اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-03-27- حجت الاسلام حسینی قمی-سیری در نهج البلاغه امیرالمؤمنین علی علیه السلام (خطبه 144)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خانم ها، آقایان به اولین روز هفته سمت خدا خیلی خوش آمدید. سلام می کنم خدمت عزیزان در هر کجا که هستید مخاطبان جان، مخاطبان عزیز شبکه سه، مخاطبان خوب شبکه افق، شنونده های رادیو معارف، هر کسی در هر کجا صدای ما را می شنوند و تصویر ما را می بیند خیلی خوشحال هستیم که با هم هستیم و در کنار هم هستیم. و با احترام و با افتخار در محضر حاج آقای حسینی عزیز. سلام علیکم و رحمۀ الله.

حجت الاسلام حسینی قمی: سلام علیکم و رحمۀ الله. عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه بینندگان عزیز. من فقط یاددآوری کنم با اجازه شما که یکشنبه ای که در پیش هست یعنی فردا آخرین یکشنبه ماه ذی القعده است. و شام یعنی یکشنبه شب، شب شهادت وجود مقدس امام جواد (س) است پاره تن امام رضا (س). ان شاءالله عزیزان عرض ادب و احترام به ساحت مقدس اهل بیت، درک معارف دین در مجالس اهل بیت (ع) را یاد آنها نرود. شب دوشنبه شب شهادت روز دوشنبه روز شهادت امام جواد (س) و آخرین روز از ماه ذی القعده. باز یاددآوری می کنم همان طور که هفته گذشته عرض کردم تقریباً قطعی سه شنبه اول ماه ذی الحجه هست. قهراً چیزی در حدود 20 روز تا عید غدیر بیشتر باقی نمانده است عزیزان همه تلاش و همت خود را برای اعتلای غدیر ان شاءالله به کار بیندازیم و در غدیر هم دیدید بعضی ها می پرسند می گویند آقا چه کار کنیم؟ آیا دهه ولایت؟ نه چرا دهه ولایت؟ ماه ولایت. اصلاً تمام، از اول ماه ذی الحجه تا آخر ماه ذی الحجه عزیزانی که تربیون در اختیار آنها هست، هر کسی به هر شکلی به اهل بیت، به امیرالمؤمنین (س) عرض ارادت کند یا هر کسی هر کاری بلد است انجام بدهد یک ماه زیاد می شود؟ چرا یک دهه ولایت، بگوییم ماه ولایت. می دانید در ماه ذی الحجه غیر دو روز که مناسبت شهادتی است دیگر ما نداریم، همه را می شود عید گرفت. عید ولایت است. غیر از هفتم ماه ذی الحجه که شهادت امام محمد باقر (ع) هست و نهم که روز عرفه شهادت حضرت مسلم (س) بقیه همه عید ولایت است. بنابراین ماه، ماه ولایت است مخصوصاً من تأکید کنم خواهش می کنم عزیزان به این نکته عنایت کنند ماه دائم می گوییم تا غدیر، نه تا غدیر تمام نمی شود. تازه غدیر ما وسط راه هستیم. بعد از غدیر تا مباهله به قول یکی از شعرای معاصر ما جناب آقای انسانی یک شعری می خواند می گفتند فرشته ها به هلهله از غدیر تا مباهله. تازه غدیر وسط راه هستیم تمام نشده است. ما حداقل تا 24 ـ 25 ماه ذی الحجه تا مباهله که 24 ذی الحجه است مناسبت های فراوانی که ان شاءالله بعداً خواهیم گفت به مناسبت اهل بیت بعد از روز غدیر هست. داستان نزول هل اتی هست، داستان آیه تطهیر هست، حدیث ثقلین هست. آیه ولایت هست، مباهله هست، از همه بالاتر مباهله هست. بنابراین خواهش می کنم عجله نکنند. من دیدم بعضی ها می گویند استقبال محرم، نه آقا سیدالشهدا (س) راضی نیست ما از حالا استقبال محرم برویم. ما مخلص سیدالشهدا و عزادارها خود سیدالشهدا هم می گوید جشن عید پدر بزرگوار من را اول برگزار کنید ان شاءالله از مباهله که عبور کردید عزیزانی که می خواهند برنامه ریزی کنند استقبال محرم بعد از مباهله. خود من هیچ کجا وعده نمی دهم تا بعد از 24 و 25 ماه ذی الحجه. دیدم بعضی از دوستان از حالا می گویند آقا دیگر پیراهن مشکی های خود را بیاورید نه آقا پیراهن مشکی ها را حالا بیرون نیاورید. برای شهادت امام جواد یک روز بله. امام باقر (س) یک روز بله. اما بعد از آن دیگر کنار می-گذاریم تا اول محرم خیلی ما زمان داریم. ان شاءالله این عید ولایت را، ماه ولایت را، مخصوصاً غدیر را باز هم عرض می کنم هر کس هر چه بلد است، باور کنید غصه می خوریم اگر کوتاهی کنیم در تعظیم جشن غدیر آن هم هر کس به هر شکلی که می تواند. کسی می خواهد مجلس بگیرد، کسی می خواهد کتاب بنویسد، کسی می خواهد بانی یک کتاب خوبی شود توزیع کند. کسی می خواهد شعر بخواند، مداحی کند، شعر بگوید، سرود بگوید، همایش بگیرد. هر کاری می خواهند و هر چه بلد هستند. اطعام کنند که ان شاءالله مفصل روایت آن را خواهیم خواند. قبلاً هم خواندیم. این حدیث شوخی نیست منابع بسیار قدیمی ما هست كَمَنْ أَطْعَمَ جَمِيعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الصِّدِّيقِين‏، روز غدیر کسی اطعام کند مثل کسی است که تمام انبیاء و صدیقین را اطعام کرده است. بنابراین ان شاءالله مهیا باشیم. این هم یاددآوری دوم. یک مطلب دیگر هم سریع محضر عزیزان خود عرض کنم این روزها در خبرها فراوان شنیدیم. به هر حال خبر ناگواری بود، خبر تأسف باری بود که یک جمعی، ده-ها نفر از هموطنان ما بر اثر استفاده از مشروبات الکلی تقلبی یک جمعی از آنها از دنیا رفتند، یک جمعی از آنها مصدوم شدند، مسموم شدند، بیمار شدند. من فقط یک جمله می-خواهم بگویم انتخاب مرگ و زندگی دست خود ما است من با ارادت به همه عزیزان، مخصوصاً جوانان عزیز می گویم ببینید ما برای زندگی این جا آمدیم، اما ادامه زندگی، مدل زندگی، و مدل مرگ دست خود ما است. چه جوری زندگی کنیم. در دعای افتتاح چه خواندیم؟ یک دعایی دارد. 30 شب ماه رمضان گفتیم خدایا وَ قَتْلًا فِي سَبِيلِكَ فَوَفِّقْ لَنَا، خدایا ما را موفق بدار. مرگ ما به شهادت. یعنی اولیاء خدا ماه رمضان 30 شب التماس کردند که پایان ما با شهادت باشد. امیرالمؤمنان در همین نهج البلاغه به مالک اشتر می فرماید أَسْأَلُ اللَّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ وَ عَظِيمِ قُدْرَتِه‏ نامه 53 به مالک. از خدا می خواهم رحمت واسعه خود را شامل حال ما بگرداند، قدرت با عظمت خود را به کار بیندازد تا پایان من و تو به شهادت ختم شود. این یک مدل مرگ است. آن وقت یک مدل مرگ این جوری بد نیست. انسانی که می خواهد خلیفه الله و باید خلیفه الله در روی زمین باشد مرگ او با مصرف مشروبات الکلی این شکلی باشد. من یک جمله دیگر از امیرالمؤمنان (س) بگویم در نهج البلاغه حضرت تعبیر خیلی تکان دهنده ای دارند، هشدار است. حضرت فرمودند كَمْ مِنْ شَهْوَةِ سَاعَةٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِيلا. یک ساعت، یک لحظه، ده دقیقه، یک لذتی که یک غم طولانی، یک حزن دائمی برای انسان است. الان آدم به هر حال متأثر است. صدها خانواده، پدر، مادر، برادر، خواهر، عمو، عمه داغدار. عزیزان آنها مصدوم و مسموم هستند، از دنیا رفتند، نباید آدم غصه بخورد. كَمْ مِنْ شَهْوَةِ سَاعَةٍ، ارزش دارد آدم یک لحظه بگوید می خواهم لذت ببرم آن وقت أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِيلا یک عمری مسیر خود را انسان با غم و اندوه طی کند. و می دانید این بحث مفصل است مجال نیست الان عرض کنم ما هر چه سراغ حرام برویم از حلال خود کم کردیم. یک وقتی در مباحث گفتیم روزی حلال، اگر شما عزیز من بر اساس آیات و روایات ما، معارف دین ما می گوید اگر از روزی، روزی حلال بر شما مقدر است اگر سراغ حرام رفتید به همان مقدار که سراغ حرام خواری می روید از حلال شما زده می شود. حیف نیست. من گاهی به دوستان عرض کردم می گویند آقا اسلام چه قدر دین سختی است؟ کجای اسلام سخت است؟ چه چیزی را حرام کرده است؟ آیه قرآن را خواندیم. قرآن کریم می فرماید به رسول خدا به پیامبر ما خطاب شده است، «قُلْ لا أَجِدُ في‏ ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى‏ طاعِمٍ يَطْعَمُهُ» (انعام/145) چیز حرامی نیست، کجا حرام است؟ شما محرمات را بشمارید ببینید چند تا است. الان صدها نوع نوشیدنی هست در حلال آن که نمی تواند انتخاب کند. صدها نوع حلال یکی را اسلام گفت مشروبات الکلی حرام. حالا اگر این مشروبات الکلی حرام شد دیگر دست ما بسته شد هیچی دیگر نیست بخوریم. هیچ نیست بخوریم، همه چیز را اسلام حرام حرام می-گوید. کجا حرام کرد؟ یک چیز را از مشروبات حرام کرد. یک مشروبات الکلی را حرام می گوید. صدها نوع نوشیدنی شما دارید. در غذاها صدها نوع غذای حلال دارید ولی یک مورد گفت گوشت خوک حرام. ببینید دوباره همه چیز حرام شد. همین یک دانه که حرام شد. به هر حال حیف است واقعاً غصه می خوریم. این را از روی غصه و ناراحتی عرض می کنم.
شریعتی: بیشتر این جا باید دعا کرد که اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ و بطاعتک عن معصیتک وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاك‏ که واقعاً این جا جای آن هست.
حجت الاسلام حسینی قمی: می دانید آقای شریعتی بعضی از این عزیزان ما جوان ها به هر حال آن هم که گرفتار شده است یک مسلمانی، یک برادر عزیزی است، شیطان است، همه ما در معرض وسوسه های شیطان هستیم. دلیل آن گاهی این است مخصوصاً جوان های عزیز می-گویند آقا یک شب هزار شب که نمی شود. در عمر ما یک شب در فلان منطقه پارتی گرفتند گفتند بیایید می رویم حالا هر چه بود می خوریم حالا یک شب هزار شب نمی شود. انسان را به این جا می-رساند که یک غم و اندوه جاودانه. امیدوار هستیم خدا به همه ما توفیق زندگی که پایان آن به قتلا فی سبیلک برسد بتوانیم خود ما مرگ خود را به زیبایی انتخاب کنیم نه این جور مرگ-ها.
شریعتی: و توفیق بدهد که زیست حلال داشته باشیم به معنای واقعی کلمه هم در رفتار خود، هم در خوراک خود، هم در گفتن-ها و شنیدن های خود که خود خیلی نکته مهمی است. خیلی خوشحال هستیم که در خدمت شما هستیم و خدمت حاج آقای حسینی عزیز ما و در محضر نهج البلاغه شریف و کلام شیوا و فصیح ایشان.
حجت الاسلام حسینی قمی: بسم الله الرحمن الرحیم. وعده دادیم تا غدیر ان-شاءالله و بعد از غدیر هم خطبه های امیرالمؤمنان (س) را در مورد ولایت بخوانیم. این که حضرت به مظلومیت خود اشاره می-کنند به حق مسلم خود اشاره می کنند. چون دیدید گاهی می گویند کجا امیرالمؤمنان (س) در نهج البلاغه یا در کلمات خود فرمودند من مظلوم واقع شدم، حق من را بردند. شما خیلی آن را شلوغ می کنید. حضرت چیزی نفرموده است. ما تا غدیر هم اگر از این خطبه ها بخوانیم تمام نمی شود. امروز خطبه 144 نهج البلاغه را می خوانیم. بسم الله الرحمن الرحیم. بَعَثَ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ یک مقدمه ای دارد تا به مسئله ولایت می رسند. بَعَثَ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ، خدای متعال پیامبران خود را فرستاد با آن وحی ویژه ای که به پیامبران داد. خداوند پیامبران را حجت بر مردم قرار داد. چرا؟ لِئَلَّا تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْكِ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ، نگویند آقا ما پیامبری ندیدیم، کسی ندیدیم، حرفی نشنیدیم. قرآن کریم هم اشاره دارد سوره مبارکه اسراء آیه 15    «رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرين‏» (نساء/165) برای چه این پیامبران را فرستادیم؟ «لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل‏» (نساء/165) مردم نگویند خدا یک پیامبری می فرستادی و بعد حجت تمام می کردی. حضرت می فرماید حجت تمام شده است. فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ، آنهایی که مبلغ دین هستند یاد بگیرند لسان پیامبران لسان صدق بود. فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إِلَى سَبِيلِ الْحَقِّ، أَلَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ كَشَفَ الْحَقَّ كَشْفَةً خدای متعال احوال مردم را آشکار کرد. یعنی چه؟ یعنی خدا یک کاری کرد مردم ظاهر خود را نشان دهند. باطن خود را نشان دهند ظاهر شود. برای چه خدا این کار را کرد؟ برای چه این امتحانات را سر راه ما قرار داد؟ برای این که فردا نگویند خدایا اگر ما امتحان کرده بودی ما آدم خوبی بودیم. امتحان نکردی، ما را امتحان کن. أَلَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ كَشَفَ الْحَقَّ كَشْفَةً خدا احوالات مردم با این آزمون های زندگی بر ملا کرد. احوال آنها را آشکار نمود در بوته امتحان قرار داد تا باطن ما معلوم شود. اهل عبودیت هستیم، نیستیم، اهل نماز هستیم، نیستیم، ترک گناه هستیم، نیستیم، چند مرده حلاج هستیم. خدا این دار آزمون را برای ما گذاشت چرا؟ لَا أَنَّهُ جَهِلَ‏ مَا أَخْفَوْهُ، خدا امتحان هایی که برای ما گذاشت نه این که خود او بخواهد بداند ما چه کاره هستیم، خدا خود می داند، لَا أَنَّهُ جَهِلَ‏ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ، نه این که ما چیزی مخفی داشتیم خدا خبر نداشت. خدا خبر دارد، وَ مَكْنُونِ ضَمَائِرِهِمْ وَ لَكِنْ لِيَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا، آیات اول سوره مبارکه ملک «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» (ملک/2) خدا می داند. گاهی تشبیه کردند مثال قشنگی هم هست یک معلم از دانش آموزها امتحان می گیرد خدایی معلمی که چند ماه با این دانش آموز همراه بوده است نمی داند این دانش آموز چه کاره است؟ معمولاً معلم ها شاگردهای خود را می شناسند. می گوید آقا من می دانم شما آخر کار هم به جایی نمی رسید. یکی هم می-گوید من می دانم تو نفر اول خواهی شد. ولی در عین حال امتحان می گیرد فردا دانش آموز ... خب آقای معلم ما را امتحان می کردی ببینی ما چه نمره ای می گیریم. امتحان می کردی ما بیست می شدیم. همه مدعی هستند. حالا معلم و شاگرد این مثال خیلی مثال پایینی است. شما حساب کنید خدای متعال و اطلاعی که از ما دارد حضرت می فرمایند لَا أَنَّهُ جَهِلَ‏ مَا أَخْفَوْهُ، خدا از باطن ما بی اطلاع نبود. لِيَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا، امتحان شود خود هم بدانند تکلیف چیست. فَيَكُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً وَ الْعِقَابُ بَوَاءً، ثواب در برابر کارهای نیک، و عقاب در برابر گناهان. از این جا حضرت وارد آن بحث ولایت می شوند. أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا، کجا هستند آنها که گمان می کنند آنها راسخ در علم هستند. آنها علوم حقیقی را می دانند. آنها همه چیز را بلد هستند. کجا هستند آنهایی که این جور فکر می کنند. دروغ می-گویند. کذباً هم دروغ می گویند و هم بغیاً علینا، می خواستند به ما ستم کنند. می خواستند حق ما را ببرند. منکر شدند مقامات اهل بیت (ع) را، علم اهل بیت را، افضل بودن اهل بیت را، آنها کجا هستند؟ أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ، کجا هستند ببینند خدا ما را بالا برد. آن جلسه هم عرض کردیم حدیث امام رضا (ع) برسیم یک روز مفصل بخوانیم آقا امام رضا (ع) فرمود امامت دست مردم نیست مردم بخواهند کسی را تعیین کنند. إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ، خدا عده ای را بالا برده است. خدا این شایستگی را در اهل بیت (ع) دیده است. رَفَعَنَا، خدا ما را بالا برد رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ، به آنها این مقام را نداد. وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ، به ما داد و آنها محروم هستند. وَ أَدْخَلَنَا وَ أَخْرَجَهُمْ، ما را در این علم و دانش و این مقامات داخل کرد، آنها را بیرون کرد. بِنَا يُسْتَعْطَى الْهُدَى، به وسیله ما هدایت پیدا می کنند. وَ يُسْتَجْلَى الْعَمَى، نابینا به وسیله ما راه را پیدا می کند. إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ، امامان از قریش هستند، آن هم از کدام طایفه؟ قریش طوایف متعددی دارد. از این واضح تر. غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ، از بنی هاشم. درخت وجود آنها در این نسل، نسل هاشم، غرسوا، غرس شده است. لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ، دیگر از این صریح-تر، واقعاً من نمی دانم امیرالمؤمنین (س) چه باید می فرمودند که معلوم شود آقا دارند از حق خود دفاع می کنند. لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِمْ،     به ولایی بودن، امام بودن، ولایت برای غیر از اهل بیت آن هم از قریش آن هم از هاشم، برای کس دیگر سزاوار نیست منها آثَرُوا عَاجِلًا، من خطبه نورانی حضرت را، این کلام نورانی حضرت را نورانیت خود ادامه دارد، من بخوانم بعد بر می گردم بعضی از فرازهای آن را بیشتر توضیح می دهم. منها آثَرُوا عَاجِلًا، چرا حق اهل بیت را بردند؟ چرا حق ما را بردند؟ علم ما را می دانستند، دانش ما را می دانستند، غدیر را می دانستند، افضلیت امیرالمؤمنان را می دانستند، منها آثَرُوا عَاجِلًا وَ أَخَّرُوا آجِلًا، دنیای نقد را اینها مقدم داشتند آخرت را گفتند حالا برسیم ببینیم چه کسی رفته است و چه کسی دیده است، آن را مأخر داشتند. شبیه این تعبیر را صدیقه طاهره (س) هم در یکی از بیانات نورانی ایشان داریم. بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُمْ وَ نَسُوا آجَالَهُمْ، سفره دنیا را پهن کردند، مرگ را فراموش کردند. وَ تَرَكُوا صَافِياً وَ شَرِبُوا آجِنا، آب زلال نورانیت اهل بیت، علم و دانش اهل بیت را کنار گذاشتند شَرِبُوا آجِنا، آب متعفن مسیر دیگران را انتخاب کردند. كَأَنِّي أَنْظُرُ، این که نظر حضرت در این قسمت اول به چه هست شارحین فرمودند می تواند به همه والیان ظلم باشد. ولی این حضرت سراغ یک فرد خاصی می رود بعد از این. كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى فَاسِقِهِمْ  وَ قَدْ صَحِبَ الْمُنْكَرَ فَأَلِفَهُ وَ بَسِئَ بِهِ‏ وَ وَافَقَهُ حَتَّى شَابَتْ عَلَيْهِ مَفَارِقُهُ، دست روی یک مورد خاص می گذارد. می-بینم فاسق اینها را که با منکر همراه شده است. شارح نهج البلاغه فرموده است اشاره است به عبدالملک مروان. می دانید در میان خلفا 37 ـ 38 خلیفه بنی عباس و 14 خلیفه اموی بعضی از آنها خیلی رتبه ظلم و جور و فسق و فجور آنها فوق العاده بوده است. از جمله همین عبدالملک. عبدالملک مروان را که زیاد شنیدید، سفاکی که افتخار می کرد به داشتن حجاج. خون آشام تاریخ یکی از والی های او بوده است. یک داستانی بگویم این در این کتاب تاریخ جلال الدین سیوطی هست تاریخ خلفای ایشان، ایشان نقل کرده است. می دانید جلال الدین سیوطی مال 500 سال پیش است. از علمای مهم اهل سنت است تفسیر دارد، کتاب های فراوانی دارد، تاریخ خلفا ملا جلال الدین سیوطی. ایشان می نویسد، من عمداً آدرس از این جا می دهم که فکر کنند فقط منابع شیعی دارد. می نویسد همین عبدالملک روزی که به خلافت رسید یک سخنرانی کرده است همه مردم گوش می دهند که اولین سخنرانی خلیفه چه می خواهد بگوید. یک کسی رئیس جمهور می شود، یک کسی به یک مقام ... آن سخنرانی اول خیلی مهم است. همه گوش می دادند چه می خواهد بگوید. گفت ای ایها الناس اگر کسی من را به تقوا دعوت کند با شمشیر گردن او را می-زنم. دیگر چه کسی جرأت دارد حرف بزند. یک مدتی گذشت یکی از شخصیت هایی که به هر حال در جامعه مورد احترام بود به نام زحری معروف است پیش خلیفه آمد. خیلی برای او احترام قائل بودند زهری گفت جناب خلیفه یک مطلبی شایع شده است در میان مردم حتماً دروغ است شما بگویید دروغ است که ما از طرف خلیفه اعلام کنیم که دروغ است. من از زبان خود شما بشنوم دروغ است من می دانم دروغ است خود شما بگویید دروغ است. گفت چه شایع شده است. گفت شایعه شده است که خلیفه مسلمین که شما باشید شرب خمر می کنید، شراب می خورید گفت همین. گفت بله. گفت به مردم بگو شرب خمر که چیزی نیست ما شرب دماء مسلمین می کنیم. ما خون مسلمان ها را می خوریم. امیرالمؤمنین فرمودند أَنْظُرُ إِلَى فَاسِقِهِمْ، هنوز عبدالملک نیامده است حضرت ببینید کجا را دارد خبر می دهد. البته به شما بگویم بقیه خلفا هم کمتر از این نبودند در همین پایه ها. عزیزان اگر می-خواهند مطالعه کنند من یک کتاب هم معرفی کنم خوب است. تاریخ خلفا را خیلی ها نوشتند ده ها تاریخ خلفا داریم. در میان اهل سنت هست، در میان علمای شیعه هست ولی به نظر من یک کتابی که شاید برای عموم مردم مفید باشد و جمع تمام این تاریخ ها هست تاریخ خلفای مرحوم محدث قمی هست. مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) یک کتاب دارد به نام تاریخ خلفا. ایشان تمام این تاریخ خلفای قبل از خود را دیده اند و همه را آوردند. قلم فارسی، روان خیلی خوب، به نظر من اگر کسی تهیه کند تا تمام را نخواند زمین نمی گذارد. خیلی کتاب خوبی است. تاریخ خلفای مرحوم محدث قمی (ره). اسم دیگر آن هم تمته المنتها است. عزیزان ببینید تمام خلفا حالا من یکی از آنها را عبدالملک گفتم در همین وادی ها هستند. حالا حضرت اسم می-برد. أَنْظُرُ إِلَى فَاسِقِهِمْ اشاره می کنند قَدْ صَحِبَ الْمُنْكَرَ آن چنان با منکرات همراه بوده است فَأَلِفَهُ اصلاً دیگر عادی شده است، مألوف شده است، مأنوس شده است، وَ بَسِئَ بِهِ‏ انس گرفته است وَ وَافَقَهُ همراه با منکرات شده است حَتَّى شَابَتْ عَلَيْهِ مَفَارِقُه‏ موی سر او در این فسق و فجور و منکرات سفید شد. در قتل و غارت و جنایت و شراب خواری و آدم کشی. وَ صُبِغَتْ بِهِ خَلَائِقُهُ، اخلاق او به همین رنگ، رنگ آمیزی شد. انسانی که باید به کجا می رسید، صبقه الله، قرآن می فرماید رنگ خدایی می گرفت «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة» (بقره/138) آن وقت حضرت می فرماید وَ صُبِغَتْ بِهِ خَلَائِقُهُ، صبقه الله نداشت، صبغت منکر و فسق و فجور و شرب خمر و ظلم و اذیت و آزار. اصلاً با همین رنگ آمیزی شد. ثُمَّ أَقْبَلَ مُزْبِداً كَالتَّيَّارِ، مثل یک موج خروشانی که لَا يُبَالِي مَا غَرَّقَ، دریا وقتی موج بر می دارد دیگر برای آن همه نیست که چه کسی این جا دارد از بین می رود. شد مثل موج خروشانی که همه را غرق کرد. همه را از بین برد. أَوْ كَوَقْعِ النَّارِ فِي الْهَشِيمِ، در گیاهان خشک آتش می افتد چه جوری به سرعت از بین می برد. لَا يَحْفِلُ‏ مَا حَرَّقَ، برای آن مهم نیست که چه را آتش می زند. آتش بیاید گیاه خشک دیگر تمام. أَيْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصَابِيحِ الْهُدَى وَ الْأَبْصَارُ اللَّامِحَةُ إِلَى مَنَارِ التَّقْوَى، کجا است آن خردهایی که با چراغ هدایت نورانی شود؟ مصابیح هدا کجا است؟ آن جمله معروف إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة و اهل بیت مصابیح می شوند. کجا هستند آنهایی که از این مصابیح و چراغ های هدایت نور بگیرند؟ الْأَبْصَارُ اللَّامِحَةُ، چشم های دوخته شده إِلَى مَنَارِ التَّقْوَی، علم های تقوا. أَيْنَ الْقُلُوبُ الَّتِي وُهِبَتْ لِلَّهِ، چه قدر این قشنگ است. دل هایی که دل داده خدا هستند. وُهِبَتْ لِلَّهِ، آدم چه چیزی به خدا بدهد؟ دل بدهد. وُهِبَتْ لِلَّهِ، کجا است آن دل هایی که دل به خدا داده است أَيْنَ الْقُلُوبُ الَّتِي. وَ عُوقِدَتْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ. با چه گره خورده است، با بندگی خدا. آنها کجا هستند؟ دل داده های خدا کجا هستند؟ آنها که اطاعت الهی را به دل گره زدند کجا هستند.
شریعتی: یک چیزی حاج آقای حسینی خیلی جالب است که در اوج فصاحت و بلاغت کلام امیرالمؤمنین و معانی و مفاهیم بلند آن یک غربتی در کلمات حضرت موج می زند.
حجت الاسلام حسینی قمی: یعنی چرا امیرالمؤمنین (س) باید مدام ناله کند؟ مدام گلایه کند؟ حالا چون شما عنوان کردید من این را اشاره کنم یک کتابی به نام کنز العمال داریم مال یکی از محدثین اهل سنت است. کتاب خیلی مهمی هم هست مال 400 ـ 500 سال پیش است. خیلی در میان اهل سنت مهم است، کنز العمال کتاب حدیثی اهل سنت است. این داستان را آن جا نوشته است. من در منابع شیعی ندیدم. ایشان نقل می کند. می گوید امیرالمؤمنین (س) آمدند یک حکمتی را بیان کنند کسی از حضرت تقاضای موعظه کرد آقا تا آمدند موعظه را شروع کنند گریه ایشان را امان نداد. بلند بلند گریه می کردند یک وقتی اشاره کردم به قدری که محاسن حضرت پر از اشک می شد یک دستی به محاسن می زدند اشک محاسن حضرت می پاشید. بعد چه می فرمودند؟ یک جمله ای هم ضمن آن می فرمودند حالا این داستان چه زمانی است؟ می گوید روزهای آخر عمر امیرالمؤمنان (س)، این 5 سالی که همیشه با خون جگر بود، با خون دل بود. جنگ جمل با آن همه غصه یک عده در مقابل امیرالمؤمنان بایستند، جنگ صفین با معاویه بیش از یک سال، 70 هزار کشته، بعد جنگ نهروان، همین آدم های نادانی که از امیرالمؤمنان جدا شدند، این سه جنگ خیلی دل حضرت را پر از غصه کرده بود. انسانی، شخصیتی آسمانی مثل امیرالمؤمنان (س) 25 سال خون دل، خانه نشین، 5 سال هم بیاید هر روز درگیر یک جنگ و حادثه ای باشد. جمل قریب 30 هزار کشته، صفین 70 هزار کشته، نهروان با آن همه گرفتاری. آن وقت روز آخر حضرت آمد خطبه بخواند و سخنرانی کند گریه امان نداد. گریه مفصلی کردند بعد این جمله را فرمودند. کنزل العمال می-نویسد. نام شهدای خود را می بردند، افسران دلوار، أین عمار، یک یک اینها را نام می بردند و گریه می کردند. این که می-فرمود یک حزنی در ندای حضرت هست، واقعاً یک چنین حزنی هست. چرا شخصیتی مثل امیرالمؤمنان (س) بعد از 25 سال خانه نشینی تازه باید بنشیند گلایه کند من کجا بودم، چه کردید، چرا همراهی نمی کنید؟ اینها کجا هستند، آنها کجا هستند، راسخون در علم ما هستیم. بعد از من شما به کجا خواهید رسید؟ قبل از من شما را کجا بردند؟ این چند روز را اقلاً قدر بدانید. ای کاش مردم این 5 سال را قدر می دانستند. بدون هیچ حرف و حدیث و درگیری پای خطبه های امیرالمؤمنان می نشستند مدل زندگی را تا آخر تاریخ یاد می گرفتند نه این که حضرت را درگیر این همه جنگ کنند. لذا حضرت می فرماید کجا است، أَيْنَ الْقُلُوبُ الَّتِي وُهِبَتْ لِلَّهِ. آنهایی که دل داده خدا هستند، دل به خدا داده باشند کجا هستند؟ وَ عُوقِدَتْ عَلَى طَاعَةِ اللَّه‏، دل بر طاعت خدا گره زده باشند. باز حضرت گله می فرمایند. ازْدَحَمُوا عَلَى الْحُطَامِ، نه، نه، نه دل به خدا ندادند، خیلی ها آمدند ازدحموا، ازدحام کردند، علی الحطام، در این دنیای بی ارزش، وَ تَشَاحُّوا عَلَى الْحَرَامِ ، نه سراغ حرام رفتند. یک وقت آدم سراغ حرام می رود، یک وقت دعوا دارد سر این که این قدرت حرام به من برسد، به تو برسد. ببینید تاریخ خلفای بنی امیه و بنی عباس چه قدر از همدیگر کشتند برای رسیدن به این خلافت غصبی. خلافت غصبی چه قدر همدیگر را کشتند. وَ تَشَاحُّوا عَلَى الْحَرَامِ وَ رُفِعَ لَهُمْ عَلَمُ‏ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَصَرَفُوا عَنِ الْجَنَّةِ وُجُوهَهُمْ وَ أَقْبَلُوا إِلَى النَّارِ بِأَعْمَالِهِمْ، با این که علم بهشت مقابل آنها بود، هم علم آتش. ولی از بهشت روی برگرداندند و به طرف آتش رفتند. وَ دَعَاهُمْ رَبُّهُمْ، خدای آنها را صدا کرد. آواز خدا همیشه در گوش دل است، کو دل که دهد گوش به آواز خدا. آواز خدا همیشه هست همه عالم آواز است اما چه کسی گوش می کند. وَ دَعَاهُمْ رَبُّهُمْ، خدا آنها را صدا کرد، فَنَفَرُوا، آنها فرار کردند، وَ وَلَّوْا، پشت کردند. وَ دَعَاهُمُ الشَّيْطَانُ، شیطان آنها را صدا کرد‏ فَاسْتَجَابُوا وَ أَقْبَلُوا، استجابت کردند، دعوت شیطان را قبول کردند. صدیقه طاهره (س) باز در همان خطبه دارد. چه قدر مفاهیم خطبه های امیرالمؤمنان و صدیقه طاهره (س) و اهل بیت به هم نزدیک است. صدیقه طاهره در آن خطبه دارد که حضرت می فرماید که أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِه‏، شیطان سر خود را از سوراخ بیرون کرد. پیامبر که از دنیا رفتند بدن پیامبر گرامی روی زمین بود شیطان سر خود را از سوراخ بیرون کرد. به اینها یک صدا زد. أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِه، یک صدا زد، اینها همه جواب شیطان را دادند. لبیک گفتند، اینها که باید به خدا لبیک می گفتند. من برگردم یک نکات ظریفی از خطبه حضرت را توضیح بدهم. در یک فرازی حضرت فرمود أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم‏ کجا هستند آنها که فکر می کنند راسخ در علم هستند؟ علم و همه چیز در اختیار اهل بیت (ع) بود. من اگر برسم 7 تا آدرس خیلی سریع راجع به علم اهل بیت (ع) بگویم. سعی می کنم بیشتر از منابع اهل سنت عرض کنم. آ جلسه نمی دانم عزیزان یاد آنها هست یا نه، این کتاب نوشته های ذهبی را معرفی کردیم. شمس الدین ذهبی، گفتیم از علمای بسیار مهم اهل سنت است. شافعی مذهب هست. شاگرد ابن تیمیه بوده است. وفات ایشان 748 ه.ق است. قرن هشتم. هشتصد سال پیش. مؤلف ده ها کتاب است. اصلاً تخصص او رجال است. کتاب های رجالی و حدیثی. که آن جلسه عرض کردم کم لطفی هایی که داشت حالا می خواهیم یک کتابی دارد به نام التفسیر و المفسرون. شمس الدین ذهبی التفسیر و المفسرون جلد اول صفحه 89. این حدیث را از ابن عباس نقل کرده است. می گوید ما اخذتم من تفسیر القرآن الا علی بن ابیطالب، ابن عباس صحابی گرانقدر رسول خدا و امیرالمؤمنان که اخیراً هم تفسیر ایشان جداگانه مفصل چاپ شده است می گوید ما اخذتم من تفسیر القرآن الا علی بن ابیطالب، من فقط شاگرد مکتب امیرالمؤمنین (ع) هستم. این نقل را ذهبی کرده است. هر چه دارم از علی بن ابیطالب دارم. باز این جمله مال ابن عباس است در منابع عامه فراوان آمده است. مرحوم علامه امینی در الغدیر جلد دوم مفصل نقل کرده است. ابن عباس گفت مَا عِلْمِي وَ عِلْمُ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ (ص) دانش من و تمام اصحاب پیامبر را روی هم بریزید با دانش امیرالمؤمنان مقایسه کنید فِي عِلْمِ عَلِيٍّ إِلَّا كَقَطْرَةٍ فِي سَبْعَةِ أَبْحُر، یک قطره در کنار اقیانوس ها. حدیث سوم، باز این حدیث در منابع اهل سنت فراوان است، علامه امینی در الغدیر جلد سوم آورده است حدیث معروفی است. ولی می خواهم یک جمله ای ذیل آن بگویم. که خلیفه دوم بارها می گفت لَا أَبْقَانِيَ اللَّهُ بِأَرْضٍ لَسْتَ بِهَا، من نباشم در زمینی، در جاهایی که شما نباشید یا ابا الحسن. این عبارت به شکل های مختلف نقل شده است. لَا أَبْقَانِيَ اللَّهُ لِمُعْضِلَة، گره ای نباشد که علی بن ابیطالب به فریاد من نرسد. این معروف است بیش از 70 بار گفت لو لا علی، اگر امیرالمؤمنان به فریاد من نرسیده بود من از بین می رفتم. بیچاره می شدم. و همین ذهبی، خواهش می کنم عزیزان عنایت کنند، همین ذهبی در التفسیر و المفسرین در همین جلد و المفسرون، جلد اول آن، می گوید به قدری جناب خلیفه اعتراف کرد به دانش امیرالمؤمنان که خدا نکند من یک جایی باشم شما نباشید که این به صورت یک ضرب المثل در آمد. هر کسی یک چیزی را می خواست نمی دانست و آن عالم که مورد نظر او بود در آن جلسه نبود می گفت قضیۀ و لا ابا الحسن. ضرب المثل شد. ذهبی نوشته است. می گفت قویۀ و لا ابا الحسن. یک مشکل علمی داریم، پیش آمده است که ابا الحسن نیست. این را ذهبی می-گوید که در میان عرب ضرب المثل شد که قضیۀ و لا ابا الحسن. این را مفصل در منابع نقل کردند. باز این حدیثی که در منابع متعدد آمده است علامه امینی (ره) دارد، ابن ابی الحدید دارد، تاریخ دمشق دارد، الاستیعاب آورده است. رسول خدا فرمود أَقْضَاكُمْ عَلِي‏، از همه در قضاوت موفق تر، عالم تر امیرالمؤمنان (س) هست. یا این حدیثی که در همین کنزالعمال که این داستان را از آن گفتم جلد سیزده صفحه 114 من یادداشت کردم. این حدیث را مؤلف کنز العمال که از منابع مهم اهل سنت است نقل کرده است که امیرالمؤمنان فرمود عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَلْفَ بَابٍ، رسول خدا هزار باب علم به من یاد داد که از هر بابی هزار باب گشوده می شد. این حدیث در منابع عامه است. یا این جمله ای که در خود خطبه امیرالمؤمنان (س)، خطبه 93 هست. امیرالمؤمنان فرمود، قبلاً هم خواندیم، چند بار حضرت فرمودند در نهج البلاغه هم هست. سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏. عزیزان من یک نفر را پیدا کنید جرأت کرده باشد یک چنین ادعایی کرده باشد. می گوید من راه های آسمان را از راه های زمین بهتر می دانم. یک وقت این قصه را گفتیم. حالا امروز هم بگوییم خیلی صحبت ما خسته کننده نباشد. خدا رحمت کند آقای مروی می گفت یک کسی در یکی از شهرها بالای منبر رفت. یک عالمی، یک اهل منبری، گفت هر چه می خواهید از من بپرسید. پناه بر خدا اگر انسان یک وقت غرور گرفتار شود گفت هر چه می خواهید از من بپرسید. یک کسی از پای منبر آن هم قصدی نداشت گفت آقا چون خود شما گفتید هر چه می خواهید از من بپرسید من یک سوال خیلی ساده دارم. حضرت خدیجه (س) نام مادر بزرگوار ایشان چه بود؟ این هر چه فکر کرد معروف است خدیجه بنت خویل است. نام مادر نشنیده بود. این بلد نبود. همین را بلد نبود. یک سوال. ایشان می فرمود از منبر پایین آمد دیگر در آن استان جرأت نمی کرد قدم بگذارد. حالا قصه ها مفصل است و فراوان کسانی که گفتند سلونی قبل ان تفقدونی و رسوا شدند. یکی کسی گفت سلونی قبل ان تفقدونی یک زنی از پشت پرده بلند شد یک سوال کرد این آقا نتوانست جواب بدهد عصبانی شد، گفت با اجازه شوهر خود جلسه آمدید یا بدون اجازه شوهر خود آمدید، اگر شوهر شما به شما اجازه داده است خدا شوهر شما را لعنت کند، اگر بدون اجازه آمدید، گفتند چرا لعن می کنی؟ جواب بلد نیستی، چرا می گویی سلونی قبل ان تفقدونی. یا این جمله ای که باز امیرالمؤمنان (س) در خطبه 175 لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُم‏، می خواهم تمام جزئیات زندگی هر کدام از شما را بگویم بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ، آغاز شما چه بوده است؟ پایان شما چه خواهد شد؟ عاقبت شما چه خواهد شد؟ شر است، خیر است، جزئیات زندگی شما. کجا می روید؟ چه می کنید؟ با چه کسی می جنگید؟ با چه کسی صلح می کنید؟ تمام جزئیات. ولی می ترسم. أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللَّه‏، می ترسم بگویم من را از پیامبر بالاتر بدانید. می دانید امیرالمؤمنان همه علوم خود را عرضه نکرد، خود او می فرماید که همه را نمی گویم، همه علوم را عرضه نکرد ما علی اللهی داریم، اگر همه چیز را نشان می داد آن وقت چه مصیبتی بود. أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللَّه‏، من را از پیامبر بالاتر بدانید. أَلَا وَ إِنِّي مُفْضِيهِ إِلَى الْخَاصَّة، به خواص اصحاب خود می گویم. به همه نمی گویم به خواص اصحاب خود اینها را خواهم گفت. پس بنابراین در شرح این خطبه این یک بیان. در یک بیان دیگری هم اضافه کنم دل من نمی آید این عبارتی را این جا آورده بودم، این تاریخ یعقوبی است اگر اجازه بفرمایید عبارت را بخوانم. مؤلف تاریخ یعقوبی وفات آن 292 است. تا الان 1152 سال می شود مال امروز و دیروز و پریروز نیست. این تاریخ یعقوبی از تاریخ های بسیار قدیمی است. دو جلد است. 1152 سال پیش. تاریخ یعقوبی را کاتب می گفتند. چرا کاتب می گفتند؟ چون کاتب تشکیلات بنی عباس بوده است. می خواهم بگویم این جور هم نبوده است که از شیعیان مخلصی که حالا ما راجع به امیرالمؤمنین (س) توصیف می کنیم. اصلاً به کاتب معروف بوده است و کاتب تشکیلات بنی عباس بوده است. این جلد دوم آن هست صفحه 111، من عبارت آن را بخوانم. حرف مال امروز و دیروز نیست. می گوید رسول خدا در حج که بر می گشتند یک خطبه-ای خواندند. خطبه خیلی مفصل است، بسیار بسیار زیبا است مجال نیست، من یک صفحه خطبه را صرف نظر می کنم تا به این جا می رسد حضرت فرمود لَا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّاراً، بعد از من بر نگردید دوباره کافر شوید. دوباره همه چیز را پشت سر نگذارید. مذلین، يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْض‏، تا به این جا می رسد انّی قد خلفت فیکم، کتاب 1152 سال پیش تاریخ یعقوبی. پیامبر خطبه خواندند در سرزمین منا. خطبه هایی در سفر حج ایشان است. انی قد خلفت فیکم ما ان تمسکتم به لنتضل. دو تا یادگار گذاشتم كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي‏. أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ، من گفتم، اعلام کردم، قالوا نعم، حضرت فرمود اللَّهُمَّ اشْهَد خدایا تو شاهد باش من گفتم. تا می رسد که حضرت غدیر خم آمدند. به جایی رسیدند فسار الی موضع بالقرب من الجوف. حاجی ها می-دانید اینها که مشرف شدند از مدینه، مدینه اول هستند، اینها که مدینه اول هستند کجا محرم می شوند؟ مسجد شجره. در خود شهر مدینه است. اینها که مدینه بعد هستند، بعداً مدینه را می روند، اول می روند مکه مشرف می شوند کجا محرم می شوند؟ جوفه. جوفه نزدیک غدیر خم است.می گوید موضع بالقرب غدیر، یقال له: به آن چه می گفتند؟ غدیر خم. چه زمانی بود؟ لثمانی عشر لیله خلد من ذی الحجه. هجده روز از ماه ذی الحجه گذشته بود. دیگر می شود با تاریخ و عید غدیر تطبیق داد. ایستاد، قام خطیب، سخنرانی کرد. و اخذ بید علی بن ابیطالب قال الست اولی بالمؤمنین من انفسهم. قالوا بلی یا رسول الله. قال أَلَا مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ- اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه‏، ثم قال، رسول خدا فرمود ایها الناس انی فرتکم و انتم واردیه علی الحوض. من داریم می روم، آخرین حج پیامبر بود. 70 روز بعد از غدیر خم حضرت از دنیا رفت. من دارم می-روم شما بعد از من می آیید. انی سالئکم حین تردون. وقتی می-آیید من از شما سوال می کنم حین تردون علیه. از شما چه می-پرسم؟ ان ثقلین، کتاب و عترت. فانظروا کیف ببینید بعد از من با قرآن و اهل بیت چه می کنید. قالوا و من ثقلان یا رسول الله ثقلان چیست؟ قال الثقل الاکبر کتاب الله سبب ثقل اکبر قرآن است. یک طرف آن به ید الله، یک طرف آن دست شما. و استمسکوا به و لا تضلوا و عترتی اهل بیتی. عترت من اهل بیت من است. آن جلسه اگر نظر شما باشد اشاره کردم، این هم خیلی سریع اشاره کنم در همین خطبه 144 که خواندیم امیرالمؤمنان (س) نفرمودند ان الائمه من قریش، ائمه از قریش هستند. قریش طوایف مختلفی دارد. غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِم‏. آن جلسه عرض کردم باز هم عرض می کنم ببینید در تمام منابع اهل سنت، در تمام صحیح ها، صحیح بخاری، صحیح مسلم، صحیح ترمذی، سنن ابن ماجد، سنن ابی داود، مسند احمد حنبل، این حدیث را ده ها نفر نقل کردند که رسول خدا فرمود لَا يَزَالُ هَذَا الْإِسْلَامُ عَزِيزاً اسلام با عزت هست إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَة كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ تا دوازده خلیفه همه هم از قریش هستند. یک نفر به ما بگوید این دوازده خلیفه به چه چیزی قابل تطبیق است. خلفای اول، اینها که 4 تا بودند، خلفای بنی امیه 14 تا بودند، خلفای بنی عباس، 37 ـ 38 تا بودند. شما این که رسول خدا فرمود 14 خلیفه، این که امیرالمؤمنان می فرماید ان الائمه من قریش غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِم با کجا قابل تطبیق هست؟
شریعتی: بسیار خوب. با همین سوال بحث امروز را باید تمام کنیم حالا دوستان فکر می کنند و ان شاءالله ادامه بحث و نکته های حاج آقای حسینی را در محضر نهج البلاغه شریف و کلام نورانی مولا هفته آینده ان شاءالله خواهیم شنید. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. ما باید آیات را بشنویم امروز دوستان من صفحه 338 را تلاوت خواهند کرد. آیات نورانی سوره مبارکه حج. الهی که در پناه قرآن کریم باشید. حاج آقای حسینی دعا کنند و ان-شاءالله خداحافظی کنیم. صفحه 338قرآن کریم