حجت الاسلام تراشیون: اعوذبالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. درود بر نبی اسلام و اهل بیت آن پیامبر بزرگوار می فرستم. عرض ادب و احترام هم به محضر ولی نعمت ما حضرت ولی عصر (روحی و ارواح العالمین لمقدم الفداء). همان طور که شما فرمودید در این بخش یک سیری را ارائه دادیم در دو برنامه گذشته اشاره ای کردیم به آن موانع ارتباط بین زن و شوهر که موانعی وجود دارد که موانعی وجود دارد که یک سدی را ایجاد می کند و زن و شوهر از یکدیگر دور می شوند و گفتیم که در نقطه مقابل آن یک سری نکاتی وجود دارد که می تواند زمینه ارتباط بهتر بین زن و شوهر را فراهم کند که وعده دادیم حدود یازده نکته را تقدیم کنیم که هشت نکته را در برنامه گذشته بیان کردیم. مثل مسئولیت پذیر بودن، قدرشناس بودن، گاهی اوقات گذشته را رها کنیم و در حال زندگی کنیم این موارد در برنامه گذشته به آن اشاره شد. یکی از نکاتی که باز به نظر می رسد که کمک به ارتباط بهتر بین زن و مرد می کند این است که زن و شوهر باید نسبت به هم متواضع هم باشند. ما قرار نیست که برای همدیگر گردن کشی کنیم، طغیان کنیم. قرار نیست که زن و شوهر برای همدیگر فخرفروشی داشته باشند. چند وقت پیش یک خواهر بزرگواری تماس گرفته بود و می گفت که شوهر من می گوید که اگر می خواهی من به شما پول بدهم و در خانه خرج کنی باید بیایی به من التماس کنی، مثلاً بگویی که التماس می کنم که به من پول بده. الان می گوید که به بچه ها هم باید این را یاد بدهی. آیا واقعاً این زمینه ارتباط را فراهم می کند؟ تا جایی که این خانم گفت که من دیگر خسته شدم. گفت نه این که خوبی هایی هم نداشته باشد، گفت خوبی هایی دارد ولی یک روحیه تکبر، غرور دارد. زن و شوهر همسر هستند و نزدیک ترین انسان ها به یکدیگر هستند. هر عاملی که زمینه را فراهم کند که این ها را از هم دور کند معلوم است که آن عوامل، عوامل مضره است و باید حتماً از آن دوری کنیم. لذا این نمونه آن است که خیلی آزاردهنده است. تصور آقا یا تصور خانم این باشد که باید خیلی متکبرانه با شوهر خود برخورد کند و با زن خود برخورد کند، اصلاً غرور و تکبر هم در آموزه های دینی و اسلامی ما خیلی مذموم است تا جایی که روایاتی که داریم می بینیم که افرادی که مغرور هستند در روز قیامت به نوعی به بد وضعی محشور می شوند و لذا باید از این خصلت دوری کنند. خانه محل خضوع و خشوع زن و شوهر نسبت به یکدیگر است. البته این هم به این معنا نیست که زن و شوهر هم خیلی خود را در دست و پا بیندازند و لودگی کنند و بی مزگی کنند و لوس بازی های بیخودی در بیاورند، این هم شخصیت را کم می کند و پایین می آورد لذا هر چیزی به جای خود و لذا بهترین لفظ همان تواضع است یعنی تواضع آن حد وسط بین آن لودگی و آن تکبر و غرور که ان شاءالله این را تقویت کنیم. اتفاقاً آدم های متواضع دوست داشتنی تر هستند. یک مروری در اطرافیان خود بکنیم بالاخره دوست، آشنا، رفقایی که داریم، همسایه هایی که داریم و افرادی که متواضع هستند، انگار بیش تر آدم به آن ها علاقه دارد و بیش تر دوست دارد به آن ها محبت کند. وقتی که فردی متواضعانه رفتار می کند انگار او را از خود می دانیم و جزئی از وجود خود می دانیم. در زندگی زن و شوهر باید این تواضع را به راحتی برای همدیگر داشته باشند.
من چند تا مصداق هم بگویم که گاهی اوقات زن و شوهر دارند وارد خانه می شوند، مرد نگوید که چون من مرد هستم اول باید وارد خانه شوم. حالا یک نمونه دیگر هم من داشتم که خیلی جالب بود که خود آقا این را به من می گفت که من صبح ها که می خواهم از خانه بیرون بروم باید خانم و بچه های من ردیف جلوی در ورودی بایستند به من احترام بگذارند و من بعد از خانه بیرون بروم. این خوب است؟ یعنی آدم می بیند که یک محیط خشک و رسمی را داریم شکل می دهیم و لذا موقع ورود و موقع خروج که گاهی اوقات اصلاً زن و شوهر به یکدیگر تعارف کنند. مهمانی می رویم چه اشکالی داریم که من مرد دم در بایستم و اول به همسر خود تعارف کنم که داخل شود یا خانم همین تعارف را برای شوهر خود داشته باشند نه این که من خود را محق بدانم که من باید اول وارد بشوم یا من اول باید خارج شوم. گاهی اوقات حتی حس بدی در اطرافیان ایجاد می کند. یعنی آقایی که در یک جمع فامیل که همه حس کنند که او انتظار دارد که همه باید کنار بایستند و او اول وارد شود، یعنی حس خوبی به آن پیدا می کنند؟ نه، یک آدم خودپسند و خودشیفته او را می دانند یا خانمی که این جوری باشد. پس یک مصداق آن این است. مصداق دوم آن در نشستن در محیط های یعنی این طور نباشد که من مرد بگویم که بهترین جای خانه برای من و یا خانم بگوید که برای من. این نباشد باشد. یعنی اتفاقاً باید جای خوب را به طرف مقابل خود تعارف کنیم و برای او جا را نگه داریم حتی اگر بچه ها در محیط خانه هستند باید بگوییم که این جا جای پدر شما است یا جای مادر شما است. این جا جای خوب است که باید برای او باشد. یعنی این ارزش پیدا می کند. خصوصا در حوزه تربیت هم این را می گوییم، پدر و مادرهایی که نسبت به همدیگر متواضع تر هستند فرزندان همراه تری دارند تا یکی از آن ها متکبر باشد و خودشیفته باشد یا جفت آن ها یعنی بچه ها از این والدین دور می شوند. نزدیک نمی شوند یعنی خود این تواضع می تواند اثرات مثبت را روی تربیت فرزندان ما قرار بدهد. بعد این ها کارهای عجیب و غریبی نیست. گاهی اوقات ما هم فکر می کنیم که مثلاً زن داری یا شوهرداری یک فرمول های خیلی پیچیده ای دارد و محاسبات خیلی دقیقی دارد. ما می گوییم که نه اتفاقاً یک کار خیلی راحتی است که با فطرت انسان هم ارتباط دارد. یعنی انسان اگر بر اساس فطرت خود در زندگی عمل کند، در فطرت انسان خوبی ها را می پسندد و تواضع از جنس خوبی است لذا نتیجه این می شود که نگاه اطرافیان به ما هم مثبت می شود. پس این یک نکته بود. گاهی اوقات حتی سر سفره غذا یعنی یکی از رفتارهای متواضعانه این است که آدم غذای بهتر را برای همسر خود بخواهد، نه این که این تبدیل به یک حق شود، یعنی از این به بعد عادت کنم که باید غذای بهتر برای من باشد. ما نباید دستی دستی یکی را متکبر کنیم. اتفاقاً طرف مقابل هم همین کار را نسبت به دیگران بکند. یعنی اگر دید که بهتر را به او تعارف کردند او هم همان تعارف را به طرف مقابل برگرداند یا نه بالاخره اگر قابلیت تقسیمی دارد و نکته ای هست این جا رعایت کند. یک بخش دیگر در کلام تواضع داشته باشیم. یعنی من در صحبت های خود نگوییم. من این را دوست دارم، من این را می خواهم، تو باید این کار را بکنی، این ها از جنس تکبر است و خودشیفتگی است و لذا گاهی اوقات حتی ما در ارتباطات انسانی می گوییم که افراد وقتی با همدیگر صحبت میکنند نباید دستوری با هم صحبت کنند باید با درخواست و خواهش صحبت کنند. دستور مخصوص خدا است. یعنی او باید امر کند. ما حق نداریم که به همدیگر این امر و نهی هایی که در محیط هایی که همه ما در حد و اندازه هم هستیم و همه ما انسان هستیم داشته باشیم یعنی حتی در یک محیط کاری و شغلی و حتی رئیس نباید امر و نهی به زیردستان خود بکند. یعنی اگر می خواهد یک ارتباط عاطفی در حوزه مدیریت داشته باشد، می بیند که کارها را افراد با اشتیاق و شوق بیش تری انجام می دهند. امر و نهی ها همان می شود که ما می بینیم که خط کشی ها در کار می آید. مثلاً می بینیم که یک جایی ما بودیم که داشتم بیرون می آمدم یک اداره ای بود که یک پنج، شش دقیقه مانده به زمان اتمام کار یک چند نفری دور آن ساعت زن ایستاده بودند که زمان سپری شود و انگشت بزنند و از محیط اداری بیرون بروند. یعنی فرد علاقه و علقه ای به آن محیط شغلی خود ندارد و می خواهد که زودتر از زمان اعلام شده بیرون برود. بعد من می گویم که اگر ارتباط بین رئیس و مرئوس یک ارتباط عاطفی باشد او راحت دل نمی کند یعنی حتی می چرخد که کاری هست و نکته ای هست و کاری من باید انجام بدهم. پس این تواضع می تواند این کار را حتی در محیط های شغلی و اداری هم انجام بدهد چه برسد در محیط خانه. من یک جمع بندی بکنم و نکته بعدی را عرض کنم. تواضع وقتی در خانواده وجود داشته باشد رغبت را افزایش می دهد و میل را به یکدیگر افزایش می دهد و محبت را زیاد می کند و حتی انسان را سخت کوش می کند. انسان را نسبت به این که برای طرف مقابل خود باید خدمتی کند و کاری کند باانگیزه تر می کند ولی تکبر و غرور و خودشیفتگی انگیزه را از آدم ها می گیرد و رغبت را می گیرد و بعد دیگر میلی ندارد که برای او کاری انجام بدهد. پس سعی کنیم که این طور باشیم و بچه های ما هم با این خصلت خوب اخلاقی تواضع پرورش بدهیم.
نکته دهم که می تواند این ارتباط را نزدیک کند امنیت یکدیگر را باید به هم توجه کنیم. خیلی مواقع زن و شوهرها با رفتارهای خوب خود می توانند برای همدیگر آن آرامش و امنیت را به ارمغان بیاورند و می دانید که ما آدم ها در محیط هایی که در آن آرامش باشد و امنیت باشد علقه بیش تری داریم. چرا دل ما برای حرم آقا علی بن موسی الرضا پر می کشد؟ یکی از علت ها این است که وقتی آدم آن جا می رود احساس آرامش و امنیت می کند. یکی از علل آن این است که هر جایی این آرامش و امنیت باشد این علقه در انسان ایجاد می شود. اتفاقاً خاستگاه خانواده هم باید بر اساس امنیت و آرامش پایه گذاری شود. من یک قانونی را محضر بینندگان عرض کنم که چه خانم ها و چه آقایان که اگر می خواهید یک خانواده منسجمی داشته باشد تلاش کنیم که محیط خانه را پر امنیت کنیم، پر آرامش کنیم. این محیط دل نشین می شود و بعد می بینید که مرد هر جایی ول کنید، میل او به خانه است. یعنی خانه ای که در آن امنیت است این جوری است لذا وقتی که امنیت بر هم می خورد فرد میل به حضور در آن جا ندارد و دنبال بهانه ای می گردد که بیرون برود. ما یک تعبیری هم در تربیت داریم که می گوییم که بچه ها گاهی اوقات فرار از خانه می کنند. یعنی نه فرار رسمی که برویم به پلیس 110 بگوییم که بچه ما گم شده است، ما یک فرارهای غیر رسمی داریم یعنی در چون محیط خانه ناامن است فرزند ما میل به این دارد که در این محیط نباشد یعنی حاضر است که برود در پله دم کوچه بنشیند ولی در خانه نباشد. حاضر است که برود در سرما دور خیابان بچرخد ولی در خانه ای که گرم و نرم است حضور نداشته باشد چرا؟ چون این محیط برای او ناامن است. من در بحث ادامه امروز می خواهم عوامل ناامن گری در محیط خانواده را هم بشمارم و هفت، هشت نکته هم در این زمینه هم عرض کنم. ناامنی در خانه خطرناک است. زن و شوهر خیلی خوب می توانند به همدیگر امنیت بدهند. به شرطی که یک قاعده ای را رعایت کنند. همیشه در جمع هایی که برای خانواده ها داریم به آن ها می گویم که حق ما این است که خوب زندگی کنیم. حق ما این است که کنار همسر خود آرامش داشته باشیم و این حق را خود ما هم باید به دست بیاوریم و قرار نیست که دیگران به ما این حق را اعطا کنند یعنی زن و شوهر مهم ترین عامل برای رسیدن به این حق هستند یعنی آن آرامش. آن وقت اگر در کلام خود و اگر در رفتار خود و اگر در نگاه خود گاهی اوقات برخی نگاه ها آرامش آور است. یک پیامکی را من دیدم که یک خانمی این پیامک را زده بود که می گفت من در خانه، شوهر وقتی من را صدا می زند چهار ستون بدن من می لرزد. از بس این که این شوهر من آدم ایرادگیری است. یعنی می گویم که الان صدا زد می خواهد از من یک ایرادی بگیرد. یعنی این مرد حتی صدا زدن او هم دارد آرامش همسر او را به هم می زند. در حالی که وقتی که ما نگاه می کنیم که این صدا زدن می تواند عامل ایجاد آرامش باشد یعنی جمله ای رد و بدل شود و یک کلامی رد و بدل شود، ما در مباحث خانواده می گوییم که گاهی اوقات زن و شوهر باید همدیگر را ذوق زده کنند در کلمات خود یعنی در آیات قرآن داریم که «من حیث لایحتسب» گاهی اوقات خداوند روزی را از جایی که محاسبه نمی کنیم و فکر آن را نمی کنیم. در رفتار هم باید همین طور باشد و در کلام هم همین طور باشد. چه اشکالی دارد که گاهی اوقات من مرد وقتی به خانه می آیم هیچ مناسبتی هم نیست نه روز زن است و نه روز تولد خانم من است و نه سالگرد ازدواج است ولی یک شاخه گل برای خانم خود بخرم. این ها شاید برخی بگویند که هزینه دارد و فلان اقتصاد و فلان، ما گاهی می گوییم که ارزش افزوده این خیلی بالا است یعنی شما وقتی همین یک گل را به خانم خود می دهی گاهی اوقات عاملی می شوی که خیلی از خرج تراشی ها در خانه از بین برود و خیلی از بیماری ها از خانه رخت بربندد. یعنی ارزش افزوده آن زیاد است. به شرطی که گاهی اوقات بدون انتظار او این کار انجام شود. گاهی اوقات خانم، آقا را صدا بزند. آقا می گفت که صدا می زد که باید یک چیزی بروی و از بیرون بخری. مرد خود را صدا بزند و بگوید محمد آقا تو قهرمان زندگی من هستی. همین را می خواستم به تو بگویم. لذا همین است که آقا امیرالمؤمنین می فرماید که قدرت کلام از شمشیر بیش تر است که این قدر می تواند اثرگذار باشد. لذا بیان من وقتی که بدانم که حق ما است که خوب زندگی کنیم و خود ما هم باید این حق را به دست بیاوریم. (در زندگی سعی کنید که مقابل همدیگر نایستیم) ویژگی انسان ها این است که اگر کسی بخواهد برای آن ها قدرت نمایی کند مقابل او می ایستند و به کل می افتیم. حتی بچه ها هم همین است که این بچه های کوچک سه، چهار ساله در مهمانی ها اگر یک کسی بیاید او را یک هول بدهد، می دود که او را به زمین بزند و موی او را بکشد. یعنی ویژگی انسان این است که افرادی که بخواهند مقابل او بایستند را واقعاً نمی پذیرد. در زندگی مشترک هم همین است زن ها و مردها سعی کنند که هیچ وقت با هم در نیفتند. یعنی واقعاً در افتادن یعنی نابود کردن آرامش و امنیت در خانه یعنی نابود کردن تربیت فرزندان. یعنی انسان موجودی نیست که باید با او در افتاد. ما وقتی که سیر روایات را می بینیم و سیره اهل بیت(ع) را در مواجه با مردم می بینیم، می بینیم که همیشه با یک ارتباط خوب و صمیمانه ارتباط گیری را برقرار می کردند. در زندگی مشترک هم همین طور. مثلاً ما نوجوان در خانه داریم و یک قاعده ای در مورد نوجوانان ما داریم که می گویند که اگر شما مقابل نوجوان قدرت نمایی کردید طغیان بر علیه شما می کند. یعنی ویژگی انسان است و لذا نباید در افتاد و لذا نباید جنگید. اتفاقاً زندگی میدان یک ارتباط هوشمندانه و نرم است و نه میدان جنگ سخت. این واقعاً نیست. یعنی اگر در زندگی پرت کنیم، به سمت تو پرت می کند. های بگویی، هوی می شنوی، بزنی، می خوری. یعنی می خواهم بگویم که زندگی میدان جنگ می شود. به قول شما این دیگر خانه نیست، توپخانه است. یعنی زندگی این جوری نمی شود. اگر به بچه کوچک بگویی که ذلیل مرده برو یک لیوان آب بیاور، می گوید خود تو برو. این بچه هم مقابل تو می ایستد اگر بخواهی با او در بیفتی. می دانید چرا آن محبت که او می گوید دیگر گل نمی شود و هنوز خار است؟ دلیل آن این است که ما گاهی اوقات محبت های ما هم رنگ و بوی منفعت طلبانه دارد. مثلاً خانم می گوید که آقا امروز دارد به من محبت می کند این یک ریگی در کفش او است. خانم دارد به آقا محبت می کند، می گوید حالا چه نقشه ای برای من کشیده است. یعنی گاهی اوقات محبت خالصانه نیست و من طرف مقابل را به جای این که به عنوان همسر دوست بدارم، گاهی اوقات برای خواسته های خود و گاهی اوقات نسبت به بچه ها یعنی بچه ها هم متوجه می شوند. یعنی وقت لحن ما هم مهربان می شود، می داند پشت آن این است که برو یک لیوان آب بیاور. لحن مامان مهربان می شود این است که برو اتاق خود را مرتب کن. بعد بزرگ می شود که پشت ماشین خود هم این را می نویسد. رفتار خود او است که مادر محبت می کند، نمی تواند محبت کند چرا؟ چون آن منفعت است ولی ما گاهی اوقات خالصانه لذا آن جملاتی که بنده عرض کردم که «من حیث لا یحتسب» یعنی بی ریا و بدون این که پشت بند آن خواسته ای باشد یک موقعی به همدیگر محبت کنیم و امروز این محبت ها را ما نیاز داریم و نه محبتی که مثلاً آقا به خانم خود بگوید که مدتی است محبت نمی کنی، چیزی نمی خواهی؟ یعنی حتی محبتی که می شود او می داند و پیش بینی می کند که پشت بند آن خواسته و درخواستی هست. امنیت را در محیط خانه برای هم فراهم کنیم و واقعاً هم این حق ما است. حق همسر شما این است که در محیطی که به نام خانه وارد می شود آن جا آرامش داشته باشد. آقایان حق زن شما است که وقتی شما وارد محیط خانه می شوید به او امنیت را ارمغان بدهید و نه این که کنار همدیگر برسیم بگوییم که اه دوباره آمد چرا؟ چون می دانیم که آمدن او یعنی ناامن شدن.
نکته آخر یکی از ویژگی های که باز می تواند صمیمیت را به ارمغان بیاورد پر تلاش بودن و پر کوشش بودن در زندگی است. دو طرف است. یعنی مرد خالصانه برای خانواده خود تلاش کند و زحمت بکشد و رزق و روزی حلال به دست بیاورد و واقعاً خانم ها هم ممنون دار او هستند. خانم در محیط خانه هم همین طور، سخت کوشی به دور از ناراحتی کردن و غرولند کردن، آن وظایف داخل خانه و مدیریت داخل خانه را به عهده بگیرد. برخی این جملاتی که ما می زنیم که دیگر خسته شدم که چه قدر باید کار کنم و تا کی کار. این معلوم است که ما ارزش آن کارها را نمی دانیم و ارزش نان حلال در آوردن را نمی دانیم که چه قدر ارزش دارد و ارزش آن کار داخل خانه را نمی دانیم چه قدر است. بعد هم چه کاری را ما می خواهیم ارزشمندتر از این پیدا کنیم. من یک موقعی روایات را که پیدا می کردم می دیدم که ارتباط زن و شوهر و هر کاری که برای هم انجام می دهند در محیط خانه، بیرون خانه برای یکدیگر تلاشی می کنند و جملاتی را به هم می گویند و خدماتی را به هم می رسانند، همه این ها معادل سازی عبادی شده است. یعنی اگر شاید این تعبیر را بنده به کار ببرم بیراه نباشد که خانواده یک سکوی پرش برای نزدیک شدن به خدا است. یعنی اگر ما می خواهیم به خدا نزدیک شویم خانواده و آن خدمات و کارهایی که زن و شوهر پر تلاش برای یکدیگر انجام می دهند، آن ها را دارد به خدا نزدیک می کند. زن و شوهر هم وقتی تلاش طرف مقابل را برای خود خالصانه ببینند این حس خوب و محبت آمیز را به یکدیگر پیدا می کنند. پس روی این هم ما باید روی آن توجه کنیم و دقت نظر داشته باشیم و ابا هم نداشته باشیم. وجود مبارک اباعبدالله الحسین(ع) در شعری و ابیاتی به این مضامین فرمودند که من همسر خود را دوست دارم و برای او خرج می کنم و تلاش می کنم و فرمودند که از مذمتِ مذمت کنندگان هم هراس ندارم. یک فردی یک چیزی بگوید که آدم سرد بشود. یعنی من مرد باید با افتخار سر خود را بلند کنم و بگویم که برای زن و بچه خود دارم زحمت می کشم و روزی حلال می برم. حالا هر کسی هم هر چه می خواهد بگوید. زن در محیط خانه باید بگوید که من برای شوهر خود و فرزندان خود زحمت می کشم و تلاش می کنم. هر برچسبی هم می خواهند به او بزنند نباید به او توجه کند. چون معمولاً نهادهای مقدس و فعالیت های مقدس، شیطان هم چشم طمع دارد. یعنی وسوسه گری را نسبت به آن محیط ها زیاد می کند. گاهی اوقات یک فردی یک مسیری را دارد خوب می رود، شیطان یک مرتبه در ذهن این می اندازد که مگر تو کلفت هستی که این قدر می شوری و می پزی و بچه داری می کنی. خراب می کنند یعنی بعد چه می شود؟ ارزشمندتر از این چه می شود؟ نمی شود. یعنی این سکو را ول می کند، در کفی شروع به حرکت می کند و نمی تواند به یک جایی برسد. شیب این سکو خیلی بالا است و خیلی تو را سریع می رساند و میانبری برای رسیدن به خدا است و لذا این را هم ما باید به آن دقت کنیم و تلاش و کوشش برای خانه و خانواده را جز اولویت ها قرار بدهیم و ما حتی در بحث های تربیت فرزند یکی از شاخصه های مهمی که می گوییم که باید روی بچه ها کار شود، خانواده دوستی است. یعنی بچه ها را از کوچکی خانواده دوست بار بیاوریم. دختر است او را جوری بار بیاوریم که فردا که خانواده دوست باشند و اگر پسر هستند جوری باید او را بار بیاوریم که این زن و بچه دوست باشد و اگر این کار را نکردیم، هم آن خانواده آسیب می بیند و هم جامعه. یک تعبیری را مقام معظم رهبری دارند، یک تعبیر دقیق و عمیق و کارشناسه ای در عصر معاصر است. ایشان فرمودند که اگر دشمن بشریت می خواهد ریشه خانواده را بزند نه دشمن اسلام. باید حواس ما باشد که اگر ما بخواهیم نهاد خانواده را به خوبی حفظ کنیم، جامعه حفظ می شود و نسل ما حفظ می شود، آینده ما حفظ می شود و لذا همه هم باید دست به دست هم بدهیم یعنی در رسانه، رسانه ای ها باید مراقب باشند که یک موقع یک فیلمی یک چیزی نسازند که منجر به آسیب رساندن به نظام خانواده شود. گاهی اوقات قوانینی که و ضع می شود، مگر این که در سند بالادستی در حوزه خانواده داریم که ما باید به سمت جامعه خانواده محور برویم و یک مرتبه قانون گذاری را جوری نکنیم یا یک اداره ای، شرکتی مؤسسه ای که نوع شغل و نوع کار جوری باشد که به خانواده آسیب بزند. این ها را باید در آن دقت کرد. گاهی اوقات خود حاکمیت باید نسبت به خانواده دقت کند. یعنی بالاخره برنامه ای، طرحی، قانونی و هر چیزی که دارد ریخته می شود به گونه ای باشد که به قوام خانواده کمک کند نه این که خدای نکرده خانواده را به مرز فروپاشی ببرد. گاهی اوقات آدم این ها را می بیند. مثلاً می بینید که یک بی تدبیری در دولت ها در بورس انجام می شود که چه قدر خانواده ها آسیب می بیند. اگر دقت آن جا نشود یک جای دیگر ضربه می خوریم و آسیب می بینیم. این نیست که فقط بگوید که یکی متضرر از لحاظ مالی شده است. خانواده از هم می پاشد. این مرد افسرده می شود و بدخلق می شود و بداخلاق می شود و سر زن و بچه خود می خواهد پیاده کند. دلیل یک بی تدبیری است که به آن دقت نشده است. خود ما هم تلاش کنیم و مهم تر از همه گاهی اوقات فامیل و اقوام یعنی پدرشوهرها، مادرشوهرها، مادرزن ها، پدرزن ها که همه دقت کنند که ما ملزم به این هستیم که این زوجی که الان زندگی خود را شروع کردند کمک به قوام آن بکنیم نه سلائق خود را بیاوریم روی این ها پیاده کنیم. من از یک چیزی خوشم نمی آید به دختر خود انتقال بدهم و آن از یک چیزی خوشش نمی آید و به پسر خود انتقال بدهد و بعد این دو تا را به جان همدیگر بیندازیم که دعوا کنند که هنوز یک سال سوار قطار زندگی خود نشدند، تصمیم به پیاده شدن بگیرند. خود آن ها هم عاشقانه زندگی کردند این عوامل بیرونی دارد به این خانواده به این ها آسیب می رساند.
شریعتی:ان شاءالله همه زندگی ها سرشار از آسایش و آرامش باشد. یک کتاب می خواهیم معرفی کنیم که خیلی تازه و داغ هست البته آقایان نباید بخوانند چون محرمانه های زنانه است که مختص خانم ها است. رازهای زندگی زن موفق با رویکردی دینی تربیتی که نشر معارف این اثر را که اثر حاج آقا تراشیون هست و صاحبنظر در حوزه خانواده هستند منتشر کرده است و چاپ کرده است، کتاب کم حجمی است. توصیه می کنم که عزیزان تهیه کنند و اتفاقات خوبی با مطالعه این کتاب و یادگیری این مهارت ها بیفتد. آیات پایانی سوره مبارکه احزاب صفحه 427 قرار است که امروز قرائت شود.صفحه 427 قرآن کریم
شریعتی:هر چند حال و روز زمین و زمان بَد است/ یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است.
سلام به حضرت رضا(ع) می کنیم که آن هایی که مجاور هستند و زائر هستند. اشاره قرآنی را بفرمایید و ادامه فرمایشات خود را بفرمایید.
حجت الاسلام تراشیون: در این صفحه یک نکته ای اشاره شده است که به نظر من برای ما هم در حوزه خانواده می تواند خیلی کمک کند. خداوند باب بازگشت را همیشه باز نگه داشته است یعنی توبه را و هنر الهی هم این است که وقتی فرد توبه می کند نه تنها گناه را می بخشد بلکه گناهان را هم تبدیل به حسنه می کند، یعنی چه قدر با عظمت و با بنده ای که قصد بازگشت دارد مواجه می شود. ما در خانه ها می بینیم که مرد یا زن یک اشتباهی را یک موقعی انجام داده است، یک مدتی از زندگی که می گوید که من اشتباه کردم. می گوید که تو برای خود اشتباه کردی و نباید اشتباه می کردی و زیر بار بخشیدن نمی رود. من در پیامک ها این را دیدم که من پای رسانه که در حوزه خانواده دارد مطرح می شود، اشتباه خود را فهمیدم و الان به شوهر خود می گویم که ما را حلال کن، می گوید که من تو را حلال نمی کنم و دیدار به قیامت. بعد ذهنیت برای آن خانم یا آقا ایجاد می شود که حالا من رفت و دارم عذرخواهی می کنم، نمی بخشد، من دیگر چه کار کنم؟ البته آن را در روایات داریم که اگر فرد برگشت کند و جبران کند و اگر طرف مقابل هم گفت نه، خداوند از او درمی گذرد. یعنی حالا او دارد یک مقدار سخت بازی در می آورد و نمی بخشد ولی خداوند هم این جا باب رحمت خود را باز نگه می دارد.
شریعتی: یک مقداری راجع به ناامنی در محیط خانه صحبت می کنیم که هم زن و شوهر و هم فرزندان باید احساس امنیت کنند که متأسفانه بعضی از عوامل هست که محیط خانه را ناامن می کند.
حجت الاسلام تراشیون: این ها هفت، هشت مورد هست که من اولین مورد را اشاره کنم. وابستگی به رسانه ها که محیط خانه را ناامن می کند. یعنی گاهی اوقات ما خیلی از کارها و فعالیت های ما ممکن است که زیاد باشد. مردها صبح می روند و غروب می آیند و خانم ها در خانه کارهایی که باید انجام بدهند. مدتی مدارس تعطیل بود و مادرها برای بچه ها معلم هم بودند. بالاخره کارها سنگین است. حالا وقتی فارغ از کار می شویم تازه باید بیاییم پای رسانه بنشینیم و یک نگاه ما هم به تلویزیون باشد. این یک فشار عصبی روی طرف مقابل ایجاد می کند و ممکن است که الان خانم نیاز به یک هم صحبتی دارد به نام شوهر و شوهر این نگاه خود را از تلویزیون برنمی دارد. این خود ناامنی ایجاد می کند. یک موقعی آقا در محیط خانه می آید که الان نیاز به یک خانم شیرین زبان و شیرین کلامی دارد که کنار او بنشیند و با او صحبت کند، خانم کله او در موبایل است و دارد کانال ها و گروه های خود را چک می کند و پیام رد و بدل کند. این ها واقعاً امنیت را از خانواده می گیرد. یک تعبیری را من شاید قبلاً به کار بردم که در آن کتاب والد سوم ما هست که آسیب های رسانه که یک اشاره ای کردم که طبع رسانه سردی آور است. یعنی در خانواده وقتی استفاده از رسانه ها بین اعضای خانواده زیاد شود، روابط خانوادگی رو به سردی می گراید. آن گرمای بین زن و شوهر و بین فرزندان متأسفانه می بینیم که دیگر وجود نخواهد داشت. لذا ما باید برای رسانه هم در خانه برنامه داشته باشیم و لذا این جا مدیریت رسانه مهم است. گاهی اوقات می بینیم که نه تلویزیون روشن است و همین جوری از این کانال به آن کانال برویم بالاخره یک برنامه مورد علاقه پیدا می شود که ما را متوقف کند. حق انتخاب داشته باشیم و زمان بندی باید داشته باشیم. مثلاً آقا بگوید که من یک نوبت خبر را می خواهم گوش کنم. خبر مورد علاقه من ساعت فلان است و واقعاً بعد از آن خاموش کنیم وقتی که اخبار را گوش کردیم. بعد ساعت ده شب یک سریال مورد علاقه ما هست که دوباره آن ساعت روشن کنیم و ببینیم. نه این که خود را به رسانه بسپاریم که آن رسانه جذاب است و لذا نتیجه چه می شود؟ نتیجه این می شود که حرف های مانده زیاد است یعنی گاهی اوقات خانم ها و آقایان این را می گویند که حرف های خود را کی به هم بزنیم. می گوییم یعنی وقت ندارید؟ می گوید چرا وقت هم داریم ولی آقا اخبار خود را می بیند و خانم می خواهد سریال خود را ببیند، سریالی که مورد علاقه خانم است تمام می شود، موقع فوتبال دیدن آقا می شود یعنی وقت مشترکی پیدا نمی کنند. یکی از آثاری که رسانه دارد همین است که غفلت ایجاد می کند و گذر زمان را هم انسان احساس نمی کند. یعنی گاهی اوقات فرد سر او در موبایل است و ممکن است که همسر او بگوید که خیلی کله تو در موبایل است، می گوید مگر من چه قدر دارم استفاده می کنم. خود او متوجه نمی شود ولی اطرافیان متوجه این می شوند که او مدت زیادی الان مشغول به موبایل و تلفن همراه خود است و لذا باید این حتماً مدیریت شود و حالا در مورد خود مدیریت رسانه در خانواده هم حرف زیاد است و باید صحبت کرد، وگرنه این سیلابی که رسانه ها درست کرده است یکی از آسیب های جدی که وارد می کند به خانواده است و واقع آن امروز این است که شما نگاه می کنید و می بینید که دست بچه موبایل است و خانم یک جور و آقا یک جور و مشغول به رسانه ها هستند و بعد می گوییم که آخرین باری که نشستیم و در مورد آینده فرزند خود با هم صحبت کردیم کی بوده است؟ یاد آن ها نمی آید. یعنی مشغول به آن می شوند. این نکته اول بود.
نکته دوم سکوت در محیط خانه است که امنیت را به هم می زند. یعنی این که هیچی نگوییم. من می گویم که زن و شوهری که با همدیگر صحبت نمی کنند، شما تصور کنید که این خانه روی مقدار زیادی مواد منفجره است و باید انتظار انفجار آن را داشت. یعنی سکوت در محیط خانواده امر پسندیده ای نیست و آرامش را به هم می زند چرا؟ خصوصاً آن سکوت های معناداری که ریشه در دلخوری از همدیگر دارد. این سکوت، سکوت مخرب است و این را اصلاً طلاق خاموش یا طلاق پنهان است. طلاق پنهان یکی از نشانه های آن این کم صحبتی است که یعنی زن و شوهر میل به گفتگوی با یکدیگر در محیط خانه ندارند و این را بدانیم که همیشه حرف زدن بهتر از حرف نزدن است. یعنی در حرف زدن مراجعه به مباحث قبلی داشته باشیم، شیوه آن را یاد بگیریم. مثلاً نمی خواهیم بگوییم که زن و شوهر نباید به هم انتقاد کنند. می گویم انتقاد بکنیم ولی بلد باشیم چه طور. دعوا هم با همدیگر بکنیم و صدای خود را هم روی همدیگر بالا ببرید ولی بدانید کی، کجا، چه طوری. یعنی این ها را باید به آن توجه کنیم ولی گاهی اوقات دعواهای ما کارها را بدتر می کند و روابط را سردتر می کند و صداها را بالا می بریم یک جور. در حالی که گاهی اوقات می شود یک دعوایی هم کرد و بعد از آن اتفاقاً به خوشی تمام شود و دور هم یک چای هم بخوریم و بگوییم که الحمدلله آرام شدیم و حالا زندگی از نو را شروع کنیم ولی یک دعوایی که منجر به این شود که او در اتاق خود برود و در را محکم ببندد و او دیگر حرف نزند و صحبت نکند این جنس مخربی از دعواهایی است که اتفاق می افتد. پس سکوت در محیط خانه این هم یک نوع ناامنی است.
نکته بعدی کسل بودن است. گاهی اوقات شاید بگوییم که ما کسل هستیم کار ما زیاد است، شغل ما سنگین است. بله یک جایی طرف مقابل هم این را درک می کند ولی روز تعطیل هم تو کسل هستی، تا نه و ده صبح هم خوابیدی و کسل هستی. این آزاردهنده است. یعنی کسالتی که پشت بندی داشته باشد و توجیه داشته باشد این قبول است و طرف مقابل هم درک می کند ولی آن جایی کسالت ناآرامی می شود که رویه باشد و توجیهی هم نداشته باشد یعنی من انگار بی انگیزه هستم که کنار همسر خود هستم. بی انگیزه هستم که کنار بچه های خود هستم. این ها را ما باز می بینیم که خانم می گوید که با او صحبت می کنیم نفس او در نمی آید که حرف بزند ولی همان لحظه یکی به او زنگ می زند، می بینی چه قدر پرقدرت و پرصدا صحبت می کند و بعد می گوید که چرا آن جا این طور بود؟ این یعنی خود ناامن کردن ذهن همسر خود می شود و لذا باید بدانیم که خود نشاط در محیط خانه می تواند زمینه ای را فراهم کند که آرامش به این خانه برگردد و ان شاءالله این زمینه آرامش را در زندگی فراهم کند.