حجت الاسلام میرباقری: محضر همه مخاطبان ارجمند و گرامی عرض سلام و ادب دارم و شهادت وجود مقدس امیرالمؤمین (ارواحنا فداه) را تسلیت عرض میکنم و امیدوارم که به برکت و عنایت و لطف حضرت از همه ما دستگیر شود و جزء سابقونی باشیم که انشاءالله سبقت به سوی امیرالمؤمنین میگیریم و انشاءالله به شب قدر راه پیدا میکنیم. چون رسیدن به شب قدر یک سبقتی میخواهد. انشاءالله خدا روزی همه ما بکند.
ملایی: الهی آمین. در خدمت شما هستیم.
حجت الاسلام میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم. اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلا. اللهم صل علیه صلوة لا غایة لعددها و لا نهایة لمددها و لا نفاد لعمدها. اللهنا و حبلنا رأفته و رحمته و دعاءه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزاً عندک. در دو جلسه گذشته اجمالاً از مقام ولایت امری امیرالمؤمنین (ارواحنا فداه) گفتگو شد. البته این بحث مفصل در روایات هنوز در آیات قرآن ادامه دارد. از آیات قرآن شاید استفاده شود که آن ملک عظیمی که خدای متعال در اختیار امام قرار میدهد و امام آن ملک را به پا میکنند و به خصوص در عصر ظهور و رجعت محقق میشود در عالم، از فروع همین امر است. امام با این فرمان ملک عظیم به پا میکند و همین هم مبدأ حسادت و «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» حالا در سوره مبارکه نساء که آین آیه «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» آمده است، آیات قبل آن که بستر این آیه را توضیح میدهد همین است. بحث ملک عظیم است و حسادت است و خصوصیات این ملک عظیم که امانت الهی است و در آن امر به عدل میشود و حکم الهی اجرا میشود، خصوصیات آن ملک عظیم و این امر که خصوصیات عصر ظهور است، احتیاج به توضیح دارد که این صاحب الامر با این امر در عالم چه میکند. چطوری ظهور به پا میشود، چطوری رجعت به پا میشود. حتی چطوری قیامت به پا میشود. قیامت مگر غیر امر الهی است؟
ملایی: خیر، قطعاً همینطور است.
حجت الاسلام میرباقری: صاحب الامر است. عنایت میکنید؟ علی ای حال این یک نکته بود عرض کردیم. حالا اگر امروز خدای متعال توضیح بدهد، ادامه آن بحث، یکی دیگر از خصوصیات امیرالمؤمنین (ارواحنا فداه) و ائمه (علیهم السلام) را بحث میکنیم که در روایت ما مفصل بحث شده است. از جمله مرحوم کلینی یک بابی در کتاب کافی برای آن باز کردهاند که ائمه (ع) خلفاء الله هستند. بحث مقام خلافت الهی است که خدای متعال وقتی با ملائکه درمیان میگذارد «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة» آن طرح گسترده الهی که با خلیفه در عالم محقق میشود، اینها آن طرح را درست نمیبینند. یک گوشه آن را میبینند نمیتوانند نگاه کنند که همه این طرح چیست و چطوری میشود این شروع را در آن توجیه کرد. به خدای متعال عرضه میدارند: «أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماء» میگویم شاید مثلاً عاشورا را میدیدند، شاید مثلاً حتی این حد از فتنه را. در دستگاه شیطان است. شیاطین انس در واقع یعنی مستکبرین، بنیعباسها، دیگران، بنیامیه، قبل و بعد، اینها در عالم یک کاری کردند. اینها یک شروری به پا کردند. این را میدیدند. خدای متعال نمیفرماید اینطوری نیست. نه، خونریزیای نیست، فسادی نیست. نه، «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» شما طرح من را نمیدانید. شما اگر آن طرح را دیدید میفهمید که در آن طرح، این اختیاری هم که ما میدهیم، امکانی هم که میدهیم، امدادی هم که میکنیم حساب و کتاب دارد. بجا است، به اندازه است. درست است که او شیطنت میکند ولی امداد ما به حساب است. حالا مفصل در قرآن این بحث شده است. بعد از آیات آورد، خدای متعال میفرماید که «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِم» ما یک مهلتی به شما دادیم زدید و کشتید و غارت کردید خیال میکنید به نفع شما است. «إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا» جایی دارد در طرح ما این فرصت. بحث غلبه شما نیست. بحث این است که به آخر خط خود برسید. علی ای حال غرض من این است که ملائکه طرح عظیم الهی را نمیدیدند که بر مدار خلیفه خدا است. اگر میدیدند این اعتراض را نمیکردند. عنایت میفرمایید؟ آن خلافتی که خدای متعال در عالم قرار میدهد که با این خلافت طرح خدا متعال به نتیجه میرسد، این از شئون ائمه (ع) است. البته ظاهراً حضرت آدم هم خلیفه هستند. خلفای دیگری هم هست «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْض» اما خلافت مطلقه از آنِ امیرالمؤمنین است یعنی نبی اکرم. فرقی نمیکند. بعضیها خیال نکنند ما وقتی میگوییم حضرت امیر، میخواهیم نبی اکرم را در حاشیه ببریم. نه، محور ایشان هستند. لذا در روایت هست. این روایت حتماً مفصل است. مکرر ملاحظه کردید که در قیامت از باطن عرش الهی منادی ندی میدهد. «این خلیفة الله فی ارضه». خلیفه خدا در ارض که خلافت میکرده، بیاید در صحنه محشر، ادامه طرح خود را حالا اجرا کند. این طرح خلیفة الله، ادامه آن. این آن وقت معلوم میشود که ملائکه کجاها را نمیدیدند. جناب داوود برمیخیزند، خطاب میرسد که شما خلیفه هستید، قرآن هم تأیید میکند. «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْض» ولی اینجا مقصود شما نیستید، با دیگری کار دارید. دوباره از باطن عرش ندا میآید «أین خلیفة الله» حضرت امیر برمیخیزند و خطاب میشود هر کس که متمسک به ایشان بوده است، به حبل ایشان، به این رشته الهی متمسک بوده است، الآن هم بیاید متمسک شود، «یستضیع بنوره» از پرتوی نور امام استفاده کند و با امام در آن درجات برود. امیرالمؤمنین، همه مؤمنین اولین و آخرین امیر هستند. «یمیرهم العلم» رزقشان دست حضرت است. در آن صحنه سخت، همه را در درجات خودشان میبرند. آن وقت روایت داریم ادامه میدهد که حالا دیگران هم دنبال ائمه دیگر میرفتند، دنبال ائمه خودشان بروند که از صحنههای قیامت است. آن وقت خدای متعال میفرماید، حضرت فرمودند این آیه ناظر به آنجا است. «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعُوا» این ائمه از پیروان خود تبری میشدند. میگویند بیخود دنبال ما آمدی. کی گفته است؟ آن وقت طرح خلافت معلوم میشود که حالا دستگاههای شیطان و بنیعباس و...
ملایی: هر گوشه این طرح هر کسی چکار میکند.
حجت الاسلام میرباقری: معلوم میشود که سرنوشت اینها چه میشود. آنها این ادامه طرح را نمیبینند که خدای متعال چطوری با خلیفه کار را جلو میبرد و صف مؤمنین را به مقصد میرساند و صفها را جدا میکند. اینها دیده نمیشود. نمیبینند که عاشورا صحنه تمحیص است. مکرر گفتهام حضرت سحر عاشورا این آیه را میخواندند که بعد از داستان جنگ احد است. «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّب» خدای متعال خبیث و طیب را جدا میکند. سحر عاشورا حضرت میخواندند. سرباز دشمن هم که مراقب بود فهمید. گفت: بله، خدا فردا ما پاکها را میخواهد جدا کند. فهمید حضرت چه میگویند. درست است که در عاشورا خونریزی هست. الآن صحنه تمحیص است و لا که اینجاها را نمیدیدند. خود خداوند متعال میفرماید: «ِوَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ» غیب صحنه دست شما نیست. کما اینکه ما نمیبینیم. اگر میدیدند سجده بر آنها آسان میشد. نمیدیدند. علی ای حال غرض من این است. خدای متعال یک خلیفهای را روی زمین قرار داده است، در اصل داستان خلافت الهی است که امام خلیفة الله است. یک خلافتی است که ائمه دارد بعد یک استخلافی است در عصر ظهور که دیگر قدرت از دست همه گرفته میشود و آنچه در دست خوبان عالم بود به نحو کامل به امام میرسد و خلافت الهی در ارض به شکل صحیح به پا میشود. قبل از آن هم خلافت هست. حضرت امیر در دوران هدنه هم، خلیفه هم ائمه در دوران هدنه هم خلافت میکنند. در دوران غربت. وقتی تحققی کند. لذا از هر دوی آن در قرآن بحث شده است. هم در روایات ما از اصل خلافت صحبت شده است و هم از استخلاف. لذا مرحوم کلینی در این باب سه تا روایت بیشتر ندارند. یکی از آنها راجع به خلافت ائمه، خلفاء الله فی ارضه هستند. یکی راجع به استخلاف است. ذیل این آیه شریفه ولی «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْض»، «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُم»، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذين» این مال آخر الزمان است. این هم ائمه فرمودند: «قال هم الائمه (ع)». عنایت فرمودید؟ امام صادق فرمودند مقصود ائمه هستند. پس یک استخلاف است که در عصر ظهور و رجعت است، یک خلافت الهی است که امام خلیفه است. خب عمود این خلافت الهی چیست؟ چطور میشود امام خلیفة الله میشود؟ اما باید شئونی داشته باشد که خلیفة الله باشد. مرحوم کلینی با دقتنظر در این باب دو عنوان آوردند. میگویند ائمه خلفاء الله هستند و ابواب هستند. لذا دو روایت راجع به خلافت میآورند، یک روایت هم میآورند که ائمه ابواب الله هستند. با اینکه در یک روایت هم نیست. گویا از نظر ایشان خلافت الهی ریشهاش در باب الله بودن است. باب الله یعنی هم از آن طرف تمام خیراتی که از خدای متعال نازل میشود از دست امام است و هم از این طرف. تمام عبادالله وقتی میخواهند در عالم سیر کنند دست امام سیر میکنند. باب الله ایشان یک مفهوم وسیعی برای آن گرفتند، گفتند خلیفه آنی است که باب است. تا باب نباشی، باب الله نباشی، بابی که رحمت اللهی، خیر اللهی، علم اللهی جاری میشود و از این طرف تمام سیر ما از طریق این باب هست خلافتی محقق نمیشود. خدای متعال یک باب الله روی زمین قرار داده است. این باب الله خلیفة الله است. حالا این برداشت ایشان است ولی شاید بشود گفت که این خلافت الهی، البته پیداست که یک مقام غیبی دارد ولی عمده آن امر است، علم است. همانی که در روایت قبلی خواندیم. کسی که صاحب الامر است، قدرهم لذلک، آنها را خزنة لعلمه قرار داد. علم است و امر. لذا در سوره مبارکه بقره همه خدای متعال میفرماید که «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ» وقتی میخواهد به ملائکه احتجاج کند، یک جلوهای از خلافت را نشان بدهد، عنایت میفرمایید، تعلیم اسماء به حضرت آدم میشود. این علم یکی از شئون اصلی خلافت است گرچه باب الله هم درست است و امر. امام خلیفة الله است چون صاحب الامر است. آن امر الهی در دست او است، در عالم خلافت میکند. امر الهی را اجرا میکند. فرمان الهی که همه عالم با آن هدایت میشوند که خیلی هم تنزل آن در عوالم قواعد و سنن و حساب و کتاب دارد. شب قدری دارد، شب قدر مال این عالم است. عوالم بالاتری. اینها طریق خلافت امام (ع) است. شاید صحیفهای هم که دست امام هست که امام با آن صحیفه خلافت میکند، قرآن است. کتاب الهی را در عالم اجرا میکند. لذا فرمود: «یقاتل علی التأویل» خلافت است. علم الهی را، فرمان الهی را، بنابراین به نظر میآید که دو رکن اصلی خلافت علم است و امر. البته باب بودن و اینها هم هست.
ملایی: ولی آن چیزی که در این دو سه روزه حاج آقای حجت الاسلام میرباقری در این روایاتی که حضرتعالی از روز اول، دیروز و امروز فرمودید، قدر مشترک تمامی روایات این دو گزینه است. یعنی این دو گزاره است.
حجت الاسلام میرباقری: بله، امامت از ارکانش صاحب الامر بودن است. لذا در عالم ملک عظیم به پا میکند. این ملک عظیم هم در اختیار امام است. صاحب الامر است. نمیشود هم از امام این ملک عظیم را بگیری. ممکن است در یک مرحلهای اختیارات بندگان خدا اگر تسلیم میشد، آنها هم وارد ملک عظیم میشدند. نپذیرفتند، یک حجابی بر این ملک عظیم انداختند. این ملک عظیم رفت در حجاب، یک دارالفاسقینی به پا شد. بعد که بساط دارالفاسقین جمع میشود، دوباره ملک عظیم ظاهر میشود. یعنی باز هم ملک عظیم بوده است. آن امر دست خدا است. دستگاه شیطان هم تحت این امر هستند. آن ملک عظیم است، دستگاه شیطان که خارج نیست ولی به ظاهر اینها حجاب میشوند، اما در غربت قرار میگیرد و کأنه کار از دست امام بیرون میآید ولی اینطوری نیست. «أَمْ حَسِبَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُون» در سوره مبارکه عنکبوت وقتی داستان اطلاعات دوران امیرالمؤمنین را نقل میکند، میگوید یک عدهای غلبه پیدا میکنند. اینهایی که بدی میکنند، خیال نکنند سبقت بر امر خدا گرفتهاند. کار از دست خدا و امیرالمؤمنین بیرون نمیرود. علی ای حال مدار خلافة هم به نظرم خلیفة الله همان صاحب الامر است، همان صاحب العلم است و البته باب الله و بقیه شئونی که خدای متعال وقتی میخواهد خلیفه خلق کند تصویر میکند صوّرَ، روایت آن را خواندیم. پس بنابراین این خلافت یک ظاهری دارد و یک باطنی. یک روایتی، امام اصلاً میدانید غیر از این جنبه ظاهریای که در عالم دارد، یک جنبه ملکوتی دارد. آدم او را باید بشناسد تا امامشناس شود. یک حدیثی امیرالمؤمنین دارند: « لا يستكمل المؤمن الإيمان حتّى يعرفني كنه معرفتي بالنورانيّة» البته این رزق همه نیست. «و إذا عرفني بذلك فهو مؤمن، امتحن اللّه قلبه للإيمان، و شرح صدره للإسلام، و صار عارفا بدينه مستبصرا» این از وادی اطلاعات سنگین میگذرد.
ملایی: کار هر کسی نیست.
حجت الاسلام میرباقری: بله، همانی که امر ناس (18:10 نامفهوم) یک پیغمبری پیدا شود، نبی مرسلی، ملک مقربی، عبد ممتحنی ولی اصل آن آدم به آنجا باید برسد. مقام خلافت آن است که در عالم ارض هم نازل شده است. لباس بشر را هم پوشیده است. همین بشر خلیفه است. فرق آن این است: بشر خلیفة. «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ» چطور بشرها با هم یک تفاوتهایی دارند؟ من بشر صاحب الوحی هستم. عنایت میکنید؟ صاحب الامر است، خلیفه است. این آقایی که در قالب بشر است، یک جنبه باطنی دارد و یک جنبه ظاهری. این دو جنبه را باید شناخت. اگر بشر نمیشد ارتباط ما با او قطع میشد. اگر اتصال با خدا نداشت مثل خود ما میشد. مرحوم کلینی در اولین روایتی که در کتاب حجت دارد به عنوان اضطرار به حجت و رسول و امام ذکر میکند همین است. میگوید: عبارات که با خدا مباشرت ندارند. «لا یباشرهم و لا یباشروا»، «لا یلامسون و لا یلامسوا» ما که مباشرت و ملاسمتی نداریم. باید یک واسطهای باشد. پس آن واسطه باید یک مباشرتی داشته باشد. آن جنبه ارتباط، جنبه غیبی امام است. این جنبهای که اینجا است جنبه ظاهری آن است. و وقتی این جنبه ظاهری امام پیدا میکند، خیلی عجیب است. یک روایت را بخوانم دیگر چون به نظرم وقت ما اجازه نمیدهد. یک تکه از روایت. یک تکه از حدیث نورانیت را من بخوانم. حضرت امیر در این حدیث نورانیت برای سلب و مقامات خودشان بیان کردند. روایت عجیبی است. یعنی مضامین آن خیلی بلند است. مؤید به روایات دیگر است. آخر کار فرمودند همه اینهایی که گفتم، از همه اینها بالاتر، «لقد اعطانا الله ربنا» خدا به ما داده است. رب ما خدا است. «ما هو اجل و اعظم و اعلی و اکبر من هذا کله» خیلی قبلیهای آن با عظمت است. لابد از همه آنها باعظمت چیست؟ فرمود: به حضرت عرض کردم چیست، حضرت توضیح دادند. فرمودند خدای متعال به ما اسم اعظمی داده است. این چه علمی است که خدا داده است. که «لو شئنا خرقنا السماوات و الأرض و الجنّة و النار» پرده جهنم و بهشت کنار میرود، پرده آسمان و زمین با این علم کنار میرود، حاضر میشویم، تصرف میکنیم و نعرج به الی السماء. با این علم عروج به سماوات است، هبوط در عرض است، تمام عوالم تحت اشراف است. با این اسم اعظم کائنات تحت اشراف است. و بعد از تحت، «و نغرّب و نشرّق، و ننتهي به إلى العرش فنجلس عليه بين يدي اللّه عز و جل» تا مقام عرض با این اسم اعظم هستیم در معرض خدا. پس هم در محضر خدا هستند. اینکه عرض کردم امام رضا جنبه دارد. از محضر خدا در عوالم حضور پیدا میکنند، نشرّق، نغرب، نه ارض الی السماء نهبط الی الارض. جنة، همه عالم با این اسم تحت اختیار امام است. این قید امام است. و باز لطیفتر آن هم این است که تمام مخلوقات هم به خاطر این اسم تحت فرمان هستند. «فيعطينا كلّ شيء حتّى السماوات و الأرضين و الشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدوابّ و البحار و الجنّة و النار»
ملایی: هر چه هست و نیست تحت فرمان اسم اعظم است.
حجت الاسلام میرباقری: تحت فرمان این اسم اعظم است. کسی که نمیتواند بگوید علم الهی نافذ در عالم نیست. این علم نافظ در اختیار امام است. فرمود: 73 حرف است، جزء یکی مستأصل است، 72 تای آن در اختیار امام است. حالا آن اسم اعظم کلی در روایات توضیح دارد که این چیست ولی اجمال آن این است که حضرت گفتند. خدای متعال یک اسم اعظمی به ما داده است، در محضر خدا هستیم، در عرش هستیم و در فرش. لذا اگر در روایتی هو الاول و الآخر والظاهر والباطن که پیداست که خدای متعال را دارد توصیف میکند. تطبیق به حضرت امیر شده است، معنای آن همین است. معنای آن با این عنایتی که خدا به حضرت کرده است، ظاهر و باطن عالم تحت اشراف امام است، اول و آخر عالم تحت اشراف امام است. امام اگر اول و آخر عالم، ظاهر و باطن نباشد که امام عالم نیست. اسم آن را امام میگذارید؟
ملایی: امام باید شأنیتی داشته باشد که هم از جنس ما است و هم مباشرتی با خدا دارد.
حجت الاسلام میرباقری: هم مباشرتی با ما دارد. لذا غیبی دارد و شهودی. آن غیب امام اگر انسان پردهها نرود کنار ببیند امامشناس نمیشود. شهود امام را همه میدیدند. یک جمله دیگر هم بگویم. این جمله، بعد حضرت فرمودند با همه اینهایی که خدا به ما داده است؛ «مع هذا كلّه نأكل و نشرب و نمشي في الأسواق» ما اگر یک نماز شب بخوانیم و حال ما خوش شود، دیگر با چی هم پیاله نمیزنیم. دیگر حاضر نیستیم به کسی سلام کنیم. یک ماه رمضان با خدا خوش گذرانده باشیم و خلوت کرده باشیم. این آقا معراج میرود وقتی برمیگردد کوبه در هنوز تکان میخورد. «نأکل و نشرب و نمشی» با ما مینشیند، در بازار ما میآید. حتی کار به جایی میرسد که میشود حضرت را خانهنشین کنیم. خدا را میشود خانهنشین کنی؟ این مال همین است که این امامی که صاحب این اسم اعظم است، من میگویم این مهمش این است: این امامی که صاحب اسم اعظم است، در عرض است، در فرش یک جوری راه میرود که میشود او را خانهنشین کنید. میشود به فرق او ضربت بزنی. میشود او را متهم کنی. میشود بر علیه او غوغا به پا کنی، صفین درست کنی. درست است؟ جمله عمدهاش ابن است. همه را برای این خواندم: این امام «و نعمل هذه الأشياء بأمر ربّنا» هم وقتی در عشر هستیم به امر رب هستیم، تدبیر عالم میکنیم، هم وقتی میآییم اینجا خانهنشین مینشینیم دست ما را میبندند، میکشند میبرند. این امام است. بعد لطیفهاش این است «و نحن عباد اللّه المكرمون الذين لا يسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون» امام اینطوری است. این صاحب الامر یعنی این. این امر است. با این امر در عرش هم هست، با این امر در گودی قتلهگاه هم هست.
ملایی: در سجده، در مسجد، شب نوزده سحر ماه رمضان میشود فرق آن را فهمید.
حجت الاسلام میرباقری: این همان اطاعت الامر است. این چه موجودی است که جبرئیل و میکائیل حضرت ضربه خوردند، در شب قدر بر خود حضرت نازل میشوند. این چه موجودی است که حاضر میشود برود در محراب ضربت بخورد. این چه موجودی است که همه عالم در فرمان او است. آن طنابی که به دست حضرت میبندند در فرمان حضرت است. درست است؟
ملایی: بله. از مجرای فرمان حضرت همین اتفاقات دارد اتفاق میافتد.
حجت الاسلام میرباقری: عرض کردم اسم اعظمی که عرش و فرش تحت فرمان محضر خدا و حضور در عوالم، همه عوالم تحت فرمان هستند ولی میآییم روی زمین با شما مینشینیم میخوریم، میآشامیم، عجیبتر از اینکه میشود با او دعوا کنی، میشود او را متهم کنی، میشود او را در گودی قتلهگاه ببری، میشود دست او را ببندی، میشود مثل امام سجاد او را اسیر کنی. این عبد است. این امر اگر میآمدند محضر ائمه اسم اعظم میخواستند. اسم اعظم جزئی را کلی کردند. التماس کرد. حضرت گفت برو دم دروازه شهر بایست بیا به من گزارش بده. آمد گفت چی دیدی؟ گفت رفتم دیدم یک پل باریکی بود، یک پیرمرد خارکنی خار کنده بود روی دوش خود داشت میآمد. هیزم جمع کرده بود. یک جوان مغرور مست سوار اسب تازیانه خود را کشید، این را زد و عقب راند و زمین خورد و بارش ریخت و مغرور رفت. به حضرت گفتند خب اگر اسم اعظم داشتی چکار میکردی؟ گفت ادبش میکردم. حضرت فرمود آن پیرمرد از رفقای ما است. به او یک چیزهایی دادیم. خودش میتواند از این کارها بکند. آن که مال بازی نیست. این مال بندگی است. عنایت میکنید؟ خلافت مال یک چنین کسی است. این آدم را خلیفه میکند. شیطان میگفت من را خلیفه کن. دعوای او با خدا سر... تو میتوانی خلیفه شوی؟ یک دقیقه به تو گفتم پشت سر این آقا راه برو، داری کائنات را به هم میریزی. گفتی نمیگذارم یک آدم بهشت برود. همه را جهنمی میکنم. این آقاست که میتواند. امر الهی دست او، اسم اعظمی که فرمود: عرش و فرش تحت فرمان او است، محضر خدا، حضور در سماوات، عرش، بهشت، جهنم،شرق و غرب عالم، همه تحت فرمان هستند، هم حاضر و هم صاحب الامر است. در عین حال با ما مینشیند. «نأكل و نشرب و نمشي في الأسواق» عرض کردم همه آن همین است. «و نعمل هذه الأشياء بأمر ربّنا» صاحب الامر یعنی این. یعنی آنجایی که در عرش دخالت میکند، شب قدر صف ملائکه را تنظیم میکند. آنجایی که میرود در محراب امر است.
ملایی: آنجایی که دست او را میبندند امر است. آنجایی که در گودی قتلهگاه است امر است.
حجت الاسلام میرباقری: این میشود. این میشود خلیفه. خلیفه یعنی این. یعنی امر دست او است. امر خدا را همیشه بر امر خودش مقدم میداند. به حضرت گفت آقا شما، یک کار... این را هم عرض کنم. روایت آن هم متعدد و مختلف است. حضرت یک تصرفی کردند بعضیها را دیدند. گفتند که آقا با این وضع شما چطور بساط معاویه را جمع نمیکنید؟ عبارات مختلف است. حضرت فرمود من بخواهم میتوانم همینجا او را از تخت پایین بیاورم. دستم برود بالا دولتشان جمع میشود. ولی ما خزان خدا هستیم. همین که عرض کردم. خُزَّانٌ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ. نه اینکه طلا و نقرهها دست ما است. اینها هم هست ولی این مقصود نیست. «بَلْ عَلَى أَسْرَارِ تَدْبِيرِ اللَّه» در یک روایتی در همین کافی دارد علی علمه. هزینه دارد. ما میدانیم اسرار عالم چیست. چرا باید دولت بنیامیه هزار ماه سر کار باشد. لذا پای آن میایستیم. بعد فرمودند: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون» حتی بیوقت دعا نمیکنیم. زبان باز نمیکنیم. تصرف. این میشود خلیفة الله. اصل مقام خلافت مقام صاحب الامری و شئون آن هست. این «عباد مکرمون» صاحب الامر است. برای من این جملهاش خیلی عجیب است. همه اینها نه، «من لهذه الاشیاء بامر ربنا» همه کارهای ما، چه تنظیم عالم ملکوت و چه دست بسته شدن در عالم ملک. این دو کنار هم امام را معنی میکند.
ملایی: با این حال خوب و با این بحث جذاب حاج آقای حجت الاسلام میرباقری انشاءالله این روزهای باقیمانده و این شبهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با فهم و معرفت بهتر سپری کنیم. حاج آقا خیلی متشکرم.
صفحه 25 قرآن کریم
آیات 164 تا 169 سوره مبارکه بقره. ثواب آن را هم تقدیم کنیم محضر مولایمان، آقایمان امیرالمؤمنین علی (ع).