حجت الاسلام رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین. عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز ما جایی هم برویم بخواهیم مخفی کنیم نمی شود برنامه پخش می شود و دو سه روزی مشهد نائب الزیاره شما بودیم و دعا گو امیدواریم این میلادی که گذشت بر همه عزیزان مبارک باشد و همینطور که شما اشاره کردید فصل اردیبهشت مخصوصا منطقه شما در کاشان که فصل گل و گلاب و اینهاست انشاالله که بر همه عزیزان مبارک باشد و دلشان شاد باشد
ملایی: صحبت از گل شد دیروز روز گل محمدی و گلاب هم بود یک صلوات بفرستید تا شروع کنیم بحث را اللهم صل علی محمد و آل محمد
حجت الاسلام رفیعی: در ویژگی هایی که برای متقین امام سجاد در این دعای مکارم الاخلاق از خدا تقاضا می کنند عرض کردیم حدود بیست تا ویژگی است که امام به خدا عرض می کنند که خدایا البسنی زینت المتقین اینها را در من قرار بده من پوشش و لباس زیور متقین را داشته باشم دو سه تایش هم امروز عرض می کنیم بعضی هایش را قبلا عرض کردم یکی اش این است و الافضال علی غیر المستحق این دو جور معنا شده بعضی ها همین را معنا کردند خدایا به من توفیق بده کمک کنم حتی به اونهایی که مستحق نیستند اما بسیاری از شارحین صحیفه سجادیه گفتند این قبلش یک کلمه ترک داشت ترک التعییر اون ترک بر سر این هم در می آید یعنی خدایا به من توفیق بده خدمت و احسان یا کمک مالی یا غیر مالی به کسی که مستحقش نیست دروغ می گوید و تکدی گری می کند انجام ندهم به عبارت دیگر کمک های من به اهلش برسد من با این نگاه معنا می کنم اگر اجازه بفرمایید که مرحوم آقای فلسفی رضوان الله تعالی علیه هم در شرح دعای مکارم الاخلاق با همین نگاه این را معنا کردند ببینید ما در اسلام اجازه ی گدا پروری و تکدی گری و تکدی پروری نداریم اصل در اسلام بر تلاش است کوشش است و بر کار است من دو سه تا داستان می گویم بعد وارد بحث می شوم در یک قصه ای دارد که یک کسی آمد خدمت امام صادق علیه السلام گفت انا اعمل عملاً بیدی من کارم کار دستی است با دست کار می کنم مثل میکانیک ها اینطور هستند و آشپزها و کارگرها اینطور هستند و حرفه ای ندارم جز همین و تجارت، تجارت هم می کنم یعنی کالا می فروشم اخیراً دستم دچار آسیب شده دیگر نمی توانم کار کنم توقع داشت آقا بفرماید از ما بیا حقوق بگیر و برو آقا فرمودند که واحمل علی رأسک و استغنی عن الناس سرت سالم است از این به بعد بار را روی سرت بگذار توی بازار می خواهی بار ببری دستت را بگذار کمکش دست که بیاید به کمک خیلی زور نمی خواهد با سرت جابجا کن بعد فرمودند فان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قد حمل حجراً علی آتنا پیغمبر گاهی در ساخت مسجد و در کارهای دیگر منزلی می ساختند سنگ را می گذاشت روی شانه خودش خود پیغمبر سنگ می گذاشت و جابجا می کرد این داستان و این قصه که اشاره شد و یک داستان دیگر هم عرض می کنم باز از امام صادق علیه السلام نتیجه را عرض می کنم مفضل می گوید من آمدم خدمت امام صادق علیه السلام گفتم آقا من دچار مشکل هستم مشکل مالی دارم و سختم است ظاهراً هم از این حدیث بر می آید توقع کمک از امام نداشته اومده بوده امام برایش دعا کند آقا بلافاصله چهارصد دینار بهش دادند فرمودند فخذها بفرما می گوید گفتم آقا من نیامده بودم پول از شما بگیرم احببت ان تدعو الله اومده بودم شما برایم دعا کنید آقا فرمودند طوری نیست این را بگیر قال انی سأفعل دعا هم می کنم ولی خوب دعای خالی که الداعی بلا عمل دعا کننده بدون عمل مثل تیر انداز بدون تیر است اما این منظورم است ایاک ان تخبر الناس بکل حالک فتعون علیَّ بپرهیز از اینکه عرض حاجت پیش مردم کنی و دست د راز کنی و وضعیت ات را برای همه مردم تعریف کنی دیدی بعضی ها تا می نشینی هر چی نسخه و گرفتاری بپرهیز از اینکه اون وقت سست می شود یعنی دیگر برایت جالب است بینندگان عزیز من امروز دیدم مرحوم کلینی که از کتاب کافی که از کتاب های معتبر شیعه است یک بابی دارد هشت تا روایت هم آورده باب کراهیت المسئله یعنی باب کراهت درخواست این که آدم به دیگران رو بیاندازد یا از دیگران چیزی بخواهد یک داستان سومی هم عرض کنم بعد بیایم سراغ بحث در یک روایتی دارد که یک قبیله ای آمدند خدمت رسول خدا وفدی وفد یعنی قلب و گروهی خدمت رسول خدا گفتند ما حاجت مهمی داریم لنا حاجتٌ عظیمه حضرت فرمودند که ما هی بگویید حاجت تان چی است درخواست تان از من چی است که می گویید عظیم است گفتند ما از شما تقاضا داریم بهشت را برایمان ضمانت کنید حاجت بزرگی است ضمانت کنید تضمین دادن بهشت حضرت یک قدری سکوت کردند و رفع رأسه سر مبارکشان را آوردند بالا فرمودند که باشه منتهی شما هم باید یک کاری بکنید همینطور خالی که نمی شود مثل بنده که اگر ضامن شما شدم برای بانک قسطش را شما باید بدهی آقا فرمودند که یک تقاضایی از شما دارم ان لا تسئلوا احداً شیئا هیچ وقت از هیچ کس هیچ چیزی نخواه به کسی رو نندازیم و کارتان را کوچک نکنید و به داشته های خودتان اکتفا کنید در روایت دارد اینها اومدند و سوار مرکب بود یکی شان این تازیانه اش یا اون چوبی که داشت می افتاد یکی هم اونجا ایستاده بود می گفت آقا چوب من را بده ولی این کار را نمی کرد پیاده شد سر سفره می نشستند فرض کن اون طرف نمکدان جلوی شماست بلند می شدند نمکدان را بر می داشتند یک نکته ای اینجا به بینندگان عزیز عرض کنم چندین روایت دارد که این خیلی در مردم هم متاسفانه امروز کم و بیش انسان این حالت را می بیند من تفاقر افتقره خیلی روایت عجیبی است شما بنویسید من تفاقر افتقره کسی ادای فقر در بیاورد و ادعای فقر کند فقیر می شود خودش را بزند به نداری یک وقتی یک کسی آمده بود خدمت امام هادی امام عسگری علیه السلام من خیلی وقت است مراجعه نداشتم به این داستان دارم تکیه به حافظه می گویم اظهار فقر و نداری و اینها آقا امام است و حجت خداست فرمودند شما یک پولی را یک جایی مخفی کردید قدیم چال می کردند گاوصندوق که نبود و بانک که نبود دروغ گفت آقا اون تمام شد یک گرفتاری پیش اومد و مشکلی پیش اومد آقا امام عسگری علیه السلام یک پولی را بهش دادند صد دینار بهش دادند اومد بیرون حتما پیش خودش گفته بود می رویم اون پول را بر می داریم اومد و پول سرقت شده بود نبود دزدیده شده بود من تفاقره افتقره بعضی ها می بینید در صف گوشت ایستاده کنار قصابی دو کیلو گوشت حاج آقا سلام علیکم آقامردم قدرت خرید گوشت ندارند اصلا نمی شود گوشت خرید درسته من قبول دارم اینها را بعضی ها مشکل خرید دارند ولی شما داری می خری تو که تو صف هستی و دارد می کشد یا عرض می کنم که یک فقر خودخواسته ای بعضی ها برای خودشان ایجاد می کنند طبیعتا نمی توانند از اون چیزی که دارند استفاده کنند من تفاقره خیلی روایت قشنگی است کسی اظهار فقر کند فقیر می شود تو خیلی خوشت می آید هی می گویی ندارم نیست من دادم بهت حالا که اظهار می کنی من هم ازت می گیرم که فیلم بازی نکنی واقعا چی بشود که دیگر من تفاقره افتقره
ملایی: حالا حاج آقا ممکن است خدا مکنت و مال و امکانات را ازش نگیرد به این معنا که باشد ولی هنر خوردن و استفاده اش را ازش می گیرد نمی تواند کیفش را بکند
حجت الاسلام رفیعی: در روایت داریم بعضی ها صحرای محشر خیلی حسرت می خورند دلائل حسرت هم مختلف است مثلا در روایت دارد که مردم به زوار قبر امام حسین حسرت می خورند چون اونها یک سر و گردن بالاتر هستند یکی از حسرت ها دارد رجلٌ کسی که اکتسب مالاً یک مالی را جمع کرده و خودش در راه خیر صرف نکرده و استفاده نکرده و مکه نرفته و مشهد نرفته و زیارت نکرده و جهیزیه برای دخترا نداده و به فقرا کمک نکرده فوت کرده این پول ارث رسیده به بچه هایش بچه هایش این پول را در مسیر اینطوری خرج کردند اون وقت اونها یا مثلا بچه نداشته به دولت رسیده و به کسی رسیده بالاخره می بیند عده ای با مال این که مالی که این کسب کرده دارند می روند بهشت اما خودش مانده حسرت می خورد می گوید عه این پول مال من بود خودم ندادم که باهاش بهشت کسب کنم اینها نکاتی است که باور می خواهد من همین جا یک نکته مهمی بگویم خدمت بینندگان عزیز و اون نکته را اسمش را می گذارم مرز شناسی و حد شناسی ببینید صفات زشت زشت است اما هر کدام یک حدودی دارد مثلا من مثال عرض می کنم یک حدیث هم می خوانم که روشن بشود مثلا تکبر بد است دیگر من می بینم این آقا هر وقت من می آیم پیشش پیش من تکبر می کند فخر فروشی می کند و دارد از تواضع من سوء استفاده می کند اینجا می گوید التکبر مع المتکبرین عباده یعنی تکبر با آدم متکبر عبادت است زینب کبری دارند از مقابل ابن زیاد و یزید با یک ابهتی رد شد این ابهت یا دارند جابر ابن عبدالله در یکی از جنگ ها خرج متکبرها در جنگ ها پیغمبر فرمود محاسن تان را رنگ کنید نگویند اونها پیر هستند ابهت و عظمت نشان بدهید مثال دوم گذشت خوب است و عفو خوب است اما من می بینم این بابا دارد از گذشت من سوء استفاده می کند من را نادان گیر آورده مثل اینکه این دیگر جای یک وقتی یک کسی بود حضرت امیر علیه السلام که صحبت می کردند در مسجد بلند می شد به هم می زد سخنرانی را یک سوال های یک بار دو بار یک مرتبه حضرت علی بهشون فرمودند که ایها المتکلم آقایی که داری حرف ما را می زنی اگر بخواهم درباره ات بگویم می توانم خیلی چیزها را بگویم ساکت باش بالاخره از گذشت سوء استفاده نکن مهربانی خوب است اما من می بینم این پولی که الان مثلا مال این بچه من است من مسئول این پول هستم بدهم به این حرام می کند پولش را بهش نمی دهم برایش زمین می خرم مردم هم ممکن است پشت سرم حرف بزنند لا تعطتوا السفهاء باموالهم به سفیه می گوید مالش را بهش ندهید می گوید بروید جلو یک روایت می خوانم در حد شناسی چهار بخش دارد توضیح می دهم یک بار دیگر همه مسائل اخلاقی مرز دارد تکبر بد است اما یک جایی می شود عبادت گذشت خوب است اما یک جا سوء استفاده می کند جای گذشت نیست کمک به مردم خوب است اما این کمک اگر باعث شد این آقا دیگر سر کار نرود دستش دراز باشد و تنبل بشود و کسالت بیاورد این کمک جایز نیست به همین جهت من برداشتم این است که این والافضلا علی مستحق ترک اولش است که خدایا توفیق بده من به همیچین آدم هایی کمک نکنم اما روایت چهار ماده ای ان للسخاء مقدارا سخاوت حد دارد فان زاد علیه فهو صرف اگر از حدش گذشت می شود اسراف پس سخاوت خوب است اما بعضی از اوقات همین سخاوت می شود یک صفت ضد ارزش و می شود اسراف اگر از حد و مرزش رد بشود به همین جهت هم در آیات قران هم داریم وقتی انفاق هم می کنید اسراف نکنید.
دو: فرمود ان للهضم مقدارا احتیاط خوب است مقداری دارد فان زاد علیه اگر زیادی شد فهو جبن می شود ترس بنده احتیاط می کنم در جبهه شرکت نمی کنم بنده احتیاط می کنم جاده قم و تهران هفتاد تا بیشتر نمی روم بهت می زنند این احتیاط خوب است اما احتیاط ممکن است تبدیل به وسواس شود دیگر خوب نیست ممکن است تبدیل به ترس بشود اونهایی که خیلی احتیاط زیادی می کنند مسئله ای هست می گویند می خواهند از پشت بام نیفتد عقب عقب می رود از اون ور بوم می افتد پایین احتیاط خوب است بی مبالاتی هم بد است اما اگر احتیاط من منجر به وسواس و ترس شد این دیگر خوب نیست یک خانه می خواهد بخرد هی احتیاط می کند و هی استخاره می کند و یک مرتبه قیمت ها می رود بالا و کلاً می ماند تاجر ترسو محروم است روایت داریم التاجر الجبان محرومٌ یک جاهایی باید ریسک کرد و خطر کرد.
سه: فرمود للاقتصاد مقدارا میانه روی هم یک حدی دارد فان زاد علیه فهو بخل اگر میانه روی هم زیاد شد می شود بخل
چهارم: و للشجاعت مقدارا شجاعت هم حد دارد فان زاد علیه فهو تهور اگر زیادی شد می شود بی باکی آقا امشب این عملیات صلاح نیست الان باید عقب نشینی کرد نه من شجاعانه کلاه نمی گذارم سرم روی موتور می نشینم می روم این شجاعت نیست این بی باکی است آقا شجاع باش 180 تا در جاده می روند جریمه ها جای خودش این شجاعت نیست شجاعت زیاد بشود می شود بی باکی میانه روی زیاد بشود می شود بخل احتیاط زیاد بشود می شود ترس سخاوت هم زیاد بشود می شود اسراف لذا من این بخش از روایت را عبور می کنم همانطور که اشاره کردم در روایت داریم می دانید آقای ملایی بعضی ها هستند دارد اما خودش را به نداری می زند و استفاده نمی کند یک وقتی امام علیه السلام یک کسی را دیدند لباس خیلی خوبی ندارد فرمودند مگر شما وضعت خوب نیست گفت چرا آقا فرمودند چرا لباس خوب نمی پوشی بعد این روایت می گوید ان الله اذا انعم علی عبدٍ نعمه خدا وقتی به بنده ای نعمتی می دهد یحب ان یری اثرها الاثر نعمت علیها دوست دارد اثر اون نعمت را ببیند من الان یک کادویی برای شما بگیرم مثلا یک پیراهنی نمی پوشی شان ناراحت نمی شوم الان همسرتان برای شما روز آقایان یا شما برای خانمتان یک کادویی بخرید بندازید توی کمد ناراحت می شوید دوست دارید بپوشد و اثرش را ببیند خدا هم به ما نعمت داده دوست دارد اثر نعمت را ببیند بینندگان عزیز باز این روایت هم بخوانم فرمود و یکره البعث و التباعث خدا از اظهار نداری و فقر خلاصه گدا بازی به قول خودمان خوشش نمی آید بله مسلماً اسراف و بی احتیاطی بد است اما امام از خدا بخواهد خدایا به من توفیق بده کسانی که بهشون کمک می کنم مستحق واقعی باشند خوب طبعاً همین جا این بیانات این عرائض امروز من یک وقت خیرین را سست نکند نه تحقیق کنند و بررسی کنند و ما خودمان الان گاهی افرادی که مراجعه می کنند به یک آقایی می گوییم بعضی ها می رود می گوید حاج آقا اونی که شما گفتید به مراتب از اون بدتر بود شما گفتید ندار است این ندار ندار ندار بود دعا هم می کند و کمک هم می کند ولی بعضی ها را زنگ می زنند آقا به خدا تلوزیونش از ما بهتر است خانه اش از من خیر اوضاعش بهتر است این نکته اول در فرمایش امام سجاد علیه السلام است بخش دوم
ملایی: یکی از آفات این قصه من تفاقر افتقر یکی از آفاتش به نظر می رسد ما را از شکر دور می کند اثر نعمت را ببینیم بهشون می رسی حالت چطوره ای بابا چه حالی چه وضعی بابا بگو خدا رو شکر الحمدلله رب العالمین
حجت الاسلام رفیعی: من انشاء الله اون آقا ناراحت نشوند شما هم نمی شناسید نشسته بودم بروم مشهد همه کس به ما مراجعه می کند همه هم فکر می کنند ما دستمان به همه می رسد من هم از این صفت پیامبر که نوشته اند اذن بوده و گوش می داده حرف ها را گوش می دهم می گویم چشم دستم برسد عرض می کنم یک آقایی اومدند پیش من از نظر ظاهری الحمدلله خوب بودند و عازم کیش هم بودند برای مسافرت حاج آقا اوضاع خوب می شود؟ حالا خود ایشان مثلا پرواز گرفته دارند یک مسافرت تفریحی می رفتند الحمدلله الحمدلله با ماشین آمده بودند فرودگاه ماشین را پارک کرده بودند حاج آقا این چه وضعی است چطور زندگی باید کرد این بدون تردید در کشور دچار آسیب های اقتصادی هستیم انکار نمی کنیم بعضی از شما خود شما عزیزان که من چند بار آقای رکنی زحمت کشیدند کمک ها را تهیه کننده می فرستند بعضی از عزیزانی که شما گوشت برایشان می برید پیامکشان را می بینم شش ماه چهار ماه است نتوانستیم گوشت بخریم دروغ هم نمی گویند اما من عرضم این است که انسان در این عرصه بزرگ منشی مناعت طبع ببینید این آیه قرآن است دیگر رسول خدا وقتی آمدند مدینه گروه زیادی از مردم مکه با اینها اومدند به اینها می گویند مهاجرین و مردم مکه خانه و اموالشان هم گذاشته بودند دیگر هیچی با خودشان نیاورده بودند مردم مدینه هم انصافا یؤثرون علی انفسهم اینها را برای خودشان ترجیح دادند حتی طرف دارد مهاجرین را برد سر صندوق گفت ببین پنج دست لباس و چهار دست لباس تو این است نصفش مال تو نصفش مال من این اتاق من است پرده می زنم نصفش تو نصفش من اما با این وجود قریب چهارصد نفر بی جا ماندند یک ایوانی کنار مسجد بود که الان هم معروف است در مکه به نام سفطه به اینها می گویند اصحاب سفته گاهی رسول خدا چهارصد تا آدم خیلی هستند بینشان مقداد هم بود رسول خدا گاهی خرما و حلوایی می رسید بهشون می آوردند تا یواش یواش اوضاعشان خوب شد ما خودمان جنگ شروع شد ریختند عزیزان ما از خوزستان اومدند میهمان شدند در شهرها مردم کمک کردند و جا دادند و مکان دادند این جنگ زده های عزیز و آسیب دیدگان آرام آرام برگشتند در قصه لبنان پیش آمد و منظورم اینجاست این آدم هایی که در سفه بودند و گرسنه بودند و ندار بودند و گاهی دو شب گرسنه می خوابیدند اونقدر مناعت طبع داشتند که قرآن می فرماید یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف
ملایی: هر کی اینها را می دید فکر می کرد ثروتمند است
حجت الاسلام رفیعی: چطور صورتش را با سیلی یحسبهم الجاهل این جاهل یعنی بی سواد نه یعنی کسی که از اوضاع اینها خبر نداشت یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف از بس اینها عفت و خویشتن داری داشتند لذا خوب است کمک ها در کشور ما نهادینه شود و خیرین کمک کنند ما درخواستی هم داریم از افر اد که این را نندازید و خودتان را کوچک نکنید همان که پیامبر ضمانت کرد بهشت را برای کسی که از دیگران چیزی نخواهد و درخواست نداشته باشد.
ملایی: بخش دوم این عرائض امروز ما در این دعای مکارم الاخلاق این است و القول بالحق خدایا به من توفیق بده حق بگویم و ان عزه ولو سنگین باشد من یک نکته ای عرض کنم حق سه چهار تا معنا دارد یک معنای حق یعنی عدالت طبیعتا این در مقابل ظلم قرار می گیرد ظلم ناحق است و عدل حق است یک معنای حق یعنی واقعیت این در مقابل غیر واقع قرار می گیرد مثل اینکه الان یک خبری را ما اعلام می کنیم رسانه های دشمن هم غیر واقع اعلام می کنند خبر ما می شود حق و خبر اونها می شود ناحق مثل آب و سراب، آب واقعی است اما سراب تصور و تخیلی است.
سومین معنای حق، صواب بعضی وقتها یک مطلبی می گویم درست است نقطه مقابلش می شود ناصواب تمام این سه تا معنایی که عرض کردم یعنی حق به معنای عدل حق به معنای واقعیت و حق به معنای صواب، مومن متقی حُر یکی از ویژگی هایش این باید باشد که از حق دفاع کند اول باید حق را تشخیص بدهد وقتی تشخیص داد ممکن است این حق برای شما تلخ باشد و ممکن است علیه خودت باشد و ممکن است هزینه برای شما بردارد این مهم است شما در مجلس ابن زیاد بلند شوی ببینی که اون ملعون دارد به امام حسین توهین می کند پس ناحق دارد می گوید بی ربط دارد می گوید و دروغ دارد می گوید جانباز است دو چشمش را از دست داده عبدالله بن عتیق بلند می شود می گوید دروغ تو می گویی امام حسین راستگو و معصوم بود این هزینه دارد و بعد شهید شد شما از دانشمندان یهود هستید پیامبر ما اومده خودتان هم به مردم گفتید این پیغمبر آخر الزمان است در کتاب های خودتان اومده یعرفونه کما یعرفون ابنائهم حالا می گویید نه نه این اون نیست خدا می گوید لعنت خدا و لعنت هر چی لعنت کننده است برای شما من لعنت به این داغی در قرآن ندیدم که کسی کتمان حق بکند ببینید يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُاللَّاعِنُونَ (بقره، 159) یک وقت به یکی می گویید بابام گفت برای شما لعنت مادرم گفت لعنت پیامبر بر شما و لعنت ائمه یک وقت خلاصه کنیم بگوییم لعنت هر چی لعنت کننده است بر تو که کتمان حق می کنی این سوره مبارکه بقره آیه 159 کتمان اینقدر گناه است لذا کسی آمد پیش امام سجاد روایت خیلی قشنگ است بگذارید در کانال گفت آقا اخبرنی بجمیع شرایع الدین خلاصه دین را برای من بگو آقا فرمودند خلاصه دین سه تا کلمه است قول الحق حق بگو که واقعا عمروعاص حق را گفت در صفین با اون کارش حق را بگو این همه روایات به غدیر نزدیک می شویم واقعا غیر حق نیست علامه امینی همه تلاشش را کرد ثابت کند غدیر چی است حق است خود دانشمندان اهل سنت مثل البانی که از دانشمندان عربستان است دو تا کتاب دارد یک بار دیگر هم گفتم یکی مجموعه احادیث صحیح بیست و خورده ای جلد است سلسلۀ الاحادیث صحیح است یک سلسله احادیث ضعیف و باطل است حدیث غدیر را در سلسلۀ احادیث صحیحه آورده و ادعا کرده این تواتر دارد این همه کتاب این همه مطلب بله حسین جمال می گوید به آقا و مولایم امام صادق می رفتیم مکه نزدیکی های منطقه غدیر آقا فرمودند اگر من خواب بودم من را بیدار کنید گفت من اونجا بیدارشان کردم و وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندند و ایشان شتر بان امام است و کاروان امام است گفتم آقا اینجا نماز دارد چه خبر است چی شده این خبر نداشته خیلی عجیب است اون زمان نزدیک بوده بالاخره خیلی نگذشته آقا فرمودند که بله اینجا جدم رسول خدا دست امیر المومنین را بلند کرد من کنت مولاه فعلی مولاه فرمود و عده ای اونجا بودند تبریک گفتند وخٌ وخٍ گفتم گفت آقا بدهید من قصه را به مکه که رسیدیم نقل کنم برای مردم آقا فرمودند ازت نمی پذیرند چقدر جو سنگین بود لذا امام سجاد فرمود شرایع دین دو تا کلمه است قول الحق الحکم فی العدل عادلانه قضاوت کردن والوفا بالعهد چقدر قشنگ است سه تا محور اساسی در جامعه مکرر من این را گفتم اینها تکرار است که من عرض می کنم که امام سجاد می گوید پدرم من را در آغوش گرفت آخرین لحظه خیلی مهم است که امام حسین می خواهد برود میدان خیلی حرف دارد بزند درسته؟ اونجا جایی است که خیلی حرفها را می شود زد اما از میان این حرفها چی فرمود؟ پسرم قل الحق و ان کان مرا حق بگو ولو تلخ باشد این که من یک جمله ای بگویم عزیزان بیننده بحث را بردم توی غدیر علیٌ مع الحق والحق مع علی اما تو سایر زمینه ها واقعا مثلا در خود انقلاب نظام و کسی می خواهد نظر بدهد راجع به رژیم طاغوت و راجع به انقلاب و راجع به امام و راجع به رهبر معظم انقلاب به خدا تعصب را بگذارید کنار واقعی می خواهی نظر بدهی من می خواهم به آقای ملایی نظر بدهم ارزیابی کنم حق بگویند خیلی از اوقات من خواهش می کنم دقت کنید تعصب جلوی حق گویی مان را می گیرد و الا ابوجهل خودش گفت انی اعلم انه لصادق من می دانم این راست می گوید من خیلی جالب است یک مثال به شما زدم گفتم لعنت لاعنون من فکر می کنم خدا خیلی از این نوع دروغگویی بدش می آید که یکی در همین سوره بقره که گفتم و یکی هم در سوره مدثر دو بار می گوید مرگ بر همچین آدمی یعنی ولید ابن مغیره که رسماً خودش از قرآن تعریف کرد بعد گفت ایشان ساحر است خدا می گوید مرگ بر او ما نداریم در قرآن یک جا دو بار قتله پس معلوم می شود این جناب آقای ملایی یک کتمان حق یک وقت می بینی سرنوشتی را عوض می کن دو جریانی ایجاد می کند.
بگذارید داستان بگویم موسی ابن جعفر سلام الله علیه شهید شد تازه میلاد امام رضا بوده دیگه ایشان فرمودند هر که ولایت این پسر من علی ابن موسی را انکار کند گویا ولایت امیر المومنین را انکار کرده من جهد ولایته یا حقه کمن جهده علی ابن ابیطالب حقه خوب آقایی است به نام علی ابن ابی حمزه بطائنی ده هزار درهم پول امام کاظم پیشش بوده امام کاظم در زندان شهید شد این آقا باید بیاید این پول را تقدیم کند به امام رضا بگوید آقا مخلص شما هم هستیم شما امام هستید هر چی دستور می فرمایید می خواهید من را وکیل بگذارید و می خواهید نگذارید و می خواهید پول را از من بگیرید به خاطر این پول انکار کرد امامت امام رضا را که پول را ندهد گفت موسی ابن جعفر امام آخر است یک فرقه درست شد به نام واقفی این را می خواهم بگویم این جالب است یکی از اصحاب امام رضا یونس بن عبدالرحمن است این آدم بنامی بود حرف می زد حرفش می گرفت سه بار امام رضا بهشت را برای ایشان تضمین کرده دیدند این را باید بخرند بلند شدند واومدند پیش ایشان گفتند یونس ما نمی گوییم از ما دفاع کنید فقط سکوت کن حرف نزن فقط حرف نزن نگو اینها دروغ می گویند نگو موسی ابن جعفر شهید شد نگو من خودم بودم امام رضا گفت امام کاظم فرمود این پسرم است فقط آقایان بعضی وقتها خود حرف نزدن خیانت است و خود سکوت خیانت است فقط حرف نزن گفت بلند شوید بروید و بساط تان را جمع کنید و من همچین کاری نمی کنم من از مولایم امام صادق شنیدم وقتی فتنه آشکار می شود عالم باید علمش را اظهار کند ما الان خیلی هایمان می ترسیم حق را بگوییم و می ترسیم بگوییم این کار غلط است و این نجس است و این جایز نیست و این کار نادرست است و یعنی من گاهی قصه می خورد حالا ناهنجاری هایی که در جامعه هست باید همه اش انشاالله رفع شود بارها گفتیم برخورد خشن نباید بشود و اگر بی حجابی هست و اگر خدایی نکرده ربایی هست و رشوه ای هست با همه ی این منکرات باید برخورد بشود اما بعضی ها به خاطر اغراض سیاسی این منکرات را نادیده می گیرند و دفاع می کنند از منکر آدم دلش از اینجا می سوزد کار این طرف غلط است دفاع نکن این خیلی مهم است یا اغراض اقتصادی خیلی اوقات سیاسی است الان شفاف تر نمی خواهم وارد بشوم یک وقتی باعث رنجش بعضی عزیزان بشود حر باشید آزاد باشید آزاده باشید و لذا در دفاع از انقلاب و نظام و ارزش ها در رأس ولایت اگر انسان من با امام رضا بحث می کرد یکی از همین رهبران ادیان رأس الجالوت آقا امام رضا فرمودند از انجیل بگویم و از تورات بگویم و از قرآن بگویم گفت نه آقا از کتاب خودمان بگو آقا فرمود من به انجیل از خود شما مسلط تر هستم آقا گفتند و گفتند تمام که شد آقا فرمودند حق با شماست می روی این حرفها را به طرفدارانت بزنی گفت نه بیکارم بروم دفتر دستکم تعطیل شود و لذا اینی که من این روایت را بخوانم
حجت الاسلام رفیعی: دوستان اشاره می کنند می گویند پنج دقیقه پس قرآن خوانده شود
ملایی: نه تا قبل از تلاوت قرآن می توانیم این بحث را تا یک جایی جلو ببریم
حجت الاسلام رفیعی: امام عسگری فرمود الله اکبر ما تَرَكَ الحّقَ عَزيزٌ إلاّ ذَلَّ وَ لاأَخَـذَ بِهِ ذَليلٌ إلاّ عَـزَّ ما ترک الحق عزیزٌ الا ضله هر عزیزی مسئولی و عالمی عزیز اینها هستند مسئول عزیز است و عالم عزیز است و کسی که جایگاه دارد هر عزیزی که حق را ترک کند ذلیل می شود و لا اخذ به ذلیلٌ الا هر ذلیلی ذلیل اینجا به معنای خوار نیست کسی که شأن و جایگاهی ندارد حق را نگرفت مگر اینکه عزیز شد اون کسی که تو همین قم هفده دی به امام توهین کرد در روزنامه اطلاعات و خواست حالا اون موقعیت داشت امام که موقعیت نداشت امام در نجف بود روزنامه دستش بود سر دبیر چه کاره بود بالاخره تریبون دستش بود به امام جسارت کرد او خوار شد و امامی که از نظر اونها موقعیتی نداشت تبعید بود در نجف تریبون نداشت عزیز و بزرگ شد ما تَرَكَ الحّقَ عَزيزٌ إلاّ ذَلَّ وَ لاأَخَـذَ بِهِ ذَليلٌ إلاّ عَـزَّ لذا عزیزان یک حق را بشناسید ممکن است بگویید حق چی است آنچه که مطابق قرآن و سنت عقل است حق است اونچه که مطابق عقل است حق است اونچه که مطابق واقع است حق است پس واقعیت حق است و حقیقت مطابق با عقل حق است با قرآن و روایات این حکمی که من می گویم فتوای همه ی علماست چرا شما می گویی بیخود است چرا می گویی درست نیست مثال عرض می کنم همه فقها و علما گفتند این واجب است این نجس است و این حرام است فقیه که نمی آید خودش را گیر بندازد یک حق را تشخیص بدهیم و دو حق را کتمان نکنیم و سه حق را بگوییم و ازش دفاع هم بکنیم این دو بخش است بخش سومی هم هست اگر فرصت شد من عرض می کنم.
ملایی: خیلی خوب تمام این مباحث حاج آقا خصوصیات متقین است دیگر یعنی همه ی اینها ویژگی های لباس تقواست هجدهمی اش باشد
حجت الاسلام رفیعی: به نظر پانزده شانزده را رد کردیم
ملایی: من می خواهم از این فرصت استفاده کنم تو همین مسیر چند جمله برای شما از یک کتابی بخوانم هدیه به شما و همه ی بیننده های عزیزمان یک چند سطر می خواهم بخوانم بعد می گویم که از کجا دارم می خوانم و چی هست این مطلبی که دارم می خوانم می گوید که در ضمن جامۀ احرام یادآور جامۀ کفن و ورود در عالم دیگر است پس یاد مرگ و جامۀ ویژه و مخصوص آن بنما تا هم عمل را خاضعانه تر انجام بدهیم و هم دلبستگی به دنیا را کم کنی و هم تشریفات و تجملات دنیا تو را فریب ندهد حالا این چی است این بخشی از یکی از نامه های حاج آقا عالم وارسته حضرت آیت الله کریمی جهرمی است به فرزندشان که در صدر نامه آوردند فرزند عزیزم و شما نیز ای زائر بیت الله برای حاجیان یک کتاب است من روی جلد را نگه دارم دوستان ببینند شما اگر نکته ای حاج آقا داشتید
حجت الاسلام رفیعی: من ایشان را می شناسم ایشان فرد فاضل و عالم و اکثر کتاب های ایشان را من خواندم خیلی اوقات هم محبت می کنند و حضرت آیت الله کریمی جهرمی هم نکاتی می فرمایند و هم آثارشان را برای من می فرستند آثار خوبی دارند تصادفا من که نمی دانستم شما این را می خواهید بخوانید ما در برنامه مخاطب خاص که در مشهد بودیم دیدم آقای رسالت کتابی دستش است گفتم کتاب راجع به امام رضای ایشان و از روی آن داشتند می خواندند ایشان هم خودش به من گفت من با آثار ایشان آشنا هستم و توصیه هم می کنم بینندگان عزیز این را ببینند دفتر تبلیغات هم آثار ایشان را چاپ کرده امسال نوشته شده؟
ملایی: نه این جمع آوری شده قبلا لباس الاحرام لباس التقوا و ارتباطش با بحث حضرت علی خلاصه کلام این که عزیزان بیننده و شنونده کتابی که دست من بود و یک چند سطرش را خواندم دیار دوست عنوانش است از آیت الله کریمی جهرمی خدا حفظش کند مجموعه ای از توصیه ها و نامه ها و نکاتی که ایشان به دوستان و فرزندان و اقوام و آشنایانشان در آستانه مشرف شدن به سفر حج می فرمودند و می گفتند جمع آوری شده شده دیار دوست و یک کتاب شده حالا شما این کتاب را اگر دوست دارید تهیه کنید خودتان عازم سفر حج هستید انشالله یا کسی از شما عازم سفر است این کتاب هدیۀ خیلی عالی است هدیۀ واقعا خوبی است نکاتش برای زائر بیت الله الحرام فوق العاده ارزشمند خواهد بود من قبل برنامه تورقش کردم می خواهید این کتاب را تهیه کنید به 20000303 پیامک کنید دوستانمان راهنمایی می کنند نکته دیگری بگویم در محضر قرآن کریم باشید یک پیامک بدهید دوستان ما راهنمایی تان می کنند برای تهیه کتاب نکته دیگری که بگویم و بعدش در محضر قرآن کریم باشیم این که دوباره امروز یکشنبه نورانی از ماه شریف ذی قعده است نماز یکشنبه های ذی قعده چهار رکعت است دو تا دو رکعتی شبیه نماز صبح خوانده می شود حمد و قل هو الله با این تفاوت دو تا دو رکعت هست و بعد از هر رکعت حمد خوانده شد و سوره توحید معوذ تین یعنی سوره های فلق و ناس خوانده می شود و سلام می دهیم و بعد از سلام لا حول و لا قوۀ الا بالله العلی العظیم گفتیم هفتاد مرتبه استغفار دارد عرائض من طولانی می شود به کانال و مفاتیح الجنان مراجعه کنید و ببینید برای عضویت در کانال احادیثی که حاج آقای رفیعی فرمودند ماندگار است عدد هشت را بفرستید به 30001515 ببینید در کانال ما چی وجود دارد اینقدر می گوییم صفحه 430 قرآن کریم را با توضیحاتی که الان تصویرش برای شما خواهد داد آیات سوره سبأ هست بفرمایید با هم تلاوت می کنیم.
(قرآن کریم 430 آیات سوره سبأ)
ملایی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم انشاالله خیلی زود زیارت مشهد و مدینه و مکه و همین شهر مقدس قم که ما سایه نشین حرم حضرت معصومه هستیم نصیب تان بشود ببینید چی هست اونجا اطلاعات مختلفی بارگزاری می شود 30001515 عدد هشت را بفرستید حاج آقا در خدمت شما هستیم
حجت الاسلام رفیعی: دو ویژگی دیگر اشاره می کنم دو تا دیگر از ویژگی های متقین را امام در این دعا اینطور اشاره می کنند و استِكثارِ الشَّرِّ و إن قَلَّ مِن قَولي و فِعلي . خدایا توفیق بده هر چی کار خیر می کنم کم ببینم و استِكثارِ الشَّرِّ و إن قَلَّ مِن قَولي و فِعلي . هر چی هم گناه می کنم یا خطا می کنم بزرگ ببینم الان بر عکس است غالباً ماها کار خیر مان را بزرگ می بینیم و کار بدمان را کوچک می بینیم خدایا توفیق بده کارهای خیرم را کوچک ببینم و کارهای شر را بزرگ ببینم این یک اعتدالی در انسان ایجاد می کند این را بهش می گویند تقصیر یعنی انسان همواره احساس می کند کم دارد و کمبود دارد باید بدود و تلاش کند دقت می فرمایید معروف هست که مثلا به امام سجاد علیه السلام جابر ابن عبدالله عرض کرد شما خیلی عبادت می کنید آقا فرمودند من کجا جدم امیر المومنین کجا بعد رفتند یک کتابی را آوردند فرمودند بخوان جدم کتاب یعنی نوشته ببین جدم امیر المومنین چقدر عبادت می کرد این نگاه، نگاه چی است که انسان کار خودش را مثلا آقای ملایی ماشاء الله شما چهار سال جبهه دارید بعضی ها هشت سال دارند چیزی نیست کاری نکرد شما مسجد ساختید و بعضی ها بیشتر از این بیمارستان ساختند اینی که انسان کار خیر خودش را نادیده بگیرد منت نمی گذارد مغرور نمی شود و ریا نمی کند و ادامه هم می دهد و اینی که انسان کار بد خودش را بزرگ ببیند هی احساس شرم می کند و حس توبه بهش دست می دهد به عبارت دیگر این دو ویژگی باعث می شود که یک غرور نیاید جرات بر ارتکاب گناه نیفتد عرضم را تمام می کنم با این داستان که شخصی مراجعه کرد به امام حسین علیه السلام اظهار نداری کرد و بعد اشعاری خواند و سه بیت شعر خواند که یک بیتش عربی اش را عرض نمی کنم ترجمه اش این است که مثلاً اصلا اجداد شما سبکشان این بوده کمک می کردند به فقرا خیلی عجیب است امام حسین به قنبر فرمودند برو در خانه ببین چقدر پول داریم او هم آمد و گفت چهار هزار دینا خیلی پول است اصلا این توقع نداشت آقا چهار هزار دینار را بهش دادند فرمودند بعد کجا تو عبایشان ریختند امام تو عبای خودشان ریختند با عبا بهش دادند و بعد فرمودند خذها فانی الیک معتذروا بگیر ما از تو عذر می خواهیم قدرت دست ما نیست بیشتر از این نداشتیم به شما بدهیم شما نگاه کنید این نگاه، نگاه به اصطلاح لذا توی روایات داریم هر چقدر کار خیر می کنید کوچک بشمار کوچک ترین گناهی که می کنی بزرگ بشمار در اون بخش اول این هم در کانال بگذارید بد نیست امام سجاد یک دعایی دارند امام کاظم فرمودند خیلی این دعا را بخوانید اکثر من ان تقول و آن دعا این است اللهم لا تجعلنی من المعارین و لا تخرجنی من التقصیر أمَّا المُعارونَ فقَد عَرَفتُ أنَّ الرَّجُلَ يُعارُ الدِّينَ ثُمّ يَخرُجُ مِنهُ، فما مَعنى لا تُخرِجْني من التَّقصيرِ یعنی خدایا دین من عاریه ای نباشد و هیچ گاه خودم را از قصور و تقصیر خارج نبینم و لذا روایت داریم اگر عبادت جن و انس هم داشتی بگو من کاری نکردم امام مگر رهبر انقلاب نبود دستم خالی است بزرگان ما می گفتند دستمان خالی است
ملایی: خیلی متشکریم ازتون حاج آقای رفیعی عزیز آرزوی سلامتی انشاالله که همه مون این زینت متقین را داشته باشیم
حجت الاسلام رفیعی: خیلی ممنون از حاج آقای رفیعی از صدا و سیمای مرکز قم و رفقایی که کمک کردید تا برنامه سمت خدای امروز پیشکش حضور مخاطبان شود از همه دوستان همکارم ممنونم فردا عمری باشد و سعادت دوشنبه با حاج آقای پناهیان خدمت شما می رسیم در پناه حضرت حق باشید و در پناه اولیاء الهی خدا حافظ.