم آقا چه جوابی دادند. پس انگیزه را گفتیم یک بخش-هایی از نامه را هم اشاره کردیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِي كِتَابُكَ، نامه تو به من رسید. تَذْكُرُ فِيهِ اصْطِفَاءَ اللَّهِ مُحَمَّداً ص لِدِينِهِ وَ تَأْيِيدَهُ إِيَّاهُ لِمَنْ أَيَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ، در نامه خود نوشتی که خداوند پیامبر را برای دین خود برگزید و با اصحاب او را تأیید کرد. فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا الدَّهْرُ مِنْكَ عَجَباً، روزگار چه چیزهای عجیب و غریبی برای ما پنهان کرده است. تو می خواهی از نعمت خاتم النبیین به ما خبر بدهی. إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا، تو می خواهی به ما بگویی که خداوند پیامبری به رسالت مبعوث کرد و خداوند او را یاری کرد. تو چه کاره هستی. فَكُنْتَ فِي ذَلِكَ كَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَرَ، یک آدم سفیهی از یک جای دوری بلند شد به حجاز رفت از آن جا خرما خرید منطقه خود برد که منطقه خود او مرکز خرما بود. گفتند تو مثل کسی هستی که در ما فارس ها مثلی است که زیره به کرمان بردن. فرمود تو داری به ما می گویی که پیامبر، تو چه کاره هستی؟ این تاریخ است. در فتح مکه ابوسفیان و خاندان او از ترس ایمان آوردند. آن وقت اینها بیایند و به رسول خدا بگویند که ... شما کجا بودید؟ شما در جنگ بدر کجا بودید؟ در جنگ احد کجا بودید؟ در احزاب کجا بودید؟ جالب است یک وقتی به اعمش گفتند که آیا معاویه در جنگ بدر حضور داشت؟ از بدریون بود؟ گفت بله بود ولی من تلک جهه، از آن طرف، نه از این طرف. آن طرفی بود نه این طرفی. سه تا از فرزندان ابوسیفان در جنگ بدر در جبهه مخالف رسول خدا بودند. یکی کشته شد، یکی اسیر شد، معاویه هم فرار کرد. اینها در فتح مکه از ترس ایمان آوردند. آن وقت اینها بیایند به امیرالمؤمنان توضیح بدهند که خداوند پیامبر را به رسالت مبعوث کرد. وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ فِي الْإِسْلَامِ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ، تو برای من نامه نوشتی که خلیفه اول، خلیفه دوم افضل الناس هستند، خب باشند به تو چه ربطی دارد. إِنْ تَمَّ اعْتَزَلَكَ كُلُّهُ، اینها باشند یا نباشند تو چرا، ارتباطی به تو ندارد. مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ، در همین فتح مکه پیامبر خدا 13 سال در مکه بودند. سنگین ترین شکنجه ها، اذیت ها، شبانه فرار کردند. هجرت کردند و مدینه آمدند در این ده سال مدینه هم اینها سنگین ترین جنگ ها را علیه پیامبر داشتند. حضرت مکه را فتح کردند. اینهایی که اسیر شدند حضرت اینها را جمع کرد فرمودند من با شما چه کنم؟ ابوسفیان، خاندان و فرزندان او، بنی امیه همه اینها. فرمود من امروز با شما چه کنم؟ یک کسی گفت اخ کریم، یابن اخ کریم، شما خود بزرگوار هستید و فرزند بزرگوار هستید ما را ببخش. حضرت فرمود اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاء، همه شما را بخشیدم. این جمله طلقاء آن جا باقی ماند. فرمود مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ شما در فتح مکه از دست پیامبر آزاد شدید. شما چه کاره هستید وَ التَّمْيِيزَ بَيْنَ الْمُهَاجِرِينَ الْأَوَّلِينَ وَ تَرْتِيبَ دَرَجَاتِهِمْ شما بیایید بگویید چه کسی افضل است، هَيْهَاتَ لَقَدْ حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا وَ طَفِقَ يَحْكُمُ فِيهَا مَنْ عَلَيْهِ الْحُكْمُ لَهَا، شما خود در این جریان محکوم هستید. واقعاً از غصه های تاریخ است، از مظلومیت های امیرالمؤمنان (س) هست. حالا می خوانم خود حضرت در نامه اشاره فرمودند. این جنگ ها را در این ده سالی که حضرت رسول خاتم النبیین در مدینه بودند چه کسی تحریک می کرد؟ جنگ احزاب چه کسی تحریک کرد؟ تمام حزب ها را علیه پیامبر جمع کرد ابوسفیان در رأس آنها بوده است. این خانواده بودند. آن وقت تو بیایی بگویی پیامبر را خدا به رسالت مبعوث کرد و بعد هم افضل چه کسی بود؟ به تو چه ربطی دارد. أَ لَا تَرْبَعُ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ عَلَى ظَلْعِكَ، سر جای خود بنشین. وَ تَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِكَ، تو به ناتوانی خود توجه کن. وَ تَتَأَخَّرُ حَيْثُ أَخَّرَكَ الْقَدَرُ، جایگاه تو این جا نیست که این حرف ها را بزنی. فَمَا عَلَيْكَ غَلَبَةُ الْمَغْلُوبِ، به تو چه ربطی دارد که چه کسی فاضل است، و چه کسی افضل است. چه کسی مغلوب است. چه کسی برتر است، چه کسی برتر نیست؟ وَ مَا أَنْتَ وَ الْفَاضِلَ وَ الْمَفْضُولَ وَ السَّائِسَ وَ الْمَسُوس‏، به چه ربطی دارد که چه کسی افضل است و چه کسی افضل نیست. بعد حضرت می فرماید أَ لَا تَرَى، یک گوشه ای می خواهی از خود بگویم. أَ لَا تَرَى غَيْرَ مُخْبِرٍ لَكَ، به تو نمی خواهم بگویم. تو ارزش این را نداری که من با تو هم کلام شوم. وَ لَكِنْ بِنِعْمَةِ اللَّهِ أُحَدِّثُ، قرآن نفرمود «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث‏» (ضحی/11) می خواهم نعمت خدا را بگویم. أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ تَعَالَى مِنَ الْمُهَاجِرِينَ، خیلی از مهاجرین در راه خدا در این جنگ ها به شهادت رسیدند. وَ لِكُلٍّ فَضْلٌ، همه آنها هم فضیلت دارند ولی یاد تو باشد حَتَّى إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا قِيلَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ، وقتی ما بنی هاشم وقتی شهید دادیم سید الشهداء شد وَ خَصَّهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بِسَبْعِينَ، پیامبر به جنازه حمزه وقتی خواستند نماز بخوانند، نماز جنازه چند تا تکبیر دارد؟ 5 تا الله اکبر. فرمود پیامبر بر جنازه حمزه 70 تکبیر گفت. شیخ صدوق توضیح دادند فرمودند چون چهارده گروه از فرشتگان آمدند و رفتند، آمدند و رفتند، آمدند و رفتند، پیامبر نماز را تکرار کردند، 70 تکبیر بر بدن جناب حمزه خواندند. فرمود این شهید ما بود. ما شهید دادیم سید الشهداء شد. أَ وَ لَا تَرَى، خبر نداری؟ أَنَّ قَوْماً قُطِّعَتْ أَيْدِيهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، خیلی ها در رکاب پیامبر دست از بدن آنها جدا شد حَتَّى إِذَا فُعِلَ بِوَاحِدِنَا، تا برادر من درست خود را در راه خدا داد. قِيلَ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ وَ ذُو الْجَنَاحَيْنِ، برادر من شد جعفر طیار. حمزه ما حمزه سید الشهداء شد. وَ لَوْ لَا مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنْ تَزْكِيَةِ الْمَرْءِ، اگر خدا نهی نکرد که آدم نباید از خود تعریف کند، لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ، فضائلی می گفتم که همه مؤمنین خبر دارند. نه مؤمنین، منافقین هم بشنوند نمی توانند انکار کنند. ولی بیش از این نمی گویم. فَدَعْ عَنْكَ مَنْ مَالَتْ بِهِ الرَّمِيَّةُ، این گمراهان را از خود دور کن. این جمله که می خوانم از زیباترین کلمات امیر است. تقریباً ابن ابی الحدید در ذیل این خطبه بیش از صد صفحه راجع به فضائل بنی هاشم توضیح می-دهد که آقا بنی هاشم کجا بودند، بنی امیه کجا بودند. شرح مرحوم خوئی، منهاج البراعه دیدم، کسی بخواهد برود جمع کند این توضیحات راجع به این نامه سه صفحه ای امیرالمؤمنان را یک کتاب چند صد صفحه ای می شود. از زیباترین کلمات امیرالمؤمنان حضرت در نامه به معاویه می گوید تو چه داری می-گویی؟ تو که هستی؟ فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا، علما چه قدر راجع به توضیح این جمله و کلام حرف زدند بماند، فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا ما تریبت یافته پروردگار خود هستیم. مردم بعد تربیت یافته ما هستند. اشاره به این آیه سوره مبارکه طه، قرآن مگر به حضرت موسی نمی فرماید «وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَيْني‏» (طه/39) موسی می خواهم خود جلوی چشم خود تو را تربیت کنم فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا یک آدمی که تا فتح مکه هر چه شکنجه و اذیت در 13 سال مکه، در 10 سال مدینه، دودمان آنها، خاندان آنها، پدر آنها این همه صف در برابر آن وقت این به امیرالمؤمنان (س) بگوید پیامبر را خدا مبعوث کرد. چه کسی افضل است، چه کسی فاضل است، فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا ما تربیت یافتگان الهی هستیم و مردم تربیت یافتگان ما. أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ [كَذَلِكَ‏]، تو چه طور، تو چه کاره هستی که این حرف ها را بزنی. وَ مِنَّا النَّبِيُّ، چند فرق ها و فضائل بنی هاشم و بنی امیه. وَ مِنَّا النَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ الْمُكَذِّبُ، پیامبر از ما است، از بنی هاشم. ابوجهل از شما است. وَ مِنَّا النَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ الْمُكَذِّبُ خاتم النبیین از ما، سرسخت ترین دشمن پیامبر از شما ابوجهل. وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ‏ وَ مِنْكُمْ أَسَدُ الْأَحْلَافِ، اسد الله و اسد رسول حمزه سید الشهداء از ما، از شما اسد الاحلاف، یعنی شیر، ولی شیر چه؟ شیر قسم ها جمع شد، هم پیمان می کرد گروه های مختلف را برای جنگ با پیامبر. اشاره به ابوسفیان که در جنگ احزاب اشاره کردم تمام گروه های مختلف را جمع کرد، چرا جنگ احزاب می گویند، گروه های مختلف، حزب های مختلف را هم پیمان کرد علیه پیامبر که اگر در آن جا موفق شده بودند همه چیز تمام شده بود. این که فضائل الصحابه احمد حنبل هست، رسول خدا فرمود ضربة عليّ أفضل من عبادة الثّقلين‏ الی یوم القیامه. تا قیام قیامت آن جهاد امیرالمؤمنان در برابر عمر بن عبدود افضل از عبادت جن و انس است تا قیامت. أفضل من عبادة الثّقلين‏ الی یوم القیامه، چه کسی آن طرف بود؟ اسد الاحلاف چه کسی بود؟ شیر هم قسم کردن و هم پیمان کردن دشمنان پیامبر. وَ مِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، حسن و حسین از ما هستند. از شما چه کسی بود؟ وَ مِنْكُمْ صِبْيَةُ النَّارِ، اشاره به فرزندان عقبه، که در جنگ بدر کشته شد. وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، فاطمه زهرا (س) از ما است. از شما و بنی امیه که بود؟ وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ، حماله الحطب از نسل بنی امیه بود. فِي كَثِيرٍ مِمَّا لَنَا وَ عَلَيْكُمْ، نمونه زیاد دارم بخواهم برای تو بگویم چه کسانی از ما بودند، چه کسانی از شما بودند. فَإِسْلَامُنَا [مَا] قَدْ سُمِعَ، اسلام ما را همه شنیدند. رسول خدا وقتی به رسالت مبعوث شدند اول کسی که ایمان آورد امیرالمؤمنان بود. حضرت خدیجه بود. وَ جَاهِلِيَّتُنَا لَا تُدْفَعُ، حتی در عصر جاهلیت همه را ما، بنی هاشم را، اینها چه کاره بودند، سقایه الحاج با اینها بود، کلیدداری کعبه با اینها بود. اصلاً تمام فضائل و مناقب مال بنی هاشم بود.
شریعتی: آن خطبه امام سجاد چه قدر شبیه این نامه است.
حجت الاسلام حسینی قمی: همان صفاتی که حضرت آن جا می فرماید مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَار، مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ، شبیه به همان است. فَإِسْلَامُنَا [مَا] قَدْ سُمِعَ وَ جَاهِلِيَّتُنَا، عرض کردم خیلی مهم است اصلاً مظلومیت امیرالمؤمنان خود حضرت یک خطبه ای در نهج البلاغه دارند در شرح ابن ابی الحدید هست، حضرت می فرماید کار من به جایی رسیده است ثم غض الدهر، آن قدر من را روزگار تنزل داده است که کار من به جایی رسیده است که سرت نظیراً لابن هند و ابن النابغه. من را با عمروعاص دارند مقایسه می کنند. من را با معاویه مقایسه می کنند. این مظلومیت امیرالمؤمنان است. در جنگ احزاب برید تمام مورخین را ببینید. تاریخ 1300 سال پیش را ببینید. تمام مورخین نوشتند جنگ افروز جنگ احزاب کسی که همه را برای این جنگ در برابر پیامبر جمع کرد ابوسفیان بوده است. امیرالمؤمنان هم فاتح این جنگ بوده است. اگر امیرالمؤمنان در مقابل عمر بن عبدود نمی ایستاد پایان این حادثه چه می شد؟
گفت سماواتیان پرده برداشتند، به نظاره گردن برافراشتند،
که یارب چه زور و چه بازوست این، مگر با قدر هم ترازوست این.
عجب صف شکن شهسوار یلی است، به نیروی مردی حقیقت علی است،
آن طرف جبهه که به قول امیرالمؤمنان اسد الاحلاف، این طرف علی بن ابیطالب، امیرالمؤمنان. بعد حضرت اشاره می فرمایند وَ كِتَابُ اللَّهِ يَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا، می فرماید قرآن آنهایی که دشمن از ما دور ساخت قرآن برای ما دفاع کرده است و توضیح داده است. دو تا آیه خواندند. یک، وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ، دو إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ، حضرت با این دو آیه چه؟ پیام این دو آیه چیست؟ چون می دانید در سقیفه آنهایی که نشستند و امیرالمؤمنان (س) را کنار زدند یکی از حرف های آنها این بود گفتند ما به پیامبر نزدیک هستیم. انصار را چه جوری کنار زدند؟ گفتند ما قوم و خویش پیامبر هستیم. ما نزدیک به پیامبر هستیم. پیامبر از قریش است، ما از قریش هستیم. پس ما شایستگی خلافت داریم. و انصار را کنار زدند. حضرت می فرماید اگر ملاک، ملاک ارحام بودن و خویشاوندان بودن باشد ما که به پیامبر نزدیک تر بودیم. امیرالمؤمنان که به پیامبر نزدیک تر بود. فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر است. امیرالمؤمنان داماد پیامبر است. امیرالمؤمنان پسر عموی پیامبر است. فرمود به نزدیکی باشد که ما نزدیک تر هستیم. این قرآن چه می گوید. اگر ملاک ارحام و خویشاوندی باشد. اگر ملاک تبعیت باشد که آیه دیگر إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ چه کسانی اولی به حضرت ابراهیم هستند؟ آنهایی که پیرو هستند. ما پیرو پیامبر بودیم. ما از روز اول دنبال پیامبر بودیم. وَ لَمَّا احْتَجَّ الْمُهَاجِرُونَ عَلَى الْأَنْصَارِ يَوْمَ السَّقِيفَةِ در سقیفه اگر ملاک شما قوم و خویشی پیامبر است، مهاجرین استدلال کردند فَلَجُوا عَلَيْهِمْ، به این بهانه پیروز شدند فَإِنْ يَكُنِ الْفَلَجُ بِهِ، اگر پیروزی به این است، اگر ملاک این است فَالْحَقُّ لَنَا دُونَكُمْ، ما قوم و خویش پیامبر هستیم، قرابت ما نزدیک تر است. وَ إِنْ يَكُنْ بِغَيْرِهِ فَالْأَنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ، اجازه بدهید در این فرصت باقی مانده من دو فراز دیگر هم باز به عجله بخوانم. قُلْتَ، معاویه در نامه خود یک چیزی نوشتی. نوشتی وَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ، به امیرالمؤمنان جسارت کرد. گفت یاد شما هست که آن روزی که مثل یک شتر می کشاندند و کشان کشان تو را برای بیعت به مسجد می بردند، این را برای نوشتی. وَ لَعَمْرُ اللَّهِ، به خدا قسم. لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، می خواستی من را مذمت کنی که مثل شتر کشان کشان، اتفاقاً مدح من را کردی. تو خود اثبات کردی که من مظلوم بودم. ما می خواستیم در طول تاریخ سند بیاوریم که بیعت امیرالمؤمنان هم مظلومانه بوده است امیرالمؤمنان و عده زیادی موافق نبودند. بابا این بیعتی که شد بیعت اجماعی نبود. از این سند بهتر کجا. خود تو داری اعتراف می کنی. معاویه در نامه خود نوشتی که من را به روز بردند، قبول داری که من را به زور برای بیعت بردند. پس قبول داری که آن بیعت اجماعی نبود. پس قبول داری که همه مردم موافق نبودند. این بالاترین سند است. أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ می-خواستی من را مذمت کنی. مدحت، أَنْ تَفْضَحَ، می خواستی من را رسوا کنی. فَافْتَضَحْتَ، این سند مظلومیت من است. در تاریخ ما هیچ سندی نداشته باشیم آقا چه کسی گفته است امیرالمؤمنان به زور بیعت کرده است؟ خود او در این نامه دارد می نویسد. چه کسی گفت این بیعت اجماعی نبوده است؟ معاویه خود دارد اعتراف می کند که حضرت مخالف بود، به زور امیرالمؤمنان (س) را بردند. وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً، عیب ندارد آدم مسلمان مظلوم باشد. یکی در یک شرایطی سکوت کند مظلومانه ولی مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ، در دین خود شک نداشته باشد. حضرت در خطبه های دیگر فرمودند إِنِّي عَلَى بَصِيرَۀ، من بصیرت در دین دارم ولو مظلوم. اهل بیت مظلوم بودند، بله اهل بیت مظلوم بودند. امام حسین هم مظلوم بود. بدن مطهر ایشان در بیابان های کربلا، سر مطهر ایشان هم برود. امام حسن هم مظلوم بود. معصومانه به شهادت رسید. ائمه ما مظلوم بودند. مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ، عیب ندارد که آدم مسلمان مظلوم باشد ولی در دین خود شک نداشته باشد. در دین خود محکم باشد. در دین خود استوار باشد. یقین و بصیرت او کامل باشد. حضرت فرمود تو یک چیزی هم در این نامه خود نوشتی، البته هدف نامه را هم حضرت توضیح دادند. وَ مَا أَرَدْتُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ، این که این مقدار هم نوشتم برای اصلاح است. وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ، ولی یک چیزی تو در نامه خود نوشتی، ذَكَرْتَ أَنَّهُ لَيْسَ لِي وَ لِأَصْحَابِي عِنْدَكَ إِلَّا السَّيْفُ، من را تهدید کردی که شمشیر، تو من را با شمشیر تهدید کردی. ذَكَرْتَ أَنَّهُ لَيْسَ لِي وَ لِأَصْحَابِي عِنْدَكَ إِلَّا السَّيْفُ وَ فَلَقَدْ أَضْحَكْت‏، ما را به خنده واداشت. امیرالمؤمنان (س) را کسی به شمشیر تهدید می کند. امیرالمؤمنانی که تمام منابع تاریخی نقل کردند. خب ببینید در جنگ احد فر المسلمون بأجمعهم و لم يبق معه إلا أربعة آن که ایستاد یکی از آنها امیرالمؤمنان بود. آسمانیان سکه به نام او زدند. لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ وَ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَار. دیروز نگاه می کردم تمام منابع عامه اختلاف سر یک نفر است. در جنگ بدر از هفتاد کشته دشمن، این را عرض کنم عزیزان عنایت داشته باشند جنگ بدر چه شد؟ ما با پیامبر خدا شبانه از مکه فرار کردند. بله ما می گوییم هجرت. هجرت هم هست. قرآن هم می گوید هجرت. نام مقدس آن هجرت است. از دست این دشمن فرار کرده است هجرت کرده است. مدینه آمده است. دشمن چهارصد کیلومتر راه از مکه به مدینه آمده است با پیامبر می جنگد. رسول خدا چه کند؟ نجنگد؟ دفاع نکند؟ داستان جنگ بدر چیست؟ هجوم دشمن بوده است. 70 نفر در بدر کشته شدند. ببینید تمام مورخین اختلاف سر یک نفر است. 35 یا 36 نفر به دست امیرالمؤمنان (س) کشته شدند. عرض کردم به اعمش گفتند معاویه جزء بدریون است؟ گفت بله جزء بدریون است از آن طرف در بدریون بود. یک نامه ای امیرالمؤمنان (س) دارد عزیزان حتماً ببینند. نامه 16 و نامه 10 نهج البلاغه. گفتم مجموعاً 35 تا نامه بین حضرت و معاویه رد و بدل شده است. حضرت در نامه دهم نهج البلاغه به معاویه نوشتند. معاویه می-دانی من چه کسی هستم؟ أنا ابو حسن. من ابا الحسن هستم. قَاتِلُ جَدِّكَ وَ أَخِيكَ وَ خَالِكَ شَدْخاً يَوْمَ بَدْرٍ، جد تو، دایی، برادر تو را در بدر من کشتم. عرض کردم اینها چهارصد کیلومتر راه افتادند از مکه به مدینه آمدند برای این که ریشه مسلمان ها را بکنند. وَ ذَلِكَ السَّيْفُ مَعِي‏، همان شمشیر بدر هنوز هم هست. شمشیر چیست، بِذَلِكَ الْقَلْبِ أَلْقَى عَدُوِّي، بالاتر از شمشیر آن روح است، آن قلب است، آن آمادگی روحی امیرالمؤمنان (س) هست. بعد در این نامه دهم هم یک تعبیری دارد این را می خواهم عزیزان خود ببینند. این نامه ده بود، در نامه شانزده امیرالمؤمنان قسم می خورد می فرماید وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَة، به خدا قسم اینها در فتح مکه بنی امیه، ابوسفیان و طایفه آنها در فتح مکه ما اسلموا ظاهراً گفتند مسلمان هستیم وَ لَكِنْ اسْتَسْلَمُوا، تسلیم شدند وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ، کفر خود را مخفی کردند فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوه‏، یک روزی که فرصت پیدا کردند کفر خود را نشان می دهند. بعد آن موقع تو من را به شمشیر تهدید می کنی. فَلَقَدْ أَضْحَكْت من را خنداندی. مَتَى أَلْفَيْتَ‏ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَنِ الْأَعْدَاءِ نَاكِلِين‏. چه زمانی ما از دشمن فرار کردیم. وَ بِالسَّيْفِ مُخَوَّفِين‏، چه کسی می تواند ما از شمشیر بترساند. فَسَيَطْلُبُكَ مَنْ تَطْلُبُ وَ يَقْرُبُ مِنْكَ مَا تَسْتَبْعِدُ وَ أَنَا مُرْقِلٌ نَحْوَك‏. مفصل است. می گوید تو از جنگ من را می ترسانی من آماده هستم. این اجمالی از این نامه که من عرض کردم نگاه کنید هم ابن ابی الحدید، هم شرح های دیگر واقعاً صدها صفحه، خود ابن ابی الحدید صد صفحه آمده است مقایسه کرده است که من این مقایسه صد صفحه ای را در یک دقیقه بگویم حداقل حق این صد صفحه را توانسته باشم ادا کرده باشم. آمده است مقایسه کرده است می گوید تفاوت هایی که بین بنی هاشم و بین بنی امیه بوده است من صادقانه عرض می کنم نمی توانم همه این چیزی که ابن ابی الحدید نقل کرده است بگویم. یعنی گفتنی نیست. دیروز یک جا سخنرانی می کردم آن جا هم گفتم. جلسه خیلی مفصلی نبود آن جا هم گفتم در تریبون عمومی نمی-توانم بگویم. که ابن ابی الحدید خود آقایان ببینند چه اوضاعی بنی امیه داشتند. ابن ابی الحدید عالم اهل سنت 800 سال پیش شرح نهج البلاغه ذیل همین نامه 28 مفصل نوشته است. حالا من اینها را که می شود گفت می گویم. می گوید بنی هاشم شهدایی دادند. امیرالمؤمنان در محراب به شهادت رسید. حمزه سید الشهداء در احد به شهادت رسید. جعفر بن ابی طالب در موته به شهادت رسید. آن وقت بنی امیه چه داشتند؟ می گوید اینها یک دلقک هایی داشتند مثل حکم بن ابا العاص. داستان آن معروف است. پیامبر خدا که راه می رفت پشت سر پیامبر ادا در می آورد و پیامبر را مسخره می کرد. که یک روزی رسول خدا برگشتند یک جمله ای فرمودند و به همین حالت باقی ماند. می-گوید بنی هاشم آنها شهدای آنها بودند، اینها این دلقک های آنها بودند. بنی هاشم طرفدار مظلومین بودند. حلف الفضول یک وقت اشاره کردیم قبل از رسالت خاتم النبیین پیامبر یک عهد و قراردادی با یک عده گروه جوانمرد بست. یک عده می آمدند در مکه جنس بفروشند این گردن کلفت های مکه جنس آنها را می-گرفتند پول آن را نمی دادند. پیامبر و گروهی آمدند یک پیمان حلف الفضول، جوانمردان که رسول خدا حتی بعد از رسالت فرمود من به این پیمان برقرار هستم می گوید اینها حلف الفضول درست کردند یک نمونه شما از بنی امیه پیدا کنید که در یک قرارداد مردانه حضور داشته باشند. این یک نمونه. این خلاصه-ای از مظلومیت امیرالمؤمنین (س) در نامه بیست و هشتم اگر برسم یک اشاره دیگری ببینیم چه قدر فرصت داریم.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. واقعاً کاش می شد یک کنج دنجی بود برای مظلومیت امیرالمؤمنین (س) گریه می-کردیم به معنای واقعی که اول مظلوم عالم است و امیدوار هستم که حالا اگر کاری از دست ما بر می آید قدمی برای اعتلای نام ایشان برداریم که حضرت هم خوشحال خواهند شد و هم اهل بیت ایشان. ان شاءالله که همگی مهجور باشید بعد از تلاوت قرآن هر چه قدر فرصت بود با احترام همراه شما هستیم و در کنار شما.
حجت الاسلام حسینی قمی: این کلامی که هم جنابعالی فرمودید و هم من اول صحبت عرض کردم آن خطبه را ان شاءالله یک روز مفصل می خوانیم. اگر واقعاً الان کسی تحت تأثیر قرار می گیرد که این قدر امیرالمؤمنان مظلوم بود این کافی نیست که ما یک آه بکشیم. واقعاً به میدان بیاییم. الان این فرصت را که ما داریم دو هفته دیگر مانده است این جمعه نه، جمعه آینده، عید غدیر است، تمام شد، نگویید آقا ما خبر نداشتیم، اگر خبر داشتیم می خواستیم اطعام بدهیم، می خواستیم جشن بگیریم، می خواستیم جهیزیه برای بیچاره ها بدهیم، می خواستیم کمک به فقرا کنیم، اتفاقاً در این خطبه یکی از دستوراتی که حالا مفصل می خوانم در خطبه ای که مصادف با روز جمعه شد سفارش کردند که و البر باخوانکم. در غدیر به برادران ایمانی خود کمک کنید. من خواهش می کنم به عشق امیرالمؤمنان اطعام جای خود، جشن جای خود، مراسم جای خود، ولی دستگیری از فقرا، بیچاره ها، گرفتارها، ان شاءالله آمار به ما بدهند ما خوشحال شویم چه قدر جهیزیه برای نیازمندان کمک کردند، چه قدر بسته های غذایی برای فقرا دادند همین الان در یک جمله باز هم خواهش می کنم خدا شاهد است نمی شود که چند نفر ما برای ودیعه مسکن خود معطل هستیم، به عشق امیرالمؤمنان غدیر است ما ودیعه مسکن را اضافه نمی کنیم. از کجا بیاورد 50 میلیون 100 میلیون شده است. 2 میلیون اجاره 4 میلیون شده است. صفحه345 قرآن کریم

شریعتی: اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. این روایت نورانی را بشنویم حیف است و بعد ان شاءالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: سند حدیث در مصباح شیخ طوسی است. وفات شیخ طوسی 460 است. حدود 1000 سال پیش. شیخ طوسی در مصباح حدیث را نقل کردند. داستانی است از امام رضا (ع). امام رضا (ع) روز عید  غدیر عده ای از شیعیان مهمان ایشان بودند روایت این است احْتَبَسَهُمْ لِلْإِفْطَار آنها را حبس کرد، فرمود من نمی گذاریم کسی از این جا برود. باید امشب افطار پیش من باشید. اینها را برای افطار نگه داشت، زن و بچه آنها چه؟ غذا، لباس، انگشتر، حتی کفش هدیه برای خانه های آنها فرستاد. دقیقاً چیزی شبیه آن است که ما در نوروز بچه ها را خوشحال می کنیم. این کار را باید در غدیر هم انجام بدهیم. امام رضا مهمان ها را حبس کرد غذا فرستاد، لباس فرستاد، کفش فرستاد، انگشتر برای خانه های آنها. بعد فرمود بنشینید یک قصه ای برای شما بگویم. حدیث را از پدر، پدر برود تا امام حسین، فرمود یک روز جمعه بود که غدیر بود و جمعه برای امیرالمؤمنان (س) حضرت خطبه خواندند، این خطبه 7 صفحه است. روز جمعه در سخنرانی فرمودند به زن و بچه خود توسعه بدهید، به برادران ایمانی خود محبت کنید، نیکی کنید، در چهره شما شادی باشد، به ضعفا برسید، یک درهم معادل صد هزار درهم است. به برادران ایمانی خود کمک کنید. مهمانی بدهید، هدیه بدهید، بعد جالب است نماز جمعه که تمام شد وَ انْصَرَفَ بِوُلْدِهِ وَ شِيعَتِه‏، تمام شیعیانی که در نماز جمعه بودند منزل امام حسن (ع) بردند فرمودند ناهار غدیر مهمان امام حسن هستید.
شریعتی: آقا دعا کنید و خداحافظی کنیم.