اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1403-12-15-حجت الاسلام رفیعی-تفسیر سوره توبه

بسم الله الرحمن الرحیم ملایی:اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم، سلام عرض می‌کنم محضر شما زائرین و مجاورین حرم ملکوتی حضرت فاطمۀ معصومه (سلام الله علیها) سعادت من هست که برای برنامۀ سمت خدا، این مکان نورانی و در محضر قرآن کریم، در خدمت حجت الإسلام و المسلمین، دکتر رفیعی عزیز و بزرگوار باشیم و إن‌شاءالله از تفسیر سورۀ مبارکۀ توبه، از محضر حاج آقا، بهره ببریم. می‌دانم مشتاق به بحث حاج آقا هستید و معطل‌تان نمی‌کنم و سلام عرض می‌کنم، جناب آقای رفیعی عزیز خدمت حضرتعالی هم و خیلی خوشحالم، قبول باشد.

معرفی برنامه

 

حجت الاسلام رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم، عرض سلام خدمت جنابعالی، بینندگان عزیز برنامۀ سمت خدا، من یک توضیحی عرض کنم امسال شکل ارائۀ برنامه، قدری متفاوت شده، علتش هم این است که این برنامۀ ظهرهای حرم، در سمت خدا هم، در واقع اجرا می‌شود و همان جا پخش می‌شود، به همین دلیل إن‌شاءالله تا پایان ماه، در خدمت برادر عزیزمان جناب آقای مولایی هستیم که ما هم بحث‌مان را إن‌شاءالله ارائه خواهیم کرد.

ملایی:خیلی سپاسگذارم عزیزان بیننده و شما حضار ارجمند، این نکته را هم به نظرم، به آن عنایت دارید، بیشتر از این‌ها که همچنان فرصت شرکت در قربانی ماه رمضان، برای شما هست. ارسال عدد چهارده به بیست هزار سیصد و سه و توضیحات بیشتر إن‌شاءالله آن جا. یک صلوات بفرستید حاج آقای رفیعی، بحث‌شان را آغاز کنند. اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجل فرجهم.

حجت الاسلام رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا، أبی القاسم محمد، و علی آله الطیبین الطاهرین، سیما بقیة الله فی الأرضین و العن علی أعدائهم، أعداء الله الأجمعین. اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن، صلواتک علیه و آله آبائه، فی هذه الساعه و فی کل ساعه، ولیاً و حافظا و قاعداً و ناصرا و دلیلاً و عینا، حتی تسکنه أرضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.

توفیق داریم امسال تفسیر سورۀ مبارکۀ توبه، تنها سورۀ بدون بسم الله قرآن و آخرین سوره‌ای که بر پیامبر در سال نهم نازل شده و سوره‌ای که از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در روز عید قربان، ابلاغ کردند به مشرکین. این سوره، سورۀ اقتدار مسلمان‌ها است. سورۀ عظمت اسلام است. که بیست و دو سال، پیغمبر اکرم، همه نوع با شما مشرکین، سخن گفت، راه آمد، نصیحت کرد جنگیدید، افرادی از او را به شهادت رساندید، اما دیگر تمام شد، طبق این سوره، مشرکین، اعتباری ندارند، نه حق دارند وارد مسجد الحرام و مکه شوند و نه مسلمان‌ها تعهدی در مقابل مشرکین دارند.

من یک توضیح دهم که این‌ها چقدر پیغمبر را اذیت کردند، چون من دیدم در فضاهای مجازی، بعضی‌ها این آیات را مثلاً می‌گویند: تند است، خشن است، چرا خدا انقدر در واقع بدون بسم الله با این سرعت، برخورد کرده با مشرکین؟ من چند نمونه بگویم، خود شما قضاوت کنید، ببینید این‌ها چه به سر پیامبر آوردند. حالا أحد و خندق و بدر و غیره را من عرض نمی‌کنم. ببینید یک نمونه، آمدند پیش پیغمبر گرامی اسلام، عده‌ای از همین‌ها گفتند: ما می‌خواهیم مسلمان شویم، اگر امکان دارد یک چهل تا معلم، به ما معرفی کنید، معلم قرآن، استاد قرآن، ما این‌ها را ببریم در قبیله‌مان، به ما قرآن یاد دهند و بعد هم مسلمان می‌شویم. آمدند دعوت، آمدند در واقع به عنوان اینکه آموزش ببینند، حضرت هم چهل نفر از آن قاریان ممتاز و حافظان را همراه این‌ها فرستاد، یک نفر را هم رهبر این‌ها قرار داد، این‌ها آمدند در کنار یک چاهی، سی و هشت تا از این‌ها را سر بریدند، که می‌گویند: حادثۀ بئر معونه، بئر یعنی چاه. این‌ها را سر بریدند و بعد آن دو تای دیگر را بعداً اعدام کردند. این یکی از توطئه‌های مشرکان است که علیه رسول خدا، انجام دادند.

یا شما ملاحظه بفرمایید باز در حدیبیه، سال ششم، پیغمبر خدا با مشرکین، قرار داد نوشت، امضاء کردند آتش بس، ده ساله باشد. یعنی از سال ششم تا ده سال، بین مسلمان‌ها و مشرکین، آتش بس باشد، دو سال بعدش مشرکین این را نقض کردند یعنی همین آتش بس و همین قرارداد را شکستند. این برخورد این‌ها با پیامبر بود. تازه رسول خدا چقدر این‌ها را بخشید، عفو کرد من دو سه نمونۀ آن را خدمت شما عرض کنم.

این داستانی که می‌گویم، خوب دقت بفرمایید، یکی از کسانی که در أحد، از پشت به مسلمان‌ها حمله کرد و باعث شهادت حضرت حمزه شد، پسر ابوجهل است عَکرمه یا عِکرمه، با عین نوشته می‌شود. ایشان از آن کسانی است که در أحد، در بدر، در خندق حتی بعضی نوشتند از خندق هم، ایشان مثل عمرو بن عبدود، عبور کرد. در فتح مکه هم که پیغمبر فرمود: هر کسی شمشیر به دست بگیرد، خونش هدر است سال هشتم، دیگر کسی نجنگد، باز ایشان با مسلمان‌ها جنگید و پیغمبر حکم اعدامش را صادر کرد. این آدم، با این سابقه، آمد خدمت رسول خدا بعد از فتح مکه گفت: آقا می‌شود مرا ببخشید؟ حضرت در آغوش گرفت بوسید، فرمود: مرحباً بک، باشد دیر آمدی ولی باشد خوش آمدی، مسلمان شد. یعنی سابقه دارد در أحد، در بدر، در فتح... خیلی پیغمبر با این‌ها راه آمده. این کسانی که در این فضاهای مجازی یا شبکه‌های ماهواره‌ای گاهی این‌ها را اعتراض می‌کنند، این‌ها را نمی‌بینند، آقا شما همه شنیدید.

چه کسی حمزه را به شهادت رساند؟ وحشی، قاتل حمزۀ سیدالشهداء... اصلاً هند به او مأموریت داد گفت: این سه تا با تو باشد، رسول خدا، علی بن ابیطالب، حمزه. هر کدام را کشتی، جایزه داری، اولاً آزاد می‌شوی، جایز هم داری و موفق شد، حمزۀ سیدالشهداء را کشت. سینه‌اش را درید، جگرش را بیرون آورد، اعضایش را قطعه قطعه کرد، مشرک است وحشی حبشی! این آدم بعدها آمد در مدینه، خدمت پیغمبر توبه کند، شما باشید قبول می‌کنید؟ رسول خدا پذیرفت، مسلمان شد، البته فرمود: برو جایی که من تو را نبینم، چون تو قاتل عموی من بودی، سختم است. حالا خودش عاقبت به خیر نشد من کاری ندارم، ولی مسلمان شد، قصاص هم نشد، انقدر پیغمبر با این مشرکین، راه آمده، حتی تا قاتل عمویش، تا عکرمه!

بالاتر به شما بگویم، در أحد، مگر هند فیلمش هم بعضی از عزیزان ساخته شده، آن فیلم الرساله، مگر هند آن گونه به حمزه جسارت نکرد؟ مگر جگر او را به دندان نگرفت؟ مگر این همه هفتاد تا شهید در... بعد این آدم در فتح مکه، آمد تقاضا کرد مسلمان شود پیغمبر هم قبول کرد، مسلمان شد و در امان ماند. خود ابوسفیان همینطور. این رسول خداست با این مأموریت، با این ویژگی، این همه با این‌ها راه آمده، هر کسی که از مشرکین، من یکی دیگر مثال می‌زنم. در فتح مکه وقتی پیغمبر خدا، از مکه هجرت کرد به مدینه، مشرکین خانه‌های این‌ها را غارت کردند، خانۀ پیغمبر را، خانه‌های این‌ها را اشغال کردند باز هم بعد از هشت سال، وقتی پیغمبر وارد مکه شد، فرمود: من با شما چه کنم؟ گفتند: شما کریم هستید هر طوری که دوست داری، فرمود: همۀ شما را بخشیدم، آن جملۀ معروف که «أنتم الطلقاء» این برخورد پیغمبر با این مشرکین است.

حالا این‌ها پیمان شکنی کردند، من چرا این مقدمات را دارم می‌گویم؟ چون یک آیه‌ای را امروز می‌خواهم بخوانم که اگر این مقدمات را نگویم، شما فکر می‌کنید خشن است، تند است، چرا اسلام یک چنین حرفی زده؟ چون مکرر این را دیدم خیلی‌ها اشکال می‌گیرند. شما این‌ها را کنار هم بچینید، من یک نمونۀ دیگر خدمت شما می‌گویم.

آقایی است به نام صفوان، از مشرکین سرسخت است. این خیلی پیغمبر را اذیت کرده، در جنگ‌ها و در بدر هم حضور داشته، این آدم در مسجد الحرام نشسته بود، یک آقایی به نام عُمیر، می‌گوید: من از کنارش رد شدم دیدم خیلی درهم است و اخم‌هایش درهم است. گفتم: چه شده؟ گفت: دیدی ما در بدر شکست خوردیم؟ دیدی این آدم چهل سال بین خود ما بزرگ شد، کارش به کجا رسید؟ چقدر یار پیدا کرد، چقدر ما را در جنگ شکست داد؟ گفتم: حالا چه می‌خواهی بگویی؟ گفت: همۀ فکر من این است که این آدم را بکشم، ترور کنم، پولدار هم بود، همۀ هزینه‌اش را هم می‌دهم. این بندۀ خدا هم بدهکار بود، گرفتاری داشت دید فرصت خوبی است، گفت: من می‌روم می‌کشم ایشان را، شما هزینۀ من را بده، قرض‌های مرا هم بده.

صفوان بلند شد چشم‌هایش برق زد، گفت: واقعاً این کار را می‌کنی؟ گفت: بله، این آدم که محافظ ندارد، در مسجد بین مردم می‌آید در کوچه و خیابان، هم می‌شود داخل خانه‌اش رفت و هم می‌شود در خیابان زد، هم می‌شود در مسجد کشت، راحت است. یک شمشیر خنجر کوتاه، گفت: به تو شمشیر دهم بزرگ باشد می‌فهمند، یک خنجر کوتاه را پول زیادی داد مسموم کرد. شما را به خدا این‌ها را دقت کنید، به این داد خرج این را هم داد، خرجش را گفت: برو مدینه، پیغمبر را بکش.

ایشان آمد و پیغمبر را در مسجد پیدا کرد و آمد جلو، به یک بهانه‌ای حرف را شروع کند، بعد ترور کند، شمشیر را بزند، خنجر را بزند. گفت: بله یا رسول الله، من بچه‌ام جزء اسراء است، پول آوردم این پول را خدمت شما بدهم، بچه‌ام را آزاد کنم، همینطور که دارد حرف می‌زند، رسول خدا فرمود: صبر کن! تو برای آزادی بچه‌ات نیامدی، آمدی مرا بکشی. صفوان به تو خنجر داده، مسمومش کرده، خرج زندگی‌ات را داده، الآن هم... این اصلاً یک مرتبه وا رفت! یا رسول الله شما این‌ها را از کجا می‌دانید؟ ما دو نفری این حرف‌ها را زدیم. فرمود: بله، ولی باز هم با اینکه تو الآن می‌توانی دستیگر شوی، می‌توانی محاکمه شوی، ولی من به تو کار ندارم، باز هم بیا مسلمان بشو. مسلمان شد، خنجر را هم تحویل داد و به مکه برگشت.

رسول خدا سال هشتم، مکه را فتح کرد این صفوان که توطئۀ قتل پیغمبر را کشیده بود، این صفوان که در واقع طراح ترور پیغمبر بود، همین رفیقش، او را پیش پیغمبر آورد، گفت: یا رسول الله، ایشان به من خنجر داده بود، ولی الآن پشیمان شده، شما می‌بخشید؟ فرمود: بله. به حضرت گفت: نه آقا، من به این زودی مسلمان نمی‌شوم، چهار ماه به من فرصت بده، بروم تحقیق کنم. پیغمبر فرمود: باشد، چهار ماه به تو فرصت می‌دهیم برو تحقیق کن. خوب دقت کنید!!

در این چهار ماه، یک جنگ دیگه‌ای واقع شد به نام جنگ حنین، که این جنگ در مکه بود. این آدم در آن جنگ هم شرکت کرد، با پیغمبر...

ملایی:یعنی در همان چهار ماه هم وفادار نبود.

حجت الاسلام رفیعی: در آن چهار ماه هم وفادار نمونده و قرارداد را شکسته. شما با این آدم می‌خواهید چه کنید؟ خدا دارد می‌فرماید: پیغمبر کافی است چقدر میدان می‌دهی؟ بعد از جنگ حنین، آمد مسلمان شد، پیغمبر باز هم قبول کرد. حالا دیگر می‌فرماید: «بَراءَةٌ مِنَ‏ اللَّهِ‏» (توبه، 1) تمام شدم سال نهم است، یک سال دیگر از عمر پیغمبر مانده «وَ رَسُولِهِ‏ إِلَى‏ الَّذِينَ‏ عاهَدْتُمْ‏ مِنَ‏ الْمُشْرِكِينَ‏» دیگر ما از این بخشش‌ها و عفوها نداریم، شما... چرا باز هم اگر کسی بیاید توبه کند، قبول می‌کنیم، اما مشرک بماند یک، پیمان بشکند دو، علیه ما توطئه بکند سه، این خودش هدر است این محترم نیست. لذا عزیزان دقت کنید این آیه‌ای که من می‌خواهم بخوانم، آیۀ حساسی است این برای امروز نیست، ما امروز هم مشرک داریم، ما الآن در هندوستان بت پرست داریم، گاو پرست داریم، هندو داریم، این آیه، مربوط به همین آدم‌هایی است که می‌گویم. مشرکین مکه، پیمان شکن، توطئه گر می‌فرماید: پیغمبر چهار تا برخورد با این‌ها بکن، که حالا من این چهار تا را امروز، خدمت شما عرض می‌کنم. منتهی قبلش این آیه را بخوانم، ببینید چقدر خدا مهربان است.

می‌فرماید: اگر با یک مشرکی پیمان دارید، آن مشرک، پیمان شکنی نکرده، توطئه هم نکرده، کسی را علیه شما تحریک نکرده، به او هم کار نداشته باشید، مشرک هست اما پیمان شکن نیست، مشرک هست ولی علیه شما توطئه نکرده. ببینید آیه‌اش را بخوانم، «إِلاَّ الَّذينَ» (توبه، 4) دارد به این‌ها کاری نداشته باشید، «إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ» مگر آن مشرکینی که با آن‌ها پیمان دارید. «ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً» کم به شما نگذاشتند، با شما برخوردی نکردند، «ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ» علیه شما توطئه نکردند، همکاری با دیگران نکردند، «أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ» به این‌ها هم کاری نداشته باشید، این‌ها هم استثناء هستند پیمان را رعایت کنید. «عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ» چرا؟ چون «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ» خود آدم‌های باتقوا، با انصاف، با ورع را دوست دارد.

حالا من آن آیه‌ای را که قول دادم برایتان بخوانم. منتهی قبل از آن یک نکته‌ای را بگویم، چون این روزها، این بحث‌ها بحث‌های روز است. فدای امیرالمؤمنین (علیه السّلام) شوم که چقدر زیبا این جمله را فرموده، در حکمت دویست و پنجاه و نه نهج البلاغه، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می‌فرماید: دقت کنید، اگر دشمنی دارید که پیمان شکن است. آقا یک بار پیمان شکسته، زیر قرارداد زده، قرارداد را پاره کرده باطل کرده. اگر دوباره با او پیمان ببندید و به آن اعتماد کنید، شما تعبیر حضرت این است، شما در واقع دارید به خودتان ظلم می‌کنید، دارید به خدا، خیانت می‌کنید. من عبارت را بخوانم نگویید از خودم می‌گویم.

«الْوَفَاءُ لِأَهْلِ‏ الْغَدْرِ» (نهج البلاغه، ص 513) پیمان بستن، وفاداری کردن با کسی که یک بار پیمان شکنی کرده. آقا ما قرارداد الجزایر داشتیم هزار و نهصد و هفتاد و پنج، هزار و سیصد و پنجاه و سه شمسی، شاه ایران در الجزایر، با عراق نشستند و یک قراردادی راجع به اروند رود گذاشتند، سال هزار و سیصد و پنجاه و سه، این که ربطی به انقلاب ندارد، چهار سال قبل از انقلاب بود. صدام این را پاره کرد گفت: من با این قرارداد، کاری ندارم. گفت: به این آدم، شما اعتماد می‌کنید؟ اگر «الْوَفَاءُ لِأَهْلِ‏ الْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَ اللَّهِ» اعتماد کردن به دشمنی که پیمان را می‌شکند، این نیرنگ با خداست. «وَ الْغَدْرُ بِأَهْلِ الْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ» الله اکبر! اتفاقاً با این نوع دشمن مقابله کردن، وفاء است. با این گونه دشمن اعتماد نکردن، وفاء است.

من آیۀ قرآن را بخوانم، سورۀ انفال، آیۀ پنجاه و سه.

ملایی:حاج آقا شمارۀ حکمت را یک بار دیگر می‌فرمایید شاید بعضی بخواهند...

حجت الاسلام رفیعی: حکمت دویست و پنجاه و نه، نهج البلاغه. این آیه هم، آیۀ پنجاه و سه سورۀ انفال است. «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً» ببینید چرا رهبر انقلاب، در ارتباط با مذاکرات، این گونه موضع گرفتند؟ ایشان خیلی برای مردم اهمیت قائل هستند، برای اقتصاد قائل هستند، برای اقتدار ما قائل هستند، برای امنیت اجتماعی ما قائل هستند این آیۀ قرآن است. اگر می‌ترسید دشمن خیانت کند، «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ» پرتش کنید، توجه نکنید. «عَلى‏ سَواءٍ» می‌گوید: تو یک بار خیانت کردی، شما که خیانت کردی، عذرخواهی کن، شما که خیانت کردی برگرد به آن قراردادت، برگرد به آن حرفت که با هم بسته بودید، ما آن چیزی را که بسته بودیم، تو باطل کردی دنبال بستن جدید هستی؟ «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‏ سَواءٍ» ما در اسلام، حتی با مشرک هم پیمان داشته باشیم، حق نداریم بشکنیم، با کافر، با دشمن.

در صفین، پیش امیرالمؤمنین آمدند، عجیب است همین‌هایی که خودشان پیمان بسته بودند، علی را مجبور کردند به حکمیت، امیرالمؤمنین را مجبور کردند ابوموسی أشعری را تعیین کند. گفت: حالا شما قرارداد را نقض کن. آقا فرمود: «وَيْحَكُمْ‏ أَ بَعْدَ الرِّضَا وَ الْمِيثَاقِ وَ الْعَهْدِ نَرْجِعُ» (بحار الأنوار، ج 32، ص 545) ما پیمان بستیم، حالا برگردیم؟ درست است من قبول ندارم این را، به من تحمیل شده، ولی من باطل نمی‌کنم. بعد فرمود: نشنیدید خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: «أَ لَيْسَ اللَّهُ تَعَالَى قَدْ قَالَ‏ أَوْفُوا بِالْعُقُودِ».

باز یک جملۀ دیگر از امیرالمؤمنین بگویم، این نامۀ پنجاه و سه نهج البلاغه است، قابل توجه مسئولین، قابل توجه کسانی که در حوزۀ سیاست کار می‌کنند، این نهج البلاغه است. در نامۀ پنجاه و سه، حضرت فرمود: اگر با دشمن قرارداد صلح بستی، بیشتر بترس، چون دشمن است به صلحش پایدار نمی‌ماند. من عبارت را بخوانم. «وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَ‏ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ» (نهج البلاغه، ص 442) از این عربی‌هایی است که شما متوجه می‌شوید.

ملایی:یعنی صلح کردی بیشتر بترس تا زمان جنگ.

حجت الاسلام رفیعی: «الْحَذَرَ كُلَ‏ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ» قرارداد بستی، بیشتر نگران باش. همین صهیونیست‌های غاصب که خدا إن‌شاءالله زوال‌شان را بیاورد، مگر قرارداد نبستند؟ چند بار نقض کردند؟ چند بار حمله کردند؟ فرمود: «فَخُذْ بِالْحَزْمِ» احتیاط کن، قراردادها را محکم ببند. آقایان، خواهران، ما یک قانونی داریم به نام حسن ظن، بگوییم: یک آقا و خانمی دارند صحبت می‌کنند، بگو إن‌شاءالله خواهرش است، إن‌شاءالله مادرش است. یک کسی رد شد به شما سلام نکرد، بگو: إن‌شاءالله مرا ندید. اما عجیب است امیرالمؤمنین می‌فرماید: اینجا جای حسن ظن نیست. «وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ» اینجا حسن ظن نداشته باش. «وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً» بله، اگر قراردادی بسته شد، تو هیچ وقت پیمان شکن نباش، قطعش نکن.

من عرایضم را جمع کنم، خلاصه کنم. یک بار دیگر تکرار می‌کنم عرضم را، ببینید قرآن کریم در سورۀ توبه، تند برخورد کرده، چرا؟ چون سخن از مشرکینی است که پیمان شکستند، توطئه کردند بارها و بارها، علیه مسلمان‌ها وارد شدند، حالا خدا می‌فرماید: من چهار ماه به شما مهلت می‌دهم، در این چهار ماه بیایید توبه کنید برگردید، اگر نه، ایندفعه ما با شما پیمانی نداریم، بکشید کشته می‌شوید، اسیر کنید اسیر می‌کنیم. هر نوعی با ما برخورد کنید، با شما برخورد می‌کنیم. من آیه‌اش را بخوانم: «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ» (توبه، 5) این أشهر الحرم، یعنی همان چهار ماه است. امیرالمؤمنین عید قربان در مکه آمد اعلام کرد از امروز مهلت چهار ماهه شروع می‌شود، به نظرم حساب کنیم، دهم ربیع الثانی می‌شود، چون دهم ذیحجه است بعد از آن می‌شود دهم محرم، بعد می‌شود دهم صفر، بعد دهم ربیع الأول، بعد دهم ربیع الثانی، این چهار ماه می‌شود. «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ» آقایان و خواهران، دقت کنند، این أشهر الحرم، به معنای ماه‌های حرام نیست، ما یک ماه حرامی هم داریم، رجب و غیره، این آن نیست این، آن چهار ماه از ده ذیحجه تا ده ربیع الثانی، که تمام شد. «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ» خیلی‌ها اینجا را ایراد گرفتند، اِ «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ»؟! بله آقا، مگر در بئر معونه نکشتند؟ مگر در بدر، أحد، این همه ترور نکردند، این همه آدم از بین نبردند؟ «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» دقت بفرمایید این برای امروز نیست این آیه، این آیه، ما طلبه‌ها می‌گوییم: الف و لام آن، الف و لام عهد است یعنی آن مشرکین پیمان شکن، توطئه‌گر مکه، همان کسانی که نه در فتح مکه راه آمدند، نه صلح حدیبیه، همه جا نقض کردند یک حکم آن‌ها قتل است.

دو: «وَ خُذُوهُمْ» دومین آن اسارت است، اگر این دفعه آمدند با شما برخورد کنند، اسیرشان کنید. سه: «وَ احْصُرُوهُمْ» تبعید. چهار «وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ» مرصد یعنی کمینگاه، می‌گوییم: «إِنَ‏ رَبَّكَ‏ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر، 14) مرصد یعنی کمینگاه، این‌ها را مواظب باشید، که راه‌ها را برایشان نا امن کنید. یک مشرک توطئه کند، پیمان بشکند و راحت هم بیاید در مکه، خرید و فروش کند؟ بیاید در مدینه رفت و آمد کند؟ این حکم، حکم خداست.

اما مهربانی خدا را ببینید باز هم، من دیروز هم گفتم، ببینید مشرک، مثل بیمار است شما با یک بیمار واگیردار که الآن در این حرم بیاید، همۀ شما را مریض می‌کند، آزادی برخورد می‌کنید؟ چطوری برخورد می‌کنید؟ می‌گویید: آقا یا این را ایزوله کنید، یا بستری کنید، یا برود دارو بخورد خوب شود. می‌گوید: نه، من این مرض را دارم، دارو هم نمی‌خورم، با شما هم دست می‌دهم، این که نمی‌شود! شما مشرک هستید، بت می‌پرستید.

پیغمبر ما هم آمده، بت پرستی را ریشه‌ کن کند، آن وقت آزاد باشی، توطئه هم بکنی، هر کسی را هم که خواستی به شهادت برسانی، اینکه نمی‌شود. بله یک راه دارد که این چهار تا را ما از آن بگذریم، یعنی نه قتل، نه اسارت، نه تبعید، نه نا امنی راه‌ها، آن راه چیست؟ «فَإِنْ تابُوا» توبه کنند، «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» حالا می‌دانید ما احکام زیاد داریم، ولی دو تا حکم خیلی مهم است، یکی نماز است و یکی زکات است در زیارتنامۀ ائمه چه می‌گوییم؟ «أَشْهَدُ أَنَّكَ‏ قَدْ أَقَمْتَ‏ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ» در حکومت امام زمان هم داریم، وقتی ایشان قیام می‌کند، نماز و زکات برای ایشان خیلی مهم است. امام رضا هم فرمود، این هم قابل توجه کشاورزان عزیز، دامداران عزیز، چون زکات در نه چیز است، سه تا حیوان، چهار تا از غلات و طلا و نقره، این را به شما بگویم، اگر خمس در قرآن یک آیه دارد، زکات ده‌ها آیه دارد و روایت امام رضا است فرمود: کسی نماز بخواند، زکات ندهد، نمازش هم قبول نیست. با اینکه همه جالب است همه چیز مشروط به نماز است ولی نماز، مشروط به زکات است. ولی متأسفانه این در کشور ما، این را من عرض نمی‌کنم، مأمورین ستادهای زکات می‌گویند، خیلی درصد پرداخت زکات، شاید کمتر از ده درصد در کشور باشد.

خدا جالب است به این مشرکی که تا دیروز بت می‌پرستید، می‌گوید: اگر توبه کردی، دو کار را حتماً باید انجام دهی، «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» نماز بخوان، و زکات هم بده. چون اکثر این‌ها کشاورزی داشتند، دام داشتند، خدا هم می‌فرماید: «فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ» کاری به آن‌ها نداشته باشید، این بیماری که رفت معالجه شد، کاری به او نداشته باشید. بعد می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ».

من خواهش می‌کنم این جمله را دقت کنید، پایان یک آیۀ تهدید، فاقتلوا و اخذوا، خدا می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» یعنی بدانید خدا هم بخشنده است و هم مهربان است. إن‌شاءالله خداوند به همۀ ما، توفیق عمل به این آیات نورانی را عنایت بفرماید. صلواتی عنایت کنید.

ملایی:اللهم صلّ علی محمدا و آل محمد و عجّل فرجهم. خیلی متشکرم حاج آقای رفیعی عزیز و بزرگوار، إن‌شاءالله برقرار باشید و این سفره، سعادتش را داشته باشیم که هر روز، خدمت شما باشیم. ببینندگان عزیز، زائرین و مجاورین محترم، إن‌شاءالله لحظات دیگر، در محضر قرآن هستیم، تلاوت صفحۀ سیصد و شصت و سه قرآن کریم، آیات سی و سوم تا چهل و سوم سورۀ مبارکۀ فرقان، و از همین جا، از محضر همۀ شما خوبان، التماس دعا داریم و تا سلامی دوباره عرض می‌کنم، خدا یار و نگهدار همۀ شما عزیزان بیننده، شنونده و حضار ارجمند، التماس دعا!  

صفحه363 قرآن کریم

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها