حجت الاسلام پناهیان: سلام علیکم خدمت بینندگان عزیز سلام عرض می کنم یاد این شهدا را گرامی داشتید برای من یک نکته خیلی جالب بود که من که نمی دانستم این ایام، ایام بزرگداشت یاد شهیدان ورزشکار هست
ملایی: به مناسبتش توجهی نداشتید یادتان نبود
حجت الاسلام پناهیان: بله به هیچ وجه ولی پس فردا بناست به محضر شهدای طوقانی برسم کاشان و فکر کنم تنها شهدایی هستند که در گود زورخانه بدن مطهرشان دفن شده شهدای خاص ورزشکار هستند شهید نوجوان شهید طوقانی و برادرشان خیلی عجیب است من داستانشان را شنیدم و حتما انشاالله توفیق بشود سه شنبه چهارشنبه شب شهادت امام صادق علیه السلام قبل از اینکه برویم مشهد اردهال خدمت برادر امام صادق علیه السلام تسلیت می گوییم شهادت امام صادق علیه السلام را خدمت این دو شهید خواهیم رسید تقارن و این تصادف زیبا خیلی برایم جالب بود ایام شهادت شهید طوقانی هم هست یکی از این دو شهید بزرگوار انشاالله که مورد شفاعتشان قرار بگیرد
ملایی: الهی آمین حالا انشاالله که به برکت نام این شهدا امروزمان را بهتر از قبل بکند برایمان حاج آقای پناهیان اجازه بفرمایید برویم در بحث مان ما در این مدت اخیری که خدمت حضرتعالی هستیم بحث مدیریت ذهن را برایمان می فرمایید هفته پیش مدیریت ذهن و توکل موضوع صحبت حضرتعالی بود و فرمودید برایمان نکات فراوانی از جمله اینکه به دو تا مطلب تاکید فرمودید خیلی توجه داشته باشید یکی اینکه ما در مسیر توکل فال بد نزنیم و دو اینکه با توکل به خدا و با استعانت از حضرت حق حوادث و اتفاقات پیرامون مان را به نفع خودمان خلاصه مصادره کنیم و به نفع خودمان در بیاوریم در اختیار کار خودمان شاید این مطلب به ذهن بیاید که این قرابتی با برخی حرف های امروزی پیدا نمی کند ما را نمی برد به سمت بعضی از حرف های امروزی که مثلا آقا شما به هر چی فکر کنید به همان می رسید می خواهید به چیزی برسید بهش فکر کن و بهش بیاندیش بهش می رسی می خواهم بگویم این اتفاق نمی افتد در ذهن؟
حجت الاسلام پناهیان: بله بسم الله الرحمن الرحیم خوب این حرف هایی که می زنند برخی برای این حرف ها هم دانش هایی را به عنوان پشتوانه در نظر می گیرند حالا یا نکاتی است که جنبۀ روان شناختی دارد و جنبۀ نوع جهان بینی به کائنات و از جهان بینی های مختلف ممکن است پشتیبانی بشوند این حرف ها، حرف های پر بیراهی نیستند ولی مطلق هم نمی شود آنها را پذیرفت مهمترین نکته مثبت که در این حرف ها هست که به هر چی فکر کنی برایت پیش می آید پس مثبت بیاندیش تا این اتفاق ها برایت رخ بدهد مهمترین وجه امتیاز و نکته صحیحش این است انسان را از منفی بافی جدا می کند و این خیلی خوب است چه آن اتفاق ها بیفتد و چه نیفتد چه اتفاق های بهتری برای نسان بیفتد چه بسا شما به یک چیز خوبی فکر می کردی و بعداً خیلی بهترش رسیدی این را کمتر من می شنوم که بگویم شما در روایات یک کلامی را می بینید می فرماید کن بما لا ترجوه ارجوه نسبت به اون چیزهایی که هیچ امیدی نداری بیشتر امید داشته باش بعد مثال می زنند در روایت حضرت موسی علیه السلام رفت کجا؟ رفت آتش برای خانواده اش بیاورد پیغمبر شد با اون قدرت لایزال الهی به چه موقعیتی رسید حتی این را به عنوان مثال مطرح می کنند پس ما وقتی مثبت اندیش باشیم منفی ها را از ذهن خودمان کنار ببریم و چیزهایی که دوست داریم بهش مثبت نگاه بکنیم سه اتفاق ممکن است بیفتد :
- بیشتر از اون چیزی که ما بهش مثبت فکر می کردیم ممکن است اتفاق بیفتد و دو ممکن است همان چیزی که بهش مثبت فکر می کنیم اتفاق بیفتد و سوم اگر آن اتفاق مثبتی که بهش فکر می کنیم یا اتفاقی که دوست داریم مثبت درباره اش فکر می کنیم اون اتفاق بیفتد اتفاق های خوب دیگری حتما در زندگی مان خواهد افتاد بستگی به مقدرات ما دارد و طراحی که برای ما صورت گرفته. ولی این که مطلق بگوییم ما به هر چی مثبت فکر کنیم حتما این اتفاق برای ما پیش می آید نه این مطلق نیست منتهی اگر اجازه بدهید من یک توضیح اساسی را در این زمینه عرض بکنم معمولا ما از یک چیزی غفلت داریم ما انسان های مومن و مذهبی ما انسان های غیر مذهبی فرقی نمی کند از یک چیزی غفلت داریم و آن این است که زندگی تعریف حقیقی اش امتحان است زندگی نیست زندگی به این معنا که بستری است برای کشت و زرع شما بستری است برای کسب و کار شما بستری است برای شکوفایی استعدادهای شما اینها کلمات درستی است برخی از این کلمات در روایات هم آمده قد افلح من ذکیها در واقع همین معنا را می رساند و نفسٍ و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها ما نفس را در اوج زیبایی آفریدیم الهام کردیم خوبی ها و بدی ها را بهش و بعد کی کدام نفس به فلاح و رستگاری می رسد؟ نفسی که شکوفا کند استعدادهای خوب خودش را که در رأس استعدادهای خوبی که می خواهد شکوفا کند آن حس عمیق پرستش است که اخیرا روان شناسان هم بهش اعتراف دارند اینها حرف درستی است ما برای شکوفایی استعداد آمدیم ما برای مزرعه الدنیا مزرعۀ الآخرت کشت و زرع کن سودش را ببر هر چه کشتی همان را خواهید درو کرد و الا آخر بله اینها هست اینها در روایات ماست در لسان مردم هم حرف های زیادی در این زمینه ها هست مثلا یکی از کلمات خیلی مهم که تکرار می شود موفقیت است ما برسیم به موفقیت یا کلماتی مثلا سعادت ما خوشبخت می شویم دعوا هم می شود سر اینکه خوشبختی معنایش چی است و کی خوشبخت است خوشبخت حقیقی چی است اون که پولدار است او خوشبخت حقیقی نیست این حرف ها زیاد است حرف های درستی هم هست در جای خودش اگر درست معنا بشود ولی واقعش این است که فراتر از همه ی اینها و پیش نیاز توجه به همۀ این مفاهیم و به کار گرفتن همه ی این مفاهیم این است که ما بدانیم زندگی ما طراحی شده بر اساس امتحان است ما را خدا می خواهد امتحان بگیرد در مسیر امتحان ما البته بیکار نیستیم یک کشت و زرعی باید در دنیا انجام بدهیم و یک شکوفایی استعدادی در خودمان باید انجام بدهیم و یک کسب و کاری در تجارت انجام بدهیم نمی توانیم بیکار بنشیمی تا خدا از ما امتحان بگیرد ازدواج باید بکنیم و بچه دار باید بشویم و بچه هایمان را بزرگ کنیم بیمار می شویم و دکتر می رویم و تعامل می کنیم و با هم همکاری می کنیم و همسایه می شویم اینها همه بازی های اون امتحان است اصل ماجرا این است که خدا می خواهد از هر کدام از ما در لحظه های انتخاب امتحان مان کند و امتیاز بهمون بدهد ببینید ما الان اومدیم اینجا خودمان تعیین نکردیم که چه مقدراتی داشته باشیم از کدام پدر و مادر و در کدام شهر و با چه پولی و با چه قیافه ای هیچ کدام از اینها را ما تعیین نکردیم خوب این دنیا زودگذر است ناراحت نباشیم از اینکه ما این مقدرات خودمان را تعیین نکردیم خدا می فرماید من از دلتان در می آورم شما می خواهی خودت انتخاب کنی هفتاد سال در این دنیا کمتر و بیشتر صد سال فرصت دارید ان چیزی را که می خواهی باشی را انتخاب کنی در حیات جاودانه همان باشی از قد و قیافه گرفته تا حیاط و خانه و همسر و فرزند و همه چیز لهی الحیوان آنجا زندگی هست آنجا زندگی هست اینجا زندگی نیست کسی که می دانید روی سن تئاتر بازی می کند ممکن است بگوید من به تئاتر خیلی علاقه دارم زندگی ام است ولی بالاخره تئاتر بازی می کند و نقش بازی می کند و یک زندگی دیگری دارد مردم چرا زندگی پشت پرده و حقیقی بازیگران را دوست دارند سرک بکشند چون هر چی دیدند در این فرم بوده و این بازی بوده در این نقشی بوده که به عهده گرفته خوب یک دفعه بازیگر می گوید می دانید من دو تا بچه دارم همه تعجب می کنند زندگی حقیقی اش را می خواهد بعد بگوید این دو تا بچه مال خودم است از پرورشگاه گرفتم دوباره همه توجه می کنید می دانید من هنوز خانه ندارم می دانید من چند تا خانه دارم همه توجه می کنند پس یک زندگی حقیقی اون پشت سر هست یک زندگی هم دارد بازی می کند ما همه مون الان روی سن نمایش هستیم زندگی حقیقی مان اونجاست که البته ازش زیاد خبر نداریم انشاالله که خبر دار شویم و انشاالله که زندگی خوبی داشته باشیم و زندگی جاودانه است بقیه اش همه نقش است وقتی از دنیا می رویم نقش ها را می گیرند از ما می گویند خوب بازی تمام شد نقاب ها را بر می دارند و خود حقیقی خودتان اون ور می بینید ما اگر داریم در مورد زندگی صحبت می کنیم دربارۀ نقش ها درباره موقعیت ها داریم صحبت می کنیم نه در مورد حقیقت ها ماها هیچ کدام حقیقت خودمان را نمی توانیم اینجا به نمایش بگذاریم نه خدا حقیقیت تشکر از بندگانش را اینجا زیاد می تواند به نمایش بگذارد خدا یک بنده ای را دوست دارد در دنیا این دنیا چقدر جا دارد و چقدر ظرفش است که از این بنده اش تشکر کند یک مقداری است این دنیا چقدر غذا می خواهی بخوری یک بشقاب را می خواهید بکنید دو تا بشقاب این غذای مرغ را می خواهد بکند چلو کباب چقدر مگر تغییر می تواند ایجاد شود در این دنیا شما خیلی راحت باش خدا می خواهد ازت تشکر کند به جای شش ساعت هشت ساعت خوابت نمی برد یک خانه بهت بدهد با ده هزار تا اتاق خواب مگر توی چند تایش می توانی بخوابی دنیا ظرف هیچی نیست ولی آن آخرت نه هم ما حقیقت خودمان هستیم و دیگر نقش بازی نمی کنیم یک امتحان پس نمی دهیم و خیلی ها آخرت را با دنیا یکی می گیرند فکر می کنند همینی هستند که هستند دیگر بعد احساس ناراحتی می کنند برای چی ناراحتی اینجا داری نقش بازی می کنی یک بازیگری توی نقشی بناست گریه کند بعد گریه کند و واقعا گریه اش بیاید فیلمبرداری تمام بشود می آید می خندند رفقایش بهش می گویند بسه دیگه دیگر نمی تواند ادامه بدهد و گریه نمی کند می گوید آره رفتم تو حس یک لحظه رفتم تو حس البته این هنر است که این می رود در حس و بازی می کند در چهره اش شادی نشان می دهد یک هنر است بالاخره ولی نقش اینها ما کل زندگی مان نقش است ما الان داریم در مورد مدیریت ذهن صحبت می کنیم در زندگی، زندگی یعنی چی؟ بازی کردن این نقش ها که دائما درش قرار داریم و تقریباً اکثر طراحی هایش هم دست ما نیست یک مقدار من می ترسم این بحث امروز را ادامه بدهم چون لا جبر و لا تفویض بل امرٌ بین الامرین نه زندگی ما جبری است و نه همه اش واگذار شده به ما و بعد فرمودند روی دو تا چیز زیاد فکر نکنید که قاطی میکنید یکی آن ذات باری تعالی نمی توانیم درک کنیم این را و یکی در مرز جبر و اختیار من این که آمدم مجبور بودم یا اختیار داشتم واقعا تشخیصش سخت است لذا فکر کردن توی این زمینه یک مقدار آدم را گیج می کند من الان یک مقدار دیگر صحبت کنم به من خواهند گفت که زندگی جبری است تا حد زیادی بله اصلا خدا نمی تواند ما را به تصادف واگذار کند شما با یک راننده ای اومدید اینجا مثلا یا مثلا من با خودم رانندگی کردم ماشین هایی که کنار ما بودند تصادفی قرار گرفتند و یکی از ماشینی پیاده شد خواست یک سنگی به ماشین ما بزند خدا می فرماید که ببخشید من الان طراحی نکردم برای این بلایی نازل بشود صبح صدقه اش را داده مامانش هم دعایش کرده خوبی هم که دیروز به دیگران کرده سنگ چرا می زنی به شیشه اش می گوید من دلم می خواهد آزادم بله آزادی ولی نه آزاد آزاد صبر کن من می خواهم یکی از این ماشین ها را سنگ بزنم صبر کن من ماشین می آورم برایت بعد نگه می دارد و زمان را مثلا می گویم دارم یک نمایشنامه ای اجرا می کنم می رود ماشینی را که باید سنگ بخورد به شیشه اش مامانش را اذیت کرده و کار خوب هم نکرده و صدقه هم نداده اون را از اون خیابان می آورد این خیابان اون مسیرش کجا بوده یک دفعه در دلش می گوید بگذار من این دفعه از این ور بروم کی در دلت انداخت من خودم خواستم نه آقا تو چیکاره عالم هستی وقتی خدا بخواهد واقعا ما چیکاره عالم هستیم بعد می گوید نگاه کن من همیشه از اون خیابان می رفتم یک دفعه از این خیابان آمدم یک نامردی سنگ زد آقا اینها تصادفی است اصلا تصادف امکان ندارد تصادف یعنی خدا درمانده شده یعنی رها کرده نمی شود رها کند با بندگانش کار دارد و الا ما می رفتیم روز قیامت خدا را متقاعد می کردیم خدایا شما که نمی دانید در چه شرایطی بودید شما که نمی دانید در چه شرایطی بودی به من حق بده این را نمی توانی به خدا بگویی خدا می فرماید من نمی دانم تو چه شرایطی بودی من خودم اون شرایط را برایت پدید آوردم ما داریم از خوب بودن و خوب شدن و کمال و هر چی صحبت می کنیم از مدیریت ذهن صبحت می کنیم به عنوان یکی از اسلحه های مهم برای تغییر اوضاع برای تغییر خودمان یادمان باشد همه ی این اتفاق ها را داریم در کجا در زندگی ای که تعریفش این است زندگی در این دنیا تعریفش این است قرار گرفتن در موقعیت هایی که در نقش هایی که خدا برای ما تعیین کرده بسیاری از بخش های زندگی مان جبری است بسیاری خودمان اختیار داریم هر لحظه هم اختیار داریم ولی بسیاری اش جبری است حداقل نمی گویم بسیاری اش جبری است همۀ حوادثی که در اطراف ما اتفاق می افتد و تحت کنترل ما نیست همه مقدرات الهی است الان بنده و شما تعیین کردیم برادر فیلم بردارمان که دارند ما را نگاه می کنند ایشان می آیند از ما فیلم برداری می کنند ما که تعیین نکردیم تصادف این یا تقدیر الهی است الان این برادرمان فوقش خواستند شغل فیلم برداری را انتخاب کنند ایشان انتخاب کردند بیایند این جلسه را فیلم برداری کنند نه دیگر ماموریت سازمان مثلا اینطوری و اینطوری ممکن است یکی هم خودش انتخاب کرده باشد باید برویم در انتخابش ببینیم که آخرش می بینیم انتخابش گاهی از اوقات دست خود خدا بوده باز هم دست خودش نبوده
ملایی: یعنی صحنه طوری توسط خدا چیده می شود
حجت الاسلام پناهیان: حالا من یا شما اختیار نداریم در زندگی چرا خیلی اختیا رداریم دائما هم داریم از اختیارمان استفاده می کنیم ولی در بستر و در محیط و در موقعیتی که خدا طراحی کرده برای ما دائما اینطوری است شما ازدواج کردید دیگر بعد می گویی من خودم انتخاب کردم شما انتخاب کردید مثلاً شما چند تا گزینه داشتی که انتخاب کنی؟ چهار تا چهل تا چهار میلیارد که نبوده که نصف آدم های کره زمین را بیاورند شما انتخاب کنی انتخابت محدود بوده اینها را کی در سر راه شما قرار داد؟ باز نگاه می کنید به خدا بعد دل شما با کدام سمت رفت؟ بالاخره چهار تا خواستگاری رفتی و یک کسی را انتخاب کردی اون دل شما چقدر دست خودتان بود و چقدر دست خدا بود؟ نمی دانیم البته روز قیامت آشکار خواهد شد که کجاها ما با انتخاب خودمان یک چیزی را تغییر دادیم کجاها حتی انتخاب کردیم دست خودمان نبوده خدا فرمود این کار تو نبوده به خاطر خودم بوده به خاطر انتخاب های قبلی انسان هر لحظه اختیار دارد ولی اختیار دارد در محدودۀ نقش ها و موقعیت های الهی قرار بگیرد مثلاً ما می گوییم می خواهیم حرکت کنیم بدویم خوب کی ما را بر می دارد می گذارد کدام قسمت میدان دو میدانی که از اینجا بدو می دوم من صد متر نگاه می کنم من رسیدم به مرز هزار متر بله بنده خدا سر نهصد متر او گذاشت تو را اینجا یکی دیگر می دود هشتصد متر می دود هنوز نرسیده چرا من نمی رسم مگر من نه تو هم خیلی عالی کار کردی تو هشت برابر او امتیاز می گیری من تو را گذاشتم از این نقطه حرکت کنی معلوم است که به او نمی رسی ولی پیش من رسیدی تلاشت را کردی دائماً ما باید به قدرت خدا نگاه بکنیم بعضی ها فکر می کنند دینداری و ایمان و معنویت یعنی به خدایی نگاه بکنیم که اون بالا سر هست و مؤثر نیست یعنی به قیامتی نگاه بکنیم که بعداً می آید هر دو غلط است البته این به خاطر آموزش های ماست آموزش ما اینطوری است تو اصول عقائد می گویند خدا هست خدا هست که به درد ما نمی خورد که کافی نیست خدا هست خدا موثر است اصل اول اصول عقائد باید موثر بودن خدا را جا بندازد نه بودن خدا را و نفی تاثیر هر چه و هر که غیر خدا موثر بودن خدا و اینکه کسی در مقابل قدرت خدا نمی تواند کاری بکند این بحث تاثیر لاحول و لا قوۀ الا باالله العلی العظیم یک جور ترجمه لا اله الا الله هم هست دائما خدا در مورد بت ها می فرماید حالا این بت ها را می پرستید این بت ها کاری نمی توانند برای شما بکنند تاثیری ندارند یعنی من تاثیر دارم زندگی تان دست من است ما زندگی مان را دست خدا نمی بینیم فکر می کنیم خدا مثل بابا بزرگ است و باید بهش احترام بگذاریم احترام هم نگذاشتید نمی آید یقه ات را بگیرد و دنبال تو راه نیفتاده خانه شون است برو بهش سر بزن در آیات قرآن هست بحث من مقدمه اش طولانی می شود یک کمی به مدیریت ذهن ممکن است نرسیم ولی اگر خوب توضیح ندهم هم ممکن است بد برداشت شود و بعضی ها استشمام بکنند جبری مسلک بودن را از بحث و هم جا افتادنش برای انسان واقعا سخت است چون انسان ها غفلت دارند از قدرت خدا و تاثیر خدا در زندگی از این غفلت دارند یا به یاد خدا باش مگر خدا محتاج است که من به یادش باشم نه خدا واقعا محتاج نیست و نمی خواهد به یاد خدا باشید اگر به یاد خدا باشی منتی می گذاری ببین اینقدر به یادت بودم مغرور هم می شوی خواهش می کنم شما به یاد خدا نباش به یاد خدا باش یعنی این بدان زندگی ات در چنگ خداست هر لحظه او دارد با تو بازی می کند او طرف تو است دارد پینگ پونگ باهات بازی می کند چون نمی توانی پینگ پونگ بازی کنی طرف مقابلش را نبینی و حرکت دستش را نبینی و هیکلش را که کدام طرف می رود می خواهد کدام طرف برود فاصله اش را با میز نبینی شما در پینگ پونگ فقط توپ را نگاه می کنی یا مقابلتان که کی هست هر دو را با هم خدایی که دارد با تو پینگ پونگ بازی می کند و این حوادث را به سمت تو می فرستد تو باید به چشمش هم نگاه کنی که چی می خواهد ازت و لبخندش هم باید نگاه کنی وقتی که رندانه یک نگاهی بهت می کند و می زند هی اون گوشه میز یعنی من نقطه ضعف تو را می دانم باید این نقطه ضعفت را جبران کنی و این کسی که باهاش پینگ پونگ بازی می کنی مربی تو است دلسوز تو است تو را می خواهد ببرد تا مدال بگیری خسته هم نمی شود مقابل شما ایستاده بازی می کند می گوید من فقط شغلم بازی کردن با تو است شما ممکن است خسته بشوی بروی بگیری بخوابی غذا بخوری ما همینطوری پای میز ایستاده می گوید من می ایستم تا بیایی در مثل مناقشه نیست خوابیدن مان هم در اختیار خداست باز هم توی محیطی هستیم که خداوند متعال برای ما طراحی می کند می فرماید وقتی می خوابی روح تو را می گیرم می برم تو عالم رویا کجاها را بهت نشان می دهم و بر می گردانم زندگی یک امر مستقل به خود واگذاشته شده و رها و تصادفی نیست هر لحظه ما در اختیار خدا هستیم همۀ اسبابی که ما فراهم کردیم برای خودمان همه در اختیار خداست می تواند حتی یک کاری کند از همین اسباب و علل استفاده نکنیم دقت فرمودید ما اگر زندگی را این ببینیم حرکت تکاملی موفقیت چی است موفقیت رسیدن به هیچی نیست موفقیت یعنی امتحان هایی که خدا ازت می گیرد در نقش ها و موقعیت هایی که قرار می دهد و انتظاراتی که ازت می خواهد را مثبت پاسخ بدهید این حرفها یعنی چی من اگر به دنیا فکر کنم به پولدار شدن فکر کنم و حتما پولدار می شوم خدا لبخند می زند می گوید این چیکار می کند واقعا کسی به بازیگر می گویند برو در بانک یک کیف پول بگیر و بیا مثلا بناست یک تجارتی بکنی بعد این برود بانک بازیگر است رفته بانک و پول را گرفته و آمده قسمت دوم بازی فیلم برداری می کنند یک دزدی بناست این را بزند بعد این نشسته گریه می کند می گویند آقا فیلم برداری تمام شد برای چی گریه می کنی این در فیلم نامه نبود این همه پول ازت بردند تو ازت این همه پول ببرند چیکار می کنی آقا بازی بود تمام شد فیلم برداری می کردیم بهش می گویند مثلا شما یک مقاومتی بکن وقتی می برد و در چهره ات هم یک ذره نشان بده ناراحتی وظیفه ات است یا نه این کار را بکنی چون موفقیت به این به معنای درست کلمه این است که این نقش را چطوری خوب بازی کنی نه اینکه کیف را نگه داری کیفت ات را گرفتند واقعا من چقدر امروز روایت آوردم یک روایت بخوانم برای شما شما یادتان نمی آید من تا الان گفته باشم که یک روایت می خواهم هدیه بدهم یک همچین روایتی را تا حالا گفتم؟ ولی اگر کسی از بنده بپرسد در این یکی دو سال اخیر یک روایت می خواهی هدیه بدهی به مخاطب این چی است این روایت است کی می خواهد باشد آخه مثلا می گویی اول این کتاب یک چیزی بنویس برای من من خواهش می کنم که این روایت خیلی عمیق هم هست توضیحش هم بهتون بدهم خیلی کوتاه است ولی دوستان این روایت را بنویسند تا بلویش بکنند و بزنند مقابل خودشان یکی از نشاط آفرین ترین روایاتی است که می شود تصور کرد امام صادق علیه السلام
ملایی: در کانال برنامه در پیام برسان ها دوستانم همین روایت را خواهند گذاشت
حجت الاسلام پناهیان: در امالی شیخ صدوق این روایت این است ان کان کل شیءٍ بقضاءٍ و قدر اگر همه چیز با قضا و قدر الهی هماهنگ شده خدا مقدر کرده فالحزن لماذا دیگر دلت برای چی می گیرد؟ کوتاه و اول و آخر حرف دیگر برای چی دلت می گیرد
ملایی: یک بار دیگر عربی اش را می خوانید
حجت الاسلام پناهیان: إنْ كانَ كُلُّ شيءٍ بقَضاءٍ و قَدَرٍ ، فالحُزْنُ لِما ذا ؟! (الأمالي للصدوق: 56/12.) غم چرا ناراحتی چرا؟ حالا اون قضا و قدر روی چه حسابی است روی حساب امتحان ما ما آیا هیچ کاری نمی توانیم بکنیم؟ چرا این قضا و قدر متناسب با توانایی های ما و با پاسخ هایی است که در هر مرتبه از مقدرات الهی خدا از ما دیده قضا و قدر نافی و نفی کننده ی اختیار ما نیست ولی رها هم نیستیم با دیوار بازی نمی کنیم ما با یک نفر که مربی پینگ پونگ هست داریم بازی می کنیم دیدید تنیس یا بازی پینگ پونگ با دیوار انجام می دهند بازی شان از جمله بازی هایی است که راکد است ولی طرف مقابل ندارد با دیوار بازی می کند بعضی ها فکر می کنند که نعوذ بالله خدا دیوار است فعال ما یشاء است
ملایی: آن به آن دارد به شأنی از شأنی به شانی وارد می شود
حجت الاسلام پناهیان: کاش فیلمی ساخته بشود که یک کسی مربی پینگ پونگ داشته باشد یک کسی مربی اینقدر فعال است و اینقدر قدرت عجیب و غریب دارد وقتی که توپ را پرتاب می کند در پاسخ دادنش ضعف داری بلافاصله با یک سرعت فوق نور می آید اینجا دستت را یک کمک می کند که خوب بزنی بعد می رود مقابلت می ایستد کاش می شد این را نشان داد در فیلم می شود همه کار کرد انیمیشن که دیگه خیلی راحت است هی می گویند اینطوری بزن و اونطوری بزن این نمی تواند اونطوری بزند یکی از دفعاتی که توپ را برایش فرستاده مربی دستش را اینطوری می کند و بعد می رود ادامه می دهد توپ رها نمی شود بخورد به دیوار و کارش را انجام می دهد یک کمی من روایت بخوانم این خوب بود روایت نظر شما خوب بود؟
ملایی: اصلا روایت ها ما که کسی نیستیم شما لطف می کنید از ما نظر می پرسید ولی به خاطر دم خور بودن با اساتیدی مثل حضرتعالی روایت کم نشنیدیم انصافا بعضی از روایت ها یک زنگی دارد به قول شما تابلو کردنی است دیگر
حجت الاسلام پناهیان: امام صادق علیه السلام شهادتشان نزدیک است واقعا خیلی به گردن ما حق دارند مردم بدانند خیلی از قال رسول الله و قال امیر المومنین و قال فاطمۀ الزهرا و قال حسن و الحسین علیهم السلام خیلی از این روایات را امام صادق به ما گفته یعنی امام صادق فرموده است که امیر المومنین فرموده است ان ابی ان جدی لذا حالا روایتی که مستقیم از امام صادق علیه السلام هست که به جای خودش محفوظ است ربط این بحث به مدیریت ذهن چی است؟ انما قدر الله عون العباد بقدر نیاتهم خدا کمک به بندگانش را مقدر می کند به قدر انما قدر الله هون العباد علی قدر نیاتهم به اندازه نیت شما ذهن خوانی می کند و چقدر کمکش کنیم؟ این را امروز بیشتر کمک کنیم چرا؟ ذهنش را ببین بیشتر با من است پیش من است با من دارد مثبت نگاه می کند تو ذهنش به من توهین نمی کند خدایا تو چرا کمکم نمی کنی می گوید خدا حمایتم می کند حالا اون حرفها را بیاورید اینجا که می گویند هر چی فکر کنی درست می شود اون حرفها را من صد درصد قبول دارم در ارتباط با خدا من هر چی با خدا مثبت نگاه کنم به خدا مثبت نگاه کنم درباره خدا مثبت فکر کنم دریافت می کنم نتیجه این شد می شود اینجا برای برنامه مون چون ما سوالمان این بود که آقا توکل کن فال بد هم نزن و با این دو تا حوادث پیرامونی را به نفع خودت در بیاور و این جبر و داستان اینطوری و حرف های امروزی یک وقت قاطی اش نشود آقا قاطی اش بشود ولی بدانید که همۀ اینها درسته حرف های امروزی وقتی است که در مسیر خدا باشد
حجت الاسلام پناهیان: در مسیر خدا یعنی درباره خدا
ملایی: عذر می خواهم اصلاح می کنم درباره خدا باشد بهش فکر کن و بهش برس
حجت الاسلام پناهیان: شما هر چقدر مثبت فکر کنی بهت می دهد ممکن است این گل را ندهد یک گل دیگر می دهد حتی بهتر از این ممکن است بدهد ولی هیچ دعایی دور ریز نیست و هیچ نیت مخلصانه ای و هیچ نیت شاکرانه ای و هیچ نیت مثبتی نسبت به خدا دور ریخته نمی شود انما قدر الله هون العباد بقدر نیاتهم علی قدر نیاتهم فمن صحت نیته کسی نیتش صحیح باشد یعنی درست و حسابی باشد تم عون الله له کمک خدا برای او تمام خواهد بود و من قصرت نیته کسی نیتش نقص داشته باشد خدایی فکر می کند ولی نه زیاد مثبت درباره خدا فکر می کند ولی نه زیاد قصر عنه العون بقدر الذی قصره به همان نسبتی که شما نیت ات نقص دارد کمک خدا ازت کم می شود حالا نیت کامل چی است؟ نیت ناقص چی است؟ شما بگو
ملایی: نمی دانم فکر می کنم من کان لله و کان الله له
حجت الاسلام پناهیان: مثلا این یک جور این خوب است این هم هست
ملایی: ولی نیت کامل این است لا موثر وجود الی الله
حجت الاسلام پناهیان: نیت کامل این است که یقین داشته باشید یک بار دیگر بگویم ببخشید و یقین داشته باشی که خدا خیلی یک بار دیگر هم بگویم از تکرار اذیت نشوید خیلی دوستمان دارد همین دوستمان دارد شک نداشته باشید خیلی خدا ناراحت می شود بغض گلویش را می گیرد و اشکش جاری می شود شما به خدا اینطوری نگاه کنید که دوستت ندارد اصلا بهم می ریزد خدا
ملایی: من باید یاد بگیرم این ریشه اونی که من نیتم ناقص می شود همین جاست دیگر
حجت الاسلام پناهیان: من می ترسم گیر بدهم بعضی ها بگویند خدا که بغض نمی کند و گریه نمی کند بله دیگر بعضی ها بالاخره می گویند چرا این کلمات را گفتی انگار بقیه کلماتی که می گوییم خدا می بیند خدا انگار چشم دارد ید الله فوق ایدیهم مگر خدا دست دارد
ملایی: چرا این را می فرمایید ان الله لیغضب غضب می کند مثلا
حجت الاسلام پناهیان: این سر بسم الله الرحمن الرحیم گفتن آغاز هر حرکتی باید بسم الله الرحمن الرحیم بگوییم خدای مهربان مهربان بسم الله الرحمن الرحیم در فارسی چی ترجمه می شود؟
ملایی: به نام خداوند بخشنده و مهربان
حجت الاسلام پناهیان: بخشنده اگر می خواست بگوید می گفت بسم الله الغفور الرحیم رحمان الرحیم ما ترجمه در فارسی نداریم ترجمه فارسی می خواهید بگویید یعنی بخشنده درست است کامل نیست باید بگوییم به نام خدای مهربان مهربان بعد بچه مون از ما بپرسد که چرا دوبار می گویی مهربان اون وقت توضیح بدهی این مهربانی اش عمومی است و اون خصوصی است اینها را باید توضیح بدهی ولی بسم الله الرحمن الرحیم خیلی مهم است بسم الله الرحمن کافی بود می فرماید آغاز هر حرکتی بسم الله الرحمن الرحیم یعنی چی تو بگو به من اطمینان داری که من دوستت دارم من به تو مهربان هستم خدا مهربان است بعضی ها از من ایراد می گیرند می گویند خدا گفت من مهربانم نگفت شما را دوست دارم اگر یک کسی مهربان باشد ولی آدم را دوست نداشته باشد خوب مکر است باید به خود ما هم گفتند بالاخره مکار نباشیم خدا مکار می شود خدا که مکر نمی کند با بندگانش همچین چیزی نیست در واقع خدا بندگانش را فرمود الخلق عیالی مردم خانواده من هستند پس مدیریت ذهن اثرش چی شد؟ در این مقدرات؟ مدیریت ذهن تو نیت می آید بعد از این نیت شما به خدا مثبت نگاه می کنید نتیجه اش از جانب خدا کمک به شما می شود اگر اجازه بدهید در حالی که شما قرآن را در دست گرفتید
ملایی: این قرآن را که ما بر می داریم یک نشانه است
حجت الاسلام پناهیان: یک بحثی که امروز جلسه بعد حداقل ما چون اکثر مقدرات یعنی اکثرا در چنبره مقدرات الهی زندگی مان اسیر است و توی این مقدرات زندگی می کنیم وقتی گفتی هیچ چیزی تصادفی نیست یعنی همه چیز مقدر شده است که آیات و روایاتش را نتوانستیم زیاد بخوانیم ولی مومنین اجمالا خبر دارند فقط بهش توجه کنند وقتی همه چیز مقدرات هست خدا این مقدرات را به نفع ما اگر رقم بزند می شود نصرت خدا و کمک خدا به ما جلسه ی بعد در مورد نصرت و کمک خدا عون خدا صحبت بکنیم و نقش مدیریت ذهن در این کمک خدا در زندگی منتهی این را به کی بگوییم به کسی که این دو واحد را پاس کرده به عنوان پیش نیاز که تمام حوادث زندگی ما که در اطراف ما هست بگو لا اقل قسمت هایی که تحت مدیریت شما نیست اینها توسط خدا طراحی شده است البته یک روایت از امام رضا علیه السلام هم هست بگذارید آن را هفته بعد بخوانم
ملایی: انشاالله و خیلی ممنون
حجت الاسلام پناهیان: نشان می دهد آن روایت که چیزهایی که در اختیار ما هست چقدرش در اختیار ما هست بحث دیگری است اتفاقا هفته بعد میلاد آقا امام رضا علیه السلام هم هست در آستانه میلاد اون روایت هم روایت ویژه است خیلی روایت خاصی است که می شود هدیه داد.
ملایی: خیلی متشکرم ازتون روایت ها و آیه هایی که حضرتعالی و سایر کارشناسان محترم می خوانند در کانال گذاشه می شود با ترجمه اش و بعضی وقتها توضیح اجمالی هم هست از شما بینندگان خواهش می کنم کانال ما را در بله و سروش و ایتا دنبال کنید و زیر نویس را وقتی برنامه پخش می شود می گویند چطوری عضو کانال شوید یکی اش ارسال عدد هشت به 300001515 فایل صوتی برنامه را خواهش می کنم وقت کردید بشنوید دم دمهای دوشنبه هفته آینده یک مروری بشود پیوستگی این بحث خیلی کمک می کند به درک دقیق تر حاج آقا چند تا دعا بکنید آمین بگوییم قرآن می شود حسن ختام برنامه و لحظه های پایانی در محضر قرآن کریم خواهیم بود
حجت الاسلام پناهیان: از خدا تمنا داریم بهترین مقدراتش را برای ما رقم بزند و ما را در بهترین موقعیت ها قرار بدهد و از خدا تمنا داریم تعقیبات نماز عشا را برای ما مستجاب بفرماید و لا تعننی بطلب ما لم تقدر لی فیه رزقا خدایا من را سر کار نفرست دنبال نخود سیاه نفرست و خدایا اون چیزی که قرار نیست به من برسد من را دنبالش نفرست فقط کارهایی انجام بدهم که نتیجه دارد برایم
ملایی: ما هم دعا می کنیم شما هم تندرست باشید تا هفته آینده متشکرم و خدا نکته و اما دوستان یک نکته بگویم محضر قرآن کریم باشیم حاج آقای بهشتی عزیز خدا حفظشان کند سه شنبه ها قراری باهاشون داریم قهرمانان توحید را معرفی می کنند فردا سه شنبه در فضای مجازی برنامه قهرمان توحید را از ایشان خواهیم شنید در بیان ایشان که اینبار به جناب ضراره سلام الله علیه می پردازند حتما همراهی بفرمایید بد نیست یک مسابقه گونه ای هم ضمن این بحث یعنی بخش قهرمانان توحید برایتان در نظر گرفته شده 410 شماره صفحه و سوره مبارکه روم آیات 51 تا 60 که تلاوت میشود اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم تا سلامی دوباره فردا آقا نجم الدین شریعتی اینجا انشاالله عمری باشد شنبه من میهمان شما هستم.
(قرآن کریم شماره صفحه 410 و سوره مبارکه روم آیات 51 تا 60)