اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-03-01- حجت الاسلام والمسلمین رفیعی- نکاتی پیرامون حسن عاقبت و سوء عاقبت (شرح دعای یازدهم صحیفه سجادیه)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خانم ها، آقایان سلام ایام بر همه شما مبارک و محنا باشد ان شاءالله. هنوز در حال و هوای ولادت حضرت معصومه (س) نفس می کشیم و ایام دهه کرامت، ان شاءالله بر همه شما مبارک باشد و بهترین رزق و روزی در این ایام نصیب شما بشود به برکت کریمه اهل بیت و برادر بزرگوار ایشان حضرت خورشید حضرت علی بن موسی الرضا امام رئوف و امیدوار هستم که همه مردم عزیز ما سعادتمند و عاقبت به خیر باشند. و الهی بلاها از شما به دور، آقای دکتر رفیعی سلام علیکم و ایام خیلی مبارک باشد و شما هم خیلی خوش آمدید.

رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین. عرض سلام و ادب دارم خدمت بینندگان عزیز و جنابعالی. مخصوصاً تازه روز دختر بود دختر خانم های عزیز که خداوند ان-شاءالله همه آنها را عاقبت به خیر کند و خوشحال هستیم که امروز مجدد در خدمت شما هستیم.
شریعتی: گفت چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست، آن به که کار خود به عنایت رها کنند. می خواهیم راجع به حسن عاقبت صحبت کنیم و به نظر من دعایی بالاتر از این دعا نیست که اللّهمّ‏ اجعل‏ عواقب‏ أمورنا خيرا.
رفیعی: ان شاءالله. همان طور که بینندگان عزیز استحضار دارند ما به مناسبت دعای یازدهم صحیفه سجادیه که دعای عاقبت به خیری است یکی ـ دو جلسه در این موضوع صحبت کردیم. کتابی را هم اسم بردم هفته گذشته منتها دیگر نشد که نشان بدهیم. یکی از آقایان که فوت هم کردند، مرحوم آقای ابوترابی از علمای یزد بودند و من هم خدمت ایشان رسیده بودم و ایشان هم خیلی به من محبت داشتند ایشان یک دو جلد کتاب خیلی خوب دارند به نام اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت. این کتاب دو جلد است. تقریباً این کتاب عمده مباحث راجع به این موضوع را آورده است و شیرین هم هست. چون داستان گونه است. خیلی های آن داستان گونه است و در قالب بسیاری از داستان ها این بحث را برای مخاطب جا انداخته است. آخر بعضی از کتاب ها خیلی تخصصی است. آنها هم لازم است ولی شاید عموم نتوانند استفاده کنند. در این کتاب اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت مرحوم آقای میرزا حسن ابوترابی (ره)، پیرمرد باصفایی بود. خیلی عالم متدینی بود. من خدمت ایشان در یزد رسیده بودم. این کتاب را ایشان نوشته است. اجازه می خواهم باز قبل از این که به همان دعا بپردازیم چون ما در برنامه قبل هم یک مقدار کلی صحبت کردیم چون این بحث خیلی کلیات دارد یک مقداری دیگر روی این موضوع من صحبت کنم. سه تا آیه قرآن را اشاره می کنم که در آیات قرآن بعضی جاها تعبیر عاقبت آمده است. مثل این که می گوید برگردید عاقبت فلان گروه را ببینید. «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين‏» (اعراف/128) کلمه عاقبت آمده است. ولی بعضی آیات کلمه عاقبت ندارد ولی مفهوم آن همان بحث عاقبت بخیری است. از جمله این آیه شریفه که «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب‏» (رعد/29) یعنی کسانی که ایمان و عمل صالح در واقع دو رکن اساسی، شاید بتوانیم بگوییم مردم 4 دسته هستند. بعضی ها نه ایمان دارند، نه عمل صالح، مثل کفار، بعضی ها ایمان دارند، عمل صالح ندارند، حالا یا اعتقاد آنها است مثل مرجعه که یک گروهی بودند می گفتند ایمان اصلاً عمل نیست فقط باور است. بعضی ها عمل صالح دارند خیلی خدمت می-کنند ولی ایمان ندارند. یعنی می بینید خدمت هایی هم کرده است حتی به فقرا، به مستمندان اما منشأ دینی و ایمانی ندارد. پس بعضی ها جفت آن را ندارند، بعضی ایمان دارند، عمل صالح ندارند، بعضی عمل صالح دارند، ایمان ندارند، قرآن می گوید الَّذينَ آمَنُوا اول یک باوری داشته باشید بعد وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‏ لَهُمْ طوبی از همان لغت طیب می آید یعنی پاکیزه. وَ حُسْنُ مَآب‏، مآب از آوب به معنای بازگشت یعنی بازگشت نیکویی دارند. همان عاقبت بخیری است. حسن مآب معنای آن همین است. باز در سوره ابراهیم آیه 27 هم که خدا رحمت کند آیت الله العظمی بهجت (ره) که ما خیلی خدمت ایشان منبر می-رسیدیم، ایشان این دعا را خیلی هر وقت من از منبر پایین می-آمدم برای من این دعا را می کردند، حالا دعا را عرض می کنم، از همین آیه گرفته شده است. يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ، کاملاً بحث عاقبت به خیری از این آیه استفاده می شود. یعنی کسانی که ثابت هستند هم در دنیا و هم در آخرت خدا هم اینها را ثابت نگه می دارد. یعنی دیگر اعوجاجی پیدا نمی کنند. دعایی که ایشان همیشه می-کردند بعد شنیدن برای سایر منبری ها هم این دعا را می کردند می گفتند ثبتک الله بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا و الآخره. این که می گوییم انشاءالله تا موقع جان دادن زبان ما لا اله الا الله بگوید به اصطلاح بعضی از این پیرمردهای قدیمی در صلوات های خود می گفتند که در سرازیری قبر مثلاً بتوانید فلان ذکر را بگویید این همان قول ثابت است که نشان از بحث عاقبت به خیری دارد.
شریعتی: هم باید ثبات قدم داشت و هم ثبات قول در واقع.
رفیعی: ما در زیارت عاشورا هم می گوییم ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْن‏. یک چند تا نمونه دیگر هم عرض کنم. امروز می خواهم بحث را از یک منظر به اصطلاح دیگری مطرح کنم که فکر می کنم ان شاءالله نکات خوبی در آن باشد. میلاد حضرت معصومه (س) دیروز بود روز اول ذیقعده، در زیارت نامه ایشان یک فرازی داریم که من گاهی به رفقا می گویم که این را در قنوت هم بخوانید. این همان عاقبت به خیری است. اللهم إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَخْتِمَ لِي بِالسَّعَادَةِ، خیلی قشنگ است. خدایا ما از تو می خواهیم پایان کار و فرجام ما به سعادت تمام شود. فَلَا تَسْلُبَ مِنِّي مَا أَنَا فِيه‏، آن چیزی که الان داریم از ما نگیر. آقای شریعتی الان مثلاً یک اعتباری دارد، یک جایگاهی دارد، مردم روی ایشان حساب می کنند تدینی دارد، اهل نماز است، خدا این را از ایشان نگیر. و شما دیدید که از بعضی ها گرفتند. بعضی از من و شما خیلی مهم تر. شاگرد اول های کلاس دینداری از آنها گرفته است. خیلی دعای مهمی است فَلَا تَسْلُبَ مِنِّي مَا أَنَا فِيه وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم‏، خیلی دعای قشنگی است. اول عاقبت به خیری. جنبه اثباتی. بعد جنبه سلبی این را از ما نگیر. و بعد آخر آن لا حول معنای آن این است یعنی خدایا اینها همه به قوه تو است، تو باید عنایت کنی. و نکته دیگری که این جا باید عرض کنم که حالا این هم توضیح همین فراز زیارت حضرت معصومه است که در روایت هم داریم رُبَّ كَلِمَةٍ سَلَبَتْ نِعْمَةً. امروز در فضای مجازی اینهایی که حرف هایی می زنند آبروی آنها گاهی ریخته می شود خوب می فهمند من چه می گویم. چه بسا یک کلمه ای که نعمتی را از انسان می گیرد. یک اشتباه، یک جمله، یک کلیپ، 30 ثانیه، ممکن است 30 سال عمر را بر فنا بدهد. خیلی حواس ما باید جمع باشد. این هم نکته دوم. دو آیه خواندم با یک زیارت. مطلب سوم از مولای ما آقا علی بن موسی الرضا (ع) که به میلاد ایشان هم داریم نزدیک می شویم این دهه هم دهه کرامت است ان شاءالله برنامه شما هم یک قسمتی از آن مشهد حتماً خواهد بود. ما هم دعاگوی شما هستیم. یک روایتی دارد که حالا 2 ـ 3 جور نقل شده است من این نقل آن را می خوانم. فرمودند 3 روز در زندگی انسان ها وحشتناک است، حساس است. خیلی مشکل است. إِنَّ أَوْحَشَ مَا يَكُونُ هَذَا الْخَلْقُ، یکی از وحشتناکترین و خطرناکترین و حساسترین روزها برای این بندگان فرمودند که سه روز هست. یکی از آنها يَوْمَ يُولَدُ یا در بعضی از نقل ها یوم ولد، روز تولد. خیلی حساس است. بچه سالم به دنیا بیاید. مادر خدای نکرده از بین نرود. حساسیت آن روز برای خود بچه نیست چون توجه ندارد ولی همه نگران هستند که خدا کند اتفاقی برای او نیفتد. روز اولی که انسان به دنیا می آید و دنیا را می بیند و چیزهایی می بیند که تا به حال ندیده بود. روز دوم، روز مرگ، يَوْمَ يَمُوتُ، روز مرگ هم چرا واقعاً حساس است؟ حالا من چون خود آدم خیلی کنجکاوی هستم همیشه به دوستان خود می گویم، می گویم من از مرگ از یک جهت بدم نمی آید می خواهم ببینم آن جا چه خبر است. چه می گویند. واقع آن دوست دارم. خود خوشم می آید ببینم چه اتفاقاتی می-افتد در قبر که می گذارند. اصل آن که قابل انکار نیست. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان‏» (رحمان/26) و روز سوم هم يَوْمَ يُبْعَثُ روزی که انسان مبعوث می شود فَيَرَى أَحْكَاماً لَمْ يَرَهَا، چیزهایی می بیند که تا به حال ندیده است. برداشت من این است این سه روز پایان سه دوره است. یکی پایان بارداری، یکی پایان دنیا و یکی هم قبر. آغاز سه دوره است. یکی آغاز دنیا، یکی آغاز قبر، یکی هم آغاز قیامت. هر سه هم پایان است. و این سه روز انسان به سه سلامت نیاز دارد. دائم نمی گویید ان شاءالله بچه شما سالم به دنیا بیاید. ان شاءالله سالم هم بمیرید، ان شاءالله سالم همه مبعوث شوید، محشور شوید. که در قرآن کریم راجع به دو پیامبر این سه روز آمده است. حضرت عیسی (ع) و حضرت یحیی (ع). علت آن هم این است که حضرت عیسی چون به تولد او گیر داده بودند، حضرت یحیی هم به تولد به او گیر داده بودند. حضرت عیسی که پدر نداشت. حضرت یحیی هم پدر و مادر پیر و مادر نازا داشت. خدا در قرآن راجع به این دو پیامبر دارد که حضرت عیسی می-گوید که «وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا» (مریم/33) روز تولدم، روز مرگم، من سالم هستم کسی شک نکند. اینها که امام رضا این روایت را می فرماید من گاهی به رفقای خود می گویم، می گویم این سه روز دو روز آن در اختیار ما نیست یعنی دو دوره آن. یکی دوران بارداری مادر مثلاً من که نمی توانم به مادر خود بگویم یا آن بچه ای که در شکم است به مادر بگوید که مادر موز بخور، سیب بخور، فلان ویتامین را بخور، برای من این جا اثر دارد. بچه که حرف نمی تواند بزند. پس روز تولد در اختیار آن بچه داخل شکم نیست. روز بعث هم در اختیار آدم داخل قبر نیست. چون آن جا، جای عمل نیست. اما دنیا در اختیار است. به عبارت دیگر سرنوشت روز یوم یموت را ما تعیین می کنیم. یوم یبعث دست ما نیست. یوم یولد هم دست ما نیست. اما آن را ما تعیین می کنیم با درست عمل کردن ما. این هم نکته بعدی. من یک چیزی را جناب آقای شریعتی امروز مدنظر داشتم عرض کنم خدمت بینندگان و آن یک مروری در بحث عاقبت به خیری به سیره ائمه (ع) داشته باشیم. یک مروری از ائمه و بعضی از افراد و شخصیت ها داشته باشیم. حالا یک مقداری ممکن است بحث ما داستان گونه بشود ولی جالب است، ببینید در این مجموعه ائمه ما چه قدر به این نکته اهمیت می دادند. نویسنده همین کتاب یکی از ابتکاراتی که به خرج داده است از هر امامی نمونه ای آورده است که چه طور راجع به عاقبت به خیری نظر داشته است. و خیلی ها هم نگران عاقبت به خیری بودند. و داستان هایی هم از افراد مختلفی آورده است. من چند نمونه را عرض می کنم. یکی خود امیرالمؤمنین. اصلاً از خود پیامبر شروع کنیم. رسول خدا شب اشک می ریخت، همسر او می گوید دیدم دارد 4 تا دعا می کند، جلو رفتم، ظاهراً ام سلمه است، دیدم می گوید خدایا آن نعمت هایی که به من دادید از من نگیر. خدایا گناه هایی که تا به حال نکردم باز هم توفیق بده انجام ندهم. خدایا من را مورد شماتت دشمنان قرار مده. خدایا من را یک لحظه به خود وا مگذار. عاقبت به خیری است. اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا، پیامبر وقتی می گوید من را به خود وا مگذار تکلیف من و آقای شریعتی روشن است. امیرالمؤمنین در مسجد وقتی رسول خدا خبر شهادت به ایشان دادند مکرر عزیزان شنیدند، اول سوالی که کرد أَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي؟ آیا دین من سالم است؟ امام مجتبی (ع) امام حسین (ع) می گوید که دیدم که اشک می-ریزد گفتم چیست؟ در نقل دارد که فرمودند أبکی، من گریه می-کنم برای دو چیز، یکی فراق دوستان، بچه کوچک داشت، فرزند خود، برادر خود، امام حسین از او جدا شود، سخت است. دوم هول قیامت. ترس قیامت. خیلی حرف است. امام مجتبی (ع) از هول قیامت و صحنه هایی که در آن جا وجود دارد اشک بریزد. امام سجاد (ع) همین دعای عاقبت به خیری که الان داریم می-گوییم و دعاهایی که شما در مکارم الاخلاق و جاهای دیگر هم می-بینید ایشان راجع به این ختم به سعادت تعابیر بلندی که دارند. و همین طور که شما جلو می آیید ائمه بزرگوار ما، خود امام صادق (ع) یاد می دهند، می گویند برای عاقبت به خیری بگویید يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ. امام کاظم (ع) به آن شخص یونس بن عبدالرحمان فرمودند خیلی بگو خدایا اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِين‏ یعنی خدایا دین من عاریه ای نباشد، از من اخذ نشود. امام رضا (ع) الان روایت ایشان را خواندم. سیره معصومین بر این بوده است که ...
شریعتی: و شاید همین جا است وقتی امیرالمؤمنین آن ضربت را می خورند فُزْتَ وَ رَبِّ الْكَعْبَة.
رفیعی: می گوید آخرین لحظه من با خلاصه دیگر خیال من راحت شد و در واقع با این نگاه از دنیا می روم و شهید می شوم. این یک نکته. اجازه بفرمایید با این که خیلی دل من نمی خواهد از بد عاقبت ها بگویم. بیشتر می خواهم از خوش عاقبت ها بگویم. می گفت یک آقایی خیلی از بهشت می گفت برای مردم. گفتند آقا شما هیچ وقت از جهنم نمی گویید گفت آن را که می روید می بینید. حالا بنده از بد عاقبت ها می گویم شما که بیننده ما هستید بد عاقبت نیستید. خوش عاقبت هستید. لااقل سرگذشت آنها را بشنوید. یک مروری بر آیات قرآن، من فعلاً از قرآن وارد می-شوم. یک مروری بر آیات قرآن خیلی نمونه های این طوری به ما می دهد. اگر یک کسی با این عینک وارد قرآن شود حالا گاهی داستانی در قرآن را از یک منظر دیگر داریم دنبال می کنیم از این منظر اگر کسی دنبال کند من نمونه های آن را الان خدمت بینندگان عزیز عرض می کنم. 1 ـ ابلیس با 6 هزار سال عبادت آن سقوط را کرد و از درگاه خدا رانده شد. یکی از مثال های بد عاقبتی خود شیطان است. دیگر از این بدتر که همه او را لعنت می کنند. از آن به خدا پناه می برند. حتی آدم بدها کار خلاف هم که می کنند می گویند لعنت بر شیطان. این یک نمونه. نمونه دوم جناب قابیل فرزند پیامبر. پیامبر زاده. بزرگ شده که در دامان آدم ابوالبشر باید به خاطر یک حسادتی خود را آن طور بدبخت کند «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمين‏» (مائده/31) بعد پشیمان شد. اما نتیجه چه شد؟ دست به قتل برادر زد. قرآن را با این نگاه وارد می شویم. 3 ـ  فرزند نوح. یک کسی که در دامن پیامبر بزرگ شده است آن چنان جدا شد که قرآن کریم می-فرماید «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِك‏» (هود/46) اصلاً این بچه، بچه تو نیست. اهل تو نیست. نه این که فرزند شناسنامه ای تو نیست. پیامبر خدا است، معلوم است که فرزند او است. اینها همه نمونه های عاقبت به شر است. چهارم: قوم موسی. چند هزار آدم گوساله پرست شدند. قرآن می فرماید سامری نامی تمام اینها را به پرستش گوساله ای وادار کرد. البته اینها زمینه آن را هم داشتند. گفته بود همه هم تقصیر از آن نبود، خود شما هم مقصر هستید. چرا باید این همه معجزه از حضرت موسی (ع) بدهید. نمونه دیگری از انحراف که بسیاری از اینها عواقب سنگینی دارند در قرآن آمده است که چه قدر بعداً تاوان دادند برای این انحراف. اینها همه که دارم عرض می کنم دیگر من آیات آن را نمی خوانم. افراد دارای سوء عاقبت در قرآن کریم. نمونه دیگر قارون است. قارون قرآن می گوید «كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏» (قصص/76) نسبت ظاهراً پسر خاله او هست. از بستگان او هست. این جور که از روایت استفاده می شود از بستگان حضرت موسی (ع) است. و اول هم این طور نبوده است. اما در اثر سقوط قرآن می گوید هم خود را در زمین فرو بردیم و هم اموال او را. و قارون شد مظهر کسانی که ثروت به دست می آورند و استفاده درست از آن نمی کنند. این هم داستان پنجم در قرآن کریم است. نمونه دیگری که در قرآن کریم با آن برخورد می-کنیم جناب بلعم بائورا، در سوره اعراف آیه 176، 177، 178 بلعم مستجاب الدعوه بوده است، عالم بوده است. قرآن می-فرماید ظرفیت ارتقا داشت. «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها» (اعراف/176) وقتی هم که می گوید سقوط کرد می گوید آیات خود را از او گرفتیم. معلوم می شود یک چیزی داشته است. این ششمین مصداق. ابلیس، قابیل، کنعان پسر نوح، قوم موسی، قارون، بلعم. و هفتم قرآن کریم مثال می زند برصیصا در سوره حشر آیه 16 «كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُر» (حشر/16) انسان برصیصا را گفت کافر شو من تو را کمک می کنم. در گناه هم انسان درجه درجه سقوط می کند. اول مرتکب فحشا شد. بعد مرتکب قتل شد. بعد مرتکب کفر شد و بعد هم از بین رفت. یک دفعه یک چیز دیگر می شود. من شهادت امام صادق یک روایتی را خواندم حالا خیلی ممکن است مستقیم مربوط به این بحث نشود ولی نکته ای دارد. گفتند امام صادق (ع) پسری داشتند به نام محمد بن جعفر بن محمد الصادق (ع) خدمت پدر ایشان آمدند و گفتند بابا خیلی وضع من خراب است. اوضاع من به هم ریخته است. یک راهکاری به من بدهید. آقا فرمودند چه قدر پول دارید؟ گفت 40 دینار. گفت پسرم صدقه بده. گفت پدر من می-گویم هیچی ندارم می گویید صدقه بدهید. فرمود پسرم أَنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مِفْتَاحاً هر چیزی کلیدی دارد وَ مِفْتَاحَ الرِّزْقِ الصَّدَقَة کلید رزق صدقه است. گفت باشد. رفت داد، ده روز نشد 4 هزار درهم به او رسید. یعنی چندین برابر. آن نکته که من می خواستم بگویم این است. من در آن جلسه به مردم گفتم هر قفلی با یک کلیدی باز می شود. ما باید کلیدها را پیدا کنیم. یکی از راه-های عاقبت به خیری این است. کلیدها را بشناسیم. ببینید شما اگر در یک قفلی کلید اشتباه بیندازید باز نمی شود. ممکن است در بیاورید کلید اصلی را پیدا کنید. اما بعضی ها می اندازند اصرار می کنند. می شکند دیگر باز نمی شود. دیگر کلید اصلی هم بیاید فایده ندارد. یک کسی یک کار زشتی کرده است این نباید این کار را می کرد خدای تبارک و تعالی به ما شهوت داده است کلید آن ازدواج است. اگر کسی بیاید این کلید را اشتباه برود یک فحشایی مرتکب شود بعد طرف را کشته است. بعد قطعه قطعه می کند. بعد داخل ساک می گذارد و در سطل آشغال داخل خیابان. یعنی مدام می رود می رود، می رود. توبه برای همین است. این کلید این خیلی مهم است. من ارجاع می دهم بینندگان عزیز را به کلمه مفتاح در روایت. مثلاً مفتاح الفرج چیست؟ صبر. فرج و گشایش راه آن صبر است. حالا شما الان در ترافیک ایستادید دائم بوق بزنید، بر سر خود بزنید، به خانم خود ناسزا بگویید باز نمی شود. راه باز نمی شود. مفتاح فرج صبر است. خیلی روایت آن قشنگ است. اگر کسی اینها را دنبال کند
شریعتی: اصلاً کلید همه بدی ها دروغ است. از آن طرف آن هم گفتند.
رفیعی: کلیدهای درست را گفتند کلیدهای غلط را هم گفتند. مفتاح الشر الغضب. شما دادگاه ها بروید، این دعواهایی که می-شود غضب ها بعد از آن شر است. پس مفتاح شر غضب است. مفتاح خیر صدقه می شود. از آن طرف در روایات داریم که فرض کنید که مفتاح العلم السوال. یکی روایت آن قشنگ است کسی مجموع اینها را دنبال کند. هر چیزی یک کلیدی دارد. مهم تر از همه این که کلید باز کردن همه قفل ها دست او است.
شریعتی: و مهمتر از همه این که کلید باز کردن تمام قفل ها دست او است. «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو» (انعام/59)
رفیعی: همان که مفاتح دست او است می گوید مفتاح رزق صدقه است. مفتاح نجات دعا است. مفتاح الانس الذکر. می خواهید با من انس بگیرید کلید آن ذکر است. مفتاح زندگی با خانواده خود خوش اخلاقی است.
شریعتی: خیلی وقت ها ما فکر می کنیم کلید آن در جیب خود ما است در حالی که این جا نیست در آسمان ها است.
رفیعی: مفتاح برکت روزی حلال است. اینها بحث هایی هست که هست. از این جا اجازه بفرمایید که عبور کنیم و یک مقدار هم از خوش عاقبت ها هم بگوییم. خوش عاقبت ها را در روایات ما و در سیره معصومین خیلی جالب است چیزهای زیادی هست. حالا من در بحث جلسه آینده اگر برسم یک مقداری به راهکارها هم می-پردازم. اگر چه قبلاً یک سری دعاها و اینها را گفتم. اسیری حکم او اعدام بود. خدمت رسول گرامی اسلام او را آوردند. جبرئیل آمد گفت یا رسول الله خدا می گوید این را نکشید. چرا؟ به خاطر 3 تا صفت. یک صبور است. 2 ـ طعام به فقرا می کند، 3 ـ اکرام به مهمان می کند. کافر است هیچ هم قبول ندارد. اما صبر دارد. به فقرا کمک می کند. مهمان هم تحویل می گیرد. اسیر آماده بود. حکم ما چه شد؟ گفتند بیا برو. چه کسی بخشید؟ خود رئیس کل، خدا بخشید. چرا؟ خدا فرمود تو 3 صفت صبر و اطعام به فقرا و اکرام مهمان داری. گفت عجب. اشهد ان الا اله الا الله. عاقبت به خیر شد. چه چیزی او را عاقبت به خیر کرد؟ صبر و اطعام به فقرا و اکرام مهمان. شبیه همین داریم که اسیر دیگری را آوردند حکم او هم اعدام بود باز جبرئیل آمد یا رسول الله از اعدام این بگذرید خدا حکم او را لغو کرد. چرا؟ به خاطر 5 صفت. در روایت دارد، غیرت، کافر است اما نسبت به خانواده خود غیور است. سخاوت، یعنی آدم بخیلی نیست. صدقه، کمک می کند. شجاعت و خوش رفتاری با مردم. آن هم گفت اشهد ان لا اله الا الله و مسلمان شد. اینها نمونه هایی است که در تاریخ ما کم نداریم. یکی دیگر از این نمونه ها یهودی است به نام مخیریق. این در احد خدمت پیامبر آمد و گفت یا رسول الله به من اجازه جهاد می دهید من میدان بروم حضرت هم فرمود حرفی نیست. آمد و گفت من یک اموالی هم دارم می خواهم اینها را به شما ببخشم. 7 تا باغ داشت، مرحوم حاج شیخ عباس قمی در بیت الاحزان اسامی این باغ ها را هم آورده است. این بساطین و این باغ ها را هم به پیامبر بخشید و جبهه رفت و شهید شد. یعنی خون در کنار خون حمزه سید الشهدا ریخته شد. مسلمان شد، ایمان آورد. این نکته مهم است که انفاق هم «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (توبه/111) این دو نمونه از پیامبر اکرم. یکی آن اسیر، یکی هم این بنده خدا. امیرالمؤمنین (ع) در محراب کوفه ضربت خورد و شهید شد. خبر به شام دربار معاویه رسید. معاویه علی را دشمن خود می دانست. صفین با هم جنگیده بودند. اصلاً خط اموی از خط علوی جدا است. ما هیچ وجه مشترکی بین این دو خط پیدا نمی کنیم. تاریخ را هم که نگاه می کنید همواره امویان عوامل شهادت ائمه ما علیهم السلام بودند. همه آنها شیعه کشتند، انسان کشتند، بی رحم بودند. خیلی دربار شام خوشحال شد. چون معاویه به دنبال خلافت بود. مانع اصلی آن هم امیرالمؤمنین بود. یک مغنیه ای داشت. خواننده. امروز خواننده می گویند. خواننده ای که مجلس معاویه را گرم می کرد. می خواند مثل خیلی از خواننده ها که در مجلس های البته ما خواننده های خوب داریم، بد داریم، بعضی از آنها بسیار خوب و عالی. مقام معظم رهبری در این کتاب غنا و موسیقی آن جا نکات خوبی راجع به این بحث موسیقی و اینها دارند. این خواننده زن مجلس گرم کن معاویه بود. این را صدا زد در ماه رمضان بود، گفت بیا بخوان جلسه جشن است. گفت عید فطر که نشده است به چه مناسبتی؟ گفت جشن شهادت و کشته شدن علی بن ابیطالب (ع). این زن محب علی بود، ببینید چه طور بعضی ها عاقبت به خیر می شوند. این داستان را عزیزان بیننده اگر بخواهید دنبال کنید در الغدیر مرحوم علامه امینی ایشان آورده است. گفت نمی خوانم. من برای امیرالمؤمنین شادی نمی-کنم. گفتند که او را بزنید. او را زدند. زیر کتک هایی که می-خورد گفت دست بردارید می خوانم باشد. معاویه گفت یک اصطلاحی که ما می گوییم دلم شاد شد، چشمم نورانی شد، غرت عینی، گفت معاویه یک چنین تعبیری به کار برد. خیلی الان خوشحال هستم. زن شروع کرد خواندن، ولی چه جور خواند. گفت
 ألا أبلغ معاوية بن حرب             فلا قرت عيون الشامتينا
خوشحال نباش از قتل امیرالمؤمنین، از شهادت علی بن ابیطالب.
 فَلَا وَ اللَّهِ لَا أَنْسَى عَلِيّاً             وَ حُسْنَ صَلَاتِهِ فِي الرَّاكِعِينَا
به خدا قسم ما فراموش نمی کنیم نمازهای طولانی علی بن ابیطالب را. به خدا قسم هر وقت دل ما برای پیامبر تنگ می-شد. علی مجلس معاویه را تبدیل به مجلس عزا کرد. همه گریه افتادند و معاویه دستور داد او را کشتند و شهید شد. این عاقبت به خیری می شود. خیلی ها پیش من می آیند و گله می کنند از بچه ها و شوهرهای خود که فلان است، بیسار است، می گویم عجله نکنید. یک جایی، یک چیزی به خدا بر می گردند. چه شود که کسی بر نگردد. یک جوری خدا در کاسه آنه می گذارد.
شریعتی: به نوعی شبیه قصه سحره ای که یک دفعه زندگی آنها عوض شد.
رفیعی: من یک آقایی می شناختم این به هیچی اعتقاد نداشت. شاید صدای من را الان بشنود. خدا فرزندی به این داد. دختری، یک بیماری این بچه داشت. خیلی این را مستأصل کرده بود. بچه خوب شد اما خیلی معالجه کرد. ولی بابا عوض شد. یعنی این رفت و آمد بیمارستان، این التجاح به خدا و نذر به ائمه ...
شریعتی: یک جاهایی آدم ها به عجز می رسند.
رفیعی: من هرگز نمی خواهم خدا ما را این طوری به خود بیاورد. افراد را به خود بیاورد، نه. ولی خب امتحان است. آن چنان به خود آمد الحمدلله بچه او خوب شد الان زندگی آنها خوب است ولی این عوض شد. بله تغییر ایجاد می شود. این که وجود مقدس امیرالمؤمنین (ع) در روایت دارد فرمودند به فرزند خود امام حسین فرمودند. فرمودند أَيْ بُنَيَّ لَا تُؤْيِسْ مُذْنِباً، پسرم هیچ گنهکاری را مأیوس نکن. فَكَمْ مِنْ عَاكِفٍ عَلَى ذَنْبِهِ خُتِمَ لَهُ بِخَيْر، چه بسا آدم هایی که غرق در گناه هستند اما عاقبت آنها به خیر می شود. وَ كَمْ مِنْ عَاصٍ نَجَا، چه عاصیانی که نجات پیدا می کنند. وَ كَمْ مِنْ عَامِلٍ هَوَى، چه آدم های خوبی هم که از بالا پایین می آیند، سقوط می کنند. خیلی نمونه در تاریخ داریم. نمونه دیگری داریم که در زمان امیرالمؤمنین (ع) زره ایشان سرقت شد. حضرت متوجه شدند که چه کسی زره را زدیده است. یک مسیحی بود. آقا تقاضا کردند حالا به قول امروزی ها شکایت کردند، ایشان دادگاه آمد و آقا هم آمدند و شریح قاضی هم بود. شریح به حضرت گفتند شما چیزی را شاهد هستید گفتند نه. به حضرت گفتند که ایشان که می گوید مال خود من است. چون زره دست او است، شما که می گویید مال من است باید دلیل بیاورید. قسم یاد می کنید؟ فرمودند نه. بالاخره قاضی به نفع مسیحی حکم کرد وقتی بیرون آمدند و یک چند قدمی که دور شدند این ایستاد. آقا را صدا زد، گفت آقا من این را از شما زدیده بودم. در یکی از جنگ ها این زره روی اسب بود شما جایی رفته بودید من این را برداشتم. شما هم که می دانستید برای شما است. چرا داد و بیداد و فریاد در دادگاه نکردید؟ فرمودند نشد که اثبات شود. بالاخره من تابع ... این مسلمان شد. زره هم برگرداند. عاقبت به خیر هم شد. در بعضی از نقل-ها دارد در صفین شرکت کرد. این که شما فرمودید یک چیزی خدا در زندگی آنها قرار می دهد یک سرقتی می کند، یک چنین زمینه ای پیش می آید. معروف است یکی از همین بزرگان تهران مرحوم آقای زاهد ظاهراً معروف است آقای مجتهدی نقل می کردند، حالا دقیق آن را خاطر من نیست که می گفتند شب آمد وارد خانه شد 11 ـ 12 شب محرم یک کسی فرش خانه را لوله کرده و یک دزدی روی کول آن دارد می رود، با آقا برخورد کرد. خیلی ترسید، فرمود نه نترس. او را آورد نشاند، نصحیت کرد، فرش را هم به او داد، پول هم به او داد، یک زمینه ای، البته زمینه این کارها دزدی نیست، اشتباه نشود،
شریعتی: یک دل بیدار می خواهد و چشم بینا که حواس شما باشد.
رفیعی: یک اتفاقی که یک چنین عالمی سر راه او قرار بگیرد. امیرالمؤمنین سر راه آن قرار بگیرد. معنای این حرف من این نیست که ... آخر بعضی اوقات متأسفانه بعضی از دوستان ما حواس آنها نیست. در سخنرانی ها در مجالس به گونه ای یک قصه را بیان می کنند که طرف فکر می کند اول باید شراب بخورد بعد باید مست کند بعد باید یک اتفاقی بیفتد، نه آقا اینها مسلم کار غلط، غلط است. یک وقتی اشتباه نشود.
شریعتی: ولی آن طرفی آن هست، یک وقتی ممکن است بروید دیگر بر نگردید.
رفیعی: یک موقع هم ممکن است بروید. مسیر را انسان باید درست برود ولی خدای تبارک و تعالی همین کربلا، این وهب آن که معروف است مسیحی بوده است، نصرانی بوده است. این 9 روز بوده که ازدواج کرده بود. آمده است با مادر و همسر 9 روزه خود خیمه ای در ثعلبیه زده است اباعبدالله آمده است رد شود، مادر و خواهر شما را معرفی کرده است پسر پیامبر آخر الزمان است احترام کردند. آقا این جا آب در منطقه ما کم است، آقا دعا کرده است آن جا چاه آب بالا آمده است پسر آمده است چه شده است، فلانی این جا آمده بود و دعای ایشان باعث شده بود این آب افزایش پیدا کند. نگفت کجا می روم؟ چرا، جنگ با امویان. مادر جمع کن برویم. مسلمان شدند و در کربلا شهید شدند. خیلی حرف است. یعنی شما در یاران امام حسین وقتی ابی عبدالله من همیشه گفتم ابن عباس یک حرف قشنگی زد گفت اسماء هولاء مکتوبه. شهدای کربلا مدال های آنها از قبل مشخص بود. ببینید یک حری در اینها پیدا می شود. یک زهیری در اینها پیدا می شود. یک وهبی در اینها پیدا می شود. خیلی دعا کنیم خدا ان شاءالله عاقبت ما را به خیر کند.
شریعتی: ان شاءالله. من داشتم فکر می کردم خوش به حال شهدایی که به معنای واقعی کلمه عاقبت به خیر شدند. و امیدوار هستم که ما را هم دعا کنند و مهمتر از همه این که ما را نگاه کنند ان شاءالله. و امیدوار هستم که عاقبت همه ما ختم به خیر شود. ان شاءالله. آقای دکتر رفیعی خیلی بحث خوبی را شنیدیم خدا ان-شاءالله شما را خیر دهد. خوش به حال آنهایی که زائر مشهد الرضا هستند و حالا امروز، دیروز حاج آقای صفایی بوشهری گفتند ما 15 نفر را مشهد الرضا می فرستیم. یعنی ایشان تقبل کردند و اتفاق مبارکی که رقم خورد. برنامه سمت خدا هم 25 نفر را بانی شدند در مجموع 40 نفر. آنهایی که تا به حال مشرف نشدند. خیلی ها آرزوی زیارت مشهد را دارند و هنوز توفیق نفس کشیدن در آن صحن و سرا نصیب آنها نشده است. می-توانید به کانال ما مراجعه کنید به همراه خانواده ها اینها زائر خواهند شد. منتها آن کسی که ثبت نام می کند شرط آن این است که تا به حال مشهد مشرف نشده باشد. قرعه کشی ها ان شاءالله روز چهارشنبه در سایت و کانال ما بارگذاری خواهد شد. و همین قرعه کشی که پریروز در حرم حضرت معصومه ما قرار دادیم خیلی از مخاطبانی که تا به حال کربلا مشرف نشدند 14 نفر آنها ان شاءالله زائر کربلای معلی خواهند شد. آیات را بشنوید بعد از تلاوت آیات با احترام همراه شما هستیم و در کنار شما.
صفحه 312 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می-کنم به شیراز زیبا و سلام می کنم به سومین حرم اهل بیت حرم احمد بن موسی شاهچراغ ان شاءالله دوستان آن جا برای ما دعا کنند و سلام ما را محضر حضرت برسانند.
رفیعی: نخستین آیه این صفحه 312 مربوط به بحث ما است. إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا. عرض کردیم ایمان و عمل صالح طوبی لهم و حسن مآب، ایمان و عمل صالح عاقبت به خیری می آورد. این آیه می گوید ایمان و عمل صالح محبوبیت هم می آورد. ود، مودت نمی گوییم. «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ» (شوری/23) ود از آن ریشه است. ود از حب مهم تر است. محبت عمیق تر است. اگر کسی ایمان و عمل صالح داشت در دل ها محبوب است. شما در تشیع جنازه شهید سلیمانی مردم را دیدید. چه دلیلی مردم را آن جا کشیده بود. شاید 90 درصد این جمعیت دست آنها به جنازه هم نمی رسید که همین طور هم بود. و بستگان هم نمی خواستند اینها را ببینید. مگر می شد بستگان اینها را ببینند بگویند به خاطر این که آمدیم تسلیت بگوییم. ابدا. خدا رحمت کند آیت الله العظمی اراکی، من خیلی به ایشان علاقه داشتم بعد از امام هم مدتی زنده بودند و مرجعیت داشتند قد ایشان خمیده بود و عینکی هم می زد چشم او ضعیف بود اصلاً امکان این که مثلاً اطراف مگر این که بنشیند سر را بالا بگیرد دقت بکند نداشت ببیند. وقتی ایشان برای نماز وارد فیضیه می شد همه طلبه، غیر طلبه، در خیابان زن ها، مردها، همه سلام می کردند نه ایشان می توانست اینها را ببیند، نه ایشان می توانست جواب سلام اینها را بدهد. گوش ایشان هم سنگین بود. عشق است. رهبر انقلاب این را اشاره کردند مرحوم آیت الله ناصری در اصفهان این پیرمرد، سر و ته جمعیت را نمی شد حساب کرد. اینها که نیامده بودند که تسلیت بگویند یا زیر جنازه بروند. نه این علاقه است. و خیلی از افراد دیگر یعنی خیلی از افرادی که برای مردم حالا من مثال های مختلفی برای شما زدم ایمان و عمل صالح انسان محبوب می کند. در دل ها جا می اندازد.
شریعتی: آقای دکتر رفیعی خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. خیلی ممنون هستم از لطف و همراهی شما.