حجت الاسلام نظافت: گفتند: این هم بهانۀ خوبی شده. روز عید غدیر، وقتی همدیگر را میبینید، بگویید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ» (زاد المعاد- مفتاح الجنان، ص 204) یعنی این احساس بهجت و شعف و شور را باید انسان داشته باشد. برادر مؤمنش را که میبیند، خدا را حمد کند که تو ما را قرار دادی از متمسکین، ما که زحمت نکشیدیم. ما که مثل سلمان، در به در نگشتیم، پیدا کنیم. ما در خانۀ محب اهل البیت به دنیا آمدیم. خدا را شکر میکنیم و خدا زمینههای آن را فراهم کرد. و گفتند: روز عید غدیر، صد مرتبه بگویید: « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ كَمَالَ دِينِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام و الأئمة المعصومین علیهم السلام» (بحار الأنوار، ج 95، ص 321) حمد و سپاس، مخصوص خدایی است که کمال دینش را و تمام نعمتش را، به ولایت امیرالمؤمنین، در ائمۀ معصومین سلام الله علیهم الأجمعین قرار داد. این عبارتی که گفتم، صد بار بگویید، اشاره به آیۀ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» (مائده، آیۀ 3) ببینید دین کامل شد، با ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام). «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» کامل شد، چرا؟ چون با ولایت امیرالمؤمنین، به همۀ نیازهای هدایتی و تشریعی و تربیتی پاسخ داده شد. مهمترین نیاز، نیاز به هدایت هست، هدایت توسط پیامبر شکل گرفت ولی استمرار ما، هدایت هم اهمیت دارد، نیاز به امامت و رهبری هست. جلسۀ گذشته عرض کردیم که امیرالمؤمنین فرمود، پیامبر رفتند جانشین تعیین کردند، پیامبر رفتهاند، مردم را سرگردان رها نکردند، بدون راه واضح و بدون علمداری که مراقب این راه باشد. این نیاز را در عید غدیر، خداوند متعال به آن پاسخ داده است. دین ما، دینی است که به جزئیات هم توجه کرده است یعنی در نماز، ببینید چقدر نکات هست، مستحبات، جزئیات، برای سجده، برای رکوع، برای قیام، برای وضو گرفتن، برای مقدماتش، مؤخراتش، برای کسب و کار ما، چقدر نکات ظریف گفتند. برای ازدواج چقدر نکات ظریف گفتهاند، در زمینههای مختلف، شما رساله را نگاه کنید. ملایی: بله، خوردن، آشامیدن، برای یک آب خوردن چقدر نکته دارد. حجت الاسلام نظافت: حالا میشود بگوییم آقا یک دینی، به جزئیترین آداب و نیازها توجه کرده، به بزرگترین نیاز و مسئله، که مسئلۀ سرپرستی امت باشد، مسئلۀ حاکمیت باشد، به آن توجه نکرده باشد؟ با اینکه مسئلۀ حاکمیت، تمام شؤون را تحت تأثیر قرار میدهد. «إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ» (تحف العقول، النص، ص 86) سلطان که عوض میشود، زمانه در کل تحت تأثیر قرار میگیرد. بعد بگوییم: آقا این دین کامل است؟ به این مسئله توجه نکرده. ببینید گاهی واقعاً جفا میکنیم در حق دین خودمان، اگر بگوییم به این مسئله توجه نشده. نه! اگر این همه در دین، مطلب هست، اگر همۀ اینها هم بود، بحث ولایت و جانشینی و هدایت و حاکمیت امت اسلامی نبود، این دین کامل نبود. نگویید: این یک مسئله است، یک مسئله نیست، مسئلۀ ولایت و امامت، همۀ شؤون را تحت تأثیر قرار میدهد و لذا فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» و متأسفانه گاهی نسبت به این مطلب، بیتوجه میشود و یکی از نکات مهم این است که هم در مورد سرپرستی امور مسلمانها، خدای متعال نظر داشته است و فرموده است: «فما نودی بشیء کما نودی بالولایه» آن قدری که در مورد ولایت فرموده است، برای هیچ چیز نگفته، به خاطر اهمیتش است. اصل قضیۀ آن و کیفیت انتخاب آن! ببینید ما نمیتوانیم بگوییم این دین، کامل است و بعد بگوییم بیتوجه بوده یا توجه داشته با نظرات متناقض. نظرات متناقض یعنی چه؟ یعنی اینکه مثلاً بگوییم: آقا روش انتخاب بعد از پیامبر این است که ریش سفیدها، بزرگترها جمع شوند، تعیین کنند کما اینکه خلیفۀ اول این گونه انتخاب شد. بعد بگوییم دومی، مدلش این است که اولی، دومی را انتخاب کند؛ سومی، چه؟ دومی شورایی را تعیین کند، سومی را انتخاب کند. چهارمی خودشان بیایند آحاد مردم، که امیرالمؤمنین میفرمودند: آحاد مردم در خانۀ من آمدند، پیرمرد، پیرزن، دختران جوان، همه و همه، ملایی: تقاضای مکرر... حجت الاسلام نظافت: بله، این چهار مدل شد، کدام مدل صحیح است؟ ملایی: ولی کدام مدل است که آن معنای کاملترین دین را... حجت الاسلام نظافت: دین کامل است، یعنی نباید در آن تناقض باشد، مدلهای گوناگون باشد. ولی شیعه یک چیز را میگوید، میگوید: پیامبر را، خدا تعیین کرد، مردم پذیرفتند. جانشین پیامبر را، خدا تعیین کرد، مردم باید بپذیرند، مردم نقششان بیعت هست، مردم نقششان پذیرش هست. مردم نپذیرند، پیامبر خدا از پیامبری نمیافتد، ولی مردم محروم شدند خودشان را محروم کردند. مردم، امام را به عنوان امام نپذیرند، او امام هست، مردم ضرر میکنند و البته امام غصه میخورد، وقتی مردم او را انتخاب نکنند. نقش مردم خیلی مهم است. ما الآن انتخابات را در پیش داریم، اصلاً اسلام به مردم، بهاء میدهد، مردم نباشند اجرا نمیشود، حاکمیت و ولایت، جنبۀ اجرایی به خودش نمیگیرد، در خطبۀ شقشقیه داریم امیرالمؤمنین فرمودند، وقتی مردم آمدند بیعت کردند، فرمودند: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ» (نهج البلاغه، ص 50) فرمود: اگر سه چیز نبود، یکی اینکه این جمعیت حاضر شدند، دو حجت بر من تمام نشده بود، به واسطۀ وجود یار، الآن یار پیدا کردم؛ سوم خدا هم از علماء پیمان گرفته که در برابر سیری شکم ظالم و گرسنگی مظلوم، آن گرسنگیای که از روی مظلومیت است، آن سیریای که از روی ظالم بودن است، عالم نباید بیتفاوت باشد، فرمود من این را کنار میانداختم. ریسمان شتر خلافت را، روی کوهانش میگذاشتم. نقش مردم بسیار اهمیت دارد ولی خدا انتخاب کرده است. پس بنابراین فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» دین را، کامل کردم، کمال دین، این است که مسئلۀ حاکمیت، تکلیفش روشن باشد، چون حاکم، همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد. اصولاً آقای ملایی، ما وقتی میگوییم: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» اگر حاکمیت، اسلامی نباشد بیرون از نماز، به چالش میخوریم. ما گفتیم ما میخواهیم بندۀ خدا باشیم، بیرون از نماز میآییم، میبینیم چپ و راست به ما دستور میدهند، قانون میگذارند، حکّام جامعه، آن قوانین، تضاد پیدا میکند. ما چه کار کنیم در این جامعه داریم زندگی میکنیم، اگر قوانین، قوانین خداپسند نباشد، تضاد پیدا میکند، اصلاً نمیشود «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» را اجرایی کرد. پس حاکم، باید حاکمی باشد که خدا او را تعیین کرده است او هم نحوۀ قانونگذاریاش، باید مطابق با وحی باشد. ملایی: با قانون الهی. حجت الاسلام نظافت: جملۀ بعدیاش این است «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي» نعمت را تمام کردم، اولاً که خدا نعمت زیاد دارد آنقدر نعمت دارد که فرمود: اگر بخواهید شروع کنید به شمردن، شما میتوانید شروع کنید اما شمارش به انتهاء نمیرسد. «إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» (نحل، آیۀ 18). «إِنْ تَعُدُّوا» عدوا یعنی شمرد، «إِنْ تَعُدُّوا» اگر شروع کنید به شمارش، اشکال ندارد، شروع کنید ولی «لا تُحْصُوها» ملایی: به پایان نمیرسد. حجت الاسلام نظافت: احصاء نعمت یعنی به پایان رساندن، با این نعمتهای بیکران غیر قابل شمارش برای ما، باز هم فرمود: این نعمتها ناقصه است، ولایت متمُ نعمتهاست. بدون ولایت، نعمتها ناقص است. بزرگترین نعمت، نعمت ولایت هست. اگر بخواهیم برای خودمان تقریب به ذهن کنیم، باید این گونه بگوییم. دنیا مدرسه است، دنیا کلاس درس است. ما آمدیم اینجا چیز یاد بگیریم، رشد کنیم بعد برویم به آن مقصد أعلی، پرواز کنیم آنجا برویم. در روایت هم داریم امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) فرمودند: دوست نداشتم در بچگی بمیرم، زنده باشم و معرفتهای بیشتری را کسب کنم، چون این گونه مردان خدا، به ازای هر ثانیهای رشدهایی دارند، معرفتهایی را کسب میکنند. پس دنیا کلاس درس است و ما آمدیم اینجا رشد کنیم، حالا اگر شما بهترین مدرسه باشد، که خداوند این عالم را از نظر مادی، بهترین قرار داده، «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها» (کهف، آیۀ 7) همۀ نیازهای ما تأمین، زندگی زیبا و شیرین، حالا اگر بهترین مدرسه باشد، همۀ امکانات رفاهی آموزشی را داشته باشد، اما معلم نداشته باشد، شما بچهتان را میفرستید؟ ملایی: نه، آنجا برود چه کار کند؟ به چه دردی میخورد؟ حجت الاسلام نظافت: زندگی بدون ولایت، یعنی مدرسه بدون معلم است، به درد نمیخورد! ملایی: ولو امکانات به ظاهر کامل باشد، معلم میخواهد. حجت الاسلام نظافت: به درد نمیخورد. ببخشید آن وقت میشود یک زندگی حیوانی، «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ» (نازعات، آیۀ 33) خدا یک جاهایی ما را کنار حیوانات قرار داده، امتیاز بشر به این زندگی مادی نیست، «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا» (روم، آیۀ 7) ظاهر زندگی دنیا را میدانند، «وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ» از آخرت غافل هستند. ملایی: از اصل غافل هستند. حجت الاسلام نظافت: از اصل غافل میشوند. مثل اینکه مثلاً ما سوار یک هواپیمای مدرن شویم، ولی فقط خلبان نداشته باشد به چه درد میخورد؟ ما آمدیم رشد کنیم، ولی خداست که به ما یاد میدهد با نعمتها، چگونه برخورد کنیم. نعمتها به ضرر انسان میشود، کسی که جهنمی میشود، یعنی کسی که با نعمت، بد برخورد کرد که جهنمی شد. نعمت همیشه به نفع انسان نمیشود، نعمت تبدیل به نغمت میشود اگر آموزگار نداشته باشد، اگر معلم نداشته باشیم، اگر مربی نداشته باشیم، که به ما بگوید: با نعمتها چگونه برخورد کنیم. ملاحظه میکنید کودکان چگونه با نعمتها به خودشان آسیب میزنند؟ در برخورد با برق، در برخورد با گاز، در برخورد با چاقو، در برخورد با سماور پر از آب جوش... ملایی: اینها نعمت هستند، ولی بلد نیست. حجت الاسلام نظافت: بلند نیست چطوری برخورد کند. ما از آن بچه، بچهتر هستیم، چون اصلاً احاطه به روح خودمان نداریم، نسبت بین روحمان و این عالم را نمیتوانیم بفهمیم چه نسبتی برقرار میشود. پس ولایت، متم نعمتهاست، بدون آن نباشد، بدون ولایت این نعمتها بیارزش میشود. نعمتها درجه درجه است. فرمود: «أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» (تفسیر القمی، ج 2، ص 165) خدا یک نعمتهای ظاهری دارد و یک نعمتهای باطنی دارد. آن نعمتهای باطنی نباشد، نعمتهای ظاهری، به ضرر ما میشود. نعمت هوا هست، نعمت باد و باران هست، نعمت آب و گیاهان هست، نعمتهای فراوانی هست، این نعمتها نیاز به یک آموزگاری دارد که به بشر بگوید: با این نعمتها، چه کار کن. مهمترین نعمت انسان، نعمت عقل است، همان عقل هم باز باید توسط ولی شکوفا شود. عقل به تنهایی کفاف نمیدهد که انسان با نعمتها چگونه برخورد کند. عقل از اسرار عالم، سر در نمیآورد. و لذا در خطبۀ اول نهج البلاغه داریم، انبیاء هستند که عقل را شکوفا میکنند، وقتی پیامبر نیست جانشین پیامبر، کارش همین است. عقل را شکوفا میکند «وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ» (نهج البلاغه، ص 43) استعدادهای ما، باید شکوفا شود. ملایی: در مورد حضرت حجت (سلام الله علیه) داریم که ایشان وقتی تشریف میآورند، عقلها را کامل میکنند. حجت الاسلام نظافت: دستی بر سرها میکشند و عقول کامل میشود. بنابراین بزرگترین نعمت، نعمت ولایت است. در یک روایت داریم که راوی میگوید: ما بر امام رضا (علیه السّلام) وارد شدیم، «دَخَلْنَا عَلَى الرِّضَا (علیه السّلام)» (الکافی، ج 8، ص 346) به امام رضا گفتیم: «إِنَّا كُنَّا فِي سَعَةٍ مِنَ الرِّزْقِ» ما قبلاً وضعمان خوب بود، «وَ غَضَارَةٍ مِنَ الْعَيْشِ» یک زندگی شاداب و گوارایی داشتیم، «فَتَغَيَّرَتِ الْحَالُ» گرانی شده و اوضاع خراب شده، همیشۀ تاریخ همین گونه بوده. دنیا فراز و فرود داشته، یعنی هر کسی در طول دورۀ زندگیاش، یک دورۀ فقر و سختی و سر بالاییهایی را تجربه میکند. حالا این بنده خدا هم، در دوران سختی زندگیاش قرار گرفته بود، به امام رضا گفت: حال تغییر کرده، از خدا بخواه که «يَرُدَّ ذَلِكَ إِلَيْنَا» آن نعمتهای گریخته، برگردد. پیداست که از خدای متعال گله داشته است و حواسش نبوده که نعمتهای اصلی را که دارد! این سختیها و مشکلات مادی را اگر درست با آن برخورد کنیم، اینها به نفع ما هم میشود. اگر کسی بلد باشد با سختیها چطوری برخورد کند، این سازندگیهایی برایش دارد و باید انسان حواسش جمع باشد در سختیهای مادی، که یک نعمتهای معنوی دارد که میپوشاند آن مشکلات مادی را، ضمن اینکه عبور هم میکنیم، بعداً خدا یسر ایجاد میکند «سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً» (طلاق، آیۀ 7). حالا امام رضا چه فرمودند؟ فرمود: «أَيَّ شَيْءٍ تُرِيدُونَ» دنبال چه هستید؟ «تَكُونُونَ مُلُوكاً» میخواهید مثل پادشاهان باشید؟ میگوید گفتم: «لَا وَ اللَّهِ مَا سَرَّنِي أَنَّ لِيَ الدُّنْيَا بِمَا فِيهَا ذَهَباً وَ فِضَّةً وَ إِنِّي عَلَى خِلَافِ مَا أَنَا عَلَيْهِ» سریع فهمید امام رضا چه فرمودند. گفت: خوشحال نمیشوم تمام دنیا، طلاهایش و نقرههایش برای من باشد و نعمت شما را نداشته باشم و نعمت ولایت را نداشته باشم. اگر همۀ طلاها و نقرهها برای من باشد، شما را نداشته باشم، خوشحال نمیشوم. فهمید، اشارۀ امام رضا را زود گرفت. بعد امام رضا (علیه السّلام) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ» (تحف العقول، النص، ص 449) خدای متعال فرمود، خداوند خطاب به آل داود کرد که عمل شکر به جا بیاورید، شکر عملی و هم شکر لسانی داشته باشید. بعد فرمود: بندگان شاکر، تعدادشان کم هست. این بندگان شاکر که تعدادشان کم است، آیه را حضرت در موضوع نعمت ولایت خواندند. یعنی خیلیها ممکن است برای نان و آب و غیره... از همانها هم غافل هستند و تشکر از خدا نمیکنند، ممکن است تشکر کنند، ولی از نعمت ولایت، خیلیها غافل میشوند و حواسشان نیست. ملایی: در حالی که بزرگترین نعمت هست. حجت الاسلام نظافت: فرمود: «أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ» (الکافی، ج 2، ص 72) به خدای متعال خوش گمان باش. یعنی وقتی در تنگنا قرار میگیری، خوش گمان باش، بگو: خدا دوستم دارد، خدا میخواهد مرا متوجه به خودش کند، خدا دارد مرا آزمایش میکند، در روایت داریم خداوند روز قیامت از فقراء عذرخواهی میکند، میگوید: من شما را تحقیر نکردم، آزمایش بود. «أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ الْفُقَرَاءُ» (مجموعة ورام، ج 2، ص 115) اولین کسانی که بهشت میروند فقراء هستند. فرمود: به خدا خوش گمان باش، کسی که به خدای متعال، خوش گمان باشد، خدا با گمان او، رفتار میکند «كَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّهِ» (الکافی، ج 8، ص 347) بدگمان نباشید که اوضاع بدتر میشود. بعد حضرت رضا (سلام الله علیه) فرمودند: «وَ مَنْ رَضِيَ بِالْقَلِيلِ مِنَ الرِّزْقِ» اگر کسی به روزی کم راضی باشد، خدا به عمل کم او، راضی میشود. البته اشتباه نشود، وقتی میگوییم به روزی کم راضی باشیم، مسئولین باید گشایش ایجاد کنند. به روزی کم راضی باشیم، معنایش این نیست که ما تدبیر اقتصاد نداشته باشیم. معنایش این نیس که ما تلاش نکنیم. هر پدری، باید به فکر توسعه برای عیالش باشد، هر نمایندۀ مجلسی، هر حاکمی نباید راضی به کم باشد، کم برای خودش راضی باشد، برای مردم تا جایی که میتواند گشایش ایجاد کند ولی هر کسی دلش چطوری باشد؟ در دلش نارضایتی باشد؟ نه، همه باید بگویند: خدایا ما راضی هستیم، از خدا گله نداریم. «اللَّهُمَ اجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ»! (بحار الأنوار، ج 99، ص 185. امام رضا (سلام الله علیه) در ادامه فرمودند: «مَنْ رَضِيَ بِالْيَسِيرِ مِنَ الْحَلَالِ» (الکافی، ج 2، ص 138) اگر کسی به کمی از حلال راضی باشد، «خَفَّتْ مَئُونَتُهُ» رنجهایش کم میشود «وَ نُعِّمَ أَهْلُهُ» یعنی از دور، زندگی ثروتمندان قشنگ است، بالأخره ثروت، دردسرهایی هم دارد، اگر کسی نعمت ولایت داشته باشد، روزیاش کم باشد، از نظر درونی، لذتهایی دارد که جبران کمبودهای مادی را میکند. همین که انسان دلش خوش است که امامی دارد و با آموزشهای آن امام، به نوعی زندگی میکند که لذتش، کمتر از آن ثروتمند نیست، بلکه بیشتر است، چرا؟ چون رضایت دارد. و امام رضا، مظهر رضای خداست و آموزگار رضایتمندی هست. رضایتمندی است که زندگی را گوارا و شیرین میکند. بعد هم فرمود: «بَصَّرَهُ اللَّهُ» خدا به او بصیرت میدهد، درد دنیا و دوای دردهای دنیا را؛ دنیا بیدرد نیست، دنیا بیغصه نیست، دنیا بیمشکل نیست زندگی کسانی که ثروتهای آنچنانی دارند، زندگیهای اشرفی دارند از دور قشنگ است. هر کسی دلش پر از غصههاست و فرمود: چنین فردی را خدا سالم از این دنیا میبرد، به سمت دار السلام! خیلی مهم است سالم مردن، سالم مردن، پاک مردن، از این دنیا سالم رفتن، که انسان موفق شود این روح سالم را برود که در دار السلام، آرام بگیرد از این روح بیقرار، از این دنیای بیقرار در قرارگاه بهشت برود قرار بگیرد. منظور اینکه میخواستم این روایت را بیاورم برای اینکه امام رضا (علیه السّلام) متوجه کردند به بزرگترین نعمت، که نعمت ولایت است. حالا وظیفۀ ما در برابر این نعمت چیست؟ اولاً شناخت، هر نعمتی را نشناسیم، نمیتوانیم شکر آن را به جا بیاوریم. فرمود: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» (اقبال الأعمال، ج 1، ص 460) هر کسی بمیرد، امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است. باز در نهج البلاغه داریم «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ» (نهج البلاغه، ص 212) وارد بهشت نمیشود، مگر کسی که اهلبیت را بشناسد، آنها هم بشناسند. یعنی آنها هم تأیید کنند که تو ما را شناختی. شناختی، نه شناخت شناسنامهای هست مثل روز تولد، بشناسد که باید از این آقا پیروی کند... ملایی: حق معرفته دیگر... حجت الاسلام نظافت: سبک زندگیاش را با او تنظیم کند، معنای شناخت این است. فرمود: «لَا يَدْخُلُ النَّارَ» چه کسی وارد جهنم میشود؟ کسی که اهلبیت را انکار کند و آنها هم انکارش کنند. پس شناخت، شناخت اسمی و رسمی مراد نیست، «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها» (نحل، آیۀ 83)، فرمود: بعضی میشناسند ولی انکار میکنند. یعنی شناختی این پیامبر است اما نپذیرفت، شناخت یعنی بشناسد و بپذیرد، ضد شناخت، انکار است، انکار نکند «وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ». گفتند: در دوران غیبت هم این دعا را زیاد بخوانید، «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ» (الکافی، ج 1، ص 337) خدایا مرا با حجتت آشنا کن، یعنی با امام آشنا کن، نشناسنم گمراه میشوم. حالا میخواهیم ولایت را بشناسیم، راه شناخت امیرالمؤمنین و أولاده المعصومین چیست؟ اولاً شناخت رسول خدا. خدا را کسی بشناسد، پیامبر را میشناسد؛ پیامبر را بشناسد، جانشینان را میشناسد. شناخت کلمات، یکی از راههای شناخت است نهج البلاغه را کسی بشناسد، امکان ندارد به غیر از علی، تن به کسی دهد غیر از امیرالمؤمنین. نمیشود! مگر میشود آدم دنبال غیر امیرالمؤمنین برود، دریای علم و معرفت، میشود شما دنبال کسی بروید که سواد کافی ندارد؟ نه، نمیشود. بعد یکی از راههای شناخت، شناخت کلمات شان هست، «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ» (نهج البلاغه، ص 497) شناخت دشمنان و خلق دشمنان. ضد امیرالمؤمنین را بشناسید، نفرت پیدا میکنید به سمت امیرالمؤمنین میآیید. شناخت سیرۀ امیرالمؤمنین، پر از جذبه هست. سخنان پیامبر در حق امیرالمؤمنین، راه شناخت هست. سخنان خود حضرت در حق خودشان. حالا قسمت اول برگردیم که چه؟ که فرمود: اگر پیامبر را نشناسم، جانشینشان را نمیشناسم. نسبت شناخت پیامبر با جانشین چیست؟ ببینید باید شؤون پیامبر را بشناسیم بعد ببینیم چه کسی مدعیست که میتواند خلأ پیامبر را پر کند؟ یعنی اصلاً ادعا دارد که ما دنبالش برویم یا نه؟ پیامبر چه کار میکنند؟ یکی یکی بشمارم. یک: «یُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» (آل عمران، آیۀ 48) پیامبر، معلم قرآن و معلم حکمت هستند، آیا کسی جز امیرالمؤمنین و اولادش، ادعا دارد که قرآن را تفسیر کند؟ معلم حکمت باشد؟ نیاز به تعلیم قرآن و تعلیم حکمت، که تمام نمیشود. یک کسی بعد از پیامبر، باید این کار را بکند. دوم: بحث تبیین قرآن، که شبیه به همان قبلی است، فرمود: «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ» (نحل، آیۀ 44) یعنی ای پیامبر، قرآن را نازل کردیم، تو باید تبیین کنی، آیات قرآن را توضیح بدهی. پیامبر نرسیدند، همۀ آیات قرآن را تبیین و تفسیر کنند. آیا نمیتوانیم بگوییم آن مسلمانهای صدر اسلام، خدا در اختیارشان پیامبر قرار داد، که قرآن را تفسیر کند، بقیه را خدا، برایشان ارزش قائل نشد. نعوذبالله! خدا برای همۀ آدمها ارزش قائل است. اگر در اختیار مسلمانها، پیامبر در صدر اسلام قرار داد، برای دورههای بعد، نفس پیامبر را، امام که جانشان است قرار داده. ملایی: در همان آیه هم ادامهاش فکر کنم همان است «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ» کلمۀ بعدی للناس است. حجت الاسلام نظافت: «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» همۀ مردم، حالا پیامبر نیستند، نفس پیامبر که امام باشد، این کار را میکند. پیامبر اهل تزکیه است، «يُزَكِّيهِمْ» تزکیه میکند، تربیت میکند، رشد میدهد آدمها را! بعد از پیامبر، مردم چه کار میکنند؟ پیامبر، طبیب دوار است، «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ» (اسراء، آیۀ 82) امیرالمؤمنین فرمود: پیامبر «طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ» (نهج البلاغه، ص 146) مرضهای روحی آدمها را درمان میکند، مرضهای اجتماع را. بعد از پیامبر، مسلمانها چه کار کنند؟ بگوییم: خدا مسلمانهای بعد را برایشان ارزش قائل نبود؟ پیامبر «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ» (آل عمران، آیۀ 164) آیات را به نوعی تلاوت میکند که به هدف میزند. یعنی با تلاوت، درمان میکند، با تلاوت مشکلگشایی میکند، چون هر آیه، یک موضعی دارد. شنیدید میگویند: آیات شأن نزول دارد؟ مثل هر دارویی که برای یک بیماری هست. آیا کسی مدعی هست جز ائمۀ معصومین، که من بلد هستم هر آیه را کجا تلاوت کنم؟ مخاطب را بشناسم، آیه را هم برای او تلاوت کنم که به آن آیه انرژی بگیرد و راه را پیدا کند؟ ملایی: کسی نمیتواند چنین ادعایی کند، غیر از... حجت الاسلام نظافت: قرآن میگوید: پیامبر، یکی از شؤونش، پاسخگویی به سؤالات بود. خیلی راحت سؤال میکردند «يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ» (بقره، آیۀ 215)، «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ» (سوره انفال، آیۀ 1)، «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ» (بقره، آیۀ 222). ملایی: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ» (بقره، آیۀ 189) حجت الاسلام نظافت: سؤالهای گوناگون میکردند و قرآن هم، تشویق به پرسیدن کرده. همین جا هم بگویم، خانوادههای عزیز، سؤال جوانانشان را سرکوب نکنند، بلد نیستند بگویند بیا برویم نزد یک کسی، این تشویق به پرسشگری کرده است. فرمود: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» (نحل، آیۀ 43) سؤال کنید، دین قوی میگوید: سؤال کنید! امام هم میگوید: سؤال کنید! در میان اصحاب، چه کسی جرأت کرد بگوید: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» (نهج البلاغه، آیۀ 280) هر چه میخواهید بپرسید، جز ولایت، جز امیرالمؤمنین، کسی جرأت نکرد. بعضی حتی سرکوب هم میکردند میگفتند: چرا سؤال میکنید؟ میگفتند: سؤال نکنید! پس ما دنبال کسی هستیم، امام و ولی آن کسی است که خلأ، پرسش و جواب پرسشها را هم پر کند. پیامبر پرسشگران را تشویق میکردند و جواب میدادند. خود قرآن میفرماید: در کنار کتاب آسمانی، یک مرد آسمانی همیشه بوده است. این جملهای که بعضی گفتند: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ» (الأمالی، النص، ص 36) قرآن بس است. خود قرآن میگوید: قرآن بس نیست! خود قرآن میگوید: اهل البیت لازم است. میگوید: از قرآن میخواهید سر در بیاورید؟ «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» (الواقعه، آیۀ 79) باید تطهیر شده باشند، تا بتوانند با روح قرآن و بطن قرآن، تماس برقرار کنند. از نظر قرآن، چه کسی مطهر است؟ چه کسی تطهیر شده است؟ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» (أحزاب، آیۀ 33) که این آیه، مربوط به ائمۀ معصومین هست. خانمهای پیامبر محترم هستند ولی مربوط به آنها نیست، چرا؟ چون خدا در قرآن از خانمهای پیامبر، گله میکند! گزارش میکند که بعضی از خانمهای پیامبر، اذیت کردند پیامبر را. اصلاً آنها را تهدید میکند، احترام خانمهای پیامبر سر جای خودش، ولی این آیه مربوط به اهل البیت (سلام الله علیهم الأجمعین) هست. «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ» (اسراء، آیۀ 9) قرآن هدایت میکند، فرمود: «إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (شوری، آیۀ 52) هدایت قرآن، به تنهایی کفایت نمیکند، ای پیامبر تو هدایت میکنی، بعد از پیامبر چه کسی هدایت میکند؟ ببینید در کنار کتاب آسمانی، آن مرد آسمانی هم هست. ما میخواهیم استغفار کنیم، چطوری استغفار کنیم که یقین کنیم، بخشیده میشویم؟ قرآن میگوید: پیش پیامبر بروید. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ» (نساء، آیۀ 64) نزد تو بیایند، استغفار کنند رسول هم برایشان استغفار کنند، حتماً حتماً خدا را توبهپذیر مییابند. مسلمانها پس پیش پیامبر بروند، بعد از پیامبر پیش چه کسی بروند استغفار کنند؟ نمیتوانیم بگوییم مسلمانهای صدر اسلام، خونشان رنگینتر بود، خدا آنها را بیشتر تحویل گرفت. نه! «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ» (اسراء، آیۀ 70) همۀ فرزندان آدم، محترم هستند. اگر جانشینی به عنوان ولی و امام و نفس پیامبر نباشد، به من بر میخورد. ملایی: که در عصر پیامبر نیستم. حجت الاسلام نظافت: که خدا برای من ارزش قائل نشد، ولی خدا این گونه نیست، خدا فیضش را از کسی محروم نمیکند. فرمود: «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (أحزاب، آیۀ 6) یعنی پیامبر یک شخصیتی بود که ولایت بالأولویه داشت. ما هر کدام، مان ولی خودمان هستیم، یعنی تسلط بر مالمان داریم، بر جانمان، مدیریت میکنیم زبانمان را. اگر پیامبر بگوید: عمرت را اینجا مصرف کن میگوییم: چشم! ملایی: چون اولاست... حجت الاسلام نظافت: چون اولاست، مثل پزشک، پزشک میگوید: اینطوری این دارو را بخور، میگوییم: چشم! ما نیاز به جانشینی داریم که ولایت بالأولویه داشته باشد و آن ائمۀ معصومین هستند. «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً» (نساء، آیۀ 65) قرار است در برابرش تسلیم محض باشیم، این هم باز در برابر أعم است. خلاصه همۀ انسانها، برای خدای متعال، احترام دارند همه ارزش دارند و اگر علی (علیه السّلام) که نفس پیامبر است و بقیۀ ائمۀ معصومین نباشند، باید بگوییم: بقیۀ نسلها تحقیر شدند و با آیۀ کرمنا، نمیسازند. خدا برای همه ارزش قائل است و نمیتوانیم بگوییم یک مدرسهای خدای متعال درست کرد، برای نسل اول، معلمهای خوب و فارغ التحصیلهای خوبی داشت، نسلهای بعد دیگر معلم نداشتند. این درست در نمیآید. فرمود: «وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ» (آل عمران، آیۀ 101) این هم از همان آیات هستند. خدای متعال میفرماید: بهانهای برای کفر نداریم، چطوری کفر میورزید؟ و حال آنکه آیات قرآن، بر شما تلاوت میشود و رسول هم، در بین شما هست. حالا پیامبر رفتند، پس ما حق داریم کافر باشیم؟ یعنی مسلمانهای بعد، حق کفر دارند؟ اگر به این آیه باشد و بگوییم دیگر جانشین از جنس پیامبر ندارد، حق کفر دارند. چون خدای متعال، دو چیز را مانع کفر میداند آیه را دوباره برایتان بخوانم. «كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ» میگوید: آیات تلاوت میشود و رسول هم هست، پس باید بگوییم: یکی از موانع کفر رفت و ما حق داریم. ولی شیعه جواب دارد، میگوید: نه، نفس پیامبر هست، شخصیتهایی هستند که نور واحد هستند، علم پیامبر به آنها منتقل شده، نورانیت پیامبر را هم دارند. ببینید دیگر جای عذر و بهانهای باقی نمیماند. پیامبر قرار است استغفار کند، یعنی استغفار ما که به تنهایی کفایت نمیکند، آیهاش را خواندیم. حالا چه کسی باید برای ما استغفار کند؟ آیا جانشینان پیامبر، مدعی این هستند که برای ما استغفار کنند؟ این ولی خداست که میگوید: خدا برایتان استغفار میکند. ما نیاز به استغفار ولی خدا و جانشین پیامبر داریم. بحث تطهیر، فرمود: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ» (توبه، آیۀ 103) ای پیامبر، صدقه بگیر، پاکشان کن. چه کسی باید باشد صدقه بگیرد، خمسمان را بدهیم، زکاتمان را بدهیم، به این وسیله ما را پاک کند، جان ما را از آلودگیهای شرک، از آلودگیهای گناهان، پاک کند. «وَ تُزَكِّيهِمْ» رشدشان بدهد «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» درود هم برایشان بفرست که اینها لذت میبرند و آرامش پیدا میکنند. حالا ممکن است یک کسی بگوید: این بحثها به چه درد میخورد؟ میگوییم: اتفاقاً بحثهای زندگی روزمرۀ ماست، بحث عقیدتی صرف نیست، چرا؟ چون سبک زندگی را از کی بگیریم؟ ملایی: اصلا زندگیمان چطوری باشد؟ حجت الاسلام نظافت: زندگیمان چطوری باشد که جهنمی نشویم؟ ملایی: چه کار میخواهیم بکنیم؟ حجت الاسلام نظافت: زندگیمان چطوری باشد که این دنیا، بهشت باشد! اولیاء خدا این گونه هستند، در سختترین شرایط، انگار در بهشت هستند، چون بلد هستند مقصد چیست و چگونه باید برخورد کنند، آرامش خاصی دارند. در متن بلاء سید الشهداء (سلام الله علیه) صورتشان گُل انداخته بود، یک نورانیت خاصی داشت، یک آرامش خاصی داشتند. ملایی: در آستانۀ معرکۀ جنگ، بزرگترین... حجت الاسلام نظافت: در وسط سختیها و مصیبتها، بهشت نقد دارند اولیاء خدا. همین دنیا، برایشان بهشت است آن بهشت ابد هم که سر جای خودش است. کما اینکه کسانی که از ولایت جدا میشوند و از اسلام جدا میشوند، دلشان پر از اضطراب است، جهنم نقد دارند و آن جهنم هم، در انتظار خواهد بود. بنابراین بحث مرجعیت علمی است، که سبک زندگی را و دستورات را، از چه کسی بگیریم. حالا غدیر، یعنی نشان دادن الگویی برای مدیریت و ولایت! مردم چقدر اشک ریختند برای شهید رئیسی؟ چون به اندازۀ خودش، شهید رئیس توانست تجلی ببخشید، مدیریت علوی را! که در آن کرامت هست. انقدر غصه میخورم که گاهی میبینم، در بعض از ادارات، تحقیر میکنند کارمندان را، شهید رئیسی کسی را تحقیر نمیکرد. از آن روستایی که در روستای دور افتاده است، به او احترام قائل بود. گوش شنوا داشت اینها را از امیرالمؤمنین یاد گرفته، ما وقتی غدیر را زنده میکنیم یعنی الآن مشکل کشور ما، مشکل مدیریت است! امیدواریم که انتخاب خوبی هم، مردم ما داشته باشند، یک کسی که بتواند یک نوع مدیریت علوی را، به اندازۀ وسعش پیاده کند. پس اینها حرفهای زندهای است حرفهای غدیر. عقاید خیلی مهم است، اگر کسی دنبال مستحبات برود، تلاوت قرآن، نمیدانم این پایههای عقیدتیاش، سست باشد از او نمیپذیرند. اول از ولایت سؤال میکنند و این بزرگترین نعمت است و باید پاسخگوی این نعمت باشیم. فرمود: «ثُمَ لَتُسْئَلُنَ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» (تکاثر، آیۀ 8) از نعمتها سؤال میشوید، بعد فرمود: منظور نعمت ولایت است. یعنی خدای متعال، از بقیۀ نعمتها سؤال نمیکند؟ چرا! از بقیۀ نعمتها هم سؤال میکند. ملایی: این نعمت أعظم است. حجت الاسلام نظافت: اگر کسی پاسخگوی نعمت ولایت بود، بقیۀ نعمتها را میتواند پاسخ بدهد، اگر کسی پاسخگوی نعمت ولایت نبود، نمیتواند بقیۀ نعمتها را پاسخ بدهد. چون ولی هست که به ما میگوید: با بقیۀ نعمتها چگونه برخورد کنیم و لذا هر کدام از ما، در این ایام، سهممان را نسبت به ولایت بپردازیم. حالا به هر اندازهای! عیدیای که میدهیم، شیرینیای که میدهیم و دلمان را متوجه به ولایت میکنیم و سعی میکنیم این فرهنگ را منتقل کنیم، گفتگوهای معرفتی که میکنیم، اینها بالأخره سبب میشود که ما إنشاءالله بتوانیم روز قیامت، سر بالا نگه داریم، بگوییم: ما هم این نعمت را شناختیم و هم پاسدار آن بودیم. ملایی: حاج آقا هر وقت، این کلمۀ عیدی دادن به مناسبت عید غدیر میآید در فرمایش شما، چه امروز و چه هفتههای گذشته، من یاد حاج آقای فرحزاد عزیز میافتم. که همین جا ذکر خیر کنیم، ایشان عاشق امیرالمؤمنین هستند، عاشق غدیر هستند و توصیهکننده به عیدی عید غدیر هستند. ذکر و خیر شد حالا... حجت الاسلام نظافت: خدا خیرتان دهد، ما پیشکسوتان را باید... ملایی: بله، برویم از حاج آقا عیدی هم بگیریم إنشاءالله. حجت الاسلام نظافت: إنشاءالله، إنشاءالله. ملایی: خیلی ممنونم حاج آقای حجت الاسلام نظافت. حجت الاسلام نظافت: برای ما هم نگه دارید. ملایی: خیلی ممنونم، برمیگردیم خدمتتان، سپاسگذارم. اوضاع و احوال شما بینندهها و شنوندهها هم چنان خوب باشد، کما اینکه اول برنامه، این دعا را برایتان کردم، با این توضیحات، با این هدیۀ معنوی ارزشمند حاج آقای حجت الاسلام نظافت و معرفتمان را نسبت به قصۀ ولایت، إنشاءالله لحظه به لحظه، بیشتر. برویم محضر قرآن کریم، آیاتش را از همین جا، صحبت از ولایت هست، تقدیم کنیم محضر امیرالمؤمنین، یعسوب الدین علی بن ابیطالب (علیه السّلام)، صفحۀ صد و چهار، سورۀ مبارکۀ نساء، آیات صد و شصت و سه و تا صد و هفتاد است. صفحه104 قرآن کریم اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل فرجهم، شیرینی تلاوت، شیرینی زمزمه شنیدن و یا نگاه به آیات نورانی قرآن کریم، نوش جانتان عزیزان همراه با برنامۀ سمت خدا، یک مقداری وقت داریم هم چنان، باز هم با حاج آقای حجت الاسلام نظافت باشیم و دقایق پایانی برنامه. حاج آقای نظافت... حجت الاسلام نظافت: بله، عرض میکردیم که در حقیقت الگوی مدیریتی ما، با زنده نگه داشتن غدیر، داریم زنده میکنیم، مشکل کشور ما، مدیریت است. هر توفیقی داشتیم به خاطر مدیریتهای خوب بوده، هر ناکامیای که داریم به خاطر مدیریتهای غلط بوده و این همه منابع، این همه امکانات، این همه ملت فداکار، این همه شهداء، پس مدیریت بسیار اهمیت دارد و مدل مدیریتی امیرالمؤمنین، مدیریت غدیری در حقیقت، یک مدلی است که ما به آن افتخار میکنیم، هم عالمانه هست و هم عاقلانه هست و هم در آن کرامت انسانها هست و هم «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» (فتح، آیۀ 29) به جا هست. هم «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» به جا هست و افتخار ما، محبان امیرالمؤمنین و شیعیان این است که الگوی مدیریتی داریم. در روایت داریم که میگوید: بر امام باقر (علیه السّلام) وارد شدیم، آقا گفتند: سفره بیاندازید، غذا خوردند، چه غذایی که از آن غذا، تا حالا گواراتر و خوشمزهتر نخورده بودند، غذا که تمام شد، گفتند: «يَا بَا خَالِدٍ كَيْفَ رَأَيْتَ طَعَامَنَا» (المحاسن، ج 2، ص 400) چطور غذایی بود؟ گفتم: آقا فدایت شوم، غذایی از این خوشمزهتر نخورده بودم، ولی یاد یک آیه افتادم، کدام آیه؟ خداوند متعال فرمود: «لَتُسْئَلُنَ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» (تکاثر، آیۀ 8) یعنی خلاصه خوشمزگیاش از بین رفت، اگر قرار است روز قیامت جواب بدهم، بگویند: روز قیامت این غذا را خوردی، چه کار کردی؟! امام فرمود: «إِنَّمَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَنْتُمْ عَلَيْهِ مِنَ الْحَقِ» (المحاسن، ج 2، ص 400) از شما سؤال میکنند در مورد نعمت ولایت، میگویند: با نعمت ولایت چه کار کردی؟ ملایی: به فکر آن باش! حجت الاسلام نظافت: غصۀ آن را نخور. روایتی داریم امام صادق (علیه السّلام) یکی از این علماء را که محروم بود از نعمت ولایت، آقا مهمانش کردند و بعد گفت: غذای خوشمزه و غیره، بعد گفتند: اگر یک کسی غذا بدهد و بعد بگوید: این را خوردی و آن را خوردی، چطور آدمی است؟ گفت: بخیل است. حضرت فرمودند: خدا کریم است روز قیامت از این نعمت، سؤال نمیکند از نعمت ولایت سؤال میکند. بنابراین حالا ما چه کار کنیم برای پاسخگویی با این نعمت؟ هم بشناسیم، هم قدر بدانیم، هم غدیر را زنده نگه داریم، به عنوان نماد! همۀ سال باید مراقب نعمت ولایت باشیم... ملایی: چاکر و مراقب باشیم، ولی دیگر در غدیر... حجت الاسلام نظافت: روز عید غدیر، که اطعامش خیلی مهم است، یعنی اقوام را دور هم جمع کنیم. بچهها شاد باشند، خاطرۀ خوبی داشته باشند. حالا اگر یک کسی، یک نفری نمیتواند چند نفر جمع شوند. معمولاً در هر قوم و خویشی، یک چند نفر، علمدار پیدا میشوند و همه هم مشارکت پیدا کنند. خدا دوست دارد که ما به بهانۀ امیرالمؤمنین، دید و بازدیدهایمان تازه بشود، کینههایمان از بین برود و ثوابی که اطعام روز غدیر دارد، از دست میدهیم، روزهای دیگر این ثواب را ندارد. هم اطعامش، هم صدقهاش و لازم نیست حتماً به فقیر بدهیم، به هر کسی از یک کنار بدهیم، به عشق امیرالمؤمنین، عشقبازی کنیم با مولای خودمان إنشاءالله. ملایی: و هم حتماً هم لازم نیست، یک سفرۀ پر و پیمان و چند صد نفری و هزار نفری، شده حتی به دو نفر، ما یک همسایه داریم یک زوج هستند... ملایی: بله، هر اندازه که میشود. حجت الاسلام نظافت: اگر اقوام دور هم... کسانی که خانههای بزرگ دارند، خانۀ بزرگ به چه درد میخورد؟ ملایی: بله، صد در صد، کسی که میتواند این گونه و ما که نمیتوانیم... حجت الاسلام نظافت: ممکن است بعضی بیرون بروند و یک جایی بروند، یک جای خنکتری، بالأخره یکسری باغی دارد، کفارۀ باغش را باید بدهد، باغ به چه درد میخورد؟ ملایی: خیلی هم عالی. حاج آقا میخواهیم محضر امیرالمؤمنین باشیم، برای پایانی برنامهمان، حسن ختام، ذکر و خیر حضرت مولا خواهد بود. به حق مولا دو سه تا دعا، خدا را قسم بدهیم. حجت الاسلام نظافت: خدایا به حق محمد و آل محمد، ما را عارف، آشنا و قدردان نعمت ولایت قرار بده. دشمنان نعمت ولایت، کفار و مستکبرین را، خوار و ذلیل بفرما. خدایا فرج مولایمان امام زمانمان را نزدیک بگردان. ملایی: الهی آمین، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجل فرجهم. الهی که ایوان با صفای نجف، به زودی زود، تماشایش و نشستن در آن و سلام دادن به مولا، نصیبتان! خداحافظ.