اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1403-09-04-حجت الاسلام رفیعی - شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه ( زبانی نیکو در برابر خصومت‌ها )

بسم الله الرحمن الرحیم ملایی: اللهم صلی علی فاطمه و بنیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک سلام عرض می کنم حضور شما دوستان عزیزم پای برنامه سمت خداو بینندگان گرامی که از شبکه سه سیما مستقیما نگاه می کنید و بینندگان مختلفی که از شبکه های مختلف باز پخش برنامه را دنبال می کنید و مخصوصا عزیزانی که صدای برنامه را می شنوید مخصوصا شما شنوندگان فهیم و بزرگوار رادیو معارف، خیلی خوش آمدید به برنامه امروز یکشنبه و عرض ادب می کنم به ساحت قدسی حضرت کریمه اهل بیت فاطمه معصومه علیها سلام و انشاالله عزیز دلمان حاج آقای رفیعی صحبت را آغاز خواهم کرد السلام علیک یا فاطمۀ المعصومه و رحمت الله و برکاته دوستان عزیز یکشنبه ها حاج آقای رفیعی ترجمه و تفسیر و توضیح برخی از عبارات دعای شریف مکارم الاخلاق را به عهده دارند و امروز هم همین گونه هست انشاء الله سلام علیکم.

معرفی برنامه

 حجت الاسلام رفیعی:   بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ارادت و محبت دارم خدمت همه بینندگان عزیز و شنوندگان گرامی و حضرتعالی و ایام هم منتسب به حضرت زهرا سلام الله علیها است شهادت این بانوی بزرگوارهم تسلیت عرض می کنم و همچنین عرض ارادت و محبت به پیشگاه کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها انشاالله خدا به همه مون توفیق بدهد در مسیر رضایت خدا حرکت کنیم و خدا از ما راضی باشد و خداوند انشاء الله مشکلات جهان اسلام را به ویژه مردم مظلوم غزه و لبنان را مرتفع بگرداند انشاء الله .

ملایی:   حاج آقا یک پیشنهادتان بدهم ثواب گفتن تان را و دیدن و شنیدن ما تقدیم کنیم به شهدای به قول شما امت اسلامی به ویژه مظلومین از امت پیامبر خدا مخصوصا فلسطین و لبنان و شهدای شیعه پاراچنار

حجت الاسلام رفیعی:   بله اونها هم خیلی مظلومانه به شهادت رسیدند و کمتر هم بحث شان رسانه ای شد و انشاالله که روح همه شون شاد باشد و خداوند امنیت در اون منطقه انشاالله برقراربفرماید.

در فرازهای دعای مکارم الاخلاق که واقعا دعای زیبا و پر محتوایی است و یک سبک زندگی ارائه می دهد یک شیوه تعامل ارائه می دهد دعایی است که من اعتقادم این است اگر این دعا در جامعه پیاده شود همه نزاع ها و درگیری ها تمام می شود و همه اختلافات تمام می شود و سر کلانتری ها خلوت می شود و سر دادگاهها خلوت می شود و طلاق ها پایین می آید خیلی دعای مهمی است در واقع امام سجاد با این آموزه ها دارند فرمایش جدشان رسول خدا را عملیاتی می کنند انی بُعثت لاتمم مکارم الاخلاق این کلی است این مکارم اخلاق چی است که امام دارند توصیه می کنند ریز هم شدند یعنی به هیچ وجه کلی گویی نفرمود امروز یکی از فرازهایی که مهمتر است و مورد بحث ماست این است امام از خدا می خواهند لسانا بمن خاصمنی خدایا به من یک زبان گویایی بده در مقابل کسی که با من دشمنی و مخاصمه و کینه توزی می کند و هی می خواهد آتش اختلاف و درگیری را شعله ور کند به من یک زبانی بده که من بتوانم بر این غلبه کنم و حریف این شوم و کم نیاورم و لساناً علی من خاصمهم بینندگان عزیز دو تا واژه را من باید توضیح بدهم یکی خاصمنی خصومت یعنی چی؟ خصومت از خصم می آید دیگر خصم هم یعنی دشمن قران هم داریم هذان خصمان له در جنگ بدر دو گروه که در مقابل هم قرار گرفتند می فرماید هذان خصمان دو تا گروه مخالف دشمن هم هستند که اختصموافی ربهم به خاطر خدا با هم درگیر شدند خصم یعنی دشمن خصومت یعنی دشمنی کردن بنده بخواهم شما را بزنم به زمین مباحثه و گفتگو نیست به اصطلاح روشنگری نیست پرسش نیست اومدم که شما را از صحنه به در کنم مثل یک کاندیدایی که اومده در صحنه مناظره طرف را بزند مهم نیست با چی می زند راست است و دروغ است و تحقیر است و ذلت است فقط مهم این است که من این رو بزنم من این رقیب را رد کنم توی جامعه خیلی اوقات از این مسائل پیش می آید که من اول همین خصومت را چند تا روایت بخوانم المخاصمۀ تبدء السفه الرجل کسی که در مقام دشمنی کردن و رقیب از صحنه خارج کردن و کینه توزی است سفاهت خودش را آشکار می کند بعد می آیند تحقیق می کنند حرفی که ایشان زد درست نبود.

2- الخصومت تمحق در روایت دارد که خصومت و در واقع کینه توزی تمحق الدین دین را چیکار می کند؟ یعنی آدم بی دین اهل خصومت است باز در روایت داریم که ایاک و الخصومات از دشمنی کردن و خصومت و ایجاد تنش با هم بپرهیزید چرا؟ فانها تورث الشک تردید ایجاد می کند بالاخره چهار تا باور می کنند شما وقتی با من خصومتی می کنی شاید درست است تورث النفاق ایجاد نفاق می کند خصومت طبیعتا توش کینه هست و عداوت هست و بغض هست این مطلب اول.

این که چیز بدی است حالا ما مواجه شدیم باید چیکار کنیم؟ بنده کسی با من شروع به خصومت کردن کرد می خواهد آبروی من را بریزد و زمین بزند امام می فرماید یک زبانی به من بده که من این رو محکومش کنم من خصومت نمی کنم اون اگر تهمت زد من تهمت نمی زنم او اگر فحش داد من فحش نمی دهم ولی یک زبان گویایی که همه بفهمند من با استدلال بر او غلبه کردم من این لسان هم توضیح بدهم بینندگان عزیز آقا زبان گویا خیلی عجیب است یک داستانی بگویم امیر المومنین خواهر زاده ای دارد به نام جعدۀ بن حبیره جعده اسمش است ایشان پسر ام هانی است حضرت ابوطالب پنج اولاد داشت چهار تا پسر طالب و جعفر و عقیل و حضرت علی و یک خواهر و یک دختر ام هانی این آدم خوبی هم هست این همان کسی است که شب نوزدهم ام کلثوم وقتی دید باباش حالشان یک حال ویژه ای است و هی نگاه به آسمان می کند انا لله و انا الیه راجعون فرمودند بابا امشب نرو مسجد آقا هم قبول کرد فرمود ایشان را بفرست به جای من نماز بخواند جعده را پسر ام هانی می شود دایی اش که تا اومدند بهش خبر بدهند امان از تقدیر دیر شد آقا مجبور شد خودش برود این آقا مدتی از طرف امیر المومنین استاندار بوده استاندار خراسان بوده آدم خوبی است یک وقتی آقا نشسته بود این را فرستاد منبر امیر المومنین بنشیند کسی بفرستد منبر خیلی حرف است این گیر کرد زبانش نتوانست حرف بزند یک خورده من و من کرد و آقا فرمود بیا پایین خودش رفت این آدرسش هم عرض کنم خطبه 233 نهج البلاغه است آقا فرمودند که ان لسان می خواهم زبان را بگویم بضعۀ من الانسان زبان السان بضعۀٌ من الانسان زبان یک عضوی از انسان است فلا یصعده القول اذ امتنع وقتی قفل کند دیگه هیچی نمیاد شما خودت مجری هستی و حتما برخورد کردی پیش اومده برنامه زنده قفل شده وقتی که قفل کند هیچی نمیاد بعد حضرت فرمودند که و لا یمهله النطق وقتی هم که بیاید کسی جلودارش نیست می آید و می آید بعد آقا فرمودند انا لأمراء الکلام امیر کلام مائیم اونی که کم نمی آورد ما هستیم قفل نمی کند ما هستیم خواستم یک دلجویی از این بشود که نتوانسته بود به اصطلاح صحبت کند برای همه پیش می آید ناراحت نباش تو این کاره نبودی جلوی حضرت امیر کم آوردی گاهی پیش می آید من خاطرات را برایتان می گویم در این قصه اگر برسم اینی که حضرت موسی وقتی می خواست برود با هارون با فرعون صحبت بکند به خدا چی گفت؟ داداشم رو بفرست هو افصح منی این را همراهم کن موسی بالاتر از هارون است اما پیغمبر اولوالعزم است چرا گفت ایشان را بفرست معلوم می شود که بیان هارون بیان بهتری هست الان تو عرف بین الملل اینطور است تو مذاکرات و مناظرات توی سازمان ملل یک کسی می فرستند که بتواند حرف بزند دیگه و چرا حضرت موسی تو دعایش گفت رب اشرح لی صدری و یسری امری واحلل عقدۀً من لسانی این گره را از زبان بگیر بعضی ها وقتی صحبت می کنند اینقدر قشنگ واژه آفرینی می کنند کلام می آورند و می گویند و می گویند حالا عرض می کنم که خدا رحمت کند همه گذشتگان را داشتیم بعضی هایشان در خطیب هایی که در خود کشورمان داشتیم و واقعا خود مقام معظم رهبری دیگه شما ببینید وقتی صحبت می کنند چه بیان شیوایی مثل اینکه ایشون متخصص همان گروهی است که نشسته اند حالا اگر این گروه خبرگان هستند و اگر این گروه در واقع من یادم است دانش آموز بودم سال شصت در همین قم چند سال پیش چهل و سه سال پیش یک آقایی داشتیم ایشان دبیر ادبیات ما بود حتما هم فوت کرده چون اون موقع پنجاه شصت سالش بود و پیر بود خیلی وارد بود در مثنوی و اشعار و اینها بعد می گفت من اون سر انقلابی هم نبود یادم است با جنگ هم مخالف بود اسمش را نمی آورم شاید بشناسنش در قم دبیر معروفی بود گفت من شگفت زده ام از بیان دو نفر تو این کشور، یکی آقای فلسفی خدا رحمتش کند سحر می کند اون موقع زنده بود یکی هم ایشان می گفت آقای خامنه ای چون اون موقع ایشان هنوز رهبر نبود و رئیس جمهور هم نبود ظاهرا نبودند به نظرم امام جمعه تهران می گفت این دو تا در خطابه حالا این دعا چی دارد می گوید؟ می گوید خدایا اگر من با یک کسانی مواجه شدم که می خواهندبا من مخاصمه کنند و درگیری ایجاد کنند و به من یک زبانی بده که بتوانم بر این ها غلبه کنم خوب حالا من برای اینکه بحث مان یک قدری روشن تر باشد یکی دو تا داستان نقل می کنم از همین لسان که چطور می تواند در واقع طرفی که مخاصمه می کند را اگر آدم بدی است از صحنه به درش کند گاهی هم اصلاحش می کند این روایت در جلد 44 بحار است مفصل است من خلاصه عرض می کنم وجود مقدس امام حسن مجتبی را عده ای تصمیم گرفتند که باهاش مخاصمه کنند درگیری ایجاد کنند به معاویه گفتند که ظاهرا مدینه هم بوده این قصه اینها اومده بودند مدینه بعد از جریان صلح گفتند ایشان را بگو بیاید و خلاصه ما بگوییم حرف هایی که داریم معاویه بهشون گفت نکنید این کار را شما حریف کلام او نمی شوید گفتند نه بیاید دوره اش می کنیم حالا کی ها هستند؟ ولید، مروان، عمر عاص، مغیره تمام جزو چهره های خبیث و چهره های بنام در خباثت آقا را بهش خبر دادند و آقا اگر نیاید می گفتند آقا کنار کشیده و ترسید آقا اومدند قبل از اینکه بیایند دعا کردند اللهم انی اعوذ بک من شرورهم خدایا من از شر اینها به تو پناه می آورم و استعینوا بک یا ارحم الراحمین خوب آقا وارد شد یکی شون شروع کرد گفت پدر شما قاتل خلیفه سوم بوده دروغ می گویند خلیفه سوم خودشان کشتند کار را تا اونجا پیش بردند که اومدند به حضرت امیر تهمت های فراوان اون گفت و اون گفت یکی یکی این می شود خاصمنی حالا یک لسانی خدا به من بدهد که من بتوانم با اینها مقابله کنم بسم الله الرحمن الرحیم امام شروع کردند خیلی جالب است من اگر فرصت بود همه این را می خواندم خیلی قابل توجه بود حضرت شروع کردند فرمودند اما کرماتی که راجع به پدرم امیر المومنین گفت معاویه اول من اسلم همه می دانند پدر من اول کسی بود که اسلام آورد تو و بابات کافر بودید.

2- پدر من در بدر مقابل دشمن ایستاد و اولین خونی که در بدر از مشرکین روی زمین ریخت به دست پدر من بود می دانید که توی بدر سه نفر این ور بودند و سه نفر اون ور اینجا همزه بود و عرض می کنم که عبیده و امیر المومنین اونجا هم شیبه بود و ولید و عتبه اولین کس به دست امیر المومنین و اون روز بابای تو تو سپاه کفر بود اما احد پدر  تو می گفت اعلوا حبل اما بابای من امیر المومنین با الله اعلا و اجل آقا پیچوند اینها را پدر من اون کسی است که شب جای پیامبر خوابید و پیامبر به مدینه رفت و پدر تو جزو کسانی بود که اون شب می خواست پدر من جد ما را به قتل برساند ببین جایگاه خودت را اون روزی که پدر من اسلام آورد تو و پدرت کافر بودی اون روزی که پدر من در بدر بود شما پدرت پای دشمن بود اون روزی که پدر من جای پیامبر خوابید لیلۀ المبیت شب اول پدر تو جزو قاتلان بود می خواست پیغمبر را اون روزی که پدر من تو همین مدینه جای پیامبر ماند و پیامبر رفت تبوک و فرمود انت منی بمنزلت هارون من موسی انت وصی ای و انت خلیفتی فی عهدی حضرت گفت اینها کلی است بعد حضرت اون آیه را خواند خبیثات برای خبیثین طیبات برای طیبین است و الطیبات فرمود مصداق خبیثات شما هستید مصداق طیبین و اما تو عمروعاص و اما تو و اما تو و اما حالا ایام فاطمیه است عرض می کنم انت یا مغیره تو که سابقه ات معلوم است انت الذی ضربت امی حتی اتمیتا تو مادرم را زدی وقتی از در می رفت بیرون معاویه گفت نگفتم با ایشان درگیر نشوید همه تون را رسوا می کنم هم عام این می شود و لساناً علی من خاصمنی و لذا حالا انسانی که می خواهد در این عرصه وارد بشود باید توجه داشته باشد که اولا بیان یک مقداری ذاتی است خوب اینها خاندان کرامت و بیان هستند امیران کلام یک مقدارش هم نه مطالعاتی و استدلالی است فن است یاد بگیریم من همین جا به همه بینندگان عزیز عرض می کنم گاهی پیش می آید در فامیل چند شب پیش آقا و خانمی اومدند پیش من اسم اون شهر را نمی برم خیلی خانم گریه می کرد و آقا دفاع می کرد خلاصه کارشون داشت به طلاق می کشید که الحمدلله نشد منجر به طلاق نشد و صلح کردند با هم من گفتم که مشکل چیه؟ آقای ملایی دیدم اینها تمام دعوایشان سر پدر و مادرهای هم هستند این می گه بابای تو اینطور گفت گفتم پنجره های زندگی تان را به روی پدر و مادرتان نه خونه تون اینقدر حرف اینها را در منزل نیاورید خواهر تو این را گفت دعوایتان می شود اگر یک وقت این اتفاق افتاد خانم آقا و خواهر شوهر و مادر شوهر پیش می آید مبتلا به است مخصوصا شب نشینی ها و گاهی دورهمی ها و گفتارها تو تو اون جلسه ما نیامدی و شما این کار را کردی هی شروع می کنند راهش این است زبانی که در مقابل با این خصومت ها هست زبان لین و نرمی باشد طرف خودش شرمنده می شود حالا من دو سه نمونه تاریخی دیگر خدمت تان عرض کنم از اینی که آدم چطور لساناً علی من خاصمنی داشته باشم امام صادق نماز می خواند در مسجد النبی مسجد هم خلوت بود هیچ کس نبود

ملایی:   ببخشید میان کلامتان قبل از اینکه وارد کلامتان شوید یکهو رفتم یاد شهید سید حسن نصر الله حرف می زد با اینکه عربی حرف می زد و این ترجمه اش را می شنیدیم چقدر لسان قوی بود و دشمن را خورد می کرد ببخشید

حجت الاسلام رفیعی:   نه واقعا اینطور است عرض می کنم که امام صادق در مسجد النبی مشغول نماز بودند و یک عده ای اومدند زیارت پیرمردی هم همراهشان بود پیرمرد خوابش بد اونها هم رفتند این از خواب بیدار شد و یک همیانی داشت کیسه ای که هزار دینار درش پول بود دید نیست ببینید آدم عادی است و عوامی است ساده ای است احتمال نداد شاید اونها برده باشند یقه امام صادق را گرفت گفت این پول من سرقت شده غیر از شما هم کسی اینجا نیست خدایی کسی همچین حرفی به ما بزند ما از کوره در نمی رویم؟ امام صادق پسر پیغمبر مدینه روی سرش قسم می خورد بعد داد و بیداد می کند این مهم است یعنی آبروریزی می کند تابیایی ثابت کنی آبرو رفته تا بیایی ثابت کنی آقا فلانی فلان کار رو کرده نمی آید بپرسد آقا فرمودند من مشغول نماز بودم ولی مشکل چیه؟ فرمودند هزار دینار را من می دهم فرستادند منزل هزار دینار را آوردند و دادند بهش حتما هم تو راه می گوید دیدید حرفم درست بود مثلا آمد منزل و رفقا گفتند خواب رفته بودی گفت بله دیگه شما هم ما را تنها گذاشتید گفتند بیا این همیانت هم ما آورده بودیم گفتیم یک وقتی گم نشود گفت عه شما برداشته بودید چقدر توهین کردم به این آقا برگشت با سرعت و شروع کرد عذرخواهی و شرمندگی و آقا فرمودند که ما اون پولی که به شما دادیم پس نمی گیریم ما اهل بیت عادت نداریم چیزی به کسی بدهیم پس بگیریم خیلی حرف است گاهی این اتفاق می افتد من بارها برای خودم پیش اومده حتی یک وقتی خدا حفظ کند یک استادی داشتیم حالا ریز بگویم شاید مثلا خوب نباشد ایشان استاد ما بود و به ما دکترای قران بود و درس می داد یک تشابه اسمی داشت با یک آقای دیگری می گفت به هوای اون که حالا اون یک مشکلاتی داشت می گفت اینقدر به من فحش می دهند بعد می گویم من اون نیستم اسمم با اون یکی است راست می گفت مشترک اسمی بودند و بیشتر از این نگویم قصه چی است چندین بار بنده خدا می گفت می رفتم سخنرانی سخنرانی من را بهم زدند به هوای اون فامیلی اون آقا حاشیه داشت گفتم بابا اون آقا اهل جنوب است من اهل شمال هستم ما اصلا دو نفریم البته اون آقا فوت کرد و اون را هم خدا رحمت کند.

عرض می کنم که جنگ جمل که تمام شد اولا که من حالا یک وقتی این رو فرصتی شود یک جایی بگویم حضرت زهرا سلام الله علیها تربیت شدگانی دارد در میان این تربیت شده ها سه تا زن هستند که ویژه هستند یکی فضه است یکی ام أیمن است و یکی أسماء است می دانید که اسماء زمان شهادت حضرت زهرا تو خانه خلیفه اول بوده اما در عین حال مشارکت دارد و علاقمند است به حضرت زهرا سلام الله علیها است و محمد بن ابی بکر سلام الله علیه که از یاران خوب امیر المومنین است و آقا در سوگش گریسته این تربیت شده این اسماء است و تربیت اینقدر می تواند اثر کند که تو جنگ جمل خواهر ایشان تو سپاه دشمن است و محمد بن ابی بکر در سپاه امیر المومنین است جمل تمام شد با همه  تلخی هایش واقعا جمل تلخ بود صحابه پیامبر در اون جنگ حضور داشت شخصیت های بنامی در اون جنگ کشته شدند آفریدند این جنگ را افرادی خوب حالا امیر المومنین است و با جناب عایشه که در این جنگ حضور  داشت حضرت از برادرش خواست ایشان را به مدینۀ الرسول برسانند به احترام پیامبر افرادی اسب سوارانی مامور شدند و اینها به طرف مدینه حرکت کردند در نقل دارد که در مسیر ایشان هی گله می کرد از امیر المومنین که چه کرده و فلان کرده ببین من را میان وقتی رسیدند مدینه اینها کلاه خود برداشتند و اینها معلوم شد زن هستند و حضرت امیر تا اینجا هم ملاحظه کرده که زنانی را مامور معلوم می شود زنانی بودند که اسب سواری بلد بودند و وارد بودند حضرت چهل خانم را فرستاد بود اما ایشان متوجه نشد این نکته را اول و بعد خیلی شرمنده شد اون جمل با چند هزار کشته این برخورد امیر المومنین با کسانی که آغاز گر اون جنگ بودند و در اون جنگ نقش جدی داشتند اینه که قرآن کریم می فرماید ادعوا الی سبیک ربک ای پیغمبر با هر که می خواهی به دین دعوتش کنی از سه راه بالحکمه استدلال کن برایش والموعظۀ الحسنه موعظه نیکو همانی که یک وقت توش توهین و اینها نباشد و جادلهم بالتی هی احسن مجادله احسن مجادله احسن یعنی چی؟ یعنی مناظره ای که توش دروغ و تهمت نباشد الان پخش زنده است ما یک چیزی می گوییم بعدا هم همه نمی آیند تحقیق کنند این شبهه را در ذهن ها می اندازیم خدا رحمت کند شهید بزرگوار شهید رئیسی من یکی از چیزهایی که خیلی به هر حال به تعبیر مقام معظم رهبری دلش انسان می سوخت همین بود در مناظرات دیدید که خیلی آرام و ساکت بودند و خیلی اخلاقی و مودب این می شود لساناً علی من خاصره دارد توهین می شود و مبنا هم ندارد اما ایشان با  تحمل این اتفاقا ثمره اش بعدا بیشتر هست حالا من باز یکی دو نمونه دیگر باز تاریخی عرض کنم و بعد این بخش بحث را جمع کنم خیلی تاریخ قشنگ است امیر المومنین مشغول نماز بود منافقی به نام عبدالله بن کواه ایشان اومد حواس آقا را پرت کن شروع کرد خواندن یک آیه ای که اصلا ربطی با امیر المومنین نداشت اون هم با صدای بلند حضرت مشغول نماز بود و این هم می آمد با صدای بلند آیه 65 سوره زمر چند بار لأن اشرکت لیهبتن عملک اگر مشرک شوی عملت قرآن ایشان شروع می کرد با این آیه حضرت سکوت می کرد باز حضرت می آمد شروع کند ایاک نعبد و ایاک نستعین اون شروع می کرد به خواندن چندین بار این اتفاق افتاد می دانید در نماز سه چیز است قرآن و دعا و ذکر خواندن دعا و خواندن ذکر اشکالی ندارد حضرت وقتی دیدند این با قرآن خواندن مخاصمه اش را با قران اعمال می کند و از ابزار قرآن در واقع اعمال می کند حضرت هم میان نماز شروع کردند این آیه را خواندن فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ (روم، 60) یعنی صبور باش وعده خدا حق است و این حرف های اینها شما را به هر حال خفیف نمی کند و اون دیگه رفت و این می شود لساناً علی من خاصمه سخنرانی می کرد یکی وارد مسجد شد از اون عقب می گفت ان الحکم انا لله می خواست سخنرانی آقا با بهم بزند حضرت فرمود کلمت حقٍ خیلی کلمه خوبی است ولی یراد بحقهم فاطر این عظمت است این می شود لساناً علی من خاصمنی از بینندگان عزیز خواهش می کنم توجه می دهم به این نکته درسته مثال های من رفت در قالب مثال هایی که جنبه های خاصی داشت ولی واقعا با همسر و برادرتان و با برادرتان گاهی پیش می آید در کارهای اجرایی اگر دیدید طرف دارد مخاصمه می کند امام کاظم سوار مرکب بود یکی را تحریک کردند گفتند برو بگو مرکب مال من است گفت نه الان دعوا می شود و آقا پول داده خریده این مرکب را بعد می گوید نه از همان عقب اومد با عصبانیت افسار را گرفت و گفت که مرکب مال منه آقا هم فرمود اشکالی ندارد پیاده شد مال شما اومد زینش را بردارد آقا فرمودند نه این بر خرید زین شاهد دام دو تا ولی بر مرکب ندارم چون مرکب را قبلا خریدم و الان نمی توانم شاهد پیدا کنم و باید درگیری بشود گفتند این هم نگرفت واقعا اینها نکات مهمی است باز من یک نمونه دیگری از امام صادق علیه السلام عرض کنم و دیگه با این چند تا بخش بحث را تمام کنم امام صادق اومدند یک سفری اومدند عراق یعنی منصور دوانیقی ایشان را احضار کردند در همان مدتی که در عراق بودند شیعیانی را تربیت کردند در کوفه بودند و در عراق بودند و در بغداد، بغداد هم شهری است که منصور دوانیقی ساخت خوب بالاخره بعد از این حوادثی که بود منصور تصمیم گرفت آقا را آزاد کند برگردد مدینه آقا دو تا همراه داشت به نام مرازم و مصادف گاهی هم اینها برای آقا تجارت انجام می دادند با هم آمدند از بغداد بیرون و شب شد ظاهرا شاید ظهر حرکت کردند و زود غروب شد اون موقع راه ها امن نبود رسیدند به یک روستایی که اون روستا دروازه ای داشت و دروازه بانی هم نگهبانی هم اونجا آقا اومدند و عرض سلام کردند و فرمودند اجازه بدهید ما امشب برویم در این روستا استراحت کنیم گفت نمی شود و شب است من هم مامور هستم امکان ندارد اون دو تا گفتند آقا ما سه تاییم این یکی بزنیمش پرتش می کنیم یک گوشه می رویم دو تا همراه امام، آقا فرمودند ما برای دعوا نیامدیم که این یک ماموریتی دارد اشکالی ندارد همین جا می نشینیم نشستند کنارش بعد آقا شروع کردند با ایشان شروع کردند گپ زدن و گفتگو کردند لسانا علی خاصمنی احوالت چطوره چه می کنی یک خورده که گذشت خودش گفت که این بده شما میهمان ما هستید بفرمایید داخل ایشان را راهنمایی کردند داخل وقتی داخل رسیدند امام صادق فرمود هذا خیرٌ ام الذی قلتما این بهتر شد یا اون پیشنهاد شما شما که داشتید درگیری درست می کردید دعوا درست می کردید این یک بخش از فرمایش امام سجاد خدایا به من زبانی بده که جلوی مخاصمه بتوانم مخاصمه نکنم در عین حال طرف را از صحنه بیرون کنم همین جا خدمت بینندگان عزیز عرض کنم مخصوصا کارمندها مدیر کل ها و وزرا و رؤسای قوا مسئولین همه گوش بدهند منتهی اونها بیشتر گوش بدهند و اون این است که یکی از ویژگی هایی که خدا برای پیغمبر نقل می کند قدرت شنیدن است حتی حرف های مخالف مثلا شما می روید پیش پیغمبر یک چیزی می گفتید من هم می رفتم ضدش را می گفتم حضرت حرف من را قطع نمی کرد بگوید فلانی برعکسش را می گفت قرآن می فرماید منهم الذین یؤذون النبی بعضی ها پیغمبر را اذیت می کنند و یقولون هو اذن می گویند پیغمبر گوش است هر چی می گوییم گوش می دهد قل اذن خیرٍ لکم ای کاش این یک تیکه اش را بنویسند در ادارات بزنند اذن خیرٍ لکم آقای کارمند و آقای مدیر کل اذن خیر باشید یعنی گوش بدهید اصلا کار ازت نمی آید شما رئیس بانک شما کارمند می دانی که این شرایط وام را ندارد آخر هم حرف خودت را می زنی بگذار حرفش را بزند من این را امتحان کردم شنونده خوبی یک آقایی آمده بود مشکلی داشت چندی پیش گفت که می دانم دست شما نیست ولی به حرفم گوش بده گفتم باشه گوش دادیم و گوش دادیم تمام شد گفت سبک شدم یکی اقلا حرف من را شنید و کاری از شما نمی خواهم حاج آقا برایم دعا کنید خیلی مهم است که انسان بتواند اذن خیر باشد این یکی از صفاتی است که هست حالا در فرصت داریم؟ دو سه دقیقه زمان داریم برای اجرایی کردن این فرمایش امام سجاد یعنی به مرحله اجرایی رساندنش که ما اگر کسی باهامون دشمنی و عداوت کرد ما گرفتار اون دشمنی و عداوت نشویم فهرست وار چند تا توصیه را می کنم.

  1. گوش دادن، 2- مقابله به مثل نکردن هر چی او می گوید ما عینش را جواب ندهیم 3- گاهی لازم است انسان دوری کند و رد شود حضرت فرمود به خدا قسم در کوچه های مدینه یکی به من فحش داد گفتم ایشاالله با من نیست و لقد امروا علی العین یسبنی و مزیت و قلت ما یعنی گفتم انشاالله با من نیست چند روز قبل یک راننده ای اومده بود من را برساند سخنرانی همینطور که با هم می رفتیم یک ماشینی بدون راهنما و بدون اینکه مسیرش باشد از اون طرف پیچید جلوی این و جوانی بود و راه را بست و خلاصه این هم قشنگ ترمز کرد آهسته و آرام گفتم که یکچیزی بهش بگو این که چه وضع رانندگی است خیلی بد اومد راهنما که نزد خلاف که اومد گفت که ببین مردم عصبانی هستند یک چیزی به من میگه بدتر میشه من دو دقیقه تحمل بکنم طوری نیست دیدم چه آدم آرومیه و این خیلی مهم است این نگاه این نگاه که در واقع کسی نخواهد بله اون خلاف کرده باید هم یک چیزی گفت اما من نمی گویم اعراض می کنم این همان فرمایش حضرت امیر علیه السلام است و فارسی بگویم ساده تر بگویم کش ندادن یک راهش این است هی حرف ها را کشش ندهیم تمام گرفتاری هایی که در این خانه ها هست از قهر و درگیری و تمامش از کش دادن است یعنی اون می گه من اصطلاح قمی اش گفتم این یکی هم می گوید و اون یک حاشیه می زند و اون یک ضمیمه می آورد یک مسئله کوچک کاه می شود کوه مثلا حالا یک مثال ساده بزنم آموزش بد نداشته باشد می گفت دیوانه نشسته بود کنار خرمن می گفت اینو آتش نزنی گفت چه کار خوبی بلد نبودم، !! یادم دادید یاد ندهید مثلا آقا امشب داشتیم مراسم عروسی بوده ماشین عروس خانم هم داشته می رفته و فامیل داماد به دنبالشان گم کردند همدیگر را در مسیر شاید حالا بیایند بنشینند عمدا ما رو گم کردند و می خواستند ما دنبالشان نرویم و هدف داشتند یواش یواش این تبدیل می شود به یک بحران عظیم بگو می خواستند به ما زحمت ندهند شاید یک مثلا برنامه خصوصی داشتند می خواستند خودشان این خیلی مهم است پس یک، گوش بدهیم خوب، دو، مقابله به مثل نکنیم، سه، اعراض، چهار گذشت، پنج کش ندهیم من برای کش دادن اصطلاح علمی پیدا نکردم یعنی دنبالش رو نگیریم و از همه مهمتر خودمی تر از اون پی اش رو نگیرید

ملایی:   کاشانی ها یک اصطلاح خاص دارند خیلی قدیمی ها می گفتند قالی می خواندند در نقشه خوانی وقتی می خواستند نقشه را بزنند می گفت که اینجا اون رنگ خاص رنگ زرد یک جا یک قسمتی می گفت دمش تو آخرش جاش یعنی دیگه ببندش ته اش رو ول کن ادامه نده اصطلاح شد

حجت الاسلام رفیعی:   یعنی کورش کن تمامش کن نکته پایانی حسن ظن تا می توانیم عملکرد مردم حسن بر مثبت بکنیم حمل بر مثبت بکنیم نگاه مثبت نه اینکه می خواست ما را گم کند می خواست ما را تحقیر کند نه حواسش نبود شاید این خیلی مشکلات را حل می کند

ملایی:   بسیار عالی خیلی متشکرم از تون حاج آقای رفیعی عزیز یک چند لحظه ای در محضر قران کریم خواهیم بود به اتفاق بیننده ها و شنونده ها و انشاالله بر خواهیم گشت خدمت حضرتعالی ولی خود همین قران استفاده کنم اگر نکته ای هم شما می خواهید بفرمایید که عرض ناقص من کامل بشود خود همین قران نمونه لسان بلیغ و فصیح است

حجت الاسلام رفیعی:   من الان عرض می کنم قولوا للناس حسنی اطفأ بالتی هی احسن هدوا الی الطیب من القول عرض می کنم که لا تستوی الحسنۀ و للسیئه فراوان خذ العفو چقدر و العافین عن الناس خیلی داریم اصلا فرهنگ حاکم بر قرآن فرهنگ مقابله به مثل نکردن است با کسی که مخاصمه می کند یکی دون نکته دیگر هم هست اگر رسیدیم بعدا عرض می کنم.

ملایی:   متشکرم حاج آقای رفیعی از شما همکاران محترم هم تشکر می کنم اگر مصحف شریف دم دستتان هست که چه بهتر که نور کلمات و آیات هم به وجود مان بنشیند و چشمانمان روشن شود اگر نه هر جا هستید همراهی بفرمایید و دیروز رفتم یک مغازه ای حاج آقای رفیعی بیننده های عزیز کارش فروش این پارچه ها و پرده نویسی ها و اینهایی که برای روضه ها و جشن ها فروخته می شود جایگاه خودش رو فروشنده به من نشان داد گفت ببین من اینجا می نشینم تلوزیون رو دیدی نگاه کردم من سر ظهر اینجا نشستم و برنامه را می بینم و اینها حالا مثل ایشان قرآن اگر دم دستمان هست می توانیم برداریم و بسم الله سوره مبارکه حجر را امروز آغاز می کنیم صفحه 262 آیات اول تا 15 این سوره مبارکه اعوذ بالله من الشیطان الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم الف لام را.

( قرآن کریم سوره مبارکه حجر ، صفحه 262 آیات اول تا 15)

ملایی:   اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یک سلام کنیم این لحظه از برنامه به مردم ایران زمین دوباره این بار از پنجره یک مناسبت خیلی مهم هفته هفته بسیج است و فردا روز بسیج هست و سلام بکنم به این بهانه محضر حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که این شجره طیبه را ایشان کاشتند و الان به دستان پر توان بسیجی بزرگوار دیگر مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی درختی تنومند شده و انشاالله آینده ای پر بار پیش روی ملت ایران و امت اسلامی خواهد گذاشت همین شجره طیبه.

حاج آقای رفیعی اینجا هستند همچنان اگر شما هم تازه رسیدیم ادامه مباحث را شما همراهی بفر مایید.

حجت الاسلام رفیعی:   در بحث دعای مکارم الاخلاق سه تا دعا بود که من یکی اش را خیلی توضیح دادم یکی اش این بود که خدایا به ما زبانی بده که اگر کسی با ما خصومت کرد جلویش کم نیاوریم نه مثل زبان خودش با زبان منطقی جواب بدهیم و لساناً علی من خاصمنی.

دومی اش این است و ظفراً بما معادنی هر کسی که با من معاند است فرق می کند با مخاصم یعنی دشمن شمشیر کشیده و اسلحه کشیده خدایا من را بر او پیروز کن ظفراً بمن  عاندنی بر معاندان حاکم بشوند البته این ظفراً حتما نظامی هم نیست یک وقت ممکن است یک جایی انسان مواجه می شود در جلسات و برنامه هایی با معاندین مجبور است گفتگو کند و صحبت کند و مثلا در صلح حدیبیه رسول خدا با مشرکین مواجه شد خوب خدای تبارک و تعالی لطف کرد پیامبر توانستند قراردادی بنویسند که اون قرارداد بعدا زمینه ظفر و فتح مکه شد این هم می تواند باشد معنایش و سومی اش هم من یک توضیح مختصری بدهم وهب لی مکراً خدایا به من مکری بده علی من کایدنی اگر کسی با من مکر می کند من بتوانم با مکری که به من می دهی با اون مقابله کنم این توضیح می  خواهد اگر مکر بد است چرا خدا به ما مکر بدهد چرا بعضی ها را توصیف می کنیم به مکاراولا روایت داریم المَكْرُ و الخَدِيعَةُ و الخِيانَةُ في النّارِ سه چیز کسی که مرتکب می شود جایش در آتش است یکی مکر، یکی خدعه و یکی خیانت منتهی مکر دو قسم است ممدوح و مذموم حالا ساده ترش مکر خوب و مکر بد، مکر بد معلوم است کسی که کلاه سر دیگران می گذارد خدعه می کند و مثل مثلا عمروعاص که در جنگ صفین قرآن بالای نیزه کرد مکر کرد دیگه و با این کارش جلوی جنگ حضرت امیر را گرفت این می شود مکر بد و در مکر بد خیانت هست ودروغ هست وئ کلک هست اما مکر خوب چیه؟ یک کسی مکری کرده من یک کاری می کنم خودش مبتلا بشود به اون مکر یک چاهی برای من کنده من کاری می کنم خودش در اون چاه بیفتد این می شود مکر مثبت پس مکر مثبت یعنی ابطال مکر دیگران شاید با یک مثال روشن شود 9 گروه معاند در شهر حضرت صالح بودند اینها را قرآن می فرماید تسعۀ رحط 9 گروه ضد پیامبر تصمیم گرفتند جناب صالح را ترور کنند فکر کردند چطوری ترورش کنیم گفتند ایشان شب ها می آید در شیار کوه می ایستد به عبادت ما می رویم پشت کوه یک سنگی را از اون بالا می اندازیم رویش زیر این سنگ زنده به گور می شود و کسی هم ما را نمی بیند و همه هم فکر می کنند خودش از بین رفته این را بهش می گویند مکر دیگه یک کمی زودتر اومدند هم بروند پشت کوه مخفی شوند و هم موقعیت را ببینند همینطور که تماشا می کردند اگر اینجا بایستد و این سنگ بیاید چی می شود سنگ آمد سنگ زودتر آمد و افتاد رویشان خودشان زیر این سنگ مدفون شدند این می شود مکر ممدوح خدا می گوید وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً (نمل، 50) اونها یک مکر کردند ما یک مکر کدام هایش بهتر بود؟ و الله خیر الماکرین یک مثال دیگر مکر کردند عده ای دور خانه پیامبر شب در مکه حلقه بزنند بریزند با شمشیر پیامبر را بکشند و بعد هم بروند خانه هایشان بخوابند کی کشته؟ کی بود معلوم نیست یک نفر که نبوده

ملایی:   نقشه و مکر است دیگر

حجت الاسلام رفیعی:   مکر با نقشه خائنانه را بهش می گویند مکر پس این مکر منفی است حالا خدا چیکار کرد؟ پیغمبر تو حرکت کن حضرت علی جایت بخوابد اینها بیایند ببینند شما نیستید ما چطوری شما را حفظ می کنیم؟ در غار با تار عنکبوت قرآن می گوید اینها مکر کردند و ما هم مکر کردیم مکر کی بهتر بود؟ اگر این امام می گوید خدایا هب لی مکراً کی به من مکر بده خدایا به من قدرتی بده که مکر مکار را باطل کنم نمونه سومش هم این اینهایی که اومدند طبس حمله کنند به تهران خدا خودشان اومدند نجات بدهند خودشان رفتند بله اینها می شود مکر الهی و مکر بنده هم اگر مکر دیگری را باطل کند می شود مثبت

ملایی:   حاج آقای رفیعی خدا به شما سلامتی بده به امید دیداری دوباره با حاج آقای رفیعی هفته آینده از همین جحا از همتون ممنون و متشکرم به خاطر دعایی که برای من و کارشناسان و همکاران خوبم امروز یکشنبه ها در صدا و سیمای مرکز قم روزتان به خیر و اوقاتتان به سلامتی در پناه حضرت امیر المومنین و حضرت سلام الله علیهما.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها