سلام می کنم به همه دوستان و عزیزانم خانم ها و آقایان عصر دل انگیز پاییزی تان به خیر باشد و دل و جانتان بهاری و سبز به همه شنوندگان خوب رادیو معارف و همه مخاطبان شبکه افق با دل و جان سلام می کنم و یک سلام مخصوص خدمت حاج آقای نظافت عزیز خیلی خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام نظافت: سلام بر شما و همه بینندگان عزیز بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین پیشاپیش تسلیت عرض می کنم ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها محضر مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه مردم شریف ایران
شریعتی: حالتون چطوره؟
حجت الاسلام نظافت: الحمدلله
شریعتی: انشاالله خدا شما را حفظ کند و خوشحالیم سالهاست در کنار هم هستیم اهالی بزرگ و صمیمی سمت خدا و خوشحال تر این که چهارشنبه های ما مزین به نام سی و یک امیر المومنین و امام مجتبی پدری که اگر دست در دستش بگذاریم می توانیم مطمئن باشیم بهشت را با تمام نعمت هایش و با تمام وسعتش برای ما خواهد خرید و امروز هم فرازهای ناب و نورانی نامه 31 را حاج آقای نظافت برای ما شرح خواهند داد.
حجت الاسلام نظافت: عرض کردیم امیر المومنین فرمودند من برای تربیت تو عجله کردم تا قبل از اینکه قلبت قصی شود و فکرت مشغول بشود و بعد ویژگی جوان را اینطوری فرمودند لستبدل بجد رأیک تا با رای مجدانه خودت مواجه شوی یعنی جوان اینطوری است فکرش اگر با چیزی برخورد کند با جدیت مواجه می شود و سرسری برخورد نمی کند حالا رأی جدی یعنی چی؟ فکر مجدانه یعنی خوب گوش می دهد و همراه با عطش فهم کنجکاوی دارد جوان می خواهد از حقائق عالم سر در بیاورد که اگر این هدایت نشود در مسیر درست در مسیر فساد می رود یعنی بخشی از فسادها به خاطر روحیۀ کنجکاوی جوانان است برخی از انحراف ها می خواهند سر در بیاورند حتی اعتیاد هم اینطوری است و سیگار هم اینطوری است یعنی می خواهد تجربه کند و بفهمد اگر ما ظرف وجودش را و کنجکاوی هایش را پر کنیم با چیزهایی یا بهش جهت ندهیم خطرناک می شود رأی مجدانه همراه با تصمیم هم هست جوان وقتی می شنود بلافاصله تصمیم می گیرد همراه با حرم هست یک عبارتی هست در خطبه 83 امیر المومنین چند جا از بیانات خودشان تعریف کردند برای اینکه ما قدر بدانیم وگرنه نیاز ندارند یک جا فرمود فیالها ان سالا سائبه شگفتا عجب مثل های سالبی و مواعظ شافیا عجب موعظه های شفا بخشی و بعد فرمود لو صادفت قلوباً ذاکیا به شرطی بخورد به قلب پاک جوان قلب پاک دارد و اخلاقا واعیه به شرطی که بخورد به گوش واعی یعنی نگه دارنده یعنی فراموش نکند باز جوان فراموش نمی کند پیری اینطوری است الان می فهمیم ده دقیقه بعد یادمان نیست و اسماعاً واعیه به شرطی که بخورد به آراء و اندیشه های سراسر عزم جوان که می شنود بلافاصله تصمیم می گیرد و الباباً هاضمه به شرطی که بخورد به خردهای دور اندیش اینها ویژگی جوان است این هم فکرش را باید پر کرد و هم دلش رو باید پر کرد و هم به آموزش بها بدهیم و هم به احساسات بها بدهیم در هر دو جهت دیگران زودتر از ما این کار را نکنند به ما گره می خورد و من اقشار حزب الهی و متدینین را توصیه می کنم رابطه صمیمی داشته باشند با مردم این رابطه صمیمی خیلی مهم است این پر کردن احساسات به ویژه جوانان گرم بگیریم و محبت کنیم تا بعد بتوانیم اون فکر را هم تامین کنیم حالا چون جوان این ویژگی ها را دارد یعنی دل نرم دارد و فکر خالی دارد که امیر المومنین فرمودند ترسیدم این دل نرمت قصی شود و فکر خالی تو پر شود شیطان هنرش همین است فرصت ها را تبدیل به تهدید می کند مومن از فرصت ها استفاده می کند و تهدیدها را تبدیل به فرصت می کند یعنی از فرصت ها استفاده می کند اگر هم تهدید هست باز زرنگ است و تهدید را تبدیل به فرصت می کند اسرائیل با ما سر جنگ دارد این تهدید است و می شود تبدیل به فرصت کرد تبدیل به چه فرصتی؟ انسجام ملی حالا تو همین اوضاع بعضی ها دست می گذارند روی چیزهایی که شکاف درست می کنند از سر خیر خواهی است به ظاهر آقا تهدیده دیگه نه؟ الان وقت جنگه و وقت همدلی نیاز داریم به این همدلی و انسجام برای اختلاف بهانه زیاد است جنگه دیگه تهدید است یعنی دشمن بداند چه اشتباهی کرده و جنگ به اینها تحمیل کرده و واقعا هم بدتر شده یعنی الان اسرائیل تا حالا باخته چرا باخته؟ چون تمام عالم از صهیونیست ها متنفر شدند چقدر باید پول خرج می کردیم تا باطن اینها را به عالم نشان بدهیم درسته پس خدای متعال تهدیدها را برای ما تبدیل به فرصت کرده ما خودمان این کار را می کنیم مومن از فرصت ها استفاده می کند این جوان دلش نرم است یک ذهنش خالی است و از این فرصت استفاده می کند و الا شیطان استفاده می کند ما از فرصت استفاده می کنیم اون جایی که تهدید است تهدید را تبدیل به فرصت می کند و با توطئه های دشمنان آشنا کنیم و نشان دهیم خباثت آنها را حضرت فرمود من الامر ما قد کفاک تجربته من می خواهم تو با اندیشه استوار در کارها به امری رو بیاوری که مردمان کارآزموده تو را از طلب اون کار و آزمودن اون بی نیاز ساختند یعنی حضرت چی می گویند من می خواهم مطالبی به تو بگویم تو را دعوت کنم به کارهایی که قبلا آدم های پیشین انجام دادند جواب گرفتند دیگه تو بی نیازی از تجربه کردن اینجا حضرت دست روی نکته مهم گذاشته است و اون بحث تجربه نقطه ضعف جوان بی تجربگی است و خام نبودن و نقطه مثبتش ذهن خالی و دل نرم نقطه ضعفش چیه؟ تجربه ندارد و امیر المومنین می گویند که تو سعی کن از تجربیات پخته ها استفاده کنی اهمیت تجربه پس چقدر مهم است این بحث و ما اگر بتوانیم جوان هایمان را قانع کنیم که خودشان را بی نیاز ندانند از تجربیات چند تا روایت در مورد تجربه بخوانم من فکر می کنم که پدرها و مادرها با صمیمیت باید تجربیاتشان را منتقل کنند مربی ها باید تجربیات را منتقل کنند
شریعتی: و بسترش را فراهم کنند یک فرصتی و موقعیتی و یک سفری
حجت الاسلام نظافت: خاطرات خوب زندگی شان را بگویند خاطرات بد هم اگر می گویند از باب اینکه تو اینطوری نشویم ماها یک جاهایی سرمون به سنگ خورده و یک جاهایی موفق بودیم هر دویش را بگوییم اونجایی که خاطره ترس داریم یک جور بگوییم که عبرت بگیرد نفرت پیدا کند بگوید من هزینه ای که پدرم پرداخت دیگه من نپردازم اونجایی که خاطره خوب داریم یک جور بگوییم که عاشق اون خوبی بشود من گاهی نگران می شوم می گویم در خاطره گویی هم یک جوری بگوییم که حریص بر کار بد می شود و متنفر از کار خوب می شود این ظرافت دارد حالا روایت داریم امیر المومنین چی فرمود؟ فرمود رأی الرجل علی قدر التجربته فکر آدم ها بستگی داره به تجربه شون یعنی گویا تا تجربه نکردیم در اون زمینه فکر درستی نداریم چرا؟ چون در میدان عمل عمق مسئله را انسان می فهمد همینطوری هست یا نه؟ واقعا اینطوری است ما در یک زمینه ای مطالعه کنیم شما در مورد شنا مطالعه کنید تن به آب می زند آدم یک چیز دیگری از اون می فهمد در موردکامپیوتر و رانندگی در مورد علم مدیریت و مجری گری یک کسی تجربیات مجریان را بخواند می فهمد واقعا اونطوری که شما می فهمید باید در متن قصه قرار بگیرید و حسش کنید و یک چیزهایی واقعا لمس کردنی است چقدر تجربه مهم است امیر المومنین رای الرجل علی قدر التجربته و لذا توی نهج البلاغه داریم امیر المومنین فرمودند رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ(نهج البلاغه، 86) جلد یعنی دلاوری و قدرت و چابکی نظریه پیرمردها را از دلاوری جوانهابیشتر دوست دارم چون پیرمرد پخته است و احساساتی نیست و به همین راحتی فریب نمی خورد پیرمرده هزینه پرداخته برای تجربه هزینه مالی هزینه وقتی و عمری و جانی
شریعتی: زندگی اش را گذاشته
حجت الاسلام نظافت: ما موفقیت هایی که داریم به خاطر اینکه جوان ها به امام پیرمرد اعتماد کرده و امام هم به این جوان ها اعتماد کرد اعتماد متقابل توی خونه اگر یک پدر عاقلی باشد و فرزندش پدر را قبول داشته باشد و این پدر به این فرزند اعتماد کند چقدر رشد سریع اتفاق می افتد یعنی هم می گذاریم تجربه کند در میدان و هم او به ما اعتماد کرده که اولین اشتباهش آخرین اشتباه نباشد اینطوری است تجربه کردن به این راحتی نیست گاهی می بینید اولین اشتباه آخرین اشتباه می شود مثل رانندگی است برود ته دره تمام بچه باید رانندگی یاد بگیرد نمی شود رانندگی یاد نگیرد ما اعتماد می کنیم بنشین پشت فرمان و او هم اعتماد کند به تذکراتمان والا اگر اون پشت فرمون نشیند راننده نمی شود پدر نباید ترس بیجا داشته باشد
شریعتی: حالا صد دور آئین نامه را بخواند
حجت الاسلام نظافت: بچه رو باید بگذارد پشت فرمون ولی بچه هم باید اعتماد کند بابا اگر توجه می کرد و تذکر می دهد بی اعتنا رد نشود روایت است دیگر فرمود من احکم التجارب سلم من المعاتب اگر کسی تجربیات خوبی داشته باشد محکم استوار از هلاکت ها سالم می ماند از اون طرف من غنی عن التجارب فرمود اگر کسی خودش رو بی نیاز بداند از تجربه کردن مستقیم یا بی نیاز بداند از تجربه دیگران فرمود عمی ان العواقب عاقبت های اون کار را نمی تواند بفهمد که از قبل برایش فکری بکند پس این شد تجربه باز روایت داریم من لم یجرب الامور خدع فرمود بی تجربه ها فریب می خورند سرشون زود کلاه می رود لذا جوان های عزیز باید مراقب استبداد رای باشند بعضی از جوان ها اینطوری هستند مثلا فرض بفرمایید دکترا گرفته پدرش دیپلم دارد از نظر علم آکادمیک از پدر بالاتر هستیم ولی تجربه اون را نداریم سرت کلاه می رود و خودت را بی نیاز ندان بهترین وزاری بازرگانی و نمی دانم بحث تجارت و اینها، اینهایی نیستند که دکترا را دارند گاهی اون بازاری از اون وزیر بی تجربه دکتر خیلی چیزها بیشتر می داند ولی گاهی وقتها اون علم مطالعه کرده یک چیزهایی دارد که این آقا ندارد این دو تا دست به دست بدهند مکمل هم می شوند بعد روایت داریم که دوست دارم جوان ها توجه کنند فرمود من استبد برأیه هلک اگر کسی مستبد به اندیشه خودش است می گوید همینی که من می فهمم اما نابود می شود برای اینکه گرفتار استبداد اندیشه نشود مشورت با کی مشورت کنیم؟ با پخته ها با همین پدری که دیپلم داره ولی پنجاه سال از تو بزرگتره به حرف اون هم گوش کن حداقل گوش کن فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ احسنه کفی بالتجارب مؤدبا (زمر، 17 و 18) تجربه خودش مربی است و ادب می کند آدم ها شما هر چی به این بچه بگویید دستت می سوزد فایده نداره یک دفعه که دستش می سوزد برای همیشه ادب شد دیگه لازم نیست خودش سوخت ولی خوب آدم گاهی می ترسد که برای همیشه بسوزد
شریعتی: یک جاهایی غیر قابل جبران می شود مثلا فرض بفرمایید یک بچه غرق زدگی پیدا کند بی محابا شنا نمی کند دقت می کنید ولی اگر نه آدم غرق می شود دیگه پس تجربه حالا این رو می خواستم بگویم در تربیت میدان عمل فراهم کنیم با نظارت
حجت الاسلام نظافت: که بیاید تجربه کند منتهی محدود یعنی مثلا این بچه هنوز سن بالایی ندارد می گویی برو نون بگیر ولی از دور مراقبش هستیم تا حالا بیرون نیامده برای اینکه گم نکند و برای اینکه یک کسی سرش رو کلاه نگذارد همینطور میدان فراهم کند معاملات آسان که ضرر بالایی ندارد این معامله ها را انجام بدهد این تصمیم هایی که ریسکش بالا نیست انجام بدهد میدان تجربه فراهم کنیم با نظارت
شریعتی: و اون نکته ای که امیر المومنین ابتدای برنامه فرمودند به امام مجتبی که لازم نیست همه چیز رو تو تجربه کنی تجربیات من که سالها استفاده کنی باید استفاده کنی
حجت الاسلام نظافت: حالا منی که با تجربه ام او قراره جانشین من باشد من نباید تا آخر همه کارها را خودم انجام بدم هجده سالش شده گواهی نامه گرفته بنشین پشت فرمان تو جاده کنار میره یک جاده های خلوت تر می شینه دیگه یعنی اون از تجربیات من استفاده کند و من هم به او میدان بدهم و راه بندازمش اصلا تربیت نیرو چطوریه؟ حالا یک روایت خیلی زیباست چه چیزهایی گفتند اهل البیت ما از نظر معرفتی خیلی ثروتمند هستیم حیف
شریعتی: اصلا این نامه را که شما واقعا فرصت نیست من یک وقتهایی مات و مبهوت عظمت این نامه و کلام امیر المومنین می شدم که چقدر ما غنی هستیم ولی متاسفانه کم بهره
حجت الاسلام نظافت: فرمود لا یطمعن قلیل التجربه الموعجب برأیته فی رئاسته فرمود بی تجربه و کسی که خود شیفته به فکر خودش است همینی که من میفهمم درسته این آدم فرمود طمع در ریاست نداشته باشه خوب آقا مدیران تا کی می خواهند مدیریت کنند؟ امیر المومنین می گوید بی تجربه را وزیر نگذار درست؟ پس تا کی شما می خواهید مدیریت کنید چیکار کنید همونی که من دارم می گویم میدان آسان رشد بدهیم یعنی آقا فکر می کند به درد نظارت می خورد بگذارش معاون وزیر یک چهار سال تجربه کند چقدردقیق گفتم فرمود کسی که دو تا ویژگی دارد طمع در ریاست نداشته باشه یک تجربه ندارد دو خود شیفته به فکرش است پس جوان ها را میدان بدهیم به تدریج یعنی نظام برای تربیت مدیر برنامه داشته باشد با رشدطبیعی رشد غیر طبیعی ملت ضرر می کنند مسائل یک کشور را می شود با آزمون و خطا پیش برد ما به اندازه کافی آزمون و خطا کردیم اول انقلاب چاره ای هم نداشتیم نیرو که از قبل تربیت نشده بود و اومدند به دست گرفتند و خدا هم کمکشون کرده و طبیعی است یک جمله ای حضرت آقا دارند می فرمودند ما دفعه اول مون بوده به این مضمون یعنی ما مدل پیشینی نداشتیم طبیعیه خوب حالا چهل سال تجربه کردی این تجربه باید منتقل بشود منتقل فقط نه اینکه بگوییم این تجربیاته میدان هم بدهیم و آرام آرام بکشیم کنار ولی خیلی جاها اینطوری نمی کنه هیئت رو درست کرده تا آخر خودش مدیریت می کند و اون اتفاق پیش می آید اون اتفاق پیش می آید یاد بگیریم از سید حسن نصر الله یعنی تموم شد شهید شد سید حسن نصر الله بلافاصله گفتم حمله زمینی فکرکردند تموم شد
شریعتی: یعنی اون تشکیلات به داد می رسه یعنی جوری آدمها را تربیت کردند که می دانند جبهه هم اینطوری بود فرمانده گردان شهید می شد فرمانده گروهان می شد فرمانده فرمانده دسته می شد فرمانده گروهان چون میدانی بودند میدانی خیلی تجربه یعنی این به هر حال بی تجربه ها نباید طمع داشته باشند چون مسئولیت عرصه آزمون و خطا نیست موجب حق الناس می شود تجربه کردن برای مصالح ملی عرصه آزمون و خطاست تحت نظارت یک کسی تجربه کند عیبی ندارد من تقاضا می کنم از با تجربه ها که میدان بدهند دوست داشته باشند رشدب دهند آدم ها را یعنی این آقای وزیر این آدمی که چهل ساله در میدان کار است افتخارش این باشد بگویدمن صد تا جوان مثل خودم تربیت کردم شاید برای شما یک دفعه این خاطره را گفتم یکی از بستگان ما فرمانده واحد تخریب بودند یک وقت به من گفتند که من می خواهم از اینجا بروم چرا؟ گفتند این زیر دستان من اینها صلاحیت فرمانده شدن را ندارند تا من هستم اینها رو نمی گیرند رشد نمی کنند بیایند بالا ایشان رفتند رفتیم یک گردان از جدید التاسیس از صفر همان جا از قضا شهید شد رحمت الله علیه ولی نیروهای بعدی شدند فرمانده چقدرد قیق است این و چقدر مهربان است اینها بیاند جبهه فرمانده کم دارد حالا ما الان در دنیای اسلام آدم با تجربه کم داریم یک دلیلش این است که بعضی از افراد این کار را نمی کنند میدان بهشون ندادیم بنده خودم بگویم بنده امام جماعت اگر باشم باید چیکار کنم؟ باید گاهگاهی یک جوانی را بفرستم امام جماعت باشد من هم بهش بگویم اینطوری دقت می کنید یا یک منبری تا آخرین نفس منبر نرفت میدان بدهم بگویم از ایشان استفاده کنید من تضمین می کنم بعد هی تذکر بهش بدهم خیلی مهمه که همه بکشند بالا جوان ها را لذتشون در این باشد روحشان حلول کند در جوانان دیگر باقیات الصالحات مدیریتی از خودمان به جا بگذاریم باقیات الصالحات مدیریتی یعنی ما می میریم می گویند صد تا مدیر د یگر هم محصول این هستند او تربیت کرده خوب تربیت بدون میدان نمی شود طرف همین طوری می ماند خوب حالا نکته ای که می خواهم بگویم این است مربی باید بگوید من تجربه دارم. یک و تجربیاتش را به فرزندش می گوید و با گفتن تجربیات او را از خطرات و ظلمات نجات می دهد ذکر تجربه اینطوری است مشکلاتی که خودش داشته یک کاری کند فرزندش اون مشکلات را نداشته باشد حداقل کار یک مربی انتقال تجربه است و اصلاً امیر المومنین حالا بعدا می رسیم در این نامه دارد که العقل حفظ التجارب آدم عاقل تجربیات را حفظ می کند من تجربیاتم بخواهد حفظ شود باید اینها را به جوانم و شاگردانم منتقل کنم او بخواهد عاقل باشد باید تجربیات من را فراموش نکند و خودش از نو آزمون و خطا نکند پا بگذارند متربیان روی شونه مربی ها و روی شونه تجربیات علم الان همینطوریه دیگه هر دانشمندی از صفر شروع می کنه؟ یانه
حجت الاسلام نظافت: گفت تو به اندازه همشون نمی تونی عمر کنی ناگزیر هستی از تجربیاتشان استفاده کنی و تجربه بهترین هدیه است یعنی اگر ما کادو می بریم یک کسی ازدواج می کند تجربه مون را بهش بگوییم تجربه یقینا درسته چقدر خوبه کادو می برند یک برگه هم بنویسم بگویم جوان عزیز ما هم اول اشتباه کردیم اون اشتباه را نکن واقعا اینطوریه الان شما تجربه تون در به عنوان یک همسر مثل روز اوله؟ یک جاهایی نپختگی هایی کردیم بلد نبودیم دفعه اولمان بود داماد شده بودیم واقعا اینطوریه و اگر توجه بکنیم بعد حق می دهیم که اشتباه بکنند یعنی باز پدر خانمها و عرض شود پدرهای طرفین باید زود براشفته نشود دفعه اولش است اشتباه طبیعی است لج بازی کردن
شریعتی: مگه ماها اشتباه نکردیم صبر کردند به پای ما
حجت الاسلام نظافت: البته ما هم به پای همسرمان صبر کردیم دو طرفی است دیگه یعنی واقعا
شریعتی: خدا انشاالله شما و حاج خانم را برای هم نگه دارد
حجت الاسلام نظافت: همه اینطوری هستند و صبر می کنند به پای اشتباهات یکدیگر منتهی اون چیزی که بده لج بازی کردن سر اشتباهات
شریعتی: همون استبدادی که چند دقیقه پیش صحبت کردیم
حجت الاسلام نظافت: پس تجربه بهترین هدیه است و تجربه خودش یک ثروت است ثروت بزرگی است چرا؟ چون عمر صرف کرده است گاهی مریض شده پول صرف کرده هم پول مادی و هم عمر و گاهی آدم مشکلاتی تحمل کرده و سختی ها و رنج ها
شریعتی: هزینه های زیادی داده تجربه به همین راحتی به دست نمیاد
حجت الاسلام نظافت: و ا ستفاده از تجربه سبب می شود که آزمون و خطا نکنیم استفاده از تجربه دیگران یک نکته ای که دارد این است که سرعت می دهد موفقیت را یعنی اون کسی که استفاده نمی کند کارش کند پیش می ره اون کسی که استفاده می کند موفقیتش سرعت پیدا می کند چقدر خوبه که موفقیت مان سرعت پیدا بکند یعنی ما از عمرمان استفاده و بهره برداری بیشتری کنیم حالا تو این نامه حضرت فوائد استفاده از تجربه را بیان می کند مثلا می گوید من تو را بی نیاز کردم که می گوید تجربه کنید تو به همه اعتماد کن به این تجربه من بعد فرمود قد تکون قد کفیت کفیت مؤونه الطلب (نهج البلاغه، 31-40) تو بی نیاز شدی از رنج اینکه خودت بخواهی تجربه کنی تجربه یک رنجی را بر اون کسی که تجربه کرده تحمل کرده پدر مهربان است می گوید تو دیگه نمی خواهد تجربه کنی مربی باید بگوید من برای این تجربه رنج ها دیدم و قت ها هدر دادم و پول ها خرج کردم حالا مهربانانه دارم به تو میدم دوم فرمود اوصیک من علاج التجربه تو عافیت پیدا کردی از این که خودت بخواهی علاج کنی و خودت بخواهی بیازمایی که بعد اون گرفتاریها برای تو هم پیش می آید یعنی حضرت دارد می گوید تجربه خطر دارد و رنج دارد و پول و وقت می خواهد من که دارم تجربه را می گویم تو عافیت پیدا کردی از اینکه خو دت مستقیما این ریسک را و این سفر پذیری را داشته باشی.
سوم فاطاک من ذلک من کنت از این جهت فایده هایی که پیدا کردیم تو هم پیدا می کنی جوان ها در عمر پدر شریک می شوند در ثروت این مربیان شریک می شوند و استبان لک عبارت بعدی اینه ما ربما اظلم علینا منه یعنی اگر تجربه ما استفاده کنی اون چیزهایی که برای ما تاریک بود و برای ما روشن نبود کلی زحمت کشیدیم تا بفهمیم یا کلی سرمان در ای تاریکی به سنگ خورد و استبان لک یعنی روشن می شود برای تو یک چیزهایی که چه بسا اونها بر ما تاریک بود یعنی استفاده از تجربیات نسل قبل نورانیت می آورد و روشنایی می آورد و ارزش افزوده می آورد
شریعتی: هزینه اش رو ما دادیم شما استفاده کن
حجت الاسلام نظافت: در حقیقت حضرت می خواهد بگوید ما هم جوان بودیم خواب بودیم سوء تفاهم درست نشود با قطع نظر از مقام بگذاریم کنار طبیعتا پیرمردها دارند اعتراف می کنند ما هم در جوانی خام بودیم در تاریکی بودیم و آگاهی نداشتیم سرمان به سنگ خورده حالا فهمیدیم دارند اعتراف می کنند تو سعی کن این اشتباهات و این خطاها را نداشته باشیم من همیشه می گویم جوان ها اینطوری هستند و خود بنده از این اشتباهات داشتند فرمود حفظت شیئا و قابت عنک اشیائا یک جنبه را آدم می بیند و دهها جنبه دیگر را نمی بیند به خاطر یک خوب دهها خوب را گاهی از دست می دهیم به خاطر یک خوب ده ها بدی را گرفتار می شویم چون یک جنبه ای می بینیم جوان هستیم دیگه ولی خدای متعال برای یک کسی که شصت سالش شده میدان های تجربه فراوانی ایجاد کرده یعنی سرد و گرم روزگار را چشیده همه رقم آدم دیده خیلی وقتها سر آدم
شریعتی: من ده تا پیرهن از تو بیشتر پاره کردم واقعیتی است
حجت الاسلام نظافت: بچه ها باید از زندگی بزرگترها درس بگیرند و رو به جلو حرکت بکنند این بحث فرمود أی بُنَیَّ عزیزکم این تعابیر عاطفی را تکرار می کنند حضرت این تکرار درس است چقدر خوب ما در خانواده و در مدرسه و در حین کار نیاز داریم به این ابراز عواطف
شریعتی: نامه های بلوغ آقای صفایی حتما مطالعه فرمودید آقای صفایی برای بچه هایش به سن بلوغ می رسند و نامه می نویسد چقدر تعابیر عاطفی عمیقی استفاده می کند و این چقدر برای من خواننده چقدر تاثیر گذار است چه برسه به خود اون فرزند
حجت الاسلام نظافت: خیلی سازنده است یعنی این از اون ثروت هایی است که جای هر کمبود مسائل مادی را می گیرد و جبران می کند ببینید دهه فاطمیه 75 روز نزدیک است زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها پر از مشقت مادی بود سخت بود یعنی فقر اینها آزار دهنده بود برای کسانی که نگاه می کردند چه برسه به خودشون که چقدر در اون فضا بودند فقر عجیب بود بشر هستند گرسنه هم بودند حالا اونها بزرگ هستند تحمل می کنند بچه های کوچک گرسنه بودند من می گویم چرا امام حسن و امام حسین سلام الله علیها و زینبین سلام الله علیها اینها به یک زندگی افتخار می کردند به عبارت عادی چرا اینها از این زندگی سرخورده نشدند به این پدر و مادر افتخار می کردند رمز و رازش چیه ثروت مادی که نبود
شریعتی: ولی ثروت های دیگه بود جبران می کند
حجت الاسلام نظافت: همین عزیزم گفتن و همین محبت کردن و همین در آغوش گرفتن خیلی اثر داره جبران می کند حالا اگر ثروت شادی های معنوی ثروت خوش خلقی و ثروت ابراز عواطف توی یک زندگی نباشد تو قصر هم زندگی کنند کار خراب است این قصر دلشون رو می زنه و طلاق ها مال مستضعفان نیست خانواده های برخوردار هم گاهی طلاق دارند گاهی هم بیشتر چون اون ثروت اصلی نیست در عبارتی داریم شما پول ندارید وسعت بدهید چون وسعت دادن خیلی خوب است یعنی اگر کسی یک آپارتمان 75 متری است اگر می تواند اسلام می گوید باریک الله پدر باید وسعت بدهد از نظر اقتصادی نمی شود حالا چیکار کنیم فرمود با اخلاق وسعت بدهید مگر اخلاق خانه 75 متری را صد متری می کنه؟ که فرمود با اخلاق وسعت بدهید؟ روح آدم ها وسعت پیدا می کند
شریعتی: فضای اون خانه دلبازتر می شود
حجت الاسلام نظافت: دل که باز شد جای تنگ تنگی اش رو حس نمی کنه دل که باز شد اصلا شادی حقیقی یعنی وسعت روح و دل باز دل که باز شد دیگه نون خالی سخت نیست که خانه حضرت زهرا هم نون خالی بود دل باز باشد خاصیتش این است گرسنگی قابل تحمل است این شهید سنوار گفتند که کشف کردند سه روز آخر رو گرسنه بود چیزی نخورده بود خیلی ها اونجا گرسنه هستند ولی شادابی دارند شادابی اعتقاد به راه شادابی صفا و صمیمیت و این که هوای هم رو دارند این تو این نامه أی بنیَّ پسرم پسرم این برای ما درس آموز است و تصمیم بگیرید همین الان که مواجه که می شوید انرژی مثبت بدهید به هم سلام گرم و گیرا با چهره گشاده و با لبخند باانرژی دادن بعد یعنی من نباید انتظار از شما داشته باشم خودم گرم برخورد کنم شما گرم مواجه شوید این یک چیزی است که آدم ها روی هم اثر دارند اخم طرف مقابل اخمو می کند قبول دارید؟
شریعتی: بله صد درصد
حجت الاسلام نظافت: لبخند طرف مقابل لبخند می زند بزرگتر بزرگ واقعی کیست؟ اون کسی که شروع کند به لبخند و شروع کند به انرژی دادن وبازخوردش هم می بینید پدرها باید اینطوری باشند و مادرها اینطوری باشند وقتی وارد منزل می شویم انقلابی از شادی درست کنیم وارد یک جمع هم می شویم خوب گاهی هم باید یک کسی به ما تذکر بدهد گاهی هم قصه ای داریم دل مشغولی داریم این شنیدن برنامه سمت خدا این حرف ها را شنیدن این یادآوری ها خیلی خوب است که من قصه دارم خوب باشه الان می خواهم وارد خانه بشوم انگار قصه ندارم بالشهود فی وجه حزنه فی قلبه یعنی بچه هایمان را میهمان قصه هایمان نکنیم اگر شاد هستیم دیگران را شریک شادی کنیم اگر غم داریم غم را پنهان کنیم می شود اگر اهل درد و دل با امام رضا باشیم بله می شود اگر اهل درد و دل با خدا باشیم بله می شود اگر بخواهیم می شود اگر حواسمان نباشد همانطور به حالت دمق و افسرده وارد می شویم فرض می کنیم به این جهت می گویم که گاهی خودم یادم می رود این تذکر و توجه اثر دارد فرمود پسرم انی لم لکم امرت عمراً من کان قلبی من عمرم شصت سال است به اندازه از ابتدای خلقت تا الان عمر نکردم ولی به جبران این که این عمرم به اندازه ای نیست تجربیات نسل های قبل را ندارم نظرت فی اعماله در عمل های اونها نظارت کردم فکرت فی اخبارهم در خبرهای اونها تفکر کردم سرّت فی آثارهم سیر کردم در آثار به جا مانده از اونها حتی اعدت تا جایی که شدم مثل یکی از اونها یکی که توضیح بدهیم اولا حضرت دارند می گویند که من تاریخ را مطالعه کردم یک جاهایی من من کردن خوب است آقای شریعتی یعنی برای بچه تون اگر من من بکنید به معنای مثبت نه از روی غرور تکبر از این جهت که بگوییم من این تجربه را دارم که او اعتماد کند بچه اعتماد کند این خوب است عیبی ندارم جاء اهل البیت از خودشان تعریف کردند به خاطر اینکه مردم به اینها اعتماد کنند و مردم سود ببرند پدر یک جاهایی باید به بچه اعتماد کند اعتماد نکند نمی شود کما اینکه خدای متعال در قرآن اعتماد سازی کرده
شریعتی: خدا رحمت کند شهید آوینی می گوید من از یک راه رفته با شما سخن می گویم رحمت الله علیه حالا در دعای عرفه داریم که امام حسین علیه السلام فرمودند و في نَفسي فذَلِّلْني و في أعيُنِ النّاسِ فعَظِّمْني خدایا در چشمان مردم من را با عظمت کن بعد برای اینکه اون تکبر نباشد فرمود فی نفسی و ظللنی در درون مرا ذلیل کن خوب بچه نباید بابا را کوچک ببیند و الا هیچ اثری ندارد نه قدرت کنترل پدر دارد و نه او از پدر چیزی یاد می گیرد و لذا امیر المومنین می گوید من مطالعه کردم بدان با کی طرفی همه تاریخ را می دانم این خیلی مهم است و من دارم ادعای مهمی را می کنم پس مربی باید جلب اعتماد کند و الا حرف و توصیه اش و روشش برای متربی اثر نخواهد داشت کما اینکه خدای متعال این کار را کرده مربی باید از تاریخ بهره بگیرد امیر المومنین می گوید من از تاریخ بهره گرفتم لذا معلم ها باید تاریخ بدانند مربی ها باید تاریخ بدانند حالا اینجا چی حضرت فرمودند؟ به ما دارند یاد می دهند که شیوه تاریخ خواندن این شیوه خیلی مهم است که چطوری تاریخ بخوانند چطوری اش این است سه تا نکته فرمود نظرت فی اعمالهم فکرت فی اخبارهم صرت فی آثارهم اول فرمود من نظارت کردم در عمل پیشینیان مگر حضرت اونجا بودند که نظارت کنند مراد این است نظرت فی اعمالهم یعنی تاریخ را با دقت خواندند نه برای سرگرمی نه سرسری دقت کردند مکرر بخوانید با تدبر بخوانید برای اینکه اگر انسان مکرر نخوانده و تدبر نکند چیزی گیرش نمی آید
حجت الاسلام نظافت: اخبارشان را با دقت دیدم نظارت با چشم دل دوم فرمود فکرت فی اخباره مطالعه همراه با تذکر است عرض کردم می فرماید قرآن می خوانید با تدبر بخوانید قرآن پر از تاریخ است که تفکر خیلی اثر دارد در همین نهج البلاغه داریم می فرماید الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ (نهج البلاغه، حکمت 365) فکر یک آینه شفاف است یعنی با تفکر خیلی چیزها را آدم می فهمد سرسری رد بشود نه چیزی گیرش نمی آید مربی پس باید هم تاریخ بخواند و هم اهل تفکر در تاریخ باشد و متربی را وادار به خواندن تاریخ کند آقای شریعتی برای بچه هایتان بینندگان عزیز کتاب های تاریخی خوشمزه که جلب هم بکند ادبیاتش باید جذب بکند و نکته هم داشته باشد حتما نکته دارد به ویژه اگر شما خودتان این را خوانده باشید بعد باهاش هم کلام می شوید صفحه چند هستید اینجا اینطوری بود یعنی اگر قبلا شما خوانده باشید حالا بگویی این را بخوان نگویید کتاب مال نوجوان است پدر باید کتاب نوجوان را بداند تا بتواند ارتباط بگیرد یعنی زبان مشترک پیدا بکند خوب پس متربی هم وادار به تفکر کند ما چطوری بچه ها را وادار به تفکر کنیم این هم یک نکته ای است
شریعتی: باید اینجا نقطه بگذاریم برویم برگردیم اگر مفصل است بگذاریم برای بعد اگر کوتاه است بفرمایید خیلی ازتون ممنون و متشکرم حاج آقای نظافت این قدر روان و سلیس کلمه به کلمه پیش می رویم آدم نه متوجه زمان می شود و هم دوست دارد مدام بشنود و امیدوارم که همه مون اهل عمل باشیم با دعای خیر امیر المومنین و نگاه پدرانه شون خیلی خوب قرار است مشرف شویم در حرم قرآن کریم در حرم علی ابن موسی الرضا گفت
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
و حالا اهالی خوب سمت خدا از صحن گوهرشاد چقدر زیباست و چقدر دل انگیز است آیات نورانی قرآن کریم را تلاوت خواهند کرد صفحه 251 قرآن کریم به اتفاق خواهیم شنید بر می گردیم و با احترام بعد از تلاوت آیات در لحظات و دقائق پایانی از محضر پر فیض حاج آقای نظافت عزیز بهره مند خواهیم شد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
( قرآن کریم صفحه 251)
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
الهی که همیشه حال دلتان خوب باشد و امیدوارم در فاطمیه ای که در پیش است انشاالله برای همه ما دعا کنید در جلسات و محافل تان و وقت حال خوش تان مخصوصا مریض ها را و جوان ها که برای عاقبت به خیری شان دعا کرد هماره و همیشه و این دغدغه خیلی از پدر و مادرهاست برای همه اونهایی که سال های سال ما را با محبت حضرت زهرا بزرگ مان کردند دستی به سر و رویمان کشیدند با این عشق و محبت امسال در این فاطمیه جای خالی شان احساس می شود برای خادمین و هیئات همه اونهایی که حق به گردنمان دارند علما و اساتید و پدرها و مادرها و پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها حتما دعا کنید به حق امام رضا همه مون عاقبت به خیر شویم حسن ختام فرمایشات حاج آقای نظافت را بشنویم و انشاالله خدا حافظی کنیم .
حجت الاسلام نظافت: عرض کردیم متربی و فرزندمان را وادار به تفکر کنیم چطوری؟ بهترین راه سوال است یکی از نکاتی که قرآن به ما الهام می دهد برای تربیت سوال است خود قرآن سوال می کند نه اینکه خدا نمی داند می خواهد ما وادار به تفکر شویم خلق الانسان ممن خلق یا پیامبر می فرمود أین تذهبون کجا می روید می داند کجا می رود می خواهد او فکر کند سوال می کنیم تا طرف تفکر کند از فرزندان مان بپرسیم خیلی از چیزها را ما یکی از اشتباهات مان این است جواب های آماده می دهیم کسی قدر جواب آماده را نمی داند مثل ثروت آماده بچه مون رو وادار به یک تولید ثروت بکنیم بعد برای اینکه دلش خوش باشد یک کاری کنیم که در دخلش پول بندازیم یک کاری کنیم تجربه کنه این مزه در آمد را ولی این یک کاری کرده باشد احساس کند که او انجام داد دقت می کنید داشتم با نوه مون تخمه می خوردیم هی بهش می دادم بعد دیدم داره می خوره تند تند یک ذره باز کردم گذاشتم بعد دیدم که چقدر لذتش بیشتر شد چون خودش نمی تونه همون نیمه باز تلاشی که می کرد لذتش بیشتر بود احساس کردم بیشتر قدر دان شد بیشتر لذت برد مطالب آماده که می گوییم قدر بدانند سوال کنیم گره ذهنی ایجاد کنیم و درگیر شود بعد که ما جواب را می گوییم قدر می داند اگر جواب را خودش پیدا کرد که قدر می داند اگر خودش پیدا نکرد قدر نمی داند یکی از مشکلات این است که ما در سبک تربیتی مان جواب های آماده می دهیم توصیه هایی که پدر و مادرها می کنند همین است ولی اگر سوال کنند حالا روایت داریم السوال نصف العلم یعنی اگر کسی سوال پیدا کرد پنجاه درصد راه آگاهی را پیموده بعد منتهی برای پیدا کردن جواب باید کمک کرد اینطوری به نظرم میشود آدم ها را وادار به تفکر کرد در اهمیت تفکر بگوییم و فوائد تفکر را بگوییم و دعوت به تفکر کنیم
شریعتی: یک وقت هایی در مدرسه معلم ها به ما می گفتند خودتان از این درس سوال طرح کنید این خیلی سخت تر از امتحان دادند بود باید کلش را می خواندی و فکر می کردی و زوایایش را پیدا می کردی
حجت الاسلام نظافت: اصلا این روش یادگیری است مثلا بگویند شما 50 تا سوال از این فصل مثلا طرح کن خیلی کار سختی است ما اگر امتحان می دادیم و جواب قرار بود بنویسیم خیلی راحت بود مشهد که مشرف می شویم همه دوستان را دعا کنید
شریعتی: ما عادتمان شده جنابعالی و عزیزان و همه بینندگان در ذهنمان می آید
حجت الاسلام نظافت: خدا شما را حفظ کند خدایا به حق محمد و آل محمد مردم مظلوم لبنان و فلسطین و به ویژه غزه را از دست این صهیونیست ها نجات کرامت بفرما با نابودی اسرائیل قلب امام زمان را خشنود بفرما توفیق کمک کردن و یاری رساندن به این مردم مظلوم را به همه ما کرامت بفرما
شریعتی: خیلی ازتون ممنون و متشکرم فردا انشاالله با حضور حاج آقای عاملی خدمت تان خواهیم رسید و میهمان خانه های نورانی شما خواهیم بود در پناه خداوند بزرگ و مهربان باشیم می خواهیم سفر کنیم به مشهد الرضا با کبوتر دلمان راهی خراسان شویم دست به سینه به آقایمان علی ابن موسی الرضا که رأفتش را با تمام وجود می توانید حس کنید و لمس کنید و بچشید سلام می کنیم با نوای ماندگار حاج آقای رضا انصاریان.
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی متشکرم از شما حاج آقا.