حجت الاسلام نظافت: سلام بر شما و همه بینندگان عزیز. در خدمتتان هستم. شریعتی: حالتان چطور است؟ حجت الاسلام نظافت: الحمدلله خدا را شکر. شریعتی: سلامت باشید. خیلی خوشحالیم که ما یک سفیر داریم در مشهد مقدس که سفیر سلام ما و همه مخاطبان به محضر حضرت رضا هستند و میدانم که حاجآقا نظافت عزیز، بامعرفت و دوستداشتنی، در آنجا سلام رسان ما خواهند بود و انشاءالله بهزودی زیارت حضرت رضا، نصیب همه ما شود. حجت الاسلام نظافت: باافتخار نایبالزیاره و دعاگو هستیم. شریعتی: بزرگوارید. در ذیل بحثمان در مورد نامه 31 نهجالبلاغه که نامه امیرالمؤمنین به امام مجتبی و درواقع به تکتک ماست، رسیدیم به آنجا که حضرت تأکید و اشاره کردند به امام مجتبی که دلت را با یقین محکم کن. هفته گذشته نکاتی را شنیدیم الحمدالله و امروز هم ادامه فرمایشات است. رسیدیم به اینجا که راههای به دست آوردن یقین چیست و بحثمان ناتمام ماند. حجت الاسلام نظافت: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. در مورد راههای به دست آوردن یقین، عرض کردیم: آیات را نشان میدهند و انبیاء هم همینطور هستند. در خطبه اول نهجالبلاغه فرمود: انبیاء میگویند «يُرُوهُم آياتِ المَقدِرَةِ»؛ نشانههای قدرت خدا را نشان میدهند. حالا خدا هم نشانه قدرت دارد و هم نشانه رحمت دارد. اگر به نشانههای قدرت خدا توجه کنیم، خشیت پیدا میکنیم؛ «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»؛ عالمان به خدای متعال، کسانی که علم دارند به ربوبیت خدا، عظمت و قدرت خدا، خشیت دارند. ولی آنهایی که به آیههای رحمت توجه میکنند، عاشق خدا میشوند؛ «الْإِحْسَانُ يَسْتَعْبِدُ الْإِنْسَانَ» و ما نمیشناسیم یا میشناسیم، نمک میخوریم و نمکدان میشکنیم. پدر را که میشناسیم، اگر با معرفت باشیم، تشکر میکنیم. دست قدرت خدا که پشت دست پدر است، نمیشناسد، بچه است دیگر! باید به هر دو توجه کرد؛ به آیههای محبت خدا، به نشانهای رحمت خدا هم باید توجه کرد تا این محبت خدا در دل بیاید. و لذا پدر و مربی وظیفه دارد به هر دو نشانه توجه بدهد؛ هم به نعمتها و هم به آیات قدرت و عظمت. در خطبه 187 داریم که فرمود: «و لَو فَكّروا في عَظيمِ القُدرَةِ و جَسيمِ النِّعمَةِ» اگر مردم تفکر میکردند در قدرت عظیم پروردگار و در نعمتهای بزرگ... یعنی دو تا شد: تفکر در قدرت، تفکر در نعمت؛ «لرَجَعوا إلى الطَّريقِ» همه برمیگشتند به راه راست، «و خافوا عذابَ الحَريقِ» میترسیدند از عذاب سوزان. جهنم مظهر غضب و قدرت خداست، بهشت هم مظهر رحمت خداست؛ اگر به هر دو توجه میکرد... شریعتی: اینها تو را تنظیم میکند... حجت الاسلام نظافت: بله. راهش تفکر است. نباید این بحثها را رها کرد. بالاخره ما غذایی که میخوریم، این معده هضم میکند تا ما از این غذا نتیجه میگیریم. این شنیدن این حرفها، خواندن این حرفها باید در هاضمه فکر ما هضم شود تا جذب روحمان شود. برای این مورد روایت داریم، امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: «مَن تَفَکَّر فیما تَعلَّمَ أتقَنَ عِلمَه و عَلِمَ ما لَم یَکُن یَعلَم» یعنی اگر کسی فکر کند در آموختههایش، یعنی این آموختهها را رها نکند، این چیزهایی که یاد میگیرد، رها نکند؛ این چیزهایی که میشنود، با تفکر رها نکند... فرمود اگر یاد گرفته (أتقن علمه) تفکر آن علم را مستحکم و متقن میکند. اگر یاد نگرفته، یاد میگیرد و بخشهایی که نفهمیده، میفهمد؛ (عَلِمَ ما لَم یَکُن یَعلَم). بعد در همین خطبه داریم: «ولکن القلوب علیلة» ولی دلها بیمار است. دل بیمار، دلی است که حال تفکر ندارد، حال تدبر ندارد. در مورد تدبر نسبت به آیات قرآن هم، همین نکته مطرح شده: « أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» چرا تدبر نمیکنند؛ نکند که بر دلشان قفل زده شده؟ اینجا هم حضرت میگویند دلت بیمار است که تفکر نمیکنی. واقعاً هم ما اینطور هستیم؛ گاهی حال نداریم که در آیات تفکر کنیم و گاهی حال داریم. آن موقعی که حال نداریم، دلمان بیمار است. کسی که حال تفکر و تدبّر ندارد، دلش بیمار است. شریعتی: این نشان سلامت دل و قلب آدمهاست... حجت الاسلام نظافت: ...که حال داری در این حرفهای خوب فکر کنی. حرفهای بیخود و لغوی... شریعتی: آنها پرمشتریتر است! حجت الاسلام نظافت: بله پرمشتری است. فرمود: « الْبَصَائِرُ مَدْخُولَهٌ» یک مشکل دیگری که حضرت فرمودند، بصیرتها مدخول است؛ یعنی تیر وسوسه شیطان به قلب آدمها خورده و چشم دلشان آسیبدیده و درست نمیتوانند در این چیزها فکر کنند و ببینند. حالا حضرت یک نمونه مثال زده، فرمود: « أَ لَا یَنْظُرُونَ إِلَى صَغِیرِ مَا خَلَقَ» چرا نگاه نمیکنند به آن موجودی که خدا آفریده و ریز و کوچک است! (مراد مورچه است). « کَیْفَ أَحْکَمَ خَلْقَهُ» حضرت ما را دعوت میکنند: نگاه کن این مورچه چه خلقت مستحکمی دارد؛ یعنی در حد خودش قوام و استحکام دارد.« أَتْقَنَ تَرْکِیبَهُ» فرمود این ترکیبی متقن و حسابشده دارد. « فَلَقَ لَهُ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ» خدا در سر او گوش قرار داد و چشم قرار داد، شکافت برای او گوش و چشم را. « سَوَّى لَهُ الْعَظْمَ وَ الْبَشَرَ» فرمود مورچه استخوان دارد و پوست دارد! شریعتی: واقعاً آدم اصلاً حیرت میکند! حجت الاسلام نظافت: اسکلتی دارد که از جنس یک ماده محکم است؛ یعنی اینطور نیست که مورچه از هم بپاشد، او هم در سطح خودش یک نوع استخوان دارد. بعد فرمود: « انْظُرُوا إِلَى النَّمْلَهِ»؛ ما میگوییم "مورچه چیست که کلهپاچهاش چه باشد!" حضرت میگوید که نه آقا، کلهپاچه دارد. شریعتی: بله. این مورچه چشم دارد، گوش دارد، قلب دارد و استخوان دارد. حجت الاسلام نظافت: فرمود: « انْظُرُوا إِلَى النَّمْلَهِ» نگاه کنید به مورچه با این جثه صغیرش، «وَ لَطَافَهِ هیئتها» با این هیئت لطیفش، آنقدر بعضیهایشان ریزند « لَا تَکَادُ تُنَالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ» که با چشم عادی به همین راحتی دیده نمیشوند. « وَ لَا بِمُسْتَدْرَکِ الْفِکَرِ» حتی در فکرت هم درست نمیتوانی بفهمی که چطوری است که هم گوش دارد، هم چشم دارد، هم میبوید و هم راه میرود و هم این بار را میکشاند؛ «کَیْفَ دَبَّتْ عَلَى أَرْضِهَا» چطور روی زمین راه میرود، «وَ صُبَّتْ عَلَى رِزْقِهَا» چطوری روزی به او داده میشود، روزی برای او سرازیر میشود. «تَنْقُلُ الْحَبَّهَ» فرمود دانه را میکشاند و به لانه خودش میبرد. فرمود در لانهاش هم جای گذاری و جاسازی میکند برای ایام زمستان. شریعتی: انبار میکند آنجا. حجت الاسلام نظافت: «تَجْمَعُ فِی حَرِّهَا لِبَرْدِهَا...»؛ فرمود در گرما جمع میکند برای هنگام سرما؛ «مَکْفُولٌ بِرِزْقِهَا» خدا کفالت رزق او را کرده. « مَرْزُوقَهٌ بِوِفْقِهَا» روزی او موافق با ساختار وجودیاش است. خدا مورچه را فراموش نکرد، پس چرا میترسید؟ چرا ترسو شدید؟ نباید بترسید! فرمود: « لَا یُغْفِلُهَا الْمَنَّانُ» خدای منان از این مورچه غفلت نکرد، خدای دیان او را محروم نکرد؛ «وَ لَوْ فِی الصَّفَا الْیَابِسِ» ولو به سنگ صاف باشد، روی سنگ سخت باشد. فرمود تفکر کن در مجاری اکلش، یعنی مجرای خوردنش؛ در قسمت بالای بدن و قسمت پایینش، در استخوانهایش، در آن چشم و گوشی که در سرش هست. فرمود: اگر تفکر کنی، از خلقتش شگفتزده میشوی. « لَقَضَیْتَ مِنْ خَلْقِهَا عَجَباً وَ لَقِیتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَباً» بعد اگر بخواهی توصیف کنی، به رنج میافتی که اصلاً چطور توصیف کنم! شریعتی: حاجآقا، یکوقتهایی که حیاتوحش و راز بقا را که نگاه میکنم، در اعماق چند ده کیلومتری اقیانوسها، موجوداتی دارند زندگی میکنند که آدم واقعاً متحیر میماند! حجت الاسلام نظافت: ...و خدا آنها را فراموش نمیکند. خدا چطور گل سرسبد عالم که انسان باشد را فراموش کند! چقدر این بیمعرفتی انسان و این جهالت به او ضربه میزند. « تَعَالَى الَّذِی أَقَامَهَا عَلَى قَوَائِمِهَا» فرمود بلندمرتبه است آن خدایی که این مورچه را روی این ساختمان وجودش، برپا ساخت؛ «وَ بَنَاهَا عَلَى دَعَائِمِهَا» وجود مورچه ستونها و دعائمی دارد، خدا بر آن بنا کرد. «لَمْ یَشْرَکْهُ فِی فِطْرَتِهَا فَاطِرٌ» هیچ فاطر و هیچ خالقی به خدا کمک نکرد، هیچ قادری به خدا کمک نکرد. بعد فرمود اگر خوب فکر کنی، نتیجه میگیری که خالق نمل و نخل یکی است! نخل به آن بزرگی، مورچه به این ریزی، فرقی نمیکند. چرا؟ چون هرکدام از اینها دقایقی دارند، جزئیاتی دارند. شریعتی: حاجآقا، هرکدامشان هم سر جای خودشان هستند. حجت الاسلام نظافت: بله. بعد فرمود: جلیل، لطیف، ثقیل، خفیف، قوی و ضعیف برای خدا یکی است؛ چرا؟ چون خدا نامحدود است و بینهایت. وقتی محدود هستیم، میگوییم این سنگین و این سبک است، این ریز و این درشت است. بعد حضرت فرمود: « وَ کَذَلِکَ السَّمَاءُ وَ الْهَوَاءُ وَ الرِّیَاحُ وَ الْمَاءُ» آسمان، هوا، باد و آب، اینها اینطوریاند؛ نگاه کن به خورشید، نگاه کن به ماه، به گیاهان و درختان، به آب و سنگ، به اختلاف شب و روز؛ «و تَفَرُّقِ هَذِهِ اللُّغَاتِ» چقدر لهجه و زبان داریم در این عالم، لغتهای گوناگون! « وَ الْأَلْسُنِ الْمُخْتَلِفَاتِ فَالْوَیْلُ لِمَنْ أَنْکَرَ الْمُقَدِّرَ» وای بر آنکسی که ناجوانمردانه، مقدّر را انکار کند. خدا مقدر است، یعنی اندازهگیری کرده. «وَ جَحَدَ الْمُدَبِّرَ» میگوید این عالم مدبّری ندارد. بعد حضرت میگوید: اینها گمان کردند، این مخلوقات مثل گیاهی است که زارعی ندارد، فکر کردند این اختلاف صورتها، صانعی ندارد؛ « لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى حُجَّهٍ فِیمَا ادَّعَوْا» پناه نبردند به دلیل واضحی سر این ادعا که خودش آفریدهشده. بعد حضرت خیلی ساده و عمیق فرمود: « هَلْ یَکُونُ بِنَاءٌ مِنْ غَیْرِ بَانٍ» آیا ساختمان بدون بانی و بنا میشود؟! جنایت بدون جانی میشود؟ شما چطور رد پا را میبینی و میگویی کسی عبور کرده، دود آتشی را میبینی، میگویی آتشی هست. خدا تو را اینطور آفریده. حالا اینهمه نشانه میبینی و میگویی خالقی ندارد؛ میگویی بانی ندارد؟ اینها آیات آفاقی است که فراوان هست و توجه و تفکر در اینها، بسیار سازنده است. در ابتدای کار هیچکس یقینی ندارد، معرفت آدمها در ابتدا مثل یک نور شمع است، یقین مثل خورشید است، هیچکس در ابتدا معرفت ندارد. اگر به آن معرفت کم بها بدهیم، زیاد میشود. شریعتی: کمکم و پلهپله بالا میآیی. حجت الاسلام نظافت: و لذا کسی نگوید که من یقین ندارم، پس خداحافظ! خیر. در خطبه متقین داریم: «ایماناً فی یقینی» متقین ایمانشان در متن یقین است، همراه با یقین است. یعنی چه؟ یعنی بقیه ایمان دارند، ولی هنوز به درجه یقین نرسیدند. آنهایی که ایمانشان در اوج است، یقینشان هم در اوج است. ایمان ما در اوج نیست، معرفتمان هم در اوج نیست. باید از این نردبان رفت بالا. مجری:... و بخواهیم... حجت الاسلام نظافت: « وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» بندگی کن تا مزد یقین را بدهم. البته یک معنای یقین هم در این آیه، همان هنگام مردن است که هرکسی که میمیرد، همهچیز برایش آشکار میشود و دیگر فایدهای ندارد. شریعتی: حجابها و پردهها کنار میرود. حجت الاسلام نظافت: تا توانستم ندانستم چه سود / چونکه دانستن توانستن نبود. یقینی ارزش دارد که... فرعون موقع مردن یقین پیدا کرد، گفت ایمان آوردم به خدای موسی و هارون. خدای متعال فرمود: الآن؟ حالا؟ « وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ» تا لحظه آخر معصیت کردی. آن یقین به درد نمیخورد. یقینی که ما در عالم آخرت پیدا میکنیم، به درد نمیخورد. بنابراین شکرگزار یقین معرفت کم باشیم. شکرش چیست؟ شکرش این است که در پرتو آن معرفت عمل کنیم، قدمی برداریم، سلوک داشته باشیم. شریعتی: به آن یقین و معرفت بها بدهیم. حجت الاسلام نظافت:...بها بدهیم. «إِنَّا هَدَينَهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرا وَإِمَّا كَفُورًا» میفرماید ما راه را نشان دادیم. آدمها بعد از فهم دو دسته میشوند: یک دسته شاکرند و یک دسته کفورند. آگاهی شکر میخواهد، معرفت کم شکر میخواهد. این داستان مادر حضرت موسی سلام¬الله¬علیها و علی نبیّنا و آله و علیهالسلام، خیلی جالب است که خدای متعال به مادر موسی فرمود اگر دیدی اوضاع خطرناک شد، بچهات را شیر بده و بینداز در آب. خیلی کار سختی بود. زن مؤمنهای بود، به خدا اعتماد کرد. بعد خدا فرمود بچه را به تو برمیگردانیم، غصه نخور. در آخر که بچه به او برگشت، فرمود: « فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عینها» بچه را برگرداندیم تا چشمش روشن باشد و دیگر غصه نخورد. آخرش دارد: « و لتعلم ان وعد الله حق» تا بداند و یقین کند وعده خدا حق است. شریعتی: آنجایی که میگوید: « إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» برگرداند... حجت الاسلام نظافت: آخر آیه میفرماید: ما برگرداندیم تا علم پیدا کند که خدا حق است. شریعتی: حاجآقا، هزار بار از این اتفاقها در زندگی ما افتاده، ولی حواسمان نیست و نمیبینیم. حجت الاسلام نظافت: لذا مربی سر بزنگاه قدرت خدا را نشان میدهد. پس زن مؤمنهای بود، ولی خدای متعال میگوید ما برگرداندیم تا یقین کند که وعده خدا حق است. ایمان داشت و اعتماد داشت، مزد اعتماد به خدا، افزایش ایمان است؛ مزد اعتماد به خدا، افزایش معرفت است. آیات آفاقی و بعد آیات انفسی. حالا این آیات انفسی چیست؟ ما بیقراریم، دلمان پر از اضطراب و دغدغه است، ما آرزوهای بیپایانی داریم، انسان اینطوری است. بیقراری آیه خداست؛ اینکه انسان به هر چیزی میرسد، بعد از مدتی میگوید این را نمیخواهم و یکچیز دیگر میخواهم، این بیقراری و غصهها، اینطوری است که خدا توسط غصهها دارد با ما حرف میزند، میگوید تو من را میخواهی، تا حالا اشتباه کردی! اینها آیه انفسی است: « يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»؛ تو داری میروی، با رنج هم میروی، گمشدهات (ملاقیه ) لقاء با خداست؛ گم شده است خداست. پس این آیات انفسی خیلی اهمیت دارد؛ منتها باز «أوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْ؟» خدای متعال میگوید چرا در خودشان تفکر نمیکنند؟ شریعتی: « وَفِي أَنفُسِكُم أَفَلَا تُبصِرُونَ؟» حجت الاسلام نظافت: نشانههایی در جان شما هست. ما هر چیزی که میخواهیم هست، نمیشود بشر چیزی را بخواهد و نباشد. یعنی اگر تشنه میشویم، آبی هست؛ گرسنه میشویم، نانی هست، بزرگتر میشویم و نیاز به ازدواج داریم، همسری هست؛ آرامش میخواهیم، آرامشی هست، نامحدود میخواهیم، نامحدودی هست؛ از مرگ میترسیم و ابدیت خواستیم، ابدیتی هست! این خدا و نامحدود را میخواهیم، هست؛ و الا نمیخواستیم. اینها میشود آیه انفسی. آنوقت در روایت داریم: «معرفة النفس انفع المعرفتین»؛ معرفتین تثنیه است، یعنی دو معرفت. این دو معرفت چیست؟ معرفت ناشی از آیات آفاقی، معرفت ناشی از آیات انفسی. فرمود معرفت ناشی از آیات انفسی سود بیشتری دارد؛ بااینکه ازنظر کمیت، آیات آفاقی قابلشمارش نیست. شریعتی: بله، وسعتش عظیم است. حجت الاسلام نظافت: ولی میگوید سود این بیشتر است، خیلی عجیب است! درست است که عدل هم هستند. خدای متعال فرمود: « فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ» ولی فرمود این مهمتر است، به این بیشتر بها بدهید. شریعتی: هم به تو نزدیکتر است... حجت الاسلام نظافت: علتش این است: ما نسبت به خودمان علم حضوری داریم، نسبت به آیات آفاق علم حصولی داریم. الان درک من از خودم، حضوری است؛ من در محضر خودم حاضرم. درک شما از خودتان علم حضوری است. درک شما از من و من از شما، علم حصولی است؛ یعنی چه؟ یعنی یک تصویری از شما در ذهن من هست، مادامیکه به آن تصویر توجه میکنم، علم دارم. این علم حضوری خیلی خوب است. خدا رحمت کند، استاد میگفتند: علم بلا واسطه، درک بلا واسطه؛ انسان از خودش بدون هیچ واسطهای درکی دارد. بعد چون خدا ما را خودخواه آفریده، وقتی بین هر چیزی با خودمان ربط ببینیم، عاشقش میشویم و دنبالش میرویم. اینچنین نیست که علم به موجودات، همیشه حس بیاورد. ما نسبت به خیلی از این آیات آفاقی، حسی نداریم؛ ولی به آن خیابانی که خانه ما در آن است، حس خاصی داریم؛ چون من مطرح هستم. نسبت به انسانهای دور از ما هم، حسمان بهاندازه انسانهایی که نزدیک ما هستند، مثل... شریعتی: پدر و مادر و فرزند و همسر ... حجت الاسلام نظافت: در همه اینها «من» مطرح است. خدا ما را اینطور آفریده. چرا آیات انفسی مهمتر است؟ علتش چیست؟ علتش این است که اگر به ما بگویند آیات آفاقی چه میگوید، میگوید خدایی هست؛ بعضیها میگویند باشد! کارش ندارم! ولی وقتی میگوید: « أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» یعنی تو نیازمندی، خدا میتواند نیازهای تو را برطرف کند، آدم حس میگیرد نسبت به خدا. علت سودمندتر بودن آیات انفسی، این است که انسان خودخواه و منفعتطلب است و هر چیزی را که بین خودش و آن چیز ربط ببیند، با آن رابطه احساسی برقرار میکند؛ حالا این رابطه احساسی ترس یا شوق است. یعنی اگر آن چیزی که در بیرون از وجود ماست، بگویند که آن چیز میخواهد به تو سودی برساند، همه ثروت دست اوست، عاشقش میشوی و به سمتش گرایش پیدا میکنی. اگر بگویند قدرت دارد و میخواهد به شما ضربه بزند، خوف ایجاد میشود. نسبت به خدای متعال هم، اینطوری است؛ « مَعرِفَةُ بِالنَّفسِ أنفَعُ المَعرِفَتَينِ» کیفیت آیات انفسی خیلی بالاتر و خیلی برتر است. ولی ما متأسفانه به آیات انفسی و آفاقی چندان توجهی نمیکنیم که امیدوارم بیشتر از اینها وقت بگذاریم. شریعتی: دوستانی که اهل مطالعه هستند و دوست دارند که راجع به معرفت نفس بدانند، یا اخیراً به جمع مخاطبین پیوستند؛ حاجآقا نظافت که اشارهای کوتاه و گذرا میکنند به این مباحث، چون میخواهیم این بحث را جلو برویم؛ با حاجآقا فرحزاد تقریباً بیش از یک سال بحث معرفت نفس را داشتیم و نکتههای خیلی خوب که فایلهای آن در سایت ما موجود است، هم صوتی و هم متنی، میتوانید مراجعه کنید. میفرمودید... حجت الاسلام نظافت: خدا حفظ کند آقای فرحزاد را، یاد پیشکسوتان را نباید فراموش کنیم. شریعتی: بله خیلی نازنین و دوستداشتنی هستند. خیلی خوب است که ما گهگاهی یاد میکنیم از هم. حجت الاسلام نظافت: عرض ادب داریم محضرشان. شریعتی: انشاءالله که خدا حفظشان کند. حجت الاسلام نظافت: ترکیب آیات آفاقی و آیات انفسی، ایمان کامل است. لذا خدای متعال این دو رو کنار هم آورد. چون آیات آفاقی علم به عظمت خدا، علم به نعمتها و محبت را میآورد؛ آیات انفسی این دو باهم گره میخورد. چون فرمود: « وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ»؛ یعنی اطلاعاتی که از آیه آفاقی دارید، باید وارد دل شما بشود. ایمان وقتی است که وارد دل بشود. چه چیزی وارد دل بشود؟ همین اطلاعات و آگاهیهایی که در مغز ماست. شریعتی: همه اینها جمع بشود و معرفت بشود. حجت الاسلام نظافت: میشود معرفت، ایمان؛ « هَلِ الدِّينُ إلاّ الحُبُّ ؟!» در جنس این ایمان احساسات هست، شوقوذوق هست. به خاطر این است که آیات انفسی به کمک میآید. این هم به نظر من بسیار اهمیت دارد. بحث بعد این است که ما دو نوع ایمان داریم: 1. ایمان به آیات 2. ایمان به خود خدا. دو نوع کفر داریم: کفر به آیات و کفر به خود خدای متعال. دو نوع اعراض داریم: اعراض و بیتوجهی به آیات، اعراض از خود خدای متعال. همه اینها در کنار هم است. خیلی زیباست و خیلی دقیق مطرح شده. برخورد با آیات الهی، ایمان دارد و کفر دارد، اعراض دارد و توجه دارد. شریعتی: یعنی آنها را هم دست¬کم نگیر. ایمان یا کفرت نسبت به خدا مهم است. حجت الاسلام نظافت: بله. ایمان به آیات اهمیت دارد. تکذیب به آیات داریم که آیاتش را برایتان میخوانم. این آیه معروف سوره طه، فرمود: « وَمَن أَعرَضَ عَن ذِكرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَة ضَنکا» اگر کسی اعراض کند از یاد من... یاد من اینجا به قرینه استفاده میشود یعنی یاد آیات خدا. خدا نشانههایی را به تو نشان داده، از یاد نشانهها اعراض نکن. « وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ» ظالمترین فرد کیست؟ او را متوجه به آیات پروردگارش کردند، اما بیتوجهی کرد. یک آیه داریم فأعرض و یک آیه داریم ثم اعرض؛ بلافاصله اعراض کرد و محل نداد، ثم اعرض هم بعد از مدتی اعراض کرد. حالا اگر کسی از یاد اعراض کند که مقدمه یاد خدا، یاد آیات است؛ چه اتفاقی میافتد؟ یک اتفاق تلخی در دنیا، یک اتفاق تلخی در آخرت. در دنیا چه میشود؟ « فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» شریعتی: گره میاندازیم به کارش. حجت الاسلام نظافت: زندگیاش تنگ میشود. یعنی چه؟ یعنی روحش و دلش میگیرد. اگر دل انسان در تنگنا بود، اگر روح انسان در تنگنا بود، در قصر هم باشد، انسان اذیت میشود. (؟27:33) چنین مضمونی است؛ زمین تنگ میشود با تمام گستردگیاش. وقتی دلت میگیرد، اینطور میشود. و لذا اگر کسی دلش را متوسل به ذات لایتناهی کند، وسعت روح پیدا میکند. وسعت روح که آمد، شرح صدر که آمد، این دل در زندگی در تنگنا نیست. تنگنا فقط برای فقرا نیست؛ ما فقرای بامعرفت داریم که از زندگیشان لذت میبرند، میلیاردهای بیمعرفت داریم که در تنگنا هستند؛ منتها ما تنگنای آنها را درک نمیکنیم، یعنی از دور نگاه میکنیم و میگوییم عجب ماشین و عجب باغی و عجب زندگیای، خوش به حالش! در دلش نیستیم، چهرهها خندان است و دلها گریان است، دلها پر از اضطراب است. پس اگر کسی اعراض کند از یاد خدا، « فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً». بعد در آخرت چه؟ فرمود: « نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» روز قیامت او را کور محشور میکنیم. اعتراض میکند، میگوید: « رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَی» چرا من را کور محشور کردی؟ « وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا» من در دنیا چشم داشتم. چشمهایی که ما داریم، گاو و گوسفند هم دارند، این چشم برای این دنیاست، آن عالم چشم دیگری میخواهد. چشم آن عالم را باید خودمان در این دنیا به دست بیاوریم. شریعتی: بینایی و سوی آن را از اینجا باید ببریم. حجت الاسلام نظافت: آفرین. بینایی آن عالم را باید اینجا به دست بیاوریم. خدای متعال در جواب اعتراض این فرد چه جواب میدهد؟ فرمود: « كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا» بله راست میگویی، همینطور است؛ در دنیا چشم داشتی و اینجا کوری، (أَتَتْكَ آيَاتُنَا) نشانهها آمد، (فَنَسِيتَهَا) نشانهها را فراموش کردی؛ « وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى» امروز هم به فراموشی سپرده میشوی. یعنی نابینا بمان و اذیت شو. بعد آخر آیه دارد: « وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ» اینطور جزا میدهیم به کسانی که اسراف کردند. چه چیز را اسراف کرد؟ خودش را اسراف کرد؛ أسرف علی انفسهم. چه اسرافی بالاتر از اینکه آدم هوش و عمر و جان و انرژیاش را صرف کند برای هیچ و پوچ! بعد بگذارد و برود. چه اسرافی بالاتر از اسراف خود؟ وقتی میگوییم اسراف، ذهنمان یاد چه میافتد؟ آب و گاز و برق و نان و بنزین؛ آنها هم بد است، ولی بدترین اسراف، اسراف خود است. فرمود: اینهایی که خودشان را اسراف کردند و ایمان نیاوردند به آیات ربشان، به نشانههایی که از طرف رب آمد، در این رب محبت است، مالک و مدبر است که تو را دوست دارد، خواست که دلت بینا شود، میداند که تو به هیچ روش دیگری بینا نمیشوی، مگر اینکه به این آیهها و نشانهها توجه کنی. کما اینکه عرض کردم وقتی ما دود آتش میبینیم، با چشم دل میگوییم که آتشی هست؛ بااینکه دود را دیدم و آتشی ندیدیم. وقتی به آیات توجه کنیم، چشم دل بینا میشود که خدایی هست. فرمود: ایمان نیاوردند به آیات پروردگار؛ « وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَی» و عذاب آخرت شدیدتر است. آنوقت نکته دیگر این است که آیات خدا در یک درجه نیستند، خدا آیههای ریزودرشت دارد، آیةالله العظمی دارد. در ذیل این آیه داریم آن آیهای که فراموش کردند و بیاعتنایی کردند، چیست؟ آیةالله العظمی علی ابن ابیطالب (ع). شریعتی: سلاماللهعلیه. حجت الاسلام نظافت: بیاعتنایی به امیرالمؤمنین، بیتوجهی به امیرالمؤمنین. بزرگترین آیه خدا، علی ابن ابیطالب است، نباید این را فراموش کنیم. این نهجالبلاغه معجزه علی است، کسی نمیتواند اینطور حرف بزند. خود امیرالمؤمنین دنیایی از عظمت است، جلوه از عظمت خداست، جلوه محبت خدا هم هست. این اعراض از ولایت، یکی از مصداقهایش است. فرمود: « وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ» امتهای گذشته، آنهایی که رفتند جهنم، آیهای نیامد؛ مگر اینکه اینها اعراض کردند. « وَ إِن يَرَوا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤمِنُوا بِه» و آن مستکبر اینطور است: هزاران آیه که نشان بدهی، ایمان نمیآورد. ولی آنکسی که مرض ندارد، مستکبر نیست، یک آیه کافی است و یک نشانه. آنکه خواب است بیدار میشود، آنکه خودش را به خواب زده، بیدار نمیشود. این آیه خیلی جالب است: «وَ إِن يَرَوا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤمِنُوا بِها» در رابطه با همین آیه « لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»، در سوره اعراف داریم که مستکبرین اگر راه رشد را ببینند، انتخاب نمیکنند، اگر راه غی را ببینند، انتخاب میکنند. یعنی واقعاً این عمد و تعمد است؛ بعضیها جهنم را میخواهند، بعضیها لج میکنند و در برابر خدا میایستند. خدا مدتی به تو مهلت میدهد، بعد چوبش را خواهی خورد. « وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ» به پیامبر خدا گفتند هر نشانهای بیاوری که ما را سحر کنی، ما ایمان نمیآوریم! سحر کجاست؟ واقعاً نشانه است، ولی طرف نمیخواهد ایمان بیاورد، میگوید تو ساحری! «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ» کسانی که تکذیب کردند آیات را، کفر به آیات و تکذیب آیات، اصحاب الجحیم هستند. ازایندست آیات زیاد هست: « لاتَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً»، نشانههای خدا را به مسخره نگیرید؛ «من أظلم...» چقدر ظالم است کسی که او را متوجه به نشانهها میکنند، «اعرض عنها» او دارد به خودش ظلم میکند. از آنطرف ایمان به آیات؛ مثلاً یک آیه داریم: «إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا» پیامبر، حرفهایت را در گوشی کسی میتوانی فرو کنی که ایمان به آیهها دارد؛ « فَهُمْ مُسْلِمُونَ» تسلیم شده. «وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا» خدای متعال به پیامبر اکرم میگوید: مؤمنین به آیات ما، وقتی آمدند، تو به آنها سلام کن. یعنی مؤمنین عادی کسانی هستند که به این آیات توجه کردند، پذیرفتند؛ «رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا» خدا هم ذرهذره معرفت اینها را افزایش میدهد. در مورد ائمه هم داریم: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ» ازایندست آیات زیاد است. من خواستم به بینندگان و شنوندگان عزیز این توجه را بدهم. مجری:...که آیات را دست کم نگیریم. حجت الاسلام نظافت: بله. وقتی قرآن میخوانند، به این نکته توجه داشته باشند که هم ایمان به آیات و هم ایمان به خدا، هم کفر به آیات و هم کفر به خدا، هم اعراض از آیات و هم توجه به آیات، اینها مقدمه است. خدای متعال چقدر روان ما را پیش میبرد و رشد میدهد؛ خیلی طبیعی، پلهپله و قدمبهقدم و کسی حق ندارد بهانه بیاورد، بگوید من یقین ندارم. شریعتی: خدا کند که حواسمان باشد که ما یک سیری را آغاز کردیم و همیشه در مسیریم و این رفتن را اگر باور کنیم... مثل افرادی که در جاده میافتند، حواسشان به تابلوها بیشتر است؛ اگر حواسمان باشد که در مسیر و جادهایم، سعی میکنیم به تابلوها هم دقت کنیم، خاصه در این دنیای عجیبوغریب و ناشناخته. حجت الاسلام نظافت: پس آیات آفاقی، راه پیدا کردن آیات آفاقی و انفسی. راه دیگر هم دارد؟ بله، سلوک و حرکت کردن؛ راه دیگرش این است. شما اگر از روی قلهای از آن دورها، یک نوری ببینید؛ اگر بایستید اطلاعاتتان از آن نور افزایش پیدا میکند؟ شریعتی: خیر، باید به سمتش بروی. حجت الاسلام نظافت: وقتی به سمتش بروی، اطلاعاتت افزایش پیدا میکند. به این میگویند سلوک و حرکت کردن. سالک یعنی کسی که رونده است، به سمت خدا میرود، با همان معرفت کم. آنوقت خدا در مسیر به انسان میچشاند... شریعتی: نشانهها را هم نشان میدهد. حجت الاسلام نظافت: نشانههای جدیدتر و مزه عمل را میچشاند. عمل خیلی مهم است؛ « مَن عَمِلَ بِما يَعلَمُ عَلَّمَهُ اللّه ُ ما لا يَعلَمُ» اگر عمل کنی به همان مقدار آگاهی کم، فرمود خدا مستقیماً معلم تو میشود، آنچه را که نمیدانی، به تو یاد میدهد. شریعتی: « لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا». حجت الاسلام نظافت: آفرین. در این حرکت جهاد هم میخواهد: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» بعد به تو نشان میدهد. پس این خیلی مهم است. مشکل ما در عمل هست، گرفتاری ما سر این است که سعی میکنیم با حرف خودمان را درمان کنیم، با آرزو خودمان را درمان کنیم که نمیشود. حرف و آرزو و عشق و میل، حدی دارد و باید نشانهای داشته باشد؛ نشانهای جز عمل نیست و سر خدا کلاه نمیرود! (؟37:50) به ادعا نیست. بهشت را به بها میدهند، نه به بهانه. بهایش البته زیاد نیست. خدا دنبال بهانه میگردد که بهای اندک بهشت را بپردازد، بهایش سنگین نیست. بهایش این است: « صَبَروا اَیّاماً قَصیرة اَعْقَبَتْهُم راحَةٌ طَویلَةً». گفت 60 سال صبر کردند، راحتی ابدی به دست آوردم، بهای اندکی شد، چیزی نیست. تازه این بهای اندکی که ما میپردازیم، لطف عظیم خدا کنار این کارهای ما میآید، آنوقت نتیجه میدهد. لطف اهلبیت کنار کارهای ما میآید، شفاعت آنوقت است که نتیجه میدهد. مطلب بعد این است که ما اگر به ثمرات یقین توجه کنیم، شوق به یقین بیشتر میشود. وقتی شوق به یقین باشد، دیگر دستوپا میزنیم تا یکچیزی بفهمیم تا به ما هم بدهند. حالا اگر یقین متعالی نداریم، علمالیقین داشته باشیم. اگر حق الیقین و عینالیقین نداریم، علمالیقین داشته باشیم حداقل این آرزویش باشد و میلش بیاید، خدا توجه میکند. در روایت هست که اگر چیزی را از ته دلت بخواهی، خدای متعال اسبابش را فراهم میکند. البته یکی از راههای یقین هم، چوبهایی است که خدا میزند، درگوشیهای خدا هم یقین آور است. شریعتی: چطور؟ حجت الاسلام نظافت: یعنی خدا بتها را باید بشکند... خود خدا یک جاهایی باید وارد شود. کسی میتواند به خودش آمپول بزند؟ سخت است! خدا باید آمپول بزند. آنجایی که احساس میکند. تعلقات که قطع میشود، دل آدم میشکند، دل انسان متصل به خدا میشود. گاهی ما بت هم هستیم، گاهی دختر ما، بچه ما، زن ما، اطرافیان ما... شریعتی: گاهی خود ما... حجت الاسلام نظافت: خود ما، بت ما میشویم، مریض که میشویم، بت ما را میشکند. وقتی بت میشکند، بعد متوجه خدا میشویم. یعنی اینطوری است و بسیاری از افراد را دیدیم، اینها وقتیکه گرفتار میشوند... ما از مشرک که بدتر نداریم؛ فرمود وقتی اینها در دریای طوفانی قرار میگیرند، « دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» خدای متعال فرمود: در این شرایط و از صمیم دل و با اخلاص تمام، خدا را میخوانند، ولی حیف که آن حالت دوام ندارد؛ « فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ...» وقتی نجاتشان میدهیم، شرکشان شروع میشود و دوباره مشرک میشوند. اگر خدای متعال، ما را عقوبت کرد، بگوییم الحمدالله؛ بدان که خدا تو را دوست دارد. یعنی اینهایی که در زندگیشان تلاطم و فرازوفرود است، درهرصورت بلا خوب است، اگر خوب برخورد کنند. شریعتی: میتوانم اینطور بگویم: یکوقتهایی یکچیزی را به تو میدهد که بخواهد خودش را نشان بدهد؛ یکوقتهایی هم یکچیزی را از تو میگیرد که بازهم خود را نشان میدهد. حجت الاسلام نظافت: درهرصورت، بلا خوب است؛ اگر خوب برخورد کنیم. بعضیها با برخورد بد با بلاها جهنمی میشوند! اعتراض میکنند. بعضیها میگویند خدایا ممنون تو هستیم، در گوش ما زدی! شریعتی: فهمیدم که هستی... حجت الاسلام نظافت: حالا فهمیدم که هستی؛ «عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ». در نهجالبلاغه دو جا داریم: یک جا حضرت فرمود: «الحمدلله على ما اخذ وما اعطى» حمد برای خداست نسبت به نعمتهایی که گرفت، بعد فرمود نسبت به نعمتهایی که داد. یعنی حضرت حمد بر بلا را مقدم میخواند بر حمد بر عطا. این بلا خیلی مهم است، بلا خوب است؛ «انَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ...» اگر ظالم هستم، دارد ادبم میکند و اگر مظلوم هستم، دارد آزمایشم میکند. شما میتوانید به معلمتان بگویید که در امتحان، این سؤال را بیاور؟ این که نشد امتحان. به معلمتان بگویید در امتحانی که فردا میخواهی بگیری، این سؤال را بیاور! پس او انتخاب میکند هرکسی را چطوری بیازماید؛ بعضی را با ثروت میآزماید، بعضی را شهرت، بعضی را با نعمت و بعضی را با سختیها. « البلاء للولاء»؛ "هرکه در این بزم مقربتر است / جام بلا بیشترش میدهد". واقعاً اینهایی که گرفتار میشوند، دلشان میشکند، لذتهایی میچشند که اصلاً تمام لذتها بیارزش میشود، اگر بچشانند به ما لذت ذکر، لذت اشک و لذت مناجات؛ دنیا در چشم ما خار میشود. شریعتی: انشاءالله برسیم به آنجا که گفت: در بلا هم میکشم من ناز او / مات اویم مات اویم مات او. حجت الاسلام نظافت: حالات ابیعبدالله (ع)، لحظههای آخر، صورت برافروخته پر از خون، اصلاً خود حضرت دستشان را زیر گلو گرفتند، به صورتشان و محاسنشان خونها را مالیدند؛ بعد فرمود دوست دارم اینطوری به دیدار خدا بروم. راوی میگوید: من آمدم، چهره امام حسین خیلی خوشگل و نورانی شده بود! شریعتی: لحظه وصال، ایمان و یقینی خیلی بالایی میخواهد. انشاءالله یک جرعه به ما بچشانند. خیلی ممنون و متشکرم از شما حاجآقا نظافت و خیلی ممنونم از لطف و همراهی شما. برویم آیات را بشنویم، قرار روزانهمان را. صفحه 496، آیات ابتدایی سوره مبارکه دخان را تلاوت خواهیم کرد. بعد از تلاوت آیات، انشاءالله در دقایق پایانی همراه شما هستیم و در کنار شما. صفحه 496 قرآن کریم شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد، و عجل فرجهم. حضرت رضا فرمودند که اگر هر کاری کردید و گناهانتان آمرزیده نشد، بسیار بر محمد و آل محمد صلوات بفرستید که گناهان را ریشهکن میکند. انشاءالله لحظات زندگیمان منور به نور اهلبیت، خاصه حضرت رضا باشد و مزین به ذکر صلوات بر محمد و آل محمد. حاجآقا نظافت، فرمایش شما را بشنویم و خداحافظی کنیم. حجت الاسلام نظافت: بله. این آیاتی که مربوط به ابتدای سوره دخان است، به بحث ما مرتبط هست. خدای متعال خودش را اینطور معرفی میکند: «رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا» پروردگار آسمان و زمین و آنچه که بین آسمانها و زمین هست؛ «إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» خدایی جز او نیست، «يُحْيِي وَيُمِيتُ» توجه به اینکه میمیراند و خدا زنده میکند، این خودش آیه مهمی است. « رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ» پروردگار شما و نسلهای قبل؛ بعد فرمود: « بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ» شما در شک خودتان در حال بازی هستید؛ بلکه آنها در شکشان بازی میکنند. « فَارْتَقِبْ...» منتظر باش یک روزی قیامت میآید، « يَغْشَى النَّاسَ...» همه را در بر می¬گیرد، به آنها میگویند « هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ». آنها چه میگویند؟ « رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ» خدایا عذاب را برطرف کن، « إِنَّا مُؤْمِنُونَ» ما ایمان آوردیم، ما مؤمنیم. خدای متعال میفرماید: « أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى» دیگر چه فایدهای دارد! حالا متذکر شدید؟ حالا دیگر چه سودی برای آنها دارد. « وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ» پیامبر آمد، رسولی که مبین بود و همهچیز را برای شما توضیح میداد، نمیگفت که کورکورانه پیروی کنید؛ بلکه آشکار کرد. رسول مبین، یعنی توضیح دهنده، تبیین کننده. « ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ» پشت کردند به او، اعراض کردند و گفتند: « مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ» به او یاد دادند، مجنون است. بعد فرمود: « إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا» ما در دنیا هم عذاب و بلا برطرف میکردیم؛ ولی « إِنَّكُمْ عَائِدُونَ» شما وقتی بلا برطرف میشد، دوباره باز برمیگشتید به همان حالت؛ « يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى» اما بدانید که یک عذاب سختی است که (إِنَّا مُنْتَقِمُونَ) ما انتقام خواهیم گرفت. « وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ» بعد فرمود قبل از آنها، قوم فرعون را آزمودیم؛ « وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ» موسی کریم ارزشمند و مهربانی آمد... و خلاصه اینجا هم کفر ورزیدند و لجبازی کردند. شریعتی: خیلی از شما ممنونم و متشکر. انشاءالله که اهل یقین شویم، اهل عبودیت و اهل تسلیم شویم و بهشت نصیبت همه شما انشاءالله. باید خداحافظی کنیم. حاجآقا نظافت، خیلی از شما ممنونم و متشکر، دعا کنید و انشاءالله از خدمت دوستان مرخص شویم. حجت الاسلام نظافت: خدایا با نابودی مستکبران و نجات مظلومان، قلب امام زمان را خشنود بگردان؛ عاقبت همه ما را ختم به خیر بفرما؛ یقین روزی ما بگردان، ایمان کامل روزی ما بگردان؛ آنچه به خوبانت و اولیاء خودت چشاندی، به ما هم بچشان. شریعتی: الهی آمین. خیلی ممنونم و متشکر. "در خرابات دلم خانهی آبادی هست / تا که بر روی زمین صحن گوهرشادی هست" زیارت امام رضا نصیبتان، خداحافظ تا فردا.