حجت الاسلام بهشتی: من هم خدمت همه عزیزان بینندگان و شنوندگان و خوانندگان متن های این برنامه تهنیت می گویم به ما هم فرمودند یکی از آداب غدیر همین تهنیت گویی است و برای سلامت و قبولی زیارت زائران بیت الله الحرام دعا می کنیم همین جا برای امید خودمان این نکته را عرض می کنیم برای حج دو جور دعا هست
- اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام خدایا روزی ما کن
- و اکتبنا من حجاج بیتک الحرام خدایا ما قسمت مان نشد ولی نام ما را در اون لیست بنویس معلوم است شدنی است که به ما گفتند در دعا انشاالله ما در ثواب زیارت آنها و حج اونها شریک شویم
ملایی: الهی آمین خیلی متشکرم حاج آقا از این نکته ارزشمند و دعای خیلی خوب با نام امیر المومنین علی علیه السلام برویم بحث امروز را خدمت تان باشیم گفت که
هر آنجایی که غم شد بر دلت غالب بگو آهسته با خود یا علی ابن ابیطالب
حجت الاسلام بهشتی: شخصیت ها قهرمانان شاگرد اول های تاریخ بشر هستند همیشه با سربلندی نام اونها برده می شود نیرو بخش هستند و امید بخش هستند بعضی هایشان خیلی شهرت دارند و بعضی گمنام هستند در برنامه امروز یک پیشه ور ساده ای که شده عارفی والا مقام مقداد ابن اسود که برخی می گویند ایرانی هم بوده از افتخارات ما ایرانیان هست ما وقتی دنبال قهرمان می گردیم گاهی وقتها در بازار است یک آهنگر و یک خیاط شیخ رجبعلی خیاط علما را تحت تاثیر خودش قرار می دهد این قصه نقل شده مال همین اواخر هست که عالمی در حوزه نجف چله میگرفت برای دیدار امام زمان علیه السلام مسیر سهله می رفت و شبها بیدار می ماند به او پیغام دادند دنبال چی هستی گفت می خواهم امام زمان را ببینم آدرس یک آهنگر را دادند گفتند فردا برو بازار آقا اونجا نشسته رفت آهنگری را پیدا کرد دید امام اونجا نشسته، نشست به تماشا یک پیرزنی آمد و قفل خرابی را آورد بفروشد گفت من مریض دارم و محتاج هستم این را از من سه درهم یا سه شاهی مثلا می خواهند بخرند مرد آهنگر گفت نه مسلمان باید انصاف داشته باشد این هشت شاهی می ارزد چرا با بی انصافی به تو گفتند سه شاهی حتی اگر تعمیر کنند ده شاهی می خرند اون را به هشت شاهی خرید و رفت امام علیه السلام به این عالم فرمود شما مثل این آهنگر بشوید ما می آییم دیدنتان ببینید پس قهرمانان را چه بسا می شود در بازار پیدا کرد یک پیشه ور ساده رئیس صنف میوه فروش ها بوده اینجا دارد تمار خرما فروش ولی میوه فروش بوده و خربزه می فروخته و بقیه میوه ها و چون خوب حرف می زده به نمایندگی از صنف هم صحبت می کرده پیامبر را دیده ولی اولین دیدارش با امیر المومنان علی علیه السلام در کوفه است یکی از مزدهایی که خدا به این عارف پیشه ور داده فرزندان صالح است شش تا پسر خدا بهش داده تمام از راویان حدیث و از دانشمندان و امام چهارم امام پنجم و امام ششم هم خود میثم و هم بچه هایش را می فرمایند ما به شما علاقه داریم.
عمران، شعیب، صالح، محمد، همزه و علی به قول قرآن آیۀ 34 سوره آل عمران می فرماید ذریۀٌ بعضها من بعض بچه ها یکی بهتر از دیگری وقتی از خاندان آل عمران و آل ابراهیم خداود تجلیل می کند این نسل صالح چیزی است که ما با سوز و گداز از خدا بخواهیم روزگاری که نیستیم اونها باید دعا گوی شما باشند حدیثیداریم که صد نسل گذشته باشد هر نسلی اگر 25 سال حساب کنیم دو هزار سال گذشته یکی از دودمان شما خدمتی عبادت کند یک نسخه از پاداش او به حساب شما واریز می شود زیاد به نسل تان دعا کنید صد نسل اگر گذشته باشد مثلا معلم است مربی است و خیر است هر کار خیری که می کند یک نسخه از اون به حساب پدر و مادرش واریز می شود این حدیث را هم مردم می دانند ولی باز باید ببینیم خداوند چند چیز را در چند چیز پنهان کرده خوشنودی اش را در طاقت و خشمش را در معصیت و استجابت را در دعا و ولی اش را بین مردم ما به ظاهرها ممکن است نگاه کنیم و به لباس ها ممکن است نگاه کنیم به درآمدها نگاه کنیم و به اتومبیل ها نگاه بکنیم چه می دانیم پشت این پرده چه خبر است فرمود هیچ کس را کوچک حساب نکن چه بسا او ولی خدا باشد قرآن کریم گاهی وقتها به جای ستایش از یک نفر از یک خانواده ستایش می کند ان الله اصطفی آدم و نوحاً و بعد آل ابراهیم چقدر خوب است ما همچین خانواده ای را هدف قرار بدهیم کل اعضای خانواده ما مورد پسند خدا باشد و آل عمران خاندان عمران یکی از پسران میثم شعیب هست از اصحاب امام صادق علیه السلام پسر دیگر صالح از اصحاب امام باقر علیه السلام و پسر دیگر عمران از اصحاب سه امام است امام چهارم امام پنجم و امام ششم امام باقر علیه السلام به صالح فرزند میثم فرمود من به شما و پدرتان علاقه دارم این گونه کلمات میزان اعتبار اون شخص را می رساند میثم کی بوده؟ این شخصی که به ظاهر یک میوه فروش است اما در دل چند امام جا باز کرده اولین دیدار حضوری با امام علیه السلام امیر المومنین در دوران خلافت امام در کوفه بوده حضرت سرنوشت میثم را از پیامبر شنیده بود پرسید نامت چیست گفت اسلم امام فرمود از رسول خدا شنیدم که پدرت نام تو را میثم گذاشته بوده به همان نام برگرد گفت چشم، اطاعت می کنم گفت خدا و رسول و امیر المومنان راست گفتند این آغاز شاگردی میثم است امیر المومنین در نهج البلاغه می فرماید این دلها مثل ظرف هاست بعضی اش بزرگ است و جا زیاد دارد حضرت تشخیص داد میثم خیلی ظرفیت دارد شروع کرد بهش آموزش دادن حتی گاهی می آمد در بازار در مغازه میثم می نشست که نکته ای به میثم یاد بدهد حتی شده گاهی میثم کاری داشته رفته سراغ کارش امام ایستاده اونجا برای فروش خرما و یا میوه خیلی رابطه صمیمی است خیلی صمیمی است از جمله چیزهایی که خدا به میثم یاد داده علم تفسیر قرآن یعنی بالاترین علم امام رضا علیه السلام از قول جدش امیر المومنان این را فرموده از من درباره قرآن سوال کنید به خدا سوگند آیه ای در شب یا روز در مسیر و یا در شهر نازل نشد مگر اینکه پیامبر تاویل اون آیه و تفسیر اون آیه را به من یاد داده کسی نداریم در تاریخ اسلام چنین ادعایی کرده باشد یک کسی پرسید آیاتی که شما غایب بودی چی؟ نبودی اونجا آیه نازل شد حضرت فرمودند که پیامبر حفظ می کردند اون آیات را وقتی خدمتشان می رسیدم می فرمودند امروز که نبودی این آیات نازل شده و آیات را به من تعلیم می دادند و تفسیرش را من تفسیر کل قرآن را در سینه دارم حالا این تفاسیر را نشسته برای میثم تعریف می کند که بعدها میثم به صورت کتابی از خود به جا گذاشته فرزندانش اون میراث را نگهداری می کردند پس از جمله مؤلفین قرن اول یکی میثم تمار است یک میوه فروش شده مفسر قرآن چرا؟ چون زمینه دارد ظرفیت دارد دیگر امیر المومنین چی بهش یاد داده؟ ما در بین امامان دوازده امام بیشترین امامی که پیشگویی از آینده کرده امام اول است یعنی حتی کسی می خواهد راجع به مهدویت پیشگویی های درست را بخواند باید برود سراغ امیر المومنین یک علمی است به نام منایا و بلایا که پیشگویی های آینده آینده های نزدیک و آینده های بسیار دور حتی فرمودند قبل از وقوع قیامت اینها رخ خواهد داد اینها هم که از اسرار هست و کسی که یاد می گیرد اجازه ندارد برای کسی نقل کند بیشترش را امام به میثم یاد داده یعنی یک ظرفیت می خواهد یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام گفت ای پسر پیامبر از اون چیزهایی که مولا به میثم یاد داده شما هم به ما یاد بدهید حضرت فرمود در نگهداری اش قدرت دارید حفظ کنید اون اسرار را؟ شما من حرف بهتون می زنم که حفظ کنید هنوز به خانه نرسیده برای چند نفر گفتید میثم یک چنین قدرتی داشته.
امیر المومنین خیلی او را دوستش داشته یعنی این کلمه دوستت دارم چند امام به میثم این کلمه را گفتند حالا به قول حاج آقای قرائتی می فرمود در حرم امام رضا یک کسی به من گفت امیر المومنین اسم مالک اشتر می آمد کیف می کرد حالا امام زمان اسم شما می آید کیف می کند؟ ما اینطوری باید فکر کنیم ظاهر مان و باطن مان و تبلیغ مان و مطالعه مون یک جوری هست که امام زمان لذت ببرد از کار ما ما وقتی می گوییم الگو یعنی الان می خواهم سرمشق بگیریم نمی خواهیم میثم را تعریف کنیم پرونده اش را بگذاریم کنار نه خودمان می خواهیم شبیه میثم شویم یک کاری کنیم که امام زمان اسم ما برده می شود و تصویر ما را می بیند لذت ببرد یکی از دوستانش را مردم ما می شناسند کمیل ما هنوز در قهرمانان توحید کمیل را نگفتیم به اتفاق هم می رفتند نیایش های امیر المومنین را تماشا می کردند یک کتاب پر صفحه هست به نام صحیفه علوی مجموعه دعاهای امیر المومنین تقریبا اندازه مفاتیح است یعنی امیر المومنین قهرمان قهرمانان بود در بُعد توحید چه می کرده تماشایی بوده خدا رحمت کند حاج سید مهدی طباطبایی ما رفتیم پای منبرش این قصه را تعریف کرد که در جنگ صفین یکی از یاران امیر المومنین یکی از دوستانش را دید در لشکر معاویه هستند صدایش زد با یک چشمکی گفت تو اونجا چه می کنی گفت من شنیدم علی نماز نمی خواند ببینید رسانه چه می کند رسانه می تواند یک کسی که در عالم نماز خواندنش نظیر ندارد بی نماز جلوه بدهد این کار رسانه است
ملایی: او که معنی نماز است
حجت الاسلام بهشتی: حدیث داریم بعلیٍ قامت الصلات نماز به علی برپا داشته شده این نفر گفت که می خواهی نصف شب قرار بگذاریم ببرمت سنگر فرماندهی ضجه های علی را در حال عبادت بهت نشان بدهم؟ هماهنگ کرد با افراد و این را آورد نصف شب نه نماز خواندن امیر المومنین عبادت مستحب حضرت را نشان داد شب زنده داری اینها مظلومیت امیر المومنین است حالا این دو نفر میثم و کمیل رفتند تماشا رفتند در مسجدی حضرت به صحرا رفتند و بعد به مسجد رفتند و نماز خواندند و دست هایشان را به دعا بلند کرد و بعد به سجده رفتند صد بار العفو العفو العفو بعد حضرت بلند شدند و به میثم یک خطی کشیدند روی زمین فرمودند از اینجا جلوتر نیا از اینجا من اجازه نمی دهم من کار خصوصی دارم با خدا میثم می گوید اول اطاعت کردم بعد دیدم آقا دشمن زیاد دارد ممکن است ترور کنند من ناشنوی کردم و رفتم دیدم آقا یک چاهی پیدا کردند سر در چاه گذاشته ناله می کند یک وقت احساس کردم من اون نزدیکی ها هستم پرسیدم کی اونجاست گفتم من احساس خطری ممکن است متوجه شما باشد آمدم به حضرت فرمودند که نشنیدی حرف های من را تا حالا گفتم نه فرمود برای کسی تعریف نکن حالا چه می گذشته بر قلب امیر المومنین در اون روزگار پر غوغا این را کسی مثل علامه امینی می فهمد که وقتی وارد حرم می شود از همان جا یکسره گریه می کند و السلام علیک ایها الاول المظلوم بعد حضرت به میثم اشعاری را برایش خواندند که فارسی ترجمه اش این می شود در سینه ام اسراری است که هر گاه فراخنای سینه ام احساس تنگی می کند زمین را با دست خود می کنم و راز دلم را با زمین می گویم گیاهانی که می رویند سخنان مرا با خود همراه دارند دو بیت شعر حضرت فرموده معنایش این است یک بار میثم در مدینه آمد خدمت ام سلمه همسر پیامبر که پیامبر فرمود بعد از خدیجه بعد از سلمه ام مسلمه و اهل بهشت است ام سلمه گفت حسین علیه السلام پیوسته تعریف تو را می کند میثم امام صادق علیه السلام به میثم درود می فرستاد و به فرزندش، فرزند میثم از امام صادق علیه السلام حدیث خواست حضرت فرمود چرا از پدرت یاد نگرفتی گفت من خیلی کوچولو بودم یعنی امام توقعش این بوده که احادیث پدر به نسل بعد منتقل بشود
ملایی: ویا شاید یادآوری کرده به پسر و دیگران
حجت الاسلام بهشتی: پدر چه منزلتی داشت
ملایی: ببینید یکی از چیزها و پدیده های مهم در جهان مرگ است خیلی از خبرنگارها یا مثلا بازیگرها از من می پرسند مرگ در ذهن شما چی است؟ قرآن کریم به یهودی هایی که ادعا می کردند می فرماید فتمنوا الموت ان کنتم صادقین اگر راست می گویی آرزوی مرگ کن چون انسان ماندگاری را دوست دارد مگر به جهان دیگری معتقد باشد که اونجا را از اینجا با صفاتر و بهتر و بزرگتر ببیند حالا من مثلا گاهی به خودم می گویم که اگر بهت بگویند حاضری امشب بمیری؟ امشب که والله قول دادیم عید غدیر بچه هایمان میخواهند عروس و داماد بشوند حاضر نیستم اون وقت میثم از زبان امیر المومنین علیه السلام شهادت قطعی خودش را شنیده عاشق است اهل بیت ما مرگ را اینطوری توصیف کردند من نمی رسم همه اش را بگویم پنج الی شش تایش را بگویم مرگ مثل بوئیدن گل است مرگ مثل رفتن به حمام و بیرون آوردن لباس های چرکین و شستشوی تن و پوشیدن لباس های فاخر است مرگ مثل باز شدن درب قفس و پر کشیدن پرنده به فضای باز است مرگ مثل گذشتن از پل است مرگ به زیبایی گردنبند بر سینه اینها را رهبران ما نگاهشان به مرگ این بوده امیر المومنین فرمود برای من مرگ دوست داشتنی تر از سینه ی مادر برای طفل است این ها را امیر المومنین یاد داده به میثم که وقتی سرگذشتش را برایش تعریف می کند نمی ترسد
حجت الاسلام بهشتی: نوع مرگش و زمانش همه را می گوید مرگ سرخ و مرگ با افتخار حضرت یک درختی را نشان داده فرمود به این درخت تو را آویزانت می کنم بیشتر روزها می آمد کنار اون درخت دو رکعت نماز می خواند درختی که قرار است سالها بعد چقدر فاصله است بین امیر المومنین شهادت میثم 22 ذی الحجه سال شصت هجری به شهادت رسید یعنی هشت روز مانده به محرم، محرم سال 61 است یعنی جانبازی برای او یک کیف و لذت است میثم چنین کسی بوده شغلش میوه فروش یک پیشه ور ساده آیت الله العظمی هم نبوده ولی خدا یک ظرفیت هایی در ما انسان ها قرار داده اگر بتوانیم استفاده کنیم می شویم مثل میثم نمی ترسد از مرگ امام به میثم فرمود چه خواهی کرد آن روز که فرزند ناپاک بنی امیه، ابن زیاد از تو بخواهد که از من تبری و بیزاری بجویی چیکار می کنی؟ میثم گفت به خدا سوگند چنین کاری نمی کنم امام فرمود در این حالت تو را به دار می آویزند میثم گفت صبر و بردباری می کنم و این در راه خدا چیزی نیست ابراهیم به اسماعیل فرمود اسماعیل انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تراه اسماعیل هم درجه یک و پرورش یافته همین ابراهیم گفت المات المر ستجدنی انشاء الله من الصابرین صبر می کنم هزاران هزار سال حاجیان می آیند همان مسیری را که این پدر و پسر رفتند و مرور می کنند این یعنی توجه به قهرمانان من یک وقتی فکر می کردم من هم یک بار بیشتر حج قسمتم نشده اونجا همه جا حرف خداست ولی نمادها، نمادهای سه نفر است ابراهیم و اسماعیل و هاجر فیه آیاتٌ بینات مقام ابراهیم یعنی درسته ما لبیک می گوییم عشقبازی با خدا می کنیم دعای جوشن می خوانیم ولی یاد می گیریم از ابراهیم صد درصد تسلیم شیطان به هاجر گفت که می دانی ابراهیم پسرت را کجا می برد؟ گفت کجا؟ گفت می برد قربانگاه هاجر از شیطان پرسید برای چی؟ گفت می گوید خدا گفته هاجر گفت راست می گوید دیگر خدا گفته این است این را خدا بزرگش می کند می آورد کنار کعبه یک نیمدایره هست کنار کعبه حالا هر کی طواف می کند دور این مادر و پسر هم باید بچرخد یک متر و نیم تقریبا فاصله است من نگاه کردم در فقه شافعی و مالکی و حنبلی و حنفی طواف از این فاصله باطل است
ملایی: یعنی طواف از فاصله بین حجر اسماعیل اون فاصله ولی حتما همه حاجیان طبق فتوای همه فرق اسلامی باید اون قبر مادر و پسر را هم طواف کنند دور اونها هم باید بگردند تا این قهرمانان توحید معنا پیدا کند هی می پرسد حاجی حاج آقا اینجا کجا هست قبر هاجر است میثم یک چنین کسی است صبر و بردباری می کنم
ملایی: حاج آقا یاد بازی تحسین برانگیز پرویز پور حسینی نقش میثم تمار را در مجموعه تلوزیونی
حجت الاسلام بهشتی:انصافا زیبا بازی کرده
ملایی: خیلی زیبا بود یعنی اونجایی که تصویر می کند مرگش را و می آورد جلوی چشمانش
حجت الاسلام بهشتی: من خواهش می کنم عزیزانی که برنامه را می بینند الان در فضای مجازی هست فیلم هایش نیم ساعت و یک ساعتش را من هم در این روزهای گذشته رفتم تماشا کردم خیلی تاثیر گذار است و تماشا کردم اشک ریختم حقیقتا قهرمان که می گوییم میثم قهرمان است حالا گفتگوی پایانی اش را ابن زیاد برسیم خواهم گفت
ملایی: انشاالله
حجت الاسلام بهشتی: شهادت در راه عقیده
میثم گفت که من آماده هستم برای اون روز کشته بشوم و به دار آویخته بشوم یک قدم برویم جلوتر میثم از کسانی است که حدیث غدیر را زیاد بیان می کند خوب پیامبر حدیث زیاد فرموده بعضی از احادیثشان با مخالفت های اجتماعی روبرو می شد از جمله حدیث غدیر ما اگر زنده باشیم در ماه صفر زندگی نامه جابر ابن عبدالله انصاری را خواهیم گفت جابر مسافرت زیاد می رفت هر جا می رفت می گفتند یک حدیث بگو از پیامبر حدیث غدیر را یعنی در روزگاری که حق در انزوا قرار می گیرد و هزینه دارد اون هزینه را بعضی می پردازند میثم از اونهاست که حدیث غدیر را زیاد نقل می کند.
صالح یکی از فرزندان میثم می گوید یک روزی پدرم در بازار می رفت به اصبغ بن نباته او هم یکی از قهرمانان است خواهش می کنم از بینندگان دعا کنند ما این برنامه را تا صد تا برسانیم و حادثه پیش نیاید و توفیقش باشد و سلامت باشیم بتوانیم یک بسته صد تایی از قهرمانان الان پانزده الی شانزده تا را گفتیم
ملایی: یک بخشی اش می شود صدر اسلام و یک بخشی اش می شود تا غیبت، صد تا زمان غیبت انشاالله.
حجت الاسلام بهشتی: اصبغ بن نباته برای میثم این حدیث را گفت تازه شنیدم یک حدیث شگفت آور از امیر المومنان که فرمود حدیث ما اهل بیت خیلی سنگین است خیلی دشوار است میثم می گوید نفهمیدم معنایش را رفتم امام را پیدا کردم پرسیدم منظورتان چی است؟ حضرت فرمودند که بنشین ای میثم آیا هر صاحب دانشی می تواند اون علم را حمل کند؟ می داند از نظردانش می داند ولی زیر بار نمی رود بعد قصه غدیر را تعریف کردند پیامبر در غدیر برای یکصد هزار نفر فرمود من کنت مولاه فعلیٌ مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره خوب اینها فهمیدند ولی حمل نکردند امانت داری نکردند کتمان و سکوت کردند این است معنای حدیث ما مستصعب و دشوار است و حملش سخت و مسئولیت آور است پس بشارت باد به شما امام به میثم می فرماید که آن چه پیامبر فرموده شما حمل کردید الان از زبان تو حدیث غدیر بازگو می شود متعهد ماندید خداوند به شما امتیازی می بخشد که به فرشتگان و رسولان نداده بدون پروا می آید حقانیت ما را بیان می کند خوب ویژگی هایی دارد میثم اولین ویژگی سخنوری است سخنوری یکی از الطاف الهی است قرآن کریم در آغاز سوره الرحمان می فرماید بسم الله الرحمن الرحیم الرحمان علم القرآن خلق الانسان علمه البیان خوشا به حال کسانی که یک بیانی دارند می توانند آشتی ایجاد بکنند و می توانند حق را واضح بیان کنند و می توانند دلها را به سمت خودشان جذب کنند این لطف خداست می توانند مدافع مظلومی باشند و مدافع یا مقابل یک ظالمی بایستند این بیان از لطف های الهی است حتی همانطور که عرض کردم رئیس صنف میوه فروشان بوده یک وقتی شکایت داشتند از حاکم میثم را جلو فرستادند بیانش خوب بوده آمد پیش ابن زیاد شکایات میوه فروشان که در بازار این مشکلات را دارند خود میثم گفته ابن زیاد با شنیدن گفتارم به شگفتی افتاد به سکوت فرو رفت همین باعث شد که کینه ای از من به دل بگیرد چون می دانست من از یاران امیر المومنین هستم ویژگی اول.
- مفسر قرآن بودن تفسیر قرآن را خود قرآن در آیۀ 44 سوره نحل بر عهده پیامبر گذاشته می فرماید و انزلناه الیک الذکر ذکر یکی از اسم های قرآن است ای پیامبر ما ذکر را بر تو نازل کردیم لتبین للناس ما نزل الیهم تو باید این کتاب را تفسیر کنی و بر اساس تعالیمی که ما به تو یاد دادیم و لعلهم یتفکرون خود مردم هم باید اندیشه کنند خدا رحمت کند شهید مطهری در کتاب امامتش این دانستنی را پیامبر به امیر المومنین منتقل کرد امیر المومنین به فرزندان معصومش این علم حقیقی تفسیر قرآن نزد اهل بیت است هر کس که ظرفیتی داشت امام به او یاد می داد از جمله میثم پس تفسیر قرآن در سینۀ پیامبر و بعد منتقل شده به ائمه تا در روزگار ما عالمانی که تفسیر قرآن می گویند و می نویسند و ابن عباس خودش مفسر قرآن است الان در تفاسیر داریم ابن عباس این را گفته یک روزی میثم را دید می دانست میثم یک مطالبی دارد که حتی ابن عباس هم نمی داند قلم و کاغذ دست گرفت گفت میثم بگو دارم می نویسم میثم هم لابه لای گفته هایش بعضی از پیشگویی های آینده را گفت ابن عباس گفت دیگر نمی نویسم اینهایی که تو می گویی هنوز رخ نداده میثم گفت حالا شما بنویس تو خواهی بود اون روزها اگر دیدی درست در آمد نوشته ها را نگه دار چون ابن عباس می خواست پاره کند نمی خواست نگه دارد گفت شما نگه داری اگر دیدی درست در آمد نگهداری کن وگرنه پاره کن یعنی میثم ازچنین جایگاهی برخوردار است راوی حدیث است بخش بزرگی از معارف اسلام در قالب حدیث به ما عرضه شده این را هم همین جا عرض بکنیم که بعضی ها یک موضوعی مطرح می شود می گوید حاج آقا کجای قرآن است منظورش این است که اگر در قرآن نیست ما قبول نداریم در حالی که جواب ما اسلام یک بسته است قرآن کتاب خدا و حدیث سنت پیامبر و معصومین و اجماع یعنی اتفاق علمای زمانه و عقل این بسته ی چهار قسمتی را ما می گوییم اسلام وگرنه حالا همین نمازی که ما می خوانیم کجای قرآن است اصل نماز هست اقیموا الصلاۀ چند رکعت است یعنی بخواهم قرآنی نماز بخوانیم نمی توانیم چند رکعت است نمی دانیم چه چیزهایی نماز را باطل می کند نمی دانیم جزئیاتش در سنت است چگونه وضو بگیریم در سنت است قرآن یک کلی گفته از سنت استفاده می کنیم
ملایی: همین چهار موردی که پایه استنباط علمای بزرگوار است احکام و فقه
حجت الاسلام بهشتی: دشمن هم زیرک و هوشمند است می آید یک حرفی را در فضای مجازی می اندازد که حجاب آیه دارد پرسشی می گوید نمی گوید ندارد بچه من و این و آن هم می گویند عجب نمی دانستیم این آخوندها کلاه سر ما گذاشتند حجاب هجده تا آیه دارد گاهی هم یک موضوعی ممکن است آیه نداشته باشد ولی در سنت آمده پیامبر فرموده و ائمه فرمودند نمی توانیم بگوییم چون در قرآن نیست راوی حدیث است یعنی علاوه بر تفسیر قرآن میثم راوی حدیث است و بچه هایش هم احادیث پدر را گردآوری کردند و نگهداری می کردند دانای اسرار است و از جمله حوادثی که در آینده رخ خواهد داد بنی امیه چیکار خواهند کرد حتی میثم می دانست چه زمانی و چگونه به دست چه کسی کشته می شود نوع کشته شدن خودش را از امیر المومنین که حالا خواهیم گفت زمان زیادی نداریم تا می رسیم به روزهای آخر یا ماههای آخر عمر میثم پس از شهادت حضرت مسلم بن عقیل که چند روز پیش بود در روز عرفه ابن زیاد میثم و مختار و جمعی را در همان فیلم مختارنامه هم بود دستگیر کرد و به زندان انداخت در زندان میثم به مختار می گوید که تو آزاد می شوی ما را می کشند ولی تو آزاد می شوی همین آدمی که ما را به زندان انداخته به دست تو کشته خواهد شد اینها پیشگویی هایی است که می گوید من از امیر المومنین شنیدم و مختار هم باور می کند مختار در آینده اش همه اش در حافظه اش هست که میثم چنین اخباری را دارد و من برای ماموریتی آفریده شدم و اون مبارزه با قاتلین امام حسین علیه السلام زنی است به نام جبله ی مکی می گوید از میثم تمار شنیدم که می گفت این امت پسر دختر پیامبر شان را در دهم محرم می کشند و دشمنان خدا اون روز را جشن می گیرند این خانم می گوید من این را از میثم شنیدم بعد گفت این واقعه قطعاً رخ خواهد داد مولایم امیر المومنین مرا آگاه کرد او به من فرمود بر حسین همه چیز خواهد گریست حتی حیوانات بیابان و ماهیان دریا و زمین و آسمان و خورشید و ماه و ستارگان و آدمیان و جنیان آنگاه میثم گفت ای جبله بدان که حسین به علی سرور شهیدان در قیامت هست و یارانش بر شهیدان دیگر برتری دارند و هر وقت دیدی نگاه کردی خورشید به سرخی می گراید تابش خورشید مثل خون شده قرمز شده بدان اون لحظه ی شهادت سید الشهداست جبله می گوید یک روز از خانه بیرون آمدم به دیوارها نگاه کردم دیدم همه خون رنگ هستند تابش آفتاب سرخ رنگ همان جا داد زدم که الان حسین را کشتند این ها اسراری است که در سینۀ میثم است روزی میثم در مجلس بنی صدر، بنی صدر از قبیله ی حبیب ابن مظاهر است جمعیتی بودند بنی صدر با حبیب ابن مظاهر نشسته بودند اختلاط می کردند در پایان دیدار حبیب ابن مظاهر این را گفت که همه متعجب شدند پیرمرد خربزه فروشی را می بینم که در راه دوستی خاندان اهل بیت او را به دار می آویزند و شکمش را می درند و میثم در جواب گفت من هم گویا مرد سرخ رویی را می شناسم برای فرزند یاری فرزند دختر پیامبر قیام می کند کشته می شود و سرش در کوفه گردانده می شود صد درهم جایزه می گیرد اینها اصراری است که مولا امیر المومنین به کسانی که ظرفیت داشتند عنایت کرد دیری نگذشت میثم دیگر رسید به روزهای آخر شنیده بود که امام حسین علیه السلام در راه کربلاست دنبال امام حسین علیه السلام می گشت که ابن زیاد به مامورها اون مامور عریف اسمش است گفت با صد نفر برو این آدم را دستگیرش کن دستگیر نکنی خودت را می کشم یعنی اینقدر دلهره دارند و اینقدر برایشان مهم است این میثم که یک کلمه حرف بزند موج می اندازد دستگیرش کردند آوردند خیلی از جاها را من نمی رسم جزئیاتش را تعریف بکنم ولی اون گفتگوی این قهرمان را با ابن زیاد بخواهم بگویم و یاد کنم از علمایی که در زندان های ستمشاهی مثل آیت الله سعیدی و آیت الله غفاری یا شهید عزیز حججی داشتند می بردند سر از تنش جدا بکنند بدون اینکه خودش را ببازد اینها قهرمان توحید هستند
ملایی: حاج آقا چقدر زمان می خواهد که این گفتگو را مرور کنید؟
حجت الاسلام بهشتی: فکر کنم سه چهار دقیقه اگر کمتر است مختصرتر بگویم
ملایی: میشه در یکی دو دقیقه
حجت الاسلام بهشتی: چشم، عرض به خدمت شما اولین حرفی که ابن زیاد زده گفته این مرد ایرانی چی می گوید ابن زیاد ازش پرسید پروردگارت کجاست مثل فرعونی که از حضرت موسی می پرسید گفت در کمین ستمگران که تو یکی از آنها هستی یعنی دنیایی از غیرت و شجاعت ابن زیاد گفت با اینکه عرب نیستی عربی خوب حرف می زنی به من خبر دادند که تو با ابوتراب رابطه خیلی نزدیک داشتی گفت آری ابن زیاد گفت باید از علی تبری بجویی و بیزاری بجویی میثم گفت علی علیه السلام به من خبر داد ه که تو مرا به دار می آویزی و از زبان من اینقدر به ستوه می آیی که زبان مرا قطع می کنی ابن زیاد گفت یک کاری می کنم که پیشگویی های مولای تو دروغ از آب در بیاید دستور داد به همان نخلی که امیر المومنین نشان داده بود آویزانش کردند همان بالای نخل دست قطع شده و پای قطع شده از فضائل امیر المومنین بگو از حقائق اسلام بگو مردم مرا رها کنید و دست و پایم را ول کنید بیایید حقایق اسلام راب شنوید آخرش مجبور شد ابن زیاد گفت زبانش را قطع کنید
ملایی: و شد آن پیش بینی
حجت الاسلام بهشتی: بله یک جمعی از مردان و همسرش و بعضی از بانوان آمدند نمی گذاشت ابن زیاد اینها را به خاک بسپارند تا چند روز همینطور بدنهای مطهرشان اینها شبانه آمدند مامورها خوابشان برده بود الان قبر مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و میثم نزدیک هم هست
ملایی: رحمت خدا بر میثم تمار
حجت الاسلام بهشتی: یک جاهایی توی مملکت ما مثل اکثر نام های نورانی که به کوچه و خیابان هایمان اعتباری بخشیده نام شهدا و نام شخصیت ها مثلا بزرگراه شهید همت در تهران و یا مثلا فرض کنید خیابان شهید سعیدی در قم و یا هر جایی به اسم این قهرمانان توحید اولا نامگذاری بشود و بعد اگر شده حرمت نامشان را داشته باشیم مثلا میدانی هست به اسم میثم تمار آقا تاکسی می خواهی سوار بشوی کجا می روی؟ میثم میثم پایین و بالا میثم تمار و بعد مطالعه کنیم اینها را بشناسیم الان بچه مون را بپرسیم الان امتحان کنیم و از بچه هامون بپرسیم
ملایی: خدا حفظ کند آقای سازگار تخلصش میثم است یا غلامرضا سازگار نخل میثم از بچه هایمان همین الان سوال کنیم کی می شناسد و چقدر می شناسیم ادای دین کنیم و رحمت خدا به شما آقای بهشتی که این بحث قهرمانان توحید را برایمان دارید.
دو تا مطلب، مطلب اول اینکه اگر دوست دارید در اطعام عید سعید غدیر خم با برنامه خودتان سمت خدا مشارکت کنید عدد 110را به 20000303 پیامک کنید جزئیات بیشتر اگر می خواهید این مطلب دوم است ما در صفحات و کانال خودمان و صفحات مجازی اطلاعات بیشتری را می گذاریم از جمله همین بحث اطعام را عضو کانال های ما بشوید اگر نیستید گوشی تون را الان دستتان هست عدد هشت را ارسال کنید به این سر شماره که من می گویم رفقا برایتان پیوند و عضویتش را می فرستم عدد هشت را بفرستید به 300001515 عضو کانال ما بشوید محضر قرآن کریم شرفیاب می شویم آیات پایانی سوره مبارکه صاد و آیات اول تا پنجم زمر صفحه 458 با یک صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
( قرآن کریم صفحه 458 سوره مبارکه صاد آیات اول تا پنجم)
ملایی: ثواب تلاوت این آیات و آیات قرآن که در ادامه این روز و شب خواهیم خواند تقدیم به جناب میثم تمار قهرمان توحید سی چهل ثانیه زمان و حاج آقای بهشتی
حجت الاسلام بهشتی: دو نکته را می خواهم عرض کنم روز غدیر خم زیارتی راکه امام هادی علیه السلام به ما یاد داده و پنجاه آیه قرآن در فضیلت امیر المومنان در آن گنجانده ازش غافل نشویم امام علی در آئینه قران و دوم از عیدی دادن عزیزان دیگر هم روزهای قبل فرمودند و من هم تاکید می کنم امام رضا علیه السلام پنج عیدی را پیشنهاد کردند اول عطریات و دوم انگشترجات سوم پوشاک و چهارم غذا و پنجم پول نو هر کس به نسبت عشقش و سخاوتش سهیم کند خودش را از خانواده شروع کنید زن و شوهرها به هم ووالدین به بچه ها و تا موجش به همسایه هاو دیگران برسد
ملایی: خدا حفظ کند حاج آقای فرحزاد پارسال یک همچین موقع هایی برنامه داشتیم سلام می کنیم به شما استاد اگر می بینید و می شنوید. گفت آقای ملایی من عیدی می دهم شما هم قول بده عید غدیر حتما عیدی بدهید وعده روی آنتن خدا حفظ کند هر کس عیدی بدهد شما عزیزان بیننده و شنونده ازتون متشکرم که همراهی فرمودید تا این لحظه برویم محضر آقایمان امیر المومنین سلام الله علیه بفرمایید اللهم صل علی علی ابن ابیطالب.