اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-03-22نکاتی پیرامون وجود مقدس حضرت امام رضا علیه السلام کارشناس برنامه: حجت الاسلام والمسلمین شریفیان

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». سلام می‌کنیم به حضرت علی بن موسی الرضا، سلام می‌کنیم به مشهد الرضا، سلام به زائران حضرت، مجاورشان و سلام به شما که تشنه زیارت هستید. به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید. عید میلاد مبارکتان باشد. شریفیان: خدمت شما و همه دست‌اندرکاران محترم شما، همه بینندگان عزیز و کسانی که در محضرشان هستیم صدای ما را می‌شنوند، عرض تبریک دارم و ان‌شاءالله که از عنایات و فیوضات وجود مقدس امام رضا (س) بهره‌مند باشند و آنهایی که در این ایام موفق شدن به زیارت حضرت رفتند خوش به حالشان. آن‌هایی هم که توفیقشان نشد، ان‌شاءالله عزیزان از جانب آنها نائب الزیاره بودند و به زودی زود هم آنها موفق به زیارت حضرت ان‌شاءالله بشوند. در خدمت شما هستم.

شریعتی: ان‌شاءالله. ما هم خوشحال هستیم خدمت شما هستیم. البته دیروز برنامه سمت خدا از مشهد تقدیم نگاه دوستان ما شد. من توفیق نداشتم، کم‌سعادت بودم و بی‌بهره. از برادر عزیزم جناب آقای اسماعیلی هم تشکر می‌کنم. ان‌شاءالله زیارت حضرت به زودی نصیب همه ما بشود و دعوت‌نامه آن را برای ما بنویسند. چقدر خوب است که امروز از امام رضا صحبت کنیم، بشنویم و فضای برنامه خود را منور کنیم.
شریفیان: ان‌شاءالله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. واللعن دائم علی اعدائهم اجمعین. اللهم کن لولیک حجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیاً و حافظا و قاعداً و ناصرا و دلیلاً و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
ان‌شاءالله که این جلسه‌مان مورد عنایت امام رضا قرار بگیرد و خود حضرت، همه عزیزانی که اینجا مشغول هستند و همه بینندگان ان‌شاءالله یک نظر ویژه‌ای بکنند.
یک روایت می‌خواهم برای عزیزان بخوانم. این روایت را یک موقعی دیده بودم، دلم می‌خواست این روایت را بخوانم. در برنامه خیلی روایت مهمی است و یک ارتباطی هم به وجود مقدس امام رضا و استفاده ما از امام رضا ارتباطی به حضرت دارد که حالا عرض می‌کنم. این روایت در کافی شریف هست. از وجود مقدس امام باقر (س). راوی روایت جناب ابوحمزه ثمالی است. این شخصیت می‌دانید خیلی فوق‌العاده است جناب ابوحمزه. ما خیلی اوقات مردم ما بیش از انسی که با دعای شریف ابوحمزه دارند، شاید انس دیگری با این شخصیت ندارند ولی ایشان از بزرگان اصحاب امام سجاد و امام باقر بودند و شاگردانی از ایشان تربیت شده است. خیلی از کسانی که از علم اهل بیت استفاده کردند، در واقع با واسطه استفاده کردند و یکی از کسانی که حلقه جدی بوده است جناب ابوحمزه است و این هم ما با کثرت روایاتی که از ایشان نقل شده است می‌فهمیم. جناب ثابت بن دینار. عرض کنم که جناب ابوحمزه می‌گوید من در مسجد النبی نشسته بودم مدینه، یک شخصی آمد به من گفت که شما محمد بن علی یا اباجعفر یعنی امام باقر می‌شناسی یا نمی‌شناسی؟ گفتم می‌شناسم. گفت می‌شود من را پیش او ببری؟ گفتم با ایشان چکار داری؟ گفت یک سؤالاتی را آماده کردم آمدم بپرسم. که ایشان از او پرسید کجایی هستی؟ گفتم من عراقی هستم. مال بصره بوده است. آمدی چه کنی؟ می‌گوید 40 سؤال آماده کردم که بپرسم. اگر حق گفت بپذیرم، اگر باطل گفت، قبول نکنم. حالا آمده از امام باقر سؤال کند. ما كَانَ مِنْ حَقٍّ أَخَذْتُه‏، آمده خودش را میزان گرفته است، می‌خواهد امام باقر را سنجه کند. وَ مَا كَانَ مِنْ بَاطِلٍ تَرَكْتُهُ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ، می‌گوید جناب ابوحمزه به ایشان گفت: فَقُلْتُ لَهُ هَلْ تَعْرِفُ مَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ، فرق بین حق و باطل را می‌دانی آمدی چنین حرفی داری می‌زنی. قَالَ نَعَمْ، گفت بله. فَقُلْتُ لَهُ می‌گوید من به او گفتم: فَمَا حَاجَتُكَ إِلَيْهِ، پس برای چی 40 تا سؤال آماده کردی آمدی پیش این آقا؟ تو که فرق بین حق و باطل را خودت می‌دانی، آمدی اینجا چه کنی؟ فما حاجتک الیه إِذَا كُنْتَ تَعْرِفُ مَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فَقَالَ لِي يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ أَنْتُمْ قَوْمٌ مَا تُطَاقُونَ، با شماها نمی‌شود بحث کرد. ما را پیش ایشان ببر. یک حرف بسیار مهم جناب ابوحمزه به او زد. این محتوا را در روایات مکرری ما داریم آقای شریعتی که میزان حق و باطل در عالم چیست. من هستم، خودم هستم، اندیشه خودم است، خودم بنشینم یک جا برای خودم یک دستگاه درست کنم یا دقیق‌تر آن، انسان اگر رفت در وادی حیات و دنیا رفت در وادی ولایت اولیای طاغوت، آنجا هم یک ادراکاتی، یک معرفت‌هایی، به تعبیر دقیق قرآنی آن یک موازین و ترازوهایی برای انسان شکل می‌گیرد. ما چطوری حق و باطل را می‌سنجیم؟ اصلاً سنجش میزان می‌خواهد. ترازو می‌خواهد. تا وقتی که این ترازو در دست انسان نباشد، انسان فرق بین حق و باطل را نمی‌تواند تشخیص دهد. تو آمدی خدمت امام باقر. اگر سنجه‌ات خودت هستی، از این آقا نمی‌توانی استفاده کنی. تو دنبال این آقا نیستی، دنبال خودت هستی. میزانت هم به خودت برگشت می‌کند. در سوره مبارکه حدید قرآن فرموده است: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ، ما انبیای خودمان را با بینات فرستادیم. این یک. یک مسیری را روشن کردیم با آنها. دو، وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ، ما کتاب و میزان را با انبیاء نازل می‌کنیم. میزان نازل شدنی است. به دست وجود مقدس نبی اکرم، انبیای الهی، حضرات معصومین، میزان در عالم جاری می‌شود. اینکه در روایات مکرری ما داریم که علی میزان اعمال. اصلاً یعنی چه این علی میزان؟ یعنی فرق بین حق و باطل این آقا است. حقیقت نازله خداوند متعال در وجود این آقا است. یک چیزی در عالم نازل شده که حقیقت حق است. قرآن می‌گوید من حق هستم و خدا من را نازل کرده است.
شریعتی: با او فکرتان و خودتان را بسنجید.
شریفیان: شما باید خودت را به او عرضه کنی نه اینکه خودم برای خودم یک دستگاه بسازم، یک حرف هم که می‌زنی می‌گوید من نمی‌پسندم. برای من قابل قبول نیست.
شریعتی: دنیا هم موازین خودش را دارد.
شریفیان: موازین خودش را دارد. دقیقاً همینطوری است. موازین باطلی که آن روزی که کلمه حق نازل می‌شود، روز ظهور است یا روز قیامت هست، آن روز می‌بینید که این موازین همه هوا می‌رود. سوره قارعه اصلاً همین است. يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوث‏ وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوش‏، آن روز است که می‌بینید همه آن چیزی که ما سنگینی برای آن قائل هستیم خدا همه را هوا می‌فرستد. ما خیال می‌کنیم سنگینی آن چیزی که ما را نگه داشته است این کوه‌ها است که وتر زمین است. عنایت دارید چه عرض می‌کنم؟ واقعاً اینطوری است. انسان، قوای ادراکی انسان، اگر تحت تعلیم انبیاء قرار گرفت، موازین آن می‌شود حق، سنجش‌های آن می‌شود حق، و آرام آرام در وادی حق سنجه می‌کند. هر چه هم جلوتر می‌رود، سنجه‌های او دقیق‌تر خواهد شد. به تعبیر برخی از بزرگان می‌گویند بعضی از ترازوها هست باسکول است. تریلی روی آن می‌رود. ده کیلو، بیست کیلو خطا در این ترازو طبیعی است. اصلاً کسی چنین چیزی را نمی‌بیند. این ترازو برای کشیدن آن دقت‌ها نیست. اما وقتی شما می‌خواهی طلا را بسنجی، خیلی متفاوت است. شما با یک چیز دیگری باید بسنجی. میزان. ببینید جناب ابوحمزه چی دارد به او می‌گوید. این خیلی حرف مهمی است. این حرف حالا ممکن است بعضی از عزیزان بگویند حالا این حرف امام معصوم نیست که انقدر توضیح می‌دهید. این مستنبط است از ادبیات وحی این را گرفته است. این حرف مستنبط از وحی است. حالا این بحثی است. من این را بیشتر از این توضیح نمی‌دهم. گفت آقا ما را ول کن. ما می‌خواهیم این آقا را ببینیم. گفت باشد. می‌گوید امام باقر وارد مسجد شدند. اطراف ایشان عده‌ای بودند. سؤالاتی می‌کردند. حضرت همینطور که حرکت می‌کردند، پاسخ سؤال می‌دادند. تا اینکه رفتند در جای خودشان نشستند. دور ایشان شلوغ بود. سؤال‌ها را کردند، جمعیت متفرق شد. این شخص بصری می‌‌گوید من آرام آرام به حضرت نزدیک شدم و جناب ابوحمزه می‌گوید من هم رفتم جلو ببینم این به حضرت چه می‌گوید. حالا ببینید گفتگوی امام باقر با این شخص که حالا معلوم است. حضرت می‌گوید اسمت را بگو. می‌گوید من قتاده هستم. قتاده از استوانه‌های علم عامه بوده است. در همین روایت می‌گوید که حضرت می‌گویند تو فقیه اهل بصره هستی؟ می‌گوید بله. می‌گوید نشست و امام باقر یک نگاهی به او کردند و گفتند کی هستی؟ گفت من قتاده هستم. حضرت فرمودند فقیه اهل بصره که می‌گویند تو هستی؟ گفت بله. حضرت فرمودند: ویحک. چطور ادعای فقاهت می‌کنی؟ فکر می‌کنی ادعای فقاهت همینطوری است؟  إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ فَجَعَلَهُمْ حُجَجاً عَلَى خَلْقِهِ، خدا حجت در زمین خلق کرده است فَهُمْ أَوْتَادٌ فِي أَرْضِهِ، میخ زمین اینها هستند. اینها هستند که عالم را از جهت هدایت نگه داشته‌اند. قُوَّامٌ بِأَمْرِهِ، اینها به امر الهی قیام کرده‌اند. نُجَبَاءُ فِي عِلْمِهِ، علم الهی در نزد این نجیب‌ها است. نجیب یعنی کسانی که پیشگام هستند، نخبه هستند، جلوتر از همه هستند. نمی‌دانی خدا یک چنین کسانی را خلق کرده است. اصْطَفَاهُمْ قَبْلَ خَلْقِهِ، قبل از اینکه خلقتی در عالم باشد خدا اینها را مصطفی کرده بود. مصطفی‌های عالم هستند. إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمين‏ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْض‏، سوره مبارکه آل عمران ببینید، جریان اصطفی را     خدا دارد توضیح می‌دهد که چگونه اینها برگزیده شدند، حقیقت وحی و کلام الهی در اینها جاری شده است. حضرت چی دارند به او می‌گویند؟ از مقام خودشان دارند حرف می‌زنند. دارند می‌گویند تو که ادعای فقاهت می‌کنی، ارتباطی هم با حجت الله داری؟ کی انسان فقیه می‌شود؟ کی انسان می‌تواند بگوید یک حقیقتی از وحی در دست من است؟ وقتی که از دست حجت الله بگیرد. می‌شود انسان حجت الله را انکار کند بعد بگوید من فقیه وادی توحید هستم. اگر چنین چیزی شدنی است؟ اصلاً این را دارند به او می‌گویند. تا ادعای فقاهت کرد، حضرت فرمودند ویحکَ. نمی‌دانی خدا در زمین حجت قرار داده است؟ اگر یک جریان فقاهتی هم در عالم شکل می‌گیرد، ذیل امام صادق است، ذیل امام باقر یک جریان فقاهات شکل می‌گیرد. خدا حجت در عالم فرستاده است. حجت را با او تمام می‌کند. منطق او است که هدایت است. ادبیات او است که نور الهی است. می‌گوید: فَسَكَتَ قَتَادَةُ طَوِيلًا، مدت زیادی ساکت شد. ثُمَّ قَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَقَدْ جَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيِ الْفُقَهَاءِ وَ قُدَّامَ ابْنِ عَبَّاسٍ، می‌گوید به خدا قسم من خیلی عالم دیدم. قتاده دارد به امام باقر می‌گوید. می‌گوید من خیلی عالم دیدم. من ابن عباس را دیدم. می‌گوید استوانه علم تفسیر عامه است. فَمَا اضْطَرَبَ قَلْبِي قُدَّامَ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا اضْطَرَبَ قُدَّامَكَ، من جلوی شما دست و پایم را گم کردم. من با هیچ‌کس اینطوری نبودم. برای خودش یک شخصیتی است. می‌گوید من نمی‌دانم چرا دست و پایم را گم کردم.
شریعتی: یعنی آن ابهت امام و عظمت او، او را خلع سلاح می‌کند.
شریفیان: حالا عرض می‌کنم. نکته روایت همین است. قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ، می‌گوید امام باقر فرمودند   وَيْحَكَ، این هم ویحک دوم. أَ تَدْرِي أَيْنَ أَنْتَ، می‌دانی کجا آمدی؟ من همه روایت را خواندم برای همین یک تکه آن. ما می‌رویم خدمت امام رضا. می‌دانید کجا دارید می‌روید؟ می‌روید مضجع آقا، با آغوش باز امام از شما استقبال می‌کند. یک جوری با تو برخورد می‌کند خیال می‌کنی رفیقت است، همراهت هست. یک جوری انسان می‌رود با او درد دل می‌کند که انگار نه انگار که ما خدشه به ولایت حضرت انداختیم. کار امت حضرت را سخت کردیم. واقعاً اینطوری است. معاصی ما، خطاهای ما در ساحت فردی‌مان، اجتماعی‌مان، عالم را به هم می‌ریزد. کار حضرت را سخت می‌کند. مثل بچه‌ای که دستش را از دست پدر و مادرش می‌کشد، یک کاری می‌کند، پدر باید مسیرش را کج کند، برود دستت را بگیرد و بردارد بیاورد. این است دیگر. مسیر کج می‌شود، وقت تلف می‌شود، ظهور را عقب می‌اندازد، کار سخت می‌شود. حضرت فرمودند می‌دانی کجا آمدی؟ اگر می‌بینی مضطربی، جای دیگر اینطور نبود، بدان جایی آمدی  أَنْتَ بَيْنَ يَدَيْ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، تو آمدی درب خانه‌ای که محل محط نزول نور الهی است. این آیات سوره نور است. آیه 25 و 36 سوره مبارکه نور است. اینجا بیت النور است آمدی. بقیه جاها که در و دکان بوده است رفتی. اینجا آمدی فی بیوتٍ. این بیت النبی اینجا است. تو آمدی در خانه نبی اکرم. این فی بیوت در روایات ما توضیح داده است که این بیوت، بیوت انبیاء است. این خانه‌های نبی اکرم است، انبیاء الهی است که هر کسی وارد این خانه می‌شد، هدایت می‌شد. هر کسی بیرون این خانه بود، گرفتار بود. که در روایات مکرر ما داریم که این خانه‌ها، خانه گل و خشت نبود. در سوره مبارکه نوح وقتی جناب نوح می‌خواهد دعا کند می‌گوید: رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ، خدایا غفرانت مال آن کسی که وارد خانه من شد. و لمن دختل بیتیَ مُؤْمِناً، ممکن است آدم خیال کند وارد خانه شدند بعضی‌ها مؤمن نبودند. نه، من خیال می‌کنم باطن این آیه، یعنی هر کسی دستش به آن بیت النبی رسیده است مؤمن بوده است. معنای ظاهری آن ممکن است این باشد که یک کسانی در ظاهر وارد خانه رسول خدا شدند ولی مؤمن نبودند و از غفران انبیاء برخوردار نشدند. کما اینکه همسر جناب نوح در خانه نوح در ظاهر بود ولی متعلق به بیت‌النبی نبود. حضرت دارند می‌گویند بدان کجا آمدی. به بیت النبی رسیدی. اینجا جایی است اذن الله. خدا اذن داده است. أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ اینجا محل رفعت است، اینجا محل ذکر الهی است. انسان می‌خواهد به ذکر الهی برسد، باید وارد این خانه بشوی. بیت النبی. اگر وارد این خانه نشوی، هیچ چیزی گیر شما نمی‌آید. یک سؤال؛ ما خیلی اوقات محضر امام رضا می‌رویم. مضطرب نمی‌شویم. مشکل در ماست؟ قتاده مضطرب شده است. کسی که اهل امام نبوده است. مشکل در ما است؟ نه، تلقی من این نیست. آن کسی است که بیرون بیت است، با بیت دارد مقابله می‌کند. همه این حرف‌ها را هم از ائمه می‌شنود، آخرش هم حاضر نیست خضوع کند. اما کسی که وارد این بیت می‌شود، آن کسی که وارد این خانه شد فرزند این خانه است. انسان در مقابل پدر رحیم شفیق خودش که مضطرب نمی‌شود. همه عظمت عالم در حرم امام رضا است ولی اگر می‌بینید مضطرب نمی‌شوید چون اهل آنجا هستید. و باب هم بدانید. وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً، وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها. قرآن در چند جا این تعبیر را بیان کرده است که آدم خانه را از درش باید برود. اگر خیال کنی یک راه دیگری برای ورود به این خانه است، اشتباه فهمیده‌ای، توهم زدی. کسانی که خیال کردند بدون تعلق به اهل بیت نبی اکرم می‌توانند به بیت‌النبی برسند. شدنی نیست. کسانی که خیال کردند می‌توانند دست‌شان به دامن نبی اکرم برسد. علی (ع) را انکار کنند. شدنی نیست. حضرت فرمودند شیعیان ما می‌دانید در چه موقعیتی هستید؟ حضرت فرمودند روز قیامت خواهید دید که دست وجود مقدس نبی اکرم به دامن الهی است. به ریسمان الهی چنگ زده است. دست ما اهل بیت به دامن نبی اکرم است و شما دست‌تان به دامن ما است. این سلسله جریان نور است. انسان اگر وارد این بیت شد که بیت نبی اکرم است. از طریق بابش که در روایات ما مکرر داریم. این روایتی که دیدید مکرر در روایات داریم که انا مدینه علم و علی بابها. این علم یک گوشه‌ای از نبوت حضرت نیست. همه حقیقت وحی را دارد می‌گوید. علم نبی اکرم قرآن است. حقیقت وحی را حضرت دارند می‌گویند. می‌گویند حقیقت وحی در وجود من است.
شریعتی: همه خبرهای عالم اینجا است.
شریفیان: بله. بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في‏ صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ، حقیقت وحی آنجا است. آن بیت النبی است. این یک بابی هم دارد. انا مدینة علم و علی بابها، انا مدینة الحکمه و علی بابها، یعلم الکتاب والحکمه. حضرت همین را دارد می‌گوید. من با حقیقت وحی و حکمت در این عالم آمده‌ام، قرار بوده این را به شما منتقل کنم. و این یک بابی هم دارد. بروید از آن باب بگیرید. از آن باب. وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها. ما وقتی می‌رویم محضر وجود مقدس امام رضا، رفتیم در خانه باب الله. رفتیم جایی که از دریچه امام رضا نبی اکرم را داریم می‌بینیم. آرزوی هر انسان مؤمن این است که دستش به نبی اکرم برسد. در زیارت حضرت می‌گوید وقتی که نبی اکرم از این عالم رفت، بزرگترین مصیبت عالم در عالم رخ داد وقتی رسول الله از این عالم رفت. امیرالمؤمنین یک جمله‌ای دارد در شهادت فاطمه زهرا. وقتی که فاطمه را دفن کرد، امیرالمومنین فرمود یا رسول الله. مصیبت زهرا صبر علی را کم کرده است ولی علی در مصیبت شما صبر کرد و در مصیبت زهرا هم صبر می‌کند. چقدر این مصیبت عظیم بود.یعنی اگر علی می‌تواند پای آن مصیبت بایستد، پای این هم می‌تواند بایستد. ما اصلاً این را نمی‌توانیم درک کنیم. برای اینکه ما متوجه نیستیم که اگر نبی اکرم از این عالم برود، همه حقیقت عالم می‌رود اگر یک بابی در این عالم نماند. امام رضا همه حقیقت وحی است برای من و شما. آنجا ما می‌رویم داروخانه فقط امراض جسمی انسان نیست. انسان باید همه خواسته‌هایش را درِ خانه امام‌ها ببرد. ولی آنجا باید بروید نبی‌اکرم را از امام رضا بخواهی. باید بگویی آقا دست من با نبی اکرم خیلی فاصله دارد. من با شما خیلی تفاوت دارم. فاصله من با شما زیاد است. یک جوری نشود روز قیامت ما شرمنده امام رضا شویم. حضرت بگویند این همه ما پذیرایی شما را کردیم، اینطوری نباید دیگر می‌آمدید. ما شما را روز قیامت رد می‌کنیم. کسی که مؤمن است، آلودگی‌هایی هم داشته باشد با شفاعت انسان رد می‌شود ولی انسان باید قدر این نعمت را بداند اگر ما به درب خانه فی بیوتٍ رسیدیم. مضطرب هم نیستیم چون اهل این خانه شدیم قدر این بیت را بدانیم. قدر این حرم و گنبد و بارگاه را بدانیم. آن کسانی هم که آب دهان به صورت امیرالمؤمنین انداختند، اوج حقارت خودشان را نشان دادند. این بیتی که بیت‌النور است، بیت الذکر است، بیت الرفعه است، بیت التوحید است، بیت نبی اکرم است. انسان در مقابل این لجن‌پراکنی کند، این دیگر اوج حقارت انسان است. یک پهلوانی که در جنگ مقابل امیرالمؤمنین ایستاد، وقتی کار به پایان رسید، امیرالمؤمنین روی سینه آن ملعون نشست، آب دهان انداخت. این دیگر رذیلانه‌‌ترین و حقیرانه‌ترین کاری است که آدم می‌تواند بکند در مقابل امام. در اوج حقارت انسان است و می‌دانید که آدم احساس می‌کند که اینها دست و پاهای آخر آن کسی است که در مواجهه با امام به نقطه انتهای خودش رسیده است که این مقدار است. این انتهای درگیری او است، این انتهای حقارت خودش است. امام، دستگاه الهی با جریان کفر هی اتمام حجت می‌کند. کار به یک جایی که می‌رسد سخت‌ترین و زشت‌ترین کار خودش را نشان می‌دهد. امام حسین یک شش ماهه را برمی‌دارد می‌برد کربلا، در آن حرمله، اتمام حجت امام یک جوری است که ببینید چقدر او پلید است. دیگر نروید سمت بنی‌امیه. دیدید با سه شعبه گلوی شش ماهه را زد؟ این اتمام حجت امام حسین است. دیگر انسان نمی‌تواند به آن دستگاه برود. من به همه عزیزان توصیه می‌کنم از یک دستگاه‌هایی و حاشیه آنها جدا شوند. می‌بینید اینها ثمرات آن دستگاه‌ها است. از آنها نپذیرید، از آنها نگیرید، گوش‌تان را بر دهان آنها نگذارید. همین کسانی که این حرف را می‌زنند، در یک جاهای دیگر، گوش شما را در فضاهای مختلف پر می‌کنند. جدا شوید. این اتمام حجت است. امام رضا یک اتمام حجت با ما کرد. نشان داد یک کسانی که خیلی اوقات حرف از دلسوزی برای مردم می‌زنند، ببینید کسانی هستند که آب دهان به صورت امیرالمؤمنین می‌اندازند. اینها دستشان برسد واقعاً یک کربلای دیگری بر محور امام معصوم راه می‌اندازند تا گودی قتله‌گاه امام را می‌برند. اینها همان‌ها هستند. حالا ذائقه دوستان و بزرگواران را تلخ نکنم ایام شادی است. ولی می‌دانم قلب خیلی از عزیزان جریحه‌دار شد ولی به شما بگویم ان‌شاءالله دست و پاهای آخری است که دشمن خواهد زد.
شریعتی: خیلی ممنون هستم. از رفق و مدارا می‌فرمودید در ذیل بحث اخوت که یک تتمه‌ای مانده بود که ان‌شاءالله امروز بشنویم.
شریفیان: در پرانتز یک نکته‌ای را عرض کنم. زیارت امام رضا از ارکان سلوک انسان است. برای ما که به این راحتی به عتبات و اینها دسترسی نداریم، زیارت امام رضا هم که مختصات خودش را دارد. من مکرر دیدم آقای شریعتی کسانی که بی‌تعلق به امام نیستند ولی به خاطر مسائلی، مشکلاتی، یا نمی‌روند یا کم می‌روند. من می‌دانم که مشکلات اقتصادی هست، خرج سفر امروز خیلی زیاد شده است. اینها همه حرف درستی است. ولی می‌خواهم بگویم که از آن طرف خیلی اوقات گرفتاری‌های ما آقای شریعتی و رفتن برکت از زندگی ما به خاطر این است که این کارهای ما کم می شود. ما خیال می‌کنیم به کارهای دیگرمان برسیم، مشکل حل می‌شود، آن وقت به زیارت می‌رویم.
شریعتی: یعنی در واقع این زیارت از اولویت ما خارج می‌شود.
شریفیان: احسنت. این خیلی خطرناک است. شیطان با آدم این کار را می‌کند. شیطان یکی از کارهایش جابه‌جای اولویت‌ها است. همین که شما بین کار اهم و مهم اهم را رها کنی بروی سراغ کار مهم. بلکه ببینی بین پایین‌ترین کارهایی که درجات بسیار پایینی دارد، شما را مشغول به آن می‌کند. از کارهای شیطان است.
یک نکته بگویم. ما ظرفیت ایمانی بسیار بزرگی در جامعه‌مان داریم و متأسفانه از طرفیت ایمانی‌مان در حل معضلات اجتماعی‌مان به کمترین شکل استفاده می‌کنیم. من اینجا می‌خواهم تقاضا کنم از کسانی که دست‌اندرکار هستند، نخبگان هستند، کسانی که تعلق به امیرالمؤمنین دارند، این جریان‌ها را استارت جدی بزنند. شروع کنند. آقا حرم امام رضا رفتن اگر از ارکان سلوک این مردم است، شیعیان حضرت است، کسانی که تعلقی دارند ولی به این راحتی امکان رفتن ندارند. اگر شما بخواهید چند تا پویش جدی راه بیندازید، برای اینکه با یک اولویتی و با یک هوشمندی‌ای حد‌اقل یک یا دو زیارت برای کسانی که مشکلی دارند فراهم کنید در سال، حتماً این ظرفیت در مؤمنین هست. حتماً این ظرفیت هست. من این را در پرانتز دارم عرض می‌کنم. ما از ظرفیت‌های ایمانی خود خیلی غافل هستیم. یک اتفاق بزرگی که برای انقلاب می‌افتد، جمعیت مؤمنین می‌آید کف خیابان بزرگترین فتنه‌‌ها را زمین‌گیر می‌کند. ما از این ظرفیت غافل هستیم. در زمینه‌های مختلف گروه‌های جهادی بدون هزینه. آقا این همه ما ظرفیت جهادی داریم. جهادی فقط رفتن و دو تا آجر بالا پایین کردن نیست که آن کارها هم کار خوبی است ولی جهادی آرام آرام باید به سمت هوشمند‌سازی برود. هوشمند بشود. زیارت امام رضا از نان شب برای انسان واجب‌تر است. کسانی که اهل زیارت امام رضا هستند این را درک می‌کنند. اصلاً حل مشکلات زندگی خیلی اوقات حل مشکل نیست. من باید از مشکل بزرگتر شوم. ما گاهی اوقات خیال کردیم مشکلات زندگی‌مان را باید جراحی کنیم، حالا درست شد بنشینیم زندگی‌مان را بکنیم. تصور غلطی است که اصلاً ان الدنیا محفوفة بالبلایا.
شریعتی: تو که بزرگ شدی مشکل کوچک می‌شود.
شریفیان: در واقع مشکل عوض نشده است، من عوض شدم.
شریعتی: بله. و حالا می‌توانم راحت عبور کنم.
شریفیان: مثل بچه‌ای که گاهی اوقات یک ماشین را از او می‌گیری زار می‌زند، چند سال بزرگ می‌شود به آن زار زدنش می‌خندد. او بزرگ شده والّا باز هم همان اتفاق دارد می‌افتد. بزرگ شدن انسان هیمنطور است. آدم می‌رود حرم امام رضا این اتفاق‌ها برای انسان می‌افتد. ظرفیت‌سازی می‌شود، انسان بزرگ می‌شود. این قسمتی از روابط اخوت ما است. روابط اخوت صرفاً یک امر قلبی نیست. من خودم انقدر می‌روم مشهد، انقدر توفیق داری به مشهد بروی. یک بار می‌روی مشهد، دوبار می‌روی مشهد، سه بار می‌روی مشهد. یکبار برادرت را بفرست مشهد. ما چقدر روایت داریم در مورد مستطیع کردن آدم‌ها برای فرستادن حج. بعضی‌ها چهل بار، پنجاه بار حج تمتع رفته‌اند. یک کسی هم آرزوی رفتن حج تمتع دارد. اخوت یعنی این. اخوت حالا می‌رسیم. آرام تبدیل می‌شود به انفاق، تبدیل می‌شود به سخاوت، تبدیل می‌شود به اعطا، تبدیل می‌شود به ایثار. حالا ما ایثار هم نگفتیم. سه بار، چهار بار می‌روی حاج آقا، یک بار هم یک شیعه‌ای که می‌دانی تحقیق کن ببین کسی که فکر می‌کنی می‌رود آنجا، استفاده هم می‌کند، او را بفرست. عیب ندارد. ما نمی‌گوییم هر کسی را بفرست. من می‌گویم هوشمندی و ذکاوت، این را می‌گویم. ظرفیت ایمانی را به صحنه بیاوریم. جوان‌هایی که می‌توانند موشک درست کنند، در مقابل استکبار سپر نظامی درست کنند، نمی‌توانند یک ترتیبی بدهند برای سهولت امر زیارت مؤمنین. ما این ظرفیت را نداریم؟
شریعتی: چرا. فقط باید بخواهیم و این هم جزء اولویت‌های ما باشد.
شریفیان: باید یک عده‌ای بیایند نخبگان بیایند جمع‌هایی را درست کنند، پویش‌هایی را درست کنند، از فضای مجازی استفاده کنند. الآن شما ببینید یک کار قربانی شما در این برنامه راه انداختید. چه حرکت بزرگی انجام دادید. از ظرفیت این برنامه مناسب، مؤمنین اعتماد دارند کار بزرگی می‌کنند.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم.
شریفیان: بحث ما در باب رفق و مدارا، خیلی از دوستان فرمودند که از این بحث زود عبور نکنید. واقعاً هم سرفصل‌هایی دارد. از حس خلق، روی گشاده، دست دهنده، عفو، کظم غیض، اینها همه قسمتی از رفق و مدارا است. من اگر بخواهم با کسی مدارا کنم، می‌توانیم با عصبانیت این کار را بکنم؟ شدنی نیست. کسی نتواند عصبانیت خودش را کنترل کند، قطعاً در رفق و مدارا نمره بالایی ندارد. سرفصل‌های جدی‌ای را ما در بحث رفق و مدارا داریم که ان‌شاءالله آرام آرام دوستان گفتند زود نگذریم، روایاتش را ببینیم. ما هم از دوستان اطاعت امر می‌کنیم. یک روایت می‌خواهم امروز بخوانم. دلم نمی‌آمد این روایت را نگویم. در بحث رفق و مدارا و نگاه به برادر ایمانی بسیار مهم است.  این روایت، خیلی روایت مهمی است. مضمون این روایت در روایات دیگر ما هم هست. خیلی اوقات بحث‌هایی که بزرگواران می‌شنوند اگر یک موقعی احساس کردند برایشان به این راحتی هم جا نمی‌افتد، عجله نکنند. انباشتی از روایات ما در این بحث‌ها داریم. آدم آرام آرام این بحث‌ها را که بشنود، تحمل کند، کنار هم قرار بدهد به یک منظومه‌ای برسد، می‌بیند عجب چیز درستی است. این روایت در کافی شریف هست نقل می‌کند ابن ابی یعفور که از اصحاب خوب حضرات معصومین هست می‌گوید رسیدم خدمت امام صادق سلام الله علیه. گفتم آقا من با خیلی‌ها ارتباط دارم.  إِنِّي أُخَالِطُ النَّاسَ. با خیلی‌ها ارتباط دارم. فَيَكْثُرُ عَجَبِي، گاهی تعجبم می‌گیرد. مِنْ أَقْوَامٍ لَا يَتَوَلَّوْنَكُمْ، کسانی که اهل شما نیستند. اهل محبت شما امام صادق نیستند. از دشمنان شما هستند. دستگاه بنی‌امیه. وَ يَتَوَلَّوْنَ، تحت ولایت دیگران هستند. دستگاه بنی‌امیه. معاویه هم ولایت دارد دیگر. سرپرستی می‌کند، انسان‌ها را در وادی ولایت خودش حرکت می‌دهد. اهل ولایت شما نیستم، اهل ولایت بنی‌امیه هستم. ولی لَهُمْ أَمَانَةٌ، امانتداری در ایشان دیده می‌شود وَ صِدْقٌ، راستگویی در ایشان دیده می‌شود وَ وَفَاءٌ، وفا می‌کنند. یعنی یک چیزهای خوبی در آنها هست.  از آن طرف تعجبش را دارد می‌گوید. وَ أَقْوَامٌ يَتَوَلَّوْنَكُمْ، یک عده هستند متعلق به شما هستند. لَيْسَ لَهُمْ تِلْكَ الْأَمَانَةُ وَ لَا الْوَفَاءُ، به آن شدتی که آنها دارند اینها ندارند. من تعجب می‌کنم. بالاخره تو در مسیز حق هستی. تو چرا لنگ می‌زنی؟ و از آن طرف کسی که در مسیر باطل است، تحت ولایت دستگاه طاغوت است، یک چیز خوبی هم در آنها هست. جواب امام را ببینید چیست. فَاسْتَوَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع جَالِساً، می‌گوید امام صاف نشستند یک حالت مستقیم نشستند. فَأَقْبَلَ عَلَيَّ كَالْغَضْبَانِ، می‌گوید یک جوری به من نگاه کردند، از دست من ناراحت شدند. ثُمَّ قَالَ، حضرت فرمودند لَا دِينَ لِمَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ، کسی که تحت ولایت دشمنان ماست دین ندارد. وَ لَا عَتْبَ عَلَى مَنْ دَانَ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ عَادِلٍ، و کسی که تحت ولایت امام عادل است اصل وجودش مورد عتاب نیست. تو چه می‌گویی؟ ببینید سؤالش چیست. تو می‌خواهی به خاطر اینکه او یک چیزی دارد، این ندارد، بگویی دشمنان شما از شیعیان شما بهتر هستند؟ این را می‌خواهی بگویی؟ حضرت فرمودند آنها دین ندارند، اینها مورد عتاب نیستند. ابن ابی یعفور می‌گوید آقا من یک تعجبی داشتم. این جواب شما تعجب ما را بیشتر کرده است. قُلْتُ لَا دِينَ لِأُولَئِكَ، بالاخره چهار تا کار خوب دارند انجام می‌دهند. وَ لَا عَتْبَ عَلَى هَؤُلَاءِ، اینها مورد عتاب نیستند؟ حضرت فرمودند: نَعَمْ لَا دِينَ لِأُولَئِكَ وَ لَا عَتْبَ عَلَى هَؤُلَاءِ ثُمَّ قَالَ، قرآن هم می‌خوانی؟ گفت آقا چی؟ اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا، آقا کسی که به امام متعلق شد، خدا و رسول و امام سرپرست او است. این تحت ولایت امام است. يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ، ممکن است که ظلماتی هم داشته باشد ولی مسیرش حرکت به سمت نور است. یعنی همه کارهای خطاهایش ترک می‌شود؟ نخیر. اینطوری نیست. حضرت فرمودند:  مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ خطایی کرده است إِلَى نُورِ التَّوْبَةِ ولی پشیمان است. می‌گوید اشتباه کردم، بی‌جا کردم. ندامت در وجود او هست که خدایا من اگر اشتباه کردم بر من ببخش. خدایا می‌دانم من آبروی امامم را بردم. بر من ببخش. اصلاً دارم می‌روم. من ظلمات الذنوب الی نور التوبه. و این هم با امام رفتنی است. اصلاً نکته این است: الله ولی الذین آمنوا. دستت را به خدا دادی. دستت را به خدا دادی یعنی دستت را به نبی اکرم دادی. یعنی دستت را به امام دادی. محیط ولایت الله. و آن طرف وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ، کسی که رفت تحت ولایت بنی‌امیه، رفت ذیل طاغوت، يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّور، اینها که در طاغوت هستند نور دارند، آنها که آن طرف هستند ظلمات؟ بله. یک چیزی دارند ولی این نور از آنها گرفته می‌شود. به ظلمات می‌رسند. اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون. اینکه من جلسه قبل عرض کردم.
شریعتی: چقدر اینها چفت و بسسطش درست است.
شریفیان: اینکه من عرض کردم انسان بین اصل و فرع، قاطی نکند. اگر ما می‌گوییم رفق و مدارا با مؤمن، ما یک چیزی داریم رفق و مدارا با مستضعف. بماند. یک موقعی شاید از آن گفتگو کنیم. کسانی که اهل ولایت امیرالمؤمنین نیستند ولی انکار ولایت نکردند. نفهمیده است که بخواهد انکارش بکند. ما به اینها مستضعف می‌گوییم. این را کنار بگذارید. این هم یک حدی از رفق و مدارا دارد. برای چی؟ برای اینکه با او اتمام حجت کنیم. ولایت امیرالمؤمنین را به او عرضه کنیم، نور امام را به او نشان بدهیم. اما آن کسی که آمده در خانه امیرالمؤمنین، اصل وجودش طیب است. فروعات وجودش ممکن است خراب باشد. تحت ولایت امام است. تو هم موظف به اخوت با او هستی، دستگیری با او هستی، رفق و مدارای با او هستی. کمکش بکنی آرام آرام در فضای توبه، استغفار، بلکه کندن خطا از ریشه وجود انسان. گاهی آقای شریعتی کندن خطا از وجود انسان به این راحتی نیست. انسان نادم است. توبه هم می‌کند. ولی ممکن است دوباره زمین بخورد. کندن ریشه‌های گناه به این راحتی نیست. انسان باید حوصله کند. این عبارت را برای چی خواندم؟ ریشه رفق و مدارا این نگاه است به برادرت. کی من جدا می‌شوم؟ خطایی در او ببینم. خطاهای برادرتان را اینطوری ببینید. این حرف چی بود؟ ابن ابی یعفور. گفت آقا شیعه شما است ولی خطایی دارد. حضرت فرمود اینطوری به خطایش نگاه کن. این خیلی حرف دقیقی است.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم.
تلاوت صفحه 564، آیات پایانی سوره مبارکه ملک و آیات ابتدایی سوره مبارکه قلم.
صفحه 564قران کریم
شریفیان: بسم الله الرحمن الرحیم. این بحثی که خدمت بزرگواران عرض کردم می‌دانم که ممکن است که برای بعضی از عزیزان سؤال ایجاد شود که بالاخره بعضی‌ها کارهای نیکی دارند، کار خوبی دارند ولی دین ندارند یا اهل ولایت حضرت نیستند. یک بحث دقیقه‌ای است که اینها چیست؟ چه خواهد شد؟ آیا هر کسی که ولایت امیرالمؤمنین ندارد معاقب هست، نیست؟ عرض کردم اینها بحث‌های مفصلی دارد. هر کسی که ولایت حضرت را نداشت اهل جهنم است؟ نه اینطوری نیست. عرض کردم داستان مستضعفین متفاوت است ولی کسانی که اهل انکار هستند آیا ممکن است اعمال نیکی در دست‌شان باشد؟ بله. آثاری در دنیا و آخرت برایشان دارد؟ بله. اینها همه هست ولی مسیرشان در این روایت و آیه شریفه فرموده است یخرجون من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار، مسیرشان به سمت بهشت نیست. می‌دانید ما یک قاعده‌ای داریم در آیات و روایت‌مان که عمل انسان اگر در وادی توحید، در وادی خضوع در مقابل خدا و اولیای الهی، عمل در آن وادی واقع نشود، عمل هست. حتی ممکن است قالب عمل صالح داشته باشد ولی در دنیا واقع می‌شود. یک روایتی داریم در تفسیر القمی اگر اشتباه نکنم می‌دیدم، وجود مقدس امام صادق، حضرت فرمودند که شیطان عباداتی کرد. عبادات سنگین. به خاطر همین عبادات بود که وسط ملائک بود. خدا به ملائک گفت سجده کنید. به شیطان چه ربطی داشت؟ شیطان از جن بود. به خاطر کثرت عباداتش به او اجازه داده بودند بین ملائک پرواز کند. افق پروازی‌اش عوض شده بود. هبوط کرد. اعتراض کرد. خدایا تو چه خدای عادلی هستی؟ ظلم می‌کنی. سوء‌ظن به خدا را ببینید. خدا فرمود: چطور؟ آقا من این همه عبادت کردم. و ثواب عملی بطل. همه را باطل کردی؟ خدا فرمود: نه، باطل نکردم. هر چه می‌خواهی بگو در دنیا به تو بدهم. عبادت کردی؟ عبادتی که در وادی شرک واقع شود، حتی عبادت؛ چه رسد به کارهای نیک عرفی که سر آن بحث است. در بعضی از روایات فرمود بعضی از دشمنان شما می‌میرند، راحت جان می‌دهند. حضرت فرمود به خاطر کار نیکی است که انجام دادند. در دنیا خدا یک چیزی به او داد. گفتند آقا بعضی از دوستان شما سخت جان می‌دهند. حضرت فرمودند به خاطر اینکه ثواب اعمالش را خدا گذاشته برای آخرت. شما مال آنجا هستید، اینها مال دنیا هستند. اینجا تسویه حساب می‌شود. یک بحث بسیار مفصل و پردامنه‌ای است. ما اینها  را نمی‌دانیم، پشت صحنه عالم را نمی‌دانیم، هزار و یک سؤال و شبهه؛ گاهی اوقات به اهل بیت و روایات هم یک اعتراضی می‌کنیم. پناه بر خدا.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستم.