ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم و به نعستین انه خیر ناصر و معین. سلام به شما برادران خوبم، خواهران بزرگوارم، پدران عزیز، مادرهای گرامی، بینندهها بزرگوار و شنوندههای برنامه سمت خدا. امیدوارم حال شما خوب باشد.
حجت الاسلام حجت الاسلام بهشتی: سلام خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز. این روزهایی است که باید این دعا را بخوانیم. خدایا ما را از دریافتکنندگان جوایزت در روز عید سعید فطر قرار بفرما. انشاءالله. ماه رمضان، ماه قرآن بود. یک کتاب درجه یک، سعادتبخش، زندهکننده، شفا بخش. امیرالمؤمنین علی (ع) در حدیثی فرمود: خداوند آیات کتابش را به هفت شکل نازل فرمود. یعنی تنوع در شکل آیات هم خیلی مهم است. یک شکل آن این است: امرها. یعنی فرمان داده است. شکل دوم نهیها. ما را باز داشته است. شکل سوم تشویقها برای انگیزه دادن. شکل چهارم هشدارها برای باز داشتن. شکل پنجم که بیشتر آیات به این شکل قصهها. شکل ششم مثلها. شکل هفتم گفتگوها. در این برنامه من میخواهم چند تا از مثلها را گفتگو کنم. خدا حفظ کند مراجع معظم تقلید ما را، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در یک ماه رمضانی در حرم حضرت فاطمه معصومه (س) تمام ماه رمضان بحثشان این بود. مثالهای زیبای قرآن کریم. بعد هم به صورت کتاب درآمده است. آنهایی که علاقمند هستند به سایت ایشان مراجعه کنند قابل دسترسی هست. مثال. مثال چیست؟ من اینطوری تعریف میکنم. یک گزاره کوتاه شیرین قابل انتقال که زمینه را برای فکر کردن ما مهیا میکند. مطالب گاهی طولانی است اما مطلبهای کوتاه و شیرین همه برای هم نقل میکنند. استاد عزیز بنده حاج آقای قرائتی پژوهشهایی شده است، چرا مردم انقدر در این 40 سال علاقمند بودند؟ خیلی از مردم اظهار داشتند به خاطر تمثیلات آقای قرائتی. پس مثال یک گزاره شیرین کوتاه قابل انتقال برای چیست؟ «لعلکم یتفکرون» برای فکر کردن. «وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون» برای اینکه مردم بنشینند. این گزاره کوتاه است. حالا چند مثال در قرآن است. اختلاف هست که اصلاً مثال یعنی چه؟ حداقل دستکم شصت مثال هست. کتابهایی هم در این زمینه هست. چیزی که جالب است و به فصل بهار میخورد این است که بسیاری از مثالهای خدا در آن طبیعت مطرح است. یعنی مثلاً خداوند در قالب حیوانات مثل پشه یک مثال زده است. برای الاغ یک مثال زده است یا از کوه، از باران، از آب، از آسمان، با اینها. یعنی چیزهایی که همه آدمها، پیر و جوان و شهری و دهاتی و باسواد و بیسواد و خانم و آقا همه در معرض آن هستند. میتوانند، میفهمند، خوشمزه هم هست، میتوانند به تماشا بنشینند. شاید من این را گفت باشم. قبل از اینکه به این پنج مثال بپردازیم، خدمت حاج آقای قرائتی در خیابان ارم قم میرفتیم. به یک دیواری رسیدیم این حدیث نوشته شده بود. این قصه مال پنجاه سال پیش است. «قال علی (علیه السلام) المؤمن مرأة المؤمن» علی (ع) فرمود: مؤمن آینه مؤمن است. این یک مثال است، یک تشبیه است. ایشان به من گفتند میدانی اولین بار که من این حدیث را دیدم چکار کردم؟ گفتم نه. گفتند با دو رفتم خانه. به حاج خانم گفتم یک آینه بده. آینه را جلوی خودم گذاشتم و قلم و کاغذ دست گرفتم. نگاه کردم به آینه ببینم آینه چطور است که امیرالمؤمنین فرموده مؤمن هم باید همینطوری باشد. دیدم آینه عیبها را میگوید. نوشتم مؤمن باید انتقاد کند. دو، آینه مثل ذرهبین نیست که عیبها را بزرگ کند. به اندازه میگوید. مؤمن باید منصف باشد. آینه عیبها را روبهرو میگوید. مؤمن نباید غیبت کند. آینه را بزنی بشکانی، ریز ریز کنی، هر تکهای دوباره عیب را میگوید. مؤمن نباید بترسد. آینه بین آدمها فرق نمیگذارد. این سرهنگ است یا سرباز است. آیت الله است یا طلبه است. هر کسی برود. مؤمن هم نباید رودربایستی کند. تا 17 تا چیز را نوشتم. وقتی من این را از استاد خود شنیدم از آن به بعد به آیات و احادیثی که تمثیل و تشبیه، ایندفعه با دقت. یادم هست همان وقتها بچههای دانشآموز را به کوه میبردم. در یکی از این سفرها به این دانشآموزان گفتم تقریباً سه ساعت سفر ما طول میکشد. به این حدیث فکر کنید. المؤمن کالجبل. مؤمن مثل کوه است یعنی چه؟ در بازگشت از شما خواهم پرسید. حالا با این مقدمه میخواهم پنج تا مثالی که خدا، خدایی که ما را میشناسد، سلیقههای ما را میداند، سعادت ما را میخواهد، پنج مثالی که از طبیعت هم گرفته شده است.
ملایی: چقدر شیرین بود این المؤمن مرأة المؤمن.
حجت الاسلام حجت الاسلام بهشتی: من دوست داشتم 17 تا را بگویم. دیدم زمان به من اجازه نمیدهد. سوره رعد، آیه 17. مثال حق و باطل. «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» خداوند از آسمان آب را فرستاد. «فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ» ایندفعه در درهها و رودخانهها این آب به راه افتادند. «بِقَدَرِها» یک جوب کوچک بود آب آن کم بود، یک رودخانه بزرگ آب زیاد. «فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً» ایندفعه سیل به راه افتاد، روی سیل کفهایی توخالی، الآن که ما سیل را نگاه میکنیم، آن زیر آب است، سطح آن، آن کفهای توخالی هستند. «وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ» غیر از آب فلزات را هم وقتی میخواهند ذوب کنند تا ناخالصیهای آن کنار برود، روی آن کف میبندد. یعنی مثال را از آب روی ذوب فلزات بردند. الآن گاهی مثلاً مستندهایی از ذوب آهن اصفهان را نشان میدهد یا مس سرچشمه را نشان میدهد، روی آن کفها هست. برای چی فلزات را ذوب میکنند؟ «ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ» میخواهند زیورآلات درست کنند. «أَوْ مَتاعٍ» یا یک کالایی مثل شمشیر میخواهند از آن درست کنند. «زَبَدٌ مِثْلُهُ» اینها هم، فلزات هم مثل آب که کف داشت، کفی مثل آن. «كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» خداوند حالا حق و باطل را مثال میزند. چطور؟ «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً» کف روی آب بعد از اینکه این خروش رودخانه تمام شود به دشت برسد، آن کفها تمام میشود. چی میماند؟ آب میماند. آب که میماند حق است، کف باطل است. حالا ما باید قلم و کاغذ بیاوریم. همان کاری که آقای قرائتی کرد. قلم و کاغذ بیاوریم مثلاً ده تا نکته بنویسیم. کف چطوری؟ کف جلوهنمایی میکند. اصلاً دوربینها را وقتی به سمت رودخانه میگیریم فقط کف را نشان میدهد ولی ما نباید فریب بخوریم. باطل، اینهمه رسانه، اینهمه فیلمسازی، اینهمه خبر، چه بسا همه اینها دنبال این هستند که یک مطلب ناحقی را، باطلی را. باطل اینطور است. مدت زمانی که گذشت اینها تمام میشود حق خودش را نشان میدهد. «وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ» آنی که به درد مردم میخورد، «فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ» در زمین فرو میرود. «كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثال» اینطوری خدا مثال میزند. این مثال اول. از همین مثال میآموزیم که باطل مثل کف است. مثل کف است یعنی چه؟ یعنی رفتنی است. یعنی در سایه حق جلوه میکند. آن آب نباشد آن کف هم نیست. یعنی روی حق را میپوشاند. یعنی ما را در نگاه به اشتباه میاندازد. کف جلوه دارد ولی ارزش ندارد. کفها را میخواهیم قیمتگذاری کنیم. هیچی است. با آرام شدن محو میشود. بالانشین است، سر و صدا دارد اما توخالی است. اینها نکتههایی است که در آن کف هست. فیض الهی هم همینطور است. جاری است. از آسمان که میآید خالص است، بعد که به ما میرسد در گفتگوهای ما، در نوشتههای ما، یک افزودنیهایی ما به آن اضافه میکنیم. آنچه از جانب خدا است خالص است. آنهایی که اضافه میشود، بدعتها، انحرافها، از ما هست. مثال دوم. این هم خیلی قشنگ است. من دوست دارم بچهها این مثال را نقاشی کنند یا عزیزانی که انیمیشن میسازند از آن انیمیشن بسازند. میفرماید: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ» حکایت کسانی که دارایی خود را در راه خدا میدهند یک مثل است. «كَمَثَلِ حَبَّةٍ» مثل یک دانه هست که در زمین میکارند «أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ» هفت خوشه میروید. «في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» در هر خوشه صد دانه. «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ» خدا برای کسانی که میخواهد از این صد تا هم بیشتر، از این هفت تا هم بیشتر «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم» و خداوند گشایشدهنده دانا است. این مثال چقدر قشنگ است. من گاهی از روی شوخی در مسجد مثلاً صحبت میکنم، از مردم میپرسم پولهای خود را در چه بانکی میگذارید. بعضی از آنها گله میکنند چه پولی حاج آقا. پول کجا بود. همه را شب عید خرج کردیم و در فروردین باید قرض کنیم. میگویم جدی پولهای خود را کجا میگذارید؟ میگویند یک بانکی که سود بیشتری دارد. مثلاً همه پولهای خود را میرود از این بانکی که هجده و نیم، نوزده و نیم بوده است برمیدارد میگذارد یک بانکی که بیست درصد دارد. من این را میگویم. کمترین سود خدا 200 درصد است. چرا ما با خدا معامله نمیکنیم؟ این آیه که میفرماید 7000، 700 برابر یعنی 7000 درصد. کمترین سود او. چرا ما با خدا معامله نمیکنیم؟ به قول آن شاعر میگوید: صد بار بدی کردی و دیدی ثمرهاش را.