اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1404-05-09-حجت الاسلام عاملی - بررسی منظومه فکری و ماموریت سیدالشهداء علیه‌السلام

بسم الله الرحمن الرحیم شریعتی: اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل فرجهم. با نام تو عشق سرمدی خواهد شد/ دل‌ها همه خالی از بدی خواهد شد/ هر غنچه که بر تو می‌فرستد صلوات/ یک روز گل محمدی خواهد شد. خانم‌ها و آقایان سلام، وقت‌تان بخیر، عزاداری‌هایتان قبول باشد إن‌شاءالله، امیدوارم همواره و همیشه زیر سایۀ أبی عبدالله (علیه السّلام) باشیم. خوشحالیم با هم هستیم، خوشحال هستیم در کنار هم هستیم و همۀ شنونده‌های خوب رادیو معارف و همۀ مخاطبان خوب شبکۀ محترم افق با دل و جان سلام می‌کنم، الهی که، کسانی که زائر اربعین شدند، خوش به حالشان، کسانی که دارند سفرشان را تدارک می‌بینند و در تب و تاب سفر هستند، حتماً برای ما دعا کنند، تا إن‌شاءالله سلام رسان تک تک اهالی خوب سمت خدا و مردم عزیز و شریف ایران باشند. حاج آقای عاملی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خیلی خوش آمدید.

معرفی برنامه

 

حجت الاسلام عاملی: و علیکم السلام و رحمة الله، محضر هم وطنان عزیزم، سلام و دعا دارم، بهترین‌ها را از خدای متعال برای عزیزان مسئلت دارم، استجابت دعاها، توفیق طاعت، عبودیت، تحجد، مناجات، خلوت، انس با خدا، محرمیت با خدا، محرمیت با ذوات مقدسۀ معصومین، محرمیت با کتاب خدا، إن‌شاءالله که نصیب همۀ عزیزان شود.

شریعتی: إن‌شاءالله، حال شریف و مبارک‌تان چطور است؟

حجت الاسلام عاملی: خدا را شکر.

شریعتی: الحمدلله. در آستانۀ هفت صفر هم هستیم، به نقلی شهادت امام مجتبی است، کریم اهلبیت، امیدوارم که کاسه‌های ما را حضرت با دستان پر مهرش، لبریز بکند و امیدوارم مشمول نگاه و لطف ویژۀ حضرت باشیم إن‌شاءالله. راجع به عزاداری آرمانی صحبت کردیم در ایام ماه محرم و حالا این ماه صفری که پیش روست، عزاداری آرمانی از نگاه حاج آقای عاملی، نکته‌هایی داشت به غایت مفید و به غایت مهم و عمیق، دوستانی که ندیدند، می‌توانند به سایت ما مراجعه کنند، فرمایش‌تان ناتمام ماند و إن‌شاءالله این جلسه، ادامۀ فرمایشات شما را با دل و جان، خواهیم شنید.

حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم، محرم در واقع سفر معنوی است که با حضرت سید الشهداء ما، با قافلۀ حضرت سید الشهداء همراه می‌شویم، هماهنگ می‌شویم و اساس هم همین هماهنگی است. الآن که عزیزان می‌روند سفر اربعین، بسیار بسیار عالیست، مدرسۀ تربیتی کامل است و ما آرزو داریم که إن‌شاءالله این راهپیمایی بزرگ، که در تاریخ بی‌نظیر است، به غیر از سید الشهداء، این جاذبه را ندارد، که بیست میلیون جمعیت را جمع کند، آرزوی ما این هست که این تبدیل شود به اعتراض جهانی، به یک فرصت اهریمنی که برای هیچ حرمتی، احترام قائل نیست، تمام حرمت‌ها را شکسته و پاسخگو برای هیچ جنایتی نیست، تمام میثاق‌های بین المللی را زیر پا گذاشته و سید الشهداء هم با مثل یزید کار دارد، این بزرگترین جری است از حضرت سید الشهداء، یعنی قرآن که جری دارد، «القرآن یجری کما تجری الشمس» قرآن مثل آفتاب که در منازل خودش می‌چرخد و هر دوره زنده است....

شریعتی: یعنی در واقع حقیقت جاری است.

حجت الاسلام عاملی: قرار نیست در پستوها بماند. سید الشهداء هم همینطور است، قرار نیست در حسینیه‌ها بماند، هم چنان که قرار نیست خدا در مسجد محصور شود یا عیسی در کلیسا محصور شود. این‌ها باید در متن زندگی ما حاضر باشند و ما با این‌ها زندگی بکنیم. إن‌شاءالله که این سفر، این غایتش را پیدا بکند تا مرام سید الشهداء را، خدمت به مرام سید الشهداء باشد. ولی مهم‌تر از این سفر، سفر معنوی است. که در سفر جابه جا می‌شوند.

شریعتی: بله، از نقطه‌ای به نقطه‌ای.

حجت الاسلام عاملی: دیروز یک افکار و اندیشه‌ای داشت قبل از محرم، الآن که محرم کنار سفرۀ سید الشهداء نشسته‌ است، می‌بینیم که چقدر واهمۀ قدسی دارد. چقدر دغدغۀ قدسی دارد، چقدر کفّ نفس پیدا کرده است، دیگر همه چیزش حساب شده است. سنخیت با سید الشهداء پیدا کرده است و سنخیت است که می‌گویند علت انضمام است. «السنخیة علة الإنضمام» ذره ذره کاندراین أرض و سماست/ جنس خود را همچو کاه و کهرباست/ ناریان بر ناریان طالب‌اند/ نوریان بر نوریان را جاذب‌اند/ انبیاء چون جنس علیین بودند/ سوی علیین به جان و شدند. علیین یعنی تعالی و برو بالا. کافران چون جنس سجین آمدند/ سجن دنیا را خوش آیین آمدند. یعنی اردوگاه باید مشخص شود، از جهان دو بانگ می‌آید به ضد/ تا کدامین را تو باشی مستعد/ آن یکی بانگش نشور اتقیا/ و آن یکی بانگش فریب اشقیا. یعنی سید الشهداء همیشه بالأخره حضور دارد و دعوتش را می‌کند، هل من ناصر او زنده است. هل من ناصر حضرت، هل من ناصر شخصی نبوده است و لذا امامان دیگر هم، هل من ناصر دارند فقط سید الشهداء، هل من ناصر نگفته است. خود امیرالمؤمنین قبل از سید الشهداء گفته: أعینونی! أعینونی همان هل من ناصر، مرا کمک بکنید. اما «أَعِينُونِي‏ بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ» (نهج البلاغه، ص 417) ورع یعنی وقتی که در دو راهی قرار گرفتی، رشوه بگیری نگیری، ورع داشته باش، قرار است خیانت به بیت المال بکنی، خیانت به ملت خودت بکنی، ورع داشته باش.

شریعتی: اینجا این دو جبهه، مشخص می‌شود شقی هستی یا شقی نیستی.

حجت الاسلام عاملی: أحسنت «بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ» اجتهاد یعنی تلاش، یعنی ملت تنبل نباید ما باشیم. یعنی از کار نباید فرار بکنیم و آنقدر باید جدّ و جهد داشته باشیم که امت اسلامی، فایق باشد، امت اول باشد یعنی عزت امت و ملت حفظ شود. «بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ» امیرالمؤمنین می‌گویند: بیست و پنج سال خانه نشین شد، آقای میانجی می‌فرماید: خانه نشین نشد که، رفیق بیل و کلنگ شد. آنقدر چاه راه انداخت، آب‌ها را علی می‌شنود. بعد «بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ» عفت، همان اعتدال قوۀ شهوت است و این گونه نیست که به مسائل جنسی فقط مربوط شود، عفت تمام پاکی، پاکدامنی، از جهت مالی، از جهت جنسی، از جهت تجارت، از جهت سیاست، همۀ این‌ها احتیاج دارد به عفت، یعنی نه مسیر افراط را برود که می‌شود شرر و نه مسیر تفریط را برود که می‌شود خمودی و انسان هر چه که دلش می‌خواهد، آن می‌شود شهوت. ریاست می‌خواهد، پول می‌خواهد، زندگی می‌خواهد، همسر می‌خواهد در همۀ این‌ها عفت خودش را نشان بدهد.

آقای حسن زادۀ عاملی، یک وقتی یک دستور العملی به ما دادند، ما گفتیم: یک دستور العملی که تا آخر عمر با آن کار بکنیم. فرمودند: از اهمّ امور، همت به طهارت است در تمام امور، این همان می‌شود عفت. از اهمّ امور، همت به طهارت است در تمام امور، بعد از آن ؟؟؟ نفس کشیدن. بعد این شعر را خواندند، پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب/ تا در این پرده، جز اندیشۀ او نگذارم.

این «بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ» سداد حرف که می‌زنی، حرف نباید آفت داشته باشد، هفتاد نوع آداب دارد، هفتصد نوع آفت دارد حرف زدن. غزالی هفتصد نوع آداب دارد. خدا رحمت کند آقای اجتهادی را، که آقای میانجی به او می‌گفت: حالا هفتصد را ما بکنیم هفتاد، باز هم باید خیلی حواسمان جمع باشد.

شریعتی: همینطوری بی‌هوا همه چیز بگوییم.

حجت الاسلام عاملی: یک آقایی آمد به رسول خدا گفت که من چکار کنم سالم زندگی کنم؟ سالم از این معبر رد شوم؟ حضرت زبان خودشان را بیرون کشید گرفت، گفت: مواظب این باش. این وقتی کنار سفرۀ سید الشهداء بنشیند، باید نورانیتی بگیرد، سهمی بگیرد، نصیبی بگیرد. اگر بگویند که شما امام حسین را دارید ما نداریم، خب نتیجه چه شد؟ خدا را شکر! در زندگی اجتماعی می‌توانیم حرف بزنیم. این است که امام حسین را داریم، بقیه ندارند، حالا نتیجه‌اش را می‌بینید. در برابر قدرت عفن، قدرت متعفن که انقدر دنیا را به جنایت کشاندند، بالأخره مدرسۀ حسینی است که ایستاده‌ است.

شریعتی: که مکتب آزادگی و حریت است.

حجت الاسلام عاملی: خدا رحمت کند سید حسن نصر الله را، می‌گفت: إن العرب تفتقد فکر الحسین. این حکام عرب، خود ملت‌های عرب که واقعاً جای خودشان را دارند و حماسی. اما این حکام عرب، تفتقد فکر الحسین، فکر امام سحین در این‌ها نیست! در نتیجه شده‌اند بله. اینجا در برابر این‌ها واقعاً هویت شیعی حفظ شده است، هویت اهلبیت حفظ شده است. یعنی ما اگر تنازل می‌کردیم از اصول، مصیبتی بود برای مکتب اهلبیت.

یک وقتی من محضر حضرت آقا بودم، گفتم: حضرت آقا من با تمام وجودم، از شما تشکر می‌کنم، از اینکه از اصول تنازل نکردید و هویت شیعی را حفظ کردید. شیعه عاصی‌ترین گروه است در طول تاریخ، علیه زمامداران خودسرو این را از بعثت گرفته است، از غدیر گرفته است، از عاشورا گرفته است. حالا ما می‌خواهیم که عزاداری آرمانی داشته باشیم، یک سفر می‌رویم، آن سفر اربعین، بسیار خوب است اما بالاتر از آن سفر، سفری است که در درون خودت، این سفر را شروع بکنی.

شریعتی: یعنی سفر از خود، به سوی حسین!

حجت الاسلام عاملی: که آن ؟؟؟ خراسانی از شبستری می‌پرسد: که باشم من را از خود خبر کن/ چه معنی دارد این در خود سفر کن؟/ مسافر چون بود رهرو کدام است؟/ چرا گویم که او مرد تمام است؟. وقتی جواب شعر را شبستری می‌گوید، می‌گوید: دگر گفتی مسافر کیست در راه/ کسی کو شد ز اصل خویش آگاه/ مسافر آن بود که آن بگذرد زود ز خود/ صافی شود چون آتش از دود. این را می‌گویند: مسافر. مثل سفر معنوی، در کربلا محقق شد یا نشد؟ یعنی ما به کربلا رفتیم، رسیدیم یا نرسیدیم؟ اگر رسیدیم دیگر نباید برگردیم. آقا میرزا اسماعیل دولابی می‌گفت، خدا رحمت‌شان کند. گفت: کسی کربلا رفت، دیگر نباید برگردد.

شریعتی: بر نمی‌گردد.

حجت الاسلام عاملی: مداح، مداحی می‌کند، ما را کربلا می‌برد. یک خطیبی، یک واعظی، ما را همراهی می‌کند...

شریعتی: رفتی همان جا بمان!

حجت الاسلام عاملی: یعنی یک نویسندۀ عرب، خیلی عالی توضیح داده گفته: اصلاً سید الشهداء، یک فکر است، نه صرفاً یک نام. شک نیست محتواست کربلا! با این سبک زندگی، ما باید زندگی کنیم، نه تنها این. شما روزه می‌گیرید، ماه رمضان، اسم یک ماه نیست، اسم یک سبک زندگی است که شما تمرین می‌کنید، کفّ نفس داشته باشید. وقتی از یک ناهار نمی‌توانی بگذری، فردا چطور می‌توانی کشورت را حفظ بکنی؟! مسائل کلان، منافع ملی خودت را حفظ بکنی؟! وقتی که کشور مورد حمله قرار گرفته، دشمن جسارت کرده خب آن تمرین قبلی داشتی یا نداشتی؟ چون ممکن است هزینه پرداخت بکنیم.

خدا در دو جا شدیداً گلایه کرده، می‌گوید: بعضی‌ها یک دینی می‌خواهند که اصلاً نمی‌خواهند هزینه پرداخت بکنند. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ» (حج، 11) ؟؟؟ «فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ» اگر پول باشد «اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ» خدا می‌گوید: «خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ» که نتوانست ثابت کند که صادق است. خدا روز قیامت می‌گوید:

«لِيَسْئَلَ الصَّادِقينَ عَنْ صِدْقِهِمْ» (أحزاب، 8) کسانی که ادعای صدق می‌کنند، می‌گویند: بسم الله بیا، ثابت کن که صادق بودی. این همه که می‌گفتی: لبیک حسین لبیک، این همه اظهار ارادت که می‌کردی به امام حسین، ثابت کردی که صادق بودی؟ «لِيَسْئَلَ الصَّادِقينَ عَنْ صِدْقِهِمْ» خدا کسی را می‌خواهد که این گونه باشد: «وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ» (زمر، 33) آیۀ قرآن هم هست. «من جاء بالصدق» کسی که صدق را بیاورد و در میدان عمل هم، صادق باشد

شریعتی: آن جا هم باید خودش را ثابت کند.

حجت الاسلام عاملی: بله، در میدان عمل، این...

شریعتی: مصداقش چه می‌شود حاج آقای عاملی؟

حجت الاسلام عاملی: مصداقش این می‌شود که در مرحلۀ عمل... خیلی سؤال خوبی کردید. اصلاً بحث من، بررسی منظومۀ فکری سید الشهداء است، اصول سید الشهداء را دانه دانه، بحث می‌کنیم، این مقدمه است. متأسفانه همیشه در مقدمه می‌ماند، اصول امام حسین را دانه دانه، فکر امام حسین را در تمام عرصه‌ها آوردیم، می‌گویند: عشق یک سیمی است که از وجود معشوق، به عاشق می‌رسد، تمام اوصافش را منتقل می‌کند به عاشق. اگر عاشق، آن اوصاف را داشته باشد در عشقش، راستین است راست گفته است و الا هوا و هوس است، عشق نیست. چیست در این انجمن محرم عشق غیور/ ما همه بی‌غیرتیم آینه در کربلاست. اینجاست که ما باید با افکار امام حسین... خیلی عالی سؤال فرمودید، آشنا شویم. با شخصیتش آشنا شویم، با اصولش آشنا شویم.

آن آیه را من آنقدر خوشم می‌آید، «وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ» (زمر، 33) کسی که اعتقاد راستین داشته باشد اما در مرحلۀ عمل، وقتی از او پرسیدند: من ربک؟ می‌گوید: الله ربی، خدا می‌گوید: کذب. دروغ می‌گوید! صادق نبوده است. این روایت است. وقتی از دنیا رفته، می‌گوید: من ربک؟ رب یعنی آن کسی که شما را تربیت کرده، شما با افکار و اندیشه‌ای که دارید تربیت می‌شوید، با چشمت تربیت می‌شوید، به چه نگاه کردی؟ چرا می‌گوید: اگر چشمت را ببندی از آن چیزی که من حرام کردی، ترون العجایب! «غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ‏ تَرَوْنَ‏ الْعَجَائِبَ» (بحار الأنوار، ج 101، ص 41)

شریعتی: چیزها می‌بینیم.

حجت الاسلام عاملی: بله، چون هر مخالفت با نفس، آقای مشکینی می‌گفت: یک درجه است، یک رتبه است، یک مقام است. آن وقت می‌گوید: من ربک؟ می‌گوید: الله ربی، خدا می‌گوید: کذب! این را من تربیت نکردم، تربیتش را جای دیگری سپرده بود، روزگار این گونه آمده، چه کسی در روزگار این گونه آورده که بیایی، آغوشت را باز بکنی برای یک فرهنگ متعفنی که وارد کشور شود، متأسفانه بسیاری از کشورها، وقتی این فرهنگ غربی، وارد کشورشان شد، تمام عیار آغوش‌شان را باز کردند پذیرفته‌اند، چون زیر ساخت‌های فرهنگی نداشتند. الآن عشایر ما اخیراً جشنی گرفتیم به خاطر اینکه آن‌ها تسلط دارند در آن لباس سنتی خودشان، که هیچ وقت این را از دست نمی‌دهند.

شریعتی: چقدر خوب، این یک هویت است برایشان.

حجت الاسلام عاملی: بله، الآن در این جنگ دوازده روزه ما اگر اصل و اساس و ریشۀ خودمان را حفظ نمی‌کردیم که این گونه نمی‌شدیم، ریشه بود که ما را نگه داشت.

شریعتی: این تمدن، چند هزار ساله!

حجت الاسلام عاملی: که «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ» (ابراهیم، 24) اما شجرۀ خبیثه، چیزی آورد که «اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ» (ابراهیم، 26) ریشه ندارد. بنابراین «وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ» (زمر، 33) در میدان ثابت بکند.

یک شاعری داشتیم اول انقلاب، که علیه شاه، شعر می‌خواند او یک شعری دارد می‌گوید که: ای روز و شب یا لیتنادی النر، یعنی ای کسانی که روز و شب، مدام می‌گویید: یا لیتنا یا لیتنا، ؟؟؟ کسانی که برای آن هزاری که با رنگ باصطلاح سبزی که داشت، به آن هزاری، مشکل گشا می‌گویید. ؟؟؟ یعنی بیا میدان، در میدان انجام بده، در میدان می‌توانی بگویی روحی له الفداء، روحی له الفداء برای میدان است.

در هر صورت خود سید الشهداء، صادق صدیق «أَشْهَدُ أَنَّكَ‏ صَادِقٌ‏ صِدِّيقٌ‏ صَدَقْتَ فِيمَا دَعَوْتَ إِلَيْهِ» (بحار الأنوار، ج 98، ص 148) تو صادق صدیقی، «فِيمَا دَعَوْتَ إِلَيْهِ» در حالی که تو دعوت کردی، یعنی دعوت سید الشهداء، خیلی سنگین بود، خیلی سخت بود. مأموریت سید الشهداء واقعاً سنگین است، به هیچ معصومی، خدا چنین مأموریتی نداده است چون بازی کردن با جان است، گفته است باید درگیر شوی با زمامداران خود، در طول تاریخ. معلوم است که اینجا نزدیک شوی، پناهگاه این سلاطین جور است. اما حضرت وارد شد تا این اصل و اساس را، تثبیت بکند که دین، هیچ وقت نمی‌آید معامله بکند با این زمامداران.

شریعتی: حاج آقا خیلی جالب است، میان فرمایش‌تان. «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ» (أحزاب، 23) آن‌ها هم اهل صدق بودند.

حجت الاسلام عاملی: چقدر جالب خواندید، چقدر به جا خواندید. باز آن جا خدا از صدق صحبت می‌کند. یعنی صبح تا شب، ما ورقۀ امتحانی پر می‌کنیم تا ثابت کنیم به خدا...

شریعتی: که ما صادق هستیم.

حجت الاسلام عاملی: حرف الله اکبر که می‌گوییم، می‌دانید معنی‌اش چه هست؟ یعنی خدایا تحت تأثیر هیچ چیز، جز بزرگی تو، قرار نگرفتم، این را الله اکبر می‌گویند، یعنی خدایا دلخوشی من، به همین هست، ذائقۀ من با همین تنظیم شده است یعنی قیمت اگر کسی می‌خواهد قیمت بگذارید، قیمت هر کسی به آرزویی است که دارد، به دلخوشی است که دارد، به چه دلخوشی دارد؟ یک کسی دلخوشی دارد به یک آهن پاره، ویراژ می‌دهد در خیابان، از این طرف به آن طرف، این قیمتش همان آهن پاره است.

شریعتی: قدر و اندازه‌اش همان قدر است.

حجت الاسلام عاملی: همان است! یکی می‌بینی اصلاً یک ویلای عجیب و غریبی درست کرده است که فردا می‌کشاند بیرون، أتترکون فیما «أَ تُتْرَكُونَ‏ فِي‏ ما هاهُنا آمِنِينَ» (شعراء، 146) حضرت صالح گفت به قومش، گفت: این ویلاهایی که درست کردید، خیال می‌کنید که در آن می‌مانید؟ «أَ تُتْرَكُونَ»‏ از اینجا شما را بیرون می‌کشاند. «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * وَ زُرُوعٍ‏ وَ مَقامٍ‏ كَرِيمٍ» (دخان، 25 و 26) همۀ آن‌ها دهن کجی به این آقا کردند، چون این آقا می‌رفت آن‌ها می‌ماندند. او دلخوشی‌اش بود آجر است و آهن است و یک خانۀ کذایی که درست کرده است. یعنی آستان ارادۀ انسان، باید خیلی بالا باشد که مدام بگوید: سیر نشدم، سیر نشدم، سیر نشدم...

شریعتی: هر چیز که در جستن آنی، آنی!

حجت الاسلام عاملی: أحسنت. «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» (بقره، 3) که اول قرآن می‌گوید، یعنی من راضی نشدم به این ظواهر و مظاهر، دنبال بالاتر از این راه افتادم. «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» من زندگی‌ام همان جاست، لذت همان جاست، تغییر ذائقه همان جاست، یعنی سفره در شأن انسان، در همان جاست، که برود به آن جا برسد، بعضی‌ها هم ذائقه‌هایشان بالأخره دلخوشی‌شان این است و به این قیمت زندگی کرد. بعضی‌ها هم دلخوشی‌شان این است که موهای سرش را باز بکند، یک نگاهی کنند و آن وقت شب که آمد خانه، ببیند که امروز چقدر به من تماشا کردند، قضاوت مردم چقدر خوب بود. اما ای کاش شعرش را برای شما می‌خواندم، یادم می‌آمد.

مولوی می‌گوید: یک روزی تنهای تنها می‌مانی، دیگر کسی نیست «وَ كُلُّهُمْ‏ آتِيهِ‏ يَوْمَ‏ الْقِيامَةِ فَرْداً» (مریم، 95) چه کار کردی؟ عمر خودت را بالأخره به خزر فروختی با لذت‌های مقطعی، خودت را در چشم دیگران جستجو کردی، چشم خدا را گذاشتی، چشم آدمیزاد بیاید چه به تو می‌رساند؟ ای کاش می‌گفتی: «الهی لیت شعری أینظرون إلیّ فی خلواتی أن معرضون عندی» ای خدا کاش می‌دانستم با چه چشمی به من نگاه می‌کنی؟ با چشم رضا؟ یا چشمت را از من برگرداندی؟ «فلا تعرض أنک بوجهی الکریم» چقدر این را در دعاها می‌خوانیم؟ «فلا تعرض أنک بوجهی الکریم»

شریعتی: رویت را برنگردان.

حجت الاسلام عاملی: از من روی برنگردان! از خدا برگشتگان و کار کردن سخت نیست، سخت کار ماست که از ما خدا برگشته است. دیگر چه بود؟ هیچی نبود. اگر او برگردد، دیگر چیزی دستت نمی‌آید اینجا، یعنی یک خیلی از انسان‌ها با توهم زندگی می‌کنند، توهم بزرگی، توهم ثروت، توهم ریاست، توهم توهم توهم، آن وقت این لذات مادی هم، مخدر است خدا رحمت کند مرحوم آقای سید محمد ضیاء آبادی را، می‌گفت: یک وقتی مخدر می‌رود کنار، درد خودش را نشان می‌دهد، چون همیشه این مخدرها، کنارش نیست.

پس بر می‌گردیم به اینکه، عزاداری آرمانی را که بخواهیم داشته باشیم، یک سنخیتی با سید الشهداء باید درست شود، اصلاً سید الشهداء نهضتش، نهضت قرآنی است، شخصیتش شخصیت قرآنی است. هر مقاماتی که قرآن دارد سید الشهداء هم دارد. لن یفترقا هست دیگر، در روز قیامت، کسی که قرآن خوانده می‌گوید: اقرأ و ارقع، به عزادار هم باید بگوید: اقرأ و ارقع!

شریعتی: بخوان و بالا برو.

حجت الاسلام عاملی: یعنی با این عزاداری‌ها، عزاداری برای سید الشهداء، سیرۀ پیغمبر ماست. یک وقتی آقای میرزا جعفر مجتهدی می‌گفت: گریه بر سید الشهداء، سرّ الأسرار عالم است، یک چیز ساده‌ای نیست. ولی الله الأعظم، مأموریت برای اصلی‌ترین حکم خدا، که رهبریت صالح است، وارد آن معرکه شد، اساس دین آن جاست، بقاء دین آن جاست، تحریف نشدن دین آن جاست. خلوصش را از دست ندهد آن جاست. کار ساده‌ای نبوده است و خدا خواسته است که این تبدیل شود به مناسک، که هر در دوره‌ای زنده باشد، فکر! که ما نباید رقیت داشته باشیم در برابر حاکمیت جائر، این سری است که عزاداری در هر دوره باید باشد، آن قدر گریه کنید که جان‌تان در بیاید، حتی ؟؟؟ برای چه هست؟ برای اینکه آن مرام، آن فکر که سید الشهداء پایه‌گذاری کرد، که اساس دین به آن وابسته است، یعنی انحراف، انحراف بسیار عظیمی بود. خب الآن وارد شدیم، یک تصفیه‌ خانه است عزاداری سید الشهداء، اقراء و ارقع! باید بالا بروی.

در قرآن پیامبر ندا می‌دهد که تعالوا! یعنی «تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ» (آل عمران، 64) تعالوا یعنی پیغمبر در جایی بالایی قرار گرفته است به همه می‌گوید: تعالوا! خود پیغمبر ما، از بالا آمده است: «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ» (أعراف، 157) أنزل معه، خیلی این معیت حرف دارد یعنی هم چنان که قرآن از بالا آمده است، پیغمبر هم از عالم بالا آمده است. روز عاشورا، حبیب آمد در آن غوغا، در آن طوفان، گفت: یا ابا عبدالله! شما قبل از خلقت کجا بودید؟ چقدر محرمیت داشته؟ چقدر این اهلبیت را خوب شناخته؟ این شناخت، با طوفان، با اواصف به هم نمی‌ریزد، رفت محیط عوض شد، ماهیت طرف عوض نمی‌شود هیچ وقت اصلاً از سید الشهداء جدا نمی‌شود.

شریعتی: «کالمؤمن الجبل الراسخ»

حجت الاسلام عاملی: بله. لذا شب عاشورا که به سید الشهداء گفتند: «فَإِنْ شَرَّقْتَ‏ شَرَّقْنَا وَ إِنْ غَرَبْتَ غَرَّبْنَا» (وقعة الصفین، النص، ص 104) به شرق بروی با تو می‌رویم، به غرب بروی با تو می‌رویم. هزار جان داشته باشیم فدا می‌کنیم. نه اینکه با یک چندرغازی که پیدا شده است، معامله بکند...

شریعتی: واقعاً مثل کوه استوار ایستاده، مثل سرو، پابرجا!

حجت الاسلام عاملی: همانطور. آمد امیرالمؤمنین گفت: «إنی والله أحبک»

شریعتی: به خدا دوستت دارم!

حجت الاسلام عاملی: حضرت هم فرمود: «إنّی و الله أبغضک» چون می‌دانست که صدق است بحث می‌کند.

شریعتی:

حجت الاسلام عاملی: چون می‌دانست که آن صدق است «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا» (أحزاب، 23) این دلش یک چیز دیگری می‌گفت. سر امام که نمی‌شود کلاه گذاشت! گفت: «إنّی و الله أبغضک» آن وقت در قرآن، در عزاداری باید تعالوا باشد، علوّ! کسانی که آمدند اینجا نشستند، وقتی که رفت بازار، با افکار سید الشهداء بازار نشست، دیگر از اضطرار مردم سوء استفاده نمی‌کند. یک اتفاقی افتاد یا الله! برنج‌ها را جمع کردن، اتیکت‌ها را برداشتن، حالا ببینیم بازار قیمتش چه می‌شود؟! آنقدر جنس هست اما خیلی سنگین است، که کسی بیاید توحیدش انقدر ضعیف باشد، این ضعف توحید است دیگر. تو در مغازه‌ات را باز کن، چه کار داری که این چه می‌شود؟ این چطور می‌شود؟ از حضرت سؤال کرد که وظیفۀ تاجر چیست؟ «فیفتح بابه و یبسط بساطه» «أن یفتح باب»، در را باز کن، «أن یبسط بساطه» بساطتت را باز کن. سببیت از آن است! می‌تواند من غیر سبب، روزی‌ات را برساند و می‌تواند هزار مانع در برابر مقدماتی که تو فراهم کردی، درست بکند.

شریعتی: یک دفعه در آخرش می‌بیند نشد!

حجت الاسلام عاملی: بعد آن وقت هم چنان که حاجی‌ها را قرآن می‌گوید: شعائراً در قرآن می‌گوید: «آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ» (مائده، 2) آن‌ها را حفظ شعائر معرفی می‌کند، این‌ها هم شعائر هستند، کسانی که عزادار سید الشهداء هستند، ایتام آل محمد هستند، آن وقت بیایی آذوقه‌شان را جمع بکنی، از اضطرارشان سوء استفاده بکنی؟ که مضطر شدند؟ این خیلی سنگین است!

شریعتی: اینجا در آن محبتت صادق نیستی.

حجت الاسلام عاملی: نیستند اصلاً ربطی به... نقطۀ اشتراکی با سید الشهداء ندارند، او از جانش گذشته است. از تمام فرزندانش گذشته است، این نتوانسته چند تا پول بیشتر بگذرد، این چه نسبتی شد؟ چه ارتباطی شد؟ زمین تا آسمان فرق دارد. یکی از مراجع می‌فرمود، در گذشته اشتباه نکنم آقای سید ابوالحسن اصفهانی بود، گفته بود: از بازاری من می‌خواهم، وقتی معیشت نیاز روزانه‌شان را درآوردند، بقیه را با خدا معامله کن، به هر چه که خریدی بده!

شریعتی: چه جالب!

حجت الاسلام عاملی: در روایت است که در زمان حضرت ولی عصر، خیلی‌ها استحباب می‌کنند این مسئله را، در زمان حضرت ولی عصر، می‌آیند به همان قیمتی که خریدند، اهل بازار جنس‌هایشان را می‌فروشند.

شریعتی: یعنی بدون اینکه سود بگیرند.

حجت الاسلام عاملی: از حضرت سؤال کردند، قربانت بروم...

شریعتی: چطوری می‌شود مگر؟

حجت الاسلام عاملی: مگر می‌شود؟ گفت: به برکت امام زمان! به برکت انسان کامل! برکت مگر دست خدا نیست؟ آداب تجارت این است در را که می‌خواهی باز بکنی، بگو: «اللهم وفّر ماله بالبرکة خویش» یعنی مال مرا، با برکت خودت، بیشتر کن. حاج شیخ در مجلس روضه می‌گفت: خدا اگر بخواهد از دیوار برای انسان پول در می‌آورد، مازنی خیلی فقیر بود، ادیب بود وضع مالی‌اش خیلی خیلی خراب بود. در زده شد، یک یهودی آمد گفت: می‌خواهم الکتاب سیبوی را به من تدریس کنی، الکتاب سیبوی یک هنر است، تعمقش آن قدر عجیب است، آن قدر عجیب است! یک عمر است عادی نمی‌تواند کفاف کند، چه کار کرده در هر کتاب! بعضی از کتاب‌ها ما داریم، هر کسی نگاه کند می‌گوید: یک آدم عادی نمی‌تواند این را انجام دهد. مثلاً تألیفاتی که رضی الدین استر آبادی مشهور به نجم الأئمه دارد، یا کتاب جواهر ؟؟؟ الأظهر گفت: شما دروغ می‌گویید، این را یک آدم نمی‌تواند بنویسد، در تمام صفهاتش فوران است، یعنی هیچ عجله‌ای نکرده این را نوشته. الکتاب هم همین گونه است، گفت: نه، من تدریس نمی‌کنم. هر کسی هم بتواند تدریس کند او هنرمند است، گفت: من تدریس نمی‌کنم! گفت: ده هزار دینار به تو می‌دهم، ده هزار درهم به تو می‌دهم، گفت: نه، به تو تدریس نمی‌کنم. رفت، زنش عصبانی شد، گفت: مرد چه کار کردی؟ می‌بینی اوضاع ما را! خدا رسانده بود ده هزار درهم. گفت: این کتاب، الکتاب سیبوی، که قبرش در خوزستان است. رئیس مذهب بصری بوده دیگر، گفته: این چند تا آیه دارد من این یهودی را بر این آیه‌ها مسلط نمی‌کنم! بگذار گشنه باشم، اما حرمت قرآن را نگه می‌دارم، حرمت آیات قرآن را نگه می‌دارم!

شریعتی: چه غیرتی! و چه مناعت طبیع!

حجت الاسلام عاملی: فردا در زده شد، گفت: نزد پادشاه، یک شعری خوانده شده، هیچ کس نمی‌تواند ترجمه کند، می‌گویند: این فقط کار مازنی است. آن وقت شاه، شما را می‌خواهد که این شعر عربی را ترجمه کنید. طرف خیلی ملا بود! خیلی خیلی ملا بود! حالا از قصه‌هایش بخواهم بگویم، باید به ادبیات وارد شوم. بعد رفت آن جا، این شعر را ترجمه کرد همه تحسین کردند. شاه تحسین کرد شاه ده هزار درهم به او داد! آمد به خانمش گفت: دیدی! یعنی ضعف توحید، تمام زندگی انسان را به هم می‌ریزد، خیلی ما باید دعا بکنیم که «اللهم أخلصنی بخالصة توحیدک و اجعلنی من أحسن عبیدک» توحید اگر باشد، من غصۀ فردا را ندارم، غصۀ... یعنی کسانی که در تاریخ توانستند کارهای بزرگ بکنند به برکت توحیدشان بوده است.

حضرت امام این تشکیلات را راه انداخت، که اگر این انقلاب نبود، سرازیری وحشتناکی که کشور افتاده بود، تجزیه، تجزیه، تجزیه! می‌گفت: والله به عمرم نترسیدم. آن روزی که مرا می‌بردند آن‌ها ترسیده بودند، من نمی‌ترسیدم! یعنی برگرفته از سید الشهداء، اصول سید الشهداء را که إن‌شاءالله می‌خوانیم، یک اصلش این است که برای اسباب ظاهری، حساب استقلالی باز نکرد! آمریکا یک بمب اتمی دارد ما را بزند، همه داغون می‌شویم، امام حسین نه عِده داشت و نه عُده داشت، مدام از فتح و ظفر صحبت می‌کرد. در تاریخ سراغ دارید؟ چنین شخصیتی را «فَإِنَّ مَنْ لَحِقَ بِي اسْتُشْهِدَ وَ مَنْ لَمْ يَلْحَقْ بِي لَمْ يُدْرِكِ‏ الْفَتْحَ‏» (بحار الأنوار، ج 45، ص 87) من فاتحم! آن شاعر به حضرت ختمی مرتبت می‌گوید: یا رسول الله من راجع به حسین، به تو چه بگویم؟ تسلیت بگویم یا تبریک بگویم؟

بنابراین خصوصیات کربلا، عاشوراء نهضت، نهضت قرآنی است یعنی هر کجا امام حسین عزاداری‌اش وارد شد، هر شهری، شهر باید شود قرآنی. هر کجا نگاه بکنی، ارزش‌های قرآن را آن جا ببینی.

شریعتی: بازارش باید شود حسینی.

حجت الاسلام عاملی: بله، چقدر تمسک کردیم به آیات قرآن، یک وقتی به نظرم خواندیم در یکی از برنامه‌ها و جالبش این است که وقتی امام حسین، شخصیتش، شخصیت قرآنی است، لن یفترقا است، امیرالمؤمنین می‌گوید: خدا در قرآن تجلی کرده، «فتجلی فی سبحانک فی کتابه» پس خدا تجلی کرده در وجود سید الشهداء، همه جا تجلی کرده، هر کجا را نگاه بکنی، «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (بقره، 115) اینکه حضرت زهرا را آیه نازل شد که یا رسول الله، خدا می‌گوید: به زهرا بگویید که چیزی از من بخواهد، حضرت زهرا گفت: من چیزی نمی‌خواهم، دوباره نازل شد که خدا می‌گوید: ؟؟؟ این امر واجبی است، امر جایزی نیست، باید زهرا از ما چیزی بخواهد، گفت: «انظروا الی وجه الله» همه جا وجه است دیگر «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» چه وجهی را می‌خواست حضرت زهرا؟ کدام تجلی را می‌خواست حضرت زهرا؟ این چه تجلی است که وقتی کسی در فرات، غسل بکند، قدم‌ها را آهسته بردارد، به زیر قبه برسد، «كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ‏ فِي‏ عَرْشِهِ‏» (بحار الأنوار، ج 98، ص 76) خب معنایش عرش خداست، همه جا... ما الآن روزانه خدا را زیارت می‌کنیم، خدا نگاه می‌کند، هر کجا را نگاه بکنی. آن وقت آن چه تجلی است که در آن جا صحبت از آن می‌شود؟ یا شب بیست و هفت رجب، «للَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أَسْأَلُكَ‏ بِالتَّجَلِّي‏ الْأَعْظَمِ‏ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ» (البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص 183) آن چه تجلی است؟ تجلی اصلی خدا، در وجود انسان کامل است.

من گاهی می‌گویم: بابا میراث فرهنگی، میراث فرهنگی می‌گوییم، میراث فرهنگی در و دیوار و آجر و غیره که نیست، میراث فرهنگی یعنی قرآن، آن که جای خودش است آن را که تخطئه نمی‌کنیم، میراث فرهنگی یعنی شخصیت‌هایی که در تاریخ، یک علامه طباطبایی ظهور می‌کند، در تاریخ یک شخصیتی مثل حضرت آیت الله جوادی آملی با این تفسیر با عظمتی که در تاریخ ماندگار و هویت شیعه است، این را نوشته است این‌ها میراث فرهنگی ما هستند. میراث فرهنگی همین ذوات مقدسۀ معصومین است. یعنی فرهنگ ما شکل می‌گیرد در کجا؟ در حدیث، در کجا شکل می‌گیرد؟ در کربلا. یعنی آنقدر مسیر حرکت تاریخی ما، اثر گذاشته خود کربلا، خود سید الشهداء، قصه‌اش طولانی است، پس قاب تصویر شد، قابل تصویر خدا شد کربلا، این قاب تصویر را نباید بشکنی، باید انس بگیری با این قاب تصویر. بعد إن‌شاءالله بعداً بحث می‌کنیم که سید الشهداء، تعریف‌هایی که داشته است از حضرت ختمی مرتبت، ما اینجا بحث را این گونه شروع کردیم که رکن اول، در عزاداری آرمانی، معرفت است. معرفت اولاً به شخصیت سید الشهداء، این یک که دومی، معرفت به مرام و هدف سید الشهداء است، چه مرامی داشت که انقدر حاضر بود، هزینه پرداخت کند، معلوم می‌شود که مرام، خیلی بزرگ بوده، امام معصوم است، اهل هوا و هوس نیست. «وَ اللَّهِ‏ مَا نَقُولُ‏ ... بِآرَائِنَا» (بحار الأنوار، ج 27، ص 102) ما ؟؟؟ شخصی نداریم حضرت فرمود.

سوم این است که شأن عزاداری، شأن بکاء، این نباید بشکند. در تاریخ، خیلی روی این قضیه، حساسیت بوده، بکاء بر سید الشهداء، والی باید جنگ بکند روضه را برقرار بکند. بخشی از امت، باید گریه بکنند برای سید الشهداء، اگر کل امت جشن بگیرند، مثل بنی امیه که حسین کشته شد، کار امت تمام است! «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» (بقره، 251) امام صادق می‌فرماید: این برای شماست، اگر خدا بعضی‌ها را با بعضی دفع نکند، «لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ» گریه، گریه بر سید الشهداء...

شریعتی: یعنی اشک، آب حیات برای جامعه است.

حجت الاسلام عاملی: بله، اشک همراهی است، اشک همان لبیک است، اشک همان بیعت است. اشک سنخیت است، این اشک، اشک ساده‌ای نیست اشک هماهنگی است.

شریعتی: اشک، حرکت است.

حجت الاسلام عاملی: بله، آن وقت چرا فقط در قبر سید الشهداء چهار هزار ملک گریه می‌کنند؟ چرا جای دیگر گریه نمی‌کنند؟ باید آن جا بمانند تا روز قیامت. «شُعْثاً غُبْراً» (نهج البلاغه، ص 143) غبراً یعنی غبار آلود، شعثاً یعنی پریشان، می‌آیند گریه می‌کنند برای سید الشهداء. این گریه را خیلی سهل گرفتیم، روضۀ سید الشهداء را خیلی سهل گرفتیم، فرصتی باشد که من صحبت بکنم با شما از اول کسی که ذکر مصیبت کربلا را کرده، خود خدا بوده.

شریعتی: که روضه‌ خوان شد.

حجت الاسلام عاملی: بله، که وقتی حضرت موسی گفت: کسی آمده، خدایا می‌خواهد توبه بکند، گناهش خیلی بزرگ است. دارد مأیوس می‌شود، آیا می‌بخشی؟ گفت: غیر از قاتلین حسین، همه را می‌بخشم! گفت: حسین کیست؟ آن جا که امام حسین را توضیح داده، گفت: همان است که در خصوص ایشان، با تو در طور صحبت کردم! چقدر جالب است.

شریعتی: قبلاً قصه‌اش را گفتم.

حجت الاسلام عاملی: همان که در کوه طور، قصه‌اش را برایت گفتم. معلوم می‌شود قصۀ امام حسین، مکرراً مطرح بوده، خیلی قضیه بزرگ شد. حالا خدای متعال، خصوصیاتش را می‌گوید آن جا و این جملۀ مشهور روضه خوان‌ها که «صَغِيرُهُمْ يُمِيتُهُ الْعَطَشُ‏ وَ كَبِيرُهُمْ‏ جِلْدُهُ مُنْكَمِشٌ» (بحار الأنوار، ج 44، ص 308) خود خدا این جمله را گفته است آن جا، که کوچکترها از تشنگی، شهید می‌شوند، بزرگ‌ها آن قدر تشنگی می‌کشند که لب‌هایشان همه می‌خشکد، می‌ترکد، چیزی که آب دارد، آبش جمع شود، خشک شود، انکماش می‌گویند، مثلاً پنیر بلا تشبیه مثلاً آبش کشیده شود، پوستش منکمش می‌شود، انکماش پیدا می‌کند.

شریعتی: چروکیده می‌شود در واقع.

حجت الاسلام عاملی: بله، یعنی شما حساب کنید آقای شریعتی، چه سری بوده در عطش... قاسم که می‌خواهد رجز بخواند، از تشنگی سید الشهداء می‌خوند در رجزش. حر که می‌آید بیرون بعد از توبه، می‌خواهد روضه بخواند، از عطشش می‌خواند. خدای متعال اینجا می‌خواهد ذکر مصیبت بگوید، از عطش سید الشهداء می‌گوید. حضرت امام سجاد، وقتی می‌خواهد یک چیزی را روی قبرش بنویسد، باز می‌رود سراغ... می‌گوید: «هذا حسین بن علی الذی قتلوه عطشانا» چه تشنگی! روزه هم بوده است. شیخ جعفر شوشتری می‌گوید: روزه بوده است. چون رسول خدا گفت: «ولیکن افطرک عندی» حسین پیش من افطار کن. آن وقت مدام جنازه‌ها را می‌آورد، ببینید چقدر تشنگی می‌آورد. دور خیمه‌ها را خندق کنده بود، آتش درست کرده بود که به خیمه‌ها وارد نشوند، حرارت آتش از آن جا هم شدیداً تأثیر می‌گذاشت. کوفیان می‌نویسند که «یا حسین ؟؟؟» میوه‌های ما رسیده یعنی بیا، خرما پزان بوده، هوا چقدر داغ داغ بوده است و آن وقت جیره‌های آب خودش را سه نفر به بچه‌ها می‌دادند، حضرت زینب، حضرت قمر بنی هاشم، سید الشهداء. یعنی به نوعی بوده که وقتی به آسمان نگاه می‌کرده در روایت است که آسمان را دیگر تار می‌دیده است. راوی می‌گوید: مشک را پر از آب کردیم، آمدیم میدان قتلگاه، شبیه این را در روز عاشوراء، در کربلا اجرا می‌کنند. گفتند: حسین ببین، آب را می‌ریزد روی زمین، اما به تو آب نمی‌دهیم. سخت‌ترین جمله در تشنگی سید الشهداء به نظرم یک جمله‌ای باید باشد که به نیت ارادت به ساحت قدسی سید الشهداء عرض می‌کنم، به نیت قضای حوائج عرض می‌کنم.

راوی می‌گوید: رفتم گودال قتلگاه، دیدم که «یلوک بلسانه» می‌دانید که زبان، اگر فشار به او بدهی، بزاق‌ها باز می‌شود، دیدم که... إن‌شاءالله که با سید الشهداء محشور شویم.

شریعتی: محتشم در دلم می‌خواند: بودند دیو و دهمه سیراب و می‌مکید/ خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا. الهی که امام حسین به همۀ ما نگاه کند، ما یک قراری گذاشتیم حاج آقای عاملی، سال‌هاست با توجه به نکته‌هایی هم که شما فرمودید، اربعین یک مکتب تربیتی عالیه، مخصوصاً برای نوجوان‌های ما، خیلی از پدر و مادرها، دغدغۀ تربیت بچه‌هایشان را دارند، خیلی‌ها نگران هستند در این دنیای عجیب و غریب، در این دنیای عجیبی که هر کسی از هر طرف می‌خواهد، سلامت بچه‌هایمان را، سلامت روح و روان‌مان را، روح و روان‌شان را، دین‌شان را، نشانه بگیرد. پدر و مادرها دوست دارند دست بچه‌هایشان در دست سید الشهداء باشد و چه فرصتی عالی‌تر و بهتر از ایام اربعین. اگر شما هم می‌خواهید در پویش زائران اربعین، زائران نوجوان اربعین همراه شوید می‌توانید به کانال ما مراجعه کنید، نحوۀ مشارکت را دوستان‌مان اینجا ذکر کردند و نوجوان‌هایی که می‌خواهند همراه شوند، می‌توانند باز هم به کانال ما مراجعه کنند، ثبت نام بکنند و شرایط و فرصتی فراهم شده و ممنون هستم از اهل خیر، که همیشه در کنار ما بودند. امسال قرار گذاشتیم سه هزار و سیصد و سیزده نفر از نوجوان‌های زائر اولی را، إن‌شاءالله بفرستیم کربلا.

حجت الاسلام عاملی: بسیار عالی!

شریعتی: خیلی اتفاق بزرگیه و به زودی زود، إن‌شاءالله گزارش این سفر و گزارش این اقدامات و گزارش این همراهی و همدلی را تقدیم نگاه پر مهر شما می‌کنیم، فقط یک شرطی دارد و یک قراری داریم با نوجوان‌های عزیز، که حتماً برای سربلندی ایران عزیزمان، برای سلامتی مردم، برای عافیت‌شان و برای همۀ کسانی که در حسرت زیارت سید الشهداء، می‌سوزند و می‌سازند، دعا بکنند و سلام رسان باشند إن‌شاءالله.

صفحه511 قرآن کریم

را به اتفاق تلاوت بکنیم، بعد از تلاوت آیات، إن‌شاءالله با احترام، با عشق، همراه شما هستیم و در کنار شما. بفرمایید خواهش می‌کنم.

اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل فرجهم. خیلی خوشحالیم که در کنار هم هستیم باز تکرار می‌کنم برای مشارکت در اعظام زائران نوجوان اربعین، می‌توانید در کنار ما باشید، یک نفر یا چند نفر هزینۀ سفرش را که سفر پر هزینه‌ای هم نیست در ایام اربعین و بهترین فرصت است برای همۀ کسانی که هنوز نتوانسته‌اند حال و هوای کربلا را نفس بکشند و تجربه بکنند. اگر شما هم می‌خواهید همراه شوید، دوستان‌مان زیر نویس کردند و نوجوان‌هایی که تا به حالا کربلا مشرف نشدند. قرار گذاشتیم سه هزار و سیصد و سیزده نفر را إن‌شاءالله زائر امام حسین بکنیم. با همّت و مشارکت تک تک شما و لطف و نگاه خود حضرت، به کانال ما مراجعه بکنید در ایتا و دوستان‌مان آن جا اطلاع رسانی کردند و إن‌شاءالله خداوند هم زیارت نوجوان‌ها را قبول بکند و هم مشارکت همۀ کسانی که در این طرح مهم، در کنار ما هستند. اشارۀ قرآنی را حاج آقای عاملی بفرمایند و إن‌شاءالله باید خداحافظی بکنیم.

حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم، سورۀ فتح، آیۀ اول «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» (سورۀ فتح، آیۀ 1) خدای متعال در این صفحه، تماماً از توحید بحث می‌کند، می‌گوید: فتح کار ما بود. اسباب ظاهری را اگر نگاه می‌کردند امکان فتح نبود و بیان می‌کند که دو بار تکرار می‌کند در این صفحه، که زمین و آسمان و تمام ذرات این کائنات، لشکر خدا هستند «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (فتح، 7) این خیلی آرام بخش است. وقتی سببیت تمام اسباب از خداست، معلوم می‌شود که پس تمام ذرات عالم، لشکر دست خداست. «یا من تسببت بلطف الأسباب» لطف خداست که سببیت است و برای ما درست می‌کند. آتش می‌سوزاند، آب تشنگی را برطرف می‌کند، دارو اثر می‌کند. یک وقتی حضرت موسی گفت: خدایا مریضم، برو چه کار کنم؟ گفت: برو دوا بخور. گفت: نه نمی‌روم تا تو من را شفا بدهی. گفت: می‌خواهی با زهدت، حکمت مرا باطل بکنی؟ باید دوا بخوری، دکتر بروی. گفت: خب چه دوایی بخورم؟ گفت: فلان گیاه را پیدا می‌کنی می‌خوری، یا مثلاً دمنوش‌اش را درست می‌کنی، رفت این کار را کرد و شفا پیدا کرد. سال آینده باز هم همان مرض را پیدا کرد، هر چه گیاه خورد، تأثیر نکرد. گفت: خدایا مرض همان مرض است و من هم همان انسان قبلی، گیاه همان گیاه. گفت: یا موسی، پارسال از طرف من رفتی، امسال از طرف خودت رفتی. یعنی خیال کردی که...

شریعتی: می‌خواهد منهای من...

حجت الاسلام عاملی: خیال کردی که خود گیاه، کاره‌ای است؟ آن وقت خدا وقتی تمام اجزاء عالم، دست خداست، می‌تواند با باد کارش را انجام دهد، با یک جنبنده‌ای کارش را انجام دهد، با یک ذره‌ای کارش را انجام دهد. جمله ذرات زمین و آسمان/ لشکر حق‌اند گاه امتحان. که مولوی می‌گوید: باد را دیدی که با عادان چه کرد/ آب را دیدی که در طوفان چه کرد؟ گاهی زمین لشکر است، به زمین گفت: قارون را بکش پایین. گاهی یک پرنده است ابابیل، ابابیل کار خودش را انجام داد. گاهی یک پشه، که همان نمرود قصه‌اش مشهور است که با یک پشه از بین رفت.

مولوی یک حرف خیلی خوبی دارد می‌گوید: ما در میان لشکر خدا زندگی می‌کنیم، می‌شود در میان لشکر خدا باشی و با خدا دعوا بکنی؟ داخل نعمت خدا هستیم، داخل فضل خدا هستیم، داخل ربوبیت خدا هستیم، داخل قیومیت خدا هستیم و داخل لشکر خدا هستیم و داخل ملک خدا هستیم. ما داخل ملک خدا، با صاحبخانه دعوا می‌کنیم. ای نمود ضد حق در فعل درس، چقدر عالی گفته! در میان لشکر اویی بترس! در میان لشکر زندگی می‌کنیم.

خداوند می‌تواند از داخل آب، انسان را ببرد داخل آتش، «أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً» (نوح، 25) سورۀ نوح می‌خوانیم، «أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً» یک جملۀ عجیب، قصۀ عجیبی بخوانم برای شما روایت. در روایت هست که خدا اگر بخواهد کسی را بزند، بسوزاند، هیزمش را با دست خودش جمع می‌کند. یعنی عقلش را تعطیل می‌کند، یک کاری انجام می‌دهد بعداً می‌بیند که ریشۀ خودش را کنده است.

شریعتی: آتش سوزاندن خودت را، خودت فراهم می‌کنی.

حجت الاسلام عاملی: کاری می‌کند که هیزمش را خودش جمع بکند. کوچک را می‌تواند بزرگ بکند، بزرگ را می‌تواند کوچک بکند. یک جوش پیدا می‌شد، پیغمبر انقدر تضرع می‌کرد گفت: این چیه؟ یک جوش است دیگر. گفت: خدا اگر...

شریعتی: یک جوش در واقع.

حجت الاسلام عاملی: بله، به صورت جلدی، نه کهیر. می‌فرمود: «إن الله إذا عن یعظم الصغیر عظم و إذا عن یراد العظیم صغر» خدا اگر بخواهد کوچک بزرگ شود، بزرگ کوچک شود...

شریعتی: کرونا که اصلاً با چشم دیده نمی‌شد، ببینید چه کار کرد با این همه جمعیت؟

حجت الاسلام عاملی: بله، اتفاقاً خدا در قرآن این را گفته، گفته: «وَ إِذْ يُريكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ في‏ أَعْيُنِكُمْ قَليلاً» (انفال، 44) یادتان است که من کاری کردم که وقتی با دشمن، مواجه شدید، جمعیت‌شان را برای شما کم نشان دادم، خیلی بودند من کم نشان دادم تا شما نترسید. «وَ يُقَلِّلُكُمْ في‏ أَعْيُنِهِمْ» تعداد شما را هم آن قدر کم در نظر آن‌ها جلوه‌گر کردم که آن‌ها به شما حمله بکنند و کشته شوند، تدبیر نکنند یعنی دیدن اینکه... تدبیر لازم نیست. «لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولاً وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» و در این صفحه، یک آیه‌ای دارد آن قدر آیه خوب است، من هر روز این را می‌خوانم. «هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً» (فتح، 4) سکینت، آرامش هیچ وقت پیدا نمی‌شود، فقط دست خداست. «فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ» (انعام، 81) خدا می‌گوید: دو تا ملحد و غیر ملحد، توحیدی و غیر توحیدی، کدام‌شان امنیت دارند در دنیا؟ «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ» (انعام، 82) امنیت برای کسی است که بگوید: این دنیا، صاحبی دارد، مدیری دارد، مدبری دارد، حکمتی دارد و آلوده به ظلم هم نشود، آرامش برای اوست.

شریعتی: به به، خیلی خوب. إن‌شاءالله که این سکینه، نصیب دل‌هایتان شود و این آرامش، با یاد خدای متعال و این آیه چقدر دلگرم کننده است و ممنونم از حاج آقای عاملی، به واسطۀ شرح این آیات و ممنون هستم به خاطر بحث امروز، دعا بفرمایید و إن‌شاءالله خداحافظی بکنیم.

حجت الاسلام عاملی: یک دعایی است می‌گوید: خدایا من آرمانی‌ترین زندگی را از تو می‌خواهم و می‌خواهم که سالم زندگی کنم و سالم هم از این دنیا، خارج شوم. دیگر محتوا بالاتر از این می‌شود؟ اولاً زندگی من، آرمانی‌ترین زندگی باشد، هیچ عیب و نقصی نداشته باشد. اینکه سالم زندگی کنی، خیلی سخت است، سالم هم از دنیا خارج شوی، برای انبیاء است. «خَرَجَ‏ مِنَ‏ الدُّنْيَا خَمِيصاً وَ وَرَدَ الْآخِرَةَ سَلِيماً» که پیغمبر سالم به آخرت وارد شد، گشنه ماند ولی سالم خارج شد. دعایش را من از اهلبیت برای عزیزان می‌خوانم.

«اللَّهُمَ‏ اسْلُكْ‏ بِيَ‏ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلَى» (الصحیفة السجادیه، ص 98) طریقۀ مثلی یعنی طریقۀ آرمانی، یعنی نمونه‌ترین زندگی، این را می‌گویند: المثلی. «اللَّهُمَ‏ اسْلُكْ» مرا وارد کن، «اللَّهُمَ‏ اسْلُكْ‏ بِيَ‏ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلَى، وَ اجْعَلْنِي عَلَى مِلَّتِكَ أَمُوتُ وَ أَحْيَا.» تمام زندگی من بر اساس ارادۀ تو، دین تو، شریعت تو باشد و با همین شریعت و با همین دین و با همین رضایت تو، از دنیا خارج بشوم.

شریعتی: إن‌شاءالله خیلی ممنون و متشکرم، خیلی سپاسگذارم از لطف و عنایت و محبت و مرحمت‌تان، این همراهی شما، مایۀ دلگرمی ماست و امیدوارم که دعای خیر شما، بدرقۀ راه همۀ رفقایی باشد که خالصانه و صادقانه دارند زحمت می‌کشند. از حاج آقای عاملی ممنون هستم به امید دیدار دوباره‌تان، اللهم اجعل عاقبة أمرنا خیرا و گفت: کل الخیر فی باب الحسین. و همین جا کبوتر دلمان را راهی کربلا می‌کنیم و با دل و جان، به بهترین آقای عالم، سلام می‌کنیم که السلام علیک یا ابا عبدالله! متشکرم از شما حاج آقای عاملی.

 

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها