اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1403-07-01-حجت الاسلام رفیعی - شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه ( عزت و دوری از آفت آن)

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم خدایا به امید تو مردم بیایید برنامه امروز سمت خدا را اینطوری شروع کنیم بر جمال دلربای محمد صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام به روی ماهتان آقایان سلام به پیشگاه شما بانوان و کوچکترها و بزرگترها و بینندگان جان و شنوندگان گرامی خیلی مبارک باشد بهتون عطر میلاد رسول خدا در تمام آسمانها و زمین و در دلهای ما پیچیده الهی که بر شما عزیزان مهنا باشد و در پناه نگاه مهربان پیامبر رأفت باشید و باشیم خوش آمدید به برنامه سمت خدا که یکشنبه دوباره در محضر حاج آقای رفیعی عزیز و در شهر مقدس قم هستیم و خدمتگزار شما خوبان و امیدوارم برنامه را همراهی بفرمایید و بپسندید امیدوارم تا لحظه پایانی آنچه که حاج آقای رفیعی خواهند گفت برای ما به عنوان بهترین اعمال و عباداتمان شنیدن و گفتن و تماشا ثبت و ضبط بشود بفرمایید سلام علیکم و رحمت الله آقا عیدتان مبارک.

معرفی برنامه

حجت الاسلام رفیعی: سلام علیکم عید شما و همه بینندگان عزیز مبارک باشد بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب دارم خدمت همه عزیزان و شنوندگان و بینندگان عرض تبریک به عزیزانی که این روزها ازدواجشان بوده و خانه بخت رفتند یا آقا پسرهایی که ازدواج کردند و همچنین کسانی که در این ایام خداوند به اونها فرزند نصیب کرده بر همه شون مبارک باشد و امیدواریم که پیروان خوبی برای پیامبر باشیم و مشمول شفاعت اون حضرت قرار بگیریم.

ملایی:  الهی آمین حاج آقای حجت الاسلام رفیعی  عزیز امروز از شما عیدی می خواهیم دیروز روز ولادت حضرت رسول خلاصه این بوی استشمام می شود در وجود ما.

حجت الاسلام رفیعی:  بله ببینید قبل از آنکه وارد بحث مکارم الاخلاق به طور طبیعی یکشنبه ها بحث می کردیم من البته 28 صفر هم یادم است مشهد راجع به پیامبر خدمت شما بودیم و من صحبت کردم ببینید میلاد پیامبر گرامی اسلام بعثت پیامبر گرامی اسلام و هجرت ایشان این سه تا خیلی در تاریخ اسلام مهم بود به هر حال میلاد اگر نبود که بعثت نبود و بعثت اگر نبود هجرت نبود گرچه هجرت در تاریخ اسلام منشأ تاریخ شده ما الان می گوییم هجری قمری هجری شمسی و این خیلی مهم بوده نقطه عطفی بوده اما میلاد پیامبر که در واقع به دنیا آمدن شخصیتی است که موعود بوده وعده داده بودند بسیار مهم بود اون نکته ای که می خواهم خدمت بینندگان عزیز عرض کنم این است که ما باید شیرینی این میلاد را و در واقع حلاوتش را به کام اقشار مختلفی قرار بدهیم یعنی همه احساس کنند که ایام ایام میلاد رسول خداست ببینید شما ببینید در سال میلادی که آقایان مسیحی ها دارند نمیدانم هم فیلم ها نشان می دهد هم ممکن است بعضی جاها دیده باشید بچه شون لباس نو می خرد و مجسمه خاصی می خرند و درخت خاصی می خرند اصلا حال و هوای اون کشور البته آغاز سالشان هم هست در نوروز داریم این تغییرات را ولی ببینید به هر حال بهانه اش میلاد حضرت مسیح علیه السلام و سلام الله علیه است این راجع به پیامبر گرامی اسلام انتظارم این است یک همچین تحولی در جامعه صورت بگیرد آقایان برای خانمهایشان کادو بخرند و پدرها به فرزندانشان عیدی بدهند و لباس نو بخرند و میهمانی کنند بچه ها در کوچه و خیابان در عزاداری موکب داشتیم به همین مقدار جلسات جشن در خیابان ها باشد واقعا این میلاد بیاید توی زندگی ما خودش را نشان بدهد ببینید بینندگان عزیز من از کودکان شروع می کنم بچه ما بداند که الان میلاد پیامبر است یعنی چی؟ یادتان است ما سن و سالمان که کوچک بود و کمتر بود مثلا مال نیمه شعبان شروع می کردیم حوض درست کردن در کوچه اصلا نیمه شعبان را ما با این چراغانی های محله می شناختیم ده پانزده تا بچه می شدیم روز نیمه شعبان شکلاتی می خریدیم طرف رد می شد می گفتیم مال امام زمان است چطور نیمه شعبان را با این جشن ها جا انداختیم چطور اربعین را با اون حرکت جا انداختیم و چطوردعای عرفه را با اون حرکت جا انداختیم بحمدلله غدیر جا افتاد میلاد پیامبر باید جا بیفتد حالا امثال که توی مدرسه ها هم قرار گرفته یعنی آغاز سال تحصیلی است تبریکی هم به بچه ها بگوییم اول مهر است در مورد بچه ها حرف می زنیم دانش آموزان و به هر حال دانشجوها همه سر مشغول هستند خوب الان میلاد پیامبر خوب سی و یک شهریور بود اول مهر روز بعد از میلاد است واقعا دو سه روز اول مهر را مدرسه ها که می خواهند جشن بگیرند می خواهند دانشگاه ها می خواهند افتتاحیه بگیرند دقت می کنید باز گشایی می کنند میلاد پیامبر را بهانه قرار بدهند پیغمبری که گاهی می رود مسجد بچه ها دورش را می گیرند می گویند بازی کن باهاشون بازی می کند و بعد می رود از خانه مقداری خوراکی می آورد می گوید شما اینها را بخورید من بروم نماز و برگردم پیغمبری که در روایت دارد وقتی وارد قومی می شد یکی از چیزهایی که حضرت اهمیت می داد تفقد از کودکان بود بچه شما چطور است چیزی که ما خیلی ازش غافل هستیم آقا زاده اسمش چی است چیکار می کند پیغمبری که فرمود چند تا چیز است می خواهم بعداز من سنت بشود یعنی مردم هم اینها را رعایت کنند یکی اش التسلیم علی السبیان سلام کردن به کودکان است این همه اهمیت می دهد حتی در نقل دارد بچه های یهودی تو مدینه یهودی ها در مدینه زندگی می کردند طرف یهودی است باباش هم با پیغمبر شاید مثلا زاویه دارد اما می آمدند مسجد می ایستادند ایشان که می آمد نگاهش می کردند و به پیغمبر سلام می کردند و پیغمبر احوال اینها را می پرسید اینها خیلی مهم است و پیغمبر بچه به دنیا می آمد می رفت خانه شون سر می زد و هدیه می داد به اینها لذا من تقاضایم این است که نکته اول میلاد پیامبر به یک روز اکتفا نشود الان هفته اول مهر است همه مدارس دیر هم نشده اطلاعیه بزنند گل بگذارند در مدارس بچه ها آشنا شوند با نام رسول خدا و بدانند این پیغمبر چقدر مهربان بوده ما این مهربانی پیامبر را باید در جامعه جا بیندازیم این رفیق بودنش و این همراه بودن خدا می گوید خلق عظیمش این یک نکته.

نکته دومی که من به همه عزیزان عرض می کنم مخصوصا فضلا و شخصیت هایی که این عرائض را گوش می دهند یکی از نکات مهمی که در روایات ائمه ما اومده عمل به سنت پیغمبر است ما درپرتو این مناسبت ها سنت پیغمبر را به جامعه بشناسانیم سنت پیغمبر دو جور است یک سنت واجب است و یک سنت مستحب است مسواک زدن سنت پیغمبر است ولی مستحب است ثواب دارد مثلا فرض کنید غذا خوردن با فقرا سنت پیغمبر است ولی واجب نیست اگر کسی انجام بدهد ولی نماز پیغمبر و روزه پیغمبر اونچه که واجب است غدیر بزرگترین سنت پیغمبر است این را در  جامعه ترویج کنید من از صدا و سیما هم انتظارم این است که برای پیامبر بیشتر مایه بگذاریم ما دو ماه محرم و صفر برای امام حسین برنامه داشتیم شبکه های مختلف الحمدلله چرا الان ماه ربیع یک هفته نباید برنامه داشته باشد چرا هر شب نباید مولودی خوانی باشی و سنت پیغمبر در قالب به فضل خدا رسول خدا شخصیتی است که ریز موضوعات زندگی اش در تاریخ ثبت شده یعنی اینطور نیست که شما اگر بخواهی بدانی پیغمبر چطور غذا می خورده و چطور آب می خورده و چطور می نشسته چطور نماز می خوانده تمام اینها در کتاب های سنت آمده کتاب های تاریخی که در آغاز می نوشتند به جای تاریخ اسمش را سنن می گذاشتند می گفتند این کتاب سنن النبی سنن بیهقی مثلا خود علامه طباطبایی سنن النبی دارد این خیلی مهم است چون افضل الاعمل در روایت داریم بالاترین عمل این است که مطابق سنت باشد و برای ما گفتند خود خدا در قرآن فرموده آنچه که پیغمبر می گوید بگویید چشم يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ(نساء، 59) این تقاضای من است یک میلاد پیامبر را به همه اقشار سرایت بدهیم هم زمانان و هم از نطر افراد دو سنت پیغمبر را در جامعه گسترش بدهیم سنت پیغمبر ببینید یک داستانی بگویم بعد بروم سراغ بحث عده ای از جوان های مدینه از پیش خودشان نشستند یک تصمیمی گرفتند گفتند ما بیاییم ببینیم چی باعث انحراف ماست ازش پرهیز کنیم یکی گفت انحراف باعثش غذای خوب است وقتی شکم آدم سیر می شود شروع می کند به حرف های نادرست زدن پس ما غذای خوب نمی خوریم یکی شون گفت علت برخی از انحرافات ما مثلا ازدواج است وقتی زن می گیریم زن نون می خواهد نداریم برویم به حرم بیفتیم پس ازدواج نکنیم که خرجمان بیاید پایین یکی شون گفت فرزند آوری است غلط است خواهشم این است دوستان خودشان می نشینند در این حوزهها تصمیم می گیرند بنشینند با بزرگتری مشورت کنند یکی شون گفت عاملش اجتماع است وقتی ما مردم حرف می زنیم گناه می کنیم اینها تصمیم گرفتند همه این کارهای مثبت را بگذارند کنار ده نفر بودند روایت در وسائل الشیعه است رفتند در خانه آدم های با کلاسی هم بودند در را به روی خودشان بستند اونقدر پیغمبر ناراحت شد بلند شد آمد مسجد اینها را صدا زد آمدند فرمود تمام این کارهایی که شما انجام میدهید خلاف سنت من النکاح سنتی نکاح سنت من است غذا خوردن سنت من است و همسر داشتن و محبت به همسر این خیلی مهم است ما داشتیم آدم هایی که الان هم داریم برخلاف سنت پیامبر گرامی اسلام کارهایی انجام می دهند می خواهند به اسلام نسبت بدهند من یک چیزی به بینندگان عرض کنم ممکن است برخی از سنت های در زندگی پیامبر و ائمه معصومین در واقع به مقتضای زمان و مکان باشد مثلا فرض بکنید که امیر المومنین در جامعه فقیری زندگی می کند لباس وصله دار می پوشد پیغمبر خدا در جامعه ای زندگی می کنند که فرض کنید آقایان اون زمان سرمه می کشیدند شرایط اون زمان اینطور بود یا نوع لباسشان اینها را قبول داریم تغییر می کند یعنی سنت در یک جامعه ای اون زمان یک کاسه ظرف خاصی بوده امروز ظرف ها و مرکب ها عوض شده و تیپ ها عوض شده کسی نمی خواهد بگوید کاملا اون را پیاده کنیم نه اینها سنتهای متغیر است اما سنت های ثابتی وجود دارد ماشین باشد یا اسب مدرنیته باشد یا جامعه سنتی عصر اتم باشد یا عصر حجر فرقی نمی کند اون ادب است حیا است امانتا ست صداقت است درروایتی دارد که امیر المومنین روایت در جلد شانزده بحار است می گوید امام حسین می گوید از امیر المومنین پدرم سوال کردم شما در مجلس های پیغمبر زیاد بودید بالاخره جلسه داشتید حضرت علی هم غالباً حضور داشت مجلس هایش چطور بود فرمود پسرم کان مجلسه مجلس امانه و حیا و صدق مجالسشان امانت و ادب و این خیلی مهم است ما سعی کنیم این فرهنگ نبوی را گسترش بدهیم و باز هم تاکید می کنم با اون زبانی که داریم با اون زبانی که می شود برای خانواده ها و بچه ها تبیین کنیم چطور خدا رحمت کند مرحوم آقای راستگو را قصه های قرآن را برای بچه ها با زبان خودشان می گفت

ملایی:   ملموس می ساخت

حجت الاسلام رفیعی:   من یادم است ایشان از من بزرگتر بودند یادم است مثلا سالهای شصت و پنج و شصت و شش هفده هجده سالمان بود گاهی تلوزیون نگاه می کردیم اینقدر قصه طالوت و جالوت ایشان قشنگ می گفت فکر می کردی الان این قصه اتفاق افتاده قصه های قران را به زبان کودکانه امروز دنیا اینطور است الان در تبلیغات فرق دیگر در مسیحیت اینها را دیدم که عرض می کنم آمدند انواع و اقسام کتب آسمانی درست کردند یعنی برایش کودک انجیل را خلاصه کرده با تصویر و با عکس با جاذبه های رنگ اصلا بچه ورق که می زند شما که نمی توانی به این بچه ده دوازده ساله بگویی بیا بنشین سوره انبیا را بخوان می توانیدداستان زندگی پیامبر را ما دو تا منبع مهم برای شناخت پیامبر داریم یکی خود قرآن است معرفی پیامبر یکی نهج البلاغه است امیر المومنین در خطبه ها معرفی کرده اینجا می فرماید پیغمبر کفشش را خودش وصله می زد لباسش را اگر پاره می کرد خودش می دوخت با عبید غذا می خورد لذا من تقاضایم این است که بیش از این برای پیامبر مایه بگذاریم

ملایی:  انشاالله حالا به تناسب فرمایشات شما حاج آقای حجت الاسلام رفیعی همکاران خوب رسانه ای ما یک پویشی را از یکی دو روز مانده به دوازده ربیع الاول آغاز کردند و علی حب النبی از اون اجتماع بزرگ علی حب النبی بر محبت رسول خدا که تو صحن جامع رضوی شد و تا همین صحن پیامبر اعظم دیگر باید این اسم را می گفتم خبط من را خیلی خوب اصلاح فرمودید این اتفاقا یک خدا قوت دارد این تلاش دوستان ما امیدواریم که فراگیر تر بشود و به قول شما ماندگارتر و اما یک نکته ای دیگر شاید ببخشید یک کم تاخیر می افتد در ورود به بحث اصلی مان امروز روز اعلام همبستگی با کودکان مظلوم غزه هم هست در تقویم نسبتش با مهربانیهای رسول خدا چند جمله کوتاه وارد بحث دعای مکارم الاخلاق می شویم واقعا داستان فلسطین تاسف آور است من یادم نمی آید در تاریخ بچه ای که دارد قرآن می خواند و دارد قل هو الله می خواند و صلوات می فرستد و یاد می کند از دین و اینها چگونه بیست و هفت هشت هزار زن و بچه را قطعه قطعه کردند واقعا ببینید ما در دینی زندگی می کنیم که از یک زن اهل کتاب یعنی یا یهودی و یا مسیحی خلخالی از این طلاها و زینت هاست که مثل النگو به پا می بندند از پای این کشیده شد امیر المومنین صدایشان بلند شد فرمودند اگر مسلمان ها دق کنند جا دارد من تعجب می کنم آقای ملایی از کسانی که در این قصه ها بی توجه هستند فکر می کنند نه ما باید درون خودمان را فکر کنیم نه بسیار عنوان قشنگی است این نامی که امروز اعلام همبستگی با کودکان فلسطین و واقعا ما هم ببینیم که هم برایشان دعا کنیم و هم ببینیم چیکار ازمون بر می آید هم کمک مالی بکنیم و هم دعا می توانیم بکنیم هم دعایی که در واقع بتوانیم به بچه های میهن خودمان خدمت کنیم مناطق فقیر نشین و اونهایی که لوازم نمی توانند تهیه کنند بالاخره به یاد بچه های فلسطین هر کاری ازمون بر می آید انجام بدهیم تببیین وضعیتشان برای بچه های خودمان.

حجت الاسلام رفیعی:   من هفته گذشته اشاره کردم امام سجاد سه تا دعا دارند که این دعاها سلب و ایجاب است یعنی یک چیزی را از خدا می خواهند می گویند این را می خواهم ولی اون قسمتش را نمی خواهم یکی اش را هفته گذشته اشاره کردیم که فرمودند یعنی در دعا اینطور به خدا عرض کردند که خدایا به ما مال بده اما حس مد عین و نظر به ثروت دیگران نده پول داشته باشیم ولی هی نگاهمان به دست دیگران نباشد دو تای دیگرش را این هفته بگویم.

  1. اعزنی خدایا ما را عزیز کنم خیلی خوب است آدم عزیز باشد وَ لَا تَبْتَلِینِّی بِالْکبْرِ، عزت من با تکبر قاطی نشود معلوم می شود مرز عزت و تکبر نزدیک است آدمی که عزیز است ابهت دارد و آدمی که تکبر دارد ابهت دارد منتهی اون عزیز خدا دادی است و این تکبر خود پنداری است مثل فرق آب می ماند با سراب شما هم از دور دریا می بینید و هم از دور توی آسفالت نور خورشید می بینی هر  دویش فکر می کنی آب است می روی جلو یکی اش آب است و یکی اش سراب است لذا وقتی امام مجتبی علیه السلام در کوچه های مدینه می رفتند یک یهودی بود اومد جلو آقایی گفت آقا خیلی شما متکبر هستید آقا با عظمت داشت می آمد آقا فرمود این عزت است و ای تکبر نیست قاطی نکنید لذا ظاهر انسان متکبر و عزیز شاید یکی باشد شما مثلا رهبر انقلاب می آیند سان می بینند ارتش با چه عظمت و ابهتی وارد می شوند یا رئیس جمهور ما مسئول سازمان ملل خدا رحمت کند شهید رئیسی را با ابهت می ایستد پشت تریبون قرآن را روی دست می گیرد این ابهت است و این عزت است و این تکبر نیست چون ببینید اشتباه نشود ما در دین مان توصیه به تواضع شدیم اما توصیه به ذلت نفس نشدیم لا ینبغی للمومن ان یضل نفسه عزیزان بدانید تکبر در میان صفات رذیله از همه بدتر است اولین گناهی هم که واقع شد در کره زمین تکبر بود شیطان کبر ورزید ابا و استکبر کان من الکافرین این یک، دوم: در روایت داریم لا یدخل الجنه وارد بهشت نمی شود کسی که ذره ای کبر در  دلش باشد حتی در دل بودنش هم بد است یعنی اظهار نکند تکبر چی است؟ من خودم را یک سر و گردن از شما بالاتر بدانم من متخصص هستم شما عمومی من سرتیپ هستم شما سرهنگ من آیت الله هستم شما حجت السلام من دکترای پی اچ دی شما کارشناسی ارشد حتی بالاتر هم هستی اگر زمینه اش نباشد که تخیل است

ملایی:   مثلا از اون تخیلی ها من مجری هستم شما نیستی که چی مثلا

حجت الاسلام رفیعی:   تکبر شما یک ویژگی داری شما رفتی درس خواندی فوق تخصص این رشته پزشکی را گرفتی مثل درختی که بارش بیشتر می شود باید تواضع ات بیشتر باشد لذا فرمودند لا يَدخُلُ الجَنَّةَ مَن كانَ في قَلبِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن كِبرٍ ، (الترغیب و الترهیب، 31) یک ذره از تکبر باشد بهشت راهش نمی دهند برعکس یک جا دیگر خوب راهش می دهند بعث مسواً للمتکبرین جهنم جایگاه متکبران است عزیزان بیننده ببینید آدم متکبردو تا حدیث بخوانم حقیر است و خود کم بین است تکبر ریشه اش از حقارت است مثل پول فلزی که صدا می دهد چون کم قیمت است صدا می دهد پول های اسکناس صدایش کمتر است کل متکبر حقیر هر متکبری حقیر است این که می گوید انا ربکم الاعلی من خدا هستم این از حقارتش است ما من رجل تکبر او تجبر هر کسی که تکبر بورزد إِلاَّ مِنْ ذِلَّةٍ يَجِدُهَا فِي نَفْسِهِ (کافی، جلد 2،شماره 1118)  ریشه اش یک ذلتی است که در درونش است خوب صحبت پیامبر خودمان شد چقدر متواضع بود باعبید می نشست و خانه افراد می رفت سر می زد و از مکه که هجرت کرد به مدینه رفت خانه یک آقایی در قبا حضرت نمی خواست برود مدینه می خواست صبر کند حضرت علی علیه السلام بیاید با هم بروند دو سه روز اونجا ماند یک مسجد کوچکی ساخت و میهمان این آقا شد در خانه ابو ایوب انصاری وقتی رفت مکه مدینه وارد شد خیلی ساده این تواضع است و این فروتنی است ببینید عزیزان اینهایی که کبر  دارند حالا کبر گاهی منشأش علم است من علمم بیشتر است و گاهی منشأش ثروت است ما و این تالار و ما این غذا تکبر می کنیم دیگر گاهی منشأش حسب است من پسر فلان ابن فلان با شما ازدواج کنم دختر فلان بن فلان می دانی من کی هستم خیلی بد است تمام اینهای یکه دارم می شمارم منشأ تکبر چه علم باشد قرآن می گوید قلیل است چه ثروت باشد قرآن می گوید لهو و لعب است و بی ارزش است چه حسب و نسب باشد قرآن می گوید هیچ حسب و نسب در روز قیامت فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ (مومنون،101)بعضی ها جمال است و زیبایی است من می گویند سلیمان بن عبدالملک خیلی خوش تیپ بوده اومده بود سخنرانی کرد گفت من شاه جوان زیبای خوش قد و بالا شروع کرد خودش تعریف کردن آمد منزل یک کنیزی داشت کار می کرد این شعر را می خواند انت خیر مطاع لو کنت تبقی تو خیلی جنس خوبی هستی اگر بمانی غیر ان لا بقاء للانسان غیر از آنکه انسان ماندگار نیست سلیمان در جوانی مرد از همان حرف هایی که زد چند روز بعدش از دنیا رفت هارون الرشید نشسته بود یک ابری آمد عبور کند گفت کجا می خواهی ببری بباری که اونجا مملکت من نباشد بروی عراق زیر نظر من است و بروی ایران اون موقع خیلی بزرگ بود و هارون الرشید خیلی مقتدر بود این آدم یک مرضی گرفت و در خراسان هم مرد قبرش همین در همین جایی که امام رضا علیه السلام دفن است قبلا هارون دفن شده بود عرض می کنم که مریض شد سخت به گونه ای که دیگر نتوانست برگردد بغداد گفت من را ببرید کنار قبرم، قبرم را ببینم آوردند کنار قبر گفت ما انا انی مالیه هلک انی سلطانیه نه ثروت به دردم خورد و نه جاه و مقام عبدالملک مروان خیلی جنایت کرد مریض شد و به بستر افتاد خوابش نمی برد و ناله می کرد گفت این پنجره را باز کنید باز کردند نگاهش افتاد به کنار رودخانه دید یک مرده شویی مرده ای را شسته کنارش خوابید تا بیایند ببرنش مزدش را ببرند آرام اون سنگ کنار مرده خوابیده این در قصر در رختخواب خوابش نمی برد گفت لیتنی کنت غسالا ای کاش من جای مرده شور بودم عجیب است بعضی وقتها آدمها حسرت می خورند این خیلی مهم است که انسان در زندگی اش به حسبش به علمش و به جمالش به نسبش و به ثروتش به اینها ننازد به میز و جایگاه و ریاستش گفت نادر مردی ز عرب هوشمند گفت عبدالملک از روی بند گفت چند تا سر اینجا دید زیر همین قبه و این بارگاه روی همین مسند و این جایگاه بودم و دیدم بر ابن زیاد آه که چه دیدم چشمم مباد تازه سری چون سپر آسمان تا انتها ببینید این نکته مهمی است که ما توجه داشته باشیم یک کسی به حضرت سلیمان خیلی با حشمت بوده هم پادشاه بوده و هم پیغمبر بوده و هم پولدار بوده و هم خوشگل و خوش صدا بوده هم منطق الطیر می دانسته دیگرخدا به سلیمان همه چیز را تمام کرد خودش گفت به من ملکی بده که بعد از من به کسی ندادی می آمد لشکر و اینها دورش و خودش با یک ابهت و لباسهای با عظمت یک عابدی جلویش را گرفت گفت هان سلیمان پسر داوود همه چیز خدا بهت داده پیغمبرهستی پادشاه هستی یک جمله قشنگی گفت، گفت یک سبحان الله با اخلاص در پرونده من از همه اینها بالاتر است لذا سلیمان شبها با کی غذا می خورده با فقرا می رفت پیشش می گفت مسکینا لمن مساکین می دانید چقدر عادی و راحت از دنیا رفت سرش اینجا روی عصا بود عزرائیل جانش را گرفت صاحب اون همه ثروت نتوانست بیاید اینجا بخوابد جانش را گرفت اینجا سرش روی عصا بود من یک نکته ای عرض کنم خدمت بینندگان عزیز آدمی که تکبر دارد چند تا چیز گیرش می آید بالاخره تکبر هم یک عایدی دارد یا چند چیز از دست می دهد 1- التکبر یظهر الرذیله آدم متکبر زشتیهای دیگرش هم آشکار می شود وقتی من من می کند دروغ هم می گوید وقتی من من می کند احترام هم نمی گذارد ادب هم ندارد و حیا هم ندارد و طبیعتا متکبر صفات زشت دیگر انسان را آشکار می کند مثل حوضی که کفش لجن باشد شما چوب یا وسیله ای را بچرخانید بوی تعفنش بلند می شود دو یک عایدی دیگر تکبر التکبر یضع الرفیع (شرح غرر، ج1، ص 82)  تکبر آدمی که رفته بالا را می زند زمین من تکبر وضعه الله سوم فرمودند که لا یتعلم من یتکبر آدم متکبر چیز هم یاد نمی گیرد من بروم کلاس؟ من فلانم من خیلی بد است خدا رحمت کند آیت الله احمدی میانجی را خدا شفا هم بدهد به حاج آقای قرائتی شب های جمعه تلوزیون بحث داشتند از اول انقلاب تا حالا آقای احمدی میانجی مرد فاضلی بود و مرد کارکرده کتاب مکاتیب الرسول پنجاه سال ایشان وقت گذاشت نوشت در احیا که می گرفت در مسجد چند تا مرجع تقلید می آمدند اون گوشه می نشستندو باهم احیا می گرفتند آیت الله مشکینی می آمد یک گوشه ای می نشست با ایشان احیا می گرفت آقای احمدی میانجی وقتی صحبت می کرد می گفت من قلم و کاغذ بر میدارم یادداشت می کنم ایشان زحمت کشیده اینها را به دست آورده من بروم مطالعه کنم ابا نداشت از اینکه بگویند از ایشان یاد می گیرم ما الان آدم هایی دارم سخت شان است بگویند این کتاب مال آقای ملایی است چون با هم معاصر هستند ایشان نوشته کتاب است بنده تدریس دارم کتاب دارم یعنی عذر می خواهم تدرس و تدریس دارم کتابش را شما نوشتید سخت است سر اون کلاس کتاب شما را بیاورم به خودش بگو بیاید اصلا من می شناسم این که دارم عرض می کنم قرار داد بستم با جنابعالی گفتم برای پایه پنجم دانشگاه کتاب فلان را بنویس و کتاب معارف را بنویس شما نوشتید پول هم گرفتی و هزینه گرفتی چندین میلیون هزینه برده حالا کتاب را بردند دانشگاه می دهند دست بنده من بروم سر کلاس کتابی را نشان بدهم اسم آقای ملایی رویش است این می شود کبر از خودم جزوه می دهم و از خودم مطلب می دهم آقای قرائتی یک وقتی می فرمودند که یک آقایی یک دفتری به من داد خیلی مطالب خوبی توش بود شاید شنیدید شما خیلی عالی و دسته بندی شده می گفت دیدم شب جمعه های من خیلی اش با این تعمیم می شود و می توانم در تلوزیون مطالبش را ببینم گفت این را بخوان ولی حق نداری حرام است کپی بگیری و حق نداری یادداشت برداری کنی و حق نداری حفظ کنی و عکس بگیری گفتم عجب آدم بخیلی هستی تو بهش دادم گفتم نمی خواهم اینطوری نمی خواهم بهش می گفت من آمدم یک دستگاهی خریدم اون موقع فاکس بود وقتی تلوزیون بحثم تمام می شد یکی زنگ می زد می گفت بحث خوبی بود کجاست گفتم بده شماره ات را الان برایت می فرستم لذا خیلی مهم است شما یک کتاب من الان آدم هایی می شناسم کتاب نوشته روی همین قصه ای که می گوید نه باید فلان بشود و فلانی مقدمه بزند و کتابش در خانه بایگانی می شود عزیزانی که کتاب می نویسند نه قفل دارد و نه جلویش را گرفتند صدها هزار تکثیر شده یک عایدی متکبر این است که رفیق ندارد لیس متکبر صدیق یک بار باهاش می رویم مشهد و مسافرت می بینیم خیلی خودش را می گیرد به زن و بچه ات می گویی ما دیگر نیستیم ما با این آدم جایی نمی رویم یک نکته دیگری عرض کنم که اگر فرصت است.

چی باعث می شود تکبر کم بشود در انسان؟ چند تا از عواملی که تکبر را کم می کند؟

  1. در روایت داریم کسی که در واقع سجده زیاد کند در مقابل خدا خدایا من در مقابل تو خم می شوم پس دیگر خودم را نخواهم گرفت چون بدترین تکبر تکبر در مقابل خداست فرعون در مقابل خدا تکبر کرد.
  2. توجه به ضعف ها ببینم چی است به قول اون روایت می گوید اول ات یک نطفه است و آخرت یک مرده متعفن است و وسطش هم حامل کثافاتی است تو به چی ات می نازی اگر انسان به ضعف های خودش این آدم با این هیکل می بینی یک تب می اندازد زمین یک پشه امیر المومنین در نهج البلاغه فرمود پشه ای شما را می اندازد و جرعه ای شما را خفه می کند یک آقایی بود چند سال قبل فوت کرد گفتند رفته جگر گرفته صبح بخورد این گیر کرده در مری و نای کجاش قاطی شده فوت کرد یعنی تا اومدند بزنند پس گردنش و فلان اینقدر به این زودی آدمی که با یک جرعه ای خفه می شود و با یک پشه ای به زمین می افتد اینها غرور چی تکبر ورزیدن ندارد یکی هم نماز است حضرت زهرا فرمودند نماز الصَّلاةَ تَنزِيها مِنَ الكِبرِ را از تکبر دور می کند و یک نکته اساسی من خدمت عزیزان بیننده عرض کنم این راهکاری است که مرحوم فیض کاشانی در کتاب هایش دارد همشهری شماست فیض خدا رحمتش کند مرد بزرگی بوده فیض کاشانی در یکی از آثارش که اثر اخلاقی است مرحوم نراقی هم باز دارد این را ملا احمد نراقی می گوید اگر کسی ذاتاً تکبر دارد دست خودش نیست آدم متکبری است رفتار متواضعانه از خودش نشان بدهد من واقعا طرف خودش را بالاتر می داند اما به شما سلام می کند بیاید بنشیند کنار شما و بنشیند با فقرا اینقدر از خودش رفتار متواضعانه نشان بدهد که چی بشود؟ یواش یواش اون کبر ریشه کن می شود چون در حوزه مباحث اخلاقی این مطرح است اگر کسی بخیل است انفاق کند اینقدر انفاق بکند بکند بکند
  3. بگذار عادت کند به انفاق بگوید اون بخل ریشه کن شود همانطور که در روایت داری اگر صبور نیستی صبر را به خودت بقبولان به عبارت دیگر تواضع را به خودش بقبولاند یکی از اصحاب  امام صادق علیه السلام محمد بن مسلم است از اصحاب امام باقر هم هست مردم بزرگ و باکلاسی بود امام احساس کرد یک مقدار باید بیشتر تواضع کند فرمودند که ثروتمند هم بوده گفتند که ما از شما انتظار داریم من مضمونش رانقل می کنم قبلا دیدم تواضع به خرج بدهید اومد از خانه امام بیرون یک آدمی که مثلا شما فکر کن بازاری است و بنام است و شخصیتی است یک سینی خرما خرید رفت جلوی مسجد ایستاد گفت آی خرما دارم شما فکر کن صاحب یک پاساژی بیاید جلوی پاساژ بایستید جوراب دستش بگیرد این صاحب این پاساژ است فامیلهایش اومدند محمد بن مسلم این چه کاری است آبروی من را بردی گفت امرنی مولایی آقا از من خواسته تواضع کنم خلاصه به زور آوردند در آسیاب آسیابانی کند اونجا حداقل کمتر در دید هستی گاهی خیلی مهم است دیدم بعضی از بزرگانی که مثلا در مسجدی می آیند کفش ها را جفت می کند شخصیتی است یا در کربلا می آید در حرم ائمه می آید اونجا که وظیفه است و افتخار است شروع کند جارو دست بگیرد و تمیز کند و به عیالش کمک کند این رفتار تواضعانه این را از خودش دور می کند یک بخشی هم مانده

ملایی:   اگر اجازه بدهید برویم برگردیم چقدر زمان می ماند حتما با کمال میل و با افتخار جونم برایتان بگوید عزیزان بیننده و شنونده که توی ماه ربیع الاول برنامه خودتان سمت خدا برای یک مسئله ای مسیری را تعریف کرده و اون هم رد مظالم است ما بعضی هایمان بر عهده مون دیونی هست که حق الناس هستند من ممکن است یک حقی از آقای حجت الاسلام رفیعی عزیز مثلا بر عهده ام است یک پولی است و امانتی است یا هر چیزی هست این را باید بهشون پس بدهم اما شرایط یک وقتی است و یک جوری است که من نمی دانم چی چقدر به کی بدهکار هستم و چطوری پیدایش کنم طرف را این حق الناسی اش است و حق دولتی اش هم هست یعنی بیت المالش هم هست برای هر دو بخشش اولا مراجعه بفرمایید به کانال برنامه در پیام رسان های ایرانی اونجا می توانید پیگیری کنید و توضیح داده می شود و در بُعد حق الناسش باید از مرجع تقلید عزیزمان اجازه بگیریم برای رد مظالم نمی توانیم همینطوری خودمان اقدام کنیم بنابراین برنامه سمت خدا به همت رفقای عزیز و گرامی به ویژه آقای حسینی قمی اجازه گرفتند از مراجع تقلید حفظه الله برای اینکه از هزار تومن تا سقف یک میلیون تومن این عدد مهم است رد مظالم پرداخت کنیم و به کی بدهیم به فقرایی که می شناسیم صرفا هم پول باید داده شود و نه چیز دیگری جزئیات را به کانال مراجعه کنید حتما می توانید ببینید و برای اون بخش بیت المال یا حق دولتی اش هم شماره کارت مجزاست یعنی حساب و کتابش با هم فرق می کند توجه بهش داشته باشید خیلی ممنونم ازتون واما قرآن کریم اگر دم دست هست و در محضرش هستید باز بفرمایید ما با شما همراهی می کنیم صفحه 199 سوره مبارکه توبه آیات 73 تا 79 تلاوت کنیم به گوش جان بشنویم و انشاالله مصفی بشود وجودمان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

(قران کریم صفحه 199 سوره مبارکه توبه آیات 73 تا 79)

ملایی:   اللهم صل علی محمد و آله محمد و عجل فرجهم شیرینی و حلاوت تلاوت و توجه به قرآن کریم نوش جانتان کوچکترهای عزیزکه با ما هستید بچه های نازنین و گل خیلی جایتان خاص است در برنامه سمت خدا خبر داریم با پدر و مادر می بینید برنامه را و می شنوید و واکنشهایتان ار خبر داریم به مناسبت اینکه در برنامه در سیره و سنت رسول خدا در مواجه با کودکان عزیز شد ما نکته ای اضافه کنم بچه هایمان می روند مدرسه شما دانش آموزان عزیز می روید با لوازم التحریر و وسایل جدید تحصیلی در مدرسه می بینید هم مدرسه ای تان دست و بالتان بسته است اولا اینها را به بابا و مامان هایمان بگوییم پدر و مادرها در این روزها شاد کردن قلب بچه های رسول الله خیلی ارزشمند است اونهایی که دست وبالشان بسته است برای تهیه لوازم التحریر هوایشان را داشته باشیم فکر کنم این دومین یا سومین بار است در برنامه امروز ذکر و خیرشان می شود حاج آقا دوستتان داریم ما اگر دو سه بچه داریم برایشان کار انجام می دهیم سه تا اگر هستند چهارمی هم بود می کردیم می توان چهارمی یک بچه ای در منطقه محروم باشد و فرزندی از خانواده مستند و مستضعف باشد یا علی بگوییم و انشاالله مهر

بورزیم چند دقیقه ای با حاج آقای حجت الاسلام رفیعی باشیم

حجت الاسلام رفیعی:   داستانی عرض کنم رسول خدا عبور می کردند دیدند بچه ها بازی می کنند دیدند یک بچه ای گوشه ای ایستاده و با اینها بازی نمی کند پیامبر فرمودند شما چرا با اینها بازی نمی کنید حالا من تعبیر شبیه اش را عرض می کنم گفت به قول خودمان دل و دماغش را ندارم من حس بازی ندارم ناراحتم فرمودند که چرا؟ گفت پدرم از دنیا رفت و مادرم هم ازدواج کرد ناپدری ام من را از خانه بیرون کرد من جایی ندارم و مأوایی ندارم رسول خدا فرمودند که علی تحب ان اکون لک ابا می خواهی من پدرت باشم

ملایی:   ای جانم

حجت الاسلام رفیعی:   می خواهی حسن و حسینم برادران تو باشند فاطمه دخترم خواهر تو باشد آقا این اصلا بال در آورد می گویند روزیکه پیغمبر ازدنیا رفت این بچه گریه می کرد می گفت امروز من یتیم شدم نه اون روزی که بابای خودم از دنیا رفت ببینید وقتی رسول خدا خلأ عاطفی یک بچه را پر می کند من پدر تو هستم معروف است پیغمبر ما ابو البنات است پدر دختران یا خود امیر المومنین از قدیم شنیدیم به قول نویسنده غربی می گوید اقیانوس وجود علی را هیچ چیزی متلاطم نمی کند جز اشک یتیم یک بچه ای وقتی می دید ناراحت است حضرت امیر واقعا متلاطم می شد شما خیلی نکته خوبی اشاره کردید امروز فرق می کند با گذشته ما اون زمانی که مدرسه می رفتیم من یادم است در کلاس ما بچه های ثروتمند بودند کاملا آقای ملایی الان گفتید ذهنم رفت تو اون حس بچه ای که می آمد در کلاس اون موقع از کیف های مخصوصی بود که قفل داشت ما نگاه می کردیم برایمان توجیه بود این باباش پولدار است هشتاد درصد کلاس نمی توانند مثل این باشند این یک نفر لباسش فرق می کند اما الان اینطور نیست الان بچه ها همه به هم نگاه می کنند لذا این که اشاره کردید این خیلی تلخ است که یک بچه ای این یک جامدادی خیلی شیکی دارد اما این جامدادی پارسالش است کیف مثلا پاره ای دارد حتما بهترین راهش این است که شما گفتید هر مدرسه ای بچه های هر کلاسی شناسایی کنند از طریق مدیر مدرسه به خانواده ها اطلاع بدهند و همانها هم تامین کنند این مدرسه برای همه چیز والدین کمک می کنند برای سرویس و اردو برای بچه های بی بضاعت هم نه متوجه بشوند همه عالم این خیلی مهم است حفظ کرامت خیلی مهم است که بعدا بگوید بابای من برای شما یک کیف هم خرید نه این اصلا شکننده تر است از اینکه شما برایش نمی خرید این از طریق مدرسه داده شود این خیلی مهم است من اجازه بفرمایید بحث را جمع کنم با این فرمایش سوم امام سجاد اولش این بود خدایا به من ثروت بده اما حرص نگاه به ثروت دیگران را نده خدایا به من عزت بده اما تکبر نده و عبدنی لک خدایا به من توفیق عبادت بده توفیق عبادت نماز شب و نماز صبح و نماز اول وقت حرم و زیارت ممکن است آدم خودش را بگیرد ولی لا تفسد عبادتی بالعجب این عبادت با عجب خراب نشود این یعنی چی؟ این فرق عجب با تکبر چی است؟ در تکبر پای دیگری در کار است من می خواهم خودم را به شما نشان بدهم که من وضعم بهتر است و علمم بیشتر است این می شود تکبر یعنی کبر برای دیگران است در عجب نه آقای ملایی شب بلند شده در اردو کاروان و موکبی نماز شب و حال خوشی هم پیدا کرده یک درصد دلش می گوید این بیچاره ها را نگاه کن همه خوابیدند و من نماز شب می خوانم آقا داغون می کند عبادت را پیش خودم هوا برم ندارد علی که میگوید با پدرم رفتیم یک جایی همه خوابیده بودند و من نماز خواندم بعد به پدرم گفتم بابا اینها بلند نمی شوند یک دوگانه ای برای یگانه به جا بیاورند یک رکعت نماز فرمود پسرم تو همین دوگانه را به جا نمی آوردی بهتر از این بودکه تو پوستین خو بیفتی و بخواهی حرف بزنی پشت سر مردم این خیلی مهم است که فرصت مان دارد تمام می شود گاهی از ا وقات یک وقتی یک آقایی می گفت که من خلاصه حالا اسمش هم نمی خواهم بگویم از شخصیت ها است می گفت که رفتم برای سخنرانی یک جایی یک مقداری اومدم خودم رااحساسی بهم دست داد که حالا الان می گفت سوره و العصر یادم رفت هی می گفتم وا لعصر والعصر یکی از اون پایین گفت ان الانسان لفی خسر گاهی انسان اینطور می شود یک سوره قرآن یادش می رود خیلی باید حواسمان جمع باشد که عجب نگیریم یک روایت بخوانم کوتاه العجب رأس الحماقه عجب رأس حماقت است برای چی عجب کنم و کارم را خراب کنم

ملایی:  که چی که به کجا؟ برسیم خیلی ممنونم حاج آقای حجت الاسلام رفیعی خیر دنیا و آخرت نصیب حضرتعالی بیننده ها و شنوندگان محترم از شما هم خیلی ممنونم گفت مهربانی را اگر قسمت کنند من یقین دارم به ما هم می رسد خودمان راه بیفتیم مهربانی را یاد بگیریم و تمرین کنیم و قصه ای که چند دقیقه پیش گفتیم درسته سال تحصیلی شروع شد و هر چی باید اتفاق می افتاد همین الان بچه ها وارد مدارس می شوند می فهمیم کی به کی است و با بچه هایمان چند چند هستیم خیلی ممنون ازتون در پناه نگاه کسی باشید که او مهربانترین مهربانان بعد از خدای متعال به بندگان خداست و او کسی نیست جز پیامبر رأفت ومهربانی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم تا سلامی دوباره خدا حافظ

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها