اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1404-08-17-حجت الاسلام عابدینی - سلسله انبیاء و نقش آخرالزمانی

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک . سلام عرض میکنم محضر شما مخاطبان عزیز برنامه سمت خدا همراهان وفادار آقایان بانوان شنوندگان و بینندگان، شمایی که شبکه سه سیما رو می‌بینید ممکنه برنامه رو از شبکه محترم افق دنبال کنید یا شبکه جهانی ولایت و شنوندگان بزرگوار رادیو معارف که این برنامه رو غروب هر روز می‌تونید از این شبکه رادیویی حوالی ۱۸:۵۰ دقیقه بشنوید.

معرفی برنامه

  شنبه شد دوباره و دفتر برنامه سمت خدا در طلیعه این هفته باز شد و قراره که محضر حاج آقای عابدینی عزیز و بزرگوار باشیم که تصویرشون رو هم دیدید. سلام عرض می‌کنم محضرتون حاج آقا خیلی خوشحالم خدمت حضرت عالی هستیم

حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمت الله و عرض ادب و احترام و سلام خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیزمون

ملایی: سپاسگزارم انشالله توسل ها و روضه‌ها جلسه رفتن‌ها دعا کردن‌ها تو این ایام به نام حضرت صدیقه طاهره علیه السلام مورد توجه اون حضرت باشه ممنون که ما رو هم تو مجالسی که می‌رید دعا می‌کنید.

حجت الاسلام عابدینی: انشالله که احساس مادر بودن حضرت رو تو این ایام داشته باشیم و انشاالله باور کنیم که یه مادری داریم که دلسوز همه ماست و نسبت به مومنین رئوف رحیمه و با کمال رافت و رحمت نظر به ما می‌کنه تو این ایامی که توجهمون به مادرمون هست انشالله خدا حاجات مختلف بندگانش رو به برکت وجود فاطمه سلام الله علیها مرتفع بفرماید الهی آمین

ملایی: حاج آقای عابدینی بحث سیره تربیتی انبیا و الم تر الی الملائ من بنی اسرائیل من بعد موسی این شد یک نکته و یک نکته و بعد اینکه خب ملکی به اسم حضرت طالوت آمد برای اون قوم و بعد ماجراهای شروع میشه

مقدمه این بحث که به نظرم مقدمه از ذی المقدمه یه جورایی میشد بگیم مهمتره دو تا مطلب بود یکی اینکه اولاً سیره تربیتی انبیا رو میگیم نه برای اینکه قصه گفته باشیم و سرگرم باشیم برای اینکه سنت های مرور کنیم برای بعد برای زمانی که موعوده و نکته بعدی هم اینکه خوب چرا حضرت طالوت و چه تشابهاتی چه سنت‌هایی در این ماجرا وجود داره که دیگه بیشتر از این هرچی من توضیح بدم به نظرم سزاواری که خود حضرت‌عالی بفرمایید

حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم دعای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌خونیم با این نیتی که سلامتی حضرت سلامتی امتشم هست و سلامتی امت سلامتی نائبشم هست لذا با نیت سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این دعا رو با هم انشالله می‌خونیم. بسم الله الرحمن الرحیم اللهم کن لولیک الحجت بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذ الساعة و فی کل ساعه ولیا و بزن و قاعدا و ناصرا و دلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا انشالله از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم.

من یه نکته‌ای رو ابتدا چون ایامی است که مجالس حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار میشه یه نکته‌ای رو ابتدا در این رابطه عرض بکنم.  مجالس حضرات زیارت حضرات و کسی که به مجلس حضرت از حضرات وارد می‌شود داره به زیارت حضرات میره و این بحث رو مفصل داشتیم قبلاً.

 فقط می‌خوایم اشاره بکنیم که اگر باور کردیم که رفتن به مجالس حضرات زیارت حضراته و به خصوص این ایامی که صاحب جلسه و اون کسی که جلسه به اسمش منعقد میشه مادرمون زهرا سلام الله علیهاست که حتی ام ابیهاست. مادر پدر هم هست و مادر همه مومنان هم هست که حقیقتاً مومنان فرزند روحی و ولایی و ایمانی حضرت هستند . چون مادر همه ائمه است و اما ایمانمون را از ائمه داریم، حتی مادر پدر هست پس ایمان ما که از همه اینهاست از مادرمونه .با این نگاه داریم به مجلس مادر می‌ریم، رفتن به مجلس مادر رو اگر باور کردیم که زیارت حضرت است با یه شوق دیگری انسان قدم برمی‌دارد به سوی این مجالس و وقتی می‌رسد با یک مراقبه دیگری در مجلس می نشیند که حضور حضرت رو ادراک کند.

 خدا رحمت کند  آیت الله بهجت رو ایشون می‌فرمودند محرومیت های ما چوب عدم باورهای ماست چون باور نمی‌کنیم محرومیم و این مسائلی که در آیات آمده و متخذ از روایات است اگر ما باور نکردیم خودمون از دست دادیم و لذا وجود حضرات که یه وجود سعی است مانعی نیست که اگر در این جلسه است در جلسه دیگری هم باشد و در جلسه دیگری هم باشد این مانعیت در کار از جانب اون‌ها نیست حضور اونها حضور صحیح و اطلاقیست در همه جلسات اما ما باور باید بکنیم که این مجلس که داریم میریم داریم به محضر حضرت وارد میشیم اون وقت وقتی اگر انسان میخواد وارد مجلس بشه می‌دونه که وارد شدن مراتب دارد به مرتبه ورود انسان بهره مند میشود

 لذا وقتی می‌خواهیم به زیارت حضرات بریم اونجا اذن ورود که می‌گیریم در اذن ورود از حضرات میخویم فاذن  لی یا مولای افضل ما اذنت لاحد من اولیائک به من اذنی بده که به بهترین ولی وقتی میخواد بر شما وارد بشه اون اذ رو می‌دید و اون گونه وارد می‌شود از این اذن می‌خواهیم اگر باور کردیم که بهره‌مندی ما تابع این است که چگونه ما را اجازه ورود بدند اینجور نیستش که پیغمبر اکرم وقتی نماز جماعت می‌خوندن با جماعت همه یه مرتبه عروج داشته باشند.

 پیغمبر اکرم عروجش کجا بود دیگران عروجشون تا چه حدی بود ببینید هر چقدر انسان خودش رو بچسپانه به اینها با محبت با شوق خودش رو تحت اختیار و تبعیت اونها قرار بده با محبت اونقت تابع میشه بلکه مع میشه معیت که از تبعیت هم بالاتره معیت پیدا می‌کند.

 اون موقع می‌برنش دیگه این نمیره میبرنش یه موقع انی ذاهب الی ربی است من دارم حرکت می‌کنم یه موقع هستش که سبحان الذی اسرا بعبدهی خدا می‌برد خدا ببرد تو این مجالس بعضی ها با قدم خودشون وارد میشن بعضی ها رو وارد می‌کنند اونها رو که با اذن گرفتن و وارد کردند به قدر ورودی که وارد کردند بهشون ارزش و بهره و نتیجه میدهند.

لذا سعی کنیم از خانه که می‌خواهیم حرکت کنیم نگاهمون این باشد که به زیارت حضرات داریم نائل میشیم به خصوص این مجالسی که مجالس مادرون هست و با این توجه وارد مجالس بشیم وقتی اینجوری وارد شدیم به همین مقدار هم بهره میبریم که ما رو وارد کردن اذن گرفتیم با اذن وارد شدیم ما به پای خودمون نرفتیم ما رو بردنند .

یعنی اذن دادند یعنی ما را بردند، لذا غنیمت است که خدای سبحان فرصت های رو قرار داده که این فرصت ها ما از منیت هامون خالی بشیم و اراده ولیمون و اون اراده محبوبمون در وجود ما جاری بشه که با این تبعیت و معیت انشالله این ایام که هر جلسه‌ای که انسان وارد می‌شود این نگاه رو تکرار کنه با خودش حتی شده ابتداً تصنعی باشد یعنی هنوز اون باورم نباشد ولی دلش بخواد هرچند ندارد این میشه تصنع دلش بخواد هرچند ندارد با این دل خواستن وارد بشود کم کم این تصنع به حقیقت تبدیل میشه

چون انسان نمی‌خواد به دیگران چیزی نشون بده تصنع ریایی بده اما تصنعی که انسان چیزی را ندارد ولی دوست داره داشته باشه، سخاوتی به خرج میده ولی ملکه سخاوت نداره ولی میخواد ولی میخواد انسان سخی باشه شجاع باشه باکی باشه اما الان ندارد این تصنع تصنع ممدوحه که حرکت به کمال که ابتداش با تصنع شروع میشه ولی به نتیجه منجر میشه انشالله

لذا این مجالس رو قدر بدونیم بهترین جذبه‌ها و بهترین به اصطلاح تحول‌ها تو این مجالس محقق می‌شود که اساسش بر عشق است و محبت است و عشق به مادر سرمنشائ همه عشق هاست. یعنی ما ارتباطمون با همه حضرات با همه عشقی که داریم به حضرات یه طوره ولی اسم مادررمون که میاد اسم حضرت که میاد که مادر همه ماست من تو مجالس دیدم صلوات برای هر حضرتتی که میگیم یه طوره اما تا اسم مادر میاد و میگیم بر به اصطلاح با محبت به حضرت صلوات رو ابراز بکنند اصلا طورش یه طور دیگری میشه حالش یه حال دیگری میشه چون خود این به اصطلاح ظن مظهر احساس عاطفه است و این مادر دیگه احساسات فصل آخرین مرتبه احساس و عاطفه‌ای که در عالم امکان ظهور دارد در وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان مادر مومنین تجلی کرده خب این مقدمه رو برای استفاده بهتر از جلسات فاطمیه انشالله داشته باشیم

در بحثی که داشتیم ما که در محضر قرآن کریم بودیم و محوریت قرآن کریم رو که مجالست با نور است که همونجوری که در دعای رجب داریم که انا جلیس من جالسنی خدا میفرماید در حدیث قدسی در اون ملکه منادی رجب که من همنشین کسی هستم که با من بنشیند قرآن که نور نور است نور بی ظلمت است. بله هر چقدر انسان همنشین قرآن بشود از این نور بهره مند می‌شود از این نور در وجودش محقق می‌شود.

 لذا با تمام در حقیقت عزت و با تمام کرامت با تمام در حقیقت شوق به سمت قرآن میریم که اون عزت قرآنی رو پیدا بکنیم اون محبت قرآنی رو پیدا کنیم خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت رو ایشون می‌فرمودند که محبت به قرآن ارتباط با قرآن را تسهیل می‌کند. یعنی شروع کنیم قرآن رو دوست داشته باشیم وقتی میریم تو محضرش احساس بکنیم، ببوسیم ببوییم رو چشم بگذاریم در جیبمون داشته باشیم. حالمون با قرآن یه حال محبوب باشد به تعبیر امام رحمت الله علیه که به فرزندشون آسد احمد آقا نوشته بودند که این نامه محبوب است نامه محبوب است. خیلی زیباست که قرآن نامه محبوب است که اگر آدم این رو نامه محبوبش ببینه اصلا نفهمه هم فقط بدون این به اصطلاح از جانب محبوبش براش فرستاده شده عشق بازی می‌کنه با این قرآن کریم.

خب در محضر قرآن کریم بودیم با این نگاه در محضر آیات ۲۴ ششم به بعد سوره بقره بودیم سوره بقره بودیم که رسیدیم به این فراز سوره که فرمودند که قالوا انا یکون له الملک علینا طالوت رو ملک قرار داد خدا از جانب خودش بسم الله الرحمن الرحیم و قال لهم نبیم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا انا یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک ملک منه و لم یوت سعه من المال قال ان الله استفی علیکم و زاده سعه فی العلم و الجسم والله یوتی من یشائ والله واسع علیم خیلی این ها زیباست

بحث ملک در قرآن که لله ملک السماوات والارض نکته زیبایی است که وقتی که نمرود و فرعون با موسی علیه السلام و ابراهیم خلیل هر کدام مهاجمی کردند تو احتجاجشون در قرآن که آمده با این مضمونی که ربی الذی یحی و یمیت وقتی که اونجا می‌فرمایند که رب ما کسی است که احیا و امامت می‌کند یعنی بر هستی و تکوین قدرت دارد. کسی که ایجاد می‌کند احیا می‌کند و می‌میراند حق قانونگذاری و ملک تشریع هم با اوست. یعنی کسی که ملک دارد ملک تشریع و هم می‌تواند داشته باشد . کسی که زندگی می‌بخشد و می‌گیرد میتونه قانون گذاری بکنه که چه جور حرکت بکند و به کجا برسد. او می‌داند این چیست که کجا باید برود چگونه باید برود ما نگاه اولمون تا بشنویم ربی الذی یحی و یمیت میگیم خب حالا فرعون بگه که نمرود بگه که خب باشه پروردگار تو یحی و یمییت منم خلاصه میخوام ملک باشم چه ربطی به هم دارد؟ اما اونها زیرک بودند زود فهمیدند که از کجا شروع کرده موسی و به اصطلاح ابراهیم خلیل در دو جا شروع کردند اینها. اونها زود فهمیدند که ریشه اینها را داره میزنه با همین بیان که ربی الذی یحی و یمییت یعنی تو چه کاره ای هو الملک پس اون است. لذا بلافاصله جوابی که و امید که یه کسی رو گرفتند که محکوم به اعدام بود آزاد کردند به مغالطه که ببین این باید می‌مرد مغالطه است دیگه من زندگی بهش دادم یکی هم که هیچ گناهی نداشت رو گرفتند اعدامش کردن! گفتند دیدی این حیات داشت من کشتمش نه اون احیا و اماته ای که از عدم به وجود بیاورد بشه احیا خب اونجا در حقیقت اینا می‌خواستم عرض بکنم که ملک حقیقتش مربوط به خداست و چون حقیقت ملک مربوط به خداست خلیفه در عرض رو خدا باید تعیین کند

انی جاعل فی الارض خلیفه خلیفه مظهر ملک خداست. لذا خلیفه نه فقط ملک در انسان هاست نه ملک در انسان هاست فقط انی جاعل فی الارض خلیفه خلیفه هم اطلاق است فی الارض یعنی این خلیفه ظرفش زمین است اما اینجوری نیستش که قیدش زمین باشد خب یه بحث حالا لغوی دقیق عربی داره تو این نه اینکه این مقید به زمین باشد خلیفه اطلاقه.

انی جاعل فی الارض خلیفت خلیفه اطلاقه هیچ قیدی ندارد یعنی ظرف استخلاف زمینه از زنی شروع میشه این گلدون رو الان اینجا از اینجا شروع میشه محدوده به اینجا نیست محدوده به اینجا درست شد خلافتش اطلاق دارد. خیلی اینجا که این خلافت همون ملک است اون وقت تو بین انسان ها ملک بودن معنایی پیدا می‌کند تو ناحیه به اصطلاح اون حرکت دهندگی و فرماندهی و پادشاهی معنایی پیدا می‌کند. تو عالم وجود هم معنایی پیدا می‌کند درسته ؟ همچنین تو نظام تشریک وحی به او میشود و او در حقیقت این وحی را این هم نحوه از ملک است. در اینجا نبی الهی شئونی از ملک را قسمتی از ملک رو که فرماندهی و حرکت دادن بردن مردم به سمت در حقیقت مقابله با جالوت باشد به طالوت از جانب خدا واگذار می‌کند. که نبی الهی تعبیررم این است که و قال لهم نبییم ان الله قد بعث لکم طالوت کی داره این را ابلاغ میکند؟ نبی لذا نبی برتر از طالوت است او خلیفه است و این طالوت نماینده او در این کار است. پس اساس اون خلافت نبوت است و خلافت طالوتی شأنی از خلافت اون نبی الهی است. خب این رو باید تو آیه روشن میکردیم که بعدا یه موقع به اصطلاح شبهه نشه.

در بحث ملک هم که عرض کردیم که ملک استجماع و جمع کردن اراده‌های متفاوت و مختلف و متکثر است که تحت یک اراده و فرمانده ست. لذا تو ارتش میگن فرمانده اون فرمان می‌دهد امیر است سردار است، حالا تو هر جایی مناسب خودش. که این وقتی که فرمان میدهد امیر یعنی بسیار امر کننده دیگه فرمانده یعنی فرماندهنده اسم فاعلی دیگه. یعنی اون که فرمان میدهد بقیه حیثیت اطاعت پیدا میکنند. همه اون کسانی که تحت مجموعه اند میشوند مطیع.  پس نظام ملک و فرماندهی یعنی جمع همه اراده ها به یک اراده که اگر وقتی لشکر میخواهد حرکت کند هر کسی بخواهد ساز جداگانه‌ای داشته باشد این حرکت واحد صورت نمی‌گیرد صف واحد نمی‌شود.

 ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص این صفا یعنی مجتمع شدن واحد شدن، اون هم یه وحدتی که وحدت متفرق نیست. اینقدر تو همدیگه فشرده هست این وحدت کانهم بنیان مرصوص غیر قابل نفوذ است.  این بنیان مرصوص یعنی نفوذ ناپذیری؛ خیلی زیباست. هیچ راه نفوذ باقی نگذاشته که همون آیه را هم که جلسه گذشته در محضرش بودیم که اون الفت بین قلوب که الف بین بنعمته این محبت اون ملاتیست اون ملات اون به اصطلاح ماده که چند تا چیز به هم متصل میکند مثل سیمان و با ماسه که آب میریزن ملات میشه بعد آجرها رو بعد همه این ساختمان را به هم مرتبط میکند.

محبت اون ملات به اصطلاح وحدت برای کثراته کثرات رو به هم متصل می‌کند متحد می‌کند. خیلی این نگاه که پس محبت اون اساس چینش و وحدت است زمینه ایجاد وحدت است که الف اون تألیف همون محبت است بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا

خوب اگر اینجا حالا داره طالوت رو به عنوان فرمانده قرار میدهد که همه مطیع امر او بشن و او خودش در دست اون نبی ست که در دست خداست. یعنی این اطاعت به وسیله طالوت از خدای سبحان به مردم میرسد. پس این اطاعت کسی در قبال کس دیگر نیست بلکه اطاعت الهی است که این اطاعت الهی فعل را الهی میکند .

خب می فرماید که لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ أللهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ تا خدا انتخاب کرد یعنی دیگه این از جانب من است یعنی کسی رو خدا انتخاب می‌کند اتباع و استفا اشتباه میگن وقتی میوه رو مثلاً توی ظرف میگذارند یک کسی شروع میکنه اون زبده هاش رو خوب هاش رو جدا کردن این رو میگن مجتبی. ثمره ای که اون بهترینش خدا میگه من نگاه کردم به همه انسان ها اونی رو که مجتبی و ثمره این انسان هاست که میتواند بقیه را با جاذبه اش و اون به اصطلاح برتری که پیدا کرده و رشدی که پیدا کرده همه دل ها رو با خودش متحد کند این کشش تو این هست که از منم اطاعت میکند نه خودش عنانیتی داشته باشد.

 منیت خودش را در اراده الهی محو کرده، لذا دل ها به سویش متوجه شده. پس کی میتونه فرمانده باشد؟ کسی که منیت خودش در مقابل منیت‌های دیگران نباشد اگر من منم در مقابل من های دیگر بود میشه تعارض میشه کینه. لذا میفرمایند که الاخلا یومئذ بعضم ببعض عدو الا المتقین چرا عدوا چون او خودش میخواست اونم خودش میخواست به یه مصالحی کنار هم جمع شده بودند ولیکن هر جا فرصت پیدا بشه هر جای یه دفعه فشاری ایجاد بشه هرکس میخواد خودش نجات بده بقیه رو می‌ذاره زیر پاش

ملایی: تعارض منافع ایجاد بشه هر کسی خودش رو می‌چسبه

حجت الاسلام عابدینی: بله، لکل امراء یومئذ شان من الشان در اون روز چون ابتلا سخته در قیامت هرکس فکر خودشه. فقط یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبتهی و بنیه یعنی حتی نزدیک ترین هاش جدا میشه دنبال کار خودشه. اگر اینجوری بشه مگر این خلت الهی شده باشد که منش با او گره خورده باشد یکی شده باشد که من الهیه لذا الا المتقین متقین از هم جدا نمیشن لذا متقین در قیامت هر کدام رشدی پیدا می‌کنند دیگران رو به میگن خدایا این برادر مؤمن من در اینکه من به این مقام برسم کمکم کرد لذا اون رو هم این مقام رو براش قرار بده یعنی خودش رفت اونجا غافل نمیشه از دیگران چون یادشه که این کمکش کرد میگه اونم بیار این مقام بهش بده اونم میگه خدا خدایا من این برادر مومنم در فلان کار اونم این مقام بهش بده یعنی کمک میشن

 اینجا میشه الاخلا اند یعنی خلیل با هم خلیلن خلیل خللت رفاقتی است که هیچ دیگه واسطه ندارد حالا امروزی ها مثلاً خیلی با اصطلاح میگن رفیق فابریک ! که دیگه خیلی رفاقتشون با هم صمیمیه دیگه کسی واسطه نیست

خب این نگاهی که در اینجا می فرماید استفاه خدا این را انتخاب که منیتش چی شده باشه مرتفع شده باشه منی براش در قبال منها نمانده باشه هر قدر انسان تو ارتباط اطرافش من خودش رو فدای من دیگران کند خضوع داشته باشد. ترجیح بدهد منافع دیگران رو بر منافع خودش ،ایثار بکند و یطعمون طعام الله علی حبه مسکین و یتیما و اسیرا هر چقدر این قدرت باشد این داره از اون محدودیت هاش جدا میشه، از منیتش مقابل من دیگران داره جدا میشه . پس کسی فرمانده باید باشد که تو وقت بحران من او نیاید سراغش دیگه تو خودت رو نجات بده، بگه اینا لشکر منن لشکر منند و اینها مثل جان منند اینها اینا به اصطلاح از من مقدمند فرمانده جلوتر به خطر باشد و بعدتر از همه صحنه رو ترک بکند تا بقیه ببین این میشه فرمانده

 لذا این من دیگه برایش باقی نمانده من دیگران که اون حال الهی است و رساندن اینا او مقدم شده ببین چقدر اینا زیبا میشه خب بعد می‌فرماید که وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ أللهُ يُؤْتي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ شما ملاک ملک رو سعه مال قرار دادید کسانی که مال زیاد دارند وقتی که سختی پیش میاد چیکار میکنند؟ اونها ایثار میکنند یا او که به خاطر پولش آوردیش کردیش فرمانده؟ یعنی مالش رو تو بها دادی که مالت اصله.

 خدا رحمت کند شیخ بهایی رو نقل می‌کنند که یه جلسه ای دعوتش کرده بودند شیخ بهایی رو که بره اونجا این با یه لباس ساده خیلی عادی رفته بود بعد نشناخته راهش ندادند این به این جلسه بزرگ تا کجا میاد مثلاً رفت یه لباس نوعی شیکی پوشید آمد. بعد احترام و چی که بفرمایید رفت وقتی سر اونجا نشست توی جلسه آستینش رو به اصطلاح برد دم به اصطلاح اون بشقاب گفت کل کمی آستین تو بخور این به اصطلاح مهمانی برای توئه نه برای من ! یعنی این لباسه که دعوت شده اینجا نه اون شخص

ببینید ما خیلی اوقات لباس رو دعوت کردیم احتراممون به اون لباسه، اینجا میگه وقتی که اونها یعنی پولش نه خودش پولش ملاکه وگرنه خودش که با پولش یکی نیست.  یعنی پولشو ازش بگیری یه لحظه دیگه این پول هیچی نداشته باشه دیگه او هیچی نیست با این نگاه

که این سعه من المال  ما خدا میگه زاده بسط فی العلم و الجسم..  رب زدنی علما خدا من رو زیاد کن علمم نمیگه رب زد علمی بله خدای علمم رو زیاد کن. چون علمی زیادی که منفصل باشه میشه .

در حقیقت مثل الذین حمل التورات ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا مثل چهارپایی که کتاب ها بر روش گذاشته باشند اگر یک کتابخانه هم رو دوش این باشد بهترین کتاب ها رو دوش این باشد این حمار حماره اون کتاب فقط رو دوششه، فرقی نکرده هیچ تغییری نکرده . کتاب ها رو که برداری همونه کتاب که روش همونه لذا تعبیر این است که مثل لذی اینها خلاصه تورات رو حفظ هستند میخوانند اما عامل بهش اگر نباشند مثل ش مثل همون چهارپایی است که کتاب بگذارند روش چقدر زیبا تمثیل کرده در عین حال آنچنان تحقیر است که این تحقیر شوک ایجاد کنه. انسان را بیدار کنه اینا میگن سعه فی المال یعنی یه چیزی که رو دوششه باری که رو دوششه اون مالی که منفصله اما بزرگش کردیم نه علم منفصل بسطش دادیم خودش رو بسط دادیم نه علمش و بسط دادیم نه زاده فی العلم بسطاً زاده بسطا فی العلم والجسم جسمش هم که بزرگ شده نه به اصطلاح یه کسی باشه خیلی قدرت مثلاً بزرگ شدن دارد، نه این یعنی قدرتمندی در پیاده کردن علم. ما یک نظام عقل به اصطلاح نظری داریم یه عقل عملی داریم. حکمت نظری داریم، حکمت عملی داریم حکمت عملی یعنی قدرت بر پیاده کردن آنچه که باید محقق بشود.

 اون حکمت نظری دانستن آنچه که میخواهد حرکت ایجاد کند، افق ایجاد کند اون دانستن این عمل کردنه، این زاده فی العلم و الجسم یعنی علم از جهت نظری این در اوج کماله جهت عملیش هم که می‌خواد قدرت پیاده کردن اون نظام علمی رو داشته باشه در اوج است و فرماندهی این دو چیز رو لازم دارد. که حالا مرحوم علامه هم اینجا بیانی دارند بیان زیبایی است. می‌فرماید که والذی یلزم وجوده فی نیل هذا المطلوب که اون ملک است امرا العلم به جمیع مصالح حیات الناس و مفاسدها کسی که علم پیدا کند که بهترین ها برای حیات و اون حرکت چیست بدترین ها هم چیست. تا از بدترین ها پرهیز کند و بهترین ها رو برساند یعنی هم سلب را هم ایجاب رو الهمها فجورها و تقواها که هم راه خیر را خوب بشناسد هم راه شر را خوب بشناد.  دشمن شناسی هم قوی باشد تو نظام جنگ اون کسی که فرمانده است خیلی از ممکنه اگر دشمن شناسیش قوی نباشد گول بخوره و به اصطلاح اون نقشه‌ها و مکر و حیله دشمن گولش بزنند نتونه بجنگه

 ببینید امیرالمؤمنین علیه السلام است که مثل مالک اشتر وقتی داره حمله میکنه از اول نشون میده حضرت که اون خیمه معاویه مقصود است جای دیگه حواستون رو پرت نکنه، یه موقع به اینور و اونور به شاخ و برگ ها مشغول نشیدا ما اگه با بقیه درگیریم به خاطر این است که اینها جلوی راهن تا ما به او برسیم اگر اینها رو دیدی تونستید ازشون عبور کنی بری برسی به خیمه معاویه خودتو مشغول به اینها نکن برو به خیمه معاویه برسی. این بصیرت نافذ است بله که آدم بشناسه که اون اوج رذالت و پستی و اون اوج اونو باید پیدا بکنه. اما اگر شما مشغول شدی به شاخ و برگ ها اینجا اون موقع گول میخوره از اصل میمانه از اصل جا میمونه

 لذا تعبیر اینجا می‌فرماید که علم بجمیع مصالح حیات الناس و مفاسد ها که هم تعبیری که مقام معظم رهبری دارند هم خیلی تعبیر زیبایی است که اگر اونجا میفرماید تواصو بالحق در سوره عصر که می فرماید و تواصو بالحق و تواصی به حق یکیش این است که انسان جبهه حق را خوب بشناسد حق رو بشناسد بله و بتونه بشناساند و بعد بتونه احقاق حق کند دفاع کند

خیلی زیباست شناخت اولی خود آدم شناساندن یعنی دیگران را همراه کند و بعد احقاق حق کند یعنی بتونه تو جنبه احقاق حق هم قدم بردارد و جبهه باطل را بشناسد توصی به حق میگه فقط تو حق نیست حق تا باطل شناخته نشه احقاق حق نمیشه باید باطل را بشناسد اون به اصطلاح بشناساند باطل را و بعد ابطال باطل کند.  لذا تو زیارت حضرات معصومین داریم که محقق لما حققتم و مبطل لما ابطلتم خیلی زیباست که این احقاق حق و ابطال باطل است. میگه وقتی که این به اصطلاح زاده فی العلم بسط فی العلم والجس این علم یعنی تمام فنون رزمی رو که برای فرماندهی لازم است دارد بصیرت مقابله با باطل را دارد بصیرت حفظ جبهه حق رو دارد اینا علمه، بعد فی الجسم هم قدرت احقاق حق و ابطال باطل را دارد.

ببینید این دو تا رو لازم دارد لذا اگر فرماندهی یکی از اینهاش توش ضعیف بود این قدرت فرماندهی ندارد. پس ملاک فرماندهی در این است که در علم و جسم و علم خودش دو شقه دارد یکی شناخت حق است شناساندن حق است احقاق حق شاخه دوم شناخت باطل است شناساندن قدرت شناساندن باطل است و ابطال باطل است. که این میشه تواصوا بالحق و تواصو بالصبر که همین بسطا فی الجسم است تواصوا باصر که حالا قدرت انجام آنها را هم پیدا بکند که تو اون سوره عصر هم خلاصه ما سعی بر این است که استشهادمون به آیا ت در مسئله باشد تا نگاه نگاه قرآنی باشد .

خب بعد می فرماید که زاده بسطا فی العلم وجسم والله یوتی ملکه من یشا یعنی خدای سبحان اینجور نیستش که به هر کسی ملکش را که ملک خودشه ملک تعبیر ملک ملک خود خداست یعنی این مالکتی و ملوکیتی که به طالوت داد مظهر مالکیت خداست ظهور مالکیت خداست مالک خدا اگر بخواد تو عالم مجسم بشه میشه اولیا الهی که ملوکیت پیدا میکند میشه سلیمان و داوود و پیغمبر و امیرالمومنین که ملوکیت پیدا می کنند. میشه امام زمان که ملوکیت مطلقه را پیاده می‌کند که دیگه دوره امام زمان تنها دوره‌ای است که ملوکیت مطلقه خدای سبحان در اونجا مطابق عالم دنیا پیاده می‌شود ،که این زمینه می‌شود که انسان وقتی به قیامت می‌رسد اونجا بتواند ملوکیت خدا رو بفهمد. لمن الملک الیوم لله واحد القهار کسی که دوره اون ملوکیت اون ولی الهی رو نچشیده باشد که اونهایی که قبل از ظهور از دنیا میرن تو لحظه مرگ ملوکیت می بینند! یعنی اونایی که قبل از ظهور از دنیا میروند هر کسی قبل لحظه مرگ اون ملوکیت ولی الهی را می بینند این خیلی جالبه تو صحنه قیامت بتونن دیگه وقتی صحنه قیامت حاضر میشن که اون قدرت ملوکیت حق میخواد آشکار بشه باید چشیده باشد ملوکیت ولی الهی رو تا نچشیده باشد قدرت فهم خدا رو پیدا نمی‌کند

اونجا آشکار می‌شود ملوکیت حق خدا اینجا هم مالک مطلق است، اما ما چشم دیدن نداریم و لقد کشفنا انک قطایک و بصرک الیوم اون روز چشم تو حدید میشود و پرده از جلوی چشم پرده از جلوی چشم تو برداشته میشود تا ملوکیت حق رو ببینید و برزو لله اینها بارز میشن لله واحد القهار در واحد قهار

خوب پس ملوکیت که داره ایجاد میشه داره ما را آماده میکنه برای ملوکیت خدای سبحان پس فقط یه نتیجه دنیایی نیست اینجا که اگر طالوت آمد و غلبه ای بخواد صورت بگیرد در تبعیت که یک غلبه ظاهری مادی به اصطلاح ملک دنیایی باشد نه این وقتی که یوتی ملکه من یشاء ست و این مظهر ملوکیت خدای سبحان است کسی که تن داد به ملوکیت خدا و اون نماینده خدا و خلیفه خدا رو مطیع شد این دارد آماده می‌شود برای ملک حق

یعنی آخر کار نیست اینجا این وسط کاره تازه دارند اینها عبورش میدن پس هر اطاعتی نسبت به به اصطلاح ملکی که خدا قرار داده آماده شدن برای قیامت است تا فهم مالکیت خدا را انسان بکند و الا انسان گنگ از اینجا میره، انسان نفهمیده و یاد نگرفته از اینجا بره اونجا نمیتونه درک بکنه

حتی دشمنان هم در لحظه مرگ ملوکیت ولی الهی را میبینند هر چند نسبت بهش چی هستند کینه و دشمنی پیدا میکنند ولی ملوکیت می بینند ولی بهشون نشون داده نشون داده میشه و حتی اون در عالم دیگر هم دوباره انکار کنه ولی این دشمنی رو پیدا میکنند که این نسبت به این ملوکیت خیلی جالبه این هم

خب اینجا می‌فرماید که دنبالش می فرماید که یوتی ملکه من یشاء اینا جزو سنت‌های خداست که هر ملوکتی که الان نظام جمهوری اسلامی یکی از انها ملوکیت خدای سبحان است که مرتبه ای از این داره آشکار می شود و جلوه از این است تا این زمینه ملوکیت امام زمان رو و اون زمینه به اصطلاح قیامت رو که ملوکیت خدای سبحان است فراهم بکند. لذا کسی که تو نظام اسلامی الان اون تبعیت از احکام الهی و ملوکیت الهی را به اندازه که اونجا که ملوکیت است محقق بکند این می تواند در زمان ظهور هم که این نسبت این الان نسبت به اون یه پرده است نسبت به اون حقیقت یه پرده است نسبت به اون حقیقت که اون حقیقت که میبینه تبعیت را بتواند محقق بکند.

 کسی که تو پرده این تبعیت را نتونست پیدا بکنه و جدا شد قطعا نسبت به حقیقت جدا میشود و جدا هست یعنی اینجوری نیست که کسی اینجا جدا بشود و چنانچه کسی که تو پرده تبعیت از ولی الهی که امام زمان است جدا بشود قطعاً از او تبعیت ولی خدای سبحان از ملوکیتش اون روز در حقیقت میخواد جدا باشد اما دیگه چاره ندارد چون ملوکیت حق جدا پذیر نیست.

 و لذا میشه عقاب انتقام قهر الهی برای او محقق میشود پس ببینید یه سیر عجیبه تو نظام الهی داره محقق میشود که هر کدام از اینها چقدر زیباست ما ساده نباشیم حوادث را گسسته ببینیم. حوادث یک پیوستگی عظیمی را دارند که دارند ما را به یه عمق عمیقی می‌رسانند خدا داره ما رو میرسونه به خودش می‌رسانه به قرب خودش میرسونه به لقای خودش از طریق همین اطاعت های ظاهری که داریم محقق میکنیم

ملایی: این لایمکن الفرار من حکومتک همینه دیگه

حجت الاسلام عابدینی: همین لایمکن الفراره یا اون خطاب به موسی کلیم یا موسی حدیث قدسی انا بدک اللازم  یعنی ناچاری از من، لابدی، نمیشه .این لابدیت تو قیامت آشکار می‌شود که انسان قدرت گریزی از حق ندارد به کجا فرارکنه. عین المفر کجا بخواد انسان فرار کنه مگر انسان یه موقع بگه خدایا و من کل عدلک خدایا من از عدلت فرار میکنم به فضلت من کل چرا چون اگه میخو با عدل با من رفتار بکنی بیچاره ام من طاقت ندارم با فضللت با من رفتار کن که فرارم از خدا به خداست اعوذ بک منک به تو پناه میبرم از تو خیلی زیبا از توست که از به فضله

ملایی: متشکرم حاج آقای عابدینی عزیز . بریم محضر قرآن کریم شاید یه مقداری بعد از تلاوت قرآن زمان داشته باشیم یه نکته‌ای رو عرض کنم خدمت شما بیننده‌ها و شنونده های عزیز که امروز هفدهم ماه جماد الاول هست و می‌دونید که هجدهم هر ماه برنامه طرح نورانی فرزندان غدیر رو داره بنابراین دو گروه از شما مردمان نیک کشورم می‌تونید تو این طرح حضور داشته باشید یک گروه کسانی که دوست دارید از تسهیلات برنامه سمت خدا برای درمان ناباروری استفاده کنید زوج‌های نابارور برای ثبت نام مراجعه کنید به سایت ما به صفحات ما به کانال ما در ایتا و یک گروه دیگر کسانی هستیم که دوست داریم برای درمان زوج‌های نابارور حرکتی انجام بدیم. یه تبرعاتی داشته باشیم یه کمکی بکنیم سایت ما صفحات ما کانال ما و در نهایت عدد ۱۸ رو بفرستیم به ۲۰ هزار۳۰۳ به نشانه اعلام آمادگی برای مشارکت در این طرح بسیار مهم. الهی به حق حضرت زهرا سلام الله علیها به تعبیر حاج آقای عابدینی مادر بزرگوار همه مون هرکی دوست داره مادر شدن رو بچشه به برکت حضرت زهرا دامنش سبز بشه

تلاوت قرآن کریم صفحه چهاردهم آیات ۸۹ تا ۹۳ سوره مبارکه بقره و ثوابشم تقدیم به مادر امت حضرت زهرا علیه السلام .برمی‌گردیم ببینیم چقدر زمان می‌مونه با حاج آقای عابدینی باشیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

صفحه14 قران کریم

ملایی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. یکی دو دقیقه زمان هست، باشه خدمت حاج آقای عابدینی عزیز

حجت الاسلام عابدینی: اگر این تتمه وقت رو یه نکته‌ای در رابطه با مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها عرض بکنیم که روز قیامت وقتی که حضرت رو می اورند در صحرای محشر و چشم‌ها دوخته می شود به پایین که حضرت حرکت بکند، وقتی که خدای سبحان امر می‌کند حضرت رو به سمت بهشت قبل از اینکه وارد بشند دارد که حضرت برمی‌گردد خدای سبحان میگه لمالتفت چرا برگشتی؟ حضرت می‌فرمایند می‌خواهم قدر من امروز آشکار بشود. این آشکار شدن در قیامت مربوط به دنیاست قدر من آشکار بشود یعنی حضرت در در قیامت مقامش آشکار می‌شود در دنیا کشش این نبود اما زمینه‌اش از دنیا بود. لذا خدا میگوید برگرد هر کسی که محبتی به تو کرده و محبتی به تو داشته و در راه تو تحمل سختی کرده می‌توانی او را هم با خودت ببری . یعنی آنچه که در اینجا امروز نسبت با حضرت پیدا کرده باشد چه در تحمل سختی یا در محبت به حضرت شرکت در مجالس حضرت هر رابطه ای که تو دل انسان خطوری کرده قدمی برداشته کاری کرده خدمتی به مومنین و محبین حضرت کرده هر کاری اونجا در حقیقت حضرت میگه برمیگردد و بعد اینها را با خودش تعبیر روایتی این است مثل به اصطلاح پرنده‌ای که وقتی نوک میزنه به زمین دانه‌ها رو می‌خواد بردارد بهترین دانه‌ها را انتخاب می‌کند هرچند تند تند داره برمی‌داره اما بهترین‌ها رو تو همین انتخابش برمی‌دارد یکی یکی اینها را جدا می‌کند و همراه خودش می‌برد. وقتی دارند میرن اینها به بهشت اینها هم برمیگردند یاد گرفتن از مادرشون خدا می‌فرماید شما چرا برگشتین؟ میگن میخوایم قدر ما هم امروز آشکار بشود میگن برگردید هر کسی خدمتی به شما در دنیا کرده در راه حضرت و به احترام حضرت و مرتبط با حضرت شما هم اونها رو انتخاب کنید و همراه خودتون ببرید. سلسله مادر اینگونه است که محبتش امروز راه نجات فرداست

 ملایی: انشاالله که مشمول این قصه باشیم و خودمون از این دایره بیرون نبریم به قول یکی می‌گفت خدا هیچ وقت دستش نمی‌کشه حالا تعبیر ماییم که یه وقتی جدا میشیم

حجت الاسلام عابدینی: مادرمون هم همینجوریست ممنونم انشالله به برکت مادرمون باران رحمتش بر ملت تشنه ما هم تشنه ظاهری زمین‌ها هم تشنه وجودی ما به برکت مادرمون رحمت حق بیش از گذشته نازل بشود. باران رحمتش و انشالله محور مقاومت رو خدا عزت پیروزی و عزت بدهد. مظلومان رو قدرت و شوکت بدهد ظالمان رو خفت و خواری انشاالله به زودی و این ظالم غاصب به اصطلاح رژیم صهیونیستی رو خدا انشالله به برکت عزت خودش به زودی ریشه کن بفرماید.

ملایی: الهی آمین سپاسگزارم از حاج آقای عابدینی عزیز از رفقای خوبم در برنامه و از شما بیننده‌ها و شنونده‌های گرامی. الهی به حق حضرت زهرا علیه السلام که میخوایم با هم یه ارادتی بورزیم و صلواتشون رو زمزمه بکنیم. عاقبت شما و ما همه ختم به خیر باشه تا سلامی دوباره خداحافظ

  

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها