شریعتی: یعنی همه چیز با تو همراه می شود.
حجت الاسلام عاملی: بله، آن اسبابی که برای آن مقصد لازم است. جمع اسباب، جمع اسباب را می گویند توفیق. جمع اسباب هم دست ما نیست.گاهی یک کاری صد مقدمه دارد که همه دست انسان نیست. لذا فقط ارتباط با حضرت احدیت لازم است که آن مقدمات فراهم بشود. برای همین ما نباید از دعا غافل باشیم. بزرگ ترین عامل موفقیت ارتباط با حضرت حق و تامین «وَ رِضوانٌ مِنَ اللهِ اَکبَر» است. چنین عنایتی را برای همه عزیزان خودم از ساحت قدسی حضرت احدیت مسالت دارم.
شریعتی: چه دعای خوبی، چه مقدمه پرباری. حالتان چطور است؟
حجت الاسلام عاملی: الحمدلله .
شریعتی: چقدر خوشحالیم خدمت شما هستیم. به مردم شریف اردبیل هم سلام می کنیم که حاج آقا از آن جا زحمت می کشند به استدیو می آیند ما از محضر پر فیضشان بهره مند می شویم. راجع به انقیاد داشتیم صحبت می کردیم و این جلسه هم ان شاءالله فرمایشات ناب شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام عاملی: بله. بحث ما در این بود که پله اول، اساس کار، رکن اصلی، برای تهذیب نفس، برای حرکت به طرف رضایت خدا، «إنِّي ذاهِبٌ إلی رَبِّي» و به تعبیر حضرت نوح «إنِّي مُهاجِرٌ إلی رَبِّي»، برای رسیدن به «وَ رِضوانٌ مِنَ اللهِ اَکبَر»، برای همانی که حضرت زهرا لحظات آخر عمرشان فرمودند: «اللّهُمَّ إِلَیکَ لا إلی النِّار» یعنی ما در هر حال داریم حرکت می کنیم. این حرکت مسیر کجاست، مقصد کجاست. ما اگر بتوانیم مقدماتی را فراهم کنیم که در بساط انس حضرت احدیت حاضر بشویم، اصلی ترین کار عبارت است از انقیاد. یعنی همراهی، هماهنگی با اراده خدا. این عمر خلق الساعه نیست. هم تمرین و ممارست، هم معرفت، هم طهارت نفس. این ها که جمع می شود انقیاد و همراهی با اراده ذات احدیت درست می شود.
شریعتی: یعنی یک جور تسلیم و تبعیت.
حجت الاسلام عاملی: بله. تسلیم و تبعیت یعنی در دوراهی که شما قرار می گیرد اراده خدا را به اراده خودتان مقدم کنید.
شریعتی: پسندم آن چه را جانان پسندد.
حجت الاسلام عاملی: بله. یعنی انگیزه هایی درست می شود که انسان را به شدت سوق می دهند برخلاف اراده خدا. در آن دوراهی ها که شما قرار گرفتید وقتی که شرایط جوری درست شده است که اراده گاهی از انسان سلب می شود، انسان مسلوب الاختیار می شود، قوای نفس فوران می کند، عصبانیت در اوج است، هیجان و غضب فوران کرده است. در آن حالت انسان مسلط بشود و در روایت است که: «لَا تُوثِرُوا هَواکُم عَلی طاعَةِ رَبِّکُم» پیغمبر ما فرمود در آن دوراهی ها شما اطاعت خدا را هوا و هوس خودتان را بر اطاعت خدا مقدم نکنید. الان ما همین طوری حرف می زنیم آسان است. الان برف است آمدند من را یک جایی نصب بکنند که من اهلش نیستم، یا بهتر از من است که آن کار را به عهده بگیرد، رسول خدا فرمود به سعادت نمی رسد جامعه ای که آن جا کسی بیاید مقدم بشود در یک مدیریتی که بهتر از او در آن جامعه است. در همچین شرایطی شما می توانید منقاد بشوید؟
شریعتی: نه.
حجت الاسلام عاملی: در حالت عادی مسئله سهل است. صاحب جواهر یک عمر زحمت کشیده است اصول نوشته است. می دانید که صاحب جواهر فقه نوشته است جواهر، اصولش کجاست. ببینید که اصولی که ایشان بنویسد چه غوغایی است، چه محشری است. اما بچه آمد داخل چاه انداخت. از بین رفت. آن جا است که معلوم می شود شما منقاد هستید یا نیستید. دنیا از یک جایی چشمک می زند، با یک دروغ یک ثروت عظیمی دست شما می آید. در مثلاً آن اوایل انقلاب، دیگر اسمش را نمی گویم، یکی از خیابان های خیلی گران قیمت تهران. زمین را که می خواستند بدهند طرف باید فرم را امضا می کرد که من زمین نگرفتم یا خانه ندارم. بالاخره آن های که در مسئولیت بود امضا کردند که خانه ندارم. بعضی از رفقایش گفته بودند که شما که خانه دارید، چطور امضا کردید. یعنی هیبت دروغ شکسته بشود. در روایت است که انسان دروغ بگوید بوی گند از انسان بلند می شود به مشام ملائکه می رسد و ملائکه لعنت می کنند. گفته بود که ما دیگر بچه ها بزرگ شدند، بالاخره این ها زندگی لازم دارند. این هنوز اسیر است در دست هوا و هوس. «الطَمَعُ رِقُّ مُؤبَّد» اسارت بر دو قسم است. یک اسارتی است که می شود انسان از آن خلاص بشود، دست صدام اسیر شده است، صدام اراده کرده آزاد شده است. اما کسی که اسیر نفس خودش است، خودش باید خودش را آزاد بکند، اسیر است. فلذا حضرت فرمود: «الطَمَعُ رِقُّ مُؤبَّد». علمای اخلاق هم می گویند مکارم اخلاقی زمانی ارزش دارد که به مرتبه ملکه برسد. ملکه یعنی با حدوث حوادث، تغییر شرایط، انسان حاکمیت عقل را در مملکت بدن از دست ندهد. در روز عید غدیر فرزند میرزا جواد آقای ملکی تبریزی که خانه پر بوده از میهمانان، در آب انبار می افتد و غرق می شود و می میرد. یواشکی به آقا می آیند اطلاع می دهند که این اتفاق افتاده است. اتفاق ساده ای نیست. مسئله عواطف است که بر وجود انسان چنگ می زند. فوراً یواشکی گفته بود که مخفی نگه دارید تا اوضاع میهمانان به هم نخورد. فلذا می گویند انقیاد امر خلق الساعه نیست. یک وقت می بینی عصبانی شد به خاطر یک ناراحتی خودکشی کرد. با هر طریقی که خودش را کشته است با همان طریق در عذاب می ماند. پناه می بریم بر خدا. قتل نفس است.
شریعتی: یعنی آن هایی که منقاد هستند در همه ی شرایط بر خودشان مسلط هستند.
حجت الاسلام عاملی: انقیاد که بحث می کنیم این انقیاد یک تمرینی می خواهد، ممارستی می خواهد، تمرینی می خواهد، که اتصال به مبدا می خواهد که در آن حساس ترین لحظات که سرنوشت انسان این سمت و آن سمت می شود آن جا اختیار بکند قضای خدا را. «اللّهُمَّ وَفِقني لِما تُحِبُّ وَ تَرضِی وَ جَنِّبنی اَمَّا تُقبِضُ وَ تَنهاها». چه دعای خوبی است. هر چقدر بخوانیم کم است. یعنی الان فرض بفرمایید که تکلیفش را نمی داند، می خواهد تکلیفش مشخص بشود. این دعا از آن دعاهایی است که از خدا می خواهی خدایا تکلیف من را الان مشخص کن. «اللّهُمَّ وَفِقني لِما تُحِبُّ وَ تَرضِی» ما را موفق کن به آن که دوستش داری و از آن راضی هستی، «وَ جَنِّبنی اَمَّا تُقبِضُ وَ تَنهاها» از آن چیزی که مقبوض توست و نهی کردی. یعنی جوری باشم که هر کجا امر کردی همان جا دیده بشوم، هر کجا نهی کردی آن جا دیده نشوم. از حضرت سوال کردند که تقوا یعنی چه؟ گفت تقوا این است که خدا تو را ببیند در آن جایی که تو را امر کرده است و تو را نبیند در آن جایی که نهی کرده است. این برای خدا مهم است. درها باز می شود. عالم حساب دارد، این پذیرایی اساس دارد. بعد از این شروع می شود پذیرایی خدا. پذیرایی خدا بدون مقدمه نیست. به هر کسی قابلیت را نگاه می کند و افاضه می کند. در هر حال در دوراهی ها که انسان قرار می گیرد در آن دوراهی ها، دوراهی ها یک طرف حرفی می زند
از جهان دو راه می آید به ضد
تا کدامین راه تو باشی مستعد
مقدمه قبلاً درست شده است. مرحوم آقا میرزا آقای جوادی تبریزی فرموده است الاغ را سوار بشوی بیایی به رودخانه برسی ببینی نمی تواند بپرد، جو بریزی بگویی بخور بپر. نمی شود. میفرمود الاغ این طور نیست که بگویی بخور بپر. یک چیز روحی که بتواند انسان را در اقدام نگه دارد.
شریعتی: یعنی از قبل باید تربیتش کنی، پرورشش دهی.
حجت الاسلام عاملی: بله. یک وقت دیدی عصبانی شد اضاعه حق کرد. یک وقتی با اضاعه حق انسان هیچ ممکن نیست در رحمتی برایش باز بشود. وقتی که عصبانی شد طفل حق دارد، خانم حق دارد، ارباب رجوع حق دارد، آن وقت اعضای بدن ما. آن حیطه حق آن قدر در دین ما وسیع است که وارد شویم طولانی است. آن وقت دیدی عصبانی شد و آمد یک اضاعه حقی کرد. حق که ضایع شد در منزل طفل حق دارد، با شریک زندگی که با تو شریک زندگی است. در آذری می گویند «حَیات یُولداشی».حیات یعنی زندگی، یولداش یعنی رفیق. خانم یعنی رفیق زندگی. این مسائل کلان در خانه به هم بریزد، در برابر طفل دعوا شروع بشود. «قامَ فِي کُلِّ زاویَةٍ مِنَ البِد شِیطانُ یُسوِد»هر گوشه ای شیطانی بلند می شود کَف می زند. یعنی تمام منویات شیطان برآورده شد. وسط دعوا تنازل کن، صفت خداست.
شریعتی: کوتاه بیا.
حجت الاسلام عاملی: تنازلی که خدا کرده است هیچ کس نکرده است. تنازل یعنی در آن مرتبه ای که هست در آن مرتبه آن قدر پایین بیایی. در روایت است که «مَن کانَ عِندَهُ صَبی فَلیَتَطابَ لَهُ» هر کس کنارش بچه است آن قدر پایین بیاید تا مثل بچه بتواند احساس طفل را درک بکند. خدا تنازل کرده است با ما حرف زده است، خدا تنازل کرده است که به ما اجازده داده است با خدا حرف بزنیم.
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم
«اَینَ التُراب وَ رَبُّ الأرباب». ذره کجاست، دون ذره کجا و لایتناها کجا که این ضیافت را برای ما خدای متعال درست کرده است. یک طفلی در خانه است این طفل حق دارد. اول حقوق را درست کن بعد بیا بگو که من دستور العمل می دهم. مرحوم آقا میرزای اصفهانی شاگردش می گفت که من در یک قهوه خانه بودم. از آن شاگردان اهل بازار بود. گفتند دمِ در یک شیخی با یک طفلی با یک گوسفندی ایستاده است، شما را می خواهد. آمدم بیرون دیدم آقا میرزا مهدی اصفهانی است، بنیان گذار مکتب تفکیک. مرد بسیار جلیل القدری است. گفت که در اصفهان یک سمیناری است که می خواهم بروم، گاراژی که از آن جا من باید سوار بشوم کجاست. آدرس را دادم. گفتم آقا این طفل چیست. گفت بچه ام است. گفت می گوید من هم می خواهم بروم. دیدم شرعاً حق دارد، گفتم بفرما. گفتم این گوسفند چیست. گفت این هم مال بچه ام است، گفت بابا این را هم می خواهم ببرم، دیدم شرعاً ایراد ندارد. سعه صدر را ببینید. این ها بعضی ها برای بعضی ها خیلی مثلاً سبک به نظر می رسد ولی آن روح لطافتش را شما ببینید که می خواهد یک طفلی حتی آن خواسته ها و آمال و آرزوهایش شکسته نشود. این خمیرمایه خیلی کارها، خیلی شاهکارها می تواند بکند. حالا برگردیم به سمت انقیاد. بحث انقیاد من خیلی بالاتر از این جمله محی الدین ابن عربی است که در فقه و اصول گفته است که: «مَن تَرَکَ میزانَ الشَریعَ لَحظَةً مِن یَدِهِ ی هَلَکَ» اگر هر کس در سلوکش میزان شریعت را زمین بگذارد هلاک می شود. همه دستور العمل ها باید مطابق موازین شرعی باشند. می خواهی ریاضت بکشی ریاضت غیر شرعی اصلاً امکان ندارد. این ریاضت دیگر ریاضت شیطانی است. من از آن بالاترش را عرض می کنم. انقیاد یعنی همه چیز به اذن باشد. این جا اذن هست؟ الان می خواهیم عروسی را این جوری اجرا کنیم، اذن هست؟ ما می خواهیم مجلس ماتم بگیریم یک عزیزی فوت کرده است، این آیا اذن هست؟ آقا رسول الله یک چیزش گم شده بود، عصایش گم شده بود، گفت ببینید کجاست. یک مشرکی طعنه زد. گفت غیب را بلد است اما نمی داند عصایش کجاست. حضرت فوراً فرمودند از این وادی بروید یک درختی است، بالای درخت است، بردارید بیاورید. گفتند یارسول الله چه شد؟ گفت اذن صادر شد. یک مردی از خوارج با خانمش دعوا کرده بود. با خانمش محضر امیرالمومنین آمدند که حکم باشد. این مردی که از خوارج بود جسارت کرد. حضرت فرمود: «إخسَ» مسخ شد. اصحاب گفتند یا امیرالمومنین، یکی از این «إخسَ»ها به معاویه بگویید که ما خلاص بشویم. گفت اذن است. یک تمرینی که شما را به اذن بکند.
شریعتی: ما از کجا بفهمیم؟ خیلی کار سختی است. نیست؟
حجت الاسلام عاملی: امر و نهی مشخص است. قرآن منشور است. خدا برای همه این را فرستاده است.
شریعتی: یعنی هر جا رسیدی یک تامل، یک مکث، ببینیم که اذن داریم یا نداریم.
حجت الاسلام عاملی: بله. این امری که انجام می دهیم آیا اذن دارد یا اذن ندارد. خدا به این اجازه داده است یا نداده است. الان من می خواهم خانه را بفروشم برای دو نفر، همین امروز. چند روز است که یک خانمی می آید چنان گریه می کند، اصلاً شما گوش بدهید سنگ می خواهد پاره پاره بشود. یک فرد نابکاری قبلاً به یک کسی فروخته است، بعداً هم به ایشان فروخته است. آن وقت قسط خانه را هم ایشان داده است، از آن خانه های مسکن مهر است. همه چیزش را ایشان پرداخت کرده است خانه به آن اولی رسیده است. حالا دیگر چه غوغایی است. شما الان در غوغایی که مردم گرفتار هستند دل بخواهی شما بیایید در بازار هر چقدر که خواستید قیمت کالا را بالا ببرید. این به اذن... . از حضرت سوال کردند که شما فرمودید که هر چه جنس را خریدید به همان قیمت بفروشید. حضرت فرمود این در زمان فرزندم مهدی است. گفتند پس سود نباشد چطور زندگی می گذرد. گفتند همه به برکت فرزندم مهدی است. حضرت آیت الله بروجردی به کسبه می فرمودند. می فرمودند درِ مغازه را که باز کردی یک ساعت تا دو ساعت، هر چقدر وقتی خرجت را درآوردی بقیه را با خدا معامله کن. به همان قیمتی که خریدی بفروش. بعضی ها می آیند می گویند که خدا را امتحان کن. استغفرالله. «وَ ما اَنفَقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ یُخلِفهُ»، این را مگر می شود امتحان کرد. خدا می گوید: «وَ ما اَنفَقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ یُخلِفهُ» هر چه انفاق بکنی من ضامن هستم، من جایش را پر می کنم. قرضم آن به اذن بود که یعنی انسان، انسان کامل شده است برای این که تمام کارهایش به اذن است. امیرالمومنین فرمود انقیاد را اگر می خواهیم معنا کنیم این است. «لَقَد عَلِمَ المُستَحفِظُونَ مِن اَصحابِ مُحَمَّد (ص)» آن هایی که حافظه شان قوی است از اصحاب محمد می دانند من یک دقیقه، یک لحظه، با خدا مخاطب نکردم. «أَنّي لَم أَرُدَّ عَلَی الله وَ عَلَی رَسُولِه ساعَةً قَطُّ».چه عمری بوده است. یعنی اراده خدا کار می کرده است.
که نیم کوهم ز صبر و حلم و داد
کوه را کی در رباید تند باد
آن وقت شد «یَدُ الله». ید بدون اذن طبیعی است که کار نمی کند. یک مردی آمد محضر امام سجاد گریه کرد، از اصحابشان بود. گفت پول ندارم، حضرت هم گریه کرد گفت پول ندارم. آمد بیرون یک منافقی گفت عجب امامی داری، می گوید به همه چیز قادر است ولی گریه کرد، هیچ چیزی هم به تو نداد. این آقا برگشت، گفت آقا من پول برایم چیزی نیست، گرسنگی چیزی نیست، ولی حرف این منافق خیلی به من برخورد. حضرت فوراً دستور داد که دو تا لواش به او بدهید. اذن صادر شد. دو تا لواش را دادند آمد بیرون. گفت آن قدر گریه کردیم آخر سر هم حضرت دو تا نان کپک زده را به ما داد. این نان کپک زده را داد به نمکی نمک گرفت. رفت با نمک یک ماهی خرید از بازار ماهی فروشان. دید آن آقایی که لواش را خریده است نان را آورد، گفت کپک زده است من نمی خواهم، نمک هم برای خودت. تا به خانه رسید در زده شد. خادم امام سجاد رسید. گفت حضرت فرمود کارت که حل شد دو تا لواش ما را بده. ایشان ماهی را آورد شکمش را باز کرد دید در شکمش درّ است. همین طور نگاه می کرد در زده شد. حضرت فرمود کارت که حل شد لواش ما را بده. این را می گویند به اذن است. پس تمرین و ممارست این باشد که کارهایی را که ما وارد می شویم ببینیم که آیا کار ما به اذن هست یا به اذن نیست. این انقیاد می شود.
شریعتی: آن جایی که امر هست هستیم، آن جایی که نهی هست غایب هستیم، یا نه.
حجت الاسلام عاملی: از حضرت سوال کرد که چرا امام زمان غایب شده است. حضرت فرمود: «لِأَمرِ لا یُؤذَنُ عَلی ذِکرٌ» به خاطر امری که به ما اذن داده نشده است که به شما بگوییم. یک روزی ان شاءالله ما یک برنامه ای داشته باشیم فقط آن جاهایی که حضرت تاکید کرده است به به اذن که کارها همه باید به اذن باشد. اذن خدا همه به اذن هست یا نه، اذن شریعت آن جا هست یا نه. خیلی وقت ها ما زندگی آن قدر بالاخره سرتاپا ثروت می شود. به آقا رسول الله گفتند جزیرة العرب را گرفتیم. یک چشم غره به این یهودی و نصاری بروی همه مسلمان می شوند. چه هیبتی پیدا کرد. حضرت فرمود من اذن ندارم، من حاضر نیستم خدا را ملاقات کنم در حالی که مرتکب بدعت شده ام. این بدعت است که من اجبار کنم اهل کتاب را برای این که اسلام را بپذیرند. اگر با اهل کتاب آن زمان حضرت درگیر شد چون خیانت کردند، پیمان را شکستند، و الا خودش فرموده است: ↔لاإکراهَ فِي الدین≈. انقیاد یعنی تسلیم، اصلاً ذات اسلام یعنی تسلیم. اسلام را تعریف کنی ↔الاِسلامُ وَ التَسلیم هم در برابر احکام تکوینی، هم در برابر احکام تشریحی. احکام تشریعی واجباتی که هست در برابرش تسلیم بشویم، اجتهاد نکنیم. به معاویه گفتند در ظرف طلا داری غذا می خوری، پیغمبر ما فرموده است که ممنوع است. گفت من هم می دانم ولی به نظر من ایرادی ندارد. بدانی و عمل نکنی می شود استکبار. فرعون را می گوید مستکبر، شیطان را می گوید مستکبر، چون این ها همه می دانستند کار کار بدی است. ↔وَ جَحَدُوا بِهَا وَاستَیقَنَتهَا أَنفُسَهُم≈. چرا ما آمریکا را می گوییم استکبار جهانی؟ چون تمام جنایاتی که می کند می داند که بد است. هواپیمای مسافربری را می زد می داند که بد است. وارد عراق شد به خاطر سلاح کشتار جمعی، پیدا نشد، بوش گفت خدا ما را خواهد بخشید، ما اشتباه کردیم. کبر یک مسئله است، تکبر یک چیز دیگر است، استکبار یک چیز دیگر است، عُجب یک چیز دیگر است، علمای اخلاق مفصل بحث کردند. از آن بدترین هایش استکبار است که بداند این حق است اما زیر بار نرود. پس اسلام شد تسلیم. احکام تکوینی مثلاً یک مصیبتی پیش آمده است، یک حادثه ای پیش آمده است، تسلیم بشود. بگوید «إنّا لِله» ملک خدا است، ما در ملک خودش تصرف کردیم. حضرت فرمود: «شیعَتُنا اَصبِر مِنَّا» شیعیان ما صبرشان از ما بیشتر است. گفتند چطور، مگر ممکن است؟ فرمود بله، ما صبر می کنیم به مصائبی که می دانیم چرا حادث شده است، درست شده است، اما شیعیان ما صبر می کنند بر مصائبی که پشت پرده اش را نمی دانند. حضرت آقای شریعتی یک جمله این جا عرض کنم آن قدر ارزش دارد. تا به حال شما فکر کردید که چرا خدا در قرآن غصه حضرت موسی وخضر را گفته است. هدفش از این قضیه چه بوده است؟ خیلی چیزها گفتند، من هم یک نکته ای را عرض می کنم. خدای متعال با این غصه می خواهد به ما بگوید که حوادث پشت پرده دارد. شما ظاهر را می بینید ولی حقیقتی پشت این حوادث هست که شما نمی دانید. آن ها را خضر می دانست، موسی نمی دانست اعتراض می کرد. ظاهر یک کاری نگاه می کنی خوب نیست، اما چرا اتفاق افتاده است.
شریعتی: آن پشت پرده را غالباً بی خبر هستیم.
حجت الاسلام عاملی: ما بی خبر هستیم. صورتی در زیر دارد هر چه در بالاستی. من آن قدر خوشم آمد دیدم یک آقایی ملکوت را معنا کرده است به پشت پرده. «بِیَدِه ی مَلَکُوتُ کُلِّ شَيء»«یَعلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الحَیَاةِ الدُّنیَا»معنی اش چیست؟ یعنی یک باطنی هم هست. «یَعلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الحَیَاةِ الدُّنیَا» یعنی این دنیا یک ظاهری دارد.
شریعتی: که ما معمولاً ظاهرگرا و ظاهربین هستیم.
حجت الاسلام عاملی: یک باطنی هست که خدای متعال بر اساس مسائل عالیه بنده خودش، بر اساس آن که ما نمی بینیم، خدای متعال بیاید تصمیم بگیرد. سختی ها، گرفتاری ها. یک فلسفه سختی را من خدمت شما عرض کنم. خدا فرموده است: «کُلٌّ فِي فَلَکِ یَسبَحُون» همه عالم در یک مداری دارد حرکت می کند. همه مطیع، همه منقاد، همه در تسبیح. ذرات عالم این گونه است. تنها موجودی که از این مدار می خواهد بیرون بیاید انسان است. یک فلسفه سختی ها، گرفتاری ها، آن کیش کیش خدا است که برو داخل مدار.
شریعتی: و تو دوست داری که راه همیشه باز باشد، هر جا دلت می خواهد بروی.
حجت الاسلام عاملی: بشر همین را می خواهد. خدا می خواهد به آن مدار برگردی. این سختی ها یک بخشی از سختی ها است. خودش می گوید: «بِألبَأسَاءِ وَ الضُّرِّاءِ لَعَلَهُم یَرجِعُون» قول می دهد برگردند به «کُلٌّ فِي فَلَکِ یَسبَحُون». بهشت آن جایی است که تکوین و تشریع منطبق باشند، یعنی هر اوصافی که تکوین دارد ما هم داشته باشیم. تکوین «اَتَینا طائِعین» مطیع است. «کُلٌّ فِي فَلَکِ یَسبَحُون» مطیع است. «لا یَعصُونَ الله ما اَمَرَهُم» عصیانی در کار نیست. و تسبیح دارند، «وَلکِن لا تَسمَعُونَ تَسبیحَهُم». اگر بشر مثل این تکوین مطابق شد با آن اوصاف تکوین، آن وقت بهشت شروع می شود. آن وقت هر چه سوال کنید خدا می دهد. «یَسئَلُهُ مَن فِي السَماواتِ وَ الأَرضِ» و می دهد چون آن اوصاف را تکوین دارد. آیه قرآن است. از خدا سوال می کند تمام ذرات. عملاً سوال می کند، خدا هم افاضه می کند. قیومیت خدا همه را افاضه کرده است. اگر به آن اوصاف تسلیم باشد، اطاعت باشد، تسبیح باشد، «ضَلَّ لَهُ کُلُّ شِیءِ» تمام ذرات منقاد هستند. بعضی ها خیال می کنند «لِمَنِ المُلکُ الیَوم لِلهِ الواحِدِ القَهار» در آخرت است، در آخرت جلوه اش بیشتر است. الان هم «لِمَنِ المُلکُ الیَوم یا مَن قَهَرَ عَبادُهُ بِالمُلک» قاهریت خدا، قهاریت خدا، جباریت خدا، کاملاً همه جا را گرفته است. اما در روز محشر این «لِمَنِ المُلکُ الیَوم» به صورتی تصویر می شود، به صورتی تجلی می کند، که از شدت شرم و ناراحتی هزار بار مرگ را کافر پیدا بکند حاضر است بمیرد. خدای متعال جان همه را می گیرد. زمین، آسمان، کائنات، کهشکشان ها، همه از بین می روند. به ملک الموت می گوید چه کسی مانده است. می گوید خدایا، تو هستی، من هستم، جبرئیل و اسرافیل و میکائیل. دیگر کسی نیست. گفت جان آن ها را هم بگیر. جان آن ها را هم می گیرد. آن وقت می گوید دیگر چه کسی مانده است. می گوید خدایا فقط تو هستی و من هستم. خدای متعال آن جا یک موت یا ملک الموت دارد. این را مرحوم کشک. کشک قوی ترین خطیب عالم اسلام است که دنیا هنوز نظیر او را ندیده است. نابینا بوده است، حافظ کل قرآن بوده است.
شریعتی: کجایی بوده است؟
حجت الاسلام عاملی: مصری. حافظ احادیث بوده است، یکی از عاشقان انقلاب اسلامی بوده است. شاه که در مصر از دنیا رفت یک خطابه خوانده است. اصرار دارم که عزیزان من اگر عربی بلد هستند این خطابه را گوش بدهند. چه محشری کرده است. شاه که از دنیا رفت با شاه چه معامله کردند آن را بر اساس روایات تصویر کرده است. چه فصاحتی؛ اصلاً آیات و روایات چنان جای خودش استخدام می شود. این قصه که محضر برپا می شود این هم یک خطابه ای است. آن جا خدا می گوید «موت یا مَلَکَ المُوت». آن وقت آن هم که می رود خدا آن جا یک جمله ای دارد. آن قدر این جمله هیبت دارد. خدا به دنیا خطاب می کند، می گوید دنیا: «أَینَ اَنهارُک، اَینَ اشجارُک، أُینَ قُصورُک»کاخ سفید کجاست، کاخ فلان کجاست. «إَینَ قُصُورُک، أَینَ مُلُوکُک». این ها الان کجا هستند. آن وقت ندا می کند خدا: «لِمَنِ المُلکُ الیَوم لِلهِ الواحِدِ القَهَّار».یعنی کسی اگر این قهاریت را این جا درک نکند واقعاً همه چیز را باخته است.
شریعتی: و عرفای عالم، نه عرفا به معنای آقا سیدعلی قاضی و بزرگانی از این دست که آن ها هم البته، ولی آن هایی که خودشان را شناختند، خدا را شناختند، به «إنَّا إلَیهِ راجِعُون» در کل این سیر زندگی شان با دل و جان ایمان داشتند.
حجت الاسلام عاملی: و من می گویم داخل «إنَّا إلَیهِ راجِعُون» زندگی کردند.
شریعتی: یعنی در مدار بودند.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. این صحنه ای که من الان از محضر تصویر کردم آن عرفایی که شما فرمودید داخل این صحنه زندگی کردند.
شریعتی: «وَ أَنَّ إلی رَبِّکَ المُنتَهی».
حجت الاسلام عاملی: اصلاً علامه طباطبایی حرف نمی زد که، همین طوری می ماند، به یک نقطه خیره می شد. مگر این که کسی سوال می کرد. «إنَّ المُومِنَ لَمَشغُول». یعنی یک عنایتی بشود که از دنیا خارج بشود. «مُوتُ قَّبلَ أَن مُوتوا». این می شود.
شریعتی: در این دنیا به برزخ می رسد؛ یعنی همیشه جلوتر است.
حجت الاسلام عاملی: اصلاً امیرالمومنین فرمود: «وَ الجَنَةٌ کَمَن قَد رَآهَا فَهُم فِیهَا مُنَعِّمُونَ» انگار در این دنیا داخل بهشت است. «وَ هُم وَ النّارُ کَمَن قَد رَآها فَهُم فِیهَا مَعَذَّبُونَ» انگار که الان داخل جهنم است چنان جهنم را می بیند. من یک نکته ای را عرض کنم کسانی که دعای کمیل می خوانند این را دقت کنند. امیرالمومنین در دعای کمیل تصور می کند داخل جهنم رفته است. از داخل جهنم با خدا صحبت کرده است. «لِاَیِّ الاُمُورِ إِلَیکَ اَشکُو؟ وَ لِما مِنها أضِجُّ وَ أَبْکی؟ لِألیمِ العَذابِ وَ شِدَّتِهِ؟ أم لِطُولِ البَلاءِ وَ مُدَّتِهِ؟». اصلاً امیرالمومنین در این عالم بوده است؟ پیغمبر ما در این عالم بوده است؟ کسی که به نقطه «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلِّی/ فَکانَ قَابَ قَوسَینِ أو أدنَی»آن تجلی را ببیند چطور زندگی کرده است، چه ظرفیتی داشته است. آن وقت هر کس که آمد گرفت. تازه می فهمد که عالم چه سفره ای است. و الا چه لذتی بود، چه خوردنی بود، لذات مقطعی. هر کسی یک سفره ای دارد، بعضی سفره ها پوست خربزه است، پوست هندوانه است.
گاو در بغداد آید ناگهان
بگذرد او زین سران تا آن سران
زان همه عیش و خوشی ها و مزه
او نبیند جز که قشر خربزه
محرمیت با خدا کجا، و این لذات حیوانی کجا.
شریعتی: و ما همیشه متاسفانه همین جا توقف کردیم.
حجت الاسلام عاملی: اما در باز است. «بابُکَ مَفتُوحٌ لِلرَّاغِبینَ». و حضرت به خدا عرض می کند من به این یقین رسیدم که راه رسیدن «عَزمُ اِرادَة یَختارُکَ بِها» یک اراده ای است جانانه که می خواهد تو را انتخاب کند. عالم جوری درست شده است که این ارادت ها بی جواب نمی ماند، این زحمت ها و تلاش ها بی حساب نیست، یعنی بی جواب نمی ماند. این که گفتم سختی ها کیش کیش خدا است که به مدار هول بدهد، این یک بخشی از سختی ها است. بخش اعظم سختی ها لطف است. ما باید به خدا حسن ظن داشته باشیم نه سوء ظن. نگوییم می خواهد ما را بزند، بگوییم لطف است. وقتی به حضرت امام گفتند سید مصطفی شهید شد، پسرش بود، آقازاده اش بود تعریف نکرد. اگر آقازاده اش نبود آن وقت یک فصل از فضائل این بزرگوار می گفت. گفت از الطاف خفیه ی خداست. چقدر خدا گفته است: «إنَّ الله اصطَفی، إنَّ الله اشتَری».می دانید برای عرفا این جمله های چقدر مست آور است.
شریعتی: که خدا مشتری ات بشود.
حجت الاسلام عاملی: در بسته نشده است. «سُبحانَ الَّذي أسرَی بِعَبدِه». نگفت «سُبحانَ الَّذي أسرَی بِحُمَّد»، گفته است «بِعَبدِه». یعنی راه عبودیت این اسرا، اگر می خواهی به این اسرا برسی بسم الله.
شریعتی: و این ها لطف است.
حجت الاسلام عاملی: عبودیت است. عبودیت همان است که ما بحث می کنیم، یعنی انقیاد داشته باشد. امیرالمومنین که فرمود: «اگر پرده کنار برود من هیچ یقینم اضافه نمی شود»، از کجا به آن مرتبه رسیده بود. از همان انقیاد و عبودیت. کنه عبودیت عبارت است از اقتدار، اقتدار نفس ناطقه انسانی. حالا بحثش مفصل است، آن را وارد نمی شود. اما می خواهم جمع بندی کنم. انقیاد خیلی راحت معنا کنیم. انقیاد یعنی قلاده دست چه کسی باشد. یک خانمی محضر امام صادق آمد، گفت قلاده من دست توست، تو هر چه بگویی انجام می دهم، هر چه نهی کنی انجام نمی دهم، روز قیامت هم خدا از من هر چه بپرسد تو را نشان می دهم. می گویم از ایشان بپرس نه از من. من مریض هستم. دکترها به من می گویند که باید شراب بخوری تا این بیماری برطرف بشود. بخورم یا نخورم؟
شریعتی: دنبال اذن می گردد.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. به اذن این است که مراجعه بکند، بگوید که من الان این ناخن ها را لاک زدم آیا نمازم باطل است الان کار درستی کردم. مکالمه با خدا، صحبت با خدا، را فروختم برای این که چند تا نگاه تحسین داشته باشم. یا این انگشتر طلا را به دستم زدم، مرد که نمی تواند انگشتر طلا بزند، لحظه به لحظه گناه نوشته می شود. آیا به اذن بود. من با خودم گاه گاهی انگشتری در جیبم نگه می دارم. مسافرت می روم، مثلاً یک ماشینی سوار شدم که می بینم آن راننده انگشتر طلا دارد یا یک مهندس است یک حلقه طلا دارد، می گویم آن حلقه طلا را به من بده. حلقه طلا را از او می گیرم. می گویم این یادگار کار خیر شماست، یادگار ازدواج شماست، این را در جیبت نگه دار، بیا من یک انگشتر خوب به تو بدهم. آن وقت انگشتر عقیق بلا را هم دفع می کند. یک کسی را حد زده بودند از کاخ منصور بیرون می آوردند، حضرت گفت اگر انگشتر عقیق داشت حد نمی خورد. این ها اسرار است، این ها معرفت اسباب است. «وَ ما اُوتیتُم مِن العِلمِ إلَّا قَلیلا».
شریعتی: خیلی جاهایش را سر در نمی آوریم.
حجت الاسلام عاملی: حالا جای شما خالی، یک وقتی یک مسافرتی داشتم. از یک شهری به شهر دیگر، اسم شهر را نمی گویم، سوار آن ماشین های کرایه ای شدم. دیدم که انگشتر طلا دارد. گفتم همین معامله را کردم، یک انگشتر خوبی به او دادم. از قضای روزگار سه روز دیگر که باز از همان جا رد می شد سوار همان ماشین شدم. منتها ظاهراً او من را نشناخت. ولی دیدم که بالاخره انگشتر من دستش نبود. ما با خدا معامله کردیم. محضر امام صادق رسید گفت که قلاده من دست توست. حضرت فرمود: «لا، لا کرامَ» اصلاً درست نیست. می دانی این را بخوری کی اثرش را می بینی. دستش را آورد. «فَإنَّما تَندِمینَ إذا بَلَغَت نَفسُکَ هَهُنا وَ أَوما بِیَدِه» وقتی نفست به این جا برسد. حضرت آقا شراب خصوصیت ندارد. هر گناهی تاثیر دارد در حالت اعتذار. یعنی یک دروغ بگویی، الان یک دروغ گفتی این تاثیر دارد در حالت اعتذار. ما نمی دانیم. بله، حالت های اعتذارهایی است که خیلی خیلی وحشتناک است. وقتی که جان می خواهد از بدن بیرون بیاید. انقیاد یعنی این که امام را آورد نصفه شب، پادشاه بنی عباس، خلیفه بنی عباس، که گفت در هر حالت دیدید در همان حالت این جا بیاورید. گفت این را بخور. حضرت فرمود: «وَاللهِ لَحمی وَ دَمي». اگر کسی شیعه است بسم الله.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم. پس قرار بگذاریم که همیشه در مدار خدا باشیم.
حجت الاسلام عاملی: «کُلٌّ فِي فَلَکِ یَسبَحُون».
شریعتی: چه قرار و مداری بهتر از این. در هفته کتاب و کتابخوانی هستیم. ان شاءالله در طول این هفته به اهل مطالعه کتاب هایی را معرفی می کنیم. کتابی که امروز خدمت شما معرفی خواهیم کرد «الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه». اسمش آشناست. این مجموعه و کلیات احادیث قدسی است که اگر خاطر شریف و مبارکتان باشد هفته هایی که ما خدمت حاج آقای عابدینی بودیم که همین جا هم برای ایشان آرزوی سلامتی می کنیم و ان شاءالله به زودی شاهد حضور گرمشان در برنامه سمت خدا باشیم، یک حدیث از احادیث قدسی را برای ما می خواندند حالا این کلیات احادیث قدسی است. تالیف علامه محدث شیخ حر عاملی که ان شاءالله رحمت و رضوان خداوند بر او باد. بسیار کتاب خوبی است. احادیث قدسی را، احادیثی که مخاطبش انبیای بزرگ خدا هستند و خداوند متعال با آن ها گفتگو کرده است را در این کتاب جمع آوری کرده است و ان شاءالله مطالعه کنید، ما را هم دعا کنید. سایت ما، کانال ما، و اگر موفق نشدید برای ما پیامک ارسال کنید. ان شاءالله همه مان اهل مطالعه بشویم. آیات امروز را بشنویم. برمی گردیم در بخش دوم گفتگویمان همراه شما هستیم و در محضر حاج آقای عاملی. بفرمایید خواهش می کنیم. صفحه358قرآن کریم
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». ان شاءالله هر جا که هستید تنتان سالم باشد، قلبتان سلیم باشد، زندگی تان منور به نور قرآن و نور پیامبر و نور اهل بیت باشد، و ان شاءالله گره های زندگی و مشکلات یکی یکی از زندگی هایمان رخت برببندد ان شاءالله. برای شفای مریض ها هم مخصوص دعا می کنیم. اشاره قرآنی امروز را حاج آقای عاملی خواهند فرمود. بفرمایید خواهش می کنم.
حجت الاسلام عاملی: صفحه 358، سوره نور، آیه 60 را من انتخاب کردم. در سوره نور خدای متعال از حجاب صحبت می کند و تنها سوره است که فرموده است: «سُورَةٌ أَنزَلنَاهَا وَ فَرَضنَاهَا». این «فَرَضنَاهَا» فقط در موضوع سوره نور است. راجع به این که حجاب مسئله الزامی است. در آن جا که صحبت کرده است به یک جایی رسیده است که خانم هایی که دیگر وقت سنشان گذشته است، دیگر پا به پیری گذاشتند، آن ها الزام برای این که حتماً آن سطر لازم را داشته باشند نیست اما «وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ» اما آن ها هم عفت داشته باشند و حجاب داشته باشند برای آن ها بهتر است. در این خصوص در رابطه با روابط دو جنس خدا صحبت کرده است در سوره نور. در روابط دو جنس سه تا نظریه است. یک نظریه این است که ما بیاییم تمام قیود را برمی داریم تا حساسیت ها از بین برود. دیگر همه پی کار خودشان بروند، مشغولیتی درست نشود، دغدغه ای درست نشود، حساسیتی درست نشود. خیلی عذر می خواهم از این تعبیری که واصل کرده است. تشبیه کرده است به دستشویی. می گوید کسی که احتیاج به دستشویی دارد یک دستشویی باشد حساس است، ده ها دستشویی اگر درست بکنند دیگر حساسیتی ندارد که این تمثیل خودش بسیار بسیار زننده است.
شریعتی: شان و کرامت انسان را لحاظ نمی کند.
حجت الاسلام عاملی: بله. گفتند همه امیال مقدس است، نباید این امیال را سرکوب کرد، آن وقت تراضی مشروع است، تمتع احتیاجی به تعهد ندارد. ما می گوییم نه تمتع است، باید تعهد داشته باشد. بدون تعهد، تمتع از زن بزرگ ترین جنایت در حق زن است. این ها این مسیر را رفتند که حرص کنار برود، اما این مسیر را که رفتند حرص که تمام نشد، بلکه خیانت همه جا را هم گرفت و با حرمسراها هم اشتهای کاذب هیچ وقت ارضا نمی شود. این یک نظریه است که الان بسیاری از کشورها همین نظریه را دارند. یک نظریه هم در زمان سابق بود که الان هم بعضی ها این را دارند که ما بیاییم ممنوعیت مطلق بین دو جنس داشته باشیم. این هم کار درستی نیست. حتی حق ندارد قبل از ازدواج ببیند که چه کسی به عنوان شریک زندگی برایش انتخاب کرده اند. نظریه سوم نظریه اسلام است؛ رعایت حریم. حریم اگر رعایت بشود با هم حرف بزنند، با هم ارتباط داشته باشند، با هم همکاری داشته باشند، طوری نیست. حریم پنج رکن دارد. اگر یک وقتی عزیزان، بعد از این که این پنج مطلب رعایت شد دختر و پسر با هم حرف بزنند، مرتبط بشوند، یعنی همکاری بکنند در دانشگاه.
شریعتی: این یک نظر متعادلی است، نه این سمتی نه آن سمتی. حد وسط است.
حجت الاسلام عاملی: بله. هر فتنه ای درست می شود از این پنج رکن است. یکی اگر انجام شود فتنه درست می شود. این پنج تا بحث مفصلی است، من فقط فهرستش را سریع عرض می کنم. 1) اولش رعایت حجاب واجب است، 2) این است که آرایش برای نامحرم نباشد، 3)این است که در یک مکان خلوت دو جنس نباشد و الا «کانَ ثالِثُ شِیطان» در روایت است، 4) سخنان شهوی و تحریک کننده در کار نباشد، 5) نگاه شهوی نباشد. اگر این ها درست بشود اسلام نظرش این است. من یک جمله بگویم. «أَن یُعرَفنَ فَلا یَؤذَینَ». تمام. خدا می گوید من از زن یک لباسی می خواهم که با آن لباس معروف بشود به عفت و اذیت نشود. چقدر پول خرج می کنند برای امنیت خانم ها، نمی توانند. خدا با این یک کلمه تمام کرده است، «أَن یُعرَفنَ فَلا یَؤذَینَ». لباس زبان دارد، حرف می زند. یک لباسی بپوش که با آن لباس معروف به عفت بشوی و اذیت نشوی.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای عاملی. نکته های خوبی را الحمدلله امروز شنیدیم. خیلی ممنون و متشکرم از توجه و همراهی و همدلی شما. مثل همیشه حاج آقای عاملی دعا کنند و آمین بگوییم و ان شاءالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عاملی: خدای متعال برای مقام صبر چک سفید داده است. سختی هایی که پیش می آید، مصیبت هایی که پیش می آید، اگر کسی به آن تحمل داشته باشد فقط آن جا چک سفید داده است. «إنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجرَهُم بِغَیرِ حسابِ». فلذا بهترین دعا دعایی است که در آن دعا از خدا آن قدرت با بخواهی که قدرت تحمل در برابر مصائب باشد. بهترین دعا آن است. یک تکه از زیارت امین الله در این باب غوغا است. «اللّهُمَّ فَاجعَل نَفسِي مُطمَئِنَّةً بِقَدرِکَ، راضِیَةً بِقَضائِک، مُولَعَةً بِذِکرِک وَ دُعآئِک». آن قدر مضمونش عالی است. خدایا کاری کن که نفس من مطمئن باشد بر قضا و قدر تو، راضی باشد به حکم تو و حرص و ولع داشته باشم که تمام لحظاتم مامور و آباد بشود با ذکر و دعای تو. در این خصوص امام حسین هم که در آن لحظات آخر گفت: «إلهي رِضًا بِرِضائِک وَ تَسلیماً لِأمرِک لا مَعبودَ سِواک» معلوم شده است که آن دعا در آن لحظه، آن ذکر خیلی مهم بوده است که حضرت عمرش با آن به آخر رسیده است، ختم شده است. من به یکی از عشایر شاهسون که حج رفته بودیم گفتم. گفتم اگر خدا تو را جهنم ببرد چه کار می کنی. برگشت خیلی راحت گفت، می گویم اِویَ بادان. اِو یعنی خانه، بادان یعنی آبادان. اِویَ بادان یعنی خانه اش آباد.
شریعتی: هنوز آن یاندوم الله یادم نرفته است.
حجت الاسلام عاملی: این تکه واقعا عالی است. به او می گویم خدایا خانه ات آباد.
شریعتی: چقدر خوب. خیلی از شما ممنون و متشکرم. خدا ان شاءالله شما را حفظ کند. بسیار ممنون و متشکرم از نگاه های پر مهر شما. آخر هفته خوبی را برای همه تان آرزو می کنم. خداوند پشت و پناه شما باشد. «وَ آخِرُ دَعوَاهُم أَنِ الحَمدُ لِلهِ رَبِّ العَالَمِینَ، وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین».