اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-08-14-حجت الاسلام میرباقری-هجرت به حیوه طیبه یا حیوه الاخره

شریعتی: اللهم عجل لولیک الفرج. سلام می‌کنم خدمت تک تک مخاطبان عزیز. حجت الاسلام میرباقری: رحلت وجود مقدس فاطمه معصومه (س) را تسلیت عرض می‌کنم. شریعتی: یک وقتی ایام ولادت حضرت معصومه بود یا ایام وفات ایشان که شما یک نکته کلیدی اشاره کردید. شما فرمودید که آن گونه که امام رضا (ع) با یک مأموریت خاصی به کشور ما آمدند، حضرت معصومه هم با یک مأموریت خاص وارد قم شدند. شاید سال‌های پیش بود و امروز از همین جا شروع کنید که هجرت حضرت معصومه به شهر قم با چه نگاه و با چه رویکردی بود؟


حجت الاسلام میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. اللهم کل ولیک الحجه ابن الحسن. صلواتک علیه و علی آبائه فی هذا الساعه و فی کل الساعه. ولی و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه  ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.
یکی از وقایع خیلی مهمی که در طول تاریخ اسلام اتفاق افتاده است همین هجرت حضرت معصومه به قم هست که یک واقعه تصادفی نبوده است. البته گاهی این جور نقل می‌شود که حضرت حرکت به سمت خراسان کردند و در ساوه که یا مسموم شدند یا بیمار شدند که به قم تشریف آوردند و رحلت کردند که انه یک حرکت روشن و حرکتی که حضرت مقصود ایشان بوده است، نبوده است و برای یک کار دیگری آمدند و این‌جا توقف فرمودند ولی واقعیت غیر از این است. حضرت معصومه همان طور که فرمودید آگاهانه و عامدا در قم آمدند و قصد همین را داشتند که در قم بمانند و شاهد این است که قبل از تولد حضرت امام صادق که طبق این روایت مشهور وقتی که بیان فرمودند که حرمی دارد خدای متعال که مکه است و حرم نبی اکرم مدینه است و حرم امیرالمؤمنین کوفه است، فرمودند که حرم ما اهل بیت قم است و این معنای خیلی لطیفی دارد و این را نمی‌خواهم باز کنم که حرم اهل بیت یعنی چی. بعد فرمودند که یکی از پاره‌های وجود من در این شهر دفن می‌شود و بعد هم بشارت دادند که همه شیعیان من به اجمهم با شفاعت ایشان وارد بهشت می‌شوند. از این روایت این جوری می‌فهمم که باب حرم اهل بیت با حضرت معصومه گشوده می‌شود. این‌جا حرم است و حریم است و همان بهشتی که در روایات آمده است که یک درب بهشت از قم گشوده می‌شود بهشت همین حریم اهل بیت است که اگر خوب معنا شود و باب این بهشت و درب این بهشت با حضرت معصومه گشوده می‌شود. این روایت خاطر شما هست که بنی اکرم (ص) فرمود که «انا مدینه العلم» من شهر علم هستم یا دارد که دار الحکمه، من خانه حکمت هستم و بیت حکمت هستم. مقصود خانه گلی که نیست. وجود حضرت نبی اکرم مدینه علم است و وجود نبی اکرم دار الحکمه است و کسی می‌خواهد حکیم شود باید وارد دار نبی اکرم شود. کسی می‌خواهد عالم شود باید وارد بیت نبی اکرم شود و یا وارد مدینه نبی اکرم شود. حالا میخواهیم وارد شویم چه طور وارد شویم؟ «و علی بابها» این خانه باب آن امیرالمؤمنین است. اگر نبی اکرم خانه است درب آن هم امیرالمؤمنین است. از وادی ولایت امیرالمؤمنین می‌شود به دار الحکمه بنی اکرم وارد شوید و حکیم شوید. می‌شود به مدینه العلم وارد شوید و به علم نبی اکرم راه پیدا کنید. وقتی حرم ما قم است و یک پاره وجود من در این شهر دفن می‌شود معنی این همین است که اگر میخواهید به حرم ما راه پیدا کنید از این وادی باید راه پیدا کنید. بعد فرمود که شیعیان من به اجمهم به شفاعت ایشان وارد بهشت می‌شوند. یک نکته‌ای را گمان من این است که حرم حضرت معصومه حرم همه اهل بیت است و انوار همه اهل بیت این‌جا حاضر است و یک حضور خاصی است و الا که ائمه در همه عالم اسماء الله الحسنی هستند و همه جا هستند ولی ائمه (ع) انوار ایشان در این حرم حضور خاصی دارد و این حضور از شعاع وجود حضرت معصومه است. لذا عنایت کنید که هر امامی در عالم یک مسیر شفاعتی را باز می‌کند و یک مسیر هدایتی را باز می‌کند و لذا هر امامی یک حواریونی دارد و لذا در روایت هست که حواریون وجود نبی اکرم سه نفر هستند، حواریون امیرالمؤمنین چند نفر هستند؟ حواریون سید الشهدا آن شهدایی هستند که در کربلا به شهادت رسیدند که نزدیک‌ترین اصحاب هستند و حواریون امام صادق زراره و محمد بن  مسلم هستند که شاگردان حضرت بودند و هر امامی یک بابی گشوده است و یک بابی را از هدایت باز کرده است و آن‌هایی که با این امام حرکت می‌کنند به شفاعت خاص این امام سیر می‌کنند. تلقی من این است که حضرت معصومه باب شفاعت ایشان باب شفاعت همه است و یک نوعی یک منزلتی از شفاعت امام صادق و امیرالمؤمنین و امام رضا و حضرت موسی بن جعفر که هر امامی را عرض کردم که یک بابی از شفاعت دارد حضرت معصومه باب ایشان باب به سوی همه ائمه است و اگر کسی بخواهد به شفاعت امام صادق برسد و از راه امام صادق به سمت خدای متعال برود از این راه می‌تواند وارد شود. معنای این‌که حرم ما اهل بیت است یعنی همین. معنای این‌که ایشان پاره تن امام صادق هستند و باب حرم اهل بیت با حضرت گشوده می‌شود یعنی همین. معنای این جمله که اشفعی لی فی الجنه فان لک عندالله شأن من الشأن شاید همین است که شما از باب هر امامی بخواهید به سمت بهشت بروید می‌شود از وادی حضرت معصومه به آن امام رسید و به بهشت رفت لذا احساس من این است که این امام فرمودند که همه شیعیان من به شفاعت ایشان وارد بهشت می‌شوند شاید یک معنای این است. حضرت معصومه (س) آمدن ایشان به قم بر اساس تصادف نبوده است و بر اساس یک تدبیر و نقشه و تقدیر الهی است و باز مکرر عرض کردم که نقشه‌‌های الهی و تدبیرهای الهی یک پشت صحنه‌ای دارد و یک روی صحنه‌ای دارد که روی صحنه را همه میبینند که حضرت به این‌جا آمدند و رحلت فرمودند و حرم درست شده است و مختلف هم می‌شود تحلیل کنیم و هر کسی هم یک جوری این را بازگو می‌کند ولی پشت صحنه او و غیب این پرده دست همه نیست و خداوند متعال غیب پرده را به آن کسانی می‌دهد که رسالتی و مأموریتی از طرف خدای متعال دارند. حضور ایشان در قم و این‌که ما مردم قم را عنایت کردند و کرامت کردند و قدم روی چشم همه ما گذاشتند و به ملت ایران این یک برنامه بزرگی برای ساختن امت هست. برای این‌که امت ساخته شود یکی از ارکان آن هجرت است. یکی از کارهایی که انبیا داشتند و ائمه الهی داشتند برای این‌که یک امت بسازند، یکی از مأموریت‌های ایشان هجرت بوده است و با هجرت کردن خود امت می‌ساختند. یکی از طرح‌های ائمه برای اجرای یک امت هجرت بوده است و از جمله از انبیای گذشته شما حضرت ابراهیم خلیل را ببینید در واقع دو تا هجرت اساسی دارند که یک هجرت به سمت جزیره العرب دارند که حضرت اسماعیل و مادر خود را به این‌جا آوردند ساکن کردند که قرآن حکایت می‌کند که حضرت وقتی حضرت اسماعیل و مادر خود را به این جا آوردند به خدای متعال عرضه می‌دارند که «رب انی اسکنت من ذریتی» یک بخشی از ذریه خود را به این‌جا آوردم و یک بخشی از نسل حضرت ابراهیم از حضرت اسماعیل است که نبی اکرم و اهل بیت از این نسل هستند و حضرت یک هجرتی دارند به این سمت و یک بخشی از ذریه خود را به این‌جا آوردند که ائمه و اهل بیت و وجود مقدس نبی مکرم هستند و یک بخشی هم که حضرت اسحاق است و یک هجرتی به شما دارند و آن‌جا هم یک امتی درست کردند و برای خود از طریق حضرت اسحاق و نسل خود و انبیای حضرت بنی اسرائیل که این دو کار حضرت ابراهیم است و این یک هجرت بسیار بزرگ است و هیچ کسی هم آن موقع نمی‌دانست حضرت ابراهیم چه کار می‌کند. خود حضرت ابراهیم امام هستند و طرح خود را می‌دانند و می‌گویند که من می‌خواهم «ربنا لیقیم السّلام» می‌خواهم بندگی خدا در عالم به پا شود. جمعیت بزرگ که مایل بودند که به سرزمین مصر برگردند و همان جایی که مرکز فرعون بوده است. حضرت می‌فرمایند که قرآن نقل می‌کند که نه شما این‌جا نباید بروید و باید بروید (در سوره مبارکه مائده آیه بیست است) میفرماید «ادخل الارض مقدسه التی کتب الله لکم» یک سرزمین مقدسی را که سرزمین مقدس است که خدا برای شما مقرر کرده است که وقتی از دست فرعون نجات پیدا کردید باید وارد آن سرزمین شوید. «کتب الله لکم و لا ترتدوا علی ادوارکم» به عقب برنگردید. «و تنغلب الخاسرین» یعنی شما نباید در آن شهر برگردید و آن شهر دیگر جای شما نیست. باید در سرزمین دیگری بروید که این‌ها هم نرفتند و مبتلا شدند چهل سال که بعد از چهل سال وارد آن سرزمین شدند. از این دست هجرت‌ها انبیا زیاد داشتند و این هجرت‌ها برای ساختن امت است که یکی از ارکان آن هجرت کردن است.
وجود مقدس نبی اکرم که هجرت ایشان به مدینه معروف است و حضرت امیر هجرتی به کوفه داشتند که یک جابه‌جایی در  دنیای اسلام ایجاد کردند. وجود مقدس سید الشهدا (ع) یک هجرتی به کربلا دارند و این هجرت هم حساب شده است و با یک برنامه‌ریزی است که همه شما شنیدید که وقتی حضرت به کربلا رسیدند یک مشت خاک برداشتند و بوئیدند و فرمودند که همان سرزمین موعود ما است و دستور دادند که بار بیندازید و همه پیاده شوید که این‌جا محل شهادت ما است و محل زیارتگاه‌های ما است و یک هجرتی حضرت دارند برای این‌که یک کاری انجام بدهند یک هجرت بزرگی انجام می‌دهند. یکی از ارکان ساخت امت هجرتی بوده است که انبیا و اولیا داشتند و لذا مأمور به این هجرت بودند و هجرت هم کردند و از جمله هجرت وجود مقدس امام رضا هست که در مقابل طرح پیچیده مأمون حضرت یک هجرتی به این سرزمین کردند و به این‌جا آمدند و اتفاقات مهمی به دنبال این هجرت افتاده است. من نمی‌خواهم با یک مثل مسئله را حل کنم. می‌دانید که حضرت ابراهیم وقتی کعبه را به پا کردند بعد خدای متعال به حضرت یک مأموریت داد که حالا که کعبه را از نو به پا کردید و حالا که این‌جا را آماده کردید که چون ایشان امام که شد مأمور شد که بیاید این سرزمین مکه را تطهیر کند و این تطهیر هم فقط پاک کردن ظاهری نبود و باید از فرهنگ کفر و شرک و بت پرستی این‌جا را پاک می‌کرد و حضرت این کار را کرد و کعبه را به پا کرد و بعد می‌خواهد امت بسازد. حضرت برای این‌که امت او ساخته شود خدا فرمود که حالا برو و مردم را دعوت کن. فرمود که شما برو صدا بزن و صدای تو را می‌شنوند و سواره و پیاده می‌آیند. سواره‌ها اگر مرکب همواره نداشته باشند با مرکب ناهموار خود را می‌رسانند. که دارد حضرت ابراهیم روی مقام رفتند و به خدا عرضه داشتند که خدایا من چه طوری صدای خود را به این امت تاریخی برسانم که من دارم یک امت تاریخی می‌سازم که این امتی که حضرت ابراهیم ساخته است ما هم جز آن هستیم. چه طور صدای خود را برسانم؟ خدا فرمود که تو صدا بزن و رساندن صدا با من. حضرت بالای مقام ابراهیم ایستاد و روایت دارد که خدا حضرت را مشرف به همه دنیا کرد و بعد هم به عوالمی که باطنی هستند و صدای حضرت به نسل‌هایی که هنوز به دنیا نیامده بودند و به سلب پدران خود بودن رسید. این صدا را خدا رساند و حضرت دعوت کرد و آن‌ها هم لبیک گفتند. دارد که حضرت وقتی آن‌ها را صدا زد آن‌ها پاسخ دادند و این تلویحی که در حج است که به نظر من خیلی هم عجیب است. حضرت ابراهیم دعوت می‌کرد که به مکه بیایید و آن‌ها به خدا لبیک می‌گفتند که حضرت ابراهیم یک جوری در این دعوت خود عظمت خدا را در دل‌ها نشاند که وقتی صدا زد و گفت بیایید، همه به جای این‌که بگویید که لبیک یا ابراهیم، می‌گفتند لبیک اللهم لبیک و لبیک لا شریک لک لبیک. در روایت دارد که به اندازه‌ای که اجابت کردند حضرت را موفق به حج می‌شوند. غرض من این است که حضرت وقتی که می‌خواهد امت به پا کند باید این مکانی که خدای متعال برای رجوع مردم و برای پاک شدن مردم و برای حضور مردم و برای رسیدن به محضر خدای متعال که در روایت دارد برای این‌که بیایند با معصوم تجدید عهد کنند این‌جا را خدا به پا کرده است و به حضرت ابراهیم می‌گوید که شما این بنا را بساز که حالا که می‌خواهی امت بسازی و ذریه خود را به این‌جا آوردی، کعبه را هم به پا کن و بعد هم صدا بزن که مردم بیایند و حج انجام بدهند. بعد از حج خود هم باید بیایند با امام تجدید عهد کنند که این را امام صادق فرمودند. اگر می‌خواهی یک امت بسازی امت، امام می‌خواهد که این‌ها باید بیایند دور امام خود جمع شوند. برای این‌که دور امام خود جمع شوند یک مناسکی لازم است کعبه‌ای به پا می‌شود و مناسک حج به پا می‌شود و مردم می‌کنند و می‌آیند و حاجی می‌شوند و بعد محضر امام می‌آیند و با امام خود بیعت می‌کنند و اعلام نصرت می‌کنند و وقتی می‌خواهد این اتفاق بیفتد باید در کنار این هجرت یک بنایی به پا شود که این بنا می‌تواند مردم را جمع کند و بعد هم یک دعوتی شود. تلقی من این است که امام رضا همین کار را کردند که هجرت کردند و آمدند و اتفاقاً با تدبیر خود حضرت که مأمون را هم به سرزمین بغداد کوچ دادند و این منطقه را یک منطقه خالی از مانع کردند و بعد هم آن ندایی که حضرت داد امام رضا هم ندا دادند که این حدیثی که همه ما از امام رضا شنیدیم این همین دعوت امام رضا است که فرمود که «من زارنی» اگر کسی در این سرزمین غربت بیاید و دور من را زیارت کند من سه بار به زیارت او می‌آیم. این همان دعوت است که حضرت آمدند که این‌جا یک بنایی گذاشتند که حرم امام رضا که کمتر از کعبه که نیست که این یک بحث جدی است که لذا زیارت حضرت که در روایت دیدید که این روایت در کامل الزیارات هست که از موسی بن جعفر (س) است که فرمودند که اگر کسی فرزند من را زیارت کند و یک شب آن‌جا بیتوته کند و بخوابد ثواب هفت تا حج مقبول را دارد. حضرت فرمود که هفتاد تا و هفتاد تا و آن شخص فرمود که هفتاد تا، فرمود هفتصد تا، آن شخص گفت که هفتصد تا، حضرت فرمود که هفت هزار تا. با هم تعجب کرد و ایشان فرمود که هفتاد هزار تا. یعنی می‌شود که در زیارت امام رضا برکات هفتاد هزار حج حاصل شود و اگر حج یک مناسک ابراهیمی است و بنا شده است برای ساختن یک امتی، کعبه‌ای بنا شده است و سرزمین مکه‌ای که برای عموم مردم خدا قرار داده است که خدای متعال کعبه را قرار داده است که همه آن‌جا رجوع کنند و حضرت ابراهیم یک هجرتی کرده است و با هجرت خود یک امتی درست کرده است و یک کعبه‌ای درست کرده است و بعد دعوتی کرده است و مردم به حج بیایند و این‌ها مناسک امت سازی است و این هجرت و این حج و این مناسک که امام رضا هم همین کار را کردن و سید الشهدا هم همین کار را کردند و به این‌جا آمدند و یک بنایی گذاشتند و بعد هم با دعوت به زیارت خود این حرم مثل کعبه است و با دعوت به زیارت خود یک امت دارند می‌سازند. من با یک تمثیل نمی‌خواهم همه چیز را حل کنم و باز نمی‌خواهم بگویم که حرم امام رضا کعبه است، نه حرم امام رضا، حرم امام رضا است و باطنا بالاتر از کعبه است ولی ایها الحال این کاری که امام رضا کردند و این هجرت امام رضا (ع) در ساختن امت ایمانی یک کار اساسی بوده است. لذا حضرت معصومه هم در این مسیر مأموریت دارند برای این‌که این امت ساخته شود حضرت هم از طرف امام رضا مأموریت پیدا کردند که هجرت کنند که در قم بیایند و یک کاری انجام بدهند کما این‌که حضور امام رضا (ع) وقتی که به شهادت رسیدند و در مشهد کنونی دفن شدند این تازه آغاز کار امام رضا است تمام که نمی شود و آخر کار که نیست و امام رضا که مرده و زنده ندارد و آغاز کار امام رضا است و حضرت معصومه هم تشریف آوردند و یک هجرت بزرگ که باطن آن برای ما خیلی معلوم نیست و این‌ها که ما می‌بینیم بعد از هزار و دویست سال جنبه‌های ظاهری این هجرت است و همه می‌بینند که چه اتفاقی در این قم افتاده است و همه می‌بینند که یک کانون بزرگ شده است و همه می‌بینند که این روایاتی که به منزله معجزه است و فرمودند که علم ما از نجف فرو می‌رود و پنهان می‌شود و از قم سر برمی‌آورد و بعد این‌جا محلی برای انتشار علوم اهل بیت می‌شود و این‌ها کانون اصلی حضرت معصومه است و همه این اتفاقاتی که افتاده است بر مدار وجود مقدس حضرت معصومه است و لذا یکی از افتخارات بزرگان و علمای ما این بوده است که شرفیاب حضرت می‌شدند و بزرگان ما همه، من نمونه را عرض می‌کنم که آیت الله عظمی مرعشی که می‌دانید که بر اساس یک هدایتی که پدر ایشان شدند به قم آمدند و ماندند. پدر بزرگوار  ایشان متوسل می‌شوند که حرم وجود مقدس فاطمه زهرا (س) را به ایشان ارائه کنند و به ایشان نشان بدهند و به ایشان گفته می‌شود که این شدنی نیست تا دوره ظهور ولی اگر می‌خواهید حضرت زهرا (س) را زیارت کنید به قم بروید و فاطمه معصومه (س) را زیارت کنید که حضرت زهرا جلالت خود را به فاطمه معصومه دادند که آیت الله العظمی مرعشی بر اساس همین رؤیای صادقه و یا مکاشفه‌ای که پدر بزرگوار ایشان داشتند ساکن قم شدند و آن‌که مشهور این است که این است که قریب به شصت، هفتاد سال از قم بیرون نرفتند و هر شب غالب شب‌ها در طول این مدت که آن موقع درب حرم را شب‌ها می‌بیستند و سحر دوباره باز می‌کردند. اول کسی که وارد حرم می‌شده است سال‌ها ایشان بوده است. یک جای فوق العاده با عظمتی است و این را باب نمونه عرض کردم و از هجرت حضرت معصومه (س) در ادامه هجرت انبیا و اولیای الهی برای ساختن یک امت است و یک اتفاقات بزرگی می‌افتد که حضرت به کربلا می‌آیند و یک اتفاق بزرگی می‌افتد. وقتی که روز یازدهم امام سجاد به عمه خود فرمودند که عمه جان (کشته‌های خود را دفن کردند و بدن ولی خدا را مقابل آفتاب عریان گذاشتند و به ما اجازه دفن نمی‌دهند که حضرت فرمود که شما که بهتر می‌دانید که این‌جا زیارتگاه می‌شود و این بدن‌ها دفن می‌شود و این طرح بزرگ است یعنی یک کار بزرگ به امام حسین دارند انجام می‌دهند) حضرت معصومه (س) هم همین طور هستند. یکی از طرح‌هایی که انبیا داشتند و ائمه (ع) این است که هجرت می‌کردند و یک سرزمین‌هایی که برای این کار درست شده بوده است و مکه را خدای متعال برای امت اسلامی درست کرده است. آن‌جا می‌رفتند هجرت می‌کردند و شروع می‌کردند که زمینه را آماده کردن برای ساخت یک امت و نمی‌شود که حضرت ابراهیم با فرزند خود حضرت اسماعیل در آن سرزمین‌های خرم شامات بمانند؟ می‌شد بمانند ولی دیگر نمی‌شد این امت را بسازند. این  امت باید این‌جا ساخته شود. خیلی وقت‌ها باطن آن را هم ما نمی‌فهمیم چه هست. در باب مکه شما ببینید که مکه چرا کعبه آن‌جا بنا می‌شود و چرا نبی اکرم آن‌جا متولد می‌شوند و چرا این امت آن‌جا باید ساخته شود روایاتی داریم که فرمود که کعبه بیت المأمور است و بیت المأمور بیت العرش است و عرش الهی چهار تا رکن دارد که تسبیح اربعه است یعنی این‌ها باطن مسئله است یعنی این کعبه‌ای که شما این‌جا می‌بینید یک باطنی در عالم تا عرش دارد. این جوری نیست که  کعبه این‌جا است و ارتباط آن با عوالم بالا قطع است لذا این‌جا است که باید این‌جا یک امتی ساخته شود و حضرت ابراهیم فرزند خود و نسل خود که وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت هستند این‌جا می‌آیند و به خدا هم عرضه می‌دارد که من یک بخشی از ذریه خود را دارم به این‌جا می‌آورم. ما که قید آن را نمی‌فهمیدیم و الان هم بعد از چند هزار سال نمی‌فهمیم که حضرت ابراهیم چه کار کرده است ولی حضرت ابراهیم می‌گوید که خدایا من ذریه خود را می‌آورم قلوب مؤمنین را متمایل به این‌ها کن که این‌ها امام می‌خواهند بشوند و امت امام می‌خواهد. این هجرت یکی از ارکان ساخت امت است و این انبیای گذشته هم داشتند و وجود مقدس نبی اکرم هم داشتند و ائمه هداه معصومین هم داشتند. یک نکته خیلی مهم این است که یک جایی که محیط بندگی خدا است و محیطی است که اولیای خدا ساختند و ولایت اولیای خدا آن‌جا جاری است آن‌جا انسان باید به سمت او هجرت کند و ما هم مأمور به هجرت هستیم و این طور نیست که انبیا وقتی هجرت می‌کنند و امت می‌سازند ما مکلف نیستیم و ما هم مکلف به هجرت هستیم. ما هم باید هجرت کنیم و به سمت آن نقاط برویم و اگر یک نقطه‌ای و یک مرکزی و یک جغرافیایی در اختیار کفار هست ما حق نداریم که در آن جغرافیا بمانیم و اگر اجازه بندگی و اقامه دین آن‌جا داده نمی‌شود ما توجیهی برای ماندن نداریم. این آیات مبارکه سوره نساء را لابد ملاحظه فرمودید که آیات فوق العاده‌ای است که مأموریت ما را در هجرت بیان می‌کند. این هجرت‌ها برای چه هست؟ این هجرتی که ائمه می‌فرمودند که برای این‌که یک امتی بسازند که گاهی هجرت ظاهری بوده است و گاهی هجرت باطنی بوده است این‌ها برای چه هست؟ چون ائمه می‌خواستند حیات الاخر در این زمینه به پا کنند. این را من مکرر عرض کردم که ما در عالم ارض همه ما آمدیم  خدای متعال به حضرت آدم فرمود که بروید که شما و نسل شما باید یک مدتی این‌جا بمانید. « و لکم فی الارض مستقر» تا یک مدتی قرارگاه شما زمین است و یک امکاناتی هم به شما می‌دهیم الی حین که با یک مهلتی باید آن‌جا بمانید. ما در عالم ارض آمدیم که در این عالم ارض دو تا جهان به پا می‌شود. یکی حیات الاخره و جهان الاخره است که عالم به پا می‌کنند و یکی حیات الدنیا است که فرعون‌ها به پا می‌کنند و قرآن بخش عمده‌ای از آیات این معرفی این دو تا جهان است که الان من مجال ندارم که به آن بحث وارد شوم. یک آیه را تبرکا می‌خوانم که خدای متعال می‌فرماید که «ما هذه الحیاه الدنیا» اول این حیات دنیا حیات دم دست است و در مقابل حیات الاخره که تلک دار الاخره است. این حیات دنیا نیست الا لهو و لعب که تمام حیات دنیا لهو و لعب است. دستگاهی که فرعون‌ها به پا می‌کنند و بنی عباس و بنی امیه به پا می‌کنند یک جهانی درست می‌کنند که آن‌ها هم می‌خواهند ما را کوچ بدهند و هجرت بدهند و در آن جهان ببرند. یک جهانی درست می‌کنند و دعوت دارند و صدا می‌زنند و منادی دارند که ما را صدا می‌زنند که در حیات الدنیا ببرند. حیات دنیا که قرآن می‌گوید که محیط لهو و لعب است. لهو یعنی آن چیزی که ما را از یاد خدا غافل می‌کند و محیط ذکر نیست. لهو یعنی آن چیزی که  ما را به بازیگری مشغول می‌کند و در مقابل حکمت است و حیات الدنیا که هیچ کار آن حکیمانه نیست. بزرگ هم که بشوی کار تو لعب است و هر کاری که انجام بدهی لهو است. یک سرای دیگری است که دار ذکر و حکمت است و آن‌جا که رفتی حکیم می‌شوی و اهل ذکر می‌شوی. آن وقت این دار که قرآن معرفی می‌کند که این پیغمبر «انزلنا الیکم ذکر رسولا» حقیقت ذکر این پیغمبر است و وادی پیغمبر اکرم وادی ذکر است. «انا مدینه الحکمه و علی بابها» این بیت الحکمه وجود مقدس نبی اکرم و دار بیت نبوت نبی اکرم، بیت الحکمه است و آن‌جا رفتیم حکیم می‌شویم و آن‌جا رفتیم اهل الذکر می‌شویم. اگر در وادی رفتیم که فرعون‌ها به پا می‌کنند و بنی عباس و بنی امیه که آن‌جا وادی غفلت و لهو است و بعد می‌فرماید که «ان دار الاخره لهی الحیوان» این سرای آخرت دار الحیوان است که پس پیدا است که ما یک داری داریم که یک دار لهو و لعب و موت است و آدم آن‌جا که برود مرده است ولو این‌که می‌خورد و می‌آشامد و راه می‌رود و این را که حیوانات هم دارند و این حیات طیبه نیست. این طرف دار ذکر و حکمت و حیوان است و دار الحیوان است و انبیا می‌خواهند دار الحیوان به پا کنند و در این عالم است که دو تا جهان به پا می‌شود. یکی منتهی به بهشت است و یکی منتهی به جهنم است. این بیان معروفی که از انبیا نقل شده است که از سید الشهدا هم نقل شده است که در راه مکه به کربلا که از حضرت سؤال شد که قرآن می‌فرماید که روز قیامت ما مردم را با امام خود صدا می‌زنیم. مگر ما یک امام بیش‌تر داریم؟ حضرت فرمود ما دو جنس از نظر قرآن داریم که «امام یدعوا  الی هدی و اجابه علیه» یک امامی دعوت به هدایت می‌کند و او را اجابت می‌کنند «و امام یدعوا الی ضلاله فاجابه علیها» یک امامی هم دعوت به گمراهی می‌کند که او را هم اجابت می‌کنند و او هم مرید دارد. فرمود که «هولاء فی الجنه و هولاء فی النار» این‌ها وادی بهشت را دارند و آن‌ها وادی جهنم را دارند. از همین دنیا شروع می‌شود. در عالم  ارض این دو تا عالم درست می‌شود که یکی حیات الدنیا است و یکی حیات الاخره است. خود شما در قرآن دنبال کنید حیات دنیا را فرعون‌ها به پا می‌کنند و حیات الاخره انبیا و اهل بیت به پا می‌کنند. حیات الاخره دار ذکر و حکمت و دار حیاه و به تعبیر قرآن دار نور و امثال این‌ها است که آن‌ور هم به عکس است که این دو تا وادی در این دنیا به پا می‌شود. ائمه می‌خواهند ما را به حیات الاخره دعوت می‌کنند که ببرند. لذا هجرت ائمه یک هجرت باطنی است و آدم‌ها را با خود از عالم ارض به سمت خدا می‌برند. ما باید با امام هجرت کنیم که تا در باطن برسیم. یک حیات الاخره ظاهرا هم به پا می‌کنند. یعنی این طور نیست که حیات الاخره‌ای که در دنیا به پا می‌شود فقط باطنی است و آن حیات الاخره‌ای که به پا می‌شود یک ظاهری هم دارد کما این‌که حیات الدنیا هم یک باطنی دارد و باطن آن جهنم است و یک ظاهری هم دارد. ائمه یک هجرت‌های باطنی ما را می‌کنند و ما را دعوت می‌کنند و یک هجرت‌های ظاهری می‌کنند. می‌گویند که ما باید با امام هجرت کنیم. همه هجرت باطنی و هم هجرت ظاهری. هجرت ظاهری که عرض کردم که نبی اکرم از مکه به مدینه می‌آیند. امیرالمؤمنین به کوفه می‌آیند و سید الشهدا به کربلا می‌آیند. امام رضا به خراسان می‌آیند. یک کاری دارند می‌کنند این هجرت که یکی از ارکان ساختن امت است که آن وقت ما باید متناسب با این یک هجرتی داشته باشیم. نمی‌شود امت هجرت نکنند. نمونه عرض می‌کنم که سوره مبارکه نساء آیه نود و هفت به بعد که سه، چهار تا آیه است که می‌فرماید که یک عده‌ای را ملائکه وقتی قبض روح می‌کنند وضع این‌ها وضع خوبی نیست و این‌ها بندگی نکردند و این‌ها در  دار الاخره نبودند و در حیات الدنیا زندگی کردند. حیات الدنیا که جای بندگی نیست و جای موت و همه چیز غفلت است و وادی غفلت است. اگر آدم در حیات الدنیا بود نماز او هم نماز بود. در حیات الاخره بود خواب او هم نماز است. اصل مسئله این است که ما باید از حیات الدنیا عبور کنیم و هجرت به حیات الاخره کنیم. حیات الاخره یک ظاهر دارد و یک باطن دارد. قرآن می‌فرماید که یک عده‌ای را ملائکه، روح آن‌ها را دریافت می‌کنند. وقتی که روح آن‌ها را توفی می‌کنند می‌بینند که اوضاع این‌ها خوب نیست و می‌گویند چه کار می‌کردید و در کدام وادی بودید؟ می‌گویند که «قالوا کنا مستضعفین فی الارض» درست است که ما در حیات الدنیا بودیم اما مستضعف بودیم و کاری دست ما نبود. واقعا هم همین طور است که اگر یک کسی برود در امپراطوری امریکا زندگی کند که او که نمی‌تواند اوضاع را تغییر بدهد. آن‌جا که جای پرستش خدا نیست و آن‌جا یک طرف میدان میکده می‌گذارند و یک طرف مسجد و یک طرف بتکده و می‌گویند که هر کدام را می‌خواهیم انتخاب کن. یعنی مسجد و میکده و بتکده آن‌جا یکی است. کسی خیال نکند که آن‌جا می‌شود دینداری کنیم. آن‌جا رفته است و به او می‌گویند که آن‌جا چه کار می‌کردی؟ آرام آرام کسی که آن‌جا زندگی می‌کند فرهنگ او تغییر می‌کند و زیبا پسندی او عوض می‌شود و فرهنگی که آن‌ها به پا می‌کنند فرهنگ دنیا پرستی و حیات الدنیا است و محیط لهو و لعب است. به او می‌گویند که تو چه کار می‌کردی؟ می‌گوید که من مستضعف بودم و کاری از دسن من برنمی‌آمد. راست هم می‌گوید مگر می‌توانسته است به آن‌جا برود و همه چیز را تغییر بدهد. ملائکه به او می‌گویند که «الم تکن ارض الله واسعه تتهاجر فیها» چرا هجرت نکردید؟ سرزمینی که حیات الدنیا است و دست ائمه  جور است نمی‌شود آن‌جا بندگی کنی. فقط چهار رکعت نماز خواندن نیست. آدم اگر در حیات الدنیا نماز بخواند نماز او هم غفلت است. بله یک کسی با مأموریتی می‌رود مثل مؤمن آل فرعون که نماینده حضرت موسی در کاخ فرعون است. همسر حضرت موسی یک مأموریتی دارد و مؤمن درجه یک آن‌جا است و مدافع حضرت موسی  کلیم است و در کاخ فرعون است و همسر فرعون است و از بزرگ‌ترین مؤمناتی است که خدا مثل می‌زند. «ضرب الله مثلا امرء فرعون» بحث این نیست و بحث این است که اگر کسی می‌داند که مأموریت ندارد آن‌جا که جای اقامه دینی نیست و فرهنگ تو عوض می‌شود و بعد از یک مدت می‌بینی که همه شکل زندگی تو و افکار تو عوض شده است باید کوچ کنی مگر این‌که با یک مأموریتی بروی. بعد اگر آن‌جا دین تو عوض شد و فرهنگ تو عوض شد عذر تو را نمی‌پذیرند. باید هجرت به سوی امام خود کنی. بعد قرآن کریم می‌فرماید که «اولئک مأواهم النار فاولئک مأواهم جهنم» پناهنگاه این‌ها جهنم است چرا؟ چون خود به جهنم پناه بردند. باطن حیات دنیا جهنم است. محیطی که فراعنه به پا می‌کند که حیات الدنیا درست می‌کنند و ظاهر آن زندگی است و باطن آن جهنم است و حضرت فرمود که «هولاء فی الجنه و هولاء فی النار» اگر هجرت نکنی پناهگاه تو جهنم است. خدا که به کسی ظلم نمی‌کند. در جهنم زندگی کردی و حالا هم باید در جهنم بمانی. بعد قرآن می‌فرماید که یک دسته هستند که این‌ها «الا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان» بله یک عده از نظر قرآن مستضعف هستند، یعنی واقعاً کاری از دست آن‌ها ساخته نبوده است. هیچ کاری نمی‌تواند بکند نه راهی دارد و نه می‌تواند هجرت کند و نه عقل او خیلی می‌رسد. این‌ها را قرآن می‌فرماید که ممکن است که امیدواری هست که من آن‌ها را عفو کنم «و کان الله عفوا غفورا» این‌ها هم عفو می‌شوند. کسی که در آن فضا زندگی کرده و آلوده شده باید پاک شود و خدا می‌فرماید که رفتار من با این‌ها فرق می‌کند ولی کسی که دنبال دنیای خود بوده است و دنبال دنیای آبادتری بوده است و یک جایی رفته است که محیط  حیات الدنیا بوده است و محیط ولایت کفار بوده است و محیط لهو و لعب بوده است و همه چیز خود را از دست داده است و خدای متعال می‌فرماید که من این را نمی‌بخشم و «اولئک مأواهم النار» بعد می‌فرماید که «و من یهاجر فی سبیل الله» کسی از این جنس هجرت کند یعنی یک  جایی وادی ایمان نیست و هجرت به سمت وادی ایمان کند که در روایات تعبیر به هجرت به سوی امام شده است که کسی هجرت به وادی ایمان کند «و من یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراقبه کثیره» خیال نکنید که اگر شما مهاجرت در راه خدا کردید راه شما بسته است، خیلی عالمی که خدا پیش روی شما قرار داده است وسیع است و این یک بشارت است. «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله» کسی که از خانه خود خارج شود و هجرت به سمت خدا و رسول خدا کند «ثم یدرکه الموت» در مسیر هجرت از دنیا هم می‌رود «فقد وقع اجره علی الله و کان الله غفورا رحیما» می‌فرماید شما از محیطی که محیط بندگی نیست هجرت کنید و به سمت خدا و رسول خدا بروید. وادی که وادی حیات الدنیا است و وادی مستکبرین است و وادی فرعونیان هست باید هجرت کنید. در این هجرت اگر در بین راه به وادی ایمان نرسیدید و فوت هم کردید و از دنیا هم رفتید «فقد وقع اجره علی الله» قطعاً اجرا آن به عهده خدا می‌آید. خداوند اجر آن را به عهده گرفته است «و کان الله غفورا رحیما» خدای متعال بدی‌های او را هم پاک می‌کند و رحمت خود را هم بر او نازل می‌کند. این یک هجرتی است که ما به آن مأمور هستیم یک هجرتی است که انبیا دارند و اولیا دارند و امام رضا دارند که بر امت ساختند و یک هجرتی ما داریم که ما بعد از دار الکفر به سمت دار الایمان هجرت کنیم. این یک معنای ظاهری دارد و یک معنای باطنی که معنای ظاهری هم این است که واقعا یک مؤمنی که در مکه نمی‌تواند ایمان خود را حفظ کند باید هجرت به مدینه کند. عذر ندارد مگر جز کسانی باشد که واقعا مستضعف است و دست او به هیچ جایی بند نیست. و الا اگر می‌تواند کاری انجام بدهد مأمور به هجرت است. ما یک هجرت باطنی هم داریم که ما باید از حیات الدنیا یعنی محیطی که شیطان به پا می‌کند به سمت حیات الاخره برویم یعنی هجرت از دار الدنیا به سمت دار الاخره است که این حدیث را مکرر من  تقدیم کردم که در خاطر شما هست که در سوره مبارکه «سبح اسم ربک اعلی» می‌فرماید که شما حیات الدنیا را انتخاب می‌کنید. «و الاخره خیر و ابقی» حضرت فرمود که  حیات الدنیا محیطی است که ائمه جور می‌سازند. به تعبیر روایت محیط ولایت او است. شما در حیات الدنیا که عالم ما عالم ارض است و خوردن که ما را از خدا دور نمی‌کند. خوابیدن که ما را نباید از خدا دور کند. اگر این‌ها ما را از خدا دور می‌کند خدای متعال در ما نیاز به خورد و خواب و خوراک و ازدواج قرار نمی‌داد ولی این زندگی یا در حیات الدنیا واقع می‌شود که شیطان و فرعون‌ها به پا می‌کنند یا در حیات الاخره است و اگر خوردن و خوابیدن ما در حیات الاخره بود ...
شریعتی: به نیت ما و به سبک زندگی ما مربوط می‌شود؟
حجت الاسلام میرباقری: این‌ها نیست و اصل این است که انسان باید از محیط ولایت ائمه نار مستکبرین هجرت به سمت محیط ولایت امام کند که این همان هجرت باطنی است یعنی آدم می‌تواند در همین نقطه مهاجر الی الله باشد و می‌تواند هم رو به دنیا بیاید. این یک هجرت است «و من یخرج بیته مهاجرا الی الله و رسوله» که یک معنای باطنی دارد که خیلی از بزرگان هم این جوری معنا کردند که الان آدم در کاخ فرعون است ولی مهاجر به سمت حضرت موسی است. تعلقات خود را از کاخ فرعون کنده است و تعلقات و فکر او  همه چیز در وادی حضرت موسی است و با حضرت موسی زندگی می‌کند. یک کسی هم ممکن است که کنار حضرت موسی باشد ولی تعلقات او به فرعون و دستگاه فرعون باشد. دو تا عالم است و همین محیط زمین که ما هستیم «و لکم فی الارض مستقر» می‌شود که در عالم ارض با امام زمان راه برود ولی می‌شود با فرعون راه برود. این دلدادگی از دل شروع می شود و دل تو باید تغییر کند و فکر تو باید تغییر کند و زندگی  تو تغییر کند نمی‌شود بگویی که دل من با امام زمان است ولی مناسک زندگی من با او نیست. پس ما یک هجرتی باید داشته باشیم یک هجرت ظاهری داریم که خیلی هم مهم است که ائمه هجرت کردند و انبیا هجرت کردند و باید امت آن‌ها باشد که هجرت می‌کردند و در این هجرت یک جهانی درست کردند و غیر از این هجرت ما دو تا عالم روی ارض داریم که یک حیات الدنیا داریم و یک حیات الاخره که هر دو هم از این‌جا شروع می‌شود و بهشت و جهنم از همین جا شروع می‌شود و درهای بهشت و جهنم از همین جا باز می‌شود و این‌که می‌گویند که یک در بهشت به سوی قم باز می‌شود یعنی اگر کسی هجرت به طرف حضرت معصومه کرد و با حضرت معصومه سیر کرد وارد بهشت می‌شود. ما باید یک هجرتی از سمت حیات الدنیا به سمت حیات الاخره داشته باشیم و بار و بساط خود را و تعلقات خود و زندگی خود را جمع کنیم و به سمت امام خود برویم. این هم هجرتی است که بر ما واجب است و اگر کسی یک جایی باید هجرت ظاهری کند که می‌رود بار می‌اندازد در یک محیطی که محیط حیات الدنیا است همه چیز آن‌جا دعوت به حیات الدنیا می‌شود. آهنگ دنیا است. سبقه آن سبقه دنیا است و سبقه الله نیست. آن‌جا رفتی آرام آرام تو هم رنگ  عوض می‌کنی. ما خیال نکنیم که ما هم خیلی آدم‌های محکمی هستیم یک عده‌ای هستند که خدا به آن‌ها یک مأموریتی می‌دهد که با یک مأموریت در کاخ فرعون می‌رود که آن‌جا به او یک ایمان مستقری هم می‌دهند و محیط کاخ فرعون را تغییر می‌دهد ولی ما که ضمانت نداریم که ما حق نداریم که بیخودی هجرت کنیم به یک جایی که حیات الدنیا است بلکه به عکس است و باید هجرت کنیم به حیات الاخره و اگر یک کسی یک مأموریتی دارد و رفته است و آن‌جا مأموریت خود را انجام بدهد این خیلی خوب است و در حصن خدا و در حصن امام زمان است ولی اگر کسی نه، رفته است که زندگی کند، مگر جای دیگری نمی‌توانیم زندگی کنی؟ این آرام آرام رنگ ایمان او کم می‌شود. من یک مثالی بزنم که این کاری که الان در دنیا امروزی می‌کنند که می‌گوید که من می‌خواهم از عالم حس و عالم طبیعت مردم را به عالم خیال ببریم و می‌خواهیم که حکمرانی مجازی درست کنیم. یک جهان خیالی دارند درست می‌کنند و همه را دارند کوچ به سمت آن جهان می‌دهند و زیرساخت‌های آن را الان درست کردند و یک قسمت این فضای مجازی است. یک جوان را هجرت می‌دهند که بیست و چهار ساعت در این فضا است. با ایجاد حسگراها دارند کامل می‌کنند. آدمی که هجرت در فضای آن‌ها می‌کند اهل آن‌ها می‌شود. این فضای مجازی که درست کردند و این فضای عنان گسیخته و افسار گسیخته این حیات الدنیا است و هر طرف آن بروید بوی دنیا می‌دهد. یک موقع آدم یک مأموریتی دارد و یک صیانتی درست می‌کند برای خود که خیلی وقت‌ها آدم هنوز مصون نشده است و در حیات الدنیا می‌رود مثل این‌ می‌شود که غلام رفت جوی بیاورد ولی جوی آمد و غلام برد می‌شود. یک موقع آدم یک کاری دارد که موظف است در این فضا برود و یک تغییری بدهد و تصرفی کند ولی یک موقع هست که می‌خواهد برود پرسه بزند. آدمی که در این محیط حیات الدنیا می‌رود و پرسه می‌زند، شش ماه، یک سال رفتی، عوض شدی و بعد موقع قبض روح به تو گفتند که «فی من کنتم» در کدام عالم بودی و چرا بوی خدا نمی‌دهی و چرا بوی حیات الدنیا می‌دهی؟ حق نداری بگویی که کنا مستضعفین که دست من نمیرسید که این فضا را عوض کنم، خب چرا در این فضا ماندی؟ همان طور که ما یک هجرت باطنی به سمت حیات الاخره داریم تعلقات خود را از دعوت شیطان و بنی امیه و بنی عباس می‌کنیم ما باید از وسط کاخ یزید عبور کنیم و به سمت امام حسین برویم. این را خدا این جوری قرار داده است باید از وسط حیات الدنیا بگذری و سالم عبور کنی و به امام حسین برسی. ما باید یک هجرتی داشته باشیم که اگر در حیات الدنیا ماندی دیگر جهنمی هستی. این شاید همه شما وارد جهنم می‌شوید ولی یک عده نجات پیدا می‌کنند همین است. وقتی می‌خواهی با امیرالمؤمنین راه بروی کنار دست او یک حیات الدنیا هم هست و وقتی می‌خواهی با امام حسین راه بروی یک حیات الدنیایی هست. سفره ابن زیاد و سفره یزید سفره رنگینی است و هم طمع در آن هست و هم خوف در آن هست و از وسط این دنیا باید عبور کنی و کف پای تو  تر نشود و به امام حسین برسی. از وسط حیات الدنیا که این هجرت است و این هجرت باطنی است. یعنی دو تا عالم در همین روی زمین به پا شده است و یا ما در این عالم هستیم و یا در این عالم هستیم. ممکن است که کنار هم نشسته باشیم یکی در وادی آخرت است و یکی در وادی دنیا است. دو تا رفیق هستند و یا دو تا همکار هستند که یکی در حیات الدنیا است و یکی در حیات الاخره است. به ما می‌گویند که از وسط حیات الدنیا کوچ کنید و مواظب باشید که نمانید و مواظب باشید که زمینگیر نشوید. این هجرت از سمت حیات الدنیا به سمت حیات الاخره با امام اتفاق می‌افتد. امام یک حیات الدنیایی به پا می‌کند و بعد عالم را به سمت خدا می‌برد و غیر از هجرت ظاهری و به ما می‌گویند که با امام کوچ کنید که به سمت حیات الاخره بروید. یکی از ارکان مهم ایمان و یکی از ارکان مهم حرکت با امام و یکی از ارکان مهم حرکت با  اهل بیت هجرت است. کما این‌که یکی از ارکان مهم امت سازی برای انبیا و برای ائمه هجرت است و هم هجرت ظاهری و هم هجرت باطنی.
 صفحه 114 قرآن کریم