اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1403-11-15-حجت الاسلام پناهیان - مدیریت ذهن ( اخلاص )

اعوذو بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ملایی: روزها ی خرم و فرخنده میلاد شد جشن عباس و حسین و حضرت سجاد سلام الله علیهم شد

معرفی برنامه

 

مبارک باشد به همه مون انشاء الله و سلام عرض می کنم محضر شما بینندگان و شنوندگان عزیز برنامه سمت خدا هزار هزار بار مبارک تان باشد این روزهای قشنگی که داریم سپری می کنیم میلاد آقایمان اباعبدالله الحسین علیه السلام و میلاد قمر منیر بنی هاشم ابوالفضل و امام سجاد صلوات خدا بر همه این انوار باشد انشاء الله و انشاء الله که عیدی بگیریم از آقا امام زمان علیه السلام که قلبشان مسرور به سرور ولادت آباء و اجداد گرانقدرشان و عموی بزرگوارشان امروز مخصوصا ولادت حضرت ابوالفضل العباس است خیلی از شما عزیزان از خانواده های محترم ایثارگران و جانبازان و پاسداران هستید که باید مخصوص بهتون تبریک بگوییم به همه تون همسران جانبازان و مخصوصا چه ایثاری و چه مهری دارید نثار می کنید به جانبازان گرامی و اگر جایی در آسایشگاه جانبازان شما جانباز عزیز و بزرگوار تاج سر ذی حق به گردن ما نگاه می کنید من مخلص شما هستم و ارادتمند شما برای ما دعا کنید بفرمایید روز دوشنبه بیشتر از این معطل نشویم حاج آقای پناهیان اینجا چند دقیقه ای هست حضور دارند محضرشان باشیم انشاالله خیلی خیلی مبارک باشد این روزها و شب ها.

حجت الاسلام پناهیان: واقعا خرسندی که در خانه اهل بیت است میلاد حضرت ابوالفضل وصف ناپذیر است سلام می کنم بر شما و خدمت بینندگان عزیز.

میلاد هر یک از ائمه هدی یک زیبایی هایی دارد میلاد هر یک از اولیاء خدا بعد از ائمه نشاط آفرینی های خاصی دارد اما میلاد حضرت ابوالفضل چه مزیت نسبی خاصی دارد شما تصور بکنید سه امام همراه با زینبین علیهم آلاف التحیت و الثنا همه با هم خوشحال شدند تعداد دورهای مبارکی که امروز لبخند به لبشان نشست از میلاد حضرت ابوالفضل بالاترین است به لحاظ تعداد و فضای خاصی که در این خانه هست خوب بالاخره ابوالفضل العباس در زمانی به دنیا آمدند که فرزندان امیر المومنین علی علیه السلام همه بزرگ بودند و جوان ها نمی شود گفت حتی نوجوان و این خانه دوباره گرم شد و بعد از مدتها که مادر را از دست داده بودند و جای خالی مادر را خوب البته هیچ چیزی جای خالی حضرت زهرا را پر نمی کند ولی فکر می کنم از همین اول حضرت ابوالفضل همه را خوشحال کرده تا روز آخر که غم شهادتشان خیلی سنگین بود

ملایی:  انشاء الله یک روزی پای صحبت های شما باشیم در حرم حضرت ابوالفضل العباس یک دعاست بینندگان آمینش را بگویند یک مناسبت دیگر جاری است ایام پیروزی انقلاب اسلامی ایران است و تبریک می گویم و یک سوال شما وارد بحث آقا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس شدید نمی دانم چطوری مدیریت ذهن ارتباط پیدا می کند می خواهید ارتباط بدهید یا نه گذر می کنید.

حجت الاسلام پناهیان: بسم الله بگویم قبل ازا ینکه بسم الله بگویم جواب شما را بدهم بعد وارد بشویم

بسم الله الرحمن الرحیم

من امروز درباره مهمترین ویژگی دو شخصیت می خواهم صحبت کنم مهمترین ویژگی حضرت ابوالفضل نه یک ویژگی دیگری که در بحث مدیریت ذهن ما جا خوش کرده

ملایی:  چی؟

حجت الاسلام پناهیان: اخلاص امروز بحث مان در مدیریت ذهن به یمن شخصیت والا مقام حضرت ابوالعباس در مورد اخلاص است از مدیریت ذهن بیرون نمی آییم ولی مصداق اتم و اکملش حضرت ابوالفضل العباس است و ویژگی شخصیت دیگری که انقلاب ما بهش وابسته است و این ویژگی در اون شخصیت هم باز اخلاص است اخلاص حضرت امام و اخلاص در نزد امام واقعا چیز عجیبی بود ما اگر بگوییم اخلاص امام، امام را به همه جا رساند سخن به گزافه نگفتیم و اگر بگوییم اخلاص امام انقلاب ما را پیروز کرد تازه شبیه حضرت آیت الله العظمی بهجت حرف زدیم ایشان معتقد بودند که حتی مردم را هم نفس امام به میدان آورد اخلاص امام این که مثلا ما این عبارت را از آقای بهجت بشنویم که من البته با واسطه یکی از علمایی که از ایشان شنیدم این مطلب را عرض می کنم که فردا 22 بهمنی خدمت آقای بهجت رسیده بودم این برادر بزرگوارمان بعد آقای بهجت فرموده بودند چه خبر ایشان هم تعریف کرده بود چه 22 بهمن با شکوهی همیشه دشمنان ما می خواهند 22 بهمن را تضعیف کنند اتفاقا همان سال خیلی بهتر می شود یکی از همان سال ها بوده آقای بهجت می فرماید که اینها نفس حضرت امام است و مردم به خودشان نیستند و او اثر می گذارد روی دلها خوب ببینید البته مردم باید لایق باشند این را بگیرند و الا از اولیاء معصومین علیهم السلام چرا اثر نپذیرفتند؟ ولی مردم مستعد امام درشان چه تاثیری می گذارد این نگاه آقای بهجت یک نگاه عرفانی است به انقلاب و از اون طرف دیگر حضرت امام شاگرد مکتب حضرت ابوالفضل سلام الله علیه هستند و حضرت ابوالفضل هم در مورد اخلاصشان اول یک جمله بگویم بعد تا آخر هر چی می گویم از اخلاص این دو بزرگوار مردم مطالبی به ذهنشان متبادر بشود کل زندگی نامه حضرت ابوالفضل قبل از کربلا و در کربلا و اینها شاید اون جزئیات یقینی که به ما رسیده یک صفحه نباشد یعنی گزارش های تاریخی که از حضرت ابوالفضل العباس و مردم هم نشنیدند البته من یک کتاب قطوری در مورد ایشان دیدم و حالا مردم هم نخواندند اگر مردم چیزی در ذهنشان باشد بیشتر از یک صفحه نیست یا یقینیاتش بیشتر از یک صفحه نیست بعد چرا ایشان اینقدر مشهور و محبوب تو دلها اینقدر دلبری کرده و جای گرفته؟ اخلاص است می فرماید کسی برای من اخلاص بورزد می خواهم خودم معرفی کنم من خودم معرفی اش می کنم خدایا شما چطوری معرفی می کنید؟ ابوالفضل العباس که همه چیز را پنهان کرده می فرماید شما دیگه به او کاری نداشته باشید و ما الان داریم نمونه اش را می بینیم خودمان هم نمی دانیم به اندازه چند جلد کتاب به حضرت ابوالفضل ارادت داریم و حتی حس می کنیم معرفت داریم اما چیزی اطلاعات نداریم خدا فرد مخلص را با دل های با صفا خودش مرتبط می کند می فرماید این اطلاعات و فضای مجازی و حقیقی و اینها نیست شاید بتوانیم تو عصر جدید در این دهه اخیر از سردار سلیمانی هم یاد کنیم یک اخلاص زائد الوصفی داشتند لذا عکسشان قبل از اینکه شهید شوند در عکس شهدا بود فرماندهان شهید را می گذاشتند در همایش ها عکس ایشان هم می گذاشتند در هر جلسه ای می رفتم می دیدم وضعیت را ایشان که شهید نشده زودتر شروع شده شهید می کنید ولی اخلاصشان واقعا خاص بود و مثال زدنی است اخلاص برای حضرت امام در ادبیات شان در سخنانشان عجیب تاکید می کردند مخصوصا در عرصه سیاسی یک عارف اومده عارف به عرفان عملی حالاعرفان نظری ایشان را من کاری ندارم هست یا بوده مهم این است که خیلی ها نه عرفان نظری دارند و نه عرفان عملی در عمل ممکن است نداشته باشند امام در عمل سلامتی داشت و این به اذعان همه کسانی بود که ایشان را می شناختند چون مراقبه های ایشان خیلی عجیب بود من یکی از خاطرات در مورد ایشان را وسط صحبت عرض بکنم اخلاص حضرت امام ایشان در مورد اخلاص اومد این اخلاصی را که چشیده بود توی عرصه سیاسی در عرصه فرهنگی به مسئول جمهوری اسلامی توصیه کرد و از اونها مطالبه کرد یک عارف مخلص اومده رهبر شده و از مسئولین اخلاص می خواهد این برای اولین بار است در تاریخ که سطح سیاست اینقدر بالا رفته و نورانی شده واقعا با وجود حضرت امام و رهنمودهای ایشان و حتی رهنمودهایی که رهبری دارند و منش این بزرگوار دیگر نباید بگوییم سیاست ما عین دیانت ماست باید بگوییم این کافی نیست سیاست ما عین عرفان ماست چون حتما کسانی که در این مشرب و مسیر عرفانی قدم بر ندارند یا دچار خطا می شوند یا دچار خیانت نمی شود سیاست عرصه لغزنده ای است و ما بیش از عرصه های زندگی فردی در عرصه سیاست به اخلاص و معنویت نیاز داریم و این حرف بنده ثابت می شود با کدام روایت؟ روایتی که مردم فرمانداران حضرت ولی عصر ارواحناه له الفداء را اینقدر مقدس می دانند چون اونها مقدس هستند که خاک کف پای اونها را به تبرک بر می دارند می شود ما ببینیم این صحنه را که سیاست اینقدر طیب و طاهر شده چون شما در سیاست بخواهید درست عمل کنید طوری باید پا روی هوای نفس ات بگذاری که حتی بپذیری گاهی از اوقات به خاطر یک کار حق و ثوابی که می کنی همه مردم بهت بد و بیراه بگویند و مردمی که مال تو بودند و با تو همراه بودند تو را ترک کنند این خیلی اخلاص می خواهد یک وقت آدم اخلاص می خواهد برای اینکه از دشمن نترسد و یک وقت اخلاص می خواهد که حمد و ستایش مردم را تقاضا نمی کند خوب اینها خیلی مراتبش ساده تر به دست می آید ولی یک وقت اخلاصی شما می خواهید که مردم بر علیه ات بشورند تو باید این کار را انجام بدهی و خود حضرت امام هم دچار آزمایش هیا خیلی سنگین شدند اون جام زهر دو هفته قبلش حضرت امام فرمودند که امروز کوتاهی کردن در جنگ خیانت به رسول الله است سنگین ترین عبارت را در طول هفت سال دفاع مقدس تا اون زمان ایشان بیان فرمودند بعد دیگر حالا دیگران مقصر بودند یا نبودند را من الان نمی خواهم بحث کنم قطعا اگر دیگران مقصر نبودند ایشان تعبیر جام زهر به کار نمی بردند ولی پذیرفتند و اگر دیگران هم کوتاهی کردند دیدند ایشان شرائط دیگر شرائط ادامه نیست خودشان را فدا کردند و عملاً اون اخلاصی که ازش دم می زدند و در زندگی فردی و معنوی به اوجش رسیده بودند در عرصه سیاسی هم به اوجش رسیدند حالا برویم سراغ اخلاص و رابطه اش با مدیریت ذهن.

خیلی ها اخلاص را یک مسئله قلبی می دانند واقعا هم همینطور است اخلاص یک مسئله قلبی است ولی یک عملیات شدید مدیریت ذهن در اخلاص مورد نیاز است یعنی چی؟ چرا توی اخلاص ما مدیریت ذهن نیاز داریم ما وقتی که دلمان یک چیزهایی را دوست دارد توجه ما را به خودش جلب می کند یادتان است در همین برنامه های اخیر عرض کردم که مثل اون موبایلی که یک برنامه هایی اش نیمه فعال هست ما نمی بینیم ولی می گوید دارد باطری موبایل را می گیرد

ملایی:  پس صحنه و اون پشت ها دارد یک کارهایی می کند بالاخره این دارد انرژی از تو می گیرد و تمام گرایش های ما از انرژی و توجه می گیرند و بخشی از توجه ما را به خودشان جلب می کنند که ما دیگر تمرکز نداریم خوب این را یک مقداری در موردش صحبت کردیم خیلی جا دارد البته بیشتر صحبت بشود خوب این علاقه ها هیچ وقت نمی گذارند ما اخلاص داشته باشیم چون بخشی از توجه ما را به خودشان جلب می کنند این علاقه ها خیلی هایشان هم بد نیستند بعضی هایشان ناشی از اطلاعات ما هستند که ما خیلی چیزها را خبر داریم و بعضی از این علاقه ها هم علاقه های طبیعی هستند که لازم نیست و اصلا نمی تواند آدم فضیلتی هم نیست اینها را بخواهی شما قلع و قمع بکنی ولی اخلاص یعنی اینکه مدیریت ذهن کنی و به این علاقه ها که هستند و یا نمی شود یا نباید اونها را حذف کرد نگاه نکنید به اون اطلاعاتی که بهت رسیده که هر کدام می توانند علاقه های روی قلب شما بگذارند نگاه نکنید

حجت الاسلام پناهیان: معلوم است که توجه ات را جلب نکند مثال بزنم حضرت ابوالفضل العباس چقدر آدم هوشیاری بودند؟ به نظر شما می شود یک آد می سطح هوشیاری عالی نداشته باشد و بعد مقامی داشته باشد که شهدا بهش غبطه بخورند؟ نمی شود باید باشد ایشان باید خیلی آدم هشیار و بصیر باشند و علی القاعده اینطور بودند و الا همه شهید شدند و در کربلای معلی همه عزیزان اباعبدالله الحسین همه فوق العاده بودند ولی اون مقام ها و تفاوت های عرشی و ظریفی که ما اصلا به عقلمان نمی رسد وجود دارد رد صحرای کربلای امام زین العابدین یک کلمه می فرماید که عمویم به او غبطه می خورند نه به خاطر اینکه اون ضربت شدیدتری دریافت کرده است یا دست مبارک او قطع شده است ما دست قطع شده هم داریم ارباً اربا داریم در کربلا این به چه دلیلی است یکی از وجوهش را من می خواهم عرض کنم آیا ابوالفضل العباس می دانست برود کنار نهر علقمه و این علمدار را برای اباعبدالله الحسین علیه السلام انجام بدهد به این مقام عالی نزد خدا و نزد مردم می رسد یا نمی دانست می دانست علی القاعده دیگر

ملایی:  قطعا با توجه به جایگاه و مقام و شأنیتشان می دانستند

حجت الاسلام پناهیان: ما یک تصوری داریم از اخلاص تصور اخلاص عامیانه ولی یک اخلاصی هست اخلاص عالمانه است و بعد شاید از اون بالاتر هم بتوانیم اخلاص عارفانه ذکر کنیم اخلاص عامیانه این است خدایا من که نمی دانم به چه درد من می خورد به درد من که ظاهرا نمی خورد ولی به خاطر تو این اخلاص ناشی از نادانی است ناشی از عوامی من است بد نیست ولی نوعش و جنسش عامیانه است این دیگر به بالاترین مقام نمی رسد و جزو مخلصین می رود و خیلی هم صفا خواهد کرد با این اخلاصی که دارد یک مقدماتی را پذیرفته و اون مقدمات، مقدمات معرفتی اش است نوش جانش او بی معرفت نیست ولی می گوید من که نمی دانم مثلا الان سجده طولانی این اثر را برای گردش خون من هم دارد من این سجده را خدایا چون نمی دانستم فقط به خاطر تو انجام می دادم به این سجده این اثر را در گردش خون تو هم داره اخلاصش به هم می ریزد هم گردش خون است و هم خدا توجه می کند بالاخره یک فواید دنیوی را هم در نظر گرفت این اخلاصش تا زمانی بود که عوامانه به مسائل نگاه می کرد اخلاصش تا زمانی بود که علم نداشت حالا اگر علم داشت که فایده دارد و بعد نگاهش نکرد این اون اخلاصی است که ابوالفضل العباس دارد ببینید نگاه نمی کند نباشد نگاه نکنی چه ارزشی دارد؟ مثلا من فقط به خدا توجه کردم چرا فقط به خدا توجه کردی چون دیگه هیچی نبود بهش توجه کنم خدا در قرآن از این نوع اخلاص با خود تعبیر اخلاص حرف می زند ولی ازش تعریف نمی کند دعوع الله مخلصین له الدین وقتی که کشتی شان طوفان زده شده و دیگر دستش به هیچ کجا بند نیست یاد خدا می افتد و فقط خدا دعوع الله مخلصین له الدین یعنی خدایا مخلصتم فقط تو الان این اخلاص، اخلاص عوامانه است یعنی چیز دیگری نیست من بهش توجه کنم ولی اخلاص عالمانه این است که خدا برایت می چیند مثلا شما آدم خوبی شدید یا یک کار خوبی را اجرا می کنید انگار خدا می خواهد اخلاص ات را بگیرد فواید دیگری برایت می چیند اینقدر خوشمزه این فوائد و می گوید حالا مردی بهش نگاه نکن خدایا خیلی سخت است اینجا مدیریت ذهن می خواهد یا نه نگاه نکنی و گرایش پیدا نکنی حتی گرایشش هم ممکن است باشد ولی نگاه نکند این کامل تر است اخلاص نفهمیدن است فواید دیگر نیست اخلاص نداشتن فائده های دیگر نیست اخلاص نگاه نکردن به اون است من از اخلاص امام اینطوری تعبیر می کنم امام می دید مردم دارند خودشان را می کشند برای امام نگاه نمی کرد می اومد در همین مردم دلش غنج نمی رفت می گفت خدایا داری چیکار با من می کنی من فقط نظر تو را می خواهم می دانم من ناآگاه نیستم می دانم محبت من تو دل مردم را تو قرار دادی و خیلی کشته مرده من دارم و من جاهل عوامی نیستم و می دانم من هر چی برای تو اخلاص می ورزم تو این محبت را تشدید می کنی من نادان نیستم نسبت به تو ولی خدایا تو ببین من نگاه نمی کنم به اینها یک لحظه این اخلاص فوق العاده است دقت فرمودید

ملایی:  من یاد یک چیزی افتادم اگر اشتباه است بگویید که یک وقت تلقی نادرستی در ذهن مخاطب نباشد حضرت امام موقعی که بر می گردند ایران در هواپیما ازشون سوال می کنند مضمون این است معروف است که چه حس و احساسی دارید به هر حال داری یک رقم می زنی یک اتفاق کم نظیر را در دنیا هیجانات و احساسات و شاید باشد نمی دانیم ما اما حضرت امام یک کلمه هیچی خیلی ساده می گویند هیچی قطعا یک چیزهایی این وسط ممکن است باشد اما نگاه نمی کنند می شود یک مثال باشد برای این خیلی ها می گویند همچنین برخوردی نشان دهنده بی احساس بودن و احساساتی نبودن امام است، امام اینقدر احساسی و هیجانی بودند که در همان هواپیما یک جوری گریه می کردند در نماز شب که در اخبار آمده که مهماندارها گفتند چی شد آیت الله طوری شان شده؟ نه آقا شما به کار خودتان بپردازید ایشان روال طبیعی اش را درک نمی کردند در همچین موقعیتی امام خیلی احساسی و هیجانی مردمشان را خیلی دوست داشتند و خیلی شدیدتر از اونی که ما تصور کنیم چون ما امام نیستیم هیچ وقت نمی توانیم بفهمیم امام چقدر مردمش را دوست داشت ولی به اون عامل هیجانی که باید توجه کند فقط توجه می کرد و اون ارتباطش با پروردگار عالم بود دقت فرمودید لذا به بقیه می گوید هیچی یعنی اون می خواهد احساس من را تو توی کوچه در این دنیا نمی توانی پیدا کنی من دیگه حالا عبارت دیگری به کار نبرم احساس او جای دیگری است متمرکز شده و اتفاقا اینقدر اشک می ریختند در خانه خداوند متعال که اواخر عمر شریفشان حوله برای ایشان می بردند من هیچ وقت جرات نمی کردم این خاطره را نقل کنم دیدم یک بار مقام معظم رهبری توی سخنرانی شان گفتند الان هم عمدا دارم می گویم چون می ترسم خیلی ها من را متهم کنند به گزافه گویی آقا چقدر مبالغه می کنی دستمال دیگر کفایت نمی کرده برای خشک کردن اشک چشم ایشان بعد ایشان تو طوفان های انقلاب چقدر با صلابت نظرت انفسهم منهم فی البلاء کالتی نزلت فی الرخا در بلا هم حالت آسایش را دارد یعنی یک آدم از بیرون نگاه می کند یک حالت مساوی تو هر لحظه ای در او می بیند ولی او انسان با هیجان و احساساتی است و احساساتش را کجا صرف می کند پس اخلاص صد درصد به مدیریت ذهن وابسته است شما در مدیریت ذهن به خیلی از علاقه ها نگاه نمی کنی و می شوی یک مخلص فقط به چه علاقه ای نگاه می کنی؟ حتی ائمه هدی از جهنم می ترسیدند یا نمی ترسیدند؟ تو ادعیه وقتی ترس از جهنم را ابراز می کنند نمایش که نیست ناراحت بودند حتی اونجا اعلام می شود علتش که لا یکونوا الا ان غضبک و سخطک و انتقامک و سخطک من از عذاب برایم سخت است حتی اونجا اعلام می شود که من طاقتش را ندارم استخوان من مگر چقدر درد می تواند تحمل کند و تو اونجا من را نمی گذاری که بمیرد یعنی درد توصیف می کنند عذاب جهنم را می ترسیدند ولی خودشان می فرمودند ما به خاطر این عبادت نمی کنیم این مدیریت ذهن خیلی قوی می خواهد تو جهنم را می بینی و ازش هم می ترسی این ترس را فضیلتی نیست که بخواهی پاک کنی اول صحبت عرض کردم حتی خوب است این ترس را انسان به دست بیاورد شوق به بهشت را خوب است آدم به دست بیاورد حتی دعا می کنند برای بهشت و جزئیات نعمات بهشت در ادعیه ذکر می شود ولی به خاطر این عبادت نمی کنند

حجت الاسلام پناهیان: بل وجدتک اهلاً للعباده من به خاطر شایستگی تو را عبادت می کنم این خیلی مدیریت ذهن قوی می خواهد که تو فائده ای مثل بهشت و ضرری مثل جهنم را می بینی و باهاش ارتباط روحی هم برقرار کردی و هر موقع کلیدش را بزنند راحت برای ترس از جهنم رنگت می پرد و هر موقع کلیدش را بزنند شوق به بهشت چهره ات را متغیر می کند ولی علت عبادت ات این نیست علت عبادت ات خود خداست این مدیریت ذهن خیلی قوی می خواهد من همیشه مثالی می زنم خیلی چالش بر انگیز است امیر المومنین علی علیه السلام لیلۀ المبیت اون شبی که جای پیامبر اکرم خوابیدند آیا می دانستند به شهادت می رسند یا نمی دانستند بعضی ها فکر می کنند اگر من نمی دانم جوابش را نمی خواهم اینجا وارد جوابش بشوم ولی این را می خواهم بگویم بعضی ها فکر می کنند اگر حضرت می دانستند اون شب به شهادت نمی رسند این که فداکاری محسوب نمی شود این جور افراد دنبال اخلاص عوامانه و اخلاص جاهلانه هستند نه چه بسا شما بدانی این بچه رزمنده ها که جوجه های مکتب امیر المومنین هستند اینها خودشان می دانستند کی شهید می شوند و جای دفنشان کجاست و نحوه شهادتشان چطوری است درسته؟ امیر المومنین علی علیه السلام چطور نداند من نمی توانم باور کنم که نمی دانستم ولی فضیلت لیلۀ المبیت چی است این مدیریت ذهن که شما به این که می مانی یا نمی مانی نگاه نمی کنی شوق اون فداکاری فقط توجه شما را جلب کرده و خدای امیر المومنین می فرماید من تا صبح در قلب امیرالمومنین بودم و دیدم که اون جز شوق فداکاری چیز دیگری نداشت این سخت است و زیباست و فوق العاده است حالا در مورد ابوالفضل العباس مثال بزنم من هر روز می خواهم در مورد اخلاص صحبت کنم و مدیریت ذهن و نسبتش با مدیریت ذهن ولی خوب بهترین مثالم ابوالفضل العباس است این به خاطر زیبایی وجود نازنین اوست ابوالفضل العباس سلام الله علیه ایشان می دانست خیلی از فواید خوب بودن خودش را دیگه بهش گفته بودند چطوری ماها نمی دانیم چه خبر است و چقدر ما را تحویل می گیرند اگر به ما بگویند چه بسا غرور پیدا کنیم و بهم بریزیم و گم کنیم خودمان را ولی به ابوالفضل العباس اعلام شده بود چطوری؟ یعنی به صورت صد درصد صریح تمام مقام ابوالفضل العباس در زمان حیاتش به او اعلام شده بود که تو چقدر عزیزی وقتی که امام حسین می فرماید ارکب بنفسی انت یا اخیه امام زمانش است دارد می فرماید فدای تو بشوم یا اخیه همه اومدند فدای امام زمان شوند بلکه قبول واقع شوند ایشان امام زمانش دارد به او اینطوری می فرماید و او مقام خودش را می داند ما نمی دانیم حضرت زینب چطوری صدا می زده حضرت عباس را یقیناً چند برابر بیشتر از اباعبدالله الحسین خواهر عاطفی حضرت زینب سلام الله علیها می بیند مقام معنویت حضرت ابوالفضل را می بیند این برادر چقدر شایسته است است ابوالفضل علیه السلام اینها را خبر نداشت خبر داشت، چرا پس اینقدر مقامش بالاست چون یک لحظه اسیر همین محبوبیت نشد اسیر این بود من برای تشکر از برادرم چه کنم من شرمنده برادرم هستم من نمی دانم یکی از ویژگی های اخلاص این است که یک آدم مخلص این است که مغرور نمی شود در روایت هست آوردم این عظمت ابوالفضل العباس است خواب ببینیم دیگر کسی نمی تواند ما را جمع کند هنوز به ما نگفتند شیعه بودنتان قبول است یا نه بعضی وقتها من خودم را عرض می کنم دیگر کسی نمی تواند ما را جمع کند فرض عاقبت بخیری از دلمان می رود بیرون و خیلی راحت در مورد دیگران مغرورانه برخورد می کنیم و قضاوت می کنیم و ترد و لعن می کنیم ولی ابوالفضل العباس اصلا کسی در عالم هست که این همه تایید دریافت کرده باشد مثل ابوالفضل العباس وقتی که ایشان عالی ترین مقام را دارد یعنی چی؟ یعنی این تایید یک ذره در ایشان غرور ایجاد می کند این چه حرفی است این خیلی عظمت دارد لذا مرحوم قاضی طباطبایی که می فرماید من هر چه دارم در یک لحظه کنار حرم حضرت ابوالفضل العباس دریافت کردم که داستانش مفصل است نمی خواهم عرض کنم البته ایشان سالها ریاضت کشیده بودند ولی آخر سر مزدش را کنار ضریح ابوالفضل العباس دادند یعنی بعد از ائمه هدی علیهم السلام ابوالفضل العباس امام العارفین است که باید کسی مثل مرحوم قاضی طباطبایی را بیایند در گوشش بگویند آدرس اینجاست و کجا می روی و باید ایشان بیاید چشم دلش از لحظه توسل به ابوالفضل العباس باز بشود و به اون مقامات عالی برسد و بعد همین جا توضیح بدهم هر عارفی به یکی از این مقاماتی که رسیده یک لحظه نگاه کند همه چیز ازش می گیرند مثلا مقدس اردبیلی در موردش مشهور است که مثلا آب و دلو آب را انداخت در چاه آب بیاورد می گفت خدایا من که می دانید وضو می خواهم بگیرم یک ذره دلش می رفت دیگر مقدس اردبیلی نمی شد که در موردش اون قصه گیج کننده را به ما گفتند یعنی واقعا گیج کننده است نمی دانم حالا چقدر صحت دارد گاهی از اوقات در تاریخ فاصله زیاد می شود یک مبالغه هایی ممکن است صورت بگیرد این قصه مبالغه آمیز نشان می دهد ولی می تواند باشد می خواستند ایشان سفر کربلا بروند مادرشان گفتند اونجا می روی یک وسیله ای هم اینجا برای من تهیه کن ایشان می رود و وسیله را تهیه می کند و بر می گردد می گوید مادر اجازه می دهی بروم کربلا می گفت این وسیله را می خواهم برای شما بخرم و می خواهم این سری خالصانه برای زیارت بروم و چیزی قاطی اش نباشد آدم می خواهد برود کربلا ده تا هدف دیگر را در نظر می گیرد پس الان معلوم شد که اخلاص یعنی مدیریت ذهن و نگاه نکردن به همه آن فوائد دیگر و همه گرایش های دیگر که به آن علم داریم بعضی از اوقات این گرایش ها حب الدنیاست و اصلا باید ترکش کنیم میل به حسادت مثلا می خواهیم یکی زمین بخورد کینه است اینها را باید ترک کنیم این که اصلا زشت است گرایش ها بودنش بعضی از گرایش ها هست آدم بچه اش را دوست دارد این چه اشکالی دارد اتفاقا آدم های خوب بچه هایشان را بیشتر دوست دارند و خانواده شون را بیشتر دوست دارند خیلی شدید هم هست اتفاقا خدا برای اونها شدیدتر می کند این علاقه را در لحظه لازم برای بریدن یعنی نداشتن گرایش های دیگر دلیل اخلاص نیست و عامل اخلاص نیست و نداشتن آگاهی های دیگر به فواید و مضار دیگر این عامل اخلاص نیست هنر هم نیست گرایش های دیگر باشد و توجه نکنیم اصلا خیلی چیز عجیبی است وقتی این مدیریت ذهن است مدیریت ذهن کارش به کجا می رسد حالا کسی که به این فواید دیگر و گرایش های دیگر نگاه نمی کند به چی نگاه می کند؟ به عالی ترین گرایش خودش که میل به تقرب الی الله است که نمی خواهد صرف چیزی جز یک هدف بشود و اون هدف نزدیک شدن به پروردگار عالم است خوب اینجا باز یک خود خواهی هست چطور؟ شما بالاخره مثلا فرض بفرمایید جهنم را می بینی و هم الجنت کمن قد رآها یا بهشت را می بینی ولی بهش توجه نمی کنی می گویی قرب تو را می خواهم خدای من همین لحظه ای که می گویی قرب تو را می خواهم به یک چیز دیگر آگاهی و اون این که هر چی به سوی قر ب خدا قدم بر می داری به نفعت است دیگر خودت را داری ارضاء می کنی این برترین خواسته تو هست ولی هست هنوز من هست اینجا دیگر یک تعبیری را شاید ما به کار ببریم بهتر باشد اخلاص عارفانه نه اخلاص عالمانه اونجا دیگر اینقدر محو می شود در خدا که این خواسته خودش را هم نمی بیند هست ولی نمی بیند به قول علامه مصباح یزدی به معنای فلسفی کلمه آدم خودخواهی اش هیچ وقت از بین نمی رود بالاخره شما می خواهی فقط مخلص خدا باشید شما می خواهی پس تو می خواهی هنوز هستی دیگر نگاه نمی کند و باز اینجا در اخلاص عارفانه مدیریت ذهن اینقدر محو جمال یار می شود که من همیشه پرهیز دارم از به کار بردن این تعابیر بلند عرفانی در ادبیات ما هم زیاد است ولی نمی خواهم رخت و پاش بشود اینها چیزهایی است که آدم باید شهود کند و اینقدر ما  لقلقه خدا کردیم عشق به خدا ارزان است و بیا ببر و اینجا روی چرخ میوه فروشی ریخیتیم و با مشمبا می خواهیم بکشیم ببریم مردم ببرند کی به محبت خدا می رسد به این سادگی ولی اخلاص در اون عالی ترین مرتبه اش هم با این که یک خودی هنوز اینجا هست اون خود چی می گوید؟ من فقط قرب خدا را می خواهم من اخلاص یعنی مدیریت ذهن به گونه ای بشود که همین هم دیده نشود فقط جمال یار دیده بشود نمونه اش را امام صادق علیه السلام می فرماید که یک بار گفتم اللهم خدایا می خواستم بقیه دعایم را بگویم لبیک را از جانب پروردگار عالم شنیدم دیگر یادم رفت چی می خواستم بگویم ببینید اینجا محو او شدن گفته بودم غم دل با تو بگویم چو بیایی چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

ملایی:  در مناجات شعبانیه هم و لا حضتنی فصعق لجلالک خدایا یک جوری به من جواب بده و یک جوری با من صحبت کن که یک جوری من را ملاحظه کن و یک جوری من را ببین صعق لجلالک من مدهوش شوم در جلال تو دیگر نباشم مناجات شعبانیه خیلی مناجات عجیبی است امام همیشه همین صعق لجلالک و حجب نور را از بین بردن و برای این تاکید می کرد یکی از جملات حضرت امام را آوردم اگر برسیم امروز بخوانیم پس ما چقدر جالب است تو دهه فجر و میلاد حضرت ابوالفضل العباس هستیم جشن این انقلاب برای چی باید گرفت؟ برای اینکه امام مان مرید حضرت ابوالفضل العباس است ادامه دهنده راه او است تو یک خط هستند چرا باید این انقلاب را جشن گرفت؟ به خاطر ابوالفضل العباس امام ابوالفضل العباس اباعبدالله الحسین پدر ابوالفضل العباس و امیر المومنین ما انقلاب مان به دست کسی انجام شد که شاگرد مکتب امیر المومنین است و مست دعای شعبانیه ی امیر المومنین علی علیه السلام بودند حضرت امام اصلا آدم می دید که ایشان اینجا نیست و واقعا بزرگتر از انقلاب ما بوده از سر انگشت اخلاص و عظمت روحی او و معرفتش انقلاب ما قطره ای بود که چکید همه انسان های بزرگ اینطوری هستند من نمی خواهم یک وقت فکر نکنید کسی می خواهم فقط امام را منحصر کنم نه انسان ها بزرگتر از این هستند آقای بهجت را شما از نزدیک می دیدید اینطوری نبود که عظمت شأنش به مرجع تقلید شدنش است نه عظمتش فراتر از این حرفهاست یک وظیفه ای داشت که بیاید این کار را برای ما انجام بدهد خود حضرت امام چنین نگاهی را به امیر المومنین داشت فرمود امیر المومنین علی علیه السلام بزرگتر از اینی بود که حالا عمارت به ایشان برسد فضیلتی برای ایشان باشد خدا لطف کرد به ما امیر المومنین علی علیه السلام را امیر ما قرارداد و الا این نبود که حالا این منصب برایش عظمت شأن امیر المومنین چیزی باشد دقت فرمودید حالا به نسبت هر کسی اینطوری است ما بعضی از شهدا را توی دفاع مقدس می دیدیم همین عزیزمان سردار سلیمانی شما از نزدیک اگر دیده بودی احساس می کردی این بزرگتر از پستی که دارد حالا پستی هم که داشت کم نبود ولی واقعا بزرگتر بود همین آقای سید حسن نصر الله دیدید تسبیح خیلی دستشان می گرفتند و می چرخاندند من به نظرم تمام فرماندهی که ایشان کرد برای مقاومت سه دهه در اوج واقعا در اوج یکی از به اصطلاح شعبات نور وجودی خودش بود این وجودش آتش بود آتشفشان بود وجودش نور بود یعنی آدم از نزدیک می دید به اوج اخلاص رسیده بود در حد خودش حالا ما اوج های آدم خوب ها را نمی توانیم با هم مقایسه کنیم ما کسی نیستیم اندازه گیری کنیم ولی شاگرد شایسته مکتب امیر المومنین علی علیه السلام بود خوب حالا یک روایت بخوانم که نورانی بشود جلسه مون نورانی تر بشود اینها که من گفتم اکثرش آیه و روایت بود در کتاب کافی شریف امام رضا علیه السلام از امیر المومنین علی علیه السلام نقل می فرماید که طوبی لمن اخلص لله العباده و الدعاء و لم یشغل قلبه بما تراه عیناه می فرماید خوش به حال کسی که قلبش را مخلص می کند برای عبادت و دعا و لم یشغل قلبه قلبش را مشغول نمی کند بما تراه عیناه به چیزهایی که می بیند پس ببینید دیدن هست و علم هست و قلبش مشغول اونجا نمی شود این یعنی مدیریت ذهن و لم ینصد ذکر الله و ذکر خدا را فراموش نمی کنم بما تسمع اذناه ذکر خدا را فراموش نمی کنیم و به واسطه چیزهایی که می شنود و بهتر از همه هم می شنود قلبش مشغول نمی شود و از ذکر خدا غافل نمی شود پس اخلاص منحصر در یک موضوع در حالی که هزاران موضوع دیگر هستند و حتی مورد علاقه ممکن است باشد و لم یحزن صدره بما اعطی غیره دیگر چشم در فاعل ذکر می فرماید خوش به حال آدم مخلص که قلبش محزون نمی شود به واسطه اینکه چیزی خدا به کس دیگر داده به او نداده حسادت که هیچ اصلا خیلی عمیق تر از اون را دارد اینجا مطرح می کند دلش نمی گیرد وقتی می بیند یک چیزی را خدا به کس دیگر داده به او نداده یعنی می بیند اینها را و این مرتبه از اخلاص را دارد من فکر می کنم شما رفتارتان نشان می دهد وقت ما کم است.

حجت الاسلام پناهیان: این قرآن کریم را برداشتم در بیست سی ثانیه جمع کنیم

ملایی:  بعد از قرآن رفع زحمت می کنیم

حجت الاسلام پناهیان: مثلا یک جمله امام را بگویم به جای جمع بندی توجه تان به این نباشد که اگر خدمتی برای خدا می کنید دیگران پیش شما بیایند و تواضع کنند یکی از بدترین آفت ها برای کسانی که خدمتی در راه خدا انجام می دهند در انقلاب و ادعایی داریم این است که وقتی یک کاری می کنیم متوقع می شویم که قدر ما را بدانند درسته؟ امام درس های عرفان را در اوج در مسائل اجتماعی تذکر می دادند و این خیلی یک جمله دیگر از امام بخوانم شما کوشش کنید که اغراضتان را کم کنید حتی الامکان یعنی امام می داند چه خبر است درگیر نشوید انشاء الله موفق شوید که اغراض در شما بمیرد شما خدمت برای اسلام می خواهید بکنید می فرماید فقط برای خدا باشد و اینها.

ملایی:  خیلی ممنونم حاج آقای پناهیان انشاالله عمری باشد و سعادت هفته بعد اگر لازم بود چون 22 بهمن ماه را اگر می بینبد بحث ناقص است ادامه داشته باشد و اما عرض می کنم حضور شما بینندگان و شنوندگان رادیو معارف و همه شبک های تلوزیونی که ما را می بینید قربانی ماه شعبان را عدد 14 برای مشارکت و اطلاع از نحوه مشارکت را به 20000303 پیامک کنید و قربانی ماه شعبان ماه برکت و بعد به کانال ها و اینها مراجعه بفرمایید صفحه 333 قرآن است آیات ششم تا 15 سوره مبارکه حج را تلاوت می کنیم و این می شود حسن ختام برنامه سمت خدای امروز ثواب تلاوت آیات بگذارید ببوسم قران را انشاالله در قلب مان باشد تقدیم به آقا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام یا علی.

( صفحه 333 قرآن کریم آیات ششم تا 15 سوره مبارکه حج)

 

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها