اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1403-11-07-حجت الاسلام رفیعی - بخش هایی از سیره ی عملی امام کاظم علیه‌السلام

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ملایی: اللهم صل علی موسی ابن الجعفر الکاظم سلام و درود خدای متعال بر امام غریب و مظلوم ما شیعیان و امام هفتم و امام موسی کاظم سلام الله علیه که امروز زمین و زمان و فرش و عرش و ملک و جن و بشر همه عزادار و داغدار مصیبت او هستند تسلیت و تعزیت عرض می کنم محضر شما بینندگان عزیز و مخاطبان ارجمند برنامه سمت خدا که از طریق شبکه سه سیما و شبکه های مختلف تلوزیون و از طریق رادیو معارف برنامه را همراهی می فرمایید این سعادت است برای ما که از شهر دختر بزرگوارشان حضرت فاطمه معصمومه علیها السلام از شهر قم خدمت شما هستیم امیدوارم به زودی زود و این بانوی بزرگوار و برادر گرامی شان و زیارت خود حضرت در کاظمین سلام الله علیهما نصیبت همه مون بشود.

معرفی برنامه

حجت الاسلام رفیعی:  سلام علیکم و اعظم الله اجورنا بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز و عرض تسلیت شهادت مظلومانه امام کاظم علیه السلام والد بزرگوار امام رضا حضرت معصومه و امامزادگان زیادی که در این کشور هستند حضرت احمد بن موسی و یحیی بن موسی و در جاهای مختلفی به هر حال نامشان می درخشد و یکی از افتخارات ما ایرانیان این هست که به واسطه حضور امام رضا در ایران بخشی از فرزندان امام کاظم و نوادگان ایشان به این شهر آمدند یعنی به این کشور آمدند تعدادشان در شهر قم هستند و تعدادی در جاهای دیگر و ایشان هم می دانید پر اولاد بوده عرض خواهم کرد به هر حال تسلیت عرض می کنیم  این شهادت را امروز کاظمین حتما حال و هوای خاص خودش را دارد من یک شهادت کاظمین بودم سه سال پیش بود یک چیزی شبیه اربعین یعنی موکب هایی که از چند کیلومتری کاظمین بر پا می شود و دسته جان عزاداری که می آید خیلی حال و هوای خوبی دارد انشاء الله که همه مون مشمول شفاعت و دعای اون امام عزیز قرار بگیریم.

ملایی:  طبیعتا حاج آقای رفیعی امروز بحث بحث شخصیت و زندگی این امام بزرگوار است

حجت الاسلام رفیعی:   وجود مقدس امام کاظم علیه السلام من در سه چهار بخش زندگی شان را مورد بحث قرار می دهم اولاً وجود مقدس امام صادق علیه السلام پدر ایشان پدرشان امام باقر همسری برای ایشان انتخاب کرد به نام حُمیده حالا حَمیده هم می گویند این زن اهل مغرب و آندلس است البته آندلس الان بخشی از اسپانیاست ولی عملاً مغرب و آفریقا اون زمان می دانید اون منطقه در زمن امویان اسلام راه پیدا کرد و فتح شد و اون موقع رسم بود به هر حال کنیزانی وجود داشتند و بردگانی وجود داشتند در جنگ ها و به هر حال به اسارت گرفته می شدند یکی از این ها همین خانم بزرگوار هست که دختری بود جوان و پاکیزه و عرض می کنم که و اهل اون منطقه امام باقر علیه السلام افرادی را فرستادند و این خانم در واقع خریداری شد که رسم اون زمان بود و با فرزندشان امام صادق ازدواج کرد خود این زن ویژه است ویژگی اش هم در این است که امام فرمود حمیدتٌ فی الدنیا محمودتٌ فی الآخره در دنیا پسندیده و در آخرت هم پسندیده است حتی نام مبارک این بانوی بزرگوار به زبان امیر المومنین هم آمده آقا امیر المومنین فرمودند که فدای فرزند حُمیده یا حَمیده منظور همان امام زمان ارواحناه فداه هست که یملأ الارض قسطاً و عدلا باز در برخی از نقل های دیگر داریم که این زن مصفاتٌ من لاادناس و الارجاس یعنی پاکیزه بود از رجس و پلیدی می دانید بحث مادران امام خودش بحث ویژه ای است و اصلا مادر امام تعیین شده است هر کسی نمی تواند امام به دنیا بیاورد هفت تا از ائمه ما مادرشان عرب نیستند از جمله امام کاظم علیه السلام و طبیعتاً این شخصیت بزرگوار یعنی امام صادق علیه السلام وقتی با این بانو ازدواج کردند ظاهرا پنج فرزند از این بانوی بزرگوار دارند که یکی شون امام کاظم علیه السلام است امام کاظم هم در مدینه به دنیا نیامده امام کاظم در ابواء، ابواء محل دفن حضرت آمنه مادر پیامبر است حدود چهل پنجاه کیلومتری مدینه است که وجود مقدس امام صادق از سفر حج که بر می گشتند خبر تولد را بهشون دادند و به اسم موسی امام پیغمبر الهی است هم نام ایشان نامگذاری کردند این امام بزرگوار بیست سال در کنار پدرشان بودند دانشگاه عظیمی که امام صادق باز کرده بودند و حالا اصطلاح دانشگاه که می گویم مرکز علمی مدینه ایشان افتتاح کرده بود و معروف است چند هزار شاگرد همینطور هم هست در این دانشگاه پرورش پیدا کردند و زراره ها و محمد مسلم ها و فیض ها و مفضل ها و خوب امام کاظم یکی از کسانی کنار پدرش در تاسیس این مرکز دانشگاه و طبیعتاً دروسی که پدرش دارد همه را از ایشان دریافت کرده چون امام که می دانید علمش لدنی است الا اونچه که از پدرش و پدرانشان به او منتقل می شود لذا امام کاظم شاگرد تربیت شده مکتب پدرش امام صادق علیه السلام است اون هم با اون گستره ای که در مدینه داشت وقتی امام صادق علیه السلام به شهادت رسید با فرض این که موضوع امامت یک قدری مبهم بود افرادی معتقد بودند عبدالله افتح پسر دیگر امام صادق امام افرادی اسماعیل را که اسماعیل از دنیا رفته بود الان هم داریم اسماعیلیه هنوز هم اعتقادشان همین است در این جو و در این شرایط سخت امام کاظم به امامت رسیدند خوب امام عزیزان بیننده می دانید نظیر ندارد کسی با او مقایسه نمی شود امام ویژگی هایی دارد که او را از غیر امام جدا می کند عصمت و علم غیب نسبت از طرف خدا خدا باید او را منسوب کند علم لدنی اینها همه ویژگی هایی است که امام دارد و تمام اندک اندک بالاخره مردم با فضا آشنا شدند و اوائل شیعه ها دچار تردید بودند و وجود مقدس امام کاظم در زمان چهار حاکم بنی عباس قرار گرفت منصور دوانقی و مهدی و هادی و هارون البته هادی یک سال بیشتر حکومت نکرده و خیلی هم عیاش و ظالم بوده حسین شهید فخ در زمان ایشان به شهادت رسید حسین بن علی است اسمش منتهی نزدیکی مکه منطقه تنعیم زمان هادی عباسی به شهادت رسید مهدی عباسی نه یک مقداری میدانی متعادل تر بود و منصور دوانقی هم که دیگر معروف است به ظلم و ستم من فقط درباره منصور یک جمله بگویم منصور سفر آخری که رفت به مکه و در همان سفر هم مرد به درک واصل شد دیگر زنده نماند که حالا علت این هم یک داستانی دارد اگر برسم برایتان می گویم که چطور شد این هم یک قصه ای دارد عرض می کنم که منصور دوانقی وقتی می رفت کلیدی را داد به عروسش یعنی زن مهدی عباسی گفت این تا به حال کسی نرفته در این منطقه ای که هست این جایی و زیر زمین و فضایی است اگر من برگشتم کلید را از شما می گیرم ولی اگر سفر است دیگر نتوانستم برگردم بروید اونجا را باز کنید با پسرم و خودتان ببینید صحنه هایی که اونجا هست به هر حال ایشان در اون سفر از دنیا رفت و مهدی و همسرش می گویند ما وقتی این در را باز کردیم دیدیم جمجمه ها و جنازه های سادات است که همینطور روی هم انباشته شده و در کنار هر جمجمه ای و کنار صورتش کنار صورتش یک برگه و نوشته ای است که مشخصات او را نوشته و فریادی زد مهدی عباسی و حالش بد شد این وضعیت منصور است امام کاظم علیه السلام حدود سی و پنج سال امامت کرده ایشان یعنی این چهار حاکم 35 سال مجموعا ده سالش منصور بوده و یک سالش ولی در زمان هارون الرشید سیزده سال بود که ما عمده تاریخی که از امام کاظم نقل می کنیم از زمان هارون الرشید است من اجازه می خواهم برای بینندگان عزیز عرائضم را در دو بخش عرض کنم بخش اول موضع گیری سیاسی امام در مقابل حاکمان ظالم از جمله هارون الرشید بخش دوم سیره اجتماعی امام در این بخش بیشتر عرض خواهم کرد که کاربردش در جامعه انشاالله برای مردم ما باشد اولاً دو سه تا داستان بگویم ببینید که جایگاه امام کاظم را اولین ملاقاتی که هارون الرشید با امام کاظم داشت و ظاهرا آقا را نمی شناخت اومده بود مکه و دستور هم داده بود مکه را غرق کنند و هیچ کس وارد نشود و خودش طواف کند و اعمالش راانجام بدهد وقتی وارد شد دید یک جوانی لباسی پوشیده حالا مثلا احرام بود یا غیر احرام حضرت آمدند طواف کردند و یعنی اون آقا اومد طواف کرد و استعلام حجر کرد و خیلی هارون بهش برخورد گفت مگر من نگفتم کسی نباید وارد بشود اینجا باید غرق بشود گفتند ما نمی دانیم ایشان چطور وارد شده به هر حال آقا رفت یک گوشه ای نشست و هارون رفت با او مشغول گفتگو شد متوجه شد که ایشان موسی ابن جعفر علیه السلام است اونجا ظاهرا اولین باری بود که آقا را شناخت وقتی برگشت این تو تاریخ اومده جالب است گفتند کی بود این آقا که باهاش صحبت می کردیم گفت هذه الورقه من تلک الشجره این برگ مال این خانه است و مال این درخت است این بچه این خانه است شبیه اون حرفی که فرزدق راجع به امام سجاد زد و گفت که هذا الذی تعرف البطحاء این زمین ها قدم های این اقا را می شناسند این یک.

جای دوم هارون الرشید دل درد شدیدی گرفت البته در بعضی از نقل ها اومده یکی از حاکمان بنی عباس یکی از این چهار تا باید بشود ولی ظاهرا با هارون جور در می آید یعنی قرائن می خورد به هارون باشد پزشکش را آوردند و داروهایی داد و بهتر نشد ناله می زد و داد می زد و پزشک ایشان بود گفت من کاری ازم بر نمی آید بیخود شلوغش نکن گفت پس چه کنم دیدید بعضی اوقات پزشکان می گویند کار از دست ما خارج است دعا باید بکند خودت هم نه یک کسی که مستجاب الدعوه است و دعایش رد خور ندارد شاید متوقف بشود ظاهرا اون ایام موسی ابن جعفر علیه السلام بغداد بودند و به این قرینه می گویم که هارون بوده از آقا خواهش کردند آقا اومد و دعایی را خواند و دل درد هارون هم متوقف شد اینهایی که اونجا بودند گفتند چه دعایی خواندید می شود به ما یاد بدهید فکر می کنند نوع دعا یا عبارت موسی ابن جعفر این دعا را خوانده آقا فرمودند که من اینطور گفتم در اون دعا اللهم کما أریته ظل معصیته خدایا همانطور که ذلت گناه را به هارون چشاندی یعنی همه ثروت و کبکبه و دبدبه اش حریف یک دل درد نشد أریته ظله اون ظلم معصیت را بهش چشاندی فأره عز طاعته بهش نشان بده ما پیش تو عزیز هستیم این خودش دعای سیاسی است این خودش دعای سیاسی است و کلی پیام دارد این می خواهم موضع گیری سیاسی امام را نسبت به هارون عرض کنم این دو تا داستان داستان سوم هم مفصل است یک ملاقاتی باز بین امام و هارون صورت گرفت در اون ملاقات امام فرمودند می دانی فرق من و تو چی است؟ انا امام القلوب و انت امام الجسوم من پیشوای قلب مردم هستم و تو پیشوای جسم مردم هستی این جمله ای است که یک وقتی خود عرض می کنم که هارون الرشید هم به پسرش مأمون این را گفت، مأمون گفت این آقا کی است و یک وقتی آقا وارد شد و هارون خیلی تحویلش گرفت  بعد که رفت مامون گفت این کی بود گفت این آقا مستحق حکومت است و امام حق و هدایت است اون وقت شما چی هستید؟ گفت ما داریم برای جسم های مردم حکومت می کنیم این نکته اولی که می خواستم عرض کنم راجع به این داستان و اما عزیزان بیننده ائمه ما همه سیاسی بودند و هم ساست العباد دلیلش هم این است که همه شون به شهادت رسیدند و همشون ظلم ستیز بودند و دلیلش هم این است که یا زندان بودند یا در جوانی مانند امام جواد به شهادت رسیدند یا مثل همین آقا موسی ابن جعفر سالها در زندان بودند و منتهی در هر زمانی خدا رحمت کند شهید مطهری را در کتابی که دارند راجع به سیره ائمه می گویند 250 سال ائمه ما در واقع دوران امامتشان بوده می شود ده تا 25 سال هر 25 سال فرق می کند یک زمانی به وسیله امام حسین کربلا آفریده می شود و یک زمانی مثل امام صادق شاگرد پروردها می شود و هر زمانی با یک اقتضائی هست منتهی به تعبیر رهبر معظم انقلاب در کتاب انسان 250 ساله که بسیار کتاب خوبی است روح حاکم بر امامان ما روح مبارزه با ظلم و ستم هست که حالا اگر اجازه بفرمایید من یک چند نمونه از اینها را خدمت بینندگان عزیز عرض می کنم.

یکی دو تا روایت بخوانم از ایشان این روایت نورانی را فرمودند اذا کان الامام عادلاً کن له اجر و علیک الشکر اگر حاکم جامعه امام عادل بود خوب اجر دارد و شما هم خدا را شکر کنید و اذا کان جائراً اگر امام جائر و ظالم باشد مثل هارون کان علیه الوزر اون که می رود جهنم و علیک الصبر گاهی ما چاره ای نداریم جز اینکه صبر و تحمل کنیم.

این سیاسی است روایت دیگر ببینید شما فرمود من تقدم علی امامه او قدم اماماً غیر مفترض الطاعه اگر یک زمانی مردم در جامعه کسی را امام قرار بدهند که اطاعتش جایز نیست ووالا فعل الجائرا فقد زاد الله فی ملکه کسی که تبعیت کند از حاکم ستمگر با خدا در افتاده زاد الله فی و الله منه بریء خدا از و بریء است الا یوم القیامه این دو تا داستان که من در اینجا خدمت تان عرض کردم بله بعد از این دو حدیثی که خواندم دو تاداستان نقل می کنم برای اینکه اون روحیه ظلم ستیزی امام برای ما مشخص بشود شخصی است به نام زیاد بن ابی سلمه ایشان ظاهراً کارمند همین دربار هارون الرشید و بنی عباس بود می گوید من یک وقتی آمدم خدمت آقا آقا فرمودند یا زیاد . إنک لتعمل عمل السلطان ؟ برای اینها کار می کنی؟ قلت اجل گفتم بله آقا فرمود لم چرا؟ گفتم علیَّ عیال زن و بچه دارم و خرج دارم و درآمدی هم ندارم آقا فرمودند زیاد بن ابی سلمه اگر از بالای بلندی من را پرت کنند قطعه قطعه بشوم بهتر از این است که برای این ها کار کنم یا با اینها همراهی می کنم این نهایت ظلم ستیزی است بعد البته حالا برای اینکه من روایت را کامل خوانده باشم آقا فرمودند مگر لتفریج کرب ان مومن یک وقت یک کسی برود مثل علی ابن یقتین اینطور بود آقا فرمودند من قول می دهم تو به شمشیر و زندان و فقر سه چیز مبتلا نشوی تو هم قول بده کار مومن ها را راه بندازی مگر یک کسی در این دربار کار مومن را راه بیاندازد یا بار از روی دوش یک مومنی بردارد

ملایی:  این دستگاه در خدمت مومنین باشد

حجت الاسلام رفیعی:   این یک داستان که من اینجا عرض کردم باز داستان دیگری که در منابع آمده دارد که یک وقتی یک کسی آمد خدمت این را خود وجود مقدس امام کاظم علیه السلام نقل می کنند می گویند من نشسته بودم پیش پدرم این داستان را آدرسش را عرض کنم قرب الاسناد حمیری کتاب کهنی است و نویسنده در قرن سوم زندگی می کرد می گوید امام کاظم می گوید من پنج سالم بود پیش پدرم نشسته بودم امام صادق سلام الله علیهما یک گروهی از یهود آمدند پیش پدر من و این جمله را گفتند جالب است گفتند انا نجدوا فی التورات ان الله تبارک و تعالی ما در کتاب تورات این را خواندیم که خدای تبارک و تعالی به فرزندان ابراهیم حکومت و ملک داد چطور شما که فرزندان پیغمبر آخر الزمان هستید دیگران دارند حکومت می کنند چرا هارون حکومت می کند اون زمان هارون نبوده منصور دارد حکومت می کند ما شنیدیم که خداوند به فرزندان ابراهیم حکم و نبوت و اینها را داده و فما بالکم پس چرا حکوت دست شما نیست دمعت عیناکم پدرم شروع کرد گریه کردن ثم قال نعمت لم تظل امناء الله ما امناء الهی هستیم لم تظل امناء الله مستحده و مقهوره و مقتوله بغیر حق همواره حق ما را خوردند و ما ها را به شهادت رساندند و ما را از صحنه جامعه اینها عزیزان بیننده نشان می دهد که شما فکر نکنید اگر توی میهمانی هارون الرشید از امام کاظم هم شرکت دارد و یک جایی نه اگر واقعا اینها در واقع همراه بود امام چرا باید چهار تا زندان عوض کند ایشان چهار تا زندان در بصره و در بغداد که این آخری اش سندی بن شاهک بود که امام را به شهادت رساند که حالا انگیزه های این که امام هم زندان افتاد مختلف نقل کردند ولی هارون الرشید اون سالی که آمد مکه و برگشت مدینه رفت کنار قبر پیامبر گفت یا رسول االله من از شما عذرخواهی می کنم جالب هم هست در یک جایی هارون وقتی وارد حرم پیامبرشد گفت السلام علیک یابن عم سلام بر شما پسرعمویم امام کاظم اونجا بودند بلافاصله اینطور سلام دادند السلام علیک یا ابه سلام بابا جان یعنی اگر شما می گویید یابن ایشان جد ماست پدر ماست بله خوب از همان جا دستور دستگیری امام را دادند و امام علیه السلام اون حوادثی که شما شنیدید برایشان پیش آمد و در نهایت به شهادت رسیدند من از این بخش اول اجازه می خواهم عبور کنم بخش سیره سیاسی و ظلم ستیزی و مبارزه که ما کاملا می بینیم که وجود مقدس امام علیه السلام خیلی صریح و خیلی روشن و شفاف موضع می گرفتند و همین موضع گیری ها هم باعث شد که ایشان دچار این زندان و این چالش ها بشوند

ملایی:  و خلاصه حواسمان باشد اقتضای دوران این امام بزرگوار متفاوت با پدرشان و فرزندشان است

حجت الاسلام رفیعی:   بله متفاوت است نکته دوم که مهم است سیره اجتماعی امام و رسیدگی به فقرا و مستمندان و درماندگان است اولاً من این عبارت را از قول خطیب بغدادی بخوانم خطیب بغدادی عالم اهل سنت است و کتاب تاریخ بغداد را نوشته و خودش می گوید من هر مشکلی که داشتم با مراجعه به این قبر حل می کردم با اینکه شیعه هم نیست ایشان می گوید کان سخیاً کریما امام خیلی با سخاوت و با کرامت بود بعد می گوید امام یک کیسه هایی داشت ما می گوییم همیان به نام صره در این کیسه ها صد دینار و دویست دینار و سیصد دینار بود و همیشه همراه امام بود و یک ضرب المثلی شده بود صرر موسی ابن جعفر می گفتند اگر کسی یکی از اینها گیرش بیاید نونش در روغن است و بی نیاز می شود و بعد جالب است ایشان نقل می کند که به امام می گفتند فلانی به شما توهین کرده امام می رفت یکی از این کیسه ها را بهش می داد عجیب است یعنی انه یؤذیه بهش می گفتند فلانی شما را اذیت کرده و آزاری رسانده و یبعث الیه بالسره یکی از این صر را امام می داد و لذا می گویند ضرب المثل شده بود و می گفتند تعجب است از کسی که اینها گیرش بیاید و یشتکی بالقله و بگوید ندارم چون بی نیاز می شد دیگه حالا من در بخش کمک های امام کاظم به مردم و نیازمندان چهار تا نکته بگویم.

  1. امام حتی المقدور مخفیانه کمک می کرد لذا دارد که من اینجا نوشتم کان یتفقدوا فقراء اهل المدینه باللیل شب ها می رفت در خانه ها چرا؟ برای اینکه لا یعلمون من أی جهتٍ هو متوجه نشدند این از کجا اومده خود این یک نکته ای است الان عزیزانی در جامعه و فامیل ها و بستگانشان دختر جهیزیه می خواهد و پسر خرج ازدواج می خواهد دانشجوی محترم و خوش سواد و خوش فکر هزینه سفر ندارد چرا تو بوق می کنید و چرا می گویید همه بفهمند شما به پدر و مادرت کمک کن فکر کنند داداش دیگه کرده اونی که ثبت می کند خداست دیگه ما عند الله باق

ملایی:  ما جار نزنیم

حجت الاسلام رفیعی:   تو نیکی می کن و در دجله انداز این نکته اول امام کاظم علیه السلام در کمک به مردم چهار تا نکته را عرض می کنند یک حتی المقدور مخفیانه این کار را انجام بدهند درسی که می گیریم این است عزیزانی که کمک می کنید به مردم نیاز نباشد اسم تان مطرح بشود کسی متوجه نشود چه اشکالی دارد نکته دوم امام نیازمندان را شناسایی می کردند حالا داستان هایش را می گویم یعنی تکدی گری را تبلیغ نمی کردند نکته سوم اونقدری به طرف می دادند که بی نیاز بشود چون الان مثلا یک شخصی بگوید آقای ملایی من می خواهم دختر شوهر بدهم پیش بنده یا دیگران این دومیلیون خدمت شما کاری راه نمی اندازد این باید چند تا از دومیلیون ها را بگیرد یک قطعه وسیله بخرد لذا قرار است یک شهر آباد بهتر از چند شهر خراب است افرادی قرار است سرپرستی یتیم را بر عهده بگیرند و خانواده را بر عهده بگیرند صفر تا صدش را تامین کنند پس یک مخفیانه و دو شناسایی نیازمندان واقعی و سه بی نیاز کردن و نکته چهارم خیلی مهم است این را یک روشی برای اون طرف نمی گذاشت یعنی ما این مشکل را حل کردیم آقا شما ورشکست شدید و شما جهیزیه می خواستید حل کردی ولی ادامه اش خودت برو دنبال راهکار من همین جا دو سه داستان عرض کنم یکی اش این است که یک آقایی بود مزرعه خربزه و هندوانه و خیار و اینها داشت یک سال ملخ زد همه اینها را از بین برد خبر رسید به امام کاظم علیه السلام آقا حرکت کردند و آمدند احوالش را پرسیدند و فرمودند که چطوری گفت کما تراه ببین آقا خودت این وضع ماست اصبحتک السریم خاکستر شدم آقا هیچی ندارم

ملایی:  به قول امروزی ها با خاک یکسان شدم

حجت الاسلام رفیعی:   آقا فرمودند چقدر درآمد اینجا بود اگر ملخ نمی زد و درست برایت محصول می داد چقدر درآمدش بود گفت آقا 120 دینار آقا دو تا شتر و 150 دینار بهش داد 150 دینار یعنی سی تا بیش از اونی که انتظار می کشید من پیش خودم می گویم شانس آورد ملخ زد بیشتر گیرش آمد این ادامه اش را در داستان ها نمی گوییم حضرت در حقش دعا کردند و فرمودند نا امید نشوی جدم خواهش می کنم بینندگان این را خیلی گوش بدهند جدم رسول خدا فرمود تمسکوا ببقای المصائب وقتی مصیبتی می بینید اونچه را که باقی مانده زمینه ای برای رشد خودتان قرار بدهید آقا الان غزه از بین رفته هفتاد درصد و هشتاد درصد چقدر از بین رفته رفتند اونجا می گویند حالا که اینطور شده نمی شود زندگی کرد نه این بقای المصائب اینی که باقی مانده را الان بسازید و بازسازی کنید و زندگی کنید و کارتان را شروع کنید آقای عزیز شما 120 دینار ضرر دادید و ملخ هم زده من هم کمک ات کردم اما پا نشی سال دیگر بیایی بگویی 150 دینار دیگر بده نه . تمسكوا ببقاء المصائب به عبارت دیگر از همان جا که زمین خوردی دوباره بلند شو خیلی حرف بلندی است یعنی امام نیاز او را برطرف کرد و نصیحتش هم کرد راه هم بهش نشان داد اتفاقا اون بنده خدا می گوید این هم جالب است ما داستان ها را تیکه اش را می گوییم نصفش را می گوییم می گوید آقا که رفت من به این حرفش عمل کردم دو تا شتری که داده بود را انداختم زمین و زمین را شخم و آماده و فلان و می گوید به اندک مدتی ده هزار دینار من از این زمین برداشت کردم ده هزار  دینار کجا و 150 و 120 کجا تمسکوا ببقای المصائب این یک داستان باز من تقاضا می کنم نکات این داستان ها را توجه کنند آقایی بود در این شهر قم به نام بکار قمی مغازه داشته در قم فروشنده بوده معلوم می شود وضع مالی اش خوب بوده و مستطیع بوده و می گوید رفتم حج و حج را که انجام دادم و پول هایم تمام شد و مثل الان نبود که کارت به کارت کنند موبایل و تلفن همراه وارد کنند نبوده این چیزها چه کنم آمدم مدینه می توانست مستقیم بروم در خانه امام موسی کاظم آقا مبلغی به بنده بدید من تا قم برسم می گوید رویم نشد رفتم در محله کارگرها ایستادم گفتم اینجا جاهایی سر چهار راه کار می کنند و پول در می آورند ایستادم یک کسی اومد گفت شما کارگری گفت بیا برویم ما را برد سر یک ساختمان نیمه کاره ای یکی دو روز که کار کردم گفت خیلی خوب کار می کنی تو را می گذارم سر کارگر ما را گذاشت سر کارگر و مزدمان را می گرفتیم و کار می کردیم و یکی از این روزهایی که مشغول کار بودیم یک وقت دیدیم آقا موسی ابن جعفر علیه السلام آمدند و از این پروژه بازدید می کنند فهمیدیم این کار از کارهایی که مربوط به آقاست حضرت برای فقرا می ساختند چی می ساختند نمی دانیم از اون بالا اظهار ارادت کردیم و اومدیم پایین و اقا فرمود کجا بودید معلوم می شود از اصحاب و امام رابطه اش خوب بوده خلاصه فرمودند بیا منزل و رفتیم و آقا محبتی کردند و یک مبلغی هم به من هدیه دادند و یک نامه ای هم به من دادند فرمودند تو که داری می روی و ایشان می خواست برود قم طبیعتا ایشان از مدینه که می آمده می آمده عراق و بعد می آمده وقتی رفتیم کوفه برو پیش علی ابن ابی حمزه که وکیل امام کاظم بوده در عراق این نامه را بهش بده می گوید من هم نمی دانستم محتوایش چی است لابد نامه است آقا دید ما می رویم دستوری است مثلا برای کاری خلاصه می گوید آمدم ونامه را دادم به علی ابن ابی حمزه و ایشان هم نامه را باز کرد گفت می دانید چی است؟ گفتم نه گفت آقا فرمودند چهل دینار من به شما پول بدهم گفتم من پول احتیاج ندارم و من خرج سفرم را دارم می روم می دانید مغازه ات را در قم دزد زده؟ گفتم نه آقا مطلع بوده خودش نمی دانست مغازه ات را در قم دزد زده و سرمایه ات رفته گرفتم و آمدم شهرمان و بعد که رفتم بررسی کردم دیدم دقیقا به اندازه همین چهل دینار هم از ما بردند ببینید نیازمند واقعی را شناسایی می کند دزد زده اونجا کالصریم این تعبیری که در حالا چقدر فرصت داریم

ملایی:  دو سه دقیقه فرصت داریم

حجت الاسلام رفیعی:   عرض می کنم که موارد فراوانی داریم در سیره امام کاظم که حالا اجازه بفرمایید از این بُعد مالی بیاییم کنار همیشه هم کمک کمک مالی که نیست گاهی کمک اصلاحی است یک خطایی است و یک اشتباهی است این هم قابل توجه حالا دوستان ما توی آگاهی و اینها اگر گوش می دهند نگویند این حرف شما مثلا تعریض به اون دوستان کار خودشان را بکنند با دزد باید برخورد کرد جای خودش اما من این داستان را از یک جهتی اش دارم عرض می کنم امام کاظم پدرشان هم اینطور بود در مدینه باغ خرما داشتند خود امام کاظم فصل خرما که می شد کارگر می گرفت می فرمود بیایید بنشینید و یک سال یک کسی می گوید من حساب کردم دیدم شصت هفتاد درصدش را امام داد به فقرا حتی همسایگانی که در اطراف امام بودند و نمی توانستند باغ نداشتن و وضعشان خوب نبود امام برای تمام اینها خرما می فرستاد این هم قابل توجه عزیزانی که باغ دارند و محصولی دارند هوای همسایه ها را داشته باشند و گردویی و بادام و فندوقی بالاخره دارند این باغ به امام کاظم رسید و امام کاظم فصل خرما چیدن کارگر می گرفت و این خرماها را می چیدند یکی از این کارگرها بالای درخت که خرما می چید هر دو سه تا خوشه ای می چید یکی هم می انداخت پشت دیوار سرقت می کرد در واقع یک کسی اومد به امام کاظم علیه السلام مطلب را گفت آقا ایشان را خواستند خواهش می کنم دقت کنید نکته ای دارد فرمودند اتجوع گرسنه ای که دزدی می کنی گفت نه فرمودند کم داری در زندگی ات و مشکل مالی داری؟ گفت نه چرا سرقت می کنی ما که مزدت را می دادیم و الله اکبر خدا کند انسان به اینجا یک وقتی نرسد گفت اشتهیت یابن رسول الله شهوت دزدی دارم دیدید من یک دزدی را اخیرا رفته بودم زندان سخنرانی بهش گفتم چند تا چقدر چیز دزدی گفت تا حالا هشتاد تا موتور گفتم مثلا چقدر وقت گفت گاهی روزی سه تا دو تا گفتم یکی که می دزدی گفت اصلا یک حسی داشتم روی دزدی خوشم می آمد نه اینکه اشتیهیت جالب است امام کاظم فرمودند خرماهایی که انداختی پشت دیوار مال خودت اینها هم که ما بهت می دهیم مال خودت دیگر این کار را نکن این مهم است نکته ایش که برای پلیس و آگاهی و زندان ها و قابل توجه است اونها کار خودشان را بکنند من کاری ندارم اما این جنبه های اصلاحی را هم در نظر بگیرند اینی که این دزد برود بیرون دوباره دزدی کند فایده ندارد یک کاری کنیم سرقت را کنار بگذارند

ملایی:  از زندان که بیاید بیرون یک آدم دیگری شود و عوض شود

حجت الاسلام رفیعی:   ممنونم آقای رفیعی از خدای متعال به واسطه وجود امام کاظم علیه السلام برای امثال آقای رفیعی و کارشناسان مان در برنامه سمت خدا این معارف را با شیرینی تقدیم می کنم به شما بیننده ها و شنونده ها ما یاد می گیریم ارزوی خیر و برکت می کنیم یک دعا کنم و شما آمین بگویید یک روزی پای منبر حاج اقای رفیعی در کاظمین سلام الله علیهما باشیم.

ملایی:  من اونجا منبر رفتم

حجت الاسلام رفیعی:   ما خیلی دوست داریم اونجا برویم انشالله با دعای خیر شما و امثال شما

ملایی:  و اما عزیزان همراه سوره مبارکه انبیاء را تلاوت می کنیم رسیدیم به صفحه 325 و آیات 36 تا 44 این سوره مبارکه را تلاوت خواهیم کرد نیت کنیم ثوابش را برای وجود نازنین امام کاظم و فرزندان بزرگوارشان شعر معروف گفت که داده در ایران ما طوبایی او بر بیشتر، بیشتر از همه ائمه از امام کاظم سلام الله و صلواته علیه ما یادگاری داریم بفرمایید محضر قرآن کریم باشیم.

( قرآن کریم صفحه 325 و آیات 36 تا 44)

ملایی:  خدایا این نوجوان های عزیزی که قرآن را به این زیبایی تلاوت می کنند عاقبت به خیرشان کند بچه های گلمان هستند به حق امام کاظم سلام الله علیه و برویم حاج آقای رفیعی برای اینکه باقی مانده زمان مان را بهترین استفاده را بکنیم و ادامه نکات حاج آقا در مورد شخصیت این امام بزرگوار

حجت الاسلام رفیعی:   من یک داستان دیگر می گویم و یک حدیث همانطور که اشاره کردم خیلی از اوقات یک احسان و یک لبخند و یک حسن خلق و یک تفقد و یک آ دم را تغییر می دهد و عوض می کند و بالاخره داستان هایی که ما در تاریخ می شنویم که مهمترینش داستان حر بن یزید ریاحی است نگاه امام و اون آغوش گرم امام حسین حر را کشاند که اگر قرار بود امام برخورد منفی با او بکند حر، حر نمی شد یک آقایی بود در مدینه خیلی به امام کاظم توهین می کرد خیلی توهین می کرد جسارت می کرد چندین بار اصحاب گفتند آقا ما این را بزنیم برخورد کنیم این که نمی شود فرمود شما کاری نداشته باشید امام یک بار سوال کردند این شغلش چی است گفتند آقا کشاورزی دارد اغلب اون زمان کشاورزی بود در مدینه بر خلاف مکه که تجاربی بود سوار مرکب شدند و رفتند به طرف زمین زراعی اون هم نشسته بود یک وقت نگاه کرد دیدی موسی ابن جعفر سوار بر مرکب دارد می آید شروع کرد ناسزا گفتن و توهین کردن و داد و فریاد زدن کی به شما گفته بیایید آقا اومدند جلو پیاده شدند و نشستند این دیگر شرمنده شد  چی بگوید فرمودند چقدر اینجا برایت درآمد دارد؟ گفت دویست دینار در سال آقا فرمودند چقدر هزینه می کنی؟ گفت صد دینار اگر صد دینار هزینه کنم سیصد دینار خوب باشد و ملخ و آسیب نزند من بیست دینار سود می کنم آقا یکی از همین صره همیان و یکی از همین کیسه هایی که همراهشان بود بهش دادند هدیه ای از طرف ما باشد برای شما و خداحافظی کردند ایشان رفت باز کرد دید 300 دینار است یعنی تمام درآمد هزینه یک سال اصل و سرمایه است یعنی سود و سرمایه است تمام شد این رابطه حل شد این که هل جزاء الاحسان الا الإحسان از فردا می آمد مسجد و هر کجا آقا را می دید می گفت فقط ایشان است که خدا پسندیده برای امامت و آیه قران را می خواند که اعلم دارد که حیث یجعل رساله این خیلی مهم است گاهی از اوقات خود احسان اطعام اینهایی که در فامیل با هم اختلاف نظر دارند یکی بیفتد وسط یک میهمانی بدهد و دور هم بنشینند و یک غذایی بخورند همان کسی که در واقع کدورت دارد خود اون دعوت کند و تمام می شود به خدا دور هم نشست ها خیلی از مشکلات را حل می کند جناب آقای ملایی اینقدر ما عمر نداریم که می خواهیم به این چیزها بگذرانیم عجیب است شنیدم و دیدم آدم هایی که ده سال است با هم قهر هستند چقدر شما عمر دارید کسی اخیرا می گفت که خدا کند که یکی از ما بمیرد گفتم چرا گفت صلح کنیم با هم جمع شویم دور هم مرگ گفت غیر از این نمی شود گفت اگر یکی اومد مثال هم زد گفت مثلا فلانی گفتم بنده خدا خودش نشنود گاهی یک فلانی مثلا پدری بود و مادری بود گفت همه می آیند همدیگر را بغل می کنند آقای عزیز قبل از اینکه این اتفاقات بیفتد به هم رسیدگی کنید و اما حدیث امام کاظم به عنوان فصل الخطاب فرمود سزاوار است انسان زندگی اش را به چهار بخش تقسیم کند آدم بی برنامه به جایی نمی رسد و برنامه ریزی آدم را رشد می دهد من یک وقت خدمت آیت الله مکارم عرض کردم شما چرا اینقدر در زندگی ات موفق بودی 27 جلد تفسیر نمونه و 15 جلد شرح نهج البلاغه و این همه طرح صحیفه و این همه کتاب در ایشان فرمودند عمده ترین رمز برنامه ریزی است نظم است من روی لحظه لحظه در واقع کارم وقتم فکر می کنم و وقت می گذارم یک وقتی ما ایشان را جلسه ای دعوت کرده بودیم همایشی فرمود حول و حوش فرمود حول و حوش ساعت بگو پنج دقیقه به هشت و بگو خود هشت و بگو هشت و پنج دقیقه فرمود زندگی تان را به چهار بخش تقسیم کنید:

1-ساعتی برای مناجات با خدا بالاخره آدم باید با خدا حرف بزند و نماز بخواند ما بنده ایم

  1. ساعتی برای امر معاش سر کار آدم باید برود و درآمد باید داشته باشد
  2. ساعتی برای گفتگوی با برادران و دوستان دور هم نشستند و ما طلبه ها می گوییم گئده که همان قعده هست قعود یعنی چی بنشینیم گناه کنیم و غیبت کنیم نه، فرمود جلساتی که در آنها در واقع پی به حرف های خوب ببرید و حرف های مفید ببرید و جالب است فرمود چهارم خیلی ها از این غافل هستند ساعتی برای لذات غیر حرام لذت حلال که خدا قرار داده بالاخره مسافرت و کوهی و دریایی پس چهار تا برنامه داشته باشید برای مناجات و برای معاش برای ملاقات با رفقا دور هم نشستن ها و میهمانی ها و برای تفریح حلال این تعبیر امام کاظم علیه السلام است.

ملایی:  حاج آقای رفیعی این روزها مثلا مثل دیروز و دیشب امروز و امشب خیلی جاها مجالس روضه در رثای این امام بزرگوار برقرار و برگزار می شود خیلی خوب است در شان این امام هر کی از دستش بر می آید هر شهر و روستایی الان برویم نگاه کنیم یک نشانی از این امام بزرگوار هست هر جا می رویم یک عزاداری برپا کنیم و یک مجلس روضه بگیریم و یک نذری بگیریم نام این امام را بلند آوازه تر از پیش کنیم خیلی ممنونم ازتون

حجت الاسلام رفیعی:   قبل از اینکه دعا کنم یک جمله فقط عرض کنم اونچه که در نقل ها آمده و در زیارت نامه هم هست فی قعر السجود آقا در سیاه چال بودند و در یک نقلی و شعری دارد که .. کالعرش حمل فوق اربع حامل نورالاله رئاه ذوالابصار این شخصیت با این عظمت و کرامت بدنش را چهار نفر غریبان در بغداد برداشتند و فاطمه معصومه سلام الله علیها ده سالشان بود اون موقع مدینه بودند وقتی خبر شهادت پدر را شنیدند و حضور نداشتند به محضر این بانوی با کرامت افتخار دنیا و افتخار ایران و شهر قم هم تسلیت عرض می کنیم یک دعا می کنم چون امام کاظم روی این زمینه چند تا حدیث دارند نشد من بگویم و اون راجع به امام زمان ارواحناه فداه هست خدایا به آبروی امام کاظم و ائمه که همشون خبر از امام زمان دادند قسمت می دهم در ظهور با برکت مولایمان آقایمان حجت ابن الحسن تعجیل بفرما و ما را از انصار و یاران و شهدای در رکابش قرار بده و موانع فرج را برطرف بگردان والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

ملایی:  خیلی متشکرم حاج آقای رفیعی برقرار باشید و پایبنده انشااله عمری باشد در حرم حضرت معصومه خدمت تان باشیم به اتفاق همه دوستان و همه رفقا و همکارانم در صدا و سیمای مرکز قم و پخش شبکه سه سیما حاج آقای رفیعی شما را به خداوند علی اعلا می سپاریم سلام و درود خدا بر امام غریب مظلوم امام کاظم خدا حافظ.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها