اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1403-0-5-06-حجت الاسلام حسینی قمی- صفات اخلاقی برجسته سیدالشهداء (علیه‌السلام)

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم بسم رب الحسین علیه السلام سلیمان گر شوم غلام حلقه به گوشم بهشتم نازکمتر کن که من شیدای شش گوشم سلام به شما مخاطبان عزیز برنامه سمت خدا بینندگان جان و شنوندگان گرامی و همه شمایی که الان به صورت زنده از شبکه سه سیما و یا از طریق شبکه های مختلف تلوزیون و از راه های مختلف صدای برنامه را باز پخشش را همراهی می فرمایید عزاداری ها و طاعات و عبادات تان قبول خوش آمدید به یک هفته تازه و یک هفته در اوائل مرداد هفته ای خیلی گرم انشاالله که تن تان سلامت باشد و همه مون در مصرف انرژی مخصوصا برق یک خورده مراعات بیشتر بکنیم تا همه مون در این گذر از این مقطع خیلی عجیب و غریب سربلند باشیم شنبه و حاج آقای حجت الاسلام حسینی قمی و مشتاقانه منتظریم برای شروع صحبت های ایشان دعوت می کنم شما هم همراهی بفرمایید سلام علیکم.

معرفی برنامه

حجت الاسلام حسینی قمی:  سلام علیکم و رحمت الله عرض ارادت خالصانه دارم خدمت همه مخاطبین عزیز
بسم الله الرحمن الرحیم
سید الشهدا سلام الله علیه مظهر مهربانی، گذشت، دستگیری، ایثار، بزرگواری، بزرگی، آقایی، دلسوزی مثل همه ائمه علیهم السلام به نظرم رسید حداقل یک جلسه به بعضی از صفات اخلاقی برجسته سید الشهدا سلام الله علیه اشاره کنیم من تقاضا می کنم از همه عزیزانی که تریبون در اختیارشان هست و قلمی در اختیارشان هست در این ایام به این بُعد زندگی حضرت هم بپردازیم در این زمینه کتاب های زیادی هم نوشته شده من کتابی را معرفی کنم شاید خیلی ها در خانه دارند ولی فکر کنم مثل بعضی کتاب های دیگر که در خانه هست هنوز نخواندند خدا رحمت کند مرحوم علامه شیخ جعفر شوشتری رضوان الله علیه کتابی دارند به نام خصائص حسینی یعنی ویژگی های اخلاقی و فضائل سید الشهدا سلام الله علیه اگر دارند عزیزان مطالعه کنند اگر نه تهیه کنند به هر مقداری که برسم به بعضی از این نمونه های بزرگی و بزرگواری و گذشت و اخلاق و محبت دستگیری و دلسوزی در زندگی سید الشهدا سلام الله علیه اشاره می کنم در قالب چند تا داستان می گویم سیره حضرت که بهتردر ذهن ها بماند داستان اول را از این سفینۀ البحار محدث قمی نقل می کنم مصدر دیگری بر این داستان پیدا نکردم ایشان می نویسد من در بعضی از کتاب های اخلاقی دیدم اسم اون کتابها را هم نبردم در مصادر جلوتر هم من پیدا نکردم ولی کلام محدث قمی رضوان الله علیه نقل می کنند شخصی است به نام عصام ابن مستلق اسمش خیلی مهم نیست می گوید دخلت المدینه از شام از تربیت یافتگان شامی هست که تحت تاثیر افکار اموی ها در شام قرارگرفته می گوید وارد مدینه شدم فرأیت الحسین علیه السلام برخورد کردم با امام حسین اعجبنی سمته وروائه اخلاق حضرت برخورد حضرت سیره حضرت و چهره زیبای حضرت سمت به سیره می گویند رواء به زیبایی چهره می گویند. سید الشهدا خیلی زیبا بودند هم زیبایی حضرت و هم سیره و اخلاق حضرت خیلی من را به شگفت واداشت خوب علی القاعده باید انسان وقتی از یک کسی ازاخلاقش و از سیره اش خوشش می آید باید ادب کند ولی جزو تربیت یافتگان شام بودند می گوید من حسدم تازه گل کرد اسار من الحسد ما کان یخفیه الصدری اون بغضی که از پدرش امیر مومنان داشتم و در سینه پنهان بود این چهره جذاب و اخلاق جذاب را دیدم اون حسد گل کرد فقلت له فکرمی کرد یک جمله ای به امام حسین بگوید تحقیر سید الشهدا انت ابن ابی تراب تو بابات ابوتراب است خوب می دانید یکی از کنیه های امیر المومنان ابوتراب است بعضی ها فکر می کردند این چیز بدی است خیلی هم خوب است امیر المومنین خاکی بود دیگه ابوتراب پدر خاک خاکی و خاک نشین بود با فقرا حتی این لقب و کنیه را رسول خدا به امیر المومنان داده بود سید الشهدا فرمود بله من پسر ابوتراب هستم عین عبارت این است عزیزان خواهش می کنم عنایت بفرمایید ما در این ایام به برکت این مجالس بایدیک قدم نزدیک شویم به سید الشهدا سلام الله علیه می گوید بالغته فی شتمه و شتم ابیه کمش نگذاشتم در دشنام به امام حسین و پدر بزرگوارش امیر المومنان من شتم را معنا نمی کنم چون داریم در سیره سید الشهدا صحبت می کنیم یک وقت به کسی می گوییم خدا لعنتت کند الان به ما کسی بگوید خدالعتت کند خیلی بدمان می آید ولی خدا لعنتت کند از این بالاتر شتم است من دیگر ترجمه نمی کنم خدا لعنتت کند یعنی از رحمت خدا دور باشد الان کسی به ما بگوید ما ناراحت می شویم ولی شتم یک درجه بالاتر است من  دیگه ترجمه نمیکنم می گوید من هر چی بلد بودم به زبانم می آمد گفتم به خود سید الشهدا و پدر بزرگوارشان امیر المومنان اینها شامی بودندو امام حسین را تازه پیدا کرده و عقده دلش را می خواهد خالی کند امام حسین هم دوران خلافتش نبود کسی بترسد البته اهل بیت دردوران خلافت و قدرت ظاهریشان کسی نمی ترسید امام یک شهروند عادی بود دیگه سید الشهدا یک شهروند عادی بود از شام اومده مدینه امام حسین را دیده و حسادتش گل کرده و هر چی به زبان می آمد گفت
ملایی:  عقده های چند ساله اش را خالی کرد
حجت الاسلام حسینی قمی:  فکر می کرد الان یک فرصت و موقعیتی است من کمکش نگذارم عبارت این است می گوید فنظر الیه نظرۀ عاطفٍ رئوفٍ آقا خیلی با مهربانی یک نگاه خیلی مهربانانه ای همراه با محبت به من کردند شروع کردند این آیات را خواندن سه چهار تا آیه است آیه سوره مبارکه اعراف از 199 به بعد خود العفو و الامر بالعرف و اعرض ان الجاهلی امام صادق سلام الله علیه فرمود جامع ترین آیه اخلاقی در قرآن این آیه است آیات قرآن دستور به اخلاق خیلی است امام حسین در روایات می فرمودند جامع ترین آیات این آیه است خذ العفو عفو و
گذشت را در نظر داشته باش واعمر بالعرف به خوبی فرمان بده و اعرض ان الجاهلی جاهلی کسی چیزی گفت اعراض کن آیات بعد هم خواندم و اما نزقٌ فاستعذ بالله انه سمیعٌ علیم اگر شیطان وسوسه ات کرد به خدا پناه ببر بگو اعوذ بالله من الشیطان الرجیم اگر گرفتار وسوسه یعنی حضرت چرا بقیه این آیه را خواند خواستند بگویندتو توجه نداری و شیطان گولت زده یک اعوذ بالله بگو تمام می شود فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ۚ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ (اعراف 201) آدم های با ایمان و باتقوا اگر شیطان هم وسوسه شون کند زود یادخدا می افتند و بینا می شوند حضرت خواستند در حقیقت یک کمی توجیه کنندخذ الامر و الامر بالعرف این جاهل است یک چیزی گفته نباید خیلی سخت بگیرید خوب این برخورد خیلی تاثیرگذار بود در برابر اون دشنام ها حضرت آیه خذالعفو را خواندند بعد ادامه دادند پنج شش تا جمله دارد فرمود خفظ لک آسان بگیر اینقدر سخت نگیر شروع کردی میدان پیدا کردی دشنام می دهی خفظ سخت نگیر آسان بگیر استغفر الله لی و لک اصلا غصه نخور من برای تو و خودم جالب است لی و لک نه استغفر الله لک میفرماید من چه گناهی کردم تو برام استغفار می کنی فرمود نه برای خودم و برای تو استغفر الله جمله سوم فرمودند چی است مشکلی داری و لو استصطرفتنا لوساتشرشدنا اگر کمکی می خواهی کمکی و اگر کاری داریم و اگر راهنمایی میخواهی می گوید به قدری این برخورد حضرت توسم منی ان ندم تازه متوجه شدم که من چه خطای بزرگی کردم خیلی پشیمان شدم از کار خودم حضرت تا این پشیمانی را در چهره من دیدند یک آیه دیگر خواندند فرمودند قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ  (یوسف، 92) داستان حضرت یوسف که برادرها آمدند حضرت فرمود قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْم خدا می آمرزد خدا ارحم الراحمین است بعد فرمودند اهل شام شامی هستی گفتم بله فرمود شئشنت اعرفها من اخذه یک ضرب المثلی به کار بردند یک عادت طبیعی دیگر از قدیم شامی ها رااینطوری تربیت کردند چهل سال تبلیغات اهل بیت علیهم السلام خیلی عجیب نیست ان بست الینا فی حوائجک هرچی حاجت داری بدون رو دربایستی یعنی رو دربایستی نداشته باش هر چی می خواهی بگو تجلنی عند افا و لظنک تو بخواه ببین ما چطوری حوائجت را برآورده میکنیم این گزارش این شخص است می گوید فذاقت علی الارض بما رحمت زمین با همه وسعتش برای من تنگ آمد ودبت آرزو می کردم زمین دهان بازکند من در زمین فرو بروم ثم صللت منها لوادا از اینجا بروم فرو از یک گوشه دیگر بروم بیرون از بس شرمنده اخلاق سید الشهدا وما علی الارض با همین اخلاق ماعلی الارض احب الی منه و من ابیه کسی برای من محبوب تر از امام حسین و پدرشان امیر المومنان بعد از این برخورد دیگر کسی محبوب تر نبود جناب آقای ملایی نمیخواهم حاشیه بگویم خیلی یادداشتم زیاد است و نمونه ها فراوان از سید الشهدا سلام الله علیه یادداشت بگویم حواشی اش را خودمان در نظر بگیریم واقعا کسی بیاید به خود ما دشنام بدهدو پدر ما دشنام بدهد بعضی ها دعوا می کند و چاقو می کشد به پدرم بد گفت من طاقت نیاوردم پدر ما کی است پدر ما آقا امیر المومنان همه عالم به فدای امیر المومنان دیدید الان در بعضی ها دعوا می کنند اگر کسی به بابام و مادرم تو اسم بابام را گفتی اگر به خودم چیزی گفته بودی حرفی نداشتم به پدرم نام بابام را بد آوردی به امیر المومنان دشنام می دهی
ملایی:  پدر امت است
حجت الاسلام حسینی قمی:  حضرت اینقدربا حوصله والامر بالعرف و اعرض ان الجاهلی و خفض علیک آسان بگیر هر چی میخواهی بگو و سخت نگیر هرچی بخواهی ما برایت برآورده می کنیم اخلاق در زندگی ماهاهست در اخلاق اجتماعی و خانوادگی ما هست چقدر بد است من آماری این روزها خواندم گفتنش هم خوب نیست و مخفی کردنش هم فایده ندارد حتماجنابعالی هم دیدید بعضی ازمسئولین ثبت اعلام کردند از هر پنج ازدواج دو تایش به طلاق کشیده می شود ما اگر در سال 500 هزار تا ازدواج داشته باشیم دویست هزار تا به طلاق می انجامد یعنی اگر 500هزار ثبت ازدواج داشته باشیم دویست هزار به طلاق کشیده می شود در کشوری که بعد می گوییم این اخلاق امیرا لمومنان و این اخلاق سید الشهداست و این ا خلاق اهل بیت است جالب است مرحوم محدث قمی که این قصه را که نقل می کنند بعد اشاره می فرمایند از تفسیر کشاف، کشاف می دانید مال زمخشری است مال هشتصد سال پیش است از تفاسیر مهم سنت است داستان حضرت یوسف را نقل می کند این را که خیلی عجیب است می گوید وقتی حضرت یوسف برادرها شناختنش فوری به اونها گفت لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ  (یوسف، 92) نگران نباشید خدا ارحم الراحیمن است اذ انتم جاهلون آیات را ببینید آدم جاهلی بودید جوانی است و جاهلی اشتباهی کردید قصه نخورید اینها نگران پدر بودند قصه پدر را نخورید پدر نابینا شده در فراغ تو نه بابا قصه ندارد اذهبوا بقمیصی هذا این پیراهن من را ببرید پدر بینا می شود و چشمش را خدا بر می گرداند نگران نباشید خدای که می آمرزد ارحم الراحمین است و شما هم که جاهل و  جوان بودید اشتباهی کردید عیبی ندارد اصلا حرفش را نزنید پدر هم نابینا شده این پیراهن را ببرید همه چیز درست می شود در ظرف دو دقیقه تمام نگرانی های برادرها را برطرف کرد اون هم می دانید برادرانی که یوسف را نه فقط به چاه انداختند داستان حضرت یوسف را هزار بار شنیده اید مرحوم علامه طبرسی می گوید یوسف علی نبینا و علیه السلام را بردند زندان ایشان می نویسد یوسف هجده سال دوران زندان حضرت یوسف بوده همه اینها زیر سر برادران بود و الا داشت زندگی خودش را خرم نتیجه اون کارهاست برادرها ظلمی کردند به چاه انداختند این همه بلا و هجده سال زندان ظرف دو دقیقه لاتقریب علیکم از طرف من هیچی نیست از طرف خدا یغفر الله لهم از ناحیه پدرم نگران نباشید همه چیز درست می شود و همه چیز را رفع و رجوع کرد اینجا تمام یک داستانی داریم می گوید در قرآن نیست در تفسیر زمخشری هست برادرها هر روز سر سفره غذا وناهار برادر مثل حضرت یوسف و عزیز مصر خیلی تعبیرشان می گرفت یک روز به جناب یوسف گفتند خواهش می کنم عزیزان یک روز به یوسف گفتند جناب یوسف تو که همه جور لطفی در حق ما کردی یک محبت دیگر در حق ما بکن گفتند هر چی می خواهید کم خدمتی به شما کردیم گفتندنه این سفره غذا را که پهن می کنید و خودت هم می آیی سر این سفره می نشینی ما این غذاها به این خوشمزگی لقمه اول را که بر میداری نگاهمان به چهره شما می افتد این غذاکوفتمان می شود شرمنده می شویم این چقدر ما بلا سرش آوردیم هجده سال زنده یک سفره جدا شما برو پیش مسئولین و عزیز مصری برو اونجا سفره غذا بخور ما را اینجا جدا غذا به دلمان بچسبد آدرسش را گفتم تفسیر زمخشری الله اکبر یوسف فرمود برادرها دیگر این حرف را نزنید شما حق بزرگی به گردن من دارید گفتند چه حقی به گردن من دارید قبل ازا ینکه شما بیایید اینها فکر می کردندمن غلامی هستم و فروخته شدم و بعد هم کسی خرید به چشم غلام و برده من را می دیدند برده ای که رسیدی شما اومدید اینجا اینها فهمیدند من از نسل یعقوب و از نسل ابراهیم شما بر من حق دارید منت اینها شماها اومدید فهمیدند ما پیامبر زاده هستیم و ما بابامون یعقوب است من که تا حالا نگفته بودم به کسی شما نمی آدید نمی شد بگوییم شما اومدید اینها فهمیدند ما پیامبر زاده هستیم و ابراهیم زاده هستیم و یعقوب زاده هستیم شما به گردن من حق دارید
ملایی:  چه بزرگی می کند
حجت الاسلام حسینی قمی:  یعنی اینقدر اونها ظلم کردند برای طیب خاطرشان میگوید شما حق به گردن من دارید این اخلاق است و این هم آیه ای است که سید الشهدا سلام الله علیه در این گفتگو دیگر عرض کردم حاشیه داستان خیلی امروز می خواهم بگویم امروز اگر خداوند توفیق بدهد خودمان حواشی اش را درست بکنیم آقا با برادرش سالها قهر است و با همسرش قهرا ست و با فرزندش قهرا ست و با همسایه اش قهر است با عمویش قهر است و سر یک مسائلی که آدم خجالت می کشد بگوید واقعا خجالت می کشد ظلم از این بزرگتر به جناب یوسف جسارت از این بالاتر به سید الشهدا بالغت فی شتمه و شتم ابیه من شتم را معنا نکردم نمی شود اینجا معنا کرد یک وقت به کسی میگویی خدا لعنت ات کند چیزی نیست شتم یک درجه بالاتر است من تفسیرش را نگفتم امام اینقدر با اینقدر حوصله این یک داستان.
داستان دیگری عرض کنم این هم عجیب است باز این را همینجا بگویم که انشاء الله جرقه ای بشودخانواده هایی که با هم اختلاف دارند حدیث در مناقب ابن شهر آشوب امام صادق راوی داستان است آقا امام حسین داستان را نقل می کنند جری بین الحسین علیه السلام و بین المحمد الحنفیه کلامه بین امام حسین و یکی از برادرانشان محمد حنفیه کلامٌ یک بگو و مگویی شد کدورتی پیش آمد البته معلوم است امام حسین سلام الله علیه که نمی خواست اضافه ای چیزی نمی خواسته و ظلمی نمیخواسته لابد محمد حنفیه غفلتی کرده و الا امام معصوم است و امام که حق ولی به هر حال این باعث کدورتی شد کلامٌ محمد حنفیه حرفی زدو مطلبی فرمودند
ملایی:  همان بگو مگو شاید خیلی
حجت الاسلام حسینی قمی:  بگو مگو شد محمد حنفیه یک نامه ای نوشت واقعا من جناب آقای ملایی بدون مبالغه عرض می کنم هر وقت این نامه را می خوانم و می گویم خیلی تحت تاثیر قرار می گیرم ببینید اهل بیت کجا بودند و ما کجاییم محمد حنفیه یک زیرکی به خرج داد یک نامه به امام حسین علیه السلام نوشت متن نامه راوی امام صادق علیه السلام فرمود یا اخی برادر جان و حسین جان انا و ابی اباک علیٌ باباهایمان فرقی ندارند پدر من امیر المومنین و پدر تو هم امیر المومنین لا تفضلنی و لاافدک نه تو بر من فضیلتی داری و نه بر من تو بگو بابام امیر المومنین است و من هم می گویم بابام امیر المومنین است پس در بابا فرقی نداریم ولی امک فاطمه مادر شما فاطمه دختر پیامبر است بنت رسول الله لو کان منه الارض ذهباً منک امی اگر همه عالم طلا بود و ملک مادر من بود ما وفت به امک اصلا مادر تو حساب جدایی دارد این دنیا چی است سیدۀ نساء العالمین طاهره است و مطهره است و بتول و راضیه مادرت حسابش پس در پدر یکی شدیم در مادر تو فضیلت داری پس شما بزرگتری دیگه مثل الان بخواهیم حساب کنیم بزرگ خاندان شما می شوید حالا که شما بزرگ خاندان هستید اذا قرأت کتابی هذا هر وقت نامه من دست شما رسید شما بزرگ خاندان هستید بزرگواری کن پاشو بیا من را راضی کن دعوا تمام می شود از اون ور نتیجه گرفت الان ما معمولا دیدید دیگر الان گاهی دو تا برادر یک پدر با بچه ها چرا قهر است بله حاج آقا من گفتم بهشون ما بزرگ خاندان هستیم بیایند من راهشان می دهم برادر بزرگتر بابرادر کوچکتر قهر است می گوید چرا قهر است برادر بزرگتر جواب می دهند اگر بیایند بگویند ما غلط کردیم غلط کردیمش را من می پذیرم ما بزرگ خاندان هستیم می پذیرم ولی اینجا استدلال به عکس شد امام حسین پذیرفت این استدلال را محمد حنفیه گفت آقا پس شمابزرگ خاندان هستید به خاطر مادرتان پدر که یکی هستید چون شما بزرگتر هستی هر وقت نامه من دست شما رسید یاا لله سر الیه پاشو بیا خانه من حتی تترضانی
ملایی:  کیاست به خرج داد
حجت الاسلام حسینی قمی:  وحضرت پذیرفت امام صادق این کار را کردند راه افتادند گفتند راست می گوید من بزرگتر هستم بزرگم دیگر بزرگ خاندان باید برود و این ادب دقیقا به عکس است در زندگی ما بسیاری از این دعواهایی که الان در زندگی ها هست و اختلافاتی که در این زندگی ها هست به خاطر این است که ماها گیر این فکرها هستیم من بارها عرض کردم آقایان عذر می خواهم از این جمله یک وقت کسی ناراحت نشود بعضی ازماها بزرگ هستیم واقعا هم بزرگ هستیم بزرگ خاندان هستیم واقعا هم بزرگ خاندان هستیم کی معلوم می شود بزرگ خاندان هستیم بعدمرگمان یک بنر می زنند شانزده متر در هجده متر بزرگ خاندان حاجی چی چی از دنیا رفت سنگ قبرمان می نویسند بزرگ خاندان حاجیه خانم در حیات مان و بزرگی مان چی بزرگی نکردیم سید الشهدامی گوید تو راست می گویی من بزرگم بزرگ باید بیاید سراغ کوچکتر من باید بیایم تو راست می گویی منطق ات درست است من می آیم تو را راضی کنم آقا به احترام سید الشهدا سلام الله علیها خواهش می کنم بابا شما بیست شبانه روز وارد دهه سوم عزا شدید می رویم بر چنین آقایی عزاداری می کنیم یک قدم نزدیک شویم تو رو خدا یک قدم بردارید به ما هم یک پیام بدهید ما هم که نباید غصه بخوریم درشادیهای شما شریک شویم دیدی می روندعزا می گویند الهی در شادی ما جبران بکنیم با شما هم در شادی جبران بکنیم می گویی به احترام سید الشهدا همین الان زنگ زدم نمی خواهد برنامه بقیه برنامه را گوش کنید فدای سرتان بعدا تکرار نشان می دهد
ملایی:  تا همین جاش بس است
حجت الاسلام حسینی قمی:  بزرگی شما زنگ بزن به دامادت و شما زنگ بزن به عروست شما زنگ بزن به برادر کوچکترت و شما زنگ بزن به برادر زاده ات و شما زنگ بزن به شریکت زشت است برای جامعه ما یک داستان دیگری بگویم این داستان را باز محدث قمی ولی از منابع قدیمی کتابی است به نام الدر النظیر مال یکی از شاگردان محقق حلی است تقریبا مال هفتصد هشتصد سال پیش می نویسد یک سائلی یک نیازمندی آمد شب صدا می زد گدایی می کرد رسید به در خانه سید الشهدا سلام الله علیه در خانه حضرت را زد این سائل هم نیازمند زیرک بود یک شعر خیلی قشنگی خواند دیدید بعضی ها اینقدر زیبا حرف می زنند که انسان اصلا ترغیب می شود به کمک کردن یک شعری خواند در خانه امام حسین را زد از بیرون با صدایی بلند گفت لم یخب الآن من رجاک و من حرک من بابٍ خلف بابک العلقه ترجمه گفت آقا کسی که در خانه شما را بزند نا امید بر نمی گردد امام حسین داشت نماز می خواند آقایان حاج خانم ها نماز می خواندند عبارت این است کان الحسین یصلی فاوجز فی صلاته نمازش را جمع و جورکرد یک وقت نکند این سائل برود به عجله آمدند در خانه فرمودند همینجا وایسا سائل نرفته بود همین جا وایسا من هم بر می گردم به خادمشان فرمودند که چقدر داری؟ گفت آقا ما دویست درهم دیروز خودشما به ما دادی فرمودی بین خانواده و خادم ها و اینها تقسیم کن اون دویست تایی که دیروز گفتی بین خادم ها و خانواده ها مستحق تر پیدا شد بده به من دویست تا را دو تا گُرد یمانی گرانقیمت است دو گُرد یمانی برداشتند این دویست درهم را گذاشتند لای اون دو تاگُرد یمانی رفتند دادند به این سائل یک جمله هم بهش فرمودند اون شعر خواند آقا هم برایش شعر فرمودند خذها فانی الیک معتذر. واعلمْ بأنی علیک ذوشفقة. عذر می خواهم دیگر بیشتر از این نداشتیم دویست را هم حضرت داده بودند بین خانواده شون و خادم ها تقسیم شود یعنی امام حسین علیه السلام کمک می کند و عذرخواهی هم می کند و پولی که می خواسته به اینها بدهد البته نه اینکه نفقه است یک اضافه ای می خواسته حالا این مستحق تر است و لازم تر است خذها فانی الیک معتذر. واعلمْ بأنی علیک ذوشفقة.
یک داستان سومی باز از حضرت سید الشهدا سلام الله علیه بگویم این داستان را یاد کنم محدث قمی رضوان الله علیه از یکی از منابع بسیار قدیمی ما کتابی داریم به نام تحف العقول ابن شعبه حرانی مال قرن چهارم  است تقریبا مال هزار سال پیش است از منابع دست اول ما به حساب می آید جاء الحسین علیه السلام تو رو خدا یک کم بیشتر اصلا عرض کردم دیگر تکرار نکنم خیلی فاصله داریم رجلٌ من الانصار انصار کسانی را می گویند که در مدینه پیامبر را یاری کردند اینها در مدینه رسول خدا را مهاجر از مکه هجرت کرده بود آمد خدمت سید الشهدا سلام الله انصار هم می دانید موقعیتی داشتند اینها خدمت بزرگی کردند اینها بودند که زمینه را آماده کردند برای حضور پیامبر در مدینه اینها بودند که اسلام را یاری کردند پیامبر خیلی به انصاردعا می کردند و خیلی اینها را تحویل می گرفتند یکی از این انصار گرفتاری مالی پیدا کرده بود آمد خدمت سید الشهدا یرید ان یسئله حاجتاً تو رو خدا این دو دقیقه را بیشتر عنایت بفرمایید مبالغه نمی کنم یک جا می گویم بیشتر عنایت بفرمایید واقعا باید بیشتر توجه کرد اومد از حضرت سوالی بکند گرفتاری داشت گرفتاری مالی داشت آمد خدمت سید الشهدا  تا اومد حرف بزند آقا فرمود حرف نزن گفت آقا گرفتاری گفت حرف نزن سن وجهک ان بذلت همین که به زبان بیاوری خجالت می کشی و ناراحت می شوی و آبرویت را حفظ بکن گفت چیکار کنم فرمود یک نامه بنویس روی کاغذ بنویس نمی خواد رو در رو با من حرف بزنی به زبان نیاور می دانی انسان گرفتار به کسی که مراجعه می کند تا بیاید بگوید و توضیح بدهد آقا جهتش این است و گرفتاری اش این است آب می شود از خجالت واقعا آب می شود گفت هر حرفی یک کاغذ بنویس نوشت که آقا من گرفتارم و من پانصد دینار بدهی دارم اله اون طلبکار خیلی به من فشار آورده من را تحت فشار نمی خواست پول بگیرد گفت کلموا شما آقایی امام حسین آبرو داری یک مهلتی ازش بخواه ینظرنی الا میسره یک مهلتی بده شما به آبرویی که داری از این آقا پانصدر درهم بگیر به من مهلت بده پانصد دینار حضرت نامه را خواندند لما قرأ الرقعه الله اکبر رفتند داخل منزل یک کیسه ای آوردند این چقدر مشکلش بود؟ پانصد تا حضرت هزار تا آوردند فرمودند پانصد تا این دِین بیایید فقط مهلت بخواهید این پانصد تا را بده دین ات را ادا کن و پانصد تا دیگرش مال خودت از این به بعد هم یک جمله خیلی زیبایی فرمودند فرمود حاجت وقتی می خواهی پیش کسی ببری پیش سه گروه بیشتر حاجت نبر رو نزن مگر پیش سه گروه الا دینٍ یک آدم متدینی الا مروۀٍ یک آدمی که مردانگی می دانید بعضی ها نماز شب نمی خواند شاید نماز واجبش هم نخواند ولی مروت و مردانگی دارد من همین جا در حاشیه بگویم الان پیام ندهید یعنی چه دین ندارد ولی مردانگی دارد بله آقا اینقدر ما روایت داریم که خدای متعال اگر کسانی کار خوبی انجام دادند ولو دین ندارد ولی مردانگی دارد این بزرگواری خداازش می خرد و خدا جبران می کند حدیث در کافی مرحوم کلینی است
ملایی:  کمکش می کند خدا
حجت الاسلام حسینی قمی:  فرمود ان القوم لیکونون فجرتا بعضی ها فاجر هستند فلا یکونون ببرتا آدم های خوبی نیستند از این روشن تر و محکم تر؟!! فاسق هستند و فاجر هستند و نماز نمی خواند و روزه نمی گیرد مکه یعنی چی کربلا یعنی چی اربعین یعنی چی محرم یعنی چی فاسق فاجر هستند ولی حواسشان به خویشاوندانشان هست یصلون ارحاما مروت دارند مردانگی دارند دیدید بعضی ها واقعا عجیب است اهل نمایش خدا هدایتشان کند نمازشان را بخواند اصلا نه اهل نماز اما یک مردانگی دارد بشنود الان در این فصل خواهرش دارد لوازم خانه اش را از زندگی می ریزند بیرون ودیعه مسکنش معطل است و اجاره اش رگ گردن اوه تمام زندگی اش را می گذارد برای خواهرش امام صادق فرمود همینی که تکرار می کنم حدیث در کافی است یکونون فجرتاً و لا یکونون بررتاً فاسق و فاجر هستند و آدم های خوبی هم نیستند کار خوب می کند امام صادق فرمود خداوند دو تا کار برایشان به جبرانش به مالشان برکت می دهد و به عمرشان برکت می دهد بعد فرمود فکیف وای اگر اینها دیگر آدم های خوبی باشند اگر نماز خوان این کار را بکند اگر عزدار سید الشهدا این کار را بکند و اگر اونی که مکه و کربلا و اربعین و محرم و عاشورا دارد فکیف اذا پس حتی اگر آدم های خوبی نباشند ولی مردانگی داشته باشند آقا دین ندارید سید الشهدا مگر نفرمود إِنْ لَمْ یکنْ لَکمْ دِین؛ فَکونُوا أَحْرَاراً  (بحار الانوار، ج 45، ص 49) آزاده باشید فرمود از سه نفر حاجت بخواهید: 1- یا دین داشته باشید یا مردانگی داشته باشید او حسبٍ حسب یعنی چی فرمودند اینهایی که بزرگ هستند و بزرگوار هستند یک شرافتی دارد من اینجا یک جمله دیگر اشاره کنم این داستان شبیه داستان دیگری است از سید الشهدا سلام الله علیه یک کسی آمد خدمت امام حسین آقا به این چی فرمود؟ فرمود این نامه و کاغذ حرف نزن بنویس این خجالت را یک کسی آمد او نامه نوشته بود حالا از اینجا یاد گرفته بود یا از جای دیگری یاد گرفته بود خودش نامه آورد خدمت آقا امام حسین سلام الله علیه آقا تا نامه را دیدند نامه را باز نکردند فرمودند حاجتک مرضیه حاجتک مرضیه هر چی از دستمان بر بیاید انجام می دهیم نگران نباش یک کسی اونجا بود گفت آقا جانم به فدایتان نامه را بخوانید چی می خواهید شما همینطور نخوانده می گویید حاجتک مرضیه عزیزان من عین عبارت است آقا سید الشهدا سلام الله علیه فرمود به من بگو ببینم این مدتی که من نامه این را می خوانم تا من نامه اش را مطالعه کنم این سرپا ایستاده و نگران است و دلهره دارد اضطراب دارد می شود و نمی شود چی می شود و جواب من را می دهند و نمی دهند و من جواب خدا را چی بدهم این مدتیکه اینها مضطرب اینجا ایستاده من سر بسته گفتم حاجتک مقضیه الان تو رو به خدا اخلاق ما این است کسی به ما مراجعه کند بهش می گوییم آقا سر بسته کاری نداشته باش اولا نمی خواهد بگویی بنویس خجالت نکشیم بعد هم تا نامه ات را هر چی را ما انجام می دهیم یک نمونه دیگر بگویم الان شاید بگویید اینها به هر حال با شیعیانشان همچین برخورد می کردند این داستان در ارشاد شیخ مفید است در تاریخ طبری دیگر رفت مال هزار سال پیش ارشاد شیخ مفید مال هزار سال پیش الله اکبر زیاد این ایام تو مجالس شنیده ایم ولی من یک تکه ای اضافه کنم سپاه حر آمدند جلوی امام حسین گرفتند و سد راه سیدالشهدا سلام الله علیه شدند آقا امام حسین از یک منزل قبل به یارانشان فرمودند آب بیشتر بردارید لازم داریم سپاهیان حر آمدند زیاد شنیدید اینها همه تشنه بودند حضرت به همه شون آب دادند همه را سیراب کردند سپاهیان حر حتی این هم فراوان شنیدید کسی می گوید من آخرین نفر بود رسیدم حضرت به من فرمودند تو رو خدا یک لحظه عنایت کنید یک کسی از اینها لشکر دشمن هستند اینها فردا امام حسین قرب امام حسین پیوستند اینها همه شون که نپیوستند حر توبه کرد این هزار نفر که توبه نکردند سپاه دشمنی که آمده با امام بجنگد به همه شون آب دادند یک کسی دیر اومد دیر رسیدم خیلی هم تشنه بودم آقا این جمله را فرمودند یابن الاخ ان راویه عمو جان کجا تو تاریخ دیدید کسی به دشمنش بگوید عمو "یا ابن اخ! انخ الراویه" این شتر را بخوابان آب مشک روی شتر بود انخ الراویه شتر را بخوابان آب بخور می گوید لهجه حضرت لهجه حجازی است و آقا مال مدینه است اینها کوفی بودند و عراقی بودند می گوید نفهمیدم انخ الراویه یعنی چی حضرت فرمود انخ الجمل به لهجه عراقی منظورم شتر است شتر را بخوابان آب بخور می گوید شتر را خواباندم نتوانستم آب از این مشک باز فرمود اخنس الصغار دهان مشک را برگردان تا بتوانی آب بخوری باز نتوانستم خود آقا بلند شدند آب دهان من گذاشتند یابن الاخ عزیزان این جمله را یادتان باشد شیخ مفید در ارشاد تاریخ طبری عمو جان یعنی به دشمنش می گوید عمو جان اینطوری آب بخور واژه را عوض می کند چیز عجیب تری که این را من دیدم علامه مجلسی در بحار دارد حضرت به اینها آب داد همه را آب دادند معلوم است الله اکبر! همین هایی که چند روز دیگر سید الشهدا سلام الله علیه لب تشنه به شهادت رسیدند اینها را که آب دادند هیچی به مرکب هایشان هم آب دادند هیچ مرحوم علامه می نویسد آقا نگاهی کردند دیدند حیوان های زبان بسته نه اینکه در این گرما با شتاب آمده بودند بدن اینهاحرارت دارد خود سید الشهدا بلند شدند آب خود حضرت به بدن این اسب ها آب می پاشیدند خنک بشود یعنی ما داریم بر امامی به امامی عرض ارادت می کنیم نه به دشمنش رحم کرده نه تنها به دشمنش آب داده به مرکبش آب داده نه می بیند به حرارت بدن
ملایی:  خنک شان کرده
حجت الاسلام حسینی قمی:  انشاءالله ما یاد بگیریم در این گرمای هوایی که می بینید به داد همدیگر برسیم جنابعالی اشاره فرمودید مراعات مصرف یک طرف یک طرف هم می دانید الان لحظه به لحظه کسی کولرش می سوزد و وسائل خنک کننده ندارند به هر حال این را من خواهش می کنم به احترام یکی از بهترین روایت فراوان داریم یکی از بهترین کارهای معروف از بهترین کارهای معروف آب رسانی است آب رسانی داشته باشیم این ایامی که وسائل سرمایشی اینها را یادمان نرود یک داستانی از سید الشهدا بگویم ببینم چقدر دیگر فرصت داریم این داستان باز در منابع بسیار قدیمی ما آمده مثلا در این تاریخ دمشق ابن عساکر از منابع اهل سنت تمام مال هزار سال پیش است و در تاریخ شیخ صدوق رضوان الله علیه در توحید فرازش را نقل کردند خواهش می کنم داستان را عنایت کنید امیدوارم این بسته ای که ما نقل می کنیم انشاء الله اثری در روال و روش زندگی ما سید الشهدا نشسته بودند در مسجد در مسجد النبی سلام آقا سید الشهدا سلام الله نشسته بود در مسجد النبی یک گوشه ای نماز می خواندند ومشغول دعا بودند ابن عباس هم یک عده شاگردها دور حضرت دور ابن عباس جمع شده بودند و مسئله می گفت به هر حال ابن عباس از شاگردها و اصحاب خوب امیر المومنان است و ائمه هم ارادت دارد هر چی هم یاد گرفتیم از اهل بیت برای شاگردهایش مسئله می گفت وسط جلسه اش یک کسی یک جمله ای گفت به اصطلاح امروز یک تیکه ای پراند مجلس ابن عباس را به هم زد دیدید گاهی در سخنرانی یک کسی چی گفت؟ گفت ابن عباس چرا چرت و پرت می گویی تفتی الناس فی النملۀ و الغمله احکام شپش می گویی؟ احکام مورچه می گویی اگر راست می گویی سفلی الهک الذی تعبد خدا را برای من توصیف کن چی چی چرت و پرت اینها را جمع کردی اینجا اطرق ابن عباس مجلس به هم خورد نتوانست چی بگوید نتوانست خودش را جمع کند فقط سرش را انداخت پایین آقا امام حسین این منظره را دیدند در مسجد بودند یک گوشه ای به این شخص فرمود الیَّ چرا جلسه ابن عباس را به هم می زنی توحید می خواهی بیا پیش من جناب آقای ملایی باور می کنید عزیزان باور می کنید این آدم به امام حسین گفت من از شما نپرسیدم برای چی شما دخالت می کنید توحیدی که شما بخواهید بگویید نمی خواهم ایشان یک افکار خوارج داشت کسی بود که امیر المومنان را کافر می دانست گفت توحیدی که شما بخواهید نمی خواهم ابن عباس گفت بابا خجالت بکش ما شاگرد این خانواده هستیم هر چی داریم از اینها یاد گرفتیم ما بودیم چه می کرد دیدید دیگر گاهی یک ضرب المثل چاشنی اش می کنیم فکر می کنیم وحی منزل است بابا ولش کن چندین چراغ دارد و بیراهه می رود بگذار تا آقا اونقدر امام حسین سلام الله علیه اونقدر مطالبی بیان کردند به هر شکلی بود این دشمنی که حضرت را کافر می داند جزو خوارج است راضی اش کرد آمد خدمت آقا یک بیان خیلی زیبایی مجال نیست من بگویم شیخ صدوق در توحید یک صفحه است خیلی زیبا در توحید حضرت بیان کردند خوب عبارت این است اونقدر این کلام سید الشهدا آقایان عنایت کنید بانوان اینقدر زیبا بود بکائین شروع کرد به گریه کردن همین آدمی که مثل همین داستان اولی که گفتیم دیگر به گریه افتاد خوب طبیب حاذق باید اینجا از فرصت خوب استفاده کند آقا فرمودند یک جمله ای بلغنی یک خبری هم به ما رسیده شما بگو دروغ است ما بگوییم دروغ است دیگر ما که نگفتن این را تو اینطوری هستی یک خبری به ما رسیده به ما خبر رسیده که شماها من و بابام را کافر می دانی و خوارج می دانی بلغنی انک تشهد علیَّ اینطوری است گفت آقا هر چی ما گفتیم غلط کردیم اشهد انکم منار الاسلام اگر مجال بود من صد تا قصه دیگر از این نمونه ها از سید الشهدا از ائمه عرض کردم یک قدم نزدیک شویم و حوصله پیدا کنیم و سعه صدر داشته باشیم من مکرر عرض کردم اینها با دشمن اینطوری برخورد می کردند ما فرزندانمان صعه صدر نداریم و با همسایه مون صعه صدر نداریم در جامعه اخلاق اجتماعی را الان ببینید انتخابات تمام شدند الحمدلله به تعبیر مقام معظم رهبری یک افتخاری بود برای کشور ما نزدیک پنجاه درصد حالا مگر دعواهایش تمام می شود من یک جایی گفتم ایکاش انتخابات در ایران ده سال یک بار بود دو سال تا می آیی از این گرفتاری هایش برطرف بشوی بداخلاقی هایی که بعضی ها نجات پیدا کنی این انتخابات دو سال دیگر این افتخار آقا فرمودند افتخار این افتخار را با این بد اخلاقی ها خرابش نکنیم تو اخلاق اجتماعی مان و در اخلاق سیاسی مان و در اخلاق خانوادگی مان ببینیم به کجا می رسیم.
ملایی:  خیلی خوب خیلی ممنونم این جمله را یک وقت های دیگر هم گفتم اگر دست ما بود می گفتیم حاج آقا یک ساعت دیگر ولی عرض می کنم حضور شما بیننده ها و شنونده های گرامی که امروز بحث حاج آقای حسینی اگر از نیمه های راه رسیدید باز پخشش را دنبال کنید می بینید خیلی سود می کنید بعضی وقتها می گویند آقا ضرر نمی کنید نه آقا خیلی سود می کنیم سیره رفتاری ارباب بی کفن اباعبدالله الحسین علیه السلام قصه های فوق العاده جذاب که خدا خیر دنیا و آخرت به حاج آقا عنایت کند انشاالله صفحه 142 قرآن کریم سوره مبارکه انعام آیات 111 تا 118 تلاوت بشود و زمزمه کنیم و همراهی بفرمایید برگردیم . بسم الله
(قرآن کریم صفحه 142 قرآن کریم سوره مبارکه انعام آیات 111 تا 118)
ملایی:  اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ثواب تلاوت آیات قرآن امروز تقدیم به همه کسانی که برای ما این نکاتی که حاج آقای حسینی و امثال ایشان می فرمایند را نوشته اند و کتاب کردند ماند برای ما که سیره اهل بیت علیهم السلام را بتوانیم حالا مرور کنیم و انشاء الله عامل هم باشیم.
حجت الاسلام حسینی قمی:  یک داستان کوتاهی بگویم در این فرصت باقی مانده داستان در کافی مرحوم کلینی رضوان الله علیه است شخصی است به نام ابراهیم می گوید آمدم خدمت امام صادق سلام الله علیه گفتم انی احج السنتاً و شریکی سمعه من یک سال می روم حج یک سال نمی روم حج شریکم حضرت فرمود که چرا نمی روی؟ گفتم آقا نمی روم دیگر به جایش پول می  دهم پانصد تا می دهم گفت عیب ندارد درهم و دینار پانصد دینار باشد حضرت فرمود که الحج افضل حج از صدقه پانصد تا که تو می دهی بالاتر است گفتم خوب آقا سال دیگر هزار تا می دهم آقا فرمود حج بالاترا ست گفتم آقا 1500 تا می دهم فرمود حج بالاتر است گفتم آقا دو هزار تا می دهم این فکر می کرد آقا سر مبلغ می خواهد چونه بزند که اون مبلغ را ببرد بالا دیگر حضرت اجازه نداد او ادامه بدهد خواهش می کنم عزیزان می خواهم نتیجه بگیرم ایام عزای سید الشهدا سلام الله علیه است فرمود سوال تو بگو دو هزار تا می دهم به جای حج افی الفیک وقوفٌ و عرفه دو هزار تا صدقه بدهی وقوف صحرای عرفات گیرت می آید و شب عرفه روز عرفه گیرت می آید و شب مزدلفه گیرت می آید و طواف بیت گیرت می آید و مقام ابراهیم گیرت می آید افی الفک طواف البیع سعیٌ ببینید من در یک جمله می خواهم بگویم ما گاهی قاطی می کنیم آقا اونهایی که حج مشرف شدند می دانند من چی می گویم چه مکه و چه حج واجب و چه عمره اصلا حج واجب آقا اصلا با همه عالم شما بدهید اون ظهر تا غروب عرفه اون حال و احساس و خوشی که می شود با پول به دست آورد وقوف عرفه را می شود به شب مزدلفه را می شود
ملایی:  طواف دور خانه خدا
حجت الاسلام حسینی قمی:  بیت و حجر اسماعیل و ببینید من خواهشم این است هر چیزی جای خودش اگر بنا بود هر کسی بگوید من پول دارم نماز نخوان اون کسی که پول دارد نماز نخوانند حج نروند پول بدهند روزه نمی خواهد اونهایی که پول دارند به جای روزه پول بدهند هر چیزی جای خودش دارد اون حال خوشی که انسان در عرفه و مشعر و منا و مزدلفه وصفا و مروه در مجالس سید الشهدا هم همین است خواهش می کنم وسوسه ها را بگذاریم کنار دیگر حالا ایام محرم که می شود بعضی آقا این پولها را بدهیم به فقرا اتفاقا در همین جلسات من سوالم این است تو رو خدا این حال خوشی که فرزندان شما مخصوصا جوان ها در عزاداری و در سینه زنی و در موکب داری و توی ایستگاه صلواتی گذاشتند در ایام اربعین این ایمان و باور و این رابطه عاطفی که با سیدا لشهدا پیدا می کنند چه پولی می شود به دست آورد همین جا ایمانش تقویت می شود و جای دیگر هم هزینه می کند اون پولداری که انفاق می کند اینجا ایمانش تقویت می شود و اونجا می رود خدا رحمت کند یکی از علمای بزرگ یک بار جمله کلیدی داشتند می فرمودند دین داری سی درصدش استدلال است بله آقا خدا شناسی و پیامبر شناسی و امام شناسی دلیل می خواهد و برهان می خواهد سی درصدش هفتاد درصدش رابطه عاطفی قلبی است این احساسات است و این رابطه قلبی و این احساسات در عزای سید الشهدادر اشک بر سید الشهدا در پیاده روی اربعین سید الشهدا در سینه زنی بر امام حسین آقا همه را می دهیم صدقه جای خودش و نماز جای خودش و روزه جای خودش من تقاضایی هم بکنم در آستانه اربعین هستند اعلان کردند ستاد اربعین گفتند اونهایی که کسالت دارند و بیماری یک سلسله بیماری ها را گفتند اینها اربعین مشرف نشوند
ملایی:  از یک سنی بالاتر
حجت الاسلام حسینی قمی:  و سن 65 به بالا من خواهشم این است ببینید اینها غصه می خورند غصه نخورید شما فرزند خردسال دارید شما مراقب مادرت هستی و شما مشکلات خانوادگی داری و شما به خاطر سن و بیماری ات یقین داشته باشید شمایی که اشک می ریزی و نمی توانی بروی یقین داشته باشید اجرت از کسی که می رود بالاتر است چون نیت المومن خیرٌ من عمله غصه نخورند بگذارید یک سفر امسال با این هوای گرمای سنگین انشاالله خداوند یقین داشته باشید شما به خاطرخدا و به خاطر فرزند و پدری و مادری و گرفتاری در این سن 65 سال به بالا مشرفت نشوند و بیماران خاص مشرف نشوند یقین داشته باشید شارکناهم به شهدای کربلا خطاب می شود ما با شما شریک بودیم عطیه گفت چیکار کردی شریک بودی گفت پیامبر فرمود من احب قوما و شرفا هر کس یک قومی را دوست داشته باشد با همانها محشور است.
ملایی:  امروز تماما از اباعبدالله الحسین علیه السلام فرمودید خیلی هم ممنون دم شما گرم خدا را به حق اباعبدالله دو سه تادعا هم قسم بدهید
حجت الاسلام حسینی قمی:  خدا را قسم می دهیم به حق سید الشهدا علیه السلام عزاداری ها را به احسن وجه از ما قبول بفرماید و ذخیره قبر و قیامت مان قرار بدهد همه گذشتگان و شهدا و امام و شهیدا و ذوی الحقوق ما را سهیم و شریک بفرما
ملایی:  الهی آمین فردا عمری باشد و سعادت انشاء الله از شهر قم خدمتگذارتان هستیم محضر آقا اباعبدالله باشید الهی آمین.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها