اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1400-09-01-حجت الاسلام فرحزاد -شرح دعای 31 صحیفه سجادیه (فضیلت توبه) و نکاتی پیرامون معرفت نفس

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». به نام خداوند بخشنده مهربان، او که نامش آرام بخش دل های تک تک ما است. خیلی خوش آمدید عزیزان به سمت خدای امروز. سلام می کنم خدمت همه ی اهالی خوب سمت خدا در هر کجا که هستید ان شاءالله تنتان سالم باشد، قلبتان سلیم باشد و باغ ایمانتان آباد و جوان ها هم ان شاءالله جوانی شان پرنشاط. خوشحالیم که امروز هم با شما هستیم و در کنار شما و با احترام و با افتخار در محضر و در معیت حاج آقای فرحزاد عزیزمان. سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام فرحزاد: علیکم السلام و رحمه الله. خدمت شما و همه ی بینندگان خوب و عزیز عرض سلام دارم. خدا را بی نهایت شاکریم بر همه نعمت هایی که مرحمت کرده است؛ نعمت باران، نعمت برف. الحمدلله در خیلی از مناطق باریده است و ان شاءالله از خدا متضرعانه می خواهیم که ان شاءالله باران رحمت معنوی و مادی را بیش از این ولو ما نالایق هستیم بباراند و جداً همه ی مردم ایران دغدغه خشکسالی دارند، دغدغه معیشتی دارند.

شریعتی: ان شاءالله. الان هم که آلودگی هوای شهرهای بزرگ و پرجمعیت هم اضافه شده است. ان شاءالله خداوند باران رحمتش را بر همه ی ما نازل بکند. ان شاءالله که حالتان خوب باشد، بهترین ها را مثل همیشه برای تک تک تان از خداوند قادر متعال مسالت می کنم. در محضر صحیفه نورانی سجادیه هستیم. بحثمان و دعای امام سجاد راجع به توبه بود. امروز هم ادامه فرمایش های حاج آقای فرحزاد را بشنویم و ان شاءالله بعد از آن وارد بحث معرفت نفس بشویم.
حجت الاسلام فرحزاد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ / الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». دعای 31 درباره توبه است. ابتدای دعا که هفته قبل خواندیم مدح و ثنای خدای متعال است. در هر دعایی سفارش شده است ابتدائاً حمد و ثنای خدا گفته بشود. بعد حضرت می فرماید که: «هَذَا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَيْدِي الذُّنُوبِ» خدایا در مقام توبه و اقرار به گناه جایگاهی هستم که دست های گناه من را می چرخاند. «وَ قَادَتْهُ أَزِمَّةُ الْخَطَايَا» زمام کار دست لغزش ها و خطاها و گناه ها است که می گردد. «وَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ» جایی که شیطان بر انسان غلبه می کند و انسان بازیچه شیطان می شود. اقرار می کند در محضر خدای متعال: «فَقَصَّرَ عَمَّا أَمَرْتَ بِهِ تَفْرِيطاً» خدایا یک چیزهایی امر کردی من کوتاهی کردم و گناه و معصیت کردم. «وَ تَعَاطَى مَا نَهَيْتَ عَنْهُ تَغْرِيراً» یک جاهایی هم نهی فرمودی من آن کارها را از روی فریب و غرور انجام دادم. «كَالْجَاهِلِ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ» مثل کسی که فکر می کند خدا به او قدرت ندارد.  چون ما در مقابل کسی که می دانیم مثلاً دوربین است، پلیس است، فوری ماشین را می خواباند جرات نمی کنیم ولی فکر می کنیم خدایی که کاری نمی کند یا خدایی نکرده فکر می کنیم نمی تواند کاری کند. این  باعث گناه می شود و این بی معرفتی.
شریعتی: یعنی چشم پوشی او به تک تک ما جرات داده است.
حجت الاسلام فرحزاد: مثل کسی که جاهل به قدرت خدا بر او. یا کسی که منکر فضل و احسان خدا به او است. این همه خدا لطف و احسان کرده است حالا می گوید 17 رکعت هم نماز بخوان، این گناه را هم نکن. «حَتَّى إِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدَى» ما دستاویز گناه و شیطان  شدیم تا این که چشم هدایت ما روشن شد، بینا شد، و فهمیدیم که چقدر به خودمان با گناه ضربه زدیم. «وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحَائِبُ الْعَمَى»ابرهای نابینایی و کوری کنار رفت و ما بینا شدیم. مثل کسی که در دعوا این قدر ضربه با چاقو به خودش می زند، به حریف می زند، آن موقع متوجه نمی شود بعد می فهمد که چه آسیب هایی به خودش رسانده است.
شریعتی: آن موقع داغ است نمی فهمد.
حجت الاسلام فرحزاد: بله. «أَحْصَى مَا ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ» وقتی که بیدار شدیم شمارش کردیم آن چه که به خودمان ظلم کردیم و آن چه که مخالفت با پروردگارمان  کردیم. بعد دیدیم که عصیان خدا خیلی بزرگ است و مخالفت خدا عظمتش بسیار فوق العاده است.
شریعتی: وقتی که اهل «لا الهَ الَّا الله» شدیم.
حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. یعنی وقتی که پرده کنار می رود. الان استودیو اگر تاریک بشود یعنی کلاً از بیرون نور نباشد ما به همدیگر می خوریم، به ستون می خوریم، به در و دیوار  می خوریم. آدم در جهالت و در کوری و در ظلمات خیلی کار خلاف می کند ولی نور که بیاید ریزترین چیزها هم پیداست. می گوید وقتی که آن نور خدا، نور ایمان، نور اخلاص بتابد، آدم بدی هایش  را می بیند. یعنی اگر ما واقعاً باطن گناه را ببینیم نه این که گناه نمی کنیم، فکر گناه را هم نمی کنیم. الان مثلاً کسی به ذهنش می آید که خدایی نکرده یک لیوان از  این آب آلوده جوب نهر فاضلاب می رود. چون می فهمد  این سم است، این  مهلک است. اگر خدا ان شاءالله از خدا بخواهیم چشم دلمان باز بشود باطن گناه را ببینیم.
شریعتی: نور باشد معصیت نمی کند.
حجت الاسلام فرحزاد: اصلاً فکرش را هم نمی کند. حالا درباره توبه نکته های فراوانی است، بحث هم است  که مورد نیاز است. خدا رحمت کند مرحوم آقای مهندسی را، یادم است آقای مهندسی نزدیک 10 سال باشد از دنیا رفته اند. یک مقدار بحث توبه فراموش شده است. ببینید عرض کردیم نکته اول از الطاف مهم خداوند متعال به ما این است که درِ توبه را باز کرده است. اگر درِ توبه را خدا می بست، به خودش پناه می بریم، جز معصومین کسی رستگار نبود.  ولی درِ توبه را باز کرده است که آقا بیا من توابین را دوست دارم، نوازش می کنم، دست به سرشان می کشم، احترام می گیرم. این  خودش جای شکر فراوان دارد که درِ توبه باز است تا وقتی که آدم مرگ را مشاهده نکرده  است. ولی مرگ را مشاهده کرد مثل فرعون که وقتی دید دارد غرق می شود گفت: «تُبتُ». خدا گفت الان  توبه می کنی، قبلش ادعای خدایی می کردی. الان دیگر فایده ندارد. تا لحظاتی که آدم یقین به مرگ نکرده است، مرگ را مشاهده نکرده است، استغفار، توبه، حلالیت طلبیدن، کاربرد دارد. نکته دیگر این که اصلاً مهم تر از توبه چیست؟ ترک گناه است. ترک گناه حتی از انجام واجبات مهم تر است. یعنی اگر امر دایر بشود که یک واجبی را انجام بدهیم و گناه را ترک کنیم، ترک گناه واجب تر است. یعنی اول موانع و خیانت و ظلم، اول باید درِ جهنم را ببندیم بعد درِ بهشت و واجب و مستحب را باز کنیم. لذا «لا الهَ» مقدم است، یعنی همواره دروغ. می گویی آقا دروغ نگو، خیانت نکن، نجاست و آلودگی ها را از بدن  و جسم و روحت پاک کن، بعد برو نماز بخوان. لذا ترک گناه حتی بر انجام واجبات و حسنات مقدم است. مرحوم علامه طباطبایی که هفته قبل سالگردشان بود، خدا رحمتشان کند. فرموده بودند: «مهم ترین برنامه سیر  سلوکی این  است که شما موانع را بردارید». موانع را که برداری یعنی خودت را کنار بگذاری، گناه هایت را کنار بگذاری، مالت  را کنار بگذاری. راه هموار است، نور است، آفتاب می تابد، این ابر گناه آمده جلوی نور را گرفته است. این نور را کنار  بزن.
شریعتی: شستشویی کن و آن  گه به خرابات خرام.
حجت الاسلام فرحزاد: لذا از مولا امیرالمومنین علی (ع) است که: «اجتِنابُ السَّيِّئاتِ اوُلي مِن اِکتِسابِ الحَسَنات» یعنی ترک گناه و پرهیز از گناه از کسب سیئات مقدم و واجب تر است. شیطان ما را وسوسه نکند. خناس و وسواس، شیطان هایی هستند که می گوید برو گناه کن بعد توبه می کنی، حالا پیر شدی توبه می کنی، چنین می کنی چنان می کنی. این حرف بسیار بسیار پلید و زشت و ناپسندی است که چون خدا می بخشد من بگویم خانه ام بیمه است، ماشینم بیمه است، پس می روم ماشینم را محکم به در و دیوار می زنم، آتش می زنم، بیمه ام پولش را می دهد. هیچ عاقلی این کار را نمی کند. مگر این که دیوانه دیوانه باشد. حالا که خدا می گوید من توبه تو را می پذیرم، جبران می کنم، پس من بروم گناه بکنم. این چند مانع مهم است. 1) هیچ وقت کسی که توبه می کند با آن  کسی که اصلاً گناه نکرده است مساوی نیست. یک حدیث خیلی تندی است آقای شریعتی. پیغمبر خدا، حضرت محمد مصطفی (س) فرمودند: «مَن قارَف ذنباً فَقَد قارَفَه عَقلٌ لَم یَرجِع اِلَیهِ اَبداً». خیلی تکان دهنده است. من خواهش دارم که اگر می شود زیرنویس بکنند  چون حدیث مهمی است، تکان دهنده است، در کانال هم بگذارند. پیغمبر خدا فرمود کسی که قارَفَ یعنی در گناه فرو برود. یک وقت آدم ناخواسته، اشتباهی، حالا مثلاً یک غلطی می کند. اما یک وقتی قارَفَ یعنی فرود برود در گناه، یعنی دیگر قشنگ با دل و جان در آن گناه برود. اگر کسی یک گناهی را شش دنگ به قول ما انجام بدهد و در آن فرو برود عقلی از او می پرد، عقل یعنی حقیقت ما، نور ما، آگاهی ما، فهم ما، روح ما، جان ما، همه حقیقت ما همین ها است. که به خاطر گناه پریده است هیچ وقت به او برنمی گردد. نمی گوید  اگر توبه کرد برمی گردد. نه، می گوید برنمی گردد. این خیلی خطرناک است. لباسی که پاره شد وصله می زنند ولی مثل اول نیست. رفو شده است. چیزی که شکسته است رفو می کنند ولی مثل اول نیست. اول چیز دیگر است. پس یک چیزی از آدم کم می شود، تو مخالفت کردی ولو یک بار، ولی دیگر جای اول نمی آیی.
شریعتی: یعنی یک جای خالی  به وجود می آید که دیگر هیچ جوری پر نمی شود.
حجت الاسلام فرحزاد: آن یکی پر نمی شود. ممکن است 90 درصد، 95 درصد، پر بشود ولی یک موردش پر نمی شود. تکرار می کنم؛ «مَن قارَف ذنباً فقد فارَقه عَقلٌ لا یرجع الیه اَبداً» کسی که به گناهی فرو برود  عقلی از او مفارقت می کند، فهم و درک و آگاهی که دیگر هیچ وقت به او برنمی گردد. موضوع دیگر؛ توبه که خیلی ها خبر ندارند واجب فوری است. عزیزان می دانند ما دو نوع واجب داریم: 1) واجب طولانی و مؤخر، 2) واجب فوری. یک واجبی است که هر وقت وقت کردی، عجله ای نیست. مثلاً نماز قضا وقت داری، این طور نیست که تا نماز صبح  قضا شد باید فوری بخوانی، فردا بخوان، پس فردا بخوان، تا آخر عمر وقت داری. اما اگر کسی به شما سلام کرد نمی توانی بگویی من پنج دقیقه دیگر به شما سلام می کنم. این را واجب فوری می گویند. فوری یعنی در جا، اورژانسی  است. یعنی اگر  آمپول و دوا الان نرسد این می میرد. این ها اورژانسی است. واجب فوری یعنی اگر دلی را شکستی نگو من شش ماه دیگر حلالیت می طلبم. بزرگان ما شب خوابشان نمی برد اگر کسی را ناراحت می کردند، فامیلی، دوستی، همسری، بچه ای، آشنایی. اصلاً آیت الله بروجردی اگر یک مقدار در سر درس تندی کرد نه نماز توانست بخواند و نه مطالعه بکند. فرمود بروید آن طلبه را پیدا کنید من بروم. سوار درشکه شد آیت الله بروجردی، مراجع بزرگ پای درس او می رفتند. بعد از نماز صبح که خلوت باشد چون اگر جایی می رفت جمعیت می ریخت، در خلوتی رفتند آن شاگردشان را صدا زدند خم شدند دستشان را ببوسند. مرجع پیرمرد 80 ساله مثل امام، آیت الله بهجت، آیت الله گلپایگانی، این ها پای درسش می رفتند. ما از این کارها اصلاً داریم؟! ما اصلاً عارمان می آید یک عذرخواهی بکنیم. دست یک شاگرد را ببوسی بگویی من را حلال کن. بخدا این از میلیون نماز شب واجب تر است. اصل بندگی همین است. این بروجردی را بروجردی کرده است و الا علم و سواد را خیلی ها دارند، شاید از ایشان  جلوتر هم باشند. ولی اخلاق، من برای اخلاق آمده ام. توبه واجب فوری است. یعنی اگر دلی را شکستی، مالی را ضایع کردی، حقی را پایمال کردی یا با خدا پیاله شکستی فوری باید جبران بکنی. اگر مار و عقرب خدایی نکرده به کسی بزند، یا خانه ای آتش گرفته است، می گوییم می گذاریم صبح آتش نشانی را خبر می کنیم. همه هستی و همسایه ها هم می سوزند. گناه مثل آتش است. دیدتان باید این طوری باشد. گناه مثل سم مهلک است، یعنی توبه و جبران واجب فوری است. نمی توانی بگویی بعداً آمپولش را می زنم، آمپول نزند می میرد. بعضی مریضی ها است که هیچ عجله ای نیست، خطر ندارد، ولی بعضی ها خطرناک است، ریسک است. لذا توبه واجب فوریِ فوری است. مگر این که یک وقتی الان دسترسی نداری، تلفنی نداری، تا به او برسی و حلالیت بطلبی. ولی استغفار، غلط کردم، «ظَلَمتُ نَفسي»، با خدا که دیگر....  یا حق مالی است یا حق عرضی است یا حق خدا است پس توبه واجب فوری است. نگوییم باشد رفتیم کربلا توبه می کنیم، شب قدر توبه می کنیم.
شریعتی: این ها کار شیطان است.
حجت الاسلام فرحزاد: این روایت خیلی  جالب است. آیه توبه که نازل شد شیطان ناله فراوانی  زد، خیلی ناله زد. نوچه هایش جمع شدند. شیطان می دانید مشاور دارد، مثل حکومت ها، مشاور دارد، مجلس شورا دارد، معاون دارد، وزیر دارد. هیئتش را جمع کرد. گفت که بیچاره شدیم. گفتند  چرا، سید ما، مولای ما، چرا بیچاره شدیم؟ گفت من 70 سال طرف را به بیراهه می برم در غرق گناه بعد می گوید استغفرالله، جبران می کند، حلالیت می طلبد همه زحمت 70 ساله ما از بین می رود. یعنی کشک. توبه یعنی شیطان را به هم ریخته است. شما بگویید چه کار کنیم. یکی گفت نه، باز هم ما از راه دنیا گفت توبه می کند، گفت از راه ظن، از راه شهوات. گفت خوب توبه می کنند. یک وسواس خناس ملعون بود، از آن شیطان های بدجنس بود، گفت من  بلد هستم. گفت چه کار  می کنی؟ گفت من یک کاری می کنم که توبه نکنند. گفت  حالا باشد بعداً، حالا جوانی ات را بکن، حالا تو کجا مرگ کجا. قبل از این که به توبه برسد می میرد، تمام. مجلس تصویب کرد. گفت این درست است. حالا الان بعضی ها بدهکار هستند، پول هم دارد می گوید حالا نه، حالا باشد. بعد می میرد، جایی هم ننوشته است. روایتش را 2-3 هفته قبل خواندیم. به خاطر 3 درهم یک شهیدی را حبسش کردند. حق الناس است، ما در حق الناس  خیلی خیلی بی تفاوت هستیم. یک ماشینت را اصلاح نمی کنی یا ویراژ می دهی، 10 کیلومتر در اتوبان مردم اسیر می شوند. چه کسی باید جوابش را بدهد؟ مسئول هستی. عمر مردم، مال مردم، جان  مردم. لذا توبه واجب فوری است. دهان شیطان را به هم بزنید، مشت بزنید. پس توبه واجب فوری است. شگرد مهم شیطان چیست؟ امروز و فردا کردن. حالا بعداً انجام بده. بدون توبه از دنیا می رود. مواظب باشیم. تکرار می کنم، بیننده های عزیز ما دوستتان داریم، ما نمی خواهیم کسی جهنم برود. توبه واجب فوری است. دل  خانمت را شکستی، دل  رفیقت، دوستت، یک پیامک بزن، یک تلفن، یک عذرخواهی. آیت الله بزرگی است، حالا اسمش را نبریم. می گوید با خانمم بگو مگو کردم ناگهان جوش آوردم، سر یک موضوع بیخودی. شروع کردم به او حرف تند بزنم. ناگهان  متوجه شدم که نور آمد، برق روشن شد، که من دارم به خانمم بی ادبی می کنم. فوری افتادم دست خانمم را بوسیدم  گفتم من را حلال کن، من اشتباه کردم. جانم به قربان  این عالم.
شریعتی: اصلاً ثمره علم همین است.
حجت الاسلام فرحزاد: ثمره علم، معرفت، نور، ایمان، همین است. هیچ حاضر نیست 70 سال خلاف می کند  اقرار کند چه برسد به این که عذرخواهی کند و حلالیت بطلبد. پس یکی موضوع وجوب فوری، یکی هم ترک گناه «أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْتوبه». نگو من این چاله را می کشم، من دنبال اعتیاد می روم بعد هم ترک می کنم. میلیون ها نفر دنبال اعتیاد رفتند نتوانستند  ترک کنند. در این باتلاق، گناه مثل باتلاق است، مثل نمکزار است. در آن می روی همواره فرو می روی، راه برگشت سخت می شود. این حدیث  هم جالب است. «تَرْكُ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْتوبه». من به خودم یک چاقو بزنم بعد بروم بخیه کنم، آخر چه کسی گفته است چاقو بزنی که بروی بخیه کنی. مال  خودم  را آتش بزنم بعد بروم از بیمه بگیرم. این چه حرفی است، بی عقلی است. ترک گناه خیلی آسان تر از طلب توبه است. یک روایتی است، این روایت خیلی شیرین است. در امالی شیخ صدوق است. روایت داریم که یک عابدی خیلی اهل عبادت بود. یعنی همواره مشغول نماز و زکر و دعا بود. شیطان گفت این همواره مشغول بندگی و عبادت خدا است، من باید این را از عبادت بیندازم. نوچه هایش را جمع کرد، گفت من  چگونه این را از عبادت بیندازم، مشغول دنیا و گناه و معصیتش کنم. یکی گفت که از راه مال و ثروت، یک کاری کن مال و ثروتی که به او بده حواسش پرت می شود. ریاست، پول، مقام، گفت  نه. این با این چیزها گول نمی خورد، یعنی  زیرپایش خالی نمی شود. این وسواس های خناسی که خبیث ترین بودند. آیت الله بهجت خدا رحمتشان کند، این  جمله خیلی قشنگ است. فرموده بود ما در  این امت گیر دو گروه خطرناکِ خطرناک افتادیم. یکی ابوموسی های اشعری که خیلی خیلی نفهم هستند، نفهمِ نفهم هستند. یکی هم عمروعاص هایی که می فهمند و خیلی شیطان هستند. خیلی جمله قشنگی است. خطری که مملکت ما، امت ما.
شریعتی: از این سمت سادگی.
حجت الاسلام فرحزاد: سادگی ِخرفتی، یعنی نفهمی، بی عقلی. مثل ابوموسی اشعری، گول خورد، گول معاویه را خورد. نماینده حضرت علی بود ولی حق را به معاویه داد. گفت من انگشتر را درمی آورم. تو نماینده حضرت علی بودی. یک سری مثل این داعشی ها که گول می خورند، یک سری معاویه و عمروعاص هستند که گول می زنند، یک سری هم گول خورده ها که زیر مجموعه این ها می شوند. ما ضربه هایی که می خوریم  از ابوموسی اشعری ها و از عمروعاص هایی که پیشتوانه فکری و فرهنگی هستند. حالا این  شیطان هر کسی زیر نظر دارد، یکی وسواس خناس مثل قبلی است. بلند شد گفت من گول می زنم. گفت چطوری گول می زنی؟ گفت از راه عبادت، از راه خودش. و الان این طرز فکر شده است هر کسی را می خواهند نفوذ بکنند و گول بزنند می آیند مثل خودش می شوند، همکار خودش می شوند. از او داغ تر می شود. می گوید این کیست، این خیلی از من بهتر است، این خیلی از من حزب اللهی تر است. از راه خودش می آیند گول می زنند. این خیلی خطرناک است.
شریعتی: از جنس خودش.
حجت الاسلام فرحزاد: گفت که من می روم مثل او عبادت می کنم، به من اعتماد می کند. گفت احسنت، مرحبا، تو اصلاً برای این  کار ساخته شده ای. باشد، برو. رفت کنار او سجاده پهن کرد، او اگر 50 رکعت نماز می خواند این 100 رکعت می خواند،  او 100 رکعت می خواند این 200 رکعت می خواند. نماز پشت سر نماز، نماز پیش سر نماز. این  نگاه کرد عجب این کیست، اگر این عابد است ما عابد نیستیم، خیلی عبادت می کند. آمد گفت آقا می شود از تو سوال بکنم، گفت من وقت ندارم. یک مقدار او را تشنه کرد. دو بار، سه بار، محلش نگذاشت. گفت آقا، یک فرصت بدهید من سوال بکنم. گفت تو خیلی بیشتر از من نماز می خوانی، چه شده است این قدر نشاط پیدا کردی بیشتر از من. بار اول یک مقدار سرسنگین به او جواب نداد، گفت به تو می گویم. خیلی که اصرار کرد گفت. در شهر یک محله ای است محله بدکاره ها است. یک زن بدکاره ای است من اشتباه کردم رفتم عمل فحشا و منکر انجام دادم، چون یاد گناه می افتم نشاط و شادی ام چند برابر می شود، شرمنده می شوم عوض 100 رکعت، 200 رکعت نماز می خوانم. گفت یعنی تو هم بروی گناه کنی بعد می توانی مثل من چند برابر عبادت کنی.
شریعتی: سرافکندگی سرعت عبادتت را بیشتر می کند.
حجت الاسلام فرحزاد: از چه راهی وارد شده است. خیلی عجیب است. آدمی که اصلا دامنش آلوده نبوده است. گفت پول ندارم، گفت پول زیر سجاده ات است. معلوم می شود شیطان پول هم می تواند بگذارد. عرض کردم از امام صادق (ع)، امالی شیخ صدوق. دست کرد زیر سجاده سه درهم پول بود. پول را برداشت و روانه شهر شد، آدرس زنِ بدکاره. مردم گفتند این آقا که عابد و زاهد است، حتماً می خواهد برود نصیحتش کند. اصلاً به ذهنشان نمی آمد که این برود کار خلاف بکند. آمد درِ خانه را زد و رفت داخل خانه و به خانم گفت من آمدم. گفت برای چه آمدی، گفت تو سیمایت نمی خورد اهل این حرف ها باشی، اهل خلاف باشی. چطور شده است؟ داستان را به او گفت. آقای شریعتی این حدیث خیلی تکان دهنده است. یک کسی مثل ابوموسی اشعری تسبیح و ذکر و سجاده نمی فهمد، یک کسی ممکن است گناه باشد ولی خدا به او فهم بدهد. خیلی عجیب است. گاهی هیچی به هیچی بند نیست.
شریعتی: یعنی یک نوری می خواهی که بفهمی.
حجت الاسلام فرحزاد: خیلی عجیب است. آن نور خیلی مهم است. این زن خدا به او الهام کرد، به قلبش انداخت آن نور را، به او گفت که اولاً ترک گناه بهتر از توبه است. گناه نکنی که بعد توبه کنی. تو دامنت آلوده نشده است، خودت را آلوده نکن. و دوم از کجا که موفق به توبه بشوی. اگر این داستانی که تو بگویی من عبادت می کردم راست بگویی، غلط نکنم آن  شیطان بوده است، علامتش هم این  است که الان برویم می بینی دیگر نیست. به هر شکلی بود او را نگذاشت آلوده شود و به قول ما او را نهی از منکر کرد. عابد برگشت دید شیطان هم رفته است و حرف این خانم هم  راست بوده است. خیلی روایت جالبی است. امام صادق(ع) فرمود خدا ملکوت الموت  را فرستاد آن خانم را همان  شب قبض روح کرد که دیگر آلوده نشود، ادامه ندهد. گاهی خدا کوهی را به کاهی می بخشد. اعتمادمان به خدا باشد و لطف خدا و دستگیری خدا. صبح مردم آمدند دیدند درِ خانه او نوشته است این خانم از دنیا رفته است، پاکیزه و توبه، بر جنازه اش نماز  بخوانید. این که بدکاره بوده است. مردم تا چند روز جرات نمی کردند. می گفتند این که نمی شود، ما که می دانیم این زن بدی بود. امام صادق فرمود خدا به پیغمبر زمان که «ما اَذُنُ الَّا مُوسی» که پیغمبر هم موسی کلیم الله بود، به او وحی کرد که فلان  بنده ما توبه کرده است و از دنیا رفته است، برو بر جنازه اش نماز بخوان. موسی کلیم الله را فرستاد بر جنازه این خانم نماز بخواند و دفنش کند  به خاطر این  که بنده ما را از گناه محافظت کرد و نهی کرد و نگه داشت. حالا ببینید که جلوی گناه کسی را بگیری چقدر عاقبت بخیر می شوی. این  هم نکته قشنگی است. امر به معروف و نهی از منکر. این که بنده من را از گناه و آلودگی پاک کرد و نگه داشت من به او ترحم کردم  و آمرزیدم و موسی کلیم الله را هم فرستادم برایش نماز بخواند. پس ببینید ترک گناه چقدر مهم است و دیگران  را از گناه واداشتن و نهی کردن چقدر مهم است.
شریعتی:  به به، چقدر خوب. به قول مولوی:
توبه بر لب، سبحه بر کف، دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده می آید ز استغفار ما
گناه کنی و استغفار کنی.
حجت الاسلام فرحزاد: این استهزا و مسخره است.
شریعتی: خدا خیرتان بدهد ان شاءالله. به بهانه دعای 31 صحیفه نورانی سجادیه این نکات را از حاج آقای فرحزاد شنیدیم و حالا وارد بحث معرفت نفس بشویم که هفته ها است داریم راجع به آن صحبت می کنیم و خدا کند که خودمان را به معنای واقعی کلمه بشناسیم.
حجت الاسلام فرحزاد: روایتی از مولا امیرالمومنین علی (ع) است که فرمودند: «مَن عَرَفَ اللّه َ سُبحانَهُ لم يَشقَ أبَداً». ما برای هر کاری سرمایه گذاری می کنیم، برای این که خدا را بشناسیم، خودمان  را بشناسیم، جهان  را بشناسیم، هیچ وقت سرمایه گذاری نمی کنیم. مغز و جان آن چیزی که باید بدست بیاوریم دنبالش نمی رویم. امیرالمومنین (ع) می فرماید کسی که خدای سبحان را بشناسد هیچ وقت شقی نخواهد شد، بدبخت نخواهد شد، شقاوت به او راه پیدا نمی کند. یک دو جمله هم از امام راحل و مرحوم علامه جالب است. امام راحل فرموده اند: «تهذیب نفس از بزرگ ترین مهمات و اوجب واجبات عقلی است». یعنی اصلاً خدایی، پیغمبری، دینی، مکتبی، هم به ما نگفته باشد  که خودسازی بکن که گفته است، خدا در قرآن 11 بار فقط همین یک جا قسم خورده است. «وَ نَفسٍ وَ ما سَواها/ قَد اَفلَحَ مَن زَکاهَا». 11 قسم خدا برای خودسازی خورده است و معرفت نفس. ایشان  می فرماید عقل ما همین  را حکم می کند که ما اول خودمان را بسازیم. عبارت را دوباره می خوانم. «تهذیب نفس از بزرگ ترین مهمات و اوجب واجبات عقلی است». یعنی اگر شرع هم به ما نگوید عقل ما، ما را به این حکم می کند. آن هفته هم عرض کردم علامه طباطبایی می فرماید کاری در عالم بالاتر از خودسازی نیست. یک بحثی را چون با معرفت نفس سروکار داریم حالا ربطش را بعداً می گویم. بحث قشنگ و شیرینی است. در عالم هستی ما دو عالم داریم:عالم امر و عالم خلق. آیه قرآن هم اشاره به این دو عالم کرده است: «إلَّا لَهُ الخَلقُ وَ الأَمر» هم عالم خلق از آن خداست و در اختیار خداست، هم عالم امر. یک عالم خلق است، یعنی  کثرات که آدم کثرت می بیند، ترجیحاً موجودات ایجاد می شوند، ظلمت هست، نور هست، تاریکی است.
شریعتی: همین  عالمی  که ما در آن هستیم.
حجت الاسلام فرحزاد: بله. البته عالمی  که ما در آن هستیم آمیخته از هر دو عالم است. حالا توضیح می دهیم. تقریباً ظاهر این عالم است. ظاهر این عالم تلخ و شیرینی به همه چیز هست. این عالم خلق است. عالم امر چه عالمی است؟ عالم امر عالمی است که نور اندر نور، شادی اندر شادی، خوشی اندر خوشی، زیبایی اندر زیبایی، کمال اندر کمال، جمال اندر جمال. اصلاً در عالم امر شر، بدی، اختلاف، دعوا، خستگی، کوفتگی، مریضی، مرگ، هر چیزی که اسم تلخی و شر و بدی باشد ندارد.
شریعتی: این بهشت است دیگر.
حجت الاسلام فرحزاد: بهشت ساز است، بهشت برایش کم است. حالا نمونه کوچکش است. در آن جا اصلاً کدورت معنا ندارد، ناراحتی معنا ندارد، غم و غصه معنا ندارد. آن عالم امر است. حالا عرض کردم با این عالم امر عزیزان آشنا بشوند خیلی شیرین است. ما روحمان هم از همان  عالم امر است برای همین هم داریم این بحث را می کنیم. عالم امر عالمی  است که اراده شما کار می کند. «إنَّما اَمرُهُ أَرادَ شَیئاً أن یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُون». عالم هم عالمی است که تدریجی نیست، با سختی و زحمت و جان کندن به آن برسی یا نرسی نیست. همین بهشتی که شما به آن اشاره کردید  نمونه ای از عالم امر است. در بهشت هر چه که اراده کنی آماده است، یعنی یک پرنده ای، کبکی، دارد پرواز می کند می گویی می شود  من کبک بریان  بخورم. همان  کبک بریان شده، آماده شده، هر جور هم  که خودت دوست داری. اگر هزارتا هم کبک بخوری سیر نمی شوی. در دنیا سیری و گرسنگی دست ما نیست. بعضی ها مرض گرسنگی دارند هر چه می خورند سیر نمی شوند. بعضی ها سیر می شوند پس می زنند ولی باز هم دلشان  می خواهد. اشتها دارد ولی دیگر نمی تواند بخورد، جا ندارد. آن جا این طور نیست. تا وقتی که اشتها داری اگر هزارتا کباب اشتها داری می خوری. نه سنگینی می آورد، نه ثقل می آورد، نه دفع دارد. اصلاً عالم عجیب و غریبی است، غیر از این  عالم دنیا است.
شریعتی: ان شاءالله همه مان بچشیم.
حجت الاسلام فرحزاد: بله. در این دنیا هم بعضی ها چشیدند. یعنی در همین دنیا...
شریعتی: آن هایی که در این دنیا بزرگ تر شدند و بیرون رفتند.
حجت الاسلام فرحزاد: روایت هایش را می خوانم. عالم امر، عالم اراده است. اراده هم نه این که بگویی یا بخواهی، میل قلبی ات  که می شود حاضر می شود. این اراده می کنی حاضر می شود، قلمان اراده می کنی حاضر می شود. حدیث قدسی است. بنده من اطاعت من را بکن، من هم هر چه که تو بگویی اطاعت می کنم. بنده من، «أَنا أَقُولُ لِلشَّیْءِ كُنْ فَیَكُونُ أَطِعْنی فیما أَمَرْتُكَ أَجْعَلُكَ تَقُولُ لِلشَّیْءِ كُنْ فَیَكُونُ». چه جور عالم امر دست من است، من  بگویم بشو می شود، اراده می کنم هر چه می شود، تو هم اگر  عبد کامل من شدی هر چه که اراده کنی می شود. در بهشت کمترین  مومن این مقام را دارد، هر  چه دلش می خواهد. این خیلی عجیب است. «فِیهَا مَا تَشتَهِیهِ الأَنفُس وَ تَلَذُ الأَعیُن» هر چه که اشتها می کنی، میل قلبی و دلی ات است، آماده آماده است؛ هر چیزی که لذت و بهره دارد. «مَا لاَ عیْنٌ رَأَتْ، ولاَ أُذُنٌ سَمِعتْ ولاَ خَطَرَ علَى قَلْبِ بَشَرٍ» در بهشت و عالم امر چیزهایی است که به قلبت خطور نمی کند، به ذهنت خطور نمی کند، نشنیده ای. ما مثلاً ویلایی کنار دریایی، جنگلی، شیرینی جاتی، خوراکی های لذیذ، شنیدیم. اصلاً قابل قیاس نیست. «اُوتو بِهی مُتَشابِها» یعنی میلیون ها درجه آوردند تنزل دادند تا شده است این میوه های  دنیایی. آن جا اصلاً قابل قیاس نیست. عالم امر، عالم اراده است. «إنَّما اَمرُهُ أَرادَ شَیئاً أن یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُون» هر چه  که بخواهی می شود. عالم امر تدریج نیست، یعنی آنی نیست، دفعتاً است. این دعای قشنگی است که بعد از کرونا گذاشتند، ان شاءالله همیشه باشد. دعای 7 صحیفه سجادیه و دعای «إلِهی عَظُمَ البَلاء» همیشه ان شاءالله رسانه ها مردم ما بخوانند. خیلی دعای قشنگی است.عظم البلا می رسد به این جا. به  کجا؟ «فَفَرِّج عَنّا بِحَقِّهِم فَرَجاً عاجِلاً قَریباً کَلَمحِ البَصَرِ اَؤ هُوَ اَقرَبُ» خدایا نگذار پس از  میلیون سال دعایم  را مستجاب کن. فرج و گشایش به من بده، «فَرَجاً عاجِلاً قَریباً» یعنی الان. گفت: سیلی نقد به از حلوای  نسیه است. حافظ خیلی شعر قشنگی دارد. می گوید:
من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود
وعده ی فردای زاهد را چرا باور کنم
آقای دولابی  همیشه این را مثال می زدند. می گفتند ما تجارت که می کنیم سه رقم  است: یکی نقد به نقد  است، پول نقد جنس نقد. یکی نسیه است، جنس را اول می گیری ولی پولش را بعداً می دهی. یک مورد سلفی است که اول می آید پولش را به باغدار می دهد بعد میوه هایش را که چید می گیرد، جنس را بعداً تحویل می گیرد. ولی آن دو اصلاً به درد نمی خورد. «نَقداً بِنَقدِ یا اَخي» نقد خوب است. خیال هر دو طرف راحت است. جنس را تحویل گرفته است پولش را هم داده است. هم فروشنده خیالش تخت است. بدهکاری و حالا بیا درستش کن و چنین و چنان کن. این «فَرَجاً عاجِلاً قَریباً» نقدی با خدا. اولیای خدا نقدی می گیرند. حضرت موسی گفت خدایا این کار را بکن، آن کار را بکن، خدا گفت: «قَد اُجیبَ دَعوَتَکُما» یعنی من قبلاً اجابت کردم، نقدی. «فَرَجاً عاجِلاً قَریباً»، که چه؟ « کَلَمحِ البَصَرِ اَؤ هُوَ اَقرَبُ» مثل یک چشم به هم زدن یا گردش حدقه چشم یا نزدیک تر. خدا این طوری کف دست من بگذار. وقتی خدا بیاید به دل من  می بینم همه حاجت هایم برآورده شده است. به قول حاج آقا می فرمودند می گویند شما هفت بار بگویید «یا قاضِی الحاجات» قشنگ بگویی دعایت مستجاب می شود. من اگر هفت بار بگویم «یا قاضِی الحاجات»، من اصلاً حاجت روا شده ام، همه گره های مردم را می توانم باز کنم.
شریعتی: خودم «یا قاضِی الحاجات» می شوم.
حجت الاسلام فرحزاد: رنگ او را می گیرم. لذا در دعا هم داریم که وقتی دعا می خوانید «فَظُنَّ حاجَتَکَ  بِالباب» با خدا نسیه معامله نکن. نگو خدا بعد از چهل سال، بگو همین الان. «فَرَجاً قَریبا» همین الان گشایش من می خواهم، بعداً به چه درد من  می خورد. من نقدی می گیرم. عالم امر عالم کمتر از چشم به هم زدن است. ببینید این داستان قرآنی را اشاره کنم. سلیمان پیغمبر دید هدهد نیست. داستان سلیمان هم خیلی جالب است؛ با مورچه صحبت می کند، با هدهد صحبت می کند. گفت چرا غایب شده است. یا باید عذر موجه بیاورد یا این که من توبیخ می کنم. هدهد آمد. گفت چرا نبودی؟ گفت من یک مملکتی را کشف کردم، یک ملکه سبا است، ملکه سبا بلقیس پادشاهی می کند و امتش هم خورشید را می پرستند، اصلاً کافر هستند. گفت حالا که کشف کردی اول هدیه برایشان فرستاد گفت تسلیم بشوید، ایمان بیاورید، دست از بت پرستی دست بردارید. بلقیس با اطرافیانش مشورت  کرد که چه کار کنم. گفتند نه، می رویم می بندیم. گفت نه، این حرف را نزنید. زن عاقله ای بوده است. گفت وقتی که اگر او قوی تر بود و من را غالب شد من را می کشد و شما امت او می شوید. من  ضرر می کنم. گفت یک گفتگویی با او بکنیم ببینیم اوضاع و احوال چگونه است بعد. خواست بیاید گفتگو کند حضرت سلیمان گفت ما یک شست قدرت به او نشان بدهیم. کسی می تواند تخت بلقیس را زودتر از خودش آماده کند؟ «قالَ عِفریتُ مِن الجِنّ». آیه قرآن است. یک جنی آن جا از شیاطین بود گفت من قبل از این که از جایت بلند شوی تخت او را می آورم. حالا از جا بلند شوی یا تا ظهر که می نشینی. «قالَ الَّذي عِندَهُ عِلمٌ». جانشین سلیمان آصف برخیا بود. اسم اعظم برای عالم امر است. گفت قبل از این که حدقه چشمت برگردد، دید تخت بلقیس آن جا حاضر است. چه کسی در  آن دنیا می تواند یک تختی را، یک وسیله ای را کمتر از ثانیه آماده کند. دید تختش آماده است. به بلقیس گفتند  بیا. آمد دید تختش این جا است. گفتند بله این تخت شماست. گفت کسی که چنین قدرتی دارد، دست ها بالا. ایمان آورد شد همسر سلیمان پیغمبر. عاقل بود، فهمیده بود، دید  این قدرت خدایی است.
شریعتی: فقط کوتاه ربطش را به بحث معرفت نفس بگویید بعد ادامه اش را ان شاءالله هفته آینده بشنویم.
حجت الاسلام فرحزاد: ارتباطش با معرفت نفس این است که روح ما و آن سر ما از عالم امر است.
شریعتی: یعنی یک چنین ظرفیتی دارد.
حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. همه ی انسان ها دارند، بلکه همه موجودات دارند  حتی حیوانات.
شریعتی: خیلی ها کشفش کردند و مراقبش بودند و به کار گرفتند، ما غافل هستیم.
حجت الاسلام فرحزاد: روح ما از عالم امر است، جسم ما از عالم خلق است. حالا می گویم فرق روح و قلب و نفس و بدن. این ها خیلی بحث های شیرینی است.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای فرحزاد. خدا حفظتان کند. من یک کتاب معرفی بکنم خدمت دوستانمان. خیلی کتاب خوبی است. خدا حفظ کند حاج آقای حسینی قمی را.
حجت الاسلام فرحزاد: من خودم این کتاب را خوانده ام.
شریعتی: بله، همواره نکته است.
حجت الاسلام فرحزاد: ببینید  کتاب های علمی، ولی کتاب های داستان شیرین است.
شریعتی: بله در خاطر هم می ماند.
حجت الاسلام فرحزاد: من این کتاب را خواندم، به قول ما منبر هم روی این  رفتیم.
شریعتی: 250 تا داستان آموزنده که در برنامه سمت خدا به مناسبت های مختلف حاج آقای حسینی قمی عزیزمان  که ان شاءالله هر کجا هستند  خداوند به سلامتشان بدارد در این کتاب جمع کردند. البته این جلد اول داستان های سمت خدا است.  بسیار کتاب خوبی است، پرنکته، پر از داستان های لطیف و نغض. دوستانی که اهل مطالعه هستند ایام هفته کتاب هم هست می توانند این کتاب را تهیه کنند. در سایت ما یا در کانال ما یا پیامک ارسال بکنند. ان شاءالله تهیه بکنند، مطالعه بکنند، هم حاج آقای حسینی قمی و هم  ما را هم دعا کنند. آیات قرآن امروز را بشنویم. صفحه 362 قرآن  کریم را دوستانم تلاوت خواهند کرد. بازمی گردیم در بخش دوم گفتگویمان با احترام و با افتخار همراه شما هستیم و در کنار شما. بفرمایید خواهش می کنم. صفحه 362 قرآن  کریم
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». ان شاءالله لحظات زندگی همه مان منور به نور قرآن کریم باشد. باز هم من کتاب را گفتم اسمش را به دوستان بگویم. «داستان های سمت خدا»، 250 تا از داستان هایی که در  برنامه سمت خدا حاج آقای حسینی قمی عزیزمان مطرح کردند در این کتاب جمع آوری شده است. حالا جزئیاتش را می توانید به کانال ما مراجعه بکنید و راه های تهیه اش را. از فضیلت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد بشنویم و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام فرحزاد: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». خیلی من خواهش دارم از عزیزان که اموات را یاد کنند. پدر، مادر، دوست، فامیل، مخصوصاً عزیزانی که سمت خدا را پیگیری می کردند، عزیزانی که در این کرونا از دنیا رفتند، فامیل، دوست، آشنا. خیلی خیلی زیاد. و یکی از بهترین هدیه ها هم صلوات هدیه کردن است.
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
حجت الاسلام فرحزاد: مرحوم آیت الله بهاءالدینی بارها می فرمودند ثواب ذکر صلوات کمتر از حمد و قل هو الله و تلاوت قرآن نیست چون عمل به قرآن است. حدیث هم داریم که افضل اعمال است. هزارتا، دویست تا، پانصدتا، هر چقدر  می توانیم. پیغمبر خدا فرمود صلوات بر من قبر را نورانی می کند، قیامت انسان نورانی  می شود در آتش نمی رود، در بهشت هم نورانی می شود. این صلوات از عالم امر است، ما را با عالم امر آشنا می کند.
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». چه ذکر دلنشینی است، حال آدم را خوب می کند.
حجت الاسلام فرحزاد: ببینید هم خدا هم پیغمبر هم اهل بیت، همه چیز در این است.
شریعتی: بله، اصلاً یک آرامشی پیدا می کنی وقتی صلوات می فرستی. باید خداحافظی بکنیم. حاج آقا دعا کنند و همه آمین بگوییم و تا فردا که با حضور حاج آقای کاشانی به شما سلام  می کنیم.
حجت الاسلام فرحزاد: خدایا به حق محمد و آل محمد قلب امام  زمان را از ما راضی، فرجش را نزدیک بگردان. ما را جزو بهترین یارانش قرار بده. مریض ها همه شفای عاجل عنایت بفرما. خدایا باران رحمتت را بیش از این بر ما نازل بفرما. مشکلات خشکسالی و معیشتی مردم مخصوصاً استان اصفهان، خوزستان، مناطقی که مشکل دارند، به حق امام زمان، به حق محمد و آل محمد برطرف بفرما. آن هایی که شغل، مسکن، همسر، اولاد، ندارند به آن ها مرحمت بفرما.
شریعتی: بله. احادیث و روایاتی که امروز حاج آقای فرحزاد گفتند مثل هر روز در کانال برنامه عزیزانمان بارگذاری می کنند. بهترین ها را برای همه ی شما آرزو می کنم. گفت: دود این شهر مرا از نفس انداخته است، به هوای حرم کرب و بلا محتاجم. تا فردا و تا سلامی دوباره.