شریعتی: هفته گذشته با حاج آقای عاملی صحبت کردیم راجع به عزاداری آرمانی که کدام عزاداری و کدام عزادار میتواند با تکیه بر پرچم سیدالشهدا با این سینه زدنها و با این اشک ریختنها در مسیر هدایت رو به جلو حرکت کند، نکتههایی شنیدیم.
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. بیان شد که سید الشهدا اصولی دارد و با آن اصول حرکت کرده است. سید الشهدا صورت عملیاتی شده قرآن است. قرآن عملیاتی شده و نهضت سید الشهدا شده است و تمام حرکات او برگرفته از آیات قرآن است و اصلاً شخصیت سید الشهدا، شخصیت قرآنی است و لحظه به لحظه هم تمسک به قرآن میکند و آیات قرآن را در جاهای خاص قرائت میکند که یک عالم معنا دارد که چرا آن آیه را آنجا خوانده است و لذا ما باید به سراغ این اصول برویم. این اصول ارکان شخصیتی سید الشهدا است و ارکان قیامت سید الشهدا است، اگر اینها را کنار بگذاریم و سهم از این اصول نگیریم ما ول معطل هستیم، با حاشیه، با سرّ آداب شکلی نمیتوانیم برسیم به آن مقامی که سید الشهدا رسیده است، مقامی بسیار منیع و واقعاً نگاه دین ما به سید الشهدا یعنی نگاه خدا به سید الشهدا، آیات و احادیث را میخوانم که بسیار ویژه است. در این خصوص اگر قرار باشد که امام حسین با احساسات به کربلا نرفته است و با اصول رفته است. کربلا انفجار احساسات نبوده، در کربلا هم عقلانیت موج میزند که بعداً متوجه شدند که چه قدر سید الشهدا عاقلانه رفتار کردند، توضیح میدهند و همچنین احساسات هم احساسات پاک جای خود را دارد.
حضرت امیرالمؤمنین از صفین وقتی به کربلا رسید آنجا مفصل گریه کرد. بیابان بود. اینجا را نگاه میکرد و میگفت هاهنا مصارع بزرگان است و یا اینجا مصرع اطفالشان است و اینجا چادرهایشان را میزنند. یک نکته رسید که غش کرد و اما شیخ جعفر شوشتری میگوید که من اعتقادم این است که آنجا گودال قتلگاه بوده است که غش کرده است. حضرت آنجا یک جمله ای دارند که هاهنا مَصارع عُشّاق، با اینکه کلمه عشق خیلی کم استعمال میشود مسارع عشاق، مسرع یعنی زمین بیفتد اینجا عشاق یعنی امضا کرده است عاشق بودن آنها را. خیلی مهم است در روایات میخوانیم التامین فی محبت الله، التامین فی محبت الله اگر کسی باشد میتواند زنده بماند؟ «تولی الله قبض ارواحهم بدیه» در روایت است که خود خدا ملک الموت را گفت کنار برو و خودم باید اینها را که شهدای کربلا هستند ...
شریعتی: امشب شهادتنامه عشاق نازل میشود احتمالاً ناظر به همین نکته است.
حجت الاسلام عاملی: اما سرّ احساسات نبوده است و لذا ما مأموریت داریم یعنی برای ما مهم است که با احساسات به کربلا نرویم. با احساسات جوری است که یک روز هست و یک روز دیگر نیست. در نتیجه عزاداری باید بر اساس معرفت باشد و عزاداری لبیک به سید الشهدا است، عزاداری بیعت با سید الشهدا است و عزاداری دعوت سید الشهدا است و اولاً دعوت کنیم حضرت به شهر ما بیاید، عزاداری ابراز ارادت یعنی من به شما تعلق دارم و حضرت وارد شهر ما شود و بگوید اما تقارون، اما تستحیون که این جمله ای بود که امیرالمؤمنین وقتی وارد کوفه شد دید که مسئله حجاب آنجا خیلی مشکل دارد گفت اما تقارون، اما تستحیون، همه چیز حل شد. برای کوفیون حل شود و برای ما حل نشود خیلی سخت است بر اساس معرفت اگر نگاه کنیم نتیجه میدهد اما تقارون و بعد دست روی غیرت گذاشت و اما تستحیون، دست روی حیا گذاشت. دست روی حیا و غیرت گذاشت دو ثروت بسیار بزرگ بر روی دو پایه مهم صیانت. هم غیرت صیانت میآورد و هم حیا صیانت میآورد. در روایت هست که کار خلافی خواستی بکنی حیا کن از آنکه در آسمان است اگر از او حیا نکردی، از اینکه روی زمین است حیا کن، اگر نه از زمینیان حیا میکنی و نه از آنکه در بالا است روایت است که «و عُدِ نفسک فی البهائم» در ردیف بهائم خود را قرار بده چون حیا صفت اختصاصی انسانی است یعنی از انسان به ما هو انسان صادر میشود. بحث علمای اخلاق هم این است که تجوید افعال است، موضوع اصلی اینها جودت دادن به افعال است یعنی افعال، افعالی باشد که در شأن انسان بما هو انسان در ما هو انسان است. تطهیر الاعلی و تهذیب الاخلاق ابن مسکویه بخوانید که خوب توضیح داده است. وقتی که از سر احساسات باشد میبیند که بعد از ده روز خداحافظی کرد، ده روز صدای موبایل عوض شد و ده روز موسیقی ماشین عوض شد و بعد از ده روز با امام حسین خداحافظی کرد. در حالی که با امام حسین نمیشود خداحافظی کرد و حیف است که سر مبارک امام حسین علیه السلام برای ده روز ذبح شود و ما باید برای امام حسین زندگی کنیم. کربلا اسم یک سبک خاص زندگی است و سید الشهدا رمز یک زندگی آسمانی است.
شریعتی: یک جایی میرفتم و دیدم یک نوشته ای پشت یک ماشین بود که نوشته بود گناه یعنی خداحافظی با حسین.
حجت الاسلام عاملی: یعنی اینها آمدند تا ما در فلک عبودیت قرار بگیریم «و کل فی فلک یسبحون» از امام حسین جدا شدن، من حرمی که بروم این دعا را باید بخوانم «لا خلفنی عنی بذنوبی» میفرماید که خدایا من را از اینها بر اثر گناهانم از کاروان اینها عقب نیفتم. از اینها جدا نشوم. لا خلفنی عنی بذنوبی، فقط ده روز. یک روایتی است که در آخرالزمان مسلمان فقط ماه رمضان نماز میخواند. یعنی خدا در ماه رمضان جاذبه دارد یا سید الشهدا در ده روز جاذبه دارد این نوعی بی اعتنایی و اهانت است. اگر احساس باشد این جوری میشود که هجده هزار نفر در کوفه وقتی نامه امام حسین را حضرت مسلم میخواند،های های گریه میکردند اما آخرش چه شد؟ چون از سر احساسات حضرت را دعوت کرده بودند. سلیمان صرد خضاعی گفت که از سر احساسات نامه ننویسید از سر احساسات امام حسین را دعوت نکنید یعنی ریشه ای نباشد و اعتقادات که نداشته باشد و معرفت که نباشد این طوری میشود که بالاخره کسی نشد که حتی راه را به جناب مسلم نشان بدهد که از کدام راه حرکت کند. این یک گریه بود از اهل کوفه. اهل کوفه دو تا گریه مهم دارند یکی اینجا است وقتی نامه امام حسین خوانده میشد گریه میکردند دوم هم زمانی بود که حضرت زینب خطبه را شروع کرد آن قدر گریه کردند ... (احساسات این طوری است) و حضرت آنجا نفرین کرد و نگفت باریکلا، گفت فلا رقعت الدمعه نگفت فلا رقعت الابره ابره برای سید الشهدا است که شما را عبور میدهد به مرام امام حسین میرساند یعنی گریه به ما هو گریه مطلوب ما نیست ولی ابره شما را حسینی می کند و حرکت می کند... فلا رقعه دمه، همیشه چشم شما گریان باشد. نمیدانید چه کاری کردید. حالا ما شروع میکنیم رکن اول برای اینکه عزاداری ما آرمانی باشد. رکن اول، رکن دوم همین را ادامه میدهیم. رکن اول عبارت است از معرفت پیدا کند در چهار محور: یک ـ معرفت پیدا کند به شخصیت سید الشهدا. چه کسی بوده است با صرفنظر از قیام، با شخصیت حضرت آشنا شویم. دوم این است که با مرام سید الشهدا آشنا شویم. سوم هم این است که شأن عزاداری را کوچک نشماریم. عزاداری یک چیز دیگری است طلاست و یعنی همه باید برای سید الشهدا گریه کنند. چرا فقط قبر سید الشهدا چهار هزار فرشته دارد که گریه میکنند؟ این را باید مفصل بحث کنیم. امر شأن عزاداری و شأن گریه را پایین نیاورد با چشم بسیار فاخر احیا کند و ذکر را و بعد هم توضیح میدهد که خدا به حضرت موسی ذکر مصیبت امام حسین را تعلیم کرد. حضرت آدم به جناب آدم ذکر مصیبت سید الشهدا را کرده و گفته است که «صغیرهم یمیته العطش و کبیرهم جلده منکمش» یعنی مصیبت حسین جوری میشود که آنهایی که کوچک هستند از تشنگی شهید میشوند و آنها که بزرگسال هستند جلدشان و پوستشان، منکمش میشود، یک چیزی که آبدار باشد و آب برود و جمع شود این را انکماش میگویند یعنی لبها همه زخم شده بودند از شدت تشنگی. آن وقت از همه بالاتر خاتم الانبیا عصاره کائنات و مخلوقات، چرا ذکر مصیبت امام حسین را کرده؟ یک استادی داشتیم که گفت چند طایفه نمیتوانند قبل از مرگ مقام خود را متوجه شوند یکی آنها هستند که ذاکر مصیبت سید الشهدا هستند باید حصار زمان و مکان بشکند تا متوجه شوند که چه سرّی و چه فلسفه ای در این گریه بوده است که این قدر میگویند گریه کن که «حتی تسقط انفسکم» جان شما در بیاید. شما دیدید که برای کسی جوری گریه کنند که چشمها زخمی شود. امام رضا میفرماید که جوری گریه کردم که چشمهای من زخمی شده است. «ان یوم الحسین اقرح جفوننا» درست است که بکاء هست ولی یک بکایی سراغ دارد که چشم او این طوری شود؟ چرا والی باید جنگ هم بشود، جنگ هم بشود و روضه را هم برقرار کند. این نکته دارد که باید بحث شود. و چهارم هم عبارت است از معرفت پیدا کند با آن سبکی و با آن روشی که امام حسین برای رسیدن به مقاصد خود از آن روش استفاده کرد. این روش روشی است که نه عقلها میفهمد و نه دلها میکشد که این چه کاری بود که سید الشهدا کرد و این چه فایده ای داشت درست مثل جدش امیرالمؤمنین وقتی که سراغ او آمدند که خلیفه شود بعد از قتل عثمان که گفت دعونی والتمسو بینی بروید سراغ کسی دیگر. من اگر سر کار بیایم کار من جوری است که عقل شما درک نمیکند و قلب شما تحمل آن را ندارد. واقعاً آن طوری بود یک عدالت استثنایی شروع کرد از روی اول بیعت، کارها شروع شد از بدیع. سید الشهدا هم مثل پدرش که خیلی ماندند که این قضیه شخصیه است و مأموریت شخصی است و از روی اصول نیست در حالی که این طور نیست. خودش میفرماید علیکم فیه اسوه، من برای شما الگو هستم و پشت سر من بیایید. خودش میگوید که پشت سر من بیایید (انشاءالله یک روزی شود وقتی این بحث تمام شد من یک بحثی اینجا داشته باشم که تا حالا این بحث اصلاً بیان نشده است و باید بیان شود و آن هم این است که پیغمبر ما فرموده عترت و قرآن از هم جدا نمیشدند یک بحث قرآن جر است و اهل بیت جر دارند و سید الشهدا هم جر دارند جر آن قدر بحث شیرینی است که آن بحث اگر وارد شویم «القرآن یجری مجری الشمس» جری از آنجا گرفته شده. قرآن دلالات مختلفی دارد یک دلالت آن عبارت است از جر، یعنی در هر دوره قرآن نازل میشود قرآن برای آنها نازل نشده ...
شریعتی: یعنی یک حقیقت زنده است که جریان دارد.
حجت الاسلام عاملی: قرار نیست در پستو بماند میآید تکلیف همه را روشن میکند. میتوانی بگویی که این برای تو نازل شده؟ حضرات معصومین مفصل میگفتند که این برای ما نازل شده. این برای تو ... یعنی کسی که بیاید در اردوگاه باطل قرار گرفته و به او بگویی که «کونوا مع الصادقین» برای تو است، این جر که در ما یجری الشمس که هست اهل بیت هم همین طوری هستند که از قرآن جدا نمیشوند لا یفترقا، سید الشهدا جری دارد که الان هم هل من ناصر است، سید الشهدا خودش چند جا جری را امضا کرده است و یک جا گفته است که من با مثل یزید کار دارم، یعنی در هر دوره اول مثل یزید را پیدا کن و بعد به عزاداری بیا. الان مثل یزید چه کسی است؟ این جری است. یعنی تمام نداهایی که سید الشهدا گفته است اگر کسی گوش داشته باشد در تمام ادوار تاریخ در جریان هست. به آن مرد بدبخت گفت که حالا که به من ملحق نشدی برو، من چند لحظه دیگر هل من ناصر میگویم اگر کسی هل من ناصر من را بشنود و لبیک نگوید از جدم شنیدم که به جهنم میافتد یعنی عادی به جهنم نمیافتد، توفیق بسیار بزرگی را از دست داده است امام حسین جر دارد یعنی الان هم هل من ناصر میگوید چون استنصار او استنصار شخصی نیست و لذا سید الشهدا است که زیارتنامه او لبیک دارد «لبیک یا داعی الله ان کان لم یجبک بدنی عند استغاثتک و لسانی عند استنصارک فقد اجابک مخی و لحمی و دمی و عزمی لبیک یا داعلی الله ان کان لم یجبک بدنی عند استغاثتک فقد اجابک قلبی و سمعی و بصری و رایی و هوای علی التسلیم » اگر آن موقع نبود که زبان من، بدن من به تو لبیک بگوید الان سلولهای بدن من و وجود من به تو لبیک میگوید. این را جر میگویند که جر باعث شده است که یک حیات ابدی مثل قرآن و حضرات معصومین ...
شریعتی: و این حصر زمان و مکان را میشکند.
حجت الاسلام عاملی: افرین بعضیها خیال میکنند که فقط سید الشهدا استنصار داشته، امیرالمؤمنین هم استنصار دارد و هی میگوید اعیننونی اعینونی الان هم می گوید اعینونی بورع و اجتهاد و عفت و سداد اعینونی بورعٍ و اجتهاد ورع یعنی ورع یعنی کف نفس داشتن، میخواهی ربا بخوری حیا کن، میخواهی سر خود را برهنه کنی، حیا کن. آیات قرآن را میخواهی زیر پای خود بگذاری، آیات حجاب را میخواهی زیر پا بگذاری حیا کن، به من کمک کن. یعنی اگر خلاف این را کردی علیه من بودی. بعضی روایات هست که حالا صحت آن چه قدر است «من نظر الی غلام بشهوت فکانما قتلنی» اگر یک نگاه شهوتی داشته باشد به یک جوان پسر امرت مثل این است که من را کشته است. آقای مرعشی نجفی میگفت که من خواب دیدم که رضاشاه در سینه پیغمبر در صحن اتابک حرم رفته است. یعنی کار او این طوری بود کارهایی که رضا خان میکرد. این قصه بماند که یک وقتی خواستیم این را بحث کنیم که حضرات معصومین جر دارند و قرار نیست امام حسین در حسینیه محصور شود. قرار نیست که خدا در مسجد محصور شود و قرار نیست عیسی در کلیسا محصور شود. ما انقلاب کردیم که آیات قرآن را به جامعه آوردیم که در پستوها نماند و در حجلههای عروسی نماند. برای ساختن یک بنای آرمانی، منشوری که خدا با دست خودش نوشته است « إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا (مزمل، 5) اجرای آن را به پیغمبر ما داده است و بعد هم پیغمبر هم یک مجری تعیین کرد آن قدر این مجری مهم بود که گفت «الیوم اکملت لکم دینکم» در هیچ آیه ای که نازل شد و حکمی که نازل شد نگفت اکملت لکم دینکم، یک مجری آرمانی آمد چون کار در اجرا خراب میشود شما توان یک مدیر و قدرت روحی یک مدیر را، یک رئیس را یک رئیس یک مملکت را که اگر بخواهید ببینید باید در اجرا ببینید که در اجرا طوفانهایی که به پا میشود طوفانهای عواطف این عاطفه فرزندی است و این عاطفه رفیق است و این فامیل است و این ستاد من کار کرده است. چه کسی باید پیدا شود که لایستمیل احداً الا نفسه این تعبیر، تعبیر ابن ابی الحدید است که روایت نیست که یک تعبیری دارد در مورد امیرالمؤمنین و یک تعبیری دارد در مورد سید الشهدا که تعبیر او در مورد سید الشهدا را بعداً میخوانم چون اسمش هست سید اهل العباء، عبا یعنی عرفه، شأن خودش را خیلی بالا میداند که آلوده به یک ننگ شود به یک نفرت، به یک آلودگی. که یک وجود قدسی و اون جمله اش را تا کامل آخرش می خوانم در مورد امیر المومنین گفته که لایستمیل احدا الا نفسه در پی شکار کسی نبود. معیار دست او بود. بقیه میگوید کلما یستحصونه یستضربونه اما علی این جور نبود استحصان، استحصان آخر سر باعث میشود که یک عده ای کلا از بین برود و امام شافعیه یک رساله ای نوشته است علیه استحصان، استحصان یعنی استثنا بر قیاس. با قیاس که میخواهیم دین را درست کنیم که درست نمیشود، به بن بست میخوریم. استثنا هی به بن بست می خوریم استثنا آخر سر استثنا از اصل آن بیشتر میشود. در این مطالبی که گفتم چهار تا شد اولین رکن عزاداری آرمانی این است که خیلی خوب امام حسین را شناخته است با یک چشم خاصی به حضرت نگاه میکند. الان یک روایتی هست که حدیث قدسی است که محشر محشر است در مورد سید الشهدا است و به مرام حضرت سید الشهدا میفرماید که مرام او چه مأموریتی داشته. خدا دو تا مأموریت به امام حسین داده است و هر امامی مأموریت دارد. سخت ترین مأموریت را به سید الشهدا دادند. آن وقت یکی هم شأن عزاداری و شأن گریه و یکی هم چه سبکی و چه روشی انتخاب کرد که من این مأموریت را عملیاتی کنم. اینها را فهمید اولکم اول معرفت، آقای بهاءالدینی میگفت که گول این گریهها را نخورید، یکی گفت آقا امروز جمعه عجب گریه کردیم در مجلس و در هیئت، گفت گول این گریهها را نخورید معرفت لازم است و نباید از سر احساسات باشد و واقعاً شخصیت ... بعضیها آمدند نشستند در این هیئتها و بعداً که دانشگاه رفته است و خارج از کشور کلاً ماهیت عوض شده است چرا؟ چون ریشه ای نبوده است و باید اهل معرفت باشند یعنی ...
شریعتی: یعنی بنای این اشک باید پایه آن معرفت باشد که محکم باشد و برای تو بماند.
حجت الاسلام عاملی: اصلاً معرفت این یک جمله است که معرفت است که نوع عزاداری را مشخص میکند. بعضی از عزاداریها سرگرمی است و یک رئیسی درست شود، یک میانداری درست شود. بعضی از عزاداریها ربطی به امام ندارد و بعضی از عزاداریها برای امامی است که با امام حسین خیلی فرق دارد و با او فاصله دارد. بعضی از عزاداریها برای «یطلبون الدنیا به امر الاخره» این دیگر خیلی سخت است. حضرت فرمود در آخرت یک عده میآیند یطلبون الدنیا به امر الاخره، دنیا را طلب میکنند با امر آخرت. خیلی این مسئله را باز کنم طولانی میشود که یطلبون الدنیا به امر الاخره یعنی لذت یک آهنگ خوبی را در قالب عزاداری باشد که مطلوب آن آهنگ است در حالی که مطلوب آن نیست و مطلوب این است که این اشکی که در جهنم بیفتد لأطفأت حرّها حتي لايوجد لها حرّ، منظور این است که من از آن اشک برای خودم بگیرم که بشود سپر آتش جهنم. بدون سپر میشود سفر رفت، بدون سپر میشود جنگ رفت و بدون سپر میشود وارد محشر شد، حضرت فرمود روزه سپر آتش جهنم است و یکی هم اشک سید الشهدا. این اصلی که میتواند جهنم را خاموش کند برای آداب ... حضرت فرمود و لکم فیه عسه دنبال من بیایید این برای آداب شکلی است؟ برای آداب شکلی نیست، محور اول آشنایی با سید الشهدا است تا بفهمد به چه چیزی دارد ابراز ارادت میکند. ما که نمیتوانیم کُنه شخصیت آنها را برسیم چون بحر لاینظر هستند دریایی که ته آن دیده نمیشود. حضرت امیرالمؤمنین فرمود انا الذی لایقوا علیه اسمٌ و لا رسمٌ امیرالمؤمنین فرمود که من کسی هستم که نه رسم دارم و نه اسم دارم، اسم است که مسمی را مشخص میکند، رسم است که حدود آن را مشخص میکند. واقعاً این جوری است. خودشان گفتند که نزلونا ان المرتبۀ الربوبیه به ما خدا نگویید هر چه میخواهید بگویید و لن تنا و قولوا فیما شئت به کنه ما نمیرسید. آنها که محرمیت پیدا میکنند هی جلو میروند و هی جلو میروند و عوالمی از آنها کشف میشود. حضرت فرمود این مقداری که بر شما پوشیده است بیشتر از مقداری است که بر شما مشهود است.
شریعتی: یک ذره را میبینید.
حجت الاسلام عاملی: ما اغفیناه عنکم اظهر منا عباد لکم سید الشهدا را میخواهی بشناسی، چهار تا قاب تصویر دارد. یک قاب تصویر عبارت است از در بیان خود خداوند، که الان می خوانم، یک قاب تصویر بیان رسول خدا و ائمه اطهار است، یک قاب تصویر صحنه کربلا است که صحنه کربلا قاب تصویر است یعنی چند روز آخر سید الشهدا، شهید مطهری میگوید که چند روز آخر امیرالمؤمنین، دیگر آن قدر مهم است مطالبی که هست، آن روز آخر سید الشهدا جوهر حضرت را در بحرانها شخصیتها شناخته میشوند. چه قاب تصویری که سر بلند کنیم که کلاه از سر تو میافتد که چه قدر انسان میتواند عروج کند. چه قدر انسان میتواند حریّت پیدا کند و چه قدر میتواند شجاعت پیدا کند. آن آخرها نوشتنی زیاد بود ولی فقط از سید الشهدا نوشتند چون چنان اوضاع او عجیب بود هر چه قدر شهیدش بیشتر میشد صورت او نورانی تر میشد و هر چه قدر مشکل بیشتر میشد حماسی تر خطبه میخواند. هر کسی تحت فشار باشد آخر سر منفعل میشود بلاتشبیه صدام را دیدیم وقتی به محاصره افتاد و قذافی که به محاصره افتاد چه حال و روزی افتادند اما خطبهها را نگاه کنید وسط میدان تک و تنها می گه یا قوم ان کان کبر علیکم مقامه و تفکیری و آیات الله فاجمعوا امرکم بروید همه قدرت خود را بیاورید. چه قدرتی پشت سر او بوده است و چه توحیدی ظهور کرده است انفجار توحید است هم کربلا و هم دعای عرفه. علامه طباطبایی میفرماید که انفجار توحید است و کربلا هم همین طور و این طرف هم توحید است و آن طرف انفجار شرک است. حضرت زینب سلام الله علیها بالای تل رفت و گفت اما مما وحد فیکم میگه یک اهل توحید در میان شما نیست؟ همه میگفتند لا اله الا الله، چه تعبیری این اولیا مخدره داشته است. چهارمی ـ من این را عرض میکنم که به تنهایی دعای عرفه قاب تصویر است برای شخصیت سید الشهدا یعنی هر کسی اهل فن باشد از جهت علمی، از جهت فلسفی و از جهت قرآنی و از جهت علوی اینها را نگاه کنید میگوید اقیانوس علم پشت سر آن خوابیده است. استخدام کلمات، استخدام ترکیبات ...
شریعتی: یعنی فراز به فراز آن چهره حسین بن علی را ترسیم میکند.
حجت الاسلام عاملی: مثل مشک آب از چشم مبارک میریزد که اینها را میخواند. وقتی به آن حالت برسیم معلوم است که اتصال عجیب بوده و مثل مشک دارد از چشم مبارک اشک میریزد. این هم چهارمی است. اول شروع میکند به بیان خدا در بیان خدا که من دو تا مطلب بگویم وقتی که امام حسین به دنیا آمدند خدای متعال به رسول خدا تجلی کرد. این را که میگویم چون حدیث برای بعضیها سخت میشود کامل الزیارات صفحه 70، وقتی به دنیا آمد خدای متعال به رسول خدا تجلی کرد. استاد من گفت در خانه حضرت زهرا. آن خانه ای که حرمت آن را نگه نداشتند چون آنجا به دنیا آمده است. فرمود یا محمد اتحب الحسین؟ رسول خدا که همه چیز را میداند این چه سؤالی است؟ یا محمد اتحب الحسین؟ این حدیث از خود پیامبر است. قلت گفتم یا رب حرت عینی. روشنایی چشم من است. یعنی چشم من برای دیدن عوالمی باز میشود و با دیدن حسین و نه این چشم روشنی است که در جشنها میگوییم. و ریحانتی، گل خوشبوی من حسین است و ثمره فؤادی قلب من که از عرش بزرگتر است این قدر خدا با علم ظهور کرد که در روایات هست که قلب پیامبر از عرش بالاتر است اگر این قدر حلول پر کند حسین میشود. علم پیغمبر که از عرش بالاتر است ظهور پیدا کند، امام حسین میشود. شما را به خدا، شما را به پیغمبر چه قدر ما باید گریه کنیم علم پیغمبر ظهورش امام حسین است چرا نگذاشتید خطبه بخواند؟ چرا نگذاشتید منبر برود؟ چرا در 58 سالگی او را شهید کردید؟ چرا مجال صحبت به او ندادید اوف باد بر ابن تیمی که میگوید چند نفر از امامان شیعه فقط سواد دارند و بقیه سواد ندارند استغفرالله ربی و اتوب الیه. سید الشهدا ... جوان جسوری بوده است و فقیه نبوده است اگر فقیه بود انقلاب نمیکرد. ببینید! میگوید ثمره فؤادی، گاهی تعبیر به فؤاد میشود و گاهی به قلب میشود. این استخدام کلمات همه حساب شده است. در قرآن هم همین طوری است که الکلمه فی القرآن عاشقه لمن کانها این اسم مقاله است کلمه در قرآن «نامفهوم 33:53» فؤاد جایی میگویند که اشاره به حرارت است یعنی حرارتی که الان در قلب ما هست خدایا از حسین من است. اینکه الان نگاه میکنم حرارت قلب پیغمبر را چه طور میشود فهمید. ثمرۀ فوادی لجلدت ما بین عینی این یک اصطلاح در زبان عربی است وقتی میخواهند بگویند من به کسی خیلی وابسته هستم و من به کسی خیلی نزدیک هستم، میگویند پوست بین من و بین چشم من است یا پوست بین من و بینی من است الان بین پوست من و چشم من است پیغمبر خاتم که همه عالم مأمور هستند در برابر او خضوع کنند ببینید چه قدر در برابر امام حسین خاضع است و میگوید که من وابسته هستم به این طفل وابسته هستم. من دیگر چه بگویم اطفأ سراج فقد الصباح چراغ را خاموش کن صبح آمد. دنبالش عجیب است گفت که «فقال لی یا محمد» میخواهد یک جمله بگوید اول یک کاری کرد و بعد آن جمله را گفت. «وضع یدیه علی رأس الحسین» خدا دست خود را بر سر حسین گذاشت. حضرت آیت الله پهلوانی فرمودند یعنی دست عنایت خود را بر سر حسین گذاشت یعنی دست رحمت خود را بر سر امام حسین گذاشت، خدا که دست ظاهری ندارد.
شریعتی: از جنس ید الله مع الجماعه.
حجت الاسلام عاملی: همان طور که در آخرالزمان که خدا دست خود را بر سر مخلوقات میکشد که عقلشان کامل میشود و زمینه ظهور ...
شریعتی: یعنی یک جور عنایت و تفضل ویژه است.
حجت الاسلام عاملی: احسنت، ویژه و خاص است. اول آنها را انجام میدهد و حساب شده و خاص است. چرا جمله را بدون این نگفت اول باید این را انجام بدهد و بعد جمله را بگوید. اول دست خود را گذاشت و گفت بورک مما عجب بچه مبارکی است. خدا میگوید. تعبیر را جای دیگر ندیدم و فقط برای سید الشهدا است. عجب بچه مبارکی است یعنی این قدر برکت دارد برای که برکت دارد؟ برای شخص او که تعریف ندارد، برکت دارد برای دین من، برکت دارد برای انسانهایی که من خلق کرده ام و برکت دارد برای سرنوشت امت، این از آن تعبیرهای بسیار عجیب است. آن وقت خدا در دنباله آن گفت چهار چیز به این بچه دادم علیه برکاتی و صلواتی و رحمتی و رضوانی، یعنی واقعاً سید الشهدا که بعداً حتماً این حدیث را از پیغمبر شنیده است چه طور زنده مانده است از شوق، جان از بدن نرفته است. برای یک کسی چهار مدال بدهند. خدا گفت چهار مدال به او دادم علیه برکاتی، برکت به این میگویند که چیز کم، بازده زیاد. «انا انزلنا فی لیله المبارکه» شب قدر شب مبارکی است چرا؟ چون یک شب است اما خیر من الف شهر است. برکت شد. پولی که کم است ولی خیلی گره باز کرده است یعنی این پول برکت دارد. شخصی رفته است درس خوانده است و در عمر کم خود چهارصد تا کتاب نوشته است میگویند که عمر او برکت دارد. چه اوراق کتابهای علامه حلی را تقسیم کردند بر عمر او و برای هر روز او چه قدر صفحه افتاده است میگویند این چه برکتی دارد. امام حسین این طوری است. یک عزاداری آمده یک اشک چشمی ریخته است و یک ارادتی به امام حسین رسانده است و جمال سید الشهدا را یک مطالعه ای کرده است حضرت دست او را گرفت و برد. آقای دولابی میگفت که در زمان روز عاشورا بعدازظهر از دسته بیرون آمدم و منتظر رفیق خود بودم و دیدم دو تا نوجوان با هم صحبت میکنند یکی میگوید که سینما فیلم خوبی آورده است برویم ولی آن یکی میگوید که نه امروز عاشورا است و من خجالت میکشم از سید الشهدا، گفت بابا دیگر تمام شد و غروب است و عاشورا تمام شده است، گفت نه من خجالت میکشم. باز که اصرار کرد او گریه کرد، او که گریه کرد این هم گریه کرد. آقای دولابی میگفت که این رفیق که او را میخواست به فرش ببرد ولی امام حسین جفت آنها را به عرش برد. دستگاه سید الشهدا این طوری است احساس تعلق کنی به این تشکیلات دیگر دزدی نمیکند، دیگر رشوه نمیگیرد و دیگر ... الان با سید الشهدا بیگانه است و آن وقت سید الشهدا هم حساب خاص باز میکند. این یک تعبیر از خدا است اگر بخواهیم در بیان خدا، سید الشهدا را مطالعه کنیم. یک تعبیر خیلی عجیبی هم خدا در تولد سید الشهدا دارد که آن را مرحمت کرد این هم در تولد ایشان بود میدانید چرا؟ چون حضرت زهرا خیلی دلش شکسته بود پیغمبر خبر داده بود که بچه در کنار فرات زیر سم اسبها و این طوری میشود و این طوری میشود، خیلی خیلی متأثر بود. حتی گفت که یا رسول الله اگر این طوری است من نمیخواهم، زمانی که حامله بود. گفت که دخترم مزد خون گلوی حسینم امامت است. گفت راضی شدم. باز برای تسلی او لوح زرین آمد که اسامی همه ائمه آنجا بود برای حضرت زهرا که خدا حدود هشت کادو آنجا به حضرت زهرا داده است که یکی این بوده. جعلته خازن وحی اش این را من خازن وحی خودم قرار دادم. یعنی از اول آدم تا حاتم هر چه قدر که وحی نازل شده است اینها را در قلب حسین جمع کردم. میگویند که اگر قرار باشد که سؤال کنند که بالاترین فضیلت امام حسین چه هست، میگویند این است چرا؟ چون معنی این است که این کتاب را از اینجا برداشتم و در آنجا گذاشتم. معنی این است که هر مقاماتی که این کتابها دارد این مقامات را در قلب سید الشهدا محقق کردم. شما قرآن را نگاه کنید هر مقامی برای خود قرآن گفته است در قلب حسین محقق شده است. من عاجزم این را توضیح میدهم که این مقام قلب او بالاست انه لقولٌ فصل و ما هو بالهزل فانه فی ام الکتاب لدینا لعلیٌ حکیم فقط قرآن نه، بعضیها میگویند که شخصیت حسین، شخصیت قرآنی است بالاتر را بگویید کل کتابهای آسمانی، تورات را هم اینقدر تعرفی کرده خدا هم کلام خدا است و «تمام مقاماتش منقش شده در غرب تبیان لکل شی الحسین ما فرطنا فی الکتاب من شی دیگر به هر تعبیری لایأتیه الباطل من بین یدیه من خلفه تنزل من حکیم حمید به قول عالم عارف میگفت که امام حسین هر چه داشت برای خدا داد و خدا هم برای او سنگ تمام گذاشت. جعلت خازن وحی وحی مطلق است نمیگوید وحی که به پیغمبر دادم به کل انبیاء یعنی چه کسی عنایت کرده است. ببینید که خون چه قلبی در گودال قتلگاه ریخته شده است. آن گودال قتلگاه چه جای عجیبی است با خون که رنگین کرده اند. یعنی هر چه قدر شما در آنجا مکث کنید و با خدا نجوا کنید حاجات خود را آنجا بخواهید تمام وحی که آنجاست هست.
شریعتی: دلمان پر کشید برای صحن و سرای اباعبدالله برای کربلای معلی، برای اربعین و امیدوارم که همین روزها و شبها برای ما اربعین امسال را بنویسند و انشاءالله مشرف شویم. تحت قبه دعا مستجاب است خاک کربلا شفا است و خوش به حال همه آنهایی که زندگی شان با امام حسین و کربلا گره خورده است و امیدوارم که عاقبت همه ما ختم به خیر شود که گفت کل الخیر فی باب الحسین.
اشاره قرآنی این صفحه را بشنویم و انشاءالله خداحافظی کنیم.
( قرآن کریم صفحه 497)
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم سوره دخان آیه 38 و 39. خدای متعال فرموده «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لاعبین. ما خلقنا هما الا بالحق وین. ما وم 20:00»:06» استنصارک فقد اجا لکن اکثرهم لا یعلمون. انّ یوم الفصل میقاتهم اجمعین» مفاهیم قرآن در یک رده نیست بعضی مفاهیم آن خیلی خیلی اساسی است و خدا تمرکز خاصی روی آن دارد و یکی همین است که این عالم از سر سرگرمی درست نشده است و روزگار چرخ و انجم سراسر بازی است/ گرنه این روز دراز دهر را فرداستی. خدا میگوید که از لائبین من خلق نکردم این کائنات به این بزرگی را که اول و آخرش معلوم نیست کجاست و چه اراده ای حرکت کرده است که تا این کائنات درست شده است برای چه درست شده است این عالم وسیع و عرش که تعبیر کنیم عالمین تعبیر کنیم. خدای متعال میگوید که این از سر لعبه نیست که من بخواهم برای خودم یک سرگرمی درست کنم، من که احتیاج به سرگرمی ندارم و در آیه دیگر میگوید که اگر من میخواستم سرگرمی درست کنم در عالم شهود درست میکردم و در عالم غیب درست میکردم «نامفهوم 50:00» خدا میگوید که خلقت زمین و آسمان بالحق است یعنی یک تدبیری و یک هدفی و یک مقصدی باید مرتبط است. بالحق بودن یعنی این است که برای یک مقصدی درست کند و لذا هر کسی در این عالم بخواهد زندگی کند اول باید آن مقصد را پیدا کند تا بتواند سالم زندگی کند. سالم از اینجا خارج شود. شما اگر یک دفعه چشم خود را در این عالم باز کنید میگویید به به عجب عالمی درست شده است آفرین بر کسی که این را درست کرده است اول چیزی که میگویید همان است که میگویند الحمدلله رب العالمین. علت اینکه قرآن با الحمدلله رب العالمین درست شده چون کسی که به این عالم وارد شود اول چیزی که میگوید همان است که عجب چیزی درست شده است این عجب چیزی درست شده است این برای چه درست شده؟ برای اینکه بی هدف این را درست کردند «ایحسب الناس ان یدرک» شما خیال کردید که ما همین طوری شما را خلق کردیم و در در یک بیابان ریختیم و هیچ کاری با شما نداریم، «ما قدر لقدر اذ قال بشر من شی» من را نشناختند کسانی که خیال میکنند که بشری که خلق کردم دیگر با تربیت هیچ کاری ندارم، با هدایت هیچ کاری ندارم «ان علینا للهدی» باید این را هدایت کنیم و رشد بدهیم «و لقد آتینا ابراهیم رشده من قبل» اجنه هم که قرآن را گوش کردند یهدی این موجب رشد است. آن وقت مقصد چه هست که این عالم را درست کردیم؟ این وسط عبارت از آن است که حضرت سید الشهدا گفته است که خدایا من خیلی دقت کردم تتورات عالم همه را نگاه کردم دیدم غرض تو از اینکه ما را خلق کردید این است که «انت تتعرف فیه کل شی و لا اجهل شی» من به نقطه ای برسم که به هر کجا برسم تو را ببینم و در هیچ منظری تو را من غایب نبینم یعنی در محضر تو زندگی کنم و در حضور تو زندگی کنم و حضور داشته باشم. وقتی در محضر هستید دیگر خلاف نمیکنید و گناه نمیکنید و ظلم نمیکنید و خیانت نمیکنید، «نامفهوم 52:27» نمیکنید بهشت از همین جا شروع میشود. اگر در این مقصد کوتاهی کردید به یک نقطه ای رسیده است که هو الاول و الاخر و ظاهر و الباطن همه جا را نگاه کنید یا ظاهر است یا باطن، میگویید همیشه نقش را نبین و نقاش را ببین، به تعبیر حافظ «نامفهوم 52:44» به آن تعبیر اگر کسی در این عالم بود که بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد فاسد کن، خیانت کن و اگر همه جا خدا را دیدی، خودت را با اراده خدا تنظیم میکنی، میگویی که او به مقصد بزرگی من را خلق کرده است و با من کار دارد. یک جمله بگویم که با آب طلا نوشته شود و آن هم این است که هر وقت خدا بحث حق بودن خلقت را مطرح میکند فوری قیامت را مطرح میکند. اینجا هم میگوید «ان کان فصل میقاتهم اجمعین» تمام آیات را که نوشتم که هر کجا میگوید که عالم حق است معاد را مطرح میکند چون معاد نباشد بی هدف میشود. این همه ظلم کردن نتیجه چه میشود؟ حدود صد هزار نفر را تا حالا در غزه کشته است، صد هزار هم رد شده است اینها آمار شصت و خرده ای میدهند خیلی بالاتر، نتیجه این چه میشود؟ اینکه یک کسی بزند و بشکند و اوضاع را و هیچ فرقی هم ... خدا میگوید که یک جایی که این را مطرح میکند میگوید که در سوره حجر آیه 85 «و ما خلقنا السماء الارض و ما بینهما باطلا» باطل نیست و خلقت بی هدف نیست «ذلک ظن الذین کفروا» کفار خیال میکنند که عالم بی حساب و کتاب است «فویلٌ للذین کفروا من النّار» در داخل آتش جهنم از این اعتقادی که دارند «ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض» ما آنهایی که کارهای خوب کردند و بیمارستان درست کرده است، مدرسه درست کرده است، پل درست کرده است یتیم خانه درست کرده است ما اینها را قرار بدهیم با کسانی که در روز زمین فساد کردند «ام نجعل المتّقین کالفُجّار» آنها که واهمه قدسی داشته وقتی به طرف گناه میرفته میگفته النار النار النار، با کسی که رفته خیانتها کرده و آبروها ریخته این را در یک ردیف قرار بدهیم این میشود بی حساب. یک نقطه بی حساب نشان بدهیم بگوییم این بی حساب است. خدا میگوید اگر در این عالم یک چیزی بی حساب است تو هم بی حساب زندگی کن. «نامفهوم 54:57» هر چه قدر میخواهید عالم را نگاه کنید «هل تری من فطور» فطور یعنی یک چیز ناقص و بی حساب، اگر یک چیز بی حسابی دیدی، خودت هم بی حساب زندگی کن. اگر همه چیز بی حساب است پس تو مقصد بزرگی داری خطا در مقصد بزرگ، خطاهای بزرگ پشت سر آن است.
شریعتی: انشاءالله از پس همه حجابها و پرده ها، قدرت و جمال و جلال او را ببینیم که باز صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را. دعا بفرمایید و انشاءالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عاملی: این دعای ذخیره بسیار بسیار بزرگ است که آقا رسول الله با یکی از همسران خود کار داشت که او دعا میخواند و حضرت را یک خرده معطل کرد. حضرت گفت میخواهی که من یک دعای جامع جامع به تو یاد بدهم؟ به تعبیر من که همه چیز در آن هست یعنی این را خواندی همه چیز را از خدا بگیری؟ گفت چه قدر خوب است. این چه دعای خوبی است. «اللهم انی اسئلک من الخیر عاجله آجله ما علمت منه و ما لم اعلم و اعوذ بک من الشر کلّه عاجله و آجله ما علمت منه و ما لم اعلم» یعنی این دو فرقه که یعنی خدایا خیر خیلی در این عالم هست چه خیری که زود به آدم برسد یا دیر برسد آنکه من بدانم نمیدانم و همه را از تو میخواهم. از تمام شرها به تو پناه میبرم. شری که قرار است که فردا به من برسد یا چند سال دیگر به من برسد، چه شری که بدانم و ندانم همه را از تو میخواهم. «انی اسئلک الجنه و ما قرب الیها اللهم انی اسألک الجنه و ما قرّب الیها من قول او عمل، و اعوذ بک من النار و ما قرّب الیها من قول او عمل» من از تو بهشت میخواهم و هر چیزی که من را به بهشت نزدیک میکند چه قول و چه عمل. و از جنت به تو پناه میبرم و هر چه که من را از آن دور کند چه قول و چه عمل. «و اسئلک مما سئلک منه عبدک و نبیک محمد صل الله علیه و آله وسلم و اعوذبک مما تعوذ منه عبدک و نبیک محمد صل الله علیه و آله وسلم» سؤال میکنم از تو هر مقامی که پیغمبر تو از تو خواسته و پناه میبرم به تو از هر چیزی که پیامبر تو به آن پناه برده و ما قضیت لقضائه عاقبته رشدا هر مقاماتی که به من میدهی فقط مقامی باشد که آخرش برای من رشد باشد و این اخلاق طبیعت مادی را کنار بگذارم و رشد کنم و در همین عالم بالا بروم.
شریعتی: بسیار عالی چه دعای خوش مضمونی آخر هفته خوبی را از خداوند متعال مسئلت می کنم تا سلامی دوباره و دیداری دوباره و آخر دعوانا و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.