اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1404-07-27- حجت الاسلام رفیعی - شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه ( نشر خوبی ها و پوشاندن عیب ها )

مجری. بسم الله الرحمن الرحیم و بهی نستعین، انه خیر ناصر و معین. سلام و درود عرض می‌کنم محضر شما آقایان و بانوان شنوندگان و بینندگان جان، همراهان خوبی که برنامه را از طریق شبکه سه الان می‌بینید یا ممکنه برنامه از طریق شبکه افق یا شبکه ولایت تماشا کنید و البته شنونده‌های عزیز رادیو معارف که حوالی ۱۸:۵۰ دقیقه می تونید برنامه رو از این رادیو گوش کنید. خیلی خوش اومدید به یه یکشنبه دیگه که یکشنبه‌هامون به نام زوج آسمانی ولایت، همون‌ها که درباره‌شون باید گفت: بر اوج محبت علی اوجی نیست، در بحر به جز کرامتش موجی نیست، در کل ممالک و مذاهب به جهان مانند علی و فاطمه زوجی نیست.

معرفی برنامه

 

نورانی باشه یکشنبه هاتون، خوش اومدید به محضر حضرت فاطمه معصومه علیه السلام، چون از قم خدمت شماییم و البته خدمت جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای رفیعی عزیز. بفرمایید سلام علیکم و رحمت الله.

حجت الاسلام رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام خدمت جنابعالی و همه بینندگان عزیز. انشالله این روزهای پاییزی رو خوب پشت سر بگذارند و انشالله باران رحمت الهی در این ماه انشاالله در این فصول بر ما نازل بشه.

ملایی: در خدمت جنابعالی هستم، حاج آقا. ما خدمت شماییم و در محضر آقامون امام سجاد علیه السلام و ادامه بحث.

حجت الاسلام رفیعی: بله، بحث ما به در دعای مکارم الاخلاق بود و اون در واقع اموری که به عنوان کرامت‌های اخلاقی امام سجاد از خدا تقاضا می‌کنند. یکی از اونها این است که به خدا عرض می‌کنند: به من دو تا توفیق بده، این دو تا ویژگی رو داشته باشم : افشاء العارفه و ستر العایببه. خوبی‌های مردم رو پخش کنم، تعریف کنم، بدی‌های مردم رو بپوشانم. خب، این صفت الهیست. نه تنها خدا جمیل ما رو و خوبی‌های ما رو آشکار می‌کنه و نه تنها بدی‌های ما رو شانه میگیم: کم من ثناء جمیل لست اهل الله له نشرته.

ملایی: تو دعای کمیل: جمیل، خوبی مردم پخش شد که همچین انقدرم خودم فکر نمی‌کردم این مهم باشه. من مال این کار نبودم.

آره، تو خلاصه بزرگش کردی، مطرحش کردی.خب، پس بینندگان عزیز، ما تو جامعه مواجه هستیم با مردمانی که به ما خدمت می‌کنن، خوبی می‌کنن، خوبی ازشون می‌بینیم و مردمانی که بدی می‌کنن، ظلم می‌کنن و عیوبی ازشون می‌بینیم. اینجا آقا از خدا می‌خواد که اون خوبی‌ها رو توفیق بده همش تعریف کنه، مطرح کنه، اون بدی‌ها رو بپوشانه. من در دو بخش این دو ویژگی رو توضیح می‌دم. ببینید، عارفه و معروف به چی می‌گن؟

ملایی: به کار خوب.

حجت الاسلام رفیعی: بله، هر کار خوبی رو بهش معروف. آقا، عیادت مریض، تشییع جنازه، کمک به فقیر، فرض بکنیم خانه ساختن برای کسی، همه این ها می‌شه معروف. و روایت داریم: المعروف زکات النعم، زکات نعمت‌ها. معروف ما دو جور زکات داریم: یه زکات واجب داریم که نه، چیزه... خب، اما هر نعمتی یه زکاتی داره. آقا، شما علم داری، زکاتش اینه نشر بدی... آبرو داری، زکاتش اینه که دستگیری، دستگیری کنی، شفاعت کنی. بیان داری، زکاتش اینه نصیحت کنی.

بعد جالبه، امیرالمؤمنین می‌فرمایند: یه وقت تو خوبی می‌کنی به دیگران، یه وقت دیگران به تو خوبی می‌کنند. اگه تو به دیگران خوبی می‌کنی، فراموش کن. اگه دیگران به تو خوبی می‌کنن، یادآوری کن. اذا صنع الیک معروف فنشرهم. اگر شخصی، شهری، قبیله‌ای به تو یک خدمتی کردن، نشر بده، همه جا بگو. اما  اذا صنعت معروفاً فستره، اگر تو به کسی، به شهری، به قبیله‌ای خدمت کردی، او رو فراموش کن. خیلی این نکته مهمیست.

ببینید اولاً این فرهنگ قرآن است.خدا تو قرآن خوبی‌های افراد رو منتشر می‌کنه. ما که خبر نداشتیم، می‌فرماید: وذکر فی الکتاب ادریس. پیغمبر ادریس کن، چون صدیق بوده. ببین، صدیق بودنش رو داره، خدا چیکار می‌کنه؟ ترویج می‌کنه. وذکر فی الکتاب اسماعیل . حضرت اسماعیل رو چیکار کن؟ یاد کن، چون خوشقول بوده. ببینید عزیزان، وقتی ما خوبی‌های یه کسی رو منتشر می‌کنیم، دیگرانم تشویق می‌شن.

ملایی: بله.

حجت الاسلام رفیعی: خودش هم انگیزه برای کار بیشتر پیدا می‌کنه، خدای تبارک و تعالی یه سوره تو قرآن آورده: سوره لقمان. لقمان که پیامبر نبوده، حرف‌هایی که خدا زده، خودش هم می‌تونسته مستقیم بگه: بگه مردم نماز بخونید، پدر و مادر احترام کنید. اما می‌فرماید: لقمان به پسرش گفت: یا بنی، مثلاً شرک نوز، پدر و مادرو... ببین، داره یادآوری می‌کنه نیکی‌های لقمان رو.

یا حضرت آسیه یک زنه، دیگه زن فرعون هست. یا عرض می‌کنم که موارد دیگه، قرآن می‌فرماید: ضرب الله مثلاً اللذین آمنووا، بعد می‌فرماید: امرئة فرعون، که زمان حضرت موسی علیه السلام بوده. این‌ها پس... گاهی معرفی فرد مثل آسیه، مثل لقمان، مثل حضرت ادریس. گاهی معرفی به یک قبیله است، مثلاً فرد خاصی نیست. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «من قبیله همدان رو دوست دارم همدان، مال یمن بوده، فرمود اگر من بواب بهشت باشم، یعنی دربان، همه این ها رو می‌فرستم بهشت». خب، این داره از یه قبیله‌ای در واقع تعریف، مدح می‌کنه. و این در واقع موجب می‌شود که هم مردم به کار معروف تشویق بشن، هم خود طرف تشویق بشه. این خیلی نکته مهمیست.

یه وقتی لقمان، همین لقمان معروف، لقمان حکیم، حکیم، این در یک خانه‌ای اوایل غلام بود. لقمان در غلامان، چون طفیل، تیره صورت، پرمعانی همچو لیل، مثل شب، رنگش تاریک بود. و خلاصه ارباب این رو خیلی دوستش داشت، چون صادق بود، چون امین بود، چون خیانت نمی‌کرد. به خاطر صفات خوبش این رو خیلی دوست داشت و به همین جهت هم وقتی می‌خواست غذا بخوره، می‌گفت: به لقمانم بگید بیاد سر سفره. هدیه‌ای می‌آوردن، لقمانو می‌طلبید، بهش می‌داد. سفری می‌رفت، لقمان رو می برد...خیلی به لقمان خدمت کرد. از جمله یه روز یه خربزه‌ای از روستا برای ارباب آورده بودند ارمغان، فصل خربزه هم نبود. ایشون دید، خب این خربزه رو آوردن و به هر حال حیفه، لقمان هم بیاد.. خودشم میل نداشت، حالا یا سرما خورده بود یا دلش نمی‌خواست.

بله، خربزه آورده بودند ارمغان، گفت: فرزند ملقمان را بخوان، بچه برو لقمان بگو بیاد.

لقمان اومد و بفرمایید، گفت: بشین، کارت دارم. خربزه رو نصف کرد برش زد و می‌داد دست لقمان، می‌گفت: بخور. می گفت چشم، می‌خورد، پوستش رو میگذاره زمین،بعدی رو می‌خورد. حالا ظاهراً ۱۵، ۱۶ قسمتش که ۱۷ قسمتش کرده، اون قسمت آخر که دیگه لقمان همه خربزه رو خورده بود، تقریباً داده بود بهش. هوس کرد خودشم یه زبانی بزنه، یه مزه‌ای بکنه. آقا، تا گذاشت تو دهنش، دید: وای تلخه! عجب، خیلی غیر قابل خوردن، اصلاً این خربزه نمی‌شه خورد یه ذره ش رو، چه برسه به چند تا قاچشون. این مال مثنوی‌ست، این داستان، چون... بخورد از تلخش آتش فروخت، هم زبان کرد، آبله هم حلق سوخت. عجب خربزه‌ای آب آوردن و سرفه کرد. و حالش که خوب شد، یه خورده به جا اومد، به یاد لقمان افتاد: این چه‌جوری خورد؟ تو چه‌جوری این تلخ رو خوردی و هیچی نگفتی؟

بینندگان عزیز، قصه اینجاست، قصه اینجاست.گفت: ارباب، یه عمری به من شیرین خوبی کردی، من نباید یه بار این تلخی رو به رخت بکشم. آفرین، خیلی مهمه، چه معرفت!

بله، شرمم آمد که یکی تلخ از کفت، من ننوشم. ای تو صاحب معرفت، منم که مجنون که نیستم، صفی هم نیستم، انسانم منم. فهمیدم تلخه، اما پرت نکردم تو صورتت، نگفتم این دیگه چیه. خوردم، خودت فهمیدی و الا من چیزی... یعنی چی اصلاً؟ خداشناسی، خداشناسی. ببین، شما تو زندگی اولاد بهت داد، ازدواج کردی، سفر رفتی، این همه معروف، این همه خوبی، این همه نیکی. حالا یه فرزندی هم مریض می‌شه، یه فرزندی هم گرفته می‌شه، این حادثه‌ای... بله، پیش میاد. این حالا به تعبیر حضرتعالی یه نوع خداشناسیه. لذا این نکته اولی که من عرض کردم که در واقع ما نسبت به معروف دیگران یادآوری... من نباید بگم به شما که آقا من این کارو کردم، من بگم می‌شه منت، اما شما که دریافت کردم: آقا طیب الله احسنتم، استفاده برد. و بعضی ها متأسفانه حالا من با این افراد برخورد داشتم، البته زیاد نیست تعدادشون.

خب، آقای ملایی مثلاً فرض کنید که یک ساله، دو ساله، پنج ساله اجرا داره در این برنامه. یک ساعت اجرا، انسان دیگه یه اشتباهی هم می‌کنه، یه مطلبی رو نباید بگه، می‌گه. بعد که شما رو بیرون می‌بینه، به جای اینکه بگه: آقا خیلی خوب بود، استفاده کردیم، مفید بود، اما اگر این نکته رو هم این‌طور می‌گفتید خوب بود، آقا اون ها رو نمی‌گه، همون نکته رو فقط برجسته می کنه... این خوب نیست، این خوب نیست. حاج آقا، این آیه رو منبر، آقا من ۲۰ تا آیه خوندم، ۱۰ تا هم حدیث، یکیش رو هم یادم رفت، یه آیه یادم رفت، شما بگو تشکر از اون هایی که خوندی، استفاده کردیم، همه مطالب خوب بود. گفته بودیم مثلاً باید بگیم: مثلاً زراره، گفتیم زراره... مثلاً عرض می‌کنم، من نگفتم زراره، مثال می‌زنم.

خب حالا آی بعضی ها شلوغ می‌کنن، سر و صدا می‌کنن: آقایی کجا بود... من چند روز قبل گوش می‌کردم، می‌گفت که من از منبر آمدم پایین و رفتم تو اون حرم، تو اون اتاق پشت که چایی بخورم، دیدم یه کسی داره می‌کوبه. این عصبانیت، باسوادی هم بود: این کجاست؟ این آقایی که الان منبر بود... می‌گفت من خیلی ترسیدم، گفتم حتماً می‌خواد ما رو بزنه. گفت نشست، گفتم: آقا چه خبطی کردم، چه چی شده؟ گفت: شما گفتید جلد ۱۶ بحار، این جلد ۱۴ بحاره. گفتم: آ، من ۴ و شش رو تو یادداشتم، اشتباه. خب آقا، ۱۴ بحار یا ۱۶ بحار، اولاً بگید: دست شما درد نکنه، روایت رو خوندید، خیلی خوب بود، اشتباه گفتید.

بله، این نکته اول: خدایا ما توفیق بده خوبی مردم رو نشر بدیم. چرا پیامبر اکرم از خدیجه کبری یاد می‌کرد؟ بقیه هم یاد بگیرن. خب، نمی‌خواست که تحریک کنه کسی رو که مثلاً... نه، می‌خواست یاد بده... ببینید، ایشون پول به من داد، ثروتشو داد، منو تصدیق کرد، این هی نشر می‌شه، یادآوری ها. یا شما ببینید، یه وقتی یه خواهری دارد پیغمبر گرامی اسلام، خواهر رضایی ایشونه. خب، خیلی به پیغمبر در کودکی محبت می‌کرد. تو یه درگیری اسیر شد با یه قبیله‌ای. خب، رسول خدا آمد رد شه، ایشون پیغمبرو صدا زد، شناخت، برگشت، دید خواهرشه، خواهر رضایی، دختر حلیمه سعدیه. خب، بعد مثلاً تو گرما ایستاده جزو اسرا... بلافاصله حضرت عباش رودرآورد، تا کرد، انداخت زیر پاش، بعد فرمود: ایشون خیلی به من محبت کرده، زمانی که من پیش حلیمه سعدی ه بودم. حالا حضرت م‌گه چقدر از حلیمه سعدیه شیر خورده... این رو برای بچه‌هایی می‌گم که گاهی مادراشون رو احترام نمی‌کنن. این خواهر رضاییه، شاید بچه‌های کم سن و سالم پای گیرنده باشن،خواهر رضایی یعنی کسی که صرفاً شیر ازمادرش خوردی، درسته، از طریق شیر محرم شده، به دنیا نیاورده بود. بعد فرمود: یه چیزی از من بخواه. اون هم زرنگ بود، گفت: یا رسول الله، کل این قبیله رو آزاد کنید. حضرت فرمود: آزادند، یعنی از اسارت.

ببینید، این خود حلیمه سعدیه، پیرزنی شده بود، وقتی وارد بر پیغمبر می‌شد، حضرت تمام قد بلند می‌شد، می‌فرمود: امی، امی، مادرمه، مادرمه. این یک نکته که ما باید از خدا به هر حال از این صفت الهی رو یاد بگیریم: خوبی دیگران را چه کار کنیم؟ نشر بدیم. همین جا من یک حاشیه بزنم و اون حاشیه این است که تملق خوب نیست. تملق چیه؟ فرقش با این؟ تملق که چیزی که نیست رو من دارم مطرح می‌کنم، بی‌خودی دارم یه چیزی رو بزرگ می‌کنم. تملق الثناء به اکثر من الاستحقاق، تعریف بیش از استحقاق، این ملق و تملقه.

حجت الاسلام رفیعی: بله، یه سریال طنز، یه وقتی تلویزیون میگذاشت قدیم ها، حالا اسم بیاریم شاید تبلیغ بشه.

ملایی: بله، مدیر و خیلی تحویل می‌گرفتن و...

حجت الاسلام رفیعی: بعد بنده خدا مثلاً عمه ش فوت کرده بود که می‌گفت: آقا ایشون توی فلان ورزش هم شرکت می‌کرده، تو فلان مسابقه... می‌گفت: عجب والا، ما تا یادمونه عمه ما تو هیچ مسابقه ورزشی نبوده... یعنی اونقدر شما گاهی می‌گی که خود طرف هم همچین کرامتی که شما می‌گی نداشته.

گفت که به یکی از مراجع کسی گفت: آقا، شنیدیم کفش جلوی پای شما جفت می‌شه مثلاً خود به خود. فرمود: بله، اگر والده آقا مصطفی باشه، یعنی همسرمون باشه، کفش‌ها رو جفت کنه

من با بعضی ها شوخی کردم، گفت که ما الان کرامتمون بالاتره، در جلومون باز می‌شه، در خودکار باز می‌شه. لذا خیلی حواس باید جمع باشه که باشد که یه وقتی امیرالمؤمنین در یکی از فرمایشاتشون می‌فرماید: رب مفتون بحسن القول فیه. بعضی ها، گول می‌خورن با حرف، با تعریف دیگران، تعریف دیگران.

لذا تملق، حسادت، این ها خوب نیست. اما کسی به شما نیکی کرده، خدمتی کرده ولو بارها تکرار بشه، اشکالی نداره: ایشون استاد من بوده، ایشون مطلب فلان مطلب ما یاد داده. اون وقت مخصوصاً اگر برگرده به مناطق، فرض می‌کنیم که حالا شما مسافرتید، تو مشهد، تو مسیر ماشینتون خراب شده، یکی از اهالی اون شهر اومده ماشین شما رو درست کرده، پولم نگرفته، همه جا بگید: آقا نمی‌دونی این شهر چقدر... اسم از اون شهر ببرید: آفرین. این ها موجب می‌شه... یه جمله‌ای بگم، این حالا خیلی عجیبه، این روایت: تملق خوبه یا بده؟

ملایی: خب بده، حسد چی؟ اونم بده، اما یه جا هر دوش خوبه.

حجت الاسلام رفیعی: آره، روایت داریم، حالا من روایت برای بینندگان عزیز بخوانم که در حدیث وارد شده است: لیس من اخلاق المومن التملق و الحسد. مؤمن تملق، حسد نداره، نباید داشته باشه، الا فی طلب العلم، مگر تو طلب علم. تملقش کن: استاد، شما خیلی خوبی، به من یاد بده، خواهش می‌کنم. این بچه‌هایی که تو خونه گاهی احتیاج دارن مثلاً به مادر که سوادش بالاتره یا مثلاً عمویی، دایی، دایی جان، شما خیلی اطلاعاتتون خوبه، می‌شه این درسو برا من بگید؟ تملق کنید، عیب نداره، برای کسب... برای کسب علم. یکی هم حسد: من حسودیم بشه، ها، شما حافظ قرآنی، منم برم حافظ قرآن بشم. می‌گم این خیلی مهمه، در واقع چون این دو تا در راه راستای یک کار مثبت، مانعی نداره.

نکته بعدی که این مهمه، عزیزان بیننده، شاید این کاربردی‌تر باشه: این مطلب ستر العائبه. خدایا به من توفیق بده بدی دیگران رو عیب‌پوش باشن، عیب پوش باشن. یه چند تا روایت ناب می‌خونم، شمام بعداً بذارید توی... حتماً کانال یک. حتماً فرمود: من علم من اخیه سیئة، کسی بدی را از برادر مومنش می‌دونه. من می‌دونم ایشون یه اشکالی تو کارش، خب مثلاً شراب خورده یه جایی، فرض می‌کنیم یا یه خطایی مرتکب شده، فسترها ستر الله علیه یوم القیامه، بپوشانه، مطرح نکنه، خدا هم روز قیامت عیوبش رو می‌پوشونه. خیلی ما به این نیاز داریم. امام سجاد تو دعا به خدا عرض می‌کند: لا تفضحنی یوم القیامه علی رئوس الاشهاد، خدایا روز قیامت من رو در مقابل مردم مفتضح نکن. برادران عزیز، خواهران گرامی، اگر عیوب مردم رو پوشاندید، خدا هم شما رو روز قیامت با اون ستاریتش می‌پوشه، می‌پوشانه.

ملایی: توی دعای کمیل، چون یه جایی ذکر شد، این عبارت هم داریم دیگه: ولا تفضحنی بخفی مااطلعت علیه من سری

حجت الاسلام رفیعی: بله سه چهار تا روایت ناب: سال رجل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. یک کسی از پیغمبر سوال کرد، گفت: یا رسول الله، احب ان یستر الله علی به عیوبی، من دلم می‌خواد خدا عیوب من رو بپوشونه تو دنیاش روز قیامت. فرمود: استر عیوب اخوانک تو، عیوب مردمو بپوشون، یستر الله علیک عیوبک، خدا هم عیوب تو رو می‌پوشونه.

ملایی: ستار باهاش، خدا هم این ستاریت برای تو حفظ می‌کنه. بذارید یه روایت در واقع محرک، تحریک آمیزتر بخوانم، خب ترجمش رو بگم.

حجت الاسلام رفیعی: فرمود: کسی اگر بر عیب مؤمنی مطلع بشه، بعد بیاد مطرح کنه، مثل این است که خودش این رو مرتکب شده! خیلی حرفه‌ها

امام صادق :من اطلع من مومن على ذنب أو سيئة فأفشى ذلك عليه ولم يكتمها  کسی مطلع بشه مومن یه گناهی کرده یا سیئه ای مرتکب شده. الان میان کلیپ می‌کنن، دقیقاً مطرح می‌کنن، اینور اونور می‌ذارن. بنده خدا تو یه مغازه خطایی کرده مثلاً بی حجاب آمده، لایو می‌گیرن، بعضی ها زنده می‌گیرن، می‌ذارن، هزاران نفر می‌بینن. توی مسجدی، توی یه جایی اتفاق میفته دیگه.

ملایی: بله، بعد این برامون می‌فرسته، اون برامون می‌فرسته، این ها خیلی زشته.

حجت الاسلام رفیعی: اگر کسی گناهی از کسی دید و این رو کلیپ کرد، این رو مطرح کرد، به فضای مجازی کشانده... روایت می‌گوید: اگر افشا کرد... افشا همینه دیگه، ابزار افشا امروز فضای مجازیه، ولم یکتمها، کتمانش نکرد، نکرد ولم یستغفرالله له، خدا نمی‌آمرزدش. و بعد فرمود: كان عندالله كعاملها وعليه وزر ذلك عجب، خیلی حرفه‌ها، یعنی شمایی که گناه من رو رفتی پخش کردی، پیش خدا مثل کسی هستی که این گناه رو انجام دادی. این ها خیلی توی حالا روابط به هم می‌ریزه، اختلافات ایجاد می‌کنه. یه وقت باعث اخراج اون از اداره می‌شه. حالا من کارای حراست و اطلاعات و این ها رو کاری ندارم، اون ها وظیفه‌ای دارن باید انجام بدن، اما بنده بیام برم همین کلیپ رو نشون بدم مثلاً به مأمور حراست اداره، گزارش کنم، فلان کنم، موجب اخراج این نیرو بشه، من مثل اینکه خودم اون گناه رو مرتکب شدم. و عجیبه تو روایت داریم آدم نمی‌میره مگر اینکه خودش مبتلا به همون گناه بشه، گناه و معصیت می‌شه. و لذا روایت فرمودند طوبی لمن شغله عیوبه عن عیوب الناس، خوشا به حال اون هایی که عیب‌های خودشون اجازه نمی‌ده دنبال عیوب دیگران برن. امام صادق در یه روایتی فرمودند، البته من الان از قول امیرالمؤمنین، چون از امام صادقم داریم، ولی از قول امیرالمؤمنین می‌خونم که آدرس هم بدم: خطبه ۱۴۰ نهج البلاغه. فرمودند: یا عبدالله، لا تعجل فی عیب احد به ذنبه، هر کسی یه عیبی داره، عجله نکن در اینکه نگاهت بهش عوض بشه... حالا اون که نباید بگه که هیچی، اما خود شمام نگو: فلانی بی‌نمازه، فلانی بی‌دینه، فلانی فلان خطا رو می‌کنه. چرا؟ فلعله مغفور له، شاید آمرزیده شد، خدا بخشیده. سحره قبل از اینکه پیش حضرت موسی بیان، بت پرست بودند، شما دیدی همینا شدن موحد. حر قبل از اینکه پیش امام حسین بیاد، فرمانده لشکر یزید بود، دیدی همین آدم شد حر که حالا شما بری کنار قبرش سلام بهش می‌دی، می‌گه: السلام علی الحسین. و بعد می‌گه اصحاب امام حسین... خیلی از این نمونه‌ها توی تاریخ داریم... بله، تاریخ داریم. لذا اینم نکته بعدی که مواظب باشیم عیوب مردم رو، مخصوصاً اونجاهایی که... بله، یه وقت دختر شما خواستگار داره، اینم یه عیبی داره، ولی خب نمی‌خوام شما مبتلا بشید به یک مثلاً مشکلی. خب، میام به شما می‌گم: آقا فرض می‌کنید این آقا خودش رو مثلاً دکترا جلوه زده، جا داده، لیسانس هم نداره یا یه عیبی دارد که تو زندگیشون اثر میگذاره بعداً... بله، مثلاً یک فرض کنید طلاقی داشته، اینجا الان مخفی کرده. شما  میگی من اونی که اطلاع دارم، به خاطر بداخلاقیش زنش ازش طلاق گرفته، این اشکالی... اونم در همون حدی که شما... و شما هم دیگه بعداً اگر پدرش زنگ زد، مادرش زنگ زد، نمی‌خواد اینو بگی، می‌گه: شرایط ما فراهم نشد، صلاح نبود، صلاح نبود، نپسندید، دختر من نپسند. یا مثلاً طرف می‌خواد استخدام بشه، آقا این نیرو رو می‌خوان ببرن یه جایی استخدام کنن که حساسه، شما می‌دانید، مستاجر رو می‌خوان جایی بیارن که این عیبش لطمه به اون نوع اجاره ش می‌زنه، یه وقت نه، فرض بکنید عیبی داره که ربطی هم به این به کسی نداره و نداره

 بله، این‌ها طبیعتاً مانعی نداره. خب، من پس دو مورد رو عرض کردم: یکی افشاء العارفه، یکی ستر العائبه، یعنی ما باید سعی کنیم خوبی مردم رو نشر بدیم، بدی مردم رو بپوشانیم. دو تا می‌خوام بزنم، یکیشو زدم، یکیشم الان عرض می‌کنم. اونجایی که عرض کردیم خوبی مردمو نشر بدید، حاشیه زدیم کار به تملق نکشه.

بعضی ها تملق می‌کنن برای مسئولیت گرفتن، تملق می‌کنن برای اینکه دور بزنن قوانین رو، اون نشه. همینجام یه حاشیه بزنم: ما عرض کردیم بدی مردم رو بپوشانید، وظیفه است، اما یک واژه‌ای تو دینمون داریم به نام نصیحت.

ملایی: آها، خیرخواهی.

حجت الاسلام رفیعی: بله، حالا نهی از منکر، امر به معروف.

النصیحه، همه دین چیه؟ نصیحته. لذا قرآن کریم می‌فرماید: انبیای الهی می‌گفتن: انصح لکم، ما نصیحت می‌کنیم شما رو، ناصح امین. سخن انبیا ما ناصح امین هستیم، امانتدار هستیم. نصحت من النصحین. یه وقت دوستان این کلمه نصح رو تو قرآن دنبال کنند. نصیحت یعنی خیرخواهی. روایتم داریم که اگر انسان نصیحت بپذیره: من قبل النصیحه امن من الفضیحه، از افتضاح و آبروریزی به هر حال حفظ می‌شه.

 باز در روایت داریم: النصح ثمة المحبه، دوست داشتن است که انسان با نصیحتش می‌خواد کسی رو در واقع چیکار کنه؟ از یک عیبی نجات... نجات بده. اون عیبی نداره، منتها اونم در دایره شرایطی که ذکر شده، تو بلندگو نکنه، داد نزنه، آهسته با یه تدبیری...معروف است که به یکی از به هر حال خلفا، شاید عمر بن عبدالعزیز بوده، حالا تو خلفای اموی که ۱۴ خلیفه بنی امیه بودند، این عمر بن عبدالعزیز یه مقداری از بقیه بهتر بوده، دوسالی حکومت کرده، خدمت‌هایی هم کرده. همون خودم الان گفتیم: اذاصنع الیک معروف فنشره، آدم باید خوبی‌ها رو نشر بده. عجیبه در سیره معصومه... نماز جناب آقای ملایی، ببینید، اون کسی که خاندان اهل بیت رو بعد از اسارت از شام آورد تا مدینه، بشیر بود دیگه.

حجت الاسلام رفیعی: بله، و یکی هم فرماندار قبلی کوفه که در واقع این‌ها رو نعمان بن بشیر آورد تا مدینه. خب، به هر حال نیروی دشمنن این ها دیگه، نیروی یزیدن، ولی خیلی با ملاطفت برخورد کرد با اهل بیت، مخصوصاً از شام تا مدینه با احترام.

مدینه زینب کبری رو کرد به اهل بیت، فرمود: اگر چیزی پیشتون هست، زن‌ها دیگران، طلایی، انگشتر، چیزی بدید، من به عنوان تشکر بدم به ایشون، چون با ما برخورد کرد. ببین، این خیلی مهمه تو اون موقعیت،

ملایی: تو اون موقعیت، در واقع این تقدیر، حس تقدیر.

حجت الاسلام رفیعی: بله، این هستش که در رابطه با این نصیحت و خیرخواهی، حالا ما هم اینو عرض می‌کنیم: حاکمان اموی ظالم بودن، ستمگر بودن، اما در حالات عمر بن عبدالعزیز مشهوره که سب به امیرالمؤمنین رو برداشت، فدک رو به امام باقر برگرداند. از جمله اینکه خودش آدم ظاهراً ساده‌زیستی بوده، اونطور که تو تاریخ نقل شده. بهش گفتن: یکی از فرمانداران یا استانداران شما خیلی ریخت و پاش می‌کنه، خیلی غذا درست می‌کنه، اصراف می‌کنه. گفت: باشه، من تذکر می‌دم. یه روز دعوتش کرد به اون آشپزش، گفت: انواع غذا رو شما درست کن، مرغ درست کن، گوشت درست کن، ولی یه آش خیلی پرملاتیم درست کن. خوب، خوب، سفره رو انداختن، یه ظرف بزرگ آش و نان، اینم چون زهده ایشون رو می‌دونست، فکر کرد یه غذا همینه، مثل همین آش است.

ملایی: آره، ماه رمضونه، آدم بعضی جاها می‌ره ما... آره، مثلاً خودشو سیر می‌کنه، بعد می‌بینه غذای اصلی تازه داره میاد.

حجت الاسلام رفیعی: آره، خورد. پیش خلیفه نشستن، استاندار پیش خلیفه، خیلی براش افتخار، حسابی سیر شد. بعد جمع کردن، عمر بن عبدالله اشاره کرد: سفره رو بندازید. سفره رو انداختن، دید: وای، ماهی آمد، مرغ آمد، گوشت آمد، برنج... بفرمایید. گفت: نمی‌تونم، اصلاً یک لقمه از این ها رو من نمی‌تونم بخورم.

گفت دیگه تو که با یه آش سیر می‌شی، پس چرا یه همچین سفره‌هایی می‌ندازه؟ ما این غذا رو نمی‌ذاریم اسراف شه، می‌دیم بره... ولی چرا این همه؟... این خیلی مهمه، خیلی، یعنی نصح و خیرخواهی به صورت غیر مستقیم، به صورت این... به هر حال دو تا تذکر و دو تا حاشیه: تذکر اول اینکه خوبی مردم رو نشر بدیم به مرز تملق نرسید.

ملایی: نرسه. عیوب مردم رو بپوشانیم ولی به مرز بی‌تفاوتی هم نرسیم.

حجت الاسلام رفیعی: نرسه، نصر و خیرخواهی. من تو بعضی از این کلیپ‌هایی که حالا می‌فرستم، دوستان، دیدم این رو، حتماً هم واقعیت داره، چون به هر حال اتفاق افتاده. بعضی عزیزان به این روش دارن تبلیغ دینی می‌کنن. مثلاً دختر خانم جوانیست، حجاب نداره، یه خانم محجبه‌ای میاد، اسمش رو سؤال می‌کنه، احوالش رو می‌پرسه: دلت می‌خواد کربلا بری؟ اشک می‌ریزه، می‌گه: بله. شما شهید سلیمانی رو می‌شناسی؟ می‌گه: بله، من شهادتش متأثر شدم. تربت اباعبدالله رو می‌خوای؟ دختر بی‌حجاب می‌گیره، می‌بوسه، فطرت داره. بله بله، عاشق امام حسینه.

بینندگان عزیز، دشمن داره رو دو تا زمینه کار می‌کنه، حواستون جمع باشه: یکی تغییر باورها، یکی تغییر سبک زندگی. دشمن دلش به حال ما سوخته، این همه شبکه را انداخته، شبکه‌های اعتقادی.

و این همه شبکه‌های فیلم و شبکه‌هایی که داره ترویج بی‌بندوباری می‌کنه. آقا، خودشون گفتن تو جلسات رسمی‌شون، اعلام کردن: شما اگر می‌خواید جوانان رو... ببینید، جوان زودپذیره، زود تغییره، با یه شبهه از صحنه خارج می‌شه. رسول خدا فرمود: بعثنی الله بشیراً و نذیرا، خدا من رو بشیر فرستاد و نذیر، یعنی هم بشارت بدم هم... فحالفنی الشبان، جوونا زود بام... بیعت کردن، نه، قبول کردن، بیعت کردن، و خالفنی الشیوخ، اما مسن ها با من مخالفت کردن.

بیننده، مسئولین تربیت بدنی، مسئول ارشاد، مسئول کارای تربیتی فرهنگی تو جامعه، دبیران آموزش و پرورش، آموزش عالی، این جمله پیامبر می‌دونید یعنی چی؟ یعنی پیغمبر می‌خواد به همه شما نهادها بگه: جوان هم زود می‌پذیره، هم زود ترک می‌کنه. یک شبهه او رو بی‌دین می‌کنه و یک نگاه به یه فیلم، حجاب و زندگی رو از اون می‌گیره. این خیلی مهمه، حواستون جمع باشه.

یه کسی رو امام صادق فرستاده بود تبلیغ، مثل روحانیون که  امروز میرن تبلیغ. این رفت و برگشت. آقا فرمود: خب چه‌جور بود؟ گفت: آقا ما که خیلی تلاش کردیم، اما خیلی مردم به حرف ما گوش ندادن. مثلاً هزار نفر اگه بودن، باید ۲۰۰ تا آدم درست می‌شدن، ۱۰ تا شدن، خیلی کم. آقا فرمودند: می‌دونی چرا؟ چون از راهش وارد نشدی. گفت: آقا راهش چیه؟ فرمود: علیك بالاحداث، برو سراغ جوون ها، نوجوانها.

عزیزان، روحانی عزیزان، مبلغ، عزیزانی که برنامه‌های مداحی دارید توی مراکز، بیشترین وقتتون رو دبیرستانا بذارید، برید دبیرستانا، برید دانشگاه‌ها، برید جوونا.

داشتم عرض می‌کردم، اون دختر خانمی که حجاب نداره، تربتتو می‌گیره به اباعبدالله، اشک می‌ریزه، از شهید سلیمانی تجلیل می‌کنه. بعد این خانم بهش می‌گه: خب حالا عزیزم، اجازه می‌دی من یه روسری سر شما کنم؟ می‌گه: احسنت، چقدر زیبا شدید. حالا کسی به طمع نمی‌کنه، کسی دنبال تو نمیاد، خدا نکرده تو رو اذیت کنه. این زیباییت برای پدرت حفظ می‌شه، اگه دختری اگه انشالله ازدواج کنی، برای همسرت. ببین، این می‌شه نصح ... الان تو جامعه پدیده به هر حال بی‌حجابی که باهاش مواجه شدیم، قطع نظر از قانون بودن و معیار بودن، خواست خداست. خدای مهربان، دختر جوان که به شما سلامت داده، امنیت داده، زیبایی داده، بیان داده، شماایی که با یک ویروس و یک بیماری می‌شه همه این ها از شما گرفت، گرفته بشه، این مو بریزه، این قیافه از هم بریزه. زکات این زیبایی شما: زکات الجمال الاعفه، عفت، خویشتنداریه. چرا این‌جوری می‌گردی که نامحرم به شما طمع کنه، چشم هرزه دنبال شما بیاد، امنیتت به خطر بیفته؟ من بارها تو این برنامه گفتم: این داستان سیاسیش نکنیم، نبریمش کانال‌ها و توی مباحث انتخاباتی، نه. آقا، خدا از من خواسته، چون خدا از شما خواسته. بود، خدایا من تو رو دوست دارم، کارم ندارم الان این برنامه رو آقای رفیعی داره می‌گه یا زید ابن هرک، می‌خواد بگه هرکس، اصلاً ممکنه از بنده شما خوشم نیاد، نیاد، عیبی نداره، ولی خدا رو که دوست دارید، خدا رو که دوست داری.

لذا اگر ما می‌گیم نصیحت، دقت بشه: نصیحت غیر از تعییره، غیر از سرزنشه، غیر از سرکوب کردننه. این شیوهه‌ایه که باید تو کشور روش برنامه‌ریزی بشه و جوابم می‌ده انشاالله، جواب می‌ده انشاالله، انشاالله. ملایی: به قولی عزیزی قبل برنامه می‌گفت که معرفت اینو، مرام اینو می‌گه که سر سفره خالق نشستیم، اگه بابامون دوستش داریم، یه چیزی ازمون بخواد، چه می‌گیم؟ چشم بابا. معلم، استاد، حالا خدای این بابا و معلم، استاد، یه چیزی می‌گه، معرفت می‌گه بگیم: چشم. دیگه خیلی متشکر،

حجت الاسلام رفیعی: خدا رحمت کنه آقای مجتهدی، نماز اول وقت می‌خواست بگه، می‌فرمود که خب اگه اول وقتی ظهری، پسرتو صدا زدی، بله کارش داشتی، ۵ بعد از ظهر گفت: بابا چی می‌گی؟ برو بابا، ۵ ساعت پیش بهت گفتم. اول اذان، وقتی می‌گه حی علی الصلاه، مثل باباهاست که بچه‌ش رو صدا می‌زنه، شش، بعد از ظهر جواب نده، همون موقع، همون موقع این چهار رکعت، هشت رکعت  روبخون، بخون که خدا بگه: ببین، این به ندای من جواب داد. خیلی مهمه.

ملایی: سپاسگزارم از جناب حاج آقای رفیعی عزیز. یه نکته‌ای رو این روزها هی باید بگیم برای اینکه حاضرین به غایبین برسونیم: دوشنبه هفته آینده، یعنی... فردا نه، هفته آینده، ما چون در آستانه ختم قرآن این دورش هستیم، یه دورهمی داریم، دورهمی با قرآن، اختتامیه این دوره از قرآن کریم که اطلاع رسانی خواهیم کرد، حتماً کجا قرار باشیم، چیکار قراره بکنیم. اجمالاً برنامه‌مون فعلاً اینه که اگه بتونیم محضر حضرت معصومه علیه السلام مشرف باشیم و اونجا برنامه رو برگزار بکنیم، ولی از الان گوش به زنگ باشید که بهتون گفتیم سر قرار دوشنبه برای اختتامیه قرآن کریم، همدیگه رو انشالله دوشنبه آینده ببینیم. اجمالا الان صفحه ۵۹۱ قرآن کریم، سوره‌های مبارک مبارکه طارق و اعلا رو تلاوت بکنیم، ثوابش هم باشه برای هرکی که الان با حرف‌های حاج آقای رفیعی گفت: راست می‌گن دیگه، خدا گفته، اینو انجام بده، اینو انجام نده، چون خداست می‌گم باشه. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. اللهم صل علی محمد و آل محمد

صفحه591 قران کریم

ملایی: حاج آقای رفیعی همچنان هستند و یک کمی هم وقت داریم، حیفه من حرف بزنم، بفرمایید.

حجت الاسلام رفیعی: این هایی که می‌خوان نصیحت کنند، خیرخواهی کنند، توضیح دادیم، بله، فرقش رو با بحث عیوب روشش رو، اما سه تا ویژگی حتماً باید داشته باشن. خب، یک: عالم باشند به اون موضوع، مطمئن باشن. این عیبه وتوان دارندبه هر حال به گونه‌ای تذکر بدن که وصل بشه به اصلاح بشه و واقعاً هم آگاهی به عیب بودنش داشته باشد. و الا آقا، امام باقر داشتن بیل می‌زدن توی بیابان، یکی از همین آدمها اومد، گفت: رفتم آقا رو نصیحت کنم. خودش می‌گه: گرفتم نصیحت کنم، آقا از شما بعیده، شما تو بیابان، شما باید مسجد باشی. آقا فرمودند: من الان توی شبیه من مسجدم، چون دارم کار می‌کنم، کارم عبادته. بعد خودش می‌گه: من رفتم آقا رو نصیحت کنم، ولی آقا من رو نصیحت کرد، فهمیدم که من اشتباه کردم. یا یکی از همینا یه وقتی هم خدمت امام صادق، آقا لباس شیک پوشیده بود. آقا، شما بعیده، جدتون از این لباسها نمی‌پوشیده. حضرت فرمود: زمان جدم و زمان من فرق می‌کنه. بعد هم خدا تو قرآن می‌فرماید: قل من حرم زینت الله، کی گفته زینت رو برای خودتون حرام کنید؟ لباس شیک پوشیدن مگه عیبه؟ پس این اول: عالم باشه. دو: حسود نباشه. این حدیثش رو می‌خونم: النصیحت من الحاسد محال، آدم حسود، از روی حسادت یه چیزی رو میاد به شما می‌گه. نکته سوم که علامة الناصح اربعه، رسول خدا فرمود: ناصح یعنی کسی که خیرخواهی می‌کنه، چند تا علامت داره. حالا یکیش رو عرض می‌کنم: یرضی للناس ما یرضاه لنفسه، پس اول آگاه باشه.

بله، دو: حسادت نداشته باشه. سوم: اون چیزی که داره راجع بهش نصیحت می‌کنه، خودشونو انجام بده، عامل باشه. بپسندد برای مردم اونچه رو که برای خودش می‌پسنده. یعنی اگر فریاد می‌زنه، چراغ می‌زنه، بوق می‌زنه: آقای ملایی، یه طرفه نیا، خب عیب نداره، فردا همین خیابون خودش یه طرفه نیاد دیگه.

این سه تا نکته انشالله خداوند به همه مون توفیق عنایت بفرماید. اول برنامه هم عرض کردم، چند تا دعا می‌کنم. اولین دعا این است که: اللهم عجل لولیک الفرج الهی آمین و النصر والعافیه. خدایا اون عامل برکت شهرها، عامل قوام، قطب عالم هستی رو در ظهورش تعجیل بفرما، الهی آمین. و دعای بعدی که خیلی این روزها مردم کشاورز می‌گن، داشته باشید، بحث بارانه: خدایا باران رحمتت رو بر این مردم نازل بفرما، الهی آمین. امنیت کشور ما رو حفظ کن،رهبر عظیم الشأنمون رو حفظ کن، الهی آمین. تمام اون دشمنانی هم که تو قالب فرهنگی، نظامی، برنامه‌ریزی می‌کنن برای ضربه به ملت‌های مسلمان، غزه، جاهای دیگه، همه اون هایی که دارن تلاش می‌کنن، خدایا شرشون رو به خودشون برگردون، الهی آمین.

ملایی: خیلی متشکرم حاج آقای رفیعی عزیز، به امید دیدار دوباره. خیلی از شما هم متشکرم، از رفقای خوبم در سیمای نور، سیمای مرکز قم، در نودال و پخش، سپاسگزاری می‌کنم. یکشنبه‌هامون یه زحمت مضاعفی برای گروهی از همکاران هست و الهی بهترین‌های روزگار نصیبتون. زنده بمونم و توفیق هم داشته باشم، فردا با حاج آقای پناهیان خدمتتون می‌رسم. در پناه حضرت حق باشید. التماس دعا.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها