اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1404-03-08قهرمانان توحید( ام سلمه)

حجت الاسلام بهشتی

معرفی برنامه

ام سلمه - آقای بهشتی

اعوذو بالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انطقی بالهدی الحمنی التقوی

قهرمان توحید رسید به ام سلمه یک بانوی پر افتخار و حدیث و فقیه و شجاع و رزمنده شرح زندگی این قهرمان خیلی شنیدنی است برای امروز مردان و زنان با ایمان الگوست.

ام سلمه

نامش «هِند» چون پسری به نام سلمه داشته می گویند ام سلمه، از پیشگامان در اسلام است شاید از ده نفر اول ام سلمه و همسرش ابوسلمه هر دو با هم مسلمان شده اند پدرش ابی امیه از بخشندگان عرب شهرت داشته به زاد الرکب یعنی به رهگذران و کاروان هایی که گذر می کردند توجه می کرده از اونها پذیرایی می کرده ما افتخار می کنیم به پدران و مادران صالح خودمان پدر و مادرها صفاتی که دارند به بچه هایشان منتقل می شود حدیث داریم اگر صد نسل از شما گذشته باشد یکی از بچه های شما خدمت یا عبادتی بکند به حساب شما نوشته می شود ما نقش داریم در نسل های آینده افتخار ام سلمه این است که فرزند پدری سخاوتمند است در نوجوانی ازدواج کرده یک بانوی با سواد فرهیخته در نوجوانی ازدواج کرده پیامبر ما توصیه می کردند دختران زود ازدواج کنند از مهاجران به حبشه است مسلمان ها تحت فشار بودند پیامبر توصیه کردند که شنیده ام که حبشه پادشاهی دارد منصف تا روزگاری که این فشارها کم بشود به اونجا مهاجرت کنید مهاجرت هم سخت بود باید بدون اطلاع و به دور از چشم مشرکان اینها از یک جاده هایی در یک زمان هایی خودشان را به ساحل دریا می رساندند کشتی اجاره می کردند و کارهای سختی بود ام سلمه از مهاجران به حبشه است ویژگی مهمی که در آغاز این برنامه می خواهم برای ام سلمه بگوییم و امروز گفتن دارد او یک مستند ساز است عزیزان من حق شناسان حق پویان در طول تاریخ کارهای بزرگی کرده اند ولی اگر نبودند کسانی که کار اونها را مستند کنند و سخنان آنها را بنویسند و گفتگوهای آنها را ثبت کنند تاریخ از آنها بی بهره می ماند همانگونه که خیلی از این اقدامات حق پرستان پنهان شده ما هر چه از تاریخ حبشه داریم که مهاجران به حبشه و رهبر آنها سخنگوی آنها جعفر بن ابی طالب با پادشاه اونها چه مناظاراتی داشتند همه را ام سلمه نقل کرده اگر یک بانوی خوش سلیقه و نویسنده ای مثل ام سلمه نبود چگونه فیلم محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شکل می گرفت این دست نوشته های ام سلمه از گزارشات ام سلمه است از دورانی که مهاجران در حبشه بودند که دست مایۀ یک فیلم ساز شده ما در کشور مان خوب انقلابی صورت گرفته هشت سال دفاع مقدس بوده دهه های بعد دفاع از حرم بسیاری از کتاب هایی که از شیرین کاری های قهرمانان توحید در روزگار ما نوشته شده بانوان نقش دارند نویسندگان خوش قلم بخشی از کتاب هایی که رهبر عزیز انقلاب به عنوان بهترین ها به جامعه معرفی می کنند نویسندگانشان خانم ها هستند مستند سازهایی مثل سید مرتضی آوینی اینها کسانی هستند که حتی در میدان مین وارد شده اند خودشان را به خطر انداختند و به شهادت رسیدند تا آثاری از قهرمانان توحید برای ده ها و سده های بعد بماند نقل شده امیر المومنان علی علیه السلام به علی ابن ابورافع که فرماندار یک شهری بود فرمانداری پست مهمی است فرمود علی ابن ابو رافع این فرمانداری را به یک نفر دیگر بسپار بیا شرح زندگانی شهدای صفین را بنویس این مستند سازی خیلی کار مهمی است اولین فضیلت ام سلمه مستند کردن اقدامات مهاجران به حبشه است یک مورخ بزرگ مثل طبری از ام سلمه نقل می کند ما اگر زنده بودیم در ماه محرم و صفر و شرح زندگی شهدای کربلا را گفتیم اونجا خواهیم گفت چه کسی این اخبار را به ما گفته بانوان و دختران که شاید راز اینکه امام حسین علیه السلام بانوان و دختران را به کربلا آورد این بود که مشاهدات خودش را در دهه های آینده برای آیندگان بنویسند با بهترین ادبیات با شعر و نصر این را تکیه می کنم به عنوان قدر دانی از کسانی که در این چهل و چند سال مستند و گزارش تهیه کردند و کتاب نوشته اند این را به این عنوان عرض می کنم آن هم در روزگاری که در عربستان با سوادی نبوده یک تعداد کمی با سواد بودند کار رسانه ای باشد می شد تا اسلام همگانی می شد این اولین قدم ام سلمه است افتخار دوم دو هجرت داشته مهاجران در حبشه شنیدند که فشار مشرکان کم شده تعدادی شان برگشتند به مکه دیدند نه همچنان اون فشار است از جمله کسانی که برگشته ام سلمه است تا هجرت پیامبر به مدینه آغاز شد پیامبر فرمودند مسلمان ها از مکه به مدینه بیایند ام سلمه فامیلی دارد که اجازه نمی دهند او سفر کند اخلاق های جاهلیت همچنان بوده دخالت می کردند در زندگی فامیل ها همسرش و فرزندانش مهاجرت کردند و ام سلمه در مکه مانده او خودش گفته هر روز می آمدم لب دروازه مکه و مدینه گریه می کردند و آه می کشیدم و آرزو می کردم روزگاری برسد راه برای من هم باز بشود یک سال اشک ریخته تا اینکه ترحم کردند فامیل هایش گفتند می خواهی بروی برو دو هجرت کرده ما کسانی را داریم که می گویند ذو هجرتین یعنی دو هجرت هجرت به حبشه و هجرت به مدینه مثل خود جعفر ابن ابیطالب ام سلمه و همسرش هم دو هجرت داشتند به مدینه آمدند همسرش ابوسلمه از رزمندگان بدر و از رزمندگان احد و از رزمندگان غزوه حمراء الاسد بعضی از تاریخ ها نوشته اند همسرش ابوسلمه در هفت جنگ شرکت داشته تا اینکه در جنگ احد همسرش مجروح شد جنگ احد هم که گزارشش در قران در چند سوره آمده خیلی شنیدنی است مسلمان ها به خاطر کوتاهی که کردند و نافرمانی از فرمان فرمانده و اختلافی که بینشان به پیش آمد و طمعی که به غنائم کردند و بعد از اینکه مرحله پیروزی را پشت سر گذاشتند شکست خوردند هفتاد شهید دادند خداوند هم پیغام داد به پیامبر که متخلفین را ازشون گذشت کن و باز با آنها مشورت کن و شهیدان را به خاک سپردند و آمدند به مدینه عزاداری می کردند و مجروحان را مداوا می کردند مجددا شنیدند که مشرکین به سمت مدینه دارند می آیند پیامبر از جانب پروردگار مامور شد فقط با کسانی که در احد بودند به سمت مشرکین حرکت کنند حالا مجروحان دست و پا شکسته دوباره مصمم و مومن، مومن به وعده های نصرت الهی حرکت کردند همین خبر باعث شد که مشرکین عقب نشینی کنند یک جنگی است در حقیقت جنگ نبوده یعنی رخ نداده به نام غزوه حمراء الاسد که مجروحان جنگ احد رزمندگان اون جنگ هستند یکی همان ابوسلمه است در میانه ی راه برگشتند و چند ماهی گذشت مداوا شد زخم های ابوسلمه ولی بالاخره با این زخم ها به شهادت رسید قبل از شهادتش ام سلمه اندوهگین بود ابو سلمه تو همسر من هستی داری از دستم می روی ابوسلمه هم گفت هر وقت مصیبتی بر تو وارد شد بگو انا لله و انا الیه راجعون خداوند بهتر از من را قسمت تو خواهد کرد ابوسلمه بعد از روزگاری جانبازی و مجروحیت به شهادت رسید دوران عِده ام سلمه گذشت و خواستگارهایی برایش آمدند که در تاریخ اسامی آنها آمده به اونها نه می گفت تا اینکه پیامبر اسلام برایش خواستگار فرستاد به خواستگاری او آمد یک ماجرای ازدواج پیامبر که دوست و دشمن نسبت بهش حساس هستند شهید مطهری یک کتاب مستقلی برای این ازدواج ها نوشته تمام این ازدواج ها پس از پنجاه سالگی پیامبر بوده تا قبل از پنجاه سالگی با خدیجه پس از رحلت حضرت خدیجه این ازدواج ها بیشتر در مدینه صورت گرفته که هر کدام دلائلی دارند یکی از دلائلش جلب پشتیبانی قبائل و طوائف عرب بود وقتی پیامبر با یک بانویی ازدواج می کرد طایفۀ او هم به اسلام گرایش پیدا می کردند لا اقل مقابل اسلام نمی ایستادند یا تقویت جایگاه اجتماعی زنان در زمان جاهلیت به بانوان بی اعتنایی و بی احترامی می شد پیامبر به خاطر اینکه این جایگاه را نشان بدهد با بعضی از اون بانوان ازدواج می کرد دلجویی از زنان آسیب دیده دختر ابوسفیان مسلمان شده حالا تنها مانده پیامبر با او ازدواج می کند یا محافظت و تامین زندگی همسران شهید و یا بیوه زنانی که نمی توانند بچه هایشان را سامان بدهند مثل ام سلمه ام سلمه از ابوسلمه چهار فرزند دارد دو پسر و دو دختر یک بانوی فرهیخته الان در اداره زندگی خودش به لحاظ معیشتی مانده پیامبر پیغام فرستاد و از او خواستگاری کرد و ام سلمه هم ابتدا گفت من سنم بالا هست و پیغمبر فرمود نه سن من که بیشتر از تو هست و چهار فرزند یتیم دارم پیغمبر فرمود خدا روزی رسان آنهاست و بالاخره به این خواستگاری آری گفت ام سلمه امام صادق علیه السلام فرمود پس از خدیجه با فضیلت ترین با کمال ترین همسر از همسران پیامبر ام سلمه بوده بانویی که پیامبر وعده بهشت برای او داده درباره ابو سلمه می گفتیم جا دارد که این را هم عرض کنیم که یکی از مصادیق آیه 172 سوره آل عمران که درباره غزوه حمراء الاسد است از برگه های زرین تاریخ مسلمانان زمان پیامبر یکی از مصادیقش همان ابوسلمه است بخوانم این آیه را الذین استجابوا لله و الرسول انان که لبیک گفتند به خدا و رسول من بعد ما اصابهم القرح بعد از آنکه مجروح شده بودند ما در هشت سال دفاع مقدس داشتیم کسانی که چشم دادند و دست دادند و پا دادند همچنان در جبهه حضور داشتند مصداق همین آیه هست للذین احسنوا منهم و التقوا اجرٌ عظیم از جمع اونها آنان که درست عمل کردند و نیکو عمل کردند و تقوا پیشه کردند اجر بزرگی است الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم آنان که بعضی از تبلیغات چی ها می گفتند دشمن دارد به شما حمله می کند نیروهای خودش را جمع کرده به سمت شما می آید واخشوهم بترسید مسلمان ها اونها هم به جای اینکه بترسند فزادهم ایمانا بر ایمانشان افزوده می شد و قالوا و گفتند حسبنا الله و نعم الوکیل خدا برای ما کافی است و او بهترین پشتیبان هست خود پیامبر از همین مجروحان بوده پیامبر در عمرش به اندازه ای که در احد جراحت برداشته جراحت بر نداشته امیر المومنین علیه السلام یکی از همان مجروحان است اینها در غزوه حمراء الاسد شیر مردانه وارد میدان شدند ابوسلمه در راه بازگشت زخم هایش عود کرد و به شهادت رسید و ام سلمه را در داغ خود گذارد حالا ام سلمه بعد از اینکه دوران عده به پایان رسیده و خواستگارانی را جواب منفی داده به همسری پیامبر در آمده این را هم اینجا بگوییم قرآن کریم می فرمایند که ای همسران پیامبر شما با بقیه فرق دارید این یک پیامی دارد برای ما همسران شخصیت ها مسئولیتشان سنگین است و ثواب آنها مضافع است و گناه آنها مضاعف است مردم نگاه می کنند به بچه های شخصیت ها و به خانواده شخصیت ها و به همسران شخصیت ها و به پوشش و سخن گفتن آنها به زندگی آنها و به رفت و آمد آنها مردم نگاه می کنند و زیر ذره بین هستند ام سلمه از کسانی است که پیامب راعلام رضایت کرده یا نساء النبی لستن من احد النساء شما با بقیه زن ها فرق دارید پس از پیامبر امامان و پس از امامان فرمانروایان و عالمان و شخصیت ها باید مراقب خانواده هایشان و خانواده های آنها هم باید مراقب آنها باشند که تحت نظر هستند از ویژگی های دیگر ام سلمه بسیار با سواد و فرهیخته حتی این کلمه به کار رفته من الفقیهات این بانو یک فقیه بزرگ بوده رهبر عزیز انقلاب در دهه های پس از انقلاب هر وقت دیداری داشتن با حوزه های علمیه یکی از ویژگی های حوزه های علمیه را پس از انقلاب این می دانند که فقیه پرور بوده می فرمایند ما قبل از انقلاب بانوی فقیه شاید یکی دو سه مورد بیشتر نداشتیم پس از رخداد انقلاب اسلامی ایران حوزه های خواهران توسعه پیدا کرده و بانوانی که خودشان مدرس درس فقه هستند و مجتهد هستند و انقلاب اسلامی تحویل دنیا و جهان اسلام داده ام سلمه یک محدثی است سیصد و هفتاد و هشت حدیث نقل کرد ما گاهی راویانی داریم که دو حدیث نقل کردند و راویانی داریم که ده الی دوازده حدیث نقل کردند و راویانی داریم که صد حدیث ام سلمه این بانوی فرهیخته همیشه قلم و کاغذ دستش است و ثبت می کند احادیث را از پیامبر برای آیندگان دغدغه دارد ما امروز مدیون ام سلمه هستیم مخصوصا احادیثی که در فضیلت مولای متقیان امیر المومنان علی علیه السلام از پیامبر شنیده اونها را تکرار می کند پیامبر اسلام فرمود طلب العلم فریضۀ علی کل مسلم مسلمه دانش آموزی فقط بر مردان نه بر مردان و زنان مسلمان اسلام بین زن و مرد فرقی نمی گذارد پیامبر در مدینه وقتی مسجد ساختند کلاس های درسی برای مردان و برای زنان دیری نگذشت که زنان با سواد خیلی زیاد شدند ما الان کتاب هایی داریم که بانوان محدث در قرن اول و در قرن دوم بانوان نویسنده اینها از مفاخر اسلام هستند و از افتخارات اسلام هستند یکی از بزرگترین اونها ام سلمه است چقدر مردان و زنانی از ام سلمه حدیث نقل کردند اسامی شان آمده مجموعه احادیث ام سلمه به نام مسند ام سلمه منتشر شده او افتخار دانشمندان جهان اسلام است.

ام سلمه می گوید از رسول خدا شنیدم می فرمود ما قومٌ اجتمعوا یذکرون فضل علی ابن ابیطالب الا حبطط علیهم ملائکۀ السماء هر جا که جلسه ای باشد جمعی فضائل علی ابن ابیطالب را بگویند فرشتگان از آسمان نازل می شوند و در اون جمع بالهای خودشان را به اونها می کشند.

 یک خاطره معنوی

ام سلمه می گوید شبی که پیامبر در خانه من بود نیمه شب برخواستم و پیامبر را نیافتم من در آثار شهید مطهری جستجو می کردم می دیدم چقدر شهید مطهری در آثارش این قصه را نقل کرده با تکرار با تکرار معلوم می شود جلوه داشته درچشمان شهید مطهری نیمه شب پیامبر را نیافتم به سراغش شتافتم دیدم در تاریکی ایستاده دست ها را بلند کرده اشک می ریزد و در پیشگاه خدا می گوید اللهم لا تنزع منی ما اعتیتنی خدایا اون لطف هایی که به من کرده ای از من مگیر اللهم لا تشمت بی عدواً و لا حاسداً ابدا خدایا من را دشمن شاد نکن و حسودها و دشمن ها شاد نشوند اللهم و لا تردنی سوءاً استنقذتنی منه ابدا خدایا اوجاهایی که من را نجات دادی و از بدی ها من را پاک نگه داشتی مرا به اون بدی ها برنگردان اللهم و لا تکلنی الا نفسی طرفۀ عینٍ ابدا خدایا لحظه ای مرا به خود وا مگذار من بنده تو هستم و من محتاج تو هستم ام سلمه به گوشه ای رفت و شروع کرد به گریستن عبادت پیامبر که تمام شد پیامبر آمدن فرمودند ام سلمه تو چرا گریه می کنی ام سلمه گفت پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا چرا گریه نکنم در حالی که شما با این منزلت این گونه می گریی پیغمبر فرمود ام سلمه هیچ کس از خدا بی نیاز نیست یونس نبی آنی به خودش واگذاشته شد در شکم ماهی زندانی شد همه ی ما محتاج توجه خدا هستیم این خاطره ای است که ام سلمه برای ما تعریف کرده یک خاطره دیگر ما سیره ی خانوادگی پیامبر را از کجا بدانیم؟ همین بانوان نقل کردند ما در این برنامه محدود نمی رسیم همه آنها را بیان کنیم و الگو بگیریم امام صادق علیه السلام فرمود رسول خدا وارد خانه شد بوی خوشی فضا را معطر کرده بود فرمود ام سلمه آرایشگر آمده ام سلمه گفت آری بانوی آرایشگر از اون اتاق آمد جلو و از شوهرش نزد رسول خدا شکایت کرد پیامبر فرمود مگر خودت را برای او آرایش نمی کنی گفت چرا ولی شوهرم بی اعتنایی می کند پیغمبر فرمود ای کاش شوهرت می دانست چه پاداشی در انتظار اوست اگر به تو رو آورد پرسید چه پاداشی فرمود وقتی مرد به سوی همسرش می آید پاداش رزمدنه و مجاهد راه خدا را دارد وقتی همسرش را در آغوش گیرد مثل برگ درختان که در فصل پاییز می ریزد گناهانش ریخته می شود عزیزان من پیامبر ما بارها می فرمود خوب ترین شما کسی است که به همسرش مهربانی کند و من از همه شما نسبت به همسرم مهربان تر هستم این عشق زن و شوهری را پیامبر دوست می داشت پیامبر می فرمودند زن و شوهر با هم بنشینند حرف بزنند و از اعتکاف در مسجد النبی ثوابش بالاتر است پیامبر می فرمود وقتی زن و شوهر نگاه عاشقانه به هم می کنند خدا به هر دو آنها نظر رحمت می کند اینها میراثی است که ام سلمه برای ما به جا گذارده یک خاطره دیگر.

ام سلمه نزد فاطمه زهرا سلام الله رفت از او پرسید آیا از عطریات وبوی خوش چیزی اندوخته ای حضرت فاطمه فرمودند آری بلند شدند و یک شیشه عطری را آوردند قدری از اون عطر کف دست من ریختند ام سلمه گفت بوی خوشی از اون استشمام کردم که هرگز مانند اون را نبوئیده ام پرسیدم این عطر را از کجا تهیه کردید فاطمه زهرا فرمودند هنگامی که دهیه کلبی ما در قهرمانان توحید هنوز به این شخصیت نرسیدیم دهیۀ کلبی سفیر پیامبر که اعزام شد برای قیصر روم خیلی زندگانی عجیبی دارد گاهی جبرئیل امین در شکل و قیافه دهیه کلبی بر پیامبر نازل می شد فاطمه زهرا فرمودند هنگامی که دهیۀ کلبی به دیدار پدرم می آمد چون بر می خواست پدرم می فرمود فاطمه جان آن چه از لباس هایش می ریزد را توی شیشه ای جمع کن من هم اون شیشه را نگهداری کردم بعدها از پدرم دلیل این کار را پرسیدم فرمود او دهیه کلبی نبود جبرئیل بود که شبیه او به دیدارم می آمد بال هایش که تکان می خورد این بوی عطر وزیدن می گرفت این را ام سلمه برای ما تعریف کرد یک قصه دیگر این را امام رضا علیه السلام برای ما تعریف کرده در کتاب شریف عیون اخبار الرضا علیه السلام که شیخ صدوق گردآوری کرده آمده که امیر المومنان علی علیه السلام در زمان حکومت عثمان به مسجد آمد و بالای منبر رفت و سخنرانی کرد به مردم فرمود آیه آیۀ تطهیر در کتاب خدا نیست؟ مردم گفتند چرا آیا این آیه در خانۀ ام سلمه نازل نشده؟ گفتند چرا آیا ام سلمه نپرسید من هم از اهل بیت هستم و پیامبر فرمود نه همه پاسخ دادن که صحیح است ما هم این ماجرا را از ام سلمه شنیدیم و برای اطمینان بیشتر رفتیم نزد رسول خدا پیامبر تایید کردند صبحی بود پیامبر نشانه هایی از رحمت خدا را مشاهده کرد عبایی داشت که رنگش سیاه بود مشکی بر دوش گرفت و در خانه ام سلمه شروع کرد به نماز خواندن بعد پیامبر از ام سلمه خواشت علی فاطمه و حسن و حسین را حاضر کن این چهار نور پاک آمدند و پیامبر هر چهار نفری و خودش را زیر این عبا یا کساء عبای یمانی جا داد و دست به دعا برداشت عرضه داشت پرورگارا اینها اهل بیت من هستند همه را پاک گردان آیه 33 سوره احزاب نازل شد شیعه و سنی گفته اند انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت یطهرکم تطهیرا ام سلمه اومد جلو گفت یا رسول الله من هم از اهل بیت هستم زیر این عبا می توانم بیاییم؟ پیغمبر فرمود تو بانوی صالحی هستی ولی اهل بیت همین پنج نفر هستند این را شیعه و سنی متواتر نقل کرده اند و ام سلمه اصرار داشت این را منتشر بکند نزول آیۀ تطهیر.

یک قصه دیگر یکی از اصحاب پیامبر ابو لبابه خدا قسمت تان کند مدینه مسجد النبی تاریخچه ای دارد اون مسجد النبی روزگار پیامبر وسعتی داشته و وسعتش زیاد شده تا روزگار ما ستون هایی نزدیک ضریح پیامبر هر کدام اسم دارد یکی اسمش ستون توبه یا ستون ابولبابه، ابو لبابه در جنگ با یهودیان خطایی کرده بود اطلاعاتی نباید به یهودیان می داد ولی داده بود ولی زود به اشتباه خودش پی برد و آمد نزد پیامبر آمد به مسجد خودش را به یک ستونی بست فهمید اشتباه کرده توبه کرد مدتی گذشت تا آیه ای نازل شد که نشانۀ پذیرفته شدن توبه ابولباب بود اتاق ام سلمه نازل شده ام سلمه این قصه را اینطوری تعریف می کند بعد از پانزده روز که ابو لبابه خودش را به اون ستون بسته و گریه و تضرع می کرد آیات 27 از سوره انفال یا ایها الذین آمنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون ای کسانی که ایمان آوردید به خدا و رسول خیانت نکنید به امانت ها خیانت نکنید یعنی یک خبر سری را نباید به اون یهودیان می گفتید و آیه 102 سوره توبه و آخرون اعترفوا بذنوبهم یک کسانی هستند که به گناهانشان اعتراف می کنند مثل ابولبابه خلطوا عملاً صالحا و آخر سیئا اینها هم کار خوب دارند و هم کار بد عسی الله ان یتوب علیهم امید است خدا اونها را ببخشد ان الله غفورٌ رحیم حقیقت این است که خداوند آمرزنده مهربان است ام سلمه می گوید این آیات در خانه من نازل شد پیامبر را خندان دیدند فرمودند توبه ابولبابه پذیرفته شد من از پیغمبر اجازه گرفتم یا رسول الله به من اجازه می دهی من این خبر بخشیده شدن را به ابوالبابه بدهم پیغمبر اجازه داد به مسجد آمدم و خبر بخشش ابولباب را به او دادم این هم یک قصه.

از فضیلت های مهم ام سلمه رزمندگی اوست جهاد در اسلام بر بانوان واجب نیست ولی در زمان پیامبر بانون زیادی اجازه حضور در جبهه می گرفتند و پیامبر هم اجازه می داد یک یاز اونها ام سلمه است در هفت جنگ شرکت کرده شغلش در جبهه تعمیر سلاح بوده غیر از اینکه در آبرسانی و مداوای مجروحان بانوان کمک می کردند بعضی هایشان تخصصی هم داشتند در قزوات و سریه هایی مثل خیبر و حدیبیه و خندق و فتح مکه و حنین این بانوی شجاع با سواد فرهیخته مستند ساز حضور داشته در آینده ها هم هر ماه سر قبر شهیدان می آمد در احد و اونها را زیارت می کرد و به شهیدان احد سلام می داد اینها فضائل این بانوست که امروز در جهان اسلام نقش و افتخار بانوان از مردان کمتر نیست در فلسطین و در لبنان و در همه مناطق مسلمان نشین با الگو گرفتن از همین بانوان مثل شیر در میدان حاضر هستند، چند خاطر دیگر از ام سلمه، ام سلمه می گوید در خانه پیامبر یاد خدیجه کردیم پیامبر گریست و گفت أین مثل خدیجه دیگر مثل خدیجه کجا پیدا می شود صدقتنی حین کذبن الناس در روزگاری که مردم مرا تکذیب می کردند در روزگاری که مردم مرا تکذیب می کردند خدیجه مرا تصدیق کرد و وازرتنی علی دین الله حمایت کرد از من برای گسترش دین خدا و اعانت لی به مالها با مال خودش خدیجه به من کمک کرد یک قصه دیگر، ام سلمه خدمت پیامبر عرض کرد همه افتخارات نصیب مردان شده پس زنان چه سهمی دارند؟ جهاد که بالاترین افتخار است شما می فرمایید مال مردان پیامبر این را فرمود ولی راجع به زنان این را بدان اذا حملت المرء یک بانو وقتی باردار و حامله می شود کانت بمنزلت الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله فی سبیل الله پیامبر برای هندوانه زیر بغل گذاشتن نه پیامبر سخن گزاف نمی گوید این بانویی که حامله شده مثل روزه دار شب زنده داری است که با جان و مالش در راه خدا جهاد می کند این پاداش زنان است از افتخارات ام سلمه همدمی با فاطمه زهرا سلام الله علیها است معمولا همسران شخصیت ها در معرض خطرها هستند دشمن روی آنها سرمایه گذاری می کند دشمن چه بسا اونها را فریب می دهد و دشمن آنها را از راه درست باز می دارد ام سلمه پس از پیامبر مواضع درست گرفته تا سن هشتاد و چند سالگی زمان امام حسین علیه السلام درست تصمیم و موضع گرفته ام سلمه می گوید پیامبر پس از ازدواج با من امور مربوط به حضرت فاطمه را به من واگذار کرد من رفتم سراغ فاطمه زهرا تا او را تربیت کنم دیدم ادب او تربیت او از من بیشتر است و دانایی او از من بیشتر است پس از رحلت پیامبر یکی از مدافعان اهل بیت ام سلمه بوده در برابر انکار ابوبکر نسبت به میراث پیامبر و قصه فدک او ساکت نماند ایستاد در محکمه به عنوان شاهد اعلام کرد حقانیت فاطمه زهرا را نتیجه هم این شد که حق او را از بیت المال قطع کردند مقرری او را از بیت المال قطع کردند پیامبر عزیز ما یکی از شیرین کاری هایش این بوده که بین مسلمان ها عقد اخوت بسته این قصه در تفاسیر شیعه و سنی در تفسیر این آیه انما المومنون اخوه مسلمان ها با هم برادر هستند چندین بار پیامبر مسلمان ها را جمع کرد مردان را با مردان و زنان را با زنان که اسامی شان در تاریخ آمده مثلا سلمان را با ابوذر طلحه را با زبیر اینها اسامی شان آمده بانوان را هم عقد خواهری برایشان در بعضی از مدارک دارد که بین ام سلمه و صفیه الغدیر در جلد سوم دارد که بین ام سلمه و فاطمه زهرا سلام الله علیها عقد خواهری بسته پیامبر این نشان می دهد چقدر والا مقام است ام سلمه همچین افتخاری دارد در عقد اخوت همه شما شنیده اید که امیر المومنین علیه السلام تنها ماند پرسید یا رسول الله من برادر کی پیغمبر فرمود انت اخی تو برادر خودم هستی ام سلمه چنین افتخاری دارد عقد خواهری اش با فاطمه زهرا بسته شده ام سلمه در مراسم ازدواج حضرت فاطمه زهرا نقش ویژه ای دارد در ولادت فرزندان فاطمه زهرا حضور فعال دارد افتخار می کند در این خانه خدمت بکند در بیماری فاطمه زهرا سلام الله علیها به عیادت حضرت می آمد و حال حضرت را می پرسید و حضرت زهرا سلام الله علیها وضع خود و مظلومیت همسرش را تعریف می کرد و علت غصب خلافت را توضیح می داد فاطمه زهرا به امیر المومنان وصیت کرد من از دنیا رفتم راضی نیستم کسانی در مراسم من حاضر باشند مگر این افراد سلمان و ابوذر و حذیفه و از جمله بانوان ام سلمه، ام سلمه در مراسم خاکسپاری من باشد ام سلمه از کسانی است که وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها در مسجد النبی خطبه خواند بر خواست و به خلیفه اعتراض کرد و پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا پیوسته ام سلمه از مدافعین ولایت بوده ساکت ننشسته خیلی ها بودند سکوت کردند و خیلی ها مقابل امیر المومنین ایستادند ام سلمه در برابر معاویه ساکت ننشست بعد از اینکه معاویه دستور داد به امیر المومنان لعن کنند روی منبرها نامه ای به معاویه نوشت و او را سخت سرزنش کرد ام سلمه محدثی است که احادیث فضائل امیر المومنین علیه السلام را همه جا بیان می کند مانند این حدیث، از پیغمبر نقل می کند علیٌ مع الحق و الحق مع علی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض شیخ صدوق در کتاب امالی صدوقی صفحه 150 این حدیث را از پیغمبر بیان می کند علی با حق است و حق با علی است و حق و علی از هم جدا نمی شوند مگر در قیامت بر سر حوض کوثر، حدیث غدیر را ام سلمه نقل می کند پیغمبر فرمود من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه خیلی ها این حدیث را شنیده بودند به خاطر اینکه منافعشان از دست نرود ساکت شده بودند ام سلمه چنین قهرمانی است قهرمان توحید، ام سلمه رابطه ی تنگاتنگ پیامبر و امیر المومنان را می دانست در خانه او بوده و ماجرای خلوت طولانی پیامبر و امام علیه علیه السلام را دیده بود در همان روزها بود که پیامبر فرمود ام سلمه جبرئیل نازل شد و رخدادهای آینده را برای من بیان کرد ام سلمه را پیغمبر شاهد گرفته بر وصیت امیر المومنان پس از من وصیت من جانشین من علی ابن ابیطالب است فرمود وصی و خلیفه ی پس از من علی است در دنیا و در آخرت او پرچمدار من است آنگاه پیامبر از آینده ها از قصه ی ناکثین و از قصه قاسطین و از قصه مارقین و نشانه های این گروه ها را پیامبر از جبرئیل می شنود و برای ام سلمه تعریف می کند در بعضی از منابع دارد که پیامبر وصیت نامه خودش و شمشیر و انگشتر و امانت های خودش را به ام سلمه داده فرمود یک کسی در آینده می آید اینها را از تو بگیرد او وصی من است کافی جلد یک و صفحه 235 دوران بیماری پیامبر فرا رسید آخرین روزهای پیامبر در خانه ام سلمه بوده اینها معنا دار است روشنگری های ام سلمه پس از پیامبر بر پایه همین سفارشات روز آخر است در شورش مردم بر ضد عثمان ام سلمه نزد عثمان رفت و او را نصیحت کرد عثمان هم گفت باشد قبول می کند نصیحت های ام سلمه را عهد بست پس از کشته شدن عثمان هنگامی که عایشه با همراهی طلحه و زبیر بر علی شوریدند ام سلمه به حمایت امیر المومنان مردم را فرا خواند آمد با عایشه صحبت کرد عایشه ما هردویمان بودیم یادمان است پیامبر به ما چه فرمود فرمود فتنه ها که می شود تو نباید از خانه ها بیرون بیایی و اینجا نباید مقابل علی ابن ابیطالب که هر دوی ما یادمان است که پیامبر چه سفارشاتی کردند بایستی ام سلمه به پسر خودش سلمه فرمود امروز موضع حق موضع علی است من چون پیغمبر فرموده از خانه بیرون نمی آیم من تو را همراه علی می فرستم از او حمایت کن پس از قتل خلیفه سوم هم ام سلمه نامه می نویسد برای عایشه حتی الامکان تلاش می کند اون جنگ رخ ندهد ولی متاسفانه رخ می دهد تلاش می کند جبهه امیر المومنین علیه السلام مقتدر بماند پس از مایوس شدن ام سلمه امام علی علیه السلام را از ترددی که مخالفین داشتند با خبر می کند ام سلمه اخباری را به امیر المومنین علیه السلام می رساند پسرش عمر بن سلمه را می فرستد که بعدها امیر المومنین پسر ام سلمه را والی بحرین و پس از اون والی فارس می کند و پس از شهادت امیر المومنین علیه السلام ام سلمه همچنان بر موضع ولایت روزگار سختی بوده از مدافعان امام حسن و از مدافعان امام حسین علیه السلام عزیزان من این حرف هایی که ما از تاریخ می گوییم امروز برای ما پیام دارد در کجای میدان ایستاده ایم از چه کسی طرفداری می کنیم پس از شهادت امیر المومنین علیه السلام از مخالفان سر سخت معاویه و کارگزاران او بود در ماجرای غارت بصر بن ارتاد معاویه بصر بن ارتاد را فرستاده بود تا نا امنی ایجاد کند و غارت کند اون مناطق را نامه ای نوشت برای معاویه سرزنش کرد معاویه را معاویه تروریست هایی در مکه و مدینه فرستاده بود صحابی پیامبر بود که اینها را فرستاده بود ترور کنند یکی از آنها جابر ابن عبدالله انصاری است که به خانه ام سلمه پناه آورده چه کنم ام سلمه ام سلمه گفت به نظر من فعلا کوتاه بیا جان خودت را حفظ کن معاویه یک چنین تصمیماتی داشته و چنین کارهایی را می کرده و اصحاب پیامبر را از جلو راه خودش بر می داشت این هم خیلی شیرین است حافظ اسرار مجلسی علامه مجلسی از کتاب بحارالانوار از کتاب بصائر الدرجات روایتی را نقل می کند که پیامبر پوست گوسفندی را آورد مملو بود پر بود از علوم مختلف نوشته های مختلف اسراری که آینده ها بهش نیاز داشتند فرمودند اینها را پس از من به علی ابن ابیطالب بسپار و چون امیر المومنان علی علیه السلام به طرف عراق حرکت کرد کتاب ها و سلاح ها و ودایع امامت را به ام سلمه چقدر اعتماد داشتند خود پیامبر و امامان معصوم تا پس از شهادت امیر المومنین به دست امام حسن علیه السلام بدهد هنگامی که امام حسن علیه السلام تشریف آوردند امانت ها را دادند به امام حسن حتی امام حسین علیه السلام وقتی عازم عراق بودند این را علامه مجلسی می فرماید ودایع را به ام سلمه سپردند بعد از شهادت حسین بن علی علیه السلام به پسرش امام سجاد علیه السلام بسپارند اینها نشانه های بزرگی است از بزرگی ام سلمه شیخ مفید می گوید آخرین ساعات عمر پیامبر فرا می رسد عباس عموی خود و علی را فرا می خواند پیغمبر فرمود عباس علی کدام یک از شما وصیت مرا وفا می کنید و دِین مرا می پردازید و قبول می کنید عباس امتناع کرد علی علیه السلام پذیرفت پس حضرت انگشتر و شمشیر و زره و سلاح خود را به علی می دهد و در این ساعت ها امیر المومنین ضروری می داند که از پیغمبر جدا نشود ولی در یک کاری که پیش آمد رفتند بیرون و غایب بودند پیامبر چشم باز کردند و فرمود علی را برادرم را دوستم را خبر کنید عایشه و حفظه رفتند پدر خودشان را آوردند پیامبر فرمود برادرم را خبر کنید ام سلمه رفت امیر المومنین را آورد اینجا بود که یک نجوای طولانی بین پیامبر و امیر الموممنین رخ می دهد که امیر المومنین فرمود علمنی الف باب من العلم این را ام سلمه نقل می کند پیامبر هزار باب از علم را به سوی من گشود فتح لی کل باب الف باب از هر بابی هزار باب گشوده می شد به قول آیت الله جوادی عاملی در اون ساعت پیامبر یک میلیون باب از علوم را به علی ابن ابیطالب تعلیم داده و اوصانی بما انا قائمٌ به انشاء الله امیر لمومنین فرمود در اون ساعت پیامبر به من سفارش کردند همین کاری که انجام می دهم را انجام بدهم آنگاه فرمود علی جان سرم را بر دامنت بگذار که امر خدا فرا رسیده وقتی نفسم از تن بیرون رفت به خودت بکش ثم وجهنی الی القبله اون وقت پاهای من را به سمت قبله دراز کن و کار کفن و دفن من را انجام بده و امیر المومنان این کار را انجام داد آخرین فضیلتی که از ام سلمه برای مشتاقان به اهل بیت بیان می کنم ام سلمه می گوید روزی رسول خدا مشغول استراحت بودند که امام حسین کودک و خردسال وارد شدند و بر سینه پیامبر نشستند حضرت فرمود مرحبا ای نور دیده ام و مرحبا ای میوه دلم چون نشستن حسین علیه السلام طولانی شد پیش خودم گفتم شاید پیامبر اذیت بشود بروم بچه را از سینه پیامبر بردارم پیغمبر فرمود نه تا ه روقت بخواهد بنشیند بدان که هر کس به اندازه تار مویی حسینم را اذیت کند مانند آن است که مرا اذیت کرده باشد ام سلمه می گوید من از منزل بیرون رفتم کاری داشتم وقتی بازگشتم دیدم رسول خدا گریه می کند عرض کردم ای رسول خدا خدا تو را گریان نکند چرا ناراحتی دیدم چیزی در دست دارد نگاه کردم دیدم مقداری خاک است مشتی خاک است سوال کردم یا رسول الله این چه خاکی است فرمودند ام سلمه الان جبرئیل بر من نازل شد گفت این خاک کربلاست و این خاکی است که فرزندت حسین در آن مدفون می شود ام سلمه این را بگیر این خاک را در یک شیشه ای قرار بده هر وقت که دیدی رنگ خون پیدا کرد بدان حسینم کشته شده ام سلمه می گوید بوی عجیبی می داد این خاک هنگامی که امام حسین علیه السلام به کربلا سفر کرد نگران بودم هر روز می آمدم به اون خاک نگاه می کردم تا یک روز دیدم خاک تبدیل به خون شد فهمیدم که حسین عزیز به شهادت رسیده شروع کردم به ناله کردن گریه کردن و از صبح تا شب گریستم غذا نمی خوردم خوابم برد در عالم خواب رسول خدا را دیدم که تشریف آوردند با سر و روی خاک آلود من شروع کردم خاکها را از سر و روی پیامبر پاک کردن عرض کردم جانم فدایت ای رسول خدا این گرد وغبار چیست فرمود ام سلمه فرزندم حسین را به خاک سپردم این هم قصه یک قهرمان، قصه های قهرمانان را برای دیگران تعریف کنید ما در زیارت امام رضا می خوانیم در زیارت جامعه می خوانیم خدایا مرا قصه گوی اهل بیت قرار بده بیا سهیم شویم در بازگو کردن این قصه ها خدانگهدار شما.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها