حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله. انشاءالله خدای سبحان از همه ما قبول بکند و در این عبادات بیروح ما انشاءالله خدا خودش روح بدمد و اینها را زنده کند و از این بیحالی و بیانگیزهای انشاءالله ما را پر انگیره و باحال قرار بدهد. ملایی: انشاءالله. خیلی ممنون هستم از اینکه تشریف آوردید و دوباره ما عیدی میخواهیم. هدیه میخواهیم. هدیه در ماه نزول قرآن، ماه رمضان. حجت الاسلام عابدینی: انشاءالله در محضر قرآن هستیم. بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلا. انشاءالله همه ما از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت انشاءالله باشیم. بحثی که انشاءالله این دقایق در خدمت دوستان هستیم تا اینکه باز انس بیشتری با قرآن پیدا کنیم، در قرآن کریم خیلی از آیات آمده است که گاهی میفرماید که خدای سبحان مثلاً یزل الله من یشاء. خدا عدهای را ازلال میکند. یا الله یستهز بهم. خدا عدهای را تمسخر میکند. یا در حقیقت «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرين» یا کید خدای سبحان در حقیقت در مقابل کید مکاران قرار دارد همچنین آیات متعددی که اینها نشان میدهد از جانب خدا یک گزندی به دیگران میرسد، فشاری بر دیگران وارد میشود. چطوری میشود اینها را توجیه کرد؟ این یک شبههای است که آیات مختلفی ممکن است که بعضی به آنها استشهاد کنند بر اینکه شبههای را بخواهد القا کند. بحثی که انشاءالله میخواهیم داشته باشیم یک بحث خیلی توحیدی مصداقی است که در مقابل این بحث است. ببینید حقیقت خدای سبحان یک حقیقت وجودی است که اطلاقی است که خیر مطلق است. اصلاً در وجود خدای سبحان شر راه ندارد. از جانب خدای سبحان چون این وجود خیر محض است، شر نشأت نمیگیرد. سرچشمه شر از آنجا نیست. لذا تعبیری که در دعاها هم وارد شده است خیرک الینا ناظر و شرنا الیک ساعد» شر ما به سوی تو از جانب ما بالا میآید اما از جانب تو خیر است که نازل میشود. یک نگاه دقیقی اگر به این مسئله داشته باشیم، حتی در آیاتی که مثلاً در محضر آن الآن هستیم مثلاً آیات 178 سوره آل عمران که میفرماید: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا: أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» ما به اینها مهلت میدهیم اما این مهلت برای اینها خوب و خیر نیست. «إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ» این نوع نگاهی که، انشاءالله باید آن را خیلی زیبا تعبیر کنیم و علقه ما در نتیجهاش این باشد: علاقه ما به خدای سبحان با این نگاه خیلی روزافزون شود. شیفتهتر شویم. وقتی که میفرماید که ما مهلت میدهیم اما این مهلت به نفع اینها نیست. یعنی چه؟ ببینید گاهی یک معدهای وقتی که مسموم میشود، این معده مسموم، هر چه که غذا به او داده شود، بهترین غذاها در آن حالتی که مسموم شده است داده شود، چون معده مسموم شده است، غذا تبدیل به سم میشود و دوباره این معده کشش ندارد. آیا این اشکال غذا است یا اشکال معده است. اشکال غذا نیست چون این غذا طاهر است، طیب است، غذا مطبوع است، مناسب معده سالم است. اما معده وقتی خراب شد، هر غذای سالمی در این معده تبدیل به سم میشود. ظرف و معده. تعبیر معده را من عمداً به کار میبرم که آن هاضمه است و هر واردی وقتی بر این هاضمه وارد میشود، مطابق این هاضمه رنگ و بو میگیرد. رنگ پیدا میکند. با این نگاه ما یک فطرت در وجود خود داریم که خدای سبحان مطابق این فطرت، آنچه که عالم را خلق کرده در نظام وجودش که عالم تکوین است و در نظام شریعت خود که ادیان الهی است کاملاً با این معده که فطرت است که در وجود همه است سازگار است. لذا این غذای عالم غذای کتابهای آسمانی و دعوتهای انبیاء با معده انسانی سازگار است و مطبوع است اما اگر کسی این معده را ضایع کرد، در مقابل آن چیزی که بود قرار داد چون شیطان هم وسوسه دارد و تزئین دارد. یعنی زینت میدهد، بد را خوب نشان میدهد. این تسویل شیطان است. تسویل یعنی بد را خوب نشان دادن، زینت دادن. و بعد انسان به جایی میرسد اول با تسویل گول میخورد ولی کمکم به جایی میرسد که نفس انسان امارة بالسوء میشود. میداند بد است اما بدی را طالب میشود. یعنی هی آن فطرتی که به دنبال خوبی بود و با خوبیها تناسب داشت هی رو به ضعف میرود، هی رو به تاریکی میرود. از بین نمیرود اما دائماً این معده فطرت ما دارد آلوده میشود. تعبیری که امام رحمة الله علیه دارند تعبیر زیبایی است. امام خمینی فرمودند که ما یک فطرت مخموره داریم که آن فطرت خمیرهای است که خدا خلق کرده است و یک فطرت محجوبه داریم یعنی آن فطرتی که در اثر معصیتها، اعوجاجها و غفلتها از مسیر اصلی آن خارج شده است. آن فطرت معوجه یا معجوبه تنظیم نیست، میزان نیست. درست نشان نمیدهد. خوبی و بدی را دیگر کاملاً شفاف نشان نمیدهد اما کی این کار را کرده است؟ انسان به دست خودش. به به اصطلاح حرکت خودش، با کسب خودش. والّا از ابتدا تعبیری که در روایت است این است: «کل مولود یولد علی الفطره» که آن فطرت وجودی که همان فطرت مخمور است و همان فطرت الهی است و همان فطرت خوب طلب است بر این خلق شده است. اما «فابقاه یهودانه او ینصرانه» اگر انحرافی ایجاد میشود، در تعالیمی است که بعد از این، این پیدا میکند و کسبی است که پیدا میکند. اختیار خودش دخیلی است در اینکه به این سمت حرکت بکند. اگر که ما نگاهمان این باشد که کسی که آن غذای مطبوع الهی را تبدیل به سم میکند باید معده او مسموم شده باشد. حالا ببینید معصیت مرتبهای از مسموم کردن معده است و کفر و نگاه اعتقادی غلط، مرتبه بالاتری از مسمومیت معده است که هر کدام از اینها هم آثاری ایجاد میکند. لذا وقتی خدای سبحان میفرماید که «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرين» خدا اهل مکر نیست. خدا اهل کید نیست اما آن حقیقت وجودی خوبی وقتی درون یک مکار میآید، رنگ مکر به خودش میگیرد. اما این فکر میکند که دارد به خدا و اهل ایمان مکر میزند ولی چون درون خودش این مکر دارد علیه خودش به کار گرفته میشود. لذا میتوانیم بگوییم خدا مکث کرد. جزائاً میتوانیم بگوییم نه خدا این را مکث کرده باشد. جزاء یعنی چه؟ یعنی خدای سبحان به این اختیار داد که اگر تو معدهات را مسموم کردی غذای سالم در معده تو تبدیل به سم میشود. حالا با این نگاه اختیار این است. اگر گفتید معده این را خدا مسموم کرده است یا غذای مسموم را به او داده است، این اصلش غلط نیست اما صحیح این، این است که بگوییم خدای سبحان به او غذای مطبوع داده است اما در معده مسموم این تبدیل به سم شده است. پس این الآن یک امر وجودی هست. به خدا هم به همین نسبت نسبت دارد. در قرآن میفرماید: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه» آنچه که حسنه است به خدا منصوب است. «وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك» این به خودت منصوب است. یعنی کی این کار را کرده است؟ خودمان این کار را کردیم. حالا با اختیار و کسبمان. آن وقت سیئه و حسنه چیست؟ یک موقع ذهن ما نرود «وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك» یعنی هر حادثهای. نه، سئیه حادثه نیست. حادثه اعم از حسنه و سیئه است. مگر برای امام حسین (ع) حادثه کربلا و آن ابتلائات کربلا یک ابتلای سنگینی که آن در حقیقت عظیم و رزیتی نبود؟ بالاترین مصیبت مگر نبود؟ اما این سیئه نیست. سیئه غیر از مصیت است، غیر از حادثه است. لذا حادثه میتواند حسنه باشد، میتواند سیئه باشد. آن وقت حادثه وقتی میآید در یک وجودی، مثل اوامر الهی که میآید، بستگی دارد حال این وجود چگونه باشد. اگر رنگ خدا داشته باشد، حادثه در هر وجودی که رنگ خدا دارد تبدیل به حسنه میشود. ملایی: میشود ما رأیت الا جمیلا. حجت الاسلام عابدینی: اصلاً حسنه است و اصلاً کمال میشود. امام حسین (ع) وجود مبارکش با آن جریاناتی که پیش آمد نجات همه امت را، سبب نجات شد. توسل به او، ارتباط با او دلها را به سمت خدا روانه میکند. اشک بر او انسان را بر معاصی مبغض و دشمن میکند چون بر یک طاهری در حقیقت وقتی میگرید و طهارت را میبیند آن موقع از بدی بدش میآید. ببینید چقدر هدایتگر میشود. اما همان حادثه کربلا، همان واقعه دو طرف داشت. یک طرف آن امام حسین و اصحابش بودند که برای اینها حسنه بود. یک طرف دیگر همان حادثه، جریان کسانی بودند که مقابل بودند. همان حادثه برای آنها سیئه شد. یعنی ببینید یک واقعه، دو نفر وقتی در معرض یک باران قرار میگیرند که « أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها» هر ظرفی، هر بیابانی و صحرایی وادی به اندازه خودش میگیرد. حالا اگر یک وادیای، معده این مسموم بود. وقتی این باران میآید، همین باران طیب طاهر تبدیل به یک شیء عفن میشود. یک چیز متعفن میشود. بوی بد پیدا میکند چون این متعفن بود. این معده متعفن بود، این ظرف متعفن بود. ببینید از جانب خدا آنچه که نازل میشود خیر است. هیچ سختیای، بدیای، ناراحتی، شر، مکر، کید، هیچکدام از اینها از جانب خدا راه ندارد، انتصاب به خدا ندارد. تمام اینها در معده افرادی که در معرض این قرار میگیرند، این تبدیل و تبدّلها صورت میگیرد. بله، ممکن است معدهای «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئا» هم عمل صالح دارد و هم عمل سیئه دارد. گاهی یک واردی بر او وارد میشود، غذای مطبوعی، میبیند که این وارد با آن رنگ سیّه این تناسب پیدا میکند یعنی او را به آن سمت میکشاند. گاهی در حقیقت یک واردی وارد میشود، آن ظرف حسنات او را جذب میکنند و به آن رنگ حسنه میدهند که دائماً در تلاطم بین این دو رنگ وجودی، این انسانی که این حال را دارد دائم سرگردان است. اما اگر انسانی طاهر بود، اگر زمینی طاهر بود، هر بارانی که کم یا زیاد بر این واردی ببارد، برای او نافع است و تبدیل به آن طیب و طهارت میشود. چقدر زیبا است که در این آیه میفرماید: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِم» ما مهلت را میدهیم. اصل مهلت دادن خوب است یا بد است؟ طول عمر خوب است یا بد است؟ معلوم است که طول عمر مطلوب است. یعنی طول عمر فی نفسه یک امر مطلوبی است. هیچ کسی نیست که بگوید من طول عمر نمیخواهم. لذا مذموم است کسی تقاضای مرگ بکند. گفتهاند شما در حقیقت عمر بخواهید. لذا میگویند اگر کسی صله رحم کرد، زیادة فی العمر. این زیادی عمر ایجاد میکند. چون یک امر خیری است و خوبی است، دنبال آن یک نتیجه خوبی را به دنبال میآورد. اگر خدای سبحان آنچه که میدهد چیست؟ آن ابلاغ و طول عمر است. اما طول عمر برای یک کسی که تعبیر قرآن این است که کسی که اهل کفر است، الذین کفروا. الذین کفروا یعنی کفر در وجود اینها تثبیت شده است. الذین به عنوان این صله که آمده است این یعنی کفر در وجود اینها تثبیت شده است که جمله وقتی با این بیان میشود که یک بیانی دارد در جای خودش، تثبیت کفر است. کسی که کفر در وجود او تثبیت شده است، معدهاش، معده مریض است. آن هم نه مریض به اصطلاح عمل ناصالح. گاهی معده مریض است از عمل ناصالح که میشود فاسق. ولی گاهی معده مریض است از اعتقاد غلط که این کفر میشود. ببینید تفاوت فاسق با کافر این است که فسق عمل غلط است اما کفر اعتقاد غلط است. وقتی اعتقاد غلط شد عمل به طریق اولی غلط میشود. دیگر اینجا عملی پسندیده نمیشود. اما اگر کسی آنجا عملش غلط بود، لذا به ما گفتهاند اگر یک مؤمنی عمل غلطی انجام داد، از عمل او تبری کنید اما ذات او را در حقیقت فاسق ندانید. فاسق العمل بگویید نه فاسق که ذات او فاسق باشد. این عملش فاسقانه است و عمل غلط است. اینجا میفرماید خدا آنچه که میدهد طول عمر است. خیر از جانب او که خیر وجودی طول عمر است اما در معده کافر این طول عمر تبدیل به چی میشود؟ کفر بالاتر. حجت الاسلام عابدینی: «انما نملی لهم لیزدادوا» ما به آنها دادیم اما لیزدادوا، تعبیری که در تفاسیر هست، لام در اینجا لام چیست؟ لیزدادوا اگر بگوییم لام غایت است یعنی ما دادیم تا این بشود. یعنی پس میشود علت غائی، پس میشود ما علت آن هستیم. پس میگویند نه، این لام، لام غایت نیست. لام عاقبت است. لام عاقبت خیلی معنا را لطیف میکند. «کأنما انما نملی لهم لیزدادوا اثماً» که عاقبت کار اینها به واسطه خودشان اینطور میشود. کنید چقدر زیبا میشود. پس هر چیزی که برای انسان پیش میآید، یک امری است که برای انسان احساس میکند که این امر او را از خدا دور کرد، او را نسبت به خیرات دور کرد، این برگشت به درون میکند، برگشت به معده ما میکند. رنگ ما بر او خورده است والّا آنچه که از جانب خدای سبحان نازل میشود، خیر است که نازل میشود، خوبی است که نازل میشود. اگر این باور در وجود انسان باشد نسبت به هر حادثهای که پیش میآید، نسبت به هر چیزی که جلوی راه او قرار میگیرد چون این وارد در نگاه اول از جانب خدا دارد میآید. هر چیزی سخت است یا راحت، فقر است یا ثروت، صحت است یا سلامت. همه اینها را به عنوان یک وارد ابتدا از خدا میبیند. اگر این نگاه بود که از خدا دید قطعاً میداند که خیر است چون از خدا به غیر از خیر نازل نمیشود. این تعبیر زیبایی که در قرآن کریم هست که «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِه» ما حالا در فارسی یک ضرب المثل داریم. میگوییم از کوزه همان برون تراود که در اوست. نمیشود که در کوزه چیزی باشد، آن چیزی که از آن میتراود یک چیز دیگری باشد. لذا آن ضربالمثل قرآنی آن که مطلق است و قوی است و از این خیلی عظیمتر است و محدودیتهای این را ندارد، «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِه» خود خدای سبحان هم داخل در این هست که چون خیر محض است، «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِه» آنچه که خیر محض است از آن خیر نشأت میگیرد. امکان ندارد از او بدی نشأت بگیرد. اگر این نگاه را در وجود خود نسبت به افعال خدا با خودمان دیدیم به خصوص با این نگاه که گفتگوی خدا با ما «قوله فعل» با افعال خود با ما صحبت میکند. یعنی دائماً خدا با حوادثی که دارد پیش میآید، با جریاناتی که پش آمده است، دارد با ما صحبت میکند. اگر ما این صحبت خدا را با خودمان اینطوری ببینیم، آن هم صحبتی که همش خیر است. «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِه» که بر شاکله آن خدا دارد حرف میزند و با ما گفتگو میکند ببینیم، ببینید چقدر نگاه انسان به حوادث مختلف میشود. حتی آنجایی که ابتلاء و بلیه است. در روایت میفرماید: «ما من بلیة» هیچ ابتلایی و بلیه و سختیای نیست الّا اینکه «احاط» به آن بلیه، خیرات او را احاطه کردند. یعنی از یک زاویه این بلا است. از صدها زاویه اگر دید خود را عوض کردی میبینی این برای تو خیر است. من یک مثالی بزنم که کمی مسئله روشنتر شود. یادم نمیرود در یکی از ایامی که در دانشگاه با دانشجوها بودیم، یک دانشجویی آمد آنجا خیلی ناراحتی کرد و حتی شاید یک قدری زبان او به بعضی الفاظ غیرخوب هم جاری شد و خوبانی را رمی کرد. خیلی برای او سخت بود. یعنی این حرفها برای ما هم سخت بود اما من چیزی نگفتم. گفت اگر اینها راست بود، چرا من که همه کلاس میگفتند که تو حتماً... آن موقع از کارشناسی به کارشناسی ارشد رفتن خیلی سخت بود. تعداد زیادی را نمیخواستند. چرا همه میگفتند اگر قرار است که یک نفر انتخاب شود تو هستی اما من انتخاب نشدم، چندین نفر دیگر از کلاس ما که آنها از من ضعیفتر بودند، در این امتحان قبول شدند. این معلوم میشود که خدا عادل نیست و یک حرفهای اینطوری. من هم گوش کردم و تمام شد. سال بعد این آقای آمد گفت: حاج آقا پارسال یادتان هست من یک حرفهایی زدم؟ گفتم یادم نرفته است. گفت خیلی عجیب است. خجالتزده هستم. گفتم چطور؟ گفت پارسال که کارشناسی ارشد قبول میشدم، این فقط کارشناسی ارشد بود. امسال من شرکت کردم قبول شدم اولاً کارشناسی ارشد با دکترای آن را پیوسته فقط هم امسال گذاشتند. پارسال نبوده است. ثانیاً من را از حالا بورسیه کردهاند که خود این بورسیه کردن من از حالا، پارسال نبوده است، امسال فقط فلان جا بورسیه میخواهد بگیرد آن هم تا دکترا. گفت حالا هر چه فکر میکنم خدا چقدر برای من خوبی میخواست و من چطور با خدا دعوا کردم که این فرصتی را که خدا آنجا ظاهرش این است که یک بلیه بوده اما چه فرصت عظیمی بوده است که برای این کمالی را در نظر داشته ولی این صبور نبوده است. لذا میفرمایند اگر به اطلاعات نگاه بکنی، ابتلائات یک زاویه نگاهش این ابتلاء و بلا است اما دهها زاویه دیگر، صدها زاویه دیگر که تعبیر احاط به، اینها از آن منظر چشم را باید عوض کرد یعنی یک جایی که رفتیم جلو، به بنبست خوردیم، گرفتار شدیم، یک خورده عقبتر برگردیم و از زوایای دیگری به مسئله نگاه کنیم. بعد میبینیم خیلی متفاوت میشود. میتواند نگاه را تغییر بدهد، میتواند شرایط ما را عوض کند که در ادامه این آیه میفرماید که «إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْما» اینها با کسب خودشان که معده خودشان است، اینها خودشان. که این تعبیری که عرض کردم که «لیزدادوا اثماً» لام، لام عاقبت است یعنی مسیر اینها در حرکتشان به این منجر میشود نه علت مهلت دادن ازدیاد کفر باشد. ببینید چقدر نگاه را به خدا عوض میکند. با این نگاه اگر انسان به عالم نگاه بکند، بعد میبیند که خدا چقدر پیش ما در عین اقتدارش مظلوم است. یعنی قرار است ما با این نظام تربیت شویم که ندانیم هم فردا و پسفردا چیست. اگر میدانستیم شاید خیلی جاها کوتاه میآمدیم. میفهمیدیم که این چجور به نفع ما است اما این نفع را نمیبینیم. یا اینکه این کسب، به واسطه کسب ما این خیر تبدیل به شر شد. این را نمیبینیم که ما رنگ بدی به این زدیم والّا این خوبی بود. آنچه که از او نازل میشود، «خیرک الینا ناظر و شرنا الیک صاعد» در آن آیه شریفه که «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك» بعد آیه دیگر «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّه» اما این را بدان که خدا همه چیز از آنجا نشأت میگیرد. که این نشأت گرفتن یعنی همین فرصت دادن که این اجازه داد با کسبش این این کار را بکند که همان لازمه اختیار انسان است که انسان با اراده و اختیارش قدم بردارد. ملایی: انشاءالله اینطوری باشد. حاج آقای حجت الاسلام عابدینی خلاصه آن اینکه امروز شما به ما یاد دادید و به ما فرمودید بر اساس آموزههای قرآن و روایاتی که فرمودید که آقا معده فکر ما، معده ذهن ما، معده اعتقادمان، معده ایمان و عمل خود را پاک نگه داریمو کیثف نشود، مسموم نشود که آن وقت اگر طاهرترین چیزها هم بیاید، این ظرف، ظرف کثیف و آلودهای است. مسموم میشود. خیلی ممنون هستم. صفحه هفدهم قرآن کریم آیات 106 تا 112.