اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1404-03-15-قهرمانان توحید (حضرت مسلم)

حجت الاسلام بهشتی

معرفی برنامه

حجت الاسلام بهشتی: پشتوانه انقلابیون جهان تا انقلاب امام مهدی علیه السلام که به شدت انقلابیون محتاج امید و نیرو هستند در این برنامه مسلم بن عقیل پیشاهنگ نهضت کربلا قبل از هر چیز این را باید بگوییم همه پیامبران اون هدف اصلی شان استقرار حاکمیت خدایی بوده قران کریم می فرماید و لقد بعثنا فی کل امۀ رسولاً ان اعبدوا الله در همه امت ها ما کسی را فرستادیم که دعوتش به بندگی و پرستش خدا بود منتهی مزاحم هایی وجود داشتند که قرآن اسمش را گذاشته طاغوت ماموریت دوم پیامبران واجتنبوا الطاغوت مبارزه با طاغوت ها و سرمایه داران و قدرتمندان و متظاهران تا رسید به اسلام آخرین و بزرگترین فرستاده خدا پیامبر عزیز اسلام هم پس از بیش از بیست سال با لشکری ده هزار نفره مکه را فتح کرد و حاکمیت دینی استقرار پیدا کرد ولی خوب دشواری های خودش را داشت پس از پیامبر هم ماجراهایی است که همه شما می دانید تا رسیدیم به سال شصت و یک هجری مسلم بن عقیل کیست؟ فرزند عقیل که خود عقیل دومین فزرند ابوطالب است ابوطالب چهار پسر دارد هر کدام با فاصله ی سنی ده سال طالب و عقیل و جعفر و علی، عقیل پسر دوم ابوطالب و پسر عموی امام حسین علیه السلام بود از یک خانواده اهل دانش و فضیلت و تدبیر است، از همان کودکی خدا قسمتش کرد هم بازی های خوبی داشت هم سن ها و هم سالان خوبی داشت یکی از عوامل شخصیت ساز هم بازی های ما هستند چون مسلم بن عقیل فاصله سنی اش با امام حسن و امام حسین سلام خدا بر اونها باد زیاد نبوده شاید سه سال و چهار سال کودکی و نوجوانی اش را با بنی هاشمی ها گذراند شخصیتش این گونه شکل گرفت مادربزرگش فاطمه بنت اسد از نظر وراثت از یک طرف به ابوطالب و از یک طرف به فاطمه بنت اسد ابوطالب کیست؟ ابوطالب کسی است که پیامبر عزیز ما در فتح مکه درباره اش فرمود اگر همه ی مردم از نسل ابوطالب بودند شجاع بودند فرزندان شجاعی به جامعه ی انسانی تحویل داد از همین نکته ی اول این را می آموزیم که مواظب هم بازی های بچه هایمان باشیم پدرها و مادرها در چه مدرسه و باشگاه و پارکی و در چه سالنی با چه کسانی رفت و آمد می کنند آینده بچه ها در همین سال ها رقم می خورد و نکته دوم شخصیت ها که در چشم هستند مواظب نوه هایشان باشند شخصیت ها گاهی از بچه های خودشان هم غافل می شوند از نوه ها که بیشتر به دلیل تراکم کاری و اشتغالاتی که دارند غافل از اینکه دشمن روی نوه های شخصیت ها سرمایه گذاری می کند پدر بزرگ یک عالم و مسئول در آمریکا علیه انقلاب حرف می زند مادر بزرگ چادری و محجه نوه بد حجاب در آلمان و انگلیس پرسه می زند اینها مال غفلت های ماست مخصوصا شخصیت ها مراقب نسل ها باشند یک نسل خوبی به جا بگذارند ابوطالب این درس را به ما داده بیشتر شهدای کربلا مال نسل ابوطالب هستند یک نسل پر ثمر و یک سرمایه گذاری پر قدر از خودش به جا گذاشت تا می رسیم به ازدواج مسلم بن عقیل، قرآن کریم در سوره نور آیه 26 می فرماید و الطیبات للطیبین دختران پاک برای پسران پاک، و الطیبیون للطیبات پسران پاک برای دختران پاک به خواستگاری دختر عمویش یعنی دختر امیر المومنین آمد شد داماد امیر المومنین امیر المومنین دختری دارد به نام رقیه که به همسری مسلم بن عقیل در آمده این بانو هم یک بانوی فداکار از قهرمانان نهضت عاشوراست در کربلا حضور داشته رقیه همسر مسلم بن عقیل.

در جوانی اش در دوران خلافت امیر المومنین علیه السلام مسئولیت هایی به او واگذار شده بین سالهای سی و شش تا چهل هجری که روزگار خلافت امیر المومنین بوده در جنگ صفین وقتی امیر المومنان لشکر خود را صف آرایی کرد خیلی وقتها لشکر چند قسمت داشته جلو وسط و سمت راست و سمت چپ و عقب پنج قسمت داشته اونی که در تاریخ به ثبت رسیده برای جناح راست امیر المومنین این نفرات را به عنوان پرچمداران و فرماندهان منسوب کردند امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرزندانش و عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقیل دامادهایش این چهار نفر بر جناح راست و محمد بن حنفیه و محمد بن ابی بکر و هاشم مرقال را بر جناح چپ و مسئولیت قلب لشکر را به مالک اشتر عبدالله بن عباس و عباس بن ربیعه سپرد پس مسلم بن عقیل در دوران جوانی هم مسئولیت نظامی داشته انسان با کفایتی بوده شجاع بوده و مدبر بوده تا اینکه امیر المومنان علی علیه السلام به شهادت رسیدند خوب روزگار خودش یک بستر امتحان است خیلی ها هستند در یک روزگاری خوش می درخشند و خوب امتحان می دهند در روزگار بد نه مرود می شوند و منزوی می شوند کسانی بودند زمان پیامبر خیلی خوب بودند زمان امیر المومنین مقابل مولا ایستادند یا زمان امیر المومنین خوب بودند زمان امام حسن و زمان امام حسین علیهم السلام موضع گیری خوبی نکردند اما مسلم بن عقیل پس از شهادت امیر المومنان در روزگار ده ساله ی امامت امام حسن علیه السلام و ده ساله ی امامت امام حسین علیه السلام مثل قمر بنی هاشم یک سرباز با وفا مطیع ، در دورن امام حسن علیه السلام که سخت ترین دوران بوده تنها ترین سردار در دوران غربت امام حسن علیه السلام که بی وفایی یاران غوغا می کرد مسلم بن عقیل از باوفاترین سرداران امام حسن بوده پس از امام حسن در دوره ی ده ساله ی امام حسین علیه السلام تا معاویه زنده بود که خیلی ها معترض بودند امام حسین چرا با معاویه نمی جنگد ولی مسلم بن عقیل تابع و مطیع رهبر است تا اینکه حادثه ی کربلا پیش می آید در این روزگار بسیاری از افراد مرعوب تهدیدها شدند و یا مجذوب زر و سیم و فریفته دنیا شدند صحنه حق را رها کردند و بعضی به معاویه پیوستند و بعضی دنبال انزوای بی دردسر رفتند اما مسلم همچنان هوادار امام زمان خویش است حالا قصه ی کربلا پیش آمده خانواده ی عقیل 9 شهید تقدیم انقلاب کرده ما در روزگار خودمان زمان انقلاب اسلامی خانواده هایی داریم که بیش از یک شهید دارند در دوران دفاع مقدس خانواده پنج شهید و هفت شهید پس از دفاع مقدس در جنگ غزه خانواده 9 شهید و 10 شهید داشتیم یا در عراق صدام ملعون بعضی از خانواده هایی مثل خانواده حکیم را تعداد زیادی از اعضای آن خانواده را شهید کردند اما در دشت سرخ کربلا نداریم خانواده ای به اندازه عقیل شهید تقدیم انقلاب کرده باشد 9 شهید امیر المومنین علیه السلام از رسول خدا حدیث نقل فرموده که من عقیل را به دو جهت دوست دارم یکی به خاطر خودش و یکی به خاطر این که پدرش ابوطالب او را دوست داشت بعد فرمود علی جان فرزند همین عقیل کشته ی راه محبت فرزند تو خواهد شد چشم مومنان بر او اشک خواهد ریخت و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود می فرستند اونگاه پیامبر شروع کرد به گریه کردن تا اشک هایش بر سینه اش ریخت و فرمود به سوی خدا شکایت می برم از آنچه که خاندانم پس از من می بینند خداوند به پیامبر اسلام اینطوری فرموده بگو به مردم من از شما مزد نمی خواهم چرا یک مزد می خواهم الی المودت و القربی به خاندان و اهل بیتم محبت کنید این مزد پیامبر بود که دادم شکایت می کند پیش خدا امام سجاد علیه السلام می فرماید من هرگاه خاطره آن روزی را که روز عاشورا که فرزندان عقیل همراه پدرم حسین می افتم بی قرار می شوم اشک می ریزم و اندوهگین می شوم محمد بن عقیل جعفر بن عقیل علی ابن عقیل و عبدالله بن عقیل و عبدالرحمن بن عقیل مسلم بن عقیل عبدالله بن مسلم بن عقیل و محمد بن مسلم بن عقیل و محمد بن ابی سعید ابن عقیل این 9 نفر که بعضی شان فقیه بودند و بعضی عالم بودند با نبردی شور انگیز از این خانواده از عقیل در کربلا اون نمایش حماسه را به تصویر کشیدند یک شاعری شهدای کربلا از نسل امام علیه السلام را هفت تن و از نسل عقیل را 9 نفر شمرده و در شعرش اینطوری سروده که سبعۀ کلهم لصلب علیٍ قد اصیبوا و تسعۀٌ لعقیلی از نسل امیر لمومنین هفت نفر آسیب دیدند و حادثه دیدند در کربلا و از عقیل 9 نفر روز عاشورا بارها امام حسین علیه السلام از آل عقیل نام می برد امام این خاندان را به صبر و مقاومت توصیه می کردند و می فرمودند صبرم آل عقیل ان موعدکم الجنه ای خاندان عقیل مقاومت که وعده گاه شما بهشت است بعد نفرین می کردند به قاتلین فرزندان عقیل و می فرمودند اللهم اقتل قاتل آل عقیل خدایا قاتلین فرزندان عقیل را نابود کن.

یک فصل جدید

معاویه پس از بیست سال سلطنت استبدادی مرد پس از معاویه یزید سر کار آمد با تهدید و تطمیع بر اوضاع مسلط شد و او می خواست امام حسین علیه السلام را به زور ازش بیعت بگیرد که همانطور که شما شنیدید فرماندار مدینه امام علیه السلام را احضار کردند و امام فرمودند در روزهای آینده من موضع خودم را بیان می کنم و بعد به اتفاق خانواده خودشان مخفیانه مدینه را به قصد مکه ترک کردند سال شصت هجری بود چهار ماه امام علیه السلام در اجتماعات حاجیان که آرام آرام از شهرها می آمدند و خود را برای مراسم حج محیا می کردند نماز می خواند ند و سخنرانی می کردند و روشنگری می کردند به خصوص مردم کوفه خیلی زود واکنش نشان دادند نسبت به حسین بن علی علیهم السلام که بیعت نکرده و بایزید و اینها خیلی خوشحال بودند شروع کردند به نامه نوشتن اونها یاد حکومت چهار سالۀ امیر المومنان علیه السلام افتادند هزاران نامه و طومار با امضای چهره های معروف شیعه از عراق به مکه می آمد امام علیه السلام تصمیم گرفت که عکس العملی نشان بدهد تا هم اوضاع کوفه را ارزیابی کند و میزان علاقه و استقبال مردم و تهیه ی مقدمات لازم برای انقلاب و سازماندهی نیروهای انقلابی را بررسی کند حضرت مناسب ترین فرد را برای این ماموریت مهم مسلم بن عقیل دانسته اند که هم آگاهی سیاسی داشتند و هم تجربه جنگیدن در صفین را داشتند و هم تقوا و دیانت داشتند که امام حسین علیه السلام با همه ی رهبران جهان متفاوت است مثل پدرش امیر المومنین به دنبال حق است به دنبال رازی کردن خداست بعد امام حسین علیه السلام مسلم بن عقیل را طلبیدند و این ماموریت را بهشون سپردند و نامه ای هم به اهالی کوفه نوشتند در ان نامه مسلم بن عقیل را اینطور معرفی کردند من برادر و پسر عمویم مسلم را به کوفه می فرستم اگر مردم با او بیعت کردند من خواهم آمد اینی که مسلم بن عقیل را برادر خودش امام حسین علیه السلام خطاب می کند میزان اعتبار این شخصیت را می رساند بعد به مسلم فرمود به کوفه می روی اگر دیدی دل و زبان مردم یکی است و آنچه را در این نامه ها نوشتند معتقدند نظر خودت را برای من بنویس عزیزان من ای همه ی کسانی که این برنامه را می بینید و می شنوید و یا می خوانید اینها حرف هایی است امروزی مسلمان ها در این هزار و چند صد ساله خیلی انقلاب کردند حرکت های انقلابی خیلی رخ داده آخرینش در روزگار ماست در لبنان  در یمن در فلسطین و در عراق و در ایران و در نقاط دیگر انقلاب های مومنانه آسیب دارد سرگذشت مسلم بن عقیل اون آسیب ها را به ما گوشزد می کند فقط خواندن تاریخ نیست سرگرمی نیست درس های بسیار درستی در این قصه وجود دارد ما باید جایگاه خودمان را در اون حرکت مشخص کنیم به مسلم فرمود برو ببین دل و زبان مردم یک جور است برای من گزارش کن پرهیزکار و با تقوا باش این همان دستوری است که پیامبر به فرماندهان جنگ می دادند وقتی اعزام می کردند درختان را قطع نکنید و آب ها را مسموم نکنید و به پیرمردها و پیرزن ها و کودکان آسیب نرسانید تقوای الهی را حفظ کنید نرمش و مهربانی به کار بر فعالیت های خود را پوشیده نگه دار این مسئله ی حفظ اسرار که با اندک غفلتی ما سیلی می خوریم امام حسین علیه السلام گوشزد کردند اگر دیدی مردم یک دل و یک جان بودند و اختلافی نداشتند مرا خبر کن خوب مسلم بن عقیل هم حرکت می کند باید از بیراهه برود از یک راهی برود که زودتر برسد این ماموریت زودتر انجام بشود امام حسین علیه السلام در نامه اش این خیلی مهم است که رهبران الهی قهرمان توحید دنبال چی بودند امام حسین اساساً دنبال چی است در اینجا در نامه به اهل کوفه نوشتند به جانم سوگند پیشوا و امام تنها و تنها کسی است که به کتاب خدا عمل کند یعنی رسالت ما پیاده کردن قرآن است همه اهالی تاریخ بدانند ما دنبال قدرت نمایی و عیاشی نیستیم و دنبال کشور گشایی نیستیم ما دنبال پیاده کردن دین خدا هستیم در وصیت نامه اش در مدینه هم به محمد بن حنفیه سپرده اینها را گفته انی لا اخرج عشرا و لا بطرا و لا مفسداً و لا ظالما ما مثل پادشاهان نیستیم که ملت ها را قلع و قمع کنیم و خودمان سوار شویم نه یک رسالت داریم پیاده کردن دین خدا و دوم قسط و عدالت پیاده کردن عدالت، مسلم بن عقیل هم دو تا راهنما گرفت راهی شدند هوا خیلی گرم در بین راه راهنماها تشنه شدند و نتوانستند دوام بیاورند از دنیا رفتند و در نهایت مسلم بن عقیل گرفتار شده بود در اون بیابان تا اینکه قیس بن مسهل و عمارۀ بن عبدالله رسیدند با تحمل مشقت های توان فرسا این راه حدود سی روزه را بیست روزه بالاخره طی کردند تا به کوفه رسیدند حالا مسلم بن عقیل با شهری روبروست حادثه خیز و پر ماجرا و با گرایش های مختلف افکار اینها را که داریم تعریف می کنیم یعنی روزگار خود ما، افکار گوناگون اما به ظاهر آرام، مسلم بن عقیل پس از ورود به کوفه به خانۀ مختار ثقفی که از علاقمندان به اهل بیت بود رفت شیعیان دسته دسته به خانه مختار می آمدند و با مسلم بیعت می کردند چون امام حسین فرمود اگر با مسلم بیعت کنید من می آیم اطاعت از مسلم اطاعت از من است و سرپیچی از مسلم سرپیچی از من است و مسلم برای هر جمعیتی که به دیدارش می آمدند نامه اباعبدالله الحسین را می خواند همین جا خیلی دوست دارم به این کلمه بیعت و ریشه قرآنی اش و تاریخی اش اشاره بکنم پیامبر عزیز ما تقریبا سیزده سال از بعثتش گذشته بود جمعیتی از مدینه و از اوس و خزرج آمدند پیامبر اسلام را پسندیدند و دعوت کردند به مدینه حضرت فرمود باید بیعت کنید یعنی پیمان وفاداری فرمودند تا کجا شما از من پشتیبانی می کنید گفتند هر کاری برای خودمان بنا باشد بکنیم برای شما می کنیم از مال مان و از جانمان مایه می گذاریم دو بیعت در مکه، با اهالی مدینه که شهرت دارد به بیعت عقبۀ اول و دوم، که در سال های دوازده بعثت و سیزده بعثت در حاشیه مکه حول و حوش منا صورت گرفته بیعت سوم در مدینه وقتی می خواستند به سمت بدر حرکت کنند جنگ بدر اولین جنگ است و جنگ بسیار دشواری است پیامبر به اصحابش مشورت کردند و فرمودند حاضر هستید اونجا هم بیعت گرفتند بزرگترین پر جمعیت ترین بیعت که در جمعیتی بیش از یکصد هزار نفر بوده در غدیر خم پیامبر فرمودند با علی بیعت کنید من هم ناظر این بیعت شما هستم که یک خیمه ای درست کردند از دو طرف درش باز بود یک طرف صف آقایان و یک طرف صف بانوان، آقایان مثلا دست می دادند یا دستشان را بلند می کردند جمله ای می گفتند بانوان هم در تشت آبی که مولا دستشان در اون آب بود دستشان را در اون آب می زدند بیعت، در قرآن همین کلمه به کار رفته سورۀ فتح آیۀ ده ان الذین یبایعونک ای پیامبر آنان که با تو بیعت کردند انما یبایعون الله در حقیقت با خدا بیعت کردند یدالله فوق ایدیهم دست خدا بالای دست هاست فمن نکث اما همه مواظب باشند هر کس این بیعت را و این پیمان را بشکند فانما ینکث علی نفسه به ضرر خودش شکسته و من اوفی بما عاهد علیه الله فسیعطیه اجرا عظیما هر کس وفادار بماند بر این پیمان به زودی اجر بزرگی به او داده خواهد شد.

سوره فتح آیه هجده، لقد رضی الله ان المومنین اذ یبایعونک تحت الشجره زیر درختی پیامبر با اصحابش بیعت کردند آیه نازل شد خدا راضی شد از مومنان اون گاه که با توی پیامبر بیعت می کنم فعلم ما فی قلوبهم خدا دانست در دل اونها چه می گذرد فانزل السکینۀ علیهم آرامش را بر آنان نازل فرمود و فاصابهم فتحاً غریبا یک فتح نزدیکی را برای اونها تقدیر کرد پس از پیامبر هم که داستانش شنیدنی است با خلفا بیعت می کردند پس از امیر المومنین علیه السلام با امام حسن علیه السلام بیعت کردند و در روزگار امام حسین علیه السلام آقا فرمودند با مسلم بیعت کنید ما الان باید چیکار کنیم؟ ما هم جانشین پیامبر داریم امام زمان علیه السلام یک دعایی داریم به نام دعای عهد حدیث داریم اگر چهل روز متوالی هر کس این دعا را بخواند از کسانی خواهد بود که در ظهور امام زمان علیه السلام به قدرت الهی زنده می شود و به کار گمارده می شود یکی از جملات دعای عهد این است اللهم انی اجدد له فی صبیحۀ یومی هذا خدایا من در این صبحگاه امروز تجدید می کنم نو می کنم و ما عشت من ایامی و همه روزهای عمرم این تجدید عهد را خواهم داشت عهداً هم عهد می بندم و عقدا محکم تر از عقد گره می زنم و بیعتاً و بیعت می کنم له فی عنقی لا احول عنها و لا ازول ابدا بر نمی گردم از این بیعت حالا این امام زمان علیه السلام فرموده پس از من در غیاب من فقها حجت های خدا هستند اونها نمایندگان من هستند من نماینده خدا ولایت فقیه اصالت خودش را از اینجا می گیرد خوب مردم انصافاً پر جمعیت بیعت کردند با مسلم بن عقیل حالا ببینیم چه مخاطره هایی پیش آمد که این انقلاب به اون شکل پایان پیدا کرد در یکی از این دیدارها با مسلم بن عقیل یک شخصیتی به نام عابس بن شبیب شاکری بلند شد و پس از ستایش خداوند خطاب به مسلم گفت من از مردم چیزی نمی گویم نمی دانم در دلهای اونها چه می گذرد ولی خودم را می شناسم من از آمادگی خودم می گویم به خدا سوگند اگر بخوانید شما را اجابت می کنم و در رکاب تان با دشمنان تان می ستیزم و در راه شما با شمشیرم کارزار می کنم تا به شهادت خدا را ملاقات کنم و این کار پاداش در این کار پاداش الهی می طلبم راست هم می گفت تا روز عاشورا هم آمد و به شهادت رسید پس از عابس حبیب بن مظاهر کهن سال جوان دل برخواست و خطاب به عابس گفت رحمت خدا بر تو باد آنچه را در دل داشتی با سخنی کوتاه بیان کردی به خدا سوگند عقیدۀ من نیز همچون توست حبیب بن مظاهر هم صادقانه وفا کرد پس از اون جمعیت هجوم آوردند و دست بیعت روی دست تا اینکه این شور مردم باعث شد مسلم بن عقیل نامه ای به امام حسین علیه السلام بنویسد و اوضاع را گزارش کند و زمینه را برای آمدن امام محیا اعلام کنند مسلم در نامه اش به امام حسین علیه السلام نوشته بود مردم کوفه آماده جهاد و جانبازی در راه خدا هستند این انقلاب هایی که در روزگار ما صورت گرفت و سرکوب شد مشکلش کجا بود ما باید از دل تاریخ این قواعد را در بیاوریم مردم کوفه آماده ی جهاد و جانبازی در راه خدا هستند هم اکنون هجده هزار نفر با من بیعت کرده اند و آماده ی فداکاری هستند و هر چه زودتر به سوی کوفه حرکت کن این نامه بیست و هفت روز قبل از شهادت مسلم بن عقیل نوشته شده و توسط همان عابث که گفتیم برای حضرت فرستاده شده ما در یک برنامه ای شهدای قبل از کربلا را دوست دارم بیان کنیم قهرمانان گمنام اینهایی که نامه های مسلم بن عقیل را برای امام حسین می بردند و نامه های امام حسین را بر می گرداندند در این جاده ها تحت تعقیب بودند مثل قیس بن مسهل و مثل عبدالله بن یقتل و مثل عابس و مثل سلیمان اینها از ما توقع دارند باید زندگی نامه هایشان را بگوییم تا امروز یک عزیزی که ماموریت اطلاعاتی پیدا می کند و پیغامی را به دور دست ها برساند در مسیر راه به شهادت می رسد بدانند این راه درست است و راه حق است و پایداری می طلبد و سرمایه گذاری می خواهد در این ایام والی کوفه کیست؟  کسی است به نام نعمان بن بشیر وقتی تجمع مردم دور مسلم بن عقیل را دید یک سخنرانی تهدید آمیزی کرد و مردم را نهی کرد که این کار را نکنید اما انقلابیون اعتنایی نکردند و با اوج گیری نهضت نیمه مخفی مسلم گزارشات تندی به شام نزد یزید رسیدند مبنی بر اینکه آقای یزید اگر کوفه را می خواهی مرد نیرومندی برای سرکوبی شورشیان بفرست یزید هم عبیدالله بن زیاد را یا همان ابن زیاد را با حفظ سمت که در بصره بود اعزام کرد به کوفه حالا ما زمان محدودی داریم فرصت نمی کنیم این ریزه کاری ها را بیان کنیم که ابن زیاد کی است و پدرش کی است و در چه خانواده ای بزرگ شده این مرد سنگدل ماموریت ابن زیاد این بود دستگیری مسلم بن عقیل و محبوس کردن او و یا تبعید کردن او و یا کشتن او ابن زیاد هم با فریب با لباس مبدل شبانه وارد کوفه شد و با عملیاتی شبیه کودتا مردم را غافلگیر کرد یک وقت مردم دیدند یک کسی روبرویشان هست که بدون استقبال رسمی غافلگیرانه اومده بالای سر اونها مردمی که با مسلم بیعت کردند و منتظر آمدن امام حسین علیه السلام هستند دارند به سخنرانی ابن زیاد گوش می دهند محتوای سخنرانی دو سه چیز است تهدید جدی، تطمیع یعنی بیایید به سمت من برنده می شوید تبلیغ اینها ابزار ابن زیاد است تهدید تطمیع و تبلیغ و با این ابزارها توانست سوار بر میدان بشود در اولین سخنرانی اش گفت امیر المومنین یزید مرا فرمانروای شهر و حاکم بر شما قرار داده به من دستور داده با ستمدیدگان انصاف و با محرومان بخشش ببینید این کار رسانه است و به فرمانبرداران نیکی کنم و با مخالفان به شدت رفتار کنم سخنانم را به مسلم بن عقیل برسانید آقا اوضاع برگشت یک جمعی تحت تاثیر تهدید و یک جمعی تحت تاثیر تطمیع که مثلا به وزن شمشیرهای شما من سکه می دهم تو بعضی از خانه ها بحث بود شمشیر بابا چند مثقال است ابن زیاد رؤسای قبایل و محله ها را صدا زد یک سخنرانی تهدید آمیزی برایشان کرد از اونها خواست نام مخالفان یزید را گزارش کنند وگرنه خون و مال و جانشان به هدر خواهد رفت رؤسای قبائل مقام معظم رهبری یک بحثی دارند در کربلا به نام وظیفه خواص حزب بنی امیه داشت می رفت بساطش بر چیده بشود دوباره زنده شد فریبکاری ها و تبلیغات دامنه دار تاثیر خودش را گذاشت ترسوها رفتند در خانه پول  دوست ها دنیا طلب ها رفتند دنبال جایزه انقلابیون هم مواظب بودند که به اهداف انقلاب برسند کار خیلی سخت شده بود دشمن با قدرت تمام امکانات جاسوسی و خبرگیری و خبر رسانی را مهیا کرده بود اینجاست که رهبر عزیز انقلاب در روزگار ما در این جنگ تمام عیاری که دنیای کفر با دنیای امان دارد هی اشاره می فرمایند به عامل نفوذی و به نقش رسانه و به تبلیغات دشمن که از بمب خطرناک تر است به ناچار مسلم بن عقیل وظیفه خود را در این دید که برود جای  دیگری مخفی شود از خانه مختار ثقفی آمد به خانۀ هانی، هانی کی است؟ یک شخصیت بزرگ که هزاران هوادار مسلح دارد مقبول و محبوب با افتخار میزبانی مسلم بن عقیل را قبول کرد او هم از قهرمانان توحید است همه اینها در دلشان جز خدا نبود او از رزمندگان جنگ های جمل، صفین، نهرون، همیشه ملازم رکاب امیر المومنان و از اخلاص و وفای شایسته در حق اهل بیت برخوردار بود حالا میزبان مسلم بن عقیل شده در این شرایط خطرناک و اوضاع بحرانی که شیعیان دیگر به صورت پنهانی رفت و آمد می کنند دیدارهای با مسلم بن عقیل دیگر سخت شده مثل روزهای اول علنی نیست هواداران مسلم بن عقیل در خانه هانی نقشه ی قتل ابن زیاد را کشیدند گفتند این جرسومه فساد را باید از جلوی راه برداریم تا انقلاب به پیروزی برسد یکی از بزرگان بصره چون ابن زیاد فرماندار بصره بود که از شیعیان خالص امیر المومنین علیه السلام است به نام شریک بن اعور از همرزمان عمار یاسر در جنگ صفین بوده که با معاویه جنگیده از بصره آمد کوفه ابن زیاد این را شنید می شناخت آدم هوشمندی بود گفت من می خواهم بیایم به دیدن شریک بن اعور شریک بن اعور کجاست؟ در خانه هانی مسلم بن عقیل هانی بن عروه و شریک اینها این دوستان جمع شدند گفتند حالا که ابن زیاد بناست بیاید در این خانه همانجا ما ترور کنیم قرار گذاشتند که شریک گفته بود من مریض هستم نمی توانم به دارالعماره بیایم ابن زیاد گفت من می آیم دیدنت قرار گذاشته بودند که وقتی ابن زیاد دارد حال و احوال می کند شریک اب طلب کند تشنه ام است آب بیاورید برایم همانجا مسلم بن عقیل بیاید و ابن زیاد را بکشد یک همچین قراری گذاشتند ابن زیاد هم به خانه هانی آمد و هر چی این شریک بن اعور صدا زد اب دید نه مسلم بن عقیل نیامد ابن زیاد هم احساس خطر کرد و فهمید اوضاع پس است خانه هانی را ترک کرد دوستان به مسلم بن عقیل گفتند چرا این کار را کردی؟ چرا ماموریت را انجام ندادی گفت به دو جهت:

یک جهت حدیثی از عمویم علی ابن ابیطالب پیامبر شنیدم که کسی را غافلگیرانه نکشید.

 دوم، همسر هانی آمد پیش من اصرار کرد این کار را در خانه من نکنید ما میهمان او هستیم

ببینید مسائل اخلاقی حاکم است بر مسائل اجتماعی، همسر هانی گفت در خانه من این کار را نکنید اینجا بود که هانی شنید و گفت همسر من چه کاری کرده همان چیزی که ازش می ترسید به سرم آمد همه ما را می کشند اشتباه کرد همسر من ولی به هر حال این نقشه عملی نشد نقشه ی ترور ابن زیاد در خانه ی هانی عملی نشد.

یک قطعه تلخ یک تجربه بسیار تلخ عوامل نفوذی قرآن کریم می فرماید یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا بطانتا من دونکم ای مومنان از غیر خودتان کسی را محرم اسرار نگیرید دشمن از اون اطلاعات استفاده می کند شما را سرکوب می کند در حفظ اسرار مراقب باشید همیشه جبهه حق در طول تاریخ از این سیلی ها را خورده نهضت مسلم صورت مخفی تری به خود می گرفت کوفه به کانون خطری برای شیعیان تبدیل شده بود یعنی اون فرصت به تهدید تبدیل شد با کمترین غفلتی ممکن بود خطرات بزرگی پیش بیاید ابن زیاد برای شکست مسلم دو تا نقشه داشت نقشه ی اول جستجو و تعقیب مسلم و طرفدارانش نقشه دوم خریدن سران شهر و چهره های آشنا یک عده را بخرد و یک عده را بکشد برای پی بردن به مخفی گاه مسلم از یک عامل نفوذی به نام معقل استفاده کرد معقل با دریافت سه هزار به قول امروزی ها سه هزار دلار یا سه میلیون دلار سه هزار درهم گرفت و مامور شد برود نفوذ کند و مسلم بن عقیل را پیدا کند خودش را به عنوان یک  انقلابی جا زد و آمد در مسجد کوفه و پیش نمازگزاران می نشست و می گفت من از شام آمدم و کسی را نمی شناسم عاشق اهل بیت هستم یک پولی خوبی آوردم برای انقلاب که شما سلاح بخرید اینقدر این رفت و آمد را ادامه داد تا یک کسی بهش گفت برو پیش مسلم بن عوسجه او یکی از سران قوم است معقل هم خودش را رساند به مسلم بن عوسجه در مسجد در حال نماز ظاهر الصلاۀ که از شخصیت های بزرگ شیعه بود مسلم بن عوسجه داشت نماز می خواند حوصله کرد و صبر کرد نمازش تمام شد رفت جلو و خودش را معرفی کرد من از شهر شام هستم و از قبیله ذی الکلاء هستم و خداوند نعمت دوستی اهل بیت را به من داده ببینید عزیزان من مومن ضمن این که خوش گمان باید باشد هوشمند باید باشد شنیده ام که مردی از اهل بیت مردم را به یاری پسر دختر پیامبر دعوت کرده و بیعت می گیرند پولی دارم آورده ام به او برسانم دوست دارم او را از نزدیک ببینم مردم تو را به من معرفی کردند این پول ها را از من بگیر و مرا نزد او ببر مسلم بن عوسجه هم حرف های او را باور کرد ضمن خوشحالی ازش پیمان گرفت که حرفها مخفی باشد کسی نداند او هم قول  داد مسلم بن عوسجه چند روزی او را به خانه خودش برد گفت باید مقدماتش را فراهم کم تا تو را ببرم بدین صورت کم کم این جاسوس به خانه هانی و مخفیگاه مسلم راه پیدا کرد با مسلم بن عقیل دیدار کرد و پولها را تحویل داد و به تدریج خود را از طرفداران نهضت جا زد و صبح ها زودتر از دیگران می آمد و عصرها دیرتر از دیگران می رفت و هر روز اخبار نهضت را به ابن زیاد گزارش می کرد امروز کی ها آمدند و چه تصمیماتی گرفته شد از سوی دیگر مسلم بن عقیل نامه ای برای امام حسین علیه السلام نوشته بود داده بن به عبدالله بن یقتل او هم در جاده گرفتار شد و اسیر زندان ابن زیاد شد هر چی از حامل نامه نوشتند کی نوشته او هم اعتراف نکرد و زیر شکنجه به شهادت رسید این اخبار هم می رسید به مردم کوفه التهاب بیشتر می شد بالاخره مخفیگاه مسلم برای ابن زیاد روشن شد ابن زیاد احساس خطر کرد دید خیلی زود باید اقدام کند نهضت را در هم بشکند اولین کاری که کرد دستگیری هانی بود میزبان مسلم بن عقیل خوب نقش هانی در نهضت مسلم بن عقیل خیلی فوق العاده است حالا او دستگیر شده هانی هم خودش را به مریضی زده بود ولی ابن زیاد مامورانی را فرستاد او را به دار العماره آوردند ابن زیاد در اولین برخورد هنگام ورود هانی گفت خیانتکار با پای خود آمد سخنان نیشدار ابن زیاد گوشه و کنایه های او سبب شد هانی بپرسد چی شده؟ گفت چه غوغایی علیه امیر المومنین یزید به پا کرده ایم مسلم را در خانه خود جا داده ای و برای او افراد و سلاح آماده می کنی؟ هانی انکار کرد و ابن زیاد هم معقل را صدا زد یک وقت هانی دید که کلاه سرشان رفته فهمید همه ی اخبار از کجا درز کرده دستگیری هانی یک پیروزی بزرگ برای ابن زیاد بود امروز وقتی در یک منطقه ای در جهان به دست مظلومان و به دست مومنان با شکست روبرو می شود ما گریه می کنیم اینجا باید گریه کنیم اینجا باید گریه کنیم که چرا درس نگرفتیم اهالی کوفه این درس را برای ما به جا گذاشتند ما در کشور خودمان در انقلاب خودمان یک کسی را داریم به نام محمد رضا کلاهی دانشجوی دانشگاه علم و صنعت عضو انجمن اسلامی و خودش را رساند در حزب جمهوری اسلامی ایران اون بمب را گذاشت در اون وقتی که به شدت انقلاب نیازمند هفتاد و چند نفر بود همه آنها را به طرز فجیعی به شهادت رساند یک فردی را داریم به نام کشمیری ظاهر الصلاح و نماز خوان آمد و آمد کنار رجائی و با هنر نشست عضو اصلی منافقین یک بمبی گذاشت حتی در تشییع جنازه رجایی اسم کشمیری را می آوردند و فکر می کردند او هم شهید شده نگو که این جاسوس این کار را کرد ما  این سیلی ها را خوردیم در همین قصه پیچیرهای لبنان حالا آینده ها روشن خواهد شد عامل نفوذی وقتی رهبر عزیز ما هی توصیه می کند امام عزیز ما توصیه می کردند و بچه های وزارت اطلاعات می گفتند سربازان گمنام امام زمان یک کار فوق العاده پیچیده و سخت به ایمان قوی و به هوشمندی قوی نیاز دارد ما در انقلاب مان از این سیلی ها خوردیم الان مستندهایی وجود دارد که صهیونیست ها می گویند قدم به قدم چطور ما محل زندگانی سید حسن را شناختیم من توفیق داشتم چند سال پیش در خدمت حاج آقای قرائتی یک دیداری با سید حسن نصر الله داشته باشیم چقدر ما را توی ماشینی که اصلا از بیرون پیدا نبود جابجا کردند از این ماشین به اون ماشین هیچ جا را نمی دیدیم مسائل امنیتی را رعایت می کردند کسی شاید اگر کسی اون جابجایی را داشت ناراحت می شد چه لزومی داشت نه لزوم داشت بیش از اون لزوم داشت این سیلی هایی است که امام صادق علیه السلام فرمود بنا بود حکومت خداپرستان پیاده شود قصه کربلا قرن ها این تقدیر الهی را به تاخیر انداخت به خاطر کوتاهی مردم یک عامل نفوذی به هم زد انقلاب بنا بود مثلا در روزهای آینده صورت بگیرد دیدند چاره ای نیست مسلم بن عقیل هم اطلاع پیدا کرد از بازداشت هانی بن عروه و به ناچار مجبور شدند زمان انقلاب را زودتر اعلام کنند تعدادی خارج از شهر کوفه مهیا و آماده هستند تعدادی در محله ها بنا شد با رمز حمله انقلاب را آغاز کنند رمز هم این بود یا منصور عمت شمار پر شور و حماسی مسلمانان در صدر اسلام بود که یعنی ای نصرت یافته جان دشمن خدا را بگیر دلهای انقلابیون به هم پیوسته قبض های شمشیر را فشردند و بیعت کنندگان جمع شدند و قلب حرکت هم خانه هانی بن عروه در اطراف آن خانه چهار هزار نفر نیروهای مسلح جمع شدند و جناح بندی کردند و فرماندهان هر قسمت مشخص شدند که اینها از فرصت کم ما به دور هست آرایش نظامی و دستور حمله به قصر ابن زیاد، در این لحظه ها بود که مسلم بن عقیل فقط به حق می اندیشید و مظلومیت پیروان حق او می دانست که این تعداد جمعیت برای اون کار بزرگ کم هستند بیعت کنندگان جمع زیادی شان به خانه ها خزیدند و عقب نشینی و بی وفایی کردند دشمن هم شایعه ای سر زبان ها انداخت که لشکر شام در کار بود لشکری نبود ولی همین شایعه اراده ها را سست کرد ابن زیاد آمد مسجد در حال سخنرانی بود که شنید که انقلابیون حمله کردند خیلی زود خودش را به دارالعماره رساند و برای نجات از این بحران از رسانه استفاده کرد گفت تا می توانید شایعه پخش کنید به جای پخش اسلحه پخش شایعه در صفوف سربازان مسلم بن عقیل نفوذ کنید و همین شایعه را منتشر کنید خائنان خود فروخته حاضر شدند میان مردم رفته و آنان را بترسانند بهشون گفتند بروید خانه هایتان به فکر سلامتی زن و بچه تون باشید یکی از اون افراد کثیف کسی است به نام کثیر بن شهاب به مردم می گفت شتاب نکنید به سوی خانه و خانواده خود بروید خودتان را به کشتن ندهید هم اکنون سپاه مجهز یزید از راه می رسد ابن زیاد تصمیم گرفته از هر یک از شما تا شب به خانه نرود حقوقش را قطع کند از بیت المال و اون هم نگاه می کرد یک مبلغی ماهانه می گرفت اون مبلغ اگر نباشد زن و بچه ام چیکار کنند او را بدون حقوق به مرز بفرستد اینها همان تبلیغات است که اثر کرد وحشتی میان مردم افتاده بود جمعی از سست ایمان ها به تدریج پراکنده شدند وحشت و ارعاب و تبلیغات مسموم باعث شد از سی هزار نیروی بیعت کننده فقط چهار هزار نفر بمانند مسلم در این اوضاع وخیم با قلبی سرشار از ایمان به خدا مردان خدا قهرمانان نمی ترسند اونها از همان اول جانشان را کف دست گذاشتند تعدادی از یارانش مجروح شده بودند و تعدادی از یارانش به شهادت رسیدند شب هنگام به مسجد آمد مسجدی که موج می زد از جمعیت سی نفر بیشتر با او اقامه نماز نکردند بعد از نماز هم دید اون سی نفر ده نفر شدند از مسجد آمد بیرون تنهای تنهای تنها مثل رهبرش امام حسین علیه السلام که در زیارت نامه می خوانیم والوتر الموتور تنهای تنها همه ی درها بسته هر کس در سودای سلامت خویش زنی به نامی طوعه نگران جلوی خانۀ خود ایستاده منتظر پسرش هست مسلم در این کوچۀ بن بست رسید به در این خانه طوعه کی است؟ روز قیامت معلوم خواهد شد آدم ها از چه درجاتی برخوردار هستند طوعه یک کنیز است یعنی خدمتکار خانه چه خانه ای؟ خانۀ اشعث بن غیث که مرد اون خانه در قتل امیرالمومنین دست دارد و دختر اون خانه قاتل امام حسن مجتبی علیه السلام است و پسر اون خانه یکی از قاتلین امام حسین علیه السلام است حالا حساب کنید یک خانم خدمتکار در خانه ای زندگی می کند که این جرسومه ها هستند اما ایمانش را حفظ می کند چطور خداوند آسیه را روز قیامت می آورد این در کاخ فرعون زندگی می کرد ولی ایمانش را حفظ کرد طوعه از مرد غریبه پرسید چرا اینجا ایستاده ای گفت تشنه هستم رفت لیوان آبی آورد باز دید ایستاده گفت مگر در این شهر خانه و کاشانه نداری؟ مسلم بن عقیل گفت من غریبم کی هستی شما من مسلم بن عقیل هستم این زن می دانست همه شهر دارند مسلم را تعقیب می کنند جایزه قرار دادند برای دستگیری او ولی با کمال میل مسلم را به خانه خودش دعوت کرد و غذا تهیه کرد اون شب مسلم غذا نخورد و نخوابید تا صبح خدا را عبادت می کرد مثل سالار شهیدان که عصر تاسوعا فرمود یک شب دیگر بخواهم زنده باشم با خدای خود راز و نیاز کنم و قرآن بخوانم و استغفار کنم این شب پایانی این قهرمان توحید است یک کمی سحرگاه خوابش برد عمویش علی ابن ابیطالب را به خواب  دید امیر المومنین فرمود ما اینجا را مهیا می کنیم برای استقبال از تو مسلم به زودی تو می آیی پیش ما طوعه ازدواج کرده بعد از کنیزی آزاد شده بود و با یک کسی ازدواج کرده بود پسری داشت به نام بلال او هم از هواداران ابن زیاد بود و دنبال جایزه می گشت اومد خانه نصف شب از رفت و آمدهای مشکوک مادرش فهمید یک خبری است شناخت مسلم بن عقیل را هر چی مادر بهش التماس کرد ازش تعهد گرفت نگویی بیرون اون هم به طمع جایزه آمد به کاخ ابن زیاد و خبر را به یک کسی گفت که او به ابن زیاد بگوید حالا همه فهمیدند که مسلم بن عقیل کجا هست یک لشکری فرستادند برای برخورد با یک نفر یک لشکری چه شبی بوده اون شب خدا رحمت کند حافظ را دوش وقت سحر از قصه نجاتم دادند من در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه شباهت دارد شهادت مسلم در شب آخر با شهادت امیر المومنین در مسجد کوفه چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند هاتف آن روز به من مژده این دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبری است کزان شاخه نباتم دادند قهرمانان توحید مقاوم هستند آخرین لحظات عمر سید حسن نصر الله آخرین لحظات عمر قاسم سلیمانی و آخرین لحظات عمر فرماندهان عزیز ما در جبهه ها اون شب خانه گردی وسیع در کوفه شروع شد راه های خروجی شهر کنترل می شد و عده ای دستگیر شدند عبید الله مطمئن بود نهضت شکست خورده همان شب مردم را در مسجد جمع کرد و سخنان تهدید آمیز همراه با تطمیع قساوت و خشونت از گفتارش می بارید بیشترین تهدید نسبت به کسانی بود که به مسلم پناه دادند حالا یک بانو به او پناه داده به حسین بن نمیر رئیس پلیس شهر دستور دادند تا شهر را دقیقا خانه به خانه بگردد حسین بن نمیر هم هر چی می گشت پیدا نمی کرد ابن زیاد او را توبیخ کرد او گفت گویا مرا فرستادی برای تعقیب یک بقالی بابا مسلم بن عقیل است این از یک طایفه ای است که یکی شون با هزاران نفر مواجه می شود بالاخره محاصره کردند آن خانه را مسلم بن عقیل هم احساس می کرد ممکن است این خانه را آتش بزنند جنگ را کشاند به خیابان ها و کوچه ها که خانه طوعه آسیب نبیند مثلا مولا امیر المومنین در جنگ ها می جنگید یک کربلایی در کوفه به پا کرد یک کربلایی یک تنه آن گونه که تاریخ نقل کرده بعضی را بغل می کرد پرت می کرد روی پشت بام ها قهرمان به معنای واقعی مثل امیر المومنان که از خدا قدرت می گرفت و در خیبر را کند و اون طرف انداخت وقتی کار خیلی سخت شد رجز می خواند فصبراً لامر الله جل جلاله به خاطر خدای بزرگ مسلم خودش به خودش دارد می گوید تنها فحکم قضاء الله فی الخلق ضایعٌ حکم تقدیرات الهی جاری است تو ظیفه خودت را انجام بده قوای کمکی ابن زیاد پانصد نفر به کمک آمدند آنها نتوانستند مسلم را دستگیر کنند ابن زیاد تشخیص داد این دفعه با فریب باید مسلم را دستگیر کنند گفت بهش بگویید امان می دهیم که به امانش هم وفا نکرد نامردی کرد این اواخر مسلم بن عقیل را سنگ باران کردند مجروح به دیواری تکیه زده فرمود چرا سنگبارانم می کنید کاری که با کافران می کند در حالی که من از خاندان پیامبر و ابرار هستم آیا حق پیامبر را درباره عرتش مراعات نمی کنید؟ یک گودالی کندم جلوتر یک جوری کردند که مسلم بن عقیل را توی اون گودال بیفتد و دستگیر کردند مجروح با صورت مجروح با محاسن خونین به کاخ ابن زیاد آوردند پیغمبر فرمود افضل الجهاد بالاترین با فضیلت ترین جهاد کلمۀ حقٍ عند سلطانٍ جائر یک کسی بتواند به یک فرمانروای مستکبر یک حرف حقی بزند این از جهاد با شمشیر بالاتر است.

زخم های جانکاه و خستگی شدید خون های سر و صورت و طعنه های دشمن شروع کرد به گریه گفت انا لله و انا الیه راجعون ما وقتی می گوییم قهرمان توحید این است ما از خداییم آمدن ما دست ما نبود و رفتن ما دست ما نیست خدا ما را برای مأموریتی فرستاد دارد تماشا می کند ایکم احسن عملا کدام یک از شما درست تر عمل می کنید؟ یکی از سران سپاه ابن زیاد به طعنه گفت کسی که در این کارها وارد می شود باید بداند هچین پیشامدهایی دارد گریه نباید بکند گفت به خدا سوگند گریه ام برای خویش و از ترس مرگ نیست بلکه گریه ام برای حسین بن علی و اهل بیت اوست که به سوی شما می آیند آب طلبید آب آوردند و این خون های سر و صورتش در آب می ریخت آب دوم و آب سوم و ظرف این دفعه آخری دندان هایش تو ظرف آب ریخت گفت گویا قسمت من این است که تشنه باید جان بدهم مثل اربابش حسین علیه السلام وقتی وارد شد مسلم سلام نکرد بر اون مستکبر همین باعث خشم ابن زیاد شد ابن زیاد او را به مرگ تهدید کرد مسلم هم گفت یک کسی را می خواهم وصیت های مرا بشنود یک آشنایی با عمر سعد داشت او را صدا زد گفت چند تا وصیت دارم این پیش خودت باشد و برای کسی نقل نکنی اون هم نامردی کرد و رفت گذاشت کف دست ابن زیاد وصیت هایش چی بوده؟ عزیزان من خواهران و برادران ما وقتی می گوییم قهرمان این است وصیت اولش این است هفتصد درهم به مردم این شهر بدهکار هستم زره و شمشیر وسائلم را بفروشید حقوق بشر این است نه حقوق بشر آمریکایی نه حقوق بشر انگلیسی هزاران کودک مظلوم را می کشند و ادعای حقوق بشر می کنند این حقوق بشر است اولین وصیتم این است هفتصد درهم به مردم این شهر بدهکار هستم .

وصیت دوم

وقتی مرا کشتید به جسدم بی احترامی نکنید به خاک بسپارید.

وصیت سوم

کسی را پیش حسین بن علی بفرست تا به کوفه نیاید عمر سعد هم هر سه را بازگو کرد و ابن زیاد از روی کینه ای که داشت دستور داد پیکر بی سر مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را با اهانت تو خیابان ها روی زمین بکشانند ابن زیاد گفتگوهایی در این لحظات آخر رخ داده ما باید اینجا ایست کنیم ببینیم چی است این گفتگوها ای فرزند عقیل آمدی تا اتحاد مردم را به هم بزنی ببینید دشمن این کار را می کند دشمن دست می گذارد روی ملی گرایی دست می گذارد روی وطن و دست می گذارد روی اتحاد همان تهمتی که به پیامبر اسلام زدند گفتند جوان های ما را تو گمراه کردی اتحاد و یک دستی جامعه را به هم زدی مسلم جواب داد هرگز چنین نکردم بلکه مردم این شهر دیدند پدرت نیاکان را کشت و همچون پادشاهان زندگی می کرد پیامبر آمد که تشکیلات پادشاهی را ستم گری را برچیند شما معاویه و یزید دوباره اون بساط را دارید احیا می کنید ما آمدیم آنان را به عدالت امر کنیم و قانون خدا را پیاده کنیم ابن زیاد گفت گویا می پنداری برای شما در امر حکومت بهره ای است مسلم گفت گمان نه یقین داریم ما دنبال حکمرانی هستیم انبیا دنبال حکومت بودند این نگاه، نگاه غلط است که انبیا آمدند موعظه کنند اگر موعظه می کردند کسی اونها را نمی کشت اگر اخلاق می گفتند کسی اونها را نمی کشت معلوم است عارض منافع بوده با منافع مستکبران اینها کار داشتند موسی ابن عمران به فرعون فرمود مردم را به من بده ارسل معنا بنی اسرائیل اینجا بوده فرعون عصبانی می شده ما دنبال حکومت هستیم نه گمان یقین دارم ابن زیاد گفت خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم آن هم کشتنی که در اسلام کسی را آن گونه نکشته اند مسلم بن عقیل گفت آری تو به ایجاد بدعت در میان مسلمانان و مثله کردن و بد طینتی سزاوارتری پاسخ های کوبنده مسلم ابن زیاد را به توهین واداشت شروع کرد به اهانت به امیر المومنین و به امام حسین و به عقیل، آخرین حربه ی قدرتمندان همین اهانت است رسانه دارند و تبلیغات دارند و سینما دارند و فیلم دارند اهانت می کنند کشتن مسلم بن عقیل را به بکران بن حمران سپرد کسی که در درگیری های با مسلم مجروح شده بود تا کینه داشته باشد مامور شد او را بام دارالعماره ببرد گردنش را بزند و پیکرش را بر زمین اندازد همینطور که مسلم را از پله ها بالا می برد بعدها ابن زیاد ازش پرسید چی می گفت اون لحظات آخر مسلم؟ گفت نام خدا بر زبانش بود الله اکبر می گفت سبحان الله می گفت به پیامبر صلوات می فرستاد به فرشتگان درود می فرست و می گفت خدایا تو خود میان ما و این فریبکاران نیرنگ باز که دست از یاری ما کشیدند حکم کن جمعیت فراوانی بیرون کاخ در انتظار بودند تا اینکه سر از بدنش جدا کرده و پیکر خونین این شهید آزاده را به پایین انداختند و مردم هلهله کردند پس از شهادت او سراغ هانی رفتند و از زندان آوردند او هم از قبیله خودش کمک طلبید که کمکی نرسید و زیر ضربات جلاد هانی می گفت بازگشت به سوی خداست خدایا مرا به سوی رحمت و رضوان خود ببر امام حسین علیه السلام از مکه به سمت عراق در حال حرکت است و در یک ایستگاهی برای استراحت، توقف کردند که خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقتل نامه رسان را شنید محزون شد انا لله و انا الیه راجعون گفت اشک در چشمانش حلقه زد چندین بار برای مسلم و هانی از خداوند طلب رحمت کرد و گفت خدایا برای ما و پیروان ما منزلتی والا قرار بده و ما در قرارگاه رحمت خویش جمع گردان که تو بر هر چیزتوانایی آنگاه رو به اصحاب خود کرد و گفت هر کس می خواهد برگردد همان سخنی که شب عاشورا فرمود از جانب ما عهدی بر عهدۀ او نیست آنگاه فرمود خدا مسلم را رحمت کند که او به رحمت و رضوان خدا شتافت تکلیفش را ادا کرد این را امام زمان فرموده تکلیفش را ادا کرد و بقی ما علینا حالا ما ماندیم و با تکلیفی که ما داریم آنگاه خبر شهادت را به زنان کاروان داد و دختر کوچک مسلم را طلبید و دست محبت بر سرش کشید دختر متوجه شد امام فرمود من به جای پدرت دختر گریست و زنان گریستند و امام هم گریه کرد السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و رحمت الله و برکاته.                                                                                                      

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها