اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1403-08-09-حجت الاسلام نظافت - شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

بسم الله الرحمن الرحیم شریعتی: اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل فرجهم. من بی تو دمی قرار نتوانم کرد/ احصاد تو را شمار نتوانم کرد/ گر بر تن من زبان شود هر مویی/ یک شکر تو از هزار نتوانم کرد. الحمدلله رب العالمین، سلام می‌کنم به همۀ دوستانم، خانم‌ها و آقایان، إن‌شاءالله که حال دلتان خوب باشد، تن‌تان سالم، قلب‌تان سلیم و إن‌شاءالله خداوند متعال، پشت و پناه‌تان باشد و امیدوارم بهترین برکات، به سمت شما و زندگی‌هایتان سرازیر شود. خیلی خوشحالم که با هم هستیم و در کنار هم و با احترام و افتخار، در محضر حاج آقای نظافت عزیز، سلام علیکم، خیلی خیلی خوش آمدید.

معرفی برنامه

 

حجت الاسلام نظافت:سلام علیکم، سلام بر شما و همۀ بینندگان عزیز، بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، در خدمت شما هستم.

شریعتی: حال شما چطور است آقای نظافت؟

حجت الاسلام نظافت:الحمدلله علی کل حال.

شریعتی: الحمدلله علی کل حال، علی کل نعمه. خدا را شکر. امیدوارم که جلسۀ امروز ما، در محضر شما برای من و همۀ مخاطبان عزیز و اهالی خوب سمت خدا، جلسۀ پرباری باشد و حتماً همینطور است. نامۀ سی و یک نهج البلاغه، فراز به فراز و کلمه به کلمه، کلام نورانی امیرالمؤمنین است که امیرالکلام هم هست و وصایای ایشان به امام مجتبی (علیه الصلاة و السلام).

حجت الاسلام نظافت:به اینجا رسیدیم که حضرت فلسفۀ نوشتن نامه را با این همه دل مشغولی‌هایی که خودشان دارند...

شریعتی: درگیری‌های عجیب و غریب...

حجت الاسلام نظافت:درگیری‌ها و اینکه حضرت می‌گویند: من پیر شدم و دیگر اصلاً حوصلۀ دیگران را ندارم، می‌خواهم به آخرت خودم فکر کنم.

شریعتی: من یادم است روزهای اول شروع این نامه، شما فرمودید که حضرت در بازگشت از صفین، در آن شرایط خاص...

حجت الاسلام نظافت:بله، اولیاء خدا از فرصت‌ها، بهترین استفاده را می‌کنند. حضرت فرمودند: ای بنی، پسرم! چون دیدم که خودم را دیدم «قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً» (نهج البلاغه، 393) سنم زیاد شده و «أَزْدَادُ وَهْناً» هر روز بدنم دارد سست‌تر می‌شود «بَادَرْتُ بِوَصِيَّتِي إِلَيْكَ» شتاب گرفتم برای وصیت کردن «أَوْرَدْتُ خِصَالًا» در این وصیت، یک خصلت‌هایی را آوردم که خیلی مهم است، قبل از اینکه اجل من شتاب بگیرد و سر برسد و نتوانم آن چه که در سینه‌ام هست بازگو کنم. یعنی امیرالمؤمنین نگران است که می‌گوید: من تا زنده هستم، باید حرف‌هایم را بگویم، معارف را منتقل کنم، زکات علمم را بدهم، به فرزندم اسرار درون سینه‌ام را منتقل کنم. پس از نظر امیرالمؤمنین، اجل یک رقیب هست! من قبلاً اشاره کردم اینجا باید به امیرالمؤمنین، از منظر یک بشر نگاه کنیم!

شریعتی: از حیث اینکه انسان است.

حجت الاسلام نظافت:انسان است و بشر است، انبیاء هم همین گونه «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» (کهف، 110) از آن جهت که بشر هستند، مثل بقیۀ مردم پیر می‌شوند، مثل بقیۀ مردم بدن سست می‌شود، مثل بقیۀ مردم حافظه ضعیف می‌شود ولی از آن جهت که معصوم است، از این جهت خللی وارد نمی‌شود. الآن از منظر یک پدر پیر آگاه، مهربان و با تجربه می‌خواهد معارف را منتقل کند، که هم چنان که قرآن فرموده است: «وَ مَنْ‏ نُعَمِّرْهُ‏ نُنَكِّسْهُ‏ فِي‏ الْخَلْقِ‏» (یس، 68) به هر کس که عمر بدهیم، آن را در خلقتش واژگون می‌کنیم. یا فرمود: «وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ» (نحل، 70) بعضی‌هایتان را انقدر پیر می‌کنیم «لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً» تا دیگر چیزی در حافظه‌اش باقی نماند، مثل همان کودکی که فرمود: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً» (نحل، 78) در این دنیا آمدیم هیچی نمی‌دانستید، از این دنیا می‌روید در حالی که هیچی در حافظه‌تان باقی نمانده است. این هم بالأخره اقتدار و قدرت خدای متعال هست و بشر، محکوم خداست و بایستی...

شریعتی: او این گونه خواسته.

حجت الاسلام نظافت:بله، سنت او این است، انسان را می‌آورد، آدم یک اوجی می‌گیرد، بعد هم فرود می‌آید باید از این فرصت، تا زنده است و تا سالم است، استفاده کند. بنابراین هر مربی و هر پدری، و هر انسانی، رقیبی به نام مرگ دارد، رقیبی به نام بیماری دارد. یعنی این مرگ می‌آید توپ فرصت را از زیر پای انسان در می‌آورد، تا مرگ نیامده، تا بیماری نیامده، تا گرفتاری نیامده، باید از فرصت‌ها استفاده کرد. در روایت داریم «اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ‏ خَمْسٍ‏» (وسائل الشیعه، ج 1، ص 114) پنج چیز را قبل از پنج چیز، غنیمت بشمار! زندگی را قبل از مردن، جوانی را قبل از پیری، سلامتی را قبل از بیماری.

بعد حضرت یک نگرانی دیگری را مطرح کردند که فرمود: به این دلیل من سرعت گرفتم، فرمود: «أَوْ يَسْبِقَنِي إِلَيْكَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى» ترسیدم هوس‌های غالب، بر من سبقت بگیرد، یعنی چه؟ یعنی پسرم تو هم مثل هر انسانی، هوس داری! انسان ترکیبی است از شهوت و عقل، این هوس داشتن، یک جبر است اما اینکه انسان تسلیم هوس شود، یا عقل را بر هوس‌ها، حاکم کند، این کاری است که دین می‌خواهد برای انسان انجام دهد و این بستگی به خود انسان دارد. بنابراین یکی از رقیب‌های مربی، هوس متربی است. یعنی فرزند ما، هوس دارد دیر اقدام کنیم، هوس بر او غلبه می‌کند، هوس که غلبه کرد، دیگر حرف‌ها نفوذ پیدا نمی‌کند!

بنابراین مربی یا خودش مشکل پیدا می‌کند که مرگ و بیماری و ضعف حافظه بود، یا متربی مشکل پیدا می‌کند که در دعایی که صبح‌ها گفتند بخوانید، دعای صباح، در انتهای دعای صباح، در سجده دارد که بگویید: «الهى قلبى محجوب و عقلى مغلوب و نفسى معيوب و هوائى غالب و طاعتى قليلة و معصيتى كثيرة و لسانى مقرّ بالذّنوب و معترف بالعيوب فما حيلتى يا علّام الغيوب و يا ستّار العيوب‏ و يا غفّار الذّنوب‏» (بحار الأنوار، ج 91، ص 263) این یکی از درد دل‌های با خداست که ما گاهی، عقل‌مان مغلوب می‌شود در جنگ با هوس، بنابراین قبل از اینکه فرزند ما، هوس‌هایش غالب شود و عقلش شکست بخورد، باید...

شریعتی: در یک کلام باید فرصت‌ها را مغتنم شمرد.

حجت الاسلام نظافت:بله، باید به دادش برسیم، از این فرصت استفاده کنیم. در خطبۀ 109 نهج البلاغه هم داریم، که اگر هوس غالب شد، دیگر عقل اصلاً درست کار نمی‌کند، این عبارت را دقت کنید. «قَدْ خَرَقَتِ‏ الشَّهَوَاتُ‏ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْيَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَيْهَا نَفْسُهُ» (نهج البلاغه، ص 160) یک انسانی را دارم می‌گویم که شیفتۀ دنیای شهوات، عقل او را دریده است و دنیا، دل او را میرانده است و نفسش شیفتۀ دنیا شده است. بنابراین امیرالمؤمنین یکی از دلایل شتاب گرفتن برای تربیت و وصیت نامه نوشتن و انتقال معارف را، این می‌دانند که متربی، ممکن است یکی از مشکلاتی که برای او پیش بیاید، هوس‌های غالب باشد.

مطلب دیگر فرمود: «أَوْ يَسْبِقَنِي إِلَيْكَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَ فِتَنِ الدُّنْيَا» فرمود: من ترسیدم تو گرفتار فتنه‌های دنیا شوی! یعنی باز یکی دیگر از رقیب‌های مربی، از ناحیۀ متربی، فتنه‌هاست. یعنی از درون، از بیرون! از درون هوس غالب شود، از بیرون گرفتار فتنه‌ها شود. فتنه چیست؟ فتنه همان جریان‌هایی هست که حق و باطل را مخلوط می‌کند و آدم‌ها گیج می‌شوند. در گرد و غبار فتنه، قرار می‌گیرند. هر جامعه‌ای ممکن است هر چند وقت یک باری، فتنه‌هایی در آن ایجاد شود.

امیرالمؤمنین به زیبایی، در خطبۀ نود و سه فرمود: «إِنَ‏ الْفِتَنَ‏ إِذَا أَقْبَلَتْ‏ شَبَّهَتْ‏ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ» (نهج البلاغه، ص 756) فرمود: فتنه آن است که وقتی می‌آید، همه را گیج می‌کند شبهه ایجاد می‌کند. وقتی می‌رود، همه بیدار می‌شوند!

شریعتی: فضا روشن می‌شود.

حجت الاسلام نظافت:فضا روشن می‌شود. بچه‌های ما گاهی در این فتنه‌ها قرار می‌گیرد و با آن فطرت حق طلبش، فکر می‌کند این حق است، می‌بیند به جنگ حق رفت، به خاطر حق، گرفتار جریان‌های نفاق ممکن است بشود، جریان‌های آلوده ممکن است بشود.

حالا فتنه‌ها در خطبۀ پنجاه داریم علتش چیست که فتنه ایجاد می‌شود؟ فرمود: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ‏ الْفِتَنِ‏ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ» (نهج البلاغه، 756) حضرت فرمود: فتنه از دو چیز شروع می‌شود، هوس‌هایی که پیروی می‌شود و بدعت‌هایی که در جامعه، گذاشته می‌شود. ترکیب هوس و بدعت، دست آخر فتنه درست می‌کند.

شریعتی: که حق و باطل، با هم ممزوج می‌شود.

حجت الاسلام نظافت:بعد حضرت فرمود: «فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ‏» جوان ما، فرصتش حق‌خواه است. فرمود: اگر باطل خالص شده بود از مزاج، یعنی ممزوج بودن، آمیختگی با حق، این حق و باطل، مخفی نمی‌ماند، شفاف می‌شد، حالا که مخلوط شده...

شریعتی: یک جاهایی حق، لباس باطل می‌پوشد و باطل لباس حق می‌پوشد.

حجت الاسلام نظافت:گیج می‌شوند آدم‌ها. «وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ» فرمود: اگر حق، خالص می‌شد از آمیختگی با باطل، «انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ» آدم‌های معاندی، زبان‌شان بر سر حق دراز است، به خاطر آمیختگی با باطل است. یعنی اشکالات باطل را، به حق نسبت می‌دهند. بنابراین یکی از مشکلات این است و لذا در دورۀ غیبت، دوران سختی است و هر چه زمان می‌گذرد، سخت‌تر می‌شود. «مُلِئَتْ‏ ظُلْماً وَ جَوْراً» (الکافی، ج 1، ص 341) در آستانۀ ظهور. جهان لبریز می‌شود از ظلم و جور، جور یعنی انحراف.

شریعتی: برای همین گفتند دعای غریق را زیاد بخوانید، بله «ثبت قلوبنا علی دینک» (منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 388)

حجت الاسلام نظافت:خیلی سخت است، الآن لبریز شدن از ظلم را که داریم می‌بینیم، داستان فلسطین و لبنان و واقعاً پر دارد می‌شود. انحراف هم تا دلتان بخواهد همه رقم هست. چون علم آمده به کمک انحراف، ماهواره‌ها و فضای مجازی و این امکانات...

شریعتی: رسانه‌ها!

حجت الاسلام نظافت:رسانه‌ها این‌ها آمدند، سرعت دارند می‌بخشند انحراف را، انحراف هم انواع و اقسام دارد، یعنی همۀ آن چه که شیاطین از ابتدا تجربه دارند، الآن دارند به کار می‌گیرند. هر پیامبری با یک مشکل برخورد داشته. حضرت شعیب، مشکلش با قومش، فساد اقتصادی بود. حضرت لوط، فساد جنسی بود. حضرت ابراهیم، فساد عقیدتی و بت پرستی بود. الآن همه چیز با هم جمع است. و لذا در دوران غیبت گفتند، بگویید: «اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبة ولینا و کثرة عدونا و قلة عددنا» این جمله‌اش را می‌خواهم بگویم «و تظاهر الزمان علیا» می‌گوید: زمانه بر علیه ماست، دست به دست داده، بچۀ ما در این زمانه‌ای که جو را خراب کرده، گرفتار می‌شود فلذا...

شریعتی: مگر اینکه پایه‌های عقیدتی‌اش محکم باشد.

حجت الاسلام نظافت:مگر اینکه پدر زودتر به دادش رسیده باشد، که عرض خواهیم کرد چه کارهایی را باید بکنند. در خطبۀ صد و بیست و یک داریم امیرالمؤمنین فرمودند: «إِنَ‏ الشَّيْطَانَ‏ يُسَنِّي‏ لَكُمْ طُرُقَهُ‏» (نهج البلاغه، ص 178) شیطان مسیر باطل را تسهیل می‌کند و لذا مسئولان جامعه، ماها باید یک کاری بکنیم که مسیر باطل، آسان نباشد، مسیر بهشت آسان باشد. ضد شیطان باید عمل کرد. «يُسَنِّي‏ لَكُمْ طُرُقَهُ‏» طریق‌ها و راه‌های خودش را تسهیل می‌کند، «وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً» فرمود: شیطان عجله ندارد، دین شما را می‌خواهد گره گره باز کند. این دین را اگر تشبیه کنیم به یک لباسی که تار و پودش، در هم تنیده است، همه‌اش را با هم نمی‌تواند از بین ببرد، ولی می‌داند یک گره را باز کند، بعدی را، بعدی و بعدی... و لذا ما هر روز باید گره بزنیم، هر روز به ولی خدا می‌گوییم: «أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي ... عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً» (بحار الأنوار، ج 53، ص 96) گره می‌زنم بیعت می‌کنم، این در برابر آن هر کاری است که قدم به قدم، شیطان می‌کند از این طرف هم باید مقابله کرد.

در یک خطبه‌ای امیرالمؤمنین، زمانۀ گرفتار و آلوده را این گونه توصیف کرد، فرمود: «قَدْ أَصْبَحْتُمْ‏ فِي زَمَنٍ لَا يَزْدَادُ الْخَيْرُ فِيهِ إِلَّا إِدْبَاراً» (نهج البلاغه، 187) در زمانه‌ای قرار گرفته‌اید که روز به روز، به خیر پشت می‌شود، به نیکی پشت می‌شود، به شر و بدی، رو آورده می‌شود. شیطان در هلاکت مردم، طمع بیشتری پیدا می‌کند. یعنی امید پیدا می‌کند به راحتی می‌تواند آدم‌ها را جهنمی کند. «فَهَذَا أَوَانٌ» این زمانه‌ای است «قَوِيَتْ عُدَّتُهُ» عدۀ شیطان، ساز و برگ شیطان، قوی شده است. «عَمَّتْ مَكِيدَتُهُ» نقشه‌های شیطان، فراگیر شده. جاهل و عالم و روحانی و غیر روحانی و پولدار و فقیر، فرمود همه را می‌برد، مواظب نباشند نقشه‌های فراگیر. «أَمْكَنَتْ فَرِيسَتُهُ» فرمود: آدم‌ها را شکار می‌کند گیرشان می‌اندازد. نه راه پس و نه راه پیش! شکار برایش ممکن است. بعد فرمود: چشمت را بیانداز به هر طرف که دلت می‌خواهد، «اضْرِبْ بِطَرْفِكَ حَيْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ» آیا جز فقیری را می‌بینی که دارد با فقر، دست و پنجه نرم می‌کند؟ آن کسی که دارد با فقر، دست و پنجه نرم می‌کند، شکار شیطان می‌شود اگر بقیه به کمکش نرسند.

«أَوْ غَنِيّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْراً» یا نگاه می‌کنی عده‌ای که آلاف و اولوف دارند، نمی‌دانند با این پول‌ها چه کار کنند، نعمت را تبدیل به کفر کردند. «أَوْ بَخِيلًا» نگاه می‌کنی می‌بینی آدم بخیلی هست که «اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْراً» با بخل، نسبت به حق خدا، می‌خواهد پولدار شود. «أَوْ مُتَمَرِّداً» یا با آدم‌هایی برخورد می‌کنیم که متمرد هستند و گویا گوش آن‌ها سنگین شده است و حرف حق را نمی‌شنوند.

حالا نباید نا امید شد، در همین عصر فتنه، که عصرش، تحریک شهوات است عصر ایجاد شبهات هست، عده‌ای توانستند بچه‌هایشان را نجات دهند، مربی‌هایی توانستند، متربی‌هایشان را نجات دهند. می‌شود! قرآن می‌گوید: شیطان تسلط ندارد. «لَيْسَ‏ لَهُ‏ سُلْطانٌ‏ عَلَى‏ الَّذِينَ‏ آمَنُوا‏» (نحل، 99)

«إِنَّما سُلْطانُهُ‏ عَلَى‏ الَّذِينَ‏ يَتَوَلَّوْنَهُ) (نحل، 100) هر کسی که دنبالش راه می‌افتد شیطان بر او تسلط پیدا می‌کند. حالا پدران و مادران موفق، یا مربیان موفق، چه کار کرده‌اند؟ یک: از ابتدا غافل نشده‌اند، این هوشیاری از ابتدا، اینکه امیرالمؤمنین فرمود: من عجله کردم، این خیلی مهم است! چون گاهی اوقات بعضی متأسفانه غافل می‌شوند.

شریعتی: یک دفعه می‌بینی کار از کار گذشته.

حجت الاسلام نظافت:بله، دیر اقدام می‌کنند. مثل اینکه برای بدن آدم، یک دفعه می‌بیند سرطان گرفته، دیر شده! ولی بعضی‌ها چکاپ دوره‌شان را دارند مراقب هستند. پس زود اقدام کردن، بسیار مهم است، فرزندان را در جو خوب قرار دادن. جو خوب خیلی مهم است.

شریعتی: محیط سالم!

حجت الاسلام نظافت:مدرسۀ سالم.

شریعتی: دوستان خوب...

حجت الاسلام نظافت:دوستان خوب، معاشرت‌های خوب و مسئولان وظیفه‌شان درست کردن جو خوب هست. در خطبۀ هفتاد و هشت داریم، امیرالمؤمنین فرمودند: محبوب‌ترین بندۀ خدا، ویژگی‌هایی برای او می‌گویند، یکی از آن‌ها این است که «صَارَ مِنْ مَفَاتِيحِ أَبْوَابِ‏ الْهُدَى‏» (نهج البلاغه، ص 118) کلید در هدایت هستند، قفل در سقوط‌اند، کاری که امام کرد.

شریعتی: کلید در هدایت و قفل در سقوط!

حجت الاسلام نظافت:برای جامعه باید این گونه کرد، نباید بگوییم: مردم باید انتخاب کنند، بله دست آخر مردم انتخاب می‌کنند، آن کسی که جهنم را بخواهد، همه...

شریعتی: من و تو باید فضای سالم را فراهم بکنیم.

حجت الاسلام نظافت:آن کسی که جهنم را بخواهد، شما همۀ درها را ببندید، باز راه پیدا می‌کند. ولی ما نباید درها را باز نگه داریم و متأسفانه بعضی از مسئولین، با یک جملاتی گاهی زیبا، کارهای اشتباه می‌کنند ما حق نداریم مسیر رفتن به جهنم را، آسان بکنیم! این دقیقاً مثل این می‌ماند که ما حق نداریم غذای ناسالم عرضه کنیم، نباید مواد مخدر را در دسترس قرار دهیم. ما در دسترس قرار ندهیم او که بخواهد گیر می‌آورد، ولی فرق می‌کند که آدم‌ها وسوسه بشوند یا وسوسه نشوند. حداقل ما نباید مسئولیت چنین چیزی را به عهده بگیریم. چه اتفاقی می‌افتد حالا اگر پدر و مادری دیر اقدام کنند؟ اگر مربی دیر اقدام کند، حضرت فرمود: «فَتَكُونَ‏ كَالصَّعْبِ النَّفُورِ» (نهج البلاغه، ص 393) اگر دیر اقدام کنم، تو می‌شوی صعب، شتری که رام نیست را، صعب می‌گویند که کار با او دشوار است. نفور یعنی چه؟ یعنی انس نمی‌گیرد، یعنی می‌رَمَد. گاهی اوقات می‌بینی فرزندت همین گونه است حرف در او اثر نمی‌کند. هر چه می‌گویی: بیا، نمی‌آید حوصلۀ بابا را ندارد، حوصلۀ بزرگترها را ندارد. حرف گوش نمی‌دهد، انس نمی‌گیرد با...

شریعتی: و این نکته چقدر پدر و مادرها را مستأصل کرده، یک وقت‌هایی حتماً شما هم مواجه شدید با این پدر و مادرهایی که چقدر دغدغۀ تربیت بچه‌هایشان را دارند ولی می‌گویند: کاری از دست ما بر نمی‌آید.

حجت الاسلام نظافت:کاری از دست ما بر نمی‌آید و فراری است. از شنیدن موعظه فراری است، اصلاً در عالم دیگری است کنار پدر نمی‌نشیند، مسجد نمی‌آید، گوش نمی‌دهد. گوش هم بدهد دیگر حرف فرو نمی‌رود. در کل ذائقه‌اش عوض شده این دیگر گاهی من به پدر و مادرها می‌گویم، می‌گوید: حاضر است بیاید پیش امثال من؟ می‌گوید: نه! می‌گویم: جای دیگر؟ می‌گوید: نه! می‌گویم: پس فقط دعا! فقط معجزه! بعد می‌گویم: فقط خواهش می‌کنم کار را بدتر نکنید. او را در دندۀ لج نیاندازید.

شریعتی: می‌شود که بالأخره باز هم کار کرد، ولی به نظرم صبر اینجا کلیدی‌ترین نکته است، درست است؟

حجت الاسلام نظافت:بله، من به او گفتم، به پسرت بگو: التماس تفکر! فکر کن، بابا جان فکر کن! در دندۀ لج کسی را نیاندازیم. بعد گفتم: اشک بریزید، دعا کنید، دعا کنید! بر می‌گردند. خیلی‌ها برگشتند و بر می‌گردند. اگر ما این‌ها را در دندۀ لج نیاندازیم. اگر برخورد بد نکنیم، اگر برچسب نزنیم.

شریعتی: حاج آقا اینجاست که واقعاً نقش دوست‌های خوب، آن معاشرتی که شما اشاره کردید، نقش مسجد، هیئت، چقدر مؤثر است.

حجت الاسلام نظافت:خیلی مؤثر است، خیلی مهم است. یعنی ما باید بچه‌مان را با این چیزها از ابتدا انس دهیم. شما می‌دانید آقای شریعتی، چقدر کتاب مهم است! کتاب! نوجوان‌هایی که با این خاطرات شهدا، انس دارند زیر و رو می‌شوند. ما بچه‌ها را از سر خودمان باز می‌کنیم، حوصله‌شان را نداریم، تا اینکه امیرالمؤمنین با فرزندشان، برای فرزندشان وقت می‌گذاشتند، حضرت زهرا وقت می‌گذاشتند بازی می‌کردند، حرف‌ها را گوش می‌دادند.

شریعتی: بعضی وقت‌ها یک زیارت امام رضا، یک زیارت کربلا، یک زیارت قم با بچه‌ها بروید.

حجت الاسلام نظافت:کوه رفتن، با هم بودن، خانواده را شاد نگه داشتن.

شریعتی: سر یک سفره غذا خوردن.

حجت الاسلام نظافت:سر یک سفره غذا خوردن، مجموعۀ این‌ها خیلی اثر دارد. حالا اگر دیر اقدام شود، حتی اگر پیامبر باشد کاری از دستش بر نمی‌آید. این آیه را دقت کنید. خدای متعال به پیامبر اکرم فرمود: «إِنَّكَ‏ لا تُسْمِعُ‏ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ‏ الصُّمَ‏ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ‏» (نحل، 80) پیامبر، حرفت را نمی‌توانی در گوش آدم‌های کر، آن کرهایی که به تو نگاه نمی‌کنند. کسی که کر است، صدای ما را نمی‌شنود، اگر روبروی ما باشد، ما با علائم حرف‌مان را منتقل می‌کنیم. حالا اگر گوش‌هایش نمی‌شنود، ناراحت است، نفرت دارد، به ما پشت کرده. دیگر راه‌های ارتباطی منسد است و لذا در سورۀ نوح داریم، که حضرت نوح فرمود: «كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ في‏ آذانِهِمْ» (نوح، 7) خدایا! هر موقع این‌ها را دعوت می‌کنم که تو مغفرتت را شامل حال این‌ها کنی، این‌ها بیایند انگشتان‌شان را در گوش‌شان می‌کنند. انگشت در گوشت جا نمی‌شود، سر انگشت جا می‌شود، بس که نفرت دارد. «جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ» بعد فرمود: «وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ» لباس‌هایشان را به سرشان می‌کشند که مرا نبینند. لذا دیگر نفرین کرد، خدایا فایده ندارد، این‌ها هر چه می‌زنند، فاجر است. وقتی که دیر اقدام می‌شود، این گونه می‌شود، کار بسیار سخت می‌شود و حضرت آقا، سال‌ها قبل این خطر را گوشزد کرده بودند. خطر تهاجم فرهنگی، خطر ناتوی فرهنگی و غارت فرهنگی و فرهنگ ما را دارند غارت می‌کنند، شبیخون فرهنگی، ولی توجه چندانی نشد. حالا فرمود: هم چنان که این ابزارهای تهاجم فرهنگی چیست؟ ماهواره‌ها هست، رسانه‌ها هست، فیلم‌های مبتذل هست. اصلاً تعجب می‌کند! بعضی از سریال‌ها به دویست قسمت، سیصد قسمت، مشغولش می‌کنند ذائقه‌اش عوض می‌شود. شبهه ایجاد می‌کنند، شهوات را تحریک می‌کنند، اعتیاد، بی‌غیرتی، انواع و اقسام و لذا دعای بیست و پنج صحیفۀ سجادیه، خیلی الهام بخش است، که پدر برای فرزندش بخواند. «وَ أَعِذْنِي وَ ذُرِّيَّتِي‏ مِنَ‏ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» (الصحیفة السجادیه، ص 114) خدایا خودم را و فرزندانم را به تو پناهنده می‌کنم، از شر شیطان بعد فرمود: «يَتَعَرَّضُ لَنَا بِالشَّهَوَاتِ‏، وَ يَنْصِبُ لَنَا بِالشُّبُهَاتِ» (الصحیفۀ السجادیه، ص 122) شهوات را تحریک می‌کند، ایجاد شبهه می‌کند.

بعد حضرت فرمودند: من عجله کردم که تو صعب نفور نشوی، یعنی مثل شتر چموشی که انس نمی‌گیرد و می‌رمد، این گونه نشوی، بعد حضرت فرمود: «إِنَّمَا قَلْبُ‏ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ» (نهج البلاغه، ص 393) این جملۀ معروف اینجاست، قلب جوان، مثل زمین خالیست، هم فکر جوان، مثل زمین خالیست و هم دل جوان مثل زمین خالیست. حالا چرا فرمود: «قَلْبُ‏ الْحَدَثِ»؟ علتش این است که حرف‌های خوب، در فکر قرار بگیرد، کفایت نمی‌کند!

شریعتی: باید در قلب بنشیند.

حجت الاسلام نظافت:اول در فکر می‌رود و بعد در قلب می‌رود.، چرا؟ چون ما احساس داریم، به ویژه جوان، احساساتش قوی است. قلبش هم مرکز احساسات است. اگر حرف‌های خوب، وارد دل شود و با احساسات یک جوان عجین شود، تبدیل به عقیده می‌شود و شورآفرین می‌شود و حرکت آفرین می‌شود.

حالا چطوری می‌شود حرف خوب را، وارد دل کرد؟ حرف‌های خوب، همین است که در کتاب‌ها می‌خوانند، جمهوری اسلامی است کتاب‌های دینی را باید بخوانند، نمره‌اش را باید بگیرند، باید درس‌ها را پاس کنند، درست است؟ پس در فکر رفت، چه کار کنیم که وارد دل شود که فایده داشته باشد؟ باید آن مربی دینی، محبوب باشد! باید محبت کرد، باید احسان کرد.

شریعتی: درس معلم ار بود زمزمۀ محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را.

حجت الاسلام نظافت:اینجا، این ترکیب افکار و رفتار احساسی، غوغا می‌کند. یک روحانی که دعوت به خیر می‌کند، معلم خیر است محبوب باشد. فرزند ما را در آغوش بگیرد، محبت کند این اثر دارد. با او همسفر شود، این اثر دارد. یعنی این سفر رفتن‌ها، این غذا خوردن‌ها، این هدیه دادن‌ها...

شریعتی: اکسیر محبت است.

حجت الاسلام نظافت:این‌ها وارد او می‌شوند و الا وارد دل نشود فایده ندارد. بعد فرمود: قلب جوان، مثل زمین خالی است، هر چه در آن کاشته شود، همان را درو خواهد کرد. و هر کسی زودتر بکارد، او برده و لذا باید به داد جوانان رسید. بعد حضرت فرمود: دوباره «فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ» عجله کردم برای تأدیب...

شریعتی: عبارت نامه است؟

حجت الاسلام نظافت:بله، عبارت نامه است «فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ» برای تأدیب تو عجله کردم، قبل از اینکه قلبت قسی شود، سنگ شود.

شریعتی: نکند کار از کار بگذرد.

حجت الاسلام نظافت:در یکی از آسیب‌های تربیت نکردن، همین قلب قسی است که در مناجاتی داریم، از مجموعه مناجات خمس عشر، مناجات الشاکرین. در منجات الشاکرین، حضرت از نفس، شیطان، قلب قسی و چشمی که اشک ندارد، از چهار چیز شکایت می‌کند. «قَلْباً قَاسِياً مَعَ الْوَسْوَاسِ‏ مُتَقَلِّباً وَ بِالرَّيْنِ وَ الطَّبْعِ مُتَلَبِّساً» (بحار الأنوار، ج 91، ص 143) قلب وسیع، اصلاً معنویت آدم نمی‌چشد.

اینجا حضرت فرمود: «فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ» نفرمود: بادرتک بالتربیه، باید بگویم: واژۀ تربیت، کمتر به کار رفته، معادلش ادب است. ما می‌گوییم: تعلیم و تربیت، در لسان اهل البیت، بیشتر تعلیم و تأدیب است! نمونه‌هایی برایتان بیاورم که در کنار تعلیم، در لسان اهل البیت (علیهم السلام) تأدیب آمده.

مثلاً در نهج البلاغه داریم، فرمود: حق فرزند... چون پدر حق دارد، فرزند هم حق دارد، حق فرزند سه چیز است. «أَنْ يُحَسِّنَ‏ اسْمَهُ» (نهج البلاغه، ص 546) اسم خوب، «يُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ» به او قرآن تعلیم دهد «وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ»

شریعتی: یعنی درست ادبش کند.

حجت الاسلام نظافت:بله. پس ببینید تعلیم غیر از تأدیب شد، پیداست که این تأدیب، منظور همان تربیت است.

شریعتی: در کلام قرآن هم، تعلیم و تذکیه در کنار هم است.

حجت الاسلام نظافت:بله، این‌ها همه یک مضمون را دارند. یا در خطبۀ سی و چهار، امیرالمؤمنین وقتی اعتراف کردند که مردم شما بر گردن من حق دارید، من هم بر گردن شما حق دارم، وقتی شروع کردند به شمارش حقوق مردم بر خودشان، فرمودند: حق شما بر من، این است که اولاً خیرخواه‌تان باشم، ولی، مسئول، باید دلسوز باشد، خیرخواه باشد و الا روز قیامت، مؤاخذه می‌شود. «تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ» (نهج البلاغه، ص 79) حق شما این است که مراقب بیت المال شما باشند. این یکی از وظائف مسئولین است این دو. سوم فرمود: «تَعْلِيمُكُمْ» حق شما این است که به شما آموزش دهند، یعنی باید آموزش را رواج داد، سواد مردم باید بالا بیاید، در زمینه‌های گوناگون. چهارم فرمود: «تَأْدِيبُكُمْ» حق شما، تأدیب هم هست، یعنی باید به جریان عمومی تربیت، ولی جامعه، مسئولان جامعه، توجه کنند، اینجا هم ملاحظه می‌کنید در کنار تعلیم، کلمۀ تأدیب آمده است.

یا آن عبارت معروف فرمود: «مَنْ‏ نَصَبَ‏ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ» (نهج البلاغه، ص 480) اول به خودش یاد بدهد، تا به دیگران یاد بدهد، «وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ» ادب کردنش یعنی تأدیبش با سیره باشد. فلذا چقدر مهم است که ما الگوی خوبی برای فرزندان‌مان باشیم، هر پدری هر مادری، هر بزرگتری، الگوی خوبی باشیم، با سیره ادب کنیم.

آسیب دیگر فرمود: «يَشْتَغِلَ‏ لُبُّكَ‏» (نهج البلاغه، ص 393) عجله کردم قبل از اینکه قلبت قسی شود و فکرت مشغول شود.

شریعتی: دغدغه‌هایت زیاد شود.

حجت الاسلام نظافت:بله، پس قلب و فکر، با هم آمد. مشغول شود. یعنی فکر مشغول به چیزهای باطل شود، به چیزهای غیر مهم شود، دیگر حال این حرف‌های جدی را ندارد ولی اگر همان ابتدا، انس بگیرد با این معارف، غوغا می‌کند. بنابراین جمع بندی این گونه شد. دیر اقدام کردن، آسیب‌هایی دارد، برای مربی، سه تا آسیب حضرت ذکر کردند، ضعف روز افزون جسمی، این یک. مرگ ممکن است خطر مرگ باشد مرگ بیاید و انسان نتواند تربیت کرده باشد. سوم نقص در حافظه، این سه تا را گفتند. برای متربی شش تا آسیب ذکر کردند، هوس‌ها بر او غلبه کند، هوسران بشود، دیگر حرف حق در او اثر ندارد. دوم گرفتار فتنه‌های دنیا ممکن است بشود، باز هم آن‌ها می‌برند. خیلی از بچه‌ها را منافقین بردند! هنوز آن‌ها گرفتار هستند، پیر شدند هنوز گرفتار هستند. این‌ها جوان‌های خوبی بودند، در موج اول انقلاب، فتنه‌هایی درست شد و عده‌ای رفتند. سوم صعب می‌شود، صاد و عین و باء، یعنی رام دیگر نیست. چهارم نفور می‌شود، یعنی گریزپا می‌شود، یعنی کنارت نمی‌نشیند. پنجم قلبش قسی می‌شود، سنگدل می‌شود یعنی اشک پدر را می‌بیند، مادرش گریه می‌کند، انگار نه انگار، سنگدل می‌شود. اصلاً در روایت داریم که خدا نیاورد، بعضی از جوان‌ها آرزوی مرگ پدر و مادرشان را دارند.

شریعتی: نقطۀ مقابلش هم هست، یک وقت بچه انقدر... پدر و مادر می‌گوید: خدایا ببر! این دیگر چه وضعی است؟

حجت الاسلام نظافت:بله خب، اثر آخر الزمان از این چیزها زیاد می‌شود. بر خلافش بچه‌های خوب!

شریعتی: نور چشم هستند.

حجت الاسلام نظافت:برای پدر و مادر، جان می‌دهند و خودشان را همیشه، مدیون پدر و مادر می‌دانند. یک طلبه‌ای ما داشتیم، به رحمت خدا رفت. نخبه بود! رضا داودی، یک کتابی هم برایش چاپ کردیم، به نام سفیر. مادر ایشان می‌گفتند: روز مادر، ایشان عکس بچگی‌هایش را روی یک برگه‌ای چسباند، به من هدیه داد. چقدر خوش ذوق بوده، که مادر من خودم را گم نکردم، من همان کودک قدیم هستم، یادم نمی‌رود خوبی‌های تو و قرآن هم این را به یاد ما می‌اندازد. «رَبِ‏ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي‏ صَغِيراً» (اسراء، 24) یعنی همیشه، به هر جایی برسد. به یک نفری بگویند: دکتر، مهندس، آیت الله، هر چه! قهرمان، پهلوان، ولی تو نسبت به پدر و مادر، فرزندی. به یک کسی گفتند: بچۀ فلانی هستی؟ گفت: من بچه نیستم، بزرگ شدم، گفتم: برای بابایت بچه‌ای، به هر جا برسی، بچه‌ای! این گونه است. بنابراین قلبش وسیع می‌شود و ششم فرمود: فکرش مشغول می‌شود. این شش آسیب هست بنابراین باید از کودکی، اقدام کنیم، چه کار کنیم؟ خودمان اهل عمل باشیم، لازم نیست تئاتر بازی کنیم همین که خودمان عمل کنیم، این اثر خاص خودش را دارد، در جو مذهبی خوب، مذهبی عاقل! چون بعضی از مذهبی‌ها، افراطی عمل می‌کنند این مربی‌ها خیلی مهم است عاقل باشند، قرار دهیم مسجد و حرم و این‌ها، دوست خوب برایش پیدا کنیم، دوست خوب بسیار اثر دارد. سپردن به مربی، معلم، اهل عمل، این هم اثر دارد مأنوس کردن با الگوهایی مثل شهداء، این‌ها غوغا می‌کند و من توصیه می‌کنم این کتاب‌هایی که در مورد خاطرات شهدا هست، دست ما باشد.

شریعتی: کتاب‌های خوبی هم نوشته شده الحمدلله...

حجت الاسلام نظافت:خیلی خوب! دست ما باشد. یا فرزندمان بخواند برای ما نقل کند، این گوش دادن، شخصیت می‌دهد به بچه، گوش بدهیم بگوییم: تو بگو! یا ما برایش یک تکه را بخوانیم و یا با هم بخوانیم. اصلاً ما یکی از مشکلات‌مان این است که وسیلۀ گفتگو نداریم، چه بگوییم؟ ما در یک عالم دیگری هستیم و او در عالم دیگری است. ولی یک کتاب را که با هم خواندیم، یک فیلمی را که با هم دیدیم، می‌توانیم آن‌ها را سوژۀ ارتباط قرار دهیم.

شریعتی: یک فصل مشترکی پیدا می‌شود بالأخره...

حجت الاسلام نظافت:بله، بنابراین این هم خیلی می‌تواند اثر بگذارد، بنابراین حالا اگر جوانی، خدای نکرده گرفتار گناه شده، در روایت داریم که اگر بالأخره برای خانوادۀ مسلمان است، محب اهل البیت هستند، فرمود: در مورد این‌ها جز خیر نگویید. این چقدر مهم است! امام صادق به ابن جندب فرمودند: «لَا تَقُلْ‏ فِي‏ الْمُذْنِبِينَ‏ مِنْ أَهْلِ دَعْوَتِكُمْ إِلَّا خَيْراً» (بحار الأنوار، ج 75، ص 280) فرمود: برای گنهکارهایی که محب اهل البیت هستند، جز خیر نگویید، برچسب زدن ممنوع، تحقیر کردن ممنوع. چه کار کنیم؟ فرمود: «وَ اسْتَكِينُوا إِلَى اللَّهِ فِي تَوْفِيقِهِمْ» خاضعانه از خدا بخواهید، اشک بریزید بگویید: خدایا توفیق به این‌ها بده. «وَ سَلُوا التَّوْبَةَ لَهُمْ» از خدا بخواهیم، خدا به این‌ها توفیق توبه بدهد و واقعاً عجیب است، یعنی مکرر در مکرر، دین بعضی از چیزها غلط‌انداز است. بعد که در جو خوبی قرار می‌گیریم، می‌بینیم داستان متفاوت می‌شود.

شریعتی: یک نوع دیگر می‌بینیم.

حجت الاسلام نظافت:تهیه کنندۀ محترم برای ما اسنپ گرفته بودند که ما سوار شویم، ما کنار فرودگاه، پیدا نمی‌کردیم این رانندۀ محترم را، وقتی ایشان من را دیدند، تا دید من آخوند هستم تعجب کرد، گفت: حاجی من موسیقی می‌گذارم! گفتم: اشکالی ندارد، نشستیم من یک مقدار ایشان شدم، احوالپرسی کردم و خسته نباشید گفتم، دست گذاشتم روی شانه‌شان و گفتم: شما می‌دانید امیرالمؤمنین در حق شما چه فرمودند؟ گفت: چه فرمودند؟ گفتم، گفتند: «الکاد لعیاله کالمجاهد فی سبیل الله» (شرح اصول کافی، ج 1، ص 433) کسی که نان حلال، با زحمت به دست می‌آورد، این مثل مجاهد در راه خداست، شما هم دارید مجاهدت می‌کنید، مثل حاج قاسم سلیمانی از این جهت ارزشمند هستید. بعد یک صحبت کردیم، گفتم: می‌شود صدایش را کم کنید صدایت را بشنوم؟

شریعتی: بتوانیم حرف بزنیم.

حجت الاسلام نظافت:یک مقداری کم کرد. از این لواشک‌ها یک دانه دادیم، گفتیم: با هم لواشکی بخوریم، یک مقدار صحبت کردم، زد روی ترمز، گفت: بیا جلو! رفتم جلو نشستم، خودش خاموش کرد، یک عالمه حرف منتقل شد. بعد من دیدم چه آدم خوبی است. یاد این روایت امیرالمؤمنین افتادم، که فرمود: «قُلُوبُ‏ الرِّجَالِ‏ وَحْشِيَّةٌ» (نهج البلاغه، ص 477) دل‌های آدم‌ها اول از هم گریزان است، کنار هم که می‌نشینند، بر می‌گردد. دیدم بابا اهل دل است، اهل صفا است. بعد او هم دید که آن گونه که فکر می‌کند من هم آن گونه نیستم، من دیدم آن گونه که من فکر می‌کردم او نیست. واقعاً باید فرصت فراهم شود.

شریعتی: و این حرف زدن چقدر حال آد‌م‌ها را خوب می‌کند.

حجت الاسلام نظافت:بله، همان شبی بود که عملیات وعدۀ صادق انجام شد و بحث اسرائیل و موشک و بحث رزق و بحث اربعین و خیلی حرف‌های خوب منتقل شد. ولی وقتی من می‌خواستم پیاده شوم، هم ایشان حس خوبی داشت و هم من حس خوبی داشتم، دعوتش کردم مشهد می‌آیی، بیا ببینمت...

شریعتی: بارک الله!

حجت الاسلام نظافت:می‌خواهم بگویم این گونه که فکر می‌کنیم نیست، آدم‌ها بالأخره در... بعد در روایت داریم، «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ‏ خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ يَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً» (الکافی، ج 2، ص 44) اگر کسی می‌دانست خدا دیگری را چطوری را آفریده، هیچ کسی، کس دیگری را سرزنش نمی‌کرد. یعنی آدم‌ها در شرایط خودشان حق دارند، در عالم است، در جو است، در دوستان است.

شریعتی: ما خیلی از اوقات جای آن آدم نیستیم.

حجت الاسلام نظافت:همدیگر را درک نمی‌کنیم. این درک متقابل، به نظرم بسیار اهمیت دارد، رسالت ماست که جلوگیری کنیم از شکاف اجتماعی بیشتر، از فاصلۀ بین نسلی بیشتر، نگذاریم و بر می‌گردند. یعنی کسانی اول انقلاب ملحق شدند به نهضت، که این‌ها خیلی‌هایشان گرفتار بودند. من می‌شناسم خانواده‌هایی را که زار زار می‌رفتند حرم گریه می‌کردند به خاطر اینکه بچه‌هایشان از منجلاب فساد، نجات پیدا کنند، این‌ها بعضی‌هایشان جزء شهداء شدند. رفتند جبهه عوض شدند نباید نا امید بود، وقتی نا امید می‌شویم، دیگر قطع می‌کنیم، دیگر دفع می‌کنیم. چقدر فرصت داریم؟

شریعتی: برویم قرآن را بشنویم و برگردیم اگر موافق باشید، خیلی نکته‌های خوبی را شنیدیم، خدا إن‌شاءالله خیرتان دهد. از پدرمان امیرالمؤمنین ممنون هستیم، که یک میراث گرانبهایی مثل نامۀ سی و یک، برای همۀ ما فرزندان‌شان به جا گذاشتند و شاید اینجا باید با تمام وجود گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‏ جَعَلَنَا مِنَ‏ الْمُتَمَسِّكِينَ‏ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ» (زاد المعاد- مفتاح الجنان، ص 204) خیلی خوش گذشت کنار شما و در محضر حاج آقای نظافت. آقای نظافت، یک اتفاقی دارد می‌افتد در روزهای چهارشنبه و ارزش بحث را می‌خواهم بگویم، شرح نامۀ سی و یک، با دیگر کلمات امیرالمؤمنین در خطبه‌ها و نامه‌های دیگر، اتفاق بسیار ارزشمندی است و همین جا از حاج آقای نظافت، تشکر می‌کنم، اشراف ایشان به نهج البلاغه، خودش باعث شد که بحث شرح نامۀ سی و یک انقدر جذاب باشد، با کلمات دیگر امیرالمؤمنین. خلاصه قدر بدانیم و إن‌شاءالله بهره‌مند شویم و توفیق به این معارف ناب، توفیق عمل به آن‌ها نصیب ما بشود. برای مشارکت در قربانی ماه جمادی، همۀ شما دعوت هستید هم می‌توانید به زیر نویس‌ها دقت کنید و هم می‌توانید به کانال ما مراجعه کنید. کانال ما، راه ارتباطی ما با شماست، کلیۀ اتفاقات و وقایع آنجا ثبت می‌شود و شما می‌توانید همراه شوید و إن‌شاءالله اتفاقات خوبی را در کنار هم، تجربه بکنیم. بعد از تلاوت آیات، إن‌شاءالله با احترام، همراه شما هستیم و در کنار شما. بفرمایید خواهش می‌کنم.

(صفحه237 قرآن کریم)

اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل فرجهم، آیات نورانی سورۀ یوسف را شنیدیم، گفت: یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست/ نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم. الهی که زیر سایۀ آیات نورانی قرآن کریم، همۀ ما عاقبت به خیر شویم به معنای واقعی کلمه، اشارۀ قرآنی را حاج آقای نظافت بفرمایند و إن‌شاءالله خداحافظی کنیم.

حجت الاسلام نظافت:اولاً که چقدر خوب است که انس با قرآن را فراموش نکنیم، حوصله کنیم، تدبر کنیم در آیات قرآن، حالا ببینید آیات در این صفحه، با بحث ما هم بی‌ارتباط نیست. برادران یوسف، می‌دانستند پدرشان، چقدر دقیق و ظریف و جوان شناس است، به چه بهانه‌ای یوسف را از پدر جدا کردند؟ به بهانۀ گشت و گذار و تفریح و «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ» (یوسف، 12) بعد وقتی برگشتند، باز چه بهانه‌ای آوردند که بابا را قانع کنند؟ دارد «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ» (یوسف، 16) آمدند شب نزد پدر گریه کنان، «قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ» (یوسف، 17) ما رفتیم مسابقه بدهیم «وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا» یوسف را رها کردیم نزد کالاها «فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ‏».

شریعتی: گرگ او را خورد.

حجت الاسلام نظافت:بله، ببینید یعنی می‌دانستند که پدر حق می‌دهد که جوان‌ها باید بروند با هم مسابقه بدهند. چقدر انبیاء عاقل بودند، چقدر درک می‌کردند جوان را، حالا آن‌ها شیطنت کردند، از اینکه پدر بها می‌دهد به مسابقه، به ورزش، به شادابی، به نشاط، همین را دستمایه قرار دادند برای اقناع پدر، که یوسف را جدا کنند و اقناع پدر برای دروغ خودشان. این نشان می‌دهد که با ذهنیت حضرت یعقوب، آشنا بودند، می‌دانستند ببینید چقدر مهم است پدرها انس بگیرند با بچه‌هایشان و این نشاط را خودشان فراهم کنند. گاهی یکی از مشکلات این است که بچه‌ها را رها می‌کنند، بچه‌ها خودشان می‌روند نشاط، بعد نشاط را از دوستان بد می‌گیرند. یکی از اشتباهات است!

شریعتی: این فضای نشاط را ما خودمان فراهم کنیم.

حجت الاسلام نظافت:ما خودمان باید فراهم کنیم، خودمان مدیریت بکنیم، که این گرفتاری‌ها درست نشود. إن‌شاءالله نور چشم‌های ما، از دست ما نروند. گل‌های زندگی ما پرپر نشوند. إن‌شاءالله!

شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم، من یک خواهشی دارم از شما، شما که مجاور حضرت رضا (علیه السّلام) هستید، برای جوان‌ها دعا کنید در محضر حضرت.

حجت الاسلام نظافت:خدایا فرزندان ما را، همسران ما را، نور چشم ما قرار بده. همۀ ما را نور چشم امام زمان قرار بده! جوانان ما را در برابر وسوسه‌های شیاطین، محافظت بفرما. با نابودی اسرائیل و نجات مظلومان، قلب امام زمان را خشنود بگردان.

شریعتی: الهی آمین، خیلی از شما ممنونم و متشکر. یاغی نی‌ام ترحمی ای پادشاه حسن/ گردن کشیده‌ام که تماشا کنم تو را. اللهم صلّ علی علی بن موسی الرضا المرتضی. متشکرم از شما.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها