اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

1403-04-02-حجت الاسلام حسینی قمی - سیری در نهج‌البلاغه امیرالمومنین علیه‌السلام ( انگیزه های جنگ جمل )

ملایی: سلام، سلام به شما مخاطبان و همراهان خوب برنامه سمت خدا، آقایان و بانوان و کوچکترها و بزرگترها خوش آمدید به برنامه امروز در یکی از روزهای خوب خدا در دهه ولایت، در ایامی که بین دو تا عید بزرگ قربان و غدیر خم قرار گرفته و البته امروز خودش یک روز خیلی بزرگ است روزی که باید تبریک بگویم محضر همه تان شما بینندگان جان و شنوندگان عزیز میلاد با سعادت خطیب الائمه علیهم السلام آقایمان امام هادی سلام الله علیه را که کسی که از او دو تا یادگاری خیلی خیلی مهم داریم اتفاقا یکی اش به امروز و این روزها بیشتر ارتباط دارد زیارت جامعه کبیره و البته زیارت غدیریه امام هادی که انشاالله بخوانیم و بهره ببریم به معرفت برسیم و دعوت می کنم با این مقدمه برویم خدمت حاج آقای حجت الاسلام حسینی قمی یک شنبه دوباره و یک سمت خدای تازه متشکرم سلام علیکم.

معرفی برنامه

حجت الاسلام حسینی قمی:  سلام علیکم و رحمت الله و عرض سلام و ارادت خالصانه و عرض تبریک دارم خدمت همه مخاطبین عزیز جنابعالی هم به خوبی اشاره فرمودید نیمه ماه ذی حجه ولادت وجود مقدس امام هادی سلام الله علیه و در آستانه عید الله الاعظم و اکبر عید سعید غدیر، دیگر هر کسی هر کاری می خواسته انجام بدهد برای غدیر انشاء الله مقدماتش را آماده کرده شرمنده امیر المومنان سلام الله علیه و اهل بیت نباشیم در تعظیم غدیر، من یک جمله ای هم اشاره کنم چون در آستانه برگزاری انتخابات هم هستیم اولاً نیازی به گفتن نیست مردم حتما در انتخابات شرکت می کنند مخصوصاً با این تبلیغات گسترده ای که شبکه های معاند به راه انداختند که نمی خواهد بروید پای صندوق مردم انشاء الله حتما خواهند رفت.
ولی فقط یک مطلبی عرض کنم این روزها و شب ها حتما عزیزان سخنان کاندیداداها را دیدند الان یک مسابقه ای گذاشتند برای بیان مشکلات مردم بحث تورم و بحث گرانی و بحث مشکل اشتغال و بحث ازدواج جوان ها و بحث مسکن همه این مسائل
ملایی:  فرهنگ و حجاب و عفاف
حجت الاسلام حسینی قمی:  مسابقه گذاشتند برای بیان مشکلات مردم من خواهش می کنم هر کسی که انتخاب شد تو رو خدا دو روز دیگر یادش نرود این حرف هایی که الان دارند می زنند دو روز دیگر وقتی به ریاست رسیدند نگویند گل و بلبل هست و همه چیز خوب است اگر امروز دارند اینطوری مسابقه گذاشتند برای بیان مشکلات مردم برای گرفتن رای از این مردم انشاء الله یادشان نرود روزی هم هر کسی به این ریاست رسید انشاالله خدمت به این مردم در حدی ارزش و لیاقت و شان این مردم انشاالله حفظ شود.
ملایی:  انشاء الله خیلی هم خوب برویم سراغ بحث همیشگی
حجت الاسلام حسینی قمی:  چند هفته ای هست مخاطبین عزیز می دانند ما دهها خطبه و نامه از کلمات امیر مؤمنان پیرامون جنگ جمل خواندیم و ادامه دادیم، من به یک فراز دیگری از این چون در آستانه غدیر هم هستیم از واقعه جمل و نگاه به شخصیت امیر مومنان در این جنگ از یک نگاه دیگری می خواهم عرض کنم یک شعر خیلی معروف شاید مخاطبین فراوان شنیده باشند از یکی از علمای بزرگ شیعه صفی الدین حلی مال قرن هشتم بیش از هشتصد سال از وفاتش می گذرد عالم بزرگی است یک قصیده ای دارد راجع به امیر المومنان به حضرت خطاب می کند جمعت فی صفاتک الأضداد و لهذا عزت بک الأنداد  شما صفات متضاد دارید بعد مثال می زند می گوید حاکمٌ زاهدٌ حلیمٌ شجاع و فاتک الناسک و فقیر و جواد (شرح نامه های نهج البلاغه) می شود کسی در عین حالی که حاکم است در اوج زهد زندگی کند می شود کسی که در اوج شجاعت است حلیم و بردبار باشد؟ می شود کسی فقیر باشد و دست جواد و بخشنده داشته باشد؟ این از ویژگی های امیر مومنان است در این جنگ جمل که ما مقدمات فراوانی از خطبه ها و نامه های حضرت خواندیم رسیدیم به قبل از شروع جنگ همین امیر مومنان سه تا قصه بگویم در آستانه عید سعید غدیر دل شیعیان و ارادتمندان به امیر مومنان شاد بشود، همین امیر مومنانی که سلام الله علیه در شجاعتشان بی نظیر هستند مرحوم شیخ مفید رضوان الله علیه در کتاب جمل این داستان را نقل کردند حضرت مشغول استراحت بودند قبل از شروع جنگ مشغول استراحت بودند محمد حنفیه فرزند امیر المومنان آمد آقا را صدا زد گفت پدر جان لشکر دشمن جملی ها آماده شدند برای تیر اندازی به صف ما حضرت از خواب بیدار شدند و با همان پیراهنی که تنشان بود و خوابیده بودند آمدند وسط دو لشکر ببیند چه خبر است محمد حنفیه گفت آقا جان ما افی مثل هذا الیوم بقمیص واحد وسط لشکر دشمن می آیید اینها آماده تیر اندازی با یک تک پیراهن می آیی این جواب امیر المومنان است الله اکبر فرمود پسرم والله قاتلتم رسول الله و انا حاصل اکثر مما قاتلته و انا داره تو که نبودی و سنی ندارد محمد حنفیه اون را وقتی در رکاب پیامبر به جهاد و جنگ می رفتیم به خدا قسم بیشتر مواقع بدون تجهیزات نظامی بودیم و زره نداشتیم و سپر نداشتیم و کلاه خود نداشتیم نه اینکه حضرت نخواهد فرمودند بیاورید زره ام را به تن کنم نه اینکه نخواهد فکر نکنید حالا همه چیز توی این تجهیزات است ما اونقدر در رکاب پیامبر بدون تجهیزات نظامی جنگیدیم همین امیر مومنانی که این شجاعتش است یک داستان دیگری در حالات امیر المومنان در همین جنگ جمل هست خوب فراوان عزیزان شنیده اند زره حضرت پشت نداشت به حضرت گفتند علی  تخاف ان تعطی من قبل ظهرک نمی ترسی کسی از پشت سر به شما حمله کند؟ فرمود اذا امکنت عدو اگر دشمن توانست از پشت به من حمله کند لا ابقی الله علی ان ابقا علیه اگر من را از پشت از پا در نیاورد خدا او را از پا در می آورد مگر دشمن می تواند از پشت به من حمله کند؟ نمی تواند خود حضرت در یک بیان دیگری فرمود  وَاللّهِ لَو تَظاهَرتِ الْعَرَب عَلی قِتالی لَمّا وَلَّیتُ عَنْها به خدا قسم اگر همه  دشمن هایت پشت به پشت هم بیایند من پشت به دشمن نمی کنم این امیر المومنان داستان سوم بگویم از شجاعت حضرت این را از ابن ابی الحدید نقل می کند در شرح نهج البلاغه اش خیلی عجیب است الله اکبر حضرت در جنگ جمل ابتدا پرچم را به محمد حنفیه دادند فرزندشان یک سفارشاتی کردند که چطوری حمله کنید در نهج البلاغه است در خطبه سیزده نهج البلاغه فرمود تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، کوهها اگر از جا کنده شدند تو از جای خودت عقب نشینی نکن أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ، کاسه سرت را به خدا عاریه بده تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ، ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ  این دستور نظامی جمل است در جنگ جمل امیر المومنان به محمد حنفیه، محمد حنفیه وقتی رفت تیر اندازی شدیدی از سوی دشمن پیش آمد عقب نشینی کرد، وقتی عقب نشینی کرد این گزارش مال ابن ابی الحدید است امیر مومنان خودشان ناراحت شدند از عقب نشینی محمد حنفیه خودشان به قلب لشکر دشمن حمله کردند عبارت این است ان حنا سیفه باقامه برکبته دو بار یک جوری امیر مومنان به لشکر حمله کرد که دو بار شمشیر حضرت خم شد وحدت لشکر ایستادند با سر زانو شمشیر را مستقیم کردند، یاران حضرت ریختند دور امیر المومنین ابن ابی حدید می گوید فاسوسه به اصحاب یعنی یاران حضرت مالک اشتر و عمار یاسر و یاران ریختند ناشدوه الله قسم دادند امیر مومنان گفتند تو رو خدا قسم به خاطر جان خودت و به خاطر اسلام این طور نرو اگر شما انک ان تسب اگر ما شما را از دست بدهیم یذهب الدین دین از دست می دهیم شما را از دست بدهیم دیگر کی برای ما باقی می ماند قسم دادند امیر مومنان که امسک شما عقب نشینی کنید ما به جای شما می رویم به میدا عمل، الله اکبر امتیاز امیر مومنان این است فرمود و الله ما اریدوا بما ترون الا وجه الله به خدا قسم این کاری که دارم انجام می دهم فقط برای خدا دارم می جنگم فقط و فقط والله ما اریدوا به خدا قسم اینی که دارید می بینید هدفم رضای خداست و الدار الآخره بعد به محمد حنفیه فرمود پسرم این طوری باید بروی میدان نبرد اونطوری که تو رفتی و عقب نشینی کردی نه هکذا تصنه یابن حنفیه اینطوری باید رفت یاران امیر مومنان دلشان سوخت به حال محمد حنفیه گفتند آقا من الذی ما تستطیع یا امیر المومنین کی می تواند مثل شما به میدا نبرد برود که شما مانند فرزندت محمد حنفیه انتظار دارد این شجاعت البته نه تنها شجاعت بلکه یاران حضرت هم بهره هایی برده بودند جالب است در همین جنگ جمل می خواندم یک وقتی عبدالله بن زبیر گزارش داد بعد هم که جنگ تمام شد گفت من با مالک اشتر روبرو شدم عبدالله بن زبیر گفت در یک درگیری با مالک اشتر فما ضربته ضربتاً اگر من یک ضربه به مالک اشتر می زدم حتی ضربنی ستاً او سبعا شش هفت تا ضربه او به من می زد در برابر یک ضربه حتی در تاریخ هست مالک اشتر می گوید من سه روز غذا نخورده بودم اینطوری می جنگید فرموده بود اگر غذا خورده بودم و این جنازه اش را تحویل می دادم به هر حال همین امیر مومنانی که اون شجاعتش است و زرهش پشت ندارد و حمله می کند و یاران می آیند می گویند تو را به خدا قسم اگر شما را از دست بدهیم همه چیز همین امیر مومنان حلیم و شجاع است ولی در اوج حلم و بردباری است این گزارش باز گزارش شیخ مفید در همین کتاب جمل است وقتی حضرت خواستند جنگ را شروع کنند البته می دانید حضرت شروع کننده در جنگ جمل نبودند اونها بودند هزاران نفر از یاران امیر المومنان را به شهادت رساندند و هفتاد نفر از نگهبان های بیت المال را زدند و کشتند و سر از تنشان جدا کردند وقتی حضرت خواستند جنگ را شروع کنند یاران حضرت گفتند امروز شروع کنیم صبح اول وقت، وقت جنگیدن نیست دو ساعت گذشت شروع کنیم؟ نه آقا نزدیک ظهر است شروع کنیم؟ ارتفعت الشمس خورشید اومد بالا شروع کنیم فرمود نه الصبر ابلغوا اگر صبر کنید رساترین حجت و برهان ما صبر است امهل حتی ضالت الشمس در داستان جنگ صفین هم یک وقت خواندیم و اشاره کردیم از نهج البلاغه امیر مومنان سلام الله علیه در جنگ صفین حضرت خواهش می کنم عزیزان در آستانه غدیر عنایت بفرمایید حضرت از کوفه راه افتادند امیر مومنان هزار کیلومتر راه تا شام صفین نزدیک شام است هزار کیلومتر راه دهها هزار نفر یاران خودشان را آوردند اونجا یک هفته گذشت و دو هفته گذشت و یک ماه و دو ماه گذشت سه ماه گفتند چرا نمی جنگید پس مگر ما برای هوا خوری اینجا آمدیم زن و بچه مون را در کوفه گذاشتیم اصحاب حضرت اعتراض کردند پس کی می خواهید بجنگید این خطبه نود و سه مفصل خواندیم امیر مومنان فرمود والله ما دفعت الحرب یوماً به خدا قسم اگر جنگ را یک روز به تاخیر می اندازم الا و انا اطمعوا امیدوارم بلکه یک نفر از لشکر  دشمن هدایت شود و بیاید این طرف عزیزان من این آمارها یادتان نرود سه ماه حضرت لشکر را معطل کرده و دهها هزار نیرو هزار کیلومتر از وطن دور هستند از کوفه تا شام آمد حضرت نمی جنگد فرمود به خدا قسم حوصله می کنم شاید یک نفر دیگر هدایت بشود در این جنگ جمل هم حضرت صبر کردند امهل حتی ضالت الشمس دو رکعت نماز خواندند باز یک گزارش دیگری هست این دیگر در مروج الذهب مسعودی واقعا عجیب است جناب آقای ملایی قبلا هم عرض کردیم نمی خواهیم فقط تاریخ بخوانیم تاریخ هم خوب است تاریخ جنگ های امیر المومنان و زندگی امیر المومنین ولی یاد بگیریم آقا هزار نفر از یاران حضرت را شهید کردند هر چی پیام داده حضرت پیغام داده و ملاقات کرده اثر نکرده حالا می خواهند جنگ را شروع کنند؟ عبارت این است دو تا دو رکعت نماز و چهار رکعت نماز خواندند و افر خدیه علی التراب و قد خالت ذلک دموئه قبل از شروع جنگ این امیر المومنان ما داریم غدیر برایش اگر یک کاری بتوانیم انجام بدهیم که برای خودمان است افر خدک به صورتش را به خاک می مالید قد خالت الراوی راوی می گوید نگاه کردم اشک حضرت این زمین را دارد گریه می کند امیر مومنان چی دعا می کند؟ اللهم عند ماء المسلمین خدایا خون مسلمان ها را حفظ کن و خدایا این کار بلکه به جنگ تمام نشود باز در نهج البلاغه این جنگ جمل است در جنگ صفین خطبه 102 را عزیزان خودشان ببینند خطبه 206 حضرت دعا کرد به یارانش فرمود دعا کنید اللهم عند مائنا و دمائهم در جنگ با لشکریان معاویه حالا معاویه عمروعاص خودشان چهار نفر سران این فتنه اما سیاهی لشکر چه گناهی دارد دعای نهج البلاغه خطبه 206 حضرت قبل از شروع جنگ دعا می کند اللهم دمائنا و دمائهم خدایا خون ما و خون لشکر دشمن حفظ کن اصله ذات بیننا و بینهم چطوری صلح با دشمن وحدهم من ضلالتهم اینها را هدایت کن در جنگ جمل هم افره خدیه علی التراب صورتش را روی زمین گذاشته و گریه کرده و زمین از اشک حضرت خیس شده و دعا می کند اللهم عند مائا المسلمین نامه فرستادند و نامه خصوصی فرستادند برای طلحه و زبیر و فرماندهان جنگ و نامه خصوصی فرستادند برای طلحه و برای زبیر و برای فرماندهان جنگ و نامه عمومی فرستادند و پیک فرستادندو ابن عباس را فرستادند و زید بن سوهان که از شهدای جمل هست فرستادند و خودشان گفتگو کردند و حدیث خواندند و هر چی تلاش کردند به جایی نرسیده دیگر حالا می خواهند بجنگند دوازده دستور اخلاقی به تعبیر یکی از عزیزان منشور اخلاقی صادرکردند فرمودند یاران من مواظب باشید این دوازده تا چیزی که می گویم حق ندارید انجام بدهید ممنوعیت ها در نبرد:
1-    تعقیب فراری ها
2-    کشتن مجروحین، اجازه ندارید.
3-    کشتن اُسرا اجازه ندارید
4-    دستبرد به اموال شخصی اجازه ندارید
5-    غنیمت گرفتن اموال از جملی ها اجازه ندارید
6-    ورود به خانه ها اجازه ندارید
7-    برهنه کردن مقتولین اجازه ندارید
8-    پرتاب نیزه قبل از شروع جنگ اجازه ندارید
9-    مثله کردن و قطعه قطعه کردن اجازه ندارید
10-    به زن ها آزار برسانیداجازه ندارید
11-    کسی وارد خانه خودش شد تعقیبش کنید اجازه ندارید
12-    کسی سلاحش را زمین گذاشت اجازه ندارید
دوازده ممنوعیت که باز در جنگ صفین هم در نامه چهارده نهج البلاغه خواندیم بخش نامه های نهج البلاغه نامه چهارده به این مسائل اشاره شده حضرت تلاششان کردند و پیام دادند و سخنرانی و موعظه کردند و گریه کردند و اشک ریختند و دعا کردندکار به جنگ کشیده شد جنگ که تمام شد یک عفو عمومی دادند جناب آقای ملایی چرا من این روزها تاکید دارم باور کنید امروز گمشده جامعه ما این حرفهاست، عفو عمومی داده این شیخ مفید در ارشاد نقل می کند خطبه ای خوانده من خطبه را می خوانم برای کی دارد حضرت می خواند فرمودند بعداز جنگ فرمودند تمام مردم بصره باید بیایند در فلان مسجد کسی هم تخلف نکند من حرف دارم با شما همین مردم بصره که با حضرت جنگیدند خطبه حضرت این است ایها الناس ان الله ذو رحمتٍ واسعه و مغفرۀٍ دائمه و عفوٍ جمیل خدا بخشنده است و خدا می گذرد و خدا مغفرت دارد و قضائاً لرحمته و مغفرته و عفوه رحمتش برای بندگان مطیع خداست و غضبش برای بندگان عاصی خداست بعد فرمود ما ضنکم یا اهل البصره فکر می کنید من با شما چه می کنم من پیروز شدم و شما نقض پیمان کردید و شکست خوردید در ذهنتان چی راجع به من فکر می کنید و قد نکثتم عهدی ظاهرتم علی عدوی دست به دست هم دادید با من دشمنی کردید قام الیه رجلٌ کسی بلند شد گفت یا علی نضن خیرا ما از تو جز خوبی گمان نداریم نراک قد ظفرت تو پیروز شدی اگر ما را مواخذه کنی جرم مرتکب شدید حق ماست ان افوت اگر بگذری العفواحب الی النار تا این جمله راگفتند حضرت فرمود قدافوت عنه همه تان را بخشیدم مواظب باشید دیگر گرفتار فتنه نشوید ایاکم و الفتنه اگر نظیر این داستان را حتما مخاطبین عزیز می دانند در فتح مکه رسول خدا دشمن ها را وقتی جمع کرد همین هایی که 13 سال سنگ سنگین ترین جنگ ها را در مدینه داشتند در مدینه این همه جنگ فرمود فکر می کنید من با شما چه می کنم یک کسی به رسول خدا گفت اخٌ کریم وابن اخٍ کریم شما یک برادر بزرگواری هستی اصلا این خاندان تان این است بزرگ و بزرگ زاده و کریم و ابن الکریم فرمود از همه تون گذشتم بعد یک خطبه دیگرخواندند این خطبه را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ذیل خطبه 12 نهج البلاغه آورد خدا شاهد است من خیلی فکرکردم در آستانه غدیر ولی بحث ما چی بگوییم این فضای جشن امامت و ولایت را داشته باشیم اگر هیچ مطلبی امروز نگفته باشیم جز همین کافی است امیر مومنان خطاب به اهل بصره خطبه دومشان فرمود یا اهل البصره ببینید دشمنی که هر چی در توانش بوده انجام داده و هزار نفر از یاران حضرت را کشته فرمود یا اهل البصره ان الله لم یجعل لاحدٍ من امثال المسلمین خدای متعال به هیچ شهری امتیاز و شرافتی نداده مگر اینکه به بصره اضافه اش کنید به هر شهری من لم یجعل لاحدٍ من امصار، امصار جمع مصر است شهرهای دیگر هر شرف و کرامتی دارند مال شما بیشتر است بعد اضافه کردند فرمود مردم بصره قارئکم اقرأ الناس زاهدکم ازهد الناس عابدکم اعبد الناس تاجرکم اتجر الناس و اصدق الناس متصدقکم اکرم الناس غنیکم اشد الناس فضلا قاریان شما بهترین قاریان و زاهدهایتان بهترین زاهدان و عابدهایتان بهترین عابدان و تاجرهایتان بهترین تاجرانتان صادق ترین تاجران اونهایی که دست به خیر دارند بهترینها هستند و ثروتمندان شما از همه بذل و بخششان بیشتر است، نسائکم اقنع الناس صغارکم یک مدح مفصلی درباره دشمن مردم بصره که این بعد فرمود البته بهتون بگویم اگر اول خطبه توبیخ تان کردم خواستم موعظه ای باشد و خواستم بر نگردید به این کارها اگر الان هم دارم مدح تان می کنم فکر نکنید مدح می کنم به طمع اینکه از شما چیزی بخواهم نه عین عبارت حضرت این است انی لا ارید المقام بین ادبارکم من اصلا نمی خواهم در بصره بمانم فکر نکنید طمعی دارم اگر توبیخ تان کردم خواستم وارد این فتنه ها نشوید اگر مدحتان کردم نه اینکه فکر کنید طمعی دارم این دو خطبه از امیر المومنان سلام الله علیه انصافا جناب آقای ملایی چقدر  امروز جامعه مادور است جاذبه در زندگی ما رسیده به صفر همه را داریم طرد می کنیم آقا اگر این نهج البلاغه دورغ است معاذ الله ما نخواندیم اگر این تاریخ امیر مومنان و کلمات امیر مومنان دروغ ا ست ما نخواندیم چطور می شود شخصیتی که بیاید لشکری که باهاش جنگیدم یک شهر علیه حضرت قیام کردند شکست خوردند یاران حضرت را کشتند و بهترین یاران حضرت را از حضرت گرفتند حالا بیاید ازشون تعریف کند قارئکم اقرع الناس و زاهدکم ازهد الناس عابدکم اعبد الناس و تاجرکم اصدق الناس امروز ما اینطوری داریم و ما برخوردمان نه با دشمن با همین دوستان خودمان و با همین مومنین خودمان این تعبیری که رهبر انقلاب مکرر فرمودند جذب حداکثری و دفع حداقلی ما دقیقا به عکس عمل می کنیم آقا جذب حداکثری کجا یک کسی نشان مان بدهد کجا شما جذب حداکثری دارید این برخورد حضرت با دشمن است دشمن را دارند در همین خطبه 206 نخواندم در خطبه 206 و قد سمع قوما من اصحابه حضرت دید بعضی از یارانشان لشکریان معاویه را دشنام می دهند فرمود نِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا  (خطبه 206) دوست ندارم دشنام بدهید چرا دشنام می دهید و چرا سب می کنید اوصافشان را بگویید برای دشمن اون جنگ صفین اش است و این هم جنگ جملش است با دشمن با مومنین و جوان های خودمان یک روزی جلسه ای گفتند والله قسم خوردند در دفتر یکی از مراجع تقلید رفتم گفتم به والله اگر من نگران ایمان جوان هایمان نبودم اینقدر قصه و حرص و جوش نمی خوردم اینقدر روی این مباحث تاکید نمی کردم دارد ایمانشان از دست می رود به خاطر برخوردهای ما و به خاطر دافعه حداکثری که ما امروز داریم به جای جاذبه حداکثری کجا توانستیم جوان ها را جذب کنیم و کجا توانستیم اینها را به معارف دین و به این اخلاق و گذشت و برخورد تکان می خوری متهم ات می کنند و تکان می خوریم به افراد اطمینان می دهیم می گوییم مطمئن باشید ما به اینها کاری نداریم وقتی پایش می رسد پدرشان را در می آوریم و بیچاره شون می کنیم.
من دیگر نمی توانم واضح تر از این بگویم، خدا شاهد است پریروز به یکی از آقایان پیام دادم گفتم به والله اگر نگران ایمان جوان ها نبودم به شماها التماس نمی کردم و به شماها پیام نمی دادم این برخورد اهل بیت است می دانید در جنگ جمل سه نفر تاثیر گذار بودند سه نفر یکی طلحه و زبیر که هر دو کشته شدند و داستانش را بعدا می گوییم و یکی هم یکی از همسران پیامبر، این همسر پیامبردر تاریخ هست نقش عمده راداشت طلحه و زبیر رقمی نبودند که بتوانند این جمعیت را جمع کنند ببینید برخورد امیر مومنان با همین همسری که این جنگ را که نفر اول در این جنگ است حضرت آمدند در خانه ای که این همسر پیامبر اونجا بود یک جمله فقط فرمودند هکذا امر رسول الله پیامبر گفته بود این کار را بکنید قرآن نفرمود و قرن فی بیوتکم
ملایی:  بله زنان پیامبر بنشینند در خانه
حجت الاسلام حسینی قمی:  اون جلسات گفتیم بعضی از همسران پیامبر به حج نرفتند یکی از خلفا همسران پیامبر گفت مهمان من بروید حج گفت قرآن می گوید قر فی بیوتکم گفتم من حج واجبم را رفتم نمی خواهم بروم امیر مومنان به این خانم فرمود هکذا پیامبر گفته بود این غائله را به پا کنید او چی گفت و حضرت چی عکس العمل نشان داد به حضرت گفت ظفرت و احسنوا ملکت فاجمل پیروز شدیم و با ما نیکی کن ملکت دست شما افتاد همه چیز از ما بگذر یک جمله امیر مومنان بهش نفرمود به محمد بن ابی بکر خواهرش گفت خواهر را جمع کن بردار ببر مدینه چهل تا نیروی مسلح حضرت همراهش کرد گفت یک وقت نکند در بین راه غائله ای به پا کند چهل نیروی مسلح را همراه کرد تا مدینه برساندش شیخ مفید گفت در راه به امیر مومنان ناسزا می گفت که این مردها را چرا همراه من فرستادی اینها وقتی رسیدند نقاب را کشیدند کنار دیدند این چهل تا مسلح زن هستند امیر مومنان تا اینجا را مراعات کرده بود که چهل زن همراه این خانم مرد همراه این خانم نباشد چهل نیروی مسلح زن همراهش باشد این برخورد امیر مومنان سلام الله یک جمله ای دارد جرداق مسیحی عزیزان با قلم و کتابش آشنا هستیم یک دانشمند مسیحی در لبنان تازه از دنیا رفته وقتی می رسد به عظمت امیر مومنان حلیم شجاع می گوید هذا عبدالله بن زبیر می گوید همین عبدالله بن زبیر که قبلا هم اشاره کردیم عبدالله بن زبیر در آتش جمل خیلی اثر داشت حتی در نهج البلاغه هست امیر مومنان می فرماید ما زال الزبیر منا زبیر خودش با ما بود فرزندش او را از راه به در کرد متاسفانه در این جنگ جمل بودند آدم هایی که باباهاشون مثلا مقداد نام مقداد را زیاد شنیدیم این صحابی خوب پیامبر باور می کنید پسرش جزو کشتگان جملی هست در جنگ با امیر مومنان در صف دشمنان وقتی امیر المومنان آمد کنار جنازه اش تعجب کرد فرمود بابات اون بابا، بابا می شود مقداد عبدالله بن زبیر هم همینطور خیلی روی بابایش اثر گذاشت اون وقت جرجرداق مسیحی می گوید عبدالله بن زبیر می گوید یشدبه علی رؤس اشهاد تو سخنرانی ها علنی به امیر مومنان دشنام می داد شتم می کرد چی می گفت؟ قال فی خطبته یک سخنرانی کرده عبدالله بن زبیر در بصره گفت قد اتاکم علی ابن ابیطالب یک صفتی گفته من نمی گویم خیلی صفت جسارت بسیار زشتی است اون وقت جرجرداق می گوید اما علیٌ فقد ظفر به یوم الجمل روز جنگ جمل وقتی این آقا اسیر شد فصفحا یک جمله امیر مومنان به عبدالله بن زبیر نفرمود فقط فرمود عبارت تاریخ این است اذهب برو من تو را نبینم نباش اینجا فقط من تو را نبینم این عبارت یک مسیحی چون سخنرانی کرد از جمله حرف هایی که قبل از شروع جنگ شیخ مفید می نویسد عبدالله بن زبیر به امیر مومنان گفت، گفت بهتون بگویم اگر علی پیروز بشود دین و دنیای شما را از بین می برد امیر مومنان که مجسمه تقواست و مجسمه عبادت است و مجسمه گذشت است و مجسمه اسلام است دین مردم را از بین می برد دنیای مردم را ولی امیر المومنان پیروز شد هیچی نفرمود این هم یک جمله، یک جمله دیگر جالب است ابن ابی الحدید در این شرح نهج البلاغه اش وقتی می رسد به داستان جنگ جمل، یک  داستانی را می گوید خواهش می کنم عزیزان عنایت کنند عرض کردم در آستانه غدیر است هم بحث مان مناسب با جنگ جمل باشد و هم مناب با غدیر باشد ابن ابی الحدید می گوید واه عجبا من در شگفتم من قومٍ می گوید در جنگ جمل عده ای وقتی دیدند عمار یاسر آمد به میدان این ها متزلزل شدند چون یک حدیثی از پیامبر شنیده بودند که عمار مع الحق والحق معه عمار با حق است و حق هم با عمار است کسی او را می کشد تقتله الفئۀ الباقیه ستمگرها عمار را می کشند ابن ابی الحدید می گوید در جنگ جمل تا عمار اومد به میدان جملی ها متزلزل شدند گفتند وای وای پیامبر فرمود عمار را ستمگرها می کشند الان در صف مقابل ماست، اگر ما بکشیمش می شویم ستمگر پیامبر فرمود عمار مع الحق والحق مع العمار متزلزل شدند ابن ابی الحدید می گوید من می خواهم سوال کنم کیف لا یعطیه الشک بمکان علیٍ چطور امیر المومنان فرمانده این سپاه است این روایت از امیر المومنان شما نشنیده بودید که رسول خدا فرمود اللّٰهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ  امیر المومنان در این میدان هست متزلزل نمی شوید؟! عمار اومده متزلزل می شوید؟! یادتان رفته پیامبر فرمود به امیر المومنان  لاَ يُحِبُّكَ إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَ لاَ يُبْغِضُكَ إِلاَّ مُنَافِقٌ  (دانشنامه امام علی) منافق ها دشمن ات هستند یا علی مومنین دوستدارت هستند سوال چطور شد این سوال مهمی است چطور می شود مردم با آمدن عمار یاسر یاد یک حدیث افتادند متزلزل شدند ولی با این همه روایتی که راجع به امیر المومنان است متزلزل نشدند؟ ابن ابی الحدید می گوید جواب این سوال این است هذا یدلک علی ان علیاً اجتهدت قریش می گوید در طول این سالیان سال تلاش کردند فی اخمال ذکره و سطر فضائله هر روز فضائل امیر المومنان را پنهان و کتمان کردند و خصائص امیر المومنان را پوشاندند حتی محیی فضله و مرتبته ان صدور الناس اینها کاری کردند جایگاه امیر المومنان از دل مردم برود بیرون مگر می شود این همه حدیث این همه فضیلت صدها روایت داستان غدیر و داستان مباهله گفتیم در ماه ذی حجه داستان حدیث ثقلین و آیه  تطهیر هجده آیه سوره هل اتاه همه اینها چی شد؟ چطور می شود این مردم بایستند و بجنگند و این دو ساعت راحتی با این امیر مومنان ولی با عمار به خاطر این حدیث من می خواهم این کلام ابن ابی الحدید را توضیح بدهم می گوید اینها تلاش کردند فضائل امیر المومنان محو بشود چرا؟ چرا تلاش کردند دو تا کار واقعا سوال مهمی است من در یک برنامه  دیگری امروز عرض کردم یک سوالی که مطرح است این است چطور شما هر سال غدیر می رسد دوباره باید بگویید و آیات و روایات را بگویید مگر نبوده در تاریخ اسلام دو نکته مهم خواهش می کنم عزیزان عنایت کنند:
1-    خیانتی که سیره نویس ها به تاریخ اسلام کردند من یک آدرس می دهم بدون تعصب می گویم می دانید تاریخ ابن هشام سیره ابن هشام یکی از سیره های بسیار قدیمی است و وفات ابن هشام 213 است الان 1445 هستیم ببینید حدود 1200 سال پیش این آقا تاریخش را نوشته شما بروید بپرسید شما سیره پیامبر ننوشتید؟ داستان حجۀ الوداع پیامبر که حضرت از مدینه راه افتادند آمدند مکه و بعد از مکه آمدند غدیرخم سه روز در غدیر خم حضور داشتند و برگشتند مکه جناب آقای ملاییدوازده صفحه در سیره ابن هشام دوازده صفحه گزارش حرکت پیامبر از مدینه در چه منزلی توقف کردند و منزل ا ول و منزل دوم و احرامشان به چه شکلی بوده و قربانی شان چه شکلی بوده و چطوری لبیک گفتند و رمی جمر تمام جزئیاتش را گفتند آیا داستان غدیر در این سفر نبود؟!
ملایی:  یا اهمیتش کمتر است
حجت الاسلام حسینی قمی:  یک حرف راجع به خطبه رسول خدا راجع به امیر مومنان در غدیر خم در سیره ابن هشام شما پیدا می کنید؟ یک گزارش که این سه روزی که پیامبر خدا در غدیر خم توقف کردند چی گفتند و برای چی توقف کردند غدیر خم چی است و کجاست شما سیره ابن هشام را ببینید شما تاریخ های  دیگر را ببینید مثلا واقدی و طبری در تاریخش
ملایی:  زمان مان یکی دو دقیقه مانده
حجت الاسلام حسینی قمی:  یک مطلب دیگر هم اشاره کنم در این پایان باز از آن نگاه حلیم شجاع امیر المومنان این خیلی داستان شنیدنی است شاید عزیزان نشنیده باشند تلاش فراوانی کرد امیر المومنان کار به جنگ کشیده نشود بلکه اینها بیدار شوند در یک مرحله ای شیخ مفید مفصل نوشته فرمودند که یک قرآن گرفتند امیر المومنان دستشان یک قرآن فرمودند من یاخذه هذا المصحف این قرآن را بردارید جلوی لشکر دشمن جملی ها بگوید قرآن بین ما و شما هست امیر مومنان می گوید قرآن بین من و شما کی حاضر است یک جوانی بلند شد حضرت قبلا فرمودند این را بگویم هر کس برود اولا به شهادت می رسد مقتول شهادتش قطعی است و دشمن او را می کشد و ثانیا انا ضامنٌ له علی الله جمع من ضمانت می کنم و می خواهم یک اتمام حجتی باشد ببینم اینها حاضر هستند در برابر قرآن اگر تسلیم قرآن شدند که جنگ تمام جنگ نمی شود اگر تسلیم نشدند اگر تسلیم نشدند اتمام حجتی شده باشد این جوان آمد یک جوانی بلند شد غلامٌ حدث السن مسلم مشاجعی اسمش است گفت حاضر هستم حضرت نگاه کردند دید سنش خیلی کم است بنشین بار دوم و بار سوم گفت من می روم احتسبوا نفسی الی الله میخواهم جانم را برای خدا بدهم حضرت دو سه مرتبه عرض کردم اعراض کردند ولی غیر از این کسی فرمود یا فتاه اگر تو اعلام آمادگی می کنی بهت بگویم ان یدک المنی دست راستت را قطع می کنم و دست چپ ات را قطع می کنم به شهادت می رسی گفت والله یا امیر المومنین من هر وقت این جمله را می خوانم خجالت می کشم در آستانه عید غدیر است اینها جانشان را دادند به امیر مومنان ما چیکار کردیم گفت والله یا امیر المومنین ما من شی احب ا لیه به خدا قسم چیزی برای من محبوبتر نیست ان ارزق الشهاد بین یدیک چی بهتر از این در راه شما به شهادت برسند و اقتل فی طاعتک عزیزان من یک جوان که حضرت تا سه مرتبه دلش سوخت گفت نمی خواهم بروی جوان سه بارگفت افتخار من است از جانش گذشت خوب این حضرت فرمود ان الفتح این می خواهد برود ممن حاشو الله خدا قلبش را پر از نور و ایمان کرده و به شهادت می رسد قرآن را حضرت بهش داد این جوان گفت قرآن بین من و شما حاکم باشد بین من و شما قرآن حاکم باشد تا این جمله را گفت گفت هذا کتاب الله و امیر المومنین یدعوکم یک کسی اسم نمی آورم فرمان داد تیر بارانش کنند از هر طرف تیر بارانش کردند و دست راستش و دست چپش مادرش در نبرد حاضر بود وقتی دید این بدن روی زمین افتاد در اثر تیر باران شدید و قطع شدن دست هایش مادرش ساخت یک صیحه ای زد خودش را انداخت روی بدن این جوان شهید بدن را آورد عده ای از یاران حضرت هم کمک کردند و بدن را آوردند می خواهم بگویم امیر المومنان تا اینجا بعد حضرت فرمود از یاران حضرت هم کمک کردند بدن را آوردند می خواهم بگویم امیر مومنان تا اینجا بعد حضرت فرمود والله به خدا قسم ما کنت فیه شکٍ شک نداشتند در گمراهی های اینها این هم خواستم اتمام حجتی باشد نگویند یک شهید برای چی این جوان که بناست اگر اینها می پذیرفتندو جنگ تمام می شد طرفش را فرمود من شکی نداشتم  در ضلالت اینها خواستم شماها هم یقین داشته باشید که به پایان می رسد و پایان جنگ به کجا می رسد.
ملایی:  خیلی خوب خیلی هم عالی حاج آقای حجت الاسلام حسینی قمی اگر به من بود می گفتم حالا حالا حرف بزنیم در مورد کسی که کتاب فضل تو را آب وحی کافی نیست که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم ولی خوب رسانه است و زمان یک جایی به پایان می رسد خیلی ممنون از توجه شما بیننده ها و شنونده های عزیز فقط به ما بگویند چقدر زمان داریم و همکاران ارجمندم یکی دو دقیقه زمان داریم با حاج آقای حجت الاسلام حسینی قمی سی ثانیه حیف است یک جمله با شما و خدا حافظی.
حجت الاسلام حسینی قمی:  این جوانی که این چنین جانش را در راه امیر مومنان تقدیم کرده جالب است چون غدیر است این را می گویم توسط جناب حذیفه از اصحاب پیامبر هدایت شد والی امیر مومنان بود در یمن چرا هدایت شد این در صف امیر المومنان نبود یاران هم این اومد داستان غدیر را حذیفه داستان غدیر را برای این جناب مسلم مشاجعی بیان کرد به اینجا رسید که در میان اون انبوه لشکر سه مرتبه بلند شد بگوید من جانم را فدا می کنم از غدیر می شود اینطوری استفاده کرد اگر ما بلد باشیم از غدیر کسانی را تربیت کنیم که جانشان را در راه امیر المومنان تقدیم می کنند.
ملایی:  خیلی ممنون حاج آقای حجت الاسلام حسینی قمی انشاء الله عید غدیرتان از همین الان مبارک باشد سید و کارشناس برنامه خلاصه استاد ما عیدی هم که حتما بهمون می دهید و اجازه بدهید با اجازه تون رفع زحمت کنیم خیلی متشکرم از شما عزیزان بیننده و شنونده امروز آیاتی را قرار است بخوانیم از روی مصحف شریف آیات صفحه 107 قرآن سه تا پنج سوره مبارکه مائده بخوانید و ببینید چه آیه طلایی و نورانی در همین صفحه هست در پناه قران باشید و باشیم تا سلامی دوباره بااجازه شما یا علی مدد.صفحه107 قران کریم

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها